* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 22 فروردين 1387 تعداد بازديد: 35144 
خالد بن وليد باعكس هاي بارگاهش (مرقدش) و مقايسه با حرمين عسكريين
 

بسم الله الرحمن الرحيم

 هميشه در تاريخ ديده شده است که عده اي با سوء استفاده از قدرت و ابزارهاي تبليغي ، در موارد مختلف برخوردهاي دوگانه اي اعمال مي کنند ؛ يعني اگر چيزي به نفع ايشان و يا در اختيار آنها باشد خوب بوده و اگر همان شيء در دست ديگران باشد آن را بد مي شمارند :

به موارد ذيل توجه نماييد :


ساخت حرم و ضريح براي بزرگان :


حرم صحابي رسول خدا خالد بن وليد و يا به اصطلاح اهل سنت "سيف الله المسلول" در سوريه:

 



حرم امام حسن عسگري عليه السلام يازدهمين امام شيعيان :



داخل حرم صحابي رسول خدا خالد بن وليد و يا به اصطلاح اهل سنت "سيف الله المسلول":


 


 

داخل حرم  امام حسن عسکري امام يازدهم شيعيان :

 



سنگ قبر و عمامه صحابي رسول خدا خالد بن وليد و يا به اصطلاح اهل سنت "سيف الله المسلول":

 


 

سنگ قبر و عمامه امام حسن عسگري عليه السلام امام يازدهم شيعيان :


متاسفانه ديگر قبر و ضريحي بر جاي نمانده است تا بخواهيم تصوير آن را براي شما بگذاريم اما مي توانيم تصوير عمامه حضرت را براي مشتاقان در اين صفحه قرار دهيم :


تحريف در روايات :

 
در بسياري از موارد شاهد هستيم که روايات به خاطر حفظ آبروي کسي تحريف مي گردد ؛ يکي از اين موارد در مثال ذيل است :

اين تصوير ، تصوير سنگ ورودي حرم خالد بن وليد است که در آن تحريف صورت گرفته است ؛ به متن اصلي توجه فرماييد :

 


 

وعن خالد بن الوليد رضي الله عنه انه قال عند موته مافي موضع شبر الا وفيه ضربة او طعنة وها أناذا اموت كما يموت العير فلا نامت اعين الجبناء

الكشاف ج1/ص458

كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في الفقه ج28/ص455

تفسير ابن كثير ج1/ص300

تهذيب الكمال ج8/ص189

الاستيعاب ج2/ص430

سير أعلام النبلاء ج1/ص382

خالد مي گويد : من مانند شتر مي ميرم ( دور از جنگ و جدال و بدون آن که کسي به او توجه داشته باشد ) اما ايشان نوشته اند : من در خانه خود و به مرگ طبيعي مي ميرم .

در اين مورد ، اگر متن اصلي را باقي مي گذاشتند سبب منقصتي براي خالد نمي شد زيرا وي فقط مي خواسته حالت مردن خود را تشبيه کند اما شايد از جهت ادبي اين کلام مناسب مقام نبود لذا تحريف شده است .

 

شمشير خدا :

وقتي از اهل سنت مي پرسيم که آيا تنها خالد شمشير خدا بوده است که او را سيف الله مي ناميد ؛ مگر نه اينکه او در غزوات اصلي و ابتدايي رسول خدا با مشرکان مکه حاضر نبوده است و بالعکس در آن جنگ ها اسلام با شمشير علي عليه السلام استوار شد و در حقيقت او صاحب لقب سيف الاسلام است ، در جنگ احد که منادي به خاطر دفاع امير مومنان از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در آسمان و زمين ندا داد كه :

 
لا فتي إلا علي لا سيف الا ذو الفقار

جوانمردي مانند علي نيست و نه شمشيري مانند ذوالفقار

مي گويند :

رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم خالد بن وليد را به لقب سيف الله ملقب ساخته اند .


 جداي از اينکه در روايت ايشان آمده است : " سيف من سيوف الله " يعني شمشيري از شمشير هاي خدا

صحيح البخاري ج3/ص1372شماره 3547  و صحيح البخاري ج4/ص1554شماره 4014

، نه اينکه او تنها شمشير باشد به مواردي از تاريخ مراجعه مي کنيم که در آن شجاعت هاي خالد آمده است :

 

خالد در زمان رسول خدا :

خالد فرمانده دشمنان اسلام تا قبل از جنگ خيبر :

اين نکته که خالد در تمامي جنگ ها قبل از مسلمان شدنش بر ضد اسلام تلاش مي کرد و حتي در جنگ احد او بود که سبب شهادت تعداد زيادي از مسلمانان و حضرت حمزه و نيز شکسته شدن دندان رسول خدا و ساير مصايب گرديد :

ثم إن بعض القوم لما أن رأوا انهزام الكفار بادر قوم من الرماة إلى الغنيمة وكان خالد بن الوليد صاحب ميمنة الكفار فلما رأى تفرق الرماة حمل على المسلمين فهزمهم وفرق جمعهم وكثر القتل في المسملين

التفسير الكبير ج9/ص18

مسلمانان وقتي شکست کفار را ديدند عده اي از تير اندازان به جمع آوري غنيمت پرداختند ؛ خالد بن وليد فرمانده جناح راست لشکر کفار بود ؛ وقتي پراکنده شدن تير اندازان را ديد بر مسلمانان حمله کرده و ايشان را پراکنده ساخت و بين ايشان فاصله انداخت و به همين جهت کشتگان در بين مسلمانان زياد شد .

و حتي بعد از اين ماجرا قصد داشت که با حمله اي دوباره کار اسلام را يکسره کند ؛ اما به خاطر جانفشاني هاي عده اندکي از مسلمانان اين نقشه ناکام ماند :

وأخرج ابن جرير وابن المنذر وابن ابي حاتم عن ابن جريج قال انهزم أصحاب رسول الله  صلى الله عليه وسلم  في الشعب يوم أحد فسألوا ما فعل النبي  صلى الله عليه وسلم  وما فعل فلان فنعى بعضهم لبعض وتحدثوا أن النبي  صلى الله عليه وسلم  قتل فكانوا في هم وحزن  فبينما هم كذلك علا خالد بن الوليد بخيل المشركين فوقهم على الجبل وكان على أحد مجنبتي المشركين وهم أسفل من الشعب فلما رأوا النبي  صلى الله عليه وسلم  فرحوا فقال النبي  صلى الله عليه وسلم  اللهم لا قوة لنا إلا بك وليس أحد يعبدك بهذا البلد غير هؤلاء النفر فلا تهلكهم وثاب نفر من المسلمين رماة فصعدوا فرموا خيل المشركين حتى هزمهم الله وعلا المسلمون الجبل فذلك قوله   "وأنتم الأعلون إن كنتم مؤمنين " 

الدر المنثور ج2/ص330

ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در پاي کوه در روز احد شکست خوردند ؛ پس از يکديگر سوال مي کردند که رسول خدا چه کرد ؟ فلاني چه کرد ؟ پس عده اي خبر شهادت عده اي ديگر را دادند و عده اي چنين گفتند که رسول خدا کشته شده است . پس در همين حالت ناراحتي و اندوه بودند که خالد بن وليد با سواراني از مشرکين بر روي کوه و بالاي سر ايشان رفته در حاليکه فرمانده يکي از دو جناح مشرکين بود در حاليکه مسلمانان از پاي کوه پايين تر بودند ، وقتي که ايشان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را ديدند خشنود شدند ؛ پس رسول خدا فرمودند : خداوندا ما نيرويي جز از تو نداريم ؛ و کسي در اين شهر غير از اين عده تو را نمي پرستد ؛ پس ايشان را هلاک مکن ؛ در همين هنگام عده اي از تير اندازان مسلمانان به سرعت حرکت کرده از کوه بالا رفتند ؛ پس سواران مشرکين را هدف تير قرار داده تا اينکه خداوند ايشان را شکست داده و مسلمانان بر کوه بالا رفتند ؛ و اين همان کلام خداوند است که " شما اگر ايمان داشته باشيد بالاتر هستيد "

او حتي تا زمان صلح حديبيه از کفار دفاع مي کرد و کسي بود که کفار او را براي جلوگيري از رسيدن رسول خدا به مکه فرستادند .

در اين زمينه مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد :

صحيح البخاري ج2/ص974 شماره 2581 کتاب الشروط باب الشروط في الجهاد والمصالحة مع أهل الحرب وكتابة الشروط

ذهبي در سير اعلام النبلاء مي گويد وي در سال هشتم بعد از هجرت اسلام آورده است :

سير أعلام النبلاء ج1/ص366

خالد  بعد از مسلمان شدن نيز مي خواست مسلمانان را بکشد :

در موارد مختلفي از کتب اهل سنت ماجراي زير و شبيه اين ماجرا نقل شده است که خالد مي خواست عده اي تازه مسلمان را بکشد :

وأخرج ابن جرير وابن أبي حاتم عن السدي في الآية قال بعث رسول الله  صلى الله عليه وسلم  خالد بن الوليد في سرية وفيها عمار بن ياسر فساروا قبل القوم الذين يريدون...فأصبحوا قد هربوا غير رجل أمر أهله فجمعوا متاعهم ثم أقبل يمشي في ظلمة الليل حتى أتى عسكر خالد يسأل عن عمار بن ياسر فأتاه فقال يا أبا اليقظان إني قد أسلمت وشهدت أن لا إله إلا الله وأن محمدا عبده ورسوله وأن قومي لما سمعوا بكم هربوا وإني بقيت فهل إسلامي نافعي غدا وإلا هربت فقال عمار بل هو ينفعك فأقم فأقام فلما أصبحوا أغار خالد فلم يجد أحدا غير الرجل فأخذه وأخذ ماله فبلغ عمارا الخبر فأتى خالدا فقال خل عن الرجل فإنه قد أسلم وهو في أمان مني

قال خالد وفيم أنت تجير فاستبا وارتفعا إلى النبي  صلى الله عليه وسلم  فأجاز أمان عمار

رسول خدا خالد را به جنگي فرستادند که در آن عمار بن ياسر نيز حضور داشت ؛ پس به سوي دشمنان شتافتند ؛ همگي دشمنان فرار کرده غير از مردي که به خانواده اش دستور داده بود تا لوازمش را جمع کنند سپس در تاريکي شب به سوي لشگرگاه خالد شتافت و از مردم نشاني عمار بن ياسر را سوال کرد ؛ وقتي به نزد عمار آمد گفت : اي عمار من اسلام آورده و شهادت مي دهم که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ و محمد بنده و پيامبر خداست ؛ و نيز به تو مي گويم که قوم من وقتي خبر آمدن شما را شنيدند همگي فرار کردند ؛ و تنها من برجا ماندم ؛ آيا اسلام من فردا به درد من خواهد خورد؟( که من را نکشند)  وگرنه فرار کنم ؛ عمار پاسخ داد : ايمان تو براي تو سود خواهد داشت ؛ در همين جا بمان ؛ وقتي که صبح شد ، خالد دستور حمله را داد اما هيچ کس را غير از آن مرد پيدا نکردند ؛ پس او را و اموالش را گرفتند ؛ خبر به عمار رسيد پس به نزد خالد آمد و گفت : اين مرد را رها کن ؛ زيرا او اسلام آورده و در امان من است ؛ خالد گفت : تو که هستي که بخواهي کسي را پناه دهي ؛ پس شروع به جسارت به هم کردند ؛ وبه نزد رسول خدا (ص) آمدند ؛ پس ايشان امان عمار را تاييد کردند .

الدر المنثور ج2/ص573

قياس خالد با امير مومنان علي عليه السلام در شجاعت:

اهل سنت  با اينکه خالد را سيف الله معرفي مي کنند اما وقتي مي خواهند او را با امير مومنان قياس کنند ، شجاعت او را در مقابل شجاعت و قدرت امير مومنان علي عليه السلام اندک مي دانند :

فتح خيبر وكان ذلك على يد علي عليه السلام والقصة مشهورة روى أن استصحب خالد بن الوليد وكان يساميه في الشجاعة فلما نصب السلم قال لخالد أتتقدم قال لا فلما تقدم علي عليه السلام سأله كم صعدت فقال لا أدري لشدة الخوف وروى أنه قال لعلي عليه السلام ألا تصارعني فقال ألست صرعتك فقال نعم لكن ذاك قبل إسلامي

التفسير الكبير ج32/ص143

فتح خيبر : و اين پيروزي به دست علي عليه السلام بود و اين ماجرا مشهور است ؛ و نقل شده است که حضرت خالد بن وليد را به همراه خود بردند در حاليکه او را در شجاعت همطراز علي مي دانستند وقتي که نرده بان ( براي ورود به يکي از قلعه ها ) نصب شد حضرت به خالد فرمودند : آيا جلو نمي روي؟ پاسخ داد : خير!!!

وقتي که امير مومنان جلو افتادند از خالد پرسيدند که چه مقدار بالا آمده اي؟

باز از شدت ترس گفت : نمي دانم !!!

و نقل شده است که خالد به امير مومنان عليه السلام گفت : آيا با من کشتي نمي گيري؟ حضرت فرمودند : مگر من نبودم که پشت تو را بر زمين زدم؟ عرض کرد : آري اما اين ماجرا قبل از اسلام من بود!!!

با اين همه عجيب است كه اهل سنت تنها و تنها او را شمشير اسلام و شمشير كشي ده خدا مي خوانند .


خالد کسي است   که حتي بعد از مسلمان شدنش ،  رسول خدا از کارهاي او بيزاري مي جويند :


در موارد مختلف در کتب اهل سنت و با اسناد صحيح اين جمله را از رسول گرامي اسلام نقل کرده اند که حضرت فرمودند : خدايا ، من از آنچه خالد بن وليد انجام داد بيزارم!!!

 اصل ماجرا چنين است که رسول خدا خالد را براي دعوت عده اي از مردم به اسلام و نه براي جنگ به سمت بني جذيمه فرستادند ؛ وي کينه اي ديرينه با ايشان داشت ؛ وي وقتي به نزد ايشان رسيد مشاهده کرد که ايشان اسلام آورده اند اما به خلاف دستور رسول خدا با ايشان جنگيده و عده زيادي از ايشان را کشت :

رسول خدا او را براي دعوت و نه براي جنگ فرستاده بودند :

اين مضمون و يا مضامين شبيه اين عبارت در کتاب هاي مختلف آمده است که رسول خدا خالد را تنها براي دعوت به اسلام و نه براي جنگ فرستادند :

 بعث النبي صلى الله عليه وسلم إليهم خالد بن الوليد - في ثلاثمائة وخمسين من المهاجرين والأنصار - داعيا إلى الإسلام لا مقاتلا . . قال ابن إسحاق : حدثني . . قال : بعث رسول الله خالد بن الوليد حين افتتح مكة إلى بني جذيمة داعيا ولم يبعثه مقاتلا.

 فتح الباري: 8 / 46. الطبقات الكبرى 2 / 147 .تاريخ الطبري 3 / 66. السيرة النبوية لابن هشام: 4/882، (2/428)، الكامل في التاريخ 2 / 255، المنتظم 3 / 331، تاريخ الإسلام للذهبي: 2/567، المغازي، عيون الأثر لابن سيّد الناس: 2/185، زاد المعاد في هدي خير العباد: 2 / 167، تاريخ ابن خليفة: 53، الثقات لابن حبان: 2/61، البداية والنهاية 4 / 312، .تاريخ ابن خلدون 4 / 810، السيرة الحلبية: 3 / 209.

 

رسول خدا خالد بن وليد را با 350 نفر از مهاجر وانصار براي دعوت به اسلام و نه براي جنگ فرستاده بودند ؛ ابن اسحاق گفته است : ... رسول خدا خالد بن وليد را هنگامي که مکه را فتح کردند به سوي بني جذيمه براي دعوت به اسلام و نه براي جنگ فرستادند .

 


بني جذيمه قبل از رسيدن او اسلام آورده بودند :

فخرج في ثلاثمائة وخمسين رجلا من المهاجرين والأنصار وبني سليم ، فانتهى إليهم خالد فقال : ما أنتم ؟ قالوا : مسلمون ، قد صلينا وصدقنا بمحمد وبنينا المساجد في ساحاتنا وأذنا فيها .

الطبقات الكبرى 2 / 147، عيون الأثر لابن سيد الناس: 2/209، سبل الهدى للصالحي الشامي: 6/200، معجم قبائل العرب لعمر رضا كحالة: 1/176، السيرة الحلبيّة: 3/210.


او با 350 نفر از مهاجر و انصار و بني سليم به سوي ايشان رفت ؛ وقتي به ايشان رسيد گفت : شما که هستيد؟ گفتند مسلمانيم و نماز خواند و محمد را به راستگو مي شماريم ؛ و در ميدان ها مسجد ساخته و در آن اذان گفته ايم

خالد با اين قوم نيرنگ مي کند :

قال : فما بال السلاح عليكم ؟ فقالوا : إن بيننا وبين قوم من العرب عداوة فخفنا أن تكونوا هم فأخذنا السلاح ، قال : فضعوا السلاح . قال : فوضعوه . فقال لهم : استأسروا ، فاستأسر القوم ، فأمر بعضهم فكتف بعضا وفرقهم في أصحابه.

همان

 

پرسيد پس چرا سلاح همراه خود برداشته ايد ؟ گفتند : بين ما و گروهي از عرب جنگ است و ترسيديم که شما همان ها باشيد ؛ گفت : پس سلاح را به زمين بگذاريد ؛ وقتي سلاح را به زمين گذاشتند گفت ايشان را به اسارت بگيريد ؛ پس ايشان را به اسارت گرفته دستور داد دستهاي بعضي را بسته و ايشان را بين ياران خويش تقسيم کرد ( تا نگهبان ايشان باشند)


مهاجرين و انصار با خالد مخالفت مي كنند:

فلما كان في السحر نادى خالد : من كان معه أسير فليدافه - والمدافة الاجهاز عليه بالسيف - فأما بنو سليم فقتلوا من كان في أيديهم ، وأمّا المهاجرون والأنصار فأرسلوا أساراهم.

همان

وقتي صبح شد خالد دستور داد که هرکس که اسيري به همراه دارد کار او را با شمشير تمام کند ؛ بنو سليم اسراي خود را کشتند ولي مهاجرين و انصار اسيران خويش را آزاد ساختند .

 

علت اين کشتار دشمني خالد با بني جذيمه بوده است :

كان بين خالد بن الوليد وبين عبد الرحمن بن عوف فيما بلغنى كلام في ذلك، فقال له: عملت بأمر الجاهلية في الإسلام ! فقال : إنّما ثأرت بأبيك.

فقال عبد الرحمن : كذبت، قد قتلت قاتل أبي ، ولكنك ثأرت بعمك الفاكه بن المغيرة ، حتى كان بينهما شرّ . 

الكامل في التاريخ: 2/256 تاريخ الطبري: 2/342، البداية والنهاية: 4/359، السيرة النبوية لابن هشام: 4/884، الروض الآنف - شرح سيرة ابن هشام 7 / 128 ، عيون الأثر في المغازي والسير 2 / 210 ، زاد المعاد 2 / 168 وغيرهما .

بين خالد بن وليد و عبد الرحمن بن عوف درگيري شد ؛ پس خالد به او گفت : مانند کارهايت در جاهليت ، در اسلام نيز انجام دادي ! او پاسخ داد تو نيز انتقام پدرت را گرفته اي .

عبد الرحمن گفت : دروغ مي گويي ؛ من قاتل پدرم را کشتم ( از روي قصاص و حکم شرع) اما تو انتقام خون عمويت فاکه بن مغيره را گرفته اي .

و همين سبب درگيري بين آن دو شد .

 


شاهد اين مطلب  در صحيح بخاري :


متاسفانه بخاري اين ماجرا را که بر همه تاريخ نويسان واضح بوده است به صورتي مبهم مي آورد که در آن مي خواهد به نحوي خالد را از اين جنايت مبرا کند :

عَنْ سَالِم، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ بَعَثَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ إِلَى بَنِي جَذِيمَةَ، فَدَعَاهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ فَلَمْ يُحْسِنُوا أَنْ يَقُولُوا أَسْلَمْنَا. فَجَعَلُوا يَقُولُونَ صَبَأْنَا، صَبَأْنَا. فَجَعَلَ خَالِدٌ يَقْتُلُ مِنْهُمْ وَيَأْسِرُ، وَدَفَعَ إِلَى كُلِّ رَجُل مِنَّا أَسِيرَهُ، حَتَّى إِذَا كَانَ يَوْمٌ أَمَرَ خَالِدٌ أَنْ يَقْتُلَ كُلُّ رَجُل مِنَّا أَسِيرَهُ فَقُلْتُ وَاللَّهِ لاَ أَقْتُلُ أَسِيرِي، وَلاَ يَقْتُلُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِي أَسِيرَهُ، حَتَّى قَدِمْنَا عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم فَذَكَرْنَاهُ، فَرَفَعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم يَدَهُ فَقَالَ «اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ&raquo. مَرَّتَيْنِ.

 

 صحيح البخاري، ج 5، ص 107، 4383 باب 60،  باب بَعْثِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ إِلَى بَنِي جَذِيمَةَ،  صحيح البخاري، ج 4، ص 67.

صحيح البخاري، ج 7، ص 153 - 154. باب 23، باب رَفْعِ الأَيْدِي فِي الدُّعَاءِ

صحيح البخاري، ج 8، ص 117 - 118. باب 35،  باب إِذَا قَضَى الْحَاكِمُ بِجَوْر أَوْ خِلاَفِ أَهْلِ الْعِلْمِ فَهْوَ رَدٌّ

رسول خدا خالد بن وليد را به بني جذيمه فرستاد ؛ پس او ايشان را به اسلام دعوت کرد اما ايشان نمي دانستند چگونه بگويند که ما اسلام آورده ايم ؛ لذا گفتند : ما از دين سابق خود دست برداشتيم ؛ با اين همه خالد از ايشان عده اي را کشته و عده اي را اسير گرفت ؛ و به هرکسي از ما که مي رسيد يک اسير مي داد ؛ روز ديگر خالد به ما دستور داد که هر کدام از ما اسيرش را بکشد ؛ من گفتم : قسم به خدا اسيرم را نخواهم کشت ؛ و هيچ کس از همراهان من نيز اسيرش را نخواهد کشت ؛ تا اينکه به نزد رسول خدا آمده و ماجرا  را عرض کرديم ؛ پس رسول خدا دست خود را بالا برده و دو بار فرمودند :

" خدايا من به سوي تو از آنچه خالد بن وليد انجام داد بيزاري مي جويم"

اما همين عبارت آخر ، يعني بيزاري جستن رسول خدا از عمل خالد بيانگر آن است که  اين مضمون تمام حقيقت نيست و آنچه که در ساير کتب آمده است ، صحيح است ؛ زيرا اگر اين عمل خالد ، خلاف شرع نبود و تنها يک اشتباه بود ديگر برائت از آن معني نداشت و حد اکثر آن را يک اشتباه مي دانستند ؛ نه اينکه از آن بيزاري بجويند .

و به همين جهت حلبي مي گويد :

ولا يخفى أنه يبعد أن خالد بن الوليد - رضي الله تعالى عنه - إنما قتلهم لقولهم : صبأنا ولم يقولوا أسلمنا  .

 السيرة الحلبية 3 / 211 .

و مخفي نيست که بعيد است خالد تنها ايشان را به اين خاطر کشته است که گفته اند: "ما از دين گذشته خود دست برداشته ايم " به جاي آنکه بگويند : " اسلام آورديم"!!!

خالد بعد از رحلت رسول خدا :


خالد مجري طرح ترور امير مومنان (عليه السلام) :


سمعاني از مورخين و روات مشهور اهل سنت و صاحب کتاب الانساب ، ماجرايي را به صورت سربسته نقل مي کند که نشان مي دهد خالد بن وليد به دستور ابو بکر قصد ترور امير مومنان علي عليه السلام را داشته است :

ماجرا به روايت سمعاني :


قال السمعاني:

وروى عنه (يعقوب الرواجني شيخ البخاري) حديث أبي بكر رضي اللّه عنه : أنّه قال : «لا يفعل خالد ما أمر به&raquo. سألت الشريف عمر ابن إبراهيم الحسيني بالكوفة عن معنى هذا الاثر فقال : كان أمر خالد بن الوليد أن يقتل عليّاً ، ثم ندم بعد ذلك ، فنهى عن ذلك.

الانساب للسمعاني:3/95، ط. دار الجنان ـ بيروت و6/170، نشر محمد أمين دمج - بيروت - 1400 هـ

سمعاني گفته است :

 از او ( يعقوب رواجني استاد بخاري) کلام ابو بکر روايت شده است که گفت :

"خالد آنچه را به او دستور داده شده است انجام ندهد"

از سيد عمر بن ابراهيم حسيني در کوفه پرسيدم که معني اين روايت چيست؟

او گفت : به خالد دستور داده بود که علي را بکشد ؛ اما از اين کار پشيمان شده و از آن نهي کرد .

سمعاني سپس در مضمون اين روايت و سند آن اشکال نمي گيرد و اين بدان معني است که وي مضمون اين روايت را قبول کرده است .

نقل اين ماجرا به طور کامل  در کتب شيعه :

تفصيل اين ماجرا در کتب شيعه چنين آمده است که :

فرجع أبو بكر إلى منزله وبعث إلى عمر فدعاه ثم قال : أما رأيت مجلس علي منا اليوم ، والله لان قعد مقعدا مثله ليفسدن أمرنا فما الرأي ؟ قال عمر الرأي أن تأمر بقتله ، قال فمن يقتله ؟ قال خالد بن الوليد فبعثا إلى خالد فأتاهما فقالا نريد أن نحملك على أمر عظيم ، قال حملاني ما شئتما ولو قتل علي بن أبي طالب ، قالا فهو ذاك ، فقال خالد متى أقتله ؟ قال أبو بكر إذا حضر المسجد فقم بجنبه في الصلاة فإذا أنا سلمت فقم إليه فاضرب عنقه ، قال نعم .

فسمعت أسماء بنت عميس ذلك وكانت تحت أبي بكر فقالت لجاريتها اذهبي إلى منزل علي وفاطمة فاقرئيهما السلام وقولي لعلي :

(إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنْ النَّاصِحِينَ) القصص: 28/20

فجاءت الجارية اليهما فقالت لعلي عليه السلام ان أسماء بنت عميس تقرأ عليكما السلام وتقول: ان الملا يأتمرون بك ليقتلوك فأخرج أنى لك من الناصحين ، فقال علي ( ع ) قولي لها ان الله يحيل بينهم وبين ما يريدون . ثم قام وتهيأ للصلاة وحضر المسجد ووقف خلف أبى بكر وصلى لنفسه وخالد بن الوليد إلى جنبه ومعه السيف فلما جلس أبو بكر في التشهد ندم على ما قال وخاف الفتنة وشدة على وبأسه فلم يزل متفكرا لا يجسر ان يسلم حتى ظن الناس انه قد سها ، ثم التفت إلى خالد فقال يا خالد لا تفعل ما أمرتك به السلام عليكم ورحمة الله وبركاته ، فقال أمير المؤمنين عليه السلام : يا خالد ما الذي أمرك به ؟ قال امرني بضرب عنقك ، قال وكنت تفعل ؟ قال إي والله لولا أنه قال لي لا تفعل لقتلتك بعد التسليم ، قال  فأخذه علي ( ع ) فضرب به الأرض واجتمع الناس عليه فقال عمر يقتله ورب الكعبة فقال الناس يا أبا الحسن الله الله بحق صاحب هذا القبر فخلى عنه ، قال فالتفت إلى عمر وأخذ بتلابيبه وقال يا بن الصهاك لولا عهد من رسول الله صلى الله عليه وآله وكتاب من الله سبق لعلمت أينا أضعف ناصرا وأقل عددا ثم دخل منزله.

ابو بكر به منزل خويش بازگشته و کسي را به دنبال عمر فرستاد و او را خوانده و گفت : آيا جلسه امروز علي را در مورد ما نديدي؟ قسم به خدا اگر دوباره چنين بنشيند کار  ما را خراب خواهد کرد ؛ نظر تو چيست؟ گفت : من چنين نظر دارم که دستور به کشتن او بدهي ؛ گفت : چه کسي او را بکشد؟ پاسخ داد : خالد بن وليد .

پس به نزد خالد فرستاده ، به نزد ايشان آمد ؛ پس گفتند : مي خواهيم تو را به کاري بزرگ مامور کنيم ؛ پاسخ داد : من را به به هر کاري مي خواهيد مامور کنيد ؛ حتي اگر کشتن علي بن ابي طالب باشد ؛ گفتند : کار همين است ؛ پس خالد گفت : چه زماني او را بکشم ؟

ابو بکر پاسخ داد : وقتي که به مسجد آمد ؛ در هنگام نماز در کنار او بايست ؛ وقتي که من سلام نماز را دادم بايست و گردن او را بزن ؛ گفت : باشد .


  أسماء بنت عميس که همسر ابو بکر بود ، اين را شنيده و به کنيزش گفت : به منزل علي و فاطمه برو و به ايشان سلام کرده و به علي بگو :

"به درستيکه سران در مورد تو مشورت کرده اند  که تو را به قتل برسانند ؛ پس بيرون برو ؛ بدرستيکه من از خير خواهان توام" .(آيه 20 سوره قصص)
پس کنيز به نزد حضرت آمده و به علي عليه السلام گفت : أسماء بنت عميس به شما سلام مي رساند و مي گويد :"
به درستيکه سران در مورد تو مشورت کرده اند  که تو را به قتل برسانند ؛ پس بيرون برو ؛ بدرستيکه من از خير خواهان توام&quot.

پس حضرت به او گفتند به او بگو : خداوند بين ايشان و آنچه مي خواهند مانع خواهد شد ؛ سپس ايستاده و آماده نماز شدند و در مسجد حاضر شده و در پشت ابو بکر ايستادند اما نماز فرادا خواندند و خالد بن وليد نيز در کنار ايشان بوده و شمشير به همراه داشت ؛ وقتي که ابوبکر براي تشهد نشست از آنچه گفته بود پشيمان شده و از آشوب و نيز از قدرت علي و جنگاوري ايشان ترسيد ؛ پس حيران ماند و راهي براي پايان بردن نماز پيدا نمي کرد ؛  به حدي که مردم گمان کردند به او فراموشي دست داده است ؛ پس رو به خالد کرده و گفت : اي خالد ؛ آنچه را به تو دستور دادم انجام نده ؛ "السلام عليکم ورحمة الله" ( و نماز را به پايان رساند )

پس امير مومنان به خالد فرمودند : اي خالد ؛ تو را به چه چيزي امر کرده بود؟ گفت : به من دستور داده بود که گردن تو را بزنم ؛ حضرت فرمودند : وآيا چنين کاري را مي کردي؟ پاسخ داد : آري قسم به خدا که اگر به من نگفته بود چنين نکن ، تو را بعد از سلام به قتل مي رساندم ؛ پس حضرت او را گرفته و به زمين زدند ؛ مردم نيز دور او جمع شدند ؛ عمر گفت : قسم به پروردگار کعبه که او را مي کشد!!! ؛ مردم گفتند : اي اباالحسن ، تو را به خدا ، تو را به خدا ، به حق صاحب اين قبر ؛ پس حضرت او را رها کردند ؛ پس حضرت رو به عمر کرده و يقه او را گرفته و فرمودند : اي فرزند صهاک ؛ اگر نبود پيماني که رسول خدا صلي الله عليه وآله از من گرفتند ، و نيز اگر نبود دستورات خداوند که از قبل آمده است ، مي دانستي که کداميک از ما ياوران ناتوان تري دارد و نيروي کمتري دارد ؛ و سپس به منزل خود وارد شدند .

تفسير القمي: 2/ 158، 159، تفسير نور الثقلين: 4/188، الاحتجاج: 1/118 و126 وعنه في بحار الأنوار 29/127 ح 27، مدينة المعاجز: 3/152.الاصول الستّة عشر، أصل أبي سعيد عباد الصفرى، ص 18، باختصار. علل الشرايع: 192، باب 151، العلّة التي من أجلها أمر خالد بن الوليد بقتل أمير المؤمنين. وحضر المسجد وصلى خلف أبي بكر. الاحتجاج: 1/126.

خالد 1200 نفر از مسلمانان را مي کشد و از قوم ايشان در خواست دختري براي ازدواج مي کند!

بعد از رحلت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم) عده اي از سران قبايل از به رسميت شناختن ابوبکر امتناع کردند ؛ لذا ابوبکر خالد را به نزد ايشان فرستاد يکي از ايشان مجاعة بن مرارة  از روساي بني حنيفه است  ؛ او در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اسلام آورده و با گروهي به نزد حضرت آمدند ؛ رسول خدا به عنوان هديه زميني را در يمامه به وي هديه دادند .

خالد به سرزمين ايشان هجوم برد و 1200 نفر از ايشان را کشت ؛ و سپس در همان شب در حاليکه مجاعة در اسارت او بود دختر مجاعة را از او خواستگاري کرد !!!

حدثنا ابن حميد قال حدثنا سلمة عن محمد بن إسحاق قال ثم إن خالدا قال لمجاعة زوجني ابنتك فقال له مجاعة مهلا إنك قاطع ظهري وظهرك معي عند صاحبك قال أيها الرجل زوجني فزوجه فبلغ ذلك أبا بكر فكتب إليه كتابا يقطر الدم لعمري يابن أم خالد إنك لفارغ تنكح النساء وبفناء بيتك دم ألف ومائتي رجل من المسلمين لم يجفف بعد قال فلما نظر خالد في الكتاب جعل يقول هذا عمل الأعيسر يعني عمر بن الخطاب

 

تاريخ الطبري ج2/ص284 و الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله ج3/ص و69 تاريخ الخميس 3 343

 


خالد به مجاعه گفت : دخترت را به ازدواج من در بياور ؛ پس مجاعه به او گفت : کمي صبر داشته باش ؛ تو کمر من را شکسته اي و به همين سبب پشت خودت را نيز در نزد صاحبت ( ابو بکر ) شکستي ( آبروي خود را بردي) ؛ گفت اي مرد دخترت را به ازدواج من در بياور!!!پس او نيز قبول کرد .

 اين خبر به ابو بکر رسيد پس به او نامه اي نوشت که از آن خون مي چکيد ( بسيار تند بود) :

 

به جان خودم قسم اي خالد که تو بيکاري و فرصت براي ازدواج با زن ها داري !!! درحالي که در کنار تو خون هزار و دويست مرد از مسلمانان ريخته شده است که هنوز خشک نشده است !

وقتي خالد به اين نامه نگاه کرد ، گفت : اين کار شخص بدخوي کوچک است !! و مقصودش عمر بود .

شبيه همين مطلب در کتب ذيل آمده است :
تاريخ مدينة دمشق، ج 2، ص 87 و الثقات، ج 2، ص 185.

 

مخفي نيست که توجيه عده اي از اهل سنت براي اين ماجرا به اين مضمون که ايشان مسلمان نبوده اند منافات با متن نامه ابو بکر دارد ؛ و شبيه همين مطلب در موارد بعد يعني هديه دادن يک دختر به يکي از دوستانش و نيز زنا با همسر مالک مي آيد ؛ زيرا در هر دو مورد ، عمر او را خطا کار مي داند .


خالد دختري از مسلمانان را مانند کنيز به دوستش هديه مي دهد!


يکي از همراهان خالد ضرار بن الأزور نام داشت ؛ در حمله خالد به گروهي از بني اسد در زمان ابوبکر ايشان دختري زيبا روي از بني اسد را به اسارت گرفتند و يکي از سربازان اين کنيز را به ضرار تقديم کرد!!!وي با اين دختر نزديکي کرده و سپس متوجه اشتباه خوى شده به نزد خالد آمد و گفت من چنين کاري کرده ام .

خالد نيز گفت : اشکالي ندارد ، من اين کار را براي تو جايز مي کنم و دختر را به تو هديه مي دهم!!!

 

با اين همه او راضي نشده و گفت بايد عمر در اين باره نظر دهد ؛ نامه اي به عمر نوشتند و او دستور سنگسار ضرار را داد ، اما ضرار قبل از رسيدن دستور از دنيا رفت !!!

 تاريخ ابن عساكر 7 ص 31 ، وخزانة الأدب 2 ص 8 ، والإصابة 2 ص 9

خالد مالك بن نويره از شيعيان امير مومنان را مي کشد و همان شب با همسر او زنا مي کند!!!

يکي ديگر از فجايعي که خالد مرتکب آن شده است کشتن مالک بن نويره و قوم وي است ؛ وي به بهانه اينکه ايشان مرتد شده اند به جنگ ايشان رفته مالک را که از سران شيعيان امير مومنان بود به شهادت رساند و سر او را به عنوان پايه ديگ در کنار اجاقي نهاده و همان شب با همسر او همبستر شد!!!

وقتي خبر اين ماجرا به مدينه رسيد عمر از ابوبکر خواست که خالد را سنگسار کند زيرا زنا کرده است ؛ اما او نپذيرفت . گفت او را قصاص کن ؛ اما او نپذيرفت ؛ و پاسخ داد : او اجتهاد کرده و اشتباه کرده است!!!( لذا براي اين کار ثواب نيز مي برد)

عمر گفت : لا اقل او را از کار بر کنار کن!!! اما ابوبکر پاسخ داد :

"من شمشيري را که خداوند بر عليه ايشان کشيده است در نيام نخواهم گذاشت."

 

کشتن مالک بن نويره در حال اسلام به خاطر زيبايي همسرش:

وكان عبد الله بن عمر وأبو قتادة الانصاري حاضرين فكلما خالدا في أمره فكره كلامهما . فقال مالك : يا خالد : ابعثنا إلى أبي بكر فيكون هو الذي يحكم فينا فإنك بعثت إليه غيرنا ممن جرمه أكبر من جرمنا . فقال خالد : لا أقالني الله إن أقلتك . وتقدم إلى ضرار بن الازور بضرب عنقه .

فالتفت مالك إلى زوجته وقال لخالد : هذه التي قتلتني . وكانت في غاية الجمال . فقال خالد : بل الله قتلك برجوعك عن الاسلام . فقال مالك : أنا على الاسلام . فقال خالد : يا ضرار اضرب عنقه ، فضرب عنقه.

 تاريخ أبي الفداء ص 158 ، وفيات الاعيان 5 / 66 درترجمه وثيمة  تاريخ ابن شحنه ص114در حاشيه الکامل في التاريخ ج11 و فوات الوفيات ج2 ص 627

عبد الله بن عمر و ابو قتاده انصاري حاضر بودند ؛ پس با خالد در مورد مالک سخن گفتند اما او از کلام ايشان ناخشنود گشت ؛ پس مالک گفت : اي خالد ، ما را به نزد ابو بکر بفرست ؛ تا او باشد که در مورد ما حکم مي کند ؛ بدرستيکه تو غير از ما ، افرادي را که جرمشان از ما سنگين تر بوده است را نيز به نزد او فرستاده اي ؛ اما خالد گفت : خدا نبخشد مرا اگر تو را ببخشم ، پس او را به نزد ضرار بن الازور انداخته و دستور به زدن گردن وي داد .

پس مالک به همسرش نگاهي انداخته و به خالد گفت : قسم به خدا که اين زن من را به کشتن داد – همسر مالک در نهايت زيبايي بود – پس خالد گفت : نه ، و بلکه کشتن تو به سبب بازگشت تو از اسلام است ؛ پس مالک گفت : من بر اسلام هستم ؛ خالد گفت : اي ضرار گردن او را بزن ، پس گردن او را زد .

 

ابن حجر نيز گفته است :

 أن ثابت بن قاسم روى في الدلائل : أن خالدا رأى امرأة مالك وكانت فائقة في الجمال ، فقال مالك بعد ذلك لامرأته : قتلتيني يعني سأقتل من أجلك .

... عن الزبير بن بكار عن ابن شهاب : إن مالك بن نويرة كان كثير شعر الرأس فلما قتل ، أمر خالد برأسه فنصب أثفية فنضج ما فيها قبل أن يخلص النار إلى شئون رأسه.

  الاصابة 3 / 337

خالد همسر مالک را ديد – در حاليکه در نهايت زيبايي بود – پس مالک بعد از آن به همسرش گفت : تو من را کشتي ؛ يعني کشته شدن من به خاطر توست .

 ... مالک بن نويره در سرش مو زياد داشت ؛ وقتي که کشته شد خالد دستور داد که سر وي را به عنوان پايه ديگ قرار دهند ( تا بسوزد) ؛ اما غذاي داخل ديگ قبل از رسيدن آتش به پوست سر وي پخته شد ( و تازه موهاي سر او سوخته بود)


شبيه اين مطلب در آدرس هاي ذيل نيز موجود است :

تاريخ الطبري  2 / 503 و ابن الاثير در ذيل عنوان حرب البطاح وابن كثير 6 / 322 وأبو الفداء 158 ، وابن أبي الحديد ج 17 ونيز در ترجمه وثيمة در وفيات الاعيان و در فوات الوفيات 2 / 627 .

خالد همان شب با همسر مالک ازدواج ( زنا ) کرد:


وتزوج خالد بامرأة مالك - أم تميم بنت المنهال - في تلك الليلة

 تاريخ اليعقوبي 2 / 110 .

 خالد در همان شب با همسر مالک ازدواج کرد!!!

فأتاه مالك بن نويرة يناظره واتبعته امرأته فلما رآها أعجبته فقال : والله ما نلت ما في مثابتك حتى أقتلك

 تاريخ اليعقوبي: 2/110.

مالک بن نويره به نزد خالد آمد که با وي سخن بگويد و همسرش نيز به دنبال او بود ؛ وقتي خالد همسر او را ديده از زيبايي او به شگفت آمد و گفت : قسم به خدا به آنچه در دست توست نمي رسم مگر آنکه تو را بکشم!!!

عمر بر اين کار ناپسند خالد اعتراض مي کند:


فلما بلغ قتلهم عمر بن الخطاب تكلم فيه عند أبي بكر فأكثر . وقال : عدو الله عدا على امرئ مسلم فقتله ، ثم نزا على امرأته .

وأقبل خالد بن الوليد قافلا حتى دخل المسجد وعليه قباء له عليه صدأ الحديد ، معتجرا بعمامة له قد غرز في عمامته أسهما ،  فلمّا أن دخل المسجد قام إليه عمر فانتزع الاسهم من رأسه فحطمها ، ثم قال : أرئاء ؟ قتلت أمرءاً مسلما ثم نزوت على امرأته ! والله لارجمنك بأحجارك .

 ولا يكلمه خالد بن الوليد ولا يظن إلا أن رأي أبي بكر على مثل رأي عمر فيه ، حتى دخل على أبي بكر ، فلما أن دخل عليه أخبره الخبر وأعتذر إليه فعذره أبو بكر وتجاوز عما كان في حربه تلك .

قال : فخرج حين رضي عنه أبو بكر وعمر جالس في المسجد . فقال : هلم إلي يا ابن أم شملة ، قال : فعرف عمر أن أبا بكر قد رضي عنه فلم يكلمه ودخل بيته.

تاريخ الطبري   2/504 حوادث سنة 11 هـ

وقتي که خبر کشته شدن ايشان به ابو بکر رسيد ، عمر در اين زمينه با ابو بکر بسيار سخن گفت ؛ و گفت دشمن خدا بر يکي از مسلمانان تعدي کرده و او را کشته است ، سپس با همسرش نزديکي کرده است !

خالد نيز باز گشته تا به مسجد رسيد در حاليکه قبايي بر تن داشت که اثر آهن ( برخورد شمشير) بر روي آن بود ؛ عمامه خود را بر سر گذاشته و چند تير در آن قرار داده بود ( تا حالت بازگشت از جنگي سخت داشته باشد ) وقتي که به مسجد وارد شد ، عمر به سوي او رفته و تيرها را از عمامه او بيرون آورده شکست و گفت : آيا مي خواهي ظاهر سازي کني؟ مردي مسلمان را کشته و با همسر او نزديکي کرده اي ؟ قسم به خدا که تو را سنگسار خواهم کرد .

خالد با او سخن نمي گفت و چنين گمان داشت که نظر ابو بکر نيز همان نظر عمر است ؛ تا اينکه به نزد ابو بکر رسيد ؛ وقتي که به نزد او رسيد ماجرا را براي او نقل کرد ؛ ابو بکر نيز او را معذور دانسته و از گناهاني که در اين جنگ مرتکب شده بود گذشت !!!

وقتي که ابوبکر از او راضي شد از نزد او بيرون آمد در حاليکه عمر در مسجد نشسته بود ؛ پس به او گفت : اي فرزند ام شمله به نزد من بيا ؛ پس عمر دانست که ابو بکر از او گذشته است ؛ پس با او سخن نگفت و به خانه خويش رفت .

شبيه اين مطلب در آدرس هاي ذيل آمده است :

الكامل في التاريخ: 2/359، إمتاع الأسماع للمقريزي: 14/240.

ابن خلکان گفته است :

 ولما بلغ ذلك أبا بكر وعمر . قال عمر لابي بكر : إن خالدا قد زنى فارجمه . قال : ما كنت أرجمه فإنه تأول فأخطأ . قال : فإنه قتل مسلما فاقتله . قال : ما كنت أقتله فإنه تأول فأخطأ . قال : فاعزله . قال : ما كنت أغمد سيفا سله الله عليهم .

وقتي که خبر اين ماجرا به ابو بکر و عمر رسيد ، عمر به ابو بکر گفت : بدرستيکه خالد زنا کرده است ؛ او را سنگسار کن ؛ ابو بکر گفت : من او را سنگسار نخواهم کرد ؛ زيرا او اجتهاد کرده و اشتباه کرده است !!! عمر گفت : او يک مسلمان را کشته است ؛ او را قصاص کن !!! ابو بکر گفت : من او را نخواهم کشت ، زيرا اجتهاد کرده و اشتباه کرده است !!! گفت لا اقل او را از کار بر کنار کن ؛ پاسخ داد : من شمشيري را که خدا بر ايشان کشيده است در غلاف نخواهم گذاشت!!!

 وفيات الأعيان: 6/15، كنز العمال:  5/619، حياة الصحابة للكاندهولى 2/413.

اگر شخصي اين قضايا و مخصوصا اين ماجرا و نيز آخرين عبارت را کنار هم بگذارد ، متوجه مي شود که چرا اهل سنت او را سيف الاسلام ناميده و روايتي جعل کرده اند که رسول خدا او را شمشيري از شمشير هاي اسلام ناميد ؛ زيرا او شمشيري بود که از مذهب خلفا دفاع مي کرد و اگر کسي با ايشان به مخالفت مي پرداخت ، خالد اولين کسي بود که براي دفع وي ابراز آمادگي مي کرد ؛ لذا ابو بکر نيز مي گويد : من شمشيري را که خدا !!! بر ايشان کشيده در نيام نخواهم گذاشت !!!

عزاداري براي مردگان :

همگان مي دانند که اهل سنت به پيروي از خليفه دوم عمر بن الخطاب گريه و عزاداري بر مردگان را امري نا پسند مي دانند و حتي اين را بر شيعيان عيب مي شمرند که چرا در عزاي حسين بن علي پسر رسول خدا صلي الله عليه وآله گريه و عزاداري مي کنند .

اما از طرف مقابل آنچه در مورد خود خالد بن وليد نقل شده است قابل توجه است :

5289 أخبرنا محمد بن علي الصنعاني ثنا إسحاق بن إبراهيم أنا عبد الرزاق أنا معمر عن الأعمش عن أبي وائل قال قيل لعمر بن الخطاب رضي الله عنه أن نسوة من بني المغيرة قد اجتمعن في دار خالد بن الوليد يبكين وإنا نكره أن يؤذينك فلو نهيتهن فقال عمر ما عليهن أن يهرقن من دموعهن سجلا أو سجلين ما لم يكن لقع ولا لقلقة يعني باللقع اللطم وباللقلقة الصراخ

المستدرك على الصحيحين ج3/ص336

به عمر گفته شد که زنان بني مغيره در خانه خالد جمع شده و مشغول گريه هستند و ما مي ترسيم که گريه ايشان سبب ناراحتي تو شود ؛ اگر مي خواهي ايشان را منع کن ؛ عمر گفت : مانعي ندارد که ايشان اشک هاي خود را مقداري بر او بريزند ما داميکه بر صورت نزنند و فرياد نکشند .

عمر بن الخطاب يبكي مع نساء بني مخزوم خالد بن الوليد :

 أخبرنا عيسى بن الحسين قال حدثنا أحمد بن الحارث الخزاعي عن المدائني عن أبي بكر الهذلي قال سمع عمر بن الخطاب نساء بني مخزوم يبكين على خالد بن الوليد فبكى وقال ليقل نساء بني مخزوم في أبي سليمان ما شئن فإنهن لا يكذبن وعلى مثل أبي سليمان تبكي البواكي

الأغاني ج22/ص98

عمر بن خطاب همراه با زنان بني مغيره بر خالد گريه مي کند :

عمر شنيد که زنان بني مخزوم بر خالد گريه مي کنند ، پس گريه کرد و گفت : زنان بني مخزوم در مورد ابي سليمان (خالد) هرچه مي خواهند بگويند ؛ زيرا ايشان دروغ نمي گويند ؛ و براي مثل خالد سزاوار است که گريه کنندگان گريه کنند .

قال الزبير وحدثني محمد بن سلام عن أبان بن عثمان قال لما مات خالد بن الوليد لم تبق امرأة من بني المغيرة إلا وضعت لمتها على قبره يعني حلقت رأسها ووضعت شعرها على قبره

الأغاني ج16/ص208

وقتي كه خالد بن وليد از دنيا رفت ، هيچ زني از بني مغيره باقي نماند مگر اينکه موهاي سر خود را تراشيده و بر قبر خالد گذاشت .

برخورد با صحابه :

اگر کسي اهانتي به يکي از صحابه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بکند و يا يکي از ايشان را جهنمي بداند ، اهل سنت او را کافر و اقل حکم او را شلاق خوردن مي دانند ؛ و همچنين  اگر يکي از صحابه را سب کند و مورد لعن قرار دهد همين حکم را در مورد او جاري مي کنند .

آيا سب صحابه رسول خدا تنها و تنها به اين جهت نام ايشان در ليست کساني است که رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم را مشاهده کرده اند سبب کافر شدن است ؟ و يا تنها و تنها شيعه است که به سبب لعن عده اي از صحابه که بعد از رحلت رسول مکرم اسلام به دشمني با جانشين حقيقي ايشان پرداخته و سبب شهادت دخت پيغمبر ما شدند ، کافر به حساب مي آيد؟

عمر : خالد و خاندان او خوراك آتش جهنم :

در يکي از نامه هاي عمر به خالد ، عمر در آن تصريح مي کند که من شما خاندان مغيره را اهل آتش مي دانم !!! آيا عمر بدين سبب که يکي از صحابه رسول خدا و سيف الله المسلول را اهل جهنم مي داند جهنمي است ؟ و يا نظر عمر درست بوده و خالد از اهل جهنم است ؟ و جهنمي دانستن يکي از صحابه منافاتي با عدالت ندارد؟

به متن ذيل توجه نماييد:

ومنه كتاب عمر رضي الله عنه إلى خالد بن الوليد بلغني أن أهل الشام اتخذوا لك دَلُوكاً عجن بخمر وإني لأظنكم آل المغيرة ذرء النار

الكشاف ج2/ص169 و تخريج الأحاديث والآثار للزيلعي ج1/ص473 رقم 476

نامه عمر به خالد که در آن آمده است : به من خبر رسيده است که اهل شام براي دلاکي تو در حمام ، خميري آورده اند که با شراب درست شده است ؛ و بدرستيکه من شما خاندان مغيره را خوراک آتش مي دانم .

خالد عمار ياسر را و عمار خالد را سب و لعن مي کند :

چرا وقتي يکي از غير صحابه يکي از صحابه را لعن کند کافر مي شود ويا حد اقل از عدالت ساقط ، اما وقتي دو نفر از صحابه همديگر را لعن مي کنند هر دو را عادل مي دانيد؟

  قال فاستبّ عمار وخالد أمام النبي  صلى الله عليه وسلم  فأغلظ عمار لخالد وغضب خالد وقال يا رسول الله اتدع هذا العبد يسبني فوالله لولا أنت ما سبّني عمار وكان عمار مولى لهاشم بن المغيرة فقال رسول الله  صلى الله عليه وسلم    يا خالد كف عن عمار فإنه من يسبّ عماراً يسبّه الله ومن يبغض عماراً يبغضه الله   ...

تفسير الثعلبي ج3/ص335

عمار و خالد در نزد رسول خدا يکديگر را مورد سب قرار دادند ؛ عمار براي خالد درشتي کرده و خالد عصباني شد و گفت : اي رسول خدا آيا اين بنده من را سب کند ؟ قسم به خدا که اگر شما نبودي او من را سب نمي کرد – و عمار قبل از اسلام از غلامان يکي از بستگان خالد بود – پس رسول خدا فرمودند  : اي خالد دست از عمار بردار ؛ قسم به خدا هر کس او را سب کند خدا را سب کرده است و هرکس او را به خشم آورد خدا از او خشمگين خواهد شد .

همين روايت را حاکم در کتاب خويش آورده و سند آن را صحيح مي شمارد :

المستدرك على الصحيحين ج3/ص439 ش   5667

آيا عماري که به گفته رسول خدا هميشه با حق – و به تفسير شيعه از اين روايت هميشه با امير مومنان - است به سبب اين دشنام ها از عدالت ساقط شده و يا خالد بن وليد؟

خودتان قضاوت کنيد .

خالد بدريين را اذيت مي کند :


اين مورد نيز مانند مورد بالا ، از مواردي است که در آن بين صحابه در گيري شده در آن خالد يکي از اهل بدر را مورد اذيت و آزار قرار داده است ، حکم و قضاوت با خوانندگان

أخبرنا أحمد بن علي بن المثنى حدثنا عبد الله بن عون الخرار حدثنا أبو إسماعيل المؤدب حدثنا إسماعيل بن أبي خالد عن الشعبي عن عبد الله بن أبي أوفى قال شكى عبد الرحمن بن عوف خالد بن الوليد إلى رسول الله  صلى الله عليه وسلم  فقال رسول الله  صلى الله عليه وسلم  يا خالد لم تؤذي رجلا من أهل بدر...

صحيح ابن حبان ج15/ص565 شماره 7091

عبد الرحمن بن عوف شكايت خالد بن وليد را به رسول خدا کرد ؛ پس حضرت فرمودند : اي خالد چرا شخصي از اهل بدر را اذيت مي کني ؟

اين مطالب جزيي از برخوردهاي دوگانه اهل سنت  است که اگر چيزي به نفع ايشان بود ، سعي در توجيه و حفظ وي مي کنند اما اگر به ضرر ايشان بود ، مرتکب آن را کافر و رافضي مي خوانند .

موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
    فهرست نظرات  
41   نام و نام خانوادگي:  محمدرضاشريف آبادي     -   تاريخ:  07 مهر 90 - 07:24:14
سلام آيا اهل سنت مجاز هستند در جامعه شيعي مسجدي را با نام حضرت خالدبن وليد داشته باشند و اين توهين به شيعه نيست و کسي نبايد در مقابل اين عمل کاري انجام دهد وقتي در زاهدان بازار رسولي که مرکز حضور و خريد عموم شهرستانيها و اهل شهر مي باشد تابلوي مسجد به نام حضرت خالدبن وليد با ذکر حديثي از پيامبر که خالد شمشيري از شمشيرهاي خداست در معرض ديد همگان است تکليف يک شيعه و مسئولين شهر چيست ؟
42   نام و نام خانوادگي:  بخت النصر     -   تاريخ:  08 مهر 90 - 23:01:51
جناب آقاي محمدرضاشريف آبادي
آيا براي شما و شيعيان امکان دارد که مقابل آن مسجد کتابي درباره جنايات خالد به مردم عرضه کنيد؟

ممکن است کودکان مسلمان که از مقابل آن مسجد مي‌گذرند فکر کنند که خالد بخشي از اسلام است و اسلام صحيح يعني اسلام خالد.
و اين يعني انحراف از دين.
براي جلوگيري از انحراف ديني کودکان مسلمان آيا مي‌توان مقابل آن مسجد پرده از جنايات خالد برداشت؟ مثلا با نصب پوستر و يا عرضه سي‌-دي و يا هر طريق ديگري؟
اگر يک شيعه چنين کند قواي مسلح با او چه برخوردي خواهند کرد؟
43   نام و نام خانوادگي:  جان آغا " دلسوز" محمدي     -   تاريخ:  03 بهمن 90 - 09:58:25
هيچ يكي از صحابيان بر خلاف يكي ديگري شده نميتوانند . شما كه اين همه را نوشتيد شما به نظر مايان مسلمان نميرسيد .
رسول خدا ص ميفرمايد:- هر صحابي من به مثل ستاره ها در اسمان است و اگر هر امتي ام از اينها راه يكي از صحابي هايم را تعقيب كرد واجب جنت است.
44   نام و نام خانوادگي:  سيد عبدالرحمن حسيني     -   تاريخ:  09 بهمن 90 - 13:29:21
فداي مظلوميت اهل بيت عليهم السلام
صدايي از زير سم اسب عمر مياد . مثل اين كه وهابي ها دارن اون زير له مي شن !!!
45   نام و نام خانوادگي:  دشمن     -   تاريخ:  01 اسفند 90 - 06:27:12
اللهم العن اول ضالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذالک. اللهم العن???
جواب نظر:

 

46   نام و نام خانوادگي:  غضنفري     -   تاريخ:  06 اسفند 90 - 11:05:51
جناب جان آغاى به اصطلاح "دلسوز" محمدي لطفا متن را درست بخوان ببين مطالب ازمنابع شيعه نقل شده يا منابع اهل سنت در ضمن اگه بخواهي به اين حديث"اصحابي كالنجوم....."اقتدا كني واقعا بيچاره ميشي زيرا اولا حديث جعلي ميباشد ثانيا اگه حديث را قبول داري به ابوسفيان ومعاويه اقتدا كن تا با اونا محشور بشي اميدوارم خدا كمي انصاف بهت بده تا عقلاني به موضوع فكر كني نه متعصبانه.
47   نام و نام خانوادگي:  مصطفي     -   تاريخ:  18 اسفند 90 - 15:57:01
اي خدا بر دشمن مرتضي علي لعنت
اي خدا بر قاتل مادرم زهراي مرضيه لعنت
48   نام و نام خانوادگي:  محمد علي الطاجيکي     -   تاريخ:  19 اسفند 90 - 01:21:24
با سلام....دستتان درد نکند. خيلي زيبا و قشنگ بود. خدا دخيرتان بدهد.
49   نام و نام خانوادگي:  ياسين     -   تاريخ:  20 اسفند 90 - 20:36:11
سلام به تمامي برادران مسلمان برادر عزيز دانشجو صحيح ميفرمايند بزرگترين و زيباترين كار نزديك كردن مسلمانان از هر مذهب به يكديگر هنر است و نه توهين و قضاوت در باره اشخاصي كه 1400سال پيش كه بودهاند و چه كرده اند .ودرست فرمودند برادر ارجمند دانشجو كه اين كار ما (درگيريهاي لفظي و توهين به هم )بجاي پيدا كردن راه كار جهت اتحاد و يك دلي مسلمانان فقط باعث خوشنودي دشمنان اسلام است و بس .
50   نام و نام خانوادگي:  عذرا شمال     -   تاريخ:  22 اسفند 90 - 11:49:55
رسول خدا ص هميشه به بارگاه خداوند بزرگ دعا ميكردند خداوندا دين اسلام را به اسلام اوردن عمر ابن خطاب و يا خالد ابن وليد قوت بخش. سلام از ما بر رسول خدا و ياران با صفايش و همه صحابه هاي گرامي عالي مقامش باد. قلب ما با ياد نام هر يك شان مي جهد كه هر كدام نور و چراغ دين مقدس اسلام اند از ما درود و سلام بر روان مطهر شان باد- آميين
51   نام و نام خانوادگي:  راشد     -   تاريخ:  10 فروردين 91 - 01:14:13
هرچه دروغ ازدل تان ميتوانيد بنويسيد اما مردم را نميتوانيد که مثل خود گمراه کنيد همگي ميدانند که کدام مذهب درست است شيعه (که در روزعاشورا خود را ميزنند . به سنک سجده ميکنند .نمازهاي سنت رانميخوانند .گرفتن زن صيغه اي که زنده گي يک دختر جوان را تباه ميکنندبه خانم هاي رسول الله (ص) که خداوند(ج)لقب ام المومنين راداده توهين ميکنند به اصحاب رسول الله(ص) توهين ميکنند وديگر بدعت هايشان )ويا سني که از همه اي اينها پاک هستند.
توبه کنيد پيش ازاينکه دير شود
52   نام و نام خانوادگي:  راشد     -   تاريخ:  10 فروردين 91 - 01:29:50
نميشه در روزعاشورا شما بايستيد وسني ها با اون زنجير ها وتيغه هاي خودتان بزنتون تا که خوبتر گناهايتان پاک شود.
53   نام و نام خانوادگي:  غضنفري     -   تاريخ:  17 فروردين 91 - 23:41:22
جناب راشد:تو غصه نخور همكيشانت بيش از حد نيازشون خون موحدين ومحبين اهلبيت عليهم السلام وپيروان واقعي اسلام را ميريزند.اونا انواع بمب وسلاح انتحاري را از اسرائيل بعنوان هديه ودستمريزاد ميگيرن ديگه نيازي به زنجير ندارند, تو هم اگه احتياج داري يه سري به رياض يا تل آويو بزن.
54   نام و نام خانوادگي:  جواد     -   تاريخ:  25 ارديبهشت 91 - 20:41:25
جناب راشد، 1:اين که ما خودمان را در روز عاشورا ميزنيم عين عمل کردن به نص قرآن است (ما اسئلکم عليه اجرا الا الموده في القربي) آيا شما در عزا و مرگ عزيزي مثل چقندر بي خيالي که ما در عزاي فرزند رسول الله ص بي خيال باشيم.2:اين مطلب که ما به سنگ سجده ميکنيم عين دستور دين است که سجده بر زمين صحيح است 3: در خصوص اينکه نماز هاي سنت را نمي خوانيم از شما سوال ميکنم شروع نماز هاي سنت از کجا بوده اگر نمي داني بدان از زمان خليفه دوم، آيا به خليفه جبرئيل نازل مي شده و وحي جديد آورده که اين وحي را به پيامبر ص نياورده يا از پيش خودش بوده وآيا اين بدعت نيست4: در خصوص متعه وصيغه اشکال کرديد ،شما بگوييد اين سخن از کيست (متعتان حلال في يوم رسول الله وحرام في يومنا) از علما خود بپرسيد و به خواطر داشته باشيد اين کلام نشان مي دهد که متعه يا صيغه در زمان رسول الله ص حلال بوده پس خواهشا شما کاسه از آش داغتر نباشيد5،6:ما به کسي توهين نمي کنيم الا کساني که در مقابل صحابي رسول الله قيام وخروج کردند ،شما در صحابي بودن علي ، حسن بن علي و حسين بن علي شک داريد ؟؟؟ ما از افرادي که در مقابل اين صحابي ايستادند وجنگ جمل را براه انداختندو يا حسن بن علي را مجبور به جنگ ودر نهايت صلح کردند وهمچنين صحابي مثل حسين علي (نوه پيامبر ص) را به قتل رساندند برائت و دوري ميکنيم ( هر چند اين افرا از نزديکترين افراد به رسول الله باشند ،که دستور قرآن است کسي که قرابت فکري با دين ندارد از اهل پيامبر نيست هر پند که قرابت نسبتي داشته باشد)برادر من کلام طول کشيد ولي خواهشمندم تفکر کن
55   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  26 ارديبهشت 91 - 02:57:50
با سلام
جناب راشد فرموديد كه همه ميدوند كدام مذهب درسته .
عزيز فعلاً اون دوازده تا خليفه مذهبتون را نام ببر .
مگر شما نشنيده ايد :
حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا جَرِيرٌ عن حُصَيْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يقول وحدثنا رِفَاعَةُ بن الْهَيْثَمِ الْوَاسِطِيُّ واللفظ له حدثنا خَالِدٌ يَعْنِي بن عبد اللَّهِ الطَّحَّانَ عن حُصَيْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: دَخَلْتُ مع أبي على النبي صلى الله عليه وسلم فَسَمِعْتُهُ يقول: إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً. قال: ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ قال: فقلت لِأَبِي: ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

جابر بن سمره مى‌گويد: همراه پدرم بر رسول خدا (ص) وارد شديم، شنيديم كه حضرت مى‌فرمود: امر خلافت اسلامى به پايان نخواهد رسيد مگر اين كه دوازده جانشين در ميان آنها حكومت كند. سپس كلامى را فرمود كه برايم معلوم نشد، به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود‌؟ پدرم گفت: حضرت فرمود: تمام اين دوازده خليفه از قريش هستند.

صحيح مسلم، ج3، ص1452، ح1821،

زود بشمار تا دير نشده .

فعلاً مواظب سجده گاه خودت هم نباش جايزه ميگي نه :
بشر بن وليد از ابويوسف از أبوحنيفه نقل كرده كه اگر در جاى دو پا (در هنگام نماز)، بيش از يک درهم، ادرار وجود داشته باشد، نمازش باطل مى‌شود؛ ولى اگر همين نجاست در محل سجده باشد، نماز باطل نمى‌شود.

الطحاوي الحنفي، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاي321هـ)/ الجصاص، مختصر اختلاف العلماء، ج1، ص261، تحقيق: د. عبد الله نذير أحمد، ناشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت، الطبعة: الثانية، 1417هـ

لبيك يا علي

56   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  27 ارديبهشت 91 - 20:09:28
شايد با اين مظمون جور در نمي آيد ولي هر چي جايي گشتم تا اين مطلب را بنويسم جايي پيدا نكردم جز اين قسمت رحلت ابابكر را بر بكريون عزيز تسليت مي گويم و اميدوارم بكريون با گريه بر ابابكر عذاب ايشان را در قبر زياد كنند همچنان كه مي دانيد در آيه مباركه قرآن "ربنا لا تزع قلوبنا بعد از هديتنا و هب لنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب" (ال عمران) پروردگارا اي رب من، قلب مرا تاريك مكن بعد از آنكه مرا هدايت كردي همانطور كه ميدانيد ابابكر اولين كسي بود كه حرف پيامبر را قبول نكرد و به جمله پيامبر كه فرموده بود هركس من مولاي او هستم علي مولاي اوست اعتنا نكرد و علي را بعنوان مولاي خود قبول نكرد پس نتيجه مي گيريم كه ابابكر بعد از هدايت قلبش تاريك شد و اين آيه شامل حال او نشد و ايشان جمله پيامبر و خدارا قبول نكرد و قلبش بخاطر ماديات و سلطنت تيره و تار شد جواب بكريون را در رد اين نظر مي خواهم
57   نام و نام خانوادگي:  طالب     -   تاريخ:  29 مرداد 91 - 06:04:15
سلام من مسلمانم خواهشافرقه هاي ساختگي انگليسيهامانندوهابيت كه كمتراز300سال وفقط بمنظورتفرقه دراسلام تشكيل شده انداصلانظرندهند.
وقتي حضرت عمررضي الله عنه درعزاي خالدفرمودند:علي ابي سليمان تبكي البواكي.پس چرامحبين حسين ابن فاطمه بنت الرسول درعزايش گريه نكنند؟
58   نام و نام خانوادگي:  طالب     -   تاريخ:  29 مرداد 91 - 06:22:31
خداانگليس رولعنت كنه كه اين فرقه وهابيت رودرست كرد
59   نام و نام خانوادگي:  همين     -   تاريخ:  04 شهريور 91 - 13:43:11
با سلام
آخ از دست بي سوادي آدمها و از دست تعصب خشك.آخه چرا به صحابي پيغمبر توهين مي كنيد، مگر اين نيست كه ايشان در بهشتند و ما در گمراهي.
پس توبه كنيد از تهمت هاي كه به ايشان مي زنيد و بترسيد از قيامت.
حضرت محمد براي هدايت ما انسان ها فرستاده شد و ما هنوز گمراهيم. راه حق از باطل مشخص است.
خوشا صحابي پيغمبر كه جايشان در بهشت است.
سلام بر حضرت خالد كه با شمشيرش و فكرش توانست به اسلام و مسلمين خدمتي بكند.
سلام بر حضرت عمر و حضرت علي كه مانند دو برادر ديني براي هم بودند.
سلام حضرت ابوبكر كه يار و همراه پيامبر در سخت ترين لحضات زندگي ايشان بودند.
و سلام بر تمامي مسلمانان خوش غيرت نسبت به صحابه پيامبر.
60   نام و نام خانوادگي:  محمد عالم محمدي     -   تاريخ:  05 شهريور 91 - 15:07:12
يک بار ديگر بي طرفانه و با منطق مطالعه کنيد نباشد که در نزد خدا جوابي نداشته باشي و به گناه تهمت گرفتار شويد
61   نام و نام خانوادگي:  علي رضايي     -   تاريخ:  08 مهر 91 - 17:30:40
خداوند عزوجل شما را هدايت كند لطفا چند حرف مرا خوب به دقت بشنويد. 1. اي اهل تشيع به خداوند ايمان داشته باشد روزيكه امام مهدي بيايد بخداوند قسم اولين افراد اشخاصيكه مورد خشم او قرار خواهد گرفت شما خواهيد بود. 2. شما به حضرت عمر (رض) فاش ميگويد بدون كدام دليلي موثق با وجود اينكه خوب ميدانيد كه او حتي از اولياالله نيز بود و بيشترين كرامات از او در زندگي او ديده شده است. 3. شما به حضرت حالد بن وليد (رض) فاش ميدهيد خاص بخاطر حسادت كه داريد يعني چرا او را سيف الله ميگويد اين كار بيامبر اكرم صلي الله عليه السلام بود نه كار اهل تسنن. 4. شما به ام المومنين حضرت عايشه (رض) فاش ميدهيد كه او مادر مومنين است چرا بايد چنين كرد شما به اصحاب عشره مبشره فاش ميدهيد چرا برادران چرا خداوند عزوجل شما را به راه راست هدايت كند و اگر نمي شود باز بروردگار عالم شما را تباه و برباد بي عزت و رو سياه سازد كه نه در دنيا روي ديدن داشته باشيد و نه هم در آخرت
62   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  09 مهر 91 - 11:44:25
الله اکبر با سلام جناب الي رضاء ئي . 1 ) احمق مگه تو برخلاف عقيده فاسقين عالمنماي خودت علم غيب داري کافر شدي ؟؟ ملحد شدي ؟؟ ايو به جماعت نعثل پرستت نگو که بمب بهت مي بندند ميفرستند همان جا که نعثل و محبان نعثل مي باشند .. 2 ) ما به عمر نه فاش ميگيم نه فحش ... اما هر بي پدري که به حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم تهمت هذيان بزنند او را لعنت ميکنيم و اين نه بخاطر اينه که او را محتاج لعن ميدانيم بلکه با اين کار باعث خشنودي الله سبحان تعالي حضرت محمد صلي الله عليه و الله و اهل بيت مکرمش و تمامي انبياء الهي و صالحين ميشويم ... چه کاري بهتر از اين ؟؟؟ 3 ) ما به خالد نه فاش ميگيم نه فحش ... اما هر بي پدري که مردم بي گناه را کشتار کند خصوصاٌ به همسر او تجاوز کند او را لعنت ميکنيم و اين نه بخاطر اينه که او را محتاج لعن ميدانيم بلکه با اين کار باعث خشنودي الله سبحان تعالي حضرت محمد صلي الله عليه و الله و اهل بيت مکرمش و تمامي انبياء الهي و صالحين ميشويم ... چه کاري بهتر از اين ؟؟؟ تازه شما هم بايد او را لعن کنيد چرا که به عمر شما هم فاش داد هم فحش ( البته از نظر شما ) اين سيف الضلام و الظلام به عمر شما گفت "" ابن شمله """ ( حقيقته اما حرف بديه ) حالا با اين درک اگر به خالد لعن نکني به عمر جونت جفا کردي؟؟؟ 4 ) ما به عايشه نه فاش ميگيم نه فحش ... بلکه هرکس را که الله سبحان تعالي را ازار و اذيت کرده باشد لعن مي کنيم , هرکس که پيغمبر اسلام را ازار و اذيت کرده باشد لعن ميکنيم .هر کس حضرت فاطمه سلام الله عليه و اله را اذيت کرده باشد لعن ميکنيم .. هرکه امام انس جن برادر خاتم النبين افضل المخلوق بعد از خاتم النبين را ازار و اذيت کرده باشد........هرکس به پدر خود اهانت کند لعن ميکنيم ..... اين عايشه بود که به پدرش فاش يا فحش ميداد چرا شما او را لعن نمي کنيد ؟؟؟؟ اگر اين جماعتي را که بحث کرديم لعن نکني خداوند بروردگار عالم شما را تباه و برباد بي عزت و رو سياه مي سازد كه نه در دنيا روي ديدن داشته باشيد و نه هم در آخرت لبيک يا علي
63   نام و نام خانوادگي:  رحمت اله علي نژاد     -   تاريخ:  18 مهر 91 - 15:13:57
درخانه اگر کس هست يک حرف بس است
من 32سالمه فقط يک چيز رو فهميدم عشق به اهل بيت دست خودمون نيست به والله اينطوري نيست که بگيم من تا امروز حضرت علي عليه السلام رو دوست نداشتم حالا دوست دارم نه اينکه نشه اما اين محبت پر رنگ نيست. وقتي نميتونم با بستگان خودم حتي با دليل و منطق صحبت کنم دليل براي عصمت ائمه ميارم هزار آيه و حديث ميخونم افاقه نداره ، از کتاب امام شناسي آيت الله حسيني طهراني دليل منطقي ميارم از کتاب شبهاي پيشاور ميخونم... چه انتظاري از يک سني ميخواهيم داشته باشيم. اين ضعف بزرگ علماي دين و همچنين مخصوصاً مديران فرهنگي ما در دبيرستان ها و دانشگاه ها ست که هنوز که هنوزه يک بچه شيعه دانشجو با اراجيفي که استادش تو دانشگاه بهشون ميگه سوال ميکنه خدا ممکنه اشتباه کنه
قائل به عصمت پيامبر مهرباني نشه و ....
نه شيعه ي اويم، نه محب او، دشمني ام از دشمنان او
آرزو دارم شيعه او بميرم يا علي مدد
64   نام و نام خانوادگي:  قاسيم     -   تاريخ:  03 آبان 91 - 22:07:29
سلام دوستان من به اميد که شاد موفق باشيد دوستان ازنظر من اگرمعلومات نداريد بايد به همچو مسائل جربعث کردن بي فايده است يکي ميگه حضرت علي چيکاراست وديگر ميگه حضرت عمر وحضرت ابوبکر ص خود را کافر نکنيد همگي به يک را است شيعيان وسنيان ولي علماي مردم .... کوشيش کنيدکه اين رقم بين اهل شيعيان واهل سنت تفريقه نيندازيد شما کوشيش کنيد که رفتار گوفتار خود را عاقلانه بزنيد جاهلانه حرف نزنيد خوب در زمان حضرت خالد سيقه رواج بود ياخير اين سوال را من ازشما ميکنم تشکر
جواب نظر:
باسلام 
دوست گرامي
خالد براي ما ملاك نيست تا زمان او بررسي شود ملاك ما رسول الله صلي الله و عليه و آله است در مورد ازدواج موقت به تفصيل در آدرسهاي زير بررسي شده است مطالعه كنيد:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
65   نام و نام خانوادگي:  سعيد پوريان 09161664235     -   تاريخ:  13 آذر 91 - 13:32:35
ازثابت بن ارطاه رئيس پليس مخفي معاويعه ابن ابوسفيان درگزاشي آمده است كه وي موقعي كه فرمانده سپاه اسلام در شام بود شرب خمر ميكند وبا زنان روسبي ميخوابد و بدين جهت توسط عمر بن خطاب در مدينه احضار ميگردد واز فرماندهي عزل ميگردد . بعدا به واسطه معاويه لعنت الله عليه بخشيده ميشود...
66   نام و نام خانوادگي:  شيعه     -   تاريخ:  02 دي 91 - 15:14:01
سلام لعنت خدا بردشمنان اهل بيت اللهم عجل لوليک الفرج
67   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  08 دي 91 - 23:24:35
لعنت خدا بر خالد بن وليد
68   نام و نام خانوادگي:  سامي86     -   تاريخ:  22 دي 91 - 22:32:11
بنازم به غيرت وشرافت مولايم علي (ع)،بنازم به آنهمه شجاعت ودلاوري مولايم علي،بنازم به آنهمه مظلوميت مولايم علي(ع)وفرزندان پاك و طاهرش،اي برادران اهل سنت اگر كمي درباره تاريخ اسلام وجنگهاي آن ورشادتها واز جان گذشتگيهاي مولا علي(ع) مطالعه كرده بوديد امروز خالدبن وليد را "سيف الله" نميناميديد.يك جو معرفت وانصاف هم خوب چيزيه
69   نام و نام خانوادگي:  مهدي     -   تاريخ:  23 دي 91 - 16:21:08
خالد بن وليد جنگجويي بود فرصت طلب و قاتل بي گناهان و متجاوزبه نواميس که البته تحت تاثير قدرت و صداقت پيامبر ( صلي الله عليه و اله الطاهرين )به ظاهر مسلمان شد.بعداز رحلت حضرت رسول ختمي مرتبت شخصيت خبيثش اشکار شد و جنايکاريها بسيار نمود.خالد و همدستان ابابکري و عمري اش و البته اربابان شيطاني اموي شان في نار جهنم خالدون خواهند بود.بله خالد در اتش خالد (خالد به معناي جاودانه ) ميشود انشاءالله تعالي . او قاتلي بود که لباس مسلمان برتن داشت. خوش ان روزي که دست منتقم آخرالزمان به اذن الهي اين جنايتکاران را از قبرهاي اتشينشان بيرون بکشد و پرده از ظلم هايشان برافتد. در ضمن اين اردوان بزدل کيه که شيعه ها رو حرامزاده خونده ؟ بهش بگيد حرامزاده خودتي و اون اجداد نامرد تخم حرامت.
70   نام و نام خانوادگي:  عبدالله     -   تاريخ:  28 بهمن 91 - 00:29:21
سلام عزيزم آقاي مفتي عبدالله مرداني راجع به نوشتن کتاب فقهي توسط امامان شيعه اگر لزومي بود خود پيامبر قران را مي نوشت ثانيا شيعه از زمان پيامبر وجوذ داشت و فقه را امامان از پدر به فرزند انتقال داده اند نه مثل اهل سنت که بعد از پيامبر تاسيس شد و فقهش 70 و 80 و100 و 150 سال بعد از رحلت پيامبر توسط افرادي که هيچ نسبتي و قرابتي با پيامبر نداشتند - ابو حنيفه ،مالک ،احمد ، شافعي - و رفتار او را نديده بودند نوشته شده است ثالثا امروز هم يکي از امامان ما شيعيان زنده است وما از وجود او و راهنمايي هايش همچون خورشيد پشت ابر بهره منديم اگر اين مسئله برايتان عجيب است حتما به خضر والياس و عيسي هم عقيده نداريد ويا قدرت خدا را با قدرت خودتان قياس مي کنيد مگر نمي بينيد در هيچ يک از ممالک سني حکومت خدايي وجود ندارد در حالي که شيعه چنين نيست يک گروه غير متمرکز شيعي مثل حزب الله هميشه پيروز است وهيچ وقت بر اجانب بله نمي گويند اما تمام ممالک سني ها بله قربان گوي يهود ونصارا و کفارند ايه 55 مائده تاييد خدايي ماست 56 تاييد حزب ماست وايه 57 توبيخ شماست حتما تفسير اين ايات + تفسير وانذر عشيرتک الاقربين و ايه مباهله را از تفاسير وتراجم القران اهل سنت خودتان بخوانيد منتظر شما در صراط مستقيم هستم
71   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  28 بهمن 91 - 13:04:05
اللهم اجعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي ممات محمد و آل محمد(ص). آقاي علي نژاد خوب گفتن:كه عشق به اهل بيت دست خودمون نيست. كسي ميتونه عاشق اهل بين ولعن كننده دشمنان اونهاباشه كه عاشق خدا و رسولانش باشهف پس ما شيعه ها بازم ميگيم:اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلك اللهم العن العصابه التي جاهدت الحسين و شايعت و بايعت و تابعت علي قتله الله العنهم جميعا.
72   نام و نام خانوادگي:  محمد جواد     -   تاريخ:  01 فروردين 92 - 19:50:12
عزيزان پاسخ به شبهات لطفا اشاره کنيد که چون عمر ؟؟؟ بر مسند خلافت تكيه كرد، همين خالدى را كه به رجم تهديدش كرده بود، والى دمشق گردانيد!! (سير اعلام النبلاء: ج1/378) ياعلي
73   نام و نام خانوادگي:  يس     -   تاريخ:  29 فروردين 92 - 23:18:24
برو جاوز ظهور مي كنه درد دل كن ان موقع با او
74   نام و نام خانوادگي:  عبدالاطهار     -   تاريخ:  21 خرداد 92 - 19:10:25
جناب آقاي قاسيم (شماره ي 64)واقعا جاي تاسف هست که مرتبت پيامبر اکرم حضرت محمد(ص)را به اولين ظالم حق آل محمد ابوبکر نسبت ميدهيد.آيا ابوبکر العياذ باالله پيامبر معصوم بوده که نوشته ايد:حضرت ابوبکر(ص).نوشتيد حضرت عمرفاروق و حضرت ابوبکر صديق(رض)حرفي نزديم.نوشتيد حضرت عمر فاروق و حضرت ابوبکر صديق(س)حرفي نزديم اماحالا کارتان به جاي رسيده که مي نويسيد:حضرت عمر و حضرت ابوبکر(ص)؟ماشيعيان اين حرف(ص)را پس از نام پيامبر را به صورت خلاصه ي عبارت صلي الله عليه وآله وسلم مي نويسيم و شما آله را که همان اهل بيت است،حذف کرده مي نويسيد:صلي الله عليه و سلم.که به گفته ي رسول خدا اين صلوات ناقص است.حال چرا براي حضرت علي(ع) عليه السلام نمي گوييد و به جاي آن ايشان را رضي الله عنه(گويي نعوذ با الله اميرالمومنين(ع)گناهي داشته که مي نوسيد خدا از او بعدا راضي شده باشد.)معلوم است که خدا از شخص معصوم نه تنها راضي است،بلکه از دوستدارانش هم راضي است و بر او ويارانش سلام مي فرستد.وبه جاي حضرت علي مينويسيد: حضرت ابوبکر(صلي الله عليه و سلم)الحق که ابوبکر و يارش عمر و نوکران ناصبي و وهابي شان شايسته ي مقام لعنت اللهي هستند.
75   نام و نام خانوادگي:  پرويز     -   تاريخ:  07 مرداد 92 - 16:10:41
خالد بن وليد جنگجويي بود فرصت طلب و قاتل بي گناهان و متجاوزبه نواميس که البته تحت تاثير قدرت و صداقت پيامبر ( صلي الله عليه و اله الطاهرين )به ظاهر مسلمان شد.بعداز رحلت حضرت رسول ختمي مرتبت شخصيت خبيثش اشکار شد و جنايکاريها بسيار نمود.خالد و همدستان ابابکري و عمري اش و البته اربابان شيطاني اموي شان في نار جهنم خالدون خواهند بود.بله خالد در اتش خالد (خالد به معناي جاودانه ) ميشود انشاءالله تعالي . او قاتلي بود که لباس مسلمان برتن داشت. خوش ان روزي که دست منتقم آخرالزمان به اذن الهي اين جنايتکاران را از قبرهاي اتشينشان بيرون بکشد و پرده از ظلم هايشان برافتد. مرك بر عمر مرك بر ابوبكر و مرك بر عثمان كه به رسول خدا (ص) خيانت كردند و دين اسلام را منحرف نمودند لعنت خدا بر آنها باد .
76   نام و نام خانوادگي:  محمد حنيف عزيزي     -   تاريخ:  14 مرداد 92 - 09:18:58
معلومات مختصر و درست را در بار خالد بن وليد مي خواهم
77   نام و نام خانوادگي:  مصطفي     -   تاريخ:  06 شهريور 92 - 21:23:03
به برادران عزيز که دنبال حقيقت هستند دو راه را پيشنهاد مي کنم 1- ابتداد بيائيد خلفاي راشدين را برا ساس حقيقت عملکردو سابقه آنان رادر زمان رسول خدا(ص)( قبل و بعد از بعثت) امتياز بدهيد از تولد تا مرگ به راحتي مشخص خواهد شد که چه کسي براي مناصب خلافت شايسته است . 2- در زمان گرفتاري وسختي جهت رفع مشکل به درب خانه هر چهار نفر برويد و از وي جهت رفع مشکل او راوسيله قرار دهيد - بعد متوجه خواهيد شد درب کدام خانه به روي شما باز ميشود - اين يک واقعيت است که اهل دل به آن مي رسند و نمونه آن اين ميشود که چهارده ميليون نفرروز اربعين حسيني با پاي پياده با عشق به ديار دوست ميروند - با تعصب و پافشاري روي عقايد موروثي هيچ کس به حقيقت نمي رسد
78   نام و نام خانوادگي:  مجتبي     -   تاريخ:  30 مهر 92 - 10:56:10
سلام...من نميدونم چرا برادران اهل سنت نميخوان با واقعيت کنار بيان!!!شما را به الله قسم ميدم آيا کسي که زنا کند را نبايد حد زد؟؟؟پس چرا جناب عمر بن خطاب از اين کار دوري جستند؟؟؟برادرانم!بترسيد از روزي که اين لجاجت ها وتعصب ها به غير از عذاب چيزي برايتان نخواهد داشت
79   نام و نام خانوادگي:  كيارش     -   تاريخ:  18 دي 92 - 19:48:21
خداوندا منافقان ،مشركان ، دروغگويان و خرافه پرستان را هدايت كن و اگر هدايت نشدند لعنت بفرما
80   نام و نام خانوادگي:  احمدرضا استکي     -   تاريخ:  11 بهمن 92 - 19:30:33
به نظر من عالي بود




  صفحه بعد [1] [2] [3]   صفحه قبل

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما