* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||||||||||||||||||||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||||||||||||||||||||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 17 مرداد 1387 | تعداد بازديد: 19127 | |||||||||||||||||||
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (س) | ||||||||||||||||||||
شبكه سلام: 17 مرداد 1387
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * نكته: مواردي كه قابل شنيدن نبوده، با ؟؟؟ نشان داده شده است. آقاي هدايتي برنامهاي كه امروز شروع ميكنيم، گفتوگويي است بين دو بزرگوار، جناب آقاي حسيني قزويني و جناب آقاي مراد زهي. يك گفتوگوي دوستان و يك مناظره براي روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نامشخص تاريخ. موضوع مناظره، حضرت زهرا (سلام الله عليها) است. از ماهها قبل قرار بود كه مناظرهاي را برگزار كنيم، متأسفانه اين امكان فراهم نشد به دلائل مختلفي. دليل انتخاب اين موضوع اين است كه مشكلاتي براي برخي از دوستان و هموطنان ما رخ داده است كه اختلافاتي را به وجود آورده است، شبنامههايي را چاپ كردهاند، سخنرانيهايي را كردهاند و ... اين مسائل باعث شد كه متأسفانه برخوردهاي فيزيكي نيز صورت گيرد. من يك توضيحات اوليه را بدهم: اين گفتوگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصيتهاي اسلامي هستند و بنايمان بر اين است كه اين گفتوگو دوستانه و سالم برگزار شود و إن شاء الله به دنبال اين هستيم كه حقايق روشن بشود و دانشمان بارورتر بشود. هيچيك از دو طرف مناظره قطعا به دنبال اين نيستند كه طرف ديگر را شكست بدهند. هر دو بزرگوار نيز توضيح خواهند داد. إن شاء الله اين برنامه الگويي خواهد شد براي برخي از رسانهها و تلويزيونهايي كه مناظره برگزار ميكنند و خودشان به قضاوت مينشينند و بهرهبرداري ميكنند كه ما پيروز شديم و فلاني شكست خورد. ما دلمان ميخواهد كه خود مردم قضاوت كنند و دربارهاش صحبت كنند. خود اين برنامه بعد از يك وقفه طولاني، يك حركت جديدي باشيد و تعيين كننده باشد كه ما اين مناظره را ادامه دهيم. نكته دوم اين است كه هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و درباره حضرت زهرا (سلام الله عليها) باشد. برنامه به اين شكل خواهد بود كه دو تا ده دقيقه آغازگر برنامه خواهد بود براي هر دو بزرگوار. هر دو طرف صحبت خواهند كرد، بعد يك دقيقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد كرد، طرف ديگر چهار دقيقه وقت دارد كه درباره اين يك دقيقه و سؤال وي صحبت كند. وقتي چهار دقيقهاش تمام شد، يك دقيقه به ايشان وقت ميدهيم سؤالي مطرح كنند تا طرف مقابل چهار دقيقه وقت داشته باشد كه جواب دهد. براي شروع دو راه است، يا اينكه از آقاي مراد زهي خواهش كنيم كه چون مهمان هستند شروع كنند و يا به عهده قرعه ميگذاريم. نظر جناب مراد زهي را ميپرسيم كه ايشان شروع كنند و يا قرعه كشي كنيم. مراد زهي: هرچه نظر جناب آقاي قزويني باشد ما حرفي نداريم. استاد حسيني قزويني: اگر ايشان تمايل دارند براي شروع كردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگيمان به شبكه سلام بيشتر است، ما اين حق اولويت را به ايشان واگذار ميكنيم. جناب آقاي مراد زهي! من از الآن وقت ميگيرم، وقتي گفتم شروع كنيد. مولوي مراد زهي فَبَشِّرْ عِبَاد / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب سوره زمر/آيه17ـ18 ضمن عرض تشكر و قدردارني از مسؤولين شبكه سلام و حاج آقاي قزويني كه ؟؟؟ با هم در ارتباط بوديم و قرار بود كه يك گفتوگوي دوستانهاي در اين شبكه داشته باشيم كه بحمد الله اين زمينه مطرح شد و بنده لازم ميدانم كه از هم دستاندركاران تقدير و تشكر داشته باشم. لازم ميدانم مقدمهاي كه بسيار مرتبط با بحثمان است، عرض كنم به صورت ؟؟؟ تا بعدها ما وارد بحث اصلي بشويم. همه ميدانيم كه ؟؟؟ اسلام در وضعيت فعلي وضعيت خاصي دارد كه در طول 14 قرن فكر نميكنم كه چنين وضعيتي را داشته باشد. بسيار متفرق، پراكنده و ؟؟؟ دشمنان اسلام و مسلمين. بنابراين مسؤوليت انديشمندان، علما، مطبوعات، شبكههاي ماهوارهاي و متوليان امور فرهنگي در جهان اسلام بسيار سنگين است. ما 14 قرن، سيزده قرن از راه تفرقه و كوبيدن همديگر دست آور و نتيجهاي نداشتهايم، مسلّما در حال حاضر و در قرون آينده ؟؟؟ دست آوردي نخواهيم داشت. در حال حاضر نياز شديد به وحدت داريم و آن فرماني كه خداوند متعال فرمود: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا آل عمران /103 نياز شديد به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ريسمان إلهي كه همان قرآن است و عمل كردن به آن داريم. اينكه از تعصبات كوركورانه و از هرگونه فرقهگرائي و تقويت فرقهگرايي كنار بياييم. هدف اصلي از اين بحث همانطور كه آقاي هدايتي فرموده، يك مناظره، كشتي گرفتن نيست كه به دنبال اين باشيم كه به هر حال اين طرف، طرف ديگر را مغلوب كند، خير. اصل گفتوگو، اصل حِوار و مخصوصا در كشور ما در كشور اسلامي ايران كه پيشتاز طرح گفتوگوي تمدنها بوده و هست، شايسته است كه ما اين گفتوگوي دوستانه و گفتمان را در ميان خودمان هم داشته باشيم. بنابراين اين گفتمان را به فال نيك ميگيريم ... [قطع شدن موقت صدا]. تمام شنوندگان گرامي، از تمام أهل نظر و آنهايي كه صداي ما را ميشنوند؛ چه از برادران شيعه و چه برادران أهل سنت، كه اين يكي دو ساعت، بحث شيعه و يا بحث سني را از مغزشان بيرون بريزند، به عنوان يك مسلمان پاي صحبت برادر مسلمان خودشان بنشينند و براساس آيهاي كه تلاوت كرديم، كه قرآن ميفرمايد: بشارت به آن انسانهايي كه گفتمان و گفتارها را گوش ميدهند و از مستندترين و مستدلترين و بهترين گفتمان آن را اتباع ميكنند، آنها صاحبان انديشه هستند پيروي ميكنند. شبكه سلام، فرصتي است كه به هر حال براي دوستان ما پيش آمده و ميتوانند كه دراين مكان دوري كه قرار دارند به عنوان فرصت استثنائي در جهت وحدت مسلمين و در جهت دعوت به اسلام و در جهت تبليغ اسلام تلاش و كوشش كنند. بنابراين ما از همين الآن مجددا از مسؤولين و متوليان شبكه سلام با رويكرد جديدي به سمت اتحاد و انسجام اسلامي، به سمت وحدت و به سمت تقريب دلها و نزديك كردن دلهاي جامعه اسلامي گام بردارند. بنابراين آنچه كه احساس كرديم كه انگيزه شد تا در اين بحث شركت كنيم، بحثهايي است كه در اين يكي دو سال اخير مطرح شده و در شبكههاي خبري، در روزنامه ها، در مطبوعات، در شبكههاي اينترنتي بسيار به صورت گسترده روش بحث ميشود و آن همان طرح اتهاماتي كه به بهترين انسانها بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و سلم)؛ يعني حضرت ابوبكر صديق و حضرت عمر فاروض رضي الله عنهما زده شده اين اتهامات و بعد از آن هم مستنداتي كه آورده شده براي آن مواردي از كتب أهل سنت است. ميخواهيم بررسي كنيم كه واقعاً انسانهايي كه بعد از پيامبر پايه گذار دين اسلام و پايه گذار فتوحات اسلامي بودند و ما ايرانيان هم به ويژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاشها و مجاهدتهاي آنها هستيم كه اسلام به ما رسيد و الآن ما مسلمان هستيم. آيا واقعاً چنين برنامههايي بوده، چنين چيزي صورت گرفته و يا اينكه اينها بر اثر دسيسه مخالفين اسلام و دشمنان اسلام در طول تاريخ كه خواستهاند تفرقهگرايي را تشويق بفرمايند بين فرقههاي اسلامي از سوي آنها صورت گرفته و در بعضي از كتابها روايات جعلي و ساختگي در اين خصوص وضع شده. ما الآن به وظيفه بزرگي نسبت به آل و اصحاب پيامبر بر عهده داريم. آل و اصحاب پيامبر همانند دو بازوي يك پرندهاي ميمانند كه هر كدام از اين بازو اگر نباشد، پر نباشد، پرنده نميتواند پرواز كند. بنابراين ما از همه شنوندگان عزيز استدعا داريم كه به دور از تعصب و به دور از اينكه پيرو چه مذهبي هستند به عرائض مختصر بنده إن شاء الله در بحثهاي آينده گوش ميدهند و همه در نهايت دنبال اين چيزي كه كشف حقيقت هست، باشيم. إن شاء الله. در رابطه با شخصيت حضرت فاطمه زهرا و اينكه ديدگاه أهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با ديدگاه أهل سنت نسبت به ؟؟؟ پيامبر عرائضي است إن شاء الله در بحثهاي آينده در بحثهاي بعدي خواهيم داشت و الآن چون وقت در اين ده دقيقه تمام شد، من سعي ميكنم كه در فرصتهاي بعدي در خدمت دوستان باشيم. استاد حسيني قزويني ما هم ضمن سلام به همه دست اندر كاران شبكه سلام، جناب حاج آقاي هدايتي و بينندگان عزيز در سراسر دنيا. تشكر ميكنيم اولاً از شبكه سلام كه اين بستر را فراهم كردند كه يكي از عزيزان أهل سنت كه از اساتيد برجسته حوزه علميه دارالعلوم مكي زاهدان هست، حضور پيدا كند و مطالبشان را شفاف در اين جلسه دوستانه و گفتوگوي صميمي بيان كند. و از مقدمهاي هم كه برادر عزيزم جناب مراد زهي بيان كردند، من باز تشكر ميكنم. بنده هم تأكيد ميكنم بر اينكه ما مسلمانها امروز در برابر دشمن مشترك قرار گرفتهايم كه دشمنان برايشان نه شيعه و نه سني هيچ كدام فرق نميكند، با همان سلاحهايي كه در افغانستان و در كابل سني را ميكشند، در مزار شريف شيعه را ميكشند. در عراق اگر در فلوجه برادران أهل سنت ما را ميكشند، در شهيد صدر شيعيان را ميكشند و ما چه شيعه و چه سني برادر هستيم، كتابمان يكي است، قبلهايمان يكي است، پيامبرانمان يكي است، مشتركات زيادي داريم و در كنار، هم اختلافاتي داريم و براي اختلافات به جاي اينكه متوسل بشويم به خشونت و يا اهانت و يا جسارت، چه بهتر كه بسترهاي اين چنيني فراهم شود كه از شيعه و سني در يك جلسه خيلي دوستانه مطالبشان را مطرح كنند. و اما اينكه موضوع ما حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، روي چند محور اين موضوع انتخاب شد و جناب مراد زهي هم اين پشنهاد را پذيرفتند. نكته اول اينكه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ميان فرزندان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جايگاه كاملاً ويژهاي داشت و هم از ديگر فرزندانش و هم از ديگر صحابه امتياز ويژهاي داشت. حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) تنها كسي كه است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به صراحت درباره او فرمود: سيدة نساء أهل الجنة خانم و بانوي زنان بهشتي است. صحيح بخاري، ج4، ص183 همچنين روايتي را هيثمي از عائشه ام المؤمنين نقل ميكند: مارأيت افضل من فاطمة غير أبيها. جز رسول اكرم، كسي در فضيلت، به مقام فاطمه نميرسد. يا: ما رأيت احدا اصدق من فاطمة. راستگوتر از فاطمه در كره زمين نبود. هيثمي در مجمع الزوائد ميآورد و رجالش هم تصيحح ميكند. مجمع الزوائد، ج9، ص201 ابن حجر هم در كتاب الإصابة، جلد 8، صفحه 264 ميگويد اين روايت سندش به شرط شيخين صحيح است. همچنين روايات متعددي كه محبوبترين زنان در نزد پيامبر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بوده است. مسند احمد، جلد 4، صفحه 275 و باز هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 202 آورده و ميگويد روايت صحيح است. حتي إبن حجر عسقلاني نقل ميكند از سبكي از استوانههاي علمي أهل سنت، كه حضرت صديقه طاهره از خديجه و از عائشه فضيلتش بالاتر بوده است. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص105 و همچنين مناوي نقل ميكند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از خلفاي اربعه، به اتفاق علماي أهل سنت افضل بوده است. فيض القدير للمناوي، ج4، ص556 نكته ديگر ما ميبينيم كه در كتابهاي معتبر أهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضاي فاطمه زهرا معادل با رضاي خداي عالم و غضب خداي عالم قرار گرفته است. مستدرک علي الصحيحين حاکم نيشابوري با سند صحيح در جلد 3، صفحه 153 نقل ميكند: ان الله يغضب لغضبك يا فاطمه و يرضي لرضاك. همچنين خود بخاري در صحيحش آورده: فاطمة بضعة مني، فمن اغضبها اغضبني. فاطمه پاره تن من است، هركس او را به غضب بياورد، مرا به غضب آورده. يا مسلم دارد: فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها. هر آنچه كه زهرا را اذيت كند، مرا اذيت كرده است. اينها نشان ميدهد كه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) جايگاه ويژهاي در نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و خداي عالم داشته. و ما بر اين عقيده هستيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، از بيان اين روايات و احاديث اين بود كه الگويي براي امت اسلامي معين كند، يعني اگر بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جامعه اسلامي دچار تلاطم شد دچار فتنه شد، دچار اختلاف شد، تنها يادگار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ، فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به هر سو رو كرد، حق هست و رضاي خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفي و هر فردي غضب كرد، ناخشنود شد، قطعاً خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از او غضبناك و نا خشنود است. ولذا قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، يك قضيه طبيعي نيست و اين روايات متعدد رواياتي نيست كه نبي مكرم فقط به خاطر اينكه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بيان كرده باشد؛ چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرزندان ديگري هم داشته اند، چه پسر و چه دختر. و لذا ما بر اين عقيده هستيم كه قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سند حقانيت عقيده شيعه است و اينكه جناب مراد زهي اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ويژه جناب خليفه اول و دوم اين مسائل مطرح است، اين مسائل قبل از اينكه در كتابهاي شيعه مطرح شده باشد، در كتابهاي أهل سنت مطرح است. به قول معروف ميگويند: احترام امامزاده را بايد متولي نگه دارد. آنچه در كتابهاي أهل سنت مطالبي در مطاعن خلفاء آمده، در كتابهاي شيعه شايد آن قدر نيامده باشد. آقاي هدايتي الآن از جناب آقاي قزويني ميخواهيم كه يك دقيقه سؤال بكنند و جناب مراد زهي درچهار دقيقه پاسخ بدهند. بعد از آن كه جناب مراد زهي چهار دقيقه پاسخ دادند، يك دقيقه به ايشان فرصت ميدهيم كه سؤالشان را مطرح كنند. سؤال استاد حسيني قزويني سؤال اول من از مراد زهي اين است كه روايات صحيحي كه عرض كردم، از عائشه كه ميگويد: ما رأيت احداً قد اصدق من فاطمة. راستگوتر از فاطمه نبوده است. فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مطالباتي از خليفه اول داشتند؛ ولي خليفه اول پاسخ منفي دادند، آيا اين خود نشانگر تكذيب سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟ جواب مولوي مراد زهي من با توجه به رواياتي كه در رابطه با فضيلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد، اين قبول. فضيلت و منقبت فاطمه زهرا از ديدگاه أهل سنت يك امري مستند و قطعي است و جا دارد ما اين را در سه چهار قطعه شعري علامه اقبال لاهوري سروده توضيح دهيم:
در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، به طور كلي عقيده أهل سنت اين است كه محبت أهل بيت و محبت صحابه پيامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ايمانيات ما است. يعني به همان نسبتي كه ما نسبت به خليفه اول و نسبت به خليفه دوم و ساير صحابه محبت داريم، به همان نسبت، نسبت به حضرت علي رضي الله عنه، فاطمه زهرا رضي الله عنها، حضرت حسن، حضرت حسين و ديگر أهل بيت محبت داريم. در ؟؟؟ محبت اگر يك ترازوي جلوي ما گذاشته بشود و محبت أهل بيت و محبت اصحاب پيامبر در دو كفه ترازو قرار بگيرد، هيچ كفهاي بر كفه ديگر شايد سنگين تر نباشد و دليلش هم اينكه ما در خطبههاي نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهاي جمعه دعاي مغفرت براي أهل بيت و به ويژه حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت صورت ميگيرد. من قطعهاي از آن خطبه را قرائت بكنم. اين خطبه دومي است كه در تمام مساجد أهل سنت قرائت ميشود؛ مخصوصا در كشورهاي آسيايي ايران و پاكستان و هندوستان كه خطبههاي اصلي به زبان فارسي و بعضي به زبان عربي قرائت ميشود. قال النبي صلي الله عليه وسلم: ارحم امتي بأمتي ابوبكر و أشدهم في امر الله عمر و اصدقهم حياء عثمان و أقواهم علي و فاطمة سيدة نساء أهل الجنة و حمزة اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالي عليهم اجمعين. اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة و باطنة و ؟؟؟ ذنبا. اين عقيده ما است. هيچ فرقي در اين راستا وجود ندارد. يك قطعه شعري هم از ملا عبدالرحمن جامي قرائت كنم:
آقاي هدايتي: وقتتان تمام است، الآن لطف كنيد سؤال خودتان را مطرح كنيد، جناب آقاي قزويني پاسخ دهند. سؤال مولوي مراد زهي سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني كه سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنين است كه توسط طبق ادعاي ايشان و در سايت اينترنتي ايشان اين مسأله را كه گفتهاند به دستور ابوبكر صديق و مجرياش هم خليفه دوم و بعضي ديگر بودند. ما سؤالمان اين است كه با توجه به گذشت 14 قرن از آن قضايا چه مستنداتي براي طرح اين قضيه جناب آقاي قزويني دارند كه الآن وجود دارد، نه مدعي عليه وجود، نه شهود وجود دارد. لطف بفرمايند پاسخ دهند. پاسخ استاد جسيني قزويني در رابطه با قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، اگر بناست ما آنچه كه در كتابهاي روائي و رجالي و تاريخي آمده، ارزش قائل نشويم، هيچيك از موضوعات حتي در اثبات ركعات نماز ما نميتوانيم بگوييم چيزي براي ما ثابت شده و يا ثابت نشده. ولي آنچه در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است، ما چهار تا روايت صحيح با بررسي در شبكه المستقله مطرح كرديم، در شبكه سلام هم آورديم كه يكي از آنها قضيه ندامت خود جناب خليفه اول است كه ميگويد من براي سه چيز كه انجام دادهام، تأسف ميخورم و پشيمان هستم: يكي از آنها: وددت أني لم اكشف بيت فاطمة و إن اغلق علي الحرب. اي كاش من خانه فاطمه را مورد هجوم قرار نميدادم، خانه فاطمه را كشف نميكردم. در اين قضيه روايت كاملاً صحيح است، هيچ شبههاي در صحت روايت نيست، بلكه بعضي از بزرگان أهل سنت نسبت به اين قضيه صراحت بر اينكه روايت صحيح است. جناب سيوطي در مسند فاطمه، صفحه 34، و 35 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است. جناب مقدسي از شخصيتهاي برجسته أهل سنت است كه ذهبي از او به عنوان: الإمام، العالم الحافظ الحجة. نام ميبرد، ميگويد: هذا حديث حسن عن أبي بكر. الأحاديث المختاره، ج10، ص88 و همچنين از شخصيتهاي برجسته أهل سنت؛ مثل جناب فرحان مالكي صراحت دارد بر اينكه اين روايت صحيح است و شبههاي در اين زمينه نيست. ايشان در كتاب قراءة في كتب العقائد، صفحه 52 ميگويد: من اول تصور ميكردم كه اين روايات سند ندارد؛ ولي پس از بررسي برايم ثابت شد: و هي ثابتة بأسانيد صحيحه و ذكري ؟؟؟ اين به اسانيد صحيح ثبت شده و هيچ شبههاي در اين نيست. و همچنين روايت ديگري كه إبن أبي شيبه دارد، استاد بخاري است، صراحت بر اينكه: خليفه دوم گفت: با اينكه احترام زهرا براي من محرز است، ولي قسم به خداي عالم اين احترام زهرا مانع آن نميشود كه من دستور بدهم: إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. خانه را با ساكنانش به آتش بكشند. المصنف، ج8، ص572 همين روايت را بلاذري در كتاب الأنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586، قضيه احراق را يعني تهديد به سوزاندن را مطرح ميكند و همچنين خود طبري در روايت ديگر همين مسأله را در تاريخش، جلد 2، صفحه 443 مطرح ميكند. آقاي هدايتي: از الآن شما يك دقيقه فرصت داريد سؤال جديد مطرح كنيد، بعد جناب مراد زهي فرصت خواهند داشت كه پاسخ دهند. سؤال استاد حسيني قزويني ايشان فرمودند ما به همان نسبتي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت حضرت علي (عليه السلام) را دوست داريم، جناب ابوبكر و عمر را دوست داريم. طبق روايت صحيح بخاري، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: فاطمه غضبش، غضب من و رضايتش رضايت من است. در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر غضبناك از دنيا رفتند: فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. و اين نشانگر اين است كه وقتي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از آنها راضي نيست، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از آن دو نفر راضي نيست و خدا هم راضي نيست. محبت كسي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت و خلاف شرع و خلاف عقل است. جواب بدهند. پاسخ مولوي مراد زهي ببنييد موضوع بحث ما آن چيزي است كه جناب آقاي قزويني مطرح فرمودند. بعد از 14 قرن دادگاهي ايشان تشكيل دادند و به عنوان مدعي چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خليفه اول و دوم كردند: 1. هجوم به خانه فاطمه زهرا؛ 2. سوزاندن خانه فاطمه زهرا؛ 3. شكستن در و فرو رفتن ميخ به سينه فاطمه زهرا؛ 4. سقط جنين. من خواهشم اين است كه ما از موضوع خارج نشويم و اول سؤالي كه مطرح ميشود، تمام بشود تا سؤال جديدي و 14 قرن از اين قضيه گذشته، آيا در دوران خليفه اول و دوم و سوم و چهارم و در طول اين 14 قرن، ما در كتب معتبر تاريخ اين قضيه، قضيه شوخي نيست. الآن اگر واقعاً يكي از انسانهاي بزرگ عصر حاضر؛ مثلاً رئيس جمهور و يا يكي از مراجع تقليد و يا يكي از مفتيان أهل سنت متهم به چنين امري بشود، بالأخره بايد مستندات قوي برايش وجود داشته باشد. الآن آمدهاند و خليفه اول و دوم را كه اساس اسلام و برنامههاي اسلامي و نشر و دعوت اسلامي از آنجا سرچشمه ميگيرد، متهم به اين قضيه كردهاند و دلائلي هم كه ايشان آوردهاند، اين دلائل اصلاً سنديت ندارد و صحت ندارد. كتابي كه ايشان فرمودند، انساب الأشراف بلاذري، يك مشكل كه وجود دارد معمولاً آقاي قزويني و ديگر دوستان ما يك صفحه كتاب را كه مطرح ميكنند، صفحه دوم را يا نگاه نميكنند و يا مطرح نميكنند. همين انساب الأشراف بلاذري چه گفته در صفحه 250: لما بايع الناس أبا بكر، اعتزل علي و الزبير، فبعث إليهما عمر بن الخطاب و زيد بن ثابت، فأتيا منزل عليّ، فقرعا الباب، فنظر الزبير من فترة ثم رجع إلي عليّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة و ليس لنا أن نقاتلهما. قال: إفتح لهما. ثم خرجا معهما حتي أتيا أبا بكر، فقال أبو بكر: يا علي أنت إبن عم رسول الله و صهره، فتقول إني أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منك. قال: لا تثريب، يا خليفة رسول الله، ابسط يدك أبايعك. فبسط يده فبايعه. ثم قال للزبير: تقول أنا إبن عمة رسول الله و حواريه و فارسه و أنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منك. فقال: لا تثريب يا خليفة رسول الله، ابسط يدك، فبسط يده فبايعه. المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، وعن إبن عون. انساب الأشراف بلاذري، صفحه 250 كه ميگويد: حضرت علي با حضرت زبير اول در خانه نشسته بودند، بعد رفتند خدمت ابوبكر صديق و ايشان علت اين را پرسيدند كه شما چرا نيامديد براي بيعت؟ گفتند: ما فكر ميكرديم ما مستحقتر هستيم. بعد حضرت علي و حضرت زبير گفتند: دستت را دراز كن تا ما با تو بيعت كنيم. دستشان را دراز كردند و بيعت كردند. بنابراين، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده: فخرج علي فقال: يا ابابكر! أ لم تري لنا حقا في هذا الأمر؟ قال: بلي و لكن ... فقط گلايهاي كه حضرت علي (رضي الله عنه) داشت، انتظار مشاوره داشتند، وضعيت به گونهاي بود كه خلأ قدرت نبايد پيش بيايد. اين هم جواب انساب الأشراف بلاذري است و عبارت ديگر هم زياد داريم كه در جاهاي ديگر آمده كه وقتي حضرت ابوبكر از ؟؟؟ برگشت حضرت علي و حضرت زبير رفتند و بلا فاصله بيعت كردند. سؤال مولوي مراد زهي سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني مستندات درست و قوي در اين رابطه بياورند و اگر ايشان معتقدند كه هجوم صورت گرفته، بنابراين، خليفه اول و دوم جاني قلمداد ميشوند و خيانتي صورت گرفته. ايشان بياند پاسخ بدهند نسبت به اين روايتي در كتاب احقاق الحق قاضي نور الله شوشتري، جلد 1، صفحه 16 آمده. و جاء عن الإمام السادس جعفر الصادق (ع) انه سئل عن أبي بكر و عمر رضي الله عنهما ففي الخبر «أن رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) فقال: يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان، كانا علي الحق و ماتا عليه، فعليهما رحمة الله يوم القيامة. شخصي خدمت امام صادق آمد و از ايشان سؤال كرد: در رابطه با أبوبكر و عمر شما چه ميگوييد؟ آن حضرت فرمود: آنها دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند. فعليهما رحمة الله يوم القيامة. چگونه امام صادق نسبت به خليفه اول و دوم ميفرمايد كه اينها عادل بودند، بر حق بودند و بر حق هم فوت كردند. چگونه آقاي قزويني ميفرمايند كه ايشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اينها خيانتكار بودند و اينها جنايتكار بودند، آيا اين قضايا از ذهن امام صادق پنهان بود؟ جواب استاد حسيني قزويني ايشان فرمودند كه طبق روايت انساب الأشراف، امير المؤمنين (عليه السلام) آمدند و بيعت كردند. من تعجب ميكنم جناب آقاي مراد زهي كه از اساتيد توانمند حوزه علميه هستند و شايد تعداد 50 كتاب تأليف كردهاند، چگونه عبارت صريحي كه در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82، حديث 4240 صراحت دارد كه امير المؤمنين (عليه السلام) 6 ماه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مادامي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زنده بودند، بيعت نكردند. و لم يكن يبايع تلك الأشهر. در اين 6 ماه علي بيعت نكردند. در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 154آمده كه امير المؤمنين (عليه السلام) بيعت نكردند. جناب عبد الرزاق استاد بخاري در المصنف، جلد 5، صفحه 472 ميگويد: نه تنها علي بيعت نكرد، بلكه هيچيك از بني هاشم نيز در طول آن شش ماه بيعت نكردند. طبري صراحت دارد از زهري سؤال كردند: أ فلم يبايع علي ستة أشهر؟ علي در آن 6 ماه بيعت نكرد؟ قال: و لا أحد من بني هاشم. هيچيك از بني هاشم نيز بيعت نكردند. و بحث اينكه ايشان ميفرمايد ما جناب ابوبكر و عمر را جنايتكار و خيانتكار معرفي ميكنيم، جناب مراد زهي در خود صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 159، حديث 4468 خليفه دوم اشاره ميكند به علي (عليه السلام) و عباس و ميگويد: وقتي پيامبر از دنيا رفت، ابوبكر گفت كه من خليفه پيامبر هستم؛ ولي شما رأيتان اين بود كه ابوبكر: كاذباً آثماً غادراً خائنا دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن است. فلما توفيت ابوبكر قلت: أنا خليفة رسول الله و خليفة ابي بكر؛ فرأيتماني كاذباً آثماً غادرا خائناً. پس از ابوبكر هم من خليفه شدم و شما معتقد بوديد كه من دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن هستم. پس اين ما نيستيم كه آنها را در قفس اتهام قرار دادهايم و نسبت جنايت به آنها ميدهيم. اما نسبت به قضيه روايتي كه حضرتعالي نقل فرموديد كه البته آن آدرسي كه جنابعالي داديد، درست نيست. آنچه هست در جلد 1، صفحه 69 و 70 است و در الصوارق المحرقه هم هست. ولي ايكاش حضرتعالي يك دقتي ميكرديد، كه اولاً اين روايت هيچ سندي ندارد و روايت از نظر سند كاملاً مخدوش است و مضافا كخ در ذيل آن روايت، از امام صادق (عليه السلام) سؤال ميكند: مراد شما كه گفتيد امامان عادلان: اين دو امام عادل هستند، چي بود؟ حضرت فرمود: من مرادم اين بود كه اينها عدلا عن الحق: اين دو از عدل عدول كردند و اماما أهل النار: دو تا امام أهل آتش هستند. بعد حضرت اشاره ميكند به آيه شريفه: و جعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ سوره قصص/آيه41 و اينكه گفتم اينها قاسط هستند، مراد من اين است: وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا سوره جن/آيه15 فلذا روي اين جهت ما نه تنها اين روايت را ضعيف ميدانيم، از مطاعن ميدانيم، خواندنش را حرام ميدانيم، به طلبههايمان هم توصيه ميكنيم اصلا اين روايت را مطرح نكنند. چون موجب ايجاد فتنه ميشود. سؤال استاد حسيني قزويني گرچه ايشان نسبت به سؤال دوم بنده جواب ندادند. غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از أبي بكر و عمر يك مسأله ثابت در صحيح بخاري و مسلم است. سؤال سوم من از ايشان اين است كه شما در روايات، در صحيح بخاري و مسلم آوردهايد: من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية. صحيح مسلم، ج6، ص22 و همچنين: من مات و ليس عليه امام مات ميتة الجاهلية. اين كاملاً ثابت است. از طرف ديگر در صحيح بخاري و مسلم هست: ماتت فاطمة و هي واجدة علي أبي بكر. نه تنها بيعت نكرد؛ بلكه نسبت به ابي بكر غضبناك نيز از دنيا رفت. فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. در اينجا مسأله اين است فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه در برابر خليفه اول بيعت نكرد و او را به عنوان امام قبول نكرد، آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به مرگ جاهلي مرده و يا خلافت ابوبكر، خلافت مشروع نيست؟ پاسخ مولوي مراد زهي ببنيد من اولاً به اين سبك برنامه كه چهار دقيقه و يك دقيقه است، اعتراض دارم. يك بحث وقتي ادامه پيدا ميكند بايد جمعبندي بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد. سؤالي كه من كردم در رابطه با مطلب قاضي نور الله شوشتري. من متأسفم كه تمام بينندگان آشنا هستند به زبان عربي. چگونه واقعاً يك مسأله را از ظاهر مسأله برميگردانند كه وقتي سؤال كردند: يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان. عادل در زبان عربي به چه گفته ميشود؟ قاسط در زبان عربي به چه گفته ميشود؟ و ماتا عليه. مطلب دوم آنچه از صحيح مسلم آوردند. جاي تأسف است كه من همين مسأله را عرض كردم كه يك پاراگراف را ميخوانند و يك پاراگراف را نميخوانند. صحيح مسلم همين الآن جلوي من است، همين حديثي كه ايشان آوردند، حديث صحيح مسلم است و من ميخوانم و شنوندگان هم گوش كنند، خود آقاي قزويني هم گوش كنند و بعد قضاوت كنند. فلما توفي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فجئتما تطلب ميراثك من إبن أخيك و يطلب هذا ميراث امرأته من أبيها فقال أبو بكر: قال رسول الله (صلي الله عليه و سلم): ما نورث ما تركنا صدقة، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق، ثم توفي أبو بكر و انا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أني لصادق بار راشد تابع للحق. حضرت عباس و حضرت علي وقتي خدمت حضرت عمر ميآيند عبارت اين است: فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا. يعني وقتي شما نزد خليفه رفتيد، به گمان شما؛ يعني شما چنين فكر ميكرديد، اين علامت استفهامي و سؤالي است، آيا شما فكر ميكرديد كه ايشان كاذبا غادرا آثما خائنا است، در حاليكه اينطور نيست؛ چون در ادامهاش ميگويد: والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق. ايشان صادق است، نيكوكار است. ثم توفي أبو بكر. بعد شما نزد من آمديد: فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم. اين والله يعلم را نميخوانند: خدا ميداند كه من صادق و بار راشد و تابع حق هست. بعد شما آمديد پيش من و اصرار دارد و اين مسألهاي است كه ابوبكر صديق درباره آن قضاوت كرده است. بعد وقتي كه آمدند ميفرمايد: فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا. نه اينكه من از خودش خبر ميدهد، يعني شما چنين فكر ميكنيد. بعد والله يعلم اني لصادق، والله يعلم إنه لصادق. چگونه است كه استنباط توهين ميكند كه خليفه دوم، خليفه اول را كاذب و غادر و آثم ميداند؛ در حالي پشت سر همين جمله ميگويد: والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق. آقاي قزويني نسبت به اين عبارت توضيح دهند كه امام چهارم حضرت علي بن حسين بن علي رضي الله تعالي عنه در كتاب كشف الغمة إربلي، جلد 2، صفحه 78 كه گروهي از ايران آمدند خدمت ايشان و از حضرت ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. بعد ايشان فرمود: آيا شما نميدانيد كه الذين يخرجهم من ديارهم، آن آيه معروف در قرآن كريم درباره چه كسي است؟ [چون سخنان ايشان واضح نبود، ما تمام روايت را از اصل كتاب در اينجا نقل ميكنيم] و قال سعيد بن مرجانة كنت يوما عند علي بن الحسين فقلت سمعت أبا هريرة يقول: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: من أعتق رقبة مؤمنة أعتق الله تعالي بكل إرب منها إربا منه من النار حتي أنه ليعتق باليد اليد و بالرجل الرجل و بالفرج الفرج فقال علي (عليه السلام): أنت سمعت هذه من أبي هريرة؟ فقال سعيد: نعم، فقال لغلام له: أفره غلمانه و كان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دينار فلم يبعه أنت حر لوجه الله تعالي و قدم عليه نفر من أهل العراق فقالوا في أبي بكر وعمر وعثمان رضي الله عنهم فلما فرغوا من كلامهم قال لهم ألا تخبروني أنتم المهاجرون الأولون الذين أخرجوا من ديارهم و أموالهم يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله أولئك هم الصادقون قالوا: لا، قال: فأنتم الذين تبوأوا الدار و الإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم و لا يجدون في صدورهم حاجه مما أوتوا و يؤثرون علي أنفسهم ولو كان بهم خصاصة قالوا: لا، قال: أما أنتم قد تبرأتم أن تكونوا من أحد هذين الفريقين و أنا أشهد أنكم لستم من الذين قال الله فيهم و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا» خرجوا عني فعل الله بكم. كشف الغمة للإربلي، ج2، ص291 من گواهي ميدهم كه شما از آن گروه سوم نيستيد كه خداوند درباره آنان گفته است: و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا يعني وظيفه بنده و آقاي قزويني و مسلمانان بعدي، طبق اين آيه صريح قرآن اين است كه ما بايد براي مؤمنين گذشته، به ويژه براي اصحاب و أهل بيت دعاي مغفرت كنيم و بخواهيم از خدا كه هيچگونه غل و كدورتي در دلهاي ما از آنها نباشد وظيفه ما را قرآن مشخص كرده است. بنابراين نسبت به اين روايت كه در كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78 آمده كه حضرت علي بن الحسين، نسبت به معترضين و آنهايي كه بدگو بودند نسبت به سه خليفه اول اينگونه برخورد ميكند و اين آيه قرآن را ميگويد كه آنها مصداق اين آيه بودند. جواب استاد حسيني قزويني در رابطه با روايتي كه ايشان مطرح كردند در كتاب كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78، همچنين روايتي نيست. در جلد 2، صفحه 291 يك روايتي است كه اين روايت سندش ميرسد به أبو هريره، أبو هريره از ديدگاه ما به هيچوجه مورد وثوق نيست؛ چون مورد ذم آقا امير المؤمنين (عليه السلام) است و رواياتي هم كه جناب إربلي ميآورد، غالبا از منابع أهل سنت ميآورد و بدون ذكر سند و روايتي كه سند نداشته باشد و يا سندش به روات أهل سنت برسد كه از ديدگاه ما وثاقتش ثابت نيست، اين روايت ازديدگاه و نظر ما اعتبار ندارد. اما نسبت به روايت صحيح مسلم كه جناب مراد زهي فرمودند. آنجا امير المؤمنين (عليه السلام) و عباس مورد خطاب خليفه دوم است. تعدادي از صحابه هم آنجا نشستهاند. جناب خليفه دوم سؤال نكرد. ميگويد وقتي من خليفه شدم فرأيتماني، يعني رأي و نظر شما اين بود كه من دروغگو و حيلهگر و خائن و گنهكار هستم. بلي خود ايشان ميگويد: والله يعلم أني لصادق. اين ادعاي جناب خليفه دوم است؛ ولي آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس وقتي كه خليفه دوم گفت: شما رأيتان اين بود، حضرت علي (عليه السلام) آنجا تكذيب نكرد. حضرت علي (عليه السلام) نگفت: نه جناب عمر، اختيار داريد، ما چنين عقيدهاي نسبت به شما نداريم، چنين رأيي نداريم. و همچنين عباس انكار نكرد حرف جناب خليفه دوم را و صحابهاي كه آنجا نشسته بودند، سي چهل نفر، هيچكدام نگفتند كه جناب خليفه اينكه شما ميگوييد نظر آقاي عباس و آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) درباره تو اين است كه كاذب، آثم، غادر، حيلهگر هستيد، هيچكدام اين قضيه را تكذيب نكردند. و اضافه بر اين، جناب آقاي مراد زهي عزيز! آيا اين قضيه مگر منحصر به همين روايت است؟ حديث حوض مگر جداي از اين قضيه است. مگر قضيه شك خليفه دوم در قضيه حديبيه، آيا جداي از اين قضيه است؟ اينها مطالبي است كه ما بايد فكر كنيم يك مقداري از جنبه تقليدي بياييم بيرون. يك مقداري دقت كنيم در مضمون روايت و سند روايت كه در صحيح مسلم است و هيچ شك و شبههاي نيست. و خود آقاي بخاري احساس ميكند كه اين واژه كاذباً آثماً غادراً خائناً، توهين در حق خليفه اول و دوم است و لذا در صحيح بخاري اينها را حذف ميكند و ميآورد: فرأيتماني كذا و كذا اين نشانگر اين است كه آقاي بخاري از اين روايت در حقيقت اهانت و توهين به خليفه اول و دوم فهميده و تبديل اين واژهها را به كلمه كذا و كذا. سؤال استاد حسيني قزويني من عرض ميكنم كه سؤال قبلي و قبلي تر من را جناب مراد زهي جواب ندادند و من باز تكرار ميكنم كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر به ويژه از ابوبكر غضبناك شد. فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابكر. از ابابكر قهر كرد. با اينكه قهر كردن يك امر منفي است. فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. تا آخرين لحظه حيات هم جناب حضرت زهرا (سلام الله عليها) از ابوبكر راضي نشدند. آيا اين غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دليل بر عدم مشروعيت آنها نيست؟ آيا اين دليل بر آن نيست كه آنها بر يك مسندي نشستهاند كه مرضي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و مرضي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نيست و خداوند نيست؟ آيا اين غضب و اين هجرت و آنچه در الإمامة و السياسه هم آمده كه ميخواهم إن شاء الله آن را يك مقدار بزرگنمايي كنم كه ميگويد: و الله لأدعونكما في كل صلاة أصليها. آيا اين مشروعيت خلافت شيخين را زير سؤال نميبرد؟ پاسخ مولوي مراد زهي: منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا، سوزاندن خانه، توهين به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنين است. بحث فاطمه زهرا و بحث بيعت يك بحث مستقلي است. من خواهش ميكنم، من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامي كه متوجه خليفه اول و دوم شده، مستندات هجوم و ... . من چون مقيد هستم كه در موضوع مورد نظر بحث بشود، نظر من اين است كه از همين الآن بحث هجوم و اين مسائل باشد. بحث بيعت و بحث غضب، خودش بحث مستقلي است كه خودش چندين جلسه را ميطلبد. آنها در جلسات آينده. فعلاً بحث هجوم مطرح بشود. ايشان مستنداتي نياوردند براي هجوم. اولين سؤال من اين بود كه اين مسألهاي كه نسبت داده شده و در بسياري از شبكههاي ماهوارهاي و در بسياري از سايتهاي اينترنتي و در كتابهاي و يك مسأله بسيار مهمي است كه خليفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا كرده و متهم شده؛ در حالي كه الآن نه مدعي وجود دارد نه مدعي عليه، نه خود حضرت علي و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسين، اين ادعا را در طول 14 قرن مطرح نكرده. پروندهاي كه الآن باز شده، درخواست من از جناب قزويني اين است كه مستندات قوي حقوقي و محكمه پسندي را در اين مورد بيارند و اثبات كنند. واقعاً بعد از كتاب الله از ديدگاه شيعه، نهج البلاغه قويترين كتاب است. وقتي ما خطبههاي نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسياري از كتابهايي كه ائمه درباره خليفه اول و دوم است بررسي ميكنيم، آنجا يك الگويي از محبت و از اخوت و برادري ميبينيم و خطبههاي نهج البلاغه، كلاً اصلا اين مطاعن را كه خليفه اول و يا دوم بر باطل بودند و يا هجوم صورت گرفته را رد ميكنند. آقاي اين سؤال است كه خطبه 219 نهج البلاغه است كه حضرت علي حضرت عمر (رضي الله عنه) را اينگونه توصيف ميكند: [اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوي مراد زهي: ِلَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَ لَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي] من عربياش را نميخوانم و فارسياش را ميخوانم. خداوند شهرهاي عمر بن خطاب را آباد گرداند، همانا او كجي را راست نمود و بيماري را معالجه كرد و سنت را بر پا داشت و تبهكاري و فساد را پشت سر نهاد و پاك و بي آلايش از دنيا رفت، نيكويي و خير خلافت را دريافت و از شرّ و بدي هم پيشي گرفت. خوب اين خطبه 219 نهج البلاغه است كه از زبان مبارك حضرت علي نسبت به خليفه دوم صادر شده و كاملاً ايشان را متبع سند، مخالف ؟؟؟، پاك و بي آلايش، قليل العيب و اينكه خير دين اسلام و قرآن را دريافت و از شرش دور بوده است. أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ همواره طاعت إلهي را به جا آورده. وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ و از خداوند هم تقوي را پيشه گرفته. اين چيزي است كه در خطبه 219 نهج البلاغه است و خطبه ديگر نهج البلاغه: فِي كَلَامٍ لَهُ وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه. بعد از ابوبكر بر مسلمانان فرمانروا شد، فرمانده يعني عمر بن خطاب، پس امر خلافت را برپا داشت و ؟؟؟ نمود تا اينكه دين قرار گرفت و پا برجا شد. كلمات قصار، شماره 459 اين خطبههاي صريح و آشكار نهج البلاغه است. حالا ما روايات بسياري هم داريم. سؤال مولوي مراد زهي: من سؤال هم همين است كه شنوندگان و خوانندگان سايتهاي اينترنتي كه در اين مدت اين موضوع را ديدهاند و شنيدهاند و بررسي كردهاند اين موضوع را، با ديده انصاف بنگرند و توجه بكنند، خليفه اول و خليفه دوم بهترين انسانها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفتهاند بعد از 14 قرن جلسه دادگاه و محاكمه برايشان تشكيل شده. مدعي. ما اين استدعا را داريم به عنوان مدافع كه مدعي دلائل قوي و مستند كه منطبق با قرآن و مطابق با سنت صحيحه و مطابق با اخلاق و ادبيات ائمه و أهل بيت باشد، نسبت به اين ادعا و همچنين مستنداتي كه محكمه پسند باشد، در چارچوب مسائل قضائي و حقوقي اسلامي و غير اسلامي مشروعيت داشته باشد، مستندات اين قضيه را مطرح بفرمايند. پاسخ استاد حسيني قزويني در رابطه با سؤالي كه برادر عزيزمان داشتند كه آيا ما دليل محكمه پسند داريم يا نداريم، بنده عرض كردم كه چهار روايت صحيح و محكم از كتاب إبن أبي شيبه استاد بخاري، المصنف، بحث سندياش هم كاملا محرز است. محمد بن بِشر است، يحيي بن معين ميگويد ثقة، إبن حجر ميگويد ثقة. عبيد الله بن عمر بن حفص است، يحيي بن معين و همچنين أبو زرعه و أبو حاتم ميگويند ثقة. زيد بن اسلم قرشي است، مزي نقل ميكند از أبو زرعه، أبو حاتم و نسائي و إبن خراج كه ميگويند ثقة. اسلم قرشي است. عجلي ميگويد ثقة و أبو زرعه ميگويد ثقة. سند از ديدگاه أهل سنت كاملاً صحيح است و هيچ مناقشهاي در سند روايت نيست. وقتي سند روايت صحيح شد، ميشود دليل محكمه پسند. در متن روايت دارد كه جناب خليفه دوم كه من دستور ميدهم كه خانه را به آتش بشكند. تهديد ميكند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، أمير المؤمنين (عليه السلام)، حضرت امام حسن و حضرت امام حسين (عليهم السلام) را به سوزاندن. آيا خليفه چنين حقي دارد كه اگر كسي ممانعت از بيعت كرده و حاضر نشده كه بيعت كند، آيا بيعت كردن از قبول دين بالاتر است؟ قرآن صراحت نسبت به قبول دين كه لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي و همچنين نسبت به خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صراحت دارد بر اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اگر چنانچه مردم از تو روي گردان شدند: إنما عليك البلاغ تو وظيفهات فقط ابلاغ است حق اينكه شما بخواهيد مردم را به زور وادار كنيد به اسلام، نيست. جناب خليفه دوم وقتي ميآيد تهديد ميكند، اين اصلاً خلاف سنت و خلاف قرآن است. و همچنين سه روايت ديگر ما آورديم از طبري و دو روايت كه سنداً كاملاً صحيح است. از بلاذري يك روايت سنداً صحيح است. همچنين شخصيتهاي بزرگ أهل سنت مثل ضياء الدين مقدسي ميگويد روايت صحيح است، سيوطي ميگويد روايت صحيح است. فرحان بن مالكي ميگويد روايت صحيح است، إبن تيميه حراني با اينكه نهايت ظلم را در حق أهل بيت كرده، صراحت دارد بر اينكه انه كبس البيت. جناب ابوبكر، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به هم ريخت و وارد خانه شد و خانه را كشف كرد. در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 220. شهرستاني همين را دارد، إبن حجر عسقلاني در لسان الميزان، جلد 1، صفحه 268، صفدي در الوافي بالوفيات، إبن عبد البر و قرطبي. همه اين قضايا را مطرح ميكنند. عبد الفتاح عبد المقصود از شخصيتهاي برجسته أهل سنت اين قضيه را تأييد ميكند در كتاب الإمام علي بن أبي طالب. محمد حسنين هيكل اين را قبول دارد در كتاب الصديق ابابكر، صفحه 62، عمر رضا كحاله اين قضيه را قبول دارد و هيچ مشكلي هم ندارد. سؤال استاد حسيني قزويني با توجه به مستنداتي كه بنده عرض كردم با بررسي سندي و شهادت علماي بزرگ، مثل محمد حسين هيكل و ديگران، قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها)، كاملاًٌ ثابت است و اين نشان ميدهد كه جناب خليفه دوم اين هجوم را انجام دادهاند و اين هجوم نشان ميدهد كه اجماعي در كار نبوده و حد اقل اين است كه امير المؤمنين (عليه السلام) و عدهاي از بني هاشم از بيعت با ابوبكر خارج شده بودند. آقاي إبن حزم اندلسي در المحلي، جلد 9، صفحه 345 ميگويد: و لعنة الله علي كل إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب و من بحضرته من الصحابة. لعنت خدا به آن اجماعي باد كه حضرت علي و صحابهاش در درون آن اجماع نباشند. جواب مولوي مراد زهي روايت المصنف كه ايشان ميآورند، بحث ما اين است كه متأسفانه ايشان يك صفحه كتاب را نگاه ميكنند و صفحه ديگر كتاب را نگاه نميكنند. در همين مصنف إبن أبي شيبه، جلد 7، صفحه 432، حديث 4705 آمده است: كان علي و الزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول الله (ص) فيشاورونها و يرتجعون في أمرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب ... تا آنجا كه همان بحث تهديد است. فلما خرج عمر جاؤوها : حضرت علي و زبير نزد فاطمه آمدند. فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءني و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت و أيم الله ليمضين لما حلف عليه، فانصرفوا راشدين. حضرت فاطمه اظهار داشت كه حضرت عمر آمده و چنين تهديدي كرده و تهديدش را عملي ميكند، شما برويد و دوباره پيش من نياييد تا تكليف روشن بشود. فانصرفوا عنها : رفتند حضرت علي و حضرت زبير. فلم يرجعوا إليها حتي بايعوا لأبي بكر: با ابوبكر بيعت كردند. اين روايت تصريح ميكند اين چيزي كه اين ادعايي كه اين اتهامي كه مطرح شده، هجوم، سوزاندن خانه، سقط جنين و... از اين روايت حداكثر تهديد ثابت ميشود با وجودي كه اين روايتي كه ايشان مستند آوردند روايت منقطع است. روايت منقطع از نظر اصول حديث نميتواند مستند باشد. چون راوي زيد بن اسلم است، در همين تقريب التهذيب إبن حجر است: هذه الرواية منقطعة لأن زيد بن أسلم كان يرسل و احاديثه عن عمر منقطع. إبن حجر و همچنين ؟؟؟ اسانيد الرواة براي علامه الباني. بنابراين اگر اين روايت مورد احتجاج بشود، اصل ادعا باطل است؛ چون در اين روايت حداكثر تهديد ثابت ميشود. اصل ادعا تخريب و سوزاندن خانه و سقط جنين است باتوجه به اين شنوندگان گرامي استحضار داشته باشند كه خانه حضرت علي و حضرت زهرا متصل به مسجد النبي بود؛ يعني اگر خانه به آتش كشيده ميشد، قطعاً مسجد النبي هم بالأخره با آن امكانات آنروزي به آتش كشيده ميشد. چگونه بود كه مسجد النبي كه در شبانهروز صحابه پنج بار در مركز مدينه براي نماز خواندن ميآمدند، اين همه صحابه بايد در حد تواتر ثابت ميشد اين روايت. چگونه فرد خاصي ميآيد و اين روايت را به صورت منقطع يا به صورت موضوع بيان ميكند و يا حد اكثر در سه چهار تا كتاب كه راوياش متهم است؛ مثل جابر جعفي كه كذاب است به اتفاق عامه حديث. يا روايت زيد بن اسلم كه منقطع است. ادعا چيزي ديگر و دليل چيزي ديگر. دليل آقاي قزويني بر ادعاي كه قبلاً مطرح كردند منطبق نيست. ادعاي ايشان سوزاندن بود، ادعاي ايشان سقط جنين بود. ادعاي ايشان توهين به فاطمه زهرا بود؛ ولي از روايت ثابت ميشود كه بلا فاصله رفتند حضرت علي و حضرت زبير و بيعت كردند. اما انساب الأشراف بلاذري را هم من قبلا عرض كردم. اين روايت هم باطل است؛ به خاطر اينكه اين انساب الأشراف همانطوري كه از اسمش پيداست، يك كتاب نسبنامه است. ما نميتوانيم يك همچنين اتهام بزرگي را از يك مطلبي كه در يك كتاب نسبنامه آمده، نوشته شده ثابت كنيم. مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ... قرآن ميگويد كه صحابه در ميان همديگر رحمت داشتند و با اين هم در تضاد است. با خطبههاي نهج البلاغه در تضاد است. سؤال مولوي مراد زهي من به جايي اين سؤالي مطرح كنم، پاسخ روايت طبري را ميدهم. ببينيد كه اين روايت طبري، يك كتاب تاريخ است كه در رطب و يابس است؛ يعني يك مورخ و يك تاريخنويس مثل طبري؛ هيچگاه اين تعهد را نداشته كه روايات صحيح را بياورد. هزاران روايات موضوع، روايات دروغ و روايات جعلي است كه ما در تاريخ طبري داريم. سنديت را بايد از كتاب نهج البلاغه بياورند، از كتاب صحيح بخاري بياورند، از كتاب صحيح مسلم و صحاح سته بياورند نه از كتاب تاريخ طبري. وانگهي چه تضميني وجود دارد كه در تاريخ طبري هم دستبرد نباشد. ما همين الآن دو كتاب داريم يكي به نام العربية للناشئين، خوانندگان توجه داشته باشند، يكي هم كتاب تعليم اللغة العربية كه مؤلفش مصري است. همين دو كتاب توسط يكي از ناشرين قم چاپ شدند و تحريف زيادي در اين دو كتاب صورت گرفته است. مطالب جابهجا شده و خيلي از مطالب در عصر سرعت امروزي يك شايعه ميشود و دو ماه طول ميكشد تا اين ... . بنابراين استناد به كتاب تاريخ طبري نميتواند سنديت براي اثبات اتهام بزرگي كه هم به أهل بيت توهين است و هم به خليفه اول و خليفه دوم. پاسخ استاد حسيني قزويني من از جناب آقاي مراد زهي انتظارم خيلي بيش از اينها بود، چون من به علميت ايشان اعتقاد دارم و اينكه يك استاد حوزه هستند و بيش از 50 كتاب تأليف كردهاند. ايشان كه ميفرمايد از ناحيه زيد بن اسلم، اين روايت المصنف مورد اشكال است، حداقل يك نگاه بكنند به سند. دارد: زيد بن أسلم، عن أبيه أسلم. انقطاع ندارد، جناب آقاي مراد زهي. زيد بن أسلم از پدرش نقل ميكند. زيد بن أسلم مورد ثقه است، هيچ شكي در وثاقت او نيست. أبو زرعه، أبو حاتم، إبن سعد، نسائي و إبن خراش، همه ميگويند كه اين ثقه است. تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص17 و اضافه آقاي زيد بن اسلم از روات صحيح بخاري و صحيح مسلم است. چگونه آقاي مراد زهي ميآيد، زيد بن اسلم را كه از روات بخاري و از روات مسلم است، اين چنين لت و پار ميكند. زيد بن اسلم از پدرش اسلم نقل ميكند. اسلم قرشي از غلامان جناب عمر بن خطاب بوده است. مزي ميگويد: اسلم القرشي العدوي مولي عمر بن الخطاب، ادرك زمان النبي (صلي الله عليه و سلم). زمان پيامبر را هم درك كرده. عجلي هم گفته: مديني ثقة. أبو زرعه هم گفته: ثقة. تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص330 اما ايشان ميفرمايند كه ما از كتاب نهج البلاغه براي ايشان دليل بياوريم. چشم ما از نهج البلاغه هم براي ايشان عرض ميكنيم. در نهج البلاغه، خطبه 202 آقا امير المؤمنين (عليه السلام) هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله عليها) خطاب به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: ستنبئك إبنتك بتضافر أمتك علي هضمها. يا رسول الله! دخترت به تو خبر خواهد داد كه امت تو در حق فاطمه زهرا (سلام الله عليها) ظلم كردهاند. جناب شيخ حبيب الله خوئي (ره) كتابي دارد، در شرح نهج البلاغه، به نام منهاج البراعة، جلد 13، صفحه 14 ميگويد: تضافر الأمة علي هضمها معنايش اين است: إشارة الي ما صدر عنهم من كسر ضلعها و إسقاط جنينها. اين كه امت در حق حضرت زهرا (سلام الله عليها) ظلم كردهاند و حق او را پايمال كردهاند، اشاره است به شكستن پهلوي حضرت زهرا (سلام الله عليها) و سقط جنين ايشان. منهاج البراعة جناب خوئي (ره) از كتابهاي معتبر است و خود جناب خوئي (ره) از شخصيتهاي برجسته است. و اضافه در نهج البلاغه، خطبه 202 اين عبارت است. بزرگان أهل سنت هم همين تعبير را از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل كرده اند. آقاي عمر رضا كحاله، از علماي معاصر أهل سنت است، در كتاب اعلام النساء، جلد 3، صفحه 21 نقل ميكند. فاضل معاصر مصري، جناب مأمون غريب در كتاب خلافة علي بن أبي طالب، صفحه 33 نقل ميكند. عبد العزيز شناوي، فاضل مصري در كتاب سيدات نساء أهل الجنة، صفحه 151 نقل ميكند. سؤال استاد حسيني قزويني جناب آقاي مراد زهي فرمودند آنچه كه اين روايت ثابت ميكند، تهديد است، ما از جناب آقاي مراد زهي سؤال ميكنيم كه آيا تهديد فردي براي بيعت، از ديدگاه قرآن سند دارد؟ كه آيا خليفه و امام ميتواند كسي را براي بيعت اجبار كند؟ يا در سنت ما روايتي داريم يا جناب خليفه دوم و همچنين خليفه سوم، آقا امير المؤمنين (عليه السلام)، كسي را وادار كرده اند. اين تهديد مخالف آيه 54 سوره نور است كه خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، ميگويد: فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ اصلا از رسالت تو كه به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است، رويگردان شدند، گناهش براي خودشان است. وَ مَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ جواب مولوي مراد زهي خطبه نهج البلاغه كه ايشان قرائت فرمودند، من خواهش ميكنم كه كساني كه در رشته فقه و حقوق مطالعاتي دارند، ببينند كه اين خطبه نهج البلاغه، دليلي و سندي ميشود. دليل و سند بايد روشن باشد كه قتل فاطمه زهرا، سقط جنين، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از آن دليل ثابت بشود. اين يك خطبه است؛ اما خطبهاي به اين صراحت، خطبه 219 كه ميفرمايد: وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ. اينجا نفي ميكند اين خطبه، اين چيزي را كه جناب قزويني به آن استناد ميكنند. خطبه كاملا روشن است. خطبه بعدي هم: وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه. كه تمام شارحين، از جمله إبن أبي الحديد، محمد عبده و ديگران از والي، تحت اين خطبه نوشتهاند كه مراد خليفه دوم است. و اين جاي تأسف است كه ايشان از روزنامه نگاري مثل هيكل ميآيند كه ايشان صحبتي كرده باشند براي اثبات همچنين امر مهمي و افتراء مهمي كه در 14 قرن پيش صورت گرفته باشد. بعد از 14 قرن آقاي هيكل و يا كسان ديگر، اديباني بيايند، رماننويساني، داستاننويساني بيايند، اينها سنديت ندارند. من عرض كردم براي ما خطبههاي نهج البلاغه سند است، قرآن سند است. وانگهي من از جناب قزويني سؤال ميكنم كه كتاب ناسخ التواريخ براي ميرزا تقي خان كه معاصر ما است و در كتاب أعيان الشيعة ميگويد كه لم يعمل مثله، ميگويد: إن ناساً من رؤساء الكوفة و أشرافهم الذين بايعوا زيداً حضروا يوماً عنده و قالوا له: رحمك الله، ماذا تقول في حق أبي بكر و عمر؟ آمدند از اشراف كوفه سؤال كردند كه جناب زيد، ما تقول في حق ابوبكر و عمر؟ : درباره ابوبكر و عمر شما چه ميفرماييد؟ توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفين كه امام زيد در پاسخ به اين چه فرمود: قال: ما أقول فيهما إلا خيراً كما أسمع فيهما من أهل بيتي إلا خيرا. من تمام أهل بيتم درباره اينها جز خير نميگويند. ما ظلمانا و لا أحد غيرنا. به كسي ديگري نيز ظلم نكردند. و عملا بكتاب الله و سنة رسوله. به كتاب الله وسنت رسول عمل كردند. اين هم يكي از پژوهشگران بزرگ قرون گذشته است، كتاب ناسخ التواريخ، جلد 2، تحت عنوان احوال امام زين العابدين. تمام ائمه أهل بيت منقبت و بزرگواري و عدالت و محبت أهل بيت و خليفه اول و دوم را اعتراف دارند و در كتابهاي مستند آمده. و باز در همين خطبه نهج البلاغه، حضرت علي (عليه السلام) به عنوان مشاور عالي خليفه دوم قرار ميگيرد و در تمام كتابهاي تاريخ است كه حدود 14 بار خليفه دوم سفر خارج از مدينه داشته و در آن 14 بار، 12 بار جانشينش حضرت علي بود. شنوندگان عزيز قضاوت بكنيد. اينقدر محبت و صفا و صميميت بين خليفه اول و او وجود داشت كه 12 بار او را جانشين خودش تعيين ميكند. اگر عداوت بود، بغض بود، هيچ كسي همچين كاري انجام نميداد. سؤال مولوي مراد زهي من به جاي طرح سؤال در رابطه با روايت طبري يك توضيحي ديگر عرض كنم كه نخستين رواي تاريخ طبري إبن حميد است. إبن حميد هم از ديدگاه محدثين متهم به دروغپردازي است. آخرين رواي هم روايت منقطع است. راوي اول كه أبي عبد الله الرازي كه متوفاي 148 هجري است. كه إبن خراش درباره او ميگويد: حدثنا حميد و كان و الله يكذب. ابن حميد برايم حديث كرد؛ ولي به خدا قسم كه او دروغ ميگفت. ؟؟؟ درباره او ميگويد: ما رأيت ؟؟؟ بالكذب من إبن حميد و إبن ؟؟؟ من دروغگوتر از إبن حميد و إبن ؟؟؟ نديدم. همچنين علامه ذهبي درباره او ميگويد: و هي مع امامته منكر الحديث. صاحب عجائب است. آخرين راوي زياد بن كليب، أبو معشر كوفي است ... . پاسخ استاد حسيني قزويني من از همين سؤال ايشان شروع ميكنم كه ايشان نسبت به محمد بن حميد اشكال كردند. جناب مراد زهي! جناب آقاي مزي در تهذيب الكمال، جلد 5، صفحه 100 از يحيي بن معين و از أبو زرعه و از احمد بن حنبل، توثيق ايشان را نقل ميكند. وقتي شخصيتي مثل احمد بن حنبل، يحيي بن معين و أبو زرعه كه از استوانههاي علمي أهل سنت است، وقتي نسبت به يك فردي بگويند كه اين فرد ثقه است، حرف ديگران را ما به هيچوجه نميتوانيم قبول كنيم. ايشان گفتند كه منكر الحديث است. اين را ما بارها گفتهايم و در شبكه المستقله هم بيان كرديم. إبن حجر عسقلاني ميگويد: لو كان كل من روي شيئا منكراٌ استحق أن يذكر في الضعفاء، لما سلم من المحدثين احد. اگر بنا باشد هر كس منكر الحديث بود، او را ما ضعيف بدانيم، از محدثين يك نفر هم سالم نميماند. لسان الميزان، ج2، ص308 آقاي ذهبي ميگويد: ما كل من روي المناكير يعضف. آن كسي كه منكر رانقل ميكند، او مورد تضعيف نيست. ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص118 پس بنابراين روايت از نظر سند كاملا ثابت است. واگر چنانچه جناب آقاي مراد زهي دقت كنند، در همين صحيح بخاري كه حضرات هر سال براي ايشان ختم صحيح بخاري ميگيرند، راويان متعددي در صحيح بخاري آمده، درباره آنها گفتهاند كه منكر الحديث. محمد بن عبدالرحمن طوافي، آقاي إبن حجر ميگويد: قال ابوزرعه، منكر الحديث. مقدمه فتح الباري، ص140 مفضل بن فضاله، إبن سعد گفته منكر الحديث، از روات صحيح بخاري است. مقدمه فتح الباري، ص445 داود بن حصين مدني، از رجال صحيح بخاري است، دربارهاش گفتهاند منكر الحديث. اگر بنا بر اين باشد، بايد يك انبوهي از احادث صحيح بخاري را جناب آقاي مراد زهي از صحيح بخاري حذف بفرمايند. در رابطه با قضيه آقاي محمد حسنين هيكل كه ايشان فرمود يك روزنامه نگار است، جناب آقاي مراد زهي! ايشان كسي است كه دو مرتبه وزارت معارف مصر را قبول كرده؛ يعني دو دوره وزير معارف مصر بوده. و همچنين مجلس شيوخ مصر را يك دوره ايشان رياستش را داشته. يك روزنامه نگار نيست. و اضافه، غير از ايشان، عمررضا كحاله از نويسندگان برجسته أهل سنت است، ايشان در اعلام النساء، جلد 4، صفحه 114 قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح ميكند. و همچنين جناب آقاي عبد الفتاح عبد المقصود كه از دانشمندان مشهور مصري و عضو هيأت تحريريه مجله الحديث است و مدتي رئيس دفتر معاون رئيس جمهور مصر حسن ابراهيم بوده. رئيس دفتر نخست وزير مصر بوده. و اضافه در رابطه با آن خطبهاي كه از نهج البلاغه، مطرح كرديد كه مراد جناب عمر بن الخطاب است، كافي است كه جناب آقاي صبحي صالح از شخصيت برجسته أهل سنت ميفرمايد كه مراد آقا امير المؤمين از اين خطبه، عمر بن خطاب نيست؛ بلكه يكي از اصحاب است. واضافه رواياتي كه در نهج البلاغه، در مذمت خليفه دوم است، اصلاً همه قضايا را روشن كرده. سؤال استاد حسيني قزويني با اينكه جناب مراد زهي قضيه تهديد را پذيرفتند، اين سؤال مطرح است، جناب خليفه اول و دوم براي وادار كردن اينها به بيعت به خانه آنها هجوم بردند و آنها را خواستند وادار به بيعيت كنند؛ ولو اينكه فرمايش جناب مراد زهي را قبول كنيم كه آمدند و بيعت كردند، چرا خليفه دوم براي سعد بن عباده كه تا آخر عمر بيعت نكرد، به خانه ايشان هجوم نبردند؟ تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص18 و همچنين آقاي ابان بن سعيد بن عاص جزء كساني است كه از بيعت تخلف كردند، چرا به خانه او هجوم نبردند؟ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج1، ص37 آقاي أبي بن كعب از بيعت كردن تخلف كردن. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص124 خالد بن سعيد بن عاص، زبير بن عوام، سلمان فارسي، عباس بن عبد المطلب، عتبة بن ابولهب، عمار ياسر همه از بيعت خودداري كردند، چرا خليفه دوم دوگانه برخورد كردند؟ جواب مولوي مرادزهي همان پاسخ قبلي من كامل نشد، من از شنوندگان گرامي تقاضا ميكنم كه منصفانه و به وجدانتان قسم ميدهم، وجداناً قضاوت كنيد، در كنار متصل به مسجد النبي، خليفه دوم هجوم آورده، خانه فاطمه زهرا به آتش كشيده شده، اتهامي كه بعد از 14 قرن مطرح ميشود، محسن عزيز سقط شده، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته، 120 هزار صحابه، كم و يا زياد كه در آخرين حج در ركاب پيامبر بودند، كجا رفتند؟ مسلمانان مدينه كه شبانه روز پنج بار در مسجد النبي نماز ميخواندند، كجا هستند كه اين قضيهاي كه در حد تواتر بايد ثابت ميشد، روايتي از آنها نيست، ائمه از اين گلايه و شكايتي نميكنند. ببينيد جناب قزويني، شنوندگان محترم، ما ميخواهيم دادگاهي تشكيل بشود، ميخواهيم قصاص بگيريم از خليفه دوم از نظر اصول و از نظر حقوقي. خليفه دوم قصاص بايد بشود. براي اثبات قصاص آيا كافي است كه جناب آقاي هيكل و يا نويسندگاني كه بعد از 12 قرن و يا 13 قرن آمده، حالا وزير هم باشد، رئيس جمهور هم باشد، رهبر كل جهان باشد، شاهد قضيه براي قصاص لازم است، آن افرادي كه در خانه بودند، چرا آنها شهادت نميدهند؟ چرا خود فاطمه زهرا از اين موضوع بحثي به ميان نميآ ورد، شاكي نميشود، بني هاشم كجا بودند، علي شير خدا، اسد الله كه در مقابل عمرو بن عبدود كه در برابر هزار نفر مبارزه ميكرد، شمشير كشيد و او را به خاك و خون كشيد، عليي كه ما ميشناسيم با آن جرأت و غيرتي كه ما از او سراغ داريم و آن عمري كه عدالتي كه ما از او سراغ داريم، كجا بود، علي كجا بود، بني هاشم كجا بودند، مسلمانان مدينه كجا بودند، و در نتيجه آيا اين زير سؤال بردن تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) را نميرساند كه پيامبري كه بيست و سه سال زحمت كشيد، پيامبر آخر الزمان ياراني را بايد تربيت كنند كه تا قيامت حافظ دين باشند و دين را به ديگران برسانند، 23 سال زحمت كشيد، به محضي كه چشم از دنيا فرو بست، حاصل زحمتش اين بود كه نزديكترين يارانش هجوم بياورند به خانه دخترش به خانه دامادش، به جان هم بيفتند. پس كجا رفت اسلام، پس كجا رفتند صحابه، كجا رفت تربيت پيامبر، آيا يك مسيحي، يك يهودي وقتي اين صحبتها و اين اتهامات ما را بشنود، بعد از 14 قرن، آيا اين سؤال برايش پيش نميآيد كه پيامبري كه نتوانست ده نفر را درست و حسابي 100 هزار صحابه، اينگونه تربيت بكند. آن از مهاجمينشان، بقيه كجا بودند، 100 هزار، 120 هزار، 119 هزار ديگه كجا بودند كه دفاع نكردند، پس معلوم است كه اين دين پيامبر، اين آئين پيامبر هم مثل همين قضيه ميشود. بنابراين، قضيه مستقيماً تربيت پيامبر را نسبت به صحابه زير سؤال ميبرد. ما ميخواهيم مجددا از جناب قزويني سؤال دارم كه ما ميخواهيم قصاصي را ثابت بكنيم، كجا هستند شاهدان اين قضيه؟ آن هم قضيهاي كه در مسجد النبي اتفاق افتاده، منزل فاطمه زهرا متصل به مسجد النبي بود. وانگهي عمر رضا كحاله، من خواهش ميكنم كه اگر فرصت باشد، عبارت كاملش را ايشان بياورند و اينجا مطلبشان را بخوانند كه از مطلب ايشان چه ثابت ميشود. عبد الفتاح عبد المقصود يك نويسنده كه كتابي را تحت عنوان ادبيات امروزي نوشته و هزاران مسأله را آنجا مطرح ميكنند. ايشان شاهد قضيه نبودند كه بخواهند بر عليه خليفه دوم بر عليه متهم بيايند گواهي بدهند. گواهان محكم قوي و متقن و محكمه پسند ميخواهيم. بنابراين در رابطه با خطبههاي نهج البلاغه، اينطوري كه جناب قزويني مطرح فرمودند، يك سري خطبههاي مذمتي هم داريم، بلي اگر ما معتقديم كه خطبههاي كه در نهج البلاغه مذمت ميكنند، اينها منتسب به حضرت علي هستند؛ چون با ادبيات حضرت علي منطبق است. اذا تعارضا تساقطا. پس هر دو ساقط ميشوند ما برگرديم به قرآن: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ مهاجرين اولين چه كساني بودند، خليفه اول و دوم و سوم و چهارم رضي الله عنهم بودند. خداوند در قرآن از اينها اعلام رضايت كردند رضي الله عنهم و رضوا عنه. مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم 3 دقيقه نهائي مولوي مراد زهي شعاري كه در تمام درو ديوارهاي كشور ما و مناطق برادران شيعه است، لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار. علياي كه شاهد است كه نسبت به همسرش اينگونه برخورد ميشود، ذوالفقار علي كجاست؟ آيا دفاع از ناموس، آيا دفاع از خانه، آيا دفاع در مقابل مهاجم واجب نيست؟ بنابراين من نظر خوانندگان و شنوندگان و مطالعه كنندگان متوجه ميكنم به نامهاي كه حضرت علي (رضي الله عنه) خطاب به معاويه نوشته. به اين نامه توجه بفرماييد: و أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق و خليفة الخليفة الفاروق، و لعمري أن مكانهما في الإسلام شديد يرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا. شرح إبن ميثم، ص488 كه حضرت علي ميفرمايد: ناصحترين انسانها براي خلق خدا و رسول خدا خليفه صديق و خليفه فاروق هستند. آنها جايگاه والايي در اسلام دارند و با وفات آنها و شهادت آنها زخم شديدي در اسلام پيش آمد خداوند به آنها جزا و پاداش خير عنايت فرمايد. و همچنين آن چيزي كه ايشان فرمودند: ؟؟؟ كه شرح نهج البلاغه صبحي صالح است و إبن أبي الحديد هست. إبن أبي الحديد ميگويد: و هذا الوالي عمر بن الخطاب و هذا الكلام من خطبته خطبها في ايام خلافته طويلة يذكر فيها قربه من النبي (صلي الله عليه و سلم). پس بنابراين آن چيزي كه الآن مطرح است با واقعيتهاي تاريخي كاملاً در تضاد است با نصوص قرآن كاملاً در تضاد است، با برخوردي كه خليفه چهارم با خليفه اول و دوم داشته. اين كتاب الشافي براي علامه علم الهدي، جلد 2، صفحه 428 حضرت شهادت ميدهد: إن خير هذه الأمة بعد نبيها ابوبكر و عمر. بهترين امت بعد از پيامبر، ابوبكر و عمر هستند. به بهترين و خيريت آنها شهادت ميدهد. و همچنين در ادامهاش ميفرمايد: إنهما الإمام الهدي و شيخ الإسلام و المقتدي بهما بعد رسول الله صلي الله و سلم ... من از جناب قزويني و از همه شنوندگان عزيزي كه با حوصله به گفتهها و عرائض من به گفتههاي من كه به عنوان گفتمان دوستانه مطرح بود گوش دادند و خودشان بروند و تحقيق كنند و بررسي كنند و مطالعه كنند. 3 دقيقه نهايي استاد حسيني قزويني در رابطه با اينكه ايشان فرمودند اين 100 و بيست هزار نفر صحابه كجا رفتند؟ آيا تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)زير سؤال نميرود؟ ما از بينندگان عزيز تقاضا ميكنيم اين را از ما سؤال نكنند، از آقايان أهل سنت سؤال كنند كه در صحيح بخاري، جلد 7، صفحه 207، حديث 6507 در روايتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: تمام صحابه من بعد از من مرتد ميشوند. إنه إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري. و اينها وارد آتش جهنم ميشوند. فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم. جز تعداد اندكي از صحابه من از آتش جهنم خلاص نميشوند. اگر ما دنبال اين 120 هزار نفر هستيم، اين را خود صحيح بخاري آورده است. مراد زهي: عبارت صحيح بخاري را قرائت بفرماييد. استاد حسيني قزويني: چشم. عبارت اين است: حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: وَ مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. قُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ. و همچنين از روايت خود عائشه أم المؤمنين صراحت دارد: لما قبض رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، إرتدت العرب قاطبة. همه عرب؛ يعني همه مسلمانان مرتد شدند. اگر در بعضي از روايتهاي ما هست كه إرتد الناس إلا ثلاثة أو أربعة، در روايت ام المؤمنين اين استثنا هم نيست. اين روايت را جناب إبن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهايه، جلد 6، صفحه 33 نقل ميكند. اما در رابطه با اينكه ايشان ميفرمايد كه اين قضيه شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) هيچگونه سندي ندارد، ما قبلاً هم آوردهايم از جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي در حق او تعبيرات خيلي سنگيني دارد و از او تعبير به امام و پيشوا ميكند ايشان نقل ميكند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، وقتي چشمش به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) افتاد، فرمودند من ميبينيم روزي را كه: وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا : حرمت او شكسته ميشود وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا : حق او غصب ميشود وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا : ارث او گرفته ميشود وَ كُسِرَ جَنْبُهَا : پهلويش شكسته ميشود وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا : جنين او محسن را سقط ميكنند وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... .
علاقمندان جهت مشاهده فيلم مناظره ميتوانند از لينك ذيل استفاده كنند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزوييني | ||||||||||||||||||||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: م مرتضوي -
تاريخ: 19 مرداد 87 - 00:00:00
با عرض سلام و خسته نباشيد به نظر من با اين مناظره حجت بر كساني كه بدون تعصب مي انديشند و احساسات در منطق آنها جايي ندارد تمام شد. با اينكه در داوري مناظره انصاف رعايت نشد و 4 دقيقه از حق صحبت آقاي قزويني در انتها به ايشان داده نشد و اينكه آقاي مرادزهي در اكثر مواقع بيش از وقتشان صحبت مي كردند با اينحال نتيجه كاملاَ قاطعانه بود و حق به روشني نمايان شد. بي شك عنايت خاص حضرت بقيه الله اعظم در اين نتيجه بسيار پر اثر بوده است. و من الله توفيق |
2 |
نام و نام خانوادگي: ن -
تاريخ: 19 مرداد 87 - 00:00:00
آقاي قزويني اگه مرده ، رو در رو بياد مناظره کنه ، چشم تو چشم ........ اونوقته که ميبينيم کم آورده ........ منم اگه اين همه دم و دستگاه داشتم و توي ترجمه کردن عبارات عربي مغرضانه عمل ميکردم و يک مشت بيننده ي جاهل داشتم و يک پشت محکم و قرص منو حمايت ميکرد ، ميتوانستم با مدارک علمي ثابت کنم که (طبق اراجيف قمي در منتهي الآمال ) ائمه بر خلاف سنت الهي بجاي رحم مادر در ران مادر پرورش يافته و به دنيا مي آيند ............. مي توانستم خيلي چيز ها رو ثابت کنم ...... اعوذ بالله اعوذ بالله اعوذ بالله اگه واقعا مرده ، بره کتب حديث شيعه رو سامان دهي کنه ، صحيح و غلط را مشخص کنه تا وقتي از کتاب هاي مذهب خودشان بر او حجت مي آورند نگه سند نداره ، غلطه ، ما قبولش نداريم و ...... اين کار را هم نمي کنه ، چون اگه انجام بده ديگه از شيعه چيزي نمي مونه ........................... اگه مرده ، مباهله کنه ، نه اينکه تو اتاقش بشينه بگه لنگش کن بگه من قبول دارم و من ......... اگه مرده ، ......... اگه مرده ، ......... اگه مرده ، ......... واي بر جاهلان خرقه پوش و عالم نما ... يا رب اين نو دولتان را با خر خودشان نشان ، کاين همه ناز از غلام ترک و استر ميکنند . جواب نظر: جناب نون عزيز ! استاد قزويني حتي حاضر بود كه با مولوي عبد الحميد كه خود را رهبر اهل سنت ميداند ، در خود دار العلوم نيز مناظره كند ؛ اما چه كنيم كه جناب مولوي نپذيرفتند . حتي وقتي پشنهاد مباهله دادند ، استاد قزويني با كمال ميل پذيرفتند كه اگر مناظره كرديم و بعد به بن بست خورديم ، حاضر به مباهله هستيم ؛ اما ... اگر همين الآن مولوي عبد الحميد كمي از خودش مردانگي نشان دهد و اعلام مناظره كند ، استاد قزويني حاضر است كه در خود دار العلوم زاهدان با ايشان به مناظره بپردازند ... |
3 |
نام و نام خانوادگي: ن -
تاريخ: 19 مرداد 87 - 00:00:00
عالمي كه با اين همه دم و دستگاه عالمه واي بر وي (منظور عكس هاي جناب آقا در سايت شيعه نيوز ) |
4 |
نام و نام خانوادگي: مهرداد -
تاريخ: 19 مرداد 87 - 00:00:00
حقير از برادران و خواهران اهل سنت مي خواهم به آن خدايي که مي پرستند قسمشان بدهم که براي يکبار هم که شده بدون حب و بغض ناروا اين مناظره را بخوانند خداوند همه ي حقيقت جويان واقعي را براه راست هدايت بفرمايد - الهي آمين |
5 |
نام و نام خانوادگي: ح احمديان -
تاريخ: 19 مرداد 87 - 00:00:00
بسمالله الرحمن الرحيم و به نستعين به لطف خداوند اين گونه مناظرات بيش از پيش چهرة واقعي اهل تسنّن را ظاهر ميکند. آنان هيچ موقع نخواستهاند که حق را قبول نمايند و حاضر نميشوند مطالعات خود را کامل کنند. آيا وقت آن نرسيده که سر خود را از برف بيرون کنند و حقايق را ببينند. خداوند بزرگاني مثل استاد قزويني را خير کثير دهد که با وقت گذاري براي اين گونه افراد حقايق را براي طالبان حقيقت روشن ميکنند. از خداوند مهربان ميخواهم تا با اذن ظهور حضرت مهدي عليه السّلام، شرک و کفر را پايان بخشد و عقل و خرد را که ابزار بندگي اش ميباشد به بندگان کوته فکر اعطا کند. ان شاءالله که هدايت صورت گيرد. اللهم عجّل لوليّک الفرج |
6 |
نام و نام خانوادگي: محسن -
تاريخ: 19 مرداد 87 - 00:00:00
در مناظره دخل و تصرف مخل صورت گرفته است: مولوي مراد زهي گفتند: "خطبه مذمت منتسب به علي زيرا با ادبيات او منطبق نيست" در اينجا نوشته ايد : "منطبق است" روايت هايي که آقاي قزويني خواندند در مواردي ترميم شده اند (به دليل کپي از مکتبه ها!!) در آخر که آقاي قزويني گفتند ذهبي تعبيرات سنگيني راجع به جويني دارد، صداي مرادزهي به وضوح پخش شد که "ذهبي درباره او مي گويد کان حاطب ليل" [يروي اباطيل مکذوبة] ؛ اين جمله ايشان ذکر نشده است و.... جواب نظر: دوست گرامي ! اين مسأله كاملاً طبيعي است كه در برخي موارد اشتباهاتي صورت گيرد ؛ آنهم با نوع لهجه مولوي مراد زهي كه اصلا براي ما آشنايي نداشت . ما اتفاقاً همه روايتهايي را كه مولوي مراد زهي آورده بودند ، از مكتبه ها كپي كرديم و عين روايت را آورديم ؛ چون اصلاً مشخص نبود كه ايشان چه ميگويد . آن قدر با لهجه غليظ و با سرعت روايات را ميخواند كه هيچ كس متوجه نميشد . و اگر ما ميخواستيم عين كلمات ايشان را بياوريم ، حتي يك روايت را هم كامل نمي شد و بايد به جاي آنها علامت سؤال ميگذاشتيم ؛ ولي براي اين كه مطلب مولوي مراد زهي كاملاً واضح گردد ، ما روايات را از مكتبههاي اهل تسنن كپي كرديم . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
7 |
نام و نام خانوادگي: سيد -
تاريخ: 19 مرداد 87 - 00:00:00
به عنوان يك بچه شيعه از آقاي قزوني كمال تشكر دارم اجر ايشان با آقا امام زمان (عج) |
8 |
نام و نام خانوادگي: عبداللهي -
تاريخ: 20 مرداد 87 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام خدمت مسولين محترم شبكه سلام و با تشكر از اين كه مقدمات برگزاري اين مناظره را فراهم نمودند. به نظر بنده در مناظرات علمي لازم است كه موضوع مورد مناظره تا حد امكان جزئي تر و مشخصتر باشد تا هيچ يك از طرفين نتوانند براي فرار از جواب ديگري را به خروج از موضوع متهم نمايند. نكته ديگر خطاب به آقاي مرادزهي است كه بايد خدمت اين دانشمند سني عرض نمايم كه: اولا تمسك به شعر در يك مناظره علمي آن هم در شرايطي كه طرف مقابل شما به طور مداوم از منابع اهل سنت با آدرسهاي دقيق به روايات استناد ميكند حاكي از عدم تسلط شما بر بحث است يا نشانگر اين است كه واقعا پاسخ مناسبي براي بحث موردنظر نداريد. ثانيا شما كه آقاي حسيني را متهم ميكنيد كه چرا در نقل مطالب از منايع روايي به صفحات قبل و بعد مراجعه نميكنيد خود گرفتار همين اشكال هستيد چرا كه همان طور كه آقاي حسيني نيز اشاره نمودند شما روايتي را كه از احقاق الحق قاضي نورالله شوشتري نقل نموديد به طور كامل نقل نكرديد و تنها به نقل دو سطر از ابتداي آن اكتفا نموديد در حالي كه ادامه اين روايت كاملا خلاف مدعاي شما را اثبات مينمود. ثالثا توجه داشته باشيد كه كتاب نهج البلاغه برخلاف آنچه كه شما ادعا نموده ايد نزد شيعيان اصح الكتب بعد القرآن نيست و اصولا شيعه برخلاف اهل سنت كه صحيحين را از ابتدا تا انتها صحيح ميداند هيچ كتابي را غير از كتاب آسماني قرآن كاملا صحيح نميداند. نكته اي كه در خاتمه خطاب به برادران اهل سنت ذكر ميكنم اين است كه اگر پيرو راستين حقيقت هستيم بياييد به دور از تعصب مذهبي آنچه را كه اين دو عالم شيعي و سني در اين مناظره بيان نموده اند بررسي نماييم و به منابع معرفي شده از سوي ايشان مراجعه نماييم و در صورتي كه حقيقت را برخلاف ديدگاه سابق خود يافتيم با آغوش باز بپذيريم هم چنان كه صحابه نيز همين كار را كردند و هنگامي كه برايشان روشن شد كه اسلام عزيز حق است و اعتقاد مشركانه سابقشان باطل بوده است با كمال آزادگي از آن باطل دست شسته به دامان حق روي آوردند. اللهم اهدنا من عندك و لاتكلنا الي غيرك |
9 |
نام و نام خانوادگي: مستبصر -
تاريخ: 20 مرداد 87 - 00:00:00
و اما نكته جالب اين است كه بارها و بارها دكتر حسيني قزويني ، آقاي مولوي عبدالحميد را دعوت به مناظره نموده بودند اما متاسفانه به علت ترس و شايد هم نداشتن بار علمي آقاي مولوي عبدالحميد آقايان اهل تسنن از اين مناظره طفره رفته بودند و حتي بارها و بارها مولوي مراد زهي را پيشنهاد كرده بودند . اكنون بعد از ماهها انتظار وقتي مولوي مراد زهي به مناظره آمد و با توجه به اين كه اين آقايان نه حرفي براي گفتن دارند و نه جوابي ، در اين مناظره شكست خوردند . حال در همه جا فرياد مي زنند كه اين شخص با ما هماهنگ نبوده و يا اينكه مولوي مرادزهي از طرف اهل تسنن نماينده نبوده است . جاي تعجب است بعد از چند ماه تبليغ شبكه ماهواره اي سلام تي وي در مورد اين مناظره و سكوت و حتي دعاي آقايان اهل تسنن براي مولوي مرادزهي و آرزوي موفقيت براي وي در سايت ها و خبر ها و وبلاگ ها چگونه شده است كه با شكست وي در اين مناظره همه يادشان آمده است ، مولوي مرادزهي به نمايندگي از اهل تسنن مناظره نكرده است . البته هميشه روال اهل تسنن و وهابي ها اينگونه بوده است كه ابتدا وارد ميدان مناظره مي شوند و با توجه به اينكه جواب محكم و مستدلي براي گفتن ندارند و حتي سعي در پنهان نمودن واقعيات و اشكالات خود مي كنند اكنون مشغول سفسطه گري و فرار از واقعيت هستند . الحمدالله اين مناظره براي بسياري از روشنفكران و عاقلان اهل تسنن بسيار خوب هم بود . چرا كه هستند بسيار افرادي كه به دنبال درك مذهب حقه هستند و مي خواهند به علت ساليان سال بايكوت مذهبي و خبري در مورد واقعيت مذهب خويش ، بدانند چرا علماي اهل تسنن تحقيق در مورد صحابه را حرام نموده اند ، چرا علماي اهل تسنن تحقيق در مورد صحاح سته را تحريم كرده اند ، چرا علماي اهل تسنن هميشه واقعيات را پنهان مي نمايند و هزاران چراي ديگر ... به عنوان مثال آقاي مولوي عبدالمجيد و داماد مولوي عبدالحميد رئيس مدرسه دالعلوم زاهدان در وبلاگ خود اين مناظره را خدمت به اسرائيل و امريكا مي داند . جمله اي تهوع آور از يك مولوي بيسواد كه مناظره را خطري بزرگ براي اهل تسنن مي داند . با توجه به گفته هاي وي مي توان به اين نتيجه رسيد كه مناظره علماي شيعه و اهل تسنن خطري است كه هميشه بسياري از علماي اهل تسنن آن را جبران ناپذير و خطرناك اعلام كرده اند . هميشه بر عليه شيعه تهاجم مي كنند و آنها را آماج اتهامات ناروا و فتواهاي عجيب و غريب قرار مي دهند بدون هيچ استدلالي ولي به محض اينكه مناظره اي صورت مي گيرد و يا علماي شيعه براي دفاع از مذهب شيعه با يك عالم سني بحث مي كنند اين قضيه را خدمت به اسرائيل و امريكا مي دانند . زهي خيال باطل . |
10 |
نام و نام خانوادگي: علي گودرزي -
تاريخ: 20 مرداد 87 - 00:00:00
واقعا از ايشون كمال تشكر دارم.گل كاشتند. |
11 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 20 مرداد 87 - 00:00:00
من فكر ميكنم كه اين بحثها هيچ نتيجه اي ندارد . چه اتفاق افتاده چه اتفاق نيفتاده باشد تاثيري در وضعيت امروز ندارد. قرن ها است كه اين بحث ها بي نتيجه دنبال ميشود و دنيا به سرعت به سوي ترقي و پيشرفت گام برميدارد كه ما از آن دوريم. من در خانواده اي شيعه به دنيا آمده ام و در مورد شيعه و سني در حد توان خود بررسي كرده ام و نتيجه اينست كه واقعيت و حقيقت دين و بعثت پيامبر از هر دو فاصله دارد خرافات و لجاجت در هر دو نمايان است و راستش بهتر است از هر دو دور شده و به خدا نزديك شويم و تحمل شنيدن و زندگي كردن با افرادي با اعتقادات متفاوت را داشته باشيم. جواب نظر: بلي ، اخيراً فرقهاي در كشورهاي اسلامي ظهور كرده است كه ميگويند ما نه شيعه هستيم و نه سني ؛ بلكه ما مسلمانيم و ... البته همه آنها از نظر اعتقاد كاملاً سني و در حقيقت همان وهابيها هستند ؛ اما اين بار با چهره جديد و صد البته بسيار هوشيارانه تر از گذشته فعاليت ميكنند . |
12 |
نام و نام خانوادگي: سيد علي حسيني -
تاريخ: 20 مرداد 87 - 00:00:00
از خداوند متعال هدايت كل امت اسلام را مسئلت دارم اگر برادران اهل سنت نيز به جاي مشرك خواندن و رافضي خواندن شيعيان همانند شيران بيشه شيعه يعني حزب الله به دنبال جهاد با شيطان زمان اسرائيل باشند ساير موارد نيز در سايه تعقل حل خواهد شد |
13 |
نام و نام خانوادگي: سيدعلي حسينيطباطبايي -
تاريخ: 20 مرداد 87 - 00:00:00
با سلام خدمت تمامي خدمتگزاران به اسلام ناب محمدي و ولايت ائمه اطهار عليهم السلام بنده اين گونه مذاكرات سالم و سازنده را در فضاي كاملا دوستانه مي ستايم و بر آن نيز تاكيد نيز دارم، چرا كه بيشتر تعصبات و جهالتها از اين است كه ما برروي واقعيات سرپوش بگذاريم و آنها را نديده بگيريم و با توجيهات واهي بگوييم بين بزرگان صحابه هيچ گونه اختلافي نبوده است و اين ساخته دست عبدالله بن سبا و امثال آن است .... نه اينگونه نيست بلكه به قول معروف تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها.... و در حالي كه يكي از مفسران نهج البلاغه در خصوص مسايل اتفاق افتاده اينگونه بيان مي كند كه از استادش در خصوص مساله خلافت سوال مي كند و او مي گويد ...... ديگر بايد ديد كه چه چيزهايي در پشت پرده بوده كه به لحاظ سانسور شديد خصوصا بعد از بيعت خليفه اول عنوان عدم نقل حديث از قول رسول خدا را باب كردند و اولين كسي كه تمامي روايات را سوزاند شخص خليفه اول و دوم بودند . با اين كار دو هدف را دنبال مي كردند يكي جلوگيري از موضع گيري صحيح در مقابل كار خلاف خلفا ديگر محو آثار پيامبر كه معاويه بعدا به آن جامه عمل پوشاند و يزيد مي خواست آن را كامل كند . يريدون ليطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره ولو كره الكافرون. انشا’ الله خداوند همه ما را به راه ولايت ائمه اطهار كه همان راه واقعي اسلام ناب محمدي است رهنمون فرمايد تعجيل در فرج ولي عصر نموده و ما را از اين اختلافات برهاند. آمين رب العالمين. |
14 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 21 مرداد 87 - 00:00:00
السلام عليكم و رحمه الله و بركاته . سالي كه نكوست از بهارش پيداست . با استقبالي كه از اين مناظره در اين صفحه ديده ميشود نشانه ان است كه مناظره واقعاً موفق بوده و انشاء الله نتيجه ان باعث روشن شدن اذهان ان گروه از مردمي كه بدنبال حق ميباشند شود . اما خانم ليلا شيخ با سلام . اميدوارم كه برنامه مستقله را خصوصا جلسه ( 8 ) براي مرتبه دوم ببينيد كه كه دومين حضور جناب ايت الله دكتر قزويني وقتيكه كه ايشان تلفن كردند كه شاهد بودم كه اقاي دكتر هاشمي و استاد مصري برخلاف اخلاق و ادب اسلامي مكرراً مانع از ادامه گفتار جناب اقاي قزويني ميشدند ( در صورتيكه طبق روش معمول ايشان فقط با استناد به روايات در كتاب اهل سنت ( خصوصاً صحاح السته ) اقامه دليل ميكردند ) رفتاري كه واقعآ در خور يك مسلمان نيست چه رسد به كسي كه خود را متعلم به علوم دين معرفي ميكند ( يعني اين دو نفر اقاي دكتر هاشمي و استاد مصري.) وقتيكه با يكي از جوانان وهابي صحبت ميكردم با اينكه واقعاً چشم و دلش كور است و حتي علناً ايات قراني ( سوره يوسف ايه ( 3 ) و سوره الكهف ايه ( 21 ) را كه در رد اباطيل مذهبش مياورم ميگويد ما نه كاري بحضرت يوسف ( عليه السلام ) داريم و نه كاري بمومنين در سوره الكهف داريم .كه اين خود نهايت كفر در ديدگاه هر مسلمان منصف يا حتي عادي است , در مورد سوال من كه ايا رفتار غير اخلاقي اين دو نفر اقاي دكتر هاشمي و ان دكتر مصري طبيعي است سكوت كرد و چيزي براي گفتن نداشت .حال اگر اين دو نفر اقاي دكتر هاشمي و استاد مصري كمترين شكي در صداقت گفتار دكتر قزويني داشتند ميگذاشتند ايشان حرفهايشان را بزند و بعد با ادله ( و اينكه اسانيد و اشخاص ذكر شده ضعيف است يا مخدوش و يا ....... ) در رد گفتار ايشان ميپرداختند نه اينكه ابوجهل وار رفتار ميكردند و شما هم بخاطرعدم اشنائي يا تعصب از اين دو نفر حمايت نميكرديد . اما جناب نون گفتار شما جدا مرا ياد حديث درخت پرنده انداخت ( كه جهل كفار قريش را ثابت ميكند ) و فعلاً مجال نقل ان نيست بخدا قسم اگر تو يا علماي اهل سنت به اذن الله مرده را زنده كنيد من به شما ايمان مياورم ( وليكن متاسفانه علماي شما فقط زنده ها را تبديل به مرده ها ميكنند كه زنده بودن در جهل بمانند مرده بودن است ) اما استفاده جناب اقاي قزويني از تكنولوژي پيشرفته انهم با ان همه وسائل مدرن و فوق مدرن و با ان همه تمركز و چيره دستي در استفاده از انها براي من باعث افتخار و مباهات است . و اگر جناب اقاي مولوي مراد زهي نيز از اين گونه وسائل استفاده كنند باعث خوشحالي بنده ميشود . در ضمن شما كتاب حوار الهادي را نگاه كنيد مي بينيد كه ايشان بتنهائي با شهامت غير قابل وصف در بين طلاب وهابي مكه و مدينه اساتيد و كبار وهابيت را به زانو در مياورد ....... انچه باعث هلاك شدن كفار و دشمنان اسلام بدست حضرت علي عليه السلام ميشد ايمان ايشان بود نه ذولفقار ايشان كه اگر اين ذوالفقار در دست ان سه نفر ديگر بود يا در هنگام استفاده از ان خود را هلاك ميكردند يا از ان بعنوان عصا از ان استفاده ميكردند ( تازه اگر لياقت دست زدن به ان داشتند ) , و انچه كه جناب اقاي قزويني دارند ايمان بخدا , حضرت محمد ( ص ) و اهل البيت ( عليهم السلام ) دارند قصد اين مناظره بيدار كردن امثال شما و من است بخدا قسم در پيشگاه الهي من و شما مسئول اعمال و اعتقادات خود خواهيم بود نه ديگران در نهايت اين ايه قران مجيد را كه جناب اقاي مولوي عبد المجيد در اول مناظره اوردند بسنده ميكنم : فَبَشِّرْ عِبَاد . الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب .الزمر /17 و 18 . انشاء الله همه ما به اين ايه كريم عمل كنيم . مهندس مجيد م علي |
15 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 21 مرداد 87 - 00:00:00
با سلام خدمت آقاي قزويني و با تشكر از ايشان به دليل زحمات فراوانشان در جهت شناساندن تشيع بر جهانيان . از ايشان سوالي داشتم : عده اي از اهل تسنن درسايت هاي خود آيه ي تطهير را در شان زن هاي پيامبر ميدانند و دليل آن ها اين است كه آيات قبل و بعد آن هم درباره ي زنان پيامبر است خواهش ميكنم جواب دهيد ؛ زيرا اين تنها شبهه من در باره ي تشيع است كه پاسخ آن را نگرفتم . جواب نظر: دوست عزيز و گرامي جناب آقاي علي سلام ! ما پش از اين به سؤال مورد نظر شما پاسخ دادهايم ، لطفاً به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=149 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=768 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
16 |
نام و نام خانوادگي: طاهر -
تاريخ: 21 مرداد 87 - 00:00:00
جناب آقا يا خانم نون اولا اونا دستگاههايي است که در اختيار همه وجود دارد ؛ مخصوصا مولوي مرادزهي با دلارهايي که از وهابيها به سويش روان است بيشتر از اينها هم دارد . ثانيا ما چه کنيم مولوي شما در مناظره شکست خورده مي خواست مناظره نکنه خودش خواست . ثالثا کي گفته هر چه خوبه مال آدم هاي بد باشه ، مگر علماي اسلام (چه شيعه چه سني ) چه گناهي کرده اند که از همه چيز دنيا محروم باشند ؟ جناب قزويني هر چه دارند مطمئن باشيد با زحمات خودشان تلاش کرده و به دست آورده اند نه از طريق دلار هاي سعودي و وهابي. |
17 |
نام و نام خانوادگي: تائب -
تاريخ: 21 مرداد 87 - 00:00:00
اتفاقا من مناظره هاي زيادي خوانده ام مولوي از بيشتر آنها (مخصوصا از اعراب)قوي تر بودند ولي چه کنيم که با عنايات خاصه که به زبان گوياي اسلام جناب قزويني ---از طرف کساني که آنها با با ايشان (ع) عناد دارند مي شود ---نميشه کاري کرد |
18 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 21 مرداد 87 - 00:00:00
با سلام مجدد وبا تشكر از پاسخ زود هنگام شما اما من هنوز در مورد قضيه آيه تطهير قانع نشده ام آيا ميشود در ابتداي آيه 33 سوره احزاب به زنان پيامبر خطاب شود كه از خانه بيرون نروند بعد ادامه ي آيه در باره ي كس ديگري باشد چون اهل تسنن ميگويند خدا به زنان پيامبرگفت ازخانه بيرون نروند چون اراده كرده است آن ها را پاك كند در پايان از آقاي قزويني سوالي داشتم چون من در شهر بندر لنگه زندگي ميكنم و در آنجا اهل تسنن زيادي زندگي ميكنند و دو مدرسه ي ديني هم دارند آيا آقاي قزويني صلاح ميدانند كه صوت مناظره ايشان با مولوي مراد زهي را تكثير كنم و در اختيار اهل تسنن بندر لنگه قرار دهم شايد هدايت شوند جواب نظر: دوست عزيز و گرامي ! اهل تسنن براي اين كه بگويند زنان پيامبر نيز جزء اهل البيت هستند ، فقط دو دليل دارند ، يكي سياق ، يكي معناي لغوي اهل البيت . كه ما به هر دوي آن ها جواب دادهايم . اگر واقعاً سياق دليل باشد ، در آيه غار نبايد ضمير «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَيْهِ » به ابوبكر برگردد ؛ چرا كه ضماير قبل و بعد آن به پيامبر برميگردد . و اگر اين ضمير به ابوبكر برنگردد كفر وي ثابت ميشود . انشاء الله به زودي مقاله مفصلي در باره آيه غار روي سايت گذاشته خواهد شد و اين مطلب در آن ثابت ميشود . بهترين دليل ما نيز بيش از هفتاد روايتي است كه فقط از طريق اهل بيت در اين باره وجود دارد . طبق آيات فراوان قرآني ، پيامبر مفسر قرآن است و آن حضرت اهل بيت را فقط به اين پنج نفر تفسير كرده است و حتي در خود صحيح مسلم دو روايت وجود دارد كه زنان را از شمول اهل بيت خارج ميكند و همين براي ما كافي است . اهل سنت حتي يك دليل ضعيف نيز ندارند كه يكي از زنان پيامبر در طول عمرشان گفته باشند كه ما جزء اهل بيت هستيم . آيا همينها كفايت نميكند . شما ميتوانيد اين سي دي را تكثير و به هر كسي كه خواستيد بدهيد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
19 |
نام و نام خانوادگي: بنده خدا -
تاريخ: 22 مرداد 87 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم و به نسعين ، نحمده و نصلي علي رسوله الكريم و نصلي و نسلم علي آله و اصحابه الكرام اما بعد:باسلام به اقاي قزويني و همكاران محترم شان ميخواستم اين رو بگم كه شما چرا مناظراتي را كه در شبكه المستقله داشتين رو دوبله نمي كنيد چون من كاملا اون مناظرات 8 قسمتي رو ديدم واقعا حرفي براي گفتن نداشتي بعد هم اين كه علماي اهل سنت نمي توانند راحت صحبت كنند ازادي سخن در ايران را ندارند اگه حرفي بززند كارشون با اطلاعات كشوري و .... مثلا اقاي مولوي خير شاهي از علماي بزرگ اهل سنت چندين ماه است كه اصلا نمي دونيم تو كدوم زندان زنداني هست شمايي كه دم از وحدت اسلام و مسلمين مي زنيد چرا با علماي ما اينگونه رفتار مي كنيد شما كه دم از وحدت اسلام مي زنيد چرا اجازه ساخت يك مسجد براي اهل سنت در تهران تمي دهيد چرا مسجد جامع اهل سنت مشهد رو شبانه تخريب كرديد چندين مساجد رو شما در استان خرا سان تخريب كرديد والله كه حتي اجازه تعمير مسجد جامع شهر ما رو به ما نميدن چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ به نظر من جمهوري اسلامي ايران وجود نداره بايد اسم كشور بزارند حمهوري شيعه ايران يا جمهوري سني كش ايران من از تمامي عرب زبان هاي ايران خواهش مي كنم شبكه المستقله را ببينند بعد قضاوت كنند فقط 5000 نفر بك بار در بوشهر سني شدند به وسيله شبكه المستقله كه اقاي قزويني انها را وهابي و تفرقه افكن مي دانند انشا الله خداوند به همه ما ايمان كامل عطا كند و انهايي كه لايق هدايت هستند را هدايت كنند امين يا رب العالمين جواب نظر: جناب آقاي بنده ... دوست گرامي ! به زودي اين مناظره به صورت كامل روي سايت گذاشته خواهد شد و آن وقت خواهيم ديد كه رو سياهي ... . اگر قسمت آخر مناظره را ديده باشيد ، درك ميكنيد كه چه كسي حرف براي گفتن نداشت . راستي تا به حال از خودت پرسيدهايد كه چرا مجري برنامه در شب آخر كه شب نتيجه گيري بود ، به استاد قزويني اجازه سخن گفتن نميدادند و مدام سخنش را قطع ميكردند ؟ استاد قزويني هر چه كه ميخواستند ثابت كردند . تهديد ، هجوم ، آتش زدن ، سقط جنين ، شهادت و ... هاشمي ادعا ميكرد كه هيچ روايتي در كتابهاي اهل سنت وجود ندارد كه اين موارد ثابت كند ؛ اما وقتي استاد قزويني روايت جويني را خواندند ، تمامشان ميخكوب شدند و جوابي نداشتند ؛ جز اين كه پيامبر اسم عمر و ابوبكر را نياورده و فقط گفته بعد از من ، به خانه فاطمه هجوم ميآورند، فرزندش را سقط ميكنند ، او را به شهادت ميرساند . ... سنيان حاضر ادعا ميكردند كه هيچ روايتي از امير المؤمنين در باره مظلوميت و شهادت حضرت زهرا وجود ندارد ، وقتي استاد خطبه مشهور امير المؤمنين عليه السلام را در نهج البلاغه قرائت كردند ، دهان همه آنها باز مانده بود و چيزي نداشتند جز ... . از نظر ما مناظره در المستقله به مراتب موفق تر از مناظره در شبكه سلام بود . اين مناظره دستاورد هاي زيادي داشت . اين كه علماي شما به خاطر مسائل سياسي و ... نميتوانند حرفي بزنند ، بهانهاي است كه هيچ عاقلي آن را نميپذيرد . چطور مولوي عبد الحميد در نماز جمعه زاهدان به شيعان اهانت ميكند ؛ اما هيچ كسي نيست كه از او سؤال كند چرا . چرا او را به زندان نمياندازند . كم آوردن در مباحث علمي ، با اين بهانهها قابل پذيرش نيست . هر وقت عربستان به شيعان اجازه دادند كه در مدينه منوره مسجد داشته باشند و بتوانند قبرستان بقيع را بازسازي كنند ، ما نيز به شما اجازه خواهيم داد كه در تهران مسجد داشته باشيد . وقتي مسجد تبديل شود به محل دسيسه بر عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ، از نظر ما همان مسجد ضرار است و بايد تخريب شود . مقصود شما نيز از ساختن مسجد در تهران ، نيز داشتن پايگاهي است كه بتوانيد در آن جا بر عليه شيعيان و حكومت اسلامي دسيسه نماييد . مسجد مشهد شما نيز همين حالت را داشت . و گرنه در سراسر ايران هزاران مسجد وجود دارد كه هيچ كس متعرض آن نميشود و اهل تسنن به صورت كاملاً آزادانه در آن مشغول كارهاي عبادي هستند . آزاديي كه اهل سنت در ايران دارند ، در هيچ جاي دنيا ندارند . اين واقعيتي است كه احدي نميتواند آن را انكار كند . اهل سنت فقط در يك شهر سروان بيش از دوازده نماز جمعه دارند ، ايا اين دليل بر آزادي اهل سنت نيست ؟ |
20 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 22 مرداد 87 - 00:00:00
باسلام به آقاي قزويني من بايد بگويم ادعاهاي آقاي بنده خداكاملا دروغ است من دربندرلنگه زندگي ميكنم درآنجا اهل تسنن در خود شهر دو حوزه ي علميه دارند درحالي كه شيعيان فقط يك حوزه دارند وده هامسجد هم درشهربندرلنگه دارند درروستاها كه به جرات ميشه گفت هرصد متريك مسجد ساخته اند هيچ كس هم كاري با آن ها ودوحوزه علميه آن ها ندارد |
21 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 23 مرداد 87 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم جواب شما به اقاي بنده خدا خوب بود و مستدل من بنده خدا نيز ميخواهم چند جمله ئي بدان اضافه كنم . 1 دوست عزيز بنده خدا . از شبكه مستقله بخواهيد كه يك بار ديگر به جناب اقاي قزويني اين فرصت را بدهند تا در برنامه شركت كنند فقط به اين شرط كه صبر كنند تا ايشان فقط بمدت نيم ساعت صحبت كنند و بعد اگر جوابي دارند بدهند شايد منهم قانع شدم و شايد 5000 نفر ديگر تغير مذهب دادند . 2 تهران شهريست با بيشتر از 200 سال قدمت چگونه است و كمتر از 32 سال از حكومت اسلامي در ايران ميگذرد چرا قبل از اين در حكومت طاغوت و قبل از ان طلب براي ساخت مسجدي نكرديد . كه حتماً با اين امر موافقت ميكردنند چونكه ميل انها به تفرقه بين مردم خيلي زياد بود يا شايد نيت انهائي كه اين صدا را در مياورند ( خصوصا حال كه فرقه ضاله و منافق وهابيت صداهايش را از دهان هر كس و ناكس بمانند قرضاوي . ريگي يا صداي امريكا در مياورد ) ساخت (مسجد ضراري) باشد كه منافقان ان را در صدر اسلام ساختند و به امر سيدنا محمد ( ص ) تخريب شد . شما گول اين حرفها را نخوريد و مسجد براي شما فقط جاي نماز خواندن است پس بمساجد ما خوش امديد وليكن اگر قصد توطئه داشته باشيد مطمئن باشيد خانه هايتان برايتان نيز امن نخواهد بود . انشاء الله خداوند همه ما را به راه راست هدايت كنند يا علي |
22 |
نام و نام خانوادگي: ن -
تاريخ: 23 مرداد 87 - 00:00:00
اگه آقاي قزويني مباهله رو قبول كرده پس چرا هي ميگه مناظره ............ جز اين نيست كه ميخواد با مناظره هايش سر مردم را گرم كنه و اسمش رو رو زبان ها بندازه .................... مناظره اي كه هر كي حرف خودشو بزنه و يكي بگه از شما انتظار بيشتر ميرفت و اون يكي بگه از شما تعجب ميكنم و ... به هيچ نتيجه اي نميرسه ... كار را اگه به كاردان رحمن رب العالمين واگذار كنند (مباهله) حقيقت زود تر از زود مشخص خواهد شد ......... در ضمن مولوي عبد الحميد از نهايت علم و حكمت جواب مناظره را رد كردند ......... مباهله را در تمسك به سنت نبي (ص) در پاسخ مسيحيان انتخاب كردند ........... هنوز زود است كه آقاي قزويني اين علم و حكمت رو بدون كامپيوتر و .... بدست بياورد ...... رو در رو در تلوزيون به صورت زنده با نور ايمانش مناظره كنه بعد ميبيند كه نورش چه زود خاموش خواهد شد ..... نورش به نار تبديل خواهد شد .... ان شآ’ الله (تعالي عن قول المشركين ) جواب نظر: جناب نون ! پيامبر هم كه با مسيحيان نجران كه قصد مباهله كرد ، بعد از مناظره با آنها بود . وانگهي استاد قزويني مباهله را نيز (البته بعد از مناظره) پذيرفتند ؛ پس چرا مولوي عبد الحميد حاضر نشدند . مباهله مال زماني است كه گفتگو به بن بست برسد نه اين كه به محضي كه كم آورديم ، مباهله را پيش بكشيم . اگر مولوي شما داراي علم و حكمت بودند ، چرا از مناظره خودداري كردند ؟ استاد قزويني حتي حاضر بود كه در خود دار العلوم با اساتيد آنجا و خود عبد الحميد مناظره كند ، در آن جا قطعاً كامپيوتري نخواهد بود كه شما بهانه بياوريد چون استاد قزويني كامپيوتر داشتند ، مولوي شما نتوانست جواب سؤالات را بدهد . اين كه استاد قزويني كامپيوتر داشتند ، چه ربطي دارد كه مولوي شما نتواند جواب سؤالات استاد قزويني را بدهند ؟! از اين گذشته ، مگر اين نخستين مناظره استاد قزويني با علماي اهل سنت است ؟ استاد قزويني حتي در عربستان به خانه آل شيخ مفتي اعظم عربستان سعودي رفته و با ايشان رو در رو مناظره كردهاند ، همچنين با دكتر حمدان غامدي و ... قطعاً در آن جا كاميپوتري نبوده است كه مفتي اعظم عربستان مثل شما شاكي شود و بهانه بياورد كه شما كامپيوتر داريد و من ندارم و ... شما ميتوانيد صوت اين مناظره را از اين آدرس دانلود كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=monazerat&id=3 استاد قزويني اگر از كامپيوتر استفاده ميكند ، فقط به خاطر اين است كه مستندات سخنان خود را دقيق بدهد و مردم بتوانند به راحتي با مراجعه به كتابهاي مورد نظر ، مطلبي را كه استاد قزويني آدرس داده است ، پيدا كنند . من به شما پشنهاد ميكنم كه به مولوي عبد الحميد فشار بياوريد تا قبول كنند كه استاد قزويني با ايشان در خود دار العلوم و در حضور تمام اساتيد و طلاب آنجا به مناظره بپردازند ، تا معلوم شود كه نور چه كسي زودتر خاموش خواهد شد . من به شما تضمين ميدهم كه استاد قزويني حتي يك برگ كاغذ نيز با خودش نخواهد آورد . تازه از كجا معلوم كه مولوي شما نيز از كامپيوتر استفاده نكرده باشد و يا چند نفر ديگر در كنار ايشان كمك نكرده باشند ، چرا سني نيوز شما همانند شيعه نيوز عكسهاي پشت صحنه مناظره مولوي را نشان نميدهند ؟! |
23 |
نام و نام خانوادگي: طاهر -
تاريخ: 23 مرداد 87 - 00:00:00
اين مسئله مسجد ساختن در تهران مسئله اي است که طرفداران وهابيت به دهان برادران سني ما انداخته اند در حالي امروز برهمه روشن است هدف وهابيت از ساختن مسجد در تهران يک لانه ي شيطاني عليه مذهب حقه ي شيعه خواهد بود من جاي ديگر هم نوشتم وهابيها به اين نتيجه رسيده اند جايي امنتر از ايران براي فعاليت ندارندبه همين دليل هم مي خواهند در مرکز اين کشور امام زمان ع ودر سايه ي امنيت به وجود آمده به برکت انقلاب مقدس اسلامي تکيه گاهي براي خود باز کنند(امنيتي که حتي در خود عربستان ندارند) البته اين هم ناگفته نماند عده ي #قليلي#از برادران سني ما بسيار دو آتشه تر و تندتر از خود وهابيون برايشان دلسوزتر شده اند امروز علنا مي بينيم بعضي از ائمه جمعه ي سني عملا شمشير مي کشند براي خود ماو قسمتهايي از مناطق جنوب پاتوق وهابيون و مرکز نشر کتاهاي ضاله آن گروه گمراه شده است به طوري که برادران پاک سني مارا به سوي آن فرقه ي انگليس سوق مي دهند ما به حول و قوه ي الهي نخواهيم گذاشت اين مملکت امام عصر ع پاتوق وهابيون گمراه شود تا از درون مسجد ضرار زمان همانند آنچه با شيعيان پاکستان مي کنند با شيعيان کشور ما کنند که اين هدف نهايي ساخت مسجد در تهران است وگرنه ما کي درب مساجدمان را به روي برادران سني بسته ايم که آنها مسجد مخصوص اهل سنت (وهابيت)طلب کنند |
24 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 23 مرداد 87 - 00:00:00
متاسفانه مثل اينکه بي انصافي در بسياري از سني ها وجود دارد. (من از تمامي عرب زبان هاي ايران خواهش مي كنم شبكه المستقله را ببينند بعد قضاوت كنند فقط 5000 نفر بك بار در بوشهر سني شدند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!) (علماي اهل سنت نمي توانند راحت صحبت كنند ازادي سخن در ايران را ندارند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)مگر همين مولوي عبد الحميد نبود که در نماز جمعه زاهدان به شيعان اهانت کرد؟ و بسياري ادعاهاي ديگر دارند همه بياييد با هم تعجب کنيم هم اکنون منتظر تعجب شما هستيم شماره حساب 1!25!6 شعبه متعجب |
25 |
نام و نام خانوادگي: تايب -
تاريخ: 23 مرداد 87 - 00:00:00
جناب$ بنده خدا$ مطمئن باشيد که شما قابل هدايت نيستيد چون يکي از معدود گناهاني که گفته شده فاعل آن دشمن خداست دروغ است کي 5000 نفر سني شده است نام و شرح حال يکي را بنويسيد عکسش را پخش کنيد در اينترنت من در سايتهاي اهل سنت گشتم در کل اينترنت گشتم حتي يک نفر با نام و نشان پيدا نکردم اينها دروغهايي است که براي دل خوشي شما گفته مي شود اما من نام و نشاني مي دهم برويد شيعه شدگان#مستبصرين#راببينيد به عنوان يک نمونه به سايت http://www.aqaed.com قسمت المستبصرون سر بزنيد(100در صد هم مطمئن باشيد سايت ايراني نيست از يک کشور عرب است) تا ببينيد قضيه از چه قرار است؟! حتي سايتهاي بي طرفي مانند ويكي پديا هم اذعان به افزايش قابل توجه شيعه شدگان دارند نه سني شدگان كه البته آگاهان اهل سنت هم اين را قبول دارند قطعا نه غافلين و مغفولين!! |
26 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 23 مرداد 87 - 00:00:00
باسلام به آقاي قزويني من بايد بگويم ادعاهاي آقاي بنده خداكاملا دروغ است من دربندرلنگه زندگي ميكنم درآنجا اهل تسنن در خود شهر دو حوزه ي علميه دارند درحالي كه شيعيان فقط يك حوزه دارند وده هامسجد هم درشهربندرلنگه دارند درروستاها كه به جرات ميشه گفت هرصد متريك مسجد ساخته اند هيچ كس هم كاري با آن ها ودوحوزه علميه آن ها ندارد |
27 |
نام و نام خانوادگي: محسن110 -
تاريخ: 23 مرداد 87 - 00:00:00
البته با بحثهاي صورت گرفته بيشتر اهل تسنن خارج کشور شهادت حضرت فاطمه س را قبول کرده اند جز عده اي اندک از برادران سني در کشور ما که از جانب مدرسه ي م....يعني پاتوق وهابيون هدايت مي شوند |
28 |
نام و نام خانوادگي: تقي -
تاريخ: 24 مرداد 87 - 00:00:00
بسمه تعالياز آقاي قزويني تشکر مي کنم. |
29 |
نام و نام خانوادگي: سيدمظاهر هاشمي -
تاريخ: 24 مرداد 87 - 00:00:00
جناب قزويني از خداوند باري تعالي بسيار ممنونم كه در اين عصر حاضر شما را براي ما نگه داشته وخواهد داشت |
30 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 24 مرداد 87 - 00:00:00
استاد قزويني آفرين باز هم منا ظره بگذاريد . ما باز هم منا ظره مي خواهيم ........... اين بار درباره غدير. البته شيوه منا ظره را هم عوض كنيد و محاوره اي كنيد. راستي من بدون اجازه گرفتن از شما اين منا ظره را چاپ كردم و مي خواهم در سطح مساجدو بسيج هاي شهرمان پخش كنيم. با اجازه اجرتان با حضرت فاطمه شهيده |
31 |
نام و نام خانوادگي: خادم المهدي -
تاريخ: 25 مرداد 87 - 00:00:00
سلام بر شما : مناظره زيبايي بود .... از مولوي مرادزهي بيشتر انتظار ميرفت . کسي که استاد حوزه علميه باشد و اينقدر ضعيف در مناظره و بحث .... واقعا جاي تعجب است !!!! بسياري از بچه شيعه هايي که در سايتها و وبلاگها کار مي کنند و اصلا رشته تحصيلي آنها چيزي غيز از فقه و ... است ، از ايشان و امثال ايشان قويترند . اساسا بسياري از اهل سنت و وهابيت تنها در مکاتبات و مناظرات نوشتاري ، حرفهاي تکراري را بيان مي کنند ( زيرا در نوشتار و مکاتبه ، راه فرار از اصل مطلب هموار است ) ولي در مناظرات رو در رو و بعضا زنده ، نه تنها حرفي براي گفتن ندارند بلکه بعد از سفسطه و .... با کمال شرمندگي ، مغلوب ميشوند . مولوي عبدالحميد بسيار زيرک بود که مناظره و ... را قبول نکرد .... زيرا براي يک عالم جهاني اهل سنت ( البته به زعم سني ها ) خيلي ناگوار و زشت است که در مقابل يک عالم شيعه مغلوب شود يا علي |
32 |
نام و نام خانوادگي: منطقي -
تاريخ: 25 مرداد 87 - 00:00:00
سلام بر استاد قزويني عزيز كه واقعا من انا خيلي دوست دارم و واقعا عالم شماره يك در جهان اسلامي در مناظرات مي باشد و يك افتخار ايراني كه واقعا منصفانه و بطور علمي مناظره مي كنند و ماجوانان ايران واقعا از ايشان خيلي تشكر مي كنيم ولي واقعا سوالي كه بدون جواب مي ماند همان نامهاي فرزندان امام علي عليه السلام يعني فقط ان سه نام خليفه در جهان يا در عالم عرب قريش وجود دارد كه به اسم انها نام بر فرزندان خود قرار دهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ با كمال تشكر اقاي قزويني اميدوارم جواب شافي بدهيد يا طلبه عزيز در اين سايت وبخاطر فقط جواب دادن جواب ندهيد يك جواب رياضي طرح كنيد كه معصوم ان را قبول دارد و در قابل جواب دادن لطفا سريع باشد جون خيلي برايم مهم مهم مهم مهم مي باشد تشكر جوابي كه اين اسمها رايج بود منطقي نيست و خود شما قبول داريد و حتي اكر رايج بود نمي بايست امام علي اين اسمها انتخاب كند جون بعدا براي انصار او معما مي شود كه ايا عمر دوست داشت يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟ و نمي شود به كتابي جون بخاري يا مسلم اعتماد كرد جون معصوم نيستند جون نوشته امام علي از حضور عمر خوشش نمي ايد غير از ان تازه مي شود در مقداري زمان دو انسان باهم قهر شوند بعدن دوست مي شوند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ يعني ما بايد منصف باشيم تا انها هم منصف باشند ضمنا جواب شما در لينك غير منطقي مي باشد نمي شود به ظن به مذهب ايمان كنيم بايد صد در صد مهذب درست باشد و كاري كه معصوم مي كند بايد هميشه درست باشد يعني ما بايد اين اسمها را انتخاب كنيم و كار ب زمان ندارد يعني واقعا انسان در ترس مي افتد كه در اخرت ببيند كه امام علي علي خلفا را دوست داشت جون هيج دليلي نمي شود قبول كرد جز اينكه بايد در زمان عقب برويم تا ببينيم جه اتفاق افتاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ يعني بايد در عصر انها يعني علي و عمر حاضر شويم تا بينيم انها با هم خوب بودن يا نه نمي شود بكتاب اعتماد كرد جون صاحب ان معصوم نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟ بخاطر همين انسان هميشه غير مطمئنن مي باشد خوب هم اكر كفتيد كه نبي هم بايد در زمان عقب رفت تا بيبينيم اون هست يا نه خوب معجزه قران هست ولي علاقه امام علي با خلفا نمي شود واقعا انسان مطمئن باشد كه خوب بود يا نه مخصوصا مساله نامها كه خيلي منطقي نيست وثانيا در قران امده و امرهه الشوري بينهم يعني بشكل عام امده است؟؟؟؟ يعني در همه جيز و درضمن ان امور خلافت جون به صيغه عام امده است؟؟؟؟؟ ثالثا انقدر مسائل در قران امده كه به بيامبران اشتباه مي كنند كه واقعا نمي شود همه ي اين مسائل را توجيه كرد؟؟؟ بس عصمت جي مي شود؟؟؟؟؟؟ جهار مسائل حسيني مثل لطم و اينها كه منصفانه واقعا خارج از روح اسلام مي شود جون حديث معروف از نبي اكرم لا ضرر و لا ضرارا و اين عقلا قبول است بس لطم كه ضرر به بدن مي رسد واقعا جيزي غلط مي باشد؟؟؟ و لخت شدن و غير از اينها واقعا جيزي غير منطقي من واقعا مذهب تشيع مذهبي درست و قوي مي دانم ولي اين نقاط ضعف را بايد جكار كرد؟؟؟؟؟؟ وقتي مي خواهيم از وهابيها انتقاد براي تجسيم كنيم بايد خودمان هم در اين مسائل انتقاد كنيم؟؟؟؟ اخرين جيز من جوابي مي خواهم براي تصويري از اقاي قزويني عزيز كه در يو توب مي فرمايد كه 30 طلبه حوزه وهابي شدند جه تفسيري دارد؟؟؟ اخرين مطلب من جواب حسن حسيني در باره كه در بحار انوار يا يك كتاب در كتب شيعه امده است وبا سند صحيح كه اهل البيت نه سقف و نه در براي خانه داشتند بس شهادت فاطمه زهرا جه مي شود؟؟ با اينكه باز حديثي كه داريم جز باب امام علي باز باشد و همه درها بسته شود بس بايد در اين حالت جكار كنيم كدام حديث درست مي باشد و اخرين اخرين مطلب فتوحات امام حسين در زمان معاويه جكونه تفسير مي شود و يا از نظر تاريخي مورد قبول هست يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟ و جكونه مادر امام صادق نوه ابوبكر مي باشد؟؟؟؟؟ يعني همه ربط بين اهل البيت و صحابه جكونه قابل تفسير مي باشد؟؟؟؟ و در نهايت جكونه يك سني مقتنع به ولايت امام علي كرد با اينكه اسم اهل البيت در قران نيست؟؟؟؟ يعني خدا جكونه حجت بر انها اقامت مي كند باز با فرض اينكه ترس از تحريف قران ولي باز با اين اسم امام علي نيست بس سندي منطقي براي محاسبه نمي باشد تازه نمي شود به احاديث جه از طرف سني يا شيعي اعتماد كرد جون معصوم نستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟ظظظ جواب نظر: جناب منطقي ! اگر قبل از طرح اين مسائل كمي در سايت جستجو ميكرديد ، پاسخ تمامي سؤالات خود را مييافتيد . |
33 |
نام و نام خانوادگي: مهدي 313 -
تاريخ: 25 مرداد 87 - 00:00:00
ببينيد اين مناظره حداقل خوبي اي را که داشت اين بود که عده اي از اهل سنت که قصد عنادندارند حداقل درفکرشان خطور کرده که بله شايد ظلمي هم واقع شده .شايد واقعا ابوبکر وعمر ان ظلم وجنايت را مرتکب شده اند . يعني منظورم اين است که دربين خيلي از سني ها اين سوال پيش امده که شايد واقعا ان دونفر به اهل بيت (ص)ظلم کرده اند .همين اماده بودن اذهان هم بنظرم ارزشمند است . اگر بتوان اين مناظرات را درموضوعاتي که احاديث بيشتري درمورد انها وجود دارد مثل واقعه غدير وهمچنين شهادت حضرت زهرا (ص)ادامه داد (نه فقط سوزاندن خانه که به نظر مي رسيد درهمين مناظره اقاي مراد زهي خيلي تاکيدداشت که وارد مبحث شهادت نشود وفقط درسوزاندن خانه بحث شود )خيلي ارزشمند است وفکر مي کنم نتايج خوبي داشته باشد . موضوع تدفين ومحل قبر زهراي اطهر(ص)نيز در همين راستا مناظره انجام شود ارزشمند است |
34 |
نام و نام خانوادگي: مهدي 313 -
تاريخ: 25 مرداد 87 - 00:00:00
همين روايت اخربپي را اگر سني ها بپذيرند که درست است قاعدتا همه ئشيعه بايد شوند منظورم اين روايت است که درخود کتب اهل سنت است واقاي حسيني درپايان مناظره اورده (وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا ؛ حرمت او شكسته ميشود ، وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا ؛ حق او غصب ميشود ،وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا ؛ ارث او گرفته ميشود ،وَ كُسِرَ جَنْبُهَا ؛ پهلويش شكسته ميشود ، وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا ؛ جنين او محسن را سقط ميكنند . وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... .) |
35 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 26 مرداد 87 - 00:00:00
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت عالم بزرگ و مدافع حريم اهل بيت حضرت ايت الله حسيني قزويني . اميد وارم حقيقت براي آنان که طالب حقيقتند روشن شده باشد . ابوبکر و عمر که بزرگترين پيشوايان اهل سنت هستند اين گونه مفتضح شدند انشا الله نوبت معاويه لعنه الله عليه هم مي رسد . |
36 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 27 مرداد 87 - 00:00:00
با سلام برادرمان جناب اقاي منطقي سوالات خوب كردند كه اميدوارم براي روشن شدن ذهن خودشان و اذهان كساني مثل خودشان باشد كه چنين سوالاتي دارند . مطمئنا جوابهاي داده شده كافي ميباشد وليكن من هم چند خطي با ادبيات ساده و خودماني برايتان مينويسم كه اميدوارم مفيد واقع شود . 1 ) در قران كريم در مورد شخصيتها و نفرات دوران نبوت فقط دو اسم مستقيما ذكر شده يكي اسم حضرت محمد صلي الله عليه وسلم كه بهترين شخصيت عالمين ميباشد و ديگري ابو لهب به حتما از بدترين ادمهاي ميباشد كه روي زمين راه رفته است . حال شما بگويد چرا از ديگران خصوصا اصحاب نامي نيست مثلاً صاحب غار . 2 ) اگر فقط حديث كسا را بخوانيد كافيست كه اهل بيت حصرت رسول صلي الله عليه وسلم بشناسيد حتي ام المومنين ام سلمه و ام المومنين عايشه كه ناقل اين حديث ميباشند و ام المومنين عايشه كه خيلي حديث در مورد فضائل خودش نقل ( جعل ) كرده خود را از افراد اهل بيت ( آل عبا ) ندانسته . 3 ) چاه افتراح و اباطيل فرقه ضاله وهابيت هم تاريك است هم عميق هرچه دليل از قران , حديث قدسي و حديث نبوي بياوري فوراً بدلائل واهي كه خودشان بحساب از قران ( بدون در نظر گرفتن اسباب نزول ان ايات) رد ميكنند. تنها راه نجات انها اين است كه تنهائي فقط با مراجع به وجدان خود و بررسي كتب ديگر علما بيدار شوند ( بمانند دكتر عصام العماد ) انشاء الله . به اميد روشن شدن دلهاي ايمان طلب . يا علي |
37 |
نام و نام خانوادگي: منطقي -
تاريخ: 27 مرداد 87 - 00:00:00
سلام دوست عزيز اكثر جوابهاي شما منطقي بود واقعا و من تقريبا اكثر لينكهاي اين سايت حتي سايتهاي برتر را تماشا كردم ولي واقعا شما جواب منطقي در اين مسئال ندايد اولين مسئله مسئله لطم و سينه زني جه ربطي به شهادت حسين ما مي خواهيم قهرماني امام حسين به جهان نشان دهيم نه اينكه به بدن خود اسيب وارد كنيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و ربط شما بين اين حوادث غير منطقي مي باشد خوب لبسا بوشيدن سياه اشكال عقلي ندارد ولي لطمه زدن به خوب حتي خود اهل البيت قبول ندارند جون بر خلاف عقل هست بس جوابي سنجيده بدهيد دومين مسئله نامهاي فرزندان امام علي لينك كه شما داديد و من بارها خواندم واقعا غير منطقي مي باشد يعني خود امام علي جرا فقط از كل نامهاي جهان اين اسمها در فرزندان خود وجود دارد يعني خودش مي فهميد كه اين باعث شبه مي شود وتازه اين نامهاي حتي بعد از دركذشت خلفا به انها كذاشت يعني بعضي از نامها در اول خلافت امام علي كذاشت يعني عمر و عثمان نبودند كه امام علي را تهديد كنند يعني اين مسئله براي هر عاقلي و منصفي غير قابل قابل قبول مي باشد ولي ممن يك جواب اين هست كه اصلا امام علي اين جنين نامهايي در فرزندان خود نداشت ولي شيعه دائم اعتراف مي كنند؟؟؟؟ جرا اين قدر مطمئن هستند كه اين نامهاي فرزندان امام علي اينها هست؟؟؟ اخرين مسئله كه شما جواب نداديد اصحاب كتب بخاري و حتي شيعه معصوم نيستند بس جكونه مستدل به علاقه ناخوب بين علي وعمر مي شويد يعني ايا 1000 در 1000 مطئمن هستيد در روز قيامت علاقه علي وعمر خوب نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و اخرين جيز من از سيد قزويني خيلي تشكر مي كنم وو اقعا حتي از خود شما طلبه خوشم مي ايد و حتي خوشم مي ايد در اين سايت عضو شوم اكر قبول كنيد و من اين مسائل طرح مي كنم تا خودم هم قوي شوم و باري مراجعه شما من خيلي كتب خواندم و خيلي در بحث مذهبي فكر و عقيده خوبي دارم و مي خواهم بدون لينك به من جواب دهيد جون به انها قانع نشدم ولي مطمئن هستم كه جوابي قانع كننده داريد جون كه بيروي مذهب حق تشيع هستيد سلام جواب نظر: جناب آقاي منطقي عزيز ! از حسن ادب شما بسيار سپاسگذاريم . منظور شما از لطمه زدن چيست ؟ آيا گريه كردن ، سينه زدن و عزاداري ، لطمه زدن است ؟ من فكر نميكنم كه كسي از عقلاي عالم چنين چيزهايي را لطمه زدن بنامند و آن را غير عاقلانه بدانند . اگر منظورتان قمه زني است ، ما نيز موافق آن نيستيم و استاد قزويني نيز در شبكه سلام رسماً مخالفت خود را با آن اعلام كردند ؛ هر چند كه خيلي از بزرگان شيعه حتي همان قمه زني را نيز لطمه زدن نميدانند و دلايل بسياري براي مشروعيت آن دارند . من يك سؤال از شما دارم و آن اين كه طبق صريح آيه قرآن كريم مودت و محبت به اهل بيت عليه السلام واجب و اجر رسالت شمرده شده است . قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى . الشوري 23 . شما اين واجب الهي را چگونه بجا آوردهايد و چگونه اجر رسالت پيامبر و اجر هدايت خود را پرداختهايد ؟ آيا فقط با گفتن زباني كه ما اهل بيت را دوست داريم و از آن طرف عملاً كساني را دوست داشته باشيد كه با آنها جنگيدهاند ؛ همانند طلحه ، زبير ، عائشه ، معاويه ، عمرو عاص و ... ميتوان اجر رسالت را پرداخت كرد ؟ شيعيان اگر ميگويند اهل بيت عليهم السلام را دوست دارند ، اين محبت را عملاً نيز نشان ميدهند . در سالگرد ولادتشان شادي ميكنند و در سالگرد عزا و غم آنها ، عزاداري . اشك ما نشانه محبت ما به اهل بيت عليهم السلام است ؛ نشانه شما براي اين محبت چيست ؟ چه دليلي داريد كه اهل بيت را دوست داريد ؟ شما حتي حاضر نيستيد كه نام فرزندان خود را حسن ، حسين ، علي ، باقر ، صادق و ... بگذاريد . جناب منطقي عزيز ! اگر شما ميگوييد كه اين نامگذاريها نشانه محبت و مودت امير المؤمنين عليه السلام نسبت به خلفاء است، چرا آنها نيز به نشانه محبت و مودت نسبت به اهل بيت عليهم السلام ، نام يكي از فرزندان خود را از نام فرزندان رسول خدا ، حسن و يا حسين نگذاشتند ؟ نكند كه اين محبت يكطرفه بوده است ؟ ما در آن مقاله ثابت كردهايم كه امير المؤمنين عليه السلام اگر نام فرزند خود را عثمان گذاشته است ، به خاطر عثمان بن مظعون بوده است نه به خاطر عثمان بن عفان . اگر نام يكي از فرزندان امام علي عليه السلام عمر بوده است ، اين نام را امام نگذاشته است ؛ بلكه خود خليفه دوم انتخاب كرده است ؛ آن هم با زورگويي و قلدوري . اين مطلب نيز در متن مقاله ثابت شده است . ابوبكر هم نام نبوده است ؛ بلكه كنيه است و كنيه در اختيار امام نبوده . از اين گذشته ، نام بسياري از صحابه عمر ، ابوبكر و عثمان بوده كه خيلي از آنها از شيخين شما نيز بزرگتر بودهاند ، آيا آنها نيز به نشانه محبت به خلفا نام خود شان را (قبل از ولادت خلفا) عمر و ابوبكر ... گذاشتهاند ؟ نام بسياري از اصحاب و ياران اهل بيت ، يزيد ، شمر ، عمرو ، معاويه و ... بوده است ، آيا اين نام گذاريها نيز به خاطر محبت به يزيد و شمر بوده است ؟ اما بحث معصوم بودن بخاري و ... جناب منطقي ! ما اصلا بخاري را قبول نداريم و ايشان را از نواصب و از دشمنان اهل بيت ميدانيم . اگر به روايات او استناد ميكنيم ، از باب قاعده الزام و براي اقناع خصم است . و اگر به روايات شيعه استناد ميكنيم ، نه از اين باب است كه آنها معصوم بودهاند ؛ بلكه به اين دليل است كه آنها ثقه و مورد اعتماد بودهاند كه اين نيز سيره تمام عقلاي عالم است كه اگر شخصي مورد اعتمادي سخني را نقل كرد ، هر عاقلي سخن او را ميپذيرد . به همين خاطر است كه علم رجال و درايه پايه گذاري شده است تا راويان ثقه را از غير ثقه و روايت صحيح را از روايت ضعيف تشخيص داده شود و فقط به رواياتي استناد شود كه راويان آن ثقه هستند . والسلام علي من اتبع الهدي |
38 |
نام و نام خانوادگي: ٌشيعه -
تاريخ: 27 مرداد 87 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين انه خير ناصر و معين. ربنا لا تكلنا الي انفسنا طرفة عين ابدا. با حوصله و دقت متن مناظره و نظرات ارسالي و پاسخهاي ارزشمند (و بعضا قابل تامل) به برخي از نظرات را خواندم. خداوند به جناب حسيني قزويني و شما توفيق دهد كه در راه وحدت مسلمين از راه اصلي آن كه حل (و نه پوشاندن) اختلافات مبنايي بين شيعه و سني است تلاش موثري را انجام مي دهيد. مواردي هم به ذهن حقير رسيده كه ذيلا عرض مي كنم : • گرچه تلاش شما و جناب حسيني حفظه الله و كثرالله امثالكم را مفيد و موثر مي دانم اما همچنانكه از نظرات ارسالي و جو اجتماعي ايران و بلكه جهان امروز پيداست ؛ بازدهي مفيد آن در حد انتظار نيست و تبعات مضر محسوس اين روشها ، علاقه مندان به اعتلاي اسلام و مسلمين را به بازنگري در آنها وامي دارد. به عبارت ديگر همچنانكه مشاهده مي كنيد جوّ رايج در مورد اين بحثها برخلاف آن منش و انگيزه هاي ارزشمنديست كه در خود بحثها از جانب طرفين ، به درستي مورد تاكيد قرار گرفته است و اين همان پارادوكسي است كه قرنهاست گرفتارش هستيم : 1. اگر بحث و مناظره اي صورت نگيرد جمع زيادي از انسانهاي حقجو ناخواسته و ندانسته تا پايان عمر از حقيقت دور مانده و در گرداب ضلالت و هلاكت غرق خواهند شد 2. و اگر صورت بگيرد آتش اختلافاتي كه مدتها زير خاكستر مانده ، شعله ورتر گشته و خسارتهاي گاه جبران ناپذير به بار خواهد آورد 3. و از همين روست كه مي بينيم حتي كساني كه با اطمينان به پيروزي در ميدان بحث گام نهاده اند ؛ براي جبران نقطه ضعف هاي خود (ولو بطور ناخودآگاه) درست سر بزنگاهها به موضوع وحدت و پرهيز از تفرقه و ... پناه مي برند (غافل از اينكه نفس ورودشان در اين ميدان به مفهوم پذيرش كار بوده است و يك بام و دو هوا نمي شود). 4. و به همين خاطر است كه هر وقت چنين بحثهايي به نتايج موثري براي عموم افراد جامعه نزديك مي شود با دخالتهاي ديگران و با عناوين گوناگون يا متوقف شده و يا به نحوي از رسميت انداخته مي شود. • و اما چاره چيست؟ با كياست و درايت و خصوصا دلسوزي كه در جناب حسيني و همكارانشان سراغ دارم و با نهايت خضوع در برابر مقام علمي و تلاش هاي خالصانه ايشان ، اميدوارم از اينجا به عرايض مشفقانه اين برادر كوچكشان توجه بيشتري نموده تا هم حاصل زحمات فعلي شان محفوظ مانده و از آن بيشترين استفاده بشود و هم كار به نحو موثرتري دنبال شود. برادر عزيز و بزرگوار و استاد ارجمندم جناب حسيني ؛ 1. واقعيت آن است كه اين بحثها (كه البته براي طرفين لازم و ضروري است) خاكريزهايش بسيار دورتر از جايي است كه من و شما در انتظار حريف نشسته ايم! اين كه شخصي مانند جناب مرادزهي و امثال ايشان و حتي اساتيد و شاگردان ايشان تا برسد به مردم عادي اهل سنت با اين بحثها به جايي برسند و باصطلاح كارشان يكطرفه شود ؛ بسيار دور از انتظار و حتي محال مي نمايد چرا كه آنان از طفوليت و قبل از آن ، مذهب و علماي ما زا (نعوذ بالله) نه تنها منحرف كه مغرض و معاند مي دانند و (صرف نظر از اينكه براي سخن و دلايل ما جواب قابل قبول حتي براي خودشان داشته باشند يا نه) قبل و حين و بعد از هر بحث و تخاطبي با ما ، بجاي آنكه كمي هم در مواضع خود و پيشنيانشان تامل كنند ، به خيال حودشان و به سبك نگه كردن عاقل اندر سفيه فقط مي خواهند به هر قيمت كه شده ما را از گرداب هلاكت و ضلالت! نجات دهند. 2. شايد آنها به ما بگويند كه شما خود نيز با چنين تصور و تصوير متقابلي ، به بحث مي نشينيد ولي روشن است كه در اين ميدان از نظر مبنايي يكي از طرفين حق محض و ديگري باطل محض است اما سخن اين است كه شرط ورود در ميدان بحث آن است كه طرفين حاضر باشند واقعا انديشه خود را هم در بوته آزمايش قرار دهند : « ... وَ إِنّا أَوْ إِيّاكُمْ لَعَلى هُدًى أَوْ في ضَلالٍ مُبينٍ» "24سبأ " 3. بايد قبل از ورود در هر بحث ، كليات مورد قبول و تفاهم طرفين هم براي خودشان و هم براي شنوندگان ، قدم به قدم مشخص شود و قبل از طرفين شرط كنند كه اگر نتوانستند پاسخ قانع كننده بدهند و به اصطلاح به بن بست رسيدند رسما و علنا از عقيده خود دست بردارند و به سهم خود جماعتي را از گمراهي نجات دهند. البته ممكن است شخص مغلوب نتواند في المجلس پاسخ مناسب بدهد كه بايد مهلت لازم (ولي معين) به وي داده شود و از هر كس هم كه خواست كمك بگيرد ولي از ابتدا رسما قبول كند كه اگز تا پايان مهلت حاضر به جواب نشد رسما حق را به طرف مقابل بدهد. 4. و نيز چنانكه عرض شد اختلافات مبنايي ، حل مبنايي هم مي طلبد ؛ بايد ترتيب موضوعي رعايت شود تا دچار تلاشهاي طاقت فرسا و كم حاصل نشويم. مثلا تا زماني كه جناب مرادزهي اشكالات مبنايي مذهبش را حل نمي كند و مثلا در حالي كه (برخلاف نص قرآن) هاله عصمت به دور همه اصحاب (حتي آنها كه در صدد قتل رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم بوده اند) مي كشد آيا مي تواند براي ايشان پرداختن به موضوع ايمان حضرت ابوطالب يا بحث باب و جدار به نتيجه اي برسد؟ 5. و بالاخره اينكه براي هر بحث بايد آداب و شرايط منطقي مورد قبول طرفين قرار داده شود تا به حصول نتيجه صريحتر و صحيح تر در كمترين زمان ممكن كمك كند نه آنكه خود مقررات بحث دست و پاگير شود! بايد : o اولا در كميت زمان (4 دقيقه) براي چنين بحثهاي دامنه داري كارشناسي شود. o ثانيا اين مدت به عنوان سقف محسوب شود نه آنكه طرفين مجبور باشند به هر شكل از تمام وقت استفاده كنند كه خود سبب شاخه شاخه شدن بيشتر كلام شود. به نظر من اگر جناب حسيني هر يك از محكمات استدلاليشان را مستقلا دنبال مي كردند ، جناب مرادزهي و همفكرانشان خيلي زودتر و بسيار واضح تر به بن بست (و در واقع به شاهراه مستقيم هدايت) مي رسيدند. o ثالثا بايد خارج از موضوع بودن مطالب (كه بسيار مهم هم هست) توسط مجري وارد و مورد قبول طرفين بلافاصله تذكر داده شود تا از بازدهي مفيد بحث نكاهد و منجر به تخريب نشود. البته چنانچه تذكر مجري مورد قبول گوينده قرار نگيرد ، به گوينده حق ادامه كلام در وقت خودش داده شود.(اگر توجه كرده باشيد در مناظره اخير جناب مرادزهي با وجود تذكرات متعدد خروج از بحث به آقاي حسيني خودشان مكررا خارج از موضوع رفته و نه فقط براي جواب دادن بلكه بعضا فتح باب غيرمرتبط كردند كه اصلا آقاي حسيني و مجري توجه نمي كردند و همبن مطلب از لحاظ رواني بر اذهان شنوندگان معمولي بحث ، بسيار مخرب و به ضرر آقاي حسيني بود.) با وجود آنكه تصور مي كردم بتوانم در حجم كمتري از كلمات همه مقصودم را بيان كنم اما به پايان آمد اين وقتم ! و حكايت همچنان باقيست. اگر عمري باقي بود انشاءالله ادامه مطالبم را عرض خواهم كرد. و باز هم قدرداني صميمانه ام را از همه زحمات ارزشمندتان بپذيريد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته. 1شيعه www.1shia.blogfa.com |
39 |
نام و نام خانوادگي: منطقي -
تاريخ: 28 مرداد 87 - 00:00:00
جوابهاي قبلي شما قبول مي كنم درست مي بشند عمر و ابوبكر شيخين من نيستند من شيعه و طرفدار سرسخت امام علي و حسن و حسين تا امام حجه هستم و طرفدار اقاي قزويني و طلبه اين سايت هستم ولي منظور من از لطمه زدن حد اقل همان سينه زدن و لخت كردن بيراهن در حسينيه شريفه جون سينه زدن ضرر به بدن مي باشد در حالت سينه زني شديد كه ما مشاهد ان هستيم و قمه زني اصلا عقلا قبول نسيت باينكه خيلي مراجع بزرك متاسفانه قبول دارند نمي دانم براي جه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و سوال دارم سيد قزويني مقلد كي مي باشد؟جون واقعا سيد قزويني از نظر سطح علمي خيلي از مراجع برزكتر مي باشد متعه را جكونه مي شود توجيه كرد؟؟ مخصوصا وقتي كه بدون شاهد باشد خوب مرد هم مي تواند اصلا كل ازدواج انكار كند يعني واقعا متعه شبه دارد وبجه هايي كه از متعه متولد مي شوند اينده انها جيست؟؟؟؟؟؟؟؟ مي دانم كه اين از اشتباه خود انسان رخ مي دهد ولي باز اسلام دين كامل است؟؟ و تازه انسانهاي كه ازدواج كنند تازه هم متعه مي كنند اين خيانت به احساسات انساني نيست؟؟؟؟ ايا واقعا يعني ما جكونه قبول كنيم خواهر خود را متعه بدهيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ يعني حق را بر خود قياس كن يعني اسلام همه جيز خوب در ان هست مثل جهاد و نماز و حب اهل البيت ولي متعه يعني باني شرايط كه شاهد نيست و بتور خيلي سادهو سريع و بدون عقد فقط عقد زباني اين مثل زنا مي ماند؟؟؟؟ درست كه شايد احاديثي در اين باب باشد ولي اين با اخلاق اسلامي و اهل البيت سازكار نيست و هرج با عقيده عام مخالف هست نبايد قبول كرد شايد قران در باره صغيه يك ايه ذكر كرده ولي تفسير سطحي ايه را نبايد حجه كرفت و بايد تفسيري متناسب با عقيده عام اسلام را داشت مثل عصمت بيامبران كه صحيح هست ولي بعضي ايات نشانه ان نيست ولي ان را طوري تفسير مي كنيم كه متناسب با عصمت و ترك اولي مي باشد اين واقعا بهمان راحتي زنا؟؟؟؟؟ حد اقل ازدواج عرفي شاهد دارد و عقد دارد ولي متعه واقعا جيزي كه بدون عقد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و شاهد؟؟ هيج تفسيري ندارند قبول دارم كه متعه شايد براي انسانهاي فقير كه قدرت ازدواج يا اينكه نمي خواهند مسئول مادي براي خانوده اي باشند ولي جر مخفيانه وبدون هيج عقد از دادكاه؟؟؟؟ و متعه جه برتري دارد بر ازدواج عرفي يا مسيار در عقيده اهل تسنن؟؟؟؟؟ از نظر ضرر به مجتمع؟؟؟ وعقلا؟؟؟ و با مذهب اهل البيت انسجام ندارد در نهايت نظر شما در باره ولايت فقيه جي مي باشد؟؟؟؟ و لطفا جواب اقاي قزويني در باره اين موضوع؟ ايا ولايت فقيه قبول دارند يا نه؟؟؟؟ سلام جواب نظر: جناب آقاي منطقي عزيز سلام عليكم . از اين كه ما فكر كرديم شما شيعه نيستيد ، عذرخواهي ميكنيم . نوع سخن گفتن شما ما را به اشتباه انداخت . اين كه گفتهايد سينه زني براي بدن ضرر دارد ، سخني است كاملاً غير منطقي كه هيچ عاقلي آن را نميپذيرد . از شما كه اسمتان منطقي است ، چنين انتظاري نداشتيم . اما بحث متعه ! جناب منطقي ! وقتي ثابت شود كه خداوند چنين چيزي را حلال كرده است ، بهانههايي كه دشمنان خدا و اهل بيت عليهم السلام براي آن ميآورند ، ارزش شنيدن ندارد . وقتي خداوند صريحاً در قرآنش ميفرمايد كه متعه كردن جايز است ، پيامبر هم به آن عمل ميكرده ، اهل بيت هم به آن عمل ميكردهاند ، اين گونه بهانه تراشيها مخالفت صريح با خداوند است . گفتهايد كه : "و بتور خيلي سادهو سريع و بدون عقد فقط عقد زباني ... حد اقل ازدواج عرفي شاهد دارد و عقد دارد ولي متعه واقعا جيزي كه بدون عقد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و شاهد؟؟" . معلوم ميشود كه گوينده سرسوزني با احكام الهي آشنايي ندارد . مگر عقد دائم ، عقد زباني نيست ؟ عقد در هر دوي آنها هيچ فرقي با هم ندارد ، جز اين كه در عقد موقت ، فقط تعيين زمان لازم است و بس . گفتهايد : " شايد قران در باره صغيه يك ايه ذكر كرده ولي تفسير سطحي ايه را نبايد حجه كرفت " جناب آقاي منطقي عزيز ! آيا يك آيه قرآن براي شما كفايت نميكند ؟ مگر خداوند نعوذ بالله موظف است كه براي حلال كردن هر چيزي چندين آيه نازل كند ؟ آيه متعه كاملاً صريح و واضح و روشن است و نيازي به تفسير سطحي و يا غير سطحي ندارد و قابل توجيه نيست تا شما آن را با آيات مخالف عصمت مقايسه كنيد . گفتهايد : " ايا واقعا يعني ما جكونه قبول كنيم خواهر خود را متعه بدهيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ " همان طوري كه قبول كردهايد ، خواهرتان را به يك مرد غريبه بدهيد تا او ... . چطور در آن جا غيرتتان به جوش نميآيد و اجازه ميدهيد كه يك مرد غريبه فقط با خواندن يك عقد زباني (البته از نوع دائمي) با خواهرتان خلوت كند ، او را با خودش ببرد و ادامه ماجرا ... آيا غيرت شما از غيرت خداوند نيز بالاتر و بيشتر است ؟ وقتي خداوند اجازه ميدهد كه چنين ازدواجي صورت گيرد ، شما چه كاره هستيد كه با آن مخالفت و آن را با زنا مقايسه ميكنيد ؟ همان خدايي كه اجازه داده است كه پدر و مادرتان فقط با خواندن يك عقد زباني محرم شوند و بعد ... همان خدا اجازه داده است كه اگر كسي دوست دارد ميتواند به جاي خواندن عقد دائمي ، عقد موقت بخواند . كار اهل سنت به تبع خليفه دوم به جايي رسيده است كه به خداوند نيز خرده ميگيرند و او را به خاطر حلال كردن متعه بي غيرت جلوه ميدهند ، آيا مخالفت با امر خداوند و حرام كردن حلال خداوند ، كفر صريح نيست ؟ براي اطلاع بيشتر به اين آدرس مراجعه بفرماييد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=93 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
40 |
نام و نام خانوادگي: حسن ق -
تاريخ: 28 مرداد 87 - 00:00:00
آقاي قزويني از مفاخر تشيع هستند خداوند به عصمت حضرت زهرا (س) براي اسلام و شيعيان حفظ نمايد انشالله |
صفحه بعد | [1] [2] [3] [4] [5] [6] |