2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
پاسخ به سخنان العُرِيْفي، امام جمعه رياض 1
کد مطلب: ٥٥٣١ تاریخ انتشار: ١٧ دي ١٣٨٨ تعداد بازدید: 5507
سخنراني ها » پاسخگویی به شبهات
پاسخ به سخنان العُرِيْفي، امام جمعه رياض 1

توهین به آیت الله سیستانی، حکم توهین به دیگران نزد اهل سنت، اساس مذهب شیعه
پاسخ به شبهات 88/10/17

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 17 / 10 / 88

استاد حسيني قزويني

هر دم از اين باغ، بري مي رسد تازه تر از تازه تري مي رسد

هر روز مي بينيم بخشي از كيان و عقائد و شخصيت هاي شيعه توسط وهابيت مورد حمله و هجمه ناجوانمردانه قرار مي گيرد. مدتي قبل، بحث هاي آقاي دكتر قرضاوي نقل مجالس و در رأس اخبار رسانه ها قرار گرفته بود و روزي فتواي مفتي أعظم عربستان سعودي بر حقانيت يزيد بن معاويه و ناحق و نادرست بودن قيام امام حسين (عليه السلام) و روزي در همايش زاهدان، حرف هاي نادرست و خلاف واقع گفته مي شود.

در هفته گذشته، يكي از ائمه جمعه يكي از مساجد رياض به نام آقاي العُرِيْفي، در خطبه هاي نماز جمعه، ماهيت زشت و نادرست و ضد اسلامي خودش را به نمايش گذاشت و مذهب شيعه را يك مذهب برخاسته از مجوس معرفي كرد و عقيده شيعه را نادرست و بدعت و خلاف اسلام ناميد و نسبت به حضرت آيت الله العظمي سيستاني، يكي از مراجع عظام تقليد شيعه كه در حقيقت يك وزنه اي در جهان تشيع است، با كلمه زنديق و فاسق و فاجر تعبير كرد. صحبت هاي ايشان در رسانه ها، مخصوصا در CNN با آب و تاب نقل شد و اگر به سايت ها مراجعه كنيد، شايد در بيش از 350 سايت اينترنتي، صحبت هاي آقاي العريفي و مخالفت هاي شيعيان در منطقه شرقي عربستان سعودي و عراق و بعضي از رسانه هاي جزئي حاشيه اي داخل ايران به ايشان نقل شده است.

متأسفانه نمي دانيم چرا اين عبارات سخيف و رذل و نادرست ايشان در رسانه هاي ما منعكس نشد. البته بعضي از جرائد با آب و تاب نقل كردند. روز دوشنبه هم مجلس عراق بيانيه داد و سخنان ايشان را محكوم كرد و از دولت عربستان سعودي خواست ايشان را محكوم و به دادگاه معرفي كند.

آقاي محمد بن عبد الرحمن العريفي، فارغ التحصيل دانشكده اصول دين در دانشگاه امام محمد بن سعود رياض است و دكتراي مسائل اعتقادي دارد. ايشان مدتي است كه امام جمعه يكي از مساجد رياض است و در اول ژانويه 2010 ميلادي (جمعه هفته گذشته) مطلبي را در رابطه با اختلاف دولت يمن با حوثي ها مطرح كرد.

از 7 سال قبل، درگيري شديدي ميان شيعيان زيدي يمن و دولت يمن آغاز شد. با اين كه شيعيان زيدي قبلا با دولت يمن، يكي بودند. حتي در سال 1995 ميلادي دولت يمن و حوثي ها، عليه وهابيت اقداماتي را انجام دادند. ولي در سال 2003 ميلادي، پس از اولين اطلاعيه اي كه حوثي ها عليه آمريكا و در دفاع از فلسطين منتشر كردند، دولت يمن تحت تأثير فشار آمريكا قرار گرفت و حمايتش را از حوثي ها برداشت و در اواخر سال 2004، اولين جنگ دولت يمن با زيدي ها آغاز شد. البته اين جنگي كه چند ماه است شروع شده است، ششمين جنگ زيدي ها با عربستان سعودي است و متأسفانه در اين قضيه، دولت يمن، عربستان سعودي، آمريكا و انگليس با هم همكاري مي كنند و از زمين هوا، حوثي ها را مورد حمله قرار مي دهند. ببينيد كه چند بچه شيعه به چنان قدرتي رسيده اند كه 4 دولت مقتدر نتوانسته اند كاري بكنند. اين كه چه رمز و رازي دارد، عاقلان دانند.

بخش اول مطالب آقاي العريفي

آقاي العريفي در خطبه هاي نماز جمعه هفته گذشته، قضيه حوثي ها مطرح كرد و گفت:

اين كه بعضي گفته اند آيت الله العظمي سيستاني بايد براي حلّ اختلاف ميان حوثي ها و دولت يمن ميانجي گري كند:

لم يطلبوا أن يكون علماء كبار الوسطاء، بل شيخ كبير زنديق فاجر، في طرف من اطراف العراق.

يعني نه تنها حضرت آيت الله العظمي سيستاني أهليت براي ميانجي گري ندارد، بلكه پيرمردي زنديق و فاجر است.

اولا:

اين تعبير از آقاي العريفي دور از انتظار نيست. از كوزه همان برون تراود كه در اوست. اينها همان وهابيتي هستند كه ادامه دهندگان راه بني أميه هستند و إحياء گر سنت أموي. به تعبير امام خميني (ره) كه به مناسبت فاجعه خونين مكه مكرمه بيانيه اي دادند:

مگر مسلمانان نمي بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانون هاي فتنه و جاسوسي مبدل شده اند كه از يك طرف إسلام اشرافيت، إسلام أبوسفيان، ... ، إسلام پول و زور، إسلام فريب و سازش و إسارت، إسلام حاكميت سرمايه و سرمايه داران بر مظلومين و پابرهنه ها و در يك كلام إسلام آمريكايي را ترويج مي كنند و از طرف ديگر سر بر آستان سرور خويش، آمريكاي جهانخوار مي گذارند.

صحيفه نور، ج20، ص231

فرهنگ ابوسفياني، جز فحش و ناسزا و سخنان ركيك، چيز ديگري ندارد. بنيان گذار فحاشي در اسلام، دودمان نحس بني اميه و اين شجره ملعونه در قرآن هستند. در كتاب صحيح مسلم ـ كه به نظر آقايان اهل سنتع صحيح ترين كتاب بعد از قرآن است ـ صراحت دارد كه معاويه دستور ناسزاگويي به علي بن أبي طالب (عليه السلام) را صادر كرد:

أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا، فقال: ما منعك أن تسب أبا التراب؟!

معاويه به سعد بن وقاص دستور مي دهد تا علي را ناسزا بگويد. وقتي سعد از اين كار ممانعت مي كند، معاويه به او مي گويد: چه چيزي مانع از اين مي شود كه علي را ناسزا كني؟

صحيح مسلم، ج7، ص120

يعني گويا سعد بن وقاص يك گناه نابخشودني را مرتكب و يك واجب مهمي را ترك كرده است!

تعبير آقاي زمخشري هم اين است:

در دوران بني أميه، بر اثر سنت سيئه اي كه معاويه بن أبوسفيان بنا نهاد، بر بالاي 70 هزار منبر، علي بن أبي طالب را ناسزا مي گفتند.

ربيع الأبرار للزمخشري، ج2، ص182

اينها ديدند غير از هجوم و پناه بردن به ناسزاگويي، راه ديگري ندارند، چون دليل و سخني ندارند تا عليه علي بن أبي طالب (عليه السلام) إقامه كنند؛ لذا به فحاشي و ناسزاگويي روي آوردند. اين قضايا هم در طول اين 14 قرن به وهابيت إرث رسيده است و اينها إحياء گر سنت هاي خبيثه دودمان أموي هستند. الان هم در ماهواره ها و سايت ها و كتاب هاي شان، يكي از اساسي ترين بحثي كه در رابطه با شيعه دارند و حكم به كفر مي كنند و شرك شيعه را صادر و قتل شيعه را لازم مي دانند، اين است كه مي گويند:

شيعيان به صحابه ناسزا مي گويند.

از اينها سوال مي كنيم:

مگر علي بن أبي طالب (عليه السلام) صحابه نبود؟! چرا وقتي بر بالاي 70 هزار منبر ناسزا گفتند، شما براي معاويه، تعبير حضرت يا امير المومنين را به كار مي بريد؟! اگر واقعا دردتان، دفاع از صحابه است، چرا از امير المومنين (عليه السلام) دفاع نمي كنيد؟!

اگر اينها بحث اجتهاد را مطرح مي كنند، اجتهاد در برابر نصّ، بي ارزش است. آقايان اهل سنت روايات صحيحي نقل كردند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

من سبّ عليا فقد سبّني.

هر كسي علي را سبّ كند، مرا سبّ كرده است.

مسند احمد بن حنبل، ج6، ص323 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص121 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص634 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص391 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص132 ـ مناقب علي بن أبي طالب (ع) لإبن مردويه الأصفهاني، ص82 ـ الجامع الصغير للسيوطي، ج2، ص608 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص130 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص133 ـ نظم درر السمطين للزرندي الحنفي، ص105 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص573 ـ المناقب للخوارزمي، ص137 ـ الفصول المهمة في معرفة الأئمة لإبن الصباغ، ج1، ص590 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص100 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص102 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص93

آقايان اهل سنت يك قاعده اي دارند بر اين كه اگر حاكم نيشابوري و ذهبي، روايتي را صحيح بدانند، به منزله ورود آن روايت در صحيح بخاري و صحيح مسلم است.

اينها يك روايت براي ما بياورند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده باشد:

من سبّ أبا بكر فقد سبّني.

من سبّ عمر فقد سبّني.

يا روايتي بياورند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده باشد:

ابوبكر و عمر را ناسزا نگوييد.

آيا با اين نصّ، مي توان اجتهاد كرد؟! مضافا معاويه اي كه 21 سال ـ 13 در مكه و 8 سال در مدينه ـ عليه اسلام جنگيده است و در سال فتح مكه هم در زير شمشير برّان رزمندگان اسلام هم مسلمان شد و امير المومنين (عليه السلام) اين تعبير را دارد:

فوالذي فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لكن إستسلموا و أسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه.

معاويه و يارانش در فتح مكه مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام كردند و كفر خود را مخفي كردند و ... .

نهج البلاغه، نامه16

با اين سابقه، معاويه چه زماني آمد مسائل اسلامي را فرا گرفت و مجتهد و اسلام شناس شد كه حال بخوهد اجتهاد بكند؟!

ثانيا:

تعبير آقاي العريفي، تعبير تازه اي نيست. آقاي بن باز نسبت به امام خميني (ره) تعابير وقيح تري را دارد و مي گويد:

الشيعة فرق كثيرة و ل فرقة لديها أنواع من البدع و خطرها فرقة الرافضة الخمينية الإني عشرية ... .

شيعيان، فرقه هاي زيادي دارند و هر فرقه، بدعت هايي دارد و خطرناك ترين فرقه شيعيان، فرقه رافضي و 12 امامي خميني است ...

مجموع فتاواي بن باز، ج4، ص439

مشابه اين مطلب را هم آقاي ناصر الدين ألباني جساراتي را بدتر و وقيح تر از ديگران نسبت به امام خميني (ره) مي گويد. اينها ادامه دهنده راه بني اميه هستند. إبن تيميه در كتاب منهاج السنة در رابطه با علامه حلّي (ره) كه جدش مشهور به إبن المطهر بود، تعبير إبن المنجس را دارد. اين ادب شيخ الإسلام اينهاست. آقاي سخاوي، محقق كتاب الدرر الكامنة ابن حجر عسقلاني در پاورقي جلد 2، صفحه 72 نقل مي كند:

در كنار بيت الله الحرام، روزي إبن تيميه، علامه حلّي را ديد، بدون اين كه او را بشناسد. إبن تيميه چندين سوال از علامه حلي پرسيد و علامه حلي هم جواب داد. سپس إبن تيميه گفت:

من تكوني يا هذا؟

تو چه كسي هستي كه اين گونه جواب مي دهي؟!

علامه فرمود:

أنا الذي تسميه إبن المنجس.

من هماني هستم كه تو مرا ابن المنجس ناميدي.

الدرر الكامنة لإبن حجر عسقلاني، ج2، ص72 ـ نهج الحق و كشف الصدق للعلامة الحلي، ص14

روش اينها همين است. اهانت و جسارت و فحاشي، كار كسي است كه حرفي براي زدن ندارد.

ثالثا:

اين آقايي كه نسبت به حضرت آيت الله العظمي سيستاني، تعبير زنديق را به كار مي برد، در كتاب هاي فقهي اهل سنت و وهابيت آمده است:

اگر كسي به فردي بگويد زنديق، حاكم شرع بايد او را تعزير كند.

آقاي إبن نُجِيْم مصري ـ از فقهاي حنفي مصر ـ مي گويد:

اگر كسي به فردي بگويد: فاسق، زنديق، كافر، منافق، فاجر

يجب فيه التعزير.

البحر الرائق لإبن نجيم المصري، ج5، ص76 ـ حاشية رد المحتار لإبن عابدين، ج4، ص238 ـ أضواء البيان للشنقيطي، ج5، ص454 ـ الدر المختار للحصكفي، ج4، ص238

بسياري از بزرگان در عربستان سعودي، بحرين، عراق و قطر، إعلام كرده اند كه آقاي العريفي را بايد به خاطر اين سخنان به محكمه كشاند و تعزير كرد و از امامت جمعه عزل نمود. همان طوري كه آقاي عادل الكلباني در ابتداي امسال حرف هاي ركيكي نسبت به شيعيان زد و فشار جهاني باعث شد تا او را براي هميشه از امامت جماعت مسجد الحرام عزل كردند.

رابعا:

اگر آقاي العريفي به دنبال زنديق مي گردد، ما آدرس خوبي به ايشان مي دهيم تا مستقيم به هدف برسد.

1. آقاي حصني دمشقي شافعي ـ از علماي بزرگ سوريه ـ وقتي به إبن تيميه مي رسد، مي گويد:

إبن تيميه گفته است:

«من إستغاث بميت أو غائب من البشر فإن هذا ظالم ضال مشرك» و لم نسمع أحدا فاه، بل و لا رمز إليه في زمن من الأزمان و لا بلد من البلدان، قبل زنديق حرّان.

«هر كس به شخصي كه مرده يا غائب است، متوسل شود، ظالم و گمراه و مشرك است»، قبل از زنديق حرّان ـ إبن تيميه ـ كسي اين چنين مطلبي را نشنيده و در هيچ زمان و مكاني، كسي اين چنين نگفته است.

دفع الشبه عن الرسول للحصني الدمشقي، ص131

2. آدرس ديگر اين كه إبن حجر عسقلاني در كتاب الدرر الكامنة، شرح حال إبن تيميه را آورده است و مي گويد:

و إفترق الناس فيه - أي في ابن تيمية - شيعا:

فمنهم من نسبه إلي التجسيم، لما ذكر في العقيدة الحموية و الواسطية و غيرهما من ذلك كقوله: إن اليد و القدم و الساق و الوجه صفات حقيقية لله و أنه مستو علي العرش بذاته ...

و منهم من ينسبه إلي الزندقة، لقوله: النبي (صلي الله عليه و سلم) لا يستغاث به و أن في ذلك تنقيصا و منعا من تعظيم النبي (صلي الله عليه و سلم) ...

و منهم من ينسبه إلي النفاق، لقوله في علي ما تقدم - أي قضية أنه أخطأ في سبعة عشر شيئا - و لقوله: إنه - أيْ علي - كان مخذولا حيثما توجه و أنه حاول الخلافة مرارا فلم ينلها و إنما قاتل للرئاسة لا للديانة و لقوله: إنه كان يحب الرئاسة و لقوله: أسلم أبو بكر شيخا يدري ما يقول و علي أسلم صبيا و الصبي لا يصح إسلامه و بكلامه في قصة خطبة بنت أبي جهل و أن عليا مات و ما نسيها. فإنه شنع في ذلك، فألزموه بالنفاق، لقوله صلي الله عليه و سلم: و لا يبغضك إلا منافق.

جامعه اهل سنت نسبت به إبن تيميه سه نظر دارند:

بعضي او را مُجَسِّم مي دانند؛ چون قائل به جسمانيت خداوند است و خدا را داراي دست و پا و ... مي داند.

بعضي او را زنديق مي دانند؛ چون نسبت به رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) جسارت كرده است و گفته است وقتي رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) از دنيا رفت، رابطه اش با اين عالم قطع شد و نه صداي ما را مي شنود و نه توانايي جواب دادن دارد ... .

بعضي او را منافق مي دانند؛ چون به علي، 17 مورد عمل خلاف قرآن و سنت نسبت به داده است و مي گفت هر كاري كه علي مي كرد، جز ذلت براي او چيزي ندارد؛ علي براي رياست طلبي مي جنگيد، نه براي ديانت خواهي؛ علي در دوران كودكي مسلمان شد و اسلام كودك صحيح نيست ... .

الدرر الكامنة، ج1، ص155

3. آدرس ديگر اين كه آقاي سقاف ـ از علماي طراز اول اردن ـ در كتاب التنبيه و الرد از قول إبن تيميه نسبت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي گويد:

و يسميه بعضهم شيخ الإسلام و هو ناصبي عدو لعلي كرم الله وجهه و اتهم فاطمة عليها السلام بأن فيها شعبة من النفاق ... .

بعضي ها إبن تيميه را شيخ الإسلام ناميده اند، در حالي كه او ناصبي و دشمن علي كرم الله وجهه است و فاطمه سلام الله عليها ـ نستجير بالله ـ را متهم كرده است كه شعبه اي از نفاق در وجود اوست.

التنبيه و الرد، ص7

إبن تيميه هم در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 245 اين عبارت را آورده است. چون حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فدك را از ابوبكر طلب كرد و با ابوبكر قهر كرد و اين نشانه منافق بودن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است! حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كه آيه تطهير و آيه مباهله و سوره كوثر و انسان در حق او نازل شده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مورد او فرمود:

فاطمة بضعة مني، فمن أغضبها أغضبني.

فاطمه پارههء تن من است، كسي كه او را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است.

صحيح البخاري، ج4، ص210و219 و ج6، ص158 ـ صحيح مسلم، ج7، ص141

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود:

إن الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك.

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص154 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص203 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج1، ص108 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج2، ص351 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج3، ص156 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج5، ص522 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص535 ـ الإصابة لإبن حجر، ج8، ص266 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج4، ص196 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص44 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص57 ـ نظم درر السمطين للزرندي الحنفي، ص178 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص674

آن وقت إبن تيميه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را منافق مي داند!

اين بخش اول سخنان آقاي العريفي است كه نسبت به فقيه عالي شيعه حضرت آيت الله العظمي سيستاني اين چنين گستاخي كرده است. البته ما نبايد پاسخ بدهيم، بلكه بايد بزرگان و مراجع عظام تقليد و مسئولان و دولت مردان ما پاسخ بدهند.

بخش دوم مطالب آقاي العريفي

اما بخش دوم سخنان آقاي العريفي مربوط به حوزه علميه است و ما بايد پاسخ بدهيم. ايشان اين تعبير را دارد:

إن مذهب التشيع أساسه المجوسية و هي ديانة كانت سائدة في ايران قبل الاسلام.

اساس مذهب شيعه، از مجوسي ها سرچشمه گرفته و مجوسي، ديني است كه قبل از اسلام در ايران وجود داشت.

البته خود بن باز و إبن تيميه و دكتر قفاري هم شبيه اين مطلب را آورده اند.

اولا:

اسلام و شيعه، همانند دوقلويي هستند كه در يك لحظه از مادر به دنيا آمدند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه اسلام را در جزيرة العرب مطرح كرد، دوشادوش آن، بحث شيعه حضرت علي (عليه السلام) را مطرح كرده است. يكي از محققين حوزه علميه كتابي نوشته كه 42 روايت در منابع اهل سنت آورده كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) واژه شيعه را استعمال كرده است. يعني قبل از آن كه اسلام به گوش ايرانيان برسد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بحث شيعه را مطرح مي كند. من دو نمونه از مصادر اهل سنت را نقل مي كنم:

روايت اول:

جابر بن عبد الله انصاري مي گويد:

رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) خطاب به علي كرد و دستش را بر كتف او گذاشت و فرمود:

و الذي نفي بيده! إن هذا و شيعته لهم الفائزون.

قسم به كسي كه جانم در دست اوست! اين علي و شيعيانش رستگارانند.

المناقب للخوارزمي، ص111 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص477 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص371 ـ أنساب الأشراف بلاذري، ص182

روايت دوم:

بعد از آن كه اين آيه نازل شد:

إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ

سوره بينه/آيه7

رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به امير المومنين (عليه السلام) فرمود:

هو أنت و شيعتك، تأتي يوم القيامة أنت و شيعتك راضين مرضيين.

مراد از اين آيه، تو و شيعيان تو هستند كه روز قيامت مي آيند كه هم آنها از خداوند راضي هستند و هم خداوند از آنها راضي است.

الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ جامع البيان للطبري، ج30، ص335 ـ تفسير الآلوسي، ج30، ص207 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص477 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص461 ـ نظم درر السمطين للزرندي الحنفي، ص92 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص346 ـ الفصول المهمة في معرفة الأئمة لإبن الصباغ، ج1، ص576 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص357 ـ الصواعق المحرقة لإبن حجر، ص161

اين آقايي كه مي گويد تشيع از مجوس گرفته شده است، اين نمونه اي از روايات شماست، چه مي گويي؟!

ثانيا:

اگر آقاي العريفي دقت كند، مي بيند كه اكثر بزرگان اهل سنت، ايراني هستند؛ ابوحنيفه، مالك بن أنس، شافعي، محمد بن اسماعيل بخاري، مسلم بن حجاج نبشابوري، إبن ماجه قزويني، ابو داود سيستاني، نسائي، فخر رازي، رافعي قزويني و ... . اكثر فقهاء و محدثين و لغت نويسان شما ايراني هستند. پس اگر كسي بگويد اهل سنت از مجوسي ها آمده است، شما چه جوابي داريد؟! اگر شخصيت هاي برجسته اهل سنت را فاكتور كنيم، مي بينيم كه اكثر استوانه هاي علمي اهل سنت ايراني هستند. اگر واقعا ايران سرمنشأ تشيع بوده است، پس اين علماء شما از كجا آمده اند؟! اگر بنا باشد يك مذهبي از ايران وارد اسلام شود، مذهب اهل سنت أولي از تشيع است.

غالب بزرگان شيعه، عرب هستند. أئمه (عليهم السلام) و 98٪ اصحاب أئمه (عليهم السلام) عرب هستند. شما نمي توانيد از ميان هزاران صحابه أئمه (عليهم السلام)، صد راوي فارس زبان پيدا كنيد. حتي نواب اربعه حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) عرب هستند. شخصيت هاي فقهي و علمي ما غالبا عرب بودند؛ شيخ مفيد (ره)، سيد مرتضي (ره)، ابن سلّار (ره)، ابن ادريس (ره)، علامه حلي (ره)، ابو الصلاح حلبي (ره)، محقق كركي (ره)، شهيد اول (ره)، شهيد ثاني (ره)، صاحب جواهر (ره) و ... . اين حرف بي اساسي است كه مي گوييد ايراني ها و فارس ها به وجود آورنده مذهب تشيع بودند.

آقاي احمد أمين مصري ـ با اين كه نسبت به شيعه، جسارت هاي زيادي دارد ـ وقتي به شيعه مي رسد، مي گويد:

بعضي ها كه مي گويند تشيع از ايران سرچشمه گرفته است:

الذي أري كما يدلنا التاريخ إن التشيع لعلي بدأ قبل دخول الفرس في الاسلام.

آن چنان كه من مي بينم و تاريخ هم به ما نشان مي دهد، تشيع علي قبل از اسلام آوردن ايراني ها تشكيل شده است.

فجر الإسلام لأحمد أمين، ص176

آقاي ابو زهره ـ از بزرگان معاصر اهل سنت ـ

إن الفرس تشيعوا علي أيدي العرب و ليس التشيع مخلوقا لهم ... و أما فارس و خراسان و ما وراءهما من بلدان الإسلام، فقد هاجر إليها كثيرون من علماء الإسلام الذين كانوا يتشيعون فرارا بعقيدتهم من الأمويين أولا، ثم العباسيين ثانيا و أن التشيع كان منتشرا في هذه البلاد انتشارا عظيما قبل سقوط الدولة الأموية بفرار أتباع زيد و من قبله إليها.

فارس ها به دست عرب ها شيعه شدند و تشيع توسط فارس ها تشكيل نشده است. ... ، علت اين كه ايراني ها مذهب تشيع را قبول كردند اين بود كه در دوران بني اميه و بني عباس، بزرگان شيعه را اذيت و شكنجه مي كردند و اينها از عراق به طرف ايران فرار كردند و موجب گسترش فرهنگ شيعه در شهرهاي ايران شدند.

الإمام جعفر الصادق، ص545

اگر تاريخ را از زمان فتح ايران تا قرن دهم ببيند، مي بينيد كه مذهب رسمي ايران، سني بود. بعد از قرن دهم با آمدن صفوي ها و غيره، به بركت مناظره اي كه يكي از علماء بزرگ شيعه با شاه خدابنده داشت، باعث شد كه شيعه، مذهب رسمي در ايران باشد.

ثالثا:

بر فرض كه ايران و فارس ها بنيان گذار تشيع بودند، روايات صحيحي داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است:

اگر ايمان و دين در ستاره ثريا باشد، مردم ايران به آن دسترسي پيدا مي كنند.

در صحيح مسلم از ابوهريره نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

لو كان الدين عند الثريا لذهب به رجل من فارس أو قال من أبناء فارس حتي يتناوله.

اگر دين در زمين نباشد و در ستاره ثريا باشد، مرداني از فارس و فرزندان آنها به آنجا مي روند و به دين دسترسي پيدا مي كنند.

صحيح مسلم، ج7، ص191 ـ مسند احمد بن حنبل، ج2، ص309 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص493 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص636 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج5، ص410 ـ جامع البيان للطبري، ج26، ص86 ـ تفسير البغوي، ج4، ص187 ـ تفسير القرطبي، ج18، ص93 ـ تفسير ابن كثير، ج4، ص196 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج21، ص416 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج1، ص542 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص515 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج15، ص193

در المستدرك الصحيحين آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

لو كان الإيمان معلقا بالثريا لناله رجال من العجم و أسعدهم به الناس.

اگر ايمان در زمين نباشد و از ستاره ثريا آويزان باشد، مرداني از ايران به آن دسترسي پيدا مي كنند و مردم را با آن ايمان به سعادت مي رسانند.

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج4، ص395 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج10، ص64 ـ مسند أبي يعلي، ج3، ص23 ـ صحيح ابن حبان، ج16، ص298 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج18، ص353 ـ تخريج الأحاديث و الآثار للزيلعي، ج1، ص411 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج12، ص91 ـ تفسير السمرقندي، ج3، ص292 ـ تفسير الثعلبي، ج9، ص39 ـ تفسير النسفي، ج1، ص288 ـ تفسير أبي السعود، ج3، ص51 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج8، ص127

حاكم نيشابوري هم مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط البخاري.

بخش سوم مطالب آقاي العريفي

آقاي العريفي در رابطه با شيعيان مي گويد:

أهل البدع.

شيعيان اهل بدعت هستند.

اولا:

اگر ايشان به دنبال آدرس مي گردد، من يك آدرس خيلي خوب به ايشان مي دهم كه بنيان گذار بدعت، جناب خليفه دوم، عمر بن خطاب است. در صحيح بخاري و كتاب هاي ديگر آمده است كه خليفه دوم به مسجد مي آيد و مي بيند مردم در شب هاي ماه رمضان نافله مي خوانند و به فراديٰ خواندن مردم اعتراض مي كند و به أُبَيّ بن كعب مي گويد امام جماعت باشد و مردم هم پشت سر او نماز بخوانند. روز بعد آمد به مسجد و ديد مردم نماز مستحبي را به جماعت مي خوانند و گفت:

نعم البدعة هذه.

چه بدعت خوبي است.

صحيح البخاري، ج2، ص252 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج2، ص493 ـ عمدة القاري للعيني، ج11، ص125 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج3، ص450 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج4، ص259 ـ معرفة السنن و الآثار للبيهقي، ج2، ص305 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص408 ـ صحيح ابن خزيمة، ج2، ص155 ـ تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج2، ص714 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج11، ص114

آقاي العريفي! اگر شما مي خواهي با بدعت مبارزه كني، اين هم آدرس و برو مبارزه كن.

جالب اين است كه در صحيح مسلم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده است:

كل بدعة ضلالة.

هر بدعتي گمراهي است.

صحيح مسلم، ج3، ص11 ـ مسند احمد بن حنبل، ج4، ص126 ـ سنن الدارمي، ج1، ص45 ـ سنن ابن ماجة، ج1، ص16 ـ سنن أبي داود، ج2، ص393 ـ سنن الترمذي، ج4، ص151 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج1، ص171 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص96 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج13، ص212 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج1، ص28 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج18، ص246 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج64، ص375 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج5، ص350 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج17، ص306 ـ الإصابة لإبن حجر، ج1، ص40 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج1، ص377 ـ الثقات لإبن حبان، ج1، ص5 ـ علل الدارقطني، ج5، ص323 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج12، ص297 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص421 ـ تفسير السمعاني، ج2، ص160 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص224 ـ تفسير البغوي، ج2، ص145 ـ تفسير القرطبي، ج7، ص139

در منابع ديگر اين گونه آمده است:

كل بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار.

سنن النسائي، ج3، ص189 ـ السنن الكبري للنسائي، ج1، ص550 ـ صحيح ابن خزيمة، ج3، ص143 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج9، ص97 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج3، ص42 ـ إرواء الغليل للألباني، ج3، ص73 ـ تفسير السمعاني، ج2، ص160 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج3، ص147 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص267

ثانيا:

بنيان گذار نماز تراويح، خود عمر بن خطاب بود، ولي تا آخر عمرش يك مرتبه هم نماز تراويح را نخواند. آقاي ابن قدامه مَقْدسي ـ از فقهاي بنام حنبلي ـ در كتاب المغني، جلد2، صفحه 168 مي گويد:

عمر بن خطاب يك مرتبه هم نماز تراويح را نخواند و شب هاي ماه رمضان در منزل خود نماز مي خواند.

و أن عمر كان يصلي في بيته و لو صلي مع الجماعة لكان هو الإمام بلا شك.

هم چنين عبد الله بن عمر هم نماز تراويح را يك مرتبه هم نخواند:

جاء رجل إلي ابن عمر، قال: أصلي خلف الامام في رمضان؟ قال: أتقرأ القرآن؟ قال: نعم، قال: أفتنصت كأنك حمار؟ صل في بيتك.

مردي از ابن عمر سوال كرد: آيا در ماه رمضان نماز تراويح مي خواني؟ ابن عمر گفت: آيا قرآن خوانده اي؟ گفت: بله. ابن عمر گفت: آيا مي خواهي به نماز تراويح بروي و در آن مانند الاغ ساكت باشي و حرف نزني؟ برو در منزل خودت نماز بخوان.

المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج2، ص288 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج4، ص264 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج2، ص494

پس كسي كه شيعه را متهم به بدعت مي كند، بداند كه بنيان گذار بدعت، خود خليفه دوم است كه شما او را خليفه و جانشين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي دانيد. اگر مي خواهيد با بدعت مبارزه كنيد، اگر واقعا مرد هستيد و شجاعت داريد، با اين بدعت عمر مبارزه كنيد.

گرچه اينها آمدند توجيه كردند كه بدعت دو نوع است: بدعت حسنه و بدعت سيئه! اين توجيه آقايان مانند اين است كه بگوييم زنا دو نوع است: زناي خوب و زناي بد. با اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

كل بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار.

ولي اينها عمل خليفه دوم را توجيه مي كنند.

ايشان كه نسبت به حضرت آيت الله العظمي سيستاني اين طور جسورانه حرف مي زند، شخصيت هاي ديگري كه مقداري آزاد انديش هستند و مقداري وجدان دارند مانند آقاي جمال خاشقچي ـ تئورسين و تحليل گر مسائل سياسي عربستان سعودي و معاون سردبير مجله أخبار العرب ـ اين تعبير را نسبت به حضرت آيت الله العظمي سيستاني دارند:

آقاي سيستاني با تدبير و درايتي كه در عراق نشان داد و جلوي اختلاف شيعه و سني و كشتار مسلمانان را گرفت، زيبنده است كه تمام اهل سنت دست او را ببوسند.

چند هفته قبل آقاي توماس فريدمن ـ Thomas Friedman ، نويسنده معروف آمريكايي ـ گفت:

آيت الله سيستاني به خاطر درايتي كه در جلوگيري از خونريزي فرقه اي و مذهبي در عراق انجام داد، شايسته دريافت جايزه نوبل است.

حتي بعد از قضيه انفجار حرم عسكريين (عليهما السلام)، خون شيعيان به جوش آمد و اعتراض شان به حضرت آيت الله العظمي سيستاني به حدّ أعلي رسيد و صبر نداشتند، اما حضرت آيت الله العظمي سيستاني بيانيه داد:

اگر هزار نفر از ما را هم بكشند، شما حق نداريد يك قطره خون از بيني يك سني بريزيد.

و بعد از آن بود كه فرمود:

لا تقولوا إخواننا أهل السنة بل قولوا أنفسنا أهل السنة.

نگوييد برادران اهل سنت ما، بلكه بگوييد عزيزان اهل سنت ما.

اين قضيه بود كه توانست عراق را از سقوط در دامن آمريكا و اسرائيل نجات دهد. اين درايت بود كه نگذاشت عراق به لبنان دوم تبديل شود. بعضي از وهابي هاي آزاد انديش و سياست مداران غربي با آن همه خباثت و دشمني كه دارند، درايت حضرت آيت الله العظمي سيستاني را ستايش مي كنند، آن وقت آقاي العريفي اين گونه به ايشان جسارت مي كند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | رضا صادقي | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٢٤ دي ١٣٨٨ |
به نام خدا فايلهاي سخنرانيتون کيفيت لازم رو ندارن با اين همه امکانات موجود نميدونم چرا استفاده نميکنين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
با توجه به اينكه بالابودن كيفيت ، سبب بالارفتن حجم و طولاني‌ و مشكل شدن روند دريافت مي‌گردد ، تا حد امكان سعي در پايين‌تر بودن حجم شده است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | ترابي | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٧ دي ١٣٨٨ |
با سلام خواستم اين نکته را عرض کنم که اي کاش جناب استاد حسيني قزويني براي اين جمله که حضرت آيت الله سيستاني فرموده‌اند:«اگر هزار نفر از ما را هم بكشند، شما حق نداريد يك قطره خون از بيني يك سني بريزيد.» و بعد از آن بود كه فرمود: «لا تقولوا إخواننا أهل السنة بل قولوا أنفسنا أهل السنة؛ نگوييد برادران اهل‌سنت ما، بلكه بگوييد عزيزان اهل‌سنت ما» که براي چندين بار در اين سخنراني نيز از قول ايشان نقل قول کرده‌اند يک منبع معتبر و قابل استناد هم ذکر مي‌کردند. به سايت‌هاي عربي و فارسي هم که مراجعه مي‌‌کنيم آنها هم يا بدون ذکر منبع و سند همين جمله را از ايشان نقل فول مي‌کنند و يا آنها هم از فول حاج آقا و از سايت شما نقل قول مي‌کنند. ممنون مي‌شوم اگر اين نقص را ايشان برطرف کنند.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين مطلب در سايت حضرت آيت الله العظمي سيستاني موجود است :
http://www.sistani.org/local.php?modules=extra&eid=1&nid=659
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | يوسفي عـلي | Germany - Barsinghausen | ١٢:٠٠ - ٠٧ بهمن ١٣٨٨ |
سلا م به همه د وستداران اهلبيت ع عزيزان خد اوند حضرت آيت الله سيتاني را به حق 14 معصوم نهـ دارد عزيزان د ر خون ما شيعه‌ ها شها د ت و توهين نوشته شد ه است خدا را شا كر استيم öه ار دوستان اهلبيت استيم
4 | محمد رضا پرتو | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ١١ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام مثل هميشه محكم مستدل و مستند . ما در كدام كتاب از اهل سنت ميتوانيم شخصيتها و نويسندگان اهل سنت را بدانيم ؟مثلا بدانيم ديدگاه علمائ و مردم اهل سنت نسبت به ابن حجر عسقلاني چيست ؟ چون اينها علماي خودشونو نميشناسن ميگند ابن حجر كيه ما قبولش نداريم . كتابي باشد كه مستند شخصيت اين علما را بياورد قدما و معاصرين . در ضمن نميدانم چرا چند ماهي هست فايلهاي صوتيتان ناقص دانلود ميشود لطفا كمكم كنيد . خدا شيخ مفيد زمان آيه خدا استاد مسلم جناب حضرت آيه الله قزويني (حفظه الله)را سلامت نگه دارد و عاقبت بخير بگرداند دست شمارا هم بخاطر زحماتتان ميبوسم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اين زمينه ، بايد به كتب مربوط به تراجم از جمله «معجم المولفين» عمر رضا كحالة مراجعه نماييد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | mohammad reza | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ بهمن ١٣٨٨ |
يعني چي ميگين :روند دريافت فايل طولاني ميشه.خب 3 نوع فايل بزارين.يکي با کيفيت بالا.يکي متوسط .يکيم با کيفيت کم.حالا 2 مگ بشه 6مگ.زمان دانلود کردنش اگه با خط dialup باشه نهاياتا 10 دقيقه طول ميکشه.لطفا به جايي که جواب بدين،عمل کنيد.
6 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٠٨ اسفند ١٣٨٨ |
سلام عليکم جوابهاي يک حاطب اليل را که رييس گروه پاسخ به شبهات نام دارد را گوش کنيد همش از معتزليان از سياه مذهبان از بي دينان به نام علماي طراز اول اهل سنت !!!! خاک موحدان بر سرتان باد تمام خاکسترهاي جهان بر روي شما سرازير باد

پاسخ:

!!!

7 | vahid | Iran - Qom | ١٩:٠٣ - ٢٧ تير ١٣٨٩ |
در تاييد کامنت شماره 1 بنده هم خواهشمندم حداقل 2 تا لينک بزاريد يکي کم حجم و ديگري با کيفيت و حجم بالا.
8 | vahid | Iran - Qom | ١٩:٠٥ - ٢٧ تير ١٣٨٩ |
اگه هم تو کارهاي مربوط به موسسه کاري باشه خوشحال ميشم بتونم کمک کنم.
ساکن قم هستم.
9 | vahid | Iran - Qom | ١٩:٠٧ - ٢٧ تير ١٣٨٩ |
در جواب جناب مهران:
حتما جناب بخاري-مسلم-نسايي-بن ماجه و .... هم همه (معتزليان از سياه مذهبان از بي دينان) هستند!!!!!!!
10 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٧:٠١ - ٢٨ تير ١٣٨٩ |
مهران اگر منظورت از موحد خودت و امثال خلفاي بي غيرت شماست بايد بگويم که سگ کافران به تو و خلفاي تو صد برابر شرف دارد. در مورد حاطب اليل بهتر است زندگي خليفه دوم ات و معاويه جونت رو بخوني بيشتر به نتيجه ميرسي! هر چند که سعي داري خود را بعنوان اون مهران ملعون سابق جا بزني اما هنوز به مرتبت او نرسيده اي . بهتر است زندگينامه او را بخواني و از تجربيات او در اماکن تمريني همکيشنتان بيشتر از گذشته استفاده کني تا به خليفه دوم ات نزديکتر شوي. راستي شنيدم وقتي خنجر حضرت شجاع الدين فيروز ابولولو عليه السلام شکم او را سفره کرده بود بقدري شراب خورد که خون و شراب هر دو باهم از شکم خليفه دومتون عمر بيرون زد. حواست باشه مهران جون شما اهل بدعت دو تا شکم داريد مواظب هر دو شکم باش چون ابزار کار شماست راستي مهران جون به نظر تو چرا چهار نفر مدعي پدري معاويه بودند؟ مهران جون واقعا اين هنده ، مادر بزرگت و ميگم ، نابغه ي زمان خودش بوده ها!!!! مهران جون پدر بزرگ و مادر بزرگ و مادر و خواهر و عمه خليفه دوم شما جناب عمر چه نامهائي داشتند؟؟؟ مهران جون زنان اهل پرچم در عرب به کدام دسته از زنها گفته ميشد در عصر جاهليت يعني همان همکيشانتان مهران جون چي شده بود که ابوبکر ميگفت: ايکاش من هيچوقت انسان نبودم و بهتر بودم بعنوان مدفوع از ماتحت شتري خارج ميشدم؟؟!!! مهران جون علت اينکه عايشه ميگه : پدرم در مقابل چشمان من تمام احاديث پيامبر ص را آتش زد چه بود؟؟!!! مهران جون . . . . . . . مهران جون چرا شما سني هستيد؟ ....................... .............. ...... ... . راستي دوست داري بنا به گفته ابوبکر از ماتحت شتر خارج شوي مانند خليفه ات ابوبکر؟؟؟ خب برو ديگه بسه برو تمرين کن در اماکن تمريني همکيشانت خيبلي بهت نياز دارند آخه از وقتي مهران اولي رفته تفريحاتشون کم شده ايميل من: hoseini142005@yahoo.com ببينم وجود و شجاعت ايميل زدن داري يا نه که البته از شما اهل بدعت بعيده من تا بحال از شماها مردانگي و شجاعت نديدم جز نامردي و کثافتکاري و خيانت وغارت و آدمکشي و خود فروشي
11 | عباس | Iran - Hamadan | ٠٨:٣٢ - ١٧ شهریور ١٣٨٩ |
با سلام. مي‌خواستم بدانم حالا كه خليفه اول و دوم و .... مردم انتخاب كردن، بيام آخريش را هم خودمان انتخاب كنيم و باهاش بيعت محكم ببنديم و بهش بگيم مهدي فاطمه و جهان رو نجات بديم؟
12 | سيد علي | Iran - Tehran | ١١:٥٧ - ١٥ مهر ١٣٨٩ |
اللهم عجل لوليک الفرج
التماس دعا
13 | اهل سنت | Syria - Damascus | ٠٥:٥٨ - ٢٧ آبان ١٣٨٩ |
من فقط مي خواهم بگويم : خدا و بله ، عامل خدا رحم کند بر شما ، و نه مخالف کسي شيعه به سنت حضرت محمد (ص) ، صلح خود را بر او باشد شما در صورتي که داراي يک اتم از زندگي چه چيزي به شما ناسزا مي گويند چنين و تو تو نمي مسلمانان از صهيونيست ها ما را توهين به اسلام که به شما مي گويند مسلمانان کافر عزيز قديمي خدا نمي آيد ، تا آرامش را در قلب خود آمين ، اي پروردگار جهانيان امضا : مسلمان سني از مرکزي عربستان سعودي که قدم در
14 | momen abdullah | Malaysia - Cheras | ٢١:١٢ - ٢٧ آبان ١٣٨٩ |
جناب اهل سنت
كنت أفكر في إسرائيل هناك أفضل المترجمين!!!

يا علي
15 | محب معصومين | Taiwan - Taipei | ١٥:٣٦ - ١٧ بهمن ١٣٩١ |
بسم الله الرحمن الرحيم واما بعد سلام عليکم خدمت تمامي دوستان من يک سوال داشتم در رابطه با علم درثريا: ايا ميشود گفت ان مرداني که دين را بدست مي اورند مصداق اهل بيت عصمت وطهارت وپيروان ايشان هستند من چندتا دليل ميگم شما درستي يا اشتباهش رو به من بگيد: 1)مگر حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل (عليها السلام)اهل بابل نبودند با توجه به جغرافيا ميبينيم که بابل همين خوزستان کنوني است پس اين بزرگواران ايراني بوده اندپيغمبر وامام علي هم از نسل حضرت اسماعيلند پس ان ها هم ايراني بوده اند پس تمامي معصومين ايراني هستند 2)اگرهم مطلب بالا اشتباه باشدولي تمامي امامان معصوم بعداز امام حسين100درصدايراني هستند چون امام سجاد(عليه السلام)مادرشون شاهزاده ايران هستند.شهربانو خاتون دختر يزدگرد است وامام سجاد حاصل ازدواج امام حسين با يک ايراني است پس فرزندان بزرگوار امام سجاد(عليهم السلام) ايرانيند. درست است. 3)من شنيدم که يزگرد زماني که از جلوي طاق کسرا رد ميشدند يه حرفي زدند دقيقا يادم نيست ولي گفته يه روزي يکي از فرزندان من ميادو...(بقيه اش رو يادم نمياد اگه شما ميدونيد بنويسيد)ميگند منظورش از اون فرزن حضرت مهدي(عليه السلام) است 4)در مورد همين ازدواج امام حسين(عليه السلام)با شهربانوخاتون ميخواستم بدونم که اين دو بزرگوار چگونه تکلم ميکردند ايا حضرت ايراني بلد بودند يا ان بانوي بزرگوار عربي ياد داشتند(ايا حديثي دال بر اينکه ايمه معصوم به زبان هاي ديگه ميتونستند صحبت کنند وجود دارد) با تشکر از شما وآيت الله قزويني اللهم عجل لوليک الفرج

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ در روايت مورد نظر شما، مي خواهد سعي و كوشش و تلاش فارس ها را در كسب علم نشان دهد و الا حساب ائمه عليهم السلام جدا و بالاتر از اين حرفهاست. علم آنها لدني و اعطايي از طرف خداست و سعي و تلاش فارسها در جهت رسيدن به گوشه اي از علوم والاي معصومين عليهم السلام مي باشد.
اما در مورد سؤال دوم شما؛ ائمه عليهم السلام طبق علم الهي كه به آنها داده شده بود بر تمام زبانها تسلط داشتند. روايات فراواني بر اين حقيقت دلالت دارد كه به دو نمونه اشاره مي شود:
1- نصير خادم مي گويد: من مكرر از حضرت عسكرى عليه السّلام شنيدم كه با غلامان رومى و ترك و صقالبه بزبان آنان سخن مي گفت، و از اين موضوع در شگفت بودم زيرا وى در مدينه متولد شده و تا كنون كسى نديده بود كه او با اين زبان‏ها تكلم كند، من در اين گونه افكار بودم كه ناگهان متوجه من شد و فرمود: خداوند تبارك و تعالى حجت خود را از ساير مردم تميز ميدهد و معرفت هر چيزى را بوى مرحمت ميكند، حجت پروردگار كليه لغات و انساب و آجال و حوادث را ميداند و اگر اين چنين نبود او و ساير مردم فرقى نداشتند.(ترجمه إعلام الورى، ص495)
2- ابو بصير مى‏ گويد، به موسى بن جعفر (ع) گفتم: فدايت گردم، امام به چه چيزى شناخته مى ‏شود؟ فرمود: به چند چيز، نخست آنكه پدرش به او نص و تصريح كرده باشد و اشاره خودش به آن كه حجت است. ديگر آنكه از هر چه سؤال مى ‏شود پاسخ گويد، يا خودش از امورى كه در آينده اتفاق مى ‏افتد خبر دهد و با مردم با همه زبانها سخن بگويد. امام كاظم آنگاه به من فرمود: اى ابو محمد! پيش از آنكه از اينجا برخيزى آيتى به تو نشان خواهم داد. چيزى نگذشت كه مردى خراسانى به حضور ايشان آمد و با زبان عربى سخن گفت و موسى بن جعفر به فارسى پاسخ او را داد.
مرد خراسانى گفت: به خدا سوگند تنها چيزى كه موجب شد عربى سخن بگويم، اين بود كه گمان مى ‏كردم شما زبان فارسى را خوب نمى‏ دانيد. امام فرمود: سبحان الله‏ اگر نتوانم به خوبى پاسخ ترا به فارسى بدهم چه فضيلتى بر تو دارم كه سزاوار امامت باشد. سپس به من فرمود: اى ابا محمد! سخن هيچ يك از مردم و آواى پرندگان و سخن هر چيزى كه جان داشته باشد، بر امام پوشيده نمى ‏ماند. (در صفحه 196 قرب الاسناد حميرى و ص:352 ترجمه روضة الواعظين و در ارشاد و مناقب و خرايج هم آمده است كه از اين منابع در بحار الانوار، ص 47، ج 48، هم نقل شده است.)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
16 | محب معصومين | Taiwan - Taipei | ٢٠:٤٦ - ١٧ بهمن ١٣٩١ |
اعوذبالله من الشيطان الرجيم واما بعد با سلام وتشکر فراوان از محضر برادران وگروه پاسخ به شبهات ممنونم که به سوالاتم پاسخ داديد ومرا به يقين رسانديد اما در مورد سوال اول ودوم من که در مورد ايراني بودن امامان معصوم(عليهم السلام)وپيغمبر اکرم(صلي الله عليه واله وسلم)بود نگفتيد ايا درست است که ميتوان گفت انها ايرانيند يا امامان بعد از امام حسين(عليه السلام)به دليل شهربانو خاتون از طرف مادري فارس هستند 2)ودرمورد سخن يزگرد حين ردشدن از مقابل طاق کسري بعد از شکست از مسلمانان گفت روزي يکي از فرزندان من واز نسل من خواهد امد که انتقام ميگيرد(جمله دقيق يادم نيست) ايا ان فرزند همان مهدي موعود(ارواحنا لتراب مقدمه فدا)نيست باتشکر اللهم عجل لوليک الفرج

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
پدر و مادر پيامبر صلي الله عليه آله عرب بودند و ائمه تا امام سجاد عليهم السلام همه عرب بودند. فقط بحث در اين است كه آيا مادر امام سجاد عليه السلام ايراني است يا نه؟در حقيقت مسئله از اين جا شروع شروع شده است كه آيا اصلا امام حسين عليه السلام با شهربانو دختر يزدگرد ازدواج كرده است يانه؟ كه محل اختلاف است
راجع به ازدواج امام حسين ـ عليه السلام ـ با شهربانو دختر يزدگرد، آخرين پادشاه ساساني، ديدگاه مختلفي وجود دارد
اختلاف مورخين و عدم وجود منابع دقيق تاريخي در اين مورد زمينه شك و ترديد را در اين باره دامن زده است. امّا آنچه كه در اين مجال مي ‏توان بيان كرد. اينكه در احاديث متعددي به اين حادثه اشاره شده است و برخي از مورخين و سيره ‏نويسان ازدواج امام حسين(ع) با دختر يزدگرد را يك واقعيت مسلم مي‏ دانند. سيد عبدالرزاق مقرم از عالمان برجسته حوزه نجف و از تحليل گران و محققان تاريخ اهل بيت(ع) از همين نويسندگان است او در پاسخ پرسش مطرح شده چنين مي‏گويد: گرچه تاريخ در مورد اين زن (شهر بانو يا شاه زنان)اطلاعات چنداني در دسترس قرار نداده است ولي اجمالاً يقين داريم كه وي مادر حجت خدا و فرزندش حضرت علي بن الحسين(ع) امين بر دين خداست كه او را براي تهذيب اخلاق انسان‏ها و ارشاد همه آدميان به راه راست به امامت منصوب كرده است و از اين رو، بناچار بايد مادرش نيز شخصيت ارزشمندي از آن خوشه زرّين و شجره طيبه باشد كه آن را توصيف كرديم».يختلاف مورخين و عدم وجود منابع دقيق تاريخي در اين مورد زمينه شك و ترديد را در اين باره دامن زده است. امّا آنچه كه در اين مجال مي‏توان بيان كرد. اينكه در احاديث متعددي به اين حادثه اشاره شده است و برخي از مورخين و سيره‏نويسان ازدواج امام حسين(ع) با دختر يزدگرد را يك واقعيت مسلم مي‏دانند. سيد عبدالرزاق مقرم از عالمان برجسته حوزه نجف و از تحليل گران و محققان تاريخ اهل بيت(ع) از همين نويسندگان است او در پاسخ پرسش مطرح شده چنين مي‏گويد: گرچه تاريخ در مورد اين زن (شهر بانو يا شاه زنان)اطلاعات چنداني در دسترس قرار نداده است ولي اجمالاً يقين داريم كه وي مادر حجت خدا و فرزندش حضرت علي بن الحسين(ع) امين بر دين خداست كه او را براي تهذيب اخلاق انسان‏ها و ارشاد همه آدميان به راه راست به امامت منصوب كرده است و از اين رو، بناچار بايد مادرش نيز شخصيت ارزشمندي از آن خوشه زرّين و شجره طيبه باشد كه آن را توصيف كرديم».رهبر آزادگان، ص 35
استاد شهيد مرتضي مطهري، با اينكه اصل قضيه را از نظر تاريخي مشكوك مي‏ داند. امّا به طور قاطع آن را نفي نمي‏كند و در پاسخ اين پرسش مي ‏فرمايد: «اينكه گفتيم پيوند زناشويي امام حسين(ع) با دختر يزدگرد مشكوك است از نظر تاريخ است، ولي در پاره‏اي از احاديث اين مطلب تائيد شده است.خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 131 از آن جمله روايت كافي است كه مي ‏گويد: دختران يزدگرد را در زمان عمر به مدينه آوردند و دختران مدينه به تماشا آمدند. عمر به توصيه اميرمؤمنان(ع) او را آزاد گذاشت كه هر كه را مي ‏خواهد انتخاب كند و او حسين بن علي(ع) را انتخاب كرد».اصول كافي، ج 1، ص 467. القاب متعددي را براي مادر امام سجاد(ع) نقل كرده ‏اند كه از جمله‏ ي آنها، شهربانو، شاه زنان، سلامه، غزاله، خويله، جهان بانويه مي‏ باشد.شرح اصول كافي، مولي صالح مازندراني، ج 7، ص 236؛ مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 311. شيخ مفيد، شيخ صدوق و علامه مجلسي نيز با نقل رواياتي موضوع ازدواج را مورد تائيد قرار داده ‏اند. تاريخ نگار معروف احمد بن اسحاق يعقوبي بغدادي (متوفي 292 ق) نيز در تاريخ خود و در حالات امام سجاد(ع):تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 212 .يكي ديگر از مورخان مشهور است كه بعد از تائيد اين مطلب مي‏ گويد: «وَ كانَتْ حَرار بِنْتِ يَزْدْجِرد كَسْري» مادر امام سجاد(ع) دختر يزدجرد پادشاه ايران بود. مسعودي نيز بعد از تائيد اين مطلب مي‏گويد: شهر بانو سرانجام در شهر مدينه بر سر زايمان در تولّد امام زين‏العابدين(ع) رحلت كرد.اثبات الوصيه مسعودي، ص 143، چاپ نجف - رهبر آزادگان، ص 46 .شيخ صدوق در همين رابطه از امام علي بن موسي الرضا(ع) نقل مي‏كند كه آن حضرت به سهل بن قاسم قوچاني فرمود: مادر علي بن الحسين(ع) بر سر زايمان وفات كرد و يكي از همسران پدرش امور سر پرستي او را به عهده گرفت.عيون الاخبار، ص 270
بنابر آنچه كه از برخي منابع گفته شد مي‏ توان در پاسخ پرسش فوق اجمالاً چنين ادّعا كرد كه از نظر تاريخ و روايت ازدواج امام حسين(ع) با شهربانو يزدگرد پادشاه ايران امري مشهور است. همچنانكه مرحوم مقرّم، اين حادثه را يقين آور و امري قطعي مي‏داند. ازدواج امام حسين(ع) با شهربانو را علاوه بر كتاب‏هاي فوق كتاب‏هاي ديگري نيز مورد تائيد قرار داده‏ اند، كه از جمله آنها مي‏ توان از كتاب‏هاي زير نام برد:.الغارات، ج 2، ص 825 و 826، ابراهيم بن محمد ثقفي؛ .مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 311؛ معجم رجال الحديث، آية اله خويي، ج 15، ص 48؛. زمحشري در ربيع الابرار؛مجمع البحرين، ج 2، ص 270 طريحي؛ برگرفته از ستاد پاسخگويي به مسائل ديني
امادر خصوص سؤال دومتان كه گفتيد يزدگرد گفت: روزي يکي از فرزندان من و از نسل من خواهد امد که انتقام مي گيرد، اين سخن در كتاب بحار االانوار به اين صورت امده است كه هنگامي که ايرانيان در قادسيه شکست خوردند و يزدگرد از ماجراي رستم (فرخزاد) و پيروزي عرب خبردار شد و فهميد که او به همراه ۰۰۰ ۵۰ هزار نفر از لشکريانش کشته شده است، هنگامي که با خانواده‌اش فرار مي‌کرد، در ورودي ايوان (پادشاهيش) ايستاد و گفت که درود بر تو اي ايوان (پادشاهي)! أنا ذا منصرف عنك وراجع إليك ، أنا أو رجل من ولدي لم يدن زمانه ولا آن أوانه اينک تو را رها مي‌کنم اما خودم يا مردي از فرزندانم، باز خواهيم گشت. اما اکنون زمان آن فرا نرسيده است.
سليمان ديلمي مي‌گويد: خدمت امام صادق عليه‌السلام رسيدم و درباره اين موضوع سؤال کردم که منظور او از مردي از فرزندانم چه بوده است؟
ايشان فرمودند: منظورش همان کسي است که به امر الهي قيام مي‌کند و ششمين فرزند من است چرا که فرزند او ست.
اين روايت را محدث قرن چهارم، ابن عياش در کتاب المقضب الاثر (ص ۴۱) نقل کرده و ديگران از جمله سيد بن طاووس (در الملاحم و الفتن، ص ۳۷۲) و مرحوم مجلسي (در بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۴)، با اندک تغييراتي، از قول او روايت کرده‌اند.
اما مطلبي كه مورد توجه است اينكه اين روايت ضعيف است . احمد بن محمد بن عبيدالله معروف به ابن عياش از ابوعبدالله الحسين بن علي بن سفيان البزوفري و او از محمد بن علي بن الحسن النوشجاني (يا بوشجاني) و او از محمد ابن سلميان (يا سليمان) و او از پدرش و او از ابن البودمردان و او از امام صادق عليه السلام روايت کرده‌اند که از محمد بن علي بن نوشجاني به بعد، همه مجهول‌اند. لذا اين حديث از جهت سند ضعيف است.
بنابراين به اين روايت نمي شود احتجاج كرد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب