2024 May 2 - پنج شنبه 13 ارديبهشت 1403
بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه» (9)
کد مطلب: ٨٢٧٢ تاریخ انتشار: ١٨ آبان ١٣٩٤ - ١٠:٣٦ تعداد بازدید: 2498
خارج کلام مقارن » بررسی شبهات تقیه
بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه» (9)

جلسه هجدهم 94/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هجدهم 94/08/18

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

بحث ما پیرامون بررسی شبهات «تقیه» بود. در جلسات گذشته، برخی از این شبهات وهابی ها را مطرح کردیم و جواب هم دادیم. وهابی ها نمونه هایی از روایات ائمه را که به خیال خودشان می توانند با آنها شیعه را محکوم بکنند و یا عبارات شاذ برخی بزرگان شیعه را جمع آوری کرده اند، که هر کجا گیر می افتند، برای رهائی از شکست، از آنها استفاده می کنند.

شبهه ای فراگیر در مسئله «تقیه»

یکی از این نمونه ها و شبهاتی که در غالب کتابهای وهابیت نیز مطرح شده است مثل آقای «غالب عواجی» در کتاب «فرق معاصره»؛ پروفسور «فهد عبدالرحمن رومی» در «اتجاهات»؛ «محمد ابراهیم احمد» در «مصطلحات فی کتب العقائدی»؛ «قفاری» در «اصول مذهب»؛ و «عبدالقادر سقاف» در «موسوعه»،و... مطرح کرده اند، و این شبهه، ریشه در تاریخ هم دارد، به طوری که «فخر رازی» در کتاب «المحصل» این شبهه را نقل کرده است.

شبهه از این قرار است که «محمد احمد لوح» مطلبی را از «حسن بن موسی نوبختی» که یکی از علمای شیعه، متوفای 310 هجری است، که هم خودش و هم کتابش مورد تأیید شیعه است، نقل می کند که خواهیم دید که اصلاً ایشان این حرف را نگفته بلکه ایشان از فردی به نام «سلیمان بن جریر» که بنیانگذار فرقه جریریه و از دشمنان شیعه و ناصبی هم هست این مطلب را نقل کرده است. ولی این آقا، سخن را منتسب کرده به آقای نوبختی و گفته است که:

«يقول عالمهم النوبختي معلّلاً لمسألة التقيّة: «وامّا التقيّة فانّه لما كثر على أئمتهم مسائل شيعتهم في الحلال و الحرام و غير ذلك من صنوف أبواب الدين فأجابوا فيها، و حفظ عنهم شيعتهم جواب ما سألوهم و كتبوه و دوّنوه، و لم يحفظ أئمتهم تلك الأجوبة بتقادم العهد و تفاوت الأوقات، لأنّ مسائلهم لم ترد في يوم واحد و لا في شهر واحد بل في سنين، أجوبة مختلفة متضادة، وفي مسائل مختلفة أجوبة متفقة، فلمّا وقفوا على ذلك منهم ردوا اليهم هذا الاختلاف و التخليط في جواباتهم و سألوهم عنه و أنكروا عليهم، فقالوا: من أين هذا الاختلاف و كيف ذلك؟ قالت لهم أئمتهم: انّما أجبنا بهذا للتقيّة و لنا أن نجيب بما أجبنا، و كيف شئنا لأنّ ذلك إلينا، و نحن أعلم بما يصلح و ما فيه بقاؤكم و كفّ عدوكم عنّا و عنكم، فمتى يظهر من هؤلاء على كذب» قلت: هذا التعليل فيه اعتراف بالواقع الذى ألجأ الشيعة إلى جعل التقيّة دينا متعبدا به، و أما كون الأئمة هم الذين تفلسفوا هذا التفلسف ففيه نظر.»

نوبختی یکی از علمای شیعه در بیان مبنای تقیه می گوید: وقتی سؤالات شرعی شیعیان از ائمه خودشان زیاد شد، و ایشان به این سؤالات جواب دادند، شیعیان این جوابها را حفظ کردند و نوشتند و تدوین کردند. ولی ائمه این جوابها را حفظ نکردند و با گذشت زمان و فاصله افتادن بین جوابها، این جوابها را فراموش کردند. زیرا سؤالاتی که پرسیده می شد، در یک روز و یک ماه نبود، بلکه گاهی اوقات دو سال فاصله می افتاد. لذا ائمه به سؤالات مشابه، جوابهای متضاد می دادند و به سؤالات مختلف، جوابهای مشابه! وقتی شیعیان این اختلافات و تناقض در جوابها را دیدند، اینها را به ائمه عرضه کردند ولی ائمه، این تناقضات را منکر شدند. شیعیان پرسیدند: پس این اختلافات و تناقضات در جوابها از کجاست؟ ائمه گفتند: از روی تقیه است. ما به هر صورت که بخواهیم جواب سؤال شما را می دهیم. این مربوط به خود ماست. و ما مصلحت شما را بهتر می دانیم. و مصلحت شما و خودمان را در مقابل نقشه دشمنان، بهتر می فهمیم.

من می گویم: این اعتراف واضحی است از ناحیه شیعیان برای جعل تقیه. ولی اینکه این تناقضات به ائمه نسبت داده شده و حکمت تقیه بیان شده، دارای اشکال است.

جناية التأويل الفاسد، 312، 313، و اصل روایت در فرق الشيعة نوبختي، ص 85 ـ 87

نظر «غالب عواجی» وهابی، در رابطه با تقیه شیعیان!

دکتر «غالب عواجی» که از علمای وهابی عربستان است، در همین زمینه، نکات قابل تأملی دارد و می نویسد:

«زعم الشيعة أن المعيار الصحيح لمعرفة الشيعي من غيره هو الاعتقاد بالتقية، و ينسبون إلى الأئمة المعصومين- في زعمهم- أنهم هم الذين قالوا هذا الكلام. فقد رووا عن الحسين بن علي بن أبي طالب الإمام الثالث أنه قال: لولا التقية ما عرف ولينا من عدونا»

شیعه گمان کرده است که معیار صحیح برای شناخت شیعه از دیگر فرق، اعتقاد به تقیه است. و تقیه را هم به ائمه خودشان نسبت می دهند که آنها این مسئله را بیان کرده اند. از حسین به علی به ابی طالب که امام سوم شیعیان است، روایت کرده اند که گفته است: اگر تقیه نبود، دوست ما از دشمن ما شناخته نمی شد.

فرق المعاصره، ج1، ص 385

البته ایشان این مطلب را از کتاب «الشيعة و السنة» احسان الهی ظهیر، ص 157. و او هم از كتاب «الاعتقادات» ابوالحسن اشعری قمي نقل کرده است.

در جای دیگری می نویسد:

«ساوى الشيعة بين التقية و بين الذنوب التي لا يغفرها الله كالشرك. فرووا عن عليّ بن الحسين الإمام الرابع أنه قال: يغفر الله للمؤمن كل ذنب و يطهره منه في الدنيا و الآخرة ما خلا ذنبين، ترك التقية، و ترك حقوق الإخوان. و لكن الله تعالى قد قال: {إن اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ} و هذه المواقف للشيعة تجعل من الصعوبة بمكان التفاهم المخلص بينهم و بين المخالفين لهم -خصوصاً أهل السنة- و ذلك أن الشيعي إذا رأى أنه في موقف الضعف لجأ إلى التقية، و في هذه الحال له من الأجر الذي قدّره الشيعة»

شیعه، گناه ترک تقیه را همسان با گناهانی مثل شرک دانسته است که هرگز خدا نمی بخشد. ایشان از امام چهارم خود نقل کرده اند که گفته است: خداوند تمامی گناهان انسان را می بخشد و او را در دنیا و آخرت پاک می گرداند، به غیر از دو گناه! گناه ترک تقیه، و گناه ترک حقوق برادران دینی! این درحالی است که خداوند متعال می فرماید: خداوند گناه کسی را که به او شرک بورزد، نمی بخشد و گناه غیر شرک را از هر که بخواهد می بخشد. این دیدگاه شیعه، تفاهم ایشان با مخالفین خود مثل اهل سنت را سخت می کند. زیرا شیعه هر گاه خود را در تنگنا ببیند، به تقیه پناه می برد و به زغم خود، اجر و پاداش هم می برد.

فرق المعاصره، ج1، ص 385

آقای «غالب عواجی» در ادامه، مطالبی را نیز، از کتاب «مختصر التحفة الإثني عشرية» نقل می کند. اصل کتاب التحفة، نوشته «دهلوی» است. و «مختصر التحفة»، نوشته «آلوسی» است.

وی در ادامه می نویسد:

«ومنها ما وجدوه من كلام الأئمة في مدح الصحابة الذين تبرأ منهم الشيعة و يعتبرونهم كفاراً، فزعموا أن ذلك المدح إنما كان تقية.»

از جاهای دیگری که شیعه، تقیه را به خاطر آن جعل کرده است، جائی است که اینها از کلام امام خود، مطالبی را در مدح صحابه پیدا می کنند. صحابه ای که شیعیان از آنها تبری می جویند و آنها را کافر می دانند. اینها گمان می کنند مدحی که فلان امام شیعه از فلان صحابه کرده، از روی تقیه بوده است.

فرق المعاصره، ج1، ص 387

و باز می نویسد:

«وما رووه عن الأئمة و أنهم كانوا يلجؤون إليها كذب، بل كذَّبوا أنفسهم بأنفسهم حيث يذكرون روايات كثيرة لأناس سألوا بعض الأئمة المعصومين -حسب زعمهم- عن مسائل فأجابوا فيها بجواب، ثم سألوهم بعد مدة فأجابوا فيها بجواب آخر دون أن يوجد أي داع للتقية لصدور تلك الإجابات المختلفة من إمام واحد عن مسألة واحدة بين خاصة الإمام و شيعته و أنصاره كما صرحت بهذا مصادرهم

و آنچه که اینها از ائمه خود نقل کردند که به خاطر دروغ به تقیه پناه می بردند. بلکه خودشان به خودشان دروغ می گفتند. زیرا روایات زیادی را برای مردم نقل می کردند که اینها مسائلی را از ائمه سؤال کرده بودند و ائمه نیز جوابی داده بودند. سپس بعد از گذشت مدتی، باز آن سؤالات را از ائمه می پرسیدند ولی جوابی غیر از جواب قبلی دریافت می کردند. لذا برای رهائی از جوابهای متناقض که از یک سؤال و از یک امام صادر شده بود، به مسئله تقیه پناه بردند.

وهذا اعتراف منهم بأن الأئمة لا يلجؤون إلى التقية بسبب الخوف و إنما هو بسبب الجهل، و لا شك أن هذا طعن شنيع في أولئك الذين يدعون عصمتهم.

و این اعترافی از شیعیان است به اینکه ائمه شیعه، از روی ترس به تقیه پناه نمی برند، بلکه از روی نادانی ایشان است که به تقیه پناه می برند!! و شکی نیست که این مطلب، طعن زشتی است به ائمه ای که ادعای عصمت ایشان را دارند.

فانظر إلى ما أورده النوبختي عن عمر بن رباح، و ما أورده عنه أيضاً الكشّي في رجاله أنه سأل أبا جعفر عن مسألة فأجاب فيها بجواب، ثم عاد إليه في عام آخر فسأله عن تلك المسألة بعينها فأجاب فيها بخلاف الجواب الأول فقال لأبي جعفر: هذا خلاف ما أجبتني في هذه المسألة العام الماضي، فقال له: إن جوابنا ربما خرج على وجه التقية فشكك في أمره و إمامته

شما نگاه بکن به روایتی که نوبختی از عمر بن رباح نقل کرده است. و یا روایتی که کشی در رجالش از او نقل کرده است که از امام باقر از مسئله ای سؤال شد، و ایشان یک جوابی داد. سال بعد، همان سؤال را از امام باقر پرسید و جواب دیگری شنید. لذا به امام باقر گفت: این جواب شما، بر خلاف جوابی است که در سال گذشته به من داده بودید!؟ امام باقر گفت: چه بسا ما از روی تقیه جواب سؤالات را می دهیم. وقتی این را گفت، در امامت امام باقر به شک و تردید افتاد.

فلقي رجلاً من أصحاب أبي جعفر يقال له محمد بن قيس فقال له: إني سألت أبا جعفر عن مسألة فأجابني فيها بجواب، ثم سألته عنها في عام آخر فأجابني فيها بخلاف جوابه الأول، فقلت له: لم فعلت ذلك؟ فقال: فعلته للتقية.

پس با مردی از اصحاب امام باقر برخورد کرد و به او گفت: من پارسال سؤالی را از امام باقر کردم، ایشان جوابی داد، امسال همان سؤال را پرسیدم، ولی ایشان جواب دیگری داد. چرا اینگونه جواب داد؟ گفت: از روی تقیه بوده!

فرق المعاصره، ج1، ص 387

آقای «غالب عواجی» در ادامه، نکته عجیبی را مدعی می شود و می گوید:

و ما أحسن ما أجاب به سليمان بن جرير الشيعي عن تخليط الشيعة في تمسكهم بالتقية ليجعلوها مخرجاً لأكاذيبهم على أئمتهم، حيث قال كما يرويه عنه النوبختي، و هو من كبار علماء الشيعة: إن أئمة الرافضة وضعوا لشيعتهم مقالتين لا يظهرون معها من أئمتهم على كذب أبداً، و هما القول بالبداء، و إجازة التقية.

سلیمان بن جریر شیعی، که از بزرگان علمای شیعه است از قاطی کردن شیعه در تمسک به تقیه، چه زیبا جواب داده است. تقیه ای که شیعیان آن را برای رهایی از دروغ هایی که از ائمه نقل می کنند، قرار داده اند. وی گفته است: همانا امامان شیعه، دو مسئله را برای شیعه جعل کرده اند، که با این دو مسئله، هیچ دروغی از ائمه آشکار نمی شود. یکی قول به بداء است و دیگری جایز دانستن تقیه.

فرق المعاصره، ج1، ص 387 و 388

در اینجا حداقل آقای «غالب عواجی»، اینقدر انصاف داشته که این مطلب را مستقیم به نوبختی نسبت نداده و گفته که «سلیمان بن جریر»، اینچنین گفته است. برخلاف «محمد احمد لوح»، که مطلب را مستقیماً به نوبختی نسبت داده بود.

البته ایشان می گوید که «سلیمان بن جریر» شیعی!! و ما در ادامه خواهیم گفت که آیا این شخص، شیعی بوده یا نبوده! و در این زمینه اقوال علمای شیعه و سنی را نقل خواهیم کرد. و خواهیم گفت که «سلیمان بن جریر» چه جایگاهی در میان علمای شیعه و سنی دارد. من دو مدرک از بزرگان اهل سنت دارم که نشان می دهد که اهل سنت، بأجمعهم، «سلیمان بن جریر» را کافر می دانند!

متأسفانه آقای «غالب عواجی»، آمده از یک فردی که از دیدگاه اهل سنت کافر است، و از دیدگاه شیعه، آدم خبیث و ناصبی و منحرف است؛ مطلبی را نقل کرده و آن را ملاک قرار داده برای کوبیدن شیعه!

نسبتی دروغ به آقای نوبختی!

شما اگر در فضای مجازی همین عبارت «إن أئمة الرافضة وضعوا لشيعتهم مقالتين» را جستجو کنید، خواهید دید که بیش از پانصد سایت، این مطلب را بر رد عقاید شیعه نقل کرده اند. حال یا نسبت داده اند به «سلیمان بن جریر»، و یا نسبت داده اند به آقای «نوبختی»!

نسبت دادن کلام فوق به آقای نوبختی، در حالی است که اگر شما به کتاب «فرق الشیعه» ایشان مراجعه کنید، خواهید دید که نوبختی اصلاً این مطلب را از سلیمان بن جریر نقل کرده، در رد این خبیث، و گفته که یکی از بنیانگذاران مذاهب فاسده، «سلیمان بن جریر» است! لذا نقل می کند و به شدت او را می کوبد! اصل عبارت «نوبختی» این است:

«وأما الفرقة الأخرى من أصحاب أبي جعفر محمد بن علي عليه السلام فنزلت إلى القول بإمامة أبي عبد الله جعفر بن محمد عليه السلام فلم تزل ثابتة على إمامته أيام حياته غير نفر منهم يسير فإنهم لما أشار جعفر بن محمد إلى إمامة ابنه اسماعيل ثم مات اسماعيل في حياة أبيه رجعوا عن إمامة جعفر و قالوا كذبنا و لم يكن إماما لأن الإمام لا يكذب و لا يقول ما لا يكون و حكموا على جعفر أنه قال أن الله عز وجل بدا له في إمامة اسماعيل فأنكروا البداء و المشيئة من الله و قالوا هذا باطل لا يجوز و مالوا إلى مقالة البترية و مقالة سليمان بن جرير و هو الذي قال لأصحابه بهذا السبب أن أئمة الرافضة وضعوا لشيعتهم مقالتين... فمال إلى سليمان بن جرير هذا لهذا القول جماعة من أصحاب أبي جعفر و تركوا القول بإمامة جعفر عليه السلام»

و اما فرقه دیگری از پیروان امام باقر، به امامت امام صادق معتقد شدند و تا امام صادق زنده بود، بر امامت ایشان بودند. غیر از یک فرقه که وقتی امام صادق به امامت فرزندش اسماعیل اشاره کرد، و او در زمان حیات پدر از دنیا رفت، از امامت امام صادق برگشتند. و گفتند او به ما دروغ گفته است. و او امام نبوده است. زیرا امام دروغ نمی گوید و چیزی را که واقع نمی شود را وعده نمی دهد. آنها گفتند که امام صادق گفته است که خداوند در امامت اسماعیل بداء رخ داده است. لذا بداء و مشیت الهی را منکر شدند و گفتند که این باطل است و جایز نیست. و لذا روی آوردند به سمت اندیشه های بتریه و نیز سلیمان به جریر. و سلیمان بن جریر، به خاطر همین مسئله بداء، به یاران خود گفت: امامان شیعه برای شیعیان دو مسئله را جعل کردند... به خاطر همین کلام امام صادق، عده ای از یاران امام صادق به سمت سلیمان بن جریر متمایل شدند و امامت امام صادق را ترک کردند.

فرق الشیعه، ص 64

نوبختی در اینجا در مقام نقد فرقه های باطله و منحرفه و ضاله است. لذا می گوید یکی از فرقه های باطل، کسانی هستند که از امامت امام باقر (سلام الله علیه) بریدند، و رفتند سراغ «سلیمان بن جریر» و فرقه «سلیمانیه» یا «جریریه» را تأسیس کردند.

فرقه «سلیمانیه» یکی از فرقه های مشهوره ای است که در شیعه پیدا شد. و هر کس در زمینه فرقه های اسلامی کتاب نوشته است، فرقه سلیمانیه را از فرقه های شیعه ذکر کرده است. از مرحوم سید مرتضی و شیخ مفید گرفته، تا کسانی که در عصر حاضر در رابطه با فرق اسلامی، کتاب نوشته اند، فرقه «سلیمانه» را ذکر کرده اند. بنده خودم در همین کتاب «المدخل الی علم الرجال و الدرایه» وقتی زیدیه را مطرح کرده ام، در کنارش، قضیه «سلیمان بن جریر» را نیز ذکر کرده ام. چون «زیدیه» سه فرقه بیشتر ندارند. یا «بتریه» هستند، یا «جارودیه» هستند و یا «سلیمانه» هستند. و طبق نقل آقای نوبختی، اینها از مذهب شیعه بیرون رفتند. چون امامت امام صادق را منکر شدند.

«نظر ائمه اهلبیت(علیهم السلام)، و علمای شیعه درباره «زیدیه» و «سلیمانیه»!

همانگونه که گفتیم، «سلیمان بن جریر»، که بنیانگذار یکی از فرقه های زیدیه است، به نام «سلیمانیه» یا «جریریه»؛ یک فرد منحرف و دارای فرقه باطلی بوده است. ائمه معصومین، درباره «زیدیه» نظرات تندی را مطرح کرده اند:

نظر امام صادق(سلام الله علیه):

مرحوم «مجلسی» در ادامه از مرحوم «کشی» نقل می کند که از «یزید بن عمر» نقل کرده است که گفته:

«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الصَّدَقَةِ عَلَى النَّاصِبِ وَ عَلَى الزَّيْدِيَّةِ فَقَالَ لَا تَصَدَّقْ عَلَيْهِمْ بِشَيْ‏ءٍ وَ لَا تُسْقِهِمْ مِنَ الْمَاءِ إِنِ اسْتَطَعْتَ وَ قَالَ لِي الزَّيْدِيَّةُ هُمُ‏ النُّصَّابُ‏.»

از امام صادق پرسیدم: آیا بر فرد ناصبی و بر زیدیه می شود صدقه داد؟ فرمود: نه، هیچ چیزی بر آنها صدقه نده! و اگر توانستی به آنها آب نیز نده! امام به من فرمود: زیدیه، همان نواصب هستند.

بحارالأنوار، ج 37، ص 34

نظر امام هادی(سلام الله علیه):

و از امام هادی(سلام الله علیه) نقل کرده است که فرمود:

«أن الزيدية و الواقفة و النصاب بمنزلة عنده سواء»

همانا زیدیه و واقفیه و نواصب، مثل هم هستند.

نظر امام جواد(سلام الله علیه):

و از «ابن ابی عمیر» نقل کرده است که می گوید:

«سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ قَالَ نَزَلَتْ فِي النُّصَّابِ وَ الزَّيْدِيَّةُ وَ الْوَاقِفَةُ مِنَ النُّصَّاب‏»

از امام جواد در مورد آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ»{سوره غاشیه/آیات2و3} پرسیدم. فرمود: این آیه در حق نواصب و زیدیه و واقفیه نازل شده است.

بحارالأنوار، ج 37، ص 34

اگر کسی نظر ائمه را در مورد «زیدیه» می خواهد، این نظر ائمه است. علمای ما نیز به مقابله با این فرقه زیدیه پرداخته اند:

نظر مرحوم علامه مجلسی:

مرحوم علامه مجلسی در جلد 37، از صفحه 29 تا صفحه 34 در رابطه با سه فرقه «زیدیه» بحث می کند و آنها را باطل می شمارد:

«و أما الزيدية فمذاهبهم مشهورة و الدلائل على إبطالها في الكتب مسطورة و ما أوردنا من الأخبار في النصوص كاف في إبطالها»

اما زیدیه، پس مذاهبش مشهور است و دلائل بطلان این مذاهب نیز در کتابها مطرح شده است. و روایاتی که ما در ادامه خواهیم آورد، در ابطال این مذاهب کافی است.

بحارالأنوار، ج 37، ص 29

نظر آیةالله سبحانی:

آیة الله سبحانی که از علمای معاصر ما هست، در مورد فرقه «سلیمانیه» می نویسد:

«السلیمانیّه و هُم أصحاب سُلیمان بن جَریر و کان یَقولُ إنّ الإمامَة شوریً فیما بین الخَلق و یَصّح أن تَنعقد بِعقد رَجلین مِن خِیار المُسلمین و أنّها تَصح فی المَفضول مَع وجود الأفضل و قالوا إنّ الأمة أخطأت فِی البیعة لهما مَعَ وجود علیٍ رضی الله عنه خَطأً لایَبلغُ دَرجةَ الفِسق و ذلک الخَطأ خَطَأٌ إجتهادیٌ غیرُ انّه طَعَن فِی عُثمان لِلأحداث الّتی أحدثها و کَفَّرَِه بِذلک»

فرقه سلیمانیه، پیروان سلیمان بن جریر هستند. اینها معتقد هستند که امامت شورایی است و امام از طریق شورای مسلمین تعیین می شود. و اگر امامت با امضای دو نفر از منتخبین مردم منعقد شود، صحیح است. و همچنین امامت فرد مفضول با وجود فرد افضل صحیح است! سلیمانه معتقدند، امت اسلامی در عقد بیعت برای ابوبکر و عمر، با وجود علی، خطا کردند. البته خطای اینها به حد فسق نمی رسد. اینها اجتهاد کردند و در اجتهادشان به خطا رفتند. چون خطاى اجتهادى بود به درجه ى فسق نمى رسد. ولى عثمان را به دليل بدعت هايى كه در دين انجام داد، مورد نقد قرار داده و او را کافر می دانند.

کلیات فی علم الرجال، ص 408

علمای زیادی در رد زیدیه، نظر داده اند که ما به کلام آقای سبحانی بسنده می کنیم و از ذکر دیگر نظرات صرفه نظر می کنیم.

تفاوت «اباضیه» زمان امیرالمؤمنین، با «اباضیه» عصر حاضر!

البته این نکته را عزیزان دقت داشته باشند که فرقه های «زیدیه»، «اسماعیلیه»، و همچنین «اباضیه»(خوارج عصر امیرالمؤمنین)؛ که الآن موجود هستند، عقاید کنونی اینها با عقاید این فرقه ها در صدر اسلام، 90% تفاوت کرده است.

مثلاً فرقه «اباضیه» که خوارج عصر امیرالمؤمنین بودند، و الآن در کشور «عمان» ساکن هستند، و اصلاً فقه شان، فقه اباضیه است؛ کتابی دارند به نام «المصنف»، در 43 جلد! که تمامی مبانی اعتقادی، اصولی، و فقهی اباضیه در این مجموعه، جمع آوری شده است. من خودم شخصاً از جلد اول تا جلد 43، گرفتم و مطالعه کردم! و عمداً هم این کار را انجام دادم تا ببینم که دیدگاه اینها نسبت به اهلبیت(علیهم السلام) چگونه است! وقتی مطالعه کردم، دیدم در کل این مجموعه، یک مورد و یک کلمه علیه «شیعه»، و یا علیه «ائمه» پیدا نکردم! لذا باید گفت که در تعامل با شیعه، سگ فرقه اباضیه، هزار شرف دارد به وهابیت!

«اباضیه»، شیعه را از مذاهب اسلامی می دانند، رابطه اینها با شیعه خیلی خوب است. لذا آقای «محمدی گلپایگانی»، رئیس دفتر مقام معظم رهبری، هر سال ماه رمضان و مام محرم، در «مسقط» پایتخت عمان، منبر می رود! در آنجا اباضی ها با شیعیان در مسجد با هم هستند، داد و ستد و رفت و آمد می کنند، با یکدیگر ازدواج می کنند و... در حقیقت با یکدیگر، یک تعامل مسلمان با مسلمان دارند.

تفاوت «زیدیه» عصر حاضر، با «زیدیه» صدر اسلام!

اما در رابطه با فرقه «زیدیه»، اینگونه نیست! اعتقاد زیدی های امروز، همان اعتقاد صدر اسلام است. یعنی اینها معتقد به امامت «ابوبکر» و «عمر» هستند، و امامت و خلافت اینها را حق می دانند! لذا بعضی ها که «زیدیه» را از فرق شیعه می شمارند، معلوم است که تاریخ زیدیه را مطالعه نکرده اند! زیدیه الآن نیز علی رغم اینکه اعتراف می کنند بعد از پیغمبر، امیرالمؤمنین افضل بوده، ولی چون مردم ابوبکر و عمر را انتخاب کردند، لذا آنها امام بر حق هستند. ولی عثمان را اینها کافر می دانند!! و همچنین طلحه و زبیر و عایشه را کافر می دانند!!

اقوال علمای اهل سنت در مورد «سلیمان بن جریر»!

نظر «شهرستانی»:

شهرستانی متوفای 548 می نویسد:

«السليمانية: أصحاب سليمان بن جرير، و كان يقول إن الإمامة شورى فيما بين الخلق، و يصح أن تنعقد بعقد رجلين من خيار المسلمين، و إنها تصح في المفضول، مع وجود الأفضل. و أثبت إمامة أبي بكر و عمر رضي الله عنهما حقا باختيار الأمة حقا اجتهاديا. و ربما كان يقول: إن الأمة أخطأت في البيعة لهما مع وجود علي رضي الله عنه خطأ لا يبلغ درجة الفسق، و ذلك الخلمأ خطأ اجتهادي، غير أنه طعن في عثمان رضي الله عنه للأحداث التي أحدثها، و أكفره بذلك، و أكفر عائشة و الزبير و طلحة رضي الله عنهم بإقدامهم على قتال علي رضي الله عنه»

فرقه سلیمانیه، پیروان سلیمان بن جریر هستند. اینها معتقد هستند که امامت شورایی است و امام از طریق شورای مسلمین تعیین می شود. و اگر امامت با امضای دو نفر از منتخبین مردم منعقد شود، صحیح است. و همچنین امامت فرد مفضول با وجود فرد افضل صحیح است! اینها امامت ابوبکر و عمر را حق می دانند که با اختیار و انتخاب مردم صورت گرفت. هر چند این انتخاب، اجتهادی بود و امت در این اجتهاد، به خاطر وجود علی، در بیعت با ابوبکر و عمر به خطا رفت. البته خطائی که به حد فسق نمی رسد. اینها عثمان را به خاطر بدعتهایی که در دین ایجاد کرد، کافر می دانند و نیز عایشه و زبیر و طلحه را به خاطر اقدام به جنگ با علی، کافر می دانند.

الملل و النحل، ج1، ص 159

نظر «عبدالقاهر بغدادی»:

«عبدالقاهر بغدادی» متوفای 429 هجری که از متکلمین بنام اهل سنت است، تعبیری شبیه به تعبیر شهرستانی دارد و در ادامه می نویسد:

«وَ أهل السّنة يكفرون سُلَيْمَان بن جرير من اجل أَنه كفر عُثْمَان رَضِي الله عَنهُ»

تمام اهل سنت، سلیمان بن جریر را کافر می دانند. زیرا او عثمان را کافر می داند.

الفرق بین الفرق، ص 42

خیلی جالب است که این آقایان، از قول کسی که معتقد به کفر او هستند، مطلب نقل می کنند بر علیه شیعه! و این واقعاً عجیب است.

نظر «اسفراینی»:

«اسفراینی» متوفای 471 هجری، و از استوانه های کلامی اهل سنت نیز معتقد است:

«وكفرهم أهل السّنة وَ الْجَمَاعَة بتكفيرهم عُثْمَان»

تمام اهل سنت، فرقه جریره را به خاطر تکفیر عثمان، کافر می دانند.

التبصير في الدين وتمييز الفرقة الناجية عن الفرق الهالكين، ج1، ص 29

فخر رازی در «المحصل»، و نیز «قاضی الجرجانی» متوفای 816 هجری، که از بزرگان کلام اهل سنت است، در کتاب «شرح المواقف، ج8، ص 392، همین مطالب را نقل کرده اند.

ان شاءالله در جلسه بعد، نظر آقای خوئی و دیگر فقهای بزرگ را، در رابطه با «سلیمان بن جریر» عرض خواهیم کرد.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب