سؤال كننده : فاطمي نسب
پاسخ
عزاداري بر حضرت فلسفه هاي سازنده و تربيتي متعددي دارد، از جمله:
1 - حفظ مكتب و شريعت :
زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسيني، كه الهام بخش روح انقلابي و ستم ستيزي است.
يعني احيا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوت ها و تربيت كننده و پرورش دهنده روح حماسه و ايثار است.
يعني: عزاداري براي اهل بيت: موجب احياي ياد و نام آنها و در كنار آن فرهنگ و مكتب و هدف آنان است. به عبارت ديگر در شكل يك پيوند روحي راه آنان به جامعه الهام گشته و پيوستگي پايداري بين پيروان مكتب و رهبران آن برقرار مي سازد و ديگر گذشت قرون و اعصار نمي تواند بين آنان جدايي افكند. همين مسأله موجب نفوذ ناپذيري امت از تأثيرات و انحرافات دشمنان مي گردد و مكتب را هم چنان سالم نگه مي دارد و يا تحريفات و اعوجاجات را به حداقل مي رساند. از همين روست كه استعمارگران براي نابودي ملل اسلامي مي كوشند رابطه آنان را با تاريخ پر افتخار صدر اسلامي قطع نمايند تا با ايجاد اين خلاء زمينه القاي فرهنگ خود را فراهم آورند. اينها از آثار اجتماعي عزاداري است و آثار رواني و تربيتي ديگري نيز دارد.
امام خميني قدس سره مي فرمايد: روضه سيّد الشهداء عليه السلام براي حفظ مكتب سيّد الشهداء عليه السلام است، حرف سيّد الشهداء عليه السلام حرف روز است، هميشه حرف روز است، اصلاً حرف روز را سيّد الشهداء عليه السلام آورده است و سيّد الشهداء عليه السلام را اين گريه حفظ كرده است، مكتبش را اين مصيبت ها و داد و قال ها حفظ كرده است .
صحيفه نور ج 8 ص 69.
و در جاي ديگر مي فرمايد: شايد غرب زده ها به ما مي گويند كه ملت گريه! وشايد خودي ها نمي توانند تحمل كنند كه يك قطره اشك مقابل چقدر ثواب است، اين گريه است كه يك ملت را بسيج مي كند براي يك مقصد اسلامي، مجلس عزا نه براي اين است كه گريه بكنند براي سيّد الشهداء عليه السلام و اَجر ببرند - البته كه هست - وديگران را از اجر فردي نصيب كند؛ بلكه مهم آن قضيّه سياسي است كه ائمه ما در صدر اسلام نقشه اش كشيده اند كه تا آخر باشد .
صحيفه نور ج 13 ص 156.
2 - پيوند عميق عاطفي بين امت و الگوهاي راستين :
عزاداري نوعي پيوند محكم عاطفي با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبير استاد مطهري: «گريه بر شهيد شركت در حماسه اوست.
يعني اين تحول روحاني كه در جلسات عزاداري ايجاد مي شود، زمينه را براي تحولات اجتماعي فراهم ساخته. و در واقع زمينه را براي حفظ آرمان هاي آن حضرت و پياده كردن آن فراهم مي سازد؛ چنان كه امام راحل مي فرمود: ما هر چه داريم از محرم و عاشورا داريم. انقلاب اسلامي ايران و هشت سال دفاع سر فرازانه و پيروزمند ارتباط مستقيمي با مجالس سوگواري و عزاداري دارد. و در طول تاريخ نيز شيعيان با همين مجالس عزاداري، توانسته اند هويت جمعي خود را حفظ و در برابر ظالمان و فاسدان ايستادگي كنند.
3 - اقامه مجالس ديني در سطح وسيع و آشنا شدن توده ها با معارف ديني :
4 - پالايش روح و تزكيه نفس :
گريه بر امام حسين عليه السلام و حزن و اندوه، بر مصائب آن حضرت موجب تحول دروني گشته و به دنبال آن عامل رشد روحاني انسان مي گردد و پس از آن مقدمات تقوا و نزديكي آدمي را به خدا فراهم مي سازد.
5 - اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم :
در مجالس عزاداري با توجه به شعار حماسه آفرين امام حسين عليه السلام در روز عاشورا كه فرمود :
فإنّي لا أري الموت إلا سعادة ولا الحياة مع الظالمين إلا برماً
تحف العقول ص 245، شرح الأخبار للقاضي النعمان المغربي ج 3 ص 150، مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 224، بحار الأنوار ج 44 ص 192.
مردم از طرفي با انعقاد پيمان ناگسستني با مظلومي كه مرگ در راه عقيده را سعادت و سازش با ستمگر را مايه ننگ مي داند وفاداري خود را در عدم سازش با ظالمان و مبارزه بي امان با هرگونه مظاهر استبداد اعلام مي كنند.
و همين وفاداري ها است كه ملت ها را در برابر طمع استعمار گران بيمه مي كند و راه نفوذ استثماري را براي هميشه مسدود مي سازد.
و از طرف ديگر نفرت خود را با سياست اسلام زدايي دودمان ننگين بني اميه كه با نسبت دروغ به پيامبر گرامي احاديثي را در راستاي سركوبي نهضتها و قيام مردم در برابر حكومت ستمگران، جعل و در ميان مردم منتشر ساخته اند، ابراز مي دارند.
و حديثي را كه از قول خليفه دوم نقل مي كنند كه گفته است :
فأطع الإمام وإن كان عبداً حبشيّاً ، إن ضربك فاصبر ، وإن أمرك بأمر فاصبر ، وإن حرَمَك فاصبر ، وإن ظلمك فاصبر ، وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل: سمع وطاعة ، دمي دون ديني .
سنن البيهقي: 159/8، المصنف لابن أبي شيبة: 737/7، كنز العمال: 778/5، الدر المنثور: 177/2.
در برابر رهبر جامعه اگر چه اجنبي هم باشد، فرمانبردار باش، اگر در حق شما ستم روا داشت صبر كنيد، اگر دستور ناروا صادر كرد، تحمل نماييد، و اگر شما را از حق مسلم خود محروم ساخت بردباري كنيد، و اگر فرمان ضد ديني داد بدون چون و چرا اجرا نماييد، و دين خود را فداي جان خويش گردانيد.
و از همه مهم تر اين كه در روايتي به دروغ و افتراء، از قول رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند كه فرموده است:
يكون بعدي أئمة لا يهتدون بهداي ولا يستنون بسنتي ، وسيقوم فيهم رجال قلوبهم قلوب الشياطين في جُثمان أنس . قلت : كيف أصنع يا رسول الله ! إن أدركت ذلك ؟ قال : تسمع وتطيع للأمير وإن ضرب ظهرك وأخذ مالك فاسمع وأطع .
صحيح مسلم: 20/6 ، كتاب الأمارة باب الأمر بلزوم الجماعة ح 51.
پيشواياني بعد از من خواهند آمد كه نه از هدايت هاي من بهره اي برده اند و نه به سنت من عمل مي كنند، و قلوب آنان همانا قلوب شياطيني است كه در درون جسم آدمي قرار گرفته باشد.
راوي مي پرسد: اگر چنين عصري را درك نموديم وظيفه ما چيست؟
حضرت فرمود: تكليف شما پيروي از اين چنين حاكمان جور است، اگر شما را مورد ضرب و شتم قرار دهند، و اموال شما را غارت نمايند، وظيفه شما اطاعت و فرمان بردن است.
و با توجه به اين چنين روايات ساختگي است كه فقهاء اهل سنت هرگونه قيام در برابر حاكم جائر را محكوم نموده و جايز نمي شمارند.
نووي عالم بلند آوازه اهل سنت مي گويد:
وأمّا الخروج عليهم وقتالهم فحرام بإجماع المسلمين وإن كانوا فسقة ظالمين ، وقد تظاهرت الأحاديث بمعني ما ذكرته ، وأجمع أهل السنة أنه لا ينعزل السلطان بالفسق .
شرح مسلم للنووي: 229/12.
قيام و مبارزه با حاكمان - اگر چه اين حاكمان فاسق و ستمگر باشند - به اجماع مسلمين (البته مسلمين فريب خورده دستگاه جور) حرام است. و حاكم جامعه با ارتكاب ستم از منصب خويش عزل نخواهد شد.
وهكذا عن التفتازاني في شرح المقاصد والقاضي الإيجي في المواقف .
شرح المقاصد ج 2 ، ص71 ؛ المواقف: 349/8.
همين سخن را تفتازاني و ايجي از بنيان گذاران مكتب كلامي اهل سنت گفته اند.
چقدر فرق است ميان پيشواي يك ملتي كه مي گويد :
فأطع الإمام... إن ضربك فاصبر ، وإن أمرك بأمر فاصبر ، وإن حرَمَك فاصبر ، وإن ظلمك فاصبر ، وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل : سمع وطاعة ، دمي دون ديني.
و ميان رهبر جامعه اي كه فرياد مي كند :
من رأي سلطانا جائرا... يعمل في عباد الله بالاثم والعدوان ثمّ لم يغيّر بقول ولا فعل ، كان حقيقاً علي الله أن يدخله مدخله.
تاريخ الطبري ج4 ، ص 304 ، باب : ذكر اسماء من قتل من بني هاشم مع الحسين عليه السلام و عدد من قتل من كل قبيلة من القبائل التي قاتلته ؛ الكامل في التاريخ - ابن أثير جزري - ج 4، ص 48، باب : مقتل الحسين رضي الله عنه ، بحار الأنوار ج 44 ، ص 382 ، باب : ما جري عليه بعد بيعة الناس ليزيد إلي شهادته .
هر كس سلطان ستمگري را ديد ... در ميان مسلمين با گناه و دشمني و مخالفت با حق حكمراني مي كند و به هيچ شيوه اي ( اعم از گفتار و عمل ) قابل تغيير و اصلاح نيست ، بر خداوند سزاوار است كه او را در جايگاه واقعيش ( جهنم ) وارد كند .
و لذا امروز مي بينيم كه دشمنان اسلام بويژه امريكا با تمام توان و امكانات به مبارزه با اين فرهنگ شورش و قيام در برابر استبداد در آمده ولي سياستهاي اسلام كشورهاي ديگر را كه روحيه سازش با استبداد را از رهبران خويش به ارث برده اند، تأييد مي كند.
6 - وحدت هماهنگي ميان امت اسلامي:
يكي از بركات پربار عزاداري و گريه براي حضرت سيّد الشهداء عليه السلام ، وحدت و هماهنگي ميان اقشار مختلف اسلامي است كه در سايه گردهم آيي مردم در ايام سوگواري حضرت در مساجد و تكايا و در سينه زني هاي خيابان ها است.
و اين گردهم آيي ها، ناله ها و سينه زني هاي هماهنگ، قلبهاي مردم را با يكديگر نزديك نموده و كدورت ها را مرتفع ساخته و باعث يكپارچگي ملت اسلامي مي شود و از جمعيت پراكنده قدرت بزرگ مي سازد و ملت اسلامي را در برابر نفوذ دشمنان بيمه مي كند.
امام خميني قدس سره مي فرمايد: ما ملّتِ گريه سياسي هستيم كه با همين اشك، سيل جريان مي دهيم و خرد مي كنيم سدهايي كه در مقابل اسلام ايستاده است .
صحيفه نور ج 13 ص 156
همين گريه است كه كارها را پيش برده است، همين اجتماعات است كه مردم را بيدار مي كنند.
صحيفه نور ج 13 ص 157.
همه روضه بخوانند، همه گريه بكنند، از اين هماهنگ تر چه؟ شما در كجا سراغ داريد كه يك ملّتي اين طور هماهنگ بشود؟ كِي اين ها را هماهنگ كرده؟ اين ها را سيّد الشهداء عليه السلام هماهنگ كرده است... در كجاي عالم سراغ داريد مردم اين طور هماهنگ باشند... اين هماهنگي را از دست ندهيد .
صحيفه نور ج 10 ص 217.
براي اطلاع بيشتر به كتاب فلسفه عزاداري نوشته محمدي نيا ص 56 به بعد مراجعه شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اما در مقدمه : بسياري از اعضاي گروه پاسخ به شبهات حتي براي كار در سايت و خدمت به مذهب اهل بيت حقوق نميگيرند ؛ چه رسد به حقوق گرفتن از ارگان و يا موسسه و دولتي خاص ؛ جداي از اينكه اين موسسه به هيچ ارگان و ادارهاي وابسته نيست !
و اما بعد
1. ا. گفتهايد «خود شما از اين جمله چيزي مي فهميد "سخن از فلان كتاب نيست ؛ سخن از صحيح بخاري و صحيح مسلم است ! اگر اهل سنت هستيد ، اجماع اهل سنت بر صحيح بودن تمام روايات اين دو كتاب است» اين بدان معني است كه در صحيح بخاري و مسلم كه كل اهل سنت اجماع بر قبول روايات آن دارند ، لعن شدن صحابه رسول خدا (ص) توسط صحابه رسول خدا (ص) آمده است !
ب. در ادامه هم گفتهايم «جداي از اينكه در خود قرآن لعن شخص به صورت مشخص در ميان مسلمانان نيز آمده است » و بعد شما گفتهايد «خوب که چي نتيجه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟»
يعني آيا قران براي شما مهم نيست ؟ مگر شما ادعاي اثبات دين از قرآن نداشتيد ؟ ايا در قرآن دستور به لعن داده شده است ؟ يا خير؟ ايا لعن مسلمان در قران به صورت مشخص آمده است يا خير؟ آيا لعن كفار به صورت مشخص در قرآن آمده است يا خير؟ ؟ به اين معني است كه لعن امري خلاف عقل نيست ؛ لعن امري نيست كه به سبب آن شخص يا جهنمي شود يا سودي نبرد ؛ بلكه در قرآن در بسياري موارد دستور به لعن داده شده است ؛ چيزي كه شما منكر آن بوديد .
2. فرمودهايد «بنده نگفتم به هر کسي صحابي بود احترام بگذار گفتم در حالت کلي به آنها بايد احترام بگذاريم. منظور بنده اين است که بايد به ياران پيغمبر احترم گذاشت حال ممکن است در بين آنها کسب نيز به ظاهر اسلام آورده باشد که ما نمي دانيم ولي اين دليل نمي شود که شما بيايي و باز هم مي گويم خودت را جاي خدا بگذاري و قضاوت کني»
ما نيز خود را به جاي خداوند نميگذاريم ؛ ما صحابه را سه گروه ميدانيم :
ا. گروهي كه بر ديني كه رسول خدا (ص) آورد پا برجا بودند و ما آنها را مدح ميكنيم
ب. گروهي كه وضعيت آنها مشخص نيست ، و ما در مورد آنها سكوت ميكنيم و به حرمت رسول خدا (ص) با آنها كاري نداريم و حتي صحبت رسول خدا (ص) را براي آنها افتخاري بزرگ ميدانيم
ج. گروهي كه ثابت شده است كارهاي ناشايست انجام دادهاند ؛ و به دستور خداوند وقتي براي ما ثابت شد آنها كار ناشايست كردهاند از آنها ابراز بيزاري ميكنيم ؛ و واقعيت امر آنها به دست خداست .
آيا اگر كسي گناهي مرتكب شد كه حد دارد ، بايد بگوييم او شايد بهشتي بميرد پس او را حد نزنيد ؟ نبايد خود را به جاي خدا بگذاريد ؟!
اما آياتي كه آورديد :
ا. در آن لفظ «آمنوا» آمده است و قيد ايمان ، براي بسياري از صحابه به نص آيه قران ثابت نيست «لا تقولوا آمنا بل قولوا اسلمنا ولما يدخل الايمان في قلوبكم»
ب. در آيه دوم اين قيود آمده است «فقراء – مهاجرين – ابتغاء فضل الله – نصرت خداوند و رسولش» اگر كسي اين خصوصيات را داشت قطعا ممدوح است ؛ اما خود شما بگوييد آيا عموم صحابه اينگونه بودند ؟
ج. آيه سوم كه به صورت مفصل پاسخ داده شده است
بنا بر اين طبق آيه قرآن «لا تقولوا امنا بل قولوا اسلمنا» نميتوانيد اين آيات را مدح عمومي براي صحابه بدانيد ! آيا شما ميخواهيد «نومن ببعض ونكفر ببعض» باشيد ؟
3. گفته ايد «اينقدر اگر اگر نکنيد. مطلب بالا را کامل نخواندي. قبلا هم گفتم سنت عملي را از هر کدام از اين افراد بگيريد(نماز، روزه و ....) يکي است مهم اعتقادات است که از قران مي گيريم. من خود از شما بهتر مي دانم که گفته پيامبر از طريق احاديث منتقل مي شود»
آيا خداوند در مورد مسائل شرعي حكم دارد يا خير؟ آيا خداوند فرموده است «ومن لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون» و... اگر دارد پس چرا ميگوييد « سنت عملي را از هر کدام از اين افراد بگيريد(نماز، روزه و ....) يکي است مهم اعتقادات است»!!! آيا نبايد حكم درست الهي را به دست بياوريم ؟!
آيا خداوند در قرآن مسائل شرعي (و نه عقائدي) را حدود الله ميداند يا خير؟ «تلك حدود الله ومن يتعد حدود الله فاولئك هم الظالمون»
اگر واقعا تابع قرآن هستيد ، بايد در مسائل غير اعتقادي نيز به دنبال حكم واقعي الهي و حدود درست الهي باشيد ؛ تا جهنمي نشويد ! نه اينكه من در مسائل احكام از هر كسي خواستم تبعيت كنم !!!
4. گفتهايد «شما نمي تواني نسبت به کسي که مطمئن نيستي که آيا واقعا جهنمي است يا نه لعنت بفرستي مگر اينکه مطمئن باشي» خوب اگر چنين كنيم چه ميشود ؟ (ما كه براي شما لعن اشخاص را در قرآن ثابت كرديم و شما نميخواهيد قبول كنيد) بر فرض ما لعنت اشخاص كرديم ؛ آيا جهنمي ميشويم ؟ آيا يقين داريد اين حرام است ؟اگر عملي حرام است ، پس صحابه مرتكب حرام شدهاند و ديگر عدالت صحابه معني ندارد ، و اگر عملي جايز است ، پس چرا از آن نهي ميكنيد ؟
5. گفتهايد «منظورتان از روش بحث درست چيست. وقتي من حديث جعلي شما را قبول ندارم و شما هم حديث من را قبول نداريد. چه بايد کرد؟؟؟»
راه حل مشخص است ؛ درست است كه ما روايات شما را قبول نداريم ولي شما كه قبول داريد ؛ پس ما ميتوانيم بر ضد شما به آن استدلال كنيم ؛ همانطور كه وقتي بر ضد مسيحي ميخواهيم استدلال كنيم ، به كتاب او استدلال ميكنيم با اينكه اين كتاب را قبول نداريم .
البته مي گوييد حديث جعلي ما را ! ما در اين جوابيه روايات اهل سنت را آورديم و علماي اهل سنت هم آن را صحيح ميدانند !
6. گفتهايد «و علاوه بر آن اين مساله يعني عزاداري که قسمت مهمي از مذهب شما است و يک مساله عقيدتي است حتما بايد براي آن آيه در قران باشد و اگر غير اين باشد خرافه اي بيش نيست»!!!
عزاداري يك مساله فقهي است و نه عقيدتي ! ظاهرا شما هنوز فرق بين مسائل فقهي و عقيدتي را نميدانيد !
البته از شما سوال داريم كه اهل سنت خلافت ابوبكر و عمر را جزو مسائل عقيدتي ميدانند ! آيا در مورد خلافت آنها در قرآن چيزي آمده است ؟
7. روش شما اين است كه وقتي در مسائلي كه قبلا مطرح كردهايد عجز در پاسخگويي پيدا كنيد ، مسائل جديدي را مطرح مي كنيد ! كه جواب آنها نيز ساده است ؛ اما براي اينكه بحث به صورت علمي ادامه پيدا كند فعلا جواب مسائل قبلي را بدهيد !
8. گفتهايد «مشکلي نيست شما هم مثل يعقوب اگر فرزندت گم شد انقد گريه کن تا کور شوي ولي حق نداري بدعتي وارد دين کني گريه کردن يعقوب به خودش ربط دارد و بدعت تو چي؟ عربده کشي تو چي؟ خود زني توچي؟ به هزاران انساني که بعد از تو مي آيند ربط دارد. تو اصلا خود را نزن ولي به خاطر همين بدعت بايد جواب پس دهي»!!!
ا. گريه يعقوب كه در قرآن آمده است ربطي به هزاران نفر بعد از او نداشت ؛ اما عزاداري ما ربط دارد ؟!!!
ب. گريه كردن يعقوب تا نابينا شد ، در فراق عزيز بود ، ما نيز در فراق عزيز چنين ميكنيم ؛ حسين عزيز ما است ؛ و دشمن شما و خلفاي شما ؛ و به همين علت براي شما عزيز نيست ؛ اگر عزيز بود شما نيز در فراق او صبر ازدست ميداديد ! البته جالب است كه شما گريه كردن تا كور شدن را جايز ميدانيد ولي صدا به ناله بلند كردن را خير !
9. فرمودهايد « چه جالب فتواي جديد ""اگر شيعه يا سني نباشي پس حتما قران را قبول نداري "" بگم سر در ساختمانها بنويسند» خير لازم نيست ؛ اين مطلب در همه قرآن ها موجود است ! زيرا بايد به سنت رسول خدا عمل كرد و اين سنت منحصر است يا در روايات شيعه و يا در روايات اهل سنت ؛ سنت را يا شيعه نقل كرده و يا سني ؛ و اگر قبول نداشته باشيد سنت را قبول نداريد و اگر سنت را قبول نداشته باشيد ، قرآن را قبول نداريد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات