نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
بيانات آيت الله وحيد خراساني به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام صادق عليه السلام
کد مطلب: 1736 تاریخ انتشار: 21 شهريور 1391 تعداد بازدید: 1793
اخبار » عمومي
بيانات آيت الله وحيد خراساني به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام صادق عليه السلام

آيت الله وحيد خراساني در درس خارج فقه(1391/06/19شمسي) پس ازنقل كلماتي از ائمه اهل سنت در شأن و منزلت امام صادق (عليه السلام) فرمودند: تمام آنچه انبياء آوردند از آدم تا به خاتم، به ولايت امير المؤمنين(عليه السلام) كامل شد، اما آن نبوت و آن امامت هر دو به ثمر نرسيد مگر وقتي كه او بر كرسي علم نشست.

به گزارش «شيعه نيوز»، همزمان با فرا رسيدن بيست و پنجم شوال سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روز گذشته آيت الله وحيد خراساني از مراجع معظم تقليد بياناتي فرمودند كه متن آن به شرح زير است :

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث ما رسيد به تعرض آنچه در مستند العروه در مورد شبهه ي صدقيه ي معدن بيان شده ولي تزاحم بحث با پيشامد شهادت رأس و رئيس مذهب ايجاب مي كند كه امروز دل ها متوجه مقامي شود كه عقل مؤالف و مخالف در عظمت علم و قدرت او مبهوت است. و از عجايب اين است كه نه تنها مسلمان بلكه دهري مذهب در مقابل اين عظمت به زانو درآمده است ولي افسوس كه اين قدر بر خود ما مجهول است.

ابن ابي العوجا دهري مذهب است، اين كلام اوست: آن كسي كه اگر بخواهد جسد روح مي شود، روح مي شود جسد، او جعفر بن محمد است. اين كلام يك دهري مذهب است كه عقيده به خدا ندارد .

مالك بن انس امام مالكيه، اول امام اهل سنت، تعبيرش اين است: ما رأيت عيني، چشم من نديده در روزگار افضل از جعفر بن محمد در علم، در ورع، در عبادت. اين هم بيان امام مذهب مالكي است كه اول امام اهل سنت است.

امام اعظم اهل سنت تعبيرش اين است كه أعلم در روزگار از جعفر بن محمد نيست.

كراجكي در كنز الفوائد قضيه اي نقل مي كند، يك بيانش غوغا است. شرح اين حديث براي فرصت ديگري. غرض اين است كه ما بفهميم در اين كلمات چه غوغايي است و اگر او نبود چه بود!!! تمام آنچه انبياء آوردند از آدم تا به خاتم به ولايت امير المؤمنين كامل شد. " الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا". اما آن نبوت وآن امامت هر دو به ثمر نرسيد الا وقتي كه او بر كرسي نشست و آن غوغاي علم را از مبدأ تا معاد، از سماء و العالم، از طهارت تا ديات به پا كرد . چه كساني را تربيت كرد: هشام پرورد كه در كلام بيچاره كرد تمام متكلمين را. اگر فقيه پرورد زراره ، عمار ، ابوبصير ، ليث ، كساني كه در عظمت آنها باز فكر متحير است. محمد بن مسلم از زير دست او بيرون آمد. ابن ابي عمير ، از نفس او زنده شد. 4 هزار نفر در محضر او چه گرفتند و چه ها از بين رفت و آنچه كه مانده ،هر حديثي، بحري از حكمت است .

كراجكي نقل مي كند كه ابوحنيفه - ابوحنيفه نزد عامه امام اعظم است- در محضر او نشسته بود. سفره ي غذا پهن شد. بعد كه سفره برچيده شد... متن حديث لازم است. بعد كه[امام] دعاي سفره را خواند، اين دعا را خواند: قال: الحمد لله رب العالمين اللهم إن هذا منك ومن رسولك، بارالها اين غذايي كه به ما دادي از توست و از پيغمبر تو . اين وهابيتي كه اين غوغا را در دنيا راه انداخته، تمام آنچه را كه ببافند در يك جمله پنبه كرده است آن روز. وقتي فرمود اين جمله را، ابوحنيفه گفت: أجعلت مع الله شريكا؟ خوب اينها را بفهميد بعد مرجعتان روايات باشد تا به ثمر برسيد. به شرق برويد، به غرب برويد، علمي نيست الا از اين بيت. تمام شبهات وهابيت در يك حديث او دفع مي شود منتها كو فهمي كه درك كند عمق كلام را. مثل ابو حنيفه اي گفت: أجعلت مع الله شريكا؟ هماني كه كنار قبر پيغمبر آن بي سواد ها با آن ريش و عبا مي گويند: شرك! شرك! ابو حنيفه آن روز گفت: أجعلت مع الله شريكا؟ قال: ويلك، فرمود: واي بر تو! از قرآن بي خبري ، از كلام خدا بي اطلاعي؟! ابو حنيفه مات شد. ان الله تعالي يقول في كتابه: وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ، اين نص قرآن . تمام بساط وهابيت به همين جمله برچيده مي شود منتها درآوردن آن جواهر علم و حكمت از اين جمله وقت مفصل لازم دارد. أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ، خدا بي نياز كرد آن ها را و پيغمبر خدا.

نقطه ي مقابل فقر، غنا است. غنا از جهت فني اطلاق دارد. غناي مادي ، غناي روحي ، غناي دنيوي ، غناي اخروي ، نقطه ي مقابل فقر است . فقر مادي در اثر نداشتن مال و منال است. فقر معنوي در اثر جهل و نداشتن علم است ، فقر دنيوي نداشتن سر و سامان در اين عالم است. فقر اخروي نداشتن سر و سامان در آخرت است ، مطلق الغنا وغناي مطلق از خداست و از پيغمبر خدا ، نه تنها اين سفره ...

اين جمله را وقتي از قرآن به ابي حنيفه گفت - ابي حنيفه عمري در علم كاركرده - مبهوت شد، فرمود: به موضع ديگر به قرآن رجوع كن، آن موضع اين است: وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، باز خدا در اتيان توأم كرده رسول را با خودش ، بعد فرموده: وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ . اين جملات ريشه ي همه ي افكار مردم پوچي كه دنيا را به آشوب كشاندند، باطل مي كند. مسئله ي شفاعت حل مي شود. زيارت قبور حل مي شود. توسل به ارواح انبيا و اولياء حل مي شود، تمام مشكلات در يك مجلس او منحل است.

بعد كه به اين جا رسيد ابوحنيفه گفت: يا بن رسول الله! يك عمري بر من گذشت ولي اين آيات را كأنه نه خوانده ام و نه شنيده ام. ابو حنيفه است!!! بعد جواب حضرت چيست؟ در آن جمله كمر وهابيت را شكست و ريشه ي تمام اين معاندين را درآورد. در اين جمله كمر تمام مخالفين مذهب حق را شكست، فرمود: بلي قرأتهما ، هر دو آيه را قرائت كردي، سمعتهما ، هر دو آيه را شنيده اي ولكن الله أنزل فيك وفي أشباهك: أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا. شرح اين داستان هم كه چه جور بر قلب منكرين ولايت امير المؤمنين و معتقدين به خلافت خلفاي به ناحق قفل است و آن اقفال چيست، اين هم مباحثي است. فرمود تو - كي قدرت دارد غير او كه به مثل ابي حنيفه بفرمايد تو- و اشباه تو مصداق اين آيه ايد: أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا.

در آن جا دو آيه را آورد .اول فرمود، بعد فرمود در موضع ديگر. در اين جا هم نسبت به او و اشباه او ، اشباه او همه را مي گيرد من الصدر الي الذيل، منتها فهمي بايد كه آن اقفال را بفهمد، نه يك قفل است بلكه قفل ها است. بعد فرمود جاي ديگري هم باز فرمود كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ.

اين يك روايت است، يك جلسه ي اوست . در اين روايت هم ريشه ي افكار وهابيت به تمام جهات و هم ريشه ي تمام آنچه ذهبي، فخر رازي ، بخاري ، مسلم ، ابن حجر ، بافته اند پنبه مي شود، منتها [با] آن فهمي كه درك كند دقائق كلام او را. لا نعد الرجل منكم فقيها حتي يعرف معاريض كلامنا.

گوهري بود كه احدي او را نشناخت. اسم چه اسمي است؟ اسمي است كه پيغمبر گذاشت. امام چهارم هم بيانش اين است:اسمه عند أهل السماء الصادق - نه زمين! اين جا عرضه اي نيست، خبري نيست؛ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ - اسمه عند أهل السماء الصادق ، در ملكوت أعلا اسم او صادق است. كسي كه اسم او صادق است واضع اسم، پيغمبر خاتم است. در ملكوت أعلا مسمي به اين اسم است. نص بيان خودش اين است... آن، كلمات مخالفين بود، اما از خود او كه صادق به قول مطلق است، بيانش اين است: آنچه در آسمان است مي دانم؛ أعلم ما في السماوات . مفهومي از مفهوم ما اوسع نيست. آنچه در آسمان ها است مي دانم، آنچه در زمين است مي دانم، آنچه تا قيامت است مي دانم. بعد هم اين كلمه را برهاني كرد، گفت: همه را از قرآن در مي آورم، وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ ، اين نص قرآن است. اين قرآن تبيان كل شيء است. اگر كسي نباشد كه آن تبيان كل شيء نزد او نباشد ، خواه ناخواه طب بدون طبيب مي شود، مي شود قانون بدون مفسر ، پس بالضروره آن كسي كه فرموده: وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ ، كسي را هم در هر زماني معين كرده كه عنده علم الكتاب.

اين كلمه را و اين روايت را قطب الدين راوندي نقل مي كند. رجال بايد شناخته شود. او كيست ، مقامات علمي و عملي او چيست؟ قبل از آن كلمه اين كلمه لازم است:

فرمود: مي دانم آنچه در آسمان است آنچه در زمين است آنچه تا قيامت است. ممكن است بيسوادي تعجب كند ولي آن قدر جلوه كرد كه در [كتاب] حيات الحيوان آن نويسنده ي محقق سني مي نويسد: جفري است و آن جفر نزد جعفر بن محمد است و در آن جفر تمام آنچه تا قيامت است مسطور است. اين هم كلمه ي مخالف . افسوس! كه ما هم قاصريم هم مقصر ، نشناختيم، نشناسانديم. مردمي كه اهل علم هستند ، عمري در اين مباحث دقيق كار مي كنند، بايد در اين ايام دامن به كمر بزنند مقامات او را به عامه ي مردم بفهمانند تا روز شهادت اين مملكت يكپارچه عزا و شيون شود. رحم الله من أحيي أمرنا؛ خوشا به حال آن كساني كه به اين دعا موفق شدند.

قطب راوندي نقل مي كند از ابو حمزه، گفت: در يك سفري با آن امام مسافرت كرديم در صحرا ، رسيديم به نخل يابسه ، يك نخل خشكي ، امام تكيه داد به آن نخل؛ ابو حمزه نقل مي كند ، لب ها حركت كرد اما من نفهميدم چه گفت، بعد آن كلمه اي كه شنيدم خطاب كرد به آن نخله ي خشك، فرمود: أيتها النخل اطعمينا ، اي نخل ما را اطعام كن! ابوحمزه گفت، به مجرد اين كه اين كلمه را گفت: ديدم نخله سبز است، خوشه هاي خرما معلق است، خم شده تا به دست امام رسيده ، چند دانه چيد ، من هم از آن خرما خوردم . علم آن، قدرت اين . گفت: يك اعرابي تماشاگر بود وقتي اين منظره را ديد گفت: همچو سحري و همچو ساحري در روزگار نيست! تا اين كلمه را گفت امام آن اعرابي را خواست، فرمود: سحر نيست، ما وارث انبيا ايم آنچه تمام انبيا دارند نزد من است ، يكي از آن ها را نشان دادم. قدرت اين است . بعد فرمود: اگر مي گويي سحر است مي خواهي الان دعا كنم تا تو مسخ شوي. از خود او استفتسار كرد. مي خواهي يا نه ، تو را الان بر مي گردانم به صورت سگي؛ گفت: اگر قدرت داري بكن ، تا خواست لب ها حركت كرد. ابو حمزه گفت: ديدم اعرابي سگي است يتوسوس ، دوان دوان رفت رو به خيمه اش. خانواده اش او را زدند، بيرون كردند ، خبر ندارند. گفت: سگ برگشت، مقابل امام نشست، من نگاه كردم ديدم از چشم ها اشك مي ريزد، سر مي جنبد. بعد حضرت فرمود: بيا! تا آمد گفت: حالا باور كردي سحر نيست، الان آدم بشو ، گفت: يك مرتبه ديدم اين سگ همان آدم است.

در يك مجلس اين است. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ. وقتي اراده متصل شد به اراده ي او، خاصيتش اين است: به يك نگاه، آدمي را منقلب مي كند. بار الها! به آبروي آن حضرت كه راه تو به وسيله ي او باز شد... مذهب يعني چه؟ يعني طريق ذهاب . از نقطه ي وجود ما به خدا، راه فقط راهي است كه او ترسيم كرده است . اين است معناي مذهب جعفري. بارالها! به حرمت آن حضرت به همه ي ما توفيق بده درك كنيم او را ، بفهميم كلمات او را ، عمل كنيم به آنچه او خواسته است.


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :