بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه شصتم 99/11/20
موضوع: اجتهاد وتقلید – اراده خدا و اراده امام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
آیا «شهید مطهری» گفتهاند امام حسین (سلام الله علیه) را شیعیان کشتهاند؟
پاسخ:
اصل قضیه که صددرصد خلاف واقع است، این شبهه ای است که امروز وهابیها مطرح میکنند. باید ما مراقب اینطور قضایا باشیم. ما خدمت مرحوم «مطهری» ارادت داریم، مرد بزرگواری است و خدماتی کم نظیر به جهان تشیع کرده است؛ ولی ایشان معصوم نیستند.
در رابطه با این قضیه، اینکه قاتلین امام حسین (سلام الله علیه) چه کسانی بودهاند، این عبارت خود امام حسین (سلام الله علیه) است. عبارت در «مقتل خوارزمی» جلد 2 صفحه 38 است.
«وَيْلَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ»
یعنی خطاب به مخالفین و کسانی که در قضیه کربلا بودند میفرماید:
«يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عَرَباً كَمَا تَزْعُمُونَ»
این فرمایش ایشان قابل پذیرش و صحیح نیست. شیعه یعنی تابع، مگر میشود گفت کسی که آمده با امام حسین بجنگد ،تابع امام حسین است؛ یعنی اصلا حرف، حرف غیر معقولی است.
اما اینکه عدهای به حضرت نامه نوشته بودند و از حضرت خواستند که به «کوفه» بیایند و...بله ،این هست .اینهایی هم که نامه نوشته بودند، معلوم نیست که از شیعیان امام حسین بوده باشند.
یا ممکن است آن روز که نامه نوشتند قصدشان این بوده که امام حسین را یاری کنند؛ ولی بعدا از ترس جانشان زیر حرفشان زدند. ولی کلا تعدادی از هوادارانِ بعض اصحاب در کوفه و بصره ساکن بودند و این مسائل خیلی روشن است.مثلا
«ولطلحة بالكوفة شيعة وهوى و وللزبير بِالْبَصْرَةِ هوى »
كتاب: تاريخ الطبري؛ نويسنده: محمد بن جرير الطبري (وفات : 310)، تحقيق: مراجعة وتصحيح وضبط : نخبة من العلماء الأجلاء، ناشر:مؤسسة الأعلمي للمطبوعات -بيروت – لبنان، ج 3، ص 471
شما کتاب «ینابع المودة» را ببینید، وقتی امام حسین روز عاشورا سخنرانی میکنند و میگوید چرا به جنگ من آمدید؟ آیا من سنتی را تبدیل کردهام؟ آیا بدعتی را گذاشتهام، حقی را ترک کردهام؟گفتند:
«إنا نقتلك بغضا لأبيك»
ما به خاطر بغض و کینهی پدرت با تو میجنگیم!
كتاب: ينابيع المودة لذوي القربى؛ نويسنده: القندوزي( وفات : 1294)، تحقيق: سيد علي جمال أشرف الحسيني، سال چاپ : 1416، ناشر : دار الأسوة للطباعة والنشر، ج 3، ص 80
این نشان میدهد افرادی که آنجا آمده بودند، کسانی از دشمنان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بودند. و به انتقام قضیهی «جنگ صفین، جمل و نهروان و...» آمده بودند با حضرت میجنگیدند!
پرسش:
خلفا چند سال از عمرشان را خارج از اسلام بودند؟ و شغلشان چه بوده است؟
پاسخ:
اینکه شغل شان چه بوده است، خیلی در دسترس نیست؛ ولی نسبت به خلیفه دوم میگویند دلال بوده است. کسی که شتر، الاغ، گوسفند و... میخواسته بفروشد نزد او میآورده تا برای صاحبش بفروشد و یک حق دلالی برای خودش میگرفته است.
در اینکه خلیفه دوم تا سال ششم بت پرست بوده هیچ شکی نیست. ولی ابوبکر تقریبا در همان اوایل سال چهارم- پنجم بعثت مسلمان شد. اینکه میگویند:
«اول من اسلم»
واقعیت ندارد. قبل ابوبکر نزدیک چهل – پنجاه نفر مسلمان شده بودند و او بعد مسلمان شد.
آغاز بحث...
بحث جلسه گذشته در رابطه با یکی از احادیثی بود که از ائمة (علیهم السلام) وارده شده بود.
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ- مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ فَخَلَقَ خَلْقاً فَقَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ فَنَحْنُ هُمْ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ فَنَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ الْقَائِمُونَ بِذَلِكَ.
امام صادق (ع) بمن فرمود:...مخلوقى را آفريد و ايشان را براى اين كار (خلافت و امامت) سنجيد و مقدر كرد و ما هستيم آن مخلوق اى پسر ابى يعفور، و ما هستيم حجت خدا در ميان بندگانش و خزانه دار علمش و باين كار (امامت و خلافت) قيام كردهايم.
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص193، بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (علیه السلام) وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه، ح 5
«احمد ابن ادریس» ثقه است. «محمد ابن عبدالجبار» ثقه است. «محمد ابن خالد برقی» ثقه است. «فضالة ابن ایوب» ثقه است. «عبدالله ابن ابی یعفور» هم ثقه است. روایت، خیلی روایت مهمی است من خیلی دوست داشتم در رابطه با این روایت یک مقدار بیشتر دوستان توجه داشته باشند و یک تحلیل خوبی نسبت به این روایت داشته باشیم.
قسمت اول روایت ،توحید است، یعنی:
(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ)
سوره يس (36): آیه 82
و این خاص خدای عالم است. در دعای هفتم«صحیفه سجادیه» است:
«بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَة»
الصحيفة السجادية؛ على بن الحسين عليه السلام، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: دفتر نشر الهادى - قم، 1376ش. ص54
به مجرد اینکه خدای عالم اراده کند، همه چیز محقق میشود. یا در بعضی از روایات داریم:
«وَ أَمْرُهُ بَيْنَ الْكَافِ وَ النُّون»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج25، ص173
این خواست خدای عالم است. این را داشته باشید.
بعد میفرماید:
«فَخَلَقَ خَلْقاً فَقَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ فَنَحْنُ هُمْ»
یعنی خدای عالم افرادی را خلق کرده است، برای تجلی:(أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ)
متجلی این کار است «وَ الْقَائِمُونَ بِذَلِكَ» به هر سه میخورد، یعنی: «فَقَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ؛ حُجَجُ اللَّهِ فِي عِبَادِه؛ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ»!
در رابطه با «مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ» عزیزان یک مقدار دقت کنند که خدای عالم: (أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ)! «فَخَلَقَ خَلْقاً فَقَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ»؛ من به ذهنم میرسد اشاره به همان حدیث قدسی است:
«عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون.»
من را اطاعت کن...من هر چه اراده کنم،هر زمان،می شود، تو را هم اینطور می گردانم
نام كتاب: مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام؛ نويسنده: حافظ برسى، رجب بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 813 ق)، محقق / مصحح: عاشور، على، ناشر: أعلمي، مكان چاپ: بيروت: 1422 ق، ص104
«يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ حَيّاً لَا تَمُوتُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ* أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ*»
نام كتاب: إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)؛ نويسنده: ديلمى، حسن بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 841 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشريف الرضي مكان چاپ: قم: 1412 ق، ج1، ص75
در «الجواهر السنیة مرحوم شیخ حر عاملی» آمده است:
«في الحديث القدسيّ عن الربّ العليّ أنّه يقول:عبدي أطعني أجعلك مثلي،أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون »
نام كتاب: الجواهر السنية في الأحاديث القدسية( كليات حديث قدسى)؛ نويسنده: شيخ حر عاملى، محمد بن حسن (تاريخ وفات مؤلف: 1104 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: انتشارات دهقان، مكان چاپ: تهران:1380 ش، ص709
حال:
(وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)
سوره نحل (16): آیه 60
یا:
(لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ)
سوره شوری (42): ایه 11
«اجعلك مثْلي...»
بنده من را اطاعت کن، تا تو را هم مثل خودم قرار دهم ...
این یک قانون کلی است و شیعه و سنی بر این عقیده هستند که اگر عبدی خدا را اطاعت کند آنهم حق اطاعته، خدای عالم او را به این مرحله میرساند که امر او امر الهی باشد، همانطور که امر الهی با اراده محقق میشود، عبد هم همینطور باشد!
اهلبیت (علیهم السلام) هم مصداق اَتمّ «عبدی اطعنی» هستند که اگر در این زمینه حضرت میفرماید خدای عالم:
«مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ فَخَلَقَ خَلْقاً فَقَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ فَنَحْنُ هُمْ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص193، بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (علیه السلام) وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه، ح 5
یعنی ما همان هستیم که خدای عالم ما را مِثْل خودش یا مَثَل خودش قرار داده است، ما هم به هر چه اراده کنیم آن چیز در خارج محقق میشود. روایاتی هم اهلسنت در این زمینه دارند.در «صحیح بخاری» :
« ...حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ: كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا، وَرِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا، وَإِنْ سَأَلَنِي لَأُعْطِيَنَّهُ... »
الكتاب: الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلى الله عليه وسلم وسننه وأيامه = صحيح البخاري- المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي- المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر- الناشر: دار طوق النجاةمصطفى ديب البغا، ج8، ص105، 6502
(این حدیث در کافی هم به سند کاملا متفاوت و اندکی اختلاف در متن،وجود دارد/ ج2 ص 352)
و همچنین «فخر رازی» تعبیر خیلی جالبی در تفسیرش دارد. در جلد 21 ،روایتی را از حضرت امیر (سلام الله علیه) نقل میکند و میگوید:
«والله ما قلعت باب خيبر بقوة جسدانية ولكن بقوة ربانية»
قسم به خدا در «خیبر» را (که 300 نفر نمیتوانستند جابجا کنند )از جا کندم اما نه با نیروی جسمانی بلکه با قوّت ربانی.
بعد خودش اددامه می دهد:
«وذلك لأن علياً كرم الله وجهه في ذلك الوقت انقطع نظره عن عالم الأجساد»
علی ابن ابیطالب در آن لحظه، نظرش از عالم اجساد منقطع شد.
«وأشرقت الملائكة بأنوار عالم الكبرياء فتقوى روحه وتشبه بجواهر الأرواح الملكية وتلألأت فيه أضواء عالم القدس والعظمة فلا جرم حصل له من القدرة ما قدر بها على ما لم يقدر عليه غيره»
ملائکه با انوار عالم کبریا به حضرت تابیدند، روح علی ابن ابیطالب قوی شد و....
بعد بطور کلی می گوید:
«وکذلکَ العبد إذا واظب على الطاعات بلغ إلى المقام الذي يقول الله كنت له سمعاً وبصراً»
هر بندهای اگر مواظب اطاعت الهی باشد به مقامی میرسد که خدای عالم میگوید من چشم و گوش او میشوم!
«فإذا صار نور جلال الله سمعاً له سمع القريب والبعيد»
وقتی نور جلال الهی گوش بندهای بشود این بنده نزدیک و دور را هم میشنود.
جسم مبارک رسول اکرم در «مدینه منوره» است؛ ولی از سراسر جهان به او سلام میدهند «السلامُ علیکَ ایها النبی» همه را میشنود چون سمع رسول اکرم «سمع الله» است.
«وإذا صار ذلك النور بصراً له رأى القريب والبعيد»
وقتی خدای عالم بَصر او شد و چشم او چشم خدایی شد،برایش دور و نزدیک معنا ندارد.
«وإذا صار ذلك النور يداً له قدر على التصرف في الصعب والسهل والبعيد والقريب»
و هنگامی که این نور الهی دست بنده شد، میتواند در همه مسائل آسان یا خیلی سخت تصرف کند، چه نزدیک باشند و چه دور.
التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604،دار النشر:دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة :الأولى، ج 21،ص 77
عزیزان حتماً این عبارت را از کلمات «فخر رازی» بگیرند ،خیلی جملهی با ارزشی است.
ابن تیمیه هم تعبیری دارد که بعضی از افراد منفعت رساندن به خلایق به آنها محول شده:
« قَالُوا هُمْ تَجْرِي أَرْزَاقُ الْعِبَادِ عَلَى أَيْدِيهِمْ وَيَنْزِلُونَ بِالْعُلُومِ وَالْوَحْيِ وَيَحْفَظُونَ وَيُمْسِكُونَ وَغَيْرُ ذَلِكَ مِنْ أَفْعَالِ الْمَلَائِكَةِ »
روزیهای بندگان به دست آنها به خلایق میرسد ...
این در سوال سائل است، ابن تیمیه در پاسخ میگوید:
« وَالْجَوَابُ: أَنَّ صَالِحَ الْبَشَرِ لَهُمْ مِثْلُ ذَلِكَ وَأَكْثَرُ مِنْهُ »
بندگان صالح الهی مثل این و بالاتر از این هم میتوانند برسند.
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج4، ص379
ولذا این مباحثی که مطرح میشود و ما برای ائمة (علیهم السلام) قائل هستیم که قبلاً در رابطه با ولایت تکوینی آنها را عرض کردیم، خودِ «وهابی»ها هم بر این عقیده هستند که اگر کسی از نظر عبادت و اطاعت به مرحله بالایی برسد،واسطه فیض میشود و تمام تدبیر عالم به واسطهی آنها می شود .
عبارتی از «ملاعلی قاری» در کتاب «مرقاةُ المفاتیح» از «طیبی» هست:
«أن النفوسَ الزكيةَ القدسية إذا تَجَرَّدَتُ عن العلائق البدنية عَرَجَتْ واتصلت بالملأ الأعلى»
نفوس پاک، وقتی از علائق بدنی و جسمانی مجرد میشوند. وقتی به ملاء اعلیٰ متصل شد
«ولم يبق لها حجابٌ فترى الكلَّ كالمشاهد بنفسها أو بإخبار الملك لها،وفيه سرُّ يطلع عليه من تَيَسَّر له»
دیگر حجابی بین آنها نیست. تمام عالم هستی را مثل کف دستشان میبینند. اینها اسراری است تا برای کسی میسر نباشد متوجه نخواهد شد.
مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح؛ اسم المؤلف: علي بن سلطان محمد القاري الوفاة: 1014هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ - 2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: جمال عيتاني، ج3، ص11
این روایتی که ما از امام صادق (سلام الله علیه) نقل کردیم که خدای عالم مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ است و
(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ)
فرمان او چنين است که هرگاه چيزي را اراده کند، تنها به آن ميگويد: «موجود باش!»، آن نيز بيدرنگ موجود ميشود!
سوره يس (36): آیه 82
فرمود ما هم اینچنین هستیم و این قضیه را من خواستم تثبیت کنم که حتی «وهابی»ها و علمای اهلسنت بر این عقیده هستند که اگر کسی به این مرحله برسد خدای عالم آنها را اینچنین میکند.
خدا ان شاء الله بر همه عزیزانمان توفیق بدهد،و همه ما را به این مرحله از تجرد برساند،خدای عالم ما را هم جزو بندگانی قرار دهد که خدا را بندگی و اطاعت میکنند و به آن مرحلهای از کمالات میرسند که:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند/ بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت!
یا به قول «مولانا» :
بار دیگر از ملک قربان شوم/ آنچه اندر وهم ناید آن شوم
بحث امروز ما را دوستان دقت کنند، بحث کلامی و فقهی نیست. یک بحث واقعی(و زنده) است. این بحثها کم در حوزه مطرح میشود، به تعبیر مرحوم شهید «مطهری» ایشان وقتی این مباحث را مطرح میکند میگوید : اینها رفتنی و دیدنی است، گفتنی و شنیدنی نیست!
خدای عالم به همه عزیزانمان توفیق عنایت بفرماید از همه التماس دعا داریم موفق و مؤید باشید خداحافظ شما.
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»