* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 01 ارديبهشت 1387 تعداد بازديد: 87465 
آيا در هيچ يک از مذاهب و فرقه هاي اهل سنت فتوايي بر حلال بودن لواط داده شده است؟
گروه اهل سنت  
سؤال كننده : با حق

پاسخ :

اجماع امت بر حرمت لواط است

حنفيه انجام دهنده اين کار را حد نمي زنند بلکه تعزير مي کنند

عده اي از علماي شافعي نيز در بعضي موارد در اين کار تعزير مي کنند و نه حد :

عده اي از علماي حنبلي نيز در بعضي موارد تعزير جاري مي کنند و نه حد

تعزير در نظر علمي اهل سنت : 

حد اکثر تعزير ده شلاق !!!

علماي اهل سنت متهم به اين عمل شنيع :

يحيى بن أكثم:

ثعالبي : يحيي بن اکثم و بني العباس لواط کارترين افراد عرب!!!

او لواط کار ترين عرب است

اگر جوان خوش سيمايي را مي ديد آب دهانش به راه مي افتاد !!!

وي مامون را به اين کار ترغيب کرد !!!

بني العباس به خاطر وي با غلامان در ارتباط بودند !!!

مامون نيز از يحيي ترس داشت !!!

توصيف کارهاي يحيي از زبان خودش

کنايه نوه ابو حنيفه به يحيي!!!

کنايه هاي شعرا و تصريحات ايشان در مورد يحيي بن اکثم

به او کنايه مي زدند که بيماري ابنه دارد

زبان يحيي با ديدن جوانان خوش سيما بند مي آمد

عشقبازي با جوانان!!!

عبد الله بن مبارک

خطيب بغدادى

ابن الانماطى

يکي از امامان جماعت معاصر اهل سنت

برخي از بزرگان معاصر وهابيت

حاکمان اهل سنت متهم به اين کار :

وليد بن عبد الملك اموي

مامون و خاندان عباسي

أبو الجيش حاكم دمشق و مصر

 

هيچ يک از بزرگان مذاهب اربعه اهل سنت اين کار را جايز نمي داند ؛ زيرا جايز دانستن اين عمل مخالفت صريح با نص آيات قرآن است .

حنفيه انجام دهنده اين کار را حد نمي زنند بلکه تعزير مي کنند :

اما در بين ايشان علماي مذهب حنفيه به تبعيت از ابو حنيفه براي انجام اين کار ، شخص را حدّ نمي زنند ؛ بلکه او را طبق نظر حاکم تعزير مي نمايند :

 مطلب في حكم اللواطة ... فعند أبي حنيفة يعزر بأمثال هذه الأمور .

حاشية رد المختار ابن عابدين حنفي ج 4 ص 191

در مورد حکم لواط کردن ، در نزد ابو حنيفه براي مثل اين کار شخص تعزير مي شود .

سغدي نيز از علماي حنفيه مي گويد :

حكم اللواطة بالرجال  : واما اللواط بالرجال فانه ليس في التحريم كالجماع ولا يحرم شيئا

وحده كحد الزنا في قول النخعي وابي يوسف ومحمد وابي عبد الله وفي قول ابي حنيفة ليس فيه حد وفيه التعزير

فتاوى السغدي ج1/ص269

حکم لواط با مردان ؛ اما لواط با مردان در حرمت مانند حرمت جماع (زنا) نيست ؛ و سبب حرام شدن کسي بر کسي نمي شود ؛ و حد آن در نظر نخعي و ابو يوسف و محمد و ابو عبد الله مانند حد زنا است ؛ اما به نظر ابو حنيفه در اين کار حد جاري نمي شود ولي تعزير مي شود .

عده اي از علماي شافعي نيز در بعضي موارد در اين کار تعزير مي کنند و نه حد :


در اين زمينه از ابن سهل ابي وردي که از مشهور ترين علماي شافعي است چنين نقل شده است که :

التلوط بالغلام المملوك : ذكر القاضي الحسين في التعليقة أنه حكي عن الشيخ ابن سهل وهو الأبيوردي كما هو مصرح به في بعض نسخ التعليقة وصرح به ابن الرفعة في الكفاية أن الحد لا يلزم من يلوط بغلام مملوك له بخلاف مملوك الغير ؛ قال القاضي وربما قاسه على وطء أمته المجوسية أوأخته من الرضاع وفيه قولان انتهى .

وهذا الوجه محكي في البحر والذخائر وغيرهما من كتب الأصحاب لكن غير مضاف إلى قائل معين وعلله صاحب البحر بأن ملكه فيه يصير شبهة في سقوط الحد ؛ والذي جزم به الرافعي تبعا لأكثر الأصحاب أنه لا فرق بين مملوكه وغيره ، نعم في اللواط من أصله قول أن موجبه التعزيز . قال الرافعي : إنه مخرج من القول بنظيره في إتيان البهيمة ، قال : ومنهم من لم يثبته

طبقات الشافعية الكبرى ج4 ص45

قاضي حسين در تعليقه خويش آورده است که از شيخ ابن سهل ابي وردي نقل شده است که اگر کسي با غلام زرخريد خويش لواط کند حد نمي خورد ؛ اما اگر اين غلام براي ديگري باشد ، حد خواهد خورد .

قاضي گفته است که شايد اين مطلب را به خاطر قياس با نزديکي با کنيز مجوسي يا خواهر رضاعي گفته باشد ، زيرا در اين موارد دو قول موجود است (يک قول حد و قول ديگر تعزير) .

و اين احتمال در بحر و ذخائر و غير آن نيز از کتب شافعيان نقل شده است اما گوينده معيني براي آن مشخص نشده است ؛ صاحب بحر علت اين فتوا را آن مي داند که ملکيت در اين موارد سبب وجود شبهه شده و حد را ساقط مي کند !!!

اما آنچه که رافعي و غير او مانند بيشتر شافعيان بدان يقين پيدا کرده اند آن است که فرقي بين بنده زرخريد و غير او وجود ندارد .

بله در اصل لواط عده اي نظر دارند که موجب تعزير است و نه حد .

رافعي گفته است که اين کار مانند نزديکي با حيوانات است و عده اي در آن حد جاري نمي کنند !!!

عده اي از علماي حنبلي نيز در بعضي موارد تعزير جاري مي کنند و نه حد :

ابن قيم جوزيه ، معروفترين شاگرد ابن تيميه و يکي از رهبران فکري عقيده سلفيه و از بزرگان حنابله مي گويد :

وقال ابن عقيل في فصوله فإن كان الوطء في الدبر في حق اجنبية وجب الحد الذى أوجبناه في اللوط وعلى هذا فحده القتل بكل حال وإن كان في مملوكه فذهب بعض اصحابنا أنه يعتق عليه وأجراه مجرى المثلة الظاهرة وهو قول بعض السلف

بدائع الفوائد ج4 ص908

ابن عقيل در کتاب فصول خويش مي گويد : اگر در پشت زن اجنبيه نزديکي نمايد ، حد لواط را خواهد خورد و کشته خواهد شد ؛ اما اگر در پشت بنده خويش چنين نمايد ، عده اي از حنابله فتوا داده اند که بنده خود به خود آزاد خواهد شد (و حد نمي خورد) ؛ و اين کار را در حکم قطع کردن عضو بنده به حساب آورده اند و اين نظر عده اي از علماي سلف است .


تعزير در نظر علماي اهل سنت چيست :

اما اينکه تعزير در نظر علماي اهل سنت چيست  : تعزير آن است که حاکم اگر بخواهد تنها بر او خشم بگيرد  و سپس او را ببخشد و اگر بخواهد او را از يک تا هفتاد ونه ضربه شلاق  مي زند ؛ زيلعي حنفي در اين باب مي گويد :

  فصل في التعزير   ... واجتمعت الأمة على وجوبه في كبيرة لا توجب الحد أو جناية لا توجب الحد  ثمّ هو قد يكون بالحبس وقديكون بالصفع وبتعريك الآذان وقد يكون بالكلام العنيف أو بالضرب وقد يكون بنظر القاضي إليه بوجه عبوس وليس فيه شيء مقدر وإنما هو مفوض إلى رأي الإمام على ما تقتضي جنايتهم ... وكذا ينظر في أحوالهم فإن من الناس من ينزجر باليسير ومنهم من لا ينزجر إلا بالكثير وذكر في النهاية التعزير على مراتب تعزير أشراف الأشراف وهم العلماء والعلوية بالإعلام وهو أن يقول له القاضي بلغني أنك تفعل كذا وتعزير الأشراف وهم الأمراء والدهاقين بالإعلام والجر إلى باب القاضي والخصومة في ذلك وتعزير الأوساط وهم السوقية بالإعلام والجر والحبس وتعزير الأخسة بهذا كله والضرب

تبيين الحقائق ج3 ص207

فصلي در باب تعزير : ... و امت اجماع دارند که تعزير در گناهان کبيره اي است که موجب حد نمي گردد ؛ تعزير مي تواند با حبس باشد و يا اينکه به آرامي با کف دست بر پشت او بزند و يا اينکه گوش او را به درد آورد و گاهي نيز با کلام تند است يا با زدن و گاهي نيز با تندي نگاه کردن قاضي به شخص است ؛ و مقدار معيني ندارد ؛ و به نظر امام (حاکم شرع) محول مي گردد که به حسب کاري که انجام داده اند ايشان را تنبيه کند ... و همچنين حاکم وضعيت مجرم نگاه مي کند ، زيرا بعضي از مردم با تنبيهي کوچک ، ادب شده و بعضي به جز با تنبيه سخت ادب نمي گردند ؛ و در نهايه گفته است که تعزير به حسب مراتب حالات مردم است ؛ تعزير بزرگترين بزرگان که علما و سادات هستند و تعزير ايشان به خبر دادن است !!! به اين صورت که قاضي به او بگويد به من خبر رسيده است که تو چنين کرده اي !!! و تعزير بزرگان که امرا و دهداران هستند به خبر دادن و کشاندن وي به سبب اين جرم به در خانه قاضي و دادگاه است ؛ و تعزير مردمان حد وسط که بازاريان هستند با اعلام و کشاندن به دادگاه و حبس است و تعزير مردمان پايين دست با همه اينها و زدن .


حد اکثر تعزير ده شلاق !!!

همچنين ايشان در صحاح خويش روايت دارند که حد اکثر تعزير ده شلاق است :

بخاري در صحيح خويش در کتاب المحاربين مي گويد :

حدثنا عبد الله بن يوسف حدثنا الليث حدثني يزيد بن أبي حبيب عن بكير بن عبد الله عن سليمان بن يسار عن عبد الرحمن بن جابر بن عبد الله عن أبي بردة رضي الله عنه قال كان النبي  صلى الله عليه وسلم  يقول لا يجلد فوق عشر جلدات إلا في حد من حدود الله

حدثنا عمرو بن علي حدثنا فضيل بن سليمان حدثنا مسلم بن أبي مريم حدثني عبد الرحمن بن جابر عمن سمع النبي  صلى الله عليه وسلم  قال لا عقوبة فوق عشر ضربات إلا في حد من حدود الله

حدثنا يحيى بن سليمان حدثني بن وهب أخبرني عمرو أن بكيرا حدثه قال بينما أنا جالس عند سليمان بن يسار إذ جاء عبد الرحمن بن جابر فحدث سليمان بن يسار ثم أقبل علينا سليمان بن يسار فقال حدثني عبد الرحمن بن جابر ان أباه حدثه أنه سمع أبا بردة الأنصاري قال سمعت النبي  صلى الله عليه وسلم  يقول لا تجلدوا فوق عشرة أسواط إلا في حد من حدود الله

صحيح البخاري ج6 ص2512 ش 6456 تا 6458 باب كم التعزيز والأدب

رسول خدا مي فرمودند : کسي نبايد در غير از حدي از حدود الهي بيش از ده ضربه شلاق بزند .

مسلم نيز در صحيح خويش در کتاب الحدود شبيه همين روايت را مي آورد :

صحيح مسلم ج3 ص1332 ش 1708 باب قدر أسواط التعزير

متاسفانه همين ساده انگاري در مورد حکم لواط سبب شده است که عده اي از عالم نمايان ايشان (که متاسفانه بعد از گذشتن چند سال از زندگيشان به عنوان علماي معروفي مطرح شدند) و نيز خلفايشان اين کار را انجام داده و يا آن را جايز بدانند !!!


علماي اهل سنت متهم به اين عمل شنيع :

    يحيى بن أكثم:

وي که از دشمنان ائمه بوده و مناظره او با امام جواد عليه السلام مشهور است ، در نظر بزرگان اهل سنت از امامان و علماء بلند رتبه به شمار مي رود ؛ ابن کثير در مورد او مي گويد :

كان يحيى بن أكثم من أئمّة السنّة ، وعلماء الناس و من المعظمين للفقه.

البداية والنهاية ج 10 ص 316

يحيي بن اکثم از امامان اهل سنت و از علماي مردم و از بزرگان فقه بود .

او از معروفترين قاضيان اهل سنت و از علماي بنام ايشان بود ؛ در مورد وي شيعه و سني مطالب بسيار نقل کرده اند که تنها در اين زمينه به کلمات علماي اهل سنت در مورد وي مي پردازيم :

ثعالبي : يحيي بن اکثم و بني العباس لواط کارترين افراد عرب!!!

ثعالبي از علماي به نام اهل سنت و متوفاي 420 کتابي در باره القاب مشهور دارد ؛ وي در اين کتاب مشهورترين شخص در لواط را يحيي بن اکثم معرفي مي کند و مي گويد:

   لواط يحيى بن أكثم !!! أصله من مرو فاتصل بالمأمون ايام مقامه بها فاختص به واستولى على قلبه وصحبه إلى بغداد ومحله منه محل الأقارب أو أقرب .وكان متقدما فى الفقه وآداب القضاة حسن العشرة عذب اللسان وافر الحظ من الجد والهزل ولاه المأمون قاضى القضاة وأمر بألا يحجب عنه ليلا ولا نهارا وأفضى إليه بأسراره وشاوره فى مهماته وكان يحيى ألوط من ثفر ومن قوم لوط وكان إذا رأى غلاما يفسده وقعت عليه الرعدة وسال لعابه وبرق بصره

وكان لا يستخدم فى داره إلا المرد الملاح ويقول قد اكرم الله تعالى أهل جنته بأن أطاف عليهم الغلمان فى حال رضاه عنهم لفضلهم على الجوارى فما بالى لا أطلب هذه الزلفى والكرامة فى دار الدنيا معهم

ويقال إنه هو الذى زين للمأمون اللواط وحبب إليه الولدان وغرس فى قلبه محاسنهم وفضائلهم وخصائصهم وقال إنهم بالليل عرائس وبالنهار فوارس وهم للفراش والهراش وللسفر والحضر فصدر المأمون عن رأيه وجرى فى طريقه واقتدى به المعتصم حتى اشتهر بهم وملك ثمانية آلاف منهم وما كان بنو العباس يحومون حولهم اللهم إلا ما كان يؤثر عن محمد الأمين من استخدام الخصيان والعبث بهم دون فحول الولدان

ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221

او لواط کار ترين عرب است :
(يکي از صفات مشهور) لواط يحيي بن اکثم است ؛ وي از مرو بود و با مامون ارتباط برقرار کرد و توانست که بر قلب او چيره شود ؛ سپس به همراه او به بغداد آمد و جزو نزديکترين افراد به مامون بود ؛ وي در باب فقه و آداب قضاوت شهره بوده و خوش برخورد و خوش بيان بود و هم در شوخي و هم در جدي بودن تخصص داشت ؛ مامون او را به مقام قاضي القضاة منصوب کرده و دستور داد که هر زمان در شبانه روز که يحيي خواست بتواند به نزد مامون برود ؛ و با او راز گفته و در کارهاي مهم با وي مشورت مي نمود .

يحيي از ثفر(يکي از بدنام ترين مردان قوم مشهور به اين کار) و از قوم لوط نيز بيشتر اين کار را انجام مي داد ؛


اگر جوان خوش سيمايي را مي ديد آب دهانش به راه مي افتاد !!!
و اگر جواني را مي ديد که با دل او بازي مي کند ، بر بدنش رعشه افتاده و آب دهانش به راه افتاده و چشمانش برق مي زد !!!

وي در خانه خويش به جز نوجوانان (ريش در نياورده) خوش سيما به کار نمي گرفت و مي گفت : خداوند اهل بهشت را که از ايشان راضي است چنين نعمت داده است که جوانان خوش سيما بر ايشان خدمت مي کنند ؛ زيرا ايشان بهتر از کنيزکان هستند ؛ چرا من اين نعمت و کرامت را در اين دنيا نطلبم !!!


وي مامون را به اين کار ترغيب کرد !!!
و نيز گفته شده است که او بود که مامون را ، به اين کار پليد ترغيب کرده و نوجوانان را در نظر او زينت داد و در دل وي نيکي هاي ايشان و فضيلت هاي ايشان و خصوصيات ايشان را مي گفت ؛ و نيز مي گفت که ايشان شبها کار عروس را مي کنند و روز کار سوارکاران دلاور را ، و هم در خانه و هم در شکار و هم در سفر و هم در شهر به کار مي آيند ؛ به همين جهت مامون نيز نظر وي را پذيرفته و راه وي را در پيش گرفت ؛ معتصم نيز بدو اقتدا کرده تا آن جا که وي به جمع کردن غلامان مشهور شد و هشت هزار نفر از اين غلامان در گرد خويش داشت !!!

بني العباس به خاطر وي با غلامان در ارتباط بودند !!!
و به همين جهت بني عباس مراقب حال خويش نيز نبودند !!!

مگر آنکه که در مورد محمد الامين روايت شده است که وي خواجگان را به عنوان غلام گرفته و با آنها ارتباط داشت ؛ نه با جوانان نيرومند !!!


مامون نيز از يحيي ترس داشت !!!

ويحكى أن المأمون نظر يوما إلى يحيى فى مجلسه وهو يحد النظر إلى ابن أخيه الواثق وهو إذ ذاك أمرد تأكله العين فتبسم إليه وقال يا أبا محمد حوالينا ولا علينا فقال يا أمير المؤمنين إن الكلب لا يأكل النار

ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221


حکايت شده است که روزي مامون نگاهش به يحيي افتاد در حاليکه يحيي به فرزند برادر مامون «واثق» نگاه مي کرد در حاليکه وي جواني بود که ريش در نياورده بود و چشم نواز بود !!! پس خنده اي به او کرده و گفت : اي ابو محمد با ما کاري نداشته باش و به سراغ ديگران برو .

پس پاسخ داد : اي امير مومنان ؛ سگ نمي تواند با آتش طرف شود !!!(يعني من نمي توانم با شما کاري داشته باشم!!!)

توصيف کارهاي يحيي از زبان خودش :

وي در خلوت خويش با مامون کارهاي ناشايست خويش را براي مامون مي ستود و ماجراي کارهاي ناپسند خويش را براي مامون نقل مي کرد ؛ و حتي گاهي با اين کار مامون را تحريک نموده و براي وي دلالي نيز مي کرد ؛ يکي از اين ماجرا ها در کتاب ثمار القلوب آمده است که به علت رکاکت بيش از حد متن از نقل آن معذوريم :

ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221


کنايه نوه ابو حنيفه به يحيي :

وسمعه إسماعيل بن حماد بن أبى حنيفة يوما يغض من جده فقال له ما هذا جزاءه منك قال حين فعل ماذا حين أباح المسكر ودرأ الحد عن اللوطى

ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221

روزي اسماعيل ، نوه ابو حنيفه شنيد که يحيي از پدر بزرگ او بد گويي مي کند ؛ پس به او گفت :

آيا اين پاداش پدر بزرگ من است که مسکرات را حلال دانست و حد را از لواط کار برداشت ؟!!!


کنايه هاي شعرا و تصريحات ايشان در مورد يحيي بن اکثم :


وي آن قدر در اين کار شهره شده بود که شعرا وي را علنا متهم به اين کار کرده و در مورد او شعرها سرودند :

اين شعر را ابو صخره رياشي در مورد  يحيي بن اکثم سروده و احمد بن ابي نعيم آن را در حضور مامون خواند :

حاكمنا يرتشي وقاضينا             يلوط والرأس شرّ ما رأس‏

تاريخ بغداد ج14/ص196

حاکم بر ما رشوه مي گيرد و قاضي ما لواط مي کند ؛ و بدترين بدي ها آن است که از رؤسا باشد .

و نيز در مورد او گفته شده است که :

قاض يرى الحد في الزنا            ولا يرى على من يلوط بأس

تاريخ بغداد ج14 ص196 - تاريخ مدينة دمشق ج64 ص81 و 82- المنتظم ج11 ص319 - شذرات الذهب ج2 ص41 - محاضرات الأدباء ج1 ص249

قاضي که در زنا حد جاري مي کند          اما در مورد لواط کردن اشکالي نمي بيند!!!

اشعار ديگري نيز در مورد او سروده شده است که در آدرس هاي ذيل موجود است:

محاضرات الأدباء ج1 ص249 ؛ ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221


به او کنايه مي زدند که بيماري ابنه دارد :

در اين زمينه در مورد او سروده اند که :

يحشو بها الممرد إذا ما خلا                  وهو كما يحشوهم يحتشى 

ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221

همانکاري که وي وقتي با نوجوانان همراه مي شود ، انجام مي دهد ، ديگران نيز با او همين کار را مي کنند!!!

در کتب ذيل نيز در اين زمينه ماجراهايي نقل شده است :

وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص154 ؛ محاضرات الأدباء ج2 ص273


زبان يحيي با ديدن جوانان خوش سيما بند مي آمد :

ذهبي و غير او از فضلک رازي در مورد يحيي بن اکثم نقل مي کند که :

مضيت أنا وداود الاصبهاني إلى يحيى بن أكثم ، ومعنا عشرة مسائل ، فأجاب في خمسة منها أحسن جواب . ودخل غلام مليح ، فلما رآه اضطرب ، فلم يقدر يجئ ولا يذهب في مسألة . فقال داود : قم ، اختلط الرجل.

سير أعلام النبلاء ج12 ص10- تهذيب التهذيب ج11 ص160 - تهذيب الكمال ج31 ص211 - تاريخ مدينة دمشق ج64 ص83

من و داود اصفهاني به نزد يحيي بن اکثم رفتيم و ده سوال با خود برده بوديم ؛ پنج سوال از وي پرسيديم و به خوبي پاسخ داد ؛ در اين هنگام جوان خوش سيمايي وارد شد ؛ وقتي که نگاه يحيي به او افتاد از حالت عادي خارج شده و نتوانست که به حتي يک سوال ديگر پاسخ دهد ؛ پس داود گفت : برخيز که اين شخص ديوانه شد!!!


عشقبازي با جوانان!!!

وي در اين زمينه متخصص فن بوده و موارد بسياري از وي نقل شده است که ما به خاطر حفظ عفت کلام از نقل آنها معذوريم :

تاريخ بغداد ج14 ص195؛ وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص152


عبد الله بن مبارک :


لما استولى الناصر على طبرستان فوض إلى عبد الله بن المبارك القضاء وكان يرمى بالابنة فقال يا أمير المؤمنين أنا أحتاج إلى رجال أجلاد يعينونني فقال قد بلغني ذلك

محاضرات الأدباء ج1ص249

وقتي که ناصر بر طبرستان چيره شد قضاوت را به عبد الله بن مبارک واگذار کرد – عبد الله متهم به بيماري ابنه بود - ؛ پس عبد الله گفت : اي امير مومنان ؛ من مرداني جَلُد (نيرومند) مي خواهم که من را در اين کار ياري کنند .

ناصر پاسخ داد : به ما خبر رسيده بود که تو مرداني جَلٍد(خوش پوست و عياش) مي خواهي!!! (جلد در زبان عربي به دو معناست)
 

   خطيب بغدادى:

روى الذهبي عن  مكي بن عبد السلام الرميلي قال : كان سبب خروج الخطيب من دمشق إلى صور ، أنّه كان يختلف إليه صبيّ مليح ، فتكلّم الناس في ذلك.

 سير أعلام النبلاء: 281/18.

ذهبي از مکي بن عبد السلام روايت کرده است که علت کوچ کردن خطيب بغدادي از دمشق آن بود که جواني خوش سيما در خانه او رفت و آمد مي کرد ؛ به همين جهت مردم در مورد او شروع به صحبت کردند !!!

ابن الانماطى

ذهبي در مورد او مي گويد :

الحافظ البارع مفيد الشام ...  وقال عمر بن الحاجب: كان إماماً ثقة حافظاً مبرزاً فصيحاً سألت عنه الحافظ الضياء فقال : حافظ ثقة مفيد إلا أنه

كثير الدعابة مع المُرد.

تذكرة الحفاظ:  ج 4 ص 1404 ، سير أعلام النبلاء: ج 22 ص 174


حافظ متخصص ، آگاهي دهنده مردم شام ...

عمر بن حاجب در مورد او مي گويد : او امام و مورد اطمينان و حافظ و مشهور و خوش بيان بود ؛ از حافظ ضياء در مورد او پرسيدم پس گفت : حافظ است و پر فايده ؛ اما زياد با نوجوانان (ريش در نياورده) شوخي مي کند!!!


يکي از امامان جماعت معاصر اهل سنت :

به اين مطلب که در کتاب فتاواي معاصره دکتر وهبة الزحيلي آمده است توجه نماييد :




در اين کتاب به سوال يکي از مدرسين فقه شافعي و امام جماعت و خطيب نماز جمعه و استاد تجويد و سيره پاسخ گفته شده است ؛ وي مي گويد :

بسياري از علوم ديني را در کشور هاي عربي به مدت 5 سال فراگرفتم ؛ و وقتي که به کانادا رسيدم ، از طرف تعدادي مراکز اسلامي و بسياري مساجد از من خواسته شد که جداي از فعاليت هاي تبليغي و امامت جماعت ، نماز جمعه را بر پا دارم . همچنين فقه شافعي و تجويد و سيره را نيز تدريس مي نمايم .

مشکلي که من از آن رنج مي برم و از خدا مي خواهم که من را از آن رها سازد و گناهاني را که من به سبب آن انجام داده ام را ببخشايد ، و تلاش بسياري کرده ام که از آن رهايي يابم ، همان کار قوم لوط است !!!

سوال من آن است که آيا به نظر شما من از تمامي فعاليت هاي اسلامي خويش بدين سبب دست بردارم يا خير ؟ ...

اين مطلب نيز از روزنامه الراي العام کويت نقل شده است :

 

 تحقيق از علماي ديني در پاکستان که در تجاوز جنسي به بيش از 500 کودک دست داشته اند !!!...



برخي از بزرگان معاصر وهابيت :

در اين زمينه سابقا در سايت مقاله اي نگاشته شده بود ؛ مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=52



حاکمان اهل سنت متهم به اين کار :


وليد بن عبد الملك اموي :

وقتي برادرش سليمان جنازه او را ديد گفت :

فقال أخوه بعدا له : أشهد أنك كنت شروبا للخمر ماجنا فاسقا ولقد أرادني على نفسي هذا الفاسق وأنا أخوه ، لم يأنف من ذلك .

البداية و النهاية ج 10 ، ص 13 ، باب باب قتل يزيد بن الوليد الناقص للوليد بن يزيد ؛ فوات الوفيات ـ محمد بن شاکر الکُتبي ـ ج 2 ، ‌ص 590 ، حرف الواو ترجمة الوليد بن يزيد ، رقم 566 ،

برادرش بعد از او گفت : شهادت مي دهم که تو بسيار شراب مي خوردي و در پليدي غوطه ور بودي ؛ و اين بدکار مي خواست که با من عمل ناپسند انجام دهد با اينکه من برادر او هستم و از اين کار هيچ بدش نمي آمد .

ابن شاکر کُتبي مي گويد : و لقد راودني عن نفسي

 

مامون و خاندان عباسي :

در اين زمينه در بخش يحيي بن اکثم موارد زيادي نقل شد .

أبو الجيش حاكم دمشق ومصر:

او امير بر دمشق و مصر و مرزها بود و بعد از احمد بن طولون به حکومت رسيده و مردم با او بيعت کردند ؛

ذهبي در مورد او مي گويد :

كان جواداً ممدحاً شجاعاً مبذراً

تاريخ الإسلام ج21/ص171

وي نيکوکار و ستايش شده و شجاع و بخشنده بود!!!

و سپس خود وي در مورد ابوالجيش کلام ابن عساکر را نقل مي کند که گفت :

قال كان أبو الجيش كثير اللواط بالخدم معجبا به مجترئا على اللّه عز وجل في ذلك وبلغ من أمره في اللواط بهم أنه دخل مع خدم له الحمام فأراد من واحد منهم الفاحشة فامتنع الخادم واستحيا من الخدم الذين معه في الحمام فأمر أبو الجيش أن يدخل في دبره يد كرنيب غليظ مدور ففعل ذلك به فما زال الخادم يضطرب ويصيح في الحمام حتي مات.

تاريخ مدينة دمشق ج17/ص48 - تاريخ الإسلام ج21/ص173 - الوافي بالوفيات ج13/ص261

ابو الجيش بسيار با غلامان لواط مي کرد و از اين کار لذت مي برد و بر خداوند در اين کار جرات پيدا کرده بود ؛ بدان حد که روزي با غلامان خود وارد حمام شد و خواست تا با يکي از ايشان مشغول گناه شود ؛ اما غلام قبول ننمود و از ساير غلاماني که در حمام بودند خجالت کشيد ؛ پس ابو الجيش دستور داد تا دسته ملاقه گرد و دايره اي شکل بزرگي را در پشت او فرو کنند ؛ پس چنين نمودند و وي در حمام دست و پا زده و فرياد مي کشيد تا مُرد !!!

در پايان نيز تکرار مي نماييم که نظر اکثر علماي اهل سنت آن است که مرتکب اين عمل شنيع مي بايست حد بخورد ؛ و اين موارد که با سوء استفاده از فتواي سهل انگارانه عده اي از علماي اهل سنت در مورد تعزير مرتکب اين عمل پليد نقل شد , تنها توسط عده اي از ايشان که دين را بازيچه خويش قرار داده اند صورت گرفته است ؛ و نبايد اين کار را به همه ايشان سرايت داد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

موسسه تحقيقاتي وليعصر (عج)


    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  كسري     -   تاريخ:  21 مهر 87 - 00:00:00
عجركم عندالله.
جامع و كامل!احسنت.
الحق كه اينان تربيت شده ي مكتب معاويه ي ؟؟؟ و ابوبكر و عمر و عثمان و دودمان پليد اميه(؟؟؟) اند.هر چند كه اميه خود لواط كار بود.به قول شاعر:كسي كه با پسرش لواط كند---با ديگران چه ها كند...
2   نام و نام خانوادگي:  تهراني     -   تاريخ:  21 مهر 87 - 00:00:00
بر آل اميه(لعنت الله عليهم اجمعين) لعنت كه سبب همه ي اين كثافت كاري هاي شاگردانشان هستند!
روزي كسي از يك پير مرد كه 400 سال از عمرش ميگذشت پرسيد: كه آيا اميه را ديده اي؟گفت:آري فردي كور و كچل.كوتاه قامت و همه ي هستيش شرارت بود.باز پرسيد:
آيا هاشم(صلوات الله عليه) را ديده اي؟وي گفت:آري.فردي خوش سيما.تنومند و قدش رعنا و در گفتارش صادق.و جز نيكي كاري نميكرد.
3   نام و نام خانوادگي:  حسين يزداني     -   تاريخ:  21 مهر 87 - 00:00:00
با سلام از اين موئسسه شايسته درج اين مطالب بعيد بود. با تشكر
جواب نظر:
با سلام

ما نيز با نظر شما موافقيم

اما از آنجايي که تعداد بسياري از سؤالات راجع به اين مقوله و اتهام کل اهل سنت به اين مطلب بوده، ما براي شفاف سازي و ردتهمت از عموم اهل سنت مجبور به نقل اين مطلب شده و تاحد امکان موارد زننده را حذف کرده وتنها به دادن آدرس بسنده کرديم.

موفق و مؤيد باشيد

معاونت اطلاع رساني


4   نام و نام خانوادگي:  سبحان     -   تاريخ:  21 مهر 87 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم
بسيار عالي اما مختصر . آيا در مورد خليفهء دوم هم صادق است ؟
5   نام و نام خانوادگي:  داود حيدر اوقو     -   تاريخ:  24 مهر 87 - 00:00:00
اين هم جواب اقا سبحان ؟؟؟؟

ابن سعد در بحث استخلاف عمر مي گويد:
قال: أخبرنا إسحاق بن يوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاري و هوذة بن خليفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سيرين قال: قال عمر بن الخطاب: ما بقي في شي‏ء من أمر الجاهلية إلا أني لست أبالي إلى أي الناس نكحت و أيهم أنكحت.
يعني: عمر ميگويد:از احوال وامور جاهليت چيزي در من باقي نماند الا اينکه هنوز براي من فرق نمي کند که کسي مرا ؟؟؟ يا من کسي را ؟؟.

طبقات الکبري ج3ص289چاپ بيروت سال 1377ه ق 1957ميلادي
؟؟؟؟

6   نام و نام خانوادگي:  سميه     -   تاريخ:  25 مهر 87 - 00:00:00
جالب بود اگر لواط کاران شيعه را هم معرفي مي کردند البته شيعيان لواط با زنان شان را جايز مي دانند و به همين خاطر زنان ??? ??? دارند لعنت خدا بر شيعه به خاطر اين بي حرمتي و بي احترامي اي که به هر کس روا داشته و زبان کثيف خود را به هر گندي آلوده مي کنند ?? ?? ??? به اين مذهب
7   نام و نام خانوادگي:  مهدي     -   تاريخ:  25 مهر 87 - 00:00:00
با سلام و عرض خسته نباشيد
دلايل براي كوبيدن و زير سوال بردن مذهب اهل سنت زياد است و آنها در هيچ زمينه اي داراي منطق پاسخ گويي نيستند .به نظر اينجانب آوردن چنين مطالبي باعث از بين رفتن قبح اين عمل ميشود. و ما از راههاي ديگر نيز مي توانيم به آنها شبهه وارد كنيم. با تشكر
جواب نظر:
با سلام

به هيچ عنوان بحث کوبيدن و يا زيرسؤال بردن مذهبي نيست همانطور که قبلا هم توضيح داديم به علت اينکه بسياري از سؤالات عزيزان راجع به اين مقوله بوده (با توجه بحث و حاشيه بسياري که پيرامون اين بحث در رابطه با تمامي فرق اهل سنت مي باشد) سعي بر پاسخگويي شده تا از تمامي فرق اهل سنت رد اتهام گردد.

وليکن راجع به بحث شبهه نيز مي توانيد به مقالات موجود در بخش فتنه وهابيت مي توانيد مراجعه نمايد.

موفق و مؤيد باشيد

معاونت اطلاع رساني


8   نام و نام خانوادگي:  محسن افروغ     -   تاريخ:  25 مهر 87 - 00:00:00

وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ (الانعام 108)

مطرح كردن چنين بحثهايي چه نتيجه اي مي تواند باشد. جز افزايش كينه و موضع گيري. آيا اين روش شما كسي را به حق دعوت ميكند؟ آيا روش قرآن اين است كه مي فرمايد: : ادْعُ إِلَي‏ سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (نحل 125)

حقير كه با خواندن اين مطلب جداَ در مورد هدف شما در شك هستم.

9   نام و نام خانوادگي:  عبدلعلي نجفي     -   تاريخ:  25 مهر 87 - 00:00:00
الحمدالله رب العالمين والصلوة والسلام علي خير الخلقه محمد بن عبدالله(ص) و آله الطاهرين و علي اميرالمومنين فاروق العظم علي بن ابي طالب صديق لا سيمّا بقيّة الله في العرضين و لعنت الله علي أعدائم أجمعين الي يوم الدين

سلام.
چرا نظرات من رو به نمايش نميگذاريد!؟! چرا نظرم در مورد القاب آقا اميرالمومنين(ع) را به نمايش نگذاشتيد؟

خانم يا آقاي سميه!!!(آخه اين وهابي هاي بزدل و بدبخت عادت دارن كه اسم زنارو رو خودشون ميزارن!هنوز نفهميدم چه حسابيه!!!):

چنان داريد صحبت ميكنيد كه رسما به همگان اعلام كنيد كه شاگرد دختر ؟؟؟ هستيد!!
اسلام مقدس را به ياري خداوند از وجود انگل تو و همكيشانت تهي ميكنيم.

اندكي صبر.صحر نزديك است!

جواب نظر:
باسمه تعالي

برادر عزيز جناب آقاي نجفي ضمن تقدير از ابراز احساسات شما نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت ، تلاش کنيد در برخورد با اهل سنت حتي وهابيون که دشمن سرسخت شيعيان به شمار مي روند با ادبيات خيلي زيبا و مناسب فرهنگ اهل بيت برخورد کنيد

و از هر گونه اهانت و فحش و ناسزا خود داري فرماييد تا تاثير سخنان شما دو چندان شود

خطبه  206 نهج البلاغه را ملاحظه نماييد که امير مومنان عليه السلام نسبت به  فحش به معاويه چه مي فرمايد.

موفق باشيد

مديريت سايت
10   نام و نام خانوادگي:  شفيق     -   تاريخ:  25 مهر 87 - 00:00:00
با تشكر از دوستان عزيز مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف . مقاله كامل و قشنگي بود . من در آن اهانتي به اهل سنت نديدم . نويسنده مقاله در اول آن گفته كه امت اسلامي بر آن اجماع دارند . اما در جواب آقاي سميه بايد گفت :

اتفاقاً اين علماي شما هستند كه جماع از پشت با زنان سني را جايز مي‌دانند ؛ نه تنها جايز مي‌دانند كه راه آن را نيز نشان داده‌اند .
جماعت بسياري از صحابه آن را جايز مي‌دانستند :
قرطبي ، عالم مشهور اهل سنت در تفسير خود مي‌نويسد :
وذكر ابن العربي أن ابن شعبان أسند جواز هذا القول إلى زمرة كبيرة من الصحابة والتابعين وإلى مالك ... .
الجامع لأحكام القرآن ، قرطبي ، ج3 ، ص93 .
ابن عربي گفته است كه ابن شعبان ، جواز اين عمل [وطي دبر زن] را به جماعت بسياري از صحابه ، تابعين و مالك بن أنس نسبت داده است .
عبد الله بن عمر ، و جواز اين عمل :
و سيوطي مفسر مشهور اهل سنت در الدر المنثور مي‌نويسد :
وأخرج البخاري وابن جرير عن ابن عمر، فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ؟ قال: في الدبر... .
الدر المنثور ، ج1 ، ص265.
بخاري و ابن جرير ،‌ از ابن عمر در باره آيه : "زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند ، پس از هر جا [و هر گونه‏] كه خواهيد ، مى‏توانيد با آن ها آميزش كنيد" سؤال شد ، گفت : مراد وطي در پشت زنان است .
جلال الدين سيوطي ، ابن حجر عسقلاني ، شوكاني ، عيني ، ابن جرير طبري ، و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت نقل كرده‌اند :
عن ابن عمر أنه قال: يا نافع أمسك على المصحف. فقرأ حتى بلغ ؟نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ؟ الآية، فقال: يا نافع أتدري فيم أنزلت هذه الآية؟ قلت: لا. قال: نزلت في رجل من الأنصار أصاب امرأته في دبرها، فوجد في نفسه من ذلك، فسأل النبي صلى الله عليه وسلم، فأنزل الله الآية .
جامع البيان - إبن جرير الطبري - ج 2 - ص 537 و الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 1 - ص 266 و لباب النقول - السيوطي - ص 43 - 44 و العجاب في بيان الأسباب - ابن حجر العسقلاني - ج 1 - ص 567 – 568 و عمدة القاري - العيني - ج 18 - ص 117 و فتح الباري - ابن حجر - ج 8 - ص 141 و نيل الأوطار - الشوكاني - ج 6 - ص 355 و ... .
از ابن عمر روايت شده است که گفت : اي نافع ؛ فقط از قرآن تبعيت کن ؛ پس اين آيه را خواند که :«نساؤکم...» ( يعني آيا دراين زمينه هم تبيعت کنم؟) ؛ گفت : مي داني اين آيه در چه مورد نازل شده است ؟ پاسخ داد : خير ؛ گفت : در مورد يکي از انصار نازل شده بود که با همسرش از پشت نزديکي کرده بود ؛ پس به همين خاطر از خودش خشمگين بود ؛ به همين جهت از رسول خدا صلي الله عليه ( وآله ) وسلم سوال کرد و خداوند اين آيه را نازل فرمود .
زيد بن اسلم و شهادت به انجام آن :
و محمد بن جرير طبري در تفسير خود مي‌نويسد :
3465 - حدثني عبد الرحمن بن عبد الله بن عبد الحكم ، قال : ثنا عبد الملك بن مسلمة ، قال : ثنا الدراوردي ، قال : قيل لزيد بن أسلم : إن محمد بن المنكدر ينهى عن إتيان النساء في أدبارهن فقال زيد : أشهد على محمد لأخبرني أنه يفعله .
جامع البيان ، ج2 ، ص536 ، ذيل آيه النساؤكم حرث لكم .
به زيد بن اسلم گفته شد که محمد بن منکدر از نزديکي کردن با زنان پشت نهي مي کند ؛ پس زيد گفت : ( خدا را ) شاهد مي گيرم که خود او من را آگاه کرد که چنين کاري انجام مي دهد!!!
ابن أبي مليكه و عملي كردن آن :
و همچنين مي‌نويسد :
عن قتادة قال : سئل أبو الدرداء عن إتيان النساء في أدبارهن ، فقال : هل يفعل ذلك إلا كافر
قال : روح : فشهدت ابن أبي مليكة يسئل عن ذلك ، فقال : قد أردته من جارية لي البارحة فاعتاص علي ، فاستعنت بدهن أو بشحم .
جامع البيان ، ج2 ، ص536 ، ذيل آيه نساؤكم حرث لكم و الدر المنثور ، ج1 ، ص266 .
از ابو درداء در مورد نزديکي کردن از پشت با همسر سوال شد ؛ پس گفت : آيا غير از کفار کسي اين کار را انجام مي دهد ؟
روح مي گويد : پس در نزد ابن ابي مليکه حاضر بودم که در اين زمينه از او سوال شد ؛ پس پاسخ داد : ديشب مي خواستم با کنيزي از کنيزکانم چنين کنم ؛ اما برايم سخت بود ؛ به همين جهت از روغن يا دنبه استفاده کردم!!!
مالك بن أنس و عملي كردن آن :
و نيز سيوطي در تفسيرش مي‌نويسد :
وأخرج الخطيب في رواة مالك عن أبي سليمان الجوزجاني قال سألت مالك بن أنس عن وطئ الحلائل في الدبر فقال لي الساعة غسلت رأسي منه .
الدر المنثور ، ج1 ، ص266 ، ذيل آيه نساؤكم حرث لكم .
از مالک بن انس سوال کردم که آيا مي توان با حليلة ( همسر يا کنيز) از پشت نزديکي کرد ؟ پاسخ داد : همين الان از همين کار غسل کردم!!!
و ابن قدامه حنبلي در المغني مي نويسد :
ورُويت إباحته عن ابن عمر وزيد بن أسلم ونافع ومالك، وروي عن مالك أنه قال: ما أدركتُ أحداً أقتدي به في ديني يشكّ في أنه حلال.
المغني ، ج8 ، ص132 .
جواز وطي دبر ، از عبد الله بن عمر ، زيد بن أسلم ، نافع و مالك بن أنس ، روايت شده است ، و روايت شده است كه مالك بن أنس گفته : نمي‌بينم فقيهي را كه در دينم از او تقليد كرده باشم كه در حلال بودن اين عمل شك داشته باشد .
و اين شعر در مورد مالک بن انس مشهور است که گفت :
فحاولها من خلفها فتمنعت ... وقالت معاذ الله من فعل ذلك
فقال لها جازت على قول مالك ... فقالت رماك الله في يد مالك
پس اراده کرد با او از پشت نزديکي کند اما آن زن مخالفت کرده
و گفت : پناه بر خدا چه کسي چنين کاري کرده است ؟
به او پاسخ داد که اين کار بنا بر نظر مالک جايز است .
پس گفت خدا تو را به دست مالک دچار کند . ( تا او با تو چنين کند )
نسائي : روايت صحيحي در حرمت آن وارد نشده است
و ذهبي مي‌نويسد :
وقال آخر : ليت شعري ما يرى في إتيان النساء في أدبارهن ؟ قال : فسئل عن ذلك ، فقال : النبيذ حرام ، ولا يصح في الدبر شئ .
سير اعلام النبلاء ، ج14 ، ص 128 و تذكرة الحفاظ ، ج2 ، ص699 .
و ديگري مي گويد :اي کاش مي دانستم که ( نسايي ) در مورد نزديکي کردن با همسر از پشت چه مي گويد ؟ پس از او سوال کرد و پاسخ داد : نبيذ حرام است اما در مورد نزديکي از پشت هيچ روايتي صحيح نيست .
نسائي و روايت وطي دبر :
نسائي ، از بزرگان اهل سنت در السنن الكبري مي‌نويسد :
أخبرنا محمد بن عبد الله بن الحكم قال نا أبو بكر بن أبي أويس قال حدثني سليمان بن بلال عن زيد بن أسلم عن عبد الله بن عمر أن رجلا أتى امرأته في دبرها في عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم فوجد من ذلك وجدا شديدا فأنزل الله تعالى * ( نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم أنى شئتم ) .
السنن الكبرى - النسائي - ج 5 - ص 316 .
از عبد الله بن عمر روايت شده است که گفت : مردي در زمان رسول خدا صلي الله عليه ( وآله ) وسلم با همسرش از پشت نزديکي کرد و به همين جهت از خويش غضبناک بود ؛ پس خداوند اين آيه را نازل کرد که «نساؤکم...» .

دوست دار شما ، شفيق
11   نام و نام خانوادگي:  داود پله     -   تاريخ:  26 مهر 87 - 00:00:00
سميه خانم لطفا در صحبت كردن ادب را رعايت كنيد شما هنوز فرق وطي ولواط را نمدانيد شما جاي خواهر كوچك من هستيد لطفا نگذاريد از حقايق پشت پرده مدارس و علماي اهل سنت پرده برداريم چون خدا راز نگه دار است ما هم راز نگه داريم
12   نام و نام خانوادگي:  ميلاد خاكباز     -   تاريخ:  26 مهر 87 - 00:00:00
سلام و خست نباشيد
ببخشيد اين نظر رو مي زارم آخه اگر مي شه اين جور بحثا رو به افرادي كه تقضا كردن ميل كنيد و علني نمايش ندين آخه خيلي ناجور و اگر كسي مسلمان واقعي باشه و عقل سالمي داشته باشه بد رو از خوب تشخيص مي ده
ممنون
يا علي مدد
جواب نظر:
با سلام

بله حق با شماست همانطور که در نظرات قبلي اين بحث اشاره شده ما نيز تمايلي به علني کردن اين بحث نداشتيم

و از آنجايي که طيف زيادي از سؤالات مربوط به بحث مذکور بوده و متاسفانه بسياري از اين عزيزان نيز بنا به دلايلي (حالا شرم و حيا و يا ...) از دادن ايميل واقعي خود اجتناب کرده بودند جهت پاسخ به تمامي اين طيف سؤالات ما نيز مجبور به پاسخ علني شديم.

موفق و مؤيد باشيد

معاونت اطلاع رساني


13   نام و نام خانوادگي:  سيد فريدالدين محمد صديقيان     -   تاريخ:  27 مهر 87 - 00:00:00
دو کلمه هم بشنويد از مادر عروس سميه باز هم که اهل به ظاهر سنت و در واقع بدعت روي اورد به فحش و فحش کاري نباشيد مانند دو زن که وقتي دعوا مي کنند يکي روي پشت بام يکي روي زمين هم ديگر را فحش مي دهند يکي ميگويد اگه دستم برسه جرت ميدم ديگري مي گويد اگه شوهرم بياد بهش مي گم پدرت و در بياره
راست ميگي قل هاتو برهانکم ان کنتم صادقين ام خانم سميه فکر مکنم (جون هر کيش و مذهبي ناخلف دارد ) شما هم گير يکي از اين ناخلف ها که به اشتباه خودشو شيعه معرفي کرده بوده افتادي و بد جور پنبه ات را زده که دل پري از شيعه داري نه جونم اون شيعه نبوده از ???? خودشو شيعه معرفي کرده والا مکتب اهل بيت چنين جرمي را با سوزاندن و از بلندي پرت کردن و گردن زدن پاسخ ميدهد پس کسي اگر بخواهد هم جرات چنين کاري را ندارد .
پس هر وقت ??? بيا و دليل و برهان منطقي بيار .
14   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  03 آبان 87 - 00:00:00
به به اين خانم سميه چقدر شيوا و با ادب تشريف دارند.اصلا بيشتر اهل تسنن همين قدر با تربيت و با شعور هستند.من به جامعه ي اهل تسنن تبريك عرض ميكنم!!!
در ضمن خانوم محترم اين بحث مردونه است .لطفا تو چيزي كه به شما مربوط نيست دخالت بيجا نفرماييد.يه مقداري هم اطلاعاتتون رو هم بالا ببريد بعد اظهار فضل كنيد!
15   نام و نام خانوادگي:  محسن افروغ     -   تاريخ:  09 آبان 87 - 00:00:00
با سلام

تعدادي از مقالات و مطالب ديگر اين سايت را خواندم.. بسيار خوب بود خداوند جزاي دوستي اهل بيت را به شما اهدا فرمايد.
16   نام و نام خانوادگي:  علي شبيري     -   تاريخ:  14 آبان 87 - 00:00:00
متاسفانه اين موارد كه تاريخ هم آنها را ذكر كرده به خاطر دوري از انوار اهل بيت عليهم السلام ايجاد شده و اگر مي‌بينيد كه اينطور دچار گمراهي و اعمال شنيع مي‌شوند بخاطر همون تحريم متعه است. باور كنيد اگر ازدواج موقت براي اهل سنت هم مجاز بود (يعني خودشان براي خودشان حرام نكرده بودند) لااقل رو به اين كارها نمي‌آوردند. من معتقدم كه كمترين دخل و تصرف در احكام اسلام نتيجه زيانبارتر از اين خواهد داشت...
والسلام علي من اتبع الهدي
17   نام و نام خانوادگي:  خادم المهدي     -   تاريخ:  08 بهمن 87 - 00:00:00
سلام بر شما :

راستي چرا حرفي از فتاواي علماي مالکي در ميان نيست ؟؟؟؟

لطفا منبع اين شعر را براي من بگوييد :

و جائــــز نيک الغــلام الامرد ***** و جوزوا للـــــرجل المــــــجرد



هذا اذا کان وحيدا في السفر ***** و لميحد انثي تفي الا الذکر



با تشکر

يا علي
18   نام و نام خانوادگي:  محمد بن عبدالرحمن الشافعي     -   تاريخ:  16 بهمن 87 - 00:00:00
با سلام من از شما متحيرم که اين مطالب دروغ را به اهل سنت مي چسپانيد من شمارا به مناظره دعوت مي کنم ما به حضرت علي (ع) احترام شديدي قائل هستيم اما يک سوال اگر حضرت علي (ع) مي دانست کار آنها اشتباه بود پس چرا با خلفاي ديگر بيعت کرد البته تقصير شما نيست تقصير علماي محدثتان است بنده وهابي نيستم اما وقتي مي بينم در نظرات اين اراجيف را مي نويسيد کسي که از اسلام بويي نبرده مي آيد در مورد بزرگاني همچون خلفاي راشدين سخن مي گويد مي گويم که حق با وهابيت است که با شما اين کار را مي کنند
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
بهتر بود قبل از متهم کردن ما ، نگاهي به آدرس هاي ذيل مي انداخته تا مي ديديد به نظر اهل سنت (و نه محدثين و علماي شيعه) ارتباط امير مومنان (عليه السلام) با خلفا چگونه بوده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3591

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
19   نام و نام خانوادگي:  حامد     -   تاريخ:  13 اسفند 87 - 00:00:00
سلام همه ميدونند خيلي ازهمينها لواط رو براي مرددرسفر جايز ميدونند چندوقت پيش يکي ازدوستان (ريش بلندي هم داره تازه )مشرف شده بود مدينه که نزديک دستشويي حرم يه جوون عرب همچين پيشنهادي علنابهش داده بود
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
نبايد كاري را كه توسط عده اي از اتباع يك مذهب صورت مي گيرد به نام آن مذهب گذاشت
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
20   نام و نام خانوادگي:  هادي     -   تاريخ:  11 مهر 88 - 00:00:00
سلام
اين مشت محکمي بود بر دهان کساني که متعه را حرام مي دانند.
آفرين
21   نام و نام خانوادگي:  فرهاد احمد (حافظ)     -   تاريخ:  19 اسفند 88 - 00:00:00
در رابطه به غلط فهمي هاي برادران شعيه بايد گفت كه تمام اين مسايل كه مورد بحث بود و اين حواله هاي كه از كتاب ها داده شده بود همه خالي از واقعت مي باشد. در مذهب اهل سنت لواط حرام است حتي با همسر. و اين اهل تشيوع هستند كه لواط را همراي همسر مكروه ميدانند اگر رضاعيت همسر باشد در حاليكه لواط خواه با رضاعيت همسر باشد و يا نه حرام است. و بايد در مورد صيغه بگويم كه اثرات ناگواري كه ازدواج موقت دارد به همه معلوم است مخصوصا در اجتماع ايران و نه ميتوان از ان چشم پوشي كرد و اين يك شهوت چراني است نه حكم اسلام.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

ما همه دوستان را به بررسي مصادر ذكر شده ، توصيه مي‌كنيم تا در صورتي كخ حق با جناب حافظ بود ، هدايت شوند !

در مورد ازدواج موقت نيز اثرات ناگواري كه به نظر شما مي‌رسد ، خداوند آگاه‌تر به آنها و مصالح آن بوده است :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=93

گروه پاسخ به شبهات

22   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:  19 اسفند 88 - 00:00:00
با عرض سلام خدمت عزيزان زحمتکش اين سايت نوراني ظاهرا با توجه به برداشت شخصي خودم از مقاله مطرح شده اينطور به نظر ميرسد که تحريم کنندگان متعه خود را در معرض متعه قرار داده اند
23   نام و نام خانوادگي:  شيلا اسلامى     -   تاريخ:  22 ارديبهشت 89 - 00:00:00
سلام...من واقعا متاسفم براى كسانى كه به خيال خودشون بر حق هستند و تمام ذهنشون را با خرافات و افسانه هاى بى اساس مشغول كردن...شكر خدا بر همه ثابت شده كه اين اقايان از دين و ايين فقط اسمش را به ارث بردند...شمايى كه ادعاى مسلمان بودن ميكنيد از كافر هم كافر ترين اكه باور ندارين به قلبهاى بر از كينه و حقدتان نكاه كنيد و بدونيد قلبى كه نور و ايمان خدا بر اون تابيده باشد از كينه خاليست....ايمان نداريد با وجود اين قلبهاى سياه...من سنى و از فرقه شافعى هستم با تمام وجودم به اهل بيت رسول خدا (ص) عشق مى ورزم...از شما براداران و خواهران شيعه كه از كينه خالى هستيد خواهش ميكنم به مسلمانان ديكر و به اعتقاداتشون بيشتر احترام بكذاريد...من به نظر يك شيعه تا وقتى كه اهانت و ناسزايى به مذهب ما نكند احترام ميكذارم...جون همه مسلمان و از بيروان رسول اكرم محمد مصطفى (ص) هستيم و بايد وحدت داشته باشيم نه اينكه تيشه به ريشه دين و مذهب خودمان بزنيم....حق يارتان
24   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  22 ارديبهشت 89 - 00:00:00
سرکار خانم شيلا اسلامي
سلام عليکم
اگر اجازه دهيد بنده دو سوال از خدمت شما بپرسم. اگر پاسخ بنده را بدهيد ممنون مي‌شوم:

1)) چرا شما عموي فداکار جناب خاتم النبيين حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)، يعني حضرت ابوطالب (عليه السلام) را چنين توهين هاي رکيک و سخيفي مي‌کنيد و او را کافر و جهنمي مي‌ناميد؟؟
2)) در سال 62 هجري خليفه رسول الله (صلي الله عليه و اله) در روي زمين چه کسي بود؟؟ يزيد؟ امام حسين (عليه السلام)؟؟ و يا فرد ديگري؟؟

يا علي
25   نام و نام خانوادگي:  كميل     -   تاريخ:  22 ارديبهشت 89 - 00:00:00
خانم شيلا اسامي لطف كن با سنيا و وهابيا و اينا خواهر شو .
ما نميخوايم باشماها متحد بشيم.
نميخوايم به نظر ما احترام بذاري.
همينكه دست از سر شيعه ها بردارين و حداقل نكشيدشون.. لطف بزرگي در حق ما كردين.
اولش ميگين ما از كافر كافرتريم بعد ميگي بايد وحدت..!
من نميفهمم اين خواهراوبرادراي بي فكر ما تا كي ميخوان شيعه ها رو تو زنداناشون شكنجه بدن! بابا نامسلمونا قتل حرامه.نميفهمين؟
حداقل دم از وحدت نزنين.
26   نام و نام خانوادگي:  شيلا اسلامى     -   تاريخ:  23 ارديبهشت 89 - 00:00:00
برادر محترم اقاى مومن عبدالله سلام عليكم من فقط نظر خودمو كفتم و شما بهتر از من جواب اون سوالهارو ميدونيد بس بى معنى ميشه اكه من جواب بدم جون باعث ميشه كه فقط بحث ما طولانى و شايد به مجادله بكشه

و شما جناب اقاى كميل.....اكه خوب دقت كرده باشى منظور من شما نبودين كه شما به خودت ميكيرين....منظور من مسلمانان شيعه اى كه قلبشون خالى از كينه است بود نه شما غده ى بغض و كينه من با شما حرفى ندارم شما و امثال شما فقط با بشتوانه مذهب ميراثى خود اه و نفرين كردن بلدين اما اين رو هم بدونيد اين نفرينها به خودتون برميكرده و دامن خودتون را ميكيره................
دلم از كينه ها خاليست.....كناه من عشق به دين خدا و رسولش است.....كناه من قبول حرف خداست.....كناه من دوست داشتن اهل بيت در كنار اصحاب فداكار و مومن بيامبر عظيم اسلام است.....ميخواهم تا ابد تا روز ازل تا ان دم كه در محشر به با خيزم همينكونه كناهكار باشم
ارى شيعيان اكر اينها كناهن ميخواهم با كناه بميرم
اما مرده برست و نفرين كار مومنان راه خدا نباشم
محكوم به باور افسانه ها نباشم
محكوم به بافتن دروغ و نيرنك به اهل خدا نباشم
حق يارتان
27   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:  23 ارديبهشت 89 - 00:00:00
سلام

خواهر گرامي
سرکار خانم شيلا

شما اهل سنت ما را سرشار از کينه ميدانيد در صورتي که کينه ي شما بخاطر دفاع ما از حقيقت زبانزد خاص و عام است
لطفا بفرمائيد چه کساني حکم کشتن 7 شيعه را مساوي با بهشت رفتن داده اند؟
ايا اسلام و قران چنين حکمي داده است يا کينه ي باطني اهل سنت مبني بر صدور چنين حکمي شده است؟!!!
البته قطعا خودتان بهتر مي دانيد که از اين قبيل احکام خنده دار و کينه توزانه از سوي علماي اهل سنت کم صادر نشده است
اگر نميدانيد بنده مايلم آن احکام را با ذکر سند ار منابع خودتان به اثبات برسانم
hoseini142005@yahoo.com
اين ايميل بنده است
هر کدام از عزيزان اهل سنت تمايل دارند من در خدمتشون هستم
يا حق
28   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:  23 ارديبهشت 89 - 00:00:00
سلام عليکم
خواهر گرامي
سرکار خانم شيلا

احسنت به شما که دلتان را از کينه خالي کرده ايد از شما ممنونيم
بنابراين لطف کنيد سئوال بنده را پاسخ بگوئيد:
شما بعنوان يک خواهر روشنفکر و تحصيل کرده که دلتان را هم از کينه خالي و ظاهرا تعصبات را کنار گذاشته ايد
بفرمائيد چرا از مدهبي پيروي ميکنيد حلفا و پيروان آن تمامي اهل بيت (عليهم السلام) را به شهادت رسانده اند؟؟؟!!!!
مگر ادعا نکرده ايد که محب اهل بيت (عليهم السلام) هستيد؟!!!!
چطور ممکن است شما بعنوان يک فرد منصف علت اينکار را جويا نشده باشيد؟!!
يا حق
29   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  23 ارديبهشت 89 - 00:00:00
سرکار خانم شيوا اسلامي
سلام عليکم
شما مرقوم فرموده‌ايد که در صورت پاسخ به سئوالات بنده بحث به مجادله تبديل مي‌شود.
خيلي ببخشيد. آيا اين سخنان شما مصداق «بحث» است؟
«از كافر هم كافر ترين اكه باور ندارين به قلبهاى بر از كينه و حقدتان نكاه كنيد»؟؟؟؟!!!
آيا شما به واقع در پي بحث و روشنگري و تبادل آراء هستيد؟
بنده دو سئوال از شما پرسيدم. متاسفانه شما از جواب طفره رفتيد. علتش چيست؟؟
علت آن است که شما به نيکي مي‌دانيد که در صورت پاسخ تمام ادعاي سراسر کذب و دروغ شما مبني بر ارادت به اهل بيت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) رسوا و عيان مي‌شود.
آري. همين دو سئوال بنده کافي است نقاب از چهره نفاق و تزوير شما بر ارادت به خاندان خاتم نبيين (عليهم السلام)، بردارد.
به همين دليل صلاح ديديد که سکوت کنيد.
*************
حال اجازه فرماييد که پاسخ سئوالات خود را با توجه به کتب معتبر و وب سايتهاي خودتان بدهم:
** وقتي که وب سايتهاي معتبر و کتب معتبر و علماي مشهور اهل عمر، يک سگ باز و مادر باز را جانشين خاتم النبيين اعلان مي‌کنند: **
http://www.islamweb.net/ver2/fatwa/ShowFatwa.php?lang=A&Id=6305&Option=FatwaId
**************
اگر به کتب «صحيح» اهل عمر مراجعه کنيم به اين احاديث بر مي‌خوريم:
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=13&CID=200#s52
صحيح بخاري: «7308 ـ حدثني محمد بن المثنى، حدثنا غندر، حدثنا شعبة، عن عبد الملك، سمعت جابر بن سمرة، قال سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يقول ‏"‏ يكون اثنا عشر أميرا ـ فقال كلمة لم أسمعها فقال أبي إنه قال ـ كلهم من قريش »
«12 امير خواهد بود -پس کلمه‌اي گفت که من نشنيدم. پس پدرم گفت: که او فرمود: - همگي از قريش خواهند بود»
همين حديث در صحيح مسلم به اين صورت آمده است:
http://www.al-eman.com/islamlib/viewchp.asp?BID=138&CID=104
«دخلت مع أبي على النبي صلى الله عليه وسلم‏.‏ فسمعته يقول ‏(‏إن هذا الأمر لا ينقضي حتى يمضي فيهم اثنا عشر خليفة‏)‏‏.‏ قال‏:‏ ثم تكلم بكلام خفي علي‏.‏ قال فقلت لأبي‏:‏ ما قال‏؟‏ قال ‏(‏كلهم من قريش)»
و همچنين:
"لا يزال أمر الناس ماضياً ما وليهم اثنا عشر رجلاً".
"لا يزال الإسلام عزيزاً إلى اثني عشر خليفة".
" لا يزال هذا الدين عزيزاً منيعاً إلى اثني عشر خليفة".
در مسند أبى داود: "لا يزال هذا الدين قائماً حتى يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم تجتمع عليه الأم
***********
ولي از نظر اهل عمر اين دوازده نفر چه کساني هستند؟
**> ابن حجر عسقلاني :
http://www.al-eman.com/Hadeeth/viewchp.asp?BID=12&CID=642#s6
(باب استخلاف)
«...وينتظم من مجموع ما ذكراه أوجه، أرجحها الثالث من أوجه القاضي لتأييده بقوله في بعض طرق الحديث الصحيحة ‏"‏ كلهم يجتمع عليه الناس ‏"‏ وإيضاح ذلك أن المراد بالاجتماع انقيادهم لبيعته، والذي وقع أن الناس اجتمعوا على أبي بكر ثم عمر ثم عثمان ثم علي إلى أن وقع أمر الحكمين في صفين، فسمي معاوية يومئذ بالخلافة، ثم اجتمع الناس على معاوية عند صلح الحسن، ثم اجتمعوا على ولده يزيد ولم ينتظم للحسين أمر بل قتل قبل ذلك، ثم لما مات يزيد وقع الاختلاف إلى أن اجتمعوا على عبد الملك بن مروان بعد قتل ابن الزبير، ثم اجتمعوا على أولاده الأربعة‏:‏ الوليد ثم سليمان ثم يزيد ثم هشام، وتخلل بين سليمان ويزيد عمر بن عبد العزيز، فهؤلاء سبعة بعد الخلفاء الراشدين، والثاني عشر هو الوليد بن يزيد بن عبد الملك...»
---> آري از نظر بزرگ علماي اهل عمر، نه تنها حضرت امام حسن (عليه السلام) خليفه نبودند بلکه يزيد سگ باز و مادرباز و ميمون باز جانشين حضرت رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) بوده است!!!
**********
براي آگاهي بيشتر به اين صفحه رجوع فرماييد:
( ar.wikipedia.org/wiki/الخلفاء_القرشيين_الإثنا_عشر )
تا از نظر ابن کثير نيز مطلع شويد: «ثم اجتمعوا على ولده يزيد»
چرا که او هم به خلافت يک دائم الخمر اعتقاد عميقي داشت. هرچه باشد خليفه محبوب او ابوبکر بود
***********
حال لطفا دوباره فتوي پر محتواي اين وب سايت رسمي اهل عمر را مروري بفرماييد:
http://www.islamweb.net/ver2/fatwa/ShowFatwa.php?lang=A&Id=6305&Option=FatwaId
«وهذا لا علاقة له بما يدعيه الشيعة في باب الإمامة، فإن جميع من نصوا على إمامته لم تجتمع عليه الأمة ولم يكن خليفة إلا علياً والحسن رضي الله عنهما، ويلزم على قولهم أن الدين لم يكن قائماً ولا عزيزاً زمن أبى بكر وعمر وعثمان، وهذا من أبلغ المناقضة للحس والواقع، فضلا عن مناقضته للشرع القاضي بأن خير القرون قرنه صلى الله عليه وسلم ثم الذي يليه فالذي يليه»

اين احاديث به ادعاي شيعه بر وجود امامت هيچ ربطي ندارد!! چرا که از تمام آن افرادي که آنها امامشان مي‌دانند، هيچ کدام مورد اجتماع مردم قرار نگرفتند و خليفه نشدند به جز حضرت امام علي(عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام). و بر طبق گفته آنها لازم است که دين قائم نباشد و عزيز نباشد در زمان ابوبکر و عمر و عثمان. و اين به تمام معني خلاف واقعيت است. براي نقض گفته آنان، براي قاضي شرع، همين بس که پرخيرترين قرون قرن حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) بوده است و قرني که بعد از آن آمده است»
********************
آري. اين است دليل درخشان اهل عمر براي نقض گفتار شيعيان!!!: قرن اول اسلام بهترين و پر خيرترين قرن اسلام بوده است!!!! قرني که در آن فرزندان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) يک به يک شهيد شدند بهترين قرن و قرن عزت و اعتلاي اسلام بوده است!!!!
قرني که در آن عمر قلدر، حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله عليها) را شهيد کرد قرن خير و برکت اهل عمر است
قرني که در آن ابوبکر شيعيان حضرت علي (عليه السلام) را به بهانه نپرداختن زکات يک به يک شهيد کرد، خير القرون است!!!!
********************
در ادامه اين وب سايت رسمي اهل عمر مي‌گويد:
«القاضي عياض رحمه الله: "ويحتمل أن يكون المراد أن يكون" الاثنا عشر" في مدة عزة الخلافة وقوة الإسلام واستقامة أموره»
آري!!! از نظر بزرگ اهل عمر، قاضي عياض، خلافت معاويه هند مادر و يزيد زنا مادر، «عزت و سربلندي و قوت اسلام و برقراري امور اسلام» بوده است!!!!
سپس به نظر بزرگ اهل عمر، ابن حجر عسقلاني پرداخته و نظر درخشان! او را تکرار مي‌کند:
«من الصديق إلى عمر بن عبد العزيز»
*****************
احتمالا سرکار خانم شيوا اسلامي فغان سر خواهند داد که نه خير اينها همه از کتب خودتان است.
ما را از فغان و توهين هاي ايشان باکي نيست مادام که ولايت الله بر گردن ما است. ولي به اين صفحه «درباره ما» اين وب سايت مراجعه فرماييد:
http://www.islamweb.net/media/index.php?page=article&id=13341
( إسلام ويب ) موقع إسلامي دعوي ، ينتهج منهج أهل السنة والجماعة في المعتقد والعمل
«نشر العقيدة الإسلامية الصحيحة ، والعلوم الشرعية المبنية على الدليل من الكتاب والسنة .»
نشر عقيده اسلامي صحيح!!! و علوم شرعي روشنگر!!! بنا بر دليل از کتب و سنت!!!!
**** عقيده به خلافت يزيد ميمون و سگ و مادرش باز === عقيده صحيح اهل سنت و جماعة ***
*******************************
سرکار خانم شيوا اسلامي
عقيده اسلامي صحيح را در اين صفحه بيابيد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=16
********************************************
و اما پاسخ سوال دوم بنده:
مريدان اهل عمر و پيروان ابوبکر علاقه عجيبي به خرد کردن شخصيت ياران و ياريگران حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) دارند.
يکي از افرادي که بارها و بارها قرباني ترور شخصيتي مريدان عمر قرار مي‌گيرد،‌يار دوران تنهايي محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) حضرت ابوطالب (عليه السلام) است:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=149
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=81
*****************
خوب. اين از رسوايي اول شما. حال ديديد که ادعاي شما مبني بر حب اهل بيت (عليه السلام) يک دروغ عمري و نفاق ابوبکري بيش نيست؟؟
حال دو سوال ديگر بنده را مهمان باشيد. ( آماده ايد؟؟ ضربان قلبتان چقدر است؟؟ بي‌خيال ضربان قلبتان!!! مراقب دندانهايتان باشيد.)
بسم الله الرحمن الرحيم

1))) سرکار خانم شيوا اسلامي. چرا شما ابوبکر را شريک خداوند در تعيين و جعل خليفة الله و حتي بالاتر از او مي‌دانيد؟؟ آيا نمي‌دانيد که عاقبت شرک خلود جاودان دوزخ است؟؟
2))) سرکار خانم شيوا اسلامي. از اين عمري که ادعاي خلافت بزرگترين دانشمند تاريخ بشريت يعني رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) را مي‌کرد، چند شاگرد علمي و چند صفحه مطلب علمي باقي ماند؟؟ سه شاگرد؟؟ دو شاگرد؟؟ يک شاگرد؟؟ 100 صفحه؟؟ 50 صفحه؟؟ 10 صفحه؟؟


عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
30   نام و نام خانوادگي:  كميل     -   تاريخ:  24 ارديبهشت 89 - 00:00:00
خانم اسلامي
نوشتيد اهلبيتو دوست دارين! يعني شما حجت بن الحسن (عج) رو دوست دارين و ازجاهلان نيستيد؟
نوشتيد گناهتون دوست داشتن اصحاب فداكاره!!!!؟ شما به كسي كه دختر عزيز پيامبر رو كشت ميگين فداكار؟اين عمر فداكار كه ميگين بلاي جان پيامبر بود اشتباه بزرگي ميكنين.همين يه گناهه كه بيچارتون كرده.
كدوم سني دوست داره براش فداكاري كنم بگه تا همين فردا بيام خونشو آتيش بزنم و پدر گرامشو با طناب دور شهر بچرخونم.
31   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  24 ارديبهشت 89 - 00:00:00
با سلام
جناب اقاي شيلا خانم محترمه م هران ,
فرموديد كه :
دلم از كينه ها خاليست.....
كناه من عشق به دين خدا و رسولش است.....
كناه من قبول حرف خداست.....
كناه من دوست داشتن اهل بيت در كنار اصحاب فداكار و مومن بيامبر عظيم اسلام است.....
ميخواهم تا ابد تا روز ازل تا ان دم كه در محشر به با خيزم همينكونه كناهكار باشم

اين اقرار نامه شما حكايت از اين ميكنه كه شما حتما ً شيعه هستيد و خودتان بي خبريد .
يا اينكه تظاهر به شيعه بودن ميكنيد در حالي كه سني هستيد .
يا خداي ناكرده دروغ ميگوئيد كه حتماُ وهابي هستيد .

راستي يك سوال شما در عاشوراي حسيني چكارميكنيد يا عاشق اهل بيت در كنار اصحاب .
شما براي ايام فاطميه چه برنامه ئي داريد ؟؟

يونس بن حباب، از أنس بن مالك روايت كرده است: با رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و علي بن أبي طالب عليه السلام بوديم كه از باغي در اطراف مدينه گذر مي‌كرديم، علي عليه السلام عرض كرد: يا رسول الله! چه باغ زيبايي؟ فرمود: باغ تو در بهشت از اين باغ زيبا‌تر است. تا اين‌كه از هفت باغ ديگر عبور كرديم و همين گفتار بين آن‌دو بزرگوار تكرار مي‌شد، سپس رسول خدا توقف نمود و ما هم به همراه او توقف نموديم، رسول خدا صلّي الله عليه وآله سرش را بر شانه على گذارد و گريست، علي عليه السلام عرض كرد: چه چيز شما را به گريه انداخته است يا رسول الله؟!حضرت فرمود: كينه‌ها و بغض‌هايي كه در سينه‌هاي اين قوم است و آشكار نمي‌سازند مگر بعد از آن كه من از دنيا بروم.

مجمع الزوائد، ج 9، ص 118 ـ كنز العمال، ج 13، ص 176ـ شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 107ـ المناقب خوارزمي، ص 65 ـ ينابيع الموده،ج 1، ص 134.

يا علي
32   نام و نام خانوادگي:  شيلا     -   تاريخ:  26 ارديبهشت 89 - 00:00:00
ميدونيد من تو تمام عمرم ادمايى به بى منطقى شما نديدم..................البته شما تقصيرى ندارين مشكل از قدرت تفكرتونه كه نميتونيد به جيزاى عميق فكر كنيد....به نظر من مذهب شما يك مذهب كاذبه
33   نام و نام خانوادگي:  ابولولو     -   تاريخ:  10 تير 89 - 02:31:43
خانوم محترم اينجا محل پرسش و پاسخ علمي و منطقيست لطفا اگر دلايلي از قران و سنت پيامبر داريد ارايه دهيد وگرنه نظرات احساسي شما هيچ سودي براي هيچكس ندارد.
34   نام و نام خانوادگي:  محمد علي     -   تاريخ:  03 مرداد 89 - 00:18:47
سلام برادران لطفا به هيچ قوم يا مذهبي علنا توهين نكنيد من به مسلمان بودن برادراني كه توهين ميكنند شك كردم چون كسي كه مسلمان است هيچوقت نبايد به كسي توهين كند چه شيعه باشد چه سني
35   نام و نام خانوادگي:  علي اصغر طالبي     -   تاريخ:  15 مرداد 89 - 21:08:46
سلام- يکي از ايرادات اهل سنت اينه که به کتابهاي خودشان تسلط ندارند مگرنه براي حقانيت شيعه کتابهاي خودشان کافي است ولي آنها در مسايل اعتقادي مقلد محض هستند من آنها مي گويم اگر شما بر حق هستيد چرا در عربستان فروش کتابهاي شيعه ممنوع است مخصوصا الغدير مگه شما بر حق نيستيد پس از چي ميترسيد در حالي که تو نمايشگاه کتاب توتهران تمام کتابهاي اهل سنت رو ميفروشند-من توصيه ميکنم کتابهاي دکتر تيجاني رو بخونيد اون سني بوده و شيعه شده _همين کتاب آيات شيطاني سلمان رشدي تمام مطالبش از کتابهاي اهل سنت است فقط يکجا جمع کرده و خود اهل سنت هم باورشون نميشه_مسايلي که در مورد انبيا مخصوصا حضرت داوود ويوسف ولوط نوشته اند شرم آوره
36   نام و نام خانوادگي:  ياسين کرمي     -   تاريخ:  24 مرداد 89 - 01:31:30
برادرن اهل تشيع ايا در قيامت شما را عذاب ميدهند كه چرا شما به خلفا ناسزا نگفتين ويا برعكس
37   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  24 مرداد 89 - 11:57:43
جناب ياسين
در قيامت ما را عذاب خواهند داد اگر عقل خود را تعطيل کنيم و کافر زاده‌اي به نام عمر را «خليفه» آقا رسول الله، محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) بدانيم که از او حتي 20 صفحه مطلب علمي نقل نشده است!!!
اصولا تعطيلي عقل به ذاته عذاب پروردگار متعال است!!!
شما لطف کرده اين مردک کافر پدر را خليفه معرفي نکنيد تا ما هم او را به زباله دان تاريخ انداخته جز در هنگام دفع زباله ياد او نکنيم.

يا علي
38   نام و نام خانوادگي:  كميل     -   تاريخ:  24 مرداد 89 - 18:12:11
ياسين تو هموني نيستي كه نوشتي شيعيان طوبه كنيد؟؟؟؟
بابا خيلي باسوادي
فكركردم نوشتي طويله كنيد
39   نام و نام خانوادگي:  ش ک حسيني     -   تاريخ:  14 مهر 89 - 08:20:28
باعرض سلام وخسته نباشيد با تشکر از کارهاي بسيار قشنگ شما که در اختيار مردم مي زاريد من از افغانستان شمارا زحمت مي دهم اجر تان با آقا امام زمان من کدام توهين به اهل سنت نمي دانم ولي اهل سنت اين کار رو به ارث بردند از بزرگاشون .
40   نام و نام خانوادگي:  مهدي دياني     -   تاريخ:  04 آبان 89 - 23:18:23
با سلام از دوستان عزيزم ميخوام اگه جواب منو ميدونيد بگيد من بارها شنيده ام از علماي خودمون كه حضرت محسن جسم داشتند كي ميدونه مقبره حضرت محسن كجاست؟؟؟؟




  صفحه بعد [1] [2] [3] [4]  

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما