بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد وتقلید - مشروعیت سنّت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی محمد رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
آیا روز نهم ربیع الاول روز مرگ عمر ابن خطاب است؟
پاسخ:
ما قبلا عرض کردیم، روز نهم ربیع روز به درک واصل شدن عمر ابن سعد است، نه خلیفه دوم!
زمان مرگ خلیفه دوم شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که روز 26 یا 27 ذی الحجه به قتل رسیده است.
مرحوم «علامه مجلسی» در کتاب «بحار الانوار» جلد 55 صفحه 373-372 در آنجا مفصل مطرح کرده است.
و من ذلك أن ابن إدريس ره في سرائره بعد ذكر فضيلة أيام ذي الحجة و ما وقع فيها قال و في اليوم السادس و العشرين منه سنة ثلاث و عشرين من الهجرة طعن عمر بن الخطاب فينبغي للإنسان أن يصوم هذه الأيام فإن فيها فضلا كثيرا و ثوابا جزيلا و قد تلبس على بعض أصحابنا يوم قبض عمر بن الخطاب فيظن أنه اليوم التاسع من ربيع الأول و هذا خطأ من قائله بإجماع أهل التواريخ و السير و قد حقق ذلك شيخنا المفيد في كتاب التواريخ و ذهب إلى ما نقلناه انتهى.
المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج55، ص 372، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
پرسش:
نظر شما درباره سید کمال حیدری و صحبت های جنجالی او چیست؟
پاسخ:
«سید کمال حیدری»ایشان یک شذوذاتی دارد، و نسبت به علما و نسبت به بعضی از قضایا مطالبی را میگوید؛ ولی یک بد سلیقگی هم دارد.
عمدهی مباحثی که از ایشان مطرح میشود بدسلیقگیهای ایشان است. ما چند جلسه با ایشان نشستیم و صحبت کردیم.
در آن جلسات من مفصل به ایشان گفتم شما یک شبههای را میآورید با آب تاب مطرح میکنید، آدم تصور میکند که عقیده شما این است. دوباره بعد از یک هفته میآیید جواب شبهه را میدهید، یا فردایش میآیید جواب میدهید.
گفتم اولا شبهه را که انسان مطرح میکند، شبهه را خیلی بی ارزش و بی مقدار جلوه بدهد. از آن طرف جواب را خیلی محکم و قوی باید داد.
از هر ده تا کلیپی که از ایشان پخش میشود شاید هفت – هشت موردش تقطیع شده است، برخی موارد هم که مطالبی را مطرح کرده و در جلسه بعدی شروع به جواب دادنش کرده است.
همین کلیپی که از ایشان پخش شد، "در میان علمای شیعه ما کسی را پیدا نمیکنیم که معتقد باشد که اهلسنت باطنا مسلمان هستند." در این مورد ابتدا اقوال علمای اهلسنت را در تکفیر شیعه مطرح میکند، که اینها همه اين طوری هستند.
اولا این هم اشتباه است، ما نباید الان این را مطرح کنیم که علمای اهلسنت علیه شیعه تکفیر دارند. یا شیعه علیه آنها تکفیر دارد. اینها در حقیقت ایجاد تفرقه میان امت اسلامی و بی اعتمادی در جامعه اسلامی است.
اضافه بر اینکه از این یک میلیارد و هشتصد میلیون مسلمان، پانصد تا ششصد میلیون نفر شیعه هستند، و شیعیان هم پراکنده هستند. اینکه ما بیاییم چنین کاری انجام بدهیم، شیعه را در برابر شمشیر و گلولههای دشمن قرار بدهیم و میان شیعه و سنی نفرت ایجاد کنیم کار درستی نیست.
ما در داخل کشورمان شیعه داریم که همسرش سنی است، یا خانمی که شیعه است، شوهرش سنی است. در یک خانه چهار تا برادر و خواهر هستند دوتایشان شیعه است و دو تای دیگر سنی، با همدیگر مشکلی ندارند.
آن چه که برای ما مهم است، ملاک شهادتین است، کسی که شهادتین را گفت ما ملزم هستیم که احکام اسلام را درباره او اجرا کنیم.
اینکه آیا باطناً هم مسلمان هستند یا نیستند؟ به ما چه مربوط است؟! مگر ما باطنها را خواندهایم و اینکه در بعضی از روایات هم آمده شاید با روح اصلی روایات هم اگر آدم یک مقدار دقت کند جور در نیاید.
اضافه بر این در همین دو سه هفته قبل از دفتر آیت الله العظمی «سیستانی» استفتاء کردند ایشان هم جواب دادند و گفتند ما معتقد هستیم که اهلسنت هم ظاهرا و هم باطنا مسلمان هستند.
اینکه میگوییم:
«لا یوجد عالمٌ شیعیٌّ یعتقد بطهارة السنی باطناً»
این یک نقص است. همچنین آقایان دیگر هم در طول تاریخ زیاد بودند، یک مقداری ایشان، زیاده روی میکند.
البته من این را هم بگویم در سایت حوزه مطلبی از من نقل کردند که من گفتهام ایشان عقیده به مهدویت ندارد. نه! من چنین چیزی نگفتم!!
اینکه ایشان بیاید بگوید من عقیدهای به مهدویت ندارم، من چنین چیزی از ایشان سراغ ندارم؛ ولی بد سلیقگیها هست. مطالب ایشان تند است و یک سری شذوذاتی هم دارد.
اما اینکه امروز بیایند یک مباحثی را مطرح کنند، آقا این کرونا آمده فرق ما که معتقد به دین و شریعت هستیم با کسانی که چنین عقیده ای ندارند چه است؟ من گمان میکنم اینها را مطرح کردن خیلی زیاد زیبنده نباشد. ما باید یک مقداری دقت کنیم خدای ناکرده باعث تضعیف روح جوانها نشویم.
پرسش:
ده پانزده مورد از ایشان شذوذاتی پخش شده، مطالب خلافی مانند اینکه معتقد به امامت امام جواد نیست، معتقد به نقد معصوم و... است.
پاسخ:
برای من چیزی ثابت نشده است. از ایشان شذوذ و خلاف عقائد شیعه زیاد پخش میشود.
بعضی جاها ایشان یک شبهه ای را با آب تاب مطرح میکند، هرکس جوابش را در جلسات بعد نشنود تصور میکند عقیده ایشان این است. این بدسلیقگی است ، اینکه من بیایم یک روز یک یا چند شبهه را مطرح کنم و بعد فردا بیام جواب بدهم، چه بسا افرادی که حرف من را شنیدهاند، این شبهه در ذهنشان ماند تا 24 ساعت دیگر در آنجا، جا خوش می کند. بعد که جواب را ما داریم میدهیم، این جواب تأثیر گذار نباشد. یا بعضی از افرادی هستند که شبهه را شنیدهاند فردا شاید جواب را نشنوند، این شبهه دیگر در ذهنش ماند و یک انسانی را ما بیچاره کردیم، عقایدش را متزلزل کردیم.
آغاز بحث...
بحث ما در رابطه با مشروعیت سنت بود، همان بحث اجتهاد و تقلید را که از سال گذشته شروع کردیم، هنوز ادامه دارد و ان شاء الله بتوانیم در یک، دو هفته دیگر این بحث را ببندیم و الباقی فایل را هم ما خدمت اقایان بدهیم تا مطالعه بفرمایند.
ما در رابطه با آیهی:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)
اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا را.
سوره نساء (4): آیه 59
یا:
(مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ)
کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده!
سوره نساء (4): آیه 80
این مطلب را ما مفصل بحث کردیم و به مفسران اهلسنت رسیدیم. «جَصَّاص» که یکی از مفسران نامی اهلسنت است و الحق ایشان مطالب خیلی مهمی در رابطه با آیات قرآن دارد، و آقایان اهلسنت هم به ایشان اعتقادات خوبی دارند.
ایشان در کتاب «احکام القرآن» جلد 5 صفحه 10 میگوید:
«فَمَا مِنْ حَادِثَةٍ جَلِيلَةٍ وَلَا دَقِيقَةٍ إلَّا وَلِلَّهِ فِيهَا حُكْمٌ»
هیچ حادثهی کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه خدای عالم در آنجا حکمی دارد.
وقتی که میآید برای رفتن به دستشویی هفتاد تا قانون میگذارد قطعا برای تمام برنامهها و افعال و کردار انسانی هم برنامههایی دارد.
«قَدْ بَيَّنَهُ فِي الْكِتَابِ نَصًّا أَوْ دَلِيلًا»
در قرآن حالا یا به صورت صریح آمده و یا به صورت قانون کلی آمده است.
«فَمَا بَيَّنَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَإِنَّمَا صَدَرَ عَنْ الْكِتَابِ»
هرچه که پیغمبر در رابطه با احکام بیان کرده، از قرآن گرفته شده است.
خداوند میفرماید:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد؛
سوره حشر (59): آیه 7
أحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي الرازي الجصاص أبو بكر الوفاة: 370، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1405، تحقيق: محمد الصادق قمحاوي؛ ج5، ص10
البته ما اینجا یک اشکالی به فرمایش ایشان داریم: «فما بينه النبي )صلي الله عليه وسلم)» را ما دلیلش را قبلا آیه 44 سوره نحل آوردیم.
(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)
و ما اين ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي
سوره نحل (16): آیه 44
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) مربوط است به ان دسته از اوامر نبی مکرم که قرآن در آن زمینه ندارد. احکامی که قرآن ساکت؛ ولی پیامبر بیان کرده و خدای عالم به نبی مکرم تفویض کرده است.
وقوله تعالى:
(وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ)
و تو مسلما به سوي راه راست هدايت ميکني.
سوره شوری (42): آیه 52
تو مردم را به صراط مستقیم دعوت میکنی (صراط الله)؛ یعنی آنچه که از نبی مکرم سر میزند در مسیر هدایت به طرف الله است.
(مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ)
کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده!
سوره نساء (4): آیه 80
بعد ایشان در آخر میگوید:
«فَمَا بَيَّنَهُ الرَّسُولُ فَهُوَ عَنْ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»
هرچه که پیغمبر بیان میکند از طرف خدای عالم است.
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد! آنچه ميگويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!
سوره النجم (53): آیه 3 و 4
« وَهُوَ مِنْ تِبْيَانِ الْكِتَابِ لَهُ لِأَمْرِ اللَّهِ إيَّانَا بِطَاعَتِهِ وَاتِّبَاعِ أَمْرِهِ»
و خدای عالم هم ما را دستور داده از خدای عالم اطاعت کنیم و اوامر او را هم متابعت کنیم.
أحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي الرازي الجصاص أبو بكر الوفاة: 370، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1405، تحقيق: محمد الصادق قمحاوي؛ ج5، ص10
ما عرض کردیم اگر اوامر پیغمبر به اوامر الله به قرآن برگردد، اطاعت الله محسوب میشود. و آنجا هم که قرآن ساکت است، پیغمبر بیان میکند این (آتَاكُمُ الرَّسُولُ) محسوب میشود.
«عمرانی» میگوید:
«وقد أمر الله العباد بطاعة رسوله [ صلى الله عليه وسلم ] بقوله تعالى: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ) [1] قوله تعالى: (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) [2] وقوله تعالى: (وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا) [3] وقوله تعالى: (وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً) [4]وقوله تعالى: (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا). [5]»
[1] الأنفال آية 20 . [2] النساء آية 80 . [3] النور آية 54 . [4] الأحزاب آية 71 . [5] الحشر آية 7.
بعد ایشان یک جملهی دارد این جمله را عزیزان دقت بکنند. مشکل اساسیمان با آقایان اهلسنت اینجا است. اینها وسط دعوا نرخ تعیین میکنند و ما باید این نرخشان را نقد کنیم و حربهشان را از دستشان بگیریم. میگوید:
«أولى الناس بالعلم بسنة رسول الله (صلى الله عليه وسلم) في أقواله وأفعاله وإقراره هم الصحابة جميعهم رضي الله عنهم»
شایستهترین مردم به علم به سنت پیغمبر در اقوال و افعال و اقرار «هم الصحابه»!
«قول الناس» مبتدا است «هم الصحابه» خبرش است.
آن هم همه صحابه؛ یعنی بنا به نقل این کثیر و سیوطی -که آمار صحابه را 114 یا 120 هزار صحابی می دانند- همه اینها «أولى الناس بالعلم بسنة رسول الله (صلى الله عليه وسلم)» است.
«شهد الله ورسوله لهم بالنزاهة مما رمتهم به القدرية وغيرهم من أهل البدع وطعنوا عليهم به»
خدا و پیغمبر شهادت دادند اینها منزه هستند از آنچه که «قَدری»ها و ... اینها را متهم میکنند.
الإنتصار في الرد على المعتزلة القدرية الأشرار؛ اسم المؤلف: يحيى بن أبي الخير العمراني الوفاة: 558هـ. ، دار النشر: أضواء السلف - الرياض - 1999م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: سعود بن عبد العزيز الخلف، ج1، ص105
ما در این رابطه چند تا نکته داریم میگوید: «أولى الناس بالعلم بسنة رسول الله (صلى الله عليه وسلم)» صحابه هستند.
ما روایات متعددی در مورد جهل صحابه به سنت پیامبر داریم، از صحابه سوال کردند جاهل بودند و گفتند ما نمیدانیم.
آقایان به اینها چه جوابی میخواهند بدهند؟ این را ما قبلاً به طور مفصل مطرح کردیم «محمد ابن علی ابن طیّب بصری» متوفای 436 میگوید در در کتاب « المعتمد فی اصول الفقه» جلد 2، صفحه 965، از ابوبکر سوال کردند که «کلاله» چیست؟ میگوید:
«أقول فيها برأيي»
من به رأی و نظر خودم مطالبی را میگویم.
«فإن يكن صوابا فمن الله»
اگر درست بود از خدا است.
«وإن يكن خطأ فمني ومن الشيطان والله ورسوله منه بريئان»
«عبدالله ابن مسعود» میگوید:
«وإن يكن خطأ فمني ومن الشيطان والله ورسوله منه بريئان وقال عمر بن الخطاب لكاتبه اكتب هذا ما رآه عمر»
اینکه رأی عمر است بنویس!
«فان يكن صوابا فمن الله وإن يكن خطأ فمن عمر»
المعتمد في أصول الفقه؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن الطيب البصري أبو الحسين الوفاة: 436، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1403 ، الطبعة: الأولى ، تحقيق : خليل الميس، ج2، ص965
در «مسند امام احمد ابن حنبل» «عبدالله ابن مسعود»، میگوید در رابطه با مسئله زنی که بچهاش را سقط کرده و ... چه حکمی دارد؟ یک ماه پیش «عبدالله ابن مسعود» رفتند که حکمش چه است؟ بعد از یک ماه گفت:
«فَإِنْ يَكُ صَوَاباً فَمِنَ اللَّهِ عز وجل»
این فتوایی که من میدهم (چنین و چنان است) اگر صواب بود از خدا است.
«وان يَكُنْ خَطَأً فمني وَمِنَ الشَّيْطَانِ وَاللَّهُ عز وجل وَرَسُولُهُ بَرِيئَانِ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص447، ح4276
و «ارنؤوط» هم میگوید: روایت صحیح است. «حدیثٌ صحیح». از اینطور مسائل الی ماشاء الله ما داریم در مورد اینها آقایان چه میخواهند بگویند؟ آیا باز این آقا میخواهد بگوید:
«أولى الناس بالعلم بسنة رسول الله (صلى الله عليه وسلم) هم الصحابة»
الإنتصار في الرد على المعتزلة القدرية الأشرار؛ اسم المؤلف: يحيى بن أبي الخير العمراني الوفاة: 558هـ. ، دار النشر: أضواء السلف - الرياض - 1999م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: سعود بن عبد العزيز الخلف، ج1، ص105
صحابه زیاد داریم از سرانشان نمونه آوردیم افرادی که نظر میدهند عمر نظر میدهد، «عایشه» تکذیبش میکند. «عایشه» نظر میدهد آن یکی تکذیب میکند. از اینها الی ماشاء الله در کتابهای خود آقایان داریم.
بد نیست دوستان ببینند که آیا این تکذیبی که نسبت به یکدیگر دارند کدام را ما بپذیریم؟
در کتاب «در المنثور» جلد 8، صفحه 601 در رابطه با
(وَالْعَادِياتِ ضَبْحًا)
سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالي که نفسزنان به پيش ميرفتند.
سوره العادیات (100): آیه 1
«ابن عباس» گفت مراد از این(وَالْعَادِياتِ ضَبْحًا)، خیل و اسبها هستند.
«قال علي: كذبت يا ابن فلانة»
حضرت علی علیه السلام به ابن عباس فرمودند : دروغ می گویی
«وَأخرج عبد بن حميد عَن عَامر قَالَ: تمارى عليّ وَابْن عَبَّاس فِي العاديات ضَبْحًا فَقَالَ ابْن عَبَّاس: هِيَ الْخَيل وَقَالَ عليّ: كذبت يَا ابْن فُلَانَة وَالله مَا كَانَ مَعنا يَوْم بدر فَارس إِلَّا الْمِقْدَاد وَكَانَ على فرس أبلق »
الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج8، ص601
یا «عایشه» در رابطه با «مروان» یک مطلبی را نقل میکند در «مستدرک» جلد 4، صفحه 528 آمده وقتی که به «عایشه» میرسد میگوید:
«كذب والله ما هو به»
پیغمبر اینطوری نگفت والله «مروان» دروغ گفته است!
«هذا حديث صحيح على شرط الشيخين»
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج4، ص528، ح8483
در روایت دیگر دارد:
« كذب والذي أنزل القرآن على أبي القاسم»
در کتاب « تأويل مختلف الحديث، ابن قتیبه دینوری» آمده که «ابا هریره» میگوید پیغمبر فرمود:
«إنما الطيرة في المرأة والدابة والدار»
بد شومی در زن و مرکب و خانه است.
وقتی «عایشه» شنید:
«فطارت شفقا ثم قالت كذب والذي أنزل القرآن على أبي القاسم»
قسم به خدای که قرآن را بر ابو القاسم پیغمبر نازل کرده، «ابو هریره» دروغ گفته است.
تأويل مختلف الحديث؛ اسم المؤلف: عبدالله بن مسلم بن قتيبة أبو محمد الدينوري الوفاة: 276، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1393 - 1972، تحقيق: محمد زهري النجار، ج1، ص105
مگر شما نمیگویید:
«أولى الناس بالعلم بسنة رسول الله (صلى الله عليه وسلم) هم الصحابة»
الإنتصار في الرد على المعتزلة القدرية الأشرار؛ اسم المؤلف: يحيى بن أبي الخير العمراني الوفاة: 558هـ. ، دار النشر: أضواء السلف - الرياض - 1999م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: سعود بن عبد العزيز الخلف، ج1، ص105
یا «ابن عبدالبر» از «عبدالله عمر» نقل میکند که در رابطه با «وتر» می گوید: ابوهریره دروغ گفته است:
« إِنَّ الْوِتْرَ لَيْسَ بِحَتْمٍ فَخُذُوا مِنْهُ" أَوْ دَعُوا فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ: كَذَبَ أَبُو هُرَيْرَةَ»
جامع بيان العلم وفضله؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1398، ج2، ص154
ما موارد متعدد داریم که اینها همدیگر را تکذیب کردهاند. ما چه کار کنیم، قول «عایشه» را بپذیریم یا قول «ابو هریره» را؟ کدامش سنت است؟
قول «عبدالله ابن عمر» سنت است یا قول «ابو هریره» سنت است؟ قول «عبدالله عباس» و عمر ابن خطاب سنت است یا قول «عایشه»؟
عمر روایتی را نقل میکند، قطعاً عزیزان هم دیدند در رابطه با بحث گریه کردن بر میت میگوید پیغمبر فرمود هر کس بر میت گریه کند خدا عذاب میت را اضافه میکند «عایشه» میگوید نه این اشتباه است چنین چیزی نیست.
جنازه یهودی را میبردند گریه میکردند پیغمبر اکرم فرمود اینها دارند برای مرده گریه میکنند، مرده را خدا دارد عذاب میکند.
حدثنا قتيبة أخبرنا مالك وحدثنا إسحاق بن موسى الأنصاري أخبرنا معن أخبرنا مالك عن عبد الله بن أبي بكر وهو ابن محمد بن عمرو بن حزم عن أبيه عن عمرة ( أنها أخبرته أنها سمعت عائشة وذكر لها أن ابن عمر يقول إن الميت ليعذب ببكاء الحي فقالت عائشة : غفر الله لأبي عبد الرحمن أما إنه لم يكذب ولكنه نسي أو أخطأ إنما مر رسول الله صلى الله عليه وسلم على يهودية يبكى عليها فقال إنهم ليبكون عليها وإنها لتعذب في قبرها
الترمذي، محمد بن عيسي (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذي، ج2، ص236، تحقيق: عبد الرحمن محمد عثمان، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع – بيروت ، چاپ دوم، 1403ق.
اصلا ارتباطی به موضوع ندارد. ما اینها را چه کار کنیم؟
نکته بعدی که اصلاً صحابه همدیگر را تکفیر کردند عبارتی را «ذهبی» در کتاب «الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردهم» دارد اینجا ما چه کار بکنیم؟ ایشان تعبیرش این است:
«فبعض الصحابة كفر بعضهم بتأويل ما»
بعضی از صحابه یکدیگر را تکفیر کردهاند.
«والله يرضى عن الكل ويغفر لهم فما هم بمعصومين»
...اینها معصوم نبودند!
الذهبی، محمد بن احمد، (المتوفی 748هـ) الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردهم، ج1، ص23، دار النشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت - لبنان - 1412هـ - 1992م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد إبراهيم الموصلي، ج1، ص23
وقتی معصوم نیستند ما چطوری میتوانیم مطالب شریعت را از اینها فرا بگیریم؟ اینکه تکفیر کردند ما حرف کدام را بپذیریم؟ چه آنهایی که تکفیر کننده هستند چه آن ها که تکفیر شونده است هر دو مطالبی از سنت نقل کردهاند.
اگر کسی، کسی دیگر را تکفیر کرد عبارت «صحیح بخاری» است: "کسی فردی را تکفیر کند که شایسته تکفیر نیست تکفیر به خود مکفر بر میگردد."
ما اینها را چه کار کنیم؟ «ابن تیمیه» در «مجموع فتاوی» جلد 12، صفحه 492 میگوید:
«وكذلك لبعضهم في قتال بعض ولعن بعض»
صحابه با همدیگر قتال داشتند همدیگر را لعن کردند!
«واطلاق تكفير»
به همدیگر کافر گفتند.
«أقوال معروفة»
مطالبی است معروف و شهرت دارد!
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة : الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج12، ص492
ما با این ها چه کنیم؟ ما با این افرادی که همدیگر را تکفیر میکنند و با همدیگر قتال داشتند چه کار کنیم، کدام طرف را بگیریم؟
«تفتازانی» خیلی واضح در «شرح مقاصد» جلد 2، صفحه 306 میگوید:
«ما وقع بين الصحابة من المحاربات والمشاجرات»
اینکه بین صحابه از جنگها و درگیریها اتفاق افتاده است
«على الوجه المسطور في كتب التواريخ والمذكور على ألسنة الثقاة»
...افراد ثقه اینها را نقل کردند.
«يدل بظاهره على أن بعضهم قد حاد عن طريق الحق»
بعضی از صحابه از طریق حد منحرف شدند
«وبلغ حد الظلم والفسق»
و به مرتبه ظلم و فسق رسیدهاند!
حالا که به مرتبه ظلم و فسق رسیدهاند ما چه کار بکنیم؟ از این ظالمِ فاسق کسی که خودش از طریق حق تجاوز کرده و منحرف شده حرف این را به عنوان شریعت بگیریم!!
«وكان الباعث له الحقد والعناد والحسد واللداد وطلب الملك والرياسة والميل إلى اللذات والشهوات»
اینکه باعث شده که اینها به مرتبه ظلم و فسق و حسد و درگیری برسند، دنبال سلطنت و ریاست و امثال اینها هستند.
بعد ایشان هم میگوید:
«ليس كل صحابي معصوما ولا كل من لقي النبي صلى الله عليه وسلم بالخير»
بعد متأسفانه میگوید:
«إلا أن العلماء لحسن ظنهم بأصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ذكروا لها محامل وتأويلات بها تليق»
آقای «تفتازانی»! مگر شریعت، بازیچه است که شما اینطوری میگویید؟ از طرفی میگویی اینها از طریق حق منحرف شدهاند و به مرتبه فسق رسیدهاند از آن طرف محامل و تأویلاتی آوردهاند. ما واقعاً نمیدانیم به عقل اینها بخندیم یا به حال بدبختی اینها گریه کنیم؟
«وذهبوا إلى أنهم محفوظون عما يوجب التضليل والتفسيق صونا لعقائد المسلمين عن الزيغ والضلالة في حق كبار الصحابة سيما المهاجرين منهم والأنصار والمبشرين بالثواب»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة : الأولى، ج2، ص306
این در حقیقت حرف متناقض است از طرفی میگوید به حد ظلم و فسق رسیدهاند از طرفی میگوید ما برای اینها باید تأویلاتی درست کنیم دیگر چه است ما نمیدانیم. دارد میگوید: «صونا لعقائد المسلمين»!!
مگر پیغمبر: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و اصحابی» گفت؟ که شما دارید اینطور میگویید؟ روایت متواتری که در حدیث ثقلین آمده شما موظف و مکلف هستید شریعت را از قرآن و اهلبیت بگیرید و شما از اهلبیت آیا فسق و فجور و ... تا به حال دیدید؟
شما ببینید مخالفین اهلبیت تمام تلاششان را در طول این 250 سال به کار گرفتهاند نقطه ضعفی از اینها بگیریند نتوانستند. اگر یک نقطه ضعفی «بنی امیه» و «بنی العباس» از ائمه گرفته بودند در بوق و کرنا میگذاشتند.
«ابن تیمیه» که سر دسته آقایان «وهابی»ها است در جلد 4 «منهاج السنه» میگوید:
«ومما يتعلق بهذا الباب أن يعلم أن الرجل العظيم في العلم والدين من الصحابة والتابعين ومن بعدهم إلى يوم القيامة أهل البيت وغيرهم»
دهانت بشکند که اهلبیت را اینجا آوردی!
«قد يحصل منه نوع من الاجتهاد مقرونا بالظن ونوع من الهوى الخفي»
اجتهاداتی که اینها دارند یا مقرون به ظن است یا مقرون به هوای نفس مخفیانه است.
«فيحصل بسبب ذلك مالا ينبغي اتباعه فيه »
باعث میشود که ما از اینها تبعیت نکنیم!
«وإن كان من أولياء الله المتقين»
اگر چه از «اولیاء الله» و «متقین» باشد.
منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج4، ص543
اگر از «اولیاء الله» و «متقین» است از اجتهاد مقرون به ظن یا روی هوای نفس است، ولو هوای نفس خفیف فتوا میدهد این چه اولیاء اللهی است؟ که اگر کسی بیاید برخلاف قرآن:
(وَلَا تَقْفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ)
از آنچه به آن آگاهي نداري، پيروي مکن!
سوره اسراء (17): آیه 36
فتوا بدهد بر روی هوای نفس این چه است؟!
اینها دچار یک پارادوکسی شدند از طرفی، اهلبیت را کنار گذاشتند، سراغ صحابه رفتند در صحابه دیدند یک سری مطالبی است نشان میدهد که اینها گرفتار فسق و هوای نفس شدند. اینها با همدیگر قتال داشتند و همدیگر را تفسیق و تکفیر کردند در آن ماندند.
یک جوان سنی سوال میکند صحابهی که خودشان را اینطور تکذیب و تکفیر میکنند آیا اینها شایستگی دارند که ما شریعت را از اینها بگیریم؟ آمدند یک فتوای عجیب و غریبی دادند گفتند آقا تمام آنچه که در رابطه با مذمت صحابه است:
وَتَتَوَفَّرَ عَلَى حُبِّ الصَّحَابَةِ، وَالتَّرَضِّي عَنْهُمُ، وَكُتْمَانُ ذَلِكَ مُتَعَيِّنٌ عَنِ العَامَّةِ، وَآحَادِ العُلَمَاءِ
«فَيَنْبَغِي طَيُّهُ وَإِخْفَاؤُهُ »
باید همه را نابود و مخفی کنیم.
« بَلْ إِعْدَامُهُ »
همه اینها را از بین ببریم.
« لِتَصْفُوَ القُلُوْبُ »
قلبها نسبت به صحابه صاف بشود.
چه کار کنیم؟ دارد:
« عَنِ الكَفِّ عَنْ كَثِيْرٍ مِمَّا شَجَرَ بَيْنَ الصَّحَابَةِ، وَقِتَالِهِم - رَضِيَ اللهُ عَنْهُم أَجْمَعِيْنَ - وَمَا زَالَ يَمُرُّ بِنَا ذَلِكَ فِي الدَّوَاوينِ، وَالكُتُبِ، وَالأَجْزَاءِ »
بعد میگوید:
« وَلَكِنْ أَكْثَرُ ذَلِكَ مُنْقَطِعٌ، وضَعِيْفٌ، وَبَعْضُهُ كَذِبٌ...»
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج10، ص92
به چه دلیلی شما میگویید؟ به قول آقای «تفتازانی»، میگوید:
«على ألسنة الثقاة»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة : الأولى، ج2، ص306
بعد میگوید:
«وهذا فيما بأيدينا وبين علمائنا فينبغي... »
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج10، ص92
اگر واقعاً اینها منقطع و ضعیف است نابود کردن و مخفی کردنش چه معنا دارد؟ بیاید بگوید منقطع یا ضعیف است و یا دروغ است.
«ابن حجر هیتمی،974هق» به همین شکل میگوید جهلَ «روافض» و ضلال شیعه حرفهای دارند. «بدرالدین عینی،855هق» همین تعبیر را دارد. «ابن تیمیه ،728هق» میگوید مختار ما این است که ما از بیان اختلافاتی که بیت صحابه واقع شده خودداری کنیم.
«عما شجر بين الصحابة»
مشاجراتی بین صحابه بوده!
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة : الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج20، ص394
آقای «ابن تیمیه»! تکفیر و تفسیق یکدیگر، قتال با یکدیگر را ما چه کار کنیم؟ استغفار کنیم! «جنگ جمل» که به تعبیر بعضی از مورخین اهلسنت 40 هزار کشته داده یا بگوییم 4 هزار کشته داده، یا کسی که باعث شده طبق برخی نقل ها 10 هزار یا 8هزار یا 20 هزار کشته شوند با این شخص چه کنیم؟
«یعقوبی» 40 هزار میگوید این 40 هزار کشته را ما چه کار کنیم، ما استغفار کنیم؟ اینها که با علی میجنگند پیغمبر فرمود:
«حربك حربي»
الخوارزمي ، الموفق ابن احمد (متوفاي 568هـ)، المناقب، ص129، تحقيق : الشيخ مالك المحمودي - ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ : الثانية
اینها را ما چه کار کنیم؟ برای اینها استغفار کنیم!
«ابن عربی» به اوجش رسانده جمله خیلی عجیبی است؛ «ابن بطه» از علمای «حنبلی» و یک شخصیت خیلی مشهوری است.
عزیزان دقت کنند، خیلی عجیب است. کتاب «الشرح والإبانة علی أصول الدیانة - علی اصول السنة والدیانة للامام الحنبلی ابی عبدالله، عبید الله بابن بَطَّة العُكْبَرى» این کتاب در «مکتبة العلوم مدینه منوره» چاپ شده ایشان میگوید:
«نکف عما شجر بین أصحاب رسول الله لان الخطأ والعمد قد وضع عنهم»
گناه خطائی و گناه عمدی از اینها برداشته شده است!
اگر گناه عمدی از اینها برداشته شده یک حدیثی را دروغ به ما میگوید چه کار کنیم؟ عمداً دروغی به پیغمبر ببندد، آقای «ابن بطه» ما چه کار کنیم؟ این جملهاش خیلی برای من جالب بود میگوید:
«ولا تنظر في كتاب صفين والجمل ووقعة الدار»
کتابهای که در رابطه با «صفین» و «جنگ جمل» نوشته شده و «واقعه دار» هجوم به خانه حضرت زهرا نوشته شده است.
«وسائر المنازعات التي جرت بينهم»
دیگر اختلافاتی که بین صحابه بوده.
«ولا تكتبه لنفسك ولا لغيرك»
اینها را مبادا بنویسی نه برای خودت نه برای دیگری!
«ولا تروه عن أحد»
اینها را برای کسی روایت نکن!
«ولا تقرأه على غيرك»
برای دیگران هم این را نخوان!
«ولا تسمعه ممن يرويه»
اگر کسی هم اینها را روایت میکند گوش نده!
بعد میگوید:
«فعلى ذلك اتفق سادات علماء هذه الأمة من النهي عما وصفناه منهم: حماد بن زيد ويونس بن عبيد وسفيان الثوري وسفيان بن عيينة وعبدالله بن إدريس ومالك بن أنس وابن أبي ذئب وابن المنكدر وابن المبارك وشعيب بن حرب وأبو إسحاق الفزاري ويوسف بن أسباط وأحمد بن حنبل وبشر بن الحارث وعبدالوهاب الوراق»
تا «حماد ابن زید» و «مالک» و «شعیب» و «احمد ابن حنبل» قطار کرده عقیده اینها، این است.
« كل هؤلاء قد رأوا: النهي عنها والنظر فيها والاستماع إليها وحذروا من طلبها والاهتمام بجمعها»
به قول معروف چه میخواستیم چه شد؟ اگر بنا باشد ما این مطالب را نه بنویسیم، نه نقل بکنیم و نه گوش بدهیم این بزرگانی که این کتابها را نوشتهاند مگر خود شماها ننوشتید! خود «ذهبی» این قضایا را ننوشته مگر اینها را «بخاری» و «مسلم» ننوشتهاند؟ مگر «حدیث قرطاس» و «حدیث حوض» در «بخاری» و «مسلم» نیست؟
حدیث امیر المؤمنین که میگوید:
«فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج3، ص 1378، ح 1757
آیا اینها در «صحیحین» نیست؟ ما با اینها چه کنیم؟ این بحثی است که این آقایان دارند.
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»