1. چکیده:
شیخ مفید یکی از بزرگ ترین متکلمین و علمای شیعه است که دیدگاه های او محور بسیاری از مسائل عقیدتی و تاریخی امامیه می باشد. در سال های اخیر، به دلیل گسترش فرهنگ تشیع به خصوص عزاداری ایام فاطمیه، برخی از گروهک های منحرف تروریستی، به دروغ مدعی شده اند که شیخ مفید اعتقادی به شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها ندارد. این در حالی است که واکاوی اندیشه اجتهادی شیخ مفید از خلال آثار تاریخی، فقهی و اصولی او نشان می دهد که در اندیشه این عالم بزرگ امامیه، شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امری قطعی و مسلم است.
در این نوشتار تلاش می کنیم که با تحلیلی اجتهادی و مستند به قرائن متعدد صدوری، همانند تواتر روایی، استفاضه اسناد، شهرت، بیان شهادت و مصائب آن حضرت در کتب حدیثی معتبر، نشان دهیم که قضیه شهادت و مصائب حضرت فاطمه سلام الله علیها، امری قطعی و مسلم است.
2. بیان مساله
محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، پدر علم کلام امامیه، در سال 336 هجرى در حوالى بغداد دیده به جهان گشود. او از بزرگ ترین فقها، محدثین و متکلمین شیعه است. نجاشى رحمه الله ، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید در باره او مى گوید:
«1067 محمد بن محمد بن النعمان ... شیخنا و أستاذنا رضی الله عنه. فضله أشهر من أن یوصف فی الفقه و الکلام و الروایة و الثقة و العلم»
« محمد بن محمد بن نعمان بن عبد السلام بن جابر بن نعمان بن سعید بن جبیر، شیخ و استاد ما است- که رضوان خدا بر او باد- فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن او مشهورتر از آن است که توصیف شود. او تالیفات متعددى دارد.»
نجاشى، احمد بن على، رجال النجاشی، ص399، 1جلد، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی - ایران - قم، چاپ: 6، 1365 ه.ش.
یکی از ابهاماتی که درباره این شخصیت بزرگ امامیه مطرح شده است، دیدگاه او درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها است. برخی از جریان های انحرافی همانند جریان تروریستی _انگلیسی صرخی ها، تلاش می کنند وانمود کنند که این عالم بزرگ امامیه، اعتقادی به شهادت آن حضرت نداشته است. بی شک پاسخ این شبهه نیازمند تحلیل دقیق مبانی اجتهادی شیخ مفید بر اساس آثار و کتب او، است. بدین خاطر باید به تحلیل مبانی اجتهادی شیخ مفید در حجیت و قبول روایات اشاره کنیم.
3. تحلیل مبنای شیخ مفید در حجیت و قبول روایات
یکی از مهم ترین مبانی اجتهادی هر فقیه و متکلم آشنایی با شیوه های اعتبار سنجی ادله شرعی _اعم از عقلی و نقلی_ در نزد او است. در میان ادله شرعی، در کنار قرآن، روایات، مهم ترین رکن در اجتهاد از حیث کثرت و اهمیت است.
برای مثال، اگر یک فقیه و متکلم، تمام روایات یک کتاب_ همانند اصول کافی یا صحیح بخاری _ را حجت و دلیل شرعی بداند، این بدان معنی است که او به مضامین آن روایات، اعتقاد دارد و بر اساس آن عمل می کند و بدان فتوا می دهد.
مثال دیگر اینکه، اگر یک فقیه و عالم، حجیت همه روایات آحاد را مطلقا قبول کند، در مقایسه با فقیه دیگر که روایات مفید اطمینان و علم را قبول می کند، نتایج متفاوتی در اجتهاد و استنباط از احکام ایجاد می شود.
در این جا بایسته است به مبنای شیخ مفید در قبول روایت اشاره کنیم و در ادامه به نتایج آن در اعتبار بخشی به ادله و فتاوای او _خصوصا در مسئله شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها_ بپردازیم.
شیخ مفید در کتاب اصول فقهی خود به نام «التذکرة بأصول الفقه» روایات را از حیث صدوری به روایات متواتر و آحاد تقسیم می کند. در حجیت و معتبر بودن روایات متواتر اختلافی نیست. بحث اصلی، در نوع نگاه به روایاتی است که از حیث سندی و صدوری به حد تواتر نمی رسند و در اصطلاح جزء «اخبار آحاد» محسوب می شوند.
شیخ مفید حجیت و اعتبار این دسته از روایات را بدین شکل تبیین می کند:
«فأما خبر الواحد القاطع للعذر فهو الّذی یقترن إلیه دلیل یفضی بالناظر فیه إلى العلم بصحة مخبره و ربما کان الدلیل حجة من عقل و ربما کان شاهدا من عرف و ربما کان إجماعا بغیر خلف فمتى خلا خبر الواحد من دلالة یقطع بها على صحة مخبره فإنه کما قدمناه لیس بحجة و لا موجب علما و لا عملا على کل وجه»
اما خبر واحدی که قاطع عذر است خبری است که دلیلی به آن مقترن می شود که فقهی که بدان نظر اجتهادی می کند، به علم و قطع می رسد که مفاد آن خبر صحیح است. برخی مواقع این دلیل و قرینه، حجتی عقلی است و گاهی شاهدی از عرف است و گاهی اجماعی است که کسی مخالفی نداشته باشد. هر گاه خبر واحد از این قرائن مفید به قطع و علم خالی باشد، حجت نیست و باعث علم و اطمینان برای فقیه و عمل بر اساس مفاد آن به هیچ وجه نیست.
مفید، محمد بن محمد، التذکرة بأصول الفقه، ص44، 1جلد، دار المفید - قم (ایران)، چاپ: 1، 1413 ه.ق.
بر اساس نظر اجتهادی شیخ مفید، روایاتی که از حیث صدور و سند متواتر نیستند ولی اگر دارای قرائن صدق باشند، از حیث اعتبار و ارزش تفاوتی با روایات متواتر و مفید قطع، ندارند. یک فقیه می تواند به این روایات عمل کند و آن را بین خود و خداوند حجت قرار دهد.
شیخ مفید در عبارت فوق، به برخی از قرائن اشاره کرده است که این قرائن را مقداری تبیین می نماییم:
3/1. قرائن عقلی:
مطابقت مضمون یک روایت با دلیل عقلی، یکی از قرائن مهم صدور آن است. برای مثال، روایات دال بر عصمت مطلق اهل بیت علیهم السلام که مطابق حکم قطعی عقل است. لذا اگر روایتی مطابق با این قرینه عقلی بود، حجت و معتبر است. وجود روایات متواتر در یک قضیه یکی از قرائن عقلی صدور یک مضمون است.
3/2. قرائن عقلایی و عرفی:
مطابقت با قرائن عقلائی یکی دیگر از قرائن صدور یک روایت است. برای مثال در امور معاملات بین مردم اگر روایتی در صدد امضای یک قانون عقلایی بود، حجت است. مثلا روایتی که دلالت کند مورد معامله باید معلوم باشد و یا اینکه معامله غبنی(معامله ای که عدالت معاوضی رعایت نشده و یکی از متعاملین به شدت پشیمان باشد) صحیح نیست.
3/3. قرینه مطابقت روایت با اجماع و یا قول مشهور علمای شیعه:
این قرینه یکی از مهم ترین قرائن در اعتبار بخشی به صدور روایات میان علمای شیعه است. علمای شیعه از دیرباز روایاتی که میان اصحاب ائمه مشهور و رایج بوده و همگان بدان عمل می کردند را معتبر می دانستد.
3/4. قرینه ذکر روایت در اصول معروفه و کتب مشهور روایی:
به همین خاطر است که مرحوم کلینی در ابتدای کتاب خود در اصول کافی سخن از جمع آوری روایات از اصول معروف و مشهور میان اصحاب می کند شیخ صدوق نیز در من لا یحضره الفقیه و شیخ طوسی نیز در ابتدای تهذیب الاحکام در مقدمه کتاب خودشان چنین ادعای مشابهی می کنند.
3/5. قرینه استفاضه و تعدد طرق:
این امر یکی از مهم ترین قرائن عرفی و عقلایی است. بر اساس قانون حساب احتمالات، عقلاء از تعدد روایان یک خبر _هر چند توثیق خاص نداشته باشند و یا اینکه برخی از راویان آن جرح نیز داشته باشند_ به اطمینان و علم عرفی می رسند. حکمت و علت این رفتار عقلاء آن است که هر طریقی مقداری در ما ظن و احتمال صدق واقعه ایجاد می کند، با تعدد این ظنون و نبود قرائن معارض، عقلاء به اطمینان و ظن معتبر می رسند. شارع نیز علم و اطمینان را در قبول روایت حجت دانسته است.
جمع بندی: در روش اجتهادی شیخ مفید، یک روایت هر چند متواتر نباشد، با وجود برخی قرائن، حجیت و اعتبار آن هیچ تفاوتی با روایت متواتر ندارد.
3/6. تطبیق قاعده بر روش تدوین کتب شیخ مفید
قاعده اصولی و اجتهادی مورد بحث در اعتبار سنجی روایات و گزاره های شرعی، در تدوین آثار کلامی، فقهی و تاریخی شیخ مفید اثر مستقیم داشته است. این عالم وارسته در ابتدای کتاب تاریخی خود یعنی ارشاد می نویسد:
«... فإنی مُثْبِتٌ بتوفیق الله و معونته ما سألتَ أیدک الله إثباتَه من أسماء أئمة الهدى علیهم السلام و تاریخ أعمارهم و ذکر مشاهدهم و أسماء أولادهم و طرف من أخبارهم المفیدة لعلم أحوالهم لتقف على ذلک وقوف العارف بهم و یظهر لک الفرق ما بین الدعاوی و الاعتقادات فیهم فتمیز بنظرک فیه ما بین الشبهات منه و البینات ...»
مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج1 ؛ ص4، قم، چاپ: اول، 1413 ق.
«... و بعد به توفیق خدا و یاریش در این کتاب بیان خواهم کرد آنچه را که در خواست اثبات آن را کرده بودى از نامهاى امامان راهنما علیهم السلام و تاریخ عمر (و مدت زندگانى آنها) و مکان شهادتشان و نامهاى فرزندانشان و شمه از جریان زندگى آنها که موجب علم آگاهى بر احوال آنها است تا در باره آنان شناسائى کامل پیدا کرده و میانه اظهار نظرها و عقیدههاى گوناگونى که نسبت بآن ها شده، فرق گذارده شود، و مطالب شبهه ناک از حقائق جدا گردد...»
مفید، محمد بن محمد، الإرشاد للمفید / ترجمه رسولى محلاتى، ج1 ؛ ص1، تهران، چاپ: دوم، بى تا.
بر اساس این مقدمه، شیخ مفید در صدد جمع آوری روایاتی و گزاره هایی از تاریخ معصومین بوده است که برای مکلفین و مخاطبین مفید اطمینان و علم باشد. این بدان معنی است که از نظر شیخ مفید، روایات و مضامین موجود در این کتاب، به دلیل وجود قرائن عقلی، عقلایی، تعدد طرق، مطابقت با مشهور و اجماع و ...، مفید اطمینان بوده است.
علاوه بر ارشاد، شیخ مفید در ابتدای مهم ترین کتاب فقهی خود یعنی «مقنعه» می نویسد:
«جمع مختصر فی الأحکام و فرائض الملة و شرائع الإسلام لیعتمده المرتاد لدینه و یزداد به المستبصر فی معرفته و یقینه و یکون إماما للمسترشدین و دلیلا للطالبین و أمینا للمتعبدین یفزع إلیه فی الدین و یقضى به على المختلفین»
«این کتاب جمعی مختصری از احکام و واجبات مکلفین و شرایع اسلامی است تا کسی که خواهان دین است بدان اعتماد کند و کسی که خواهان شناخت در معارف دینی و خواستار یقین با تمسک به این کتاب به یقین و معرفتش افزوده گردد. و این کتاب امام و پیشوای کسانی است که خواهان رشد و هدایت هستند دلیل جویندگان و امانت دار انسان های متعبد به دین است که به معارف این کتاب پناه ببرند و بر امور اختلافی پایان دهند»
بغدادى، مفید، محمّد بن محمد بن نعمان عکبرى، المقنعة (للشیخ المفید)، ص: 27، در یک جلد، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید - رحمة الله علیه، قم - ایران، اول، 1413 ه ق
بر اساس این مقدمه بسیار مهم و کلیدی، که گویای یکی از مهم ترین مبانی اجتهادی شیخ مفید است، او به منابع و روایاتی در فتوا استناد می کند که مفید اطمینان و علم باشد و برای مکلف در انجام تکالیف الهی یقیین آور باشد. این یعنی اینکه در نظر شیخ مفید، مفاد این کتاب فقهی مستند به ادله معتبر اعم از عقلی و روایی و قرآنی است. او در ابتدای کتاب خود به مخاطب تعهدی داده است که از منابع غیر معتبر دوری گزیند و بر اساس آن نظر ندهد.
این مبنا در کتاب ها تاریخی شیخ مفید نیز قابل رهگیری است. او در مقدمه کتاب جمل می نویسد:
«فقد جمعت لک أیدک الله کل ما صدر عنهم و أثبته فی هذا الکتاب برهانا یفضی الناظر فیه إلى صحة الاعتقاد فی أحکام القوم بأسمائهم بأعمالهم و ما فیها من الکفر و الإیمان و الطاعة و العصیان و التبین و الضلال لتعلم وفقک الله بالنظر و الاعتبار و تخرج بذلک من التقلید الموبق لصاحبه لتظفر بالحق و یزول عنک الاشتباه الذی التبس علیک الأمر فیما کان هناک»
مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص48، 1جلد، دار المفید - قم (ایران)، چاپ: 1، 1413 ه.ق.
«و من در این تألیف براى تو- که خدایت موفق داراد- آنچه گفته شده است فراهم آوردهام و برهانى را ثابت کردهام که هر کس آن را بنگرد مىتواند اعتقاد درستى در مورد آنان و رفتارشان پیدا کند و متوجه شود که کفر و ایمان و عصیان و طاعت و گمراهى و هدایت چگونه بوده است و امیدوارم تو هم موفق شوى که از آن عبرت گیرى و از حالت تقلید گمراهکننده بیرون آیى و به حق برسى و آنچه که موجب اشتباه و سرگردانى است از تو زایل شود»
مفید، محمد بن محمد، نبرد جمل / ترجمه الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص23- تهران، چاپ: اول، 1383 ش.
بر اساس مقدمه فوق، شیخ مفید در صدد ارئه مواردی از تاریخ بوده است که خواننده آن بتواند به برهانی دست یابد که اعتقادش درباره افراد جمل و حوادث آن صحیح باشد و بتواند ان وقایع را چراغ راه خود قرار دهد.
جمع بندی: با توجه به مقدمات فوق روشن می شود که شیخ مفید در کتب خود به روایات و خبرهایی واحدی که بدان استناد می کند، به دلیل وجود قرائن بر صدور آن، برای او مفید علم و اطمینان بوده است.
4. بیان دیدگاه شیخ مفید از مبتنی بر فقهی، حدیثی و تاریخی او
با در نظر گرفتن نکته اجتهادی فوق، اینک به بررسی دیدگاه شیخ مفید از خلال آثار فقهی، فتوایی، تاریخی و حدیثی او درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها می پردازیم:
4/1. دیدگاه شیخ مفید در مقنعه:
شیخ مفید در مهم ترین و جامع ترین اثر فقهی و فتوایی خود یعنی مقنعه، در بخش زیارت، باب زیارت مختصره رسول خدا صلی الله علیه و آله، آورده است روایت زیر را آورده است که با مقداری شرح و توضیح در عبارت بیان می کنیم:
«ثم قف بالروضة و زر فاطمة علیها السلام فإنها هناک مقبورة: سپس در روضه بایست و فاطمه سلام الله علیها را زیارت کن زیرا [بنا بر یک قولی]قبر او در این قسمت است.
فإذا أردت زیارتها فتوجه إلى القبلة فی الروضة و قل: و هنگامی که خواستی زیارت او بنمایی در روضه به سوی قبله روی کن و بگو:
السلام علیک یا رسول الله: سلام بر تو ای رسول الله صلی الله علیه و آله
السلام على ابنتک الصدیقة الطاهرة: سلام بر دختر صدیقه و طاهره تو
السلام علیک یا فاطمة بنت رسول الله: سلام بر تو ای فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه و آله
السلام علیک أیتها البتول الشهیدة الطاهرة: سلام بر تو ای بتول شهیده طاهره
عبارت فوق نص در شهید بودن فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد. این امر با توجه به ادامه زیارت که سخن از ضمن و غصب حقوق و سختگیری های فراوان نسبت به صدیقه طاهره سلام الله علیها می شود، تقویت و تایید می شود. شیخ مفید در ادامه روایت می کند:
لعن الله من ظلمک: خدا نفرین کند هر کس را که به تو ظلم کرد.
و منعک حقک: و تو را از حق تو منع نمود.
و دفعک عن إرثک: و تو را از ارث تو دور کرد.
و لعن الله من کذّبک: و خدا لعنت کند کسی که تو را تکذیب کرد
و أعنَتکِ: و تو را در سختی و تنگنای بسیار شدید مشرف به مرگ قرار داد.
و غصّصک بریقک: خدا لعنت کند کسی را که غصه بسیار فراوان برای تو ایجاد کرد
باید دانست که «غصّص» ثلاثی مزید باب تفعیل از ریشه«غصص» از مصدر«الغُصّة»است. غُصّه در استعمال فصیح عرب به حالتی گفته می شود که استخوان یا چیزی شبیه به آن در انتهای حنجره و حلقوم انسان(دقت کنید: بالای حنجره نه! چون که تحمل آن راحت تر است) گیر کرده باشد که مانع تنفس و یا آب خوردن او گردد و آن شخص را به صورت مستمر در جهد، تنگنا و فشار بسیار شدید _شبیه حالت خفگی و یا غرق شدن مستمر_ قرار دهد. این حالت نشانگر سخت ترین وضعیت روحی و جسمی یک نفر است.
فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى، ص448، قم، چاپ: دوم، 1414 ه.ق.
فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج2 ؛ ص475، بیروت، چاپ: اول، 1415 ه.ق
موسى، حسین یوسف، الإفصاح ،ج1 ؛ ص453، قم، چاپ: چهارم، 1410 ه.ق.
با این مقدمه روشن می شود که «و غصّصک بریقک» یعنی خدا لعنت کند کسانی را که حالت «غصة» را _ آن هم با شدت بسیار فراوان_ در شما ایجاد کردند به گونه ای که از شدت مصیبت، آب دهان شما همانند یک استخوانی در حلقوم تو بود و ... . حال امیرالمومنین علیه السلام نیز همانند صدیقه طاهره سلام الله علیها بود. او فرمود: سال ها صبر کردم در حالی که «و فی العینِ قذًى و فی الحلقِ شَجاً» یعنی «استخوان در گلو و خار در چشم»:
ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، ج1 ؛ ص151، قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م.
شیخ مفید در ادامه روایت می کند:
و أدخل الذل بیتک: و خداوند لعنت کند کسانی را که عزت شما را پایمال کردند و خواری و درماندگی را وارد خانه تو نمودند.
و لعن الله أشیاعهم و ألحقهم بدرک الجحیم: و خدا لعنت کند پیروان آنها را و آنها را به درک جهنم ملحق کند.
صلى الله علیک یا بنت رسول الله: صلوات خدا بر تو ای دختر رسول الله صلی الله علیه و آله
و على أبیک و بعلک و ولدک الأئمة الراشدین: و صلوات خدا بر پدر و همسر و فرزندانت که ائمه راشدین هستند باد
علیک و علیهم السلام و رحمة الله و برکاته: بر تو و آنها سلام و رحمت و برکات الهی باد.
بغدادى، مفید، محمّد بن محمد بن نعمان عکبرى، المقنعة (للشیخ المفید)، ص: 459، در یک جلد، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید - رحمة الله علیه، قم - ایران، اول، 1413 ه ق
داخل کردن ذل و خواری در خانه ای که توسط ملائکه الهی عزیز شمرده می شد، نشان از اوج مصائب اهل بیت علیهم السلام بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله دارد.
4/2. دیدگاه شیخ مفید در الامالی
« الأمالی» شامل روایات اخلاقى، اعتقادى و تاریخ اسلام مىباشد. شیخ مفید، این کتاب را در طول 7 سال، در ماههاى مبارک رمضان و در 42 جلسه براى یاران خود املاء کردهاند.
مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، ص1 و ص350، قم، چاپ: اول، 1413ق.
این کتاب از معتبرترین کتب حدیثی شیعه است. شیخ مفید در مجالس متعدد، احادیث این کتاب را به جویندگان حدیث املاء می کرده است. این کتاب با ذوق و لطافت زیادی تنظیم شده است.
با بررسی روایات این کتاب روایی نفیس روشن می شود که شیخ مفید در چندین جای کتاب روایات مرتبط با حقایق و مظلومیت های حضرت زهرا سلام الله علیها مطرح کرده است که بدن اشاره می شود:
4/2/1. روایت اول:
روایت زیر از زبان حضرت زینب سلام الله علیها است که اشاره به شدت سختی ها و مصایب خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله می کند:
«قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ مِهْرَانَ عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْهَاشِمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَتْ لَمَّا اجْتَمَعَ رَأَیُ أَبِی بَکْرٍ عَلَى مَنْعِ فَاطِمَةَ ع فَدَکَ وَ الْعَوَالِیَ وَ أَیِسَتْ مِنْ إِجَابَتِهِ لَهَا عَدَلَتْ إِلَى قَبْرِ أَبِیهَا رَسُولِ اللَّهِ صفَأَلْقَتْ نَفْسَهَا عَلَیْهِ وَ شَکَتْ إِلَیْهِ مَا فَعَلَهُ الْقَوْمُ بِهَا وَ بَکَتْ حَتَّى بَلَّتْ تُرْبَتَهُ ع بِدُمُوُعِهَا وَ نَدَبَتْهُ ثُمَّ قَالَتْ فِی آخِرِ نُدْبَتِهَا
قَدْ کَانَ بَعْدَکَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ
لَوْ کُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَکْثُرِ الْخُطَبُ
وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ فَقَدْ نَکَبُوا
إِنَّا فَقَدْنَاکَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا
قَدْ کَانَ جَبْرَئِیلُ بِالْآیَاتِ یُؤْنِسُنَا
فَغِبْتَ عَنَّا فَکُلُّ الْخَیْرِ مُحْتَجِبٌ
فَکُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً یُسْتَضَاءُ بِهِ
عَلَیْکَ یَنْزِلُ مِنْ ذِی الْعِزَّةِ الْکُتُبُ
تَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنَا
بَعْدَ النَّبِیِّ وَ کُلُّ الْخَیْرِ مُغْتَصَبٌ
سَیَعْلَمُ الْمُتَوَلِّی ظُلْمَ حَامَّتِنَا
یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَنَّى سَوْفَ یَنْقَلِبُ
مِنَ الْبَرِیَّةِ لَا عَجَمٌ وَ لَا عَرَبٌ
فَقَدْ لَقِینَا الَّذِی لَمْ یَلْقَهُ أَحَدٌ
لَنَا الْعُیُونُ بِتِهْمَالٍ لَهُ سَکَبٌ
فَسَوْفَ نَبْکِیکَ مَا عِشْنَا وَ مَا بَقِیَتْ
مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، ص40، قم، چاپ: اول، 1413ق.
«8- عبد اللَّه بن محمّد بن سلیمان هاشمى از پدرش از جدّش از حضرت زینب دخت گرامى على علیه السّلام روایت کند که فرمود: چون ابو بکر بر آن شد که فاطمه علیهما السّلام را از فدک و عوالى ممنوع و محروم سازد (و کار از کار گذشت)، و فاطمه (ع) از اینکه ابو بکر فدک را باز پس دهد ناامید گشت، بسوى قبر پدرش رسول خدا (ص) رفت و خود را بر وى قبر انداخت و از اعمالى که آن قوم در حقّ وى انجام داده بودند بآن حضرت شکوه نمود، و آنقدر گریست تا تربت قبر شریف با اشکهاى حضرتش تر شد، و زارى و شیون سر داد، و در پایان آن همه شیون عرضه داشت: همانا پس از تو خبرها و غوغائى بپا شد که اگر تو بودى این همه گرفتارى و دشوارى رخ نمىداد.
ما بمانند زمینى که از باران محروم بماند تو را از دست دادهایم، و در قوم تو اختلال پدید آمده و شاهد باش که دست از ایمان شستهاند. جبرئیل پیوسته با آوردن آیات مونس ما بود. و تو از ما پنهان شدى و با رفتن تو تمام خیرات از ما پوشیده گشت. تو ماه درخشان و نور پرفروغى بودى که از تو کسب نور مىشد، و از جانب خداى با عزّت کتاب بر تو نازل مىگشت. پس از پیامبر مردانى با چهرههاى درهم و خشن با ما روبرو شدند و به ما توهین و استخفاف نمودند، و تمام خیرات به تاراج رفته است. آن کس که بما خانواده ستم روا داشته بزودى خواهد دانست که روز قیامت به چه سرانجام شومى دچار خواهد شد. ما با مصائبى روبرو شدیم که هیچ کس از مخلوقات چه عرب و چه عجم بدان گرفتار نیامده است. ما تا زندهایم و تا چشمانمان باقى است در سوگند فقدان تو مىگوییم و از دیدگانمان سرشک غم میباریم.»
مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، ص52، ترجمه استاد ولى - مشهد، چاپ: اول، 1364ش.
درباره روایت فوق نکات زیر قابل توجه است:
نکته اول: ظلم ها و ستم های ابوبکر و حزب او به صدیقه طاهره سلام الله علیها آنقدر زیاد بوده است که او برای استغاثه به قبر رسول الله صلی الله علیه و آله پناه برده است. شدت حزن و اندوه او به گونه ای بوده است که قطرات اشک مستمرا جاری می شده و ندبه سر می داده است.
نکته دوم: حضرت زهرا سلام الله علیها برای بیان مصائیب خود از شعر استفاده کرده است. شعر در آن زمان قوی ترین رسانه میان عرب بود. عرب مهم ترین حقایق و حوادث را با شعر ناب و فصیح و بلیغ به نسل های بعدی منتقل می کرد.
نکته سوم: علمای لغت درباره «هنبثة» معانی زیرا را مطرح کرده اند:
1. ابن درید می نویسد:
«و الهَنابِث: الدواهی، الواحدة هَنْبَثَة، و هی الداهیة»
هنابث جمع مکسر و به معنی دواهی و امور سخت است که مفرد آن هنبثة است که معنی آن امری سخت است
ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج1 ؛ ص263، بیروت، چاپ: اول، 1988 م.
2. ابن اثیر می نویسد:
«الْهَنْبَثَةُ: واحدة الْهَنَابِثِ، و هى الأمور الشّداد المختلفة»
هنبثة جمع آن هنابث است که امور شدیدی که پیوسته سرازیر می شود گفته می شود.
ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج5 ؛ ص278، قم، چاپ: چهارم، 1367 ه.ش.
3. زبیدی در تاج العروس می نویسد:
«و الهَنْبَثَةُ: الاخْتِلاطُ فی القَوْلِ. و الهَنَابِثُ: الدَّواهِی، و الأُمورُ و الأَخبارُ المُخْتَلِطَة»
هنبثة به معنی اختلاط و به هم ریختگی در سخن است. هنابث جمع آن است که به معنی امور و اخبار به هم ریخته است.
مرتضى زبیدى، محمد بن محمد، تاج العروس، ج3 ؛ ص280، بیروت، چاپ: اول، 1414 ه.ق.
بر اساس اقوال علمای لغت را می توان اینگونه گفت که حضرت زهرا سلام الله علیها مواجه با سختی ها و امور شدیدی شده است که از شدت آن انسان قرار و آرامش و متانت خود را از دست می دهد.
نکته چهارم: علاوه بر استخفاف و خوار نمودن خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله، صدیقه طاهره سلام الله علیها اشاره به «تَجهمّم قوم» نسبت به عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله می کند. تجهم در لغت به معانی زیر است:
1. «جهم: الجیم و الهاء و المیم یدلُّ على خلاف البَشاشة و الطَّلاقة. یقال رجلٌ جهمُ الوجهِ أى کریهُهُ. و من ... و یقال جَهَمْتُ الرّجل و تجهَّمْتُه، إذا استَقْبَلتَه بوجهه»
جهم از ریشه جیم و هاء و میم دلالت می کند بر معنی خلاف بشاشت و طلاقت. گفته می شود مرد جهم الوجه یعنی کریه الوجه. گفته می شود جهمت الرجل تجهمته زمانی با چهره کریه و زشت با او برخورد کنی!
ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج1 ؛ ص490، قم، چاپ: اول، 1404 ه.ق.
2. «التجهم و العبوس التجهّم: جهِمَ فلانا یجهَمه جَهما و تجهّمه و له: استقبله بوجه کریه»
تهجم و عبوس بودن ... به معنی این است که با چهره کریه و عبوس با دیگری روبرو شوی
موسى، حسین یوسف، الإفصاح، ج2 ؛ ص1305، قم، چاپ: چهارم، 1410 ه.ق.
با توجه به اقوال علما لغت روشن می شود که اطرافیان حضرت زهرا سلام الله علیها با او و خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله با چهره زشت و کریه برخورد می کردند.
نکته پنجم: بر اساس اشعار صدیقه طاهره سلام الله علیها شدت مصائب وارده بر آن حضرت به گونه ای بود که احدی این مصائب را نداشته است. این فاجعه و عمق مصیبت در ارتباط مستقیم با حقی است که ضایع شده است.
4/2/2. روایت دوم:
روایت دوم از طریق مروان بن عثمان است این روایت به حقایق تلخی همانند دستور به حمله آتش زدن به خانه صدیقه طاهره سلام الله علیها توسط خلیفه دوم حکایت می کند:
9 قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ الْعَبَّاسُ بْنُ الْمُغِیرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ الرَّمَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عُفَیْرٍ قَالَ حَدَّثَنِی ابْنُ لَهِیعَةَ عَنْ خَالِدِ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی هِلَالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ لَمَّا بَایَعَ النَّاسُ أَبَا بَکْرٍ دَخَلَ عَلِیٌّ ع وَ الزُّبَیْرُ وَ الْمِقْدَادُ بَیْتَ فَاطِمَةَ ع وَ أَبَوْا أَنْ یَخْرُجُوا فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَضْرِمُوا عَلَیْهِمُ الْبَیْتَ نَاراً فَخَرَجَ الزُّبَیْرُ وَ مَعَهُ سَیْفُهُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ عَلَیْکُمْ بِالْکَلْبِ فَقَصَدُوا نَحْوَهُ فَزَلَّتْ قَدَمُهُ وَ سَقَطَ إِلَى الْأَرْضِ وَ وَقَعَ السَّیْفُ مِنْ یَدِهِ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ اضْرِبُوا بِهِ الْحَجَرَ فَضُرِبَ بِسَیْفِهِ الْحَجَرُ حَتَّى انْکَسَرَ وَ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع نَحْوَ الْعَالِیَةِ فَلَقِیَهُ ثَابِتُ بْنُ قَیْسِ بْنِ شَمَّاسٍ فَقَالَ- مَا شَأْنُکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ أَرَادُوا أَنْ یُحْرِقُوا عَلَیَّ بَیْتِی وَ أَبُو بَکْرٍ عَلَى الْمِنْبَرِ یُبَایَعُ لَهُ وَ لَا یَدْفَعُ عَنْ ذَلِکَ وَ لَا یُنْکِرُهُ فَقَالَ لَهُ ثَابِتٌ وَ لَا تُفَارِقُ کَفِّی یَدَکَ حَتَّى أُقْتَلَ دُونَکَ فَانْطَلَقَا جَمِیعاً حَتَّى عَادَا إِلَى الْمَدِینَةِ وَ إِذَا فَاطِمَةُ ع وَاقِفَةٌ عَلَى بَابِهَا وَ قَدْ خَلَتْ دَارُهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْقَوْمِ وَ هِیَ تَقُولُ لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص جِنَازَةً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ بَیْنَکُمْ لَمْ تَسْتَأْمِرُونَا وَ صَنَعْتُمْ بِنَا مَا صَنَعْتُمْ وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّا
مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، ص ص49، قم، چاپ: اول، 1413ق.
9- مروان بن عثمان گوید: چون مردم با ابى بکر بیعت کردند، على (ع) و زبیر و مقداد داخل منزل حضرت فاطمه (ع) شدند و از بیرون آمدن خوددارى نمودند. عمر بن خطّاب گفت: خانه را بروى آنان آتش زنید. در این هنگام زبیر شمشیر بدست بیرون شد، ابو بکر گفت: این سگ را بگیرید، مهاجمان باو حمله آوردند، پاى زبیر لغزید و بزمین خورد و شمشیر از دستش افتاد، ابو بکر گفت: شمشیر او را به سنگ بزنید، و آن را به سنگ کوبیدند تا شکست. علىّ بن ابى طالب (ع) از منزل بسوى دهات نجد بیرون شد و در راه با ثابت بن قیس بن شمّاس برخورد نمود. ثابت گفت: اى ابا الحسن چه شده؟ فرمود: مىخواهند خانهام را بر من آتش بزنند و ابوبکر بر فراز منبر نشسته و مشغول بیعت گرفتن از مردم است، و نه از این حملهها جلوگیرى مىکند و نه محکوم مىنماید. ثابت گفت: هرگز دست از تو برندارم تا در راه دفاع از تو کشته شوم. پس با هم بمدینه باز گشتند، چون بمنزل رسیدند، دیدند فاطمه (ع) کنار درب ایستاده و خانه از مهاجمین خالى شده است و آن حضرت صدا مىزند: هرگز قومى را زشت برخوردتر از شما سراغ ندارم، شما پیکر رسول خدا (ص) را نزد ما رها ساخته و میان خود مصمّم شدید که حکومت را تنها از آن خود بدارید و ما را به امارات نگمارید، و هیچ از ما در این باره نظر خواهى نکردید، و بسر ما آوردید آنچه آوردید، و هیچ حقّى براى ما در نظر نگرفتید!.
مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، ص61، ترجمه استاد ولى - مشهد، چاپ: اول، 1364ش.
روایت فوق اوج مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها را نشان می دهد که با تهدید خلیفه دوم به آتش زدن خانه آنها مواجه شده است. تهدید آنقدر جدی و عملیاتی بوده است که گویا ظاهرا امیرالمومنین علیه السلام از خانه برای حفظ جان فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله خارج شده. سران سقیفه برای چپاول حقوق اهل بیت علیهم السلام حتی با بی احترامی کامل جنازه پاک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را به حال خود رها کردند. این امر با عکس العمل جگر گوشه آن حضرت مواجه شد.
4/2/3. روایت سوم
روایت زیر از مهم ترین اسناد مرتبط با فاطمیه است. این روایت از زبان امام حسین علیه السلام به وقایع ریز خاندان عترت می پردازد:
7 قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِیِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ علیهم السلام قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ النَّبِیِّ ص وَصَّتْ إِلَى عَلِیٍّ ص أَنْ یَکْتُمَ أَمْرَهَا وَ یُخْفِیَ خَبَرَهَا وَ لَا یُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ کَانَ یُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِینُهُ عَلَى ذَلِکَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ رَحِمَهَا اللَّهُ عَلَى اسْتِسْرَارٍ بِذَلِکَ کَمَا وَصَّتْ بِهِ- فَلَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنْ یَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ یَدْفِنَهَا لَیْلًا وَ یُعَفِّیَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّیْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنِّی وَ السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ- وَ قُرَّةِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ الْبَائِتَةِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ وَ الْمُخْتَارِ لَهَا اللَّهُ سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی- إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی بِفِرَاقِکَ مَوْضِعَ التَّعَزِّی فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی وَ غَمَّضْتُکَ بِیَدِی وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَنْعَمُ الْقَبُولِ - إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ- لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ- لَا یَبْرَحُ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ فِیهَا مُقِیمٌ کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو- وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ* سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ وَ الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُکَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ فَإِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ فِیکَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ- وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهَا وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .
علىّ بن محمّد هرمزانى از امام سجّاد از پدرش امام حسین علیهما السّلام روایت کند که آن حضرت فرمود: چون فاطمه دخت پیامبر (ص) بیمار شد به على (ع) وصیّت نمود که امر او را کتمان، و خبرش را پوشیده دارد، و کسى را از بیمارى حضرتش آگاه نسازد، و آن حضرت چنین کرد. و خود حضرت او را پرستارى مىکرد و اسماء و بنت عمیس- رحمها اللَّه- پنهانى چنان که فاطمه (ع) وصیت نموده بود- آن حضرت را کمک کار بود. پس چون هنگام وفات آن حضرت فرا رسید به امیر المؤمنین (ع) وصیّت کرد که شخصا کار او را بدست گیرد، و او را شبانه بخاک سپارد، و قبرش را ناپیدا سازد (با زمین یکسان کند که جایش معلوم نباشد). پس امیر المؤمنین (ع) خود این کار را بعهده گرفته و حضرت را بخاک سپرد، و محلّ قبر او را ناپیدا ساخت. چون دست مبارک از خاک قبر برفشاند اندوه و غم بر دلش هجوم آورد، پس سیلاب اشک بر گونهاش جارى ساخت، و رو بجانب قبر رسول خدا (ص) گرداند و گفت:
«اى رسول خدا از من بر تو سلام باد، و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبیبهات و نور دیدهات و زائرت و کسى که در آرامگاه تو در میان خاک خفته و آن کس که خداوند زود رسیدن بتو را برایش برگزیده است. یا رسول اللَّه صبرم در فراق دخت برگزیدهات کاسته شده، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستى گرائیده جز اینکه در تأسى من به سنّت تو و در اندوهى که با جدائى تو بر من فرود آمد جاى صبر و بردبارى (بر عزاى فاطمه) باقى است، همانا من تو را در لحد آرامگاهت نهادم پس از آنکه جان مقدّست بر روى سینهام جارى گشت (هنگام جاندادن سرت بسینه من چسبیده بود)، و ترا بادست خود بزیر خاک پنهان نمودم، و خودم شخصا امورت را بعهده گرفتم، آرى در کتاب خدا آیهاى است که سبب مىشود مصیبتها را با آغوش باز بپذیریم: «ما همه از آن خدائیم و همه بسوى او باز خواهیم گشت» بقرة: 156.
راستى که امانت پس گرفته شد، و گروگان دریافت گشت، و زهرا خیلى سریع از دستم ربوده شد. اى رسول خدا اکنون دیگرى چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره و در نظرم زشت جلوه مىکند! امّا اندوهم همیشگى گشته، و شبم به بیدارى کشیده، اندوه هرگز از دلم رخت نبندد تا آنگاه که خداوند همان سرایى را که تو در آن مقیم گشتهاى برایم برگزیند. غصّهاى دارم. بس دلخراش، و اندوهى دارم هیجان انگیز، چه زود میان ما جدائى افتاد، من بخداوند شکوه مىبرم.
و بزودى دختر تو از همدستى امّتت علیه من و غصب حقّ خودش بتو گزارش مىدهد، پس احوال را از او جویا شو، که بسى غمهاى سوزانى که در سینه داشت و راهى براى پخش آن نمىیافت، و بزودى بازگو خواهد نمود، و البتّه خداوند داورى مىکند و او بهترین داوران است.
اى رسول خدا بر تو درودى می فرستم، درود وداع کنندهاى که نه خشمگین است و نه دلتنگ، بنا بر این اگر باز گردم از روى ملامت و دلتنگىنی ست، و اگر بمانم از روى بدگمانى به وعدهاى که خداوند به صبر پیشگان داده نباشد، و البتّه که صبر مبارکتر و زیباتر است. و اگر بیم غلبه چیره شوندگان بر ما نبود (که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشکافند) ماندن در نزد قبر تو را بر خود لازم مى نمودم، و در کنار آن به اعتکاف بسر می بردم، و بر این مصیبت بزرگ همچون مادرى فرزند از دست داده مى نالیدم. در برابر دید خدا دخترت پنهانى بخاک سپرده گشته، و حقّش بزور ستانده مىشود، و آشکارا از ارث خود محروم مى گردد، و حال آنکه هنوز از عهد تو دیرى نپائیده و یاد تو فراموش نگشته است.
پس اى رسول خدا بسوى خداوند شکوه مى برم. و بهترین صبر صبر بر ماتم تو است، و صلوات و رحمت و برکات خداوند بر تو و بر او (فاطمه) باد».
مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید) / ص: 320، ترجمه استاد ولى - مشهد، چاپ: اول، 1364ش.
هر کدام از فراز های روایت فوق گویای حقایق تلخ درباره مصایب حضرت زهرا سلام الله علیها است. که به برخی از موارد آن اشاره می شود:
نکته اول: وصیت صدیقه طاهره سلام الله علیها مبنی بر کتمان امر و اخفاء قبر و دفن مخفیانه نشان از اختلافات شدید آن حضرت با دستگاه حاکمه دارد به گونه ای که آنها لیاقت اقامه نماز بر تنها دختر حضرت محمد صلی الله علیه و آله را ندارند. این وصایا باعث شد تا دستگاه تبلیغاتی سقیفه به هیچ وجه نتواند با جعل اخبار و اکاذیب القاء کند که حضرت زهرا سلام الله علیها از آنها راضی شد و اختلاف خاصی بین آنها نبوده است.
نکته دوم: شدت مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها بر حضرت علی علیه السلام آنقدر شدید بوده است که دنیای غم بر قلب مبارک آن حضرت هجوم آورده و اشک از چشمان مبارک ایشان در وداع با همسرش جاری شده است. او از شدت مصیبت استغاثه و پناه به رسول الله صلی الله علیه وآله برده است.
نکته سوم: در این روایت حضرت علی علیه السلام از اختلاس فاطمه زهرا سلام الله علیها سخن به میان می آورد. عرب فصیح زمانی از واژه «اختلاس» استفاده می کند که:
1. و الخَلْسُ: السَّلْبُ و الأَخْذُ فی نُهْزَةٍ و مُخَاتَلَة
سلب کردن و گرفتن با فرصت طلبی و نیرنگ حقه بازی همراه باشد.
مرتضى زبیدى، محمد بن محمد، تاج العروس، ج8 ؛ ص261، بیروت، چاپ: اول، 1414 ه.ق.
2. الخَلْسُ و الاخْتِلَاسُ: أخذ الشیء مکابرة، تقول: اخْتَلَسْتُهُ اخْتِلَاساً و اجتذابا
گرفتن یک چیز با زور و قدرت وقتی می گویند یک چیز را اختلاس کردم یعنی آن را به زور گرفتم و کندم!
فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج4 ؛ ص197، قم، چاپ: دوم، 1409 ه.ق.
فیه «أنه نهى عن الْخَلِیسَةِ» و هى ما یستخلص من السّبع فیموت قبل أن یذکّى، من خَلَسْتُ الشىء و اخْتَلَسْتُهُ إذا سلبته، و هى فعیلة بمعنى مفعولة.
در روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله که نهی کرد از خوردن خلیسه و خلیسه حیوانی مثل گوسفند و ... است که از دست حیوانات درنده خو مثل گرگ نجات پیدا کند و به خاطر شدت و تعدد جراحات قبل از اینکه ذبح شرعی شود از دنیا رود. خلیسه از ریشه خلس است اگر چیزی را خلاس کنی زمانی است که آن را سلب کرده ای! این کلمه فعیله به معنی مفعوله است.
ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج2 ؛ ص61، قم، چاپ: چهارم، 1367 ه.ش.
«وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاء » یعنی: گرگ ها از روی نیرنگ و به صورت قهرآمیز، آنقدر بر بدن مبارک زهرا سلام الله علیها صدمه و جراحت وارد نمودند که دیگر هیچ فرصت و امیدی برای حیاتش نبود.
نکته چهارم: بر اساس روایت فوق، اکثریت صحابه حاضر در مدینه با یکدیگر متحد شده و در صدد هضم حقوق فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند! هضم به مفهوم شکستن و پایین آوردن کسی از موضع و مقام لایق او است.
4/3. دیدگاه شیخ مفید در مناسک المزار
یکی از مهم ترین کتاب های روایی شیخ مفید مناسک المزار است. شیخ مفید این کتاب را با هدف جمع آوری خلاصه ای از ادعیه و زیارات ائمه علیهم السلام نوشت تا مقلدان او با مجموعه ای هماهنگ و منظم مواجه باشند و در مقام عمل به راحتی از آن استفاده کنند. این نشان می دهد که همه مضامین ادعیه موجود در این کتاب حجت و دلیلی معتبر و مورد قبول و بلکه بالاتر دلیل فتوای شیخ مفید است و الا آن را برای عمل کردن مقلدان خود تجویز نمی کرد.
در یکی از فقرات زیارت نامه های این کتاب ارزشمند تصریح به شهیده بودن صدیقه طاهره سلام الله علیها شده است:
«أَیَّتُهَا الْبَتُولُ الشَّهِیدَةُ الطَّاهِرَةُ لَعَنَ اللَّهُ مَانِعَکِ إِرْثَک»
ای بتول طاهره شهیده، ای شهیده خدا لعنت کند کسی را که مانع ارث تو شد نگذاشت تو به ارثت برسی!
نام کتاب: کتاب المزار- مناسک المزار( للمفید)؛ نویسنده: مفید، محمد بن محمد (تاریخ وفات مؤلف: 413 ق)، محقق / مصحح: ابطحى، محمد باقر، ناشر: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید- رحمة الله علیه، قم: 1413 ق، ص179
4/4. دیدگاه شیخ مفید در «الاختصاص»
یکی از مهم ترین کتب تاریخی منسوب به شیخ مفید، اختصاص است. ویژگی این کتاب پرداخت عالمانه و جزئی به وقایع و حقایق تاریخی مرتبط با ائمه علیهم السلام است. شیخ مفید در این کتاب نیز به مصائب و هجوم های دشمنان اهل بیت علیهم السلام پداخته است:
«فَدَعَا بِکِتَابٍ فَکَتَبَهُ لَهَا بِرَدِّ فَدَکَ... فَخَرَجَتْ وَ الْکِتَابُ مَعَهَا فَلَقِیَهَا عُمَرُ فَقَالَ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْکِتَابُ الَّذِی مَعَکَ فَقَالَتْ کِتَابٌ کَتَبَ لِی أَبُو بَکْرٍ بِرَدِّ فَدَکَ فَقَالَ هَلُمِّیهِ إِلَیَّ فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَیْهِ فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ وَ کَانَتْ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا ثُمَّ لَطَمَهَا فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نُقِفَتْ ثُمَّ أَخَذَ الْکِتَابَ فَخَرَقَهُ فَمَضَتْ وَ مَکَثَتْ خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً مَرِیضَةً مِمَّا ضَرَبَهَا عُمَرُ ثُمَّ قُبِضَتْ»
ابو بکر نوشته اى در ردّ فدک براى حضرت زهرا علیها السّلام نوشت، زهرا (علیها السّلام) در حالى که نوشته را در دست داشت، از نزد ابو بکر بیرون آمد. عمر در راه به او رسید. گفت: دختر محمّد! این نوشته چیست که در دست توست؟ فرمود: نوشته اى است که ابو بکر در ردّ فدک برایم نوشته است. گفت: بده به من. زهرا (علیها السّلام) حاضر نشد نوشته را به او بدهد. عمر لگدى به زهرا (علیها السّلام) که فرزند پسرى به نام محسن در شکم داشت، کوبید. در اثر این ضربه، زهرا (علیها السّلام) محسن را سقط کرد. سپس عمر، او را سیلى زد. گویى هم اکنون به گوشواره هاى گوشش مى نگرم که در اثر آن سیلى شکست. سپس نوشته را برداشت و پاره کرد. زهرا علیها السّلام به خانه رفت و هفتاد و پنج روز در اثر ضربتى که عمر به او زد، مریض بود تا اینکه از دنیا رفت».
مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص185، 1جلد، دار المفید - قم (ایران)، چاپ: 1، 1413 ه.ق.
چنانچه روشن است بر اساس مفاد گزارش فوق، حضرت زهرا سلام الله علیها آماج حملات متعدد دشمنان خود شده است و لطمات جدی جسمی به آن حضرت وارد شده که دل هر انسان آزادمردی را به درد می آورد. لطمه آنقدر شدید بوده است که منجر به سقط جنین شده. زن داغدیده، به شدت تمام از دست حمله کنندگان کتک خورده است.
4. تطبیق مبنای اجتهادی شیخ مفید درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
با آشنا شدن رویکرد شیخ مفید به شهادت و حوادث مرتبط با حضرت زهرا سلام الله علیها اکنون به واکاوی اجتهاد او در این باره می پردازیم. توضیح آنکه بر اساس قرائن متعدد می توان گفت شیخ مفید اعتقاد جزمی و یقینی به شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها داشته است. برای اثبات این مقوله به چند مورد از این قرائن اشاره می کنیم:
4/1. استفاضه روایات از طریق امامیه:
چناچه ابتدای این نوشتار مطرح شد، استفاضه یک روایت، یکی از مهم ترین قرائن قطعیت صدوری آن است. در مسئله شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، شیخ طوسی شاگرد شیخ مفید در کتاب تلخیص الشافی می نویسد:
«وروایه الشیعه مستفیضه به، لا یختلفون فی ذلک»
روایت شیعه نیز در این زمینه مستفیض است است و هیچ شیعهای آن اختلاف نکرده است.
الطوسی، أبو جعفر محمد بن الحسن (المتوفی 460 ق)، تلخیص الشافی، ج3 ص156، لملاحظات: مقدمه و تحقیق از حسین بحر العلوم، دار النشر: انتشارات المحبین - قم، الطبعة: اول، سنة الطبع: 1382ش.
بر این اساس با توجه به مبنای شیخ مفید، روایات مرتبط با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها از حیث صدوری قطعی و جزمی است.
4/2. تواتر ادله شهادت در نزد علامه مجلسی
یکی از مهم ترین قرائن عقلی اثبات کننده صدور یک روایت، تواتر طرق آن است. تواتر مفید قطع و یقین برای هر مجتهد و فقیه است. علاوه بر اثبات استفاضه روایات مرتبط با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، علامه محمد تقی مجلسی ادعای وجود تواتر در این قضیه را مطرح کرده است:
«... و اما «شهیده» نزد شیعه متواتر است از أئمة أهل البیت صلوات الله علیهم که عمر در بر شکم آن حضرت زد با مشارکت قنفذ و فرزندى که حضرت المرسلین صلى الله علیه و آله أو را محسن نامیده بودند ساقط شد و آن حضرت بیمار شد...»
لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقیه ) ( فارسی ) - محمد تقی المجلسی ( الأول ) - ج 8 ص 507
همچنین فرزند ایشان علامه محمد باقر مجلسی صاحب بحار الانوار، می فرماید:
«ثم إن هذا الخبر یدل علی أن فاطمة صلوات الله علیها کانت شهیدة و هو من المتواترات»
این خبر دلالت میکند اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شهید شده است از متواترات است.
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 5، ص 318، ح 2
با توجه به مبنای شیخ مفید در احراز صدور روایات _ که در ابتدای این نوشتار بیان شد_ اگر در یک مورد روایت های متواتر باشد، حجت و دلیل برای فقیه نسبت به اعتقاد به مضمون آن تمام است و او می تواند بر اساس آن فتوا بدهد و بدان معتقد باشد. قضیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به دلیل وجود روایات متواتر از اهل بیت علیهم السلام یکی از این موارد است که در روش اجتهادی شیخ مفید، مفید قطع و یقین به وقع حادثه است.
4/2. شهرت روایی واقعه حتی در نزد اهل سنت
از مسائل بسیار واضح و روشن در اعتبار بخشی به یک روایت آن است که این روایت آنقدر معروف و مشهور باشد که علاوه بر دوستان، مخالفان و دشمنان نیز آن را نقل کرده باشند! بر این اساس اگر واقعه _آن هم با اهمیت فوق العاده سیاسی_ به نفع شیعه بوده وبا مبانی فکری و قطعیات تاریخی آنها سازگار باشد، در این صورت اگر در کتب اهل سنت نقل شده باشد، برای استدلال به آن نیازی به اقامه برهان نیست. زیرا این نقل نشان از شهرت فراوان آن واقعه داشته که حتی طرف مقابل نیز _با وجود سانسورها و برخوردهای شدید _ نتوانسته انکار کند.
ماجرای تهدید به آتش زدن خانه صدیقه طاهره سلام الله علیها و اختلافات جدی او با خلیفه اول در نزد اهل سنت نیز معروف و مشهور بوده است. شیخ طوسی شاگرد شیخ مفید در این باره می نویسد:
ومما أنکر علیه: ضربهم لفاطمه علیها السلام وقد روی: أنهم ضربوها بالسیاط والمشهور الذی لا خلاف فیه بین الشیعه: أن عمر ضرب على بطنها حتى أسقطت فسمی السقط محسنا. والروایه بذلک مشهوره عندهم. وما أرادوا من إحراق البیت علیها حین التجأ إلیها قوم وامتنعوا من بیعته. ولیس لأحد أن ینکر الروایه بذلک، لأنا قد بینا الروایه الوارده من جهه العامه من طریق البلاذری وغیره
از کارهایی بر ابوبکر که ناروا دانستهاند؛ زدن فاطمه علیها السلام توسط آنها است. روایت شده است که: آنها فاطمه را با شلاق زدند. و در روایت مشهوری که شیعیان در آن اختلاف ندارند ، آمده است که: عمر به شکم فاطمه علیها السلام زد که بر اثر آن، جنین خود را سقط کرد؛ و آن جنین محسن نام گذاری شده است. روایات این قضیه در میان شیعیان مشهور است. و یکی از کارهای ابوبکر که ناروا شمردهاند این است که: چون گروهی به [خانه] فاطمه پناه آوردند و از بیعت امتناع کردند، آنها قصد داشتند خانه را به روی فاطمه آتش بزنند. هیچکس نمیتواند روایات این قضیه را انکار کند؛ زیرا ما روایات آن را از طریق عامه را از بلاذری و دیگران نقل کردیم
الطوسی، أبو جعفر محمد بن الحسن (المتوفی 460 ق)، تلخیص الشافی، ج3 ص156، لملاحظات: مقدمه و تحقیق از حسین بحر العلوم، دار النشر: انتشارات المحبین - قم، الطبعة: اول، سنة الطبع: 1382ش.
نیز «مرحوم بیاضی نباطی» متوفای 877 هجری در کتاب «الصراط المستقیم» جلد سوم صفحه 12 مینویسد:
«و اشتهر فی الشیعة أنه حصر فاطمة فی الباب حتی أسقطت محسنا»
در بین شیعه مشهور است که افرادی نسبت به خانه حضرت فاطمه زهرا بی احترامی کردند و حضرت محسن به شهادت رسید.
الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، نویسنده: عاملی نباطی، علی من محمد بن علی بن محمد بن یونس، محقق / مصحح: رمضان، میخائیل، ج 3، ص 12، باب و منها ما رواه البلاذری و اشتهر فی الشیعة أنه حصر فاطمة فی الباب
با در نظر گرفتن مبنای اجتهادی شیخ مفید _ که قبلا در این نوشتار مطرح شد_ از نظر او، قضیه تهدید به احراق و ... امری مسلم و قطعی و جزمی بوده است به گونه ای که حتی دشمنان نیز مجبور به اعتراف و بیان آن شده اند.
4/3. تخریج و اشاره به مضمون حدیث در کتب و اصول روایی مشهور
یکی از مهم ترین قرائنی که می توان به صدور یک روایت اطمینان کرد، تخریج یک حدیث یا یک مضمون مشترک در کتب و اصول مشهور روایی است. با بررسی صورت گرفته، شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در بسیاری از کتب روایی_ بالاخص کتب اربعه که _ و اصول معتبر حدیثی شیعه مطرح شده است که برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
4/3/1. کتاب سلیم بن قیس هلالی
کتاب سلیم بن قیس هلالی از قدیمی ترین و معروف ترین کتب روایی شیعه است. مرحوم کلینی در کافی بارها از سلیم بن قیس هلالی روایت نقل کرده است. در این کتاب روایی ماجراهای حمله به بیت فاطمه زهرا سلام الله علیها و شکستن سینه صدیقه طاهره سلام الله علیها و سقط جنین و ... به صراحت مطرح شده است:
«وَ قَدْ کَانَ قُنْفُذٌ لَعَنَهُ اللَّهُ ضَرَبَ فَاطِمَةَ علیها السلام بِالسَّوْطِ حِینَ حَالَتْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ زَوْجِهَا وَ أَرْسَلَ إِلَیْهِ عُمَرُ إِنْ حَالَتْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ فَاطِمَةُ فَاضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى عِضَادَةِ بَابِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعَهَا مِنْ جَنْبِهَا فَأَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّى مَاتَتْ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهَا مِنْ ذَلِکَ شَهِیدَة»
قنفذ- که خدا او را لعنت کند- فاطمه علیها السّلام را با تازیانه زد آن هنگام که خود را بین او و شوهرش قرار داد، و عمر پیغام فرستاد که اگر فاطمه بین تو و او مانع شد او را بزن. قنفذ او را به سمت چهارچوب در خانهاش کشانید و در را فشار داد بطورى که استخوانى از پهلویش شکست و جنینى سقط کرد، و همچنان در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.
هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2 ؛ ص588، ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق.
4/3/2. کتاب مسائل علی بن جعفر:
کتاب حدیثی مسائل علی بن جعفر، از مهم ترین اصول چهارصدگانه شیعه بوده است. علی بن جعفر از فرزندان امام صادق علیه السلام است. او از طریق پدرانش روایات فراوانی نقل کرده است.در این کتاب روایی تصریح به صدیقه و شهیده بودن فاطمه زهرا سلام الله علیها شده است:
«811- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ »
عریضى، على بن جعفر، مسائل علیّ بن جعفر و مستدرکاتها، ص325، قم، چاپ: اول، 1409 ق.
4/3/3. کتاب اصول کافی تالیف کلینی:
بی شک می توان گفت کتاب اصول کافی باارزش ترین کتاب روایی شیعه است. مرحوم کلینی با تلاش فراوان و با دقت بسیار، از کتب و اصول معروف روایی شیعه در عصر نزدیک به حضور معصومین علیهم السلام کتاب سترگ خویش را تالیف کرد. شایان ذکر است که در میان فقها و علمای اصولی شیعه ذکر روایت در این کتاب یکی از مهم ترین علائم وثوق به صدور آن است.
مرحوم کلینی در این اثر خود،، روایاتی را که به صراحت به صدیقه و شهیده بودن حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره کرده است، در این کتاب خود وارد نموده است که می توان به مورد زیر اشاره کرد:
« مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ »
کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1 ؛ ص458، تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
علاوه بر مورى فوق مرحوم کلینی در روایتی دیگر از امام حسین علیه السلام می آورد:
أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الشَّیْبَانِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِیُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ: لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ ع دَفَنَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ السَّلَامُ عَلَیْکَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ الْبَائِتَةِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ وَ الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ عَفَا عَنْ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ لِی فِی التَّأَسِّی بِسُنَّتِکَ فِی فُرْقَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ نَفْسُکَ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی بَلَى وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ لِی أَنْعَمُ الْقَبُولِ- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا یَبْرَحُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ فِیهَا مُقِیمٌ کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَوَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ* سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ وَاهَ وَاهاً وَ الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُکَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ یَتَبَاعَدِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ وَ إِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ فِیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْسَنُ الْعَزَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهَا السَّلَامُ وَ الرِّضْوَانُ.
کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1 ؛ ص458، تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
حسین بن على علیه السلام فرمود: چون فاطمه علیها السلام وفات کرد، امیر المؤمنین او را پنهان بخاک سپرد و جاى قبرش را ناپدید کرد، سپس برخاست و رو بجانب قبر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله کرد و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا از جانب من و از جانب دخترت و دیدارکنندهات و آنکه در خاک رفته و از من جدا شده و در بقعه تو آمده و خدا زود رسیدن او را نزد تو برایش برگزیده.
اى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله! شکیبائیم از فراق محبوبهات کم شده و خود داریم از سرور زنان جهان نابود گشته، جز اینکه براى من در پیروى از سنت تو که در فراقت کشیدم جاى دلدارى باقى است، زیرا من سر ترا در لحد آرامگاهت نهادم و جان مقدس تو از میان گلو و سینه من خارج شد (یعنى هنگام جان دادن سرت بسینه من چسبیده بود) آرى، در کتاب خدا براى من بهترین پذیرش (و صبر بر این مصیبت) است، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، همانا امانت پس گرفته شد و گروگان دریافت گشت و زهرا از دستم ربوده شد.
اى رسول خدا دیگر چه اندازه این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه میکند، اندوهم همیشگىباشد و شبم در بیخوابى گذرد و غمم پیوسته در دلست، تا خدا خانهاى را که تو در آن اقامت دارى برایم برگزیند، (بمیرم و بتو ملحق شوم) غصهاى دارم دل خون کن و اندوهى دارم هیجان انگیز، چه زود میان ما جدائى افتاد، تنها بسوى خدا شکوه میبرم.
بهمین زودى دخترت از همدست شدن امتت بر هضم و شکنجه شدید و پایمال شدن حقش بتو گزارش خواهد داد، همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه، زیرا چه بسا درد دلهائى داشت که چون آتش در سینهاش مىجوشید و در دنیا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نیافت، ولى اکنون مىگوید و خدا هم داورى میفرماید و او بهترین داورانست.
سلام بر شما سلام کنندهاى که نه خشمگین است و نه دلتنگ، زیرا اگر از اینجا برگردم، بواسطه دلتنگیم نیست و اگر بمانم بواسطه بدگمانى بآنچه خدا بصابران وعده فرموده نباشد.
واى، واى باز هم بردبارى مبارک تر و خوشنام تر است اگر چیرگى دشمنان زورگو نبود (که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشناسند و نبش کنند) اقامت و درنگ در اینجا را چون معتکفان ملازمت مى نمودم و مانند زن بچه مرده بر این مصیبت بزرگ شیون مىکردم، در برابر نظر خدا دخترت پنهان بخاک سپرده شد و حقش پایمال گشت و از ارثش جلوگیرى شد، با آنکه دیر زمانى نگذشته و یاد تو کهنه نگشته بود، اى رسول خدا! شکایت من تنها بسوى خداست و بهترین دلدارى از جانب تو است اى رسول خدا! (چون در مرگ تو صبر کردم یا براى گفتار تو در باره صبر)، درود خدا بر تو و سلام و رضوانش بر فاطمه باد.
کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، ج2، ص: 358 ، ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.
بر اساس مستند فوق، سخن از «هضم» صدیقه طاهره سلام الله علیها توسط دشمنان و حمله کنندگان است. با مراجعه به متخصصین لغت معنی هضم چنین است:
هضم الهاء و الضاد و المیم: أَصلٌ صحیح یدلُّ على کَسرٍ و ضَغطٍ و تداخُل و هضَمت الشّىءَ هضماً: کسرتُه
هضم از ماده هاء و ضاد و میم است. اصل صحیح است که دلالت بر شکستن و فشار بسیار شدید و درهم آمیخته شدن یک چیز دارد. و هضم کردن جیزی به معنی شکستن آن است.
ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج6، ص: 55، قم، چاپ: اول، 1404ق.
هضَم الشیءَ الرِّخوَ: شدَخه و کسره. و سقطت الثمرة من الشجرة فانهضمت
هضم یک چیز به معنی «شدخ» یا شکستن یک چیز خشک و محکم است. میوه از بالای درخت به زمین می افتد و له می شود را هضم می گویند.
زمخشرى، محمود بن عمر، أساس البلاغة، ص: 703، بیروت، چاپ: اول، 1979م.
خلیل بن احمد فراهیدی شدخ را چنین معنی می کند:
الشَّدْخُ: کسر الشیء الأجوف کالرأس و نحوه
شدخ به معنی شکستن یک چیز خشک و محکم مثل سر انسان است.
فراهیدى، خلیل بن أحمد، کتاب العین، ج4، ص: 166، قم، چاپ: دوم، 1409ق.
دقت در معانی فوق نشان از عمق مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها و شدت صدمات بر آن بانو را روشن می کند. زیرا هضم صدیقه طاهره سلام الله علیها توسط دشمنان به معنی شکستن استخوان و فشار بسیار شدید جسمی و روحی و متلاشی شدن آن حضرت دارد.
4/3/4. مرحوم نعمانی در الغیبة
«مرحوم نعمانی» متوفای 360 هجری و از علمای برجسته شیعه و از شاگردان بزرگ مرحوم کلینی است. ایشان در کتاب «الغیبة» مصائبی که بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد شده است را مطرح میکند و روایت می کند:
«مضت غضبی علی أمة أبیها و دعاها ما فعل بها إلی الوصیة بأن لا یصلی علیها أحد منهم»
از دنیا رفت در حالی که بر امت رسول الله صلی الله علیه و آله غضبناک بود. و وصیت کرد که کسی از آنها بر جنازه حضرت نماز نخواند.
الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 48، ح 2
4/3/5. تفسیر عیاشی
محمد بن مسعود عیاشی (متوفی 320 قمری) یکی از محدثین و مفسرین امامیه است.ابن ندیم درباره جایگاه او می نویسد:
أبو النضر محمد بن مسعود العیاشى من أهل سمرقند، و قیل انه من بنى تمیم من فقهاء الشیعة الامامیة، أوحد دهره و زمانه فى غزارة العلم. و لکتبه بنواحى خراسان شأن من الشأن
ابونصر محمد بن مسعود عیاشی اهل سمرقند است. گفته شده او از قبیله بنی تمیم است. او از فقهای شیعه امامیه است. او یگانه دوران و روزگاه در فراوانی علم و دانش است. کتاب های او در نواحی خراسان دارای جایگاه بسیار بالایی است.
ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست (ابن ندیم)، ص274، 1جلد، دار المعرفة - لبنان - بیروت، چاپ: 1.
عیاشی در تفسیر خود به سند ابی المقدام از پدرش که خود در ماجراهای هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها حضور داشته است، روایت می کند:
«... قال عمر: قوموا بنا إلیه، فقام أبو بکر، و عمر، و عثمان و خالد بن الولید و المغیرة بن شعبة، و أبو عبیدة بن الجراح، و سالم مولى أبی حذیفة، و قنفذ، و قمت معهم، فلما انتهینا إلى الباب- فرأتهم فاطمة ص أغلقت الباب فی وجوههم، و هی لا تشک أن لا یدخل علیها إلا بإذنها، فضرب عمر الباب برجله فکسره و کان من سعف ثم دخلوا فأخرجوا علیا ع ملببا فخرجت فاطمة علیها السلام فقالت: یا با بکر أ ترید أن ترملنی من زوجی و الله لئن لم تکف عنه لأنشرن شعری - و لأشقن جیبی و لآتین قبر أبی و لأصیحن إلى ربی، فأخذت بید الحسن و الحسین علیهما السلام، و خرجت ترید قبر النبی صلی الله علیه و آله فقال علی علیه السلام لسلمان: أدرک ابنة محمد صلی الله علیه و آله...»
... عمر گفت: همگی جمع شوید سراغ علی علیه السلام برویم! ابوبکر، عمر، عثمان، خالد بن ولید، مغیرة بن شعبه، ابوعبیده جراح، سالم هم پیمان ابی حذیفة و قنفذ و دیگران به سوی خانه حرکت کردند و من [ابوالمقدام] نیز با آنها همراه شدم وقتی به خانه رسیدیم، فاطمه حمله کنندگان را دید و در خانه را به روی آنها بست! او هیچ گاه فکر نمی کرد که آنها بدون اجازه او وارد خانه شوند. در این هنگام عمر با لگد به در کوفت و درب خانه را شکست درب خانه از جنس چوب درخت خرما بود. سپس به قهر وارد خانه شدند و حضرت علی علیه السلام را با دستان بسته خارج کردند فاطمه سلام الله علیها خارج شد و گفت ای ابوبکر آیا می خواهی همسر من را به قتل برسانی؟ به خدا قسم اگر او را رها نکید حجاب از سر بر می دارم و به سوی قبر پدرم می روم و به شکایت شما را نزد خداوند می برم. حضرت فاطمه سلام الله علیها در این هنگام دست امام حسن و حسین علیهما السلام را گرفت و به از خانه خارج شد و قصد نمود که نزد قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله برود. حضرت علی علیه السلام به سلمان گفت: دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دریاب! »
عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج2، ص:66 الی 68، تهران، چاپ: اول، 1380 ق
چنانچه واضح است؛ روایت فوق صرح در هجوم و لطمه به صدیقه طاهره سلام الله علیها است.
4/3/6. کامل الزیارات ابن قولویه:
کتاب کامل الزیارات اثر عالم و محدث بزرگ شیعه ابن قولویه(متوفی 367 قمری) از معروف ترین کتب روایی در موضوع زیارت اهل بیت علیهم السلام در نزد شیعه است. علامه مجلسی عنایت بسیاری به این اصل حدیثی داشته و آن را یکی از منابع مورد اعتماد خود در بحار الانوار ذکر کرده است. او درباره این کتاب می نویسد:
و کتاب کامل الزیارة من الأصول المعروفة و أخذ منه الشیخ فی التهذیب و غیره من المحدثین.
کتاب کامل الزیارة از اصول معروف در میان محدثین است که شیخ طوسی در تهذیب و دیگر محدثین از آن روایت نقل کرده اند.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج1 ؛ ص27، بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
این کتاب در نزد بسیاری از فقها و محدثین منبع توثیق افرادی است که سلسله سند آن قرار گرفته اند؛ زیرا ابن قولویه در مقدمه کتاب خود چنین گفته است:
«... وإنّما دعانی إلى تصنیف کتابی هذا مسألتک وتَردادُک القول على مرّة بعد أخرى تسألنی ذلک ... فاشغلتُ الفکر فیه وصرفت الهمَّ إلیه وسألت اللَّه- تبارک وتعالى- العون علیه حتى أخرجته وجمعته عن الأئمة- صلوات اللَّه علیهم أجمعین- من أحادیثهم ولم أخرج فیه حدیثاً روى عن غیرهم إذ کان فیما رُوِّینا عنهم من حدیثهم- صلوات اللَّه علیهم- کفایة عن حدیث غیرهم، وقد علمنا إنّا لا نحیط بجمیع ما روى عنهم فی هذا المعنى ولا فی غیره، لکن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا- رحمهم اللَّه [برحمته]- ولا أخرجت فیه حدیثاً روى عن الشذاذ من الرجال یؤثر [باثر] ذلک عنهم علیهم السلام المذکورین غیر المعروفین بالروایة، المشهورین بالحدیث والعلم وسمیّته کتاب کامل الزیارات...»
... آنچه مرا به نگارش این کتاب وا داشت، درخواست و اصرار پى در پى تو بود ... از همینرو، اندیشه خود را در آن متمرکز کردم و بر آن همّت گماردم و از خداوند- تبارک و تعالى- کمک خواستم تا اینکه آن را گِرد آوردم و سرشار از روایات امامان معصوم علیهم السلام ساختم و هیچ روایتى از غیر امامان در آن نیاوردم؛ زیرا روایتهاى معصومان علیهم السلام ما را از روایتهاى دیگران بىنیاز مىسازد. این درحالى است که مىدانیم ما بر همه آنچه از معصومان علیهم السلام در موضوع این کتاب و سایر موضوعات نقل شده، احاطه نداریم، ولى بر آنچه از موثّقان از اصحاب ما- که درود خدا بر آنها باد- در دسترس است، احاطه داریم، ومن در این کتاب حدیثى که از افراد کمحدیث نقل شده باشد و سخنى را از معصومان علیهم السلام نقل کرده باشد، نیاورده ام؛ یعنى افرادى که نام آنها ذکر شده، ولى در روایت کردن، معروف نیستند و به نقل حدیث و دانش، شهرت ندارند. من این کتاب را کامل الزیارات نام نهادم
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات،؛ ص3، نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش.
بر اساس این مقدمه ابن قولویه هیچ روایت شاذی که مشهور بدان اعتنا نکرده باشند را داخل کتاب خود ذکر نکرده است. با در نظر گرفتن این نکته با مراجعه به روایات این اثر مهم حدیثی به روایت زیر برمی خوریم:
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص إِلَى السَّمَاءِ قِیلَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاثٍ لِیَنْظُرَ کَیْفَ صَبْرُکَ قَالَ أُسَلِّمُ لِأَمْرِکَ یَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَى الصَّبْرِ إِلَّا بِکَ فَمَا هُنَّ قِیلَ لَهُ أَوَّلُهُنَّ الْجُوعُ وَ الْأَثَرَةُ عَلَى نَفْسِکَ وَ عَلَى أَهْلِکَ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَالتَّکْذِیبُ وَ الْخَوْفُ الشَّدِیدُ وَ بَذْلُکَ مُهْجَتَکَ فِی مُحَارَبَةِ أَهْلِ الْکُفْرِ بِمَالِکَ وَ نَفْسِکَ وَ الصَّبْرُ عَلَى مَا یُصِیبُکَ مِنْهُمْ مِنَ الْأَذَى وَ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الْأَلَمِ فِی الْحَرْبِ وَ الْجِرَاحِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا یَلْقَى أَهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ أَمَّا أَخُوکَ عَلِیٌّ فَیَلْقَى مِنْ أُمَّتِکَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِیفَ وَ التَّوْبِیخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ [وَ الْجُهْدَ] وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِکَ الْقَتْلُ فَقَالَ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَى حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَامِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ- قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ [لِلصَّبْرِ] وَ یَکُونُ لَهَا مِنْ أَخِیکَ ابْنَانِ یُقْتَلُ أَحَدُهُمَا غَدْراً وَ یُسْلَبُ وَ یُطْعَنُ تَفْعَلُ بِهِ ذَلِکَ أُمَّتُکَ قُلْتُ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ سَلَّمْتُ- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ لِلصَّبْرِ وَ أَمَّا ابْنُهَا الْآخَرُ فَتَدْعُوهُ أُمَّتُکَ لِلْجِهَادِ ثُمَّ یَقْتُلُونَهُ صَبْراً وَ یَقْتُلُونَ وُلْدَهُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثُمَّ یَسْلُبُونَ حَرَمَهُ فَیَسْتَعِینُ بِی وَ قَدْ مَضَى الْقَضَاءُ مِنِّی فِیهِ بِالشَّهَادَةِ لَهُ وَ لِمَنْ مَعَهُ وَ یَکُونُ قَتْلُهُ حُجَّةً عَلَى مَنْ بَیْنَ قُطْرَیْهَا فَیَبْکِیهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلُ الْأَرَضِینَ جَزَعاً عَلَیْهِ
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص332، نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش.
محمّد بن عبد اللَّه بن جعفر حمیرى، از پدرش، از على بن محمّد بن سلیمان، از محمّد بن خالد، از عبد اللَّه بن حمّاد بصرى از عبد اللَّه بن عبد الرحمن اصم، از حمّاد بن عثمان، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام حضرت فرمودند: زمانى که نبى اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را به آسمان سیر دادند به حضرتش عرض شد: خداوند تبارک و تعالى مىخواهد شما را در سه چیز بیازماید تا صبر شما را ببیند، حضرت عرض کرد: پروردگارا من تسلیم امر تو هستم، من توان صبر را ندارم مگر به کمک تو، آن سه چیز کدامند؟ به حضرتش گفته شد: اوّل آنها جوع و گرسنگى و ضیق بر خودت و بر اهلت. حضرت عرض کرد: پروردگارا آن را پذیرفته و راضى شده و تسلیم بوده و از تو توفیق و صبر مىخواهم.
و امّا دوّم: آنکه تکذیب شده و خوف شدید بر تو عارض گشته و در محاربه با اهل کفر مال و نفس خویش را بذل کرده و بر اذیّت و آزارى که از ناحیه ایشان و اهل نفاق به تو مىرسد صبر کرده و درد و جراحاتى که در حرب بر تو وارد مىشود را تحمّل کنى. حضرت عرض کرد: پروردگارا آن را پذیرفته و راضى شده و تسلیم بوده و از تو توفیق و صبر مىخواهم.
و امّا سوّم: عبارت است از آنچه بعد از تو به اهل بیتت متوجه مىشود و آن قتل و کشته شدن ایشان است. امّا برادرت على: از ناحیه امّتت، فحش و درشتى و سرزنش و حرمان از حق و انکار و ظلم به او متوجّه شده و در آخر او را خواهند کشت. عرض کرد: پروردگارا آن را پذیرفته و راضى شده و تسلیم بوده و از تو توفیق و صبر مىخواهم. و امّا دخترت: مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب مىکنند، او را مىزنند در حالى که حامل و باردار است به حریم و منزلش بدون اذن وى داخل شده و افراد پست و فرومایه او را رنجور مىنمایند و وى مانع و دافعى نیافته و بدنبال ضرب و کتکى که مىخورد حملش سقط شده و از ناحیه آن فوت و رحلت مىکند. حضرت عرض کرد: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، پذیرفتم و راضى شدم و تسلیم آن گشتم و از تو توفیق و صبر مىخواهم سپس به حضرتش گفته شد: براى دخترت از برادرت دو پسر مىباشد که یکى از آن دو را امّتت با حیله و نیرنگ مىکشند، لباسش را از او سلب نموده و مورد طعن و سرزنشها قرار مىدهند. حضرت عرض کرد: پروردگارا پذیرفتم و تسلیم آن شده و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ از تو توفیق براى صبر مىخواهم. و امّا فرزند دیگرش را امّتت براى جهاد دعوت کرده سپس او را با طرز بد و ناهنجارى مىکشند، فرزندانش و آنچه از اهل بیتش با او باشند را مىکشند و سپس حرمش را اسیر مىکنند، پس از من کمک و استعانت مىجوید ولى حکم از من صادر شده که وى و تمام آنان که با او هستند شهید شوند، قتل او حجّت است بر کسانى که بین دو طرف زمین مىباشند، اهل آسمانها و سکنه زمین بر او گریسته و جزع و بىتابى مىکنند، و فرشتگانى که نتوانستند او را یارى کنند بر این امر مىگریند»
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص999، ترجمه ذهنى تهرانى - تهران، چاپ: اول، 1377 ش.
روایت فوق صریح در مفهوم شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها بر اثر شدت لطمات و ضربات مهاجمین دارد. این روایت از روایت های مشهور و مورد اعتماد همه اصحاب امامیه بوده و در صدور آن هیچ اشکالی وجود ندارد.
4/3/7. من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق:
شیخ صدوق از ستون های حدیثی شیعه است. او پرورش یافته مکتب قم است. شیخ صدوق در ابتدای کتاب روایی معروف خود یعنی من لا یحضره الفقیه، بیان کرده است که روایاتی را در این کتاب داخل می کند که حجت بوده و می توان بدان عمل کرد. یکی از مهم ترین احادیث موجود در این کتاب روایی که با مصیبت های صدیقه طاهره سلام الله علیها مرتبط است، روایت زیر است که تصریح به صدیقه و شهیده بودن فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد:
« السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّة»
ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج2 ؛ ص573، قم، چاپ: دوم، 1413 ق.
4/3/8. تهذیب الاحکام شیخ طوسی
یکی از مهم ترین کتب روایی چهارگانه شیعه، تهذیب الاحکام است. در مقدمه این کتاب شیخ طوسی برای مقلدان و خوانندگان کتاب خود وعده کرده است که روایاتی را در آن وارد می کند که از اصول و کتب حدیثی مشهور و معروف و معتبر بین اصحاب امامیه باشد. یکی از روایات موجود در این کتاب، روایتی است که به صراحت سخن از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها می گوید:
«السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّة»
طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج6 ؛ ص10، تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
4/3/9. احتجاج مرحوم طبرسی
یکی از کتب روایی معتبر شیعه که همواره مورد توجه علما و فقهای امامیه بوده است کتاب الاحتجاج مرحوم طبرسی است. مولف این کتاب بزرگ در ابتدای کتاب خود شرط کرده است که روایاتی را در این کتاب داخل می کند که از حیث صدوری _ به قرائنی مثل موافقت با عقل قطعی یا موافقت با مضامین قرآنی و اصول قطعی عقیدتی شیعه و ...._محرز و مسلم باشد:
و لا نأتی فی أکثر ما نورده من الأخبار بإسناده إما لوجود الإجماع علیه أو موافقته لما دلت العقول إلیه أو لاشتهاره فی السیر و الکتب بین المخالف و المؤالف
و اسناد بسیارى از اخبار را به دلائلى مثل وجود اجماع بر آن، موافقت مضمون حدیث با عقول قطعی و یا اشتهار روایت در کتب سیره و کتاب های موافق و مخالف نزد شیعه و اهل سنت، ذکر نکردم.
طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1 ؛ ص14، مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.
مرحوم طبرسی در یک فراز از کتاب روایی خود روایتی را ذکر می کند که صریح در شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها است:
« ِ ثُمَّ قَالَ لِقُنْفُذٍ إِنْ خَرَجَ وَ إِلَّا فَاقْتَحِمْ عَلَیْهِ فَإِنِ امْتَنَعَ فَأَضْرِمْ عَلَیْهِمْ بَیْتَهُمْ نَاراً فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ فَاقْتَحَمَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ بِغَیْرِ إِذْنٍ وَ بَادَرَ عَلِیٌّ إِلَى سَیْفِهِ لِیَأْخُذَهُ فَسَبَقُوهُ إِلَیْهِ فَتَنَاوَلَ بَعْضَ سُیُوفِهِمْ فَکَثُرُوا عَلَیْهِ فَضَبَطُوهُ وَ أَلْقَوْا فِی عُنُقِهِ حَبْلًا أَسْوَدَ وَ حَالَتْ فَاطِمَةُ ع بَیْنَ زَوْجِهَا وَ بَیْنَهُمْ عِنْدَ بَابِ الْبَیْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ بِالسَّوْطِ عَلَى عَضُدِهَا فَبَقِیَ أَثَرُهُ فِی عَضُدِهَا مِنْ ذَلِکَ مِثْلُ الدُّمْلُوجِ مِنْ ضَرْبِ قُنْفُذٍ إِیَّاهَا فَأَرْسَلَ أَبُو بَکْرٍ إِلَى قُنْفُذٍ اضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا إِلَى عِضَادَةِ بَیْتِهَا فَدَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا وَ أَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّى مَاتَتْ مِنْ ذَلِکَ شَهِیدَةً
سپس به قنفذ دستور داد که اگر خارج نشد بىاجازه او داخل شده و در صورت ممانعت خانه را به آتش بکشید.قنفذ براه افتاده و با همراهانش بىاجازه به خانه ولىّ خدا یورش بردند، آن حضرت خواست شمشیر کشد ولى مانعش شدند، و شمشیرى از آنان گرفت تا دفاع کند ولى جمعیت او را محاصره کرده و شمشیرش را ستاندند، و از اطراف آن حضرت را محاصره نموده و ریسمانى سیاه بر گردن مبارکش انداختند، با مشاهده این وضع دردانه رسول خدا بىتاب شده و خواست که میان همسر و پسر عمویش و آنان حائل شده و مانع شود، که قنفذ ملعون تازیانهاش را به تندى بر بازوى مبارک صدّیقه طاهره فرود آورد!! اثر این ضربه تا دم وفات در بازوى آن حضرت همچون دمبل باقى بود. در این حال أبو بکر به قنفذ پیغام فرستاد که علىّ را نزد من بیاور، و اگر فاطمه ممانعت کرد او را بزنید و از نزد علىّ دورش سازید، با این پیغام کار بالا گرفت و قنفذ با شدّت عمل بالاترى وارد صحنه شد و در نهایت قساوت و شدّت دخت گرامى پیامبر را میان فشار درب و دیوار قرار داده و شدّت این کار بحدّى بود که پهلوى آن بانو شکست و بچّه داخل شکم سقط شد!! در اثر این عمل ددمنشانه آن بانوى گرامى تا آخر عمر پیوسته زمینگیر و بسترى شد تا اینکه به همین دلیل مظلومانه به شهادت رسید، صلوات اللَّه علیها.
طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ؛ ج1 ؛ ص83، مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.
4/3/10. جمع بندی
با توجه به موارد فوق، روشن می شود که قضیه شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها در مهم ترین اصول و کتب روایی شیعه امری مسلم بوده است. در این جا باید گفت که با توجه به مبنای شیخ مفید در اعتبار بخشی به روایات به خاطر وجود آن روایت در کتب معتبر و اصول حدیثی، در نظر او شهادت صدیقه طاهره علیها السلام امری مسلم بوده است.
4/4. موافقت با اجماع علمای شیعه
موافقت مضمون یک روایت به اجماع علمای امامیه یکی از مهم ترین قرائن و اسباب علم به صدور یک روایت از معصمومین علیهم السلام است. شیخ طوسی (م 460 ه) : اجماعی و لا خلافی بودن ضرب عمر به شکم حضرت زهرا و سقط جنین آن حضرت و شهادت آن بانو را مطرح کرده است:
«و المشهور الذی لا خلاف فیه بین الشیعة: أن عمر ضرب علی بطنها حتی اسقطت فسمی السقط محسنا.... لا یختلفون فی ذلک.»
روایت شیعه نیز در این زمینه مستفیض است است و هیچ شیعهای آن اختلاف نکرده است .... که همانا عمر به پهلوی صدیقه طاهره سلام الله علیها ضربه ای وارد کرد و که در اثر آن محسن علیه السلام سقط شد .... در این قضیه علمای شیعه هیچ اختلافی ندارند.
الطوسی، أبو جعفر محمد بن الحسن (المتوفی 460 ق)، تلخیص الشافی، ج3 ص156، لملاحظات: مقدمه و تحقیق از حسین بحر العلوم، دار النشر: انتشارات المحبین - قم، الطبعة: اول، سنة الطبع: 1382ش.
با در نظر گرفتن مبنای شیخ مفید _که روایت مطابق با اجماع را حجت و دلیل می دانست_ می توان گفت روایات مثبته شهاده صدیقه طاهره و مصائب آن بانو در نزد او امری قطعی و مسلم است.
البته باید این نکته را نیز در نظر گرفت که اجماعات قدمای از اصحاب و فقهای امامیه به دلیل نزدیکی فقهای و محدثین به عصر حضور معصومین علیهم السلام، علم آور است. این اجماع کاشف از وجود مدرک بسیار قوی و مشهور بوده است که صدیقه طاهره سلام الله علیها به شهاده رسیده است. و بر فرض اینکه روایتی هم در منابع روایی زمان ما موجود نبود، این اجماع حجت بود زیرا نمی شود گفت که علمای شیعه بدون مدرک _در مسئله به این مهمی و حساس_ نظر داده باشند پس قطعا مدرک داشته اند. بنابراین اینکه برخی گفته اند یک روایت صحیح درباره حوادث رخ داده نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها بیاورید، می گوییم بر فرض که اصلا چنین روایتی هم نباشد، اما از نظر شیعه این شهرت و اجماع معتبر است
5. مغالطه اشتراک لفظی مرتبط با دیدگاه شیخ مفید
خواننده گرامی تا کنون با دیدگاه شیخ مفید بر اساس مبانی دقیق اجتهادی او آشنا شد و به این نتیجه دست یافت که بر اساس ادله و قرائن قطعی متعدد، شیخ مفید قاطع در شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها بوده است. در این برخی از جریان های منحرف که از سوی وهابیت نیز پشتیبانی می شوند، با استناد به عبارتی از کتاب ارشاد شیخ مفید، در صدد ارائه این مطلب هستند که میان شیعیان اندیشه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امری قطعی نیست و میان شیعیان اختلاف وجود دارد.
مستند شبهه کنندگان عبارت زیر از شیخ مفید در ارشاد است:
«و فی الشیعة من یذکر أن فاطمة سلام الله علیها أسقطت بعد النبی صلی الله علیه و آله ولدا ذکرا کان سماه رسول الله صلی الله علیه و آله و هو حمل محسنا فعلى قول هذه الطائفة أولاد أمیر المؤمنین علیه السلام ثمانیة و عشرون و الله أعلم»
در یمان شیعه برخی هستند که می گویند همانا فاطمه سلام الله علیها بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرزند پسری سقط کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله اسم او را در زمانی که صدیقه طاهره سلام الله علیها حامله بود، محسن نامید. بنا بر نظر این طائفه از شیعه فرزندان امیرالمومنین بیست و هشت نفر می شوند و خداوند اعلم به همه امور است.
مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج1 ؛ ص355، قم، چاپ: اول، 1413 ق.
بسیار واضح است که سخن فوق هیچ تعارضی با اندیشه اجتهادی شیخ مفید در شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها ندارد. زیرا موضوع شهید شدن آن حضرت و فرزند داشتن آن دو امر کاملا جداگانه هستند. البته در کتب روایی و حدیثی شیعه و اهل سنت روایاتی دال بر این آمده است که علت شهادت ضربه ای بود که قنفد به پهلوی صدیقه طاهره سلام الله علیها وارد کرد که در اثر آن ضربه محسن سقط شد و حضرت به شدت مریض شد و در نهایت به شهادت رسید. اما باید دانست که با وجود قطعی بودن موضوع شهادت، اختلافی بودن برخی جزئیات آن صدمه ای به اصل وقوع آن وارد نمی کند.
اما باید دانست که منظور شیخ مفید از عبارت« فی الشیعه» شیعیان امامیه نیست زیرا در زمان شیخ مفید شیعیان امامیه نیستند. علامه سید جعفر مرتضی عاملی در این باره می نویسد:
«العبارة المذکورة لا تدل على مخالفة المفید للطوسی فی هذا الامر؛ لأن کلمة «الشیعة» کانت فی زمن الشیخ المفید تطلق على العدید من الفرق، مثل: الزیدیة، و الاسماعیلیة، و الامامیة، و غیرهم، بل و على المعتزلة أیضا الذین کانوا هم الحاکمین فی بغداد، و هم الذین سمحوا بإقامة مناسبة عاشوراء بالطریقة المعروفة و المتداولة حتى یومنا هذا.و کان یطلق على الشیعة الامامیة من قبل خصومهم اسم: الرافضة»
عبارت ذکر شده از شیخ مفید دلالتی بر مخالفت شیخ مفید با اجماع مطرح شده از سوی شیخ طوسی در مبحث شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ندارد زیرا کلمه شیعه در زمان شیخ مفید بر فرقه های متعددی اطلاق می شد مانند: زیدیه، اسماعیلیه، امامیه و دیگران. این کلمه حتی بر معتزله که در آن زمان بر بغداد حاکم بودند نیز اطلاق شده است و این گروه کسانی بودند که اجازه برگزاری مراسم عاشورا به روش متداولی که تا کنون جاری است، را دادند. اسم شیعیان از سوی دشمنان آنها تعبیر به رافضی می شد!
عاملى، جعفر مرتضى، مأساة الزهراء علیها السلام، ج1 ؛ ص167، 2جلد، دار السیرة - بیروت، چاپ: دوم، 1418 ه.ق.
این پاسخ را عبارت زیر از شیخ مفید در الارشاد نیز تایید می کند:
«الشِّیعَةَ رَجُلَانِ: إِمَامِیُ وَ زَیْدِیٌّ»
شیعه دو دسته است امامی و زیدی!
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ نویسنده مفید محمد بن محمد (وفات: 413)، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، ج2، ص22
بعلاوه با واکاوی اعتراف های مخالفان امامیه روشن می شوى که شیعیان دوازده امامی هم فکر شیخ مفید در زمان خود معتقد به شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها بودند و برای آن حضرت حتی مراسم و عزاداری مفصلی نیز برگذار می کردند.
«قاضی عبدالجبار معتزلی» در کتاب خودش «تثبیت دلائل النبوة» هم دوره «شیخ مفید» میگوید:
« وفی هذا الزمان وابو عبدالله محمد بن نعمان وکل هؤلاء یبکون علی فاطمة وعلی ابنها المحسن ویقیمون المنشدین والمناحات فی ذلک»
در این زمان، شیخ مفید ابوعبدالله محمد بن نعمان و همه این شیعیان برای فاطمه زهرا سلام الله علیها و بر فرزندش محسن گریه می کنند و برای آنها مجالس سوگواری و نوحه خوانی برقرار می کنند
تثبیت دلائل النبوة؛ القاضى عبد الجبار بن أحمد بن عبد الجبار الهمذانی الأسد أبادی، أبو الحسین (متوفای 415هـ)، حققه وقدم له: الدکتور عبد الکریم عثمان، دار النشر: دار العربیة للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت – لبنان، ج1، ص594-595
نتیجه آنکه طراح شبهه با کج فهمی و مغالطه اشتراک لفظی در کلمه شیعه، عقیده برخی از زیدی ها را به شیعه نسبت داده است و از خلال آن در صدد برآمده است تا به مخاطب اینگونه نشان دهد که شیخ مفید اعتقادی به شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها نداشته است.
6. نتیجه گیری
با واکاوی دقیق مبانی اجتهادی شیخ مفید در اعتبار بخشی به روایات و گزارش های تاریخی و تطبیق آن بر آثار فقهی، حدیثی و تاریخی او روشن شد در نظر این عالم بزرگ امامیه، قضیه شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها به طرق، اسباب و قرائن متعدد قطعی است. کسانی که شیخ مفید را متهم می کنند که اعتقادی به شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نداشته است، هیچ فهم و اطلاعی از مبانی اجتهادی و آثار او ندارند. این افراد و فرقه های انحرافی در راستای سیاسیت وهابیت و صهیونیزم جهانی در صدد تشکیک در عقاید مسلم شیعیان هستند تا زمینه نفوذ افکار شیطانی خود را فراهم کنند.