2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
اثبات مشروعیت سنّت از قرآن – آیه 63 سوره نور
کد مطلب: ١٣٥٤٠ تاریخ انتشار: ١٠ مهر ١٣٩٩ - ١٦:٤٤ تعداد بازدید: 2856
خارج فقه مقارن » اجتهاد و تقلید از دیدگاه فریقین
اثبات مشروعیت سنّت از قرآن – آیه 63 سوره نور

جلسه ششم 99/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه ششم 99/07/07

موضوع: اثبات مشروعیت سنّت از قرآن – آیه 63 سوره نور

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

دوستان اگر سوالی است بفرمایید. ما در خدمتتان هستیم تا دوستان دیگر هم تشریف بیاورند.

پرسش:

خلقت عالم توسط خداوند متعال، با مسئله خلقت توسط اهل‌بیت (علیهم السلام) که در روایات آمده، از نظر عقلی و علمی چگونه قابل توجیه و اثبات است؟

پرسش:

ذات اقدس ربوبی، قطعاً تدبیر امور عالم را توسط بعضی از خلایق، ملائکه و دیگران انجام می‌دهد:

(فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا)

و آنها که امور را تدبير مي‌کنند!

سوره نازعات (79): آیه 5

همان‌طوری که در رابطه با قضیه «مرگ‌» می‌گوید:

(اللَّهُ يتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا)

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مي‌کند.

سوره زمر (39): آیه 42

«مرگ» را به خودش نسبت می‌دهد، ولی از طرف دیگر می‌گوید:

(قُلْ يتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ)

بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را مي‌گيرد؛ سپس شما را بسوي پروردگارتان بازمي‌گردانند.»

سوره سجده (32): آیه 11

خدای عالم می‌تواند با یک اراده، ما را سیر کند، ولی سنتش بر این مقرر شده که حتماً ما باید غذائی بخوریم تا سیر بشویم؛ یا مثلاً خود خداوند نمی‌خواهد مستقیم ما را سیراب کند، بلکه سنتش بر این تعلق گرفته که ما با خوردن آب سیراب بشویم. یا خدای عالم در قرآن دارد:

(إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ)

به يقين، پروردگار تو، آفريننده آگاه است!

سوره حجر (15): آیه 86

(اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَي الْقَيومُ)

هيچ معبودي نيست جز خداوند يگانه زنده، که قائم به ذات خويش است.

سوره بقره (2): آیه 255

(اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ وَكِيلٌ)

خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و ناظر بر همه اشيا است.

سوره زمر (39): آیه 62

از آن طرف حضرت عیسی می‌گوید:

(أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيكُونُ طَيرًا بِإِذْنِ اللَّهِ)

من از گل، چيزي به شکل پرنده مي‌سازم؛ سپس در آن مي‌دمم و به فرمان خدا، پرنده‌اي مي‌گردد.

سوره آل ‌عمران (3): آیه 49

حضرت عیسی خالق طیر می‌شود. وقتی خدای عالم اینچنین اراده‌اش تعلق می‌گیرد که کارهایی که به خودش نسبت می‌دهد، توسط بندگان صالحش انجام بدهد، خلقت عالم هم، به همین شکل است. این چه اشکالی دارد؟

(هُوَ الْحَي الْقَيومُ)

سوره بقره (2): آیه 255

یا

(وَ هُوَ الَّذي يُحْيي‏ وَ يُميت‏)

و او کسي است که زنده مي‌کند و مي‌ميراند.

سوره مؤمنون (23): آیه 80

از آن طرف حضرت عیسی می‌گوید:

(أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّه‏)

سوره آل ‌عمران (3): آیه 49

ما خلقت عالم را، به اذن خدای عالم، به اهل‌بیت (علیهم السلام) نسبت می دهیم؛

«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّه‏»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج 4، ص 576، بَابُ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام)، ح2

یا

«خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيئَةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيئَةِ»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج‏1، ص 110، ح 4

و در جای دیگر دارد که فرمود:

«نحن مشية الله»

مستدرك سفينة البحار؛ المؤلف: العلامة آية الله الشيخ علي النمازي؛ ج ‏6، ص 99، باب القضاء والقدر والمشيّة

که حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «شرح دعای سحر» مفصل مطرح می کند.

پرسش:

آیا صحیح است که «عمرو عاص» به «معاویه» گفته است که این جماعت احمق، خلیفه احمقی باید داشته باشند!؟

پاسخ:

برای این عبارت، الآن مدرکی در ذهنم نیست که «عمرو عاص» به «معاویه» می‌گوید این جماعت احمق، خلیفه احمقی باید داشته باشند؛ بله ما هم شنیدیم و نقل هم کردیم؛ ولی کجا هست باید از طریق نرم افزار گشت و پیدا کرد. من این را پیدا می‌کنم و در جلسه چهارشنبه در خدمت دوستان هستم. ان شاءالله.

پرسش:

چرا بعضی از طلبه‌ها گول بعضی از گروه‌ها مانند «احمد الحسن» را می‌خورند؟

پاسخ:

این‌که بعضی از طلاب گول بعضی از گروه‌های انحرافی مثل «احمد الحسن» را می‌خورند چند تا دلیل دارد: یکی این‌که طلبه‌ها مبانی اعتقادیشان قوی نیست و با کوچک‌ترین شبهه‌ و مسائلی که پیش می‌آید، اعتقاداتشان فرو می‌ریزد و دنبال این و آن می روند.

بعضی‌ها هم هستند که اینها را با «خواب» گول می‌زنند؛ می‌گویند شما فلان شب خواب می‌بینی و اتفاقاً همان شب هم خواب می‌بیند و توجه ندارند که این خواب‌ها اولاً حجت نیست. ثانیاً افرادی می‌توانند با «هیپنوتیزم»، خیلی راحت کاری را انجام بدهند؛ نه تنها در خواب، حتی در بیداری هم می‌توانند مطالبی را به ذهن آدم القا بکنند.

بعضی‌ها هم هستند که به خاطر مسائل مالی و دنیایی سراغ این قضایا می‌روند؛ چون می‌بینند پول و مقام و... است.

یکی از مسئولین «دادگاه ویژه روحانیت» به مؤسسه ما تشریف آورده بود و می‌گفت: "من به یقین رسیدم که افرادی مثل «فتحیه» و «جوکار» که از لیدرهای این‌ جریان هستند، عقیده‌ای به «احمد الحسن» ندارند؛ اینها فقط روی بعضی از هواهای نفسانی سراغ این جریان رفتند."

پرسش:

آیا مراد از «سنّت» فقط «قول النبی» هست یا فعل و تقریر پیامبر را هم شامل می شود؟

پاسخ:

ما پارسال و امسال مفصل این را مطرح کردیم و گفتیم ‌که بزرگان شیعه و بزرگان اهل‌سنت، با اشاره به آیه:

(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)

مسلما براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيکويي بود.

سوره احزاب (33): 21

گفته اند که اطلاق «اسوه»، هم قول، هم فعل و هم تقریر پیامبر را شامل می شود. ما در جلسات گذشته در بحث‌مان آیات متعددی در این زمینه، هم با بیان علمای اهل‌سنت و هم علمای شیعه که بر حجیت سنت دلالت می‌کند، آوردیم.

«سنّت» یعنی «ما صَدَر عن المعصوم»؛ حال «ما صَدرَ عن المعصوم» قول باشد یا «صَدرَ فعلاً» یا «صَدرَ تقریراً» باشد، هیچ کدام با یکدیگر فرقی نمی‌کند.

پرسش:

مراد از خلقت نوری ائمه (علیهم السلام) چیست؟

پاسخ:

ما تصور می‌کنیم که ائمه (علیهم السلام) هم مثل ما، دارای جسم و... هستند؛ در حالی که فرمود:

« خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِين‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص 613، باب زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّة

شما عبارت‌هایی كه وجود دارد را ببینید:

«بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ، وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّه‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص 615، باب زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّة

این قول امام هادی (سلام الله علیه) است که سنداً همه بزرگان ما تأیید کردند. این روایت، روایت «زیارت جامعه کبیره» است و مشکلی ندارد.

و یا در زیارت حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه) می خوانیم:

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم‏»

اراده خدای عالم، در تدبیر امور عالم هستی به قلب شما نازل و از آنجا صادر می‌شود.

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج 4، ص 577، بَابُ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام)، ح2

«شیخ صدوق» هم درباره این زیارت می‌گوید:

«أَصَحُّ الزِّيَارَاتِ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَةِ وَ فِيهَا بَلَاغٌ وَ كِفَايَةٌ»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص 598

امام هادی (سلام الله علیه) می‌فرماید:

«قُلُوبَ الْأَئِمَّةِ مَوْرِداً لِإِرَادَتِه‏ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شَيْئاً شَاءُوهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج 2، ص 409

امام صادق (سلام الله علیه) هم فرمود:

«خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج‏1، ص 110، ح 4

و در جای دیگر دارد که فرمود:

«نحن مشية الله»

مستدرك سفينة البحار؛ المؤلف: العلامة آية الله الشيخ علي النمازي؛ ج‏6، ص 99، باب القضاء والقدر والمشيّة

یا دارد:

«قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه‏»

الغيبة (للطوسي) كتاب الغيبة للحجة؛ طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 247

بعد عبارتی که مرحوم آقای «خویی» (رضوان الله تعالی علیه) دارد

«لا شبهة في ولايتهم على المخلوق بأجمعهم»

«عَلی المخلوق» نه فقط بر انسان!

«وهم الواسطة في الإفاضة، بل لهم الولاية التكوينية لما دون الخالق.»

مصباح الفقاهة؛ نويسنده: السيد الخوئي (وفات : 1413)، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، چاپخانه: العلمية – قم، ناشر: مكتبة الداوري – قم، ج 3، ص 279

ذات اقدس ربوبی، اینها را از نور خودش آفریده و تمام اختیاراتی که دارد، به اینها اذن داده که انجام بدهند. وقتی اینها نور الهی هستند و از نور الهی جدا شدند و ولایت تکوین بر تمام امور دارند، دیگر مشکلی ندارد که مثلاً فلان نور کهکشان و... ما بگوییم اصلاً فراتر از اینها است.

تمام این عالم مادی و این دنیایی که ما می‌بینیم، عالم مادی که میلیاردها میلیارد کهکشان دارد و هر کدام از کهکشان‌ها که میلیاردها سال نوری از هم فاصله دارند، اینها همه عالم دنیا است!

(وَلَقَدْ زَينَّا السَّمَاءَ الدُّنْيا بِمَصَابِيحَ)

ما آسمان پايين (نزديک) را با چراغهاي فروزاني زينت بخشيديم.

سوره ملک (67): آیه 5

این عالم در برابر «عالم برزخ»، طبق آن روایتی که رسول اکرم دارد، همانند قطره‌ای در برابر دریا است. بعد عالم برزخ در برابر «عالم مثال»، قطره‌ای است در برابر دریا؛ عالم مثال در برابر «عالم ملکوت» به همین شکل، عالم ملکوت نسبت به «عالم جبروت» به همین شکل!

ائمه (علیهم السلام) به اذن الله به تمام عوالم احاطه و ولایت دارند. اگر ما ائمه (علیهم السلام) را این‌طوری شناختیم، دیگر مشکلی نیست.

به طور مثال آقای «میلانی» دارد:

«لهم الولاية الكلية على الأمور كلها»

محاضرات في فقه الإمامية (الخمس)؛ نويسنده: السيد محمد هادي الميلاني (وفات: 1395)، تحقيق: جمعها وعلق عليها فاضل الحسيني الميلاني، ص273

یا مرحوم «اصفهانی» دارد:

«والأئمة (عليهم السلام) لهم الولاية المعنوية والسلطنة الباطنية على جميع الأمور التكوينية والتشريعية»

حاشية كتاب المكاسب؛ تأليف : الشيخ محمد حسين الأصفهاني، تحقيق : الشيخ عباس محمد آل سباع، الطبعة : الأولى / 1418 ه‍ ق، الناشر : أنوار الهدى، المطبعة : علمية، ج 2، ص 379

این ولایت، نظیر ولایت الله تعالی است. یا مرحوم «نائینی» دارد:

«الولاية التكوينية التي هي عبارة عن تسخير المكونات تحت إرادتهم ومشيتهم بحول الله وقوته»

كتاب المكاسب والبيع؛ نويسنده : تقرير بحث النائيني للآملي (وفات: 1355) ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة؛ ج 2، ص 332

ببینید ائمه (علیهم السلام) دو وجود دارند. یک وجود نوری که اینها در محضر الهی هستند:

«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِين‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613

و یک وجود ناسوتی دارند: «فجعلهم في بیوت» در این بیت، شاید جسم‌های اینها باشد.

(فِي بُيوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)

(اين چراغ پرفروغ) در خانه‌هايي قرار دارد که خداوند اذن فرموده ديوارهاي آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه‌هايي که نام خدا در آنها برده مي‌شود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مي‌گويند...

سوره نور (24): ایه36

خداوند «آیت‌الله شاه آبادی» را بیامرزد؛ استادزاده امام که ما 8 سال خدمتشان «فلسفه» و «عرفان» خواندیم؛ ایشان فرمایششان در مورد رسول اکرم این بود: "اگر بنا باشد جبرئیل واسطه فیض باشد، لازم می‌شود که جبرئیل مقامش از پیغمبر بالاتر باشد. نه، اینگونه نیست. رسول اکرم، یک خلقت نوری دارد و یک خلقت جسمی دارد. خلقت نوری حضرت، این آیات را از خدای عالم می‌گیرد، تحویل جبرئیل می‌دهد و جبرئیل می‌آورد برای خلقت جسمی پیامبر."

همانگونه که پیغمبر فرمودند:

«فَاللَّهُ تَعَالَى الْمَحْمُودُ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ اللَّهُ الْعَلِيُّ وَ هَذَا عَلِيٌّ وَ اللَّهُ الْفَاطِرُ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ وَ اللَّهُ ذُو الْإِحْسَانِ وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ اللَّهُ الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ تَعَالَى سَمَاءً مَبْنِيَّةً وَ أَرْضاً مَدْحِيَّةً أَوْ هَوَاءً أَوْ مَلَكاً أَوْ بَشَراً وَ كُنَّا أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِيع‏»

مصباح الشريعة؛ منسوب به جعفربن محمد امام ششم (عليه السلام)، ناشر: اعلمی، الباب الثامن و العشرون في معرفة الأئمة؛ ص 64

اینها غایت نهائی خلقت آسمان و زمین هستند.

آغاز بحث...

ما در رابطه با بحث «حجیت سنّت» می رسیم به آیه‌ شریفه:

(فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليم‏)

آنها كه مخالفت فرمان او مى‏كنند بايد از اين بترسند كه فتنه‏اى دامنشان را بگيرد، يا عذاب دردناك به آنها برسد.

سوره نور (24): آیه 63

یکی از بزرگان اهل‌سنت، فردی است به نام «رقیه بنت نصرالله نیاز» که کتاب‌های زیادی نوشته و آدم واردی هم است. این کتاب هم در «مجمع ملک فهد» در «مدینه منوره»‌ چاپ شده است. و خودش هم وهابی است و تفکر وهابی دارد. ایشان می‌گوید:

«فإذا حذر سبحانه وتعالى من مخالفته صلى الله عليه وسلم، فهذا يوجب طاعته فإذا حذرسبحانه وتعالى نهى عن مخالفته فهذا يوجب الإيمان به وطاعته»

بعد دارد:

«وهذا تأکید لحجیّة السنة النبویة»

السنة النبوية المصدر الثاني للتشريع الإسلامي ومكانتها من حيث الاحتجاج والمرتبة والبيان والعمل؛ المؤلف: رقية بنت نصر الله نياز، الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف بالمدينة المنورة؛ ج1، ص 13

فقهای بزرگ ما هم به همین شکل دارند. چون این عبارت خیلی واضحی بود این را ابتدا آوردم. مرحوم «شیخ طوسی» آیه 63 سوره نور را می‌‌آورد می‌فرماید:

«ثم حذرهم من مخالفة رسوله بقوله «فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ»... و في ذلك دلالة على أن أوامر النبي (ص) على الإيجاب‏»

این دلالت می‌کند بر این‌که اوامر پیغمبر اکرم در ابتدای امر، اطلاقش دلالت بر وجوب تبعیت دارد.

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج 7، ص 466

ایشان می گوید: خدای عالم می‌فرماید:

(فَلْيحْذَرِ الَّذِينَ يخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ)

پس آنان که فرمان او را مخالفت مي‌کنند، بايد بترسند از اينکه فتنه‌اي دامنشان را بگيرد، يا عذابي دردناک به آنها برسد!

نور (24): آیه 63

و مخالف امر الهی هم، فتنه‌ای به دنبال دارد و هم عذاب الیم دارد؛ پس بنابراین وقتی اوامر نبی بیاید و ما قرائنی بر ترخیص و جواز نداشته باشیم، وجوب می‌فهمیم. یعنی دلالت اولیه امر پیغمبر، دلالت بر وجوب است.

خود مرحوم «آخوند» هم در «کفایه» جلد1 به طور مفصل دارد که امر، ابتداً دال بر وجوب است، الا اینکه قرائنی باشد که این وجوب نیست و استحباب یا کراهت یا اباحه است.

مرحوم «طبرسی» هم در «مجمع البیان» جلد 7، صفحه 277 همین‌طور دارد که این آیه دلالت می‌کند که اوامر پیغمبر دال بر ایجاب است؛ اگر اینچنین نبود، خدای عالم این‌طور تحذیر نمی‌کرد.

مرحوم «ابن شهرآشوب مازندرانی» هم همین تعبیر را دارد. مرحوم «ملا فتح‌الله کاشانی» هم می‌گوید:

«واستدلّ به على أنّ الأمر للوجوب، فإنّه يدلّ على أنّ ترك مقتضى الأمر مقتض لأحد العذابين»

زبدة التفاسير؛ تأليف فتح الله بن شكر الله الكاشاني الشريف، تحقيق مؤسسة المعارف الإسلامية - [ ويرايش 2 ] . – ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامية ، 1423 ق = 1381، ج4، ص542

مرحوم «شیخ یوسف بحرانی» هم در «حدائق» جلد 1، صفحه 113 می‌گوید: مدلول امر و نهی، حقیقت در وجوب و تحریم است. تمام اینها را می‌آورد و می‌گوید: کتاب عزیز، اخبار «اهل الذکر» مملو از دلالت بر این است. آیه:

(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)

اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا را

سوره نساء (4):‌ آیه 59

(وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا)

تنها وظيفه من ابلاغ از سوي خدا و رساندن رسالات اوست؛ و هر کس نافرماني خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مي‌مانند!

سوره جن (72): آیه 23

(مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ)

کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده؛

سوره نساء (4): آیه 80

تا به این آیه می‌رسد:

(فَلْيحْذَرِ الَّذِينَ يخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ)

پس آنان که فرمان او را مخالفت مي‌کنند، بايد بترسند از اينکه فتنه‌اي دامنشان را بگيرد، يا عذابي دردناک به آنها برسد!

نور (24): آیه 63

بعد می گوید:

«ومن الأخبار الدالة على ذلك ما استفاض من وجوب طاعة الأئمة (عليهم السلام) وأن طاعتهم كطاعة الله ورسوله»

الحدائق الناضرة؛ نويسنده : المحقق البحراني (وفات : 1186) ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ج1، ص113

مرحوم «علامه طباطبائی» همین تعبیر را دارد. این در حقیقت یک خلاصه‌ای از نظرات بزرگان و مفسران شیعه است.

از مفسرین اهل‌سنت، «سمرقندی» متوفای 373 هجری می گوید:

«(فليحذر الذين يخالفون عن أمره) يعني عن أمر الله تعالى ويقال عن أمر رسول الله »

تفسير السمرقندي المسمى بحر العلوم، اسم المؤلف: نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث السمرقندي، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: د.محمود مطرجي؛ ج 2، ص 527

«جصاص» می‌گوید اینجا باب «طاعت الرسول» است:

«فأكد جل وعلا بهذه الآيات وجوب طاعة رسول الله صلى الله عليه وسلم»

بعد جمله جالبی دارد، عزیزان دقت کنند در مورد «جصاص» یک مقدار ما سوال داریم؛ «جصاص» یکی از بزرگان اهل‌سنت است. تفسیر‌ ایشان مورد قبول تمام فِرَق اسلامی است. حتی «وهابی»ها هم به تفسیر «جصاص» عنایت خاصی دارند.

ایشان در «احکام القرآن» که یک کتاب فقهی است، این تعبیر را دارد:

«فأكد جل وعلا بهذه الآيات وجوب طاعة رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبان أن طاعته إطاعة الله وأفاد بذلك أن معصيته معصية الله وقال الله تعالى (فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم) فأوعد على مخالفة أمر الرسول»

خداوند بر کسی که مخالفت امر رسول بکند وعده عذاب داده است.

این را عزیزان دقت کنند

«وجعل مخالف أمر الرسول والممتنع من تسليم ما جاء به والشاك فيه خارجا من الإيمان»

اگر کسی مخالف امر پیغمبر شد و تسلیم امر پیغمبر نشد یا در امر پیغمبر شک کرد، این از ایمان خارج است.

«بقوله تعالى (فلا وربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا تسليما)»

قسم به پروردگارت اینها ایمان ندارند، مگر این‌که در موارد اختلافی، تو را حَکَمْ قرار بدهند و هر حُکمی شما کردید، تسلیم باشند.

(لا يجدوا في أنفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا تسليما)

ایشان در ادامه دارد:

«وفي هذه الآية دلالة على أن من رد شيئا من أوامر الله تعالى أو أوامر رسوله صلى الله عليه وسلم فهو خارج من الإسلام»

آن‌جا «خارج من الإیمان» داشت این‌جا «خارج من الإسلام» دارد!!

«سواء رده من جهة الشك فيه أو من جهة ترك القبول والإمتناع من التسليم»

می گوید این از اسلام خارج است و فرقی نمی‌کند در امر پیغمبر شک کند، یا امر پیغمبر را قبول نکند یا از تسلیم امر پیغمبر امتناع کند. بعد ایشان نتیجه می‌گیرد:

«وذلك يوجب صحة ما ذهب إليه الصحابة في حكمهم بارتداد من امتنع من أداء الزكاة وقتلهم و سبي ذراريهم»

ولذا صحابه که حکم کرده‌اند کسی که زکات ندهد قتل‌شان جایز است و اسیر کردن زنان و فرزندان‌شان جایز است، حرف صحیحی بوده است.

أحكام القرآن، اسم المؤلف: أحمد بن علي الرازي الجصاص أبو بكر الوفاة: 370، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1405، تحقيق: محمد الصادق قمحاوي، ج3، ص180 و 181

این آقا مقدمه چیده تا بگوید افرادی که به «ابوبکر» زکات نداند، یاران «ابوبکر»، مردان اینها را به عنوان مرتد کشتند و زنان‌شان را اسیر کردند و حتی «خالد»، «مالک ابن نویره» را کشت و همان شب هم به زنش تجاوز کرد، کار درستی بوده!!!

می‌خواهد با این مقدمه این را ثابت کند که آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاد و کسانی که ممتنع از زکات بودند، اینها را این شکلی کشتند و هزاران نفر را قتل عام کردند، این در حقیقت از همین آیه استفاده می‌شود:

(فَلْيحْذَرِ الَّذِينَ يخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ)

پس آنان که فرمان او را مخالفت مي‌کنند، بايد بترسند از اينکه فتنه‌اي دامنشان را بگيرد، يا عذابي دردناک به آنها برسد!

نور (24): آیه 63

حالا ما از جناب «جصاص» چند تا سوال داریم: اولاً بحث در آیه، بحث مخالفت امر پیغمبر است، نه امر خلیفه پیغمبر! پیغمبر معصوم است. ما آیات متعددی داریم: (من یعص الله کذا، من یطع الرسول کذا) تمام اینها را ما داریم، نبی مکرم معصوم است، وقتی معصوم شد، امر و نهی خلافی از او صادر نمی‌شود:

(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)

و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد! آنچه مي‌گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

اگر نسبت به نبی مکرم کسی یک همچنین حرفی بزند باز مشکلی ندارد؛ ولی نسبت به «ابوبکر» یا «عمر» یا «عثمان» این ادعا صحیح نیست. زیرا اینها خودشان صراحت داشتند بر این‌که ما معصوم نیستیم و اگر چنانچه دستوری دادیم، اگر این دستور حق بود، شما بپذیرید و اگر ناحق بود نپذیرید.

یا «ابوبکر» می‌گوید وقتی من عصبانی شدم از من فاصله بگیرید؛ اگر چنانچه فاصله نگیرید، من با چنگالم سر و صورت شما را خراش می‌دهم و موهای شما را می‌کنم!

« وَاعْلَمُوا أَنَّ لِيَ شَيْطَانًا يَعْتَرِينِي فَإِذَا رَأَيْتُمُونِي غَضِبْتُ فَاجْتَنِبُونِي لا أُؤَثِّرُ فِي أَشْعَارِكُمْ وَأَبْشَارِكُمْ »

الطبقات الكبرى، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري، دار النشر: دار صادر – بيروت؛ ج 3، باب ذِكْرُ وَصِيَّةِ أَبِي بَكْرٍ، ص 212

این دلیل بر این است که اینها خودشان را معصوم نمی‌دانستند؛ لذا آنچه که در صدر اسلام اتفاق افتاد و اینها حکم به ارتداد دادند و قتل مردم را صادر کردند و جواز اسارت زراری اینها را صادر کردند، کاملاً بی مورد است و خلاف آیه است!

شاید اینها بیایند اشکال کنند و بگویند آیا شما همین را نسبت به امیر المؤمنین دارید یا ندارید؟ بله ما معتقد هستیم بر این‌که نسبت به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اگر کسی بخواهد فرمایش رسول اکرم را نقض بکند، نقض کلام علی، نقض کلام رسول الله است.

دلیل ما چیست؟ دلیل ما روایاتی است که هم شما دارید و هم ما داریم. ما روایات متعددی داریم. این بحث را دوستان خوب دقت کنند، خیلی جاها به دردتان می‌خورد.

در «مستدرک حاکم نیشابوری» دارد که پیغمبر اکرم فرمود:

«مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ عَلِيًّا فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ عَصَى عَلِيًّا فَقَدْ عَصَانِي»

یا علی! هر کس از تو اطاعت کند از من اطاعت کرده و هر کس تو را معصیت کند من را معصیت کرده!

ایشان می‌گوید:

« هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ »

المستدرك على الصحيحين؛ المؤلف: أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله الطهماني النيسابوري، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990، ج 3، باب وَأَمَّا قِصَّةُ اعْتِزَالِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْلَمَةَ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْبَيْعَةِ، ص 130، ح 4617

جالب است که «ذهبی» در ذیل روایت «حاکم» می گوید حدیث صحیح است. یا در «فضائل الصحابه» که اثر «احمد ابن حنبل» است در جلد 2، صفحه 570 دارد:

«يا علي انه من فارقني فقد فارق الله ومن فارقك فقد فارقني»

کسی از من جدا بشود از خدا جدا شده! جدای از تو جدای از من است.

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص570، ح 962

همچنین «حاکم نیشابوری» همین تعبیر را از «ابی‌ذر» و او از پیغمبر دارد:

«يا علي من فارقني فقد فارق الله ومن فارقك يا علي فقد فارقني»

بعد دارد:

«صحيح الإسناد ولم يخرجاه»

المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 133، ح 4624

ما این‌طور عبارت‌ها را هم در کتب شیعه داریم و هم در کتب اهل‌سنت داریم. در «معانی الأخبار» مرحوم «شیخ صدوق» است که حضرت می‌فرماید:

«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ عَلِيّاً إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ ... مَنْ أَنْكَرَهُ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَنِي فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَقَرَّ بِإِمَامَتِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِي وَ مَنْ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِي فَقَدْ أَقَرَّ بِوَحْدَانِيَّةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَصَى عَلِيّاً فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ أَطَاعَ عَلِيّاً فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ

أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ رَدَّ عَلَى عَلِيٍّ فِي قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ فَقَدْ رَدَّ عَلَيَّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ فَوْقَ عَرْشِهِ»

ببیند در ادامه دارد:

«أَيُّهَا النَّاسُ مَنِ اخْتَارَ مِنْكُمْ عَلَى عَلِيٍّ إِمَاماً فَقَدِ اخْتَارَ عَلَيَّ نَبِيّاً »

کسی اگر علی را کنار بگذارد و امام دیگری را انتخاب بکند، گویا من را کنار گذاشته و پیغمبر دیگری را انتخاب کرده است.

«وَ مَنِ اخْتَارَ عَلَيَّ نَبِيّاً فَقَدِ اخْتَارَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَبّاً»

هر کس من را کنار بگذارد و پیغمبر دیگر را انتخاب کند، گویا خدا را کنار گذاشته و یک خدای دیگری انتخاب کرده است!!

«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ عَلِيّاً سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَلِيُّهُ وَلِيِّي وَ وَلِيِّي وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّهُ عَدُوِّي وَ عَدُوِّي عَدُوُّ اللَّهِ»

معاني الأخبار؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ص 372 و 373

اگر ما در رابطه با حضرت امیر، همچنین مطالبی داریم، همه اینها مستند به روایات متعدد و مستفیض است که مرحوم «شیخ صدوق» در «امالی» و دیگران مطرح کردند.

در «حدیث غدیر» هم داریم:

«اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت؛ ج 6، ص 368، ح 32091

وقتی می‌گوید: «وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»: هر کس با علی عداوت کند عداوت او، عداوت من است، این یعنی چه؟ یعنی تمام قول و فعل و تقریر علی، مثل قول و فعل و تقریر من است و آیه شریفه:

(فَلْيحْذَرِ الَّذِينَ يخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ)

پس آنان که فرمان او را مخالفت مي‌کنند، بايد بترسند از اينکه فتنه‌اي دامنشان را بگيرد، يا عذابي دردناک به آنها برسد!

نور (24): آیه 63

شامل حال همه اینها خواهد شد.

عزیزان دقت کنند که «ابن تیمیه» متوجه این قضیه شده، لذا در «حدیث غدیر» وقتی به اینجا می‌رسد، دیگر نمی‌تواند خودش را کنترل کند؛ ایشان در «منهاج السنه» جلد 7، صفحه 319 می‌گوید:

«لكن حديث الموالاة قد رواه الترمذي وأحمد والترمذي في مسنده عن النبي انه قال من كنت مولاه فعلى مولاه وأما الزيادة وهي قوله اللهم وال من والاه وعاد من عاداه الخ فلا ريب انه كذب»

در حدیث موالات، عبارت «اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» شکی نیست که دروغ است!

منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 319

چرا «ابن تیمیه» همچنین کاری کرده؟ چون اگر بنا بر «عَادِ مَنْ عَادَاهُ» باشد و عداوت با علی، عداوت با پیغمبر باشد، این‌هایی که با علی عداوت کردند، علی را کنار گذاشتند، آن همه ظلم‌ها کردند، علی را به اجبار برای بیعت آوردند، جنگ «جمل» و «صفین» و «نهروان» را راه انداختند، کفر اینها کاملاً ثابت می شود؛ چون عداوت پیغمبر، مساوی با کفر و ارتداد است!!

لذا «ابن تیمیه» متوجه این شده و می‌گوید: «من كنت مولاه فعلى مولاه» درست است ولی: «اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» را ما دیگر نمی‌توانیم قبول کنیم!!

«محمد بن عبدالوهاب» هم می‌گوید:

«وأما الزيادة فليست في الحديث... ولا ريب أنها كذب»

شکی نیست که این «اللهم عاد من عاداه» کذب است.

مسائل لخصها الإمام محمد بن عبد الوهاب، اسم المؤلف: محمد بن عبد الوهاب، دار النشر: مطابع الرياض - الرياض، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد العزيز بن زيد الرومي، د . محمد بلتاجي، د. سيد حجاب؛ ج1، ص 154

«ابن تیمیه» در کتاب «مجموع فتاوا» تمام این مسائل را آورده و می گوید:

«ومعلوم أن عليا ينازعه الصحابة»

صحابه با علی منازعاتی داشتند!

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية ، الطبعة: الثانية، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 4، ص 418

پس بنابراین ثابت می‌شود که وقتی صحابه با علی نزاع و عداوت داشتند، در حقیقت با پیغمبر عداوت داشتند؛ ولذا می آید همه اینها را زیر سوال می‌برد.

اما در رابطه با این عبارت، من حرف زیاد برای زدن دارم و این دو سه دقیقه کفایت نمی‌کند. «ابن حجر هیثمی» در کتاب «الصواعق المحرقة» که علیه شیعه نوشته، می‌گوید:

الحديث الرابع قال صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»

بعد می‌گوید:

«رواه عن النبي صلى الله عليه وسلم ثلاثون صحابيا»

این روایت را 30 نفر از صحابه نقل کردند!

اینها می‌گویند اگر حدیثی را 3 نفر از صحابه نقل کنند، حدیث «متواتر» می شود.

«وأن كثيرا من طرقه صحيح أو حسن»

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج 2، ص 355

آقای «عجلونی» یکی از فقهای متأخر و معاصر و متوفای 1162 هجری است. ایشان در کتاب «كشف الخفاء» می‌گوید:

«من كنت مولاه فعلي مولاه. رواه الطبراني وأحمد والضياء في المختارة عن زيد بن أرقم وعلي وثلاثين من الصحابة بلفظ اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، فالحديث متواتر أو مشهور»

كشف الخفاء ومزيل الإلباس عما اشتهر من الأحاديث على ألسنة الناس؛ المؤلف: إسماعيل بن محمد العجلوني الجراحي (المتوفى: 1162هـ)، الناشر: مكتبة القدسي، لصاحبها حسام الدين القدسي – القاهرة، ج 2، ص 274

علمای قبل از «ابن تیمیه» متوفای 728 هجری، مثل «ابن ابی شیبه» متوفای 235 هجری در «المصنف»، «احمد ابن حنبل» متوفای 241 هجری، «ابن ماجه قزوینی» متوفای 273 هجری، «ابوبکر بزّار» متوفای 292 هجری، «نسائی» در «سنن»، «ابو یعلاء» و «طحاوی» که از استوانه‌های طراز اول اهل‌سنت هستند، «ابن حبّان»، «طبرانی»، «حاکم نیشابوری»‌ متوفای 405 هجری، «ثعلبی»، «جرجانی»، «ابن عساکر»، «ابن اثیر جزری» و «مقدسی»؛ همه اینها این روایت را نقل کرده اند.

یعنی ما سر انگشتی، فقط 15 نفر داریم که اینها قبل از «ابن تیمیه» این روایت را آوردند و حکم به تواتر و صحت روایت کردند.

«ابو جعفر طحاوی» می‌گوید:

«فَهَذَا الْحَدِيثُ صَحِيحُ الإِسْنَادِ لاَ طَعْنَ لأَحَدٍ في أَحَدٍ من رُوَاتِهِ فيه»

کسی نمی‌تواند هیچ اشکالی در روایاتش داشته باشد!

شرح مشكل الآثار؛ اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوي الوفاة: 321هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت - 1408هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، ج 5، ص 19

همچنین ذکر حدیث توسط علمای بعد از «ابن تیمیه»، مثل «مزی» رجالی سرشناس و متوفای 742 هجری در «تهذیب الکمال»، «ذهبی» متوفای 748 هجری، «زیعلی»، «یافعی»، «ابن کثیر»، «ابن ابی‌بکر هیثمی»، «ابن حجر عسقلانی»، «ثعالبی»، «سیوطی»، «متقی هندی»، «حلبی»، «عبدالملک شافعی»، «عجلونی» و «آلوسی» همه این روایت را آوردند.

من 15 نفر از علمای قبل از «ابن تیمیه» را آوردم که عبارت «اللهم عاد من عاداه» را آورده‌اند. کتاب‌هایشان را با تصویر کتاب آوردم و تأیید صحت روایت را هم آوردم و 15 نفر هم بعد از «ابن تیمیه» آوردم.

حالا ایشان در این وسط آمده می‌گوید بله، این عبارت درست نیست و ما شکی در کذب بودنش نداریم!! ان شاء الله فردای قیامت معلوم خواهد شد.

از همه عزیزان تشکر می‌کنیم و همه را به خداوند منّان می‌سپاریم.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»



مطالب مرتبط:
اثبات مشروعیت سنّت از قرآن – آیه 158 سوره اعرافاثبات مشروعیت سنّت از قرآن –آیه 44 سوره «الحاقه»اثبات مشروعیت سنّت از قرآن – آیه 44 سوره نحلاقتدای عملی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به سنت پیامبر اکرم و دیگر پیامبران!
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب