بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: منهج الاجابه عن الشبهات – «تعریف حدیث صحیح و حدیث ضعیف و انواع آنها»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
حاج اقا ببخشید! این روایت اعتقادات صدوق صفحه 107
وقيل للصادق - عليه السلام - : يا ابن رسول الله ، إنا نرى في المسجد رجلا يعلن بسب أعدائكم ويسميهم . فقال : ما له - لعنه الله - يعرض بنا.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، الاعتقادات في دين الإمامية، ص107، تحقيق: عصام عبد السيد، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ: الثانية1414 - 1993 م
این را از نظر سند چطوری میشود درست كرد؟
پاسخ:
ببینید ایشان چون حدیث را در كتاب اعتقادی میآورد، معمولا قضیه برای «شیخ صدوق» مفروغ عنه بوده كه آورده است؛ یعنی آوردن یك حدیث در كتاب اعتقادی به معنای اعتقاد محدّث به آن حدیث است. یعنی این خودش نشان میدهد كه برای «شیخ صدوق» محرز است، مثل «من لا یحضره الفقیه» كه تقریبا بیش از یك سوم «من لا یحضره الفقیه» مرسل است؛ چون آقایان وقتی به «مرسلات شیخ صدوق» میرسند عمل میكنند و میگویند «مرسلات شیخ صدوق» مخصوصا جایی كه قاطعانه به امام نسبت میدهد، برایش قطعی الصدور بوده كه به امام نسبت داده است!
پرسش:
از طریق تبصرهای و یا مشیخهای نمیشود این حدیث را درست كرد، چون به هرحال این اشكال در بحث به وجود میآید.
پاسخ:
نه، ظاهر روایت مرسل است در آن كه هیچ شكی نیست؛ ولی مرحوم امام یك تعبیری در «كتاب تحریر» دارد وقتی كه میآید میگوید روایت مرسل است، میگوید هر مُرْسَلی كه ملاك نیست باید ببینیم مُرسِلْ چه كسی است؟ اگر مُرْسِلْ مانند «شیخ صدوق» و امثال «شیخ صدوق» است مُرْسَلات او مثل مسندات دیگران است بلكه هم مانند مُسْند صحیح دیگران است، نه مسند عادی دیگران!
پرسش:
پس ما در نهایت با اجتهاد «شیخ صدوق» كه ایشان لااقل چنین نظر و اجتهادی داشته میتوانیم این بحث را داشته باشیم؟
پاسخ:
بله، فقط از همین جهت!
پرسش:
استاد ببخشید! حجیت اجماع را كه در فقه بحث دارند شیعه و سنی فرق میكند ولی در مسئله اعتقادی ظاهرا شیعهها هم قبول دارند.
پاسخ:
اصلا و ابداً، پنبه اجماع را «شیخ انصاری» زد اجماع یا محصل است و یا غیر محصل، اجماع محصّل غیر محصل است و اجماع منقول هم حجت نیست.
پرسش:
حتی در اعتقادی!
پاسخ:
در اعتقادی كه اصلا زیر بار نمیروند، اجماع بله اگر كاشف قول معصوم باشد حجت است و اگر كاشف قول معصوم نباشد اجماع حجت نیست.
پرسش:
آقایان متقدم چه، آنها همین نظر را داشتند؟
پاسخ:
فرقی نمیكند، اجماع در آن مواردی كه:
«خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِك»
ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، 4جلد، دار سيد الشهداء للنشر - قم، چاپ: اول، 1405 ق، ج4 ؛ ص133
در متعارضین آن حجت است و در آن هیچ شك و شبههی نیست؛ ولی ما دلیلی بر اجماع از كتاب و سنت نداریم. خود اهلسنت هم الان زیر بار نمیروند. آنهایی كه یك مقدار متجدد هستند خیلی روی اجماع نمیروند! اصلا اجماع امكان پذیر نیست. به دست آوردن اجماع الان كه عصر اطلاعات و عصر اینترنت و غیره است مشکل است. شما در خود «قم» نمیتوانید اجماع به دست بیاورید كه در یك مسئلهای علما و اساتید «قم» نظرشان چه هست؛ یعنی یك چیزی است كه هركس هم آمده خودش را ملاك قرار داده سه چهار نفر را دیده ادعای اجماع كرده و «سید مرتضی» در كتاب «ناصریات»، «انتصار» و «شیخ طوسی» در كتاب «خلاف» و غیره در حقیقت از باب قاعده الزام ادعای اجماع میكنند؛ چون برای آنها اجماع حجت است در موارد اختلافی «شیخ طوسی» هم میگوید اجماع شیعه است.
پرسش:
«شیخ مفید» هم چنین چیزی دارد؟
پاسخ:
بله، «شیخ مفید» الی ما شاء الله دارد.
آغاز بحث...
بحث ما در رابطه با حدیث صحیح از دیدگاه اهلسنت بود. شرایط صحت حدیث از نظر اهل سنت عبارت است از اول اینکه سند حتما متصل باشد، بحث دوم عدالت روات است و عدالت را هم ما قبلا بحث كردیم، همان ملكه عدالتی كه ما قائل هستیم تقریبا عدهی كثیری از اهلسنت هم عدالت را به همان ملكه تعبیر میكنند. به استثناء صحابه كه در آنجا میگویند اصلا خدا اینها را مادرزادی عادل آفریده! و عادل هم از دنیا میروند! و گناه هم اگر بكنند گاها اگر زنایی و لواطی هم بكنند و یا گاها انسانی را بكشند و غیره خدا اینها را میبخشد! قبل از اینكه گناه بكنند میبخشد! نه تنها بعد از اینكه گناه كردند!!
بحث سوم، بحث ضبط است ما در شیعه هم معتقدیم باید ضابط باشد، مراد از ضابط بودن این است؛ یعنی حافظهی قوی داشته باشد و بتواند روایتی كه از معصوم میگیرد صحیح برای دیگران منتقل بكند، یا در نوشتار دقت بكند، مطالبی را جا نیندازد. آدمی كه كم حافظه است و آدمی كه معمولا اول حدیث را آخر حدیث میآورد و آخر حدیث را آن طرف میبرد، حدیث این راوی را به جای آن راوی میبرد شرط ضبط را ندارد. مثل «ابو هریره» كه حدیث پیغمبر را با حدیث «كعب الاحبار» جا به جا میكرده، میگویند اینها همه از شرایط ضبط است.
یك چیزی كه آقایان دارند و نكتهی قابل توجهی است این است که یکی از شرائط راوی ضابط این است كه از تألیفاتش حفاظت كند، زمان سابق چاپ و غیره نبود، كتابها را معمولا استنساخ میكردند، كتاب را به افراد میدادند و آنها استنساخ میكردند، یا امانت میدادند، میگوید وقتی كه به كسی امانت میدهد، باید یقین داشته باشد كه این فرد در كتاب او تغییری نخواهد داد، اگر آن طرف آدم معتمدی نباشد و به او كتاب بدهد كتاب این و روایات این از درجه اعتبار ساقط میشود.
مثلا ما زیاد داریم و در كتب اهلسنت هم ست الان در ذهنم نیست یكی از علمای بزرگ اهلسنت است كه روایت در فضائل امیرالمؤمنین و در مذمت خلفاء نقل میكند، «ذهبی» و برخی دیگر میگویند این آدم خوبی بوده است؛ ولی ایشان یك دامادی داشته كه آدم ناخلف و شیعه بوده! بچه خواهر این آقا كتاب را از دایی خودش میگرفته و در كتابش اضافه میكرده است! این روایاتی كه در مذمت خلفاء است مال خواهر زادهاش بوده كه در آن اضافه كرده است! این هم یك راهی برای تضعیف روایات است.
بحث چهارم، بحث عدم شذوذ است، یكی از شرایط روایت صحیح این است كه شاذ نباشد، عمدتا شاذ را اینگونه معنی كردهاند كه خلاف مشهور نباشد، یا خلاف روایت دیگری كه ثقه نقل كرده نباشد.
پنجمین شرطش عدم العله است؛ یعنی روایت معلول نشود، روایت معلول هم معمولا به روایتی میگویند كه یك اشكال سندی و یا اشكال متنی دارد، علت از مرض میآید؛ یعنی یك بیماری عارض این روایت شده؛ ولی این بیماری روشن نیست مثلا راوی آمده از استادش نقل كرده، و از استادش یك دفعه رفته از معصوم نقل كرده، و حال آنكه استادش از معصوم نمیتواند نقل كند. یا یك روای در وسط افتاده و این طرف خیلی برایش مشخص نبوده است.
پرسش:
استاد! آیا اهل سنت هم مثل شیعه چنین چیزی دارند که باید حتما یقین داشته باشند كسی كه حذف کردیم را چون شده قابل اعتماد است ذكر نكردیم مثل همین روایت مرحوم صدوق كه سند را نیاورده بود؟
پاسخ:
بله، آنها هم دارند كه میگویند مرسلات تعدادی از روات را میگویند حجت است همانطوری كه ما میگویم «لا یرون و لا یرسلون عن ثقة» آنها هم هفت – هشت نفر دارند كه میگویند مرسلات اینها حجت است نه مثل مسندات دیگران بلكه مثل مستندات صحیح دیگران! ما همه اینها را لیست كردیم ان شاء الله در وقت مناسب من اینها را میآورم.
مواردی كه تصحیح حدیث به آن بستگی دارد، از عوامل تصحیح حدیث یكی این است كه راوی حدیث از كسانی باشد كه «لا یروی الا عن ثقة و لا یرسل الا عن ثقة» اینها هفت – هشت نفر دارند. ما سه نفر بیشتر نداریم كه اینها «ابن ابی عمیر، صفوان و بزنطی» هستند. «شیخ طوسی» در «كتاب العدّه» ادعای اجماع میكند كه «لا یروون و لا یرسلون الا عمن یثق به»! خیلی از بزرگان ما هم بر این مبنا عمل میكنند، گرچه اقای خویی قبول نمیكند و میگوید این عبارتٌ اخرای همان اصحاب اجماع است؛ ولی آقای «شبیری» این را قبول دارند، این تقریبا در سه نفر خلاصه شده است. اصحاب اجماع عددش هم مشخص نیست، بعضیها هجده نفر آوردهاند و بعضیها بیست نفر آوردهاند و بعضیها بیست و دو نفر آوردهاند؛ ولی اینجا این سه نفر بیشتر نیستند «ابن ابی عمیر، صفوان و احمد ابن ابی نصر بزنطی» رضوان الله تعالی علهیم اجمعین!
این هم یك بحثی است كه حتما باید معلول نباشد؛ یعنی ضعف مخفی هم نداشته باشد، ضعف مخفی را هم هركس نمیتواند تشخیص بدهد آن كسانی كه خیلی خِرّیط در سند شناسی هستند آنها میتوانند تشخیص بدهند كه اینجا یك راوی ساقط شده و یا ساقط نشده است. تا اینجا بحث «صحیح لذاته» بود كه این پنج تا شرط را داشت.
بحثی بعدی «صحیح لغیره» است، عزیزان دقت كنند در استدلال و یا در پاسخ به شبهات این مسئله خیلی به درد ما میخورد كه چند تا ما روایت داریم، روایتها همه ضعیف هستند؛ ولی این روایات ضعیف همدیگر را تقویت میكنند و صحیح میشوند میگوید «الصحیح لغیره، الحسن لذاته اذا تعدّد طرقه»!
بعد در «حسن لذاته» هم آنجا میگویند «حدیث ضعیف اذا تعدّد طرقه»، «حسن لغیره» میشود، خلاصه اینكه اینها چون معصوم را منحصر در پیغمبر اكرم (صلی الله علیه واله وسلم» میدانند مجبور هستند راهكارهای زیادی را ارائه كنند تا بتوانند روایت را از سقوط نجات بدهند. اگر كسی به خوبی ضوابط حدیث اهلسنت را بررسی كند، به این نتیجه میرسد که غالب بحثهای رجالی اهلْسنت و قواعد حدیثی اهلسنت و ضوابط حدیثیشان عمدتا برای این كه تأسیس شده که نگذارند روایت از درجه اعتبار سقوط كند. معمولا اینطوری است. چون اولاً بعد از رسول اکرم، خلیفه اول تمام کتابهای حدیثی را آتش زد و از بین برد و اجازه نداد کسی روایت نقل کند خلیفه دوم هم به همین شکل، عثمان هم گفت هر روایتی در زمان ابوبکر و عمر بوده حجت بوده و اگر در زمان عمر و ابوبکر نقل نشده کسی حق نقل کردن ندارد!
روایات در حقیقت در زاویه قرار گرفت. تا زمان «عمر ابن عبدالعزیز» 98- 99 کسی جرأت نقل حدیث و تألیف کتاب نداشت. شما در صد سال اول هجرت یک کتاب پیدا نمیکنید كه اهلسنت آن را تألیف کرده باشند، حتی یک ورق شما نمیتوانید پیدا کنید!
«عمر ابن عبدالعزیز» دستور داد و دستورات ایشان هم عملی نشد. بعد از حدود 20 سال، سال 120- 124 «شهاب الدین زُهری» و غیره شروع به حدیث نویسی کردند. شما حساب کنید 100- 110 سال از رحلت پیغمبر گذشته تمام صحابه از دنیا رفتهاند، تعدادی از تابعین بزرگ هم از دنیا رفتهاند میخواهند حدیث نویسی کنند! چه میشود!
با این فاصله، ناگزیر هستند یک سری قواعدی را تأسیس کنند که بتوانند صحت روایات درست کنند. و لذا اگر ما میبینیم در شیعه به آن شکل ما کتابهای «درایه» نداریم مثلاً «سید ابن طاوس» در رابطه با قواعد حدیثی مسائلی مطرح میکند، گرچه آثار «سید ابن طاوس» هم میگویند از بین رفته بود حالا «علامه حلی» چطور به دست آورده ما نمیدانیم. حتی آقای «خوئی» هم تشکیک کرده است.
تا اینكه زمان «شهید ثانی» قرن 10 هجری میرسد، شیعه میآید کتاب «داریه» مینویسد، پدر «شیخ بهائی»، «عبد الصمد» (رضوان الله تعالی علیه) کتاب «درایه» مینویسد، بعد از او مرحوم «شهید ثانی» کتاب «درایه» مینویسد، «الرعایه فی علم الدرایه» را میشود گفت تقریباً اولین کتاب علم «درایه» و «ضوابط حدیثی» است که مرحوم «شهید ثانی» نوشته است.
شاید بتوانیم ادعا کنیم هفتاد - هشتاد درصد این قواعد حدیثی اصلاً در شیعه، مصداق ندارد. مثلاً «معضل»، «منقطع»، «مقطوع» امثال این اصطلاحات تقریباً شاید از شصت - هفتاد اصطلاحی که از علم حدیث ایشان آورده اصلاً ما در کتب شیعه برای اینها مصداق نداریم.
فقط برای اینکه ما هم بگوییم در این زمینه فرضاً اگر یک روزی کسی آمد گفت فرق مثلاً حدیث «مقطوع» با حدیث «معضل» چه است؟ بگوییم ما هم داریم. اگر فرض در یک سند، دو سه تا راوی متوالیاً حذف شده باشند ما «معضل» میگوییم اگر به صورت پراکنده حذف شده بود «مقطوع» میشود، «تظهر ثمرته فی النذر»؛ کسی اگر نذر کرد و یک روایتی پیدا کرد سه تا راوی آن پشت سر حذف شده باشد روزه بگیرد اگر یک روزی پیدا کرد باید روزه بگیرد غیر از این فایده آنطوری ندارد!
پرسش:
«معاویه» در طول حکومتش جریان حدیث سازی گسترده راه میاندازد که هرچه فضیلت برای اهلبیت بوده اینها نقل نشود، آیا نقل حدیث در زمان ایشان هم نفی میشود و احادیث تدوین نمیشود؟
پاسخ:
تدوین نشده و نگذاشتند تدوین بشود.
پرسش:
ولی سینه به سینه نقل شده است.
پاسخ:
بله، سینه به سینه نقل شده است و شما این را هم نظر داشته باشید این آقایان که آمدند چه خلیفه اول، دوم و غیره گفتند نقل حدیث ممنوع است نه هر حدیثی! اگر کسی در رابطه با صلاة و زکات و فطره و غیره هر چه حرف میزد و روایت نقل میکرد هیچ کس به او کاری نداشت.
به نقلی، سفیر «بریتانیا» در یکی از خیابانهای «بغداد» میرفت دید دارند اذان میدهند گفت معنای اذان چه است؟ آیا به استعمار «بریتانیا» ضرر دارد؟ گفتند: نه، دید که با صدای خیلی بلند دارد اذان میگوید گفت از قول من به مؤذن بگویید صدایش را بلندتر بکند!
اینها دنبال این بودند که احایثی در رابطه با فضائل اهلبیت برای مردم نقل نشود وگرنه در زمان عمر «کعب الأحبار یهودی» در «مسجد مدینه» کرسی تدریس داشت! خیلی از صحابه، پای درسش نشستند حتی «ابن عباس» پای درسش نشسته، «ابو هریره» و یا آن «تمیمی» که نصرانی بوده و مسلمان شده در زمان عمر در مسجد، كرسی تدریس دارد.
ببینید اینها بازیهایی بود که انجام دادند تا نگذارند احادیث مربوط به اهلبیت در میان مردم منتشر بشود، یا زمان «حجاج ابن یوسف ثقفی» (لعنت الله علیه) یکی از فرماندارانشان که آدم یهودیزاده و پستی هم بوده به یکی از کاتبین میگوید تو تاریخ بنویس، بعد ایشان نامه مینویسد من در این تاریخ نویسی گاهی به شجاعت، فضیلت و اقدمات خوب علی (علیه السلام) برمیخورم بنویسم یا نه؟ جواب میدهد میگوید:
«لا تکتب عن علي شيئا إلا أن تجده في قعر جهنم»
(نستجیر بالله تبارک وتعالی) در این حد اینها از نشر فضائل امیر المؤمنین وحشت داشتند. یا «مثیم تمار» وقتی بالای دار میرود با اینکه دستها و پاهایش را بریدند و خون جاری است؛ ولی بالای نخل داد میزند آی مردم من از پیغمبر و از علی روایت زیاد شنیدم در این چند لحظه بیایید هر آنچه که تا قیام قیامت اتفاق میافتد در سینه من هست ... . شروع میکند به نقل فضائل حضرت علی . دستور میدهند بروید زبانش را هم قطع کنید که نتواند حتی این چند لحظه فضائل علی را برای مردم نقل کند.
پرسش:
پیشگویی حضرت هم محقق شد.
پاسخ:
بله پیشگویی حضرت امیر هم برایش محقق شد.
(يرِيدُونَ لِيطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ)
ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا گر چه کافران را ناخوش افتد نور خود را کامل خواهد گردانيد
سوره صف (61): آیه 8
اگر یک میلیاردم این فشاری که روی فضائل امیر المؤمنین بوده، نسبت به خلفاء بود اصلاً نامی از خلفاء در قرن سوم و چهارم نبود! «کانوا نسیاً منسیا» بودند!
در رابطه با:
«ما هو حکم الحدیث الصحیح و كیف یعامل الفقها والاصولین معه؟»
در اینجا هم آقایان دارند:
«اجمع العلماء من اهل الحدیث ومن یعتد به من الفقهاء والاصولیین علی ان الحدیث الصحیح حجة»
ولو اینکه حدیث، واحد باشد خبر واحد هم از دیدگاه اهلسنت حجت است. مثل قرآن به آن عمل میکنند و هیچ تفاوتی برایشان ندارد.
«ما هو المراد من الحدیث الحسن لذاته والحسن لغیره؟»
«الحسن لذاته» -عزیزان خوب دقت در خیلی جاها ما به اینها نیاز داریم- تمام آن شروط پنج گانهای که برای حدیث صحیح آوردیم در «حسن لذاته» میآورند به استثناء ضابط بودن! آن کسی که ضبطش یک مقداری ضعیف و خفیف است روایت نقل میکند؛ ولی یک مقداری اطمینان آنچنانی به روایتش نیست که واقعاً همه روایت را نقل کرده یا بخشی از روایت را نقل کرده. آیا عبارات حدیث را جلو و یا عقب برده است؟ از این حدیث به «حسن لذاته» تعبیر میکنند.
میگویند آنكه:
«عدلٌ خفیفُ الضبط بسند متصلٍ سالمٌ من الشذوذ والعله»
«حدیث حسن» میشود، در مورد «حسن لغیره» هم میگویند
«الحدیثُ الضعیف اذا تعدّد طرقه علی وجه یجبر بعضها بعضا»
یعنی در حقیقت بخش زیادی از روایات اهلسنت که نمیتوانند سند روایت را تصحیح بکنند و در سند، ضعیف دارند اینها عمدتاً از این کانال روایت را معتبر میکنند، و یک قاعده رجالی که دارند «الحدیث اذا تعددت طرُقهُ» چه میشود؟ روایت معتبر میشود حتی «ابن تیمیه حرّانی» در «مجموع فتاوی» جلد 18، صفحه 26 میگوید:
«فإن تعدّد الطرق وكثرتها يقوى بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجارا فساقا»
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية ، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 18، ص 26
ما از همین قاعدهشان خیلی از روایاتی که در فضائل اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) است ولو اینکه سند ضعیف هم باشد میگوییم
«تعددت طرُقه یحصل العلم»
مثلاً در حدیث «انا مدینةُ العلم وعلی بابها» 17 تا روایت «ابن جوزی» نقل میکند، سند تمام اینها را مخدوش میکند! میگوید پس یک روایت صحیح در رابطه با «انا مدینة العلم» نداریم! نوهاش «سبط ابن جوزی» علیه جدّش قیامت به پا میکند میگوید جدّ من توجه نداشته که اولاً خیلی از روایات سندش صحیح است ایشان بر مبنای هوای نفس تضعیف کرده است. ثانیاً ضعیف هم باشد اگر یک روایت ضعیف، از سه گذشت «یحصل العلم بها» تا چه رسد که 17 تا روایت ما در رابطه با «انا مدینة العلم» داشته باشیم!
من یک بحثی که در شبکه در رابطه با حدیث «انا مدینة العلم» داشتم در ذهنم است از 18 نفر از علمای بزرگ اهلسنت که حدیث «انا مدینةُ العلم» را تصحیح کردهاند به دست آوردم؛ یعنی 18 نفر از اعاظم اهلسنت تصریح کردهاند «انا مدینةُ العلم وعلیٌ بابها»؛ صحیح است ولذا بعضیها راه چارهای ندیدند ، آمدند حدیث سازی کردند که بله! حدیث صحیح است ولی راوی ذیلش را نیاورده است! پیغمبر فرمود:
« انا مدينة العلم وأبو بكر أساسها وعمر حيطانها و عثمان سقفها وعلي بابها »
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، لسان الميزان، ج1، ص423، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، چاپ : الثانية، 1390 - 1971 م.
ما هم گفتیم حتماً «یزید» هم «توالتها»! حالا که دارند درست میکنند باید درست کنند که جلوتر بیایند!
حالا این شهر چه شهری است که سقف هم دارد؟! ما تا به حال نشنیدیم در تاریخ، یک شهری سقف هم داشته باشد! ولی دیدند هیچ راهی ندارند برای شهر علم پیغمبر، سقفی هم درست بکنند.
پرسش:
این روایت را هم خودشان تضعیف کردند راویانی در آن است که اصلا خودشان هم قبول ندارند.
پاسخ:
بله، به قولی آش به قدری شور شده که آشپز هم صدایش در آمده است!
بعضیها هم گفتند نه! «انا مدینةُ العلم، عليٌ بابها»؛ یعنی علی صفت است دَرَشْ بلند است اینجا کلمه علي ابن ابیطالب، مراد علي نیست یعنی «علوٌ بابُها»!! آن وقت میگویند چرا اسم علی در قرآن نیامده؟ اگر در قرآن هم آمده بود این شیاطین و جانورها کتاب الهی را هم زیر سوال میبردند.
پرسش:
مانند «صدق الله العظیم» كه میگویند.
پاسخ:
بله حاضر نیستند «صدق الله العلي العظیم» بگویند.
یا شما همین حدیث:
«أنت مني بمنزلة هارون من موسى»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235 ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت، ج 6 ص 366
حاکم «مدینه» بالای منبر پیغمبر و کنار قبر پیغمبر میگوید راوی یادش رفته و اشتباه کرده پیغمبر نفرموده:
«أنت مني بمنزلة هارون من موسى»
بلكه فرموده:
«انتَ منی -نستجیر بالله- بمنزلة قارون من موسی»!
شاید بیش از بیست نفر از بزرگانشان «ذهبی» در «سیر اعلام النبلاء» دارد «تهذیب الکمال مزی» دارد «ابن حجر» دارد خیلی از بزرگانشان این قضیه را نقل کردهاند!
بعد سوال میکنند آقا این را از کجا شنیدی؟ میگوید من در «شام» رفته بودم دیدم «هشام ابن عبد الملک» این روایت را بالای منبر میخواند؛ یعنی حاکم اسلامی میآید به این شکل عمل میکند!!
در هر صورت ... بحث سر این است که حکم حدیث صحیحشان چه است؟ اینها هم دارند ما قبلاً هم گفتیم که:
«الحدیثُ الحسن فهوَ فی الإحتجاج کالصحیح»
هیچ تفاوتی برای اینها از نظر اینکه آیا حدیث صحیح باشد یا حسن باشد نیست؟ ما قبلاً هم اسامی بزرگانشان را ذکر کردیم.
«ما هو تعریف الحدیث الضعیف؟»
حدیث ضعیف چیست؟
البته عین همین تعریف را ما در شیعه هم داریم ما میگوییم حدیث ضعیف، حدیثی است که شرائط اعتبار روایت را نداشته باشد. ما میگوییم: حدیث معتبر یا صحیح است یا موثق یا حسن . بعضیها مشهور را هم اضافه کردهاند؛ ولی حدیث ضعیف آن است که نه صحیح و نه حسن و نه موثق است.
اینها هم به همین شکل اگر یکی از شروط صحیح و حسن در یک روایتی فاقد باشد از آن به حدیث ضعیف تعبیر میکنند، حالا «عادل نباشد، ضابط نباشد، شاذ باشد و علّه داشته باشد امثال این برای اینها هیچ تفاوتی ندارد.
اقسام حدیث ضعیف را هم ان شاء الله عزیزان دقت میکنند که در حقیقت شاید بیش از سی رقم از مصطلحات حدیثی همه به «مرسل» برمیگردد؛ یعنی «مرسل» یک روایتی است که یکی از روات سندش برای ما مجهول است. مجهول است یعنی یا راوی انداخته یا راوی از دستش رفته مثلاً: «عمن حدثه، عمن سمعه» یا «عن رجل» یا آمده تعمداً یکی از رواتش را حذف کرده و تدلیس کرده برای اینکه حدیث ضعیف را حدیث صحیح نشان بدهد، اینها هم اقسامی دارند.
حدیث منقطع:
«ما سقط من إسناده راوٍ واحد غير الصحابي»
شرح شرح نخبة الفكر في مصطلحات أهل الأثر ، اسم المؤلف: نور الدين أبو الحسن على بن سلطان محمد القاري الهروي المعروف "بملا على القاري" الوفاة: 1014هـ ، دار النشر : دار الأرقم - لبنان / بيروت - بدون ، الطبعة : بدون ، تحقيق : قدم له: الشيخ عبد الفتح أبو غدة، حققه وعلق عليه: محمد نزار تميم وهيثم نزار تميم، ج 1 ، ص 241
یا دو نفر «بشرط عدم التوالی».
«معضل» آن است که دو تا یا بیشتر «علی التوالی» حذف شده باشد همه اینها بازی با مصطلحات است.
بعد بحث «معلّق» را هم جلسه قبل اشاره کردیم که خیلی ما گرفتار حدیث «معلّق» هستیم. تعداد زیادی از روایات «کافی» و «تهذیب» ما معلّق است. اول سند، یک راوی یا بیشتر حذف میشود، اعتماداً بر ذکر این راوی در سندهای قبلی جلسه قبل هم من نمونههایی از «کافی» و «تهذیب» را نشان دادم. «کلینی» میآید اول باب یک روایت را از بین خودش تا معصوم ذکر میکند در روایت دوم یا سوم سه تا راوی این روایت با روایت اول یکی بوده دیگر اینها را حذف کرده و از راوی چهارم شروع کرده است.
یکی از بحثهایی که ما باید خیلی در تضعیف احادیث اهلسنت كه علیه شیعه است کار کنیم بحث تدلیس است «ما من راوٍ» در اهلسنت «الا اتّصف بالتدلیس»، حتی نسبت به «بخاری» آقایان اتفاق نظر دارند که «بخاری» جزء مدلّسین بوده است. «تدلیس» یعنی دست کاری کردن در روایت، روایت ضعیف را صحیح نشان دادن. این خلاصه تدلیس است.
حالا یا در سند دست کاری میکند یا در متن دست کاری میکند که دلالت حدیث، آن طوری باشد که با عقائدش تطبیق بکند. یا تدلیس اسناد است، یا تدلیس شیوخ است مثلاً یک راوی از یک کسی است که اسمش «بروجردی» است آدم فاسدی است مثلا «احمد بروجردی» است «احمدش» را نمیآورد میگوید از «بروجردی» روایت است، همه تصور میکنند مراد آیتالله العظمی «بروجردی» است! در زمان قدیم افرادی مشهور به لقب و کنیه بودند کنیه را میآورد ولی اسم طرف را نمیآورد که مخاطب تصور کند آن آدم مشهوری بوده است.
یک چیزی هم دارد به نام «تدلیس التسویه» این هم یک اصطلاحی است، میگوید اگر یک راوی، استادش ثقه است؛ ولی استادِ استادش ضعیف است استادِ استادش ثقه است میآید از استادش نقل میکند که ثقه است استادِ استادش که ضعیف است اسمش را حذف میکند میرود از استادِ استادِ استادش که ثقه است نقل میکند! عرض کردم به شتر میگویند گردنت کج است گفت کجایم راست است! اینها هم یک مصطلحاتی است که عزیزان باید داشته باشند.
«الحدیث الذي فی راو ضعیف و هو انواع»
در رابطه با این بحث هم ان شاء الله عزیزان ملاحظه میکنند.
بحث بعدی ما
«التعرف علی القواعد المؤثرة فی التصحیح والتضعیف»
است. ما چه کار کنیم تا در استدلال بر فضائل اهلبیت یا امامت اهلبیت، روایت ضعیف را تصحیح کنیم؟ این هنر است روایت صحیح را تصحیح کردن هنر نیست، بلکه هنر این است که روایتی که از دیدگاه مخالف ضعیف است ما از قواعد طرف مقابل استفاده کنیم روایت ضعیف او را تصحیح کنیم.
والسلام علیکم ورحمة الله