* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||||||||||||||||||||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||||||||||||||||||||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 17 مرداد 1387 | تعداد بازديد: 19124 | |||||||||||||||||||
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (س) | ||||||||||||||||||||
شبكه سلام: 17 مرداد 1387
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * نكته: مواردي كه قابل شنيدن نبوده، با ؟؟؟ نشان داده شده است. آقاي هدايتي برنامهاي كه امروز شروع ميكنيم، گفتوگويي است بين دو بزرگوار، جناب آقاي حسيني قزويني و جناب آقاي مراد زهي. يك گفتوگوي دوستان و يك مناظره براي روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نامشخص تاريخ. موضوع مناظره، حضرت زهرا (سلام الله عليها) است. از ماهها قبل قرار بود كه مناظرهاي را برگزار كنيم، متأسفانه اين امكان فراهم نشد به دلائل مختلفي. دليل انتخاب اين موضوع اين است كه مشكلاتي براي برخي از دوستان و هموطنان ما رخ داده است كه اختلافاتي را به وجود آورده است، شبنامههايي را چاپ كردهاند، سخنرانيهايي را كردهاند و ... اين مسائل باعث شد كه متأسفانه برخوردهاي فيزيكي نيز صورت گيرد. من يك توضيحات اوليه را بدهم: اين گفتوگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصيتهاي اسلامي هستند و بنايمان بر اين است كه اين گفتوگو دوستانه و سالم برگزار شود و إن شاء الله به دنبال اين هستيم كه حقايق روشن بشود و دانشمان بارورتر بشود. هيچيك از دو طرف مناظره قطعا به دنبال اين نيستند كه طرف ديگر را شكست بدهند. هر دو بزرگوار نيز توضيح خواهند داد. إن شاء الله اين برنامه الگويي خواهد شد براي برخي از رسانهها و تلويزيونهايي كه مناظره برگزار ميكنند و خودشان به قضاوت مينشينند و بهرهبرداري ميكنند كه ما پيروز شديم و فلاني شكست خورد. ما دلمان ميخواهد كه خود مردم قضاوت كنند و دربارهاش صحبت كنند. خود اين برنامه بعد از يك وقفه طولاني، يك حركت جديدي باشيد و تعيين كننده باشد كه ما اين مناظره را ادامه دهيم. نكته دوم اين است كه هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و درباره حضرت زهرا (سلام الله عليها) باشد. برنامه به اين شكل خواهد بود كه دو تا ده دقيقه آغازگر برنامه خواهد بود براي هر دو بزرگوار. هر دو طرف صحبت خواهند كرد، بعد يك دقيقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد كرد، طرف ديگر چهار دقيقه وقت دارد كه درباره اين يك دقيقه و سؤال وي صحبت كند. وقتي چهار دقيقهاش تمام شد، يك دقيقه به ايشان وقت ميدهيم سؤالي مطرح كنند تا طرف مقابل چهار دقيقه وقت داشته باشد كه جواب دهد. براي شروع دو راه است، يا اينكه از آقاي مراد زهي خواهش كنيم كه چون مهمان هستند شروع كنند و يا به عهده قرعه ميگذاريم. نظر جناب مراد زهي را ميپرسيم كه ايشان شروع كنند و يا قرعه كشي كنيم. مراد زهي: هرچه نظر جناب آقاي قزويني باشد ما حرفي نداريم. استاد حسيني قزويني: اگر ايشان تمايل دارند براي شروع كردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگيمان به شبكه سلام بيشتر است، ما اين حق اولويت را به ايشان واگذار ميكنيم. جناب آقاي مراد زهي! من از الآن وقت ميگيرم، وقتي گفتم شروع كنيد. مولوي مراد زهي فَبَشِّرْ عِبَاد / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب سوره زمر/آيه17ـ18 ضمن عرض تشكر و قدردارني از مسؤولين شبكه سلام و حاج آقاي قزويني كه ؟؟؟ با هم در ارتباط بوديم و قرار بود كه يك گفتوگوي دوستانهاي در اين شبكه داشته باشيم كه بحمد الله اين زمينه مطرح شد و بنده لازم ميدانم كه از هم دستاندركاران تقدير و تشكر داشته باشم. لازم ميدانم مقدمهاي كه بسيار مرتبط با بحثمان است، عرض كنم به صورت ؟؟؟ تا بعدها ما وارد بحث اصلي بشويم. همه ميدانيم كه ؟؟؟ اسلام در وضعيت فعلي وضعيت خاصي دارد كه در طول 14 قرن فكر نميكنم كه چنين وضعيتي را داشته باشد. بسيار متفرق، پراكنده و ؟؟؟ دشمنان اسلام و مسلمين. بنابراين مسؤوليت انديشمندان، علما، مطبوعات، شبكههاي ماهوارهاي و متوليان امور فرهنگي در جهان اسلام بسيار سنگين است. ما 14 قرن، سيزده قرن از راه تفرقه و كوبيدن همديگر دست آور و نتيجهاي نداشتهايم، مسلّما در حال حاضر و در قرون آينده ؟؟؟ دست آوردي نخواهيم داشت. در حال حاضر نياز شديد به وحدت داريم و آن فرماني كه خداوند متعال فرمود: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا آل عمران /103 نياز شديد به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ريسمان إلهي كه همان قرآن است و عمل كردن به آن داريم. اينكه از تعصبات كوركورانه و از هرگونه فرقهگرائي و تقويت فرقهگرايي كنار بياييم. هدف اصلي از اين بحث همانطور كه آقاي هدايتي فرموده، يك مناظره، كشتي گرفتن نيست كه به دنبال اين باشيم كه به هر حال اين طرف، طرف ديگر را مغلوب كند، خير. اصل گفتوگو، اصل حِوار و مخصوصا در كشور ما در كشور اسلامي ايران كه پيشتاز طرح گفتوگوي تمدنها بوده و هست، شايسته است كه ما اين گفتوگوي دوستانه و گفتمان را در ميان خودمان هم داشته باشيم. بنابراين اين گفتمان را به فال نيك ميگيريم ... [قطع شدن موقت صدا]. تمام شنوندگان گرامي، از تمام أهل نظر و آنهايي كه صداي ما را ميشنوند؛ چه از برادران شيعه و چه برادران أهل سنت، كه اين يكي دو ساعت، بحث شيعه و يا بحث سني را از مغزشان بيرون بريزند، به عنوان يك مسلمان پاي صحبت برادر مسلمان خودشان بنشينند و براساس آيهاي كه تلاوت كرديم، كه قرآن ميفرمايد: بشارت به آن انسانهايي كه گفتمان و گفتارها را گوش ميدهند و از مستندترين و مستدلترين و بهترين گفتمان آن را اتباع ميكنند، آنها صاحبان انديشه هستند پيروي ميكنند. شبكه سلام، فرصتي است كه به هر حال براي دوستان ما پيش آمده و ميتوانند كه دراين مكان دوري كه قرار دارند به عنوان فرصت استثنائي در جهت وحدت مسلمين و در جهت دعوت به اسلام و در جهت تبليغ اسلام تلاش و كوشش كنند. بنابراين ما از همين الآن مجددا از مسؤولين و متوليان شبكه سلام با رويكرد جديدي به سمت اتحاد و انسجام اسلامي، به سمت وحدت و به سمت تقريب دلها و نزديك كردن دلهاي جامعه اسلامي گام بردارند. بنابراين آنچه كه احساس كرديم كه انگيزه شد تا در اين بحث شركت كنيم، بحثهايي است كه در اين يكي دو سال اخير مطرح شده و در شبكههاي خبري، در روزنامه ها، در مطبوعات، در شبكههاي اينترنتي بسيار به صورت گسترده روش بحث ميشود و آن همان طرح اتهاماتي كه به بهترين انسانها بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و سلم)؛ يعني حضرت ابوبكر صديق و حضرت عمر فاروض رضي الله عنهما زده شده اين اتهامات و بعد از آن هم مستنداتي كه آورده شده براي آن مواردي از كتب أهل سنت است. ميخواهيم بررسي كنيم كه واقعاً انسانهايي كه بعد از پيامبر پايه گذار دين اسلام و پايه گذار فتوحات اسلامي بودند و ما ايرانيان هم به ويژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاشها و مجاهدتهاي آنها هستيم كه اسلام به ما رسيد و الآن ما مسلمان هستيم. آيا واقعاً چنين برنامههايي بوده، چنين چيزي صورت گرفته و يا اينكه اينها بر اثر دسيسه مخالفين اسلام و دشمنان اسلام در طول تاريخ كه خواستهاند تفرقهگرايي را تشويق بفرمايند بين فرقههاي اسلامي از سوي آنها صورت گرفته و در بعضي از كتابها روايات جعلي و ساختگي در اين خصوص وضع شده. ما الآن به وظيفه بزرگي نسبت به آل و اصحاب پيامبر بر عهده داريم. آل و اصحاب پيامبر همانند دو بازوي يك پرندهاي ميمانند كه هر كدام از اين بازو اگر نباشد، پر نباشد، پرنده نميتواند پرواز كند. بنابراين ما از همه شنوندگان عزيز استدعا داريم كه به دور از تعصب و به دور از اينكه پيرو چه مذهبي هستند به عرائض مختصر بنده إن شاء الله در بحثهاي آينده گوش ميدهند و همه در نهايت دنبال اين چيزي كه كشف حقيقت هست، باشيم. إن شاء الله. در رابطه با شخصيت حضرت فاطمه زهرا و اينكه ديدگاه أهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با ديدگاه أهل سنت نسبت به ؟؟؟ پيامبر عرائضي است إن شاء الله در بحثهاي آينده در بحثهاي بعدي خواهيم داشت و الآن چون وقت در اين ده دقيقه تمام شد، من سعي ميكنم كه در فرصتهاي بعدي در خدمت دوستان باشيم. استاد حسيني قزويني ما هم ضمن سلام به همه دست اندر كاران شبكه سلام، جناب حاج آقاي هدايتي و بينندگان عزيز در سراسر دنيا. تشكر ميكنيم اولاً از شبكه سلام كه اين بستر را فراهم كردند كه يكي از عزيزان أهل سنت كه از اساتيد برجسته حوزه علميه دارالعلوم مكي زاهدان هست، حضور پيدا كند و مطالبشان را شفاف در اين جلسه دوستانه و گفتوگوي صميمي بيان كند. و از مقدمهاي هم كه برادر عزيزم جناب مراد زهي بيان كردند، من باز تشكر ميكنم. بنده هم تأكيد ميكنم بر اينكه ما مسلمانها امروز در برابر دشمن مشترك قرار گرفتهايم كه دشمنان برايشان نه شيعه و نه سني هيچ كدام فرق نميكند، با همان سلاحهايي كه در افغانستان و در كابل سني را ميكشند، در مزار شريف شيعه را ميكشند. در عراق اگر در فلوجه برادران أهل سنت ما را ميكشند، در شهيد صدر شيعيان را ميكشند و ما چه شيعه و چه سني برادر هستيم، كتابمان يكي است، قبلهايمان يكي است، پيامبرانمان يكي است، مشتركات زيادي داريم و در كنار، هم اختلافاتي داريم و براي اختلافات به جاي اينكه متوسل بشويم به خشونت و يا اهانت و يا جسارت، چه بهتر كه بسترهاي اين چنيني فراهم شود كه از شيعه و سني در يك جلسه خيلي دوستانه مطالبشان را مطرح كنند. و اما اينكه موضوع ما حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، روي چند محور اين موضوع انتخاب شد و جناب مراد زهي هم اين پشنهاد را پذيرفتند. نكته اول اينكه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ميان فرزندان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جايگاه كاملاً ويژهاي داشت و هم از ديگر فرزندانش و هم از ديگر صحابه امتياز ويژهاي داشت. حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) تنها كسي كه است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به صراحت درباره او فرمود: سيدة نساء أهل الجنة خانم و بانوي زنان بهشتي است. صحيح بخاري، ج4، ص183 همچنين روايتي را هيثمي از عائشه ام المؤمنين نقل ميكند: مارأيت افضل من فاطمة غير أبيها. جز رسول اكرم، كسي در فضيلت، به مقام فاطمه نميرسد. يا: ما رأيت احدا اصدق من فاطمة. راستگوتر از فاطمه در كره زمين نبود. هيثمي در مجمع الزوائد ميآورد و رجالش هم تصيحح ميكند. مجمع الزوائد، ج9، ص201 ابن حجر هم در كتاب الإصابة، جلد 8، صفحه 264 ميگويد اين روايت سندش به شرط شيخين صحيح است. همچنين روايات متعددي كه محبوبترين زنان در نزد پيامبر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بوده است. مسند احمد، جلد 4، صفحه 275 و باز هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 202 آورده و ميگويد روايت صحيح است. حتي إبن حجر عسقلاني نقل ميكند از سبكي از استوانههاي علمي أهل سنت، كه حضرت صديقه طاهره از خديجه و از عائشه فضيلتش بالاتر بوده است. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص105 و همچنين مناوي نقل ميكند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از خلفاي اربعه، به اتفاق علماي أهل سنت افضل بوده است. فيض القدير للمناوي، ج4، ص556 نكته ديگر ما ميبينيم كه در كتابهاي معتبر أهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضاي فاطمه زهرا معادل با رضاي خداي عالم و غضب خداي عالم قرار گرفته است. مستدرک علي الصحيحين حاکم نيشابوري با سند صحيح در جلد 3، صفحه 153 نقل ميكند: ان الله يغضب لغضبك يا فاطمه و يرضي لرضاك. همچنين خود بخاري در صحيحش آورده: فاطمة بضعة مني، فمن اغضبها اغضبني. فاطمه پاره تن من است، هركس او را به غضب بياورد، مرا به غضب آورده. يا مسلم دارد: فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها. هر آنچه كه زهرا را اذيت كند، مرا اذيت كرده است. اينها نشان ميدهد كه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) جايگاه ويژهاي در نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و خداي عالم داشته. و ما بر اين عقيده هستيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، از بيان اين روايات و احاديث اين بود كه الگويي براي امت اسلامي معين كند، يعني اگر بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جامعه اسلامي دچار تلاطم شد دچار فتنه شد، دچار اختلاف شد، تنها يادگار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ، فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به هر سو رو كرد، حق هست و رضاي خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفي و هر فردي غضب كرد، ناخشنود شد، قطعاً خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از او غضبناك و نا خشنود است. ولذا قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، يك قضيه طبيعي نيست و اين روايات متعدد رواياتي نيست كه نبي مكرم فقط به خاطر اينكه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بيان كرده باشد؛ چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرزندان ديگري هم داشته اند، چه پسر و چه دختر. و لذا ما بر اين عقيده هستيم كه قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سند حقانيت عقيده شيعه است و اينكه جناب مراد زهي اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ويژه جناب خليفه اول و دوم اين مسائل مطرح است، اين مسائل قبل از اينكه در كتابهاي شيعه مطرح شده باشد، در كتابهاي أهل سنت مطرح است. به قول معروف ميگويند: احترام امامزاده را بايد متولي نگه دارد. آنچه در كتابهاي أهل سنت مطالبي در مطاعن خلفاء آمده، در كتابهاي شيعه شايد آن قدر نيامده باشد. آقاي هدايتي الآن از جناب آقاي قزويني ميخواهيم كه يك دقيقه سؤال بكنند و جناب مراد زهي درچهار دقيقه پاسخ بدهند. بعد از آن كه جناب مراد زهي چهار دقيقه پاسخ دادند، يك دقيقه به ايشان فرصت ميدهيم كه سؤالشان را مطرح كنند. سؤال استاد حسيني قزويني سؤال اول من از مراد زهي اين است كه روايات صحيحي كه عرض كردم، از عائشه كه ميگويد: ما رأيت احداً قد اصدق من فاطمة. راستگوتر از فاطمه نبوده است. فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مطالباتي از خليفه اول داشتند؛ ولي خليفه اول پاسخ منفي دادند، آيا اين خود نشانگر تكذيب سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟ جواب مولوي مراد زهي من با توجه به رواياتي كه در رابطه با فضيلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد، اين قبول. فضيلت و منقبت فاطمه زهرا از ديدگاه أهل سنت يك امري مستند و قطعي است و جا دارد ما اين را در سه چهار قطعه شعري علامه اقبال لاهوري سروده توضيح دهيم:
در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، به طور كلي عقيده أهل سنت اين است كه محبت أهل بيت و محبت صحابه پيامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ايمانيات ما است. يعني به همان نسبتي كه ما نسبت به خليفه اول و نسبت به خليفه دوم و ساير صحابه محبت داريم، به همان نسبت، نسبت به حضرت علي رضي الله عنه، فاطمه زهرا رضي الله عنها، حضرت حسن، حضرت حسين و ديگر أهل بيت محبت داريم. در ؟؟؟ محبت اگر يك ترازوي جلوي ما گذاشته بشود و محبت أهل بيت و محبت اصحاب پيامبر در دو كفه ترازو قرار بگيرد، هيچ كفهاي بر كفه ديگر شايد سنگين تر نباشد و دليلش هم اينكه ما در خطبههاي نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهاي جمعه دعاي مغفرت براي أهل بيت و به ويژه حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت صورت ميگيرد. من قطعهاي از آن خطبه را قرائت بكنم. اين خطبه دومي است كه در تمام مساجد أهل سنت قرائت ميشود؛ مخصوصا در كشورهاي آسيايي ايران و پاكستان و هندوستان كه خطبههاي اصلي به زبان فارسي و بعضي به زبان عربي قرائت ميشود. قال النبي صلي الله عليه وسلم: ارحم امتي بأمتي ابوبكر و أشدهم في امر الله عمر و اصدقهم حياء عثمان و أقواهم علي و فاطمة سيدة نساء أهل الجنة و حمزة اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالي عليهم اجمعين. اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة و باطنة و ؟؟؟ ذنبا. اين عقيده ما است. هيچ فرقي در اين راستا وجود ندارد. يك قطعه شعري هم از ملا عبدالرحمن جامي قرائت كنم:
آقاي هدايتي: وقتتان تمام است، الآن لطف كنيد سؤال خودتان را مطرح كنيد، جناب آقاي قزويني پاسخ دهند. سؤال مولوي مراد زهي سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني كه سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنين است كه توسط طبق ادعاي ايشان و در سايت اينترنتي ايشان اين مسأله را كه گفتهاند به دستور ابوبكر صديق و مجرياش هم خليفه دوم و بعضي ديگر بودند. ما سؤالمان اين است كه با توجه به گذشت 14 قرن از آن قضايا چه مستنداتي براي طرح اين قضيه جناب آقاي قزويني دارند كه الآن وجود دارد، نه مدعي عليه وجود، نه شهود وجود دارد. لطف بفرمايند پاسخ دهند. پاسخ استاد جسيني قزويني در رابطه با قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، اگر بناست ما آنچه كه در كتابهاي روائي و رجالي و تاريخي آمده، ارزش قائل نشويم، هيچيك از موضوعات حتي در اثبات ركعات نماز ما نميتوانيم بگوييم چيزي براي ما ثابت شده و يا ثابت نشده. ولي آنچه در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است، ما چهار تا روايت صحيح با بررسي در شبكه المستقله مطرح كرديم، در شبكه سلام هم آورديم كه يكي از آنها قضيه ندامت خود جناب خليفه اول است كه ميگويد من براي سه چيز كه انجام دادهام، تأسف ميخورم و پشيمان هستم: يكي از آنها: وددت أني لم اكشف بيت فاطمة و إن اغلق علي الحرب. اي كاش من خانه فاطمه را مورد هجوم قرار نميدادم، خانه فاطمه را كشف نميكردم. در اين قضيه روايت كاملاً صحيح است، هيچ شبههاي در صحت روايت نيست، بلكه بعضي از بزرگان أهل سنت نسبت به اين قضيه صراحت بر اينكه روايت صحيح است. جناب سيوطي در مسند فاطمه، صفحه 34، و 35 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است. جناب مقدسي از شخصيتهاي برجسته أهل سنت است كه ذهبي از او به عنوان: الإمام، العالم الحافظ الحجة. نام ميبرد، ميگويد: هذا حديث حسن عن أبي بكر. الأحاديث المختاره، ج10، ص88 و همچنين از شخصيتهاي برجسته أهل سنت؛ مثل جناب فرحان مالكي صراحت دارد بر اينكه اين روايت صحيح است و شبههاي در اين زمينه نيست. ايشان در كتاب قراءة في كتب العقائد، صفحه 52 ميگويد: من اول تصور ميكردم كه اين روايات سند ندارد؛ ولي پس از بررسي برايم ثابت شد: و هي ثابتة بأسانيد صحيحه و ذكري ؟؟؟ اين به اسانيد صحيح ثبت شده و هيچ شبههاي در اين نيست. و همچنين روايت ديگري كه إبن أبي شيبه دارد، استاد بخاري است، صراحت بر اينكه: خليفه دوم گفت: با اينكه احترام زهرا براي من محرز است، ولي قسم به خداي عالم اين احترام زهرا مانع آن نميشود كه من دستور بدهم: إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. خانه را با ساكنانش به آتش بكشند. المصنف، ج8، ص572 همين روايت را بلاذري در كتاب الأنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586، قضيه احراق را يعني تهديد به سوزاندن را مطرح ميكند و همچنين خود طبري در روايت ديگر همين مسأله را در تاريخش، جلد 2، صفحه 443 مطرح ميكند. آقاي هدايتي: از الآن شما يك دقيقه فرصت داريد سؤال جديد مطرح كنيد، بعد جناب مراد زهي فرصت خواهند داشت كه پاسخ دهند. سؤال استاد حسيني قزويني ايشان فرمودند ما به همان نسبتي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت حضرت علي (عليه السلام) را دوست داريم، جناب ابوبكر و عمر را دوست داريم. طبق روايت صحيح بخاري، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: فاطمه غضبش، غضب من و رضايتش رضايت من است. در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر غضبناك از دنيا رفتند: فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. و اين نشانگر اين است كه وقتي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از آنها راضي نيست، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از آن دو نفر راضي نيست و خدا هم راضي نيست. محبت كسي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت و خلاف شرع و خلاف عقل است. جواب بدهند. پاسخ مولوي مراد زهي ببنييد موضوع بحث ما آن چيزي است كه جناب آقاي قزويني مطرح فرمودند. بعد از 14 قرن دادگاهي ايشان تشكيل دادند و به عنوان مدعي چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خليفه اول و دوم كردند: 1. هجوم به خانه فاطمه زهرا؛ 2. سوزاندن خانه فاطمه زهرا؛ 3. شكستن در و فرو رفتن ميخ به سينه فاطمه زهرا؛ 4. سقط جنين. من خواهشم اين است كه ما از موضوع خارج نشويم و اول سؤالي كه مطرح ميشود، تمام بشود تا سؤال جديدي و 14 قرن از اين قضيه گذشته، آيا در دوران خليفه اول و دوم و سوم و چهارم و در طول اين 14 قرن، ما در كتب معتبر تاريخ اين قضيه، قضيه شوخي نيست. الآن اگر واقعاً يكي از انسانهاي بزرگ عصر حاضر؛ مثلاً رئيس جمهور و يا يكي از مراجع تقليد و يا يكي از مفتيان أهل سنت متهم به چنين امري بشود، بالأخره بايد مستندات قوي برايش وجود داشته باشد. الآن آمدهاند و خليفه اول و دوم را كه اساس اسلام و برنامههاي اسلامي و نشر و دعوت اسلامي از آنجا سرچشمه ميگيرد، متهم به اين قضيه كردهاند و دلائلي هم كه ايشان آوردهاند، اين دلائل اصلاً سنديت ندارد و صحت ندارد. كتابي كه ايشان فرمودند، انساب الأشراف بلاذري، يك مشكل كه وجود دارد معمولاً آقاي قزويني و ديگر دوستان ما يك صفحه كتاب را كه مطرح ميكنند، صفحه دوم را يا نگاه نميكنند و يا مطرح نميكنند. همين انساب الأشراف بلاذري چه گفته در صفحه 250: لما بايع الناس أبا بكر، اعتزل علي و الزبير، فبعث إليهما عمر بن الخطاب و زيد بن ثابت، فأتيا منزل عليّ، فقرعا الباب، فنظر الزبير من فترة ثم رجع إلي عليّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة و ليس لنا أن نقاتلهما. قال: إفتح لهما. ثم خرجا معهما حتي أتيا أبا بكر، فقال أبو بكر: يا علي أنت إبن عم رسول الله و صهره، فتقول إني أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منك. قال: لا تثريب، يا خليفة رسول الله، ابسط يدك أبايعك. فبسط يده فبايعه. ثم قال للزبير: تقول أنا إبن عمة رسول الله و حواريه و فارسه و أنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منك. فقال: لا تثريب يا خليفة رسول الله، ابسط يدك، فبسط يده فبايعه. المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، وعن إبن عون. انساب الأشراف بلاذري، صفحه 250 كه ميگويد: حضرت علي با حضرت زبير اول در خانه نشسته بودند، بعد رفتند خدمت ابوبكر صديق و ايشان علت اين را پرسيدند كه شما چرا نيامديد براي بيعت؟ گفتند: ما فكر ميكرديم ما مستحقتر هستيم. بعد حضرت علي و حضرت زبير گفتند: دستت را دراز كن تا ما با تو بيعت كنيم. دستشان را دراز كردند و بيعت كردند. بنابراين، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده: فخرج علي فقال: يا ابابكر! أ لم تري لنا حقا في هذا الأمر؟ قال: بلي و لكن ... فقط گلايهاي كه حضرت علي (رضي الله عنه) داشت، انتظار مشاوره داشتند، وضعيت به گونهاي بود كه خلأ قدرت نبايد پيش بيايد. اين هم جواب انساب الأشراف بلاذري است و عبارت ديگر هم زياد داريم كه در جاهاي ديگر آمده كه وقتي حضرت ابوبكر از ؟؟؟ برگشت حضرت علي و حضرت زبير رفتند و بلا فاصله بيعت كردند. سؤال مولوي مراد زهي سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني مستندات درست و قوي در اين رابطه بياورند و اگر ايشان معتقدند كه هجوم صورت گرفته، بنابراين، خليفه اول و دوم جاني قلمداد ميشوند و خيانتي صورت گرفته. ايشان بياند پاسخ بدهند نسبت به اين روايتي در كتاب احقاق الحق قاضي نور الله شوشتري، جلد 1، صفحه 16 آمده. و جاء عن الإمام السادس جعفر الصادق (ع) انه سئل عن أبي بكر و عمر رضي الله عنهما ففي الخبر «أن رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) فقال: يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان، كانا علي الحق و ماتا عليه، فعليهما رحمة الله يوم القيامة. شخصي خدمت امام صادق آمد و از ايشان سؤال كرد: در رابطه با أبوبكر و عمر شما چه ميگوييد؟ آن حضرت فرمود: آنها دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند. فعليهما رحمة الله يوم القيامة. چگونه امام صادق نسبت به خليفه اول و دوم ميفرمايد كه اينها عادل بودند، بر حق بودند و بر حق هم فوت كردند. چگونه آقاي قزويني ميفرمايند كه ايشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اينها خيانتكار بودند و اينها جنايتكار بودند، آيا اين قضايا از ذهن امام صادق پنهان بود؟ جواب استاد حسيني قزويني ايشان فرمودند كه طبق روايت انساب الأشراف، امير المؤمنين (عليه السلام) آمدند و بيعت كردند. من تعجب ميكنم جناب آقاي مراد زهي كه از اساتيد توانمند حوزه علميه هستند و شايد تعداد 50 كتاب تأليف كردهاند، چگونه عبارت صريحي كه در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82، حديث 4240 صراحت دارد كه امير المؤمنين (عليه السلام) 6 ماه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مادامي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زنده بودند، بيعت نكردند. و لم يكن يبايع تلك الأشهر. در اين 6 ماه علي بيعت نكردند. در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 154آمده كه امير المؤمنين (عليه السلام) بيعت نكردند. جناب عبد الرزاق استاد بخاري در المصنف، جلد 5، صفحه 472 ميگويد: نه تنها علي بيعت نكرد، بلكه هيچيك از بني هاشم نيز در طول آن شش ماه بيعت نكردند. طبري صراحت دارد از زهري سؤال كردند: أ فلم يبايع علي ستة أشهر؟ علي در آن 6 ماه بيعت نكرد؟ قال: و لا أحد من بني هاشم. هيچيك از بني هاشم نيز بيعت نكردند. و بحث اينكه ايشان ميفرمايد ما جناب ابوبكر و عمر را جنايتكار و خيانتكار معرفي ميكنيم، جناب مراد زهي در خود صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 159، حديث 4468 خليفه دوم اشاره ميكند به علي (عليه السلام) و عباس و ميگويد: وقتي پيامبر از دنيا رفت، ابوبكر گفت كه من خليفه پيامبر هستم؛ ولي شما رأيتان اين بود كه ابوبكر: كاذباً آثماً غادراً خائنا دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن است. فلما توفيت ابوبكر قلت: أنا خليفة رسول الله و خليفة ابي بكر؛ فرأيتماني كاذباً آثماً غادرا خائناً. پس از ابوبكر هم من خليفه شدم و شما معتقد بوديد كه من دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن هستم. پس اين ما نيستيم كه آنها را در قفس اتهام قرار دادهايم و نسبت جنايت به آنها ميدهيم. اما نسبت به قضيه روايتي كه حضرتعالي نقل فرموديد كه البته آن آدرسي كه جنابعالي داديد، درست نيست. آنچه هست در جلد 1، صفحه 69 و 70 است و در الصوارق المحرقه هم هست. ولي ايكاش حضرتعالي يك دقتي ميكرديد، كه اولاً اين روايت هيچ سندي ندارد و روايت از نظر سند كاملاً مخدوش است و مضافا كخ در ذيل آن روايت، از امام صادق (عليه السلام) سؤال ميكند: مراد شما كه گفتيد امامان عادلان: اين دو امام عادل هستند، چي بود؟ حضرت فرمود: من مرادم اين بود كه اينها عدلا عن الحق: اين دو از عدل عدول كردند و اماما أهل النار: دو تا امام أهل آتش هستند. بعد حضرت اشاره ميكند به آيه شريفه: و جعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ سوره قصص/آيه41 و اينكه گفتم اينها قاسط هستند، مراد من اين است: وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا سوره جن/آيه15 فلذا روي اين جهت ما نه تنها اين روايت را ضعيف ميدانيم، از مطاعن ميدانيم، خواندنش را حرام ميدانيم، به طلبههايمان هم توصيه ميكنيم اصلا اين روايت را مطرح نكنند. چون موجب ايجاد فتنه ميشود. سؤال استاد حسيني قزويني گرچه ايشان نسبت به سؤال دوم بنده جواب ندادند. غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از أبي بكر و عمر يك مسأله ثابت در صحيح بخاري و مسلم است. سؤال سوم من از ايشان اين است كه شما در روايات، در صحيح بخاري و مسلم آوردهايد: من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية. صحيح مسلم، ج6، ص22 و همچنين: من مات و ليس عليه امام مات ميتة الجاهلية. اين كاملاً ثابت است. از طرف ديگر در صحيح بخاري و مسلم هست: ماتت فاطمة و هي واجدة علي أبي بكر. نه تنها بيعت نكرد؛ بلكه نسبت به ابي بكر غضبناك نيز از دنيا رفت. فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. در اينجا مسأله اين است فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه در برابر خليفه اول بيعت نكرد و او را به عنوان امام قبول نكرد، آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به مرگ جاهلي مرده و يا خلافت ابوبكر، خلافت مشروع نيست؟ پاسخ مولوي مراد زهي ببنيد من اولاً به اين سبك برنامه كه چهار دقيقه و يك دقيقه است، اعتراض دارم. يك بحث وقتي ادامه پيدا ميكند بايد جمعبندي بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد. سؤالي كه من كردم در رابطه با مطلب قاضي نور الله شوشتري. من متأسفم كه تمام بينندگان آشنا هستند به زبان عربي. چگونه واقعاً يك مسأله را از ظاهر مسأله برميگردانند كه وقتي سؤال كردند: يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان. عادل در زبان عربي به چه گفته ميشود؟ قاسط در زبان عربي به چه گفته ميشود؟ و ماتا عليه. مطلب دوم آنچه از صحيح مسلم آوردند. جاي تأسف است كه من همين مسأله را عرض كردم كه يك پاراگراف را ميخوانند و يك پاراگراف را نميخوانند. صحيح مسلم همين الآن جلوي من است، همين حديثي كه ايشان آوردند، حديث صحيح مسلم است و من ميخوانم و شنوندگان هم گوش كنند، خود آقاي قزويني هم گوش كنند و بعد قضاوت كنند. فلما توفي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فجئتما تطلب ميراثك من إبن أخيك و يطلب هذا ميراث امرأته من أبيها فقال أبو بكر: قال رسول الله (صلي الله عليه و سلم): ما نورث ما تركنا صدقة، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق، ثم توفي أبو بكر و انا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أني لصادق بار راشد تابع للحق. حضرت عباس و حضرت علي وقتي خدمت حضرت عمر ميآيند عبارت اين است: فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا. يعني وقتي شما نزد خليفه رفتيد، به گمان شما؛ يعني شما چنين فكر ميكرديد، اين علامت استفهامي و سؤالي است، آيا شما فكر ميكرديد كه ايشان كاذبا غادرا آثما خائنا است، در حاليكه اينطور نيست؛ چون در ادامهاش ميگويد: والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق. ايشان صادق است، نيكوكار است. ثم توفي أبو بكر. بعد شما نزد من آمديد: فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم. اين والله يعلم را نميخوانند: خدا ميداند كه من صادق و بار راشد و تابع حق هست. بعد شما آمديد پيش من و اصرار دارد و اين مسألهاي است كه ابوبكر صديق درباره آن قضاوت كرده است. بعد وقتي كه آمدند ميفرمايد: فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا. نه اينكه من از خودش خبر ميدهد، يعني شما چنين فكر ميكنيد. بعد والله يعلم اني لصادق، والله يعلم إنه لصادق. چگونه است كه استنباط توهين ميكند كه خليفه دوم، خليفه اول را كاذب و غادر و آثم ميداند؛ در حالي پشت سر همين جمله ميگويد: والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق. آقاي قزويني نسبت به اين عبارت توضيح دهند كه امام چهارم حضرت علي بن حسين بن علي رضي الله تعالي عنه در كتاب كشف الغمة إربلي، جلد 2، صفحه 78 كه گروهي از ايران آمدند خدمت ايشان و از حضرت ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. بعد ايشان فرمود: آيا شما نميدانيد كه الذين يخرجهم من ديارهم، آن آيه معروف در قرآن كريم درباره چه كسي است؟ [چون سخنان ايشان واضح نبود، ما تمام روايت را از اصل كتاب در اينجا نقل ميكنيم] و قال سعيد بن مرجانة كنت يوما عند علي بن الحسين فقلت سمعت أبا هريرة يقول: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: من أعتق رقبة مؤمنة أعتق الله تعالي بكل إرب منها إربا منه من النار حتي أنه ليعتق باليد اليد و بالرجل الرجل و بالفرج الفرج فقال علي (عليه السلام): أنت سمعت هذه من أبي هريرة؟ فقال سعيد: نعم، فقال لغلام له: أفره غلمانه و كان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دينار فلم يبعه أنت حر لوجه الله تعالي و قدم عليه نفر من أهل العراق فقالوا في أبي بكر وعمر وعثمان رضي الله عنهم فلما فرغوا من كلامهم قال لهم ألا تخبروني أنتم المهاجرون الأولون الذين أخرجوا من ديارهم و أموالهم يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله أولئك هم الصادقون قالوا: لا، قال: فأنتم الذين تبوأوا الدار و الإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم و لا يجدون في صدورهم حاجه مما أوتوا و يؤثرون علي أنفسهم ولو كان بهم خصاصة قالوا: لا، قال: أما أنتم قد تبرأتم أن تكونوا من أحد هذين الفريقين و أنا أشهد أنكم لستم من الذين قال الله فيهم و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا» خرجوا عني فعل الله بكم. كشف الغمة للإربلي، ج2، ص291 من گواهي ميدهم كه شما از آن گروه سوم نيستيد كه خداوند درباره آنان گفته است: و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا يعني وظيفه بنده و آقاي قزويني و مسلمانان بعدي، طبق اين آيه صريح قرآن اين است كه ما بايد براي مؤمنين گذشته، به ويژه براي اصحاب و أهل بيت دعاي مغفرت كنيم و بخواهيم از خدا كه هيچگونه غل و كدورتي در دلهاي ما از آنها نباشد وظيفه ما را قرآن مشخص كرده است. بنابراين نسبت به اين روايت كه در كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78 آمده كه حضرت علي بن الحسين، نسبت به معترضين و آنهايي كه بدگو بودند نسبت به سه خليفه اول اينگونه برخورد ميكند و اين آيه قرآن را ميگويد كه آنها مصداق اين آيه بودند. جواب استاد حسيني قزويني در رابطه با روايتي كه ايشان مطرح كردند در كتاب كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78، همچنين روايتي نيست. در جلد 2، صفحه 291 يك روايتي است كه اين روايت سندش ميرسد به أبو هريره، أبو هريره از ديدگاه ما به هيچوجه مورد وثوق نيست؛ چون مورد ذم آقا امير المؤمنين (عليه السلام) است و رواياتي هم كه جناب إربلي ميآورد، غالبا از منابع أهل سنت ميآورد و بدون ذكر سند و روايتي كه سند نداشته باشد و يا سندش به روات أهل سنت برسد كه از ديدگاه ما وثاقتش ثابت نيست، اين روايت ازديدگاه و نظر ما اعتبار ندارد. اما نسبت به روايت صحيح مسلم كه جناب مراد زهي فرمودند. آنجا امير المؤمنين (عليه السلام) و عباس مورد خطاب خليفه دوم است. تعدادي از صحابه هم آنجا نشستهاند. جناب خليفه دوم سؤال نكرد. ميگويد وقتي من خليفه شدم فرأيتماني، يعني رأي و نظر شما اين بود كه من دروغگو و حيلهگر و خائن و گنهكار هستم. بلي خود ايشان ميگويد: والله يعلم أني لصادق. اين ادعاي جناب خليفه دوم است؛ ولي آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس وقتي كه خليفه دوم گفت: شما رأيتان اين بود، حضرت علي (عليه السلام) آنجا تكذيب نكرد. حضرت علي (عليه السلام) نگفت: نه جناب عمر، اختيار داريد، ما چنين عقيدهاي نسبت به شما نداريم، چنين رأيي نداريم. و همچنين عباس انكار نكرد حرف جناب خليفه دوم را و صحابهاي كه آنجا نشسته بودند، سي چهل نفر، هيچكدام نگفتند كه جناب خليفه اينكه شما ميگوييد نظر آقاي عباس و آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) درباره تو اين است كه كاذب، آثم، غادر، حيلهگر هستيد، هيچكدام اين قضيه را تكذيب نكردند. و اضافه بر اين، جناب آقاي مراد زهي عزيز! آيا اين قضيه مگر منحصر به همين روايت است؟ حديث حوض مگر جداي از اين قضيه است. مگر قضيه شك خليفه دوم در قضيه حديبيه، آيا جداي از اين قضيه است؟ اينها مطالبي است كه ما بايد فكر كنيم يك مقداري از جنبه تقليدي بياييم بيرون. يك مقداري دقت كنيم در مضمون روايت و سند روايت كه در صحيح مسلم است و هيچ شك و شبههاي نيست. و خود آقاي بخاري احساس ميكند كه اين واژه كاذباً آثماً غادراً خائناً، توهين در حق خليفه اول و دوم است و لذا در صحيح بخاري اينها را حذف ميكند و ميآورد: فرأيتماني كذا و كذا اين نشانگر اين است كه آقاي بخاري از اين روايت در حقيقت اهانت و توهين به خليفه اول و دوم فهميده و تبديل اين واژهها را به كلمه كذا و كذا. سؤال استاد حسيني قزويني من عرض ميكنم كه سؤال قبلي و قبلي تر من را جناب مراد زهي جواب ندادند و من باز تكرار ميكنم كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر به ويژه از ابوبكر غضبناك شد. فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابكر. از ابابكر قهر كرد. با اينكه قهر كردن يك امر منفي است. فلم تزل مهاجرته حتي توفيت. تا آخرين لحظه حيات هم جناب حضرت زهرا (سلام الله عليها) از ابوبكر راضي نشدند. آيا اين غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دليل بر عدم مشروعيت آنها نيست؟ آيا اين دليل بر آن نيست كه آنها بر يك مسندي نشستهاند كه مرضي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و مرضي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نيست و خداوند نيست؟ آيا اين غضب و اين هجرت و آنچه در الإمامة و السياسه هم آمده كه ميخواهم إن شاء الله آن را يك مقدار بزرگنمايي كنم كه ميگويد: و الله لأدعونكما في كل صلاة أصليها. آيا اين مشروعيت خلافت شيخين را زير سؤال نميبرد؟ پاسخ مولوي مراد زهي: منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا، سوزاندن خانه، توهين به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنين است. بحث فاطمه زهرا و بحث بيعت يك بحث مستقلي است. من خواهش ميكنم، من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامي كه متوجه خليفه اول و دوم شده، مستندات هجوم و ... . من چون مقيد هستم كه در موضوع مورد نظر بحث بشود، نظر من اين است كه از همين الآن بحث هجوم و اين مسائل باشد. بحث بيعت و بحث غضب، خودش بحث مستقلي است كه خودش چندين جلسه را ميطلبد. آنها در جلسات آينده. فعلاً بحث هجوم مطرح بشود. ايشان مستنداتي نياوردند براي هجوم. اولين سؤال من اين بود كه اين مسألهاي كه نسبت داده شده و در بسياري از شبكههاي ماهوارهاي و در بسياري از سايتهاي اينترنتي و در كتابهاي و يك مسأله بسيار مهمي است كه خليفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا كرده و متهم شده؛ در حالي كه الآن نه مدعي وجود دارد نه مدعي عليه، نه خود حضرت علي و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسين، اين ادعا را در طول 14 قرن مطرح نكرده. پروندهاي كه الآن باز شده، درخواست من از جناب قزويني اين است كه مستندات قوي حقوقي و محكمه پسندي را در اين مورد بيارند و اثبات كنند. واقعاً بعد از كتاب الله از ديدگاه شيعه، نهج البلاغه قويترين كتاب است. وقتي ما خطبههاي نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسياري از كتابهايي كه ائمه درباره خليفه اول و دوم است بررسي ميكنيم، آنجا يك الگويي از محبت و از اخوت و برادري ميبينيم و خطبههاي نهج البلاغه، كلاً اصلا اين مطاعن را كه خليفه اول و يا دوم بر باطل بودند و يا هجوم صورت گرفته را رد ميكنند. آقاي اين سؤال است كه خطبه 219 نهج البلاغه است كه حضرت علي حضرت عمر (رضي الله عنه) را اينگونه توصيف ميكند: [اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوي مراد زهي: ِلَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَ لَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي] من عربياش را نميخوانم و فارسياش را ميخوانم. خداوند شهرهاي عمر بن خطاب را آباد گرداند، همانا او كجي را راست نمود و بيماري را معالجه كرد و سنت را بر پا داشت و تبهكاري و فساد را پشت سر نهاد و پاك و بي آلايش از دنيا رفت، نيكويي و خير خلافت را دريافت و از شرّ و بدي هم پيشي گرفت. خوب اين خطبه 219 نهج البلاغه است كه از زبان مبارك حضرت علي نسبت به خليفه دوم صادر شده و كاملاً ايشان را متبع سند، مخالف ؟؟؟، پاك و بي آلايش، قليل العيب و اينكه خير دين اسلام و قرآن را دريافت و از شرش دور بوده است. أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ همواره طاعت إلهي را به جا آورده. وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ و از خداوند هم تقوي را پيشه گرفته. اين چيزي است كه در خطبه 219 نهج البلاغه است و خطبه ديگر نهج البلاغه: فِي كَلَامٍ لَهُ وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه. بعد از ابوبكر بر مسلمانان فرمانروا شد، فرمانده يعني عمر بن خطاب، پس امر خلافت را برپا داشت و ؟؟؟ نمود تا اينكه دين قرار گرفت و پا برجا شد. كلمات قصار، شماره 459 اين خطبههاي صريح و آشكار نهج البلاغه است. حالا ما روايات بسياري هم داريم. سؤال مولوي مراد زهي: من سؤال هم همين است كه شنوندگان و خوانندگان سايتهاي اينترنتي كه در اين مدت اين موضوع را ديدهاند و شنيدهاند و بررسي كردهاند اين موضوع را، با ديده انصاف بنگرند و توجه بكنند، خليفه اول و خليفه دوم بهترين انسانها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفتهاند بعد از 14 قرن جلسه دادگاه و محاكمه برايشان تشكيل شده. مدعي. ما اين استدعا را داريم به عنوان مدافع كه مدعي دلائل قوي و مستند كه منطبق با قرآن و مطابق با سنت صحيحه و مطابق با اخلاق و ادبيات ائمه و أهل بيت باشد، نسبت به اين ادعا و همچنين مستنداتي كه محكمه پسند باشد، در چارچوب مسائل قضائي و حقوقي اسلامي و غير اسلامي مشروعيت داشته باشد، مستندات اين قضيه را مطرح بفرمايند. پاسخ استاد حسيني قزويني در رابطه با سؤالي كه برادر عزيزمان داشتند كه آيا ما دليل محكمه پسند داريم يا نداريم، بنده عرض كردم كه چهار روايت صحيح و محكم از كتاب إبن أبي شيبه استاد بخاري، المصنف، بحث سندياش هم كاملا محرز است. محمد بن بِشر است، يحيي بن معين ميگويد ثقة، إبن حجر ميگويد ثقة. عبيد الله بن عمر بن حفص است، يحيي بن معين و همچنين أبو زرعه و أبو حاتم ميگويند ثقة. زيد بن اسلم قرشي است، مزي نقل ميكند از أبو زرعه، أبو حاتم و نسائي و إبن خراج كه ميگويند ثقة. اسلم قرشي است. عجلي ميگويد ثقة و أبو زرعه ميگويد ثقة. سند از ديدگاه أهل سنت كاملاً صحيح است و هيچ مناقشهاي در سند روايت نيست. وقتي سند روايت صحيح شد، ميشود دليل محكمه پسند. در متن روايت دارد كه جناب خليفه دوم كه من دستور ميدهم كه خانه را به آتش بشكند. تهديد ميكند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، أمير المؤمنين (عليه السلام)، حضرت امام حسن و حضرت امام حسين (عليهم السلام) را به سوزاندن. آيا خليفه چنين حقي دارد كه اگر كسي ممانعت از بيعت كرده و حاضر نشده كه بيعت كند، آيا بيعت كردن از قبول دين بالاتر است؟ قرآن صراحت نسبت به قبول دين كه لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي و همچنين نسبت به خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صراحت دارد بر اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اگر چنانچه مردم از تو روي گردان شدند: إنما عليك البلاغ تو وظيفهات فقط ابلاغ است حق اينكه شما بخواهيد مردم را به زور وادار كنيد به اسلام، نيست. جناب خليفه دوم وقتي ميآيد تهديد ميكند، اين اصلاً خلاف سنت و خلاف قرآن است. و همچنين سه روايت ديگر ما آورديم از طبري و دو روايت كه سنداً كاملاً صحيح است. از بلاذري يك روايت سنداً صحيح است. همچنين شخصيتهاي بزرگ أهل سنت مثل ضياء الدين مقدسي ميگويد روايت صحيح است، سيوطي ميگويد روايت صحيح است. فرحان بن مالكي ميگويد روايت صحيح است، إبن تيميه حراني با اينكه نهايت ظلم را در حق أهل بيت كرده، صراحت دارد بر اينكه انه كبس البيت. جناب ابوبكر، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به هم ريخت و وارد خانه شد و خانه را كشف كرد. در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 220. شهرستاني همين را دارد، إبن حجر عسقلاني در لسان الميزان، جلد 1، صفحه 268، صفدي در الوافي بالوفيات، إبن عبد البر و قرطبي. همه اين قضايا را مطرح ميكنند. عبد الفتاح عبد المقصود از شخصيتهاي برجسته أهل سنت اين قضيه را تأييد ميكند در كتاب الإمام علي بن أبي طالب. محمد حسنين هيكل اين را قبول دارد در كتاب الصديق ابابكر، صفحه 62، عمر رضا كحاله اين قضيه را قبول دارد و هيچ مشكلي هم ندارد. سؤال استاد حسيني قزويني با توجه به مستنداتي كه بنده عرض كردم با بررسي سندي و شهادت علماي بزرگ، مثل محمد حسين هيكل و ديگران، قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها)، كاملاًٌ ثابت است و اين نشان ميدهد كه جناب خليفه دوم اين هجوم را انجام دادهاند و اين هجوم نشان ميدهد كه اجماعي در كار نبوده و حد اقل اين است كه امير المؤمنين (عليه السلام) و عدهاي از بني هاشم از بيعت با ابوبكر خارج شده بودند. آقاي إبن حزم اندلسي در المحلي، جلد 9، صفحه 345 ميگويد: و لعنة الله علي كل إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب و من بحضرته من الصحابة. لعنت خدا به آن اجماعي باد كه حضرت علي و صحابهاش در درون آن اجماع نباشند. جواب مولوي مراد زهي روايت المصنف كه ايشان ميآورند، بحث ما اين است كه متأسفانه ايشان يك صفحه كتاب را نگاه ميكنند و صفحه ديگر كتاب را نگاه نميكنند. در همين مصنف إبن أبي شيبه، جلد 7، صفحه 432، حديث 4705 آمده است: كان علي و الزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول الله (ص) فيشاورونها و يرتجعون في أمرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب ... تا آنجا كه همان بحث تهديد است. فلما خرج عمر جاؤوها : حضرت علي و زبير نزد فاطمه آمدند. فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءني و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت و أيم الله ليمضين لما حلف عليه، فانصرفوا راشدين. حضرت فاطمه اظهار داشت كه حضرت عمر آمده و چنين تهديدي كرده و تهديدش را عملي ميكند، شما برويد و دوباره پيش من نياييد تا تكليف روشن بشود. فانصرفوا عنها : رفتند حضرت علي و حضرت زبير. فلم يرجعوا إليها حتي بايعوا لأبي بكر: با ابوبكر بيعت كردند. اين روايت تصريح ميكند اين چيزي كه اين ادعايي كه اين اتهامي كه مطرح شده، هجوم، سوزاندن خانه، سقط جنين و... از اين روايت حداكثر تهديد ثابت ميشود با وجودي كه اين روايتي كه ايشان مستند آوردند روايت منقطع است. روايت منقطع از نظر اصول حديث نميتواند مستند باشد. چون راوي زيد بن اسلم است، در همين تقريب التهذيب إبن حجر است: هذه الرواية منقطعة لأن زيد بن أسلم كان يرسل و احاديثه عن عمر منقطع. إبن حجر و همچنين ؟؟؟ اسانيد الرواة براي علامه الباني. بنابراين اگر اين روايت مورد احتجاج بشود، اصل ادعا باطل است؛ چون در اين روايت حداكثر تهديد ثابت ميشود. اصل ادعا تخريب و سوزاندن خانه و سقط جنين است باتوجه به اين شنوندگان گرامي استحضار داشته باشند كه خانه حضرت علي و حضرت زهرا متصل به مسجد النبي بود؛ يعني اگر خانه به آتش كشيده ميشد، قطعاً مسجد النبي هم بالأخره با آن امكانات آنروزي به آتش كشيده ميشد. چگونه بود كه مسجد النبي كه در شبانهروز صحابه پنج بار در مركز مدينه براي نماز خواندن ميآمدند، اين همه صحابه بايد در حد تواتر ثابت ميشد اين روايت. چگونه فرد خاصي ميآيد و اين روايت را به صورت منقطع يا به صورت موضوع بيان ميكند و يا حد اكثر در سه چهار تا كتاب كه راوياش متهم است؛ مثل جابر جعفي كه كذاب است به اتفاق عامه حديث. يا روايت زيد بن اسلم كه منقطع است. ادعا چيزي ديگر و دليل چيزي ديگر. دليل آقاي قزويني بر ادعاي كه قبلاً مطرح كردند منطبق نيست. ادعاي ايشان سوزاندن بود، ادعاي ايشان سقط جنين بود. ادعاي ايشان توهين به فاطمه زهرا بود؛ ولي از روايت ثابت ميشود كه بلا فاصله رفتند حضرت علي و حضرت زبير و بيعت كردند. اما انساب الأشراف بلاذري را هم من قبلا عرض كردم. اين روايت هم باطل است؛ به خاطر اينكه اين انساب الأشراف همانطوري كه از اسمش پيداست، يك كتاب نسبنامه است. ما نميتوانيم يك همچنين اتهام بزرگي را از يك مطلبي كه در يك كتاب نسبنامه آمده، نوشته شده ثابت كنيم. مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ... قرآن ميگويد كه صحابه در ميان همديگر رحمت داشتند و با اين هم در تضاد است. با خطبههاي نهج البلاغه در تضاد است. سؤال مولوي مراد زهي من به جايي اين سؤالي مطرح كنم، پاسخ روايت طبري را ميدهم. ببينيد كه اين روايت طبري، يك كتاب تاريخ است كه در رطب و يابس است؛ يعني يك مورخ و يك تاريخنويس مثل طبري؛ هيچگاه اين تعهد را نداشته كه روايات صحيح را بياورد. هزاران روايات موضوع، روايات دروغ و روايات جعلي است كه ما در تاريخ طبري داريم. سنديت را بايد از كتاب نهج البلاغه بياورند، از كتاب صحيح بخاري بياورند، از كتاب صحيح مسلم و صحاح سته بياورند نه از كتاب تاريخ طبري. وانگهي چه تضميني وجود دارد كه در تاريخ طبري هم دستبرد نباشد. ما همين الآن دو كتاب داريم يكي به نام العربية للناشئين، خوانندگان توجه داشته باشند، يكي هم كتاب تعليم اللغة العربية كه مؤلفش مصري است. همين دو كتاب توسط يكي از ناشرين قم چاپ شدند و تحريف زيادي در اين دو كتاب صورت گرفته است. مطالب جابهجا شده و خيلي از مطالب در عصر سرعت امروزي يك شايعه ميشود و دو ماه طول ميكشد تا اين ... . بنابراين استناد به كتاب تاريخ طبري نميتواند سنديت براي اثبات اتهام بزرگي كه هم به أهل بيت توهين است و هم به خليفه اول و خليفه دوم. پاسخ استاد حسيني قزويني من از جناب آقاي مراد زهي انتظارم خيلي بيش از اينها بود، چون من به علميت ايشان اعتقاد دارم و اينكه يك استاد حوزه هستند و بيش از 50 كتاب تأليف كردهاند. ايشان كه ميفرمايد از ناحيه زيد بن اسلم، اين روايت المصنف مورد اشكال است، حداقل يك نگاه بكنند به سند. دارد: زيد بن أسلم، عن أبيه أسلم. انقطاع ندارد، جناب آقاي مراد زهي. زيد بن أسلم از پدرش نقل ميكند. زيد بن أسلم مورد ثقه است، هيچ شكي در وثاقت او نيست. أبو زرعه، أبو حاتم، إبن سعد، نسائي و إبن خراش، همه ميگويند كه اين ثقه است. تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص17 و اضافه آقاي زيد بن اسلم از روات صحيح بخاري و صحيح مسلم است. چگونه آقاي مراد زهي ميآيد، زيد بن اسلم را كه از روات بخاري و از روات مسلم است، اين چنين لت و پار ميكند. زيد بن اسلم از پدرش اسلم نقل ميكند. اسلم قرشي از غلامان جناب عمر بن خطاب بوده است. مزي ميگويد: اسلم القرشي العدوي مولي عمر بن الخطاب، ادرك زمان النبي (صلي الله عليه و سلم). زمان پيامبر را هم درك كرده. عجلي هم گفته: مديني ثقة. أبو زرعه هم گفته: ثقة. تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص330 اما ايشان ميفرمايند كه ما از كتاب نهج البلاغه براي ايشان دليل بياوريم. چشم ما از نهج البلاغه هم براي ايشان عرض ميكنيم. در نهج البلاغه، خطبه 202 آقا امير المؤمنين (عليه السلام) هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله عليها) خطاب به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: ستنبئك إبنتك بتضافر أمتك علي هضمها. يا رسول الله! دخترت به تو خبر خواهد داد كه امت تو در حق فاطمه زهرا (سلام الله عليها) ظلم كردهاند. جناب شيخ حبيب الله خوئي (ره) كتابي دارد، در شرح نهج البلاغه، به نام منهاج البراعة، جلد 13، صفحه 14 ميگويد: تضافر الأمة علي هضمها معنايش اين است: إشارة الي ما صدر عنهم من كسر ضلعها و إسقاط جنينها. اين كه امت در حق حضرت زهرا (سلام الله عليها) ظلم كردهاند و حق او را پايمال كردهاند، اشاره است به شكستن پهلوي حضرت زهرا (سلام الله عليها) و سقط جنين ايشان. منهاج البراعة جناب خوئي (ره) از كتابهاي معتبر است و خود جناب خوئي (ره) از شخصيتهاي برجسته است. و اضافه در نهج البلاغه، خطبه 202 اين عبارت است. بزرگان أهل سنت هم همين تعبير را از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل كرده اند. آقاي عمر رضا كحاله، از علماي معاصر أهل سنت است، در كتاب اعلام النساء، جلد 3، صفحه 21 نقل ميكند. فاضل معاصر مصري، جناب مأمون غريب در كتاب خلافة علي بن أبي طالب، صفحه 33 نقل ميكند. عبد العزيز شناوي، فاضل مصري در كتاب سيدات نساء أهل الجنة، صفحه 151 نقل ميكند. سؤال استاد حسيني قزويني جناب آقاي مراد زهي فرمودند آنچه كه اين روايت ثابت ميكند، تهديد است، ما از جناب آقاي مراد زهي سؤال ميكنيم كه آيا تهديد فردي براي بيعت، از ديدگاه قرآن سند دارد؟ كه آيا خليفه و امام ميتواند كسي را براي بيعت اجبار كند؟ يا در سنت ما روايتي داريم يا جناب خليفه دوم و همچنين خليفه سوم، آقا امير المؤمنين (عليه السلام)، كسي را وادار كرده اند. اين تهديد مخالف آيه 54 سوره نور است كه خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، ميگويد: فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ اصلا از رسالت تو كه به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است، رويگردان شدند، گناهش براي خودشان است. وَ مَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ جواب مولوي مراد زهي خطبه نهج البلاغه كه ايشان قرائت فرمودند، من خواهش ميكنم كه كساني كه در رشته فقه و حقوق مطالعاتي دارند، ببينند كه اين خطبه نهج البلاغه، دليلي و سندي ميشود. دليل و سند بايد روشن باشد كه قتل فاطمه زهرا، سقط جنين، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از آن دليل ثابت بشود. اين يك خطبه است؛ اما خطبهاي به اين صراحت، خطبه 219 كه ميفرمايد: وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ. اينجا نفي ميكند اين خطبه، اين چيزي را كه جناب قزويني به آن استناد ميكنند. خطبه كاملا روشن است. خطبه بعدي هم: وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه. كه تمام شارحين، از جمله إبن أبي الحديد، محمد عبده و ديگران از والي، تحت اين خطبه نوشتهاند كه مراد خليفه دوم است. و اين جاي تأسف است كه ايشان از روزنامه نگاري مثل هيكل ميآيند كه ايشان صحبتي كرده باشند براي اثبات همچنين امر مهمي و افتراء مهمي كه در 14 قرن پيش صورت گرفته باشد. بعد از 14 قرن آقاي هيكل و يا كسان ديگر، اديباني بيايند، رماننويساني، داستاننويساني بيايند، اينها سنديت ندارند. من عرض كردم براي ما خطبههاي نهج البلاغه سند است، قرآن سند است. وانگهي من از جناب قزويني سؤال ميكنم كه كتاب ناسخ التواريخ براي ميرزا تقي خان كه معاصر ما است و در كتاب أعيان الشيعة ميگويد كه لم يعمل مثله، ميگويد: إن ناساً من رؤساء الكوفة و أشرافهم الذين بايعوا زيداً حضروا يوماً عنده و قالوا له: رحمك الله، ماذا تقول في حق أبي بكر و عمر؟ آمدند از اشراف كوفه سؤال كردند كه جناب زيد، ما تقول في حق ابوبكر و عمر؟ : درباره ابوبكر و عمر شما چه ميفرماييد؟ توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفين كه امام زيد در پاسخ به اين چه فرمود: قال: ما أقول فيهما إلا خيراً كما أسمع فيهما من أهل بيتي إلا خيرا. من تمام أهل بيتم درباره اينها جز خير نميگويند. ما ظلمانا و لا أحد غيرنا. به كسي ديگري نيز ظلم نكردند. و عملا بكتاب الله و سنة رسوله. به كتاب الله وسنت رسول عمل كردند. اين هم يكي از پژوهشگران بزرگ قرون گذشته است، كتاب ناسخ التواريخ، جلد 2، تحت عنوان احوال امام زين العابدين. تمام ائمه أهل بيت منقبت و بزرگواري و عدالت و محبت أهل بيت و خليفه اول و دوم را اعتراف دارند و در كتابهاي مستند آمده. و باز در همين خطبه نهج البلاغه، حضرت علي (عليه السلام) به عنوان مشاور عالي خليفه دوم قرار ميگيرد و در تمام كتابهاي تاريخ است كه حدود 14 بار خليفه دوم سفر خارج از مدينه داشته و در آن 14 بار، 12 بار جانشينش حضرت علي بود. شنوندگان عزيز قضاوت بكنيد. اينقدر محبت و صفا و صميميت بين خليفه اول و او وجود داشت كه 12 بار او را جانشين خودش تعيين ميكند. اگر عداوت بود، بغض بود، هيچ كسي همچين كاري انجام نميداد. سؤال مولوي مراد زهي من به جاي طرح سؤال در رابطه با روايت طبري يك توضيحي ديگر عرض كنم كه نخستين رواي تاريخ طبري إبن حميد است. إبن حميد هم از ديدگاه محدثين متهم به دروغپردازي است. آخرين رواي هم روايت منقطع است. راوي اول كه أبي عبد الله الرازي كه متوفاي 148 هجري است. كه إبن خراش درباره او ميگويد: حدثنا حميد و كان و الله يكذب. ابن حميد برايم حديث كرد؛ ولي به خدا قسم كه او دروغ ميگفت. ؟؟؟ درباره او ميگويد: ما رأيت ؟؟؟ بالكذب من إبن حميد و إبن ؟؟؟ من دروغگوتر از إبن حميد و إبن ؟؟؟ نديدم. همچنين علامه ذهبي درباره او ميگويد: و هي مع امامته منكر الحديث. صاحب عجائب است. آخرين راوي زياد بن كليب، أبو معشر كوفي است ... . پاسخ استاد حسيني قزويني من از همين سؤال ايشان شروع ميكنم كه ايشان نسبت به محمد بن حميد اشكال كردند. جناب مراد زهي! جناب آقاي مزي در تهذيب الكمال، جلد 5، صفحه 100 از يحيي بن معين و از أبو زرعه و از احمد بن حنبل، توثيق ايشان را نقل ميكند. وقتي شخصيتي مثل احمد بن حنبل، يحيي بن معين و أبو زرعه كه از استوانههاي علمي أهل سنت است، وقتي نسبت به يك فردي بگويند كه اين فرد ثقه است، حرف ديگران را ما به هيچوجه نميتوانيم قبول كنيم. ايشان گفتند كه منكر الحديث است. اين را ما بارها گفتهايم و در شبكه المستقله هم بيان كرديم. إبن حجر عسقلاني ميگويد: لو كان كل من روي شيئا منكراٌ استحق أن يذكر في الضعفاء، لما سلم من المحدثين احد. اگر بنا باشد هر كس منكر الحديث بود، او را ما ضعيف بدانيم، از محدثين يك نفر هم سالم نميماند. لسان الميزان، ج2، ص308 آقاي ذهبي ميگويد: ما كل من روي المناكير يعضف. آن كسي كه منكر رانقل ميكند، او مورد تضعيف نيست. ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص118 پس بنابراين روايت از نظر سند كاملا ثابت است. واگر چنانچه جناب آقاي مراد زهي دقت كنند، در همين صحيح بخاري كه حضرات هر سال براي ايشان ختم صحيح بخاري ميگيرند، راويان متعددي در صحيح بخاري آمده، درباره آنها گفتهاند كه منكر الحديث. محمد بن عبدالرحمن طوافي، آقاي إبن حجر ميگويد: قال ابوزرعه، منكر الحديث. مقدمه فتح الباري، ص140 مفضل بن فضاله، إبن سعد گفته منكر الحديث، از روات صحيح بخاري است. مقدمه فتح الباري، ص445 داود بن حصين مدني، از رجال صحيح بخاري است، دربارهاش گفتهاند منكر الحديث. اگر بنا بر اين باشد، بايد يك انبوهي از احادث صحيح بخاري را جناب آقاي مراد زهي از صحيح بخاري حذف بفرمايند. در رابطه با قضيه آقاي محمد حسنين هيكل كه ايشان فرمود يك روزنامه نگار است، جناب آقاي مراد زهي! ايشان كسي است كه دو مرتبه وزارت معارف مصر را قبول كرده؛ يعني دو دوره وزير معارف مصر بوده. و همچنين مجلس شيوخ مصر را يك دوره ايشان رياستش را داشته. يك روزنامه نگار نيست. و اضافه، غير از ايشان، عمررضا كحاله از نويسندگان برجسته أهل سنت است، ايشان در اعلام النساء، جلد 4، صفحه 114 قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح ميكند. و همچنين جناب آقاي عبد الفتاح عبد المقصود كه از دانشمندان مشهور مصري و عضو هيأت تحريريه مجله الحديث است و مدتي رئيس دفتر معاون رئيس جمهور مصر حسن ابراهيم بوده. رئيس دفتر نخست وزير مصر بوده. و اضافه در رابطه با آن خطبهاي كه از نهج البلاغه، مطرح كرديد كه مراد جناب عمر بن الخطاب است، كافي است كه جناب آقاي صبحي صالح از شخصيت برجسته أهل سنت ميفرمايد كه مراد آقا امير المؤمين از اين خطبه، عمر بن خطاب نيست؛ بلكه يكي از اصحاب است. واضافه رواياتي كه در نهج البلاغه، در مذمت خليفه دوم است، اصلاً همه قضايا را روشن كرده. سؤال استاد حسيني قزويني با اينكه جناب مراد زهي قضيه تهديد را پذيرفتند، اين سؤال مطرح است، جناب خليفه اول و دوم براي وادار كردن اينها به بيعت به خانه آنها هجوم بردند و آنها را خواستند وادار به بيعيت كنند؛ ولو اينكه فرمايش جناب مراد زهي را قبول كنيم كه آمدند و بيعت كردند، چرا خليفه دوم براي سعد بن عباده كه تا آخر عمر بيعت نكرد، به خانه ايشان هجوم نبردند؟ تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص18 و همچنين آقاي ابان بن سعيد بن عاص جزء كساني است كه از بيعت تخلف كردند، چرا به خانه او هجوم نبردند؟ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج1، ص37 آقاي أبي بن كعب از بيعت كردن تخلف كردن. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص124 خالد بن سعيد بن عاص، زبير بن عوام، سلمان فارسي، عباس بن عبد المطلب، عتبة بن ابولهب، عمار ياسر همه از بيعت خودداري كردند، چرا خليفه دوم دوگانه برخورد كردند؟ جواب مولوي مرادزهي همان پاسخ قبلي من كامل نشد، من از شنوندگان گرامي تقاضا ميكنم كه منصفانه و به وجدانتان قسم ميدهم، وجداناً قضاوت كنيد، در كنار متصل به مسجد النبي، خليفه دوم هجوم آورده، خانه فاطمه زهرا به آتش كشيده شده، اتهامي كه بعد از 14 قرن مطرح ميشود، محسن عزيز سقط شده، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته، 120 هزار صحابه، كم و يا زياد كه در آخرين حج در ركاب پيامبر بودند، كجا رفتند؟ مسلمانان مدينه كه شبانه روز پنج بار در مسجد النبي نماز ميخواندند، كجا هستند كه اين قضيهاي كه در حد تواتر بايد ثابت ميشد، روايتي از آنها نيست، ائمه از اين گلايه و شكايتي نميكنند. ببينيد جناب قزويني، شنوندگان محترم، ما ميخواهيم دادگاهي تشكيل بشود، ميخواهيم قصاص بگيريم از خليفه دوم از نظر اصول و از نظر حقوقي. خليفه دوم قصاص بايد بشود. براي اثبات قصاص آيا كافي است كه جناب آقاي هيكل و يا نويسندگاني كه بعد از 12 قرن و يا 13 قرن آمده، حالا وزير هم باشد، رئيس جمهور هم باشد، رهبر كل جهان باشد، شاهد قضيه براي قصاص لازم است، آن افرادي كه در خانه بودند، چرا آنها شهادت نميدهند؟ چرا خود فاطمه زهرا از اين موضوع بحثي به ميان نميآ ورد، شاكي نميشود، بني هاشم كجا بودند، علي شير خدا، اسد الله كه در مقابل عمرو بن عبدود كه در برابر هزار نفر مبارزه ميكرد، شمشير كشيد و او را به خاك و خون كشيد، عليي كه ما ميشناسيم با آن جرأت و غيرتي كه ما از او سراغ داريم و آن عمري كه عدالتي كه ما از او سراغ داريم، كجا بود، علي كجا بود، بني هاشم كجا بودند، مسلمانان مدينه كجا بودند، و در نتيجه آيا اين زير سؤال بردن تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) را نميرساند كه پيامبري كه بيست و سه سال زحمت كشيد، پيامبر آخر الزمان ياراني را بايد تربيت كنند كه تا قيامت حافظ دين باشند و دين را به ديگران برسانند، 23 سال زحمت كشيد، به محضي كه چشم از دنيا فرو بست، حاصل زحمتش اين بود كه نزديكترين يارانش هجوم بياورند به خانه دخترش به خانه دامادش، به جان هم بيفتند. پس كجا رفت اسلام، پس كجا رفتند صحابه، كجا رفت تربيت پيامبر، آيا يك مسيحي، يك يهودي وقتي اين صحبتها و اين اتهامات ما را بشنود، بعد از 14 قرن، آيا اين سؤال برايش پيش نميآيد كه پيامبري كه نتوانست ده نفر را درست و حسابي 100 هزار صحابه، اينگونه تربيت بكند. آن از مهاجمينشان، بقيه كجا بودند، 100 هزار، 120 هزار، 119 هزار ديگه كجا بودند كه دفاع نكردند، پس معلوم است كه اين دين پيامبر، اين آئين پيامبر هم مثل همين قضيه ميشود. بنابراين، قضيه مستقيماً تربيت پيامبر را نسبت به صحابه زير سؤال ميبرد. ما ميخواهيم مجددا از جناب قزويني سؤال دارم كه ما ميخواهيم قصاصي را ثابت بكنيم، كجا هستند شاهدان اين قضيه؟ آن هم قضيهاي كه در مسجد النبي اتفاق افتاده، منزل فاطمه زهرا متصل به مسجد النبي بود. وانگهي عمر رضا كحاله، من خواهش ميكنم كه اگر فرصت باشد، عبارت كاملش را ايشان بياورند و اينجا مطلبشان را بخوانند كه از مطلب ايشان چه ثابت ميشود. عبد الفتاح عبد المقصود يك نويسنده كه كتابي را تحت عنوان ادبيات امروزي نوشته و هزاران مسأله را آنجا مطرح ميكنند. ايشان شاهد قضيه نبودند كه بخواهند بر عليه خليفه دوم بر عليه متهم بيايند گواهي بدهند. گواهان محكم قوي و متقن و محكمه پسند ميخواهيم. بنابراين در رابطه با خطبههاي نهج البلاغه، اينطوري كه جناب قزويني مطرح فرمودند، يك سري خطبههاي مذمتي هم داريم، بلي اگر ما معتقديم كه خطبههاي كه در نهج البلاغه مذمت ميكنند، اينها منتسب به حضرت علي هستند؛ چون با ادبيات حضرت علي منطبق است. اذا تعارضا تساقطا. پس هر دو ساقط ميشوند ما برگرديم به قرآن: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ مهاجرين اولين چه كساني بودند، خليفه اول و دوم و سوم و چهارم رضي الله عنهم بودند. خداوند در قرآن از اينها اعلام رضايت كردند رضي الله عنهم و رضوا عنه. مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم 3 دقيقه نهائي مولوي مراد زهي شعاري كه در تمام درو ديوارهاي كشور ما و مناطق برادران شيعه است، لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار. علياي كه شاهد است كه نسبت به همسرش اينگونه برخورد ميشود، ذوالفقار علي كجاست؟ آيا دفاع از ناموس، آيا دفاع از خانه، آيا دفاع در مقابل مهاجم واجب نيست؟ بنابراين من نظر خوانندگان و شنوندگان و مطالعه كنندگان متوجه ميكنم به نامهاي كه حضرت علي (رضي الله عنه) خطاب به معاويه نوشته. به اين نامه توجه بفرماييد: و أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق و خليفة الخليفة الفاروق، و لعمري أن مكانهما في الإسلام شديد يرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا. شرح إبن ميثم، ص488 كه حضرت علي ميفرمايد: ناصحترين انسانها براي خلق خدا و رسول خدا خليفه صديق و خليفه فاروق هستند. آنها جايگاه والايي در اسلام دارند و با وفات آنها و شهادت آنها زخم شديدي در اسلام پيش آمد خداوند به آنها جزا و پاداش خير عنايت فرمايد. و همچنين آن چيزي كه ايشان فرمودند: ؟؟؟ كه شرح نهج البلاغه صبحي صالح است و إبن أبي الحديد هست. إبن أبي الحديد ميگويد: و هذا الوالي عمر بن الخطاب و هذا الكلام من خطبته خطبها في ايام خلافته طويلة يذكر فيها قربه من النبي (صلي الله عليه و سلم). پس بنابراين آن چيزي كه الآن مطرح است با واقعيتهاي تاريخي كاملاً در تضاد است با نصوص قرآن كاملاً در تضاد است، با برخوردي كه خليفه چهارم با خليفه اول و دوم داشته. اين كتاب الشافي براي علامه علم الهدي، جلد 2، صفحه 428 حضرت شهادت ميدهد: إن خير هذه الأمة بعد نبيها ابوبكر و عمر. بهترين امت بعد از پيامبر، ابوبكر و عمر هستند. به بهترين و خيريت آنها شهادت ميدهد. و همچنين در ادامهاش ميفرمايد: إنهما الإمام الهدي و شيخ الإسلام و المقتدي بهما بعد رسول الله صلي الله و سلم ... من از جناب قزويني و از همه شنوندگان عزيزي كه با حوصله به گفتهها و عرائض من به گفتههاي من كه به عنوان گفتمان دوستانه مطرح بود گوش دادند و خودشان بروند و تحقيق كنند و بررسي كنند و مطالعه كنند. 3 دقيقه نهايي استاد حسيني قزويني در رابطه با اينكه ايشان فرمودند اين 100 و بيست هزار نفر صحابه كجا رفتند؟ آيا تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)زير سؤال نميرود؟ ما از بينندگان عزيز تقاضا ميكنيم اين را از ما سؤال نكنند، از آقايان أهل سنت سؤال كنند كه در صحيح بخاري، جلد 7، صفحه 207، حديث 6507 در روايتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: تمام صحابه من بعد از من مرتد ميشوند. إنه إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري. و اينها وارد آتش جهنم ميشوند. فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم. جز تعداد اندكي از صحابه من از آتش جهنم خلاص نميشوند. اگر ما دنبال اين 120 هزار نفر هستيم، اين را خود صحيح بخاري آورده است. مراد زهي: عبارت صحيح بخاري را قرائت بفرماييد. استاد حسيني قزويني: چشم. عبارت اين است: حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: وَ مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. قُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ. و همچنين از روايت خود عائشه أم المؤمنين صراحت دارد: لما قبض رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، إرتدت العرب قاطبة. همه عرب؛ يعني همه مسلمانان مرتد شدند. اگر در بعضي از روايتهاي ما هست كه إرتد الناس إلا ثلاثة أو أربعة، در روايت ام المؤمنين اين استثنا هم نيست. اين روايت را جناب إبن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهايه، جلد 6، صفحه 33 نقل ميكند. اما در رابطه با اينكه ايشان ميفرمايد كه اين قضيه شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) هيچگونه سندي ندارد، ما قبلاً هم آوردهايم از جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي در حق او تعبيرات خيلي سنگيني دارد و از او تعبير به امام و پيشوا ميكند ايشان نقل ميكند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، وقتي چشمش به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) افتاد، فرمودند من ميبينيم روزي را كه: وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا : حرمت او شكسته ميشود وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا : حق او غصب ميشود وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا : ارث او گرفته ميشود وَ كُسِرَ جَنْبُهَا : پهلويش شكسته ميشود وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا : جنين او محسن را سقط ميكنند وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... .
علاقمندان جهت مشاهده فيلم مناظره ميتوانند از لينك ذيل استفاده كنند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزوييني | ||||||||||||||||||||
فهرست نظرات |
121 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 13 شهريور 88 - 00:00:00
سلام و درود بر پيامبر اسلام و خاندان پاکش و اصحاب وفادارش در اين مقاله مختصر به بررسي يکي از دلايل شيعيان در مقابل اهل سنت مي پردازيم و ثابت مي کنيم که دليلي پوچ و بي معناست . شايد شما خواننده گرامي نيز دائم ديده باشيد که در هنگام مناظره بين يک روحاني شيعه با يک نفر از اهل سنت ، روحاني شيعي مرتب مي گويد فلان حديث (که به نفع شيعه است) در فلان کتب از اهل سنت از فلان عالم ثبت شده و براي مقابله با اهل سنت دائما به احاديث موجود در کتب آنها اشاره مي کنند و مي خواهند بدينوسيله حقانيت خود را ثابت کنند ، حال ما در اينجا دلايل متعددي را ذکر مي کنيم که وجود اين احاديث دليل بر حقانيت شيعه نيست و اين دليل شيعيان به هيچ عنوان صحيح نمي باشد . و اما دلايل...... اجتهاد اولين دليل ما مسئله اجتهاد علما مي باشد که با اين استدلال شيعيان کاملا در تضاد است ، همه مي دانند که به جز مسلک اخباري که تمام احاديث و اخبار را بدون اجتهاد قبول مي کنند و معتقد به صحيح بودن همه آنها هستند(که کاملا در اشتباهند) در مقابل مکتب اصولي قرار دارد که به اجتهاد و بررسي احاديث مختلف مي پردازند ، و حتي شيعيان نيز داراي مکتبي اصولي هستند و در حوزه ها مشغول تدريس و بررسي اخبار هستند و به عالمان خود درجه اجتهاد مي دهند(توسط مجتهدي ديگر) و تمامي اخبار کتب خود را نيز قبول ندارند ، از آن طرف ، اهل سنت نيز داراي اجتهاد هستند و در فروع دين نيز داراي چهار امام هستند(مالک ، ابوحنيفه ، شافعي ، احمد بن حنبل) پس موضوع اجتهاد منحصر به هر دو طرف ماجراست ، و اصلا معناي اجتهاد يعني اينکه از ميان احاديث صحيح و ضعيف ، احاديث صحيح را بيرون بکشيد که اينکار را با بررسي سند حديث(علم الرجال) و متن حديث و موارد ديگر تشخيص احاديث انجام مي دهند ، چونکه شما هر حديثي که بخوانيد مطمئن باشيد که به احتمال قوي حديث ضد آن نيز موجود است ، همينطور احاديث جعلي فراواني که توسط يهوديان يا مسيحيان يا افراد غالي و دشمنان اسلام وارد کتب شيعه يا سني شده اند ، پس مي بايست احاديث مختلف را بررسي نمود ، حال ما از شيعيان مي پرسيم اينکه دائم مي گوئيد در کتابهاي اهل سنت فلان مطلب و فلان حديث وجود دارد پس مي شود بفرمائيد اجتهاد چه معني دارد ؟ اگر قرار باشد هر حديثي را پذيرفت پس اجتهاد را بايد کنار گذاشت ، و آيا شيعه هر حديثي که در کتب خويش دارد(حتي در کتب اربعه شيعه) قبول مي کند يا اينکه توسط مجتهدين خود احاديث مورد نظر را بررسي مي کند ، پس اجتهاد يعني همين که ما هر حديثي را قبول نمي کنيم و اين منحصر به خود شيعه نيز هست . محققين ضد اسلامي در غرب محققين مخالف با اسلام در غرب براي توجيه عقايد خود مطالب و احاديثي را از کتب مسلمين (کتب سني و شيعه) بيرون مي کشند ، که حتي ممکن است از آن مطالب بر ضد شخصيت پيامبر(ص) استفاده کنند ، آنوقت مي بيني که فوري روحانيون شيعي مي گويند : اي آقا مگر هر چه در کتب ما ثبت شده صحيح است !! پس ما نمي دانيم چرا وقتي نوبت به مجادله خود ايشان با اهل سنت مي رسد دائما از کتب ايشان مطالب مي آورند ، جوابي که شيعيان به غربيان مي دهند اهل سنت نيز مي توانند به خود شيعيان بدهند ، تازه شيعيان فقط احاديثي را که به نفع خودشان است قبول مي کنند ، مثلا اگر در فلان کتاب از اهل سنت مطلبي به ضرر عقايد شيعه باشد به طور حتم شيعيان قبول نمي کنند ولي چنانچه بر ضد حضرت ابوبکر(رض) يا حضرت عمر(رض) حديثي باشد با جان و دل آن را مي پذيرند . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- شما به جاي آنكه به رد شيعه بپردازيد در واقع خواستهايد از اهل سنت دفاع كنيد ! 2- اشكال شما در عدم تامل در ادله شيعه است ! درست است كه اهل سنت در صحت يا عدم صحت روايات ، اجتهاد ميكنند (همانطور كه شيعه نيز چنين ميكند) اما به هر صورت در كتب آنها طبق اجتهاد خودشان بعضي از روايات صحيح است ! نكته مهم در اينجاست كه شيعه به رواياتي كه اهل سنت صحيح ميدانند استناد ميكند و نه هر روايتي ؛ به عنوان مثال رواياتي كه در صحيح بخاري يا مسلم امده است ؛ يا رواياتي كه الباني ، ابن حجر ، ذهبي ، هيثمي و... آن را تصحيح كردهاند ؛ اما در طرف مقابل اهل سنت به رواياتي از شيعيان استدلال ميكنند كه علماي شيعه خود سند آن را تضعيف كرده و ان را مخدوش ميدانند ! بهتر است بار ديگر به ادله شيعه و اهل سنت نگاه كرده و اين فرق واضح را در بين آن دو ببنيد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
122 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 10 دي 88 - 00:00:00
چرا در ماه محرم ميگويد ما از شيعيان كوفه نيستيم دليلش اين است كه خود شما امام حسين را كشتيد |
123 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 12 دي 88 - 00:00:00
جناب عمر نميدانم علت تلاش شما براي بيگناه معرفي کردن يزيد ملعون چيست؟ احتمالا شما از به وجود آمدن ده هزار کودک از دختران مجرد بعد از واقعه حره ، احساس شعف و شادي کرده ايد. به عبارت ديگر خوشتان آمد. شايد هم در وجود يزيد ملعون چيزي ديدهايد که شما را جذب او کرده است. حال چه بوده است دقيقا نميدانم؟ ميمون بازي او بوده است؟ سگ بازي او بوده است؟ شراب خواري او بوده است؟ در هر صورت اين که قاتل امام حسين (عليه السلام) را خليفه خدا در زمين ميدانيد نشان گر فقط يک چيز است: «««« کفر »»»»» يا علي |
124 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 13 دي 88 - 00:00:00
سلام جناب عمر براي اينکه بداني چه کساني و طبق کدام عقيده ي آلوده به دين يهود امام حسين ع را به شهادت رسيدند بهتر است به قاتلان آن امام رجوع کنيد و عقيده ي آنان را جويا شويد. آيا يزيد شيعه بود؟؟؟؟ شمر چطور شيعه بود؟؟؟؟ عمر بن سعد چطور؟؟؟؟ عبيدالله بن زياد چطور؟؟؟؟ منظور از اين که ميگوئيم ما اهل کوفه نيستيم ، صرفا پيمان شکني مردم آن زمان که همه سني بودند. جالب است آنها اغلب سني بودند و از طلم خليفه ي سني خود به ستوه آمده بودند و از امام حسين ع درخواست کردند که بيايند و اوضاع آنجا را سروسامان بخشند اما به عهد خود وفا نکردند و آن امام بزگورار رها به شهادت رساندند پس همين شما سني ها امام حسين ع ما را به شهادت رسانديد؟؟؟ ما از سني هاي اهل کوفه نيستيم ما انشاءالله شيعه ي علوي هستيم يا علي مدد |
125 |
نام و نام خانوادگي: سلام -
تاريخ: 15 دي 88 - 00:00:00
سلام خسته نباشيد بنده حاضرم كه طبق كتابهايتان خودتان باشما بحث كنم ولي شما كه وقتي از قران دليل مي اورم هزار سفسطه و تفسير به راءي خودتان مي كنيد و با قران هم بازي مي كنيد ولي وقتيكه از كتابهايتان نقل ميشود حاضر به كذشتن ان در سايت نيستيد و خودتان فكر مي كنم خودتان را هم قبول نداريد جطوري باشما ميشه بحث كرد جرات نداريد اكر مرد هستيد بكذريد كه ما يكي مبحثي در كتابهاي شيعه بكنيم جطور اكر برحق بوديد از هيج نظري كه در كتابهايتان است ترس نداشتيد اي بدبختها در روز قيامت جواب الله را جه ميدهيد انجا ديكر جاي دروغ و فريب نيست جواب نظر: !!! با سلام دوست گرامي بهتر است نگاهي به بخش نظرات و بخش مناظرات سايت بياندازيد و بعد اينگونه سخن بگوييد ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
126 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 16 دي 88 - 00:00:00
سلام جناب سلام خود بهتر ميدانيد که بارها و بارها از شما سئوال پرسيده ام اما از جواب تفره رفته ايد!!!! البته در سايتهاي شما حد اقل بيش از 200 بار نظر داده ام ولي متاسفانه حتي يک نظر از من را علني نکرده اند!!!! اگر باورت نميشود به من ايميل بزن تا کاملا همه ي نظراتي که براي سايتهاي مختلف سني فرستادم و حتي يکي از آنها هم علني نشده را براي تو بفرستم تا لااقل تو که خود را مفسر قرآن و عالم ميداني جواب دهي. ايميل من: hoseini142005@yahoo.com يبخشي از سئوالاتم را اينجا مي پرسم و اگر خواستي بقيه را در ايميل از شما خواهم پرسيد. آيا شما بعنوان اهل سنت اهل بيت ع را قبول داريد يا خير؟ ايا حضرت علي ع را خليفه چهرام خود ميدانيد يا خير؟ آيا کتب اصلي خودتان (صحاح سته) را قبول داريد يا خير؟ اگر علي ع را خليفه ي چهارم ميدانيد چرا نظرش را در مورد خلفا رد ميکنيد؟ اگر خود را ملزم به اطاعت از رسول خدا ص طبق آيه قرآن ميدانيد چرا خلفاي شما از پيامبر ص تمرد کردند؟ چرا تمر عمر را از پيامبر ص هنگامي که به پيامبر تهمت هذيان گوئي زد را دليلي بر گمراهي وي نميدانيد؟ ايا عمر از پيامبر بالاتر بود؟؟ مگر نه اين که طبق اياه قرآن پيامبر ص هيچ چيزي را از خود نميگويد و هر کاري که ميکند از جانب خداست؟ ( وما ينطق الهوي . . . ) سئوال زياد است مايلم بيشتر باهاتون صحبت کنم در صورت تمايل ايميل بزن منتظرم يا علي مدد |
127 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 17 دي 88 - 00:00:00
جناب سلام اين سخن شما: «هزار سفسطه و تفسير به راءي خودتان مي كنيد و با قران هم بازي مي كنيد» چقدر شبيه دشنامي است که عمروبن عبدود بعد از شکست مفتضحش به سرور اولياء، صديق اکبر و قاروق اعظم، حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) داد!!! شما و علماي شما با قرآن ناطق در افتاده ايد و انتظار داريد که قرآن مجيد ياريگر و طرفدار شما باشد؟ اجازه دهيد که مطلبي را اعتراف کنم: از وقتي که شما به اين سايت وارد شده ايد بنده هزارن و هزارن بار پي به ارزش قرآن مجيد بردم. چرا که ديدم که کلام خدا چگونه ياري گر و مدد کار ولي بر حق خدا است. اين ما نيستيم که هر بار پاسخي کوبنده تر از قبل از قرآن خدا براي شما ميآوريم. اين يار و مدد مولاي ما، ولي خدا امام زمان (عليه السلام) است که دشمنان ولايت را خوار و ذليل ميکند. از ما به شما نصيحت. از دشمني با امام علي (عليه السلام) دست بردار. بيش از اين خود را سرافکنده و خجل نکن. بس است. آبرو ريزي بس است. «ما جعل اللهُ لرجل من قلْبينِ في جوفه» شما دو راه بيشتر نداريد: 1) راه محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) و اميرالمومنين علي (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) ابوطالب و عبدالمطلب و عبدالله و آمنه شريفه (عليهم السلام) 2) راه ابوسفيان و معاويه و يزيد و مروان (لعنت الله عليهم اجمعين) يک بار ديگر از شما سوال ميکنم: در سال شصت و دو هجري خليفه رسول الله (صلي الله عليه و آله) که بود؟ يا علي |
128 |
نام و نام خانوادگي: سلام -
تاريخ: 18 دي 88 - 00:00:00
سلام خسته نباشيد نمي دانم كه كي با حضرت علي رض اسد الله الغالب ومولي متقين دشمني دارند ما اهل سنت يا شما كه دين حضرت علي رض را عوض كردهايد بنده حاضرم كه سخنان كرانقدر حضرت علي رض از كتابهايتان درباره شيعه نقل كنم ولي شما حاضر نيستيد انرا در سايت بكذاريد بخاطر اينكه به نفعاتان نيست بينيد در كتاب حسين موسوي اهل بيت از خود دفاع مي كنند جه روايتهاي از كتب خود شما نقل شده خود جطوري حضرت علي رض كه يك دخترش را ام كلثوم به حضرت عمر رض ازدواج داده سبس مي كويد حضرت علي رض از ناموسش دفاع نكرد و حضرت عمر رض به خانه اش حمله كرد و بهلوي سيده نساء العالمين حضرت فاطمه زهرا رض باره تن رسول اكرم ص را شكست و حضرت علي رض انجا شاهد اين ماجرا بود شما كه خودتان محب حضرت علي رض مي دانيد ايا جنين كاري كرامت و غيرت حضرت علي رض را زير سؤال نمي برد لازم نيست كه بنده درباره مناقب حضرت علي رض نقل كنم كتب اهل سنت شاهد بر اين است هر مسلماني كه در نماز و تشهد اكر صلوات به حضرت محمد و الش درود صلوات نفرستد نمازش قبول نيست شما كه خودتان را محبان حضرت علي رض مي دانيد جرا از حضرت علي رض بيروي نمي كنيد و نام فرزندتان را به نام فرزندان حضرت علي رض نامكذاري نميكنيد كه نام عمر و ابوبكر و عثمان بود و در صحراي كربلا همه اينها شهيد شدند و در عزداريهايتان نامي از اينها ياد نمي شود ايا اين دليل بر منافقت شما نيست اكر حق مي خواهيد بريد كتب مصلحان شيعيان راستين را بخوانيد امثال علامه برقعي و حسين موسوي و موسي موسوي و حيدر قلمدارن و ديكران |
129 |
نام و نام خانوادگي: سلام -
تاريخ: 18 دي 88 - 00:00:00
سلام خسته نباشيد جناب دوست عزيز اقاي سعيد لازم نيست كه ايميل براي بنده بكذاريد بريد كتب شعيهاي راستين را بخوانيد امثال علامه برقعي و شريعت سنكلجي وحسين موسوي و موسي موسوي و حيدر قلمدارن و اسدالله خرقاني وديكران وهمجنين كتب اهل سنت اكر جنابعالي دنبال تحقيق هستيد وسري به سايت كتابخانه عقيده بزنيد ولي متاسفانه در ايران اين سايتها فيلتير شده |
130 |
نام و نام خانوادگي: سلام -
تاريخ: 18 دي 88 - 00:00:00
سلام خسته نباشيد شيعه معتعقند كه علي امامي معصوم است سبس جنان كه خود شيعيان قبول دارند كه دخترش ام كلثوم خواهر حسن و حسين را به ازدواج عمر ابن خطاب رض در مي اورد شيعه بايد از دو جيز يكي را بيذيرد كه هر يك برايشان نا خوشايند و تلخ است اول اينكه بايد قبول كنند كه علي رض معصوم نيست جون كه دخترش را به ازدواج مرد كافري در اورده است و جنين سخني با بايهاي اساسي مذهب شعيه متضاد است و بلكه از ان لازم مي شود كه بكويند ديكر ائمه به طريق اولي معصوم نيستندو افراد ذيل از علماي شيعه اين ازدواج را ذكر كرده اند الكليني في الكفي في الفروع 6/115 و الطوسي في تهذيب الاحكام باب عدد النساء و في 2/380و في كتابه الاستبصار 3/356 و المازندارني في مناقب ال ابي طالب 3/162 والعاملي في مسالك الافهام 1/كتاب النكاح و مرتضي علم الهي في الشافي ص 116 و ابن ابي الحديد في شرح نهج البلاغه3/124 و الاردبيلي في حديقه الشيعه ص 277و الشوشتري في مجلس المومنين ص76-82 و المجلسي في بحا ر الانوار ص 621 دوم اينكه بيذيرند كه عمر رض مسلمان است و علي دوست داشته او دامادش سود و اين دو باسخ حيرت اور هستند شيعه مي كويند ابوبكر وعمر كافر بودهاند سبس مي بينيم كه علي رض كه از ديدكاه سيعه معصوم است خلافت انها را مي بسنددو با هريك از ديكري بيعت كرده است و عليه ان قيام ننموده است از اين لازم مي شود كه علي معصوم نيست جون با دو كافر ناصبي ستمكر بيعت كرد ه است و و او با بيعت خود انها را تاييد نموده است و |
131 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 18 دي 88 - 00:00:00
باسلم جناب سلام تفسير قرآن شما اهل سنت بر پايه تعقل و تفکر نيست و با توجه به اينکه خداوند در قرآن کرارآ بر تفکر و تعقل فرمان داده است،اما تفسير به رآي نمودن آيات در اهل سنت يکي از ارکان و پاه هاي مفسران و علماي سني است. لذا با اندک تحقيقي در روش خلفا و حکام صادره آنان در مورد قرآن و نيز علماي فعلي اهل سنت براحتي ميشود فهميد که از همان ابتدا که غصب خلافت و کودتا صورت گرفت و احاديث پيامبر گرامي اسلام توسط شخص ابوبکر به گواهي عايشه به آتش کشيده شد،مبناي تفسير و تفکر و تعقل قرآني نيز به تناسب ميل خلفا تغيير کرد و بدعت آشکار در سطح وسيع در دين پايه گذاري شد. بسياري از حرامها حلال گرديد. بسياري از حلالها حرام گرديد. غير معصوم بجاي معصوم بوسيله ي کودتا نصب گرديد. و . . . . . . . جناب سلام اين مسئله طبيعي است کسي که خودش پيامبر ص را متهم به هذيان ميکند، او غير معصوم بداند. و براي از بين بردن کوچکترين رد پائي از عصمت پيامبرص مجبور شود احاديث آن بزرگوار را بسوزاند. چرا که به فرموده ي ذات اقدس اله در قرآن پيامبر ص معصوم است و هر چه ميگويد از طرف خداست ،لذا آتش زدن احاديث و فرموده هاي پيامبر ص که به گواهي قرآن از طرف خداست و منع و عقوبت روات احاديث آن بزگوار به بهانه ي اينکه فقط قرآن براي ما کافي است در واقع يک بدعت بزرگ چند منظوره است که هدف اصلي آن مشخص است. جالبتر اينکه برغم منع راويان حديث و عقوبت آنان ، خلفا يهوديان به ظاهر مسلمان شده (کعب الاحبارها و ابوهريره ها) را عليرغم آيه صريح قرآن (آيه 51 سوره مائده) مبني بر عدم دوستي با يهود و نصاري تا حدي که خداوند دوستي کنندگان با يهود و نصاري را از آنان و قوم ستمکار ميخواند را بعنوان منابع حديث نبوي مورد استفاده قرار دادند. اکنون با گذشت قرنها بدعت ايجاد شده ي آن زمان به اين زمان سرايت کرده و هنوز هم پيروان عمر دنباله همان بدعتها هستند. اگر باور نداريد به فتاواي صادره از سوي مفتکي هاي سني و وهابي در اقسا نقاط دنيا علي الخصوص عربستان بنگريد و آنها را با قرآن تطبيق دهيد ، همه چيز دستگيرتان خواهد شد. يا علي مدد |
132 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 19 دي 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم جناب سلام از دشمني و عناد شما با حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام همين بس که پدر شريفش را با بيشرمي مشرک ميدانيد. از دشمني و عداوت شما همين بس که احاديثي را که از بهترين شاگرد نبي اکرم(صلي الله عليه و آله) نقل کرده ايد کمتر از احاديث نقل شده بوسيله ابوهريره است. از کينه شما همين بس که نهج البلاغه را قبول نداريد. از حقد و دشمني شما همين بس که دشمن خونخوار و خونريز او را خال المومنين ميناميد. از حسد و کينه ورزي شما همين بس که قاتل فرزندش را خليفه ميدانيد!!! ************** البته اين کينه شما نسبت به ساحت نوراني حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) چيزي نيست جز ارثي که شما از عايشه برده ايد: «دين حضرت علي رض را عوض كردهايد» دين حضرت علي (عليه السلام)؟ شوخي ميفرماييد؟ شما و دين ايشان؟ ممکن است بفرماييد در «موطأ مالك» چند حديث از باب العلم نقل کرده ايد؟؟؟ واقعا عقل سليم ميتواند پذيرا باشد که حب عايشه محارب با الله متعال و حب صديق اکبر حضرت علي (عليه السلام) در يک جا جمع شود؟؟؟ *************** «خود جطوري حضرت علي رض كه يك دخترش را ام كلثوم به حضرت عمر رض ازدواج داده» جواب اين افسانه اينجا است: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83 اگر حوصله خواندن نداري اينجا را گوش کن: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=75 راستي عمر در آن زمان چند سال داشت؟ ام کلثوم دخت ابوبکر چند سال داشت؟ *************** «سبس مي كويد حضرت علي رض از ناموسش دفاع نكرد و حضرت عمر رض به خانه اش حمله كرد و بهلوي سيده نساء العالمين حضرت فاطمه زهرا رض باره تن رسول اكرم ص را شكست و حضرت علي رض انجا شاهد اين ماجرا بود شما كه خودتان محب حضرت علي رض مي دانيد ايا جنين كاري كرامت و غيرت حضرت علي رض را زير سؤال نمي برد» دروغ ميگوييد. ما چنين سخني را نميگوييم. بلکه همان گونه جناب پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در برابر عاملين و مسببين وفات ام المومنين صديقه طاهر حضرت خديجه شريفه(سلام الله عليها) صبر کردند ايشان نيز صبر کردند. در هر صورت طيق معمول پاسخ هاي دندان شکن انتظار شما را در اينجا ميکشد: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015 (به خصوص به کامنت برادر و سرور ما آقاي علي شريف توجه کن) http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=5961 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=142 **************** «هر مسلماني كه در نماز و تشهد اكر صلوات به حضرت محمد و الش درود صلوات نفرستد نمازش قبول نيست» دروغ ميگوييد صلوات بر آل محمد بخش واجب نماز شما نيست و بسياري از شما «آل» را «مردم» پيامبر ميدانيد. هر چند دروغ گويي جزء لاينفک فقه مبتني بر کعب الحبار است. **************** در مورد نامگذاري به اين صفحه رجوع کنيد و ذهن خود را بار ديگر از فقه ابوهريره بشوريد: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437 **************** آيا حضرت لوط (عليه السلام) معصوم نبودند؟ پس چرا پيشنهاد ازدواج دختران خود را به ظالمن ترين افراد دادند؟ **************** بازهم به مدد امام زمام (عليه السلام) تمامي سوالات شما پاسخ داده شد. ولي ما همچنان منتظر جواب شما هستيم: جناب سلام در سال شصت و دو هجري چه کسي خليفه رسول الله (صلي الله عليه و آله) بود؟ عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
133 |
نام و نام خانوادگي: سلام -
تاريخ: 20 دي 88 - 00:00:00
سلام خسته نباشيدخداوند در ايه 117 سوره البقره مي فرمايند و الصبرين في الباساء و الضراء و حين الباس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون و انان كه در برابر فقر و بيماري و زيان و ضره و به هنكام نبرد شيكابيند و در نهج البلغه امده است و قال علي رض بعد وفاة النبي ص مخاطبا اياه ص لو لا انك نهيت عن الجزع و امرت بالصبر لانفدنا عليك ماء الشون علي بعد از وفات بيامبر ص خطاب به بيامبر ص فرمود اكر از بي قراري و بي تابي نه نمي كردي و به بردباري فرمان نمي داد جنان برايت اشك مي ريختم كه اشك جشمانمان تمام مي شد وهمجنين در نهج البلاغه امده است كه علي رض كفت ان عليا قال من ضرب يده عند مصيبه علي فخذه فقد حبط عمله هر كسي به هنكام مصيبت و بلاي دستش را بر رانش بزند و تاسف بخورد عمل او نابود كرديده است و حسين رض در كربلا جنان كه صاحب منتهي الامال نقل كرده است به خواهرش زينب كفت يا اختي احلفك بالله عليك ان تحافظي عاي هذا الحلف اذا قتلت فلاتشقي علي الجيب و لا تخمشي وجهك باظفارك و لا تنادي بالويل و الثبور علي شهادتي خواهرم تو را به خدا سوكند مي دهم كه وقتي من كشته شدم كريبانت را باره مكن و جهره ايت را با ناخن هايت خونين مكن و به خاطر شهادت من فرياد و اويلا سر مده و ابو جعفر قمي نقل كه امير المومنين به يارانش كفت لاتلبسوا سوادا فانه لباس فرعون لباس سياه نبوشيد زيرا لباس فرعون است ودر فروع الكافي الكليني امد است كه بيامبر ص فاطمه را وصيت نمود و به او كفت وقتي من مردم جهره ات را خونين مكن موهايت را زوليده و اويزان مكن و فرياد و اويلا سر مده و نوحه سراي را براي من مقرر مكن فروع الكافي 5/527 و شيخ شيعه محمد بن حسين بن بابويه قمي كه به لقب صدوق است مي كويد از جمله كفته ها بيامبر ص كه بيش از او كسي ان را نكفته است اين است مي كويد النياحة من عمل الجاهليه نو حه سراي از اعمال جاهليت است وهمجنين علماي شيعه مجلسي و نوري و بروجردي از بيامبر خدا ص حديثي نقل كرده اند كه فرموده است دو صدا نفرين شده هستند كه خداوند انها را دوست ندارد شيون و فرياد به هنكام مصيبت و صداي اهنك و ترانه يعني نوحه سراي و موسيقي دربحار الانوار 82/103 و مستدرك الوسائل 1/143-144 بعد از همه اين روايت ها سوال اينجاست كه جرا شيعه با حقيقتي كه در اين رواايات ذكر شده است مخالفت مي ورزند و ما جه كسي را تصديق كنيم ايا سخن بيامبر و اهل بيت را باور كنيم يا كفته اخوندها را قبول كنيم اي شيعه عزيز بيدار شيد اقايان محترم سايت جواب خدا در روز قيامت جه خواهيد داد بترسيد از خدا كه اينقدر بدعت در اين خور اين مسلمانان داديد اين دنيا خيلي كوتاهتر ازاين كه خودمان فكر مي كنيم با همه هستيش جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهترين كسي كه مقصود هر سخني را بيان ميكند ، گوينده يا شنونده مستقيم آن سخنان است ! كه آيا اين سخن ، قيد و يا خصوصياتي دارد كه ما (كه شنونده مستقيم آن نبودهايم) متوجه آن قيود نشدهايم ؟ 1- به آيهاي استدلال كرديد كه هيچ ربطي به عزاداري ندارد ! آيا عزاداري نشانه بيصبري است ؟ آيا گريه نشانه عدم صبر است ؟ آيا قرآن را كه سخن خداوند است به صورت كامل خواندهايد ؟ چطور حضرت يعقوب آنقدر گريه كرد كه چشمانش كور شد ، اما باز ميفرمود «فصبر جميل»! صبر يعني آنكه راضي به رضاي خدا باشد ؛ و ما در فراق ائمه به رضاي خداوند راضي هستيم ؛ اما از غصه فراق اهل بيت و مصيبتهايي كه به آنها رفته است گريه ميكنيم (همانطور كه انبيا نيز گريه كردهاند) و اين از طبيعت انسان است . يعني گريه كردن در فراق ائمه و پيامبران و براي سختيهايي كه به آنان وارد شده است اشكال ندارد (و اين سيره خود انبيا و اهل بيت آنان بوده است) 2- سخن اميرمومنان عليه السلام را ذكر كرديد كه فرمودند اگر دستور رسول خدا (ص) به صبر نبود ، آنقدر گريه ميكردم كه سرچشمه اشكم خشك شود ! اين دستور رسول خدا (ص) از روي شفقت و محبت بوده است و نهي از كار حرامي نيست ! زيرا خود اميرمومنان علي عليه السلام فرمودند «إن الصبر لجميل إلا عنك ، وإن الجزع لقبيح إلا عليك ، وإن المصاب بك لجليل ، وإنه قبلك وبعدك لجلل» صبر در مصيبت نيكو است ، مگر در مصيبت شما ؛ و جزع در مصيبت نازيبا است ، مگر در مصيبت شما ؛ و مصيبت شما بسيار سنگين است و مصيبتها قبل و بعد از شما كوچكاند . بهتر است در كنار نقل ان جمله از اميرمومنان علي عليه السلام اين جمله را نيز بگذاريد تا معني به خوبي مشخص شود . 3- كلام اميرمومنان علي عليه السلام در نهج البلاغه كه فرمودند « من ضرب يده عند مصيبه علي فخذه فقد حبط عمله» نيز با پاسخي كه به سوال قبل داديم مشخص ميشود . 4- كلام حضرت سيد الشهدا به خواهرش زينب كبري (جداي از بحث سندي) نيز از باب شفقت و رافت است و حكم شرعي نيست . 5- روايت «لا تلبسوا السواد فانه لباس فرعون» نيز سند صحيح ندارد ؛ جداي از اينكه روايت عام است و با عمل و دستور خود اهل بيت در پوشيدن لباس سياه در عزاي اهل بيت تخصيص ميخورد ، روايتي كه شيعه و سني آن را نقل كرده اند كه بعد از شهادت امام حسن عليه السلام يك سال بنيهاشم لباس سياه پوشيدند ! 6- النياحة من عمل الجاهلية نيز مربوط به نياحهاي است كه در برخي قبايل و عشاير بدوي هنوز نيز موجود است كه بعد از مردن شخصي خدا را به خاطر قبض روح او توبيخ مي كنند ؛ شبيه نهي از زيارت قبور ، كه در ابتداي اسلام بود و سپس نسخ شد ؛ زيرا در ابتداي اسلام همه مردگان كافر بودند و زيارت قبر كافر معني نداشت ؛ اما وقتي مدتي گذشت و عدهاي با اسلام از دنيا رفتند رسول خدا (ص) دستور دادند كه اكنون ميتوانيد به زيارت قبور برويد ؛ نياحه نيز چنين بود ؛ اما طبق روايات شيعه و سني رسول خدا (ص) و ابوبكر و عمر براي مردگان مسلمان ، عزاداري و نياحه كردهاند . روايت آخر نيز چنين است . براي پاسخ مفصل ميتوانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4087 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
134 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 20 دي 88 - 00:00:00
جناب سلام اين کتبي که براي مطالعه ذکر کرديد به جاي خود. لطفا به ما يک کتاب از علم عمر يا عثمان معرفي کنيد. يا علي |
135 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 21 دي 88 - 00:00:00
با سلام جناب سلام همانطور که گروه محترم پاسخ به شبهات هم به آن اشاره کرده اند، عموم اهل سنت ، علاقه قلبي وافر به اهل بيت رسول خدا (ص) دارند اما مسئله اين است که اين دوستي در بين عوام اهل سنت بطور لساني و از باب اتصال آن خاندان با رسول خداست ولي بالاتر از اين را شامل نميشود ولي علماي اهل سنت با علم بر حقانيت اهل البيت ع در مورد خلافت آنرا قبول نميکنند و حقايق را ورانه به اظلاع عوام که از آنان پيروي ميکنند ميرسانند. از طرفي براي چندمين بار از شما و بقيه اهل سنت سئوال ميکنم: قاتلان اهل بيت ع چه کساني و داراي چه مذهبي بودند؟؟؟؟؟ از جوابي که خواهيد داد صداقت و ميزان علاقه و دوستي شما اهل سنت با اهل بيت ع و همينطور صحت و سقم اذعايتان مبني بر احترام به آنان مشخص خواهد شد. چگونه ميشود خلفا، حاکمان و پيروان عقيده اي که مذهب خود را برگرفته از قرآن و سنت رسول خدا ص ميداند ، اهل بيت همان پيامبر ص را يکي پس از ديگري به شهادت برسانند و وقيحانه مدعي دوستي و احترام به آن خاندان پاک ياشند؟؟؟؟؟!!!!!! سخنان خلفا، علما و پيروان اهل سنت با اعمالشان يکي نيست و اين يعني کذب ، يعني نفاق ، يعني دشمني با اولياء الله از سوي ديگر آيه قرآن ( يا ايها الذين امنوا اطيع الله و اطيع الرسول و اولي الامر منکم ) که امري واضح و روشن است را زير پا گذارده و حديث ثقلين و خطبه غدير و ديگر آيات ولايت را نديد ميگيرند و خيلي احمقانه مدعي دوستي اهل البيت از جمله حضرت علي ع با خلفا ميشوند و با اين حرفها موجبات تفريح و خنده ي ديگران را فراهم مي آورند. از نشانه دشمني اهل سنت با اهل البيت پيامبر ص هم همين مسئله اي که برادران ما در گروه محترم پاسخ به شبهات فرموده اند که عينا برايتان کپي مي نمايم: بزرگان علماي اهل سنت ، در عمل با اهل بيت رسول خدا (ص) دشمني ميكنند و شاهد واضح آن ساخت حرم براي ابوحنيفه و شافعي و... است و تخريب قبور ائمه بقيع عليهم السلام ! جناب سلام شايد اين چندمين بار است که سئولات مرا بي پاسخ ميگذاريد اگر هم جوابي نداريد لطفا از لطيفه هاي بي مزه تان در خصوص دوستي اهل بيت ع دست برداريد که اصلا خنده دار نيست يا علي مدد |
136 |
نام و نام خانوادگي: سلام -
تاريخ: 21 دي 88 - 00:00:00
سلامخسته نباشيد شكي نيست كه اهل بيت رسول الله ص درميان اهل سنت مقام بلندي دارند و اهل سنت نسيت به انان احترام بيسار قايلند و حقوق انها را انكونه كه خداوند در شريعت قرارده است رعايت مي كنندة لذا انان را دوست دارند و محبت و موالات شايستهاي نسبت به انان دارندو به سفارش بيامر در خصوص انان عمل مي نمايند وصيت رسول اكرم ص و اذكركم الله في اهل بيتي سما را درباره اي رعايت حقوق اهل بيتم سفارش مي كنم اهل سنت از همه مردم به اين وصيت و ديكر وصايايبيامبر بيشتر بيابندند و عمل مي كنند كفتني است كه اهل سنت از راه و روش شيعيان كه در حق و محبت اهل بيت غلو و افراط مي كنند و نيز از ناصبيهايكه اهل بيت را با ناسزا كوي و عدوات ازار مي دهند بيزار و مبرايند و تمام اهل سنت بر وجوب محبت اهل بيت و تحريم ازار و بي ادبي قولي يا فعلي نسبت به ايشان اتفاق نظر دارند و با افتخار مي كوييم كه كتابهاي اهل سنت مملو از مناقب و فضايل اهل بيت است به همين دليل برخي از فضايل امير المومنين علي رض و فرزندان و نوادكانش شعيان كمان وخيال مي كنند كه اهل سنت انها را دوست ندارند و با انن دشمني دارند سهل بن سعد رض روايت مي كند كه رسول الله ص در روز جنك خيبر فرمود فردا اين برجم را به مردي مي دهم كه خداوند خيبر را بر دستانش فتح مي كند و او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مي دارند ان شب مردم درباره اي مردي كه فردا برجم اسلام را از دست رسول خدا تحويل خواهد كرفت حرف مي زدند كويد صبح كه شد مردم نزد رسول الله ص امدند در حالي كه كه هر يك از انان اميد وار بودند كه رسول الله ص برجم را به او بدهد رسول الله فرمود علي بن ابيطالب كجاست كفتند جشمانش درد مي كند فرمود كسي را بفرستيد كه او را بياورد و علي را اورداند رسول الله ص از اب دهان خويش به جشمهاي او ماليد و برايش دعا كرد و و علي رض شفا يافت بكونهاي كه كه كويا هيج دردي نداشته است بس از اين برجم را به علي داد و علي كفت اي رسول خدا ايا با انان بجنكيم تا مثل ما شوند فرمود فرمود به صورت عادي برو تا به ميدان انان برسي انكاه انان را به اسلام دعوت بده و از وجوب حقي كه كه خداوند بر انان دارد با خبر كن به خداوند سوكند اكر خداوند يك نفر را بوسيله ي تو هدايت كند از شتران مو سرخ براي تو بهتر است در اين حديث فضيلتي بزرك و يكي از مناقب اشكار امير المومنين علي رض وجود دارد جون بيامبر كواهي داده است كه خدا و رسولش علي رض را دوست دارد و او نيز خدا و رسولش را دوست داردو رسول الله ص فرمود فاطمه رض سردار زنان بهشت است و از براء بن عازب روايت است كه رسول الله حسن رض و حسين را ديد و فرمود بروردكارا من اين دو را دوست دارم تو نيز دوست بدار جواب نظر: با سلام دوست گرامي ما منكر اين نيستيم كه عموم اهل سنت ، علاقه قلبي وافر به اهل بيت رسول خدا (ص) دارند ، و بارها در سايت به اين مطلب اشاره كردهايم ! اصلا آيا كسي ميتواند علنا بگويد كه من دشمن اهل بيت هستم و مسلمانم ! اما متاسفانه آنها به خاطر ندانستن حقيقت ، از دشمنان اهل بيت نيز طرفداري ميكنند ! اما بزرگان علماي اهل سنت ، در عمل با اهل بيت رسول خدا (ص) دشمني ميكنند و شاهد واضح آن ساخت حرم براي ابوحنيفه و شافعي و... است و تخريب قبور ائمه بقيع عليهم السلام ! گروه پاسخ به شبهات |
137 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 21 دي 88 - 00:00:00
جناب سلام محب اهل بيت (عليه السلام) هستيد؟ دروغ ميگوييد. اگرنه پس چرا به سوال روشن و واضح بنده پاسخ نميدهيد: بنا بر عقيده شما در سال شصت و دو هجري چه کسي خليفه رسول الله (صلي الله عليه و آله) بود؟ يا علي |
138 |
نام و نام خانوادگي: سلام -
تاريخ: 24 دي 88 - 00:00:00
سلام خسته نباشيد درباره ظلم و جوري كه به اهل بيت بيامبر ص شد و شهادت حضرت امام حسين و بدرش كه در سر زمين كوفه كه مهد شيعه است و در ظاهر خودشان محب اهل بيت مي دانند ولي عملشان نشانه دهنده ظلم و جور هست و همان دعاي كه حضرت امام حسين رض سردار شهيدان بهشت به اهل كوفه كرد كه تا روز امروز نفرين شده هستند و اين فتنه ها تا روز قيامت ادامه دارد و هم جنين علي بن حسين رض وقتي اهل كوفه را ديد به ايشان كفت غير از شما كي هست كه به ما خيانت كرده و امام حسين رض در دعايش به اهل كوفة كفت خداي اينها ما را دعوت كردند كه حكومتي عدلي بر اينها كنيم ولي بر عليه ما قيامت كردنند خدا برا اينها حكومتهاي ظالمي مسلطت كن و اينها را دسته دسته كن وفرقه فرقه كن خداوند دعاء امام حسين رض اجابت كرد و بينيد از زمان شهادت سردار شهيدان امام حسين رض جه و ضعيتي در اين سر زمين هستد خدا لعنت كند يزيد و عبيدالله بن زياد را و شمر ابي جوشان را وهمه انهاي كه در قتل امام حسين رض دست داشتند و بالاخره خودتان شعار مي دهيد ما اهل كوفه نيستيم علي تنها بماند يعني اهل كوفه كه شيعيه علي بودند به كواهي خودتانت به علي رض و فرزندانش خيانت كردند و از انها دفاع نكردند همجنين كه رسول اكرم ص به امام حسين رض علاقه داشت و در مسند احمد نوشته شده كه حضرت يعلي رض روايت كرده براي دعوت به ميهماني دراه حسين را ديدند كه دارد با كودكان بازي مي كند جلوي مردم بيامبر ص دست هايش را باز كرد تا حسين را بكيرد از جلويش فرار مي كرد و به اينسو وانسو ميدويد تا باللخره رسول الله او را كرفت ص و يك دستش را زير جانه و دست ديكرشان را بر سر حسن كذاشت و لبهايش را بوسيد و فرمود من از حسين و حسين از من است خداوندا دوست بدار هر كس كه حسين را دوست ميدارد در كتاب بخاري روايت امده كه مردي از اهل عراق از بسرعمر عبدالله رضدرباره كشتن مكس در حالت احرام برسيد كه جايز است يا نه ابن عمر در جواب كفت مردم عراق از خون مكس مي برسند در حاليكه بسر دختر رسوالله كشته اند كه درباره او رسول الله فرمود حسن و حسين شاخه هاي ريحان كل خوشبوي من در اين دنيا هستند و در مسند احمد و كتب ديكر كه رسول الله فرمودند حسن و حسين اقايان جوانان بهشت هستند كه تا امروز ائمه اهل سنت در بيساري از نماز هاي جمعه در خطبه نماز انرا ذكر مي كنند تا بزركي حسن وحسين را براي مردم بازكو و تكرار كرده باشند جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين نظر شما ظاهرا تكرار همان مطالب سابق شما است كه بارها و بارها به آن پاسخ دادهايم : 1- ما اعتقاد داريم كه بسياري از اهل سنت محبت قلبي وافر به اهل بيت عليهم السلام دارند . 2- ادعاي محبت ، و اتباع كافي نيست (آيا شما اهل سنت ادعاي محبت به اهل بيت را نداريد ؟ همانطور كه ما شيعيان داريم ؟ آيا شما اهل سنت خود را شيعه واقعي اهل بيت و اميرمومنان معرفي نميكنيد ؟) در واقع هم ما و هم شما چنين ادعايي داريم ! همانطور كه مردم كوفه از يك سو و ياران صديق حضرت سيد الشهدا از سوي ديگر چنين ادعايي داشتند ، اما تنها ادعاي يك طرف صحيح است . حال از شما سوال ميكنيم : آيا ادعاي ما صحيح است يا كساني كه يزيد (كسي كه دستور به قتل سرور جوانان اهل بهشت داد) را به عنوان خليفه و اميرالمومنين ميدانند ؟ پاسخ اين سوال به خوبي مشخص ميكند كه چه كسي مانند مردم كوفه ادعاي ياوري سيد الشهدا را دارد و چه كسي مانند اصحاب صديق آن حضرت . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
139 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 26 دي 88 - 00:00:00
با سلام جناب سلام فرموده ايد خداوند در شريعت حقوق اهل بيت ع را قرار داده است لطفا در مورد حقوق اهل بيت که شما اهل سنت و شيعه ملزم به رعايت آن حقوق ميدانيد توضيح دهيد. البته مطلب جالبتر اين است که فرموده ايد اهل سنت بيش از شيعه اين حقوق را رعايت کرده و براي اهل بيت ع احترام قائل هستند!!!! و نيز فرموده ايد که به سفارشهاي پيامبر ص نيز در اين رابطه عمل کرده ايد.!!!!! لطفا بفرمائيد با توجه به آن سفارشها و حديث ثقلين اهل سنت چگونه و به چه صورت حقوق اهل بيت ع را رعايت و احترام مخصوص به آنها را روا داشتند؟ آيا رفتار خلفا با اهل بيت ع بعد از رسول خدا مصداق ادعاهاي شماست؟؟!!!!!! فرموده ايد اهل سنت نسبت به اهل بيت ع بي ادبي قولي و فعلي انجام نداده اند!!!! ايا فحاشي هاي ابوبکر و عمر و عايشه و هنک حرمت بيت حضرت علي و به شهادت رساندن دختر بزرگوار پيامبر ص توسط خلفا و شهادت فرزندان اين دو بزرگوار مصداق قطعي بي ادبي عملي و قولي و جنايت و خيانت در امانت نيست؟؟؟؟!!!!!!! فرموده ايد که کتب اهل سنت مملو از مناقب و فضائل اهل بيت ع است در واقع کتب شيعه هم مملو است از همين فضائل و مناقب اما مسئله چيز ديگري است: الف: لطفا فضائل خلفايتان و سخنان و عملکرد آنان را براي ما شرح دهيد . ب: چگونه است که مناقب و فضائل اهل بيت ع را بقول خودتان در متابهايتان بيان ميکنيد اما تمامي اهل بيت ع به گواهي تاريخ بدست همين اهل سنتي به شها دت ميرسند که به اعتراف شما مناقب و فضائلشان کتابهايتان را پر کرده است؟؟؟؟؟!!!!!! آيا فضائل و مناقب آن بزرگوران در مقابل خلفائي که فضيلتي جز قتل و غارت و جنايت و خيانت و حيله گري و گناه طبق نظر حضرت علي ع که در صحيح بخاري خودتان هم آمده است قابل مقايسه است؟؟؟؟؟!!!! و اما در مورد جنگ خيبر: ضمن تشکر از شما بخاطر بيان قسمتي از حقيقت ( البته مثل هميشه بطور ناقص) اول اينکه شيعه منکر فضادل و مناقب حضرت علي ع نيست و يکي از دلايلي که خلافت خلفا را مشروع نميدانيم همين است که خلفا هيچ فضيلتي نداشته اند و در واقع دارندگان فضيلت اهل بيت ع بودند و آنان که فاقد فضيلت بودند حقوق آنان را بر خلاف نظر حضرتعالي رعايت نکرده و بلکه بر آنان ظلم نموده و خلافت بر حق آنان را غصب کردند. نظر تمير مومنان حضرت علي ع را هم طيق آنچه که در صحيح بخاري شما آمده است نسبت به خلفاي راشدين عنوان کردم که حضرت علي ع خلفا را خائن ، حيله گر و گناهکار ميدانند. و در واقع اين حقيقت انکار ناپذير است. دوم اينکه شما اهل سنت مطالبي را که اصطلاحآ ذي نفع نيستيد سانسور ميکنيد و تنها به بيان مطالبي مي پردازيد که يا به نفع شماست با اينکه ضرري برايتان ندارد ، مثل همين مسئله جنگ خيبر که به بيان فضائل حضرت اشاره کرده ايد اما از کارشکني دو خليفه ابوبکر و عمر در همان جنگ و ترس و فرارشان حرفي به ميان نياورده ايد و اين با اسلام در تضاد است نظر دين ما اين است که حقيقت را بگوئيد حتي اگر بر ضرر شما باشد. جنابعالي اگر داراي انصاف و بدور از تعصب خشک بوديد حتما به بيان آن مطلب مي پرداختيد و در واقع جريان از اين قرار است: پيامبر اکرم ص ابتدا پرچم را بدست ابوبکر دادند و او از ترس و غرش پهلوان دشمن پرچم را بر زمين انداخت و فرار را بر قرار ترجيح داد!!!!! روز بعد پرچم را دست عمر دادند و عمر هم همان کرد که ابوبکر کرد!!!! لذا پيامبر ص فرمودند فردا پرچم را دست مردي خواهم داد . . . . اين مطلب را عينا از مطالب خودت کپي کردم که جاي هيچگونه شک و شبهه اي نباشد: فردا اين برجم را به مردي مي دهم كه خداوند خيبر را بر دستانش فتح مي كند و او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مي دارند ان شب مردم درباره اي مردي كه فردا برجم اسلام را از دست رسول خدا تحويل خواهد كرفت حرف مي زدند كويد صبح كه شد مردم نزد رسول الله ص امدند در حالي كه كه هر يك از انان اميد وار بودند كه رسول الله ص برجم را به او بدهد رسول الله فرمود علي بن ابيطالب كجاست كفتند جشمانش درد مي كند فرمود كسي را بفرستيد كه او را بياورد و علي را اورداند رسول الله ص از اب دهان خويش به جشمهاي او ماليد و برايش دعا كرد و و علي رض شفا يافت بكونهاي كه كه كويا هيج دردي نداشته است بس از اين برجم را به علي داد و علي كفت اي رسول خدا ايا با انان بجنكيم تا مثل ما شوند فرمود فرمود به صورت عادي برو تا به ميدان انان برسي انكاه انان را به اسلام دعوت بده و از وجوب حقي كه كه خداوند بر انان دارد با خبر كن به خداوند سوكند اكر خداوند يك نفر را بوسيله ي تو هدايت كند از شتران مو سرخ براي تو بهتر است در اين حديث فضيلتي بزرك و يكي از مناقب اشكار امير المومنين علي رض وجود دارد جون بيامبر كواهي داده است كه خدا و رسولش علي رض را دوست دارد و او نيز خدا و رسولش را دوست داردو رسول الله ص فرمود فاطمه رض سردار زنان بهشت است و از براء بن عازب روايت است كه رسول الله حسن رض و حسين را ديد و فرمود بروردكارا من اين دو را دوست دارم تو نيز دوست بدار جناب سلام حال چطور است که خليفه ي بر حق خدا حضرت علي ع را مشروع نميدانيد و ابوبکر و عمر و عثمان را بر وي مقدم ميدانيد؟؟؟!!!!!!! صرف نظر از اينکه پيامبر ص در غدير خم حضرت علي ع را از طرف خداوند تبارک و تعالي وصي و جانشين بر حق و خليفه ي بر حق مسلمين معرفي کردند و برايشان دعا کردند ( الهي وال من والاه و عاد من عاداه ) خداوندا دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن باش . لطفا بفرمائيد کدام فضيلت از اين سه خليفه شما را بر آن ميدارد که آنان را از کسي که خداوند او را معصوم و پاک قرار داده و خود توسط پيامبرش انتخاب و به مردم معرفي کرده است مقدم بدانيد؟؟؟؟؟!!!!!!! لابد يکي از فضيلتهاي آنان کودتا بر عليه خليفه ي بر حق خدا بود و کينه و عداوت و دشمني آنان با خاندان روسل خدا ص تاجائيکه نه تنها دختر بزرگوار پيامبر ص بلکه نقشه و قصد ترور حضرت علي ع را توسط خالد بن وليد در سر داشتند و حتي آن نقشه را عملي هم کردند که ناموفق بود. آيا فکر نميکني آنجا که در خطبه ي غدير پيامبر ص دشمنان اهل بيت ع را لعن ميفرمود منظورش همين دشمنان بودند؟؟؟؟ ايا منظور شما از دوستي ( شبهه اي که در کلمه مولي مي آوريد ) همين بود که با خاندان اهل بيت ع روا داشتيد؟؟؟!!!!! آيا اهل سنت يا بهتر بگويم پيروان خلفاي راشدين هم اينگونه حقوق اهل بيت ع را رعايت ميکنند و آنان را دوست دارند؟؟؟؟ ايا شهادت همه اهل بيت ع به غير از امام زمان عج که امام حي ماست و منتظر روز ظهور و انتقامش هستيم توسط اهل سنت کذب است؟؟؟؟ جناب سلام قبلا هم تعدادي سئوال از شما داشتم که تمامآ بي پاسخ مانده است. لطفا پاسخ دهيد. الا لعنت الله علي القوم الظالمين يا علي مدد |
140 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 26 دي 88 - 00:00:00
با سلام جناب سلام قبلا از بررسي قبر و قبر شناسي که براه انداخته اي يک سئوال دارم آيا شما بعنوان يک سني که خود را دوست اهل بيت ع معرفي ميکني (صرف نظر از صحت و سقم جمله اي که ادعا ميکني) قبول داري که دشمن و قاتل حضرت زهرا س ملعون است؟؟؟؟؟ اگر قبول داري لطفا در همين صفحه در يک کامنت جداگانه بنويس : (لعنت خداوند بر کساني که فاطمه س دختر بزرگوار پيتامبر ص را آزار دادند و او را به شهادت رساندند) لابد احاديث پيامبر ص که در منابع اهل سنت هم به آن اشاره شده که ( فاطمه پاره تن من است و آزار دهنده او آزار دهنده من است و آزار دهنده من آزار دهنده ي خداست ) را خوب بخاطر داري پس ابتدا برادريت را ثابت کن بعد ادعاي ارث نما صداقت تو در اجراي مطلبي که در اين کامنت گفتم ثابت ميشود و لا غير يا علي |
141 |
نام و نام خانوادگي: سلام -
تاريخ: 26 دي 88 - 00:00:00
سلام خسته نباشيد شيعه ها هميشه از موضوع نامعلوم بودن مكان قبر دخت بيامبر ص استفاده احساسي وتبليغاتي مي كنند اما متوجه نيستند جه كسي حضرت فاطمه را دفن كرد بي ترديد حضرت علي رض بس براي ايشان مكان قبر مجهول نبود همجنين براي حسن و حسين رض هم جاي قبر مادرشان معلوم بود و بيقين امام سجاد وباقر و صادق هم مي دانستند كه قبر مادرشان دقيقا كجاست و بي شك 6 امام بعدي شيعيان نيز از جاي ارامكاه مادرشان بي خبر نبودنند و جاي ان را مثل كف دست خود مي شناختند حالا سوال مهم اين است كه ايا امامان بر سر قبر فاطمه رض مي رفتند و انرا زيارت ميكردند يا نمي رفتند اكر نه بس كاري كه امامان نمي بسندند را شما شما شيعيان جرا مهمترين دستور دين كرده ايد و اكر بله بر سر قبر مي رفتند بس دو حالت دارد يا مخفيانه مي رفتند يا اشكارا اكر بنهاني مي رفتند بس انها خودشان قبر مادر خود را از جشم مردم مخفي كردند بس اين كناه نيست و اكر كناه باشد نه كناه حضرت ابوبكر و عمر رض اما اكر اشكار ميرفتند بس بايد 4000 شاكرد امام صادق رض هم ميدانستند كه قبر دخت بيامبر ص كجاست اكر اصحاب امامان مكان قبر را از عوام بنهان كردند شما اين سؤال كه جرا جاي قبر فاطمه رض معلوم نيست را از ما نبرسيد از نايبان خمس و سهم امام بكيرد ببرسيد امام زمان 4 نايب داشت كه 80 سال دراز واسطه بين او با مردم بودند مردم شيعه 80 سال وقت داشتند تا سؤالهاي خود را از امام مهدي بببرسند حالا اكر در اين 80 سال يكبار هم از مهدي سراغ قبر فاطمه رض را نكرفتند ديكر شما جرا يقه ما سني ها جسبيده ايدو اكر سراغ قبر را از امام زمان كرفتند امام زمان به انها نشان نداد بس كناه از كيست خود سما بكويد سيعه جب راست را نكاه نكند و دنبال فرار نكرد و نكويد اكر قبر فاطمه را معلوم مي كردند خطر متوجه قبر مي شد از اين دلايل نياوريد قبر علي و حسين و حسن رضمعلوم است و خطري متوجه انها نبوده است و نيست براي اينكه نفع اونها در نشان ندادن قبر و استفاده تبليغاتي از قضيه است اونها در بوق ها مي دمند كه جاي قبر فاطمه مجهول است و اين دليل است بر اختلاف علي وعمر هدف شيعه بر افراشته نكه داشتن برجم اختلاف است اكر نهقبر حضرت فاطمه در مجموعه قبرهاي بقيع است و قبر حسن رض هم انجست جون ايشان وصيت كرده بود كنار مادرش دفن شود بس اين همه هياهو براي هيج است و قبر معلوم است جواب نظر: با سلام دوست گرامي قبلا به اين نظر پاسخ داده شده و علني نيز گرديده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/listnazar.php?startrec=-1&bank=nazar&I1.x=0&I1.y=0&what=%CA%C8%D5%D1&fieldname=answer گروه پاسخ به شبهات |
142 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 28 دي 88 - 00:00:00
جناب سلام عجب هوشي داريد شما اهل سنت!!! واقعا تاکنون فکر ميکرديد هدف ما از پرسش درباره قبر مطهر مقام عصمت الله حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله عليها)، دانستن موقعيت مکاني آن است؟ شما واقعا فکر کرديد که محتاج راهنمايي شما براي دانستن موقعيت مکاني آن بوده ايم؟؟؟ مگر مکان قبر نوراني شوي ايشان جناب اسدالله اميرالمومنين علي (عليه السلام) را از شما پرسيديم؟ صد سال آن قبر نيز مخفي بود. هدف ما از پرسش آن سئوال چيزي نيست جز يادآوري اين نکته که اصنام شما جز عداوت و دشمني با اهل بيت (عليه السلام) نداشتند. امري که بارها و بارها در طول تاريخ ثابت شد. البته شمايي که جنگ تحميلي عايشه و معاويه را دليل دشمني آنها با اهل بيت (عليهم السلام) نميدانيد واضح است مخفي بودن قبر شريف را نيز نشاني بر عداوت اصنام خود ندانيد. ************** راستي. جناب سلام چي شد جواب اين سوال ما: بالاخره در سال شصت و دو هجري خليفه رسول خدا در زمين که بود؟ يا علي |
143 |
نام و نام خانوادگي: عباس -
تاريخ: 06 اسفند 88 - 00:00:00
خليفه اول ودوم آنقدر هوش وزكاوت داشتند واينقدر از طرف يهود در باره اسلام ونبي اكرم مي دانستند كه تنها راه مقابله با اهداف بلند نبي اكرم كه گسترش ولايه حقه بود را پنهان شدن درنقاب اسلام دانستند لذا درست از وقتي كه پيامبر اكرم دعوت خود را علني كردند ونه قبل از آن اسلام آوردند وبا تحمل سختي براي خود جايگاه خاص پيدا كردند هر چند كه هيچگاه افتخارات مولا علي قابل مقايسه با هيچكس نيست كسي كه يك ضربه اش برابر با عبادت انس وجن وملائكه است البته نبي اكرم نيز با احاطه بر جريان سازي ايندو ‘بار گسترش اسلام را بر دوش آنها گذاشتند واز آنها مانند سياهي لشكر اسلام بهره بردند.كساني كه آنروز نبي اكرم بارها در فرمايشات خود سلسه اوليا را از نسل فاطمه زهرا يادآور شده اند . بي شك بيعت مولا علي با اصحاب سقيفه تمام اهداف نبي اكرم را بي نتيجه ميگذاشت لذا فاطمه زهرا در آن مقطع حساس با فداكاري واز جانگذشتگي بار جهاد بر عليه سقيفه را برعهده گرفتند وبا اين ايستادگي جريان عمر وابوبكر را رسوا كردند.اين كار تنها از فاطمه زهرا ساخته بود چرا كه تنها يادگار پيامبر بود ضمن اينكه پيامبر اعظم بارها غضب اورا غضب خدا تعبير كرده بود.تابعد... |
144 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 07 اسفند 88 - 00:00:00
جناب عباس عجب فرمايش ميفرماييد شما. مرگ يک انسان بوسيله يک ويروس نشان از هوش ويروس دارد؟ اگر در آشپزخانهاي سوسکها از در و ديوار بالا روند حکايت از هوش آنها دارد و يا بيدقتي اهالي آن خانه؟ عفونت و خرابي و خيانت و از پشت خنجر زدن و وطن فروشي و دين فروشي که هوش نميخواهد. نطفه حرام ميخواهد. يا علي |
145 |
نام و نام خانوادگي: حميد -
تاريخ: 14 فروردين 89 - 00:00:00
باسلام ,اهل سنت با تکيه بر يکي از خطبه هاي نهج البلاغه ادعا ميکنن که حضرت علي عمررابه عنوان رهبر جامعه پذيرفته بوده.(همون خطبه اي که اميرالمومنين عمررامخاطب قرارميدهدودراين خطبه ازويژگي هاي رهبر به عنوان محور جامعه وچرخ آسياب نام ميبرد)لطفاپاسخ شيعه رو به اين شبهه اهل سنت که ميگويند حضرت دراين خطبه عمر رابه عنوان رهبر جامعه خطاب کرده بيان بفرماييد ممنون ميشم. جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- عبارتي كه شما مطرح ميكنيد در نهج البلاغه در دو جا (يكي خطبه شقيقيه و ديگري خطبه 118) تنها با اشاره به خود حضرت آمده است ! (اگر عبارت دقيق عربي را مطرح كنيد ، پاسخ دقيقتر به شما داده ميشود) اما خطبه اي كه توهم دفاع از خليفه در آن شده است ، در آدرس ذيل در نظر شماره 5 به آن پاسخ داده شده است : http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=105 2- رهبر جامعه بودن مهم نيست ! رهبر جامعهاي كه همه شوون آن اسلامي باشد مهم است ! (به نظر اهل سنت ، صفويه نيز رهبر جامعه بودند ! اما آنها را دشمنان دين معرفي ميكنند!) يزيد نيز رهبر جامعه شد ! و... موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
146 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 15 فروردين 89 - 00:00:00
سلام جناب اقاي سلام فرار را برقرار ترجيح داديد کاش مردانگي خود را به اثبات رسانده و شجاعانه حقيقت را قبول ميکرديد من مدتهاست که منتظر جواب سوالاتي هستم که در همين صفحه از شما پرسيده ام نميدانم چرا اهل سنت هر وقت با جواب کوبنده و استدلالهاي قوي روبرو ميشوند بجاي قبول حقيقت و کسب رضايت خداوند متعال با فرارشان در جهت کسب رضايت ابليس لعين قدم بر ميدارند جناب سلام به هر حال ما منتظر جوابتان هستيم يا علي |
147 |
نام و نام خانوادگي: حميد -
تاريخ: 15 فروردين 89 - 00:00:00
باسلام,درمورد خطبه146 نهج البلاغه به آدرسي كه فرموده بودين مراجعه كردم ممنون ميشم اگر پاسخ كاملتري دراين مورد بفرماييد مخصوصادرمورد فرازي ازخطبه كه اميرالمومنين خطاب به عمر ميفرمايد"فكن قطبا واستدرالرحي بالعرب...فانك ان شخصت من هذه الارض انتقضت عليك العرب من اطرافها واقطارها"(تومانند محور آسياباش وبه كمك اعراب آسيارابچرخان...زيرااگرتوازاين سرزمين خارج شوي ازاطراف واكناف بيعتت راميشكنندالي آخر)آيااين خطبه ومخصوصافرازي ازخطبه كه نقل شداشاره اي به فضيلت وتاييد عمر داردياخير واصولاميتوان ازاين خطبه فضيلتي براي خليفه دوم برداشت واستخراج كرد؟لطفا كاملترين توضيح ممكنه رابفرماييد.باتشكر جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- يكي از مطالبي كه بايد به آن توجه داشت ، لزوم وجود يك حاكم ، براي مردم است ، و كشور بدون حكومت ، به سرعت نابود ميشود ! سخني كه شيعه و سني از اميرمومنان علي عليه السلام نقل كردهاند كه «وإنه لا بد للناس من أمير بر أو فاجر يعمل في إمرته المؤمن . ويستمتع فيها الكافر . ويبلغ الله فيها الأجل . ويجمع به الفئ ، ويقاتل به العدو . وتأمن به السبل . ويؤخذ به للضعيف من القوي حتى يستريح به بر ويستراح من فاجر» همين معني را ميرساند . نهج البلاغة - خطب الإمام علي (ع) - ج 1 ص 91 ش 40 مصنف ابن أبي شيبة ج 7 ص 557، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235 ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت صحيح البخاري ج 3 ص 1114 اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا با جمع كردن اين دو مقدمه كه أ. لا بد للناس من أمير بر أو فاجر ب. «إن الله يويد الدين بالرجل الفاجر» ممكن است كه گاهي وجود يك حاكم فاجر ، فوايدي براي امت اسلامي داشته باشد كه از نبود او اولى باشد (اگر چه اگر يك حاكم صالح بر سر مسند كار بود ، بسيار بهتر بود ، اما به خاطر ايجاب شرايط ، بنا به ضرورت ، حاكم فاجر نيز فوايدي دارد) علت سكوت اميرمومنان علي عليه السلام ، در مقابل خلفا ، همين بود كه در آن زمان اگر براي گرفتن خلافت قيام ميكردند ، به علت اينكه جامعه داراي حاكم رسمي نبود و دچار هرج و مرج بود ،كفار ميتوانستند به راحتي كل مسلمانان را نابود كنند ! اين مقدمه سبب شد كه خلافت به دست نا اهلان بيفتد. و حضرت نيز مجبور به سكوت شوند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات
|
148 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 16 فروردين 89 - 00:00:00
با عرض سلام وسپاس از شما نکته:(ببخشيدها حتما جوابش را روي سايت بگذاريد چون با اينترنت تبيان مي آيم وتبيان ياهو را ندارد) من مناظره جناب اقاي قزويني ومراد زهي را خواندم وجا دارد از جناب آقاي قزويني براي زحماتشان تقدير وتشکر به عمل آورم واميدوارم اعمالشان مرضي حضرت بقيه الله ارواحنا لتراب مقدمه الفداه قرار بگيرد من کل مناظره را ابندا تصويري ديدم بعد در سايت که شما نوشته بوديد آن راب رداشتم و پرينت گرفتم وککاملا بررسي کردم چند سوال برايم پيش آمد که آقاي قزويني خوب ضمن مناظره به آن جواب ندادند من آنها را مي نويسم وخواهشمندم بر من منت نهيد و به آنها به طور کامل جواب دهييد 1.آقاي مراد زهي در ضمن مناظره مي گويد:((انساب الأشراف بلاذري ، يك مشكل كه وجود دارد معمولاً آقاي قزويني و ديگر دوستان ما يك صفحه كتاب را كه مطرح مي كنند ، صفحه دوم را يا نگاه نمي كنند و يا مطرح نمي كنند . همين انساب الأشراف بلاذري چه گفته در صفحه 250 :لما بايع الناس أبا بكر، اعتزل علي والزبير، فبعث إليهما عمر بن الخطاب، وزيد بن ثابت، فأتيا منزل عليّ، فقرعا الباب، فنظر الزبير من فترة ثم رجع إلى عليّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة، وليس لنا أن نقاتلهما. قال: افتح لهما. ثم خرجا معهما حتى أتيا أبا بكر، فقال أبو بكر: يا علي أنت ابن عم رسول الله وصهره، فتقول إني أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منك. قال: لا تثريب، يا خليفة رسول الله، ابسط يدك أبايعك. فبسط يده فبايعه. ثم قال للزبير: تقول أنا ابن عمة رسول الله وحواريه وفارسه وأنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منك. فقال: لا تثريب يا خليفة رسول الله، ابسط يدك، فبسط يده فبايعه.المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، وعن ابن عون.انساب الأشراف بلاذري، ص250 كه مي گويد كه حضرت علي با حضرت زبير اول در خانه نشسته بودند ، بعد رفتند خدمت ابوبكر صديق و ايشان علت اين را پرسيدند كه شما چرا نيامديد براي بيعت ؟ گفتند ما فكر مي كرديم كه ما مستحق تر هستيم . بعد حضرت علي و حضرت زبير گفتند كه دستت را دراز كن تا ما با تو بيعت كنيم . دستشان را دراز كردند و بيعت كردند .بنابراين ، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده : فخرج علي فقال يا ابابكر أ لم تري لنا حقا في هذا الأمر ، قال بلي ولكن ...فقط گلايه اي كه حضرت علي رضي الله عنه داشت ، انتظار مشاوره داشتند ، وضعيت به گونه اي بود كه خلأ قدرت نبايد پيش بيايد . اين هم جواب انساب الأشراف بلاذري است وعبارت ديگر هم زياد داريم كه در جاهاي ديگر آمده كه وقتي حضرت ابوبكر از ؟؟؟ برگشت حضرت علي و حضرت زبير رفتند و بلا فاصله بيعت كردند)) مي خواستم بپرسم اولا اين روايت چه چيزي را بيان مي کند وآيا همان مقصود آقاي قزويني که به آتش کشيدن خانه است را بيان مي کند يا نه؟ بعد همآقاي قزويني يک جوري پاسخ مي دهند که انگار حرف آقاي مراد زهي را قبول کردند واز کتب ديگر يعني صحيح بخاري و... روايت هاي ديگري مي آورندمي خواستم بدانم آيا آقاي قزويني براي استناد به کتاب انساب الاشراف اشتباه کرده است يانه 2.بعد آقاي مراد زهي از کشف الغمه ،ج 2،ص78 روايتي را نقل مي کند که آقاي قزويني مي گويد به اين سند که شما مي گوييد نيست بعد مي گويد در ص291 ج2 يک روايتي است که سندش بر مي گردد به ....آيا منظور آقاي قزويني اين است که اين روايت در کشف الغمه هست ولي به يک سند ديگر که باز سندش باطل است يا نه چيز ديگريست؟ 3.در يک جاي اين مناظره آقاي قزويني مي گويند :حديث حوض مگر جداي از اين قضيه است . مگر قضيه شك خليفه دوم در قضيه حديبيه ، آيا جداي از اين قضيه است ؟. حديث حوض و قضيه شک خليفه دوم در قضيه حديبيه چيست؟ 4.آقاي مراد زهي ضمن مناظره مي گويد:جابر جعفي کذاب است من در صحبت آقاي قزويني جابر جعفي را نمي بينم .اولا منظور آقاي مراد زهي چيست . جواب آقاي قزويني چيست؟ 5.آقاي مراد زهي آيه اي از قرآن مي خوانند:(.مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ... )که خوب بودن همه صحابه را تحت نظر دارد جواب آقاي قزويني چيست؟ 6.آقاي مردا زهي روايات طبري را زير سوال مي برند و مي گويند مورد قبول نيست در نظر اهل سنت پس چرا آقاي قزويني به آن استناد مي کند ومي گويد از نظر سندي اشکال ندارد؟ 7.بعد آقاي مراد زهي در مورد خطبه 219 نهج البلاغه مي گويد :تمام شارحين ؛ از جمله ابن أبي الحديد ، محمد عبده و ديگران از والي اين را قبول دارند که درباره عمر است اين خطبهاولا ايا محمد عبده شيعه است؟منظور از والي چيست؟ جواب اقاي قزويني چيست؟ 8.ما آخر نفهميديم آقاي هيکل وکحاله مورد ثقه اهل سنت است يا نه؟و اگر نيست پس چرا آقاي قزويني به آن استناد مي کند؟ 9. مراد زهي مي گوند:((كتاب ناسخ التواريخ مال ميرزا تقي خان كه معاصرما است و در كتاب اعيان الشيعة مي گويد كه لم يعمل مثله ، مي گويد : ان ناساً من رؤساء الكوفة و أشرافهم الذين بايعوا زيداً حضروا يوماً عنده ، و قالوا له : رحمك الله ، ماذا تقول فى حق أبى بكر و عمر ؟ آمدند از اشراف كوفه سؤال كردند كه جناب زيد ، ما تقول في حق ابوبكر و عمر ؛ در باره ابوبكر و عمر شما چه مي فرماييد ؟ توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفين كه امام زيد در پاسخ به اين چه فرمود :قال : ما أقول فيهما إلا خيراً كما أسمع فيهما من أهل بيتي إلا خيرا ، من تمام اهل بيتم در باره اين ها جز خير نمي گويند . ما ظلمانا و لا أحد غيرنا ؛ به كسي ديگري نيز ظلم نكردند و عملا بكتاب الله و سنة رسوله ؛ به كتاب الله وسنت رسول عمل كردند .))اولا اين حديث چه چيزي را اثبات مي کند؟ثانيا جواب آقاي قزويني چيست؟ 10.آقاي مراد زهي مي گويد:((حضرت علي عليه السلام به عنوان مشاور عالي خليفه دوم قرار مي گيرد و در تمام كتاب هاي تاريخ است كه حدود چهارده بار خليفه دوم سفر خارج از مدينه داشته و در آن چهارد بار ، دوازده بار جانشينش حضرت علي بود . شنوندگان عزيز قضاوت بكنيد . اين قدر محبت و صفا و صميميت بين خليفه اول و او وجود داشت كه دوازه بار او را جانشين خودش تعيين مي كند . اگر عداوت بود ، بغض بود ، هيچ كسي همچين كاري انجام نمي داد .))جواب آقاي قزويني چيست؟ 11.آقاي مراد زهي مي گويد:(. وانگهي عمر رضا كحاله ، من خواهش مي كنم كه اگر فرصت باشد ، عبارت كاملش را ايشان بياورند ، و اين جا مطلبشان را بخوانند كه از مطلب ايشان چه ثابت مي شود . )ولي آقاي قزويني متن کحاله را نمي خوانند.خواهشمندم بنويسيد و بگوييد چه چيزي را اثبات مي کند. 12.منظور آقاي مراد زهي از جمله :((، بلي اگر ما معتقديم كه خطبه هاي كه در نهج البلاغه مذمت مي كنند ، اين ها منتسب به حضرت علي هستند ؛ چون با ادبيات حضرت علي منطبق است . اذا تعارضا تساقطا . پس هر دو ساقط مي شوند ))چيست ئچه چيزي در نهج البلاغه تناقض دارد؟ 13.آقاي مراد زهي اين آيه از قرآن را خواند:(((وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ) بعد توضيح مي دهد:.مهاجرين اولين چه كساني بودند ، خليفه اول و دوم و سوم و چهارم رضي الله عنهم بودند . ))جواب آقاي قزويني چيست؟ 14.آقاي مولوي در سه دقيقه نهايي حديث مي خواند:((و أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق و خليفة الخليفة الفاروق ، و لعمري أن مكانهما فى الإسلام شديد يرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا .شرح ابن ميثم ، ص488 . كه حضرت علي مي فرمايد :ناصح ترين انسان ها براي خلق خدا و رسول خدا خليفه صديق و خليفه فاروق هستند . آن ها جايگاه والايي در اسلام دارند . و با وفات آن ها و شهادت آن ها زخم شديدي در اسلام پيش آمد خداوند به آن ها جزا و پاداش خير عنايت فرمايد ))جواب آقاي قزويني چيست؟ 15.شرح نهج البلاغه صبحي صالح که آقاي مراد زهي به آن ارجاع مي هد آيا از منابع شيعه است واگر از منابع شيعه است جواب آقاي قزويني چيست؟ 16.آقاي مراد زهي حديثي مي آورد :((كتاب شافي مال علامه علم الهدي ، ج2 ، ص428 حضرت شهادت مي دهد : إن خير هذه الأمة بعد نبيها ابوبكر و عمر بهترين امت بعد از پيامبر ابوبكر و عمر هستند به بهترين و خيريت آن ها شهادت مي دهد .و همچنين در ادامه اش مي فرمايد :انهما الإمام الهدي و شيخ الإسلام والمقتدي بهما بعد رسول الله صلي الله وسلم ... ))جواب آقاي قزويني چيست؟ 17.آقاي مراد زهي مي گويد:((شعاري كه در تمام درو ديوار هاي كشور ما و مناطق برادران شيعه است ، لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار . عليي كه شاهد است كه نسبت به همسرش اين گونه برخورد مي شود ، ذوالفقار علي كجاست ؟ آيا دفاع از ناموس ، آيا دفاع از خانه ، آيا دفاع در مقابل مهاجم واجب نيست ))جواب آقاي قزويني چيست؟ ببخشيد کمي زياد شد . اگر جواب دهيد خيلي ممنون ميشم با تشکر يا علي التماس دعا جواب نظر: با سلام |
149 |
نام و نام خانوادگي: علي 110 -
تاريخ: 16 فروردين 89 - 00:00:00
با عرض سلام خدمت شما و سپاس در اسلام يکي از فروع دين تبري از دشمنان خدا وظالمان است و اين تبري نبايد فقط در دل باشد بلکه بايد آشکار شود يعني اگر فرضا من ديدم ظالمي به مظلومي زد واو را اذيت کرد وظيفه من شيعه اين است که از مظلوم دفاع کنم وداد بزنم که در حق او ظلم شده است ودلي کافي نيست اما وقتي همين بحث را در را بطه با لعن دشمنان اميرالمومنين عليه السلام در مدرسه مطرح مي کنند بچه به من چند اشکال مي گيرند من آنها را مي نويسم واز شما خواهشمندم به آنها جواب دهيد. 1.مي گويند نبايد به مقدسات هر سي توهين نمودو آن را مورد شتم قرار داد چون آنها ناراحت مي شوند واز دين شيعه فار مي کنند 2.تقيه واجب است ودر عصر کنوني هر جايي در مخفي ترين مجالس شيعيان امکان دارد دوربين منافقين حاضر باشد و در نتيجه بر ضد شيعه تبليغ کنند 3.الان بايد ما با استکبار کنوني مبارزه کنيم يعني آمريکا واسرائيل وکاري به دشمنان حضرت علي عليه السلام نداشته باشيم قديما گذشت. 4.به جايي که بري لعن دشمنان حضرت علي عليه السلام را بکني بري يک سني شيعه کن. * 5.و يک انتقاد اينکه چرا قسمت پاسخ ها بروز نمي شود ؟ 6.ويک سوال هم خودم داشتم وآن اينکه آيا تقيه فقط در موارد ترس است يا نه هميشه در هر شرايطي بايد اجرا شود؟ ياعلي - خدانگهدار جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- در مورد لعن بهتر است ابتدا آدرس ذيل را ملاحظه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=154 2- اگر معني لعن به خوبي مشخص شود ، ديگر سوال اول (يعني اهانت به مقدسات ديگران) معني نخواهد داشت ! مگر پيامبران كفار را لعنت نكردهاند ؟ مگر در قرآن كفار و بتها و... را لعنت نكرده است ؟ 3- تقيه در زمان پيامبر نيز از كفار لازم بود ! اما آيا لعنت كفار برداشته شد ؟ 4- مبارزه با استكبار كنوني ، بدون دانستن روش مناظره و داشتن ابزار لازم مناظره (يعني فرهنگ ديني غني) امكان پذير نيست ! و اين تنها با دانستن حقايق تاريخي به دست ميايد ! زيرا اگر چنين نكنيم ، نميدانيم كه دين را از چه منبعي ميگيريم ! از منبعي كه زلال حقايق را ميدهد يا جايي كه تنها سبب گمراه شدن مردم ميشود ! 5- كارهاي نيك هيچ كدام با يكديگر منافات ندارد و همه بايد با هم انجام شوند ! 6- چند پاسخ در دست تهيه است كه انشاء الله به زودي بر روي سايت قرار خواهد گرفت . 7- در مورد تقيه نيز ميتوانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=136 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات
|
150 |
نام و نام خانوادگي: حميد -
تاريخ: 17 فروردين 89 - 00:00:00
پس باتوجه به دلايل بالا ميتوان گفت که منظورحضرت در خطبه146 نهج البلاغه اين مطلب بوده که در حقيقت عمررو راهنمايي کنن که کشور اسلامي به دست کفار نيفته.يعني حضرت بين حکومت عمري وکفار, حکومت عمري رو انتخاب کردن,به بيان ديگه بين بد(حکومت عمري)و بدتر(جنگ ونزاع برسر حکومت وخونريزي وکشتارونهايتا سلطه مجدد کفاربرسرزمين اسلامي) بدرو انتخاب کردن,درسته؟ببخشيديک سوال ديگه هم داشتم واون اينکه کلمه ليهجر روکه مربوط به اهانت عمر به پيامبردر هنگام وفات پيامبرهست در کدام چاپ صحاح ودر کدوم کتاب ميتونم پيداکنم؟آخه هرچي گشتم نتونستم پيدا کنم,تو همش لغت وجع اومده ولي لغت يهجر(هزيان گويي)روپيدانکردم.ممنون ميشم راهنماييم کنيد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي آنچه در صحيح بخاري آمده است ، اين است كه بعضي از حاضرين چنين گفت ، اما ديگر علماي اهل سنت ، گوينده را عمر معرفي كردهاند : صحيح البخاري ج 3 ص 1171 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
151 |
نام و نام خانوادگي: دوربين مخفي -
تاريخ: 17 فروردين 89 - 00:00:00
من يك باري خودم دور بين مخفي بودم در ماشين شخصي دو طلبه شيعه اهل قم به طرف يكي از استانهاي اهل سنت حركت ميكرديم و آنها نفهميدند كه من مسلمان ( سني ) هستم ، اگر دوست داشتيد برايتان تعريف ميكنم چه اتفاقي افتاد و از آن دو طلبه كه هر دو از مسئولان درجه يك بودند ....چه حرفهاي نابي به گوشم رسيد ! به نظر من شما شيعيان بايد به تقيه خاتمه دهيد چون دست مذهبتان رو شده ! جواب نظر: !!! |
152 |
نام و نام خانوادگي: حميد -
تاريخ: 17 فروردين 89 - 00:00:00
.آياروايتي در صحاح که مستقيما لفظ عمر راکنار يهجر آورده باشدداريم؟اگرداريم ممنون ميشم آدرسش روبرام بفرستين.چون من ميخام براشون(اهل سنت) استدلال کنم ممکنه بگن اينجا گفته شده فقالوا..هجروگفته نشده فقال العمر..هجرودر چاپهاي ديگرصحيح بخاري هم که از عمربه عنوان گوينده نام برده شده ,کلمه وجع روميبينيم نه يهجررو .پس ازجمع بين اين دو حالت ميشه گفت که اون اشخاصي که به پيامبر اتهام هزيان زدن (يهجر)اشخاصي غيراز عمر بودن وعمر حداکثراز کلمه وجع درموردپيامبراستفاده کرده,چه جوري ميشه به اين نوع استدلال اونها جواب دندان شکني داد.؟آياتوچاپهاي قديمي ترياچاپ کشورهاي ديگه ميشه روايتي رو پيداکرد که به صراحت عبارتي بااين مضمون که مثلا"فقال العمر..هجررسول الله"ياچيزي شبيه به اين جمله پيداکردکه ديگه به قول معروف دهن همشون بسته بشه ونتونن هيچ بهانه وسفسته اي بيارن.؟باتشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- كساني كه در خانه رسول خدا (ص) بوده و آن حضرت را به (نعوذ الله) هذيان متهم كردند ، جزو صحابه بودند يا خير (حتى اگر عمر نباشد ، اما به هر صورت صحابه چنين اتهامي به پيامبر زدهاند و اين پاسخ اهل سنت نيز به ضرر آنها است) 2- اين سخن عمر ، در بسياري از كتب اهل سنت آمده است : قال عمر رضي الله عنه دعوا الرجل فإنه ليهجر شبيه اين مطلب در آدرسهاي ذيل نيز آمده است : المنتقى من منهاج الاعتدال ج 1 ص 347 ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، دار النشر : ، تحقيق : محب الدين الخطيب ديوان المتنبي ج 1 ص 9 ، اسم المؤلف: أبو البقاء العكبري الوفاة: 616 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : مصطفى |
153 |
نام و نام خانوادگي: کميل (براي دوربين) -
تاريخ: 17 فروردين 89 - 00:00:00
جناب دوربين , طلبه هاي قم يا ديگر طلاب , مقتدا و الگوي ما نيستند . مقتداي ما مولا اميرالمومنين و ائمه معصومين و پيامبر(ص) وحضرت زهرا(س) ميباشد. البته اگر بتوانيم گوشه اي از اعمال آنها راتقليد کنيم! طلبه ها و روحانيان نشاندهنده مذهب تشيع نيستند. اگر (نعوذبالله) امام صادق (عليه السلام) در طول حيات مبارکشان اشتباهي ميکردند دين ما خدشه دار ميشد . همينطور است مذهب شما , که با مفاسدي که عمر و رفقايش در زندگي شخصي و اجتماعيشان خدشه دار شده است نه با عمل مولوي ها و مفتيهاي شما !اعمال بزرگان شما در دينتان موثر است و کارکرد علمايتان اثر چنداني در ديدگاه ما به شما نخواهدداشت. |
154 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 17 فروردين 89 - 00:00:00
با سلام جناب دوربين مخفي باز هم كه تقيه كردي , اول خود تقيه نكن بعد امر به منكر بكن . يا علي |
155 |
نام و نام خانوادگي: دوربين مخفي -
تاريخ: 18 فروردين 89 - 00:00:00
جناب كميل! گفته ايد: طلبه هاي قم يا ديگر طلاب , مقتدا و الگوي ما نيستند بفرمائيد اگر طلبه هاي قم يا ديگر طلاب مقتدا و الگوي شما نيستند چرا خمس پولت را به آنها ميدهي و دختران قوم و خويشت را متعه انها و يا به دستور آنها متعه شان ميكني؟! گفته ايد: طلبه ها و روحانيان نشاندهنده مذهب تشيع نيستند. ولي همين طلبه ها خود را بالاتر از نشانه مذهب تشيع ميدانند ، آنها خود را آيت الله و حجت الاسلام و ثقه الاسلام ناميده اند و شما و هم كيشانت به همين اسم آنها را پذيرفته ايد. |
156 |
نام و نام خانوادگي: کميل -
تاريخ: 19 فروردين 89 - 00:00:00
جناب دوربين اگه ملاک اين باشه که شما رسواي دو عالمين! چون همه طلبه هاي ما آنطور که شما فکر ميکنيد نيستن.اگر فکر ميکني مشت نمونه خروارست اشتباه ميکني.ولي علماي شما همه سروته يه پيازن. از گفته هايتان پيداست که شما علماي واقعي مارا که برخي طلبه ها آنها رابدنام کرده اند نميشناسي. ما آنها را حجت الاسلام ميدانيم نه همه طلاب را.(در ضمن شما فکر ميکنيد طلبه همان عالم است) اگر در مملکت ما اين القاب را به همه آنها داده اند به خاطر عرف است وگرنه آنها با هم زمين تا آسمان فرق دارند. براي مثال مگر شما ميتوانيد آيت الله حسيني قزويني را با ديگران در يک سطح قرار دهي؟!!! اين ديد شما نسبت به طلاب از اينجا بوجود آمده که آنها را با طلاب خود مقايسه ميکنيد که در همان مرحله ابتدايي تحصيل, نام مفتي به آنها ميدهيد و از فتاواي بي پايه ومسخره آنها تبعيت ميکنيد. |
157 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 19 فروردين 89 - 00:00:00
سلام جناب دروربين مخفي آيا تا بحال از اعمال و رفتار علماي خودتان و نيز شخص خودتان فيلم گرفته ايد در مورد متعه قبلا برادران سايت جواب شما را بخوبي و بطور کافي و وافي داده اند سئوال ديگري از شما دارم: لطفا بگوئيد دليل و علت آنرا که اکثريت مردم دنيا اسلام را دين توحش ميخوانند؟! چرا هر جا حرفي از اسلام و مسلمان زده ميشود با ديد منفي نگاه ميشود؟! جناب دوربين مخفي بهتر نيست لزنهاي دوربنتان را عوض کنيد و بجاي توجيه مسائلي که جواب آن بارها داده شده است و ايجاد شبهه به حقيقت فکر کنيد؟! آيا خلفاي راشدين که بنام اسلام و بر خلاف نص صريح قرآن جنايات و خيانات و ظلم و ستمهاي خود را در جاي جاي تاريخ ثبت کردند بقول شما دم از اسلام و مسلمين نميزدند؟ آيا بر هر خيانت و جنايتي که داشتند هر روز يک فتواي جديد بنام اسلام نتراشيدند؟ صفحات تاريخ پر شده از شرح جنايات و خيانتهاي خلفائي که بنام اسلام و بعنوان نماينده اسلام و بالاتر از آن خليفه ي خدا از هيچ کار پستي فروگذار نکردند. براي ما اسلام ناب محمدي ص مهم است و اگر فردي بر مبناي اسلام ناب محمدي عمل کند شيعه است در واقع غير از آن هر کس که باشد چه سني و چه شيعه ، در واقع با اصول اسلام متناقض است و غير قابل قبول پس براي ما اسلام مهم است و مسلمان واقعي نه چيز ديگر حال بررسي کنيد و ببينيد اسلام ناب محمدي ص و مسلمان واقعي کيست؟ البته به دور از تعصب و با اتکاء به ذات اقدس اله و کسب علم بر مبناي حقيقت موفق باشيد يا علي |
158 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 21 فروردين 89 - 00:00:00
سلام جناب دوربين يا نزديک بين، يا هيچي نبين يا واقعا ببين و سعي کن درست ببيني من که شعر ننوشتم عزيزم اين چيزهائي که نوشتم حقايق هست مطمئن نيستم آنچه ببيني دقيقا همان را تعريف کني!!!!!!! بهتر است براي آنکه صداقت در گفتار شما ثابت شود ابتدا براي شروع از اماکن تمريني وهابيت فيلمي تهيه کنيد و تعريف کنيد http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=52 به آدرس بالا سرب بزن و فيلمي بگير و بعد بيا براي ما تعريف کن در ضمن از مناظره ي موجود در اين صفحه چيزي نميخواي تعريف کني؟؟؟؟!!!!!! يا حق |
159 |
نام و نام خانوادگي: دوربين مخفي -
تاريخ: 21 فروردين 89 - 00:00:00
شاه سعيد صفوي ! شعرهاي تكراري را بذار كنار و گرنه آنچه ديدم و شنيدم تعريف ميكنم........ |
160 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 22 فروردين 89 - 00:00:00
جناب دوربين مخفي بنده مطمئن هستم شما هيچ گاه چنين کاري نخواهيد کرد. چون اگر شما اهل افشا و آبرو ريزي بوديد چيزهايي را که از عمرتان ميدانستيد افشا ميکرديد!!! پس لطفا بيدليل ما را نترسان!!! يا علي |
صفحه بعد | [1] [2] [3] [4] [5] [6] | صفحه قبل |