بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
خاتون ملک ارض و سماء اشفعی لنا
محبوبه حبیب خدا اشفعی لنا
آرامش و قرار دل ثامن الحجج
ای زینب امام رضا اشفعی لنا
«یا فاطِمَةُ اشْفَعی لی فی الْجَنَّةِ فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ، اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْتَخْتِمَ لی بِالسَّعادَةِ، فَلا تَسْلُبْ مِنّی ما اَنَا فیهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظیمِ»
فرازهایی از زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
سلام و درود خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی ولایت» و برنامه زنده «حبل المتین»؛ بهترینها را برای شما آرزومندم.
امشب، شب رحلت شهادت گونه حضرت کریمه اهلبیت فاطمه معصومه أخت الرضا (سلام الله علیها) است.
عرض تسلیت و تعزیت به محضر امام زمانمان (ارواحنا له الفداه) و به محضر ولی نعمت ما ایرانیان آقا علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثنا) و همچنین خدمت همه شما عاشقان و شیفتگان و دلباختگان حضرت تسلیت عرض میکنم.
خوشحال میشویم که حرفهای دلتان را از راههای ارتباطی که دوستانم زحمت میکشند و برای شما زیرنویس میکنند، برای ما ارسال کنید.
سامانه پیام کوتاه ما «30001203» و همچنین شماره دیگری وارد شده است که از طریق فضای مجازی با برنامههای واتس آپ، تلگرام و وایبر میتوانید پیامهای خودتان را برای ما ارسال کنید؛ پیامهای شما را دریافت میکنیم و استفاده میبریم.
امشب توفیق داریم همانند یکشنبه شبهای گذشته در خدمت استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی باشیم. جناب استاد سلام علیکم و رحمة الله؛ خیلی خوش آمدید و عرض تسلیت و تعزیت خدمت شما:
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند خالصانهترین سلامم را همراه با تعزیت شب وفات و رحلت جانسوز و غریبانه و مظلومانه حضرت معصومه (سلام الله علیها) کریمه اهلبیت تقدیم میکنم.
خدا را به آبروی این بانوی دو جهان سوگند میدهم فرج مولای ما را نزدیک نموده و ما را از یاران ویژه آن نازنین وجود قرار بدهد، انشاءالله.
همچنین باخبر شدیم که حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی هم دار فانی را وداع گفتند. درگذشت ایشان را به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه)، مقام معظم رهبری، خانواده ایشان و علاقمندان به ایشان تسلیت عرض میکنیم.
از خداوند متعال برای ایشان علو درجات و همچنین صبر و شکیبایی برای بازماندگانشان خواهانیم.
مجری:
خیلی ممنون. استاد با توجه به اینکه امشب، شب وفات حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است ابتدای بحثمان را مزین کنیم به بیان مطالبی در خصوص شخصیت ایشان و سپس مباحث هفته گذشته را ادامه خواهیم داد.
شخصیت والای حضرت معصومه(سلام الله علیها) از زبان ائمه طاهرین (علیهم السلام)
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد الله و الصلوة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
زمانی که در رابطه با حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) روایات ائمه طاهرین (علیهم السلام) را ملاحظه میکنیم، مشاهده میکنیم که شاید حدود 50 سال قبل از تولد ایشان روایاتی از امام صادق (علیه السلام) در فضیلت این بیبی دو عالم بیان شده است.
مرحوم «علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد 57 صفحه 228 روایات مختلفی در این زمینه آورده است. در این کتاب روایتی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است که فرمودند:
«إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکةُ أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکوفَةُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکوفَةُ الصَّغِیرَة»
خداوند متعال حرمی دارد که آن مکه است، نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) حرمی دارد که همانا آن مدینه است، حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حرمی دارد که آن کوفه است و حرم ما ائمه شهر قم است.
سپس فرمودند:
«أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَی قُمَّ»
بهشت هشت در دارد، سه در از این هشت در از قم گشوده میشود.
«تُقْبَضُ فیها امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسمها فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ»
در شهر قم خانمی به نام فاطمه دختر موسی از دنیا میرود که شیعیان ما همگی با شفاعت این خانم وارد بهشت میشوند.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققانّ، ج 57، ص 228، ح 59
این روایت، روایت بسیار سنگین و دقیقی است و همچنین «تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ» نشانگر این است که حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) جایگاه والایی نزد خداوند تبارک و تعالی دارد و به مقام والایی از شهادت نائل آمدند.
همچنین روایات دیگری از امام هشتم (علیه السلام) در این زمینه وجود دارد که میفرماید:
«مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة»
هرکسی خواهرم را در قم با معرفت زیارت کند، بهشت بر او واجب است.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققانّ، ج 48، ص 317، باب فیما یتعلق بأحوال أولاده علیه الصلاة و السلام
این روایت به این معناست که هرکسی به جایگاه والای حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به عنوان دختر امام، خواهر امام و عمه امام آشنا باشد بهشت بر او واجب است!!
این روایات همگی نشانگر فضیلت والای این بانوی بزرگوار است؛ به علاوه حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) فرزندان زیادی داشتند، حتی به نقلی حدود 40 فرزند داشتند.
مشاهده میکنیم که از میان فرزندان حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) دارای این جایگاه رفیع هستند.
در روایت دیگری امام کاظم (علیه السلام) عبارت «فِدَاهَا أَبُوهَا» را در مورد حضرت فاطمه معصومه به کار میبردند؛ همین جملهای که رسول گرامی اسلام خطاب به حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به کار میبردند.
در کتاب «کریمه اهلبیت» اثر برادر عزیزمان جناب آقای «مهدیپور» صفحه 43 این روایت بیان شده است، همچنین در کتاب «انوار المشعشعین» جلد اول صفحه 211 این مطلب بیان شده است. بنابراین در رابطه با حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) سخن زیاد است.
ما بارها این جمله را خدمت بینندگان عزیز عرض کردیم که آیت الله العظمی مرعشی نجفی در احوالات پدر بزرگوارشان بیان کردند که ایشان در عالم رؤیا خدمت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) رسیدند.
پدر آیت الله العظمی مرعشی نجفی در عالم رؤیا از رسول گرامی اسلام درخواست میکنند که قبر مطهر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را به ایشان نشان بدهند تا برای زیارت به آنجا مشرف شوند.
رسول گرامی اسلام میفرمایند: حکمت الهی بر این تعلق گرفته است که قبر دخترم حضرت فاطمه زهرا تا ظهور فرزندم حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) مخفی باشد، اما خداوند متعال تمام فضیلت زیارت دخترم را بر زیارت دخترم حضرت فاطمه معصومه مترتب کرده است.
به عبارت دیگر اگر کسی حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) را زیارت کند، خداوند عالم ثواب زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را به او میدهد.
در روایتی از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: هرکسی خواهرم را زیارت کند، گویا من را زیارت کرده است.
بنابراین حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) برای شهر قم، مردم ایران و شیعیان بلکه مسلمانان مایه خیر و برکت است. ما غالباً زمانی که به حرم میرویم، مشاهده میکنیم که عزیزان اهل سنت برای زیارت به این مکان مقدس میآیند.
گاهی اوقات مشاهده میکنیم که افراد زیادی قسمت بالای سر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) با دست بسته نماز میخوانند. این اقدامات نشانگر این است که شیعه و سنی در این مسائل با هم، هم عقیده هستند.
امروزه حساب وهابیت که سعی دارند به نوعی میان شیعه و سنی تفرقه ایجاد کنند و عقدههایی که از آباء و اجدادشان بنی امیه و بنی مروان به ارث بردند را اظهار کنند، جداست.
در رابطه با حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) شعر زیبایی سروده شده که بنده خیلی این شعر را دوست دارم. این شعر چنین است:
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
چقدر مردم این شهر ولایی خوباند
که سرم را نشکستند خدایی خوباند
در ساوه نسبت به حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) هتک حرمت شد و عزیزانشان را جلوی چشمشان کشتند، قطعه قطعه و آواره کردند و به همین دلیل حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به اطرافیان دستور دادند به طرف قم حرکت کنند و رهسپار قم شدند.
مردم قم زمانی که شنیدند حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) در راه است، کیلومترها به استقبال حضرت معصومه رفتند و زمانی که آن حضرت وارد شهر قم شدند مردم از شادی و خوشحالی بال درآورده بودند.
در آن مدت 17 روزی که حضرت فاطمه معصومه در قم سکونت داشتند، مردم قم واقعاً حق مطلب را نسبت به اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ادا کردند و آیه شریفه:
(قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)
بگو من از شما در برابر رسالتم مزدی طلب نمیکنم به جز مودت نسبت به اقرباء.
سوره شوری (42): آیه 23
واقعاً در قم تحقق پیدا کرد.
چادرم دور و برم بود پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود به جایی نگرفت
بنویسید همه دور و برم ریختهاند
چقدر دسته گل روی سرم ریختهاند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
من کجا، شام کجا، زینب بییار کجا
من کجا، بام کجا، کوچه و بازار کجا
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتی
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتی
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
یار هم آنقدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
او کجا، نیزه کجا، گودی گودال کجا
او کجا، نعل کجا، پیکر پا مال کجا
امیدواریم که انشاءالله خداوند عالم به ما هم توفیق بدهد تا حق این بزرگ خانم جلیل و با عظمت را نگهداریم و با اظهارت ارادت و رفتن به پابوسی و آستان بوسی آن بزرگوار نزد رسول گرامی اسلام سربلند باشیم و نزد خداوند عالم آبرو کسب کنیم که به آیه شریفه:
(قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)
عمل کردیم.
مجری:
انشاءالله؛ خیلی ممنونم. آرزو میکنم که زیارت با معرفت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) نصیب شما شود؛ البته ما همیشه دعاگو و نایب الزیاره شما هستیم.
امشب بعد از برنامه بنده به حرم کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) برای پخش برنامه شب وفات مشرف میشوم و حتماً دعاگوی تک تک شما عزیزان بیننده خواهیم بود.
باید نکتهای را خدمت شما متذکر شوم و آن این است که در ضریح مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) علاوه بر این بانوی بزرگوار هفت امامزاده دیگر که همگی بانو هستند، دفن شدهاند.
شاید این مطلب را کمتر شنیده باشید که خواهر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و سه دختر امام جواد (علیه السلام) و سه دختر دیگر که فرزندان حضرت موسی مبرقع و نوههای امام جواد (علیه السلام) هستند، در ضریح مطهر حضرت معصومه مدفون هستند.
زمانی که شما به حرم کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) مشرف میشوید، در ضریح حرم علاوه بر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) هفت امامزاده و بانوی واجب التعظیم دیگر هم وجود دارند.
انشاءالله خداوند به زودی زیارت این بانوی بزرگوار را نصیب شما عزیزان خوب بیننده کند، ما هم حتماً دعاگو هستیم؛ به ویژه از طرف بینندگان بزرگواری که در خارج از کشور هستند و آرزوی زیارت حرم کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه را دارند نایب الزیاره خواهیم بود.
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی با کرامت قم صلوات
بر شاه خراسان صلواتی دیگر
انشاءالله که خداوند متعال همه ما را قدردان نعمت اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بگرداند، به ویژه ما اهل قم که سایه نشین این بانوی با کرامت هستیم.
زمانی که جوانان ما میخواهند ازدواج کنند، مراسم عقد و ازدواجشان را در حرم زیر سایه این بانوی باکرامت برپا میکنند. اگر خداوند متعال فرزندی به آنان عنایت کند، اولین لحظات آن را در حرم معطر میکنند و فضا را ملکوتی حضرت کریمه اهلبیت قرار میدهند.
همچنین زمانی که عمر ما به پایان برسد تابوت و جنازه ما را برای طواف نزد ضریح مطهر این بانوی با کرامت میبرند. بالاخره اول و وسط و آخر و همه زندگی ما زیر سایه کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است.
انشاءالله خداوند متعال ما را قدردان این نعمت و شما را هم به همین نزدیکی زائر قم مقدس و حرم کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) قرار بدهد.
ما منتظر پیامهای شما هستیم تا پیامهای شما را از طریق راههای ارتباطی که برای شما زیرنویس شده است، دریافت کنیم.
جناب استاد ما هفتههای گذشته بحثی را داشتیم مبنی بر اینکه برخی از شبکههای وهابی صهیونیستی مقایسه باطلی میان «محمد بن عبدالوهاب» با ائمه طاهرین (علیهم السلام) مقایسه باطلی انجام دادند.
هرچند این مقایسه، مقایسه نور با ظلمت و حق با باطل است؛ اما از آنجایی که کارشناسان وهابی این بحث را مطرح کردند ما هم بحثی را خدمت شما آغاز کردیم. شما این مقایسهها را بیان فرمودید.
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است
اصلاً این دو شخصیت با هم قابل مقایسه نیستند. اگر میخواهید خلاصهای از مباحث گذشته بفرمایید و اگر نکتهای دارید مطرح کنید تا من بحث جدید را خدمت شما عرض کنم.
مقایسه نور و ظلمت؛ در مقایسه امام صادق(سلام الله علیه) با «محمدبن عبدالوهاب»
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
همانطور که حضرتعالی اشاره فرمودید مقایسه ائمه طاهرین (علیهم السلام) که شیعه، سنی، مسیحی و یهودی به این بزرگواران عشق میورزند با «محمد بن عبدالوهاب» قابل مقایسه نیست.
همانطور که در هفته گذشته هم اشاره کردیم نور با ظلمت و همچنین طیب با خبیث قابل مقایسه نیستند. همانطوری که خداوند عالم در سوره مبارکه مائده آیه 100 میفرماید:
(قُلْ لا یسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیبُ وَ لَوْ أَعْجَبَک کثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون)
بگو ای محمد هرگز پاک و ناپاک مساوی نیستند هر چند زیادی ناپاکان شما را به تعجب وا دارد، پس ای خردمندان از خدا بترسید باشد که رستگار شوید.
سوره مائده (5): آیه 100
همچنین خداوند متعال در سوره مبارکه انعام آیه 50 میفرماید:
(قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکرُون)
بگو آیا کور و بینا یکسان است؟ (پس چرا تفکر نمیکنید).
سوره انعام (6): آیه 50
حال بنده اقوال بزرگان اهل سنت را نسبت به «محمد بن عبدالوهاب» عرض خواهم کرد که او را انسان پست، خبیث، نادان، کودن، تکفیر کننده اهل سنت و دور از شریعت معرفی و نطفه شیطان معرفی کردند.
همانطور که اشاره کردیم، «محمد بن فیروز» که علمای اهل سنت در مورد او میگویند:
«أقربهم إلی الإسلام، وهو رجل من الحنابلة وینتحل کلام الشیخ "ابن تیمیة" وابن القیم خاصة»
نزدیکترین عالم به اسلام است، مردمی حنبلی است و تابع «ابن تیمیه» و «ابن قیم» است.
الکتاب: دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، عرض ونقض، المؤلف: عبد العزیز بن محمد بن علی العبد اللطیف، مصدر الکتاب: موقع الدرر السنّیة: www.dorar.net، [الکتاب مرقم آلیا غیر موافق للمطبوع]، ج 1، ص 41 و 42، باب دراسة استقرائیة مجملة لمؤلفات المناوئین
همین شخص در مورد «محمد بن عبدالوهاب» میگوید: «محمد بن عبدالوهاب» از نسل شیطان است!!
همچنین در سوره مبارکه هود آیه 24 میخوانیم:
(مَثَلُ الْفَرِیقَینِ کالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَکرُون)
مثل این دو طایفه مثل کور و کر، و بینا و شنوا است، اگر این دو طایفه یکسان باشند آن دو طایفه نیز یکسان خواهند بود، پس چرا به خود نمیآیند.
سوره هود (11): آیه 24
طبق این آیه شریفه مثل امامان معصوم (علیهم السلام) و امثال «محمد بن عبدالوهاب» همانند انسان بینا در مقابل انسان کر و کور است. همچنین خداوند متعال در سوره مبارکه حشر به صورت واضح و روشن میفرماید:
(لا یسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُون)
اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت یکسان نیستند و معلوم است که بهشتیان رستگارند.
سوره حشر (59): آیه 20
مشاهده کنید سرمنشأ آتشی که امروزه در جهان اسلام، بلکه در جهان بشریت ایجاد شده و کشت و کشتار و ترور و آدم کشی و جنایتی که در جهان رخ میدهد تفکرات فاسد «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» است.
آیا شما این افراد را میخواهید با شخصیت امام صادق (علیه السلام) مقایسه کنید، همو که وقتی از ایشان میپرسند: تعامل ما با اهل سنت باید چگونه باشد؟!
آن حضرت در جواب میفرمایند: مشاهده کنید که امامان شما با اهل سنت چطور برخورد میکنند و شما هم از آنان یاد بگیرید. حضرت در ادامه میفرمایند:
«فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَیعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ یشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ یقِیمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَیهِمْ وَ یؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَیهِمْ»
به خدا سوگند به عیادت مریضهای آنها میرویم، در تشییع جنازههایشان شرکت میکنیم، اگر امانتی را به ما بسپارند امانتداری میکنیم و اگر در محکمه شهادت بخواهند شهادت میدهیم.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 636، ح 4
مشاهده کنید که مسئله کاملاً واضح و روشن است. همچنین خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه فاطر آیه 22 میفرماید:
(وَ ما یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور)
و زندگان و مردگان نیز یکسان نیستند، که همانا خدا هدایت خویش را به هر که خواهد میشنواند و تو چیزی را به کسانی که در گورستان (کفر و جهالت) فرو رفتهاند نمیشنوانی.
سوره فاطر (35): آیه 22
طبق این آیه شریفه آنچه در کالبد «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» است، در حقیقت همان روحی است که در قالب مشرکین و کفار بوده است!!
این شخص همان فردی است که نه نصیحت پدر در او اثر کرده است، نه نصیحت استاد در او اثر کرده است و نه نصیحت برادر در او اثر کرده است و پدر، برادر، استاد و عالم هم عصر او به زندقه و گمراهی او شهادت میدهند؛ در حقیقت این شخص مردهای است که شنوایی ندارد.
بنابراین این بحث کاملاً واضح و روشن است و نمیتوانیم این مقایسه باطل را انجام بدهیم. من در جلسه گذشته اقوال بزرگان اهل سنت را نسبت به ائمه طاهرین (علیهم السلام) بیان کردم و عزیزان مشاهده کردند.
اذهان شیعیان در این زمینه کاملاً روشن و واضح است و شیعیان برای «محمد بن عبدالوهاب» هیچ ارزشی قائل نیستند؛ زمانی که اسم او را میشنوند شدیدترین لعن و نفرین را نثار او میکنند.
همچنین عمده عزیزان اهل سنت هم چنین نظری نسبت به او دارند؛ بلکه غیر مسلمانان هم همین عقیده را نسبت به این دو نفر دارند و زمانی که اسم «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» را میشنوند احساس تنفر و انزجار میکنند.
تنفر جهانیان از این دو نفر به این دلیل است که تفکر این دو نفر و اتباع آنان جهان را به آشوب کشانده است. بنابراین امروزه هر فتنهای در جهان رخ میدهد، ردپای اتباع «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» را آنجا مشاهده میشود.
به عنوان نمونه در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد ششم روایتی از «صالح بن ابی اسود» وارد شده است که میگوید:
«سمعت جعفر بن محمد یقول سلونی قبل أن تفقدونی فإنه لا یحدثکم أحد بعدی بمثل حدیثی»
شنیدم که جعفر بن محمد میگوید: هرچه میخواهید از من بپرسید، زیرا بعد از من دیگر کسی این چنین احادیث برای شما بیان نمیکند.
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 6، ص 257، باب 117 جعفر بن محمد (ع)
شما میخواهید این شخصیت نورانی را با «محمد بن عبدالوهاب» که به شهادت علمای اهل سنت عین جهل و نادانی است مقایسه کنید؟! همچنین «حسن بن زیاد» میگوید از «ابو حنیفه» سؤال کردم:
«من أفقه من رأیت»
فقیهترین انسانی که تا به حال دیدی چه کسی بوده است؟
«قال ما رأیت أحدا أفقه من جعفر بن محمد»
گفت: انسانی فقیهتر از جعفر بن محمد تا به حال ندیدم.
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 6، ص 257، باب 117 جعفر بن محمد (ع)
مشاهده کنید امامان شیعه اینگونه بودهاند!! همچنین «ذهبی» در چند روایت بیان کرده است که امام صادق (علیه السلام) شایستگی تصدی خلافت داشتند و کسی در او هیچ نقصانی پیدا نکرد. «ذهبی» با آن طرز فکر در کتاب «تاریخ الإسلام» مینویسد:
«مناقب جعفر کثیرة، وکان یصلح للخلافة لسؤدده وفضله وعلمه وشرفه رضی الله عنه»
مناقب جعفر بن محمد (علیه السلام) خیلی زیاد است، و او به خاطر سیادت و آقایی و فضل و دانش و شرافتی که داشت شایسته خلافت بود.
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 9، ص 93، باب 4 (جعفر الصادق، م)
حتی «ابن تیمیه» در کتاب «التوسل و الوسیلة» زمانی که به امام صادق (علیه السلام) میرسد، از «امام مالک» نقل میکند و میگوید: من هروقت نزد امام صادق رفتم، مشاهده کردم که ایشان یا در حال نماز است و یا در سکوت و تفکر و یا مشغول قرائت قرآن است!!
در این زمینه مطالب زیادی وجود دارد. همچنین «ابن خلکان» در کتاب «وفیات الأعیان» جلد اول میگوید:
«وکان من سادات أهل البیت ولقب بالصادق لصدقه فی مقالته»
یکی از ائمه اثنی عشر بر مذهب امامیه است که او را صادق مینامند برای صداقتی که در گفتارش بود.
«وفضله أشهر من أن یذکر»
فضیلت امام صادق خیلی مشهورتر از این است که ذکر شود.
وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، اسم المؤلف: أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر بن خلکان، دار النشر: دار الثقافة - لبنان، تحقیق: احسان عباس، ج 1، ص 327، باب 131 جعفر الصادق
مشاهده کنید این مطالب، عبارتهای بزرگان اهل سنت در مورد ائمه طاهرین (علیهم السلام) مخصوصاً امام صادق (علیه السلام) است. حتی «ابن تیمیه» در مورد امام صادق (علیه السلام) میگوید:
«فإن جعفر بن محمد لم یجیء بعد مثله»
بعد از امام صادق کسی مثل او نیامده است.
«وقد أخذ العلم عنه هؤلاء الأئمة کما لک وابن عیینة وشعبة والثوری وابن جریج ویحیی بن سعید وأمثالهم من العلماء المشاعیر الأعیان»
افراد مشهور و شخصیتهای برجستهای مانند مالک و ابن عیینه و شعبه و ثوری و ابن جریج و یحیی بن سعید و امثال او از شاگردان امام صادق بودند.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 126، باب الوجه الثالث عشر
مشاهده کنید که این مطالب در رابطه با امام صادق (علیه السلام) بیان شده است. «ابن تیمیه» میگوید: "چشم هستی تا الآن کسی مانند امام صادق را ندیده است و ایشان صلاحیت خلافت دارد" ولی خب در ادامه عداوت خود را به نوعی نشان میدهد.
در کتاب «منهاج السنة النبویة» جلد هشتم صفحه 263 از قول «علامه حلی» میگوید: فضایلی که ائمه طاهرین هرکدام شایستگی داشت که به خاطر آن فضایل امامت و خلافت را متصدی باشد. «ابن تیمیه» در ادامه این مطلب میگوید:
«والجواب من وجوه أحدها أن تلک الفضائل غایتها أن یکون صاحبها أهلا أن تعقد له الإمامة»
نهایت فضایلی که ائمه شیعه داشتند، این است که این افراد اهلیت داشتند امامت برای آنها منعقد شود.
«لا یصیر إماما بمجرد کونه أهلا کما أنه لا یصیر الرجل قاضیا بمجرد کونه أهلا»
به مجرد اینکه کسی اهلیت برای امامت دارد که او را امام قرار نمیدهند.
این حرف او به معنای این است که هرکسی اهلیت امامت ندارد و شترچران و گاو فروش است باید امام مسلمین شود!!
«الثانی أن أهلیة الإمامة ثابتة لأخرین من قریش»
افراد دیگری از قریش هم شایستگی امامت داشتند.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 8، ص 263
همچنین در مصر کتابی به نام «تبدید الظلام و تنبیه النیام الی خطر التشیع علی المسلمین و الإسلام» به وسیله یکی از افراد پست و فرومایه به نام «ابراهیم سلیمان الجبهان» نوشته شده است.
ایشان در این کتاب مطالب بسیار سخیفی نوشته و در بخشی از این کتاب میگوید: خطر حکومت ایران برای اسلام بیش از خطر یهود و صهیونیسم برای اسلام است!!
ما کاری با این افراد نداریم؛ اگر نسبت به ایران، اسلام یا انقلاب مطلبی دارند، بیان کنند. این در حالی است که این فرد در این کتاب نسبت به امام صادق (علیه السلام) مطلب بسیار رکیکی به کار برده است.
مشاهده کردید که «ابن خلکان»، «ذهبی»، «ابن حجر عسقلانی»، «ابن حجر هیثمی» در رابطه با امام صادق (علیه السلام) چه مطالبی بیان کردند؛ اما این شخص پست تعبیر زشتی به کار برده است.
«لقد قرنت اسم جعفر بن محمد بعلامة إستفهام فی غیر موضع»
زمانی که اسم امام صادق را مینویسند، علامت سؤال میگذارند به این معنا که شخصیت او زیر سؤال است.
این علامت سؤال به جهت خطایی از بسیاری مؤلفین صورت گرفته است که در کنار جعفر بن محمد کلمه صادق آوردند و برای او لقب علم کردهاند!!
«و الواقع ان هذه التسمیة أو بالأصح هذه التزکیة ما کان ینبغی عن تطلق علی شخص هامت حوله الشبهات»
نباید به فردی کلمه صادق بگویند که پیرامون او شبهات زیادی وجود دارد.
«و کثرت فیه الأقاویل»
مذمتهای زیادی در حق او وجود دارد.
«و نصبت إلیه أقوال مشهونة بالزندقة و الإلحاد»
یک سری گفتاری به امام صادق نسبت به داده شده است که این اقوال بوی زندقه و الحاد و بیدینی میدهد.
مشاهده کنید که این نگاه یک وهابی نسبت به امام صادق (علیه السلام) است و او هم نگاه «ابن خلکان»، «ذهبی»، «ابن حجر» و دهها و صدها عالم دیگری است که وقتی از امام صادق یاد میکنند نسبت به ایشان تجلیل و تعظیم و تکریم میکنند.
ما نمیدانیم به این افراد چه بگوییم، تنها میتوانیم همان تعبیری را که «ذهبی» در نامهای که به «ابن تیمیه» مینویسد نسبت به این شخص به کار ببریم.
در کتاب «السیف الصقیل فی الرَّدِّ عَلَی ابنِ زَنجفِیل» اثر «تقی الدین سبکی» از بزرگان و ائمه اهل سنت است. در این کتاب زمانی که به «ابن تیمیه» میرسد، مینویسد:
«رسالة کتب بها الشیخ شمس الدین أبو عبد الله الذهبی إلی الشیخ تقی الدین ابن تیمیة»
سپس میگوید:
«من خط قاضی القضاة برهان الدین بن جماعة رحمه الله»
من این نامه را از خط قاضی القضاة برهان الدین بن جماعة رحمه الله گرفتم.
سپس در اینجا مباحثی را مطرح میکند و میگوید:
«إلی کم تمدح نفسک وشقاشقک وعباراتک»
تا کی میخواهی خودت را مدح کنی.
«وتذم العلماء وتتبع عورات الناس»
تا کی میخواهی علما و بزرگان را مذمت کنی و افراد را بیآبرو کنی.
او در ادامه مطالبی را بیان میکند، سپس میگوید:
«یا خیبة من اتبعک فإنه معرض للزندقة والانحلال»
ای بیچاره هرکسی از تو تبعیت کند، در پرتگاه زندقه و انحلال قرار گرفته است.
مشاهده کنید که تابعین «ابن تیمیه» این نظریات را بیان میکنند. او در ادامه میگوید:
«فهل معظم أتباعک إلا قعید مربوط خفیف العقل»
آیا این نیست که عمده پیروان تو افراد عقب مانده، گوشهگیر و سبک عقل هستند؟!
«أو عامی کذاب بلید الذهن»
همچنین افراد تو عوام، دروغگو و کودن هستند.
«أو غریب واجم قوی المکر أو ناشف صالح عدیم الفهم»
آنها افرادی بیگانه، فرومایه، مکار، خشک، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند.
السیف الصقیل فی الرَّدِّ عَلَی ابنِ زَنجفِیل، المؤلف: الإمام المجتهد تقی الدین أبی الحسن علی بن عبد الکافی السبکی الأنصاری الشافعی (683 - 756 هـ)، ج 1، ص 139 تا 141
مشاهده کنید طبق نظر آقای «ذهبی» افرادی که به دنبال «ابن تیمیه» میروند چه مشخصاتی دارند؛ این در حالی است که «ذهبی» شیعه نیست!!
همچنین مشاهده کنید که این «عبد الشیطان» که واقعاً باید او را «استاد الشیطان» نامید، با عبارت سخیف و رکیک در مورد امام صادق (علیه السلام) اظهار نظر میکند.
کسانی که با او تماس میگیرند، به او بگویند تو که میگویی: "کسانی که «محمد بن عبدالوهاب» را مذمت میکنند، تمام مذمتها به ائمه شیعه برمیگردد"؛ دهانت با چنین تعبیر بشکند!!
او میگوید: "امامان شیعه لایق این دشنامهایی است که مردم به «محمد بن عبدالوهاب» میدهند!!
اصلاً جوهره وجود این افراد نصب و عداوت اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است. اگر به ظاهر مؤدبانه حرف میزنند، به جهت این است که خودنمایی کند تا مردم تصور کنند که او چقدر مؤدب است.
زمانی که در لابلای صحبتهایش باطن خبیث خود را نشان میدهد، معلوم میشود که آنها چه افراد پست و خبیثی هستند.
سه شب قبل برای کاری خدمت آیت الله العظمی سبحانی رسیدم؛ از ایشان سؤال کردم: آیا نامهای که یکی از شبکههای هتاک نوشتند را مشاهده کردید؟! ایشان گفت: نه، من این نامه را ندیدم، موضوع نامه چه بود؟!
من به ایشان گفتم: موضوع این بود که گفتند بین «محمد بن عبدالوهاب» و امامان شیعه تضادی وجود دارد؟! ایشان گفتند: از قول من بگویید که «محمد بن عبدالوهاب» خیلی پستتر از آن است که با امامان شیعه مقایسه شود!!
نظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی هم این بود که اصلاً این نامهها بیارزشتر از آن است که علمای شیعه بخواهند وقت بگذارند و به این نامهها نگاه کنند. این در حالی است که آنها مرتباً این مطالب را مطرح میکنند.
من از عزیزان بیننده تقاضا دارم که برنامههای ما را هم نگاه کنند و برنامههای آنها را هم نگاه کنند. واضح و روشن است و نیازی به نقل این قضایا نیست.
مشاهده کنید از میان کتابهایی که علیه «محمد بن عبدالوهاب» مطرح میشود تنها به یک نمونه اشاره کنم تا نگویند که تنها شیعیان با «محمد بن عبدالوهاب» سر ناسازگاری دارد. ما تنها سر ناسازگاری با ایشان نداریم!!
یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه «محمد بن سعود» در ریاض کتابی به نام «دعاوی المناوئین» نوشته است که مضمون آن ادعای کسانی است که مخالفت و ضدیت با «محمد بن عبدالوهاب» دارند.
«عبد العزیز بن محمد بن علی آل عبد اللطیف» فارغ التحصیل دانشگاه «محمد بن سعود» بوده است که شرح حال او در سایتهای مختلف هم آمده است. وی یکی از شخصیتهای برجسته دانشگاه «محمد بن سعود» در ریاض است که دانشگاهی وهابیپرور است.
حدود صد کتاب از علمای بزرگ اهل سنت در رد «محمد بن عبدالوهاب» وجود دارد. کسانی که معاصر او بودند یا بعد از مرگ او این مطالب را نوشتند. «عبد العزیز بن محمد بن علی آل عبد اللطیف» این مطالب را تک تک مطرح میکند و میگوید:
«فممن عارض دعوة الشیخ الإمام وناصبها العداء فی بلاد نجد أثناء ظهور الدعوة، عبد الله بن أحمد بن سحیم»
از کسانی که با حکومت «محمد بن عبدالوهاب» مبارزه کرد و بنای دشمنی با او در منطقه نجد گذاشت، «عبدالله بن احمد بن سحیم» است.
«وهو من بیت آل سحیم الذی یضم أکثر من خصم حارب الدعوة السلفیة»
او یکی از کسانی است که در محاربه با دعوت السلفی حداکثر تلاش خود را به کار برد.
دقت کنید که این شخص شیعه نبوده است و حتی در منطقه شیعیان هم زندگی نمیکند. اگر ما بخواهیم شرح حال «عبدالله بن احمد بن سحیم» را بیاوریم مباحث به درازا میکشد.
«ومن أشد خصوم هذه الدعوة وأکثرهم عنادا ومناهضة، عبد الله بن عیسی المویس (ت 1175 هـ)»
یکی از کسانی که دشمنی شدید با «محمد بن عبدالوهاب» داشت، «عبدالله بن عیسی مویس» است.
گفتنی است که «محمد بن عبدالوهاب» این شخص را تکفیر کرده است و میگوید: "«عبدالله بن عیسی بن مویس» کافر و مشرک است"، زیرا با ایشان بنای ناسازگاری گذاشته است.
«یقول ابن حمید فی "السحب الوابلة" (وکان ممن أنکر علی ابن عبد الوهاب وعلی أتباعه فی ابتداء دعوتهم)»
«ابن حمید» در «سحب الوابلة» میگوید: یکی از کسانی که روش «محمد بن عبدالوهاب» را انکار کرد و نسبت به پیروانش اخطار داد این شخص بود.
«وقد جاهر عبد العزیز بن عبد الرحمن بن عدوان 4 (ت 1179 هـ) بالعداوة للشیخ، (فألف رسالة فی نحو ثمانیة کراسات من القطع الصغیر رد بها علی الشیخ»
«عبدالعزیز بن عبدالرحمن» آشکارا دشمنی خود را با «محمد بن عبدالوهاب» بنا نهاد و رسالهای در هشت پرونده نوشت و بر رد «محمد بن عبدالوهاب» منتشر کرد.
در ادامه میگوید:
«ومن أشد هؤلاء الخصوم عداوة وکیدا، وأعظمهم إفکا وتضلیلا، سلیمان بن سحیم (ت 1181 هـ)»
یکی از کسانی که دشمنی شدید داشت و افکار «محمد بن عبدالوهاب» را بهتان و گمراهی میشمرد «سلیمان بن سحیم» متوفای 1181 است.
«فإن عداوته ظاهرة وواضحة کما فی الرسائل الشخصیة للشیخ الإمام أثناء الرد علی مفتریاته»
عداوت او در نامههای شخصی که برای «محمد بن عبدالوهاب» نوشته است، کاملاً روشن و واضح است.
«ومن المناوئین لهذه الدعوة سیف بن أحمد العتیقی (ت 1189 هـ)»
یکی از کسانی که با دعوت «محمد بن عبدالوهاب» دشمنی کرد، «سیف بن احمد عتیقی» است.
«ویتجلی عداؤه بأنه جمع الردود آلتی رد بها علی الشیخ محمد بن عبد الوهاب»
یکی از دشمنیهای این شخص این است که تمام کسانی که بر ضد «محمد بن عبدالوهاب» سخنرانی داشتند و نامه و مقاله و کتاب نوشته بودند را جمع کرد و کتاب قطوری منتشر کرد.
آیا این شخص شیعه است، یا اهل سنت؟! از این گذشته این شخص ربطی به ایران هم ندارد و همگی مربوط به داخل عربستان سعودی است.
«وسعی سلیمان بن عبد الوهاب 4 (ت 1208 هـ) - شقیق الشیخ الإمام - فی معاداة الدعوة وتعددت أسالیب خصومته ومناوأته ... فقد ألف رسالة سماها "فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن عبد الوهاب"»
همچنین «سلیمان بن عبدالوهاب» متوفای 1208 برادر «محمد بن عبدالوهاب» در دشمنی با دعوت «محمد بن عبدالوهاب» و با اسلوبهای مختلف خصومت و مخالفتش را اعلام کرد و کتابی به نام «فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن عبدالوهاب» نوشت.
«کان من آثارها نکوص أهل حریملاء عن اتباع الدعوة، ولم یقف الأمر عند هذا الحد، بل تجاوزت آثار الکتاب إلی العیینة»
او در منطقه حریملاء افراد را نسبت به «محمد بن عبدالوهاب» روشن کرد و نظر بسیاری از کسانی که نسبت به او نظر حسن داشتند را برگرداند.
«سلیمان بن عبدالوهاب» برای مردم روشن کرد که برادر من انسان گمراهی است؛ زیرا او بهتر از هر کسی برادر خود را میشناسد. آیا بهتر از کسی که با «محمد بن عبدالوهاب» از یک پدر و مادر هستند و در یک خانه زندگی کردند، کسی او را میشناسد؟!
«فارتاب وشک بعض من یدعی العلم - فی العیینة - من صدق هذه الدعوة وصحتها»
سلیمان برادر «محمد بن عبدالوهاب» تلاش زیادی کرد تا اهل عیینه را بر قیام بر دعوت «محمد بن عبدالوهاب» قانع کند.
«لم یقتصر نشاط سلیمان علی بلدته - حریملاء -، وإنما بذل جهدا لإقناع أهل العیینة بالخروج علی الدعوة ودولتها، وکانت وسیلته فی ذلک أن أرسل إلیهم کتابا ضمنه آراء تناقض آراء أخیه محمد فی مسائل العقیدة»
«سلیمان» مردم را بر علیه «محمد بن عبدالوهاب» تحریک کرد که قیام کنند و نامههایی نوشت که در آن نامهها تناقض آرای برادرش «محمد بن عبدالوهاب» در مسائل اعتقادی و توحید را بیان کرد.
نیازی نیست که کارشناسان وهابی این شخص پست و خبیث را با ائمه معصومین (علیهم السلام) مقایسه کنند، بلکه مشاهده کنند که برادر او که با او از یک مادر متولد شده است، میگوید: "«محمد بن عبدالوهاب» در مسائل اعتقادی و توحید تناقض دارد!!"
آیا کسانی که این نامهها را نوشتند، مسلمان بودند یا کافر بودند؟! شیعه بودند یا سنی بودند؟! عالم بودند یا جاهل بودند؟!
این در حالی است که اهل سنت معتقدند که اگر هزار نفر شخصی را توثیق کردند و یک نفر او را تکذیب کرد،
«(والجرح مقدم) عند التعارض علی التعدیل»
زیرا:
«(فی الأصح) لاطلاع الجارح علی ما لم یطلع علیه المعدل»
کسی که او را مذمت میکند اطلاعاتی دارد و شخصی که او را توثیق میکند آن اطلاعات را ندارد.
غایة الوصول شرح لب الأصول، اسم المؤلف: أبو یحیی زکریا بن محمد بن زکریا الأنصاری، ج 1، ص 183، مسألة: لا یقبل ): فی الروایة (مختل) فی عقله کجنون
به عنوان مثال اگر در مورد شخصی از من سؤال کنند، من میگویم: انسان خوبی است. اگر در مورد ایشان از آقای اسماعیلی سؤال کنند، ایشان هم او را توثیق میکند.
در این میان شخص دیگری در مورد او میگوید: من شاهد بودم که این شخص در فلان جا دزدی کرده بود و در فلان محکمه هم محاکمه شد. ما از این قضیه خبر نداشتیم.
بنابراین کسی که شخصی را تکذیب میکند، پروندهای و اطلاعاتی از او دارد که افراد دیگری که او را توثیق میکنند آن اطلاعات را ندارند. مشاهده کنید که این مطلب خیلی واضح و روشن است که برادر او بر علیه او کتاب مینویسد و مردم را علیه او تحریک میکند!!
«وناهض محمد بن فیروز (ت 1216 هـ) دعوة الشیخ الإمام أشنع مناهضة وأشدها، وکاد لها بمختلف أنواع الکید والمکر، ومن جملة کیده أنه ألف کتابا فی الرد علی هذه الدعوة بعنوان "الرسالة المرضیة فی الرد علی الوهابیة"»
همچنین «محمد بن فیروز» که ما بیان کردیم، شدیدترین دشمنی را با ایشان داشت و کتابی در رد «محمد بن عبدالوهاب» نوشت.
همین شخص در مورد «محمد بن عبدالوهاب» میگوید: شیطان با مادر «محمد بن عبدالوهاب» همبستر شد و «محمد بن عبدالوهاب» به دنیا آمد. این مطلب را ما نمیگوییم، بلکه «محمد بن فیروز» میگوید.
«أما عن بلاد الإحساء فقد ألف عبد الله بن محمد بن عبد اللطیف - وهو أحد شیوخ الإمام محمد بن عبد الوهاب فی الإحساء - رسالة بعنوان "سیف الجهاد لمدعی الاجتهاد"»
در بلاد احساء عبدالله بن محمد بن عبد اللطیف یکی از اساتید «محمد بن عبدالوهاب» بوده است که کتابی به نام «سیف الجهاد لمدعی الاجتهاد» نوشت به معنای اینکه شمشیر جهاد بر ضد «محمد بن عبدالوهاب» که مدعی اجتهاد است.
اصلاً از عنوان کتاب مشخص است که او چه شخصیتی دارد.
«کما ألف محمد بن عبد الرحمن بن عفالق (ت 1164 هـ) رسالة وجهها إلی الشیخ محمد بن عبد الوهاب، وکان عنوانها "تهکم المقلدین فی مدعی تجدید الدین"»
همانطور که «محمد بن عبدالرحمن بن عفالق» کتابی نوشت در مورد «محمد بن عبدالوهاب» با عنوان «تهکم المقلدین فی مدعی تجدید الدین» نوشت.
موضوع این کتاب حملههای مقلدین درباره کسی که مدعی است و میخواهد دین اسلام را تجدید کند.
«وقد قصد بها ابن عفالق الطعن والتوهین فی محمد بن عبد الوهاب»
در این کتاب بدترین توهینها به «محمد بن عبدالوهاب» شده است.
به عبارت بعدی دقت کنید که روایت مفتی مکه مکرمه نیست که شما بگویید خیلی ارزش نداشت، بلکه فارغ التحصیل دانشگاه «محمد بن سعود» این مطالب را جمع کرده است. او میگوید:
«وفی المدینة کتب محمد بن سلیمان الکردی 9 (ت 1194 هـ) أسئلة وأجوبة ضد الدعوة السلفیة، حیث تضمنت مخالفة ومعارضة لما قرره وأکده أئمة الدعوة السلفیة قدیما وحدیثا»
در مدینه منوره «محمد بن سلیمان کردی» کتابی در مورد پرسش و پاسخ بر ضد دعوت سلفیه نوشت و مخالفتش را کاملاً اعلام کرد.
«کما کتب الکردی تقریظا لرسالة سلیمان بن عبد الوهاب، مؤیدا له فی ذلک ومادحا لرسالة سلیمان ضد الدعوة السلفیة»
تقریظی بر کتاب «سلیمان بن عبدالوهاب» نوشت و در آنجا رساله «سلیمان» که بر ضد دعوت «محمد بن عبدالوهاب» سلفیه بود، روشن کرد.
در این کتاب وارد شده است:
«یا ابن عبد الوهاب سلام علی من اتبع الهدی فإنی أنصحک لله تعالی أن تکف لسانک عن المسلمین»
ای پسر عبدالوهاب من تو را نصیحت میکنم تا زبانت را از ناسزا گفتن و تکفیر مسلمانان برداری.
گفتنی است که «محمد بن سلیمان کردی» استاد «محمد بن عبدالوهاب» بوده است!!
«وفی العراق کتب أحمد بن علی البصری الشهیر بالقبانی 2 (کان حیا سنة 1157 هـ) مجلدا ضخما سمی بـ "فصل الخطاب فی رد ضلالات ابن عبد الوهاب"3 یزید عن مائتین ورقة»
در عراق «احمد بن علی بصری شهیر بالقبانی» کتابی به نام «فصل الخطاب فی رد ضلالات ابن عبدالوهاب» نوشت.
دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، المؤلف: عبد العزیز بن محمد بن علی آل عبد اللطیف، الناشر: دار الوطن، الریاض، المملکة العربیة السعودیة، الطبعة: الأولی، 1412 هـ، ج 1، ص 38 تا 44، باب تمهید
این کتاب متعلق به ما نیست، بلکه متعلق به وهابیت است. ایشان کتابهای متعددی را نقل میکند که آنها بر ضد «محمد بن عبدالوهاب» در رابطه با تکفیر و گمراهی او نوشتند با این مضمون که خود او گمراه است و دیگران را گمراه میکند.
او این مباحث را به طور مفصل مطرح کرده است؛ مشاهده کنید که حدود 40 یا 50 صفحه در این مورد مطلب نوشته است و در آخر میگوید: این کتابهایی که من آوردم، نمونهای از کتابهای متعددی بود که علمای اهل سنت بر ضد «محمد بن عبدالوهاب» نوشتند.
در سایت رسمی «شیخ دکتر عبدالعزیز بن محمد آل عبداللطیف» مشخصات او و دانشگاهی که در او فارغ التحصیل شده است به نام «محمد بن سعود» در ریاض بیان شده است. تخصص او اصول دین است و کارهای علمی زیادی به رشته تحریر درآورده است.
رساله دکتری او با موضوع «نواقض الإیمان القولیة و العملیة» به ثبت رسیده است. همچنین زمانی که این کتاب را نوشت، بالاترین نمره را در رساله دکتری آورد.
کتاب «دعاوی المناوئین» در حقیقت پایان نامه کارشناسی ارشد ایشان است. او میگوید: پایان نامه او در فوق لیسانس با نمره ممتاز مورد قبول قرار گرفته است. مشاهده کنید که چنین شخصی صدها کتاب در رد این شخص بیان میکند.
بنده چندین مورد از علمای داخل کشور هم بیاورم تا آقایان تصور نکنند که این موارد تنها مربوط به علمای عربستان بوده است. کتابی به نام «فتاوای منبع العلوم کوه ون» اثر «مولا محمد عمر سربازی» تألیف شده که نام او برای تمام آقایان داخل کشور آشناست.
بخشی از پیامکهای بینندگان برنامه:
مجری:
از عزیزانی که لطف میکنند و به برنامه زنده «حبل المتین» به ویژه امشب که شب رحلت حضرت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است، پیام میدهند.
عزیزی که خودشان را معرفی نکردند، در پیامی که فرستادند تشکر کردند و گفتند: سلام به حاج آقا برسانید. طفل هشت ماههای داریم که مبتلا به سرطان است، دعا کنید.
بنده حتماً دعاگو هستم و از شما دوستان خوب بیننده هم درخواست میکنم که دعا کنید. واقعاً بیماری سرطان برای طفل هشت ماهه خیلی سخت است، به ویژه برای پدر و مادرشان خیلی دردناک است. دعا کنید!
آقای نیک روش از گرگان هم سلام فرستادند و تسلیت گفتند که از ایشان ممنونیم.
آقای شریفی از ماسال هم مطابق معمول همراهی کردند و پیام فرستادند و گفتند: نایب الزیاره باشید. حتماً اگر لایق باشیم، نایب الزیاره هستیم.
آقای علی معلمیان از مشهد مقدس هم سلام فرستادند و تشکر کردند و باز هم تسلیت گفتند و در ادامه گفتند: ما خیلی دعاگوی حضرت استاد هستیم. از این عزیزمان بسیار ممنونیم.
سرکار خانم عباسیان از خمینی شهر برای ما چند بیت شعر گفتند و رحلت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) را تسلیت گفتند. در ادامه محمد عباسیان هم خدمت همکاران ما در «شبکه جهانی ولایت» عرض تسلیت داشتند.
آقای علی همدانی نژاد از کرمان هم تسلیت گفتند و گفتند: هروقت حرم رفتید ما را هم دعا کنید. حتماً شما را دعا خواهیم کرد.
آقای رضا و محمد از دهکویه لارستان هم سلام و درود فرستادند که از ایشان ممنون و سپاسگذارم.
خانم زهرا باشران از استانبول خیلی تشکر کردند و گفتند: خدا ما را از ولایت جدا نکند و در ادامه التماس دعا گفتند. حتماً دعاگوی شما خواهر بزرگوار و خانواده محترمتان که همیشه با برنامههای زنده «شبکه جهانی ولایت» همراه هستید، خواهیم بود.
استاد به ادامه مباحث بپردازیم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
بنده از کتاب «فتاوی منبع العلوم» که اثر «مولانا محمد عمر سربازی ملازهی» در نوبت چاپ 1385 وارد شده است را برای شما عرض کنم. او در قسمت «محمد بن عبدالوهاب» و نظریات ایشان میگوید:
"گروهی او و روش او را حق دانسته و به تقلید از او پرداختند. آنها معروف به وهابی و نجدی و غیر مقلد هستند.
گروهی او را کم فهم، قبیح و موحد غالی و منحرف از مسلک صحیح و خارجی خیال دانسته و فتوا بر بطلان مسلک او دادند.
از جمله این افراد «علامه شامی» و استاد و برادر «محمد بن عبدالوهاب» و حضرت الإسلام «مدنی» و شیخ الحدیث مولانا «سهارنپوری» و حافظ الدنیا «سید انور شاه کشمیری» و اکثر علمای دیوبند گفتند ایشان از مسلک صحیح منحرف و خارجی خیال است."
این حرف به معنای این است که او افکار خوارج را داشته است و فتوا بر بطلان مسلک او دادهاند. او معتقد است که گروهی از اتباع شیخ «محمد بن عبدالوهاب» به نام وهابی هستند. او در ادامه میگوید:
"ایشان غیر مقلد هستند و از ائمه تقلید نمیکنند. اکثر اساتید و شاگردان جامعه اسلامی در مدینه منوره از همین گروه میباشند. این گروه موحد هستند، ولی غالی و متعصب هستند."
این عبارت از کتب ما نیست، بلکه عبارتهایی است که این شخص بیان میکند. او در ادامه میگوید:
"علمای دیوبند آنها را مسلمان و متعصب و اهل ضیق میدانند. آنها گروه منحرف از خط مستقیم شریعت و اتباع سنت هستند. علمای دیوبند اتباع و پیروی و گرایش مردم به این گروهها غیر از دیوبند مضر میدانند؛ ضرر این گروهها از نفعشان زیادتر است."
مشاهده کنید که این مطالب نمونههایی از عقاید «ملأ محمد عمر سربازی» است. او در اینجا پرسش و پاسخهای ارزشمند برای جوانان ارجمند دارد.
او در قسمت دیگری به توضیح مفهوم سلف میپردازد و مطالبی در رابطه با زیادهروی آنان بیان میکند و میگوید: "ایشان اکثر مذاهب را توهین میکنند، اما برخوردشان با اهل مذاهب به مبالغه و تندروی است."
این مطالب نمونههایی از حرف جناب «مولانا محمد عمر سربازی» است. در صفحه 299 وارد شده است: "وهابی گروهی در نجد و اطراف دیگر هستند که منسوب به «محمد بن عبدالوهاب» هستند. آنها تا مدتی برای فریب عوام خود را به محمدی منسوب کردند.
غرض ایشان «محمد بن عبدالوهاب» بود، اما عوام مسلمین فریب خورده بودند که ایشان منسوب به محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) هستند.
از این وضع علمای مقلدین آن دوره برای دفع اشتباه عوام آنها را به وهابی که «عبدالوهاب» پدر «محمد بن عبدالوهاب» بود تغییر دادند تا عوام فریب نخورند، وگرنه پدرش مرد مؤمن و صالحی بوده است."
ایشان در ادامه میگوید:
"علت اساسی ظهور و پیاده شدن مسلک وهابی این بود که در سال 1221 پیروان «محمد بن عبدالوهاب» بنیان سلطنت ترکان عثمانی روم را در تزلزل دیدند، از فرصت استفاده کرده با عدهای از یاغیان بر حرمین حملهآور شدند. این یاغیان در جریان حمله به حرمین بسیاری از علمای مقلدین مذاهب را شهید و خون آنها را مباح کردند."
بسیاری از علمای مقلدین مذاهب در حقیقت مقلدین «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی» و «احمد بن حنبل» بودند که اتباع «محمد بن عبدالوهاب» آنها را شهید و خون آنها را مباح کردند.
آیا شما میخواهید این فرد را با ائمه طاهرین (علیهم السلام) که در مورد آن بزرگواران بیان شده است:
«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِین»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213
مقایسه کنید؟! جالب است که در جلد پنجم این کتاب تعبیر دیگری وارد شده است و میگوید: "در دوران استبداد نجدیان همه قبههای بقیع منهدم گردیدند." این مطالب مربوط به ما نیست، بلکه در کتابهای علمای اهل سنت وارد شده است.
مجری:
استاد خیلی متشکرم. بنده سؤالات دیگری هم برای پرسش آماده کرده بودم، اما دیگر فرصت برنامه به ما اجازه نمیدهد.
نظر علمای اهل سنت به ویژه علمایی که در ایران هم مورد تأیید افراد بسیاری قرار دارند در مورد «محمد بن عبدالوهاب» برای دوستان خوب بیننده روشن شد؛ اصلاً صحبت در مورد این مقایسه کار بیهودهای است و اصلاً نمیتوان این مقایسه باطل را انجام داد.
انشاءالله ما بتوانیم در هفته آینده بحث را ادامه بدهیم. در لحظات پایانی برنامه قرار داریم؛ انشاءالله حضرت استاد دعا میکنند. استاد برای این طفل هشت ماههای که سرطان دارد به صورت ویژه دعا کنید.
امشب شب رحلت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است. انشاءالله دعاگوی عزیزان باشید.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
بنده تنها یک جمله را خدمت بینندگان بگویم تا مشخص شود که خباثت این افراد در چه حدی است. در کتاب «مجالس قطب الإرشاد» اثر علامه محقق مولانا «محمد عمر سربازی» است. در صفحه 293 این کتاب وارد شده است:
"«محمد بن عبدالوهاب» دستور داد که گنبد خضرای رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) تخریب شود. عالم به جنب و جوش درآمد و اولین کسانی که در مقابل حکم او ایستادند پیروان مذاهب اربعه از جمله «احناف»، «شوافع»، «مالکی» و «حنابله» بودند.
آنها گفتند: اگر گنبد خضرای رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) تخریب شود، خدا داند چه اختلافی میان مسلمانان رخ دهد. بنابراین علمای بزرگوار اسلام آنان را قانع نموده سرانجام از کارشان دست کشیدند."
بنده حداقل بیش از 50 مورد از علمای داخل کشور ایران علیه «محمد بن عبدالوهاب» و در ضلالت و گمراهی او سراغ دارم که مطالب و تصاویر آنها نیز موجود است. انشاءالله در فرصتی مناسب آنها را در اختیار بینندگان عزیز قرار خواهیم داد.
ما میخواهیم بگوییم که موضع شیعیان کاملاً واضح و روشن است؛ بعضی از عزیزان اهل سنت فریب این شبکههای شیطانی را نخورند. دقت کنید فریب حرفهای به ظاهر زیبا، ولیدر باطن همانند زهر از «محمد بن عبدالوهاب» را نخورند.
وهابیت دشمن خدا، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و اهل بیت آن بزرگوار هستند. «محمد بن عبدالوهاب» در جایی میگوید: "هرکسی بین خود و خدا واسطه قرار بدهد، کافر و مرتد و حلال المال و حلال الدم است."
این در حالی است که همین شخص در جای دیگر میگوید: "چه کسی گفته است که من مردم را به خاطر توسل تکفیر کردهام؟!" خیلی عجیب است.
مجری:
انشاءالله در برنامههای بعدی بیشتر نسبت به این موضوع بحث خواهیم کرد.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
خدایا تو را قسم میدهیم به آبروی محمد و آل محمد فرج مولای ما بقیة الله الأعظم نزدیک بگردان، خدایا ما را از یاران خاص و از سربازان فداکار آن بزرگوار قرار بده.
خدایا رفع گرفتاری از گرفتاران بنما، عزیزان ما در عراق و سوریه و یمن و بحرین و عربستان سعودی و افغانستان و پاکستان و تاجیکستان و ترکیه و هرکجای دیگری گرفتارند به حق محمد و آل محمد از همه آنها رفع گرفتاری بنما.
حوائج ما، حوائج دست اندرکاران «شبکه جهانی ولایت»، حوائج بینندگان عزیز مخصوصاً ولایت یاوران گرامی به حق محمد و آل محمد برآورده نما، دعاهای ما را به اجابت برسان.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بازهم از توجه و عنایت تک تک شما دوستان خوب بیننده ممنونم. یک بار دیگر وفات کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) را به پیشگاه امام رضا (علیه السلام) و همه شما عاشقان اهلبیت (علیهم السلام) تسلیت عرض میکنم.
التماس دعای خیر دارم، یا علی مدد، خدانگهدار
«إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکةُ أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکوفَةُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکوفَةُ الصَّغِیرَة»
خداوند متعال حرمی دارد که آن مکه است، نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) حرمی دارد که همانا آن مدینه است، حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حرمی دارد که آن کوفه است و حرم ما ائمه شهر قم است.
پاسخ: