2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
نظر «بربهاری» در اطاعت بی چون و چرا از حاکم
کد مطلب: ١٤٩٤٠ تاریخ انتشار: ١٩ دي ١٤٠٠ - ١٦:٢٢ تعداد بازدید: 1392
خارج فقه الحکومه » فقه
نظر «بربهاری» در اطاعت بی چون و چرا از حاکم

(جلسه چهل و دوم 19 10 1400)

 
 
بسم الله الرحمن الرحیم

(جلسه چهل و دوم 19 10 1400)

موضوع: نظر «بربهاری» در اطاعت بی چون و چرا از حاکم

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

استاد! می گویند کتاب «الغدیر» شش جلدش چاپ نشده؟

پاسخ:

شش جلد نه، بیش از شش جلدش چاپ نشده است. وقتی صدام به کتابخانه اقای امینی هجوم برد کل آثار را از بین بردند از جمله ده – دوازده جلد کتاب دنباله الغدیر هم از بین رفت.

مرحوم علامه طباطبایی ایشان از آن کسانی است که واقعا قدرش ناشناخته ماند. از نظر مسائل سیر و سلوکی و عرفانی شاید در این صد سال اخیر کم و خیلی کم بودند که در این حد باشند؛ حتی از استادشان مرحوم قاضی هم ایشان خیلی فراتر بود.

کمیل عرض می کند یا امیر المؤمنین:

«ما الحقیقة؟»

حضرت می فرماید:

«مالک و الحقیقة؟»

تو را چه به حقیقت؟

المجلسی، محمد تقی _متوفای1070ق_، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج2، ص81، محقق / مصحح: موسوى کرمانى، حسین و اشتهاردى على پناه‏، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، مکان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1406 ق

اقای طباطبایی وقتی برای مرحوم مطهری مطالبی را توضیح می دهد مرحوم مطهری می گوید شما که این قدر در این مسائل راه رفته بودید و به مقاماتی رسیدید چرا تا به حال چیزی برای ما ابراز نکردید؟ مرحوم طباطبایی گفته بود شما سوال نکردید ما هم نگفتیم!

بعد از آن که اواخر عمر مرحوم طباطبایی بوده ایشان متوجه می شود که این قضیه است ملازم مرحوم علامه می شود، می گویند علامه بیست سال در این دنیای مادی زندگی نمی کرده انسش با ملائکه بوده است.

پس خلاصه ما یک مسائلی غیر از این دنیا هم داریم به قول مرحوم مطهری مسائل عرفانی رفتنی و دیدنی است گفتنی و شنیدنی نیست!

یک حالتی برای علامه طباطبایی پیش می آید که علامه می گوید من بالاترین لذتی که در عمرم دیده بودم آن بود. و یک لحظه رد شد بعد به مرحوم قاضی بزرگ گفتم آقا یک همچنین حالتی پیش آمد دیگر رفت، ایشان گفت برای تو این حال دوباره خواهد برگشت؛ ولی بعد از آن دیگر سه روز بیشتر زنده نخواهی بود!

در قم یکی از آقایانی که الان هم در قید حیات است خدمت ایشان می روند و یک مقداری صحبت می کند از همان مسائل مطرح می کند می گوید من بیست سال بود منتظر شما بودم و ایشان هم می گوید همان طور که قاضی گفته این حالت برایت پیش بیاید دیگر سه روز بیشتر زنده نیستی!

گفت یک دقیقه هم زنده باشم آن می ارزد که ایشان آن حالت را برای علامه نشان می دهد و بعد از آن هم سه روز زنده بوده است حتی خانمش هم می گوید سه روز آخر عمر اصلا ایشان نه آبی خورد و نه غذایی خورد، لب به هیچی نزد می گفت فقط سکوت محض داشت. روز سوم هم ایشان از دنیا رفتند!

پرسش:

این مقامات چطوری به دست می آید با عبادت است یا چیز دیگر؟

پاسخ:

این ها یک سری سیر و سلوک است که در اثر به عمل شریعت یک مراحلی برای این ها پیش می آید. یک کتابی مرحوم علامه طباطبایی دارد به نام «رسالة فی الولایة» ایشان می گوید تنها چیزی که در قیامت احساس می کنم به داد من برسد همین کتاب است.

ایشان در 22 سالگی و یا در 24 سالگی در تبریز این کتاب را نوشته است. در آن جا یک سری بحث هایی را مطرح می کند از آیات و روایات هم استشهاد می کند که:

(یعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ)

آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند!

سوره روم (3): آیه7

می گوید این دنیا یک ظاهری دارد که همه می بینند و دنیا یک باطنی دارد رسیدن به آن باطن جز عمل به شریعت و تهذیب نفس هیچ راه دیگری ندارد. بعد از عمل به شریعت انسان می رسد به آن جایی که باطن دنیا؛ یعنی عالم برزخ را قبل از این که به برزخ برود مشاهده می کند جای خودش و دیگران را همه را می بیند.

تمام برزخیان را هم می بیند، اگر یک مقداری بیشتر این نفس را سرکوب کرد و به نفس مطمئنه رو آورد از برزخ هم بالاتر در عالم ملکوت می رود که بر کل عالم برزخ و کل عالم ملکوت مسلط است تا به آن بالا بالاهایی که مقام نوری اهل بیت هستند که دیگر انبیاء هم از رسیدن به آن مقام عاجز بودند که حضرت موسی آن مقام را از خدای عالم خواست.

(رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیکَ)

پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!

سوره اعراف (7): آیه 143

حضرت موسی پیغمبر اولوالعزم است می داند ذات اقدس ربوبی دیدنی نیست، یک مسلمان عادی می داند ذات اقدس ربوبی لا اسم و لا رسمی است به قولی فوق اطلاقی است قابل دیدن نیست، قابل وصف نیست.

«اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص117، بَابُ مَعَانِی الْأَسْمَاءِ وَ اشْتِقَاقِهَا، ح8

(رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیکَ)؛ مرادشان دیدن آن مقام نوری نه بلکه نورانیت اهل بیت بوده است.

(وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیکَ قَالَ لَنْ تَرَانِی وَلَکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ)

و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید!» اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا! منزهی تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!»

سوره اعراف (7): آیه 143

فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ؛ نه تجلی الله، خیلی تجلی الله با تجلی ربه فرق دارد. تجلی ربه همان مقام نورانیت اهل بیت است.

(وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِیقَاتِنَا)؛ خدای عالم آن جا با ضمیر جمع متکلم مع الغیر می آورد.

(إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ)

ما آن [= قرآن‌] را در شب قدر نازل کردیم!

سوره قدر (97): آیه 1

(وَلَمَّا کَلَّمَهُ رَبُّهُ)؛ نمی گوید کلمناه، این ها یک واژه هایی است که کلمه رب وقتی می آید به کلمه الله یا آن جایی که انّا می آید یک چیزهایی است که عرض کردم خدا ان شاء الله روزی کند برویم آن مراحل را ببینیم.

این ها هیچ نیست فقط عمل محض به شریعت؛ یعنی عبد خدا بودن که ما قبل از رسالت پیغمبر به عبودیت پیغمبر در برابر خدا شهادت می دهیم و اگر به این جا رسیدیم که تمام حرکاتمان برای الله بود نه برای نفس! به مقاماتی رسیده ایم.

من منبر می روم تلاش می کنم طوری حرف بزنم که مردم خوششان بیاید این عین شرک است. نه شبیه شرک.

یک مثال خیلی ساده زدم، ما داریم مطالعه می کنیم که منبر برویم داریم مطالعه می کنیم مطالب خوبی بدست بیاوریم که اگر منبر رفتیم مردم خوششان بیاید. این با عبودیت زمین تا آسمان تفاوت دارد. اگر ما همه چیزمان برای الله بود دیگر در آن جا قطعا درهای رحمت به روی ما باز می شود:

«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه‏»

نام کتاب: جامع الأخبار( للشعیری)؛ نویسنده: شعیری، محمد بن محمد (تاریخ وفات مؤلف: قرن 6)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مطبعة حیدریة نجف، بی تا، ص94

چهل روز فقط نه بیشتر! ما تلاش کنیم نفس کشیدنمان هم برای خدا باشد، غذا می خورم، یک مرتبه غذا می خورم لذت ببرم، یک دفعه غذا می خورم به این نیت که این بدنم را که وسیله ی بندگی خدا است سلامتیش را تأمین کنم بتوانم به وظیفه بندگیم عمل کنم.

می خوابم یک مرتبه برای این که لذتی ببرم خستگیم بر طرف بشود، یک مرتبه می خوابم نیتم این است که تجدید نیرو کنم و بتوانم خدا را بندگی کنم.

ببینید ما یک عمری در حوزه بودیم، خیلی زیاد در الفبای عبودیت حق نبودیم و لذا قرآن در آخر سوره یوسف می گوید:

(وَمَا یؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ)

و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند!

سوره یوسف (12): آیه 106

اکثرهم مشرکون برای مؤمنین است نه برای کفار و مشرکین.

در هر صورت...

خدا ان شاء الله توفیق بدهد و دریچه ی این کار هم فقط از کانال حضرت صدیقه طاهره می گذرد، کسانی هم که به آن جا رسیده اند، جز توسل به صدیقه طاهره و گریه برای حضرت زهرا راه دیگری ندارند یک راه دارد.

«ولی فی‏ ابنة رسول‏ اللّه‏ اسوة حسنة»

امام عسکری می‌فرماید:

«نحن حجّة اللّه على الخلق، و فاطمة حجّة علینا»

بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد، 10جلد، مؤسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413 ق، ج‏11-قسم-1-فاطمةس ؛ ص7 و 8

ما یک مقداری معرفت مان نسبت به حضرت صدیقه طاهره در حد توانمان بیشتر بشود خیلی مسائل برایمان روشن می شود.

آغاز بحث...

بحث ما در رابطه با حکومت انبیاء بود که آیا حکومت انبیاء الهی است یا مردمی است؟ عرض کردیم با توجه به آن چه اهل سنت در صحاح و سنن و مسانیدشان دارند گفته اند که اگر یک حاکمی در جامعه حکومت را به دست گرفت این حاکم نه تنها سلطان الله فی ارضه است بلکه وظیفه مردم بی چون و چرا از این حاکم اسلامی حمایت کردن و دفاع کردن است.

«وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُکَ وَأُخِذَ مَالُکَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1476، ح 1847

حتی:

«وإن أراد أمرا ینتقص دینک فقل سمع وطاعة»

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی الوفاة: 235، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج6، ص544

از این روایات هم ما زیاد خواندیم شاید بیش از صد تا روایت در این زمینه خواندیم و من تعمد دارم که این روایت ها کاملا و خوب خوانده بشود و پیام این روایات هم برای ما روشن بشود و بعد ببینیم این فاصله ای که جامعه از اهل بیت (علیهم السلام) گرفته که:

«وإن ولیتموها علیا فهاد مهتد یقیمکم على صراط مستقیم»

اگر علی را ولی امر خود قرار دهید، (و اگر چه می دانم نمی کنید)، ولی او را هم هادی و هم مهدی و هم هدایت کننده به صراط مستقیم خواهید یافت.

المستدرک على الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 153

«وأهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبلیس»

المستدرک على الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 163، ح4712

حزب ابلیس از این بالاتر که این:

«وإن أراد أمرا ینتقص دینک فقل سمع وطاعة»

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی الوفاة: 235، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج6، ص544

حاکم اسلامی وظیفه اش اجرای عدالت است، وقتی خود حاکم اسلامی بیاید ظالم باشد و ظلم را در جامعه گسترش بدهد اصلا با فلسفه امامت نمی سازد.

اصلا ما کاری به قرآن و روایات هم نداریم ما باشیم و عقل خودمان می گوییم کسی که در حکومت اسلامی در رأس حکومت قرار می گیرد اولا و بالذات کارش اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم است. این اولین وظیفه ی حاکم اسلامی است.

نه تنها در اسلام بلکه شما در تمام کشورها حتی در کشورهای کمونیستی و لائیک هم لحاظ کنید عمدتا کسی را به عنوان رئیس جمهور و حاکم معرفی و معین می کنند که بتواند عدالت را در جامعه اجرا کند، این بحث، بحث عقلی است.

اگر آیات و روایاتی هم هست این ها همه ارشاد به العقل است؛ ولی ما می بینیم در این روایاتی که حضرات آورده اند برای خوشایند حاکمان اموی و عباسی تمام این مسائل را یعنی هم شرع و شریعت را کنار گذاشته اند و هم عقل را کنار گذاشته اند.

آقای بربهاری متوفای 329 است ایشان اولین کسی است که علیه شیعه قیام کرد و دستور داد کسانی که برای امام حسین مدیحه سرایی می کنند باید کشته شوند؛ یعنی اولین کسی است که عزاداری برای امام حسین را ممنوع و شرک اعلام کرد. حکم قتل عزاداران و مداحان را داد.

دوستان اگر کتاب «وهابیت از منظر عقل و شرع» را ملاحظه کنند من در همان مقدمه اش در رابطه با تاریخچه ی وهابیت آورده ام قضیه ی بربهاری را هم اشاره کرده ام که چه کارهایی کرده است.

ایشان متوفای 329 است، این تیمیه متوفای 728 است خیلی باهم فاصله دارند؛ یعنی ابن تیمیه هم آمد در حقیقت همین حرف های این ها را احیاء کرد. اقای بربهاری در کتاب شرح سنه شان در صفحه 29 می گوید:

«ولا یحل قتال السلطان ولا الخروج علیه وإن جار»

اگر چه جور و ظلم هم بکنند خروج در برابر سلطان جایز نیست.

چرا؟

«وذلک لقول رسول الله (صلی الله علیه وسلم) لأبی ذر الغفاری (اصبر وإن کان عبدا حبشیا)»

در برابر حاکم ظالم صبر کن ولو این که یک بیگانه باشد.

مثلا یک صهیونیست بیاید در ایران رئیس حکومت بشود، وظیفه شما تبعیت است! یک آمریکایی بیاید در عربستان سعودی حاکم بشود وظیفه شما تبعیت است.

پرسش:

مراد از حبشی چه است؟

پاسخ:

حبشی یعنی بیگانه؛ یعنی مثلا کسی ایرانی نیست غیر ایرانی است بیاید حکومت را به دست بگیرد وظیفه شما تبعیت کردن است.

«وقوله للأنصار (اصبروا حتى تلقونی على الحوض)»

کتاب شرح السنة؛ اسم المؤلف: الحسن بن علی بن خلف البربهاری أبو محمد الوفاة: 329، دار النشر: دار ابن القیم - الدمام - 1408، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ج1، ص29

رسول اکرم به انصار گفت بعد از من ظلم هایی را شما متحمل خواهید شد مشکلاتی را پیش رو دارید «اصبروا» در برابر این مشکلات شما تحمل کنید و صبر کنید.

می گویند یکی از انگیزه هایی که انصار در سقیفه بنی ساعده برای تشکیل حکومت رفتند و سعد ابن عباده مریض را داخل لحاف پیچیده بودند ایشان را در حالی که تب و لرز داشت و می لرزید برده بودند تا خلیفه درست کنند به خاطر همین روایت بود که پیغمبر فرموده بود بعد از من انصار ظلم هایی را متحمل می شوند.

حالا این ها خواستند رو دست پیغمبر بزنند فرضا این ها بیایند حکومت را به دست بگیرند تا ظلمی از ناحیه قریش متحمل این ها نشود. یکی از تحلیل ها همین است.

تحلیل دیگر این است که این ها می دانستند مهاجرین حکومت را به امیر المؤمنین نمی دهند رفتند تا حکومت را به دست بگیرند بعد به صاحبش بسپارند که البته این خیلی بعید است ابعد الشئ است.

یک روز سعد عباده و پسرش باهم نشسته بودند، سعد ابن عباده یک روایتی را در رابطه با خلافت حضرت امیر نقل کرد که پیغمبر اکرم به او فرمود:

«وأنت خلیفتی فی کلّ مؤمن من بعدی»

السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی؛ ج2، ص 565، ح 1188

پسرش گفت بابا! تو این روایت را از پیغمبر شنیده بودی رفتی در سقیفه خودت را کاندید کردی؟ گفت بله. گفت:

«إنی لم اتکلم معک ابدا»

من دیگر نه پسر تو هستم و نه تو پدر من هستی، تا آخر عمر من با تو یک کلمه حرف نمی زنم. تا آخر قطع رابطه کرد. گفت شما با این که شنیدی رفتی خودت را برای خلافت کاندید کردی؟ هیچ جوابی هم سعد بن عباده نداشت تا به فرزندش بدهد.

در هر صورت...

بعد می گوید:

«ولیس من السنة قتال السلطان فإن فیه فساد الدنیا والدین»

ما در سنت چیزی به نام قتال سلطان نداریم

کتاب شرح السنة؛ اسم المؤلف: الحسن بن علی بن خلف البربهاری أبو محمد الوفاة: 329، دار النشر: دار ابن القیم - الدمام - 1408، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ج1، ص29

گویا آیه شریفه ی:

(وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ)

و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولی و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمی‌شوید!

سوره هود (11): آیه 113

جزء سنت نیست و از سنت جدا است. یا قضیه ی طالوت و نبیّ بنی اسرائیل:

(ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ)

زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم.

سوره بقره (2): آیه 246

این که رسول اکرم این همه در برابر ستمگریهای قریش مقاومت کرد و جنگید و این همه اذیت کشید، این ها ظاهرا جزء سنت نیست !

«ولیس من السنة قتال السلطان»

آقای بربهاری! ما یک سوالی از شما داریم امیدواریم -که ان شاء الله خدای عالم ما را در قیامت با این مرد خبیث مواجه کند از ایشان یک سوال بپرسیم-. «ولیس من السنة قتال السلطان»؛ امیر المؤمنین سلطان بود یا نبود؟ خلیفه منتخب بود یا نبود؟ چه جوابی دارید که طلحه و زبیر و عایشه با او قتال کردند؟ چه جوابی دارید که معاویه 18 ماه با علی جنگید؟

یا مراد از سلطان عبارت از عمر، ابابکر، عثمان، معاویه، یزید و الباقی هستند! امیر المؤمنین جزء خلفاء نیست. که بخاری در کتاب «تاریخ اوسط» خودش اسامی خلفاء را مطرح می کند می گوید خلیفه اول اقای ابوبکر سه سال و اندی خلافت کرد و چند مرتبه مکه رفت.

بعد از ابو بکر، عمر خطاب بود ده سال و اندی خلافت کرد، چند مرتبه هم مکه رفت و بعد از او عثمان بود، ایشان دوازده سال خلافت کرد و چند بار مکه رفت بعدش هم معاویة ابن ابی سفیان خلیفه شد! اسمی از امیر المؤمنین نمی برد. بخاری! همین که (برای اهل سنت) کتابش شده اصح الکتب بعد کتاب الله!

تاریخ اوسط جلد 1 در صفحه 193 خلفا را می شمارد خلیفه اول ابوبکر و دوران حکومتش، خلیفه دوم عمر و دوران حکومتش و خلیفه سوم عثمان و دوران حکومتش.

«وَکَانَت الْفِتْنَة خمس سِنِین»

التاریخ الأوسط (مطبوع خطأ باسم التاریخ الصغیر)؛ المؤلف: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة البخاری، أبو عبد الله (المتوفى: 256هـ)، المحقق: محمود إبراهیم زاید، الناشر: دار الوعی , مکتبة دار التراث - حلب القاهرة، الطبعة: الأولى، 1397 – 1977؛ ج1، ص 93، ح 372

از دوران امیر المؤمنین به سال فتنه تعبیر می کند.

بربهاری ادامه می دهد:

«ولیس من السنة قتال السلطان فإن فیه فساد الدنیا والدین»

کتاب شرح السنة؛ اسم المؤلف: الحسن بن علی بن خلف البربهاری أبو محمد الوفاة: 329، دار النشر: دار ابن القیم - الدمام - 1408، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ج1، ص29

دیگر چه کار باید کرد؟ ! صحیح بخاری یک تعبیری دارد خیلی تعبیر مشمئز کننده است ایشان در جلد 6 صفحه 2588 با چاپ عربستان سعودی حدیث 6644 می گوید:

«بَاب قَوْلِ النبی صلى الله علیه وسلم سَتَرَوْنَ بَعْدِی أُمُورًا تُنْکِرُونَهَا»

بعد از من اموری را می بینید که این ها را انکار می کنید.

خلاصه این ها جزء منکرات است.

«وقال عبد اللَّهِ بن زَیْدٍ قال النبی صلى الله علیه وسلم اصْبِرُوا حتى تَلْقَوْنِی على الْحَوْضِ»

در برابر این منکرات شما صبر کنید تا در کنار حوض من را ملاقات کنید.

اولین حدیث که 6644 است دارد:

«حدثنا زَیْدُ بن وَهْبٍ سمعت عَبْدَ اللَّهِ»

زید بن وهب که همان عبدالله ابن زید است

«قال لنا رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إِنَّکُمْ سَتَرَوْنَ بَعْدِی أَثَرَةً»

«أثرة»؛ یعنی انحرافات، ظلم ها تجاوزها

«وَأُمُورًا تُنْکِرُونَهَا قالوا فما تَأْمُرُنَا یا رَسُولَ اللَّهِ»

چه دستور می دهید یا رسول الله

«قال أَدُّوا إِلَیْهِمْ حَقَّهُمْ وَسَلُوا اللَّهَ حَقَّکُمْ»

شما حق حکام را به آن ها بدهید، اگر حق شما ضایع می شود از حکام حق نخواهید!

از حکام حق نخواهید که حق شما را احیاء کند. اگر حق شما ضایع شد از خدای عالم بخواهید به شما حق بدهد، کارتان با حکام نباشد.

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج6، ص2588، ح6644

ابن حجر هم می گوید:

«وأمورا تنکرونها یعنی من أمور الدین»

امور دینی که مورد انکار شما است.

فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج13، ص6

این را من نمی دانم چه کار باید کرد؟! وقتی حضرت امیر در بصره نماز می خواند می گویند:

«لقد ذَکَّرَنَا علی بن أبی طَالِبٍ صَلاَةً کنا نُصَلِّیهَا مع رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم»

نماز علی یاد آور نماز پیغمبر بود!

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 392

اصلا ما کاری به اموی ها و عباسی ها نداریم، شما ملاحظه بفرمایید این را شاید بارها اقایان دیده باشند یا بالای منبر هم گفته باشند

ببینید تعابیری که است این مال صحیح بخاری است. ابو درداء متوفی 33 هجری است یعنی زمان عثمان از دنیا رفته است. همسر ابو درداء می گوید ابو درداء آمد دیدم غضبناک است گفتم چرا ناراحتی؟ گفت:

والله ما أَعْرِفُ من أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلى الله علیه وسلم) شیئا إلا أَنَّهُمْ یُصَلُّونَ جمیعا»

اصلا از شریعت پیامبر جزء این که باهم نماز می خوانند دیگر از شریعت پیامبر هیچی نمانده است.

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج1، ص232، ح 620

ایشان سال 33 هجری از دنیا رفته است. یعنی خلافت ابوبکر، عمر، تقریبا حدود هشت – نه سال هم خلافت عثمان را درک کرده است. این واقعا خیلی درد است.

معجم اوسط اقای طبرانی، عبدالله ابن بسر می گوید:

« کیف حالنا من حال من کان قبلنا سبحان الله لو نشروا من القبور»

... اصحاب پیغمبر اگر از قبرها بیرون بیایند

«ما عرفوکم الا أن یجدوکم قیاما تصلون»

فقط شما می ایستید و نماز می خوانید!

المعجم الأوسط؛ اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی الوفاة: 360، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد ,‏عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج 1، ص 152

غیر از این ایستادن و نماز خواندن چیز دیگری نیست! باز صحیح بخاری از انس غلام پیغمبر دارد:

«ما أَعْرِفُ شیئا مِمَّا کان على عَهْدِ النبی صلى الله علیه وسلم»

من چیزی از شریعت که در زمان پیغمبر دیدم در جامعه نمی بینم

«قِیلَ الصَّلَاةُ»

به او گفته شد: نماز که داریم ما می خوانیم

زمان پیغمبر هم می خواندیم الان هم می خوانیم گفت:

«أَلَیْسَ ضَیَّعْتُمْ ما ضَیَّعْتُمْ فیها»

در نماز چقدر شما امور درست را ضایع و نابود کردید؟

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج1، ص197، ح 506

اول نماز بسم الله نگو، دست بسته، آمین گفتن، سلام را بر تشهد جلو انداختن، سوره قل هو الله را نخواندن. یک آیه ای از قرآن خواندن و...

ملاحظه کنید نمازی که در عصر نبوت خوانده شده چطور بوده و بعد ایشان چه بر سرش آمده! پیغمبر که همیشه در خانه اش نماز نمی خواند جلوی مردم نماز می خواند در مکه هم جلوی مردم کنار بیت الله الحرام نماز می خواند.

مردم بیست و سه سال شاهد نماز پیغمبر بودند. حالا روایت باشد می گوییم پیغمبر روایت را برای دو نفر سه نفر گفته خیلی ها اطلاعی ندارند؛ ولی نماز پیغمبر نمازی بود که جلوی چشم همه بود.

در هر صورت...

این ها مسائلی است که رسول اکرم می فرماید بعد از من اموری می بینید که مورد انکار شما است وظیفه شما این است که تحمل کنید کارتان نباشد بگذارید حکام هرکاری خواستند انجام دهند! بحث بعدی، بحث انصار است که معرکه آراء است و یک مقدار بیشتر باید توقف کرد.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب