نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
چگونه مهمترين نويسنده وهابي ضد شيعه ملحد شد؟
کد مطلب: 6093 تاریخ انتشار: 23 خرداد 1387 تعداد بازدید: 2981
يادداشت » عمومي
چگونه مهمترين نويسنده وهابي ضد شيعه ملحد شد؟

قصيمي يكباره افكارش تغيير كرد. به چه دليل و با چه انگيزه‌اي؟ روشن نيست. آنچه مسلم است، اين كه يكباره از وهابيت برگشت و عليه فكر سلفي و نگرش سنتي ديني،‌ دست به قلم برد. اخيرا وهابي‌ها، كه با چنگ و دندان به جان شيعه افتاده اند، دوباره اقدام به انتشار «الصراع» كردند، در حالي كه از سر خجالت، جرأت اين كه نام ناشر را روي كتاب بنويسند نداشته اند.

چندي پيش، با چرخش 180 درجه‌اي‌ مهمترين نويسنده وهابيان كه آثار مهمي را در ضديت با شيعه نوشت، به جبهه وهابيت و سعودي‌‌ها ضربه سختي وارد آمد.

به گزارش خبرنگار «تابناك» به نقل از كتابخانه تاريخ اسلام و ايران، داستان شگفتي در عرصه علم و ادب و نويسندگي در قرن بيستم روي داد. يك عالم سلفي با نام عبدالله بن علي القصيمي (1907 - 1996) كه از اهالي قصيم و از شهر بريده، يعني از سلفي ترين و وهابي ترين مناطق جزيرة العرب بود، در دهه چهل قرن بيستم به عنوان يك نابغه در عرصه فكر و قلم در دفاع از وهابيت ظاهر گرديد.

نخستين نوشته اش كه شادماني وهابيان را به دنبال داشت، كتاب پرحجم و دو جلدي الصراع بين الوثنية‌ و الاسلام (562 + 692صص) بود كه آن را در پاسخ به كتاب كشف الارتياب علامه سيد محسن امين نوشت. سيد محسن امين اين كتاب قوي و اثرگذار را ضد عقايد وهابيت نوشته بود و عبدالله قصيمي با نثري اديبانه و قلمي توانا به پاسخ گويي برخاست. او قلم رسايي داشت و ستايش وهابيان جزيرة‌ العرب و سلفيان وهابي مصر بدرقه راهش بود.

اما داستان اين نويسنده شگفت كه هم پژوهش مي‌كرد و هم قلمفرسايي ادبي، ادامه يافت.
قصيمي وهابي به مصر رفت و وارد الازهر شد و پرشور در عالم وهابيت سير مي‌كرد. يكباره دريافت كه عالمي برجسته از استادان الازهر با نام يوسف الدجوي مقاله اي با عنوان «التوسل و جهالة الوهابيين» در مجله نور الاسلام (سال 1931) منتشر كرده است. او از سر تعصب وهابي گري عليه آن به پا خواست و كتابي با عنوان «البروق النجديه في اكتساح الظلمات الدجوية» را نوشت (چاپ مجدد در 190 صفحه توسط منشورات الجمل: 2007).

قصيمي به اين مقدار بسنده نكرد و دو كتاب ديگر هم عليه «ازهري‌هاي ضد وهابي» نوشت. يكي با نام «شيوخ الازهر و زيادة‌ الاسلام» ‌و ديگري «الفصل الحاسم بين الوهابيين و مخالفيهم». وي در اين آثار خود، سخت مدافع وهابيت و افكار و انديشه‌هاي متعلق به آن از ديد فكري و عقايدي است.

يكبار هم كتابچه اي در رد كتاب «حياة محمد» از هيكل نوشت. مي‌دانيم كه اين كتاب قدري روشنفكرانه نوشته شده و گاه گاه رگه‌هاي صوفي گري مصري هم در آن هست. قصيمي از سر ارادت به توحيدگرايي از نوع وهابي و ضديت با تصوف، به نقد آن پرداخت و كتابش به عنوان نقد كتاب حياة‌ محمد منتشر شد (چاپ اول 1935 و چاپ جديد توسط الانتشار العربي: 2007).
قصيمي در كتاب «الثورة‌ الوهابيه» گزارشي كه بيشتر جنبه ادبي و تاريخي بدون بيان مستندات دارد، بيان مي‌كند. اين اثر بيشتر به بحث در باره آثار ظهور وهابيت در سعودي پرداخته و لحني ستايش گونه از وهابيت و عبدالعزيز دارد. (تجديد چاپ توسط منشورات الجمل: 2006 همراه دو رديه بر وهابيت يكي از زيني دحلان با عنوان «الدرر السنيه» و ديگري از سليمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب با عنوان الصواعق الالهيه).

قصيمي يكباره افكارش تغيير كرد. به چه سمتي؟‌ به چه دليل و با چه انگيزه‌اي؟ روشن نيست. آنچه مسلم است، اين كه يكباره از وهابيت برگشت و عليه فكر سلفي و نگرش سنتي ديني،‌ دست به قلم برد. درست ده سال پس از نگارش كتاب «الصراع بين الوثنية‌ و الاسلام» كه عليه شيعه نوشته شده بود و ستايش و مداحي سلفي‌ها را به دنبال داشت و مثلا (عبدالظاهر ابوالسمح، امام وقت مسجد الحرام بر آن تقريظ نوشت) كتاب «هذي هي الاغلال» را نوشت، كتابي سخت ضد سلفي‌ها و وهابي‌ها و اساسا كتابي در ادامه جريان‌هاي روشنفكري و معرفي اسلام با يك نگاه تازه. گويا او يكباره از جمود سلفي گري رسته و به طرف مقابل غلتيده بود.

اينجا بود كه ضجه همه عالم وهابي به آسمان رفت و آنان از اين انحراف به عنوان الحاد ياد كردند و به دنبال دليل ملحد شدن او گشتند.
در اين مرحله بود كه او اسباب سرشكستگي وهابيان شده بود و مخالفانش مصلحت را در ترور او ديدند. گفته‌‌اند كه سه بار در معرض ترور قرار گرفت؛ يكبار در مصر، بار دوم در سعودي و بار سوم در لبنان. حتي يك بار در مصر به زندان افتاد. چون متهم شده بود كه طلبه‌هاي يمني را كه براي تحصيل به مصر آمده بودند، ‌منحرف كرده است.
موضوع قصيمي بسيار اهميت يافت تا جايي كه احمد سباعي، رساله دكتراي خود را با نام «فكر عبدالله القصيمي» نوشت.

يك آلماني ديگر هم با نام «يور غن فازلا» نوشته اي با نام «مِن اصولي الي ملحد» نوشت.
در اين داستان نكته اي كه وهابيان را سخت آزار مي‌داد، آن بود كه كسي كه كتاب «الصراع بين الوثنية و الاسلام» را نوشته بود، به اين وضعيت دچار شده باشد. اين يك سرشكستگي وحشتناك و باورنكردني براي وهابيان بود.

كتاب الصراع در طول اين صد سال، و تا پيش از آثاري كه اخيرا با حجمي گسترده از سوي وهابيان عليه شيعه نوشته شده،‌ مهمترين اثري بود كه عليه شيعه و در واقع در پاسخ به كتابي كه يك عالم شيعه عليه وهابيت نوشته بود، تأليف شده بود و اكنون سرنوشت آن اين چنين رقم خورده بود.
گويا، علاوه بر علامه اميني، يك نويسنده شيعي ديگر هم كتاب مفصلي در رد «الصراع» نوشت كه من از جزييات آن آگاهي ندارم.

اخيرا وهابي‌ها، كه با چنگ و دندان به جان شيعه افتاده‌اند، دوباره اقدام به انتشار «الصراع» كردند، در حالي كه از سر خجالت، جرأت اين كه نام ناشر را روي كتاب بنويسند نداشته اند. درست به همان سبك و سياق چاپ قديم فقط با يك مقدمه اي كه از سر شرم نوشته شده، منتشر كرده اند.

در مقدمه چاپ جديد از اين كه كار اين نويسنده به الحاد كشيده شده، ابراز تأسف شده است.
در همين مقدمه آمده است كه تحول فكري قصيمي با نگارش كتاب «كيف ذلّ المسلمون» آغاز شد. بعد هم كتاب «هذي هي الاغلال» را نوشت.

بايد گفت قصيمي كتاب «هذي هي الاغلال» را براي آن نوشت كه نشان دهد كه چرا دنياي اسلام از غرب عقب افتاده و اين گونه گرفتار واماندگي و درماندگي شده است. وي اين كتاب را خطاب به جلال الملك يعني عبدالعزيز سعودي نوشته است. كتاب به شدت رنگ ضد خرافه دارد و به هيچ روي اثري الحادي نيست. وي بسياري از باورهاي عاميانه را كه رنگ معتقدات ديني به خود گرفته، مورد ترديد قرار داده است (چاپ جديد توسط منشورات الجمل: 2000).

به نظر مي‌رسد كه قصيمي پس از خروج از نجد، فكر باديه نشيني را كنار گذاشته و تحت تأثير تجدد مصر قرار گرفته است. اين همان چيزي است كه درباره معروف الرصافي نويسنده كتاب «الشخصية المحمدية» رخ داد و اين زماني بود كه از عراق بيرون رفت و در استانبول مسكن گزيد. اين داستان براي بسياري ديگر هم تكرار شده است.

با اين حال بايد گفت، بسا قصيمي كه زماني وهابيت را از زاويه يك فكر انقلابي عليه انحرافات مي‌ديد، به تدريج اين نگرش را تغيير داد و به عبارتي، بيش از آن كه برايش وهابيت اهميت داشته باشد، انقلاب فكري اهميت يافت. وي متجدد و به قول وهابي‌ها ملحد شد. تجددي كه او را وادار كرد عليه وهابيت سنتي نجدي شورش كند، به نقد منابع حديثي بنشيند و از زاويه مبارزه با خرافه به سراغ بررسي متون ديني برود.

قصيمي در مصر و بيروت متحول شد و صد البته آدمي كه در مصر و بيروت زندگي علمي داشته باشد، متفاوت با كسي است كه در قصيم پرورش مي‌يابد.
نويسنده اين نوشتار هنوز نمي‌داند الحاد قصيمي از كجا اثبات مي‌شود، اما اين را مي‌داند كه وهابي‌ها، هر كسي را كه اندكي با آنان مخالفت ورزد، تكفير مي‌كنند و از دايره اسلام خارجش مي‌دانند و ملحدش مي‌خوانند. البته براي قضاوت بايد همه آثار قصيمي را ديد. بسا اين تحول به راستي تا الحاد پيش رفته باشد.

كساني كه عليه قصيمي نوشتند و از تحول فكري او به عنوان الحاد ياد كردند، بر اساس گزارشي كه در مقدمه چاپ جديد «الصراع بين الوثنية و الاسلام» آمده عبارتند از:
«الرد القويم علي ملحد القصيم» از شيخ عبدالله بن يابس (اين شخص از دوستان قصيمي در سفر و حضرش بوده و فراوان عليه وي نوشته و گفته است كه بيش از پانزده سال، قصيمي در امور بديهي دين جدل و بحث مي‌كرد و بسيار شكاك شده بود، به گونه‌اي كه حتي در وجود خودش هم شك كرده بود. حتي در باره خدا و پيغمبر هم با من مجادله مي‌كرد و بغض و حقارت وجودش را گرفته بود).

«تنزيه الدين و رجاله مما افتراه القصيمي في اغلاله از شيخ عبدالرحمن بن ناصر السعدي»
«دراسة للشيخ صلاح الدين المنجد عن القصيمي»
«بيان الهدي من الضلال في الرد علي صاحب الاغلال از شيخ ابراهيم بن عبدالعزيز النجدي»
«الشواهد و النصوص من كتاب الاغلال از شيخ محمد عبدالرزاق حمزه»
«قصيدة للشيخ راشد بن صالح الخنين» با اين بيت:
هذا القصيمي في الاغلال قد كفرا
وفاه بالزيغ و الالحاد مشتهرا
قصيدة للشيخ صالح بن سليمان بن سلحمان عليه قصيمي
قصيده طولاني ديگري از شيخ صالح بن حسين كه بن باز ـ شيخ المشايخ دوره اخير سعودي‌ها ـ بر آن مقدمه نوشته است.
مقدمه اي در سايت www.saaid.net با عنوان «قصة الحاد و حكايت ملحد» در باره علل انحراف قصيمي درج شده و بيشتر روي وساوس شيطاني در وجود او به عنوان عامل انحراف تكيه شده است. اين مقاله مفصل است و بدون ذكر منبع، قضاوت‌هاي زيادي را در باره وي از جاي‌هاي گوناگون نقل كرده است.
اكنون بيش از ده سال از مرگ وي كه به سال 1996 رخ داد مي‌گذرد. آثار او توسط ناشراني كه افكار جديد و اصلاحي را منتشر مي‌كنند، منتشر مي‌شود. در رأس آنها منشورات الجمل (با مركزيت آلمان) و الانتشار العربي قرار دارد. از وي به عنوان شخصيتي متجدد، نويسنده اي در رديف نويسندگان بزرگ غربي يا دست كم در رديف كساني مانند طه حسين و ... ياد مي‌شود. روزنامه الرياض عربستان در شماره پنجشنبه 6 محرم 1428 پس از يازده سال گزارشي از وي به چاپ رساند و از اين كه افكار او در حال بازگشت است سخن گفت. وي مي‌گويد كه كتاب‌هاي وي روي پيشخوان بسياري از كتاب فروشي‌هاست. كتاب العرب ظاهرة صوتيه، هذي هي الاغلال و ايها العقل من رآك؟
اكنون سايت‌هايي كه مطالبي به اين قصيمي اختصاص داده باشند و مطبوعاتي كه از وي سخن گفته باشند فراوانند

منبع: سايت بازتاب


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :