نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
آيا در قرآن آيه اي در خصوص امامت امامان بعد از حضرت پيامبر آمده است ؟
کد مطلب: 5059 تاریخ انتشار: 14 مهر 1401 تعداد بازدید: 20298
پرسش و پاسخ » امامت و خلافت
آيا در قرآن آيه اي در خصوص امامت امامان بعد از حضرت پيامبر آمده است ؟

سؤال كننده : رضا

توضيح سؤال :

با سلام

1- آيا در قرآن آيه اي در خصوص امامت امامان بعد از حضرت پيامبر آمده است ؟ اگر آمده است در چه سوره و آياتي ذكر گرديده ؟

2_ در خصوص دلايل نياز انسان به امامان بعد از پيامبر اكرم با توجه به آيات قراني چه مي باشد؟

3- كساني مدعي هستند كسي كه ظهور خواهد كرد حضرت حجت امام زمان (عج) نمي باشد بلكه حضرت عيسي است كه ظهور خواهد كرد ؟ دليل قرآني آن وجود دارد و يا ذكر شده باشد كسي كه ظهور خواهد كرد حضرت مهدي(عج) مي باشد .

سؤال 1 :

آيا در قران آيه و يا آياتي در خصوص امامت امامان بعد از حضرت پيامبر آمده است ؟ اگر آمده است در چه سوره و آياتي ذكر گرديده ؟

پاسخ :

آيات فراواني در قرآن كريم در فضائل امير مومنان وبرتري وي بر ديگران نازل شده است . وبسياري از علماي شيعه و سني تا 350 آيه را در اين باره برشمرده اند كه ما به نقل رواياتي از طريق اهل سنت در اين باره اشاره مي كنيم .

ابن عساكر ، از علماي بزرگ اهل سنت در تاريخ دمشق مي نويسد :

عن ابن عباس ، قال : « نزلت في عليّ ثلاثمائة آية » .

تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ، ص364، تاريخ الخلفاء ، ص 171 ، الصواعق المحرقة ، 196.

ابن عباس مي گويد : 300 آيه از قرآن كريم در باره علي عليه السلام نازل شده است .

و همچنين خطيب بغدادي در تاريخ بغداد مي نويسد :

عن ابن عباس قال : نزلت في علي ثلاثمائة آية .

تاريخ بغداد ، ج 6 ، ص 221 .

و سيوطي از بزرگترين علماي تاريخ اهل سنت نيز مي نويسد :

عن ابن عباس قال : نزلت في علي ثلاثمائة آية .

تاريخ الخلفاء ، ص 171 ، الصواعق المحرقة ، ص 196.

و در جاي ديگر مي نويسد :

قال ابن عباس : نزلت في علي أكثر من ثلاثمائة آية في مدحه .

تاريخ الخلفاء ، ص 172، و السيرة النبويّة ، زيني دحلان بهامش السيرة الحلبيّة ، ج2 ، ص11 و الصواعق المحرقة ، ص 125 ط . المحمديّة و 76 ط. الميمنة بمصر .

بيش از سيصد آيه از قرآن كريم ، در ستايش از علي عليه السلام نازل شده است .

و ابن حجر هيثمي در كتاب الصواعق المحرقة كه آن را در رد عقائد شيعه نوشته است ، در اين باره مي نويسد :

وروي سعيد بن جبير ، عن ابن عباس ، قال : ما نزل في أحد من كتاب اللّه ما نزل في علي .

الصواعق المحرقة ، ص 76 ، الباب التاسع ، الفصل الثالث .

و همچنين او در جاي ديگر و نيز سيوطي در تاريخ الخلفاء مي نويسند :

أنّه ما نزل في أحد من كتاب اللّه كما نزل في علي .

تاريخ الخلفاء ، ص 171 ، و الصواعق المحرقة ، ص 127.

در حق هيچ كسي ، به اندازه علي عليه السلام ، در قرآن نازل نشده است .

و حتي بسياري از علماي اهل سنت نقل كرده اند كه يك چهارم قرآن در حق امير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام نازل شده است .

حاكم حسكاني از بزرگان اهل سنت مي نويسد :

عن الاصبغ بن نباتة ، عن علي قال : نزل القرآن أربعة أرباع : ربع فينا ، وربع في عدونا ، وربع حلال وحرام وربع فرائض وأحكام ولنا كرائم القران .

شواهد التنزيل ، ج 1 ، ص59 و ص62 و تاريخ اليعقوبي ، ج 2 ، ص136 و ينابيع المودة ، ج 1 ، ص377.

اصبغ بن نباته از امير مومنان نقل كرد كه فرمودند قرآن چهار جزء نازل شد . يك چهارم در مورد ما ، يك چهارم در مورد دشمنان ما ، يك چهارم در مورد حلال وحرام و يك چهارم در مورد واجبات واحكام ؛ وآيات شاخص قرآن (كريمه به بهترين شيء در هر مجموعه گفته مي شود) در مورد ماست .

و مرحوم كليني رضوان الله تعالي عليه در كتاب كافي در روايتي كه سند آن صحيح است ، شبيه همين روايت را نقل مي كند :

عن أبي بصير ، عن أبي جعفر عليه السلام ، قال : نزل القرآن أربعة أرباع : ربع فينا ، وربع في عدونا ، وربع سنن وأمثال ، وربع فرائض وأحكام .

الكافي ، ج2 ، ص627 ، ح 4 .

اما مهم ترين آياتي كه در قرآن كريم در باره ولايت امير المؤمنين عليه السلام نازل شده ، از قرار ذيل است :

1 . إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . مائده / 55 .

وليّ شما ، تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده اند : همان كساني كه نماز برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند .

مراد از « الذين آمنوا ... » قطعاً امام امير المؤمنين عليه السلام است ؛ زيرا اين آيه در زماني نازل شده است كه امام علي عليه السلام در حال ركوع به فقيري كه از مردم استمداد مي كرد ، انگشتري خود را صدقه داد .

بنابر تصريح بسياري از علماي اهل سنت ، اين آيه در بارهء امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . قاضي عضد الدين الإيجي ، متوفاي 756 در اين باره مي گويد :

وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي .

المواقف في علم الكلام ، ص 405 .

تمامي مفسرين جماع دارند كه اين آيه در بارهء امام علي عليه السلام نازل شده است .

و سعد الدين تفتازاني نيز تصريح مي كند :

نزلت باتّفاق المفسّرين في علي بن أبي طالب ، رضي اللّه عنه ، حين أعطي خاتمه وهو راكع في صلاته .

شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 5 ، ص270 .

[اين آيه] به اتفاق مفسران در بارهء علي بن أبي طالب (عليه السلام) هنگامي كه در حال ركوع انگشترش را به فقير نيازمند بخشيد نازل شده است

و نيز علاء الدين علي بن محمد حنفي ، معروف به قوشجي در اين باره مي گويد :

إنّها نزلت باتفاق المفسّرين في حق علي بن أبي طالب حين أعطي السائل خاتمه وهو راكع في صلاته .

شرح تجريد الاعتقاد ، ص 368 .

اين آيه ، به اتفاق مفسران در حق علي بن أبي طالب (عليه السلام) نازل شده است . وآن هنگامي بودكه به سائل انگشتري اش را بخشيد در حالي كه در ركوع نماز بود .

و آلوسي نيز مي گويد :

غالب الأخباريّين علي أنّ هذه الآية نزلت في علي كرّم اللّه وجهه .

غالب اخباري ها بر اين عقيده اند كه اين آيه در حق علي (عليه السلام) نازل شده است .

روح المعاني ، ج 6 ، ص168 .

ابن مردويه از علماي بزرگ اهل سنت روايتي را در شأن نزول اين آيه نقل مي كند كه بسيار جالب و خواندني است .

عن ابن عباس ، بينما عبد الله بن عباس جالس علي شفير زمزم يقول : قال رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) إذ أقبل رجل ، متعمم بعمامة فجعل ابن عباس لا يقول قال رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) إلا قال الرجل : قال رسول الله ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فقال ابن عباس : سألتك بالله من أنت ؟ فكشف العمامة عن وجهه وقال :

أيها الناس من عرفني فقد عرفني ومن لم يعرفني فأنا جندب بن جنادة البدري أبو ذر الغفاري سمعت النبي ( صلي الله عنيه وآله وسلم ) بهاتين وإلا فصمتا ، ورأيته بهاتين وإلا فعميتا وهو يقول :

علي قائد البررة وقاتل الكفرة ، منصور من نصره ومخذول من خذله .

أ ما إني صليت مع رسول الله ( صلي الله عليه وآله وسلم ) يوما من الأيام صلاة الظهر فسأل سائل في المسجد فلم يعطه أحد ، فرفع السائل يده إلي السماء وقال : اللهم اشهد أني سألت في مسجد رسول الله فلم يعطني أحد شيئا . وكان علي راكعا فأومي إليه بخنصره اليمني - وكان يتختم فيها - فأقبل السائل حتي أخذ الخاتم من ، خنصره ، وذلك بعين النبي فلما فرغ النبي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) من صلاته رفع رأسه إلي السماء وقال :

اللهم إن أخي موسي سألك فقال : رب اشرح لي صدري ويسر لي أمري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي واجعل لي وزيرا من أهلي هارون أخي أشدد به أزري وأشركه في أمري فأنزلت عليه قرآنا ناطقا : (سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ ) اللهم وأنا محمد نبيك وصفيك اللهم فاشرح لي صدري ويسر لي أمري واجعل لي وزيرا من أهلي عليا أخي أشدد به أزري .

قال أبو ذر : فوالله ما استتم رسول الله [ صلي الله عليه وآله وسلم ] الكلام حتي هبط عليه جبرئيل من عند الله وقال : يا محمد هنيئا [ لك ] ما وهب الله لك في أخيك . قال : وما ذاك جبرئيل ؟ قال : أمر الله أمتك بموالاته إلي يوم القيامة وأنزل قرآنا عليك : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . مائده / 55 . ) .

مناقب علي بن أبي طالب (ع ) وما نزل من القرآن في علي (ع ( ، ابن مردويه الأصفهاني ، ص 293، ح 460، بتحقيق عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين ، ط دار الحديث بقم المقدسّة و تفسير الثعلبي ، ج 4، ص 80، و تفسير الكبير ، الرازي ، ج12 ، ص26 و شواهد التنزيل ، الحسكاني ، ج 1، ص 229 - 230، و مطالب السؤول في مناقب آل الرسول (ع) ، محمد بن طلحة الشافعي ، ص 170، و الفصول المهمة في معرفة الأئمة ،ابن الصباغ المالكي ، ج 1، ص 579 .

ابن عباس كنار چاه زمزم نشسته بود و از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) حديث نقل مي كرد مردي كه صورتش را با عمامه پوشيده بود نزديك آمد و هرگاه كه ابن عباس مي گفت رسول خدا چنين فرمود ، او هم مي گفت رسول خدا چنين فرمود ابن عباس گفت : تو را به خدا سوگند مي دهم خودت را معرفي كن . پارچه را از صورتش برداشت و گفت :

اي مردم هركس مرا مي شناسد كه مي شناسد و آنان كه نمي شناسند خودم را معرفي مي كنم ، من جندب پسر جناده ابوذر غفاري از ياران رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) در جنگ بدر هستم ، از رسول خدا با دو گوشم شنيدم و با چشم هايم ديدم كه اگر غير از اين باشد كر و كور باشم ، فرمود: "علي پيشواي نيكوكاران و كشنده كافران است ، هركس او را كمك كند پيروز است و آن كه او را خار نمايد ذليل و بي چاره شود ".

بدانيد كه روزي از روزها هنگام ظهر براي اقامه نماز در مسجد خدمت رسول الله بودم مردي نيازمند وارد شد وتقاضاي كمك كرد ؛ ولي هيچ كس به وي كمكي نكرد ، علي كه در همان لحظه و در حال ركوع و مشغول نماز بود ، دست راستش را كه انگشترش در يكي از انگشتانش بود جلو آورد تا آن را به مرد نيازمند هديه كند ، مرد فقير انگشتر را در آورد ، پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم ) اين منظره را مشاهده نمود ، پس از پايان يافتن نماز دست به دعا بلند كرد و عرض كرد :

" خداوندا برادرم موسي از تو تقاضا نمود تا به وي سعه صدر وگشايش در امور و بياني رسا وشيوا و جانشيني برادرش هارون را عنايت فرمائي ، وتو اي خدا درخواستش را اجابت فرمودي ، واكنون من پيامبر وفرستاده و برگزيده ات ، درخواست مي كنم تا شرح صدر وآسان شدن كارهايم را به من مرحمت فرمائي و نيز برادرم علي را وزير و جانشين من قرار دهي تا همراه وكمك من در كارها و پشتيبان رسالتم باشد " .

ابوذر مي گويد:

هنوز سخن و تقاضاي رسول خدا تمام نشده بودكه جبرئيل نازل شد و اين آيه را از جانب خداوند بر وي تلاوت نمود

«همانا پيشوا ورهبر وفرمانده شما خد ورسول او و مومنان هستند ؛ همان ها كه نماز را برپا مي دارند و در ركوع نماز ، زكات وصدقه مي دهند . » .

2 . يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ . النساء / 59 .

اي كساني كه ايمان آورده ايد ، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و صاحبان امر خود را [ نيز ] اطاعت كنيد .

در اين آيه ، اطاعت از خداوند ، پيامبر و اولي الأمر واجب اعلام شده است و اولي الأمر غير از ائمه معصومين كسان ديگري نمي تواند باشد .

3. يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ . المائده / 67 .

اي پيامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده ، ابلاغ كن ؛ و اگر نكني پيامش را نرسانده اي . و خدا تو را از [ گزند] مردم نگاه مي دارد .

طبق اعتراف بسياري از علما و مفسران بزرگ اهل سنت ، اين آيه در زماني نازل شد كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در حال بازگشت از آخرين حج خود بود كه خداوند به آن حضرت دستور مي دهد كه ولايت و امامت امير المؤمنين عليه السلام را براي عموم مردم ابلاغ كند . ما عبارت چند تن از مفسران اهل سنت را در اين باره نقل مي كنيم :

فخر رازي مفسر معروف اهل سنت در باره شأن نزول اين آيه مي نويسد :

نزلت الآية في فضل علي بن أبي طالب عليه السلام ، ولما نزلت هذه الآية أخذ بيده وقال : « من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه » فلقيه عمر رضي الله عنه فقال : هنيئا لك يا ابن طالب أصبحت مولاي ومولي كل مؤمن ومؤمنة .

تفسير الرازي ، ج 12، ص 49 - 50. ط مصر 1375 وج 3/636 ط الدار العامرة بمصر.

اين آيه در برتري وشان علي(ع) نازل شده است زيرا پس از نزول آن پيامبر دست علي را گرفت وفرمود: هر كس من رهبر وفرمانده اوهستم علي رهبر اوست خدايا دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن دار، عمر بديدار علي(ع) شتافت وگفت: مبارك باشد بر تو اي علي تو از اين لحظه مولي وفرمانده من وتمام مردان وزنان مومن هستي .

و سيوطي نيز مي نويسد :

اخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن أبي سعيد الخدري قال نزلت هذه الآية يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك علي رسول الله صلي الله عليه وسلم يوم غدير خم في علي بن أبي طالب .

ابوسعيدخدري مي گويد: آيه بلاغ درغدير خم بر رسول خدا(ص) نازل شد كه درشان علي بن ابوطالب است .

وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ علي عهد رسول الله صلي الله عليه وسلم «يا أيها لرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ان عليا مولي المؤمنين وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس . »

الدر المنثور ، ج 2، ص 298، فتح القدير ، شوكاني ، چ2 ، ص60 و روح المعاني ، آلوسي ، ج 6 ، ص193 و تفسير المنار ، رشيد رضا ، ج 6 ، ص463 .

از ابن مسعود نقل است كه گفت: درزمان پيامبر اين آيه را اين گونه قرائت مي كرديم: اي رسول آنچه از جانب پروردگارت برتو نازل شده است كه علي مولي وسرپرست وپيشواي مومنان است به مردم ابلاغ كن .

ابن عساكر ، تاريخ نويس معروف و بسياري ديگر از علماي بزرگ اهل سنت اين روايت را نقل كرده اند :

نزلت هذه الآية : (يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ) علي رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) يوم غدير خم في علي بن أبي طالب.

تاريخ دمشق ، ج42 ، ص237 و أسباب نزول القرآن ، الواحدي ، ص204 ، ح403 ، ط الحلبي بمصر و150 ط الهندية بمصر و شواهد التنزيل لقواعد التفضيل في الآيات النازلة في أهل البيت ، الحاكم الحسكاني ، ج 1 ، ص 187 ، ح 243 و244 و245 و246 و247 و248 و249 و250 و 240 ، ط 1 بيروت و فتح البيان في مقاصد القرآن ، العلامة السيد صديق حسن خان ملك بهوبال ، ج 3 ، ص63 ، ط مطبعة العاصمة بالقاهرة و ج 3 ص 89 ط بولاق بمصر و الملل والنحل ، الشهرستاني الشافعي ، ج 1 ، ص 163 ، افست بيروت علي ط مصر وبهامش الفصل ، ابن حزم ، ج 1 ، ص 220 افست علي ط مصر ، فرائد السمطين للحمويني ، ج 1 ، ص158 ، ح120 ، ط 1 بيروت و الفصول المهمّة لابن الصباغ المالكي المكّي ، ص 25 ط الحيدرية وص 27 ط آخر و مطالب السؤول ، ابن طلحة الشافعي ، ج 1 ، ص 44 ، ط دار الكتب في النجف و ص 16 ط طهران و ينابيع المودة ،ا لقندوزي الحنفي ، ص 120 و249 ط اسلامبول وص 140 و297 ، ط الحيدرية و...

4 . الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا . مائده / 3 .

امروز كساني كه كافر شده اند ، از [ كارشكني در ] دين شما نوميد گرديده اند . پس ، از ايشان مترسيد و از من بترسيد . امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم ، و اسلام را براي شما [ به عنوان ] آيين برگزيدم .

اين آيه زماني نازل شد كه رسول گرامي اسلام در غدير خم ، دست امير المؤمنين عليه السلام را بلند كرد و او را رسماً به عنوان جانشين بعد از خودش تعيين كرد .

يعقوبي تاريخ نويس معروف اهل سنت مي نويسد :

وقد قيل إنّ آخر ما نزل عليه « اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام ديناً » وهي الرواية الصحيحة الثابتة الصريحة وكان نزولها يوم النفر علي أمير المؤمنين علي بن أبي طالب صلوات اللّه عليه بغدير خم.

تاريخ اليعقوبي ، ج ، ص430 .

وگفته شده است كه آخرين آبه اي كه بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نازل شده است آيه" اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا " بوده است واين همان روايت صحيح است ونزول آن در روز كوچ ( در مكه) در مورد امير مومنان علي بن ابي طالب بوده است در غدير خمً

و در جاي ديگر مي گويد

ولما كان يوم النفر دخل البيت ، فودع ونزل عليه : ( اليوم أكملت لكم دينكم ، وأتممت عليكم نعمتي ، ورضيت لكم الاسلام دينا ) .

وخرج ليلا منصرفا إلي المدينة ، فصار إلي موضع بالقرب من الجحفة يقال له : غدير خم ، لثماني عشرة ليلة خلت من ذي الحجة ، وقام خطيبا وأخذ بيد علي بن أبي طالب فقال : «ألست أولي بالمؤمنين من أنفسهم ؟ قالوا : بلي يا رسول الله ! قال : فمن كنت مولاه ، فعلي مولاه ، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه . ثم قال : أيها الناس أني فرطكم وأنتم واردي علي الحوض ، وإني سائلكم ، حين تردون علي ، عن الثقلين فانظروا كيف تخلفوني فيهما . وقالوا : وما الثقلان يا رسول الله ؟ قال : الثقل الأكبر كتاب الله سبب طرفه بيد الله وطرف بأيديكم ، فاستمسكوا به ولا تضلوا ، ولا تبدلوا ، وعترتي أهل بيتي .

تاريخ اليعقوبي ، ج 2، ص 112 .

روزي كه رسول خدا (ص) قصد بيرون آمدن از مكه را داشت وارد خانه خداشد وبا خانه وداع نمود اين آيه نازل شد: امروز دين را برشما كامل ونعمتم را تمام نمودم واسلام را دين شما قراردادم،

رسول شبانه به طرف مدينه حركت كرد، دربين راه ودر روز هيجدهم ذي حجه به مكاني نزديك جحفه به نام غدير خم رسيد

درهمان روز ودرهمان سرزمين رسول خدا(ص) براي مردم خطبه خواند ودر بين خطبه دست علي را گرفت وفرمود: آيا من بر مومنان برتر ازجانشان نيستم همه گفتند: آري اين چنين است ، فرمود: هركس من مولي ورهبر وسرپرست او هستم علي نيز براو مولي ورهبر است،

خدايا دوست بدار آنكه علي را دوست بدارد ودشمن بدار آنكه علي را دشمن بدارد، سپس فرمود: اي مردم كنار حوض كوثر بر من وارد مي شويد ازشما در باره دو يادگار وگوهر گرانبها سوال خواهم كرد پس مواظب باشيد حق آندو را محترم داريد، پرسيدند : آندو گوهر چيست؟ فرمود : كتاب خدا قرآن كه يك طرفش در دست خدا وطرف ديگرش در دست شماست، پس به آن چنگ زنيد تاگمراه نشويد ودر آن دست نبريد، و يادگار وگوهر دوم خاندان وعترت من هستند،

سؤال 2 :

در خصوص دلايل نياز انسان به امامان بعد از پيامبر اكرم با توجه به آيات قراني چه مي باشد؟

پاسخ :

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم ، علاوه بر مقام رسالت كه همان گرفتن وحي باشد ، شئونات ديگري نيز داشته است ؛ از جمله :

الف : تفسير و تبيين آيات قرآن ، مطابق با نيازهاي روز ؛

ب : اجراي عدالت و جلوگيري از ظلم ، در سايه تشكيل حكومت اسلامي ؛

ج : وساطت در فيض ؛

و ... .

تمامي اين شئونات بعد از نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم ، به دليل روايت متواتر

انت مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي من بعدي .

كه در بسياري از كتاب هاي شيعه و سني آمده است ، به امامان بعد از آن حضرت منتقل مي شود .

و از آن جايي كه نياز به عدل و جلوگيري از ظلم و فساد ، تشكيل حكومت ، تفسير صحيح قرآن مطابق با نيازهاي روز ، وساطت در فيض و... براي انسان ها هميشگي است ، وجود امام نيز ضرورت هميشگي دارد .

سؤال 3 :

كساني مدعي هستند كسي كه ظهور خواهد كرد حضرت حجت امام زمان (عج) نمي باشد بلكه حضرت عيسي است كه ظهور خواهد كرد ؟ دليل قرآني آن وجود دارد و يا ذكر شده باشد كسي كه ظهور خواهد كرد حضرت مهدي(عج) مي باشد.

پاسخ :

اصل ظهور منجي در بسياري از آيات قرآن آمده است ؛ از جمله در آيه شريفه :

وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ . القصص / 5 .

و خواستيم بر كساني كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [ مردم ] گردانيم ، و ايشان را وارث [زمين] كنيم .

نه تنها در قرآن ؛ بلكه در تمامي كتاب هاي مقدس ، اصل ظهور منجي وعده داده شده است .

قرآن كريم اصول عقايد اسلامي را بيان مي كند ؛ اما تشريح ، تبيين و تفسير آن را به عهده رسول گرامي اسلام قرار داده شده است . خداوند در قرآن كريم مي فرمايد :

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ . النحل / 44 .

و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم ، تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي .

وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ . النحل /64 .

و ما [اين] كتاب را بر تو نازل نكرديم ، مگر براي اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند ، براي آنان توضيح دهي .

بنابراين تفسير اين اصول عقائد به عهده نبي مكرم اسلام است .

از طرف ديگر خداوند در قرآن كريم با آيه :

وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 .

و آنچه را فرستاده [او ] به شما داد ، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، بازايستيد .

و آيه :

وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ . التغابن / 12 .

و خدا را فرمان بريد و پيامبر [او ] را اطاعت نماييد .

اطاعت از نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و آله وسلم را در رديف اطاعت از خداوند قرار داده است ؛ يعني همان طوري كه اطاعت از خداوند واجب است ، اطاعت از نبي او نيز واجب است و تخلف از آن حرام است .

و پيامبر اسلام در بيش از هزار روايتي كه در كتاب هاي شيعه و سني وجود دارد ، منجي آخر الزمان را با نام و نشان ، مشخص كرده است و او كسي نيست جز حضرت مهدي صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف .

مجموع رواياتي كه در باره حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در كتاب هاي شيعه و سني نقل شده است ، در كتابي به نام معجم احاديث المهدي در پنج جلد چاپ شده است كه مجموع همه آن ها 1941 روايت مي شود . بنده فقط آماري از اين روايات براي شما نقل خواهم كرد

91 حديث با اين مضمون كه ائمه دوازده نفر و اول آن ها علي ( عليه السلام ) و آخر آن ها مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) است .

94 حديث با اين مضمون كه ائمه دوازده نفرند كه آخر آن ها حضرت مهدي ( عج الله تعالي فرجه الشريف ) است .

107 حديث با اين مضمون كه ائمه دوازده نفرند كه 9 نفر آن ها از فرزندان امام حسين و نهمين آن ها حضرت قائم ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) است .

50 حديث وارد شده است كه تمام ائمه عليهم السلام را با اسامي معين كرده است .

148 حديث با اين مضمون وارد شده است كه حضرت مهدي ، نهمين فرزند از فرزندان امام حسين عليه السلام است .

99 حديث با اين مضمون كه حضرت مهدي ششمين فرزند از نسل امام صادق عليه السلام است .

98 حديث با اين مضمون كه آن حضرت پنجمين فرزند از نسل امام موسي كاظم عليه السلام است .

95 حديث با اين مضمون كه آن حضرت ، چهارمين فرزند از فرزندان امام رضا عليه السلام است .

90 حديث با اين مضمون كه آن حضرت سومين فرزند از فرزندان امام محمد تقي عليه السلام است .

90 حديث با اين مضمون كه آن حضرت از فرزندان امام هادي عليه السلام است .

146 حديث با اين مضمون كه آن حضرت از فرزندان امام عسكري عليه السلام است .

136 حديث با اين مضمون كه آن حضرت دوازدهمين امام از ائمه اثني عشر و آخرين آن ها است .

و...

براي اطلاع از تمامي اين روايات به كتاب وزين منتخب الأثر ، تأليف حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مراجعه فرمائيد .

اين روايات آن قدر زياد است كه حتي بن باز مفتي اعظم عربستان سعودي وهابي نيز به تواتر اين روايات اعتراف كرده است . وي در اين باره مي نويسد :

أمر المهدي معلوم ، والأحاديث فيه مستفيضة ، بل متواترة وقد حكي غير واحد من أهل العلم تواترها . وهي متواترة تواترا معنويا ، لكثرة طرقها ، واختلاف مخارجها ، وصحابتها ، ورواتها ، وألفاظها ، فهي - بحق - تدل علي أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق.

وقد رأينا أهل العلم أثبتوا أشياء كثيرة بأقل من ذلك . والحق أن جمهور أهل العلم ، بل هو الاتفاق : علي ثبوت أمر المهدي، وأنه حق ، وأنه سيخرج في آخر الزمان . وأما من شذّ من أهل العلم - في هذا الباب - فلا يلتفت إلي كلامه في ذلك .

مجلة الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة ، العدد 3 ، السنة الأولي 1388 ، في ذيل محاضرة عبد المحسن العباد .

و حتي ابن تيميه حراني نيز در كتاب منهاج السنه در تعليق روايتي از ابن عمر (يخرج في آخر الزمان رجل من ولدي اسمه كاسمي ، وكنيته كنيتي ، يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا ، وذلك هو المهدي ) مي گويد :

إن الأحاديث التي يحتج بها علي خروج المهدي أحاديث صحيحة ، رواها أبو داود والترمذي وأحمد وغيرهم من حديث ابن مسعود وغيره .

منهاج السنة النبوية، ج4 ، ص211 .

احاديثي كه براي اثبات خروج مهدي به آن ها استناد مي شود ، احاديث صحيحه هستند كه آن ها را ابوداود ، ترمذي و احمد و ديگران از ابن مسعود و ... نقل كرده اند .

و همچنين روايات فراواني از طريق شيعه و سني نقل شده با اين مضمون كه «منكر حضرت مهدي كافر است » :

وعن جابر بن عبد الله رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: " من كذب بالدجال فقد كفر، ومن كذب بالمهدي فقد كفر " .

عقد الدرر في اخبار المنتظر ، ج1 ، ص36 .

من انكر خروج المهدي فقد كفر .

فرائد السمطين ، ج2 ، ص334 .

هر كس خروج حضرت مهدي را انكار كند ، كافر شده است .

عن جابر رضي الله عنه رفعه من أنكر خروج المهدي فقد كفر بما انزل علي محمد .

لسان الميزان ، ابن حجر ، ج 5 ، ص 130 .

هر كس خروج مهدي را انكار كند ، به آن چه كه بر محمد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نازل شده ، كافر شده است .

البته اصل آمدن و بازگشت حضرت عيسي عليه السلام نيز در نزد شيعه و سني قطعي است . بلي ايشان نيز به همراه حضرت مهدي ظهور خواهد كرد و آن حضرت را در امر اقامه عدل و داد و از بين بردن ظلم و جور كمك خواهد كرد ؛ اما اين كه منجي آخر الزمان حضرت عيسي عليه السلام باشد ، مردود و با بيش از هزار روايت در كتاب هاي شيعه و سني در تضاد است .

محمد بن اسماعيل بخاري و مسلم نيشابوري در صحاحشان مي نويسند :

أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْيَمَ فِيكُمْ وَإِمَامُكُمْ مِنْكُمْ

صحيح البخاري - البخاري - ج 4 - ص 143 و صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 1 - ص 94 .

پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند : چگونه هستيد آن زماني كه فرزند مريم نازل شود ؛ در حالي امام شما از خود شما است ؟

هر چند كه از طريق ائمه اهل بيت عليهم السلام روايات فراواني وجود دارد ؛ اما از آن جايي كه بناي ما بر دادن جواب از كتاب هاي خود اهل سنت است به همين مقدار بسنده مي شود .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | سيدعلي | Iran - Tehran | 12:00 - 10 ارديبهشت 1387 |
0
 
 
3
پاسخ نظر
خدابه شماخيربدهدمطالب جالبي بود
2 | امير | Iran - Tehran | 12:00 - 13 شهريور 1387 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام.اينکه لفظ امام را در مورد علي(ع) و 11 نفر از نسل ايشان به کار مي بريد آيا در روايات اهل سنت يا شيعه اين لفظ وجود دارد؟چون من رواياتي را ديده ام مثل اينکه پيامبر فرموده علي وصي و جانشين من است. از کجا معلوم منظور از امام وصي و جانشين نباشد؟ ولي امامتي که در قرآن به ابراهيم(ع) داده شده منظور اين نبوده.

پاسخ:
دوست گرامي سلام ! روايات بسياري وجود دارد كه در آن&zwnjها رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم ، از كلمه «امام» براي ائمه شيعه استفاده كرده است ؛ از جمله مثلا در كمال الدين شيخ صدوق به نقل از رسول خدا صلي الله عليه واله آمده است :

هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْن&rlm ... .

كمال الدين و تمام النعمة، ج&rlm1، ص: 253

و روايات بسياري كه مجال ذكر همه آنها نيست .

ضمن اين كه «وصي و جانشين» نيز همان معناي امام را مي&zwnjرساند و تفاوتي با يكديگر ندارد .

مراد از امامتي كه در قرآن براي حضرت ابراهيم عليه السلام آمده ، نيز همان امامتي است كه ما براي اهل بيت قائل هستيم . در اين باره روايتي بسيار زيبائي از امام رضا عليه السلام در باره امامت و شئونات آن وارد شده است كه مي توانيد به كتاب شريف




عيون أخبار الرضا (ع) ، ج 2 ، ص 195 &ndash 200 باب ما جاء عن الرضا عليه السلام في وصف الإمامة والامام وذكر فضل الامام ورتبته ، ح1 مراجعه بفرماييد .
موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات


3 | علي دياب | Iran - Tehran | 12:00 - 18 شهريور 1387 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
چرا در آيه ي
(. إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . مائده /)اولي الامر بصورت جمع آمده است
باسپاس

پاسخ:
دوست عزيز ! لطفاً سؤالات خود را در قسمت طرح پرسش مطرح بفرماييد تا جواب شما داده شود .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
4 | محمد قشمي | Iran - Bandar-e Khamīr | 12:00 - 13 اسفند 1387 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
پس زنت اهل خانه تو نيست متعلق به كسي ديگه هست

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
مي توان به سوال شما ، به دو روش پاسخ داد :
روش اول :
اين سوال را از صحابه اي بپرسيد كه چنين مطلبي را گفته اند .
اين سوال را از بخاري و مسلم بپرسيد كه اين روايت را نقل كرده اند .
روش دوم :
اينكه زن جزو اهل بيت به معني شرعي آن نباشد ، دليل نمي شود كه متعلق به كسي ديگر باشد ؛ مثال واضح آن كنيز است ؛ اگر كسي كنيزي داشته باشد ، اين كنيز متعلق به او است اما از اهل بيت او (طبق معني شرعي)‌به حساب نمي آيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |احمد|United States - New York |19:52 - 16 ارديبهشت 1397 |
0
 
0
سلام اقا محمد شما ظاهرا اون ایه قران رو که خدا به حضرت نوح میگه پسرت از اهل بیتت نیست رو نخوندی،آیشو حفظ نیستم لطفا شما ادرسشو بگید اقای مدیر
5 | محمد قشمي | Iran - Bandar-e Khamīr | 12:00 - 13 اسفند 1387 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
ميبينم از جواب به سوال دوست گرامي عاجز موندي.
6 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | 12:00 - 07 ارديبهشت 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
خدمت جناب قشمي اي مسلمان عزيز مي دانم که شما پيغمبر را از پدرت بيشتر دوست مي داري. سئوالي از خدمت شما داشتم: به نظر شما اگر پيغمبر جاي شما بود اينگونه با مردمان صحبت مي کرد؟ ايا طرز سئوال کردن شما منطنق با مشي پيغمبر است؟ ايا شما يک نمونه مي‌تواني بياوري که پيغمبر سعي در تحريک غيرت طرف مقابل کرده باشد؟ سئوال دوم من از شما اين است که شما مطابق نظر خود «مي‌بينيد» که ايشان از جواب به ان سئوال «عاجز» شده اند. پس لاجرم قبول مي کنيد که ايشان از جواب به سئوالات ديگر «عاجز» نشده اند. اين اقايان جواب بسيار خوبي براي سئوال دارند. منتها جواب طولاني و احتياج نه صفحه خاص خود را دارد. بصورت مجمل من توجه شريف شما را به اين ايات جلب مي‌کنم: ((يَقُولُونَ نخْشى أَن تُصِيبَنَا دَائرَةٌ : مى گويند مى ترسيم از اينكه دچار گرفتارى شويم )) اين ايه تقل قول از زبان يک نفر عبدالله بن ابى بوده است. آيه : ((الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُم بِالَّيْلِ وَ النَّهَارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً )) و حال آنكه روايت صحيح وارد شده است كه اين آيه درباره يك نفر است و او على بن ابيطالب (عليه السلام ) و يا بنا به روايت خود آقايان اهل سنت ابابكر است !! و همچنين آيات زياد ديگرى كه در همه ، نسبت هائى به صيغه جمع به شخص معين و واحدى داده شده است . اين مفسرين هر چه در اين موارد جواب دارند از همه اين موارد، ما نيز همان جواب خود قرار مى دهيم . در زبان فارسي هم بسيار پيش مي ايد که ضمير جمع را براي يک فرد محترم بکار ببريم. انشا الله خدا مشکلات برادر شما را حل کند که قدري از عصبانيت شما کم شود.
7 | دكترموسوي | Iran - Ajab Shīr | 12:00 - 15 ارديبهشت 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
كساني كه احتمالا نظر دارند امامت را بهتر درك كنند لطفا به وبلا گ اينجانب درگوگل تحت عنوان ulhn.blogfa.com/ قسمت اثبات نبوت حضرت محمد (ص) وجانشيني اهل بيت(س )بجاي ايشان مراجعه تا از حقيقت اگاه شوند
8 | علي علوي | Iran - Qom | 12:00 - 05 مهر 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
ايا نام ائمه در منابع اهل سنت امده است انند حديث جابر در منابع شيعه؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در بعضي از منابع درجه دوم اهل سنت ، شبيه همين روايت ، با ذكر نام ائمه ، نقل شده است ؛ همچنين تعدادي از علماي اهل سنت ، ائمه اثني عشر شيعه را به عنوان دوازده خليفه رسول خدا (ص) معرفي كرده‌اند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9 | محمود | Iran - Abadan | 22:19 - 12 مرداد 1389 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام بر شما در پاسخ به آقاي علي علوي آورده ايد که تعدادي از علماي اهل سنت ، ائمه اثني عشر شيعه را به عنوان دوازده خليفه رسول خدا (ص) معرفي كرده‌اند . اگه امکانش هست آن روايات را براي ما ارسال کنيد. موفق باشيد.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اين روايات (در كتب درجه دو و سه) بسيار زياد است ! در اين زمينه مرحوم آيت الله مرعشي نجفي در كتاب شرح احقاق الحق در جلد 13 ص 49 ، بيست روايت با همين مضمون از علماي اهل سنت نقل مي كند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

10 | حنّا | United States - Tallahassee | 23:51 - 24 آذر 1391 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام آيا با 2آيه زير ميتوان امامت را براي امام علي(ع) ثابت کرد؟؟؟ 1-آيه74 سوره يونس 2-آيه 8فتح با چه دليلي ميتوان ثابت کرد؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
علماء به اين دو آيه براي امامت حضرت علي عليه السلام استدلال نكرده اند منظور آيه شريفه 74 يونس پغمبرانى است كه بعد از نوح (ع) و تا زمان موسى (ع) آمدند.و مقصود از سوره فتح «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا» يعنى: اى محمّد ما تو را بعنوان شاهدى بر اعمال امّتت فرستاديم تا معلوم شود كه اطاعت مى‏ كنند يا نافرمانى، دعوتت را مى‏ پذيرند يا رد مى كنند، يا به اين معنى كه تو را بر آنان در مورد تبليغ رسالت شاهد قرار داديم. «وَ مُبَشِّراً» يعنى: تو را نسبت به مؤمنين و اطاعت كنندگان بشارت دهنده به بهشت قرار داديم. «وَ نَذِيراً» و نسبت به آنها كه نافرمانى كننده تو را بيم دهنده از آتش قرار داده‏ايم مجمع البيان ج9 ص 172
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | سمانه | Iran - Mashhad | 22:06 - 26 مرداد 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
اين سوالو يکي از اهل سنت مطرح کرده لطفا پاسخ دهيد بخش‌ دوم‌ آيه‌ 59نساء چنين‌ مي‌فرمايد كه‌: «و اگر در چيزي‌ اختلاف‌ داشتيد (و در امري‌ از امور كشمكش‌ پيدا كرديد) آن‌ را به‌ خدا (با عرضه‌ي‌ به‌ قرآن‌) و پيغمبر او (با رجوع‌ به‌ سنّت‌ نبوي‌) برگردانيد». از اين‌ آيه‌ معلوم‌ مي‌شود كه‌ اگر بين‌ حكام‌ و مردم‌، اختلاف‌ واقع‌ شود، فيصله‌ي‌ خدا و رسول‌ خدا، «حرف‌ آخر» تلقي‌ خواهد شد، نه‌ حرف‌ اولي‌الامر. اگر مراد از «اولي‌الامر»، ائمه‌ي‌ معصومين‌ باشند، پس‌ مراجعه‌ به‌ قرآن‌ و سنّت‌ با ترك‌ رأي‌ معصومين‌ چه‌ طور ممكن‌ است‌؟ در حالي‌ كه‌ نزد شيعه‌، رأي‌ معصومين‌ هم‌ مثل‌ خودشان‌، هميشه‌ معصوم‌ مي‌باشند، آنان‌ نمي‌توانند چيزي‌ غير از قرآن‌ و سنّت‌ بگويند! بنابراين‌، اثبات‌ عقيده‌ي‌ امامت‌، از اين‌ آيه‌ بدون‌ ترديد غلط‌ و نادرست‌ است

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
علت اينکه خداوند در اين آيه فرموده است در صورت تنازع به خدا و رسول رجوع کنيد بخاطر اين است:
اوّلاً: اين بدان جهت است که حقّ تشريع تنها براي خدا و رسول است نه اولي الامر، لذا در موارد نزاع در شريعت اسلامي بايد به اين دو مراجعه نمود؛ چون كه اولي الامر قانون گذار و مشرّع نيستند، لذا در حل نزاع به آنان ارجاع داده نشده است. چنانكه از امام باقر ـ عليه السلام ـ در مورد آيه «اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» چنين نقل شده است كه فرمودند: «هي في علي و في الائمه جعلهم الله مواضع الانبياء غير انهم لا يحلون شيئا و لا يحرمونه»‌يعني: «اين آيه در مورد حضرت علي ـ عليه السلام ـ و ائمه ـ عليه السلام ـ است كه خدا آنان را به جاي پيامبران قرار داده، جز اينكه ايشان چيزي را حلال يا حرام نمي‌كنند{تفسير العياشي ؛ ج‏1 ؛ ص252}»
ثانياً: گاهي اختلاف و نزاع در مصداق «اولي الامر» است، که در اين صورت چاره ‏اي نيست جز آن‏که براي حلّ نزاع به خدا و رسول مراجعه کرد. محمد جواد مغنيه(ره) در اين خصوص مي گويد: علت عدم ارجاع به آنها اين است كه چون نزاع ممكن است بر سر تعيين خود اولي الامر باشد ـ چنانكه واقع شد ـ بنابراين ارجاع به آنها بي‌فايده است.، {التفسير الكاشف، (بيروت: دارالعلم للملايين، چاپ چهارم، 1990 م)، ج 2، ص 364 } يعني اگر بر سر تعيين اولي‌الامر نزاع داشتيد به خدا و رسول مراجعه كنيد و از پيش خود اولي الامر تعيين نكنيد؛ كه اين معنا با سياق آيه نيز متناسب است كه «و ان تنازعتم» بعد از «اولي الامر منكم» آمده است
ثالثا: مرحوم علامه طباطبايي معتقدند: خدا در اين آيه به مسلمانان دستور داده تا در هنگام نزاع در اموري كه اولي الامردر آن استقلال ندارند و رفع نزاع به دست آنها نيست، به خدا (قرآن) و رسول (سنّت او) مراجعه كنند تا رفع نزاع شود.الميزان في تفسير القرآن، همان، ج 4، ص 401 – 402.
بنابراين با توجه به اينكه خدا با حكم تشريعي اطاعت از اولي الامر را به جهت عصمت‌شان در رديف اطاعت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قرار داده، لازمه اين امر اين است كه آنها هرچند مشرّع نيستند اما سخنان‌شان، خبر از قرآن و سنت نبوي است؛ پس لازم است علاوه بر امور اجرايي، در هنگام نزاع در احكام كلي اسلام نيز به آنان مراجعه شود تا آنان حكم واقعي را از طرف خدا و پيامبر (ص) ( نه استقالالي) بيان كنند:؛ چنانكه پيامبر (ص) مي‌فرمايند: «شركاي من كساني هستند كه خدا آنها را قرين خود و من كرده و در مورد آنها نازل كرده اين آيه را «يا ايها الذين...» و بعد مي‌فرمايد: «فان خفتم تنازعاً في أمرنا فارجعوا الي الله و الرسول و اولي الامر»، اگر از نزاع در مورد چيزي ترسيديد، آن را به خدا و رسول و اولي الامر بازگردانيد.» شواهد التنزيل،‌همان، ج 1، ص 198
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | سمانه | Iran - Kermanshah | 24:21 - 31 مرداد 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام. مطلبي که نوشتيد رو کامل خوندم... جوابتون براي يک سني خوبه ولي...؟؟؟؟ ولي من هر کاري کردم نتونستم اون بخشي که نوشتيد "((اين بدان جهت است که حقّ تشريع تنها براي خدا و رسول است نه اولي الامر، لذا در موارد نزاع در شريعت اسلامي بايد به اين دو مراجعه نمود؛ چون كه اولي الامر قانون گذار و مشرّع نيستند، لذا در حل نزاع به آنان ارجاع داده نشده است ")) منظور از ولايت، ولايت تشريعى است كه مقام عصمت، اين ولايت را داراست و در اموال و انفس حق تصرّف دارد و بر همه واجب است كه نسبت به مقام عصمت در اموال و انفسشان مطيع و پيرو باشند. شيخ انصارى‏ رحمه اللَّه‏ اين بحث را در كتاب‏ المكاسب‏ مطرح كرده و به پيروى از او بزرگانى از دانشمندان شيعه اين بحث را مطرح كرده‏اند. مرحوم ميرزاى نائينى در اين زمينه چنين مى‏نويسد: الولاية التشريعيّة الإلهية الثابتة لهم من اللَّه سبحانه وتعالى في عالم التشريع، بمعنى وجوب اتّباعهم في كلّ شي‏ءٍ وإنّهم أولى بالناس شرعاً في كلّ شي‏ءٍ من أنفسهم وأموالهم. كتاب المكاسب: 2/ 332 آقاى خوئى‏ رحمه اللَّه‏ در اين باره مى‏گويد: الجهة الثانية في ولايتهم التشريعيّة؛ بمعنى كونهم وليّاً في التصرّف على أموال الناس وأنفسهم مستقلّاً، فالظّاهر أيضاً لا خلاف في ولايتهم على هذا النحو، وكونهم أولى بالتصرّف في أموال الناس ورقابهم بتطليق‏ زوجاتهم وبيع أموالهم وغير ذلك من التصرّفات. مصباح الفقاهه: 3/ 283 و 284 منظور اين است: اذنى كه خدا به معصوم داده، اذن عام است، نه اين كه اگر خواست در اموال كسى تصرّف بكند از خدا استيذان كند. البته در اين باره گفتار بزرگان سنّى را نيز بيان خواهيم كرد. شيخ انصارى‏ رحمه اللَّه‏ در ادامه مى‏نويسد: المستفاد من الأدلّة الأربعة بعد التتبع والتأمّل: أنّ للإمام سلطنةً مطلقةً على الرعيّة من قبل اللَّه تعالى وأنّ تصرّفهم نافذٌ على الرعية ماضٍ مطلقاً. كتاب المكاسب: 3/ 548 آن گاه مرحوم شيخ به بيان ادلّه مى‏پردازد دليل‏هاى ولايت تشريعى از قرآن‏: دليل يكم‏ نخستين آيه‏اى كه بيان‏گر ولايت تشريعى است، اين آيه است كه مى‏فرمايد: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؛ سوره احزاب (33): آيه 6 پيامبر نسبت به افراد باايمان از خود آن‏ها سزاوارتر است. مؤمنان نسبت به خود و اموالشان تحت سيطره پيامبر اكرم‏ صلى اللَّه عليه وآله‏ هستند و او اولى است. ثمره اين موضوع در آن جا ظاهر مى‏شود كه انسان، چيزى را بخواهد كه پيامبر اكرم غير آن چيز را بخواهند. ........................... اقرار مفسّرين عامّه ...................... واحدى از مفسّران بزرگ عامه در ذيل اين آيه مى‏گويد: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» أي‏إذا حكم عليهم بشي‏ءٍ فقد نفذ حكمه ووجبت طاعته عليهم. قال ابن عبّاس: إذا دعاهم النبي إلى شي‏ءٍ ودعتهم أنفسهم إلى شي‏ءٍ كانت طاعة النبي أولى بهم من طاعة أنفسهم. « الوسيط في تفسير القرآن المجيد: 3/ 459» بنابراين، اراده پيامبر اكرم‏ صلى اللَّه عليه وآله‏ بر اراده انسان- هر چه كه باشد- مقدّم است. بغوى در ذيل آيه مى‏گويد: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؛ يعني من بعضهم ببعض في نفوذ حكمه فيهم ووجوب طاعته عليهم. آن گاه بغوى سخن ابن عباس را نقل مى‏كند و بعد از سخنِ ديگرى، حديثى را نقل مى‏كند كه پيامبر صلى اللَّه عليه وآله‏ فرمود: ما من مؤمنٍ إلّاوأنا أولى به في الدنيا والآخرة، اقرأوا إن شئتم: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فأيّما مؤمنٍ مات وترك مالًا فليرثه عَصَبَته من كانوا ومن ترك ديناً أو ضياعاً فليأتني فأنا مولاه. « تفسير البغوى: 3/ 507» و زمخشرى در اين باره مى‏گويد: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ» في كلّ شي‏ءٍ من أمور الدين والدنيا «مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ولهذا أطلق ولم يقيّد، فيجب عليهم أن يكون أحبّ إليهم من أنفسهم، وحكمه أنفذ عليهم من حكمها وحقّه آثر لديهم من حقوقها. « تفسير الكشاف: 3/ 251» گفتنى است كه ما گاهى به سخنان علماى اهل سنّت استشهاد مى‏كنيم و اين فقط براى رفع استبعاد است كه اگر يك شيعه در اين امور تأمّل كند، حالش چگونه خواهد بود؛ چرا كه مخالفان نيز به اين امور اقرار دارند. قاضى بيضاوى نيز در ذيل اين آيه اظهار نظر كرده است. وى مى‏گويد: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» في الأمور كلّها ... فيجب عليهم أن يكون أحبّ إليهم من أنفسهم وأمره أنفذ عليهم من أمرها. « تفسير بيضاوى: 4/ 364» نسفى نيز در تفسير خود به اين موضوع پرداخته مى‏گويد: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» أي‏أحق بهم في كلّ شي‏ء من أمور الدين والدنيا وحكمه أنفذ عليهم من حكمها، فعليهم أن يبذلوها دونه ويجعلوها فدائه. « تفسير نسفى: 3/ 297» همين معنا را نظام الدين نيشابورى از مفسّران به نام اهل سنّت مطرح كرده است. وى مى‏گويد: والمعقول فيه أنّه رأس الناس ورئيسهم فدفع حاجته والاعتناء بشأنه أهمّ ... ويعلم من إطلاق الآية أنّه أولى بهم من أنفسهم في كلّ شي‏ء من امور الدنيا والدين. « تفسير غرائب القرآن: 21/ 77- 78 به نقل از نفحات الازهار في خلاصة عبقات الأنوار: 9/ 54» خطيب شربينى در تفسير السراج المنير بعد از اين كه آيه را معنا مى‏كند و حديثى را در اين زمينه نقل مى‏كند و به بيان علّت اولويّت پيامبر اكرم‏ صلى اللَّه عليه وآله‏ در تصرّف مى‏پردازد، مى‏گويد: وإنّما كان‏ صلّى اللَّه عليه وآله‏ أولى بهم من أنفسهم لأنّه لا يدعوهم إلّاإلى العقل والحكمة. « السراج المنير في تفسير القرآن: 3/ 221» بنابر آن چه گذشت، چنين ولايتى براى پيامبر اكرم‏ صلّى اللَّه عليه وآله‏ با اعتراف دانشمندان اهل سنّت ثابت است، امّا وقتى بحث حديث غدير مى‏شود سخن عوض مى‏شود كه پيامبر اكرم‏ صلى اللَّه عليه وآله‏ فرمودند: ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: بلى. قال: فمن كنت مولاه فهذا علي مولاه؛ آيا من از مؤمنان نسبت به خودشان سزاوارتر نيستم؟ همه گفتند: آرى. پيامبر فرمود: پس هر كس كه من سرپرست و صاحب اختيار او هستم بعد از من اين على سرپرست و صاحب اختيار اوست. البته با بحث حديث غدير معلوم مى‏شود كه اين آيه چه ارتباطى به ائمّه‏ عليهم السلام‏ دارد. دومين آيه‏ اى كه به ولايت تشريعى دلالت دارد، آيه ولايت است. آن جا كه مى‏فرمايد: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ»؛ سرپرست و صاحب اختيار شما فقط خدا، فرستاده او و كسانى هستند كه ايمان آورده‏اند؛ همان كسانى كه نماز را برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند. علما و محدّثان شيعه نيز به اين آيه بر ولايت تشريعى معصوم استدلال كرده اند. در كتاب‏ الكافى‏ روايت شده كه امام صادق‏ عليه السلام‏ فرمود: في قول اللَّه‏ عزّوجلّ‏: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا». قال: «إِنَّما» يعني أولى بكم، أي أحقّ بكم وبأموركم وأنفسكم وأموالكم. «اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا» يعني عليّاً وأولاده الأئمّة عليهم السلام‏ إلى يوم القيامة. ثمّ وصفهم اللَّه‏ عزّوجلّ‏ فقال: «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ». . « الكافى: 1/ 288 و 289، حديث 3، وسائل الشيعه: 9/ 477 و 478، حديث 1» سومين دليل قرآنى بر ولايت تشريعى اين آيه است كه مى‏فرمايد: «أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ»؛ ........................ در روايت بُريده گويد: امام باقر عليه السلام‏ اين آيه مباركه را قرائت فرمود: «أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ‏ في شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ اْلآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْويلًا». آن گاه فرمود: كيف يأمر بطاعتهم ويرخص في منازعتهم، إنّما قال ذلك للمأمورين الّذين قيل لهم: «أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ»!! « بحار الأنوار: 23/ 302، حديث 60. اين حديث با همين سند و با اندكى تفاوت در ينابيع المودّه: 1/ 351، حديث 6 نيز آمده است‏ » آيا مى‏شود كه خداوند متعال به طاعت كسى امر كند در عين حال اجازه بدهد كه با آن شخص شما بحث و مناقشه و منازعه و چون و چرا كنيد؟!! روايت ديگر از امير المؤمنين‏ عليه السلام‏ نقل شده است، راوى گويد: سمعت عليّاً صلوات اللَّه عليه‏ يقول وأتاهُ رجل فقال له: ما أدنى‏ ما يكون به العبد مؤمناً وأدنى‏ ما يكون به العبد كافراً وأدنى‏ ما يكون به العبد ضالّاً؟ شخصى از حضرت امير عليه السلام‏ پرسيد: كمترين چيزى كه باعث مى‏شود انسان جزء مؤمنان شمرده بشود، كمترين چيزى كه باعث مى‏شود انسان جزء كافران شمرده بشود و كمترين چيزى كه باعث مى‏شود انسان جزء گمراهان شمرده بشود چيست؟ اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام‏ فرمود: قد سألت فافهم الجواب ... وأدنى‏ ما يكون به العبد ضالّاً أن لا يعرف حجّة اللَّه تبارك وتعالى وشاهده على عباده الّذي أمر اللَّه‏ عزّوجلّ‏ بطاعته وفرض ولايته؛ خوب سؤال كردى، حالا جواب را هم خوب گوش بده! كم‏ترين حدّى كه باعث گمراهى است اين كه انسان حجّت و شاهد خدا؛ كسى را كه خدا به اطاعت مطلقه از او امر كرده، نشناسد. در اين روايت نورانى سه واژه «حجّت خدا»، «شاهد خدا» و «كسى كه خدا به اطاعت مطلقه از او امر كرده» قابل دقّت است راوى در ادامه روايت گويد: قلت: يا أمير المؤمنين! صفهم لي. قال: الّذين قرنهم اللَّه‏ عزّوجلّ‏ بنفسه ونبيّه، فقال: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ». «1» قلت: يا أمير المؤمنين! جعلني اللَّه فداك، أوضح لي! فقال: الّذين قال رسول اللَّه‏ صلى اللَّه عليه وآله‏ في آخر خطبته يوم قبضه اللَّه‏ عزّوجلّ‏ إليه: إنّى قد تركت فيكم أمرين لن تضلّوا بعدي ما إن تمسكتم بهما: كتاب اللَّه وعترتي أهل بيتي، فإنّ اللطيف الخبير قد عهد إلى أنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض كهاتين- وجمع بين مسبحتيه- ولا أقول كهاتين- وجمع بين المسبحة والوسطى- فتسبق إحداهما الاخرى، فتمسّكوا بهما لا تزلوا ولا تضلّوا ولا تقدّموهم فتضلّوا. «(الكافى: 2/ 414 و 415، حديث 1، ينابيع الموده: 1/ 349 و 350، حديث 4) جالب است كه در اين روايت امير مؤمنان على‏ عليه السلام‏ بعد از آيه‏ «أولى الأمر» به حديث ثقلين نيز استدلال كرده‏ اند. البته در اين زمينه روايات فراوانى در كتاب‏ الكافى‏، كتاب‏هاى شيخ صدوق، كتاب‏ الغيبه‏ نعمانى، كتاب‏هاى شيخ مفيد و شيخ طوسى‏ رحمهم اللَّه‏ آمده است. در اين آيه مباركه- افزون بر اين كه خداوند متعال أولى الأمر را به خود و پيامبرش مقترن كرده و ولايت را براى هر سه قرار داده- وجوب اطاعت را به طور مطلق بيان فرموده است. گفتنى است كه از ضوابط كلّى است كه هرجا امر به اطاعت مطلق شد آن جا، عصمت است و اگر عصمت نباشد، امر به اطاعت، به نحو اطلاق نخواهد آمد. بهترين شاهد اين موضوع امرهايى هستند كه در كتاب و سنّت براى احترام، اطاعت و تجليل از والدين آمده و در عين حال قيد خورده‏اند. در قرآن كريم مى‏فرمايد: «وَإِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»؛ « سوره لقمان (31): آيه 15» و هر گاه آن دو (پدر و مادر) تلاش كنند كه تو چيزى را شريك من قرار دهى كه از آن آگاهى ندارى، از آن‏ها اطاعت مكن. بنابراين، محال است به اطاعت كسى به طور مطلق امر بكنند و آن جا عصمت نباشد. اين از امورى است كه‏ «قياساتها معها» نتيجه اين ميشه که اهل بيت ولايت تشريعي دارند....برخلاف انچه که شما فرموديد.... .......................... حق نگهدارتون....

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
شما ولايت و يا حق بر تشريع را با ولايت تشريعي اشتباه گرفته ايد ؛ ولايت بر تشريع، همان ولايت بر قانونگذاري و تشريع احکام است; يعني اينکه کسي، سرپرست جعل قانون و وضع کننده اصول و مواد قانوني باشد. اين ولايت در حيطه قوانين است و نه در دايره موجودات واقعي و تکويني، و ما اين نوع تشريع را گفتيم که آيه مي گفت بايد به خدا و رسول رجوع کرد. اما ولايت تشريعي يعني نوعي سرپرستي که نه ولايت تکويني است و نه ولايت بر تشريع و قانون، بلکه ولايتي است در محدوده تشريع و تابع قانون الهي که خود بر دو قسم است: يکي ولايت بر محجوران و ديگري ولايت بر جامعه خردمندان و با اين ولايت‌ تشريعي‌ است که امام شرعاً‌ حق‌ دارد به‌ مردم‌ امر و نهي‌ کند
علاوه طباطبايي در اين خصوص گويد: الّذي ينبغي ان يقال في المقام ان الأدلة متراكمة على إكمال الدين قبل رحلة النبي صلى اللَّه عليه و آله و لازمه اشتمال الكتاب و السنة على كل حكم شرعي و ما يحتاج إليه ذلك من البيان ثم اختفاء بعض ذلك بعد رحلة النبي صلى اللَّه عليه و آله انما هو لأمور خارجة غير راجعة إلى ناحية الشارع و من الثابت المقرر في محله أيضا ان الإمام وظيفته بيان الأحكام دون التشريع “آنچه سزاوار است در اين مقام به آن توجه شود، اين است که دلايل فراواني بر اکمال دين، قبل از رحلت پيامبر (ص) وجود دارد. لازمه اين اکمال آن است که کتاب و سنت شامل تمام احکام شرعي مي‌شود …، و از سوي ديگر در جاي خود ثابت گرديده که امام (ع)، وظيفه‌اش فقط بيان احکام است نه تشريع . حاشية الكفاية - قم، چاپ: اول، -.حاشية الكفاية ؛ ج‏2 ؛ ص295 بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي‏: قم‏
بنابراين امامان معصوم مبيّن و مفسر کلام پيامبر (ص) هستند و حق تشريع به معناي قانون گذاري، ندارند. اما در ولايت تشريعي داشتن ائمه عليهم السلام کسي شک ندارد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
13 | امير مهرآذر | Germany - Nuremberg | 23:20 - 22 مهر 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام و عرض خسته نباشيد خدمت موسسه وليعصر (عج) و دست اندرکاران شبکه وزين ولايت.

يک بار در يکي از برنامه هاي شبکه ضاله کلمه، وهابي عقيل هاشمي يک حديثي که حتي وجود خارجي نداشت رو از بحارالانوار خواند. موضوع برنامه اين بود که امام زمان محبين خودش رو به قتل مي رسونه!!! متن حديث ساختگي و جعلي او در رابطه با امام زمان (عج) و آدرسي که داد رو حفظ کرده ام./ اين آدرس: بحارالانوار ج 24 ص 305 / حديث ساختگي: " هو القائم، قام بالغضب ... " خلاصه ما فهميديم که اين حديث رو از خودش درآورده، چون فاقد فصاحت و بلاغت کافي بود و اين وصله ها هم به امام زمان (عج) نمي چسبه. ولي براي اطمينان رفتيم و آدرس رو چک کرديم و همونطوري که از قبل هم معلوم بود اين دجــال فقط با اهل البيت عصمت و طهارت و شيعه علي (ع) مشکل داره و تخم و ترکه ي همون بني اميه است و دروغ ميگه که من سيد هستم.

امّــا حسن ختام: قال اميرالمؤمنين (ع): ((نزل القرآن إربع إرباعا ربع فينا و ربع فى عدونا, و ربع سنن و إمثال, و ربع فرائض و إحكام))
ترجمه: ((قرآن در چهار بخش فرو فرستاده شده است: يك چهارم آن در حق ما, و يك چهارم ديگر در مورد دشمنان ما, و يك چهارم آن سنت هاى الهى و مثل هاى آن است و يك چهارم آن فرايض و احكام مى باشد)).
- بحارالانوار ج 24 ص 305 -

اين هم يه سند ديگه از کتب خودمون اضافه بر اسنادي که اساتيد ارجمند و گرانقدر موسسه وليعصر (عج) و شبکه ولايت در بالا ذکر کرده اند.
14 | خالمراد | Afghanistan - Kabul | 13:46 - 30 خرداد 1396 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب محترم!
آیا امامان(ع)بعد از علی کرم الله وجه تا چه زمانی امامت می کرد.
آیا امروز امام زمانی اسماعیلیان را شما باور دارد یا نه امام حاضر از زریه حضرت محمد(ص)وعلی.فاطمه(ع) می باشد
من یک پیروی آقاخان میباشم
و من قسیم دیگران تبیعض مذهبی ندارم
هر که از هر طریقی می تواند خداوند را بپرستد هیچ مشکلی نیست
یک صد بیست چهار هزار پیغمبر که نتوانست تمام
مردم جهان را در راه توحید دعوت کند ما و شما با این تبلیغ خویش هیچ کسی را نمیتوانم
از دینش برگردانم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اگر شما واقعا به دنبال حقیقت هستند و به دنبال پرستش خداوند، خوب مگر پرستش خدا فقط به چند رکعت نماز خواندن است!!! آیا نباید خدا را در عمل مانند گوش دادن به سخنان و آیاتش و گوش دادن به سخن رسولش، پرستش کرد و نشان داد که واقعا اهل توحید است!!!خوب وقتی خداوند در قرآن بیان می کند که فقط اهل بیت معصوم باید تبیعت بشوند و از طریق رسولش نیز ائمه داوزده گانه را معرفی کرده است و گفته است که فقط امام معصوم از امام علی علیه السلام تا امام مهدی علیه السلام، می باشد خود چطور و به چه دلیلی شما از این قاعده خارج شده و انواع و اقسام امامان درست می کنید و آغاخان را به عنوان امام ذکر می کنید از همه اینها گذشته مگر این شخص معصوم است که دارید از او تبعیت می کنید و او را امام می دانید!!! اگراهل قرآن هستید خداوند تکثر گرایی را نفی کرده و فقط دین اسلام را تایید کرده است خوب چرا این را نایده گرفته و به آن عمل نمی کنید!!! آیا نباد تعصب را کنار گذاشت و به دنبال دین حقیقی و راه راست که یکی است، رفت که قرآن فرموده است:
فَبَشِّرْ عِبَادِي الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمْ اللهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الاَْلْبَابِ﴾ زمر 39
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :