بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد وتقلید –حدیث غدیر در کتاب های فقهی (2)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
در رابطه قضیه « مَهْلًا يَا عُمَرُ » که «ارنؤوط» رد کرده؛ ولی «حمزه احمد زین» میگوید اسناده صحیح، «ذهبی» میگوید «منکر ظاهرا» نظرتان چیست؟
پاسخ:
تنها این مورد نیست . روایات دیگری هم در رابطه با قضیه ضرب و جرح اهلبیت پیغمبر توسط عمر، داریم. ما فقط به همین یک روایت اکتفا نمیکنیم.
اضافه بر این خشونتهای عمر یکی دو مورد نیست.همین که یکی از بزرگان شان مثل «حمزه احمد زین» که آدم منصفی است ،وقوع این قضیه را تأیید کرده خوب است. ایشان مثل «أرنؤوط» انسان مریضی نیست.
لذا ما معمولا تلاش میکنیم آن کسی که توثیق یا تایید کرده، او را بیاوریم. آنهایی که تضعیف کردند یا رد نمودند ،به آنها کاری نداریم. همین که یکی از علمایشان تایید بکند برای ما کفایت میکند. در مورد روایت:
« مَهْلًا يَا عُمَرُ »
دوستان اگر دقت کنند و ببینند، این روایت در کتاب «مستدرک» به همین شکل است. «مستدرک» جلد 3 ، در رابطه با جناب «زینب» دختر پیغمبر است که از دنیا رفت و پیامبر فرمودند او را کنار «عثمان ابن مظعون» دفن کنید.
«فبكت النساء فجعل عمر يضربهن بسوطه فأخذ رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يده وقال مهلا يا عمر»
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة: الأولى، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 210، ح4869
این مطلب را «شوکانی» و دیگران هم آورده اند. روایات متعدد دیگری هم هست که در رابطه با «مهلا عمر » یا «مهلا یا عمر» آمده است.
عبارت شوکانی :
الكتاب: نيل الأوطار- المؤلف: محمد بن علي بن محمد بن عبد الله الشوكاني اليمني (المتوفى: 1250هـ)- تحقيق: عصام الدين الصبابطي- الناشر: دار الحديث، مصر . ج4، ص119
پرسش:
چرا اهلسنت با این هم دلیل شیعه نمیشوند؟ ترس است یا تعصب؟
پاسخ:
هردو. برای بعضی از آنها حجت تمام نیست؛ یعنی در اعتقاداتی که دارند، به قدری راسخ هستند که این ادله(شیعه) نمیتواند اعتقادات آنها را مخدوش یا متزلزل کند تا دست از آنها بردارند.
بعضی دیگر هم از روی تعصب است. ولی از آن طرف خیلیها هم هستند که شیعه میشوند، شاید میلیونها نفر در طول تاریخ شیعه شدند و باکی هم ندارند.
پرسش:
چرا اهلسنت با این همه ادله خودشان را به خواب زده و بیدار نمیشوند.
پاسخ:
هدایت دست خدای عالم است، در مورد رسول اکرم با آن عظمتشان خدای عالم فرمود:
(إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يهْدِي مَنْ يشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ)
در حقيقت تو هر که را دوست داري نميتواني راهنمايي کني ليکن خداست که هر که را بخواهد راهنمايي ميکند و او به راهيافتگان داناتر است.
سوره قصص (28): آیه56
هدایت کلا دست خدای عالم است، دست خود بشر نیست، خدا زمینه هدایت را اگر برای کسی فراهم کرد، هدایت مییابد .
آغاز بحث...
بحث ما در رابطه با حکومت سیاسی رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) ، بعد آن حکومت سیاسی ائمه (علیهم السلام) و سپس بحث ولایت فقیه و حکومت ولی فقیه است.
اگر ما بخواهیم ولایت فقیه را مطرح کنیم ناگزیر هستیم که ولایت سیاسی نبی مکرم و ائمه را ابتداءٌ اثبات کنیم.
«مرحوم کاشف الغطاء» مطلبی دارد که به بعضی از قسمتهای آن اشاره ای شد. ایشان میگوید:
«الذي أنكره المنافقون يوم الغدير و ملاء من الحسد قلوبهم، النص من النبي صلى الله عليه وآله عليه بإمرة المؤمنين »
آنچه که منافقین در روز غدیر انکار میکنند و قلبهایشان از حسد مملو شده است،نص النبی بر امامت حضرت امیر علیه السلام است.
كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء ( ط.ج )؛ الشيخ جعفر كاشف الغطاء (وفات : 1228)، تحقيق : مكتب الإعلام الإسلامي - فرع خراسان - المحققون : عباس التبريزيان ، محمد رضا الذاكري ( طاهريان ) وعبد الحليم الحلي، ناشر: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى ( مركز النشر التابع لمكتب الإعلام الإسلامي )، 1422، ص228
کلمه «إمرة المؤمنين» را ان شاء الله در بحثهای بعدی بحث می کنیم.
روایات :
«أنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي»
السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني؛ ج2، ص 565، ح 1188
«أَنْتَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة»
الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص351، المجلس الثانی عشر
«أَنْتَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج40، ص24
منکرین ولایت سیاسی میگویند اینها همه خلافت و امامت الهی را می رساند اما دلالت نمیکند بر امامت سیاسی . امامت سیاسی ائمة مشروط به بیعت مردم است و الهی نیست.
ما در مناظره ای که با شیخ «عابدینی» داشتیم، تذکری به ایشان دادم. ایشان اصرار میکرد که بحث را روی امامت سیاسی پیغمبر و امیرالمؤمنین ببرد، ما گفتیم اگر بنا شد در این زمینه بحث کنیم جلسه دیگری باید باشد.
به ایشان گفتم بحث امروز ما کلا در رابطه با نصوص دال بر امامت امیرالمؤمنین است که شما مدعی هستید ما هیچ نصی نداریم و نام ائمه در روایات برده نشده و نص بر ائمة را بنی امیة بنیانگذاری کردهاند و... اینها را الان بحث میکنیم، در اینجا ایشان هیچ حرفی نداشت بزند.
یکی از روایاتی که امامت سیاسی امیرالمؤمنین را تثبیت میکند:
«أمر النبي أصحابه أن يبايعوا عليا ( ع ) بإمرة المؤمنين»
شجرة طوبى؛ الشيخ محمد مهدي الحائري (1369)، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، ج 2، ص 414
کلمه «أمّرَ یا إمرة» مراد است.
«إنّ رسول الله أمّرَ علیا علی الناس»
«امره، یؤمره»
«أمرنا رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) أن نسلّم على عليّ ( عليه السلام ) بأمير المؤمنين»
ابن مردويه الأصفهاني، أحمد بن موسى (متوفاي410هـ)، مناقب علي بن أبي طالب وما نزل من القرآن في علي، ص55، تحقيق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، ناشر: دار الحديث، سال چاپ1424 - 1382ش
کلمه «أمرة» تصریح در حکومت سیاسی دارد، عرض کردم روایتهای متعددی در این زمینه داریم، این دیگر غیر قابل انکار است.
این دیگر حکومت سیاسی است .نمیگوید شما به مرتبه «امرة المؤمنین» رسیدید برای اینکه برای مردم احکام بگویی، از حیض و نفاس و طهارت و نجاست بگویی.
بعد از امام صادق (سلام الله علیه) نقل میشود:
«من قال لا اله الله محمد رسول الله فليقل على أمير المؤمنين عليه السلام»
روایتش مفصل است. کلمه «امیرالمؤمنین» در بحث امامت الهی و بیان احکام نیست. امیر یعنی فرمانده!
«ويجرى في وضعه في الإقامة نحو ما جرى في الاذان»
در اقامه هم عین همین میآید همانطور که در اذان هم است.
كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء ( ط.ج )؛ الشيخ جعفر كاشف الغطاء (وفات : 1228)، تحقيق : مكتب الإعلام الإسلامي - فرع خراسان - المحققون : عباس التبريزيان ، محمد رضا الذاكري ( طاهريان ) وعبد الحليم الحلي، ناشر: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى ( مركز النشر التابع لمكتب الإعلام الإسلامي )، 1422، ج1، ص228
مرحوم «صاحب جواهر» هم نکته خوبی دارد. در رابطه با نماز بر میت میفرماید:
«وامام الاصل»
عرض کردیم مراد از «امام الاصل» امامی است که امامتِ او منصوب از طرف پیغمبر است، امام جماعت یا کسی که امام او را منصوب کرده یا وکیلِ امام منظور نیست.
«وإمام الأصل ( عليه السلام ) أولى بالصلاة من كل أحد بلا خلاف أجده فيه، بل عن ظاهر الخلاف»
ظاهر خلاف «شیخ طوسی» این است که:
«الاجماع عليه»
«بل لعله ضروري المذهب كما اعترف به في كشف اللثام، لأنه أولى بالمؤمنين من أنفسهم»
امام اصل اولی به مؤمنین از خودشان است.شاید بتوان گفت که این از ضروریات مذهب باشد.
«أو قائم مقامه في ذلك كما نادى به النبي (صلى الله عليه وآله) في الغدير»
یا قائم مقام پیغمبر است در «اولی بالناس بالمؤمنین من انفسهم» همانطور که در غدیر آمده است.
«وإن كان مورده أمير المؤمنين ( عليه السلام )»
اگرچه مورد غدیر، شخصِ امیرالمومنین است
«إلا أن المعلوم اشتراك الأئمة ( عليهم السلام ) جميعا به لاشتراكهم ( عليهم السلام )»
اما قطعی است که ائمه (علیهم السلام) مشترک اند جمیعاً در:
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است
سوره احزاب (33): آیه 6
«في الإمامة المقتضية له»
در امامتی که اقتضایش (أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) است!
جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام؛ المؤلف: النجفي، الشيخ محمد حسن (المتوفى1266هـ)، تحقيق وتعليق وتصحيح: محمود القوچاني، ناشر: دار الكتب الاسلامية تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش. ج12، ص21
یکی از شبهاتی هم که «وهابی»ها دارند و با آقای «غامدی» در «مکه» بحث میکردیم، این بود که اگر حدیث غدیر امامت حضرت علی را ثابت کند،دیگر شما امامت ائمة دیگر را از کجا آورده اید؟
ما جواب میدهیم :هنگامیکه امامت امیرالمؤمین علیه السلام ثابت شد، از آن طرف امیر المؤمنین هم فرموده است امام حسن بعد از من امام است، و همچنین وقتی امامت امام حسن ثابت شد، از آن طرف ایشان فرموده اند که امام حسین بعد از من امام است و به همین شکل.این یک جواب.
جواب دیگر، بحث امامت حضرت علی منحصر در حدیث «غدیر» نیست. «علامه حلی» کتابی به نام «الفین» نوشته است، هزار دلیل برای امامت حضرت آورده، تعدادی از این روایتها که در خود کتب اهلسنت است.مثلا
«من أحب أن يحيا حياتي ويموت ميتتي ويدخل الجنة فليتول عليا وذريته من بعده»
الإصابة في تمييز الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولى ، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج 2 ص 587
این روایت با سند صحیح در کتب اهلسنت آمده. اضافه بر این ،روایات دیگری داریم که رسول اکرم نام دوازده امام را ذکر کرده اند.
مرحوم «محقق همدانی» که در حقیقت از فقهای بنام است و صاحب کتاب «مصباح الفقیه» که باید گفت علیکم بمصباح الفقیه و واقعاً «مصباح الفقیه» است!
این کتاب نکات زیادی دارد، نوآوریهای زیادی مرحوم «محقق همدانی» دارد .یکی از علمای «اصفهان» در حدود 16- 17 جلد این کتاب را شرح کرده.
الحق والانصاف کتاب خیلی خوبی است. دوستانی که میخواهند فقیه بشوند و در مسائل فقاهت ببینند نوآوریها چطور است، و غواصی کردن در دریای فقاهت به چه شکل است، کتاب مرحوم «محقق همدانی» را مطالعه کنند؛ حتی بعضیها معتقد هستند ایشان در فقاهت از «صاحب جواهر» خیلی قویتر است.
در هر صورت ...
در «مصباح الفقیه» . ایشان می گوید:
«لأن امام الأصل أولى بالولي والمولى عليه فيما يتعلق بهما من أنفسهما»
امام اصل، امام «منصوب مِنْ قِبِلَ النبی»، امامی که امامت اصالتی دارد و فرعی نیست ،اولیٰ به ولی میت و همچنین به المولى عليه است. هم به ولی میت هم به خود میت اولیٰ است.
«بنص خبر الغدير المتواتر بين الفريقين وكيف كان فمن هو أولى الناس به هو من كان أوليهم بميراثه»
«وكيف كان» و در هر حال کسی که اولی شد از خودِ مردم بر خودشان ، اولی نسبت به میراث قطعا هست.
مصباح الفقيه ( ط.ق )؛ آقا رضا الهمداني (وفات : 1322)، ناشر : انتشارات مكتبة النجاح – طهران، ج 2ق2، ص 495
باز مرحوم «محقق همدانی» در احیاء اراضی میتة که: «من احیاء ارضا فهی له»؛ مثلا یک زمین غیر کشاورزی است و کسی آنجا را آباد میکند. وقتی که آباد کرد مالک زمین خواهد شد.
«فَمَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَلْيَعْمُرْهَا وَ لْيُؤَدِّ خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَهُ مَا أَكَلَ مِنْهَا»
نام كتاب: الكافي( ط- الإسلامية)- نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب(م329 ق)- محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد- ناشر: دار الكتب الإسلامية. ج1 ، ص 407
هر کس زمین مرده و متروکی را احیاء کند ، مالک این زمین احیاء شده میشود و خمس و خراجش را به امام از اهلبیت من باید بدهد و بعد میتواند از زمین استفاده کند.
«إلى غير ذلك من الأخبار. وربّما يؤيّده: قوله - صلَّى اللَّه عليه وآله - في خطبة الغدير: ألست أولى بكم من أنفسكم ؟ واعتراف المخاطبين به»
تمام کسانی که در «غدیر» بودند اعتراف کردند .
«ثم إثباته لعلي - عليه السّلام »
بعد از اینکه فرمود: «ألست أولى بكم من أنفسكم» مردم اعتراف کردند، «اولیٰ بکم» را هم برای علی (سلام الله علیه) تثبیت کرد.
«فإنّ كونه أولى بهم من أنفسهم يستلزم كونه أحقّ منهم بالتصرّف في أموالهم»
وقتی «اولیٰ بانفس» است مستلزم است که احق به تصرف در اموال مؤمنین است!
«ولا نعني بالملكية إلَّا هذا»
وقتی ما میگوییم امام، مالک همه چیز است مقصود همین است.
مصباح الفقيه ( ط.ق )؛ آقا رضا الهمداني (وفات : 1322)، ناشر : انتشارات مكتبة النجاح – طهران، ج 14ق2، ص 8
امام میتواند بدون اینکه مالک چیزی خبر داشته باشد در ملک او تصرف کند و اضافه بر این ،ما روایات متعددی داریم که خدای عالم تمام زمین را ملک امام قرار داده است، و کسانی که در زمین کار میکنند خمسی که میدهند در حقیقت مثل این است رعیتی در ملک اربابی کار میکند و سالیانه چیزی هم به مالک پرداخت میکند.
مرحوم آقای «حکیم رضوان الله تعالی علیه» کتابی به نام «نهج الفقاهة» دارد، غیر از «مستمسک عروة»، که الحق کتاب خیلی خوبی است.
ایشان در کتاب «نهج الفقاهه» ذیل روایت «ایوب ابن عطیه» میفرماید:
«(فنقول): مقتضى قوله تعالى (النَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) و نحوه مثل قوله «ص» أنا أولى بكل مؤمن من نفسه ، وقوله ( ص ) - في حديث الغدير - : ألست أولى بكم من أنفسكم ؟ قالوا : بلى قال : من كنت مولاه فهذا علي مولاه ، ثبوت الولاية للنبي " ص " والإمام على النفوس، ومقتضى عدم الفصل والأولوية ثبوت الولاية على الأموال أيضا»
مقتضای (النَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) و حدیث غدیر و همچنین عدم وجود تفاوت و اولویتی،این است که پیامبر و امام علاوه بر نفوس بر اموال هم ولایت دارند.
نهج الفقاهة؛ السيد محسن الحكيم (وفات : 1390)، ناشر : انتشارات 22 بهمن قم، ص 298
قبلاً فرمایشات آقایان را خواندیم، آقای «خوئی» و دیگران فرمودند ائمه (علیهم السلام) ولایت بر ما سوی الله دارند، اینکه فقط زمین مال آنها باشد که یک چیز خیلی کوچکی است. آنها بر تمام آسمانها، ملائکه و بر همه خلائق از جن و انس ولایت دارند.
یکی از بحثهایی که نوع ما خیلی ناقص و کم کار کرده ایم امام شناسی است.
ولایت ،فوق تملک است .وقتی میگوید بر همه خلائق ولایت دارد یعنی میتواند هر تصرفی بکند. ما فرمایش آقای «خوئی» را خواندیم، ایشان فرمود امام میتواند زن کسی را طلاق بدهد، به عقد خودش یا به عقد دیگری در بیاورد.
این فرمایش آقای «خوئی» است. یک فقیهی که رگ و پوست و استخوان او با احادیث اهلبیت (علیهم السلام) عجین شده است. یک مقدار روی مسئله امام شناسی باید دقت کنیم. یا فرمایش امام (رضوان الله تعالی علیه) که میفرماید:
«فهم من قبل الله ملاّك التصرّف في كلّ شئ»
كتاب البيع؛ السيد الخميني (وفات : 1410)، ناشر: مؤسسة تنظيم ونشر آثار الامام الخميني، تهران: 1421، ج 3، ص 21
در هر صورت...
این تقریباً کل بحثی بود که ما در رابطه با:
«ألست أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا :بلى»
از کتب اهلسنت و همچنین از کتب شیعه و فقهاء جمع آوری کردیم.
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»