* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 11 تير 1385 تعداد بازديد: 15461 
ديدار با دانشجويان اهل سنت
 









خاطراتى از استاد سيد محمد حسينى قزوينى در

ديدار با بعضى از دانشجويان دانشگاه ام القرى در كنار بيت اللّه الحرام‏





شب پنج شنبه نهم ماه رمضان، حدود ساعت 12 شب، پشت مقام إبراهيم مشغول عبادت بودم كه با يكى از دانشجوان دانشگاه ام القرى آشنا شدم. او خود را "جحونى" و دانشجوى سال چهارم رشته "الشريعة الإسلاميّة" معرفى كرد. پس از مقدارى صحبت، اظهار داشت: "ايرانيان معتقدند كه جبرئيل خيانت كرد و وحى را بجاى على(ع) به حضرت محمد (ص) ابلاغ كرده و لذا ايشان بعد از نماز سه بار بر روى رانهاى خودشان مى‏زنند و "خان الامين" مى‏گويند".

گفتم: "اين يك افترا به شيعه است. اگر چنانچه شما در يك كتاب و يا حتى در يك روايت ضعيف در كتب روايى شيعه، اين مطلب را يافتيد، من از تشيع دست برمى‏دارم و سنى مى‏شوم. و الآن شايد بيش از يكصد هزار ايرانى در مكّه هستند، در كنار اينها بنشينيد و ببينيد بعد از نماز، كه سه بار دستهاى خود را بلند مى‏كنند، چه مى‏گويند".

گفت: "من بلند كردن دستهاى آنها را ديده‏ام ولى نشنيدم كه چه مى‏گويند"

در اين هنگام يكى از ايرانيان در صف جلو و ديگرى در سمت چپ ما نشست و من از فرصت استفاده كرده و از اين دو نفر سؤال كردم: "آقا! شما بعد از نماز كه دستهاى خود را بلند مى‏كنيد، چه مى‏گوييد؟"

پاسخ دادند: "ما سه مرتبه مى‏گوييم: "اللّه اكبر".

اين قضيه در روحيه وى اثر عجيبى گذاشت و گفت: "من در مقام جدال در كنار بيت اللّه الحرام نيستم".

گفتم: اين جدال نيست، شما يك افترايى به شيعه نقل كرديد و من عملاً ثابت كردم كه گفتار شما و گذشتگانتا نسبت به شيعه دروغ محض است و با واقعيت تطبيق نمى‏كند.

من گفتم: "با توجه به اينكه من در حوزه علميه و دانشگاه تدريس دارم، يك سرى سؤالاتى براى من مطرح است و دنبال كسى هستم كه پاسخ صحيح آن را از او بشنوم".

گفت: "من حاضرم بعضى از مطالب را يادداشت كنم و از بعضى از اساتيد سؤال كنم و جواب بياورم. و همچنين حاضرم بعضى از اساتيد دانشگاه ام‏القرى كه آدم مسلطى در مسائل اسلامى هستند صحبت كنم و يا جلسه بگذارم و شما هر سؤالى داريد، بپرسيد".

گفتم: "حاضرم ولى بشرط آنكه با توجه به سؤالات من، مرا متهم به شرك نكند".

گفت: "نمونه سؤالهاى شما چيست؟"

گفتم: "از آنجايى كه عمده إشكال اهل سنت به شيعه، در رابطه با أصحاب رسول اللّه‏ (ص) بوده و من هم عمده سؤالهايم مربوط به أصحاب است.

مثلا در صحيح بخارى و صحيح مسلم آمده كه: رسول اكرم‏(ص) فرمود: در قيامت عده زيادى از أصحاب مرا به سوى آتش جهنم مى‏برند و من مى‏گويم: "يا رب! أصحابى، أصحابى. فيقال: ما تدرى ما أحدثوا بعدك فإنّهم ارتدّوا بعدك على أدبارهم القهقرى، فلا أراه يخلص منهم إلّا مثل همل النعم أي القليل". صحيح بخارى: 208/7. وعن سهل بن سعد قال: قال النبي(ص) "... ليوردنّ عليّ أقوام‏

أعرفهم ويعرفونني،ثمّ يحال بيني وبينهم ... فأقول: إنّهم منّي. فيقال: إنّك لاتدري ماأحدثوا بعدك". فأقول: سحقاً سحقاً لمن غيّر بعدي". صحيح بخارى: 208/7 و87/8 وصحيح مسلم: 66/7.

فوراً آدرس صحيح بخارى را يادداشت كرد و گفت: من تاكنون اين روايات را نديده و نشنيده‏بودم".

گفتم: "مهم‏تر از اين، ابن حزم اندلسى در كتاب محلى جلد 11 صفحه 224 از طريق حذيفه از وليد بن جميع نقل مى‏كند: "إنّ أبابكر وعمر وعثمان وطلحة وسعد بن أبي وقّاص أرادوا قتل النبي(ص) وإلقاءه من العقبة في تبوك".

سپس نسبت به سند روايت مى‏گويد: وليد بن جميع اين روايت را جعل كرده، ولى من به كتب رجال اهل سنت مراجعه كردم ديدم غالب علماى رجال وى را توثيق مى‏كنند.

كما صرّح بوثاقته العجلى وقال ابن سعد: كان ثقة وله‏ تاريخ الثقات: 465 رقم 1773.

أحاديث. وأورده ابن حبّان في الثقات. وقد نقل الذهبي وابن‏ طبقات: 354/6. كتاب الثقات: 492/5. أبي حاتم عن أبي عبداللّه بن أحمد بن حنبل قال: قال أبي: ليس به بأس. وعن يحيى بن معين أنّه قال: ثقة وقال أبو حاتم: صالح الحديث. وقال أبو زرعة: لا بأس به وقال الذهبي: وثّقه أبو نعيم". الجرح و التعديل: 8/9 رقم 34 وتهذيب الكمال: 35/31. تاريخ الإسلام: 661/9. وأعجب ما ورد في هذا الباب: ماذكره ابن كثير بأنّ عمر بن الخطّاب قال لحذيفة: أقسمت عليك باللّه أنا منهم؟ قال: لا. ولا أبرى‏ء بعدك أحداً. البداية والنهاية: 25/5.

اين مطالب را از روى كاغذى كه به همراه داشتم، مى‏خواندم، او نيز عين مطالب را يادداشت مى‏كرد و گفت: "من از اساتيد دانشگاه سؤال مى‏كنم و فردا شب همينجا، پاسخ شما را مى‏آورم. با توجه به اينكه ما مى‏دانيم عمر رضى اللّه از أصحاب وفادار پيغمبر بوده و ... عقل ما حكم مى‏كند كه اين قضيه دروغ است".

گفتم: "مسأله حكم و يا عدم حكم عقل نيست و من مى‏خواهم بدانم اين قضيه كه ابن حزم نقل مى‏كند و از نظر سند رد مى‏كند و علماى رجال وى را توثيق مى‏كنند، جوابش چيست؟"

و در ادامه گفتم: "مسأله ديگرى كه براى من مهم است، اينكه برخى از علماى شما مطالبى نسبت به شيعه نقل مى‏كنند كه دروغ محض و افتراء است. بعنوان نمونه: ابن تيميه مى‏گويد:

شيعه همانند يهود، بجاى سلام عليكم مى‏گويد: "سام عليك" يعنى مرگ برتو.

شيعه همانند يهود، تصرف در اموال مردم را براى خود مباح مى‏داند.

وهمچنين خيانت به مردم را جايز مى‏داند.

وامثال اين مطالب كه شما در هيچيك از كتب عالم تشيع، اين مطالبى را كه به شيعه نسبت داده شده را نمى‏يابيد".

گفت: "از آنجايى كه ابن تيميه آدم موثقى است، براى او نيز نقل كرده‏اند و يا لابد در جايى ديده كه آورده است".

گفتم: "اتفاقاً بعضى از علماى اهل سنت، ابن تيميه را موثق نمى‏دانند، بلكه او را زنديق خطاب مى‏كنند. مانند حصني دمشقي كه از علماء اهل سنت و شافعى مذهب است در باره ابن تيميه مى‏گويد:

"حتى ظهر في آخر الزمان مبتدع من زنادقة حرّان، لبس على أشباه الرجال ومن شابههم من سيئي الأذهان، وزخرف لهم من القول غروراً، كما صنع إمامه الشيطان، فصدّهم بتمويهه عن سبيل أهل الإيمان، وأغواهم عن الصراط المستقيم إلى ثنيات الطريق ومدرجة النيران، فهم برزيّته في ظلمة الخطأ يعمهون، وعلى منوال بدعته يهرعون". دفع شبه من شبّه وتمرّد (دفع الشبه عن الرسول‏ ص): 168. گفت: "حرف حصنى دمشقى دليل نيست، بايد ديد علماى رجال در باره او چه مى‏گويند".

گفتم: "اتفاقاً علماى اهل سنت از وى تمجيد مى‏كنند مانند: شوكانى در باره او مى‏گويد:

"وحضر جنازته عالم لا يحصيهم إلا اللّه، مع بعد المسافة وعدم علم أكثر الناس بوفاته ، وازدحموا على حمله للتبرّك به ، وختم عند قبره ختمات كثيرة، وصلّى عليه أمم ممّن فاتته الصلاة على قبره ، ورؤيت له منامات صالحة في حياته وبعد موته". البدر الطالع: 166/1 ، وعمر رضا كحالة مى‏گويد:

"الحصني الدمشقي الشافعي ، المعروف بالحصني (تقي الدين) فقيه ، محدّث، ولد في الحصن ، وتوفّي بدمشق في جمادى الآخرة". معجم المؤلفين لعمر كحالة : 3/ 74.

و زركلى وهابي مى‏گويد:

"الإمام تقي الدين أبي بكر الحصني الدمشقي ( ت 829 ه') : فقيه، ورع، من أهل دمشق . ووفاته بها ... وله تصانيف كثيرة منها : كفاية

الأخبار ، شرح به الغاية في فقه الشافعيّة ، ودفع شبه من شبّه وتمرّد". الأعلام: 69/2. راجع ترجمته: بهجة الناظرين 97 / 1 ، 98 / 2 ، فهرس المؤلفين بالظاهرية ( ط ) الشوكاني : البدر الطالع 1 : 166 ، ابن العماد : شذرات الذهب 7 : 188 ، 189 ، حاجي خليفة : كشف الظنون 203 ، 487 ، 491 ، 558 ، 1013 ، 1032 ، 1193 ، 1356 ، 1625 ، 1875 ، 1915 ، 2039.

وقتى اسم زركلى را آوردم خيلى خوشحال شد و گفت: "براى من جالب است كه شما با كتاب زركلى آشنا هستيد و از او استفاده مى‏كنيد و اين كتاب خوبى است".

گفتم: "غير از حصنى دمشقى افراد ديگرى نيز مانند ابن حجر و ذهبى در مذمّت ابن تيميه مطالبى گفته‏اند".

در اين هنگام كه نزديك سحر بود از هم خدا حافظى كرديم و رفتيم.

قرار ملاقات با يكى از علماى طراز اوّل مكّه

دو شب بعد، با آقاى جحون الخبرى در كنار بيت اللّه الحرام ملاقات كردم و گفت: "با آقاى شيخ محمد بن جميل زينو كه از اساتيد بزرگ مكّه است و در كنار بيت و در دارالحديث تدريس مى‏كند، قرار ملاقات گذاشتم كه با هم مذاكره كنيد و ايشان به اشكالات شما پاسخ خواهد داد".

همراه او به دفتر "الاتصالات" مستقر در باب عمر بن عبد العزيز، رفتيم و با فردى به نام شيخ محمد كه از فارغ التحصيلان دانشگاه امّ‏القرى و عضو مأمورين امر بمعروف خانه خدا بود، آشنا شدم و تعدادى از كتابهاى شيخ محمد زينو را به من داد و گفت: "اين كتابها بايد مطالعه كنيد و فردا شب بعد از نماز تراويح در همين مكان حاضر باشيد تا نزد شيخ محمد جميل زينو برويم".








دکتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
81   نام و نام خانوادگي:  بهنام     -   تاريخ:  22 آبان 92 - 22:04:59
عزيزا مورخين سني هرچي کوشيده اند چه پيش از اسلام و چه بعد از آن نتوانسته اند منقبتي براي ابي بکر دست و پا کنن مگر داستان غار را که آنرا هم خيلي بزرگ وانمود کرده اند و اينکه در زمان معاويه کار جعل حديث به حد کمال رسيد و معاويه جوايز بزرگي براي جاعلين حديث عليه اهل بيت و در مدح خلفاي ثلاثه و عايشه و مخالفين اهل بيت مقرر کرده بود.مثلا اگه شنيديم ابوبکر صديق يه حرف باطل بوده.صديق علي مرتضي بوده که چندين سال قبل از همه مردم رسول الله رو تصديق کرد .اونجايي که حضرت محمد اقوامشون رو دعوت کردن و در بين اقوام قريش پيامبر تنها علي بود که رسول الله رو تصديق کردن.امام جعفر صادق گفتن که صديقين سه نفر بودن.حبيب نجار که ماجراش در سوره ياسين اومده و يحيي زکريا و علي...موفق باشين
82   نام و نام خانوادگي:  حسين مطهري     -   تاريخ:  15 آذر 93 - 15:05:26
خيلي عالي




  [1] [2] [3]   صفحه قبل

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما