2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
روایات فضائل خلفا، واقعیت، یا کذب محض!؟
کد مطلب: ١٣١٠٣ تاریخ انتشار: ٢٢ دي ١٣٩٨ - ١٠:٤٥ تعداد بازدید: 3884
خارج کلام مقارن » عمومی
روایات فضائل خلفا، واقعیت، یا کذب محض!؟

جلسه چهل و نهم 98/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و نهم 98/10/16

موضوع: روایات فضائل خلفا، واقعیت، یا کذب محض!؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

پرسش:

بعضی از احادیث در مورد اهل‌بیت است که بعضی از اهل‌سنت گفتند جعلی است و بعضی گفتند صحیح است؛ کدامیک را باید پذیرفت؟

پاسخ:

ببینید این‌كه می‌گویند جعلی است، باید دلیل بیاورند؛ دلیل بیاورند كه چرا جعلی است؟ یا باید یكی از راویانش جعال و وضاع باشد، یا یك روایتی مخالف كتاب و سنت باشد تا روایت جعلی باشد.

مثلا در حدیث «انا مدینة العلم»، «ابن جوزی» می‌گوید: جعلی است. اما روایت با سندهای صحیح در كتاب‌های دیگر هم آمده، تمام بزرگان اهل‌سنت در برابر «ابن جوزی» ایستادند و می‌گویند ایشان اشتباه كرده كه گفته این روایت جعلی است.

علامت «جعل» را باید مشخص کند؛ همین‌طوری نمی‌شود كه من از پیش خودم بگویم فلان روایت جعلی است. یك وقت «ابن تیمیه» است در سرش یك چیزهای است، هر روایتی بر خلاف تفکراتش باشد می‌گوید جعلی است!! ملاك برای «ابن تیمیه» آن مطالبی است كه در ذهن او است. هر روایتی بر خلاف ذهن او باشد جعلی می‌شود!

متأسفانه طوری هم هست که وقتی می‌خواهد یك مسأله‌ای را بیان كند و بگوید جعلی است این را این‌طوری می‌گوید: "به اتفاق جمیع علما" و یا "به اتفاق جمیع مفسرین"

یعنی یك چیزی هم می‌چسپاند، و دورغ به قدری بزرگ می‌شود كه خودش هم باورش می‌شود كه واقعا یك همچنین چیزی است. لذا ما در این طور موارد، بدون این‌كه دلیلی بیاورند از آن‌ها قبول نمی‌كنیم.

حتی اگر بگویند یک روایت ضعیف است، ضعیفی كه مستدل نباشد آقایان قبول نمی‌كنند؛ در موردی كه می‌گوید ضعیف است حتما باید علت تضعیف را ذكر كرده باشد.

پرسش:

در مورد روایت «اصحابی كالنجوم» که هم درباره صحابه داریم و هم در حق اهلبیت، این را چه کار کنیم؟ بعضی از آقایان اشاره می‌كنند صحیح است و بعضی‌ها می‌گویند جعلی است!

پاسخ:

در رابطه با حدیث: «أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم»؛ آن یك بحث جدایی دارد. اضافه بر این‌كه با واقعیت نمی‌سازد، اصلا علامت جعل داخل آن است.

می فرماید: «أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم» این «أصحابي كالنجوم»؛ خلفا را هم شامل می شود؛ حال ابوبكر یك حرفی می‌زند و عمر حرف خلاف آن را زده است. ما چه كار كنیم و كدامش را قبول كنیم؟

پرسش:

بعضی از آقایان اشاره می‌كنند که این روایت «اهل بیتی کالنجوم» صحیح است و بعضی‌ها می‌گویند جعلی است!

پاسخ:

ببینید این‌كه می گوید صحیح است، چون مثلاً می‌گوید من تمام كتابم را بررسی كردم آن‌چه كه از روایات، رواتش ثقه هستند این‌ها را من آوردم. این قاعده كلی است. مثل «تفسیر علی ابن ابراهیم» كه می‌گوید من در این كتابم هرچه صحیح است آوردم. ولی اگر یك فردی آمد گفت: فلان روایت جعلی است باید دلیل جعل را بیاورد.

در دلیل جعلش یا می‌گوید: «اهل بیتی كالنجوم» فرضا مخالف با روایت «اصحابی كالنجوم» است؛ در اینجا می گوییم که اولا: «اهل بیتی كالنجوم» با «اصحابی كالنجوم» در حقیقت مثل كلی و جزئی است؛ فرضا صحیح هم باشد یك جا می‌گوید: «اصحابی كالنجوم»؛ آیا اهل‌بیت هم جزء اصحاب است یا نه؟

بعد از ذکر مثلاً روایت «اصحابی كالنجوم» از آن طرف می‌گوید: «اهل بیتی كالنجوم» یعنی «ذكر الخاص بعد العام» است، و منافات با «اصحابی كالنجوم» ندارد. بر فرض هم «اصحابی كالنجوم» صحیح باشد می‌گوییم این «اهل بیتی كالنجوم» از باب «ذكر الخاص بعد العام»‌ است. چه اشكالی دارد؟ اگر دلیل این باشد.

ولی اگر دلیل ضعف روایت «اهل بیتی كالنجوم»، ضعف روات باشد آن بحثش جدا است، یك وقت می‌گوید فلان راوی در سندش قرار گرفته که علمای رجال ما گفتند این آقا جعال بوده، این آقا وضاع بوده است؛ در اینجا می‌رویم بررسی می‌كنیم كه اگر واقعا از دیدگاه آن‌ها راویانش متهم به جعل و وضع باشند قبول می‌كنیم. البته این را كه می‌گویم بر مبنای آن‌ها باشد، نه بر مبنای ما.

پرسش:

در كتاب «عیون الاخبار» از آقا امام رضا (علیه السلام) فرمایش دارد «اصحابی كالنجوم»، حدیث صحیح است، امام رضا این حدیث را تأیید كردند.

پاسخ:

ببینید در آن‌جا بحث سر این است كه آیا واقعا آقا امام هشتم (سلام الله علیه) آمده این عبارت را وقتی كه می‌گوید پیغمبر فرمود:

«اصحابی كالنجوم»

و بعد اصحاب پرسیدند:

«ما هو المراد من اصحابك؟ قال اهل بیتی»

در آن‌جا توضیح پیامبر كنارش است؛ یعنی صدر و ذیل روایت با هم مرتبط است. ما نمی‌توانیم صدر روایت را بگیریم و ذیل روایت را رها كنیم. وقتی صدر و ذیل باهم است مراد از اصحاب، همان اهل‌ بیت می‌شود. در آن‌جا ما مشكلی نداریم.

اضافه بر آن، لَعَلّ بعضا این‌ها راجع به «اصحابی كالنجوم» عنایت خاصی داشتند؛ این را حضرت برای یك دفع دخل مقدر، بیان می‌كند. كه اگر بنا باشد «اصحابی كالنجوم» باشد، اهل‌ بیت قدر متیقن آن هستند. فرضا آن عام هم باشد، این ذكر الخاص است، یعنی قدر متیقن، این‌ها «كالنجوم» هستند بنابراین «بایهم اقتدیتم اهدیتهم»!

اضافه بر این‌كه در رابطه با اهل‌بیت، ما روایات دیگری داریم که این را تأیید می‌كند. مانند «حدیث ثقلین»، «حدیث سفینه» و دیگر احادیثی كه ما در رابطه با اهل‌بیت داریم. این‌ها همه نشان می‌دهد بر این‌كه اهل‌بیت از نظر این‌كه بتوانند برای تشریع، مصدر باشند دیگر كاملا مشخص است!

یكی از چیزهایی كه ما باید خوب روی آن كار كنیم، سه، چهار تا روایت است كه این‌ها امروز خیلی روی آن مانور می‌دهند. یكی از آن روایت‌ها، همین روایت:

«أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم»

الشريعة، اسم المؤلف: أبي بكر محمد بن الحسين الآجري، دار النشر: دار الوطن - الرياض / السعودية - 1420 هـ - 1999 م، الطبعة: الثانية، تحقيق: الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجی، ج 4، ص 1690

است. دیگری روایت:

«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر و عمر»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص 238، ح 293

است. این‌ها سه چهار تا روایت این‌طوری و مهمی دارند كه خیلی روی آن‌ها مانور می‌دهند.

«عليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين من بعدي»

رسالة المسترشدين؛ اسم المؤلف: أبي عبد الله الحارث بن أسد المحاسبي البصري الوفاة: 243هـ، دار النشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب - سوريا - 1391 - 1971، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة، ج 1، ص 37

یا مثلا در رابطه با ابوبكر است:

«ان الله يتجلى للناس عامة ولأبي بكر خاصة»

تاریخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، ج12، ص 19

یا مثلاً پیغمبر:

«كان إذا اشتاق إلى الجنة قبل شيبة أبي بكر»

المغني عن الحفظ والكتاب، اسم المؤلف: أبو حفص عمر بن بدر بن سعيد الموصلي الوراني، دار النشر: دار الكتاب العربي - بيروت - 1407 هـ، الطبعة: الأولى؛ ج1، باب في فضائل أبي بكر الصديق، ص 147

یا:

«أنا وأبو بكر كفرسي رهان»

«إن الله تعالى لما اختار الأرواح، اختار روح أبي بكر»

المغني عن الحفظ والكتاب؛ اسم المؤلف: أبو حفص عمر بن بدر بن سعيد الموصلي الوراني الوفاة: 622 هـ، دار النشر: دار الكتاب العربي - بيروت - 1407 هـ، الطبعة: الأولى، ج1، ص147

این‌ها مطالبی است كه مطرح كرده‌اند. یکی از مطالبی که خیلی روی آن مانور می‌دهند روایت «عشره مبشره» است. تقریباً قوام کارشان روی حدیث «عشره مبشره» است. و نسبت به این‌که چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند سخن گفته اند. این هم از آن‌ دسته احادیثی است که جا دارد به خوبی روی آن کار بشود.

«ابن تیمیه» عبارت خیلی زیبای دارد؛ این را عزیزان داشته باشند؛ این عبارت ایشان در خیلی از جاها که روایاتی در فضائل خلفاء وجود دارد را به خوبی جواب می‌دهد. ایشان می‌گوید:

« قد وضع الناس أحاديث كثيرة مكذوبة على رسول الله في الأصول والأحكام و الزهد و الفضائل و وضعوا كثيرا من فضائل الخلفاء الأربعة و فضائل معاوية»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص312

این عبارت «ابن تیمیه» در حقیقت تیر خلاص است برای تمام روایاتی که در فضائل خلفاء‌ آوردند. می گوید: «و وضعوا كثيرا من فضائل الخلفاء الأربعة و فضائل معاوية»

و همچنین «ابن جوزی ابوالفرج» دارد که:

«قد تعصب قوم لا خلاق لهم»

افرادی که بی‌اخلاق هستند تعصباتی دارند.

«يدعون التمسك بالسنة فوضعوا لأبي بكر فضائل وفيهم من قصد معارضة الرافضة بما وضعت لعلي عليه السلام »

این‌ها گفتند چون شیعه‌ها برای علی فضائلی جعل کردند ما هم برای ابوبکر یک فضائلی نقل می‌کنیم.

« وكلا الفريقين على الخطأ ، وذانك السيدان غنيان بالفضائل الصحيحة الصريحة عن استعارة وتخرص »

الموضوعات؛ اسم المؤلف: أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد القرشي الوفاة: 597 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415 هـ -1995م، الطبعة: الأولى، تحقيق: توفيق حمدان، ج 1، ص 225

می گوید هم شیعه و هم سنی، چه شیعه‌های که در فضیلت علی حدیث جعل کردند، و چه سنی‌هایی که در فضیلت ابوبکر حدیث جعل کردند، هر دو در خطا هستند.

در ادامه می‌گوید: ابوبکر و علی فضائل صحیحی که دارند بی‌نیاز است، نیاز نیست ما حدیث جعل کنیم. این کلام ابن جوزی ادعا است در رابطه با فضائل امیرالمؤمین شیعه و سنی همه آوردند و اجماع فریقین است. ولی در رابطه با ابوبکر، فقط سنی آورده، سنی هم که آورده خودشان هم می‌گویند «کثیرٌ من فضائل» به این شكل است. یعنی جعلی است!

و مهم‌تر از همه، من همیشه این را گفتم، این فضائل اگر واقعاً واقعیت داشت، این‌ها باید در «سقیفه» به آن استدلال می‌کردند؛ در زمان خلافت عمر، باید استدلال می‌کردند؛ در قضیه عثمان كه مردم داشتند عثمان را می‌کشتند، یکی از این روایت‌ها را که در رابطه با فضیلت عثمان آمده، اگر صحابه می‌خواندند، مردم از کشتنش صرف نظر می‌کردند.

نکته بعدی این‌که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فضائلش را شب و روز و در هر فرصتی مطرح کرده؛ ولی ما نداریم ابوبکر، عمر، عثمان چیزی در فضیلت خودشان از پیغمبر نقل کنند!! اگر دیگران هم نقل کردند عمدتاً بعد از مرگ‌شان بوده که این احادیث نقل شده! این نشان می‌دهد بر این‌که‌ همه این روایات جعلی است.

«ابن عرفه» معروف به «ابن نفطویه» دارد:

«وقد روى ابن عرفة المعروف بنفطويه... إن أكثر الأحاديث الموضوعة في فضائل الصحابة افتعلت في أيام بني أمية»

احادیثی که در رابطه با صحابه جعل شده این‌ها در ایام «بنی امیه»‌ جعل شده!

این دیگر خیلی واضح و روشن است.

«تقرباً إليهم بما يظنون أنهم يرغمون به أنوف بني هاشم»

این‌ها برای این‌که بتوانند در برابر «بنی‌ هاشم»‌ سر بلند کنند و بینی آن‌ها را به خاک بمالند، این عبارت‌ها را آوردند!

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج11، ص27

«محمد عبدوه» می‌گوید:

«وإن عموم البلوى بالأكاذيب حق على الناس بلاؤه في دولة الأمويين ! فكثر الناقلون ، وقل الصادقون، وامتنع كثير من أجلة الصحابة عن الحديث إلا لمن يثقون بحفظه»

شيخ المضيرة أبو هريرة؛ " أول راوية اتهم في الاسلام "؛ ابن قتيبة؛ تأليف: محمود أبو رية الطبعة الثالثة : مزيدة و معدلة حق الطبع محفوظ دار المعارف بمصر؛ ص 202

همین‌طور استاد «امین مصری» هم به همین شکل دارد. این‌ها بحث‌هایی مثل بحث «اصحاب کالنجوم» است وقتی كه بحث می‌كنند خیلی از بزرگانشان می گویند صحیح نیست! مثلا «بزّار» یکی از محدثین بنام‌شان است می‌گوید همچنین چیزی صحیح نیست. «بیهقی» می‌گوید: ضعیف است! و «احمد ابن حنبل» می‌گوید: «لا یصح هذا الحدیث» یا «ابن عبدالبر» می‌گوید: «اسناد لا یصح»! «ابن قیم جوزی» می‌گوید این حدیث باطل است.

«ابن حزم» هم می‌گوید:

«هذا خبر مكذوب موضوع باطل»

یعنی من ندیدم در هیچ روایتی این‌طور، چهار تا ویژگی برایش بیاورد و بگوید این مکذوب، موضوع، باطل است! بعد می گوید:

«لم يصح قط»

این روایت هرگز صحیح نبوده است!

البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير؛ اسم المؤلف: سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد الأنصاري الشافعي المعروف بابن الملقن الوفاة: 804 ، دار النشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية - 1425هـ-2004م، الطبعة: الاولى، تحقيق: مصطفى أبو الغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ج 9، ص 587

«ابن ابی العز حنفی» به همین شکل می‌گوید:

«حدیثٌ ضعیفٌ»

«ابن قیم» شاگرد «ابن تیمیه» به همین شکل؛ «مبارکفوری زیعلی» هر کدام از این آقایان دست‌شان رسیده این روایت را تضعیف کردند؛ ولی با تمام این حال ما می‌‌بینیم که این روایات در نمازهای جمعه، یا منبرهای آقایان به طور مفصل این مباحث مطرح می‌شود و توجهی ندارند به این‌که آیا صحیح بوده یا صحیح نبوده است.

یا مثلاً همین روایت:

«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص 238

در «مسند احمد» و ... آوردند. «ابن حزم اندلسی» می‌گوید:

«ولو أننا نستجيز التدليس والأمر الذي لو ظفر به خصومنا طاروا به فرحا أو أبلسوا أسفا لاحتججنا بما روي اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر »

اگر یک روزی جایز بود ما تدلیس بکنیم. دشمنان ما اگر به همچنین چیزی دسترسی داشته باشند از خوشحالی به پرواز در می‌آیند ما هم به حدیث: اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر» احتجاج می‌كردیم

«ولكنه لم يصح»

این روایت صحیح نیست!

«ويعيذنا الله من الاحتجاج بما لا يصح»

الفصل في الملل والأهواء والنحل؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548 ، دار النشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، ج4، ص 88

تک تک راویان این حدیث مشكل دارند. به قول «ابن عدی» می‌گوید یا منکر المتن است یا منکر الإسناد است

«وهو الی الضعف اقرب»

«ذهبی» می‌گوید این روایت غلط است! «احمد بن صلیح» که در سند است «لا یعتمد علیه»

«وهذا غلط واحمد لا يعتمد عليه»

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود؛ ج1، ص 243

ببینید تک تک این روایت‌ها که حضرات در فضیلت مطلق صحابه و یا نسبت به ابوبکر و عمر آورده‌اند شما نگاه بکنید و روی آن تحقیقی کنید همه‌ آن به همین شکل است. تمام این قضایا را آوردند.

یا در حدیث كه دارند:

«سُدُّوا عَنِّي كُلَّ خَوْخَةٍ في هذا الْمَسْجِدِ غير خَوْخَةِ أبي بَكْرٍ»

تمام سوراخ‌های که به مسجد باز است همه را ببندید غیر از سوراخی که از خانه ابوبکر بر مسجد است!

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص 178، ح 455

این حدیث را جعل کردند در رابطه با حدیث:

«سد الأبواب كلها إلا باب علي»

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 42، ص 122

این آقایان می‌گویند که اصلاً ابوبکر در «مدینه» خانه نداشت تا این‌که خانه‌اش کنار مسجد باشد و از خانه‌اش هم یک سوراخ و خوخه‌ای به مسجد باز بشود. دارد بر این‌که منزلش در «سنح» بوده در نزد زوجه‌اش حتی وقتی که خلیفه شد از «سنح» با اسب و یا شتر به «مدینه» برای ریاست مردم می‌‌آمد و غروب به مکانش بر می‌گشت. 6 ماه بعد از این‌که خلیفه شد پیاده می‌آمد بعضاً هم سوار اسب می‌شد.

تمامی این‌ها نشان می‌دهد بر این‌که به قولی می‌گویند آش به قدری شور می‌شود که صدای آشپز هم در می آید. یا مثلا دارند:

«ما طلعت شمس ولا غربت بعد النبيين والمرسلين على رجل أفضل من أبي بكر»

هم چنین دارد:

«قوله صلى الله عليه وسلم لأبي بكر وعمر هما سيدا كهول أهل الجنة»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص623

«یحیی ابن اکثم» که با امام جواد مناظره داشت از حضرت سوال کرد امام فرمود: این از محالات است برای این‌كه اهل بهشت همه جوان هستند. آن‌جا خانه سالمندان نیست هر چه پیر و پاتال باشد آن‌جا بریزند.

تمام جمعیتی كه وارد بهشت می‌شوند، همه جوان در سن 24- 25 سالگی هستند و همین‌طور دارد خداوند به هر کدام‌ این‌ها قدرت 60 تا جوان عزب را می‌دهد، در آن‌جا آن هفتصد، هشتصد تا حوری و... اصلا مرد می‌خواهد كه از عهده آن‌ها در بیاید!! ولی وقتی كه پیره مرد باشد كاری نمی‌تواند انجام دهد.

برخی‌ها اخباری كه جعل می‌کنند ما کار به دیانتش نداریم، عقل و شعورها کجا رفته؟ مثلاً اکثر چیزهایی که از عایشه در مورد مسائل جنسی نقل می‌کنند، عایشه ضمن این‌که می‌خواهد بیان کند یک کارگاهی می‌گذارد تا به طور عملی انجام بدهد!! مثلاً می‌گویند غسل چطوری است؟ خودش شروع می کند به غسل می‌کند!!

من نمی‌دانم پیغمبر اکرم یا دیگر افراد وقتی در مورد غسل از این‌ها سوال می‌کردند می‌گفتند آب بیاورید من غسل کنم شما ببینید که من چطوری غسل می‌کنم؟

یک روایتی در «صحیح بخاری» است از عایشه سوال می‌کنند اگر کسی با همسرش نزدیکی کند و منی انزال نشود، آیا غسل می‌آید یا نه؟ عایشه می‌گوید: بله پیغمبر آن وقتی که به سن پیری رسیده بود با من نزدیکی می‌کرد، آلتش خیلی شل بود نعوظ کامل نداشت؛ ولی هم پیغمبر غسل می‌کرد و هم من غسل می‌کردم!

شما ببینید چقدر مسخره است؛ از تو سوال کردند اگر زن و مرد بدون انزال با هم نزدیکی کنند حکمش چه است؟ این غسل دارد یا ندارد؟ بگو غسل واجب است تمام شد رفت! این‌که پیغمبر پیر بود شل بود نعوظ نداشت!!

از این قبیل روایت از عایشه الی ماشاء الله آقایان جمع کردند، که البته من احتمال زیاد هم می‌دهم «بنی امیه» این‌ها را از قول عایشه ساختند تا در حقیقت بخواهند پیغمبر را بد نام کنند كه یك همسر این چنینی داشته است كه تمام اسرار خانوادگی اش را این‌طوری فاش می‌كرده است.

روایت هم دارند كه اگر یک مردی مسائل زناشویی خودش را برای مردم مطرح بکند، این آدم بی‌عقل را خدا مورد غضب قرارش می‌دهد، اضافه بر این‌که نشانه حماقت است بلکه مورد غضب خدا هم قرار می‌گیرد.

یا مثلاً «انس» می‌گوید پیغمبر در یک ساعت با ده تا از همسرانش نزدیکی می‌کرد و آخ هم نمی‌گفته است!! بعد از «انس» سوال می‌کنند مگر می‌شود در یک ساعت 10 مرتبه انسان نزدیکی کند؟ می گفت: بله پیغمبر میان ما مشهور بود و قدرت شهوت چندین جوان را داشت.

ببینید یا پیغمبر - نستجیر بالله - این را گفته كه ذم بر پیغمبر است؛ اگر زنان پیغمبر گفتند ذم بر امهات المومنین پیغمبر است. یا نه، «انس» خودش از لای در نگاه می‌کرده!!

پیغمبر، خانه هر یک از همسرانش تقسیم کرده بودند. یک شب این‌جا، یک شب آن‌جا بود یعنی به آن‌جا می‌رفت تا صبح آن‌جا بوده. ما نداریم پیغمبر یک شب خانه دو تا زنش بوده، یا خانه سه تا زنش بوده! این خیلی واضح و روشن است. ولی ایشان می‌گوید پیغمبر با ده نفر از خانم‌هایش نزدیکی می‌کرده؛ اگر «انس» از لای در نگاه کرده و دیده، این ذم بر «انس» است که شما می‌گویید صحابی پیغمبر است و تازه غلام پیغمبر هم بوده است!!

هر طرف را شما بیاورید محکوم است. شما حساب کنید یک جوان مسیحی، یک جوان یهودی، یک لائیک وقتی این روایت‌ها را ببینید چه می‌گوید؟ فیلم فتنه‌ای که در «هلند» درست کردند از همین روایت‌ها گرفتند و یک فیلم فتنه‌ای علیه پیغمبر درست کردند. یا «آیات شیطانی» که «سلمان رشدی» نوشت، تمام روایات و مطالبی که در این کتابش آورده، همه بر گرفته از «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است. چیزی افزون بر این‌که آن‌ها آوردند نیاورده است.

من معتقدم باید اهل‌سنت را وادار کرد که بیایند یک اقدام قاطعی بکنند، این دسته از روایاتی که در کتاب‌های این‌ها آمده این‌ها را قاطعانه دور بریزند و باید شجاعت به خرج بدهند. این‌ روایاتی که آبروی پیغمبر را این‌طوری برده روایت‌های این‌طوری را از كتاب‌هایشان حذف كنند.

شما ببینید الان فاطمیه نزدیک است؛ می گویند مگر می‌شود عمر به دختر پیغمبر جسارت کند؟ عقل این را می‌پذیرد؟ چطور شد شما ده‌ها مطالب خلاف از عمر، ابوبکر از پیغمبر نقل می‌کنید عقل می‌پذیرد؛ ولی وقتی به قضیه حضرت زهرا می‌رسد نمی‌پذیرد؟

متأسفانه بعضی از شیعه‌های نمی‌دانم چه بگوییم احمق، سنی زده، فریب خورده، امروز در جامعه ما همین بحث‌ها را دارند مطرح می‌کنند. می‌گویند مگر شجاعت علی اجازه می‌داد!؟ من نمی‌توانم قبول کنم علی شجاع بود اجازه بدهد همسرش را کتک بزنند و او عکس العمل نشان ندهد!

شماها غیرتی‌تر از امام صادق و امام باقر شدید؟ از ائمه غیرتی‌تر شدید که این قضایا را نقل کردند!؟ چرا چشم‌هایتان این را می‌بیند؛ ولی چشم‌های‌تان کور است كه آن‌ها را نمی‌بیند.

ما روایات مختلفی داریم كه صدیقه طاهره پشت در بود و امیر المؤمنین با یارانش داخل اتاق بودند، این حادثه در عرض چند ثانیه انجام شد. امیرالمؤمنین کمربند عمر را گفت و او را بلند کرد و به زمین کوباند و هیچ کدام از آن جمعیت جرأت نکردند به طرف علی بیایند.

امیرالمؤمنین فرمود زهرا جان اگر من بخواهم این‌ها را نابود کنم حرفی ندارم؛ ولی اگر این‌ها را از بین ببرم اختلاف داخلی شروع می‌شود دیگر نام پدر تو از زبان‌ها می‌افتد چه كار كنم؟ حضرت زهرا فرمود من به این ظلم حاضرم؛ ولی حاضر نیستم نام پیغمبر و اسلام از بین برود.

شما حساب کنید جنگ داخلی که شروع بشود «یهودی»ها، «منافقین»، دولت بزرگ و مقتدر «ایران» در کمین نشسته‌اند، دولت مقتدر «روم» در کمین نشسته؛ اصلاً یک مسلمان روی زمین نمی‌گذاشتند بماند. چه فاطمه زهرا، چه امیرالمؤمنین، چه عمر، چه ابوبکر همه‌شان را از بین می‌‌بردند. اینها دنبال فرصت می‌گشتند. عقل هم چیزی خوبی است خدای عالم به کسی داده باشد. عقل خدا دادی را این‌ها استفاده نمی‌کنند.

این‌که بچه‌ شیعه‌های ما امروز این‌طوری می‌کنند این برای آدم درد است! درد برای ما این است که شیعه‌های ما این شعارها و حرف‌ها را می‌زنند. شما بروید روایات و احادیث را ببینید، دارند می‌گویند: آقا 1400 سال قبل یک آخوندی آمده این حرفها را گفته ما باید حرف او را بپذیریم!؟ آخر بابا اگر 1400 سال قبل «کلینی» و «صدوق» را کنار بگذارید، شما دو رکعت نماز صبح نمی‌توانید بخوانید!

همان‌هایی که گفتند نماز صبح دو رکعت است و رکوع و سجده دارد، هما‌ن‌ها قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا، کسر ضلع حضرت زهرا، سقط محسن حضرت زهرا و شکستن سینه حضرت زهرا را گفتند. این‌كه ما بیاییم روی شاخه بنشینیم و به عکس بُنْ شاخه را اره كنیم این‌طوری نمی‌شود، اولین كسی كه از این شاخه بیفتد خودمان هستیم.

من نمی‌دانم بعضی‌ها كه این حرف‌ها را می‌زنند چه تصوری دارند و آن‌وقت انتظار هم دارند كه همه حرف آن‌ها را گوش كنند. حتی یكی از این آقایان گفته بود: "اگر سنی‌ها بیایند «حی علی خیر العمل» را در نمازشان اضافه كنند ما هم «اشهد ان علیا ولی الله» را حذف می‌كنیم." ما هم می گوییم: شما اشتباه و غلط می‌كنی!

اولا آن‌ها به هیچ وجهی حاضر نیستند این كار را بكنند، آن‌ها را اگر قطعه قطعه هم بكنند «حی علی خیر العمل» را اضافه نمی‌كنند و «الصلاة خیر من النوم» را حذف نمی‌كنند.

آن كه هیچی، شما بیا به این‌ها بگو شما «ابوطالب» را كافر می‌دانید، دست از كفر «ابو طالب» بردارید! اگر این كار را كردند! اصلا ما كاری به این چیزها نداریم. در «صحاح» این‌ها آمده كه حضرت «ابوطالب» (سلام الله علیه، سلام الله علیه، سلام الله علیه) در آتش جهنم است، و از شدت حرارت مغزش می‌جوشد!!

آیا حاضر هستند از این دست بردارند یا نه حاضر نیستند از این دست بردارند؟! این یك چیز خیلی جزئی است. 1400 سال است از این نتوانسته‌اند دست بردارند، آن وقت شما می‌آیید می‌گویید این‌ها بیایند «حی علی خیر العمل» را در نمازشان اضافه كنند، دست از «الصلاة خیر من النوم» بردارند.

بعضی از دوستان خودی، یك سری حرف‌هایی می‌زنند كه واقعا آدم مبهوت می‌ماند كه قضیه چیست؟ خدای عالم عاقبت همه ما را ختم بخیر كند، بعضی از افراد هستند آخر عمر به جای این‌كه از كیان اهل‌بیت دفاع بكنند دچار لغزش می‌ّشوند. این‌كه در زندگی‌شان چه گناهی كرده‌اند كه خدای عالم این‌طور این‌ها را گرفتار كرده است، چه معصیتی از این‌ها صادر شده كه این‌طور خدای عالم:

(ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يسْتَهْزِئُونَ)

سپس سرانجام کساني که اعمال بد مرتکب شدند به جايي رسيد که آيات خدا را تکذيب کردند و آن را به مسخره گرفتند!

سوره روم (30): آیه 10

عاقبت این‌ها را این‌طوری قرار داده است، ما نمی‌دانیم! این آقایان باید یك مقداری نسبت به گذشته خودشان تجدید نظر كنند و یك مطالعه‌ای داشته باشند.

«والسلام علیكم ورحمة الله وبركاته»



مطالب مرتبط:
مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (23)مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (22)مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (21)مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (19)
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب