* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 12 تير 1391 تعداد بازديد: 119690 
آيا امام زمان داراي زن و فرزند هستند ؟
گروه عقائد شيعه  

ازدواج امام زمان (عليه السلام)

مقدّمه

 

يكى از مباحث پيرامون شخصيّت حضرت مهدى (عج)، زندگى شخصى و خانوادگى آن حضرت است، سخن از ازدواج يا عدم آن و داشتن فرزند و مكان زندگى و وضعيّت زندگى اولاد او و كيفيّت زندگى آن حضرت از بحثهاى جذّابى است كه احياناً در اذهان بسيارى از معتقدان به او ابهاماتى وجود دارد، كه معمولا با جوابهاى ضدّ و نقيضى نيز مواجه ميشوند.

اساساً غيبت طولانى آن حضرت از نگاه زندگانى شخصى و خصوصى وى اين سؤال را بوجود ميآورد كه آيا در اين مدّت، حضرت مهدى(عليه السلام)ازدواج كرده است يا خير؟

برخى اين سؤال را به صورت اشكال مطرح كرده و ميگويند: اگر ازدواج كرده و همسر دارد، لازمهاش داشتن فرزند است، و لازمه اين نيز فاش شدن اسرار و شناسايى آن حضرت است، كه با حكمت و فلسفه غيبت منافات دارد.

و اگر ازدواج نكرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و به امر شرعى مستحب عمل نكرده است، كه اينهم با مقام و شأن آن حضرت نميسازد، زيرا وى رهبر دينى مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، بايد پيشقدم باشد، و فرضِ وجود امامي كه مستحب مؤكّد شرعى را ترك كند، و در واقع عمل مكروهى را انجام دهد بسيار مشكل، و جاى استبعاد دارد.

پس اگر ازدواج نكرده باشد اشكال ترك مستحبّ از طرف معصوم، و اگر ازدواج كرده باشد اشكال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غيبت پيش مي آيد، و چون طرفين قضيّه با اشكال مواجه است، عدّهاى چنين نتيجهگيرى ميكنند كه اصلا آن حضرت وجود ندارد.

نكته ديگر اين كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نيست، بلكه از مسائل شخصى است كه در روايات نيز به آن تصريح نشده، و مورد بحث امامان قبلى نيز نبوده است، و كسانى هم كه در دوران غيبت توفيق درك حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشكلات در ذهنشان بوده است كه به اينگونه سؤالات نرسيدهاند.

در دوران غيبت صغرى نيز از نائبان خاصّ، در اين زمينه سخنى شنيده نشده است.

از سوى ديگر ذهن انسان در كنار سؤال از ازدواج حضرت مهدى(عليه السلام)، سؤالات ديگرى نيز ميسازد از جمله اين كه:

آيا امام مهدى(عليه السلام) داراى فرزند است؟

آيا مكان خاصّى براى زندگى وى و فرزندانش وجود دارد؟

آيا فرض وجود فرزند و همسر براى آن حضرت با حكمت و فلسفه غيبت سازگارى دارد؟

و در صورت ازدواج نكردن، آيا بر خلاف سنّت و دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل نكرده است؟

و سؤالات ديگرى كه اين مقاله در صدد جواب دادن به بعضى از آنهاست.

بنابراين، پس از طرح سؤال اصلى و بيان ديدگاههاى متفاوت و دلائل آنها، و نيز بررسى دلائل، سعى ميشود تا به نتيجهاى مناسب و جامع برسيم.

آيا حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج كرده و داراى فرزند ميباشد؟

در پاسخ به اين پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادى مانند: حكمت يا فلسفه غيبت، و نيز مسائل فقهى همچون استحباب شرعى ازدواج، و متونى كه مستقيم يا غير مستقيم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظريّه وجود دارد:

ـ نظريّه أوّل: عدّهاى معتقدند كه حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج كرده است، و براى اثبات اين نظريّه به دلائل ذيل استناد جسته اند.

الف: استحباب ازدواج:

ازدواج و نكاح در اسلام مستحبّ مؤكّد و سنّتى نبوى است، پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترويج آن تأكيد داشته، و امّت خود را به اين امر تشويق و ترغيب ميكردند، و بارها فرمودهاند: «نكاح كنيد و با تشكيل خانواده بر تعداد خود بيافزاييد، كه من در روز قيامت به شما اگر چه فرزندى سقط شده باشد مباهات ميكنم([1]

در احكام دين ازدواج سنّتى حسنه و مورد تأييد، و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مكروه است.

و ازطرفى ازدواج نكردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) است، چرا كه آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: «نكاح سنّت من است، و هر كس از آن اعراض كند (روى برگرداند و ازدواج نكند) از من نيست([2])

اكنون كه ساليان متمادى از عمر حضرت مهدى(عليه السلام) ميگذرد، آيا مي توان گفت: او مستحبّ مؤكّد را ترك، و مرتكب مكروه شده است؟

هرگز نميتوان اينگونه نتيجه گرفت، چرا كه او امام است، و در عمل به مستحبّات شرعى از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج كرده و داراى همسر ميباشد.

در كتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منكرين وجود اهل و عيال براى امام مهدى(عليه السلام) چنين آمده است: «چگونه ترك خواهند كرد، چنين سنّت عظيمه جدّ اكرم خود را با آن همه ترغيب و تحريص كه در فعل آن و تهديد و تخويف در ترك آن شده، و سزاوارترين امّت در اخذ به سنّت پيغمبر امام هر عصر است، و تاكنون كسى ترك آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است([3])

و نيز در كتاب «الشموس المضيئة» آمده است: «اگر در اين زمينه (داشتن همسر و خانواده) هيچ نقل روايى وجود نداشت، و فقط همين مطلبى كه آن حضرت با وجود سنّ زياد از نظر جسمي جوانى قويّ البنيه است... و نيز ميدانيم كه آن حضرت به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل ميكند، در قبول اين مطلب كه آن جناب همسر و فرزندانى دارد كافى بود»([4]).

ـ نقد و بررسى:

دليل مزبور شامل دو قسمت است:

قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى نيكو و مستحبّ شرعى است.

قسمت دوّم: امام زمان(عليه السلام) لزوماً به اين سنّت و امر شرعى عمل ميكند.

هر دو مقدّمه نيازمند بررسى و تأمّل است.

امّا استحباب ازدواج([5]) از آيات و روايات فراوانى استفاده ميشود مانند: آيه شريفه (فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6]) و آيه (وَأَنكِحُواْ الاَْيَـمَى مِنكُمْ وَالصَّــلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآلـِكُمْ )([7]) و همچنين در حديثى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود ميداند([8])، و در حديثى ديگر ميفرمايد: هر كسى از آن اعراض كند از من نيست.([9])و در رواياتى ديگر ازدواج امرى پسنديده و ممدوح دانسته شده([10]) و بر توليد نسل و بقاء آن توصيه شده و كثرت مسلمين مايه مباحات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شمرده شده است.

در اهميّت و تشويق به ازدواج چنين آمده است: «هر كس ازدواج كند نصف دينش را بدست آورده است»([11])، و نيز امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «دو ركعت نماز كسى كه ازدواج كرده با فضيلتتر است از هفتاد ركعت نماز كسى كه بدون همسر است»([12])، و همچنين در روايات فراوانى نقطه مقابل ازدواج يعنى ترك ازدواج مذمّت شده و از ناحيه ائمّه(عليهم السلام) امرى مكروه و ناپسند شمرده شده است.([13]) كه اين روايات نيز به قرينه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.

با توجّه به آيات و روايات فوق و وجود كلمات امر مانند «انكحوا» در آيات، و تشويق به ازدواج در روايات، و توصيه كردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهاى بزرگوار اسلام، استحباب شرعى ازدواج را استنباط كرده و بر طبق آن به استحباب([14])، و بعضى به استحباب مؤكّد فتوى دادهاند، و برخى آن را در شرايطى واجب ميدانند([15]).

و از سوى ديگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست ميآيد كه

اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غير دائم (موقّت) مستحب شرعى است.

ثانياً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و كسانى كه نيازمند به همسر ميباشند نيست، بلكه شامل غير مشتاقان و كسانى كه در خود احساس نياز به همسر نميكنند نيز ميباشد.([16])

چرا كه علّت اين حكم شرعى در اشتياق به جنس مخالف و يا اطفاء (خاموش كردن) غريزه جنسى خلاصه نشده است، تا گمان شود ازدواج براى غير مشتاقان استحباب ندارد، بلكه مواردى از قبيل: تكثير نسل، و ابقاء نوع انسانى، و كثرت تعداد موحّدين، در استحباب شرعى ازدواج دخالت دارند.([17])

پس اگر ازدواج براى تأمين اين اغراض هم باشد، از جهت شرعى مستحب است، و داراى مطلوبيّت شرعى است.

بديهى است كه استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نيست، بلكه شامل غير دائم و مِلك يمين (كنيزان) نيز ميشود.([18]) و به همين جهت اينگونه به نظر ميرسد كه تحقّق يك مرتبه از ازدواج در طول عمر براى عمل كردن به اين مستحبّ شرعى كافى است، اگر چه بنا به عللى([19]) بين زوج و زوجه جدايى حاصل شده باشد.

امّا با تأمّل در رواياتى كه در آن عزوبت (همسر نداشتن) مكروه دانسته شده است حتّى براى مدّتى اندك([20])، معلوم ميشود كه مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پايان عمر است.

پس عمل كردن به استحباب ازدواج در صورتى كافى است كه استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور كه اين استحباب فقط به داشتن يك همسر نيست بلكه تعدّد آن نيز مستحب شرعى است.([21])

بنابراين در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى مستحب است) چنين نتيجه ميگيريم:

1 . ازدواج مستحب شرعى است، خواه نياز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت.

2 . اين استحباب دوام و استمرار دارد، و شامل تمام عمر انسان ميشود.

3 . تعدّد همسر نيز مستحب شرعى است.

و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(عليه السلام) به امر شرعى و سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتى را به وجود ميآورد، از جمله اينكه:

با كثرت امور مستحبّى، آيا امام(عليه السلام) به همه آنها عمل ميكند؟ يا اينكه از آن امور انتخاب كرده و گزينشى عمل ميكند؟ آيا لزوم عمل به امور مستحب براى امام ضرورى است؟

بدون ترديد امامان مانند پيامبران چون هدايت مردم را بعهده دارند، و رهبران الهى محسوب ميگردند، هميشه در عمل به احكام الهى پيشقدم بودهاند، و اساساً رسالت آنان ايجاب ميكرد كه أوّل خودشان عامل به احكام الهى باشند، و از دستورات الهى سرپيچى نكنند، و در صحنه عمل براى ديگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نكردن به اوامرى كه حكايت از محبوبيّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) براى رهبران دينى مذموم است، و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد كه آنها به دستورات واجب و مستحب عمل كنند، پس امام(عليه السلام) نيز به آنها عمل ميكند.

بنابراين، دو نكته در لزوم عمل كردن امام به مستحبّات وجود دارد.

1 . هدايت و رهبرى و الگوى كامل بودن براى مردم كه ايجاب ميكند امام در زندگى و معاشرت و در برخورد با ديگران به نحو احسن عمل كند، و در عمل به دستورات دينى (واجب و مستحب ) پيشقدم باشد.

2 . اقتضاى شأن و منزلت انسان كامل ايجاب ميكند كه به مستحبّات عمل كند، بدون ترديد نكته أوّل در زمان غيبت امام(عليه السلام) موضوعيّت ندارد، زيرا امام(عليه السلام) در مرأى و منظر مردم نيست، و امامت وى در باطن است، نه در ظاهر.([22]) ولى نكته دوّم در رسيدن به مطلوب (امام پايبند به مستحبّات شرعى است، و سزاوارتر از ديگران است) كافى است.

با توجّه به دو مقدّمهاى كه گذشت، عدّهاى معتقدند كه امام زمان(عليه السلام) در عصر غيبت ازدواج كرده و صاحب همسر و فرزند است.

ب: استدلال به روايات:

دليل ديگر معتقدين به ازدواج حضرت مهدى(عليه السلام) تمسّك به بعضى از روايات است، از جمله:

1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: &laquo... از مكان او هيچ يك از اولاد و ديگران اطلاع نمييابد، مگر مولايى كه متولّى امر اوست»([23])، در اين روايت وقتى كه سخن از جا و مكان و محلّ زندگى آن حضرت ميشود، امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد: كسى از مكان او اطلاع ندارد حتّى اولادش، پس معلوم ميشود او اولادى دارد، و داشتن اولاد حاكى از ازدواج امام است.

امّا با تأمّل در اين روايت نكاتى به نظر ميرسد كه مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نكات عبارتند از:

الف ـ اين روايت در كتاب الغيبه نعمانى نيز نقل شده است، با اين تفاوت كه به جاى كلمه «ولد» كلمه «ولى» آمده است : «ولا يطّلع على موضعه أحد من وليّ ولا غيره([24]) از مكان او كسى از ولى و غير ولى اطّلاع نمييابد»، يعنى دوست و غير دوست، آشنا و غير آشنا، از مكان او خبرى ندارند، و نميدانند او كجاست.

در اين روايت هيچ سخنى از فزرند و فرزندان نيست، بنابراين، با توجه به اين نقل اعتمادى بر آن روايت نيست.

ب ـ در روايت سخن از فرزند است، ولى از اين جهت كه بگوييم الآن امام(عليه السلام) داراى فرزند و همسر باشد نيست، و به اصطلاح مجمل است، چرا كه امكان دارد منظور فرزندانى باشند كه در آستانه ظهور و يا پس از ظهور امام(عليه السلام) به دنيا ميآيند.

ج ـ ممكن است اين روايت و امثال آن بيانگر مبالغه در خفاى شخص باشد، يعنى هيچ كس نميداند كه او در كجاست، حتّى اگر داراى فرزند هم باشد، فرزندانش نيز از جايگاه او اطّلاع ندارند.([25])

د ـ از جهت سند مخدوش است، زيرا يكى از راويان آن ابراهيم بن مستنير و در جاى ديگر عبد اللّه بن مستنير است و هر دو مجهولاند.

با توجّه به نكات فوق، استدلال بر ازدواج امام(عليه السلام) در عصر غيبت مشكل، بلكه بعيد به نظر ميرسد.

ن ـ سيّد ابن طاوس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است، كه آن حضرت فرمود: ... خدايا، مايه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(عليه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّيه و تمام پيروانش فراهم فرما»([26]).

در اين روايت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولى چون معلوم نيست كه وجود اين فرزندان پيش از ظهور است يا پس از آن، از اين جهت مجمل است، و نميتوان به آن استناد كرد.

و ـ ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «گويا ميبينم كه قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزيده است، ابو بصير مي گويد: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آرى. گفتم: فدايت شوم! قائم هميشه در آن مسجد است؟ فرمود: آري... ([27]

اين روايت نيز دلالت بر وجود فرزند براى امام(عليه السلام) پيش از ظهور ندارد، و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور كه از سياق كلام در اكثر روايات كه به نمونه هايى از آنها اشاره خواهيم كرد، اين گونه استفاده ميشود.

2 ـ روايتى مرحوم مجلسى(رحمه الله) در بحار الأنوار از على بن فاضل نقل كرده است، كه در آن به مكان و جزيرهاى اشاره شده كه نسل و فرزندان آن حضرت، زير نظر وى جامعه نمونه اسلامي تشكيل داده و براى خود حكومت دارند([28])، اين مكان نامعلوم است، و هر كس نميتواند به آنجا برود، و دسترسى براى عموم مردم ممكن نيست.

تمسّك به اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت ازدواج كرده و در نتيجه فرزندانى دارد و لازمه آن نيز زندگى در مكان خاصّ است، زيرا اولاًّ: از نوع بيان روايت به دست ميآيد كه اين روايت اعتبار قابل ملاحظهاى در نزد مرحوم مجلسى(رحمه الله)نداشته است، زيرا ميگويد:

«چون اين حديث را در كتابهاى معتبر نيافتم آن را به طور مستقل و جدا ميآورم»([29]).

ثانياً اين داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بىاساس و نيز مجهول بودن عدّهاى از روات آن، قابل استناد نيست، حتّى بعضى از محقّقين با بررسىهاى گستردهاى كه انجام دادهاند، معتقدند جزيره خضراء افسانهاى بيش نيست و واقعيت ندارد.([30])

و برخى همچون آقابزرگ تهرانى ميگويند: اين داستان تخيّلى است.([31])

3 ـ روايتى كه ابن طاووس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است. كه فرمود: «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من ولده .

ابن طاووس ميگويد: روايت فوق اينگونه نيز نقل شده «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من بعده([32])

اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت داراى فرزند است.

زيرا با وجود دو گونه نقل معلوم نيست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، يا امامان پس از او، بنابراين روايت مجمل است، علاوه اين دو روايت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پيش از آن.

هــ صاحب كتاب الشموس المضيئة پس از نقل هفت روايت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت كه بعضى از آن را آوردهايم، چنين نتيجه ميگيرد. «از مجموع اين روايات معلوم مي شود كه حضرت حجّت(عليه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند كه جزئيّات آن را نميدانيم([33])

سپس اضافه ميكند كه داستان جزيره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسى(رحمه الله) و داستانى قريب به آن در اثبات الهداة با اين قيد كه شيعيان آن جزيره از تمام مردم دنيا تعداد شان بيشتر است و هر يك از فرزندان امام(عليه السلام) در آن جزيرهها حكومتى دارند، چنين آورده است: «با توجه به عمر طولانى و مبارك ايشان ممكن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدى داشته باشد كه بعضى مرده و برخى زنده اند .

بنابراين، آن حضرت فرزندان و نوادگان زيادى خواهد داشت كه شمارش آنها به سادگى ممكن نيست([34])

با عنايت و دقّت در مطالب كتاب مذكور توجّه به چند نكته ضرورى است:

اوّلا: نميتوان به آن هفت روايت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتيجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد كرد، چرا كه برخى از آن روايات همان رواياتى است كه قبلا به آنها اشاره شد.([35])

و برخى ديگر گوياى وجود همسر و فرزند براى آن حضرت نيست. و بعضى ديگر با خفاى شخصى و عدم اطلاع از مكان او سازگارى ندارد.

ثانياً: وجود فرزندان بىشمار آن حضرت با فلسفه غيبت منافات دارد، زيرا ممكن است فرزندان در صدد تشخيص هويّت خود برآيند، و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])

ثالثاً: چطور ممكن است شيعيان آن جزيره (بنابر نقل وى از كتاب إثبات الهداة)([37]) تعدادشان از تمام مردم دنيا بيشتر باشد. با اينكه علم پيشرفتهى نقشهبردارى و جغرافياى امروز در شناسايى نقاط اين كره خاكى چيزى را از قلم نينداخته است، و امروزه جايى وجود ندارد كه ناشناخته باشد، حتّى مثلث برمودا،([38]) كاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطيسى) آشكار گشته و تعداد زيادى به آن مكان رفتهاند و گزارشهاى متعدّدى ارائه كردهاند. بنابراين معقول نيست كه جمعيّتى چند ميلياردى بيش از جمعيّت فعلى جهان در مكانى زندگى كنند و كسى هم از آنها هيچگونه اطلاعى نداشته باشد.([39])

به هر جهت اينگونه مطالب نميتواند دليلى قاطع بر اثبات ازدواج و در نتيجه فرزندان و مكان اقامت خاصّى براى آن حضرت باشد.

ىــ برخى ممكن است براى اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدى(عليه السلام) به كنيه مشهور آن حضرت يعنى «أبا صالح» استدلال كنند، و بگويند اين كنيه به معناى پدر صالح است. و اين دلالت بر وجود فرزندى بنام صالح براى آن حضرت دارد.

اين نيز سخن درستى نيست زيرا:

اوّلا: با جستجو و تفحّص در ميان كنيههاى نقل شده براى حضرت مهدى(عليه السلام) در كتابهاى معتبر، چنين كنيهاى نقل نشده است، بلكه به نظر ميرسد اين كنيه بر اثر كثرت استعمال در ميان مردم، معروف شده است، و در بعضى از مجلاّت([40]) و كتابها كه در پاسخ از اين سؤال مطالبى گفته شده است، بيشتر جنبه هاى ذوقى و استحسانى، با احتمالاتى بدون ذكر سند و دليل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است كه اين كنيه ممكن است از آيه شريفه (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّــلِحُونَ)([41]) گرفته شده باشد.([42])

و يا ميگويند: چه مانعى دارد كه ما به آن حضرت بگوئيم أبا صالح يعنى پدر تمام نيكىها و خوبيها؟

وممكن است برخى استدلال كنند به احاديثى كه در آنها واژه أبا صالح و صالح بكار رفته است.

مرحوم مجلسى(رحمه الله) نيز در اين رابطه داستانى در بحار الأنوار نقل كرده است،، در حاليكه با رجوع به آن احاديث و دقّت در آنها معلوم ميگردد، صالح يا أبا صالح نام جنّى است كه مأموريت دارد تا اشخاص گمشده را هدايت و راهنمايى كند.

در كتاب من لا يحضره الفقيه چنين آمده است: «امام صادق(عليه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم كردى صدا بزن يا صالح! يا بگو: يا أبا صالح راه را به ما نشان دهيد، خداوند شما را رحمت كند([43]).

امّا مرحوم مجلسى(رحمه الله) در حكايات و داستانهاى اشخاصى كه امام زمان(عليه السلام) را ديدهاند «قضيهاى را از پدرش نقل ميكند و او نيز از شخصى بنام امير اسحاق استرآبادى كه چهل مرتبه با پاى پياده به حجّ مشرّف شده بود نقل ميكند كه در يكى از سفرهايش قافله را گم كرد و متحيّر با حالت عطش و بىآبى مانده بود، سپس صدا زد يا صالح يا أبا صالح ما را راهنمايى بفرما، ناگاه شخص سوارهاى را از دور ديد كه آمد و او را راهنمايى كرد و به قافلهاش رساند، وى ميگويد: پس از آن قضيّه من متوجه شدم كه او حضرت مهدى(عليه السلام) بوده است([44])

روشن است كه اين قضيه ارزش علمي و استدلالى ندارد، و صرفاً داستانى بيش نيست، زيرا معلوم نيست كه شخص مورد نظر واقعاً امام(عليه السلام)را ديده باشد.

ثانياً: با توجّه به معانى مختلف كلمه «أب» در لغت عرب كه تنها به معناى پدر نيست، بلكه به معناى صاحب و غير آن نيز آمده است([45])، و همچنين در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)آمده است كه فرمود: «من و على پدران اين امتيم»، مي توان استفاده نمود كه مقصود از اين كنيه معناى پدرِ فرزندى به نام صالح نيست، بلكه أبا صالح يعنى كسى كه افراد صالح و شايسته در اختيار دارد.

ونيز ممكن است كنيه ابا صالح بدين جهت باشد كه امام زمان(عليه السلام)پدر و مجرى اصلاح جامعه است، يعنى او تنها كسى است كه به اذن خدا جامعه بشرى را اصلاح خواهد نمود.

بنابراين با عنايت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نميتوان از اين كنيه بر ازدواج و داشتن فرزند براى آن حضرت استفاده كرد.

پس دليل دوّم قائلين به ازدواج آن حضرت كه روايات است مخدوش مي شود، و جايى براى استفاده واستدلال به آن باقى نمي ماند، لذا نميتوانيم به آن روايات تمسّك كنيم.

امّا دليل أوّل كه براى ازدواج آن حضرت به استحباب شرعى ازدواج، و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دليل محكم و قابل قبولى است، چون مقتضى موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسيده، و زود است تا قضاوت قطعى بشود، چرا كه بايد ديدگاه مقابل را نيز بررسى كرد و از نبودن مانع و يا وجود امرى مهمتر از ازدواج نيز مطمئن شد.

آيا ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگارى دارد؟

ـ نظريه دوّم: برخى معتقدند كه اساساً آن حضرت ازدواج نكرده است.

 

و تنها دليل آنان اين است كه:

ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگارى ندارد، زيرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است، و اين امر باعث ميشود كه حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود.

و از سوى ديگر غيبت به معناى خفاى شخص است، يعنى ناشناس بودن نه نامرئى بودن، در حالى كه با ازدواج كردن شناخته ميشود، و حد اقلّ شناخته شدن شناسايى وى توسط همسرش ميباشد.

امّا فلسفه غيبت بنا بر آنچه در روايات آمده است خوف از كشته شدن است، امام صادق(عليه السلام)درباره آن حضرت ميفرمايد: «براى غلام (مهدى(عليه السلام)) غيبتى است قبل از اين كه قيام كند، شخصى پرسيد: براى چه؟ فرمود: ميترسد. سپس با دست مباركش به شكمش اشاره كرد([46])

مقصود امام صادق(عليه السلام) از اين حركت احتمال كشته شدن آن حضرت است، و همچنين از امام سجّاد(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «در قائم ما سنّتهايى از پيامبران گذشته وجود دارد... و سنّتى كه از موسى(عليه السلام) در او هست، خوف و غيبت است([47])

بنابراين، فلسفهى غيبت، دورى و پنهان بودن از مردم است تا اينكه صدمه و گزندى به او نرسد، و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چيزى كه خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نيست، و ازدواج با اين امر و فلسفه منافات دارد.

در نتيجه ميتوان گفت: ازدواج كردن امرى است مستحب و پسنديده و مهمّ، و حفظ اسرار و پنهان زيستى و حفظ جان از گزند دشمنان امرى است اهمّ و مهمتر، و هر گاه امرى دائر شود بين مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برميگزيند.

به عبارت ديگر مصلحت اهمّ و فلسفه غيبت بيشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غيبت مانعى است براى ازدواج و ميتواند از فعليّت ازدواج جلوگيرى كند، و حال كه ازدواج مانع دارد، ازدواج نكردن آن حضرت نميتواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقى شود، چون كه وى اعراض نكرده، بلكه امر اهمّ را اختيار كرده است.

ـ نقد و بررسى: با عنايت به دليل فوق ممكن است برخى در مقام جواب بگويند: پنهان زيستى و خوف آن حضرت از كشته شدن مانع از ازدواج نمي تواند باشد، زيرا در روايات موارد ديگرى نيز وجود دارند كه به عنوان فلسفهى غيبت شناخته ميشوند، مانند:

الف) به دنيا آمدن مؤمنانى كه در صلب افراد كافر هستند، درباره اين مطلب امام صادق(عليه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بيت تا تمام كسانى كه (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به وديعت نهاده شدهاند، خارج نشوند ظهور نخواهد كرد، و هنگامي كه همه خارج شدند آن حضرت بر دشمنان خدا پيروز شده و آنها را ميكشد([48])

ب) امتحان الهى: امام كاظم(عليه السلام) به برادرش على بن جعفر فرمود: «براى صاحب اين امر (امام مهدى(عليه السلام) ) غيبتى است، كه عدّهاى از معتقدين به وى برميگردند، اين غيبت محنت و سختى از طرف خداوند است كه با آن خلقش را امتحان ميكند([49])

ج) سرّى از اسرار الهى: در روايتى از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده است: «صاحب اين امر غيبتى دارد كه گريزى از آن نيست... راوى پرسيد: چرا؟ فرمود: به دليل امرى كه ما اجازه بازگو كردنش را نداريم. راوى پرسيد: پس حكمت غيبت او چيست؟ فرمود: همان حكمتى كه در غيبت حجّتهاى ديگر خداوند بوده است كه پس از ظهورش كشف خواهد شد، همان طور كه فلسفه كارهاى خضر نبى(عليه السلام) براى موسى(عليه السلام) تا هنگام جدايى آنها كشف نشد، سپس امام فرمود: اى پسر فضل! اين امر از امور خداوند و از اسرار الهى و غيبى از غيبهاى خداست([50])

با توجّه به موارد مذكور، و موارد ديگرى كه به عنوان فلسفه غيبت شمرده شده است، نميتوان فلسفه غيبت را فقط در خوف از كشته شدن دانست كه با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد، شهيد سيّد محمّد صدر در اين رابطه مينويسد: «اگر بپذيريم كه غيبت آن حضرت به معناى مخفى شدن شخص وى است بدين معنا كه جسم مبارك او از ديدهها مخفى شده و با اينكه ميان انبوه جمعيّت بوده و آنها را ميبيند اما آنها او را نميبينند، در اين صورت بايد گفت آن حضرت ازدواج نكرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.

و اين مسأله هيچ بعدى هم ندارد زيرا هر چيزى كه با غيبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه كند بر وى جايز نيست، چرا كه ازدواج باعث كشف شدن امر آن حضرت ميگردد.

علاوه بر آن براى ازدواج لزوماً بايد آن حضرت ظاهر شده و در معرض ديد مردم قرار گردد، و اين همان چيزى است كه بايد از آن اجتناب كند.

و اين فرض كه فقط براى همسر خود آشكار شود، اگر چه عقلا ممكن است ولى فرض آن بسيار بعيد است بلكه فرض باطلى است، زيرا چنين زنى با خصوصيات خاصّ به طورى كه امام(عليه السلام)هويّت واقعى خود را از او مخفى نكند، و هيچ خطرى هم از ناحيهى او متوجّه امام(عليه السلام) نباشد، چنين زنى بين زنان عالم يافت نميشود، چه رسد به اينكه بگوييم در هر عصرى چنين زنى وجود دارد

امّا اگر غيبت را به معناى پنهان بودن و پوشيدگى عنوان آن حضرت بدانيم بدين معنا كه او به صورت ناشناس در بين مردم زندگى ميكند، در اين صورت هيچ اصطكاكى با ازدواج ندارد و از آسانترين كارهاست، زيرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وى نيز در طول عمر خود بر هويت واقعى او آگاه نخواهد شد، و اگر به علّت عدم مشاهده پيرى در چهرهى آن حضرت به هويت وى گمانى برد، حضرت او را طلاق داده و يا در شهرى ديگر، دورِ جديدى از زندگى خود را آغاز كرده و دوباره ازدواج ميكند .

سپس شهيد صدر ميگويد: «حال كه ثابت شد كه ازدواج آن حضرت در عصر غيبت ممكن است، امكان دارد بگوئيم اين امر تحقّق يافته است، چون مهدى(عليه السلام) به تبعيّت از سنّت اسلامي سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شديم كه معصوم تا جايى كه ممكن است به مستحبّات عمل كرده و مكروهات را ترك مي كند.

بنابراين التزام به اين كه ازدواج وى در عصر غيبت ممكن است در اعتقاد به آنكافى است»([51]).

با عنايت و دقّت در دليل قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت و جواب مذكور، و كلام شهيد سيّد محمّد صدر نكاتى قابل تأمّل است. از جمله:

1 . مواردى كه به عنوان فلسفهى غيبت از روايات قابل استفاده است كه به چند نمونهى آن اشاره شد، در عرض يكديگر نيستند، به اين معنا كه اگر غيبت براى امتحان باشد، ديگر مسألهى خوف و ترس از كشته شدن در آن نيست. بلكه اينها در طول يكديگرند، لذا نميتوان با بيان موارد ديگر فلسفه غيبت قائل به ازدواج امام(عليه السلام) شد. چون در عين اين كه غيبت براى ترس از كشته شدن است، براى امتحان كردن بندگان و معتقدين به آن حضرت نيز ميباشد، كه اين هم جاى استبعاد ندارد، به عبارت ديگر فرضيّه ترس از كشته شدن در تمام موارد ديگر نيز جارى است.

2 . سخن شهيد صدر در معناى غيبت به دو صورت ناشناسى (مردم او را ميبينند ولى نميشناسند) و ناپيدايى (جسم و شخص او ديده نميشود) و بنا كردن مسألهى ازدواج را بر ناشناسى، سخن جامع و فراگيرى نيست، چون نميتوانيم به ناشناسى به تنهايى و يا به ناپيدايى آن حضرت قطع پيدا كنيم، چرا كه ممكن است آن حضرت گاهى ناشناس باشد و گاهى ناپيدا، همانطور كه اين برداشت از روايات نيز قابل استفاده است.([52])

3 . شهيد صدر معتقد است زنى كه لياقت و شايستگى و به اصطلاح هم كفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور اين سخن از ايشان جاى تعجب است، چرا كه زنان شايسته و بايسته با فضائل اخلاقى و معنوى بالا در هر دورهاى وجود داشته و هست، زنانى همچون حضرت مريم(عليها السلام) و آسيه همسر فرعون كه در قرآن كريم الگوى ديگران شمرده شدهاند([53]) و يا مانند حضرت خديجه همسر پيامبر گرامي اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) بودهاند و هستند، و از سوى ديگر در روايات وارده در شأن و خصوصيات اصحاب و ياران خاصّ امام زمان(عليه السلام) آمده است كه پنجاه نفر آنان زن ميباشند.([54])

آيا اينگونه زنان كه لياقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند، و محرم خيلى از اسرار هستند، لياقت همسرى آن حضرت را ندارند؟ چه مانعى دارد كه امام(عليه السلام) از ميان آنان زنى را به همسرى برگزيند؟

4 . به نظر ميرسد كه ازدواج آن حضرت به صورت ناپيدايى امرى ممكن باشد برخلاف شهيد صدر كه آن را غير ممكن ميداند، زيرا ناپيدايى امرى هميشگى براى امام(عليه السلام) نيست، و از سوى ديگر همانطور كه براى همراهان و خواصّ غائب نيست([55]) براى همسر خود نيز ميتواند غائب نباشد.

ـ نتيجه گيرى: كسانى كه مي گويند حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج نكرده است، تنها دليلشان فلسفهى غيبت است، كه آنهم ترس از كشته شدن و افشاء سرّ امام است.

ولى با توجّه به موارد ديگر در فلسفهى غيبت كه در طول يكديگربودند نه در عرض، اين امر نميتواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در اين بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نياز به اطلاعاتى كافى و جامع و احاطهى كامل بر زندگى شخصى آن حضرت دارد، و اين نيز در حدّ توان ما نيست.

از سوى ديگر در مباحث تحقيقى و علمي نياز به دليل داريم، و براساس مدارك و ظواهر به نتيجه ميرسيم، بنابراين، گرچه با وجود اين گونه مدارك، ازدواج آن حضرت امرى ممكن است، ولى نميتوانيم با قطع و يقين به آن حكم كنيم، همانطور كه نميتوانيم به عدم ازدواج قطع پيدا كنيم.

آيا سكوت بهتر نيست؟

ـ نظريّه سوّم: گروهى ديگر مي گويند نبايد به اينگونه مباحث پرداخت و نهايتاً بايد توقّف كرد، و در جواب اين نوع سؤالات كلمه «نميدانم» و «نميدانيم» را بر زبان جارى مي كنند، چرا كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نيست، زيرا در مباحث اعتقادى ما نيامده است كه بايد معتقد شويم به امام زمانى كه ازدواج كرده يا نكرده است، اين نوع موضوعات از مسائل شخصى است كه معمولا در روايات نيامده و كسى هم به آن نپرداخته است، حتّى امام عسكرى(عليه السلام) نيز در رابطه با ازدواج فرزندش چيزى نفرموده است.

نگاه اجمالى به تاريخ غيبت صغرى و كبرى حاكى از وجود نداشتن چنين مسائلى است، و حتّى كسانى كه توفيق لياقت ملاقات با آن حضرت را يافتهاند، هيچگونه سؤالى درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است، و غالباً به دليل مشكلات فراوان يا نيازهاى مادّى و معنوى و يا پرسيدن مسائل علمي از اين گونه سؤالات غافل بودهاند، گرچه اساساً سؤال نكردن از ازدواج طبيعى است چرا كه خيلى اوقات پيش ميآيد كه سالها با اشخاص و دوستان زيادى آشنا هستيم ولى لزومي نميبينيم كه از زندگى شخصى او سؤال كنيم، مثلا بگوييم آيا همسر داريد؟ اگر داريد دختر چه كسى است؟ آيا فرزند داريد؟ جنسيّت آنها چيست؟ و... لذا اساساً لزومي ندارد كه از اين گونه امور مطّلع شويم و اين مسائل در زندگى ما نيز هيچ تاثيرى ندارد، و به دليل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نميگيريم.

ـ نقد و بررسى:

درست است كه اينگونه مسائل جنبه شخصى دارند، و دانستن يا ندانستن آن تأثيرى در زندگى ما ندارد، ولى امامان ما مانند انسانهاى عادى نبودهاند كه بىتفاوت از كنارشان بگذريم، زيرا آنها هاديان و رهبران دينى و اجتماعى مردم هستند كه طبق نصوص متعدّد از آيات و روايات، داراى مقام عصمت و مصونيّت از خطا و اشتباه مي باشند.

لذا دوستان و شيعيان آن حضرت دوست دارند سيره و روش آن امام را در مسائل خانوادگى و شخصى نيز بدانند و به ابهامات و يا سؤالات احتمالى ذهن خويش پاسخى مناسب بدهند. و اين مسأله مختص به امام مهدى(عليه السلام) نيست، همانطور كه هنوز عدّهاى ميپرسند: چرا امام حسن مجتبى(عليه السلام) با جعده ازدواج كرد؟ يا چرا امام جواد(عليه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون يعنى كسى كه قاتل پدرش بود ازدواج كرد؟ آيا از آنها فرزندى باقى ماند؟ و... امام عصر(عليه السلام) نيز ا ز اين قاعده مستثنى نيست، بلكه قضيه برعكس است، و حسّاسيّت در امام زمان(عليه السلام) كه مهدى موعود است، و قيام خواهد كرد، و حكومت جهانى را تشكيل خواهد داد، و... بيشتر است.

بنابراين، اساس بحث از زندگانى شخص آن امام مانعى ندارد، گرچه به علّت موقعيّت استثنايى وى كه همان در غيبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانى نداريم. و ناچاريم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اكتفاء كنيم.

ياد آورى يك نكته:

لازم به ياد آورى است كه بحث اصلى ما ازدواج امام زمان(عليه السلام) است، كه مطالب مذكور پيرامون همين عنوان است. ولى از مباحثى پيرامون فرزندان و ويژگىهاى همسر آن حضرت كه لازمه ازدواج است خوددارى كرديم، و سعى بر اين بود كه به مقدار نياز اكتفاء، و از زياده گويى پرهيز نماييم.

نتيجه گيرى كلّى:

دلايل نظريّهى اوّل (قائلين به ازدواج آن حضرت) يا مخدوش است و رسا نيست و يا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است، و از بيان ازدواج وى در زمان غيبت ساكت است.

 

و دلائل نظريّه دوّم (قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت) كه فلسفهى غيبت يعنى ترس از كشته شدن بود با احتمالات و ذكر موارد ديگر فلسفه غيبت و اين كه آن موارد در طول يكديگرند، نتوانست مدّعاى خود را به طور كامل ثابت كند. و دليل نظريّهى سوّم (قائلين به توقّف) كه عدم اعتقادى بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سير تحقيقات علمي و اشتياق شيعيان بر اطّلاع از اين مسائل و پيدا كردن جوابى براى سؤالات و ابهامات ذهنى خود، سازگار نبود.

بنابراين، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مكروه بودن عزوبت و ترك آن در هر حالى و مانع نبودن فلسفهى غيبت، ميتوان نتيجه گرفت كه وى ازدواج كرده است، و لازم نيست كه اين امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود، و با فلسفهى غيبت منافات داشته باشد، بلكه همسر وى ميتواند زنى پاكدامن و خودساخته همچون ياران خاصّ و يا ابدال آن حضرت باشد.

و همچنين لازم نيست كه اين ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غير دائم) نيز ميتواند به امر مستحب عمل كند، همانطور كه لازم نيست حتماً عمر همسر وى مانند عمر خود آن حضرت طولانى باشد.

و نيز لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نيست كه سؤال شود فرزندانش در كجا زندگى ميكنند؟ بلكه ممكن است ازدواج كرده باشد ولى داراى فرزند هم نباشد، و نداشتن فرزند نيز براى آن حضرت نقص نيست، چرا كه وى ميتواند صاحب فرزند شود ولى به دليل انجام مأموريت الهى و حفظ خود از شناسايى ديگران، ميتواند با اختيار خود صاحب فرزند نشود.

پس اگر چه دليل محكم و قاطعى بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولى مانعى هم براى ازدواج نميبينيم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج ميتوانيم معقتد شويم، كه آن حضرت ازدواج كرده است.

واللّه اعلم.

كتابنامه :

1 . مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بيروت / 1404.

2 . نورى طبرسى، ميرزا حسين، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمكران، چ دوم / 77.

3 . سعادتپرور، على، الشموس المضيئة، نشر احياء كتاب، چ أوّل / 80، مترجم: سيد محمدجواد وزيرى.

4 . حرّ عاملى، محمّد بن الحسن، وسايل الشيعه، مؤسسه آل البيت، قم / 1409.

5 . مكى عاملى، محمّد بن جمال، اللمعة الدمشقية، 10 جلدى، دار العالم الاسلامي بيروت.

6 . نجفى، محمّد حسن، جواهر الكلام.

7 . طباطبايى يزدى، محمّدكاظم، عروة الوثقى.

8 . طباطبايى، محمّد حسين، شيعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسين، چ دوازدهم / 76.

9 . نعمانى، ابن أبي زينب، الغيبة، انتشارات صدوق.

10 . رضوانى، على اصغر، موعودشناسى، انتشارات مسجد جمكران، چ أوّل / 84.

11 . سيّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضى، قم.

12 . حرّ عاملى، محمّد بن الحسن، اثبات الهداة، 3 جلدى، مكتبة العلمية قم.

13 . عاملى، جعفر مرتضى، دراسة في علامات الظهور والجزيرة الخضراء، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم ترجمه محمّد سپهرى.

14 . تهرانى، آغابزرگ، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، دار الاضواء، بيروت.

15 . قمي، عباس، مفاتيح الجنان، ناشران قم، چ أوّل .

16 . باقى، محمدرضا، مجالس حضرت مهدى(عليه السلام)، نشر صدر، چ أوّل / 78.

17 . طوسى، محمّد بن حسن، الغيبة، انشتارات بصيرتى، چ دوم.

18 . صدوق، محمّد بن عليّ، كمال الدين، نشر اسلامي 2 جلدى.

19 . صدوق محمّد بن عليّ علل الشرايع، دار احياء التراث العربى، چ دوم.

20 . صدر، سيّد محمّد، تاريخ الغيبة الكبرى، دار التعارف سوريه.

21 . عياشى، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علميه قم.

22 . كلينى، محمّد بن يعقوب، اصول كافي، دار التعارف، لبنان.

23 . افتخارزاده، سيّد حسن، گفتارهايى پيرامون امام زمان(عليه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / 79.

24 . سيّد ابن طاووس، الامان، مؤسسه آل البيت(عليهم السلام)، قم / 1409 هـ.

25 . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين، 4 جلدى، 1413 هـ.

26 . إبراهيم بن عليّ، كفعمي، المصباح، انتشارات رضى، قم / 1405 هـ.

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 

 



    فهرست نظرات  
41   نام و نام خانوادگي:  alireza     -   تاريخ:  23 بهمن 91 - 16:27:54
سايت خوبي داري سعي کن بهترش کني اينم وبلاگ منه دوست داشتي يک سرس بزنwww.bargemarefat.blogfa.comاينم بنر وبلاگم دوست داشتي بزارش .
يا علي مدد
42   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  29 بهمن 91 - 01:37:36
با سلام بشما عزيزان که اهل تحقيق و شک و سپس عبور از تونل شک و رسيدن به يقين هستيد..بايد خدمتتون عرض کنم قبل از بحث در مورد فرعيات همچون ازدواج و غيره از امام زمان يا مهدي بايد در مورد صحت و درستي وجود خود آن شخص بحث کنيد..متاسفانه ما مسلمانان ناخواسته و بدون نيت گاهي در باتلاق شرک فرو ميرويم بدون آنکه به قرآن مراجعه کنيم مرتبا از کتبي که هيچ دليلي ندارد که نويسنده هاي آنها اشتباه فکرنکنند دليل مي آوريم. بهتر است بگويم من هم نظري دارم البته قرآني و توحيدي نه نظر شخصي..ببينيد اول اينکه هيچ جاي قرآن به فردي بنام امام زمان يا اصلا با چنين مشخصاتي که ميشنويم و رايج است يا با نام مهدي يا غيره و اينکه غايب باشد و در آينده ظهور خواهد کردو.......اشاره اي نشده و خودمان بهتر ميدانيم در قسمتهايي که به اين مسله ربطش دادند اگر کمي در بعد و قبل آيه و ترجمه دقيق دقت کنيم هيچ ربطي ندارد و حالا ما داريم درمورد ازدواج و فرزند شخصي بحث ميکنيم که اصلا وجود ندارد چون اولا در اسلام ناب چنين چيزي نيست و دوما اعتقاد به چنين چيزي که امام زماني غايب وجود دارد و فرض کنيد فقط سه نفر در سه نقطه دنيا همزمان اين حجت را صدا بزنند و از وي کمک بخواهند پس چه فرقي بين او و خداست؟ آيا شرک نيست؟ اصلا اين مسله خاتم النبيا بودن محمد(ص) را زير سوال ميبرد..چرا بايد دسيسه ديکتاتوران را براي تفرقه و رواج شرک قبول کنيم؟ چرا فقط روايات و احاديثي که با اصل توحيد و قرآن در تضاد است شجاعانه رد نميکنيم؟ حالا به فرض هم که روايتي از بزرگترين فرد باشد؟ از کجا معلوم که صحيح باشد؟ مگر متواتر است؟ مهم اين است چيزي که با اصل قرآن منافات دارد قبول نکنيم حالا به نام هرکس..حتي بسياري از روايات از جانب امامان بزرگوار به غلو و دروغ از زبان آن عزيزان ذکر گرديده پس لطفا اسلام را شوخي نگيريد. با تشکر
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
از آيات فراوان مي شود وجود امام زمان عليه السلام را ثابت كرد به عنوان نمونه مواردي را ذكر مي كنيم:
1- آيه «اولى الامر»
 خداوند متعال مى‏فرمايد: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ «خدا ورسول و صاحبان امرى را که از ميان خود شماست اطاعت کنيد.»( سوره نساء، آيه 59)
از آيه فوق به خوبى استفاده مى‏ شود که در هر عصر و زمانى بايد امام معصومى در قيد حيات باشد تا او را اطاعت نماييم، اطاعتى که همانند اطاعت خداوند است.
مقصود از «اولى الامر» در آيه فوق، همان صاحبان شأن وامر ونهى است، کسانى که امور مردم در اختيار آنان است و آنان غير از معصومين کسانى ديگر نيستند، زيرا آيه دلالت بر وجوب اطاعت به طور مطلق و بدون هيچ قيد وشرطى دارد، واين مستلزم عصمت آنان است، و گرنه منجرّ به تناقض مى ‏شود، به جهت آنکه اطاعت خدا ورسول بدون هيچ قيد وشرطى واجب است، حال اگر اولى الامر معصوم نباشند ودر برخى از موارد اشتباه يا سهو و نسيان داشته باشند و در عين حال اطاعت آنها به طور مطلق واجب باشد، مستلزم تناقض در وجوب اطاعت است. نتيجه اينکه مقصود از «اولى ‏الامر» در آيه، معصومين است که در هر زمان بايد فردى از آنها باشد تا اطاعت گردد، ودر اين زمان کسى جز امام زمان (ع) نيست.
حديث معروف «ثقلين» از جمله روايات متواتراست که انطباق آيه فوق را بر اهل بيت را تأييد مى‏ کند،  زيرا پيامبر (ص) در آن حديث امر به اطاعت از کتاب وع ترت واهل بيت معصوم خود کرده که همان «اولواالامر» در آيه فوق هستند، ودر آن نيز امر به اطاعت مطلق کرده است.
2-آيه «صادقين»
 خداوند متعال مى‏ فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ»؛ «اى مؤمنين! تقوا پيشه کرده وهمراه با صادقين باشيد.»( سوره توبه، آيه 119)
مقصود از «صادقين» در آيه برخى از مؤمنين است نه جميع آنان، حال اين بعض چه خصوصياتى بايد داشته باشد.
از خود آيه استفاده مى ‏شود که مقصود به صادقين کسانى هستند که صادق على‏ الاطلاق هستند، و لذا على ‏الاطلاق امر به اطاعت آنها شده است، تا افراد مطيع با اقتدا وهدايت از آنها به حقّ وحقيقت وسعادت نايل آيند. نتيجه اينکه: «صادقين» در آيه همان حاملان وحى وخلفاى رسول وامينان شرع وحاميان دين وائمه هدايت وچراغ‏هاى هدايتند، کسانى که خداوند رجس وپليدى را از آنان دور کرده واز هر عيب ونقصى پاکشان کرده است. و اينان کسانى غير از اهل بيت عصمت وطهارت پيامبر: نيستند، که اوّل آنها اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب (ع) وآخر آنها مهدى (ع) است.
فخر رازى از آيه فوق استفاده عصمت کرده و مى ‏گويد: «از اين آيه استفاده مى شود که در هر زمان بايد صادقين معصوم موجود باشند...».( تفسير فخررازى، ج 16، ص 220)
 از امام باقر (ع) درباره آيه «اِتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» سؤال کردم؟ حضرت فرمود: « آيانا عنى»؛ «ما را قصد کرده است.»( کافى، ج 1، ص 208)
ونيز از امام رضا (ع) در ذيل آيه فوق نقل کرده که فرمود: «الصادقون هم الأئمّة»؛ «صادقين همان ائمه ‏اند...».( همان)
حاکم حسکانى حنفى به سند خود از عبداللَّه بن عمر در تفسير آيه فوق نقل کرده که مقصود از آن، محمّد واهل بيت اوست.( شواهد التنزيل، ج 1، ص 345)
سبط بن جوزى از قول علما در تفسير آيه فوق نقل کرده که مقصود از آيه اين است که با على واهل بيتش باشيد.( تذکرة الخواص، ص 16
3- سوره «قدر»
از سوره قدر  استفاده مى ‏شود که ملائکه، شب قدر در هر سال به جهت هر کارى بر زمين فرود مى‏ آيند.
«إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ القَدْرِ × وَما أَدْريکَ ما لَيْلَةُ القَدْرِ × لَيْلَةُ القَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ × تَنَزَّلُ المَلآئِکَةُ وَالرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ × سَلامٌ هِىَ حَتّى مَطْلَعِ الفَجْرِ»؛ «ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کرديم. وتو چه مى‏دانى شب قدر چيست؟! شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان وروح در آن شب به اذن پروردگارشان براى [تقدير] هر کارى نازل مى‏شوند. شبى است سرشار از سلامت [و برکت ورحمت] تا طلوع سپيده.»( سوره قدر، آيه 5-1)
در سوره دخان نيز به اين موضوع اشاره شده است. آنجا که مى‏ فرمايد: «حم × وَالکِتابِ المُبِينِ × إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةٍ مُبارَکَةٍ إنّا کُنّا مُنْذِرِينَ × فِيها يُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِيمٍ»؛ «حم. سوگند به اين کتاب روشنگر. که ما آن را در شبى پر برکت نازل کرديم. ما همواره انذار کننده بوده‏ايم. در آن شب هر امرى بر اساس حکمت [الهى] تدبير وجدا مى ‏گردد.»( سوره دخان، آيه 4-1)
ماه رمضان تا روز قيامت تکرار مى ‏شود، ودر نتيجه ليلةالقدر نيز تا روز قيامت استمرار دارد. پس نزول ملائکه و روح نيز در هر شب قدر تکرار مى‏ شود. سؤال اين است: ملائکه و روح که در هر سال، شب قدر بر زمين فرود مى‏ آيند، بعد از رسول خدا (ص) بر چه کسى وارد مى ‏شوند؟ با تأمل ودقّت پى مى‏ بريم که در هر زمان بايد امامى کامل و معصوم وجود داشته باشد تا محلّ نزول ملائکه وروح گردد. امام باقر (ع) فرمود: «يا معشر الشيعة! خاصموا بسورة «إِنّا أَنْزَلْناهُ» تفلجوا، فواللَّه أنّها لحجّة اللَّه تبارک وتعالى على الخلق بعد رسول اللَّه (ص) وأنّها لسيّدة دينکم وأنّها لغاية علمنا. يا معشر الشيعة! خاصموا ب’«حم × وَالکِتابِ المُبِينِ...» فإنّها لولاة الأمر خاصّة بعد رسول اللَّه...»؛ «اى جماعت شيعه! با خصم خود به سوره «انا انزلناه» محاجّه کنيد که پيروز خواهيد شد، پس سوگند به خدا که اين سوره از براى حجت خداوند تبارک وتعالى بعد از رسول است. اين سوره همانا مدرک دين شما ونهايت علم ما است. اى جماعت شيعه! با آيه «حم. والکتاب المبين...» بحث کنيد؛ زيرا اين آيات اختصاص به واليان امر بعد رسول خدا دارد...».( کافى، ج 1، ص 249)
و نيز فرمود: «وأيم اللَّه! إنّ من صدّق بليلة القدر، ليعلم أنّها لنا خاصّة...»؛ «به خدا سوگند، همانا هر کس تصديق کند ليلة القدر را، علم پيدا مى‏ کند که از براى ما است...».( همان، ص 253و252، ح 9)
امام اميرالمؤمنين (ع) به ابن ‏عباس فرمود: «إنّ ليلة القدر فى کلّ سنة، وأنّه ينزل فى تلک الليلة أمر السنة وأنّ لذلک الأمر ولاة بعد رسول اللَّه (ص) فقلت: من هم؟ فقال: أنا وأحدعشر من ،صلبى أئمّة محدّثون...»؛ «همانا در هر سال ليلة القدر است، در آن شب امر يک سال نازل مى‏شود. براى آن واليانى است بعد از رسول خدا (ص). ابن‏عباس مى‏گويد عرض کردم: آنان چه کسانى هستند؟ حضرت فرمود: من ويازده نفر از صلب من که همگى امام ومحدثند.»( همان، ج 1، ص 248و247، ص 2)
رسول خدا (ص) به اصحاب خود فرمود: «آمنوا بليلة القدر، إنّها تکون لعلىّ بن أبى‏طالب ولولده الأحدعشر من بعده»؛ «به ليلة القدر ايمان آورديد؛ زيرا براى على بن ابى‏طالب ويازده فرزند بعد از اوست.»( کمال الدين، ج 1، ص 281و280، ح 3))
4- آيه بقية الله
خداوند مي فرمايد: بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ هود:86(اگر با ايمان باشيد«بقية الله» براي شما خير است.) در نور الابصار آمده است: «چون (مهدي) ظهور كند، كعبه را پايگاه خويش قرار مي دهد و 313 نفر از يارانش به او مي پيوندند، ‌آنگاه در نخستين سخن اين آيه را تلاوت مي كند «بقية الله بهتر است براي شما اگر ايمان بياوريد»، پس مي گويد: «منم بقية الله و خليفة خدا و حجت او بر شما.» مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجي، نورالابصار، چاپ دارالجيل، بيروت، 1409 هـ، ص 349
در اينجا نكته اي كه بايد به آن دقت كرد اين است كه روايات پيامبر صلي الله عليه و آله اهل بيت حضرت، مفسر و مبين قرآن هستند؛ زيرا خيلي از مسائل مانند ركعات نماز، خيلي از احكام حج و زكات و غيره در قرآن ذكر نشده است لذا طبق آيه «ماآتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»« آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد»حشر 7  و همچنين طبق آيه َ «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاس» «ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى»نحل 44  . روايات پيامبر صلي الله عليه وآله معتبر است و بايد عمل شود؛ زيرا احاديث حضرت مفسر قرآن است و براي تشخيص صحت و سقم اين روايات قواعد رجالي وجود دارد كه ملاك قبولي و عدم قبولي روايات را ذكر كرده اند و چشم بسته و بدون دليل نمي شود گفت تمام كتاب ها اشتباه كرده اند.
هيچ يك از مذاهب اسلامي حتي وهابيت در اصل مهدويت شكي ندارند بلكه با قاطعيت تمام به صحت روايات مهدويت درباره شخصيت و اوصاف و ظهور حضرت مهدي، اشاره كرده اند ابن تيميه در اين‌باره مي گويد:أن الأحاديث التي يحتج بها على خروج المهدي أحاديث صحيحة رواها أبو داود والترمذي وأحمد وغيرهم من حديث ابن مسعود وغيره
احاديثي كه بوسيله آنها بر خروج مهدي احتجاج مي شود، روايات صحيح هستند كه ابو داود ، ترمذي و احمد  و ديگران از ابن مسعود و غير او روايت كرده اند .ابن تيميه ، :  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ،  منهاج السنة النبوية ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ، مؤسسة قرطبة - 1406 ، چاپ : اول ، ج 8 ص 254
. همچنان الباني محدث شهير وهابيت، انكار عقيده مهدويت را همانند انكار الوهيت خداوند دانسته است.االباني، شيخ ناصرالدين، سلسلة الاحاديث الصحيحة و شي من فقهها و فوائدها،‌ رياض، مكتبه المعرف للنشر و التوزيع لصاحبها سعد بن عبد الرحمان الراشد، چاپ جديد، ج4 ص43
با اين حال آيا درست كه گفته شود در اسلام به مسئله امام مهدي عليه السلام اشاره نشده است؟!
اما اينكه گفتيد چرا نام حضرت مهدي عليه السلام در قرآن نيامده است در اين خصوص به اين آردس رجوع كنيد
درباره غيبت امام زمان عليه السلام بايد عرض شود كه غيبت و نهان زيستي، پديده ‏اي نيست که براي اولين بار و تنها درباره آخرين حجت پروردگار روي داده باشد بلکه از روايات فراوان استفاده مي ‏شود که تعدادي از پيامبران بزرگ الهي، بخشي از زندگي خود را در پنهاني و غيبت بوده ‏اند و اين امر به جهت حکمت و مصلحت خدايي بوده و نه يک خواسته شخصي و يا مصلحت خانوادگي.
بنابراين غيبت يکي از سنت ‏هاي( قرآن کريم در آياتي متعدد از جمله غافر، 58؛ فتح، 23 و اسراء، 77 سخن از سنّت الهي مطرح کرده است و از مجموع اينها استفاده مي‏ شود که مقصود از سنت الهي قوانين ثابت و اساسي الهي است که هرگز دگرگوني در آن روي نمي‏ دهد. اين قوانين هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است و هم بر اقوام امروز و آينده حکومت خواهد کرد. (تفسير نمونه، ج17، ص 435، با تلخيص)) غيبت در زندگي پيامبراني همچون ادريس، نوح، صالح، ابراهيم، يوسف، موسي، شعيب، الياس، سليمان، دانيال و عيسي‏ عليهم ‏السلام جريان يافته است و هر يک از آن سفيران الهي به تناسب شرايط سالهايي را در غيبت بسر برده‏ اند.( کمال‏الدين، ج 1، باب اول تا هفتم، ص 254 تا 300).
به همين دليل است که در روايات از غيبت حضرت مهدي‏ عليه ‏السلام به عنوان يکي از سنت ‏هاي پيامبران ياد شده است و يکي از دلايل غيبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبياءعليهم‏ السلام در زندگي حضرت مهدي‏ عليه‏ السلام شمرده شده است.
امام صادق‏ عليه‏ السلام فرموده است:
به راستي که براي (امامِ) قائم از ما غيبتي است که مدت آن طولاني خواهد بود. راوي گويد: دليل اين غيبت چيست اي فرزند رسول‏ خداصلي الله وعليه وآله؟
حضرت مي ‏فرمايد: خداوند مي‏ خواهد سنت‏هاي انبياء در غيبت‏ هايشان درباره آن حضرت روي دهد.( بحارالانوار، ج 52، ح 3، ص 90).
از سخن فوق اين نکته نيز آشکار مي‏شود که سخن از غيبت امام مهدي ‏عليه ‏السلام سال‏ها پيش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پيشوايان اسلامي از پيامبر اکرم‏صلي الله وعليه وآله تا امام عسکري‏عليه‏السلام از غيبت آن حضرت و بعضي از خصوصيات آن و آنچه در زمان غيبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر داده‏ اند و نيز وظايفي را براي مردم مؤمن در آن زمان بيان داشته‏اند.( ر.ک به منتخب الاثر، فصل دوّم، باب‏هاي 26 تا 29، صص 312 تا 340).
پيامبر اسلام‏صلي الله وعليه وآله فرموده‏اند:
مهدي‏ عليه ‏السلام از فرزندان من است... براي او غيبتي است و حيرتي (پريشاني) تا آنگاه که مردمان از دين‏هاي خود گمراه شوند پس در آن زمان مي‏آيد مانند شهاب ثاقب (ستاره‏اي روشن و تابان)؛ پس زمين را از عدل و داد پر مي‏ کند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد.کمال‏الدين، ج 1، باب 25، ح 4، ص 536
  اما مسئله كمك خواستن و واسطه قرار دادن ، انبياء ، امامان و صالحان به پيشگاه خداوند  ريشه قرآني دارد چنانچه خداوند، در قرآن كريم مي‌فرمايد :يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ  .مائدة، آيه35 اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيله‌اي بجوييد .
اين آيه به تمامي مؤمنين دستور مي‌دهد كه به هر وسيله‌اي كه سبب تقرب به خداوند مي‌شود تمسك بجويند ؛ بنابراين تقرب به خداوند بدون وسيله و واسطه‌ امكان ندارد
همچنين خداوند در آيه 64 سوره نساء مي‌فرمايد :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند .
همانطور که مشاهده مي شود رفتن به نزد رسول خدا براي طلب بخشايش در اين آيه عام است ؛ هم شامل حيات ايشان و هم بعد از مرگ ظاهري مي‌شود . اين آيه نشان مي‌دهد كه بايد براي طلب بخشش از خداوند، واسطه و وسيله آبروداري را پيدا  كرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد .
روايت فراواني نيز درباره توسل صحابه وجود دارد كه قابل انكار نيست و اگر كمك خواستن از غير خدا شرك باشد در اين صورت بايد گفت صحابه مشركند آيا چنين چيزي را قبول داريد؟ و بعضي از اين روايات نيز در كتاب هاي معتبر اهل سنت يعني صحيح بخاري و مسلم نقل شده است جهت اطلاع به اين آدرس مراجعه كنيد
 بنابراين توسل به غير خدا منافات با قرآن ندارد بلكه عين عمل به خود قرآن است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

 
43   نام و نام خانوادگي:  ali     -   تاريخ:  16 اسفند 91 - 19:00:08
omid khoda bahar khahad amad.va in hame zolm az beyn khahad raft.
44   نام و نام خانوادگي:  هدايت الله حبيبي     -   تاريخ:  25 اسفند 91 - 23:47:08
الي متي احارفيک يا مولاي؟ تاکي سرگردان غيبت توباشم مولاجان؟
45   نام و نام خانوادگي:  سيد     -   تاريخ:  03 فروردين 92 - 19:28:26
سلام، علي آقا که ميگه کسي به نام مهدي در قرآن نيست، من ازش سوال دارم که توي قرآن نيومده که نمازهاي يوميه را با چه کيفيت و چند رکعت بخوانيم، ميخوام بدونم علي آقا از کجا ميدونه نماز صبح دو رکعته و . . . ؟؟؟
اگه احاديث نبوي را قبول داري که نميتوني قبول نداشته باشي چون بزرگانتون قبول کردن، طبق حديث جابر و احاديث زياد ديگري بايد وجود امام زمان را قبول کني. يا حق
46   نام و نام خانوادگي:  منتظر     -   تاريخ:  10 فروردين 92 - 11:38:58
سلام بر بنده خدا و شيعه علي (عليه السلام) خيلي خوشحال شدم که همچين وبيرو برامون معرفي کردين اميدوارم که بتونم استفاده کنم و براي ديگر دوستان همچين سايتي رو معرفي کنم. يا علي التماس دعا
47   نام و نام خانوادگي:  سجاد سواري     -   تاريخ:  10 فروردين 92 - 23:17:22
با سلام خدمت برادراي گلم.ميخواستم بدونم اسم 313 يار امام(عج) در احاديث معتبر اورده شده يا نه؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
در روايات به صفات و ويژگي هاي  اين 313 نفر اشاره شده است ولي نام آنها به خصوص ذکر نشده است جز برخي افراد مثل اصحاب کهف، سلمان، مالک اشتر
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
48   نام و نام خانوادگي:  شمس الدين جليليان     -   تاريخ:  20 ارديبهشت 92 - 00:46:37
كامنت42 موسوم به علي مامت را به وهابي تغيير بده . اين داستان و شبهه ي قديمي ذكر نشدن نام حضرت علي و ديگر معصومين را امام ششم ما ‘صادق آل محمد ‘ جواب داده اند و فرموده اند همان گونه كه در قرآن امر به نماز شده اما جزئياتش را پيامبر تبيين فرموده ‘ امامت نيز همين طور است . اگر نام علي در قرآن نيامده نام عمر و ابوبكر و عثمان هم نيامده و قرآن جز در موارد ضروري و بي خطر ‘ نام اشخاص را نياورده . كجاي قرآن گفته كه امر جانشيني رسول اكرم را با شورا مشخص كنيد . اطيعوالله و اطيعواالرسول و واولوالامر منكم - كسي كه مثل پيامبر معصوم نباشد خداوند امر به اطاعت محض از او نمي كند حالا بماند مفتيان وهابي امير قطر و ملك عبدالله را مصداق اين آيه مي دانند ... .
49   نام و نام خانوادگي:  حامد     -   تاريخ:  05 خرداد 92 - 15:39:44
الي متي احارفيک يا مولاي؟ تاکي سرگردان غيبت توباشم مولاجان؟ تا جهنم.
50   نام و نام خانوادگي:  چيز چيز     -   تاريخ:  06 خرداد 92 - 13:17:41
اصلا بدر نمي خورد
51   نام و نام خانوادگي:  milad     -   تاريخ:  24 خرداد 92 - 17:27:26
با توجه به ايه قران (رسولاني بشارت دهنده و اخطار کننده، تا براي مردم، پس از آن رسولان در برابر خدا حجّتي نباشد. و خدا عزّتمند و حکيم است) حجت بن الحسن دروغ است.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
با كمي دقت خواهيد فهميد اين آيه در صدد نفي حجت هاي بعد از پيامبر صلي الله عليه و اله نيست؛ زيرا لام در «لئلا َيكون لِلنَّاسِ عَلَى اللَّه حجة بعد الرسل»، لام غرض است يعنى رسولان را فرستادم براى اينكه بر مردم حجت تمام گردد و به  اين معني نيست كه بعد از پيامبران حجتي(امام ) نيست؛ بلكه در حقيقت اين آيه غرض از بعثت پيامبران را  روشن مى‏سازد كه خداوند پيامبران را از آن جهت فرستاد تا مردم حجتى و برهاني بر خدا نداشته باشند و روز قيامت نگويند كه تكليف خود را نمى‏دانستيم و نگويند  ما را رسولى نبود كه به ايمان دعوت كند و از شرك باز دارد و خير و شر را بيان نمايد .پس مقصود آيه اين است كه با آمدن پيامبران و تبليغ پيام الهى بر مردم حجت براى همه مردم تمام مى‏شود و جاى عذر و بهانه براى كسى باقى نمى‏ماند. در حقيقت اين آيه اشاره به قاعده عقاب بلابيان دارد. طبري در ذيل اين آيه گويد: مقصود از لئلا يكون اين است كه كسي كه به خدا كافر  شده است و يا كسي كه گمراه شده است ،هنگام عقاب خداوند دليلي بر عليه خدا نداشته باشد كه چرا عقابم مي كني . جامع البيان ج6 ص22
نكته ديگري كه احتمالا شما را  در اين مسئله به شك انداخته است، كلمه «حجة» است. لازم به ياد آوري است كه حجت به معني برهان و دليل است كه در اين آيه هم به اين معني است نه به معني امام و يا رهبر تا بگوييم آيه حجت به معني امام را بعد از رسل نفي  مي كند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
52   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  01 تير 92 - 20:31:34
عالي بود
ياعلي مدد
اگه توانستي به وبلاگ زير بيا ونظر خودت رابنويس
shiftegan1389.blogfa.com/
53   نام و نام خانوادگي:  صفرپاشاپور     -   تاريخ:  01 تير 92 - 23:38:50
پيشا پيش ميلادامام دوازدهم را يه تمامي شيعيان جهان تبريک ميگويم
54   نام و نام خانوادگي:  حميدرضا مظاهري تهراني     -   تاريخ:  02 تير 92 - 17:51:17
سلام به شايستگان سلام.انکار وجود خدا از جهل است و از عقل نيست و ان خداي که خلق نمود و گستره داد هرگز به بيهوده رها نساخت انکار منجي براي بشريت هم از عقل نميباشد او هست و حي و زنده روزي که مقدر فرمان الهي باشد ظهور خواهد نمود اصلا لازمه بودنش براي بشريت اجتناب ناپذيره بايد بدانيم که پس از اخرين دين خدا براي پاسداري از ان اشخاصي از سوي پروردگار ميبايست باشند و اکنون که يازده نگهبان دين خدا در جهان مادي نيستند اخرين نفرشان براي روز موعود که در قران هم وعده اش داده شده خواهد امد و اگر بگويم نعوذ بالله چگونه انساني ميتواند با چنين عمر بلندي در زمين باشد قدرت خداوند را محدود کرده ايم خداوند قدرتش نامحدود و وراي تصور بشريست براي او هيچ کاري نشد و اما و اگر ندارد در خلقت امام زمان هم متوانيم از ژني نام ببريم که در ديگران نيست و در وجود انبياي چون خضر نبي و عيسي مسيح . خنوخ نبي و الياس نبي اين ژن طول عمر موجود ميباشد و اينگونه اگر براي ما فرسايش ساليانه هست براي ايشان اين فرسايش قرني خواهد بود خيلي ساده ميتوان پي برد که ژنتيک ايشان با ما متفاوت است و از قدرت خداوند هم اين کار دور نيست .تصور کنيد مورچه اي را در نوک انگشت خود داريم و از او بخواهيم انسان را توصيف کند ايا ميتواند به ماهيت انسان کاملا پي ببرد مسلما جواب منفيست ما هم همچون مورچه اي هستيم که ميخواهيم خداوند را توصيف کنيم و خلقتش را وصف نماييم و به او ايراد بگيريم بيايم به عجزمان در مقابل خلقت خداوند اعتراف کنيم تا در عقلمان که به ما وديعه داده لااقل شک نکنيم
55   نام و نام خانوادگي:  مريم حسيني     -   تاريخ:  02 تير 92 - 23:30:55
السلام عليک يا مهدي فرزند پاک علي و فاطمه بيا و به وهابيت و ظلم هاي وهابيت پليد خاتمه ببخش مارا که چشم به راه امدن شکوهمند و پيروز مند تو هستيم درياب يا مهدي عده يي چشم و گوش بسته تو را انکار مي کنند گناه شان نيست لياقت درک وجود تو را ندارند بيا و بادست اهوراييت بت هاي کور و کر کننده زمانه را نابود کن و به فرياد ستم ديد گان جهان برس بيا و نشان بده که وعده خداي پاک تحقق يافتني است و خللي در ان راه ندارد دنيا را وهابيت از خدا و دين بي خبر پر کرده و با اشاعه پليدي هاي دور از تصور و بدعت هاي شرم اور دارند به ريشه اسلام تيشه مي زنند بيا و حسين گونه با فساد و پليدي زمانه مبارزه کن يا مهدي ادرکني
56   نام و نام خانوادگي:  نازنين     -   تاريخ:  03 تير 92 - 00:20:31
ميلاد امام زمان مبارک
57   نام و نام خانوادگي:  عبدالله     -   تاريخ:  03 تير 92 - 20:02:00
عمريست که از حضور او جا مانديم در غربت سرد خويش تنها مانديم او منتظرست تا که ما برگرديم ماييم که در غيبت کبري مانديم .اللهم عجل لوليك الفرج. ميلاد موعود مبارك.
58   نام و نام خانوادگي:  فرشاد     -   تاريخ:  04 تير 92 - 11:22:24
دم حرچي عاشق اميرالمومنين گرم
قطعا آقا اومد ولي به چشم من نيامد
آقا به اين بزرگوارا حساسه قسم بدين که انشا... مياد
(امام حسين(ع)/حضرت ابوالفضل(ع)/بي بي زينب(س))
59   نام و نام خانوادگي:  ايمان     -   تاريخ:  04 تير 92 - 18:05:58
يه سوالي هميشه ذهنم رو مشغول ميکنه. وجود خود امام زمان درش شکي نيست. ولي در مورد خانوادشون نميتونم موضوع رو هضم کنم به چند دليل 1. اگه همسر داشته باشن اونم از نوع انسان طبيعتا بايد يه زندگي با روال انساني داشته باشن. طبيعتا داشتن همسر و فرزند باعث ايجاد روابط اجتماعي شده و مسائلي به همراه داره. 2. ايا امام روابط اجتماعي ندارن، دوست صميمي، همکار و يا غيره. 3. اگر همسر و فرزند امام از نوع انسان نيست پس ميتوان گفت فقط انسانه که از جاي امام خبر نداره. خوب اين وسط تکليف کسايي که به غير انس در ارتباط هستن چي ميشه. تکليف فرزندان و همسرانشون چي ميشه؟؟؟؟؟؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي؛ در مورد زندگي شخصي ايشان چنانكه بيان داشتيم اطلاعي در دست نيست و نواب خاصه هم چيزي نگفته اند اما چون در اسلام به ازدواج تاكيد شده و از مجرد بودن نهي شده و همچنين در برخي روايات آمده است كه ايشان در بين ما زندگي مي كنند ولي ما ايشان را به عنوان امام نمي شناسيم ممكن و بلكه محتمل ظني است كه ايشان ازدواج كرده و همسر و فرزند دارند ولو اينكه آنها هم ايشان را به اين عنوان نشناسند. وايشان با بسياري از شيعيان مخلص و عاشقان حقيقي خود مانوس اند و از شيعيان دستگيري مي كنند ام بصورت ناشناس.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
60   نام و نام خانوادگي:  ايمان     -   تاريخ:  04 تير 92 - 18:37:10
ببينين، جواب شما خيلي کليه. قبول دارم که در روايات اومده و يقين دارم ايشون دربين ما زندگي ميکنن. ولي يه سوال از خود شما: شما يکي از نزديکانتون به ازدواج شخصي در مياد و به طبع شما با ايشون در ارتباط هستيد براي شما جاي سوال به وجود نمياد چرا اين آقا سنشون تغيير نميکنه و يا روال طبيعي در زندگيشون موجود نيست. خوب اگر ازدواجشون از نوع دائم باشه طبيعتا از شان امام به دور هست که تاقبل از مرگ از همسرشون جدا شن. براي همسرشون ويا فرزندانشون اين سوال ها بوجود نمياد. . البته من معمولا ترجيح ميدم به اين مسائل فکر نکنم. ولي اين سوالاتي که ممکنه براي هرکسي بوجود بياد
جواب نظر:
با سلام 
دوست گرامي؛ ما در مورد اصل ازدواج با اما و اگر صحبت مي كنيم و تنها نتيجه اي كه گرفته ايم هم ظني است حال چگونه بتوانيم چنين جزئياتي را در اين مورد بدست آوريم؟ اينگونه اطلاعات از مطالبي است كه انشا ء الله بعد از ظهور ايشان معلوم مي شود.
در ثاني گفتيم ممكن است همسر احتمالي ايشان، ايشان را به عنوان امام نشناسد، طرف ديگر آن اين است كه ايشان را به اين عنوان كه امام هستند بشناسد، بُعدي نيست. حتي برخي از ابدال هم ايشان را مي شناسند و با ايشان در ارتباطند فقط براي عوام مشخص نيستند چون يكي از علل غيبت ايشان حفظ جانشان است حال اگر كسي راز نگه دار باشد و از درجه بالاي اخلاص برخوردار باشد از اين جهت مشكلي نخواهد بود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
61   نام و نام خانوادگي:  محمد دهقان     -   تاريخ:  05 تير 92 - 14:54:35
خسته نباشيد واقعا جالب بود "ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم"
62   نام و نام خانوادگي:  بنده خدا     -   تاريخ:  07 تير 92 - 02:09:58
امام زمان تا دوستداراني مثل شما داره دشمن نياز نداره
63   نام و نام خانوادگي:  ramin 699     -   تاريخ:  12 تير 92 - 17:42:46
مشکل ما زاويه ديد ما نسبت به امام زمانه(ع)(عج).امام زمان رو ما نميشناسيم.ما خدا رو نميشناسيم.با عشق نداريم؛اين خيلي مهمه.عشق نداريم... .امام زمان 1200 سالست که منتظر ماست .ما چه کار ميکنيم؟منتظرش هستيم... .چقدر احمقانه .واي بر ما. ما بايد پيش اون بريم نه اون.ولي من بدبخت اينو نمي فهمم.خدا رو بشناسيم.روي اسم الرحمن تمرکز کنيم.اين خيلي مهمه.خيلي کمکتون ميکنه.خيلي. واي بر ما منتظران
64   نام و نام خانوادگي:  شمس الدين جليليان     -   تاريخ:  14 تير 92 - 23:13:55
امام زمان (عج) زنده و سلامت هستند و مانند آفتاب پشت ابر مومنين را هدايت مي فرمايند مهم اعتقاد قلبي و عملي به وجود مبارک ايشان است بقيه ي موارد نطير کيفيت زندگي و مجرد يا متاهل بودن آن حضرت خيلي مهم نيست . ضمنا تاکيد اسلام بر ازدواج منافاتي با مجرد بودن آن حضرت ندارد چون اولا وجود مبارک امام با مردم عادي فرق دارد ثانيا حضرت عيسي و حضرت يحيي هم مجرد و مورد ستايش خداوند بوده اند ...
65   نام و نام خانوادگي:  مصطفي محمدي     -   تاريخ:  22 تير 92 - 13:04:21
سلام امام زمان(عج)اي کاش زودتربياي اقا دلمون خيلي برات تنگ شده اقا
66   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  29 تير 92 - 09:23:20
اللهم عجل له وليک الفرج
67   نام و نام خانوادگي:  ا ....     -   تاريخ:  31 تير 92 - 14:18:36
چرا اينقدر خودتون رو اذيت ميكنيد امام زمان در استان ايلام زندگي مكند به نام ... (كه رهبر معظم آنرا ميداند ) 41 سال سن دارد داراي زن و يك فرند كودك است در شركتهاي خصوصي كار ميكند كه الان هم به دليل تحريم كاشون تعطيل شده اگر خواستيد اطلاعات بيشتري را با اجازه ايشان و رهبر معظم جمهوري اسلامي با دادن نام و نشانهايي از ارتباط رهبر جمهوري اسلامي با ايشان خواهم گفت
68   نام و نام خانوادگي:  14     -   تاريخ:  31 تير 92 - 14:20:37
سلام
69   نام و نام خانوادگي:  افشين     -   تاريخ:  14 مرداد 92 - 22:06:34
با سلام اگر کميZ به وجدانمان مراجعه کنيم کاملا روشن خواهد شد که چه قدر در مواقع گرفتارZ و اضطرار به آن امام عزZيز و غاZيبمان توسل کرده و چه گرفتارZيهاييZZ که با دستان مبارک اZيشان از ما برطرف شده و وجود مبارک اZيشان غير قابل انکار است و در ثانيZ اZين همه بزرگان دZينZ ما که همگيZ به صدق قول و فعل معروفند و به تواتر بر ما ماجراها از وجود مبارک اZيشان نقل ميکنند را چه باZيد گفت و از طرفZ چگونه ميتوان قبول کرد که پروردگار حکيم ما را بدون راهبر رها کند پس بر ماست که وسوسه هايZ فتنه انگيز شياطين را با سوالات درست اشتباه نگيرZيم و به جاZي پرداختن به فرعيات غير ضروريZ Zکمي منتظر واقعZ و فعال باشيم.‏ هر چند که اZين دست و پا زدن ها و وسوسه هايZ شياطين نيز دليل بر وجود حقيقت انکار ناپذZر امام غايب هست وگرنه براZي Zيک خيال اينهمه سرماZيه گذاريZ نميZکردند.‏ السلام عليک Zيا ابا صالح المهديZ ‏.‏(عجل ا...تعاليZ فرجه الشرZف‏)‏
70   نام و نام خانوادگي:  سيداحمد حسيني     -   تاريخ:  15 مرداد 92 - 04:07:23
اي کاش که بيايد
71   نام و نام خانوادگي:  مهرداد     -   تاريخ:  19 مرداد 92 - 12:42:53
باسلام.شمادوستان گرامي يكم سخت ميگيرين اگه خداوند بخواد همه ي اون جزييات ازدواج فراهم ميشه چطور پروردگاري كه 7ميليارد ادم رو
مي افرينه و اونا رو به هم ربط ميده بعد نميتونه براي امام زمان يكي از بهترين افريده هاش روابطي قرار بده البته باجزييات كه ديگران ازان مطلع نشند؟؟!!
مطمعنا من خدايي قويتر ازاينو ميپرستم خدايي كه ميتونه طبق روايات اگه يه روز مونده به قيامت امام زمان را دستور به ظهوربده و الي اخر..اينكه مطمعنا
سختره .فقط ما بايد اماده بشيم و اماده شدن يعني انس گرفتن به انجام وظايف كه انشالله ازپسش بربيام بقيه رو خداوند حل ميكنه.با تشكر.
72   نام و نام خانوادگي:  فرشيد ملك حسينى     -   تاريخ:  23 مرداد 92 - 23:36:08
مهم ان است كه اعتفاد به وجود مباركة اقا مان داشته باشيم و منتظر باشيم كه انشالله ظهور فرمايند .تشنه ايم به جان مباركش انشاالله خواهد امد .
73   نام و نام خانوادگي:  فرشيد ملك حسينى     -   تاريخ:  23 مرداد 92 - 23:54:56
ما وارث تمدن گذشته ايم گر چه كنون در ابتدا ننشسته ايم بوديم خدا پرست و كنون مفتخريم كه در عهد ماضى با دگران نبودهايم كامل شديم تا كلام احمد شنيده ايم شكر خدا به مرتبه رسيده ايم آل نبى به رهبرى گزيده ايم راه خدا رو از خدا گرفته ايم بنا كنيم تمدنى به عشق انتظارمان رهى كه مى رويم رسد به افتخارمان
74   نام و نام خانوادگي:  مهدي بابايي     -   تاريخ:  21 شهريور 92 - 09:27:11
با سلام وخسته نباشيد
ميشه لطف كنيد . رواياتي از پيامبراكرم(ص) را درباره وجود شخصيتي امام رمان(عج) را بياوريد؟ چون شبكه وهابيت كلمه مدام در اين باره سخن ميگه
و بطور كلي وجود همه ائمه اطهار را منكر ميشن. باتشكر
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ در اين مورد مي توانيد به كتابهاي، غيبه نعماني (ره) ، غيبه شيخ طوسي(ره) كمال الدين وتمام النعمه صدوق(ره) النجم الثاقب و منتخب الاثر و... مراجعه نماييد ما در اينجا به چند روايت در اين مورد اشاره مي كنيم:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي، اسْمُهُ اسْمِي، وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي، أَشْبَهُ‏ النَّاسِ‏ بِي‏ خَلْقاً وَ خُلْقاً، تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ حَتَّى تَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ، فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ، فَيَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.»
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: فرزندم مهدى، نامش نام من است و كنيه‏اش كنيه من ، در خلقت و اخلاق شبيه‌ترين مردم نسبت به من است ، او غيبت و حيرتى دارد كه خلق از دين خود گمراه شوند و اين وقت است كه چون شهاب ثاقب باز آيد و زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده‏ باشد.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ص287، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ .
 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا اسْتَيْأَسْتُمْ مِنَ الْمَهْدِيِّ، فَيَطْلُعُ عَلَيْكُمْ صَاحِبُكُمْ مِثْلَ قَرْنِ الشَّمْسِ، يَفْرَحُ‏ بِهِ‏ أَهْلُ‏ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.
فَقِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ؟
قَالَ: إِذَا غَابَ عَنْهُمْ الْمَهْدِيُّ، وَ أَيِسُوا مِنْهُ.
»
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: چگونه هستيد زمانى كه از آمدن مهدى مأيوس مى‌شويد؛ پس ناگهان صاحب شما همانند خورشيد فروزان ظهور مى‌كند؛ به طورى كه تمام اهل زمين و آسمان خوشحال خواهند شد.
سؤال كردند: اى پيامبر خدا ! چه زمانى اين اتفاق مى‌افتد ، فرمود: زمانى كه مهدى غائب شود و مردم از او مأيوس شوند.
الطبري الصغير ، أبو جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاى ق5هـ)، دلائل الإمامة، ص 468، تحقيق و نشر: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة ـ قم ، الطبعة : الأولى، 1413 هـ.
برخي از روايات رسول الله صلي الله عليه و آله از كتب اهل سنت را در كتاب «نويد امن وامان» نوشته آيت الله لطف الله صافى گلپايگانى ببينيد.
احاديث و اسناد بيشتر در مقالات زير از همين سايت:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
75   نام و نام خانوادگي:  حامد     -   تاريخ:  02 مهر 92 - 15:25:30
بنده خدا من حاج آقايي رو ميشناسم که ازدنيا رفته ودر زمان حياتشون نوه ي هفتم حضرت حجت {عج}رو ديدن.
76   نام و نام خانوادگي:  محمد برومند     -   تاريخ:  04 مهر 92 - 21:42:08
من با نظر اون دوستمون که گفته بود اين مسئله جزو فرعيات موافقم درسته متن عالي بود دستتون درد نکنه ولي بهتره ما به مسائل اصلي بپردازيم وشرايط ظهور را فراهم کنيم فرهنگ مهدوي وياد حضرت رو شد با يک شعر گسترش بديم ولي در کل ممنون.يه وبلاگ هم بنده حقير دارم اطفا سر بزنيد ونظر خودتون رو بگيد ودوست داشتين لينک کنيد اجرتون با آقا امام زمان.التماس دعاي فرج با معرفت.آدرس:http://www.yaemam12.blogfa.com/
77   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  23 مهر 92 - 01:02:30
به اسم الله که حتZ ازجانداران زنده ازقران اسم برده وموراازماست جداکرده ودرک وفهم وعقل داده که باروشنZ به همه دنZانظاره کنZم.شمارابه اسمش قسم مZ دم اگه مطلبZ غZرقرآنZ باشد حتZ خواندنش گناه دارد !خداوند درقران مZ فرماZد؛ماقران راساده واسان بZان کردZم .رسوالله (ص‏)‏امام علZ وامام زمان وZZZمن تو فقط براZ رضاZ الله تلاش مZ کنZم پش چرااسم اعظم الله Zادمان رفته دارZم چZزZ رامZ نوZسم ومZ خوانZم که هZچ پاZه واثاثZ ندارد .الله اکبر
78   نام و نام خانوادگي:  ف.رضايي     -   تاريخ:  29 مهر 92 - 22:28:04
سلام
به نظر من بهتر بود خلاصه تر ميشد چون اشتياق براي خوندن هم بيشتر ميشد...
ممنون بابت مطلب ارزنده..
79   نام و نام خانوادگي:  صدراله محسني     -   تاريخ:  23 آبان 92 - 07:01:05
اقاي من وجودم بي توباشد چون درختي که هيزم داردو حاصل ندارد دوست داريم باهمه گنه کاريمون اللهم عجل لوليك الفرج
80   نام و نام خانوادگي:  زهرا دهقاني     -   تاريخ:  23 آبان 92 - 10:44:40
بسيار عالي بود وبهره مند شدم وپاسخ بساري از سوالاتم را باتوجه به متون به دست اوردم,ازتان سپاس گذارم.




  صفحه بعد [1] [2] [3] [4]   صفحه قبل

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما