2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهكارها 2
کد مطلب: ٥٥٥٢ تاریخ انتشار: ١٦ مهر ١٣٨٨ تعداد بازدید: 5290
سخنراني ها » پاسخگویی به شبهات
تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهكارها 2

آینده اسلام: فرقه ناجیه، تبعیت امت از یهود ونصاری، ارتداد صحابه، تلاش برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
پاسخ به شبهات 88/07/15

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 16 / 07 / 88

استاد حسيني قزويني

بحث امسال ما در خدمت شما سروران، روي چند محور است كه يكي از آنها، تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهكارها است. اين بحث، يكي از موضوعاتي كه خيلي روي آن حساسيت دارم و بيش از هزار ساعت روي آن كار كرده ام. من موضوعاتي را براي بحث آماده كرده ام و بر اين ادعا هستم كه كسي به اين شكل و ترتيب در اين زمينه كار نكرده است و:

هذا كله من فضل ربّي.

امكاناتي مانند كامپيوتر و اينترنت و نرم افزارها كه امروز در اختيار ماست، در گذشته در اختيار بزرگان ما نبود. بارها هم گفتيم كه اگر اين كامپيوتر در زمان علامه اميني (ره) بود، 11 جلد الغدير، بيش از 110 جلد مي شد. آن بزرگوار براي پيدا كردن يك روايت و يك كتاب، ماه ها زحمت مي كشيد و سفر مي كرد از اين شهر به آن شهر و از اين كشور به آن كشور تا يك كتابي را بتواند تهيه كند. الان ما در يك كامپيوتر مي توانيم نزديك به 120 هزار جلد كتاب داشته باشيم. الان كتاب هاي خطي كه خودمان توانستيم فيلم هايش را تهيه كنيم و سي دي هايش را از يمن و لندن و آلمان براي ما فرستادند، شايد بيش از يك ميليون جلد كتاب خطي يا نادر باشد كه به صورت PDF در اختيار ماست. اين امكانات در گذشته نبود و دشمنان و مخالفين ما از اين امكانات، عليه ما استفاده مي كنند و اگر بخواهيم پاسخگويي مان به روز باشد، ما هم بايد از اين امكانات استفاده كنيم. شايد براي برخي عزيزان، اين جمله من تلخ باشد، ولي بارها گفته ام:

طلبه اي كه كامپيوتر نداشته باشد يا از اين امكانات استفاده نكند، 90٪ از امكانات بهره برداري از معارف ديني را از دست داده است.

يكي از چيزهايي كه خيلي ضرورت دارد، استفاده از اين امكانات است. گاهي خودمان با اين كتاب هايي كه در اختيار داريم، بعضي از مطالب را پيدا نمي كنيم و وقتي وارد اينترنت مي شويم، از بعضي از سايت ها كه تصوير حدود 5/1 ميلون نسخه خطي را در سايت گذاشته اند، استفاده مي كنيم. شايد گفتن و شنيدن 5/1 ميليون نسخه، ساده باشد، ولي تصورش سنگين و سخت است. لذا ما بخواهيم يا نخواهيم، بايد به اين سمت و سو بريم.

در موضوعاتي كه اختلاف ميان شيعه و سني داريم يا موارد اختلافي ميان ما و وهابيت، بعضي موضوعات است كه اگر در آن تمركز كنيم، فقط همان حل مي شود. مثلا اگر 200 ساعت در رابطه با بحث وضوء تحقيق كنيد كه آيا وضوء غَسْلَتين و مَسْحَتين است يا بايد غَسْل رِجْلين باشد؟ بعد از ساعت ها تلاش و بحث، فقط يك مسئله را حل كرده ايد و براي يك برادر سني ثابت كرده ايد كه وضوء شما اشتباه است. شما در اذان بحث مي كنيد كه آيا شهادت ثالثة و حي علي خير العمل و الصلاة خير من النوم در اذان هست يا نه؟ بعد از ساعت ها تلاش و بحث، فقط همين محدوده حل مي شود. يك سري از موضوعات اختلافي ما اين چنين است. ولي موضوعاتي داريم كه اگر آن را حل كنيم، صدها موضوع هم به تبع آن حل مي شود. مثلا در مورد صحابه بحث مي كنيد كه آيا اينها صلاحيت مرجعيت علمي و تصدّي مقام سياست بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را داشته اند يا نه؟ اگر اين مسئله را حل كرديد، به بركت آن، صدها و هزاران مسئله ديگر حل مي شود. اگر بحث حديث ثقلين و مرجعيت اهل بيت (عليهم السلام) را مطرح كرديد و اثبات كرديد تنها كسي كه در اين عرصه علمي، پاسخگويي تمام مشكلات بشر است، اهل بيت (عليهم السلام) است، در حقيقت، تمام افرادي كه به دروغ آمدند مدعي خلافت شدند و اين منصب را تصدي كردند، كنار مي روند. مثلا اين حديث:

عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين بعدي

شايد به نظر برخي دوستان، مسئله خيلي ساده اي باشد. ولي از نظر كارشناسي، اگر اين حديث را حل كنيد، شايد 60٪ از عقائد اهل سنت كه مبتني بر اين حديث است، از بين برود. هم چنين وقتي اين حديث:

إقتدوا بعدي أبا بكر و عمر

را بررسي مي كنيد، صدها مسائل مبتني بر اين حديث، از بين مي رود. شايد از نظر علمي، خيلي هم هزينه بر نباشد. اگر روي بحث اذان و وضوء كار كنيد، شايد 200 ساعت وقت ببرد، ولي شايد بررسي اين حديث در 20 ساعت تمام شود و نتيجه كار، چندين برابر حديث قبلي است. ما بايد وقت مان را براي مسائلي بگذاريم كه با حل آنها، مسائل ديگر هم حل شود.

در مورد بحث تهاجم عليه شيعه؛ هشدارها و راهكارها، يك پيش گفتار داريم و 6 بخش. در پيش گفتار، 4 موضوع را مطرح كرديم و تقاضا داريم از عزيزان كه اين پيش گفتار را مانند حمد و سوره حفظ كنند.

موضوعات پيش گفتار

1. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آينده أمت اسلامي

2. تلاش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي اثبات ولايت امير المومنين (عليه السلام)

3. پيشگويي هاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از مظلوميت امير المومنين (عليه السلام)

4. رهنمود ائمه (عليهم السلام) در برخورد با مخالفان

موضوعات بخش ها

بخش اول: بنيان گذاري تهاجم بر ضد ولايت در عصر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)

شايد براي عزيزان، تعجب آور باشد كه آيا در عصر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم اين هجمه بوده است يا نه؟ ما موارد متعددي با سندهاي صحيح نقل خواهيم كرد كه اساس هجمه عليه ولايت و شيعه، در عصر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بنيان نهاده شده است. به تعبير محمود ابو رَيّه ـ از بزرگان اهل سنت ـ :

سقيفه بني ساعده، آن مذاكرات چند ساعته نبود كه نتيجه اش خلافت ابوبكر و عمر و عثمان شد. اينها در عصر پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، تمام مقدمات خلافت ابوبكر و كنار زدن علي را آماده كردند و سقيفه، خوشه چين محصول تلاش هاي خودشان در 23 سال گذشته بودند.

بخش دوم: توطئه براي نابودي احاديث ولايت

نكات اين بخش هم تازگي دارد. حتي صحابه هم جرأت بيان حديث غدير و فضائل حضرت علي (عليه السلام) را نداشتند. حتي حسن بصري ـ از شخصيت هاي برجسته حكومت أموي و از استوانه هاي تقويت بنيان أموي ـ وقتي حديث غدير را مطرح مي كند، مردم اعتراض مي كنند:

لا تحدث بهذا بالشأم و أنت تسمع ملء أذنيك سبّ علي.

در تمام در و ديوار شام، سبّ علي مي بارد و تو حديث غدير را مطرح مي كني؟!

جالب اين كه حسن بصري مي گويد:

و الله! إن عندي من فضائل علي ما لو تحدّثت بها لقتلت.

درباره فضيلت علي، به قدري روايت دارم كه اگر آنها را بگويم، كشته مي شوم.

أسد الغابة لإبن الأثير، ج1، ص308

حتي دانه درشت هاي صحابه و تابعين هم از نقل احاديث مربوط به فضائل و ولايت امير المومنين (عليه السلام) وحشت داشتند. كساني هم كه دل را به دريا مي زدند و روي ميدان مين مي رفتند، دچار مصيبت ها و مشكلات و گرفتاري ها مي شدند. مانند نسائي كه ـ از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است و يكي از صحاح ستّه اهل سنت به نام ايشان رقم خورده ـ وقتي بالاي منبر شام، فضائل حضرت علي (عليه السلام) را مطرح مي كند، او را از منبر پائين مي آورند و به قدري لگد مي زنند كه ابن كثير دمشقي و ذهبي مي گويند:

آن چنان او را لگدمال كردند كه خُصْيَتين او تَرَك خورد و از مسجد بيرون بردند. گفت مرا به طرف مكه ببريد و در وسط راه، افتاد و شهيد شد.

به چه جرمي؟ به جرم نقل حديث در فضيلت امير المومنين (عليه السلام).

ابن سقا ـ از استوانه هاي علمي اهل سنت ـ وقتي حديث طير را كه از فضائل امير المومنين (عليه السلام) است بر بالاي منبر نقل مي كند، او را از منبر پائين مي كشند و منبر را آب مي كشند و مي گويند منبري كه فضيلت حضرت علي (عليه السلام) در آنجا گفته شود، نجس مي شود.

اين قضايا در تاريخ ثبت شده و ما بايد در بحث ها، حداكثر استفاده را از آنها بكنيم و خيلي از جاها به عنوان مسئله محوري و اساسي از آنها استفاده كنيم.

بخش سوم: اهل سنت و كم مهري با اهل بيت (عليهم السلام)

امروز يكي شعارهاي اهل سنت اين است:

ما با اهل بيت (عليهم السلام) مشكلي نداريم. برتري ما نسبت به شيعه اين است كه ما ميان محبت صحابه و محبت اهل بيت (عليهم السلام) جمع كرده ايم. شما اهل بيت (عليهم السلام) را گرفته ايد و صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را رها كرده ايد.

اين مورد، در حقيقت روي ميدان مين رفتن است و مطرح كردن مسائلي است كه ديگران جرأت گفتن آن را ندارند و ملاحظه كاري مي كنند. ولي ما در بيان آنچه كه مربوط به اهل بيت (عليهم السلام) است، نه ملاحظه داريم و نه مجامله و اهانت به اهل سنت را گناه نابخشودني مي دانيم و اهانت به مقدسات اهل سنت را خط قرمز و خيانت به شيعه مي دانيم. ولي كوتاهي در بيان مظلوميت اهل بيت (عليهم السلام) و كوتاهي در دفاع از اهل بيت (عليهم السلام) را خيانت به خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) و شيعه مي دانيم و اين را قاطعانه پيگيري مي كنيم با اين دو بال:

1. نهايت ادب در برخورد با اهل سنت

2. نهايت تلاش در دفاع از مظلوميت اهل بيت (عليهم السلام)

شما ببينيد كه در اين موضوع، چه غوغايي است. خود فخر رازي با آن همه دفاعي كه از اهل سنت مي كند و پائين و بالا مي رود، عاقبت مي گويد:

اهل سنتي كه جمع كرده باشند ميان محبت اهل بيت (عليهم السلام) و محبت صحابه، كم هستند.

يعني محبت اهل بيت (عليهم السلام) با محبت صحابه، يكجا جمع نمي شود. اين را خودشان اعتراف دارند.

اهانت ها و مطالبي كه اهل سنت نسبت به آقا امام حسين (عليه السلام) دارند و دم از اهل بيت (عليهم السلام) مي زنند، گاهي خودم شرم مي كنم كه مطالعه كنم، چه رسد به اين كه بيان كنم. اگر بيان اين مطالب را تكليف نمي دانستيم تا اينها را خلع سلاح كنيم، قطعا اينها را مطرح نمي كرديم. در كتاب هاي رجالي شان نسبت به امير المومنين (عليه السلام) جسارت هايي دارند و نسبت به روايات امام رضا (عليه السلام) مي گويند كه قابل قبول نيست. آقا امام رضا (عليه السلام) را جزء روات ضعيف مي دانند و حتي در حد يك راوي ثقه هم قبول ندارند. ذهبي كه از استوانه هاي علمي و اركان علم رجال اهل سنت است، اين گونه مي گويد. اگر كتاب المغني في الضعفاء ذهبي را ببينيد، يكي از كساني را كه مي گويد روايتش سنديت ندارد و ضعيف است و نمي شود به رواياتش استناد كرد، امام رضا (عليه السلام) است. آن وقت ايشان مي گويد كه ما ميان محبت صحابه و محبت اهل بيت (عليهم السلام) جمع كرده ايم و با اهل بيت (عليهم السلام) مشكلي نداريم. تعابيري كه نسبت به امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) و امام كاظم (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) دارند را از كتاب هاي رجالي شان جمع آوري كرده ام. چه بسا همين بخش، شايد بيش از 150 ساعت از من وقت گرفته است تا ببينيم آقايان اهل سنت درباره ائمه (عليهم السلام) چه مي گويند. اين كه ائمه (عليهم السلام) را معصوم نمي دانيد، پيش كش شما؛ آيا به عنوان يك راوي ثقه هم قبول داريد يا نه؟ آيا آقا امام رضا (عليه السلام) را در حدّ ابوحنيفه و مالك و شافعي و احمد يا شاگردان درجه دوم و سوم آنها قبول داريد يا نه؟

بخش چهارم: تلاش اهل سنت براي شهادت اهل بيت (عليهم السلام) و محو آثار آنها

اينها توطئه قتل امير المومنين (عليه السلام) را فراهم كردند. اين را همه شنيده اند كه خالد بن وليد را تحريك كردند تا در وسط نماز، وقتي ابوبكر گفت السلام عليكم و رحمة الله و بركاته، گردن حضرت علي (عليه السلام) را بزند و قضيه تمام شود. بعضي از بزرگان شان صراحت دارد كه ابوبكر در وسط نماز احساس كرد اگر حضرت علي (عليه السلام) را در وسط نماز ترور كنند، چه بسا چند نفر از حضرت علي (عليه السلام) حمايت كنند و چند نفر مخالفت و آشوب و برادركشي و مسلمان كشي باب شود و وقتي خواست سلام بدهد، شك كرد كه بگويد يا نگويد و سلام آخر نماز را كامل نمي گفت و مردم فكر كردند كه ابوبكر، سلام نماز را فراموش كرده است. ابوبكر قبل از سلام نماز گفت:

يا خالد لا تفعل ما أمرتك به.

و سپس سلام داد. همه، جا خوردند كه اين چه نماز و سلامي است كه ابوبكر مي گويد؟

ببينيد! اينها از ترور امير المومنين (عليه السلام) گرفته تا حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) تا امام عسكري (عليه السلام) را در سر داشتند.

بخش پنجم: تلاش براي حذف شيعه از تاريخ اسلام

إبن أبي الحديد مي گويد:

شيعيان در عصر أموي، خوش تر داشتند كه به آنها زنديق گفته شود، تا اين كه شيعه علي ناميده شوند.

يعني جرم شيعه بودن از جرم مُلحد و منكر خدا بودن بدتر بود.

بخش ششم: انگيزه اين هجمه ها بر ضد شيعه

چرا ديگر مذاهب از اين هجمه در أمان بودند و در حاشيه أمن قرار گرفتند، ولي مذهب شيعه در اين 15 قرن، آماج اين همه حمله و هجمه بود؟ چرا و چه علل و مسائلي باعث شد و دست به دست هم داد تا اين هجمه هاي گسترده در طول تاريخ، متوجه شيعه شد و متوجه ديگر مذاهب نشد؟

من فقط در يك جمله جواب مي دهم:

تنها مذهبي كه با تمام مظاهر ظلم و استبداد و ستم مخالفت كرده و اساس و بنياد اعتقادش، محو ظلم و اجراي عدالت است، فقط شيعه است.

اين افتخار شيعه است كه رهبرش حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:

كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا.

نهج البلاغه، نامه47

اين افتخار شيعه است كه رهبرش حسين بن علي (عليه السلام) در روز عاشوراء فرياد مي زند:

فإني لا أري الموت إلا شهادة و لا الحياة مع الظالمين إلا برما.

زندگي با ظالمان و زير پرچم ستم، ننگ است و مبارزه و شهادت در راه نفي استبداد، افتخار است.

ولي شما رهبران آنها را ببينيد. از قول خليفه دوم آورده اند:

فأطع الإمام و إن كان عبدا حبشيا، إن ضربك فاصبر و إن أمرك بأمر فاصبر و إن حرمك فاصبر و إن ظلمك فاصبر و إن أمرك بأمر ينقص دينك، فقل: سمع و طاعة، دمي دون ديني.

از امام و حاكم اطاعت كن، اگر چه عبد حبشي باشد، ... ، اگر تو را از تمام حقوقت محروم كرد، صبر كن و اگر به تو ظلم كرد، صبر كن و اگر به تو دستور ضد ديني داد، بگو چشم و اطاعت، دينم فداي جانم باد.

السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص159 ـ المصنف لإبن أبي شيبة، ج7، ص737 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص778 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص177

يعني اگر بيگانه اي هم آمد رئيس جمهور و حاكم شما شد، او أولي الأمر شماست. اطاعت اين حاكم در حد اطاعت خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و مخالفت با او، مخالفت با خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

شما اين جمله نقل شده از خليفه دوم را كنار جمله امام حسين (عليه السلام) بگذاريد. مشخص است كسي با مكتبي كه توجيه گر استبداد حاكمان است، كاري ندارد و تمام امكانات موفقيت و پيشرفت آنها را هم فراهم مي كنند. روزي سفير بريتانيا در كوچه هاي بغداد راه مي رفت و صداي اذان را شنيد و كسي براي او ترجمه كرد. سوال كرد:

اين اذاني كه اين گونه گفته مي شود، آيا براي سياست انگليس ضرر دارد؟ گفت: خير. گفت: از طرف من بگو هر چقدر مي تواني فرياد بزن.

اين مذهبي كه توجيه گر استبداد باشد و حجاج بن يوسف ثقفي آنها ـ كه عمر بن عبد العزيز مي گويد:

اگر فرداي قيامت، تمام قبائل، جنايت كارترين افرادشان را در يك كفه قرار بدهند و ما هم حجاج را در كفه ديگر، كفه ما سنگين تر است.

ـ مي گويد:

ما أعمل إلا بوحي.

هر كاري مي كنم، مطابق وحي است.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج12، ص160

وقتي كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي آيد و مي بيند كه مردمْ پروانه وار اطراف قبر مطهر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي چرخند، مي گويد:

تباً لهم! إنما يطوفون بأعواد و رمة بالية! هلا طافوا بقصر أمير المؤمنين عبد الملك! ألا يعلمون أن خليفة المرء خير من رسوله!

خاك بر سر آنها؛ اگر دنبال طواف مي گردند، به شام بروند و كنار قصر عبد الملك طواف كنند ... .

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج15، ص242

راوي مي گويد:

ديدم شمر بن ذي الجوشن بعد از قضيه كربلاء، مشرف به مكه شده است و مي گويد:

أللهم اغفر لي، فإني شريف

رفتم جلو و گفتم: چه مي گويي؟! تو شريفي؟! تو قاتل امام حسين (عليه السلام) شريفي؟!

گفت: دستور بزرگان ما بود و اگر مخالفت مي كرديم، شريف نبوديم و لئيم بوديم.

اين مكتب، اينها را تحويل مي دهد. ولي مكتب شيعه، ابوذرها، بلال ها، سليمان بن سُرَد خزاعي و زيدها تحويل مي دهد كه بشر بعد از 14 قرن به وجود آنها افتخار مي كند.

1. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آينده أمت اسلامي

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در نگاهي كه به آينده أمت اسلامي دارد، به چند شاخصه اهتمام مي ورزد:

1. افتراق امت به 73 فرقه

كمتر كتاب حديثي و تاريخي اهل سنت است كه اين روايت را نياورده باشد. جناب ترمذي ـ متوفاي 275 هجري ـ نقل مي كند:

عن أبي هريرة أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قال: تفرقت اليهود علي إحدي و سبعين فرقة أو اثنتين و سبعين فرقة و النصاري مثل ذلك و تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين فرقة.

... أمت من به 73 فرقه منشعب خواهند شد.

سنن الترمذي، ج4، ص134

خودش هم مي گويد روايت صحيح است.

ألباني ـ كه از استوانه هاي رجالي اهل سنت است و از او به بخاري دوران تعبير مي كنند و بن باز گفته بود كه ما بايد به ألباني بگوييم إمام الحديث ـ مي گويد روايت صحيح است و حاكم نيشابوري هم مي گويد روايت صحيح است.

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص128

در روايت ديگر، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:

تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين ملة كلهم في النار إلا ملة واحدة.

أمت من به 73 فرقه منشعب مي شوند و تمام شان وارد آتش مي شوند، جز يك ملت.

سنن الترمذي، ج4، ص135، حديث2779 ـ مسند احمد، ج4، ص102 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص129

در سال گذشته در شبكه سلام بحث كرديم كه اين 72 فرقه چه كساني هستند و آن يك فرقه چه كساني هستند؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روايات هم شاخصه هاي فِرَق هالكه را و هم شاخصه هاي فرقه ناجيه را بيان كرده است. اين بحث، از بحث هاي كليدي است و شايد در 100 موضوع بتوان از اين حديث استفاده كرد. مثلا اين آقايان اهل سنت مي گويند كه چون ما أكثريت هستيم، پس حق با ماست. در حالي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است اكثر اينها كه 72 فرقه هستند، در آتش هستند.

2. تبعيت أمت اسلامي از يهود و نصاري

خود بخاري نقل كرده است:

لتتبعن سنن من قبلكم شبرا بشبر و ذراعا بذراع، حتي لو سلكوا حجر ضب لسلكتموه. قلنا: يا رسول الله! اليهود و النصاري؟ قال: فمن؟!

شما سنت هاي أمت هاي گذشته را وجب به وجب و قدم به قدم تبعيت خواهيد كرد. حتي اگر آنها به سوراخي رفته باشند، شما هم به آن سوراخ خواهيد رفت. گفتيم: يا رسول الله! منظور شما از أمت هاي گذشته، يهود و نصاري است؟ فرمود: پس من چه كسي را مي گويم؟!

صحيح البخاري، ج4، ص144

حضرت موسي (عليه السلام) چند روزي را به كوه طور رفت و به حضرت هارون (عليه السلام) فرمود:

وَ قَالَ مُوسَي لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ

سوره أعراف/آيه142

به مجرد رفتن حضرت موسي (عليه السلام)، مردم چه كردند؟ گوساله پرست شدند:

وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَي مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا

سوره أعراف/آيه148

اگر ما ادعا مي كنيم بعد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، أمت اسلامي منحرف شدند و خليفه واقعي را كنار گذاشتند و دنبال كسي ديگر رفتند، اشتباه است؟ اين حديث صحيح بخاري شماست! شما از اين حديث هم مي توانيد در ده ها و صدها موضوع استفاده كنيد. اين حديث هم از بحث هاي كليدي است.

اينها سنگ صحابه را به سينه مي زنند و صحابه را به رخ ما مي كشند و مي گويند شما به صحابه و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بي توجهي مي كنيد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه 23 سال زحميت كشيد، آيا نتوانست غير از 3 ، 4 نفر تحويل بدهد؟ اين نقص به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

بنده بارها در مناظراتي كه داشتم، آنها گفته اند:

شما با اين كارتان ـ ارتداد صحابه ـ به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) توهين مي كنيد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه 23 سال تلاش كرد، نتوانست جز چند نفر را تربيت كند؟!

اين، مشكل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست:

باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار خس

حضرت نوح (عليه السلام) 950 سال در ميان قومش تلاش كرد و قرآن مي فرمايد:

وَ مَا آَمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ

سوره هود/آيه40

جز تعداد اندكي به ايشان ايمان نياوردند.

آيا اين نقص بر حضرت نوح (عليه السلام) است يا نقص مردم است كه نپذيرفتند؟!

حضرت شعيب و لوط و ابراهيم و موسي (عليهم السلام) اين همه تلاش كردند و عيسي (عليه السلام) آن همه تلاش كرد و در آخر هم براي كشتن او جمع شدند. اين نقص بر ملت هاست كه پذيرش نداشتند.

خيلي جالب است كه ترمذي، روايتي را نقل مي كند و مي گويد صحيح است:

أن رسول الله صلي الله عليه و سلم لما خرج إلي حنين مرّ بشجرة للمشركين يقال لها ذات أنواط، يعلقون عليها أسلحتهم، قالوا: يا رسول الله! لنا ذات أنواط كما لهم ذات أنواط، فقال النبي صلي الله عليه و سلم: سبحان الله! هذا كما قال قوم موسي: «إجعل لنا إلها كما لهم آلهة» و الذي نفسي بيده لتركبن سنة من كان قبلكم.

نبي مكرم (صلي الله عليه و سلم) بعد از فتح خيبر، درختي را ديدند كه براي مشركين بود و به آن ذات أنواط مي گفتند و مقدس بود و به آن اعتقاد داشتند و شمشيرهاي شان را به عنوان تبرّك، از آن آويزان مي كردند. صحابه گفتند: يا رسول الله! بهتر نيست براي ما هم هم چنين درختي باشد، همان طور كه براي مشركين هست؟ حضرت فرمود: سبحان الله! اين تقاضاي شما، همان كلام قوم موسي است كه با ديدن آن همه معجزات، وقتي از رود نيل گذشتند و اين آب خشك شد و قوم فرعون هلاك شدند، به موسي گفتند: «براي ما هم بتي قرار بده، همان طور كه قوم فرعون داشتند». به خدا قسم! بعد از من، همان سنت ها را ادامه خواهيد داد.

سنن الترمذي، ج3، ص322

آقاي محمد بن عبد الوهاب ـ بنيان گذار وهابيت ـ در كتاب كشف الشبهات ـ كه كتاب درسي حوزه هاي عمليه وهابي هاست و جزء كتاب هاي اصلي است و قانون اساسي وهابيت است و شايد تا الان، ده ها شرح بر اين كتاب نوشته شده باشد و عصاره حرف هاي محمد بن عبد الوهاب در اين كتاب آمده است ـ مي گويد:

قول أناس من الصحابة: «إجعله لنا ذات انواط،» فحلف النبي أن هذا نظير قول بني إسرائيل: «إجعل لنا إلها».

3. خبر ارتداد صحابه بعد از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيش گوئي كرد كه صحابه بعد از من مرتد خواهند شد. در صحيح بخاري و صحيح مسلم، بيش از 25 روايت نقل شده است از صحابه متعدد مانند عبد الله بن عباس، عبد الله بن مسعود، عايشه، ابوهريرة و أم سلمه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

فرداي قيامت، اصحاب من كنار حوض كوثر مي آيند و ملائكه مانع آنها مي شوند و به سمت آتش مي برند. حضرت مي فرمايد: خدايا! اينها صحابه من هستند؟ گفته مي شود: تو نمي داني كه اينها چه بدعت هايي را بعد از تو گذاشتند:

إنك لا تدري ما أحدثوا بعدك.

صحيح البخاري، ج7، ص208

در روايت ديگر آمده است:

ما تدري بدلوا بعدك، فأقول سحقا سحقا.

چه تغييراتي را بعد از تو در سنت تو كردند. من هم مي گويم: مرگ بر آنها، مرگ بر آنها.

صحيح مسلم، ج1، ص151 ـ صحيح البخاري، ج8، ص87

در روايتي ديگر آمده است:

إنهم إرتدوا علي أدبارهم القهقري.

صحيح البخاري، ج7، ص208

در روايت ديگري آمده است:

إن هؤلاء لم يزالوا مرتدين علي أعقابهم منذ فارقتهم.

از روزي كه از أمت جدا شدي، اينها مستمرّاً مرتد شدند.

صحيح البخاري، ج4، ص110 و ج5، ص240 ـ صحيح مسلم، ج8، ص157

در روايت ديگري آمده است:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) مي فرمايد: وقتي مي بينيم كه صحابه مرا مي برند:

قلت: أين؟ قال: إلي النار والله. قلت: ما شأنهم؟ قال: أنهم أرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

گفت: آنها را كجا مي بريد؟ گفتند: به خدا قسم! به آتش. گفتم: مگر چه كرده اند؟ گفتند: بعد از تو مرتد شدند و به دوران جاهليت خود برگشتند. مي بينم كه نجات نمي يابند از اين صحابه، مگر تعداد اندكي.

صحيح البخاري، ج7، ص209

اين همل النعم، نشان از نهايت قِلّت است. شما مي گوييد با حرف ها ما شيعيان، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صلاحيت تربيت نداشته است كه همه صحابه مرتد شدند و اندكي ماندند. پس اين روايات چه مي گويند؟

اين آقايان مي گويند:

صحابه بايد مرجع علمي و سياسي ما باشند.

جناب آقاي قرضاوي مي گويد:

مذهب شيعه باطل است، چون مي گويند: صحابه، صلاحيت خلافت نداشتند و علي بايد خليفه مي شد، چون پيامبر (صلي الله عليه و سلم) علي را خليفه قرار داده بود و صحابه، علي را كنار زدند.

اين احاديث، همه از صحيح بخاري است. آقايان مي گويند:

اگر كسي شكي در احاديث صحيح بخاري داشته باشد، زنديق است.

2. تلاش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي اثبات ولايت امير المومنين (عليه السلام)

من يك دورنمائي از فهرست آورده ام كه تك تك اينها احتياج به چند ساعت بحث دارد؛ حتي بعضي از اينها به 10 جلسه وقت نياز دارد تا حق مطلب أداء شود:

1. حديث الدار

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در طول اين 23 سال، بالاترين دغدغه اي كه داشتند، دغدغه خلافت و امامت و ولايت و جانشيني بعد از خويش بودند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در سال سوم بعثت ـ بعد از 3 سال دعوت سرّي ـ بعد از نزول آيه شريفه:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

سوره شعراء/آيه214

دعوتش را علني كرد و در اولين جلسه در يك مجمع 40 نفره قريش، دست حضرت علي (عليه السلام) را گرفت و فرمود:

إن هذا أخي و وصيي و خليفتي فيكم فاسمعوا له و أطيعوه.

علي، برادر و وصي و جانشين من است و واجب است از او حرف شنوي داشته و از او پيروي كنيد.

تاريخ الطبري، ج2، 63 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص63

حاكم نيشابوري هم مي گويد صحيح است.

إبن أبي الحديد از بعضي از بزرگان اهل سنت نقل مي كند و مي گويد روايت صحيح است.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج13، ص211

2. عقد أخوت

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از آنكه به مدينه بيايد، ميان تازه مسلمان شده ها، عقد أخوت بستند و حضرت علي (عليه السلام) فرمودند:

يا رسول الله! من با كه عقد أخوت ببندم؟ چرا ميان من و هيچ كدام از صحابه، عقد أخوت نبستيد؟ حضرت فرمود:

أنت أخي و أنت مني بمنزلة هارون من موسي.

تو برادر من هستي و نسبت تو به من، نسبت هارون به موسي است.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به مدينه آمد و بعد از 5 ماه، ميان مهاجرين و انصار، عقد أخوت بست. امير المومنين (عليه السلام) گريه كنان خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و فرمود:

من با كه عقد أخوت ببندم؟ حضرت فرمود:

أنت أخي، أما ترضي أن تكون مني بمنزلة هارون من موسي.

فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل، ج2، ص368

3. جنگ خندق

در سال 5 هجري، ماجراي خندق پيش مي آيد كه ابوبكر مي رود و شكست خورده برمي گردد و عمر مي رود و شكست خورده برمي گردد. به طوري كه وقتي چشم شان به عمرو بن عبدود مي افتد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دستور حمله و مبارزه مي دهد و تمام صحابه مخالفت مي كنند و غير از علي بن إبي طالب (عليه السلام)، هيچ كسي جرأت اين كه بگويد من به جنگ با او مي روم، نداشت. شما تاريخ را ملاحظه كنيد كه يكي از عجائب فوق العاده تاريخ اسلام، همين قضيه جنگ خندق است. وقتي امير المومنين (عليه السلام) به آن طرف مي رود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:

برز الإيمان كله و إلي الشرك كله

امير المومنين (عليه السلام) كه عمرو بن عبدود را دو نيم مي كند و بر زمين مي اندازد و تكبير مي گويد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:

ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين أو من عبادة أمتي إلي يوم القيامة

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص32 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج2، ص14 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص19 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج50، ص333

خدا حفظ كند جناب سيد جعفر مرتضي (ره) را كه در كتاب الصحيح من سيرة النبي كه حق مطلب اين حديث را أداء كرده است.

4. حديث الراية

در سال 7 هجري در قضيه خيبر، جناب ابوبكر پرچم را به دست گرفت و رفت:

و رجع منهزما

و عمر رفت:

و رجع منهزما

حتي عمر طوري حرف زد كه روحيه ارتش اسلام را هم تضعيف كرد. تا اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

لأعطين الراية غدا رجلا يفتح الله علي يديه يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، فبات الناس ليلتهم أيهم يعطي، فغدوا كلهم يرجوه، فقال: أين علي؟ فقيل: يشتكي عينيه، فبصق في عينيه و دعا له فبرأ كأن لم يكن به وجع، فأعطاه الراية.

صحيح البخاري، ج4، ص20

تمام صحابه انتظار داشتند كه فردا، اين قرعه به نام آنها باشد. ولي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پرچم را به دست حضرت علي (عليه السلام) داد.

5. حديث المنزلة

در غزوه تبوك، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حضرت علي (عليه السلام) را به عنوان خليفه در مدينه گذاشت. برخي از منافقين توطئه و شائعه پراكني كردند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم در هنگام برگشت، فرمود:

ألا ترضي أن تكون مني بمنزله هارون من موسي إلا أنه ليس نبي بعدي.

صحيح البخاري، ج5، ص129

در بعضي از روايات آمده است:

أنت مني بمنزله هارون من موسي إلا أنك لست بنبي.

مسند احمد، ج1، ص331

أنت مني بمنزله هارون من موسي إلا و أنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي.

كتاب السنة لإبن أبي عاصم، ص551

الباني مي گويد روايت حسن است و حاكم نيشابوري مي گويد روايت صحيح است.

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص133

6. قرائت سوره برائت

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ابوبكر مي گويد ده آيه اول سوره برائت را براي مشركين قريش بخوان. در وسط راه، جبرئيل مي گويد:

يا بايد خودت بروي اين آيات را بخواني و يا كسي كه از توست برود بخواند.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حضرت علي (عليه السلام) را مي فرستد و از دست ابوبكر آن آيات را مي گيرد و مي برد و براي مشركين مي خواند.

و رجع أبو بكر فقال: يا رسول الله! نزل فيّ شئ؟ قال: لا و لكن جبريل جاءني فقال: لن يؤدي عنك إلا أنت أو رجل منك.

ابوبكر بازگشت و به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گفت: آيا چيزي درباره من نازل شده است كه مرا برگرداندي و مأموريت را به علي دادي؟ فرمود: جبرئيل نازل شد و فرمود: اين آيات را يا خودت ببر بخوان يا كسي كه از خودت است.

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص51 ـ مسند احمد، ج1، ص151

7. حديث الولاية

يكي از احاديثي كه بايد روي آن خوب كار كرد و هيچ قابل مناقشه نيست و اهل سنت و وهابيت نمي توانند مناقشه كنند، حديث ولايت است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

علي ولي كل مؤمن من بعدي.

اين، حديث غدير نيست كه بگوييد مولا به معناي ديگري است يا حديث منزلت نيست كه بگوييد حضرت هارون (عليه السلام) در زمان حضرت موسي (عليه السلام) از دنيا رفته است و حديث الدار نيست كه بگوييد جانشين براي خانواده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. كلمه ولي در استعمالاتي كه خليفه اول و خليفه دوم داشتند، يعني ولي أمر مسلمين. در صحيح مسلم آمده است كه خليفه دوم نقل مي كند:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم ... ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر ... .

صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب الفيء

خود آقاي ابوبكر هم نامه نوشت:

وليكم بعدي عمر بن الخطاب.

كلمه ولي، انصراف در ولي أمر و امام دارد.

جناب عمر هم گفت:

لو كان سالم مولي أبي حذيفه لوليته عليكم.

تاريخ ابن خلدون، ج1، ص194

لو كان خالد حيا لوليته عليكم.

الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص28

و موارد متعدد ديگر از كلمه ولي در لسان خود خليفه اول و خليفه دوم، استعمالش در خليفه و ولي أمر مسلمين است و قابل مناقشه هم نيست.

8. حديث الغدير

حديث غدير هم در سال 10 هجري بوده كه بحث مفصلي است و من وارد آن نمي شوم. جالب اين كه ما معمولا فقط يك لفظ از حديث غدير را حفظ هستيم:

من كنت مولاه فعلي مولاه.

وقتي اين حديث را مطرح مي كنيم، مي گويند كه كلمه مولا، چندين معنا دارد. حديث غدير با حدود 20 لفظ وارد شده است و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفته است:

من كنت مولاه فعلي مولاه.

من كنت أولي بنفسه فعلي أولي بنفسه.

من كنت وليه فعلي وليه.

و تعابير متعدد ديگر با سندهاي صحيح كه حداقل يك مورد را بايد مانند حمد و سوره حفظ كنيم.

در روايتي آمده است كه خليفه دوم در روز غدير گفت:

أصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنة.

در بعضي از روايات آمده است كه خليفه دوم مي گويد:

أصبحت مولاي و ولي كل مؤمن و مؤمنة.

در بعضي از روايات آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خطبه غدير فرمود:

من كنت أولي به من نفسه فعلي أولي به من نفسه.

من كنت مولاه فعلي وليه.

من كنت مولاه فعلي مولاه.

و تعابير متعدد ديگري كه ما سعي مي كنيم در ايام عيد غدير، الفاظ متعدد غدير را در خطبه غديريه خدمت عزيزان عرض كنيم.

9. حديث الوصية

يكي از موارد شاخصي كه براي اثبات ولايت امير المومنين (عليه السلام) داريم، حديث وصيت است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

لكل نبي وصي و وارث و إن وليا وصيي.

المعجم الكبير للطبراني، ج6، ص221 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص392 ـ الكامل لإبن عدي، ج4، ص14 ـ المناقب للخوارزمي، ص85

آيا از اين بهتر؟! حتي اگر به كتاب هاي لغت مراجعه كنيد، مانند لسان العرب ابن منظور و تاج العروس زبيدي، مي بينيد كه يكي از القاب علي بن إبي طالب (عليه السلام) در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، الوصي بوده است. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين لقب را براي امير المومنين (عليه السلام) قرار نداده است، چرا اين لقب براي امير المومنين (عليه السلام) عَلَم شده است؟ ما اصلا به روايات كاري نداريم. اين كتاب هاي لغت شماست و معمولا واژه اي در كتاب هاي لغت قرار مي گيرد كه وارد عرف مردم شده باشد.

لسان العرب لإبن منظور، ج15، ص394 ـ تاج العروس للزبيدي، ج20، ص297

10. حديث ولاية علي و الأئمة من بعدي

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

من سره أن يحيا حياتي و يموت مماتي و يسكن جنة عدن غرسها ربي، فليوال عليا من بعدي و ليوال وليه و ليقتد بالأئمة من بعدي.

هر كس مي خواهد حيات و مماتش مانند من باشد و در بهشت ساكن شود، بايد بعد از من، علي و جانشينش را جانشين من بداند و اقتدا كند به امامان بعد از من.

حلية الأولياء لأبونعيم، ج1، ص86

11. الأنبياء بعثوا علي ولاية علي بن إبي طالب (عليه السلام)

در كتاب هاي اهل سنت در ذيل اين آيه شريفه:

وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا

سوره زخرف/آيه45

آمده است:

علي ما بعثوا؟ قال: علي ولايتك و ولاية علي بن أبي طالب.

از پيامبران سوال كن كه بر چه چيزي مبعوث شده اند؟ گفتند: بر ولايت تو و ولايت علي بن إبي طالب (عليه السلام).

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص241 ـ تفسير الثعلبي، ج8، ص338 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج2، ص223 ـ المناقب للخوارزمي، ص312 ـ الدر النظيم لإبن حاتم العاملي، ص794

12. آيه شريفه: وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ

در كتاب هاي اهل سنت در ذيل اين آيه شريفه آمده است:

ابو سعيد خدري و ابن عباس از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كنند:

قوله عزوجل: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ (سوره صافات/آيه24)» مسئولون عن ولاية علي بن إبي طالب.

الصواعق المحرقة، ج2، ص437

آيا از اين واضح تر و روشن تر؟!

خدا مي داند كه دوستان، بحث ولايت حضرت علي (عليه السلام)، مانند روشني روز است. گرچه اگر كسي هم در روز بودن روز شك كند، نمي تواند در ولايت علي بن إبي طالب (عليه السلام) شك كند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مهرداد | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢١ مهر ١٣٨٨ |
سلام

سيد بزرگوار نمي شود شما ديگر خودتان را وارد مواضع سياسي نکنيد؟!

من نمي گويم و نمي خواهم دين از سياست جدا باشد!

اما لااقل شما ديگر اميد ما در بين روحانيون هستيد موضع سياسي و دفاع از سياست مداران را کنار بگذاريد. عاجزانه تقاضا مي کنم!!!


باتشکر
ياحق
2 | كاظم | The Netherlands - Voorburg | ١٢:٠٠ - ١٤ آبان ١٣٨٨ |
سلام عليكم واقعاَ خسته نباشيد.ان شا’ا... يكي از سربازان آقا امام زمان عليه السلام باشيد. يك سوالي داشتم كه: آ يا ابوبكر (خليفه اول) در غار همراه پيامبر(ص) بود يا ابوبکر ديگري بوده است؟

پاسخ:
با سلام
به زودي مطالب كاملي نسبت به اين موضوع در بخش مقالات ارائه خواهد شد.
موفق و مؤيد باشيد
معاونت اطلاع رساني
3 | momen abdullah | Malaysia - Tuaran | ١٢:٠٠ - ١٦ آبان ١٣٨٨ |
برادر عزيز مهرداد مومن و باخدا
نظر شما در مورد قرون وسطي چيست؟
همان طور که مي‌دانيد که قرون وسطي هم اکنون در عرف عوام و خواص برابر است با قرون سياه و خرافات و جهالت.
تا جايي که به پايان يافتن آن مي‌گويند آغاز عصر روشنگري.
ولي آيا براستي قرون وسطي از دوره روم بت پرست و زمان گلايدياتورها سياه تر بود؟

جناب مهرداد موحد و علوي
بي‌شک نصاري به ما اظلام بيشماري کرده است. ولي اگر اين آتئيست ها و ليبرالهاي کافر و بي‌خدا شروع به فحاشي به کليسا و مسيحيت بکنند بلاشک ما در برابر آنها مي‌ايستيم.
يهود دوره استيلاي کليسا را قرون سياه مي‌نامد. ناراحتي يهود از اظلام و جنايات کليسا نيست. بلکه مشکل يهود رشد و توسعه مسيحيت در اوروپا است.

آنها کليسا را هدف قرار مي‌دهند تا مسيحيت را بکوبند.
در واقع قرون وسطي زماني بود که علم و دين به داخل جنگلهاي سياه نرمندي و ژرمنها و اسلاوها و ايرلندي ها نفوذ کرد و مردمان را از حالت وحشي گري چنان خارج کرد که به انقلابات عظيم علمي و فکري اوروپا منجر شد.
بله. بلاشک کليسا انحرافات عظيمي داشته است. ولي هرچه بود از حکومت خونخوران کافر رومي بهتر بود.

جناب مهرداد
روزي يک يهودي به نزد حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) رسيد و به مسخره گفت:
پيامبر شما يک روز از دنيا نرفته بود که شما اختلاف کرديد.
حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) بلافاصله فرمودند:
پيامبر ما از دنيا رفته بود و اختلاف کرديم. شما در طي حيات پيامبر خود دچار اختلاف شديد.

دقت بفرماييد. با آنهمه ظلمي که به ايشان رفته بود حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) پاسخي دندان شکن به يهودي دادند.
نمونه ديگر دعاي عجيب و نوراني امام العارفين و ساجدين امام زين العابدين (عليه السلام) براي مرزبانان اسلام است.

چه کسي بيشتر از ايشان از حکومت زمان خود زجر و شکنجه و مصيبت کشيده بود؟

ولي بزرگواري ايشان را ببينيد که چگونه حفظ کيان اسلام را بالاتر از خود دانستند.
اين است صراط انبياء‌ و اولياء الهي

التماس دعا براي ظهور حضرت صاحب الزمان (عليه السلام)
يا علي
4 | مصطفي | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٦ آبان ١٣٨٨ |
با سلام
خوب بود اين آقا مهرداد عزيز مشخص مى‌کردند که منظورشان از سخنان سياسى که نبايد زده مى‌شد، چه بوده؟
5 | عبدالحميد | Iran - Tehran | ١٢:٤٩ - ١٨ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام عليكم سوالي از متخصصين و مهندسين علوم سايت داشتتم درباره حديث زير و بحث رجالي آن ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين أو من عبادة أمتي إلي يوم القيامة المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص32 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج2، ص14 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص19 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج50، ص333 البته لازم به ذكر هست اسناد ديگري نيز پيدا كرده ام اما نمي دانم به لحاظ رجالي ثقه هست يا نه - تفسير رازي، ج6، ص196 --شواهد التنزيل ج2 ص 14-- ينابيع المودّة ج 1 ص 412 اما آن چيزي كه در مستدرك نقل شده است اين است المستدرك على الصحيحين ج: 3 ص: 34 4327 حدثنا لؤلؤ بن عبد الله المقتدري في قصر الخليفة ببغداد ثنا أبو الطيب أحمد بن إبراهيم بن عبد الوهاب المصري بدمشق ثنا أحمد بن عيسى الخشاب بتنيس ثنا عمرو بن أبي سلمة ثنا سفيان الثوري عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جده قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبد ود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة 173510 - عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال : لمبارزة علي لعمرو بن عبد ود يوم الخندق : أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة الراوي: خويلد بن أسد - خلاصة الدرجة: كذب - المحدث: ابن تيمية - المصدر: منهاج السنة - الصفحة أو الرقم: 5/40 -------------------------------------------------------------------------------- 71363 - لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن ود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة الراوي: معاوية بن حيدة القشيري - خلاصة الدرجة: موضوع - المحدث: ابن حجر العسقلاني - المصدر: إتحاف المهرة - الصفحة أو الرقم: 13/331 -------------------------------------------------------------------------------- 99981 - لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبدود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة الراوي: معاوية بن حيدة القشيري - خلاصة الدرجة: كذب - المحدث: الألباني - المصدر: السلسلة الضعيفة - الصفحة أو الرقم: 400 تعليق الحافظ الذهبي في التلخيص : قبح الله رافضيا افتراه حال به نظر شما وضعيت و مسند اين حديث به چگونه است ايا مي توان به آن احتجاج كرد و يا نه اگر ميشود بزرگواران درجه دارايه و رجالي ان را مورد بررسي قرار دهند و نتيجه را اعلام بفرمايند ممنون مي شوم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ از ميان كساني كه اين روايت را ذكر كرده اند كساني مانند خطيب بغدادي، ابو شجاع ديلمي، ابن ملقن، سيوطي، متقي هندي و شافعي صاحب تاريخ مدينه دمشق،خودشان اظهار نظر نمي كنند. ر.ك: (( تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل ، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري،‌ج50، ص333 ؛ كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، اسم المؤلف: علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي الوفاة: 975هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمود عمر الدمياطي، ج 11 ص 286 ؛ جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، ج 6 ص 108؛ البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير ، اسم المؤلف: سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد الأنصاري الشافعي المعروف بابن الملقن الوفاة: 804 ، دار النشر : دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية - 1425هـ-2004م ، الطبعة : الاولى ، تحقيق : مصطفى أبو الغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ج 9 ص 101؛ الفردوس بمأثور الخطاب ، اسم المؤلف: أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا الوفاة: 509 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 هـ - 1986م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : السعيد بن بسيوني زغلول، ج 3 ص 455؛ تاريخ بغداد ، أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، ج13 ص18))
در مقابل ذهبي و ابن عساكر اين روايت را رد كرده. ر.ك: (( المنتقى من منهاج الاعتدال في نقض كلام أهل الرفض والاعتزال ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، دار النشر : ، تحقيق : محب الدين الخطيب، ج 1 ص 313 ؛ مختصر تاريخ دمشق ، اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري (المتوفى : 711هـ) الوفاة: 711 ، تاريخ مدينة دمشق ج 50 ص 333))
فخر رازي، تفتازاني، نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين القمي النيسابوري، قاضي عضد الدين ايجي وقندوزي شافعي هم در كتب خود به آن استناد كرده اند. كه ظهور در قبول آن از طرف آنها دارد. (( ر.ك: التفسير الكبير(مفاتيح الغيب)، فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي(وفاة: 604)، دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبع الأولى، ج 32 ص 31 ؛شرح المقاصد في علم الكلام ، اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ ، دار النشر : دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة : الأولى، ج 2 ص 300 و 301 ؛ تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان ، اسم المؤلف: نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين القمي النيسابوري الوفاة: 728 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1416هـ - 1996م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ زكريا عميران ،ج 6 ص 538؛ كتاب المواقف ، عضد الدين الإيجي (متوفاي756هـ) ج 3 ، ص 628 ، ناشر : دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن عميرة؛ ينابيع المودة لذوي القربى ، القندوزي ، ج 1 ، ص 282 .))
روات اين روايت طبق نقل مستدرك: أحمد بن إبراهيم المصري مجهول است.(ر.ك: لسان الميزان ج1 ص133) ابن عبادل ذكر شده لكن توثيقي يا تضعيفي در مورد او نيامده است(ر.ك: سير أعلام النبلاء ج15 ص332) و أحمد بن عيسى التنيسي الخشاب هم توثيق نشده و در مورد او گفته اند: قال الدارقطني ليس بالقوي وقال بن طاهر كذاب يضع الحديث وذكره بن حبان في الضعفاء ...لا يجوز الاحتجاج بما انفرد به (ر.ك: ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج1 ص269 و لسان الميزان ج1 ص240) بقيه روات يعني لؤلؤ بن عبد الله أبو محمد القيصري (ر.ك: تاريخ بغداد ، ج13 ص18) بهز بن حكيم (ر.ك: ذكر من تكلم فيه وهو موثق ج1 ص55) و سفيان ثوري (ر.ك: الكاشف ج1 ص449) و عمرو بن أبي سلمة أبو حفص التنيسي الشامي (ر.ك: رجال صحيح البخاري ج2 ص552؛ تقريب التهذيب ج1 ص422) توثيق شده اند.
قابل ذكر است كه اين روايت فقط با اين سند نيامده است بلكه در كتاب تاريخ بغداد و تاريخ مدينه دمشق و مختصر تاريخ دمشق و ينابيع الموده اسناد ديگري براي آن ذكر شده است. مضاف بر اين كه اين منابع منحصر در منابع اهل سنت نيست بلكه در منابع شيعي نيز فراوان ذكر شده است. (مانند مناقب ابن شهر آشوب2/327 و اقبال الاعمال 2/267 و الطرائف 60 و سعد السعود ابن طاووس 132 و الصراط المستقيم، علي بن يونس العاملي2/72 و حلية الأبرار، بحراني2/108 و كشف الغمة ج 1 / 150و ديلمي در الارشاد 245 وبحار الانوار و... )
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
6 | عبدالحميد | Iran - Tehran | ٢٣:٢٦ - ١٨ ارديبهشت ١٣٩٢ |
ببخشيد يك سوال ديگر امام فخر رازي نيز اين حديث را در تفسير خود نقل نموده ايا صحت دارد و يا نه كه نقل نموده اگر نموده سند من اين هست شما يك بررسي كنيد و اگر شما سند داريد به من هم دهيد خداخيرتان به دهد تفسير رازي، ج6، ص196 و من الله توفيق

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ اين روايت در كتاب فخر رازي طبق چاپي كه در اختيار ماست در اين آدرس آمده است: «التفسير الكبير(مفاتيح الغيب)، فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي(وفاة: 604)، دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبع الأولى، ج 32 ص 31)
روايت در اين كتاب به اين صورت آمده است: لمبارزة علي عليه السلام مع عمرو بن عبد ود ( العامري ) أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
7 | عبدالحميد | Iran - Tehran | ١٧:٢٩ - ١٩ ارديبهشت ١٣٩٢ |
بنده اهل سنت هستم اما اهل سنتي كه عشق و حب علي در رگ و خون من عجين شده به همين جهت مقاله اي را در رديه سجودي وهابي داشتم مي نوشتم كه اين سوالات را از شما پرسيدم و بخشي را نيز خودم بدست اوردم بهرحال ممنون مقاله ام كه تكميل شد به شما هم مي دهم كه در سايت بگزاريد موفق باشيد
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب