* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 12 تير 1391 تعداد بازديد: 119691 
آيا امام زمان داراي زن و فرزند هستند ؟
گروه عقائد شيعه  

ازدواج امام زمان (عليه السلام)

مقدّمه

 

يكى از مباحث پيرامون شخصيّت حضرت مهدى (عج)، زندگى شخصى و خانوادگى آن حضرت است، سخن از ازدواج يا عدم آن و داشتن فرزند و مكان زندگى و وضعيّت زندگى اولاد او و كيفيّت زندگى آن حضرت از بحثهاى جذّابى است كه احياناً در اذهان بسيارى از معتقدان به او ابهاماتى وجود دارد، كه معمولا با جوابهاى ضدّ و نقيضى نيز مواجه ميشوند.

اساساً غيبت طولانى آن حضرت از نگاه زندگانى شخصى و خصوصى وى اين سؤال را بوجود ميآورد كه آيا در اين مدّت، حضرت مهدى(عليه السلام)ازدواج كرده است يا خير؟

برخى اين سؤال را به صورت اشكال مطرح كرده و ميگويند: اگر ازدواج كرده و همسر دارد، لازمهاش داشتن فرزند است، و لازمه اين نيز فاش شدن اسرار و شناسايى آن حضرت است، كه با حكمت و فلسفه غيبت منافات دارد.

و اگر ازدواج نكرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و به امر شرعى مستحب عمل نكرده است، كه اينهم با مقام و شأن آن حضرت نميسازد، زيرا وى رهبر دينى مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، بايد پيشقدم باشد، و فرضِ وجود امامي كه مستحب مؤكّد شرعى را ترك كند، و در واقع عمل مكروهى را انجام دهد بسيار مشكل، و جاى استبعاد دارد.

پس اگر ازدواج نكرده باشد اشكال ترك مستحبّ از طرف معصوم، و اگر ازدواج كرده باشد اشكال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غيبت پيش مي آيد، و چون طرفين قضيّه با اشكال مواجه است، عدّهاى چنين نتيجهگيرى ميكنند كه اصلا آن حضرت وجود ندارد.

نكته ديگر اين كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نيست، بلكه از مسائل شخصى است كه در روايات نيز به آن تصريح نشده، و مورد بحث امامان قبلى نيز نبوده است، و كسانى هم كه در دوران غيبت توفيق درك حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشكلات در ذهنشان بوده است كه به اينگونه سؤالات نرسيدهاند.

در دوران غيبت صغرى نيز از نائبان خاصّ، در اين زمينه سخنى شنيده نشده است.

از سوى ديگر ذهن انسان در كنار سؤال از ازدواج حضرت مهدى(عليه السلام)، سؤالات ديگرى نيز ميسازد از جمله اين كه:

آيا امام مهدى(عليه السلام) داراى فرزند است؟

آيا مكان خاصّى براى زندگى وى و فرزندانش وجود دارد؟

آيا فرض وجود فرزند و همسر براى آن حضرت با حكمت و فلسفه غيبت سازگارى دارد؟

و در صورت ازدواج نكردن، آيا بر خلاف سنّت و دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل نكرده است؟

و سؤالات ديگرى كه اين مقاله در صدد جواب دادن به بعضى از آنهاست.

بنابراين، پس از طرح سؤال اصلى و بيان ديدگاههاى متفاوت و دلائل آنها، و نيز بررسى دلائل، سعى ميشود تا به نتيجهاى مناسب و جامع برسيم.

آيا حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج كرده و داراى فرزند ميباشد؟

در پاسخ به اين پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادى مانند: حكمت يا فلسفه غيبت، و نيز مسائل فقهى همچون استحباب شرعى ازدواج، و متونى كه مستقيم يا غير مستقيم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظريّه وجود دارد:

ـ نظريّه أوّل: عدّهاى معتقدند كه حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج كرده است، و براى اثبات اين نظريّه به دلائل ذيل استناد جسته اند.

الف: استحباب ازدواج:

ازدواج و نكاح در اسلام مستحبّ مؤكّد و سنّتى نبوى است، پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترويج آن تأكيد داشته، و امّت خود را به اين امر تشويق و ترغيب ميكردند، و بارها فرمودهاند: «نكاح كنيد و با تشكيل خانواده بر تعداد خود بيافزاييد، كه من در روز قيامت به شما اگر چه فرزندى سقط شده باشد مباهات ميكنم([1]

در احكام دين ازدواج سنّتى حسنه و مورد تأييد، و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مكروه است.

و ازطرفى ازدواج نكردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) است، چرا كه آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: «نكاح سنّت من است، و هر كس از آن اعراض كند (روى برگرداند و ازدواج نكند) از من نيست([2])

اكنون كه ساليان متمادى از عمر حضرت مهدى(عليه السلام) ميگذرد، آيا مي توان گفت: او مستحبّ مؤكّد را ترك، و مرتكب مكروه شده است؟

هرگز نميتوان اينگونه نتيجه گرفت، چرا كه او امام است، و در عمل به مستحبّات شرعى از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج كرده و داراى همسر ميباشد.

در كتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منكرين وجود اهل و عيال براى امام مهدى(عليه السلام) چنين آمده است: «چگونه ترك خواهند كرد، چنين سنّت عظيمه جدّ اكرم خود را با آن همه ترغيب و تحريص كه در فعل آن و تهديد و تخويف در ترك آن شده، و سزاوارترين امّت در اخذ به سنّت پيغمبر امام هر عصر است، و تاكنون كسى ترك آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است([3])

و نيز در كتاب «الشموس المضيئة» آمده است: «اگر در اين زمينه (داشتن همسر و خانواده) هيچ نقل روايى وجود نداشت، و فقط همين مطلبى كه آن حضرت با وجود سنّ زياد از نظر جسمي جوانى قويّ البنيه است... و نيز ميدانيم كه آن حضرت به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل ميكند، در قبول اين مطلب كه آن جناب همسر و فرزندانى دارد كافى بود»([4]).

ـ نقد و بررسى:

دليل مزبور شامل دو قسمت است:

قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى نيكو و مستحبّ شرعى است.

قسمت دوّم: امام زمان(عليه السلام) لزوماً به اين سنّت و امر شرعى عمل ميكند.

هر دو مقدّمه نيازمند بررسى و تأمّل است.

امّا استحباب ازدواج([5]) از آيات و روايات فراوانى استفاده ميشود مانند: آيه شريفه (فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6]) و آيه (وَأَنكِحُواْ الاَْيَـمَى مِنكُمْ وَالصَّــلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآلـِكُمْ )([7]) و همچنين در حديثى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود ميداند([8])، و در حديثى ديگر ميفرمايد: هر كسى از آن اعراض كند از من نيست.([9])و در رواياتى ديگر ازدواج امرى پسنديده و ممدوح دانسته شده([10]) و بر توليد نسل و بقاء آن توصيه شده و كثرت مسلمين مايه مباحات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شمرده شده است.

در اهميّت و تشويق به ازدواج چنين آمده است: «هر كس ازدواج كند نصف دينش را بدست آورده است»([11])، و نيز امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «دو ركعت نماز كسى كه ازدواج كرده با فضيلتتر است از هفتاد ركعت نماز كسى كه بدون همسر است»([12])، و همچنين در روايات فراوانى نقطه مقابل ازدواج يعنى ترك ازدواج مذمّت شده و از ناحيه ائمّه(عليهم السلام) امرى مكروه و ناپسند شمرده شده است.([13]) كه اين روايات نيز به قرينه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.

با توجّه به آيات و روايات فوق و وجود كلمات امر مانند «انكحوا» در آيات، و تشويق به ازدواج در روايات، و توصيه كردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهاى بزرگوار اسلام، استحباب شرعى ازدواج را استنباط كرده و بر طبق آن به استحباب([14])، و بعضى به استحباب مؤكّد فتوى دادهاند، و برخى آن را در شرايطى واجب ميدانند([15]).

و از سوى ديگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست ميآيد كه

اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غير دائم (موقّت) مستحب شرعى است.

ثانياً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و كسانى كه نيازمند به همسر ميباشند نيست، بلكه شامل غير مشتاقان و كسانى كه در خود احساس نياز به همسر نميكنند نيز ميباشد.([16])

چرا كه علّت اين حكم شرعى در اشتياق به جنس مخالف و يا اطفاء (خاموش كردن) غريزه جنسى خلاصه نشده است، تا گمان شود ازدواج براى غير مشتاقان استحباب ندارد، بلكه مواردى از قبيل: تكثير نسل، و ابقاء نوع انسانى، و كثرت تعداد موحّدين، در استحباب شرعى ازدواج دخالت دارند.([17])

پس اگر ازدواج براى تأمين اين اغراض هم باشد، از جهت شرعى مستحب است، و داراى مطلوبيّت شرعى است.

بديهى است كه استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نيست، بلكه شامل غير دائم و مِلك يمين (كنيزان) نيز ميشود.([18]) و به همين جهت اينگونه به نظر ميرسد كه تحقّق يك مرتبه از ازدواج در طول عمر براى عمل كردن به اين مستحبّ شرعى كافى است، اگر چه بنا به عللى([19]) بين زوج و زوجه جدايى حاصل شده باشد.

امّا با تأمّل در رواياتى كه در آن عزوبت (همسر نداشتن) مكروه دانسته شده است حتّى براى مدّتى اندك([20])، معلوم ميشود كه مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پايان عمر است.

پس عمل كردن به استحباب ازدواج در صورتى كافى است كه استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور كه اين استحباب فقط به داشتن يك همسر نيست بلكه تعدّد آن نيز مستحب شرعى است.([21])

بنابراين در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى مستحب است) چنين نتيجه ميگيريم:

1 . ازدواج مستحب شرعى است، خواه نياز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت.

2 . اين استحباب دوام و استمرار دارد، و شامل تمام عمر انسان ميشود.

3 . تعدّد همسر نيز مستحب شرعى است.

و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(عليه السلام) به امر شرعى و سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتى را به وجود ميآورد، از جمله اينكه:

با كثرت امور مستحبّى، آيا امام(عليه السلام) به همه آنها عمل ميكند؟ يا اينكه از آن امور انتخاب كرده و گزينشى عمل ميكند؟ آيا لزوم عمل به امور مستحب براى امام ضرورى است؟

بدون ترديد امامان مانند پيامبران چون هدايت مردم را بعهده دارند، و رهبران الهى محسوب ميگردند، هميشه در عمل به احكام الهى پيشقدم بودهاند، و اساساً رسالت آنان ايجاب ميكرد كه أوّل خودشان عامل به احكام الهى باشند، و از دستورات الهى سرپيچى نكنند، و در صحنه عمل براى ديگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نكردن به اوامرى كه حكايت از محبوبيّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) براى رهبران دينى مذموم است، و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد كه آنها به دستورات واجب و مستحب عمل كنند، پس امام(عليه السلام) نيز به آنها عمل ميكند.

بنابراين، دو نكته در لزوم عمل كردن امام به مستحبّات وجود دارد.

1 . هدايت و رهبرى و الگوى كامل بودن براى مردم كه ايجاب ميكند امام در زندگى و معاشرت و در برخورد با ديگران به نحو احسن عمل كند، و در عمل به دستورات دينى (واجب و مستحب ) پيشقدم باشد.

2 . اقتضاى شأن و منزلت انسان كامل ايجاب ميكند كه به مستحبّات عمل كند، بدون ترديد نكته أوّل در زمان غيبت امام(عليه السلام) موضوعيّت ندارد، زيرا امام(عليه السلام) در مرأى و منظر مردم نيست، و امامت وى در باطن است، نه در ظاهر.([22]) ولى نكته دوّم در رسيدن به مطلوب (امام پايبند به مستحبّات شرعى است، و سزاوارتر از ديگران است) كافى است.

با توجّه به دو مقدّمهاى كه گذشت، عدّهاى معتقدند كه امام زمان(عليه السلام) در عصر غيبت ازدواج كرده و صاحب همسر و فرزند است.

ب: استدلال به روايات:

دليل ديگر معتقدين به ازدواج حضرت مهدى(عليه السلام) تمسّك به بعضى از روايات است، از جمله:

1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: &laquo... از مكان او هيچ يك از اولاد و ديگران اطلاع نمييابد، مگر مولايى كه متولّى امر اوست»([23])، در اين روايت وقتى كه سخن از جا و مكان و محلّ زندگى آن حضرت ميشود، امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد: كسى از مكان او اطلاع ندارد حتّى اولادش، پس معلوم ميشود او اولادى دارد، و داشتن اولاد حاكى از ازدواج امام است.

امّا با تأمّل در اين روايت نكاتى به نظر ميرسد كه مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نكات عبارتند از:

الف ـ اين روايت در كتاب الغيبه نعمانى نيز نقل شده است، با اين تفاوت كه به جاى كلمه «ولد» كلمه «ولى» آمده است : «ولا يطّلع على موضعه أحد من وليّ ولا غيره([24]) از مكان او كسى از ولى و غير ولى اطّلاع نمييابد»، يعنى دوست و غير دوست، آشنا و غير آشنا، از مكان او خبرى ندارند، و نميدانند او كجاست.

در اين روايت هيچ سخنى از فزرند و فرزندان نيست، بنابراين، با توجه به اين نقل اعتمادى بر آن روايت نيست.

ب ـ در روايت سخن از فرزند است، ولى از اين جهت كه بگوييم الآن امام(عليه السلام) داراى فرزند و همسر باشد نيست، و به اصطلاح مجمل است، چرا كه امكان دارد منظور فرزندانى باشند كه در آستانه ظهور و يا پس از ظهور امام(عليه السلام) به دنيا ميآيند.

ج ـ ممكن است اين روايت و امثال آن بيانگر مبالغه در خفاى شخص باشد، يعنى هيچ كس نميداند كه او در كجاست، حتّى اگر داراى فرزند هم باشد، فرزندانش نيز از جايگاه او اطّلاع ندارند.([25])

د ـ از جهت سند مخدوش است، زيرا يكى از راويان آن ابراهيم بن مستنير و در جاى ديگر عبد اللّه بن مستنير است و هر دو مجهولاند.

با توجّه به نكات فوق، استدلال بر ازدواج امام(عليه السلام) در عصر غيبت مشكل، بلكه بعيد به نظر ميرسد.

ن ـ سيّد ابن طاوس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است، كه آن حضرت فرمود: ... خدايا، مايه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(عليه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّيه و تمام پيروانش فراهم فرما»([26]).

در اين روايت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولى چون معلوم نيست كه وجود اين فرزندان پيش از ظهور است يا پس از آن، از اين جهت مجمل است، و نميتوان به آن استناد كرد.

و ـ ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «گويا ميبينم كه قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزيده است، ابو بصير مي گويد: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آرى. گفتم: فدايت شوم! قائم هميشه در آن مسجد است؟ فرمود: آري... ([27]

اين روايت نيز دلالت بر وجود فرزند براى امام(عليه السلام) پيش از ظهور ندارد، و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور كه از سياق كلام در اكثر روايات كه به نمونه هايى از آنها اشاره خواهيم كرد، اين گونه استفاده ميشود.

2 ـ روايتى مرحوم مجلسى(رحمه الله) در بحار الأنوار از على بن فاضل نقل كرده است، كه در آن به مكان و جزيرهاى اشاره شده كه نسل و فرزندان آن حضرت، زير نظر وى جامعه نمونه اسلامي تشكيل داده و براى خود حكومت دارند([28])، اين مكان نامعلوم است، و هر كس نميتواند به آنجا برود، و دسترسى براى عموم مردم ممكن نيست.

تمسّك به اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت ازدواج كرده و در نتيجه فرزندانى دارد و لازمه آن نيز زندگى در مكان خاصّ است، زيرا اولاًّ: از نوع بيان روايت به دست ميآيد كه اين روايت اعتبار قابل ملاحظهاى در نزد مرحوم مجلسى(رحمه الله)نداشته است، زيرا ميگويد:

«چون اين حديث را در كتابهاى معتبر نيافتم آن را به طور مستقل و جدا ميآورم»([29]).

ثانياً اين داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بىاساس و نيز مجهول بودن عدّهاى از روات آن، قابل استناد نيست، حتّى بعضى از محقّقين با بررسىهاى گستردهاى كه انجام دادهاند، معتقدند جزيره خضراء افسانهاى بيش نيست و واقعيت ندارد.([30])

و برخى همچون آقابزرگ تهرانى ميگويند: اين داستان تخيّلى است.([31])

3 ـ روايتى كه ابن طاووس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است. كه فرمود: «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من ولده .

ابن طاووس ميگويد: روايت فوق اينگونه نيز نقل شده «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من بعده([32])

اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت داراى فرزند است.

زيرا با وجود دو گونه نقل معلوم نيست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، يا امامان پس از او، بنابراين روايت مجمل است، علاوه اين دو روايت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پيش از آن.

هــ صاحب كتاب الشموس المضيئة پس از نقل هفت روايت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت كه بعضى از آن را آوردهايم، چنين نتيجه ميگيرد. «از مجموع اين روايات معلوم مي شود كه حضرت حجّت(عليه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند كه جزئيّات آن را نميدانيم([33])

سپس اضافه ميكند كه داستان جزيره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسى(رحمه الله) و داستانى قريب به آن در اثبات الهداة با اين قيد كه شيعيان آن جزيره از تمام مردم دنيا تعداد شان بيشتر است و هر يك از فرزندان امام(عليه السلام) در آن جزيرهها حكومتى دارند، چنين آورده است: «با توجه به عمر طولانى و مبارك ايشان ممكن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدى داشته باشد كه بعضى مرده و برخى زنده اند .

بنابراين، آن حضرت فرزندان و نوادگان زيادى خواهد داشت كه شمارش آنها به سادگى ممكن نيست([34])

با عنايت و دقّت در مطالب كتاب مذكور توجّه به چند نكته ضرورى است:

اوّلا: نميتوان به آن هفت روايت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتيجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد كرد، چرا كه برخى از آن روايات همان رواياتى است كه قبلا به آنها اشاره شد.([35])

و برخى ديگر گوياى وجود همسر و فرزند براى آن حضرت نيست. و بعضى ديگر با خفاى شخصى و عدم اطلاع از مكان او سازگارى ندارد.

ثانياً: وجود فرزندان بىشمار آن حضرت با فلسفه غيبت منافات دارد، زيرا ممكن است فرزندان در صدد تشخيص هويّت خود برآيند، و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])

ثالثاً: چطور ممكن است شيعيان آن جزيره (بنابر نقل وى از كتاب إثبات الهداة)([37]) تعدادشان از تمام مردم دنيا بيشتر باشد. با اينكه علم پيشرفتهى نقشهبردارى و جغرافياى امروز در شناسايى نقاط اين كره خاكى چيزى را از قلم نينداخته است، و امروزه جايى وجود ندارد كه ناشناخته باشد، حتّى مثلث برمودا،([38]) كاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطيسى) آشكار گشته و تعداد زيادى به آن مكان رفتهاند و گزارشهاى متعدّدى ارائه كردهاند. بنابراين معقول نيست كه جمعيّتى چند ميلياردى بيش از جمعيّت فعلى جهان در مكانى زندگى كنند و كسى هم از آنها هيچگونه اطلاعى نداشته باشد.([39])

به هر جهت اينگونه مطالب نميتواند دليلى قاطع بر اثبات ازدواج و در نتيجه فرزندان و مكان اقامت خاصّى براى آن حضرت باشد.

ىــ برخى ممكن است براى اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدى(عليه السلام) به كنيه مشهور آن حضرت يعنى «أبا صالح» استدلال كنند، و بگويند اين كنيه به معناى پدر صالح است. و اين دلالت بر وجود فرزندى بنام صالح براى آن حضرت دارد.

اين نيز سخن درستى نيست زيرا:

اوّلا: با جستجو و تفحّص در ميان كنيههاى نقل شده براى حضرت مهدى(عليه السلام) در كتابهاى معتبر، چنين كنيهاى نقل نشده است، بلكه به نظر ميرسد اين كنيه بر اثر كثرت استعمال در ميان مردم، معروف شده است، و در بعضى از مجلاّت([40]) و كتابها كه در پاسخ از اين سؤال مطالبى گفته شده است، بيشتر جنبه هاى ذوقى و استحسانى، با احتمالاتى بدون ذكر سند و دليل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است كه اين كنيه ممكن است از آيه شريفه (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّــلِحُونَ)([41]) گرفته شده باشد.([42])

و يا ميگويند: چه مانعى دارد كه ما به آن حضرت بگوئيم أبا صالح يعنى پدر تمام نيكىها و خوبيها؟

وممكن است برخى استدلال كنند به احاديثى كه در آنها واژه أبا صالح و صالح بكار رفته است.

مرحوم مجلسى(رحمه الله) نيز در اين رابطه داستانى در بحار الأنوار نقل كرده است،، در حاليكه با رجوع به آن احاديث و دقّت در آنها معلوم ميگردد، صالح يا أبا صالح نام جنّى است كه مأموريت دارد تا اشخاص گمشده را هدايت و راهنمايى كند.

در كتاب من لا يحضره الفقيه چنين آمده است: «امام صادق(عليه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم كردى صدا بزن يا صالح! يا بگو: يا أبا صالح راه را به ما نشان دهيد، خداوند شما را رحمت كند([43]).

امّا مرحوم مجلسى(رحمه الله) در حكايات و داستانهاى اشخاصى كه امام زمان(عليه السلام) را ديدهاند «قضيهاى را از پدرش نقل ميكند و او نيز از شخصى بنام امير اسحاق استرآبادى كه چهل مرتبه با پاى پياده به حجّ مشرّف شده بود نقل ميكند كه در يكى از سفرهايش قافله را گم كرد و متحيّر با حالت عطش و بىآبى مانده بود، سپس صدا زد يا صالح يا أبا صالح ما را راهنمايى بفرما، ناگاه شخص سوارهاى را از دور ديد كه آمد و او را راهنمايى كرد و به قافلهاش رساند، وى ميگويد: پس از آن قضيّه من متوجه شدم كه او حضرت مهدى(عليه السلام) بوده است([44])

روشن است كه اين قضيه ارزش علمي و استدلالى ندارد، و صرفاً داستانى بيش نيست، زيرا معلوم نيست كه شخص مورد نظر واقعاً امام(عليه السلام)را ديده باشد.

ثانياً: با توجّه به معانى مختلف كلمه «أب» در لغت عرب كه تنها به معناى پدر نيست، بلكه به معناى صاحب و غير آن نيز آمده است([45])، و همچنين در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)آمده است كه فرمود: «من و على پدران اين امتيم»، مي توان استفاده نمود كه مقصود از اين كنيه معناى پدرِ فرزندى به نام صالح نيست، بلكه أبا صالح يعنى كسى كه افراد صالح و شايسته در اختيار دارد.

ونيز ممكن است كنيه ابا صالح بدين جهت باشد كه امام زمان(عليه السلام)پدر و مجرى اصلاح جامعه است، يعنى او تنها كسى است كه به اذن خدا جامعه بشرى را اصلاح خواهد نمود.

بنابراين با عنايت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نميتوان از اين كنيه بر ازدواج و داشتن فرزند براى آن حضرت استفاده كرد.

پس دليل دوّم قائلين به ازدواج آن حضرت كه روايات است مخدوش مي شود، و جايى براى استفاده واستدلال به آن باقى نمي ماند، لذا نميتوانيم به آن روايات تمسّك كنيم.

امّا دليل أوّل كه براى ازدواج آن حضرت به استحباب شرعى ازدواج، و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دليل محكم و قابل قبولى است، چون مقتضى موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسيده، و زود است تا قضاوت قطعى بشود، چرا كه بايد ديدگاه مقابل را نيز بررسى كرد و از نبودن مانع و يا وجود امرى مهمتر از ازدواج نيز مطمئن شد.

آيا ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگارى دارد؟

ـ نظريه دوّم: برخى معتقدند كه اساساً آن حضرت ازدواج نكرده است.

 

و تنها دليل آنان اين است كه:

ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگارى ندارد، زيرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است، و اين امر باعث ميشود كه حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود.

و از سوى ديگر غيبت به معناى خفاى شخص است، يعنى ناشناس بودن نه نامرئى بودن، در حالى كه با ازدواج كردن شناخته ميشود، و حد اقلّ شناخته شدن شناسايى وى توسط همسرش ميباشد.

امّا فلسفه غيبت بنا بر آنچه در روايات آمده است خوف از كشته شدن است، امام صادق(عليه السلام)درباره آن حضرت ميفرمايد: «براى غلام (مهدى(عليه السلام)) غيبتى است قبل از اين كه قيام كند، شخصى پرسيد: براى چه؟ فرمود: ميترسد. سپس با دست مباركش به شكمش اشاره كرد([46])

مقصود امام صادق(عليه السلام) از اين حركت احتمال كشته شدن آن حضرت است، و همچنين از امام سجّاد(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «در قائم ما سنّتهايى از پيامبران گذشته وجود دارد... و سنّتى كه از موسى(عليه السلام) در او هست، خوف و غيبت است([47])

بنابراين، فلسفهى غيبت، دورى و پنهان بودن از مردم است تا اينكه صدمه و گزندى به او نرسد، و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چيزى كه خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نيست، و ازدواج با اين امر و فلسفه منافات دارد.

در نتيجه ميتوان گفت: ازدواج كردن امرى است مستحب و پسنديده و مهمّ، و حفظ اسرار و پنهان زيستى و حفظ جان از گزند دشمنان امرى است اهمّ و مهمتر، و هر گاه امرى دائر شود بين مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برميگزيند.

به عبارت ديگر مصلحت اهمّ و فلسفه غيبت بيشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غيبت مانعى است براى ازدواج و ميتواند از فعليّت ازدواج جلوگيرى كند، و حال كه ازدواج مانع دارد، ازدواج نكردن آن حضرت نميتواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقى شود، چون كه وى اعراض نكرده، بلكه امر اهمّ را اختيار كرده است.

ـ نقد و بررسى: با عنايت به دليل فوق ممكن است برخى در مقام جواب بگويند: پنهان زيستى و خوف آن حضرت از كشته شدن مانع از ازدواج نمي تواند باشد، زيرا در روايات موارد ديگرى نيز وجود دارند كه به عنوان فلسفهى غيبت شناخته ميشوند، مانند:

الف) به دنيا آمدن مؤمنانى كه در صلب افراد كافر هستند، درباره اين مطلب امام صادق(عليه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بيت تا تمام كسانى كه (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به وديعت نهاده شدهاند، خارج نشوند ظهور نخواهد كرد، و هنگامي كه همه خارج شدند آن حضرت بر دشمنان خدا پيروز شده و آنها را ميكشد([48])

ب) امتحان الهى: امام كاظم(عليه السلام) به برادرش على بن جعفر فرمود: «براى صاحب اين امر (امام مهدى(عليه السلام) ) غيبتى است، كه عدّهاى از معتقدين به وى برميگردند، اين غيبت محنت و سختى از طرف خداوند است كه با آن خلقش را امتحان ميكند([49])

ج) سرّى از اسرار الهى: در روايتى از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده است: «صاحب اين امر غيبتى دارد كه گريزى از آن نيست... راوى پرسيد: چرا؟ فرمود: به دليل امرى كه ما اجازه بازگو كردنش را نداريم. راوى پرسيد: پس حكمت غيبت او چيست؟ فرمود: همان حكمتى كه در غيبت حجّتهاى ديگر خداوند بوده است كه پس از ظهورش كشف خواهد شد، همان طور كه فلسفه كارهاى خضر نبى(عليه السلام) براى موسى(عليه السلام) تا هنگام جدايى آنها كشف نشد، سپس امام فرمود: اى پسر فضل! اين امر از امور خداوند و از اسرار الهى و غيبى از غيبهاى خداست([50])

با توجّه به موارد مذكور، و موارد ديگرى كه به عنوان فلسفه غيبت شمرده شده است، نميتوان فلسفه غيبت را فقط در خوف از كشته شدن دانست كه با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد، شهيد سيّد محمّد صدر در اين رابطه مينويسد: «اگر بپذيريم كه غيبت آن حضرت به معناى مخفى شدن شخص وى است بدين معنا كه جسم مبارك او از ديدهها مخفى شده و با اينكه ميان انبوه جمعيّت بوده و آنها را ميبيند اما آنها او را نميبينند، در اين صورت بايد گفت آن حضرت ازدواج نكرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.

و اين مسأله هيچ بعدى هم ندارد زيرا هر چيزى كه با غيبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه كند بر وى جايز نيست، چرا كه ازدواج باعث كشف شدن امر آن حضرت ميگردد.

علاوه بر آن براى ازدواج لزوماً بايد آن حضرت ظاهر شده و در معرض ديد مردم قرار گردد، و اين همان چيزى است كه بايد از آن اجتناب كند.

و اين فرض كه فقط براى همسر خود آشكار شود، اگر چه عقلا ممكن است ولى فرض آن بسيار بعيد است بلكه فرض باطلى است، زيرا چنين زنى با خصوصيات خاصّ به طورى كه امام(عليه السلام)هويّت واقعى خود را از او مخفى نكند، و هيچ خطرى هم از ناحيهى او متوجّه امام(عليه السلام) نباشد، چنين زنى بين زنان عالم يافت نميشود، چه رسد به اينكه بگوييم در هر عصرى چنين زنى وجود دارد

امّا اگر غيبت را به معناى پنهان بودن و پوشيدگى عنوان آن حضرت بدانيم بدين معنا كه او به صورت ناشناس در بين مردم زندگى ميكند، در اين صورت هيچ اصطكاكى با ازدواج ندارد و از آسانترين كارهاست، زيرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وى نيز در طول عمر خود بر هويت واقعى او آگاه نخواهد شد، و اگر به علّت عدم مشاهده پيرى در چهرهى آن حضرت به هويت وى گمانى برد، حضرت او را طلاق داده و يا در شهرى ديگر، دورِ جديدى از زندگى خود را آغاز كرده و دوباره ازدواج ميكند .

سپس شهيد صدر ميگويد: «حال كه ثابت شد كه ازدواج آن حضرت در عصر غيبت ممكن است، امكان دارد بگوئيم اين امر تحقّق يافته است، چون مهدى(عليه السلام) به تبعيّت از سنّت اسلامي سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شديم كه معصوم تا جايى كه ممكن است به مستحبّات عمل كرده و مكروهات را ترك مي كند.

بنابراين التزام به اين كه ازدواج وى در عصر غيبت ممكن است در اعتقاد به آنكافى است»([51]).

با عنايت و دقّت در دليل قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت و جواب مذكور، و كلام شهيد سيّد محمّد صدر نكاتى قابل تأمّل است. از جمله:

1 . مواردى كه به عنوان فلسفهى غيبت از روايات قابل استفاده است كه به چند نمونهى آن اشاره شد، در عرض يكديگر نيستند، به اين معنا كه اگر غيبت براى امتحان باشد، ديگر مسألهى خوف و ترس از كشته شدن در آن نيست. بلكه اينها در طول يكديگرند، لذا نميتوان با بيان موارد ديگر فلسفه غيبت قائل به ازدواج امام(عليه السلام) شد. چون در عين اين كه غيبت براى ترس از كشته شدن است، براى امتحان كردن بندگان و معتقدين به آن حضرت نيز ميباشد، كه اين هم جاى استبعاد ندارد، به عبارت ديگر فرضيّه ترس از كشته شدن در تمام موارد ديگر نيز جارى است.

2 . سخن شهيد صدر در معناى غيبت به دو صورت ناشناسى (مردم او را ميبينند ولى نميشناسند) و ناپيدايى (جسم و شخص او ديده نميشود) و بنا كردن مسألهى ازدواج را بر ناشناسى، سخن جامع و فراگيرى نيست، چون نميتوانيم به ناشناسى به تنهايى و يا به ناپيدايى آن حضرت قطع پيدا كنيم، چرا كه ممكن است آن حضرت گاهى ناشناس باشد و گاهى ناپيدا، همانطور كه اين برداشت از روايات نيز قابل استفاده است.([52])

3 . شهيد صدر معتقد است زنى كه لياقت و شايستگى و به اصطلاح هم كفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور اين سخن از ايشان جاى تعجب است، چرا كه زنان شايسته و بايسته با فضائل اخلاقى و معنوى بالا در هر دورهاى وجود داشته و هست، زنانى همچون حضرت مريم(عليها السلام) و آسيه همسر فرعون كه در قرآن كريم الگوى ديگران شمرده شدهاند([53]) و يا مانند حضرت خديجه همسر پيامبر گرامي اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) بودهاند و هستند، و از سوى ديگر در روايات وارده در شأن و خصوصيات اصحاب و ياران خاصّ امام زمان(عليه السلام) آمده است كه پنجاه نفر آنان زن ميباشند.([54])

آيا اينگونه زنان كه لياقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند، و محرم خيلى از اسرار هستند، لياقت همسرى آن حضرت را ندارند؟ چه مانعى دارد كه امام(عليه السلام) از ميان آنان زنى را به همسرى برگزيند؟

4 . به نظر ميرسد كه ازدواج آن حضرت به صورت ناپيدايى امرى ممكن باشد برخلاف شهيد صدر كه آن را غير ممكن ميداند، زيرا ناپيدايى امرى هميشگى براى امام(عليه السلام) نيست، و از سوى ديگر همانطور كه براى همراهان و خواصّ غائب نيست([55]) براى همسر خود نيز ميتواند غائب نباشد.

ـ نتيجه گيرى: كسانى كه مي گويند حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج نكرده است، تنها دليلشان فلسفهى غيبت است، كه آنهم ترس از كشته شدن و افشاء سرّ امام است.

ولى با توجّه به موارد ديگر در فلسفهى غيبت كه در طول يكديگربودند نه در عرض، اين امر نميتواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در اين بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نياز به اطلاعاتى كافى و جامع و احاطهى كامل بر زندگى شخصى آن حضرت دارد، و اين نيز در حدّ توان ما نيست.

از سوى ديگر در مباحث تحقيقى و علمي نياز به دليل داريم، و براساس مدارك و ظواهر به نتيجه ميرسيم، بنابراين، گرچه با وجود اين گونه مدارك، ازدواج آن حضرت امرى ممكن است، ولى نميتوانيم با قطع و يقين به آن حكم كنيم، همانطور كه نميتوانيم به عدم ازدواج قطع پيدا كنيم.

آيا سكوت بهتر نيست؟

ـ نظريّه سوّم: گروهى ديگر مي گويند نبايد به اينگونه مباحث پرداخت و نهايتاً بايد توقّف كرد، و در جواب اين نوع سؤالات كلمه «نميدانم» و «نميدانيم» را بر زبان جارى مي كنند، چرا كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نيست، زيرا در مباحث اعتقادى ما نيامده است كه بايد معتقد شويم به امام زمانى كه ازدواج كرده يا نكرده است، اين نوع موضوعات از مسائل شخصى است كه معمولا در روايات نيامده و كسى هم به آن نپرداخته است، حتّى امام عسكرى(عليه السلام) نيز در رابطه با ازدواج فرزندش چيزى نفرموده است.

نگاه اجمالى به تاريخ غيبت صغرى و كبرى حاكى از وجود نداشتن چنين مسائلى است، و حتّى كسانى كه توفيق لياقت ملاقات با آن حضرت را يافتهاند، هيچگونه سؤالى درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است، و غالباً به دليل مشكلات فراوان يا نيازهاى مادّى و معنوى و يا پرسيدن مسائل علمي از اين گونه سؤالات غافل بودهاند، گرچه اساساً سؤال نكردن از ازدواج طبيعى است چرا كه خيلى اوقات پيش ميآيد كه سالها با اشخاص و دوستان زيادى آشنا هستيم ولى لزومي نميبينيم كه از زندگى شخصى او سؤال كنيم، مثلا بگوييم آيا همسر داريد؟ اگر داريد دختر چه كسى است؟ آيا فرزند داريد؟ جنسيّت آنها چيست؟ و... لذا اساساً لزومي ندارد كه از اين گونه امور مطّلع شويم و اين مسائل در زندگى ما نيز هيچ تاثيرى ندارد، و به دليل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نميگيريم.

ـ نقد و بررسى:

درست است كه اينگونه مسائل جنبه شخصى دارند، و دانستن يا ندانستن آن تأثيرى در زندگى ما ندارد، ولى امامان ما مانند انسانهاى عادى نبودهاند كه بىتفاوت از كنارشان بگذريم، زيرا آنها هاديان و رهبران دينى و اجتماعى مردم هستند كه طبق نصوص متعدّد از آيات و روايات، داراى مقام عصمت و مصونيّت از خطا و اشتباه مي باشند.

لذا دوستان و شيعيان آن حضرت دوست دارند سيره و روش آن امام را در مسائل خانوادگى و شخصى نيز بدانند و به ابهامات و يا سؤالات احتمالى ذهن خويش پاسخى مناسب بدهند. و اين مسأله مختص به امام مهدى(عليه السلام) نيست، همانطور كه هنوز عدّهاى ميپرسند: چرا امام حسن مجتبى(عليه السلام) با جعده ازدواج كرد؟ يا چرا امام جواد(عليه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون يعنى كسى كه قاتل پدرش بود ازدواج كرد؟ آيا از آنها فرزندى باقى ماند؟ و... امام عصر(عليه السلام) نيز ا ز اين قاعده مستثنى نيست، بلكه قضيه برعكس است، و حسّاسيّت در امام زمان(عليه السلام) كه مهدى موعود است، و قيام خواهد كرد، و حكومت جهانى را تشكيل خواهد داد، و... بيشتر است.

بنابراين، اساس بحث از زندگانى شخص آن امام مانعى ندارد، گرچه به علّت موقعيّت استثنايى وى كه همان در غيبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانى نداريم. و ناچاريم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اكتفاء كنيم.

ياد آورى يك نكته:

لازم به ياد آورى است كه بحث اصلى ما ازدواج امام زمان(عليه السلام) است، كه مطالب مذكور پيرامون همين عنوان است. ولى از مباحثى پيرامون فرزندان و ويژگىهاى همسر آن حضرت كه لازمه ازدواج است خوددارى كرديم، و سعى بر اين بود كه به مقدار نياز اكتفاء، و از زياده گويى پرهيز نماييم.

نتيجه گيرى كلّى:

دلايل نظريّهى اوّل (قائلين به ازدواج آن حضرت) يا مخدوش است و رسا نيست و يا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است، و از بيان ازدواج وى در زمان غيبت ساكت است.

 

و دلائل نظريّه دوّم (قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت) كه فلسفهى غيبت يعنى ترس از كشته شدن بود با احتمالات و ذكر موارد ديگر فلسفه غيبت و اين كه آن موارد در طول يكديگرند، نتوانست مدّعاى خود را به طور كامل ثابت كند. و دليل نظريّهى سوّم (قائلين به توقّف) كه عدم اعتقادى بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سير تحقيقات علمي و اشتياق شيعيان بر اطّلاع از اين مسائل و پيدا كردن جوابى براى سؤالات و ابهامات ذهنى خود، سازگار نبود.

بنابراين، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مكروه بودن عزوبت و ترك آن در هر حالى و مانع نبودن فلسفهى غيبت، ميتوان نتيجه گرفت كه وى ازدواج كرده است، و لازم نيست كه اين امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود، و با فلسفهى غيبت منافات داشته باشد، بلكه همسر وى ميتواند زنى پاكدامن و خودساخته همچون ياران خاصّ و يا ابدال آن حضرت باشد.

و همچنين لازم نيست كه اين ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غير دائم) نيز ميتواند به امر مستحب عمل كند، همانطور كه لازم نيست حتماً عمر همسر وى مانند عمر خود آن حضرت طولانى باشد.

و نيز لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نيست كه سؤال شود فرزندانش در كجا زندگى ميكنند؟ بلكه ممكن است ازدواج كرده باشد ولى داراى فرزند هم نباشد، و نداشتن فرزند نيز براى آن حضرت نقص نيست، چرا كه وى ميتواند صاحب فرزند شود ولى به دليل انجام مأموريت الهى و حفظ خود از شناسايى ديگران، ميتواند با اختيار خود صاحب فرزند نشود.

پس اگر چه دليل محكم و قاطعى بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولى مانعى هم براى ازدواج نميبينيم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج ميتوانيم معقتد شويم، كه آن حضرت ازدواج كرده است.

واللّه اعلم.

كتابنامه :

1 . مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بيروت / 1404.

2 . نورى طبرسى، ميرزا حسين، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمكران، چ دوم / 77.

3 . سعادتپرور، على، الشموس المضيئة، نشر احياء كتاب، چ أوّل / 80، مترجم: سيد محمدجواد وزيرى.

4 . حرّ عاملى، محمّد بن الحسن، وسايل الشيعه، مؤسسه آل البيت، قم / 1409.

5 . مكى عاملى، محمّد بن جمال، اللمعة الدمشقية، 10 جلدى، دار العالم الاسلامي بيروت.

6 . نجفى، محمّد حسن، جواهر الكلام.

7 . طباطبايى يزدى، محمّدكاظم، عروة الوثقى.

8 . طباطبايى، محمّد حسين، شيعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسين، چ دوازدهم / 76.

9 . نعمانى، ابن أبي زينب، الغيبة، انتشارات صدوق.

10 . رضوانى، على اصغر، موعودشناسى، انتشارات مسجد جمكران، چ أوّل / 84.

11 . سيّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضى، قم.

12 . حرّ عاملى، محمّد بن الحسن، اثبات الهداة، 3 جلدى، مكتبة العلمية قم.

13 . عاملى، جعفر مرتضى، دراسة في علامات الظهور والجزيرة الخضراء، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم ترجمه محمّد سپهرى.

14 . تهرانى، آغابزرگ، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، دار الاضواء، بيروت.

15 . قمي، عباس، مفاتيح الجنان، ناشران قم، چ أوّل .

16 . باقى، محمدرضا، مجالس حضرت مهدى(عليه السلام)، نشر صدر، چ أوّل / 78.

17 . طوسى، محمّد بن حسن، الغيبة، انشتارات بصيرتى، چ دوم.

18 . صدوق، محمّد بن عليّ، كمال الدين، نشر اسلامي 2 جلدى.

19 . صدوق محمّد بن عليّ علل الشرايع، دار احياء التراث العربى، چ دوم.

20 . صدر، سيّد محمّد، تاريخ الغيبة الكبرى، دار التعارف سوريه.

21 . عياشى، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علميه قم.

22 . كلينى، محمّد بن يعقوب، اصول كافي، دار التعارف، لبنان.

23 . افتخارزاده، سيّد حسن، گفتارهايى پيرامون امام زمان(عليه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / 79.

24 . سيّد ابن طاووس، الامان، مؤسسه آل البيت(عليهم السلام)، قم / 1409 هـ.

25 . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين، 4 جلدى، 1413 هـ.

26 . إبراهيم بن عليّ، كفعمي، المصباح، انتشارات رضى، قم / 1405 هـ.

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 

 



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  محب الزهرا     -   تاريخ:  13 بهمن 88 - 00:00:00
بسم الله العلي العظيم بنده حقير نظري دارم براين که اگرچه تمام احتمالات رامي توان در نظر گرفت اماغيرازاين را راه چهارمي هم هست وان اينکه ايا همانگونه که خداوند اراده فرموده به غيبت حضرت براي اوامر ذکرشده از قبيل امتحان امت اخرالزمان و برپائي عدل دادجهاني و مواردي که ممکن است فعلا لازم نباشد ما بدانيم ايا نمي شود خداوند اراده کرده باشد که حضرت ازدواج نمايد يا ننمايد و اين که همانگونه که غيبت يک مسئله عادي نيست ويا طول عمر شريف حضرت عادي نميباشد اگر چه مثلا براي حضرت نوح ع هم بوده و...اماجز اراده الله جل وعلي نبوده وبصورت طبيعي براي همگان ميسر نمي باشد ولذاايانميشود اين گونه بيان نمودکه همانطوري حضرت ميتواند درمکاني به اذن الله براي شخصي خاص قابل رو يت باشد ميتواند براي ديگران که قابليت ديدار ندارند غايب باشند اگرچه منافاتي است ولذاشايد خيلي صحيح نباشد که بگوئيم حضرت به خواطر خوف وترس از جان ظاهر نميشود در بين مردم و جامعه واين که لازم دارد هميشه مخفي وغايب باشد ودليلي باشد بر ازدواج نکردن حضرت ع و يا حضرت چون اولي است ترک مستحبات نميکند چراکه او امام وپيشواي عصر ميباشد ولا زم است که ايشان ازدواج نموده باشد وترک سنت نبوي ص رانکرده باشد مگر قائل به حديثي صحيح باشيم در هر دو مورد که ظاهرا اينگونه روايتي نميبينيم پس موارد خيلي خاص واستثنائي هميشه از طرف خداوند کر يم صورت گرفته چه درمورد انبيا وچه درمورد اوليا وخاصان ومقربان پروردگار عظيم الشان که کم هم نيست ولذا ميتوان اينگونه هم نتيجه گرفت که اگر حضرت عج ازدواج نموده ويا ننموده لازم نميايدکه ما بخواهيم نتايج ان را بدانيم وايشان را با افراد عادي وغير عادي در اين زمينها مقايسه کنيم چرا که حضرت عج جز انجام امر الهي وکاري جز رضايت خداوند هدفي ندارد وماجز انتظار ظهور ان قائد عظيم الشان وفراهم نمودن زمينه ظهور درحد توان ودعا تکليفي ندار يم اللهم عجل لوليک الفرج والعافيت و النصر با تشکر فراوان والسلام عليکم ورحمت الله وبرکاته
2   نام و نام خانوادگي:  shila     -   تاريخ:  26 ارديبهشت 89 - 00:00:00
داستان امام زمان ساخته و پرداخته ي کيست؟ امام زمان بشکلي که امروز ايرانيان قبولش دارند ساختة خيالبافي و دروغ‌پردازي افرادي چون محمد باقر مجلسي است. بياييد محمد باقر مجلسي را بشناسيم، شناخت او کمک مي‌کند به شناخت امام زمان. او يکي از سرچشمه‌هاي مهم اخبار امام زمان در نزد شيعيان است، محمد باقر مجلسي 300 سال پيش مرده!! او حق ندارد که منبع احاديث دين باشد زيرا بين او و تاريخ ظهور اسلام 1100 فاصله زماني است. او براي توجيه دروغ‌هايش مدعي شده که احاديث را از کتب مختلفي که نابود شده اند، جمع‌آوري کرده با اين حرف او چون روباه دم خود را شاهد مياورد زيرا اون کتابها خودشان معتبر و مشهور نيستند و تازه از کجا معلوم که از اون کتابها نقل قول کرده باشد وقتي که خود کتاب در دسترس نيست. و اگر در دسترس است چرا شيعيان به کتاب اصلي حواله نمي‌دهند و همه جا سندشان بحار الانوار مجلسي است، بحار الانواري که نويسنده‌اش سه قرن پيش مرده (اسلام 15 قرن سابقه در تاريخ دارد). کتاب بحار الانوار 110 جلد دارد و هر تک جلدش قطورتر است از بخاري يا مسلم!!! شما از وزن کتاب مي‌توانيد ميزان دقت اين نويسنده را در نوشتن دريابيد. آخر سند مجلسي براي حديثهاي اين کتاب 110 جلدي چيست؟ بين او و حضرت محمد که 1100 سال و بيشتر سال فاصله است، او از کجا اين راز ها را کشف کرده؟! مثلا حديثي نقل مي‌کند و مي‌گويد: اين را در کتاب کراجکي ديدم، اين کراجکي کيست؟ چرا کسي او را نمي‌شناسد؟ اگر قرار باشد کراجکي مهمتر از مجلسي باشد پس چرا شيعه حواله مي‌دهد به کتاب مجلسي؟ اين کتاب کراجکي کجاست؟ و ديگر چه در آن نوشته و با کدام سند و در چه قرني؟! خلاصه اينکه شيعه‌ها دين خود را از افرادي مثل محمد باقر مجلسي گرفتند، و اين مرد شوم وزير شاه سلطان حسين بوده. يک وزير چقدر وقت دارد که کتاب بنويسد؟ آنهم کتاب 110 جلدي آنهم درباره احاديث دست اول از پيامبر . شاه سلطان حسين مردي عياش و خوشگزران بوده 5000 زن داشته. او حتي زنهاي مردم را بزور صيغه مي‌کرده. خب، چنين مردي، وزيرش هم حتما مثل خودش است و حتما مثل او زن باره بوده، مجلسي وزير اول و همه کارة شاه سلطان حسين بوده و عزل هم نشده تا آخر وزير بوده. و اين مجلسي امام زمان امروزي را براي شيعه‌ها ساخته و پرداخته، و شيعه‌ها براحتي باور کرده‌اند. مجلسي عقيده داشت حکومت صفوي از بين نمي‌رود و به امام زمان تحويل داده مي‌شود اما ديديم از بين رفت و به افغانها تحويل داده شد. قضاوت با شما!! به نقل از کتاب کارنامه ي امام زمان از سايت کتاب خانه ي عقيده.
جواب نظر:

با سلام

خواهر گرامي

از شما ممنونيم كه با مطرح كردن اين شبهات خنده‌آور ، ميزان بنيه علمي پاسخگويان سايت عقيده را بر همگان روشن مي‌كنيد !

لابد به نظر اين نويسنده ، مرحوم كليني ، بعد از علامه مجلسي بوده است ! يا گمان كرده است كه علامه مجلسي تمامي اين روايات را از خود در آورده است ! و حتي يك بار هم به مصادر بحار مراجعه نكرده است ! درست مانند اينكه كسي ادعا كند متقي هندي خود ، تمامي روايات كنز را از خود در آورده است !

البته سند مرحوم علامه مجلسي ، براي اين روايات ، كتب گذشتگان است ؛ ايشان براي حفظ اين روايات ، تلاش فراواني كرده و با سعي فراوان ، نسخ صحيح اين كتب را به دست آوردند و آن را در يك كتاب جمع آوري كردند ، تا براي آيندگان ، مرجعي مناسب باشد !

البته نسبت دادن علامه مجلسي به شاه سلطان حسين ، مثل آن است كه مالك بن انس را به خلفاي سفاك عباسي نسبت دهيم ! چون نوشتن كتاب موطا ، به دستور حاكمان عباسي بوده است ! و...

در پايان نيز نوشته است «مجلسي اعتقاد داشت حكومت صفوي از بين نمي‌رود و به امام زمان تحويل داده مي‌شود» !

خوب اگر چنين است ، يك مدرك براي اين سخن خويش ارائه كنيد ! تا خوانندگان گمان نكنند كه شما تمامي اين سخنان را به دروغ ، و از روي دشمني با علامه مجلسي نوشته‌ايد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

 

3   نام و نام خانوادگي:  اسعد     -   تاريخ:  26 ارديبهشت 89 - 00:00:00
با غائب بودن امام؛ هدف امامت كه همان ارشاد وراهنمايي امت است بهيچوجه حاصل نمي شود.امام غائب چگونه امامت ميکند؟
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- هدف امامت ، تنها ارشاد نيست ! بلكه يكي از وظايف امام ، در صورت امكان ارشاد است ! همانطور كه در مورد نبي چنين مطلبي واضح است ! وجود امام و نبي براي وساطت فيض به بندگان لازم است ! همانطور كه بسياري از علماي اهل سنت در مورد اوتاد چنين سخني گفته‌اند !

پس غيبت امام ضرري به اين فايده حضرت نمي‌زند !

2- امام در غيبت نيز گاهي سبب هدايت خاص مي‌گردد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

 

4   نام و نام خانوادگي:  بنده خداي رحمان و رحيم     -   تاريخ:  23 مرداد 89 - 10:01:32
طرح شبهات در رابطه با شخصيت هاي علمي و حديثي بسيار خوب و مفيد است براي اين که امروزه در باره علماي اسلام بسيار بحث هاي مطرح است و بسا يک بحث کلي از کتابهاي شعيه را زير سوال ببريد پس لازم است هم بحث شود و هم جواب هاي دقيق و قابل توجه داده شود
5   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:  23 مرداد 89 - 16:30:38
شيلا

يکي از ابزار خلفاي راشدين

خالد بن وليد زناکار و شرابخوار و قداره کش بود که خلفاي شما به لقب سيف الاسلام دادند.

يکي ديگر از آنها مروان بود که جناياتش زبانرد خاص و عام است در تاريخ.

ابوهريره ها و کعب الاحبارها که فقط از ابوهريره 8740 حديث در صحاح سته شما درج شده که گاها خودتان هم به آن احاديث ميخنديد!!!

چرا نگاهي به زندگي خلفاي خود نمي اندازيد و با چگونگي تولد آنان و نحوه بوجود آمدنشان آشنا نمي شويد؟

اصلا لطف کنيد با استفاده از منابع خودتان نام پدر و پدر بزرگ عمر و همچنين مادر و مادر بزرگ و عمه عمر را براي ما بنويسيد.

کاش نگاهي به مجموعه بحارالانوار مي انداختيد و مصدر احاديث را جوبا ميشديد تا اينگونه به ريش نداشته خود نمي خنديد!

واقعا که خداوند امثال شما را براي تفريحات ما خلق کرده است که از اين بابت خداوند را شاکريم.
6   نام و نام خانوادگي:  حسين     -   تاريخ:  30 فروردين 91 - 21:51:23
با تشكر از گروه پاسخ به شبهات . متاسفانه در قسمت "نتيجه گيري كليژ" بارها اما زمان (عج) را با كلمه وي خطاب كرديد كه در شان آن حضرت نيست اميدوارم در مقالات بعدي رعايت فرماييد . با تشكر
7   نام و نام خانوادگي:  زهره     -   تاريخ:  06 خرداد 91 - 22:11:39
شيلا جون شاه سلطان حسين پادشاه عوامفريبي بود عليه السلام هم نبود قابل دفاع هم نيست ولي از خال المومنين معاويه فاميلتون وخليفه مقتول عثمان که بدتر نبود عثماني که عمرش را در طي طريق آشپزخانه وتوالت صرف کرد.حديث اون دوتا قبوله حديث علامه مجلسي چون صرفا در زمان شاه سلطان حسين زندگي کرده مردوده؟تاريخ حديث اهل سنت خيلي تيره وتاره چون جناب عمر وابوبکر از ترس بعضي چيزها منع کتابت ونگارش ونقل حديث را اعلام کردن وتا زمان عمربن عبدالعزيز کسي حديث نه گفت ونه نوشت ولي شيعه براي اين فرامين خلفاي غاصب تره هم خورد نکرد وسلسله حديث نسل اندر نسل گشت وبه دست همگان رسيده.اگر تورات هم بخواني در سفرتکوين به امام زمان اشاره شده.
8   نام و نام خانوادگي:  اميرکردستان     -   تاريخ:  16 تير 91 - 09:50:36
بابا برادرا و خواهراي من ، من يک سني از سنندج هستم بيايد به جاي زدن به سروکله همديگه واينکه عمر و علي اين کار و کردن واين حق اون رو خورده و اين در خونه اون رو به زور باز کرده و علامه مجلسي چي گفته و هيزم به آتش و دشمني استکبار و ضدانقلاب بزنيم ، به فکر پيشرفت کشورمون باشيم بالاخره ما ايراني هستم وتابع نظام جمهوري اسلامي ايران و رهبر ايران آقاي خامنه اي به والله من تا حالا يک ريال از جمهوري اسلامي حقوق نگرفتم کار آزاد دارم مهندس عمران هستم طرفدار هيچ فرقه اي نيستم فقط طرفدار يک ايران مقتدر و آرام هستم اين نظام امنيت و ارامش را به ما هديه داده بنده يکي دونفر از نزديکانم به مخالفت با نظام جمهوري اسلامي پرداختند حتي مسلحانه اقدام به مخالفت کردند به والله وزارت اطلاعات يکي از اونا رو بازداشت کرد به بهترين وجه باهاش برخوردکردند حتي يک سيلي بهش نزدند الکي نيايد به خاطر اختلاف شيعه وسني وحدت رو از بين ببريد ما همه برادريم همه مسلمانيم چرا ميخايد دشمنان اين آب و خاک از اين اختلافات مذهبي چه چه و به به کنند ما رو تحريم کردند به فکر يک راهبرد و يک فکر مثبت براي جامعه باشيد.اميدوارم خداوند همه را به راه راست هدايت کند .انشااله خداوند دشمنان اين مردوم و اين اب و خاک را به ظلالت بکشاند.زنده باد وحدت شيعه و سني
9   نام و نام خانوادگي:  شمس     -   تاريخ:  20 تير 91 - 05:25:42
شيلا خانم حديث جابر را بخوان اسم امام زمان و پدرانش تا اميرمؤمنان از لسان مبارك رسول اكرم نقل شده . اهل سنت هم اعتقاد به امام زمان دارند فقط در مصداق خاص اختلاف دارند . ضمنا در آثار صوفيان اهل سنت وجود اوليا’ ا... و خالي نشدن زمين از وجود آنها امري بديهي است . امام زمان ما حدود800 سال ديگه تازه هم سن حضرت نوح مي شن كه البته اميدوارم با ظهور زودهنگام مايه ي آرامش زمين و زمان و انتقام خون هاي به ناحق ريخته و اهانت هاي از سقيفه تا كربلا و از كربلا تا به امروز شوند و با بازوان خيبرگشاي علي، ؟؟؟ را زنده كند و به سزاي اعمال ننگينش برساند . و داغهايي كه زنازادگان و طلقا و رها شدگان و جمل سواران و سگ بازان و ترسازادگان و ميمون بارگان و شرابخواران چه آنان كه در شراب آب مي ريختند و در كسوت جانشيني رسول خدا تا لحظه ي مرگ ام الخبائث نوشيدند و چه آنان كه علناَ وحي و نبوت و قرآن را در كسوت جانشني پيامبر منكر گرديدند و شادي و شعف خود را از انتقام كشي از پيامبر و تقاص خون هاي كفار بدر اعلام كردند - از دل دوستداران اهل بيت بردارد .براي تشخيص حق نيازي به حديث بحار و صحاح نيست . قرآن و عقل آدمي كافي است . قرآن علي را ولي مومنين دانسته . احاديث پيامبر و خطبه ي غدير و تبريكات؟؟؟ به آن جناب و هزاران حديث كه دلالت بر فضيلت مطلق علي دارد همه نوش جانتان و نيازي به استناد به آنها نيست . عقل آدمي مي گويد كسي كه هيچ گاه بت نپرستيده و زنا نكرده و طهارت مولد دارد و ... شايسته تر از كساني است كه مادرانشات اصحاب الرايات (اهل پرچم ) بوده اند و لقب زانيه را يدك مي كشيده اند . گم شويد كه علي و اولاد علي بحرهاي بي كراني هستند كه با دهان سگاني چون ابن تيميه و وهابيون هم مشربش آلوده نمي گردند . به تاريخ نگاه كنيد ببينيد دشمنان علي و اهل بيت پيامبر كيانند ؟ عمر كه پيچيده ترين نسب دارد و ابر كامپيوترهاي امروزي هم دي .ان.اي او را تفكيك نمي كند . معاويه كه به 5 نفر منسوب بود . عمروعاص كه مادرش نياز به معرفي ندارد . زياد كه تا 40 سالگي فرزند پدرش خوانده مي شد و طي جلسه اي كه بعد 40 سالگي تشكيل شد به خاطر مسائل سياسي به ابوسفيان منتسب شد .يزيد كه وضعيتش معلوم است اگر از نطفه ي معاويه هم باشد چون مادرش مسيحي بود عقدش با معاويه باطل و در نتيجه حرامزاده است . فرزند مرجانه و ... آيا همين مصداقها دليلي بر حقانيت علي يست ؟
10   نام و نام خانوادگي:  Majid     -   تاريخ:  21 تير 91 - 05:59:08
با عرض سلام بعضي‌ از اهل سنت شبهاتي دربارهٔ حديث ثقلين مطرح کردند. يکي از اين شبهات اين هست که در اين حديث، حضرت رسول اکرم فرمودند که (ما ان تمسكتم به) يعني‌ صيغه مفرد در کلمه (به) استفاده کردند. آنها مي‌گويند که چون در اين عبارت صيغه مفرد آمده و کلمه ثقلين مثني هست، پس منظور حضرت از (ما ان تمسكتم به) قران هست و نه عترت چون اول قرآن را ذکر کردند. و اگر منظورشان هم قرآن و هم عترت بوده، پس بايد (تمسكتم بهما) فرموده بودند. جالب هست که تمام اسناد صحيح اين حديث در کتب اهل سنت عبارت را با صيغه مفرد دارند، ولي‌ در کتب شيعه عبارت را به صورت مثني نقل کردند. اگر بگوييم که روات اهل سنت عبارت را تحريف کرده و به صيغه مفرد نقل کردند، اهل سنت ميتوانند چنين شبهه را مطرح کنند که روات شيعه حديث را تحريف کردند تا عقايد خود را ثابت کنند. شبهه ديگري که مطرح کردند اين هست که اگر صيغه مفرد در حديث ثقلين دلالت بر مشمول شدن قرآن و عترت مي‌کند، پس در آيه‌ غار، صيغه مفرد که دربارهٔ نزول سکينه بر پيغمبر استفاده شده، طبق همين منطق و قانون ، شامل هم پيغمبر و هم ابو بکر ميشود. پاسخ اين دو شبهه چه هست؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
اولاً: هرجا ضمير مفرد «به» آمده است حديث هم به گونه اي آمده كه ضمير به هر دو بر مي گردد:
اني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي أحدهما أعظم من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرقا حتى يردا علي الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما(سنن الترمذي ، ج 5   ص 662، يكي از صحاح سته اهل سنت)
كه رسول الله مي فرمايند من بين شما چيزي مي گذارم كه اگر به آن تمسك بورزيد گمراه نمي شويد سپس مي فرماينديکي از آن دو از ديگري عظيم‏تر است: کتاب خدا رشته‏ اي است که از آسمان به زمين کشيده شده است. و ديگري عترت که اهل بيت منند. اين دو هرگز از هم جدا نمي‏گردند تا كنارحوض (کوثر) بر من وارد شوند. پس بنگريد بعد از من با ايشان چگونه رفتار مي‏کنيد
ضمير «ما» ضمير موصول مشترك است كه براي مفرد، مثني و جمع بكار مي رود و اگر ضميري به آن برگردد به صورت مفرد بر مي گردد و خودش به خودي خود مبهم است كه با تمييز و... كه بعدش مي آيد از ابهام در مي آيد در اين جا هم به قرآن و عترت تفسير شده است.
ثانياً: روايت در منابع اهل سنت با ضمير هما هم آمده كه در اين آدرسها مي توانيد بيابيد:
ثالثاً: در ادامه حديث كه مي فرمايد: اين دو از هم جدا نمي شوند را چگونه مي خواهند توجيه كنند از اين قسمت مي توان استفاده كرد كه چون از همديگر جدا نمي شوند تمسك به هريك به ديگري هم خواهد بود.
در اين آدرسها در مورد اين حديث توضيحات لازم آمده است مراجعه كنيد:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
11   نام و نام خانوادگي:  Majid     -   تاريخ:  23 تير 91 - 19:12:41
با عرض سلام تشکر مي‌کنم که به سوال بنده پاسخ داديد. ولي‌ تنها مشکلي‌ که به پاسخ شما ميتوان وارد کرد، اين هست که موصول مشترک، يعني‌ <<ما>> فقط براي چيزي که غير عاقل هست استفاده ميشود ولي‌ اهل بيت عاقل هستند، پس نمي‌توان گفت که "ما" در اينجا به هر دو تا دلالت مي‌کند. لطفا به ان شبهه پاسخ بدهيد. ممنونم.
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
هرچند غالبا استعمال ما موصول در غير عاقل است و من موصول براي عاقل، ولي در مواردي ما موصول در عاقل نيز استعمال مي شود همچنان كه در قرآن در آيات زيادي «ما »براي عاقل آمده است مانند «فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم »«با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد»نساء آيه 3 مقصود از ما طاب، زنان هستند كه عاقلند،همچنين آيه« سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ » «آنچه در آسمان ها و زمين است براى خدا تسبيح مى‏ گويند و او عزيز و حكيم است» حديد آيه 1 در اينجا تسبيح كنندگان خدا همه موجودات، چه عاقل و چه غير عاقلند . و گاهي من موصول نيز در غير عاقل استعمال مي شود مانند آيه «فوَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير»«و خداوند هر جنبنده‏اى را از آبى آفريد گروهى از آنها بر شكم خود راه مى‏روند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مى‏ روند خداوند هر چه را بخواهد مى ‏آفريند، زيرا خدا بر همه چيز تواناست» نور آيه 45  منظور از موجوداتي كه با شكم راه مي روند، خزندگان هستند و مقصود از موجوداتي كه با دو پا راه مي روند انسان و پرندگان  و منظور از موجوداتي كه برچهار پاراه مي روند چهارپايان هستند كه در اينجا من موصول كه غالبا براي عاقل بكار مي رود، در غير عاقل نيز بكار رفته است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات  
12   نام و نام خانوادگي:  صبا     -   تاريخ:  29 تير 91 - 20:47:55
اي ول بابا اي اول... دوستان خوب جواب شيلا خانم رو دادن تشکر از همه. اما اين قضيه نسب عمر چيه؟ ممنون ميشم بگين.
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
درايين خصوص به كتاب البداية والنهاية ،  إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف - بيروت ج 2   ص 237 مراجعه كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

 
13   نام و نام خانوادگي:  صدراله شيعه     -   تاريخ:  02 مرداد 91 - 20:32:09
بسمه تعالي با سلام . خدا به شما دوستداران اهل بيت ( ع) توفيق روزافزون عنايت فرمايد. ما را نيز از دعاي خير خود فراموش نفرماييد . اللهم عجل في فرج مولانا صاحب الزمان ( ع ) اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
14   نام و نام خانوادگي:  حسين قديري     -   تاريخ:  04 مرداد 91 - 14:26:55
به نظر مي رسد که بحث بيرامون ازدواج يا عدم ازدواج حضرت ولي عصر أرواحنا له الفداء يک موضوع انحرافي باشد که انسان را از مبحث اصلي بازمي دارد . مسأله مهم در مورد ايشان غيبت کبري , دليل عقلي و نقلي بر آن , علائم ظهور , اعتقاد به وجود ايشان , به دست آوردن رضايت آن بزرگوار و امثال اين مسائل است . چه فرقي دارد که بدانيم حضرت در حال تجرد به سر مي برند يا تعهل؟! مضافاً به اينکه اگر بنا بود که مردم خصوصيات شخصي ايشان را تا اين حد بدانند , قطعاً براي مخفي بودن حضرت و لزوم اين امر , مزاحمت ايجاد مي شد و به طور کلي اطلاع مردم از اين مسائل با مسأله إخفاء ايشان منافات دارد . بنابراين نبايد وقت را در اين موضوع صرف کرد و أحدي نمي تواند از آن اطلاعي کسب کند .
15   نام و نام خانوادگي:  سعيد     -   تاريخ:  17 مرداد 91 - 20:24:49
با سلام خدمت گروه محترم پاسخ به شبهات وهمچنين حضرت ايت الله قزويني،شبکه ي وصال فارسي شبهه اي را مطرح کردکه:در کتاب کافي،حديث صحيح از امام صادق امده که قراني که جبرئيل برحضرت رسول اورد،17000ايه داشته است،بنابراين معتبرترين عالمان وکتب شيعه وهمچنين امامان ان ها قائل به تحريف قران بوده اند،لطفا پاسخ اين شبهه را بفرماييد،باتشکر
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
 اصل روايت اين است كه مرحوم كلينى، با سند خود از امام صادق عليه السّلام چنين نقل مي كند:
إنّ القرآن الذي جاء به جبرائيل إلى محمد صلّى اللّه عليه و اله سبعة عشر ألف آية؛ قرآنى كه جبرائيل براى محمد صلّى اللّه عليه و اله آورده است، هفده هزار آيه دارد.كافي ج2 ص634
برخى به ظاهر اين حديث تمسك كرده و آن را دال بر حذف بيش از 3/ 2 از آيات قرآن دانسته‏ اند. آنان بدون دليل اين حديث را از جمله دليل‏ هاى خود بر وجود آياتى بيش از آيات قرآن موجود، در مصحف امام على عليه السّلام به شمار مى‏ آورند؛ ليكن اين پندارى بيش نيست و نمى‏ توان به ظاهر اين حديث تمسك كرد. همان طور كه جمله‏ ى محققان اماميه بر اين باورند؛ چون:
اولا: در برخى از نسخه‏ هاى كتاب كافى اين حديث به اين صورت آمده است:
إنّ القرآن الذي جاء به جبرئيل إلى محمد صلّى اللّه عليه و اله سبعة آلاف آية؛ قرآنى كه جبرئيل براى محمد صلّى اللّه عليه و اله آورد هفت هزار آيه دارد.الكافي ج4 ص 675 چاپ دار الحديث  
و عدد هفت هزار، عددى تقريبى است كه باتعداد آيات قرآن انطباق دارد.و محدث فيض كاشانى در الوافى اين حديث را به نقل از كتاب كافى به همين صورت آورده است؛  الوافي فيض كاشاني  ج9 ص 1718 و از نظر بزرگان، نسخه‏ هايى از كتاب كافى كه نزد فيض كاشانى بودند، از صحت و اتقان بيش‏ترى برخوردار بوده‏ اند.
ثانيا: بر فرض كه اين حديث به صورت هفده هزار آيه باشد، محدث بزرگ شيعه، ابو جعفر صدوق (386 ه. ق)  راه علاج آن را ذكر كرده و عدد زايد بر آيات موجود را حمل بر احاديث قدسى كرده است. ايشان كه در مقام بيان اعتقادات اماميه است مى‏ گويد:
اعتقاد و باور ما اين است كه قرآنى كه خداوند بر پيغمبرش محمد صلّى اللّه عليه و اله فرو فرستاده، همين قرآن شناخته شده و معروف ميان مردم است و قرآن هرگز بيش از اين نيست ... و هر كس به ما نسبت دهد قرآن را بيش از اين مى‏ دانيم، به ما افترا بسته و دروغ مى‏ گويد ....
بلكه مى‏ گوييم (حديث قدسي) نوعى از وحى، كه از جنس وحى قرآن نيست، به اندازه‏اى نازل شده كه اگر آن را با تعداد آيات قرآن جمع كنيم، به 17 هزار آيه مى‏ رسد؛ مانند اين سخن جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله [كه نوعى وحى نازل از سوى خداست‏]: «ان اللّه تعالى يقول لك يا محمد، دار خلقى و ...؛ خداوند تعالى به تو مى‏ گويد: اى محمد، با آفريده‏ هاى من مدارا كن و ...» و مانند آن، كه بسيارند و جملگى وحى غير قرآنى هستند؛ چون اگر [از سنخ وحى‏] قرآنى بودند بايد در قرآن مى‏ بودند و هرگز از آن جدا نمى‏ شدند . الاعتقادات 84
ثالثا: اگر پاسخ مرحوم صدوق را كافى ندانيم، هرگز نمى‏ توانيم به مفاد اين حديث ملتزم شويم، چون شيوه‏  ائمه عليهم السّلام، براى همگان مشهود است. هرگز آنان در امرى بسيار بزرگ، مانند قرآن، سخنى نمى‏ گويند كه مايه‏ ى حيرت و سرگردانى ديگران شود بدون آن كه دليل و يا حتى مصداقى براى آن بياورند.
رابعا :  ما نسبت به هر حديثي ازنظر رجالي و مضموني بررسي کامل انجام مي دهيم و اگر مخالف قرآن و سنت قطعي باشد ان را رد مي کنيم
خامسا :  ما معتقديم كه اين مصاحف عينا همان مصحفى است كه از پيامبر اكرم- ص- براى ما باقى مانده است اگر واقعا دو سوم از قرآن از ميان رفته بود صحابه قيامتى بپا مى‏ كردند و خبر مخالفت و اعتراض به چنين دستبردى قطعا به ما متواترا مى‏ رسيد. و آنان جلو هر نوع تعددى به ساحت قرآن را مى‏ گرفتند.
سادسا: شايد مقصود از اين روايت، علاوه بر متن قرآن، توضيح و تفسير آن كه جبرئيل از سوى خدا براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده است نيز باشد؛ نظير آن چه مرحوم صدوق در كتاب اعتقادات خود فرموده است كه آن چه از وحى به عنوان غير قرآن نازل شده اگر به وحى قرآنى افزوده شود، به هفده هزار آيه مى‏ رسد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
16   نام و نام خانوادگي:  مجتبي تقي زادگان     -   تاريخ:  20 مرداد 91 - 21:27:57
سلام لطفا پاسخ ها را کمي مختصر بيان کنيد
17   نام و نام خانوادگي:  محب اهم بيت     -   تاريخ:  22 مرداد 91 - 19:14:13
از پويا بودن اين سايت بسيارلذت بردم.مخاطبان مخصوصا اقاي حسين قديري جواب هاي خوبي به اين شبهه داده بودند.اگر لطف كنيد با نظرها ي سازنده يتان مرا در گسترش وبلاگم ياري كنيد خوش حال مي شوم.http://eimahdimontazar.blogfa.com اگر در گوگل هم(شيعه حقيقت اسلام)را سرچ كنيد اولين وبلاگ است.
18   نام و نام خانوادگي:  عليرضا     -   تاريخ:  22 مرداد 91 - 20:29:16
سلام خيلي طولاني بود حال نکردم بخونم. کلا جوابه ياين سوال دو سه خطه نه اين همه. کاش اول هر سوال يه چکيده جواب ميذاشتين بعدا هيکي حال داشت ميخوندش کامل www.313mails.blogfa.com
19   نام و نام خانوادگي:  ,وهابي     -   تاريخ:  28 مرداد 91 - 09:41:23
بله اي قبر پرستان ...اي مرده پرستان ...تا کي در جاهليت مي خواهيد بمانيد اين هوش الاغي تان را به کار بندازييد ديگه تا کي به خرافات ادامه مي دهيد تا کي زير اين تاير پوشان روباه سفت مي خواهيد بمانيد
20   نام و نام خانوادگي:  سعيد     -   تاريخ:  28 مرداد 91 - 15:10:41
ببخشيد،سوال بنده جواب نداشت که حديث هفده هزار ايه بودن قران چگونه قابل توجيه است؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
اين روايت در نسخه ديگري هفت هزار آيه آمده است كه زياد با شماره مشهور فرقي ندارد كه شايد با احتمال اشتباه در شمارش آيات يا تعيين محدوده آنها بتوان توجيه كرد و الا چون با متن آيات موافقت ندارد مردود است.
برخي از علما در اين مورد چنين نظر داده اند:
فيض كاشاني (ره): پس از آنكه كلام مشهور را درباره عدد آيات كه گفته‏ اند: (6666) آيه است نقل كرده چنين گويد: ممكن است اين اختلاف از جهت شماره و حساب آيات پيدا شده باشد و ممكن است آياتى كه قرائت آنها منسوخ شده است نيز بحساب آمده باشد.(أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج‏4، ص: 446)
  محمد تقي مجلسي (ره): در حديث صحيح بلكه احاديث صحيحه وارد است كه آيات قرآن هفده‏ هزار آيه است، و در روايتى هجده هزار آيه است و همه را در قبر تعليم شيعيان حضرات ائمه معصومين صلوات اللَّه عليهم خواهند نمود، و در زمان حضرت صاحب الامر آن قرآن را كه تمامست و حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه جمع كرده است اظهار خواهند فرمود و شيعيان خلّص كه زنده شوند نيز موافق آن در حفظ خواهند داشت‏.(لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، ج‏8، ص: 816)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
21   نام و نام خانوادگي:  نوري     -   تاريخ:  14 مهر 91 - 19:33:20
با سلام: دوستان به جواب سايت براي اثبات ازدواج امام زمان خواهشا توجه فرمائيد: "ميتوان نتيجه گرفت كه وى ازدواج كرده است"و"همسر وى ميتواند زنى پاكدامن و خودساخته ..."و"همچنين لازم نيست كه اين ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غير دائم) نيز ميتواند....."و"بلكه ممكن است ازدواج كرده باشد ولى داراى فرزند هم نباشد"و"پس اگر چه دليل محكم و قاطعى بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولى مانعى هم براى ازدواج نميبينيم،" دوستان ببيند اين از اثبات زندگي امام مهدي!!!واما جالب است كيفيت تولد ايشان را هم در كتب شيعه بخوانيد كه اگر انسان عوامي بخواند خيال ميكند كه حضرت عيسي متولد شده با 1000تا معجزه جديد!!!جالب است كه تولد حضرت عيسي در قران ذكر شده اما امام مهدي با1000تا معجزه جديد متولد شده!!!با اين اما واگرها ميتوان گفت كه شيعه بودن جاي خود را پيدا نموده " پس اگر چه دليل محكم و قاطعى بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولى مانعى هم براى ازدواج نميبينيم،"خود قضاوت كنيد!!
22   نام و نام خانوادگي:  شمس     -   تاريخ:  04 آبان 91 - 23:30:36
سلام .جناب نوري (تاريكي) ازدواج يا عدم ازدواج حضرت وليعصر ارواحنا فداه يك موضوع انحرافي است . دانستنش اگر ممكن باشد خوب است اما مجهول بودنش نيز خللي به اصل موضوع مهدويت وارد نمي كند .حضرت عيسي خاك پاي مهدي فاطمه است به خدا قسم ولادت مهدي همچون ولادت ابراهيم و موسي (ع) در خفا و زنگي اش چون حضرت نوح طولاني است . خاك برسرتان هم پياله هاي ابن تيميه ي زنازاده و محمدبن عبدالوهاب يهودي . چگونه خجالت نمي كشيد از اينكه كسي را جانشين پيغمبر (ص)مي دانيد كه سرپا بول مي كرده و آب در شراب مي كرده و دركسوت خليفه ي پيامبر شرب خمر مي كرده ؟پيروان جبت و طاغوت و طلقا و چلپاسه ها و ميمون بازان و سگبازان شرم كنيد كه عذاب خدا بسيار نزديك و دوزخ بدجايگاهي است .
23   نام و نام خانوادگي:  ف.طالبي     -   تاريخ:  08 آبان 91 - 20:54:29
سلام.متن شما از نظر محتوا عاليه.ولي خوب وواضح به سوالات جواب داده نشده
24   نام و نام خانوادگي:  غضنفري     -   تاريخ:  10 آبان 91 - 02:38:29
خانم شيلا يا احتمالاً آغا شهاب:
قبل از هر چيز بفرما که چرا اهل سنت تا حدود 300 واندي سال بنا به دستور ابوبکر و مخصوصاً عمر هيچ روايتي را از پيامبر صل الله عليه و آله وسلم مکتوب نکردند و حتي کسي از انها جرات شفاهي ذکر کردنش را هم نداشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مسئله بعدي اينکه بعد از اينهمه سال و قرن چطور از کجا و از کدام منبع!!!!! کتابهاي روايي نوشتيد انهم از نوع صحيح و خليي اصيل وهمچون بخاري پر حرارت؟؟؟؟؟
آيا خبر داري که اولين کتاب را در زمان امير المومنين حيدر کرار نفس پيغمبر فاتح خيبر علي عليه السلام که اولين کتاب در اسلام بود را شما سني ها نوشته ايد يا پيروان اهل بيت عليهم السلام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر نميداني بدان که سليم بن قيس هلالي اولين کتاب که خودش مستقيما از صحابه عظام رسول الله(ص)وعلي ولي الله عليهم السلام (سلمان و ابوذر و مقداد و عمار ياسر و...)شنيده و نوشته و به امضاي چند معصوم بزرگوار هم رسيده و تا بحال هم دست به دست به ما رسيده و اطمينان داريم که حداقل اين کتاب به دست علامه مجلسي رحمه الله هم رسيده . ولي تو بگو که از زمان صحابه کدام مدرک حتي يک ورق به دست بخاري و مالک و احمدبن حنبل و ديگر بزرگانت رسيده البته القاعات بني اميه و بني عباس را استثنا کن
در ضمن خدا را شکر ميکنيم که افرادي مثل شما هستند که ما هر چه بيشتر قدر اخلاق زيباي محمدي وعلوي خودمان را بدانيم.
25   نام و نام خانوادگي:  اكبر اسماعيلي     -   تاريخ:  12 آبان 91 - 10:36:40
بنامش درود بر شما مرحمت كنيد در خصوص امام زمان (عج) جوري كه براي عوام قابل فهم باشد واز كلمات ثقيل عربي استفاده نشده باشد براي ما قشر جوان و زحمت كش كه زندگي خود را با تلاش وكوشش به پيش مي بريم قابل فهم باشد ازشما عزيزان سپاسگزارم
26   نام و نام خانوادگي:  غلامرضاکبيري     -   تاريخ:  20 آبان 91 - 19:36:32
باسلام بريگانه منجي عالم بشريت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باتشکر ازدست اندرکاران وزحمت کشان سايت شماوتوفيق روزافزون تمامي عزيزاني که درعرصه ي فرهنگ مهدويت زحمت ميکشند اميدوارم خداوند باري تعالي توفيق روز افزون به شماعزيزان عنايت فرمايدومطالبتان روزبروز بارور ترگردد.
27   نام و نام خانوادگي:  سيد احسان حسين زاده     -   تاريخ:  03 آذر 91 - 12:16:37
باعرض سلام واقعا متن جالبي بودمن که فيض کافي روبردم. من يه وبلاگ دارمدرباره ي امام زمان به اون سر بزنيد ونظر بديد www.zed-sheytan.blogfa.com اجرتون با آقاامام زمان(عج)
28   نام و نام خانوادگي:  AHMAD     -   تاريخ:  14 آذر 91 - 17:41:37
خيلي خيلي ممنون ازشما من اولين بارکه به اين سايت سرميزنم مطمين باشيديکي از سايتهاي دايمي من شده بازم ممنون
29   نام و نام خانوادگي:  سجاد     -   تاريخ:  20 آذر 91 - 14:54:23
با تشكر از گروه پاسخ به شبهات . بسيار سايتتون عالييه
30   نام و نام خانوادگي:  شمس الدين جليليان     -   تاريخ:  25 آذر 91 - 23:53:47
در فضيلت مطلق اهل بيت عليهم السلام همين بس كه اين بزرگواران حتي يك حديث جز از معصوم قبل از خويش روايت نكرده اند و در سلسله ي راويان احاديث آنان غير معصوم نيست . غزالي سني وقتي خواست عليه فلاسفه مطلب بنويسد ابتدا اصول فلسف را آموخت و با استناد به دانسته هايش ابراز نظر نمود لذا بايسته است عزيزان اهل سنت اول معلومات خود را كامل نمايند سپس در رد آرا و نظرا شيعه مطلب بنويسند . اگر مسئله ي مهدويت يك افسانه است پس چرا خليفه ي منفور عباسي نام مهدي را براي عوام فريبي برگزيد . اگر مهدويت دروغ است پس با اين همه احاديث منقول در صحاح چه كار مي كنيد ؟ بحث اصلي اثبات مهدويت و حقانيت اهل بيت است و مسائل ديگر نظير ازدواج حضرت ولي عصر و خوراك و پوشاك و نحوه ي امرار معاش آ، حضرت جز به قصد انحراف در اصل موضوع مطرح نمي گردد .سنت بودن ازدواج امري بديهي است اما عدم ازدواج امام زمان هم خلاف سنت نيست چون شرايط آن حضرت با سايرين متفاوت است در ثاني پيغمبراني نظير حضرت عيسي و حضرت يحيي هم ازدواج نكرده اند و اين امر به قداست آنان خللي وارد نمي كند . مسئله ي مهم وجوب امامت از ديدگاه قرآن و عقل آدمي و اعتقاد به اين اصل مهم و قابل قبول براي اهل سنت است كه زمين هيچ گاه از ولي خدا خالي نمي شود منتها شيعه مي گويد ولي خدا بايد معصوم و به انتخاب خدا باشد و اهل سنت معتقد است كه ولي خدا مي تواند فرزند هند جگرخوار و سميه و مرجانه و يا مروان بن حكم (معروف به چلپاسه) باشد كه وقتي متولد شد پيتمبر درباره اش فرمود : هذا ملعون ابن ملعون و وزغ بن وزغ . مروان فرزند كسي بود كه پشت سر پيغمبر شكلك درآورد و به اذن خدا دهانش به جاي خود بر نگشت و كج شد و به چلپاسه معروف شد .
31   نام و نام خانوادگي:  جاويد حسنيار افغاني از باميان     -   تاريخ:  05 دي 91 - 13:23:58
بنده به اين نظر استم که امام زمان يک واقعت است در افغانستان ما که با عسيوي ها هم صحبت هاي داشتيم آنها هم اين عقيده و واقعت را باور داشتن و مي گفتن که کاتوليک مذهب ما به اين عقيده است
32   نام و نام خانوادگي:  دنيا     -   تاريخ:  06 دي 91 - 10:19:08
من خيلي دوست دارم يكي از ياران امام زمان بشم ولي نمي دونم چكارهايي رو انجام بدم .امام زمان خيلي دوست دارم .
33   نام و نام خانوادگي:  سعيد صفري     -   تاريخ:  07 دي 91 - 20:59:36
كساني كه امامشان را دوست دارند صلوات بفرستند يه تسبي داخل جيبشان بگذارند هر كجا رفتند صلوات بفرستند بدون اين كه كسي بفهمد ياامام زمان كجاي ..........................
34   نام و نام خانوادگي:  کمال     -   تاريخ:  18 دي 91 - 12:06:24
سلام انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است از همه دوستان مي خواهم بجاي دعوا همه با هم براي فرج اقا دعا كنيم .التماس دعا
35   نام و نام خانوادگي:  ع - ي     -   تاريخ:  22 دي 91 - 21:56:31
خدايا حجتت را برسان - صلوات
36   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  23 دي 91 - 11:06:16
به اميدظهورت كه بيايي گرهاز قلبم گشايي شايد
37   نام و نام خانوادگي:  س قائمي     -   تاريخ:  25 دي 91 - 06:34:51
به نام خدا.سلامتي بر همه شما. لطفا در مواردي که مطمئن نيستيد، وکاملا به آن آگاه نيستيد ، بيش از اين کنکاش نکنيد، وآن را منتشر نکنيد، زيرا دچار گمراهي مي شويد. صبور باشيد و توکلتان به خدا باشد. در آينده اي نزديک همه چيز را خودتان همه چيز را متوجه مي شويد.
38   نام و نام خانوادگي:  س قائمي     -   تاريخ:  25 دي 91 - 06:59:04
به نام خدا.سلامتي بر همه ي شما شيعيان راستين الهي.هميشه سعي کنيد ، که عمل هاي نيکوي خود را با اخلاص انجام دهيد.و هر چيزي که مي خواهيد فقط وفقط از خدا بخواهيد(اياک نعبد واياک نستعين).
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
اولا: شما با استدلال به اين آيه مي خواهيد ثابت كنيد كه كمك خواستن از غير خدا جايز نيست در حالي كه مطلب چيز ديگري است و اين طور نيست كه هرگونه كمك گيري از غير و اعتماد به غير قبيح باشد، بلكه خداوند اصولاً انسان را موجودي نيازمند به غير خلق كرده، يعني جامعه انسان ها اين طور است كه هر كس به ديگري محتاج است و اينكه مي بينيم در سفارشات اسلامي، دائماً امر به تعاون مي كنند ، نمايانگر همين حقيقت است. در قرآن مجيد مي فرمايد: تعاونوا علي البر والتقوي «در كارهاي نيك يكديگر را مدد برسانيد.» مائده: 2.
اگر استعانت از غير، در هيچ حدي جايز نبود، پروردگار سفارش به تعاون نمي كرد، ولي مي فرمايد: شما به يكديگر محتاج هستيد و لذا بايستي يكديگر را مدد و ياري كنيد.
استعانت از غير خدا به اين شرط كه اين فرد، در كمك رسانى خود، از نيروى خدادادى بهره گرفته و انسان را يارى مى كند، چنين كمك خواهى نه‏ تنها مايه شرك نيست، بلكه عين توحيد است، زيرا جهان آفرينش جهان اسباب و مسبّبات است، و فيض الهى، طبق مشيت خدا از مجارى يك رشته اسباب به انسان مى رسد، و سبب در كار خود، استقلال ندارد و به امر الهى كار خود را صورت مى دهد.
و اين آيه اى را كه در سوره حمد، شب و روز مى خوانيم، استعانت را به خدا منحصر مى كند و فرمان مى دهد كه تنها بايد از او كمك خواست، در مقابل كار مشركان است كه از بت هاى خود، طلب استعانت كرده و آنها را در فعل و كار خود مستقل مى پنداشتند، و گرنه نام «اله» و «خدا» به خود نمى گرفتند.
اگر معني إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اين است که از غير خدا نبايد هيچ کمک بگيريم پس شما هم از هيچ کس نبايد کمک بگيريد چه زنده و چه مرده فرقي نمي کند.
قرآن مي فرمايد:إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ فقط از تو کمک مي گيريم.آيا در زندگي روزه مره خودتان از هيچ كس كمك نمي گيريد؟!
شما كه خود را تابع خليفه دوم مي دانيد بهتر است بدانيد عمر از غير خدا  كمك مي خواست و مي گفت : للهم إِنَّا كنا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا صلى الله عليه وسلم فَتَسْقِينَا  . ما براي طلب باران متوسل به پيغمبر مي شديم.صحيح البخاري ج 3 ص 1360
جهت اطلاع بيشتر در اين مورد به اين آدرس رجوع كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
 
39   نام و نام خانوادگي:  از تبريز     -   تاريخ:  30 دي 91 - 01:32:53
آفرين به آقاي امير از كردستان . خدا حفظت كنه . خدا امثالت رو زياد كنه . نظري را كه دادي او نقدر زيباست كه اشكم درآمد . اميدوارم هميشه ثابت قدم باشي و الگويي براي يك انسان مسلمان .
40   نام و نام خانوادگي:  فرهام نوذري     -   تاريخ:  20 بهمن 91 - 11:38:20
متني که خوانديم خوب ولي طولاني بود بيابيم با يکديگر برادر باشيم نه از نظر معني کلمه برادر بلکه از باطن پس به دور از تمام اختلافات نژادي وقوي و زباني وبراي يک را که همان راه راست است وراه راست همان علم حقيقي است وعلم حقيقي همان راه مهدي(عج) وراه مهدي همان راه خداست قدمي در پله بگذاريم که ما را به پروردگار بر ساند والسلام




  صفحه بعد [1] [2] [3] [4]  

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما