2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
پاسخ به شبهات: شهادت حضرت زهراء (سلام الله عليها)
کد مطلب: ٥٥٢٨ تاریخ انتشار: ٠٢ خرداد ١٣٨٧ تعداد بازدید: 6422
سخنراني ها » حضرت زهرا (س)
پاسخ به شبهات: شهادت حضرت زهراء (سلام الله عليها)

پاسخ به شبهات عبدالمجید اسماعیل زهی درمورد شهادت و محل دفن حضرت زهرا
پاسخ به شبهات 87/03/02

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 02 / 03 / 87

استاد حسيني قزويني

بحث امروز ما در رابطه با صحبت هايي است كه در نماز جمعه أهل سنت سيستان و بلوچستان انجام گرفت. هم به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و هم به آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) جسارت كرد. گرچه اين جسارت ها سابقه دارد و هدف اين افراد اين است كه عواطف و احساسات جوانان شيعه را تحريك كنند و اختلاف بين شيعه و سني بياندازند و به مقاصد شوم استكبار جهاني كمك كنند. وگرنه اينها خيلي روشن مي دانند كه مسئله شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حقانيت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، چه در كتب شيعه و چه در كتب أهل سنت، به وفور آمده است. در نماز جمعه گذشته (27/02/1387)، مولوي عبدالمجيد اسماعيل زهي، برادر زن مولوي عبد الحميد، اين مسئله را بيان كرد. ايشان در نماز جمعه گفتند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) 4 دختر داشت به نام هاي زينب و رقيه و ام كلثوم و فاطمه. بعد به چند نكته اشاره كرد:

نكته اول: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به يك فقير به تمام معنا داد. اين يك نوع تعريضي است به ساحت مقدس اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه مثلا ديگران ثروتمند بودند و علي (عليه السلام) فقير به تمام معنا.

نكته دوم، اين صحبت هايي كه در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مطرح است، دروغ محض است و هدف آنها تخريب ابوبكر و عمر نيست، بلكه مي خواهند شخصيت علي (عليه السلام) را تخريب كنند. علي (عليه السلام) كه شير خدا و اسد الله الغالب بود و درب خيبر را به يك دست بلند كرد، چگونه حاضر مي شود ببيند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را جلوي چشمش مضروب كنند.

يعني با اين وضع، مي خواهد اثبات كند كه قضيه كتك خوردن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، بي كفايتي علي (عليه السلام) را نسبت به همسرش نشان مي دهد.

نكته سوم، اينكه مي گويند قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نا مشخص است، مگر قبر حضرت عايشه و سه دختر ديگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مشخص است. مي گويند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را شبانه دفن كردند. خوب اين بخاطر وصيت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به اسماء بنت عميس، خانم ابوبكر بود كه نمي خواست اندازه جسدش را نامحرم ببيند.

نكته چهارم، علت مرگ و وفات حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، غصه از دست دادن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود. بطوري كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) چون خيلي وابسته بود به رسول خدا، همانروز وفات بايد مي مرد؛ اما چند ماه دوام آورد و به گفته صحابه و راويان، هر روز در غم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ذوب مي شد تا وفات كرد.

چقدر تعبير وقيحانه و بي ادبانه دارد!!!

من قبل از ورود به پاسخ، اين را عرض كنم كه ما، در كشور، با برادران أهل سنت مشكلي نداريم، مثل أهل سنت استان كرمانشاه، كردستان، اروميه، گلستان، هرمزگان. حتي در خود استان سيستان و بلوچستان، 95% أهل سنت با نظام هماهنگ هستند و در تمام برنامه ها مثل راهپيمائي و انتخابات و غيره، دوشادوش برادران شيعه، در اين 30 سال حركت كرده اند. عمده مشكل ما با حدود 5% أهل سنت زاهدان است كه اينها در دامن وهابيت سقوط كرده اند و پل ارتباطي ميان خود و عربستان ايجاد كرده اند و آنچه كه در آنجا انجام مي دهند، با راهنمائي هاي عربستان، پول عربستان و پاكستان و امارات متحده است. مشكل ما با اين 5% است كه درهمايش هايشان، سي دي صدام شهيد و قهرمان را توزيع مي كنند. سي دي بن لادن قهرمان را توزيع مي كنند. از بزرگان وهابي عربستان دعوت مي كنند تا در همايش و سخنراني خود، شيعه را مشرك معرفي مي كنند و به 400 ميليون شيعه جهان، توهين مي كنند. در سايت هاي خود كتاب هاي وهابي هاي متشتت را مي گذارند. رساله ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب و بن جبرين و غيره را مي گذارند. ما مشكل اصلي مان، با تعداي انگشت شمار أهل سنت، آن هم اگر خيلي مبالغه كنيم، در حد 5% است.

اين عبارتي را كه ايشان مطرح كرد، چند سال قبل هم يكي از همين مولوي هاي مزدور در مجله نداي اسلام، سال اول، شماره 3، پائيز 1379 كه مجله مشهور أهل سنت سيستان و بلوچستان است، تحت عنوان «افسانه شهادت» مطرح كرد.

اهانت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و جسارت به ساحت مقدس آن بانو را كه قرآن شهادت به طهارتش داده، كه خود صحيح بخاري و صحيح مسلم دارند كه آيه 33 سوره احزاب:

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (أحزاب/33)

در حق علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) وارد شده است؛ اما ابن تيميه، بزرگ نظريه پرداز وهابيت، در كتاب منهاج السنه، ج4، ص245، با كمال وقاحت مي گويد:

و فيها شعبة من النفاق.

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) يك شعبه اي از نفاق است.

و بعد آياتي از قرآن را مطرح مي كند، بطوريكه برخي از بزرگان أهل سنت، نسبت به ابن تيميه عكس العمل خيلي تندي نشان دادند و او را متهم به ناصبي بودن و منافق بودن كردند.

شما ببينيد مثلا محمد زكي الدين ابراهيم كه از علماي الأزهر مصر است، مي گويد:

ابن تيميه وقاحت را به جايي برده است كه:

وسمها بالنفاق، مع أن ابن تيمية انحرافات شتي، فلعل من اوقحها هذا الإنحراف اللعين.

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را متهم به نفاق كرده است، با اينكه ابن تيميه انحرافات متعدد دارد، شايد يكي از وقيحترين انحرافات ابن تيميه، همين جسارت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است.

كلمة الرائد، ج2، ص546

همچنين جناب حسن سقاف، از علماي طراز اول أهل سنت اردن كه كتاب هاي متعددي در نقد ابن تيميه نوشته و نسبت به اين قضيه، عكس العمل خيلي تند و شنيدني دارد و مي گويد:

و ابن تيمية يحتج كثير من الناس بكلامه و يسميه بعضهم شيخ الإسلام و هو ناصبي عدو لعلي كرم الله وجهه، و اتهم فاطمة عليها السلام بأن فيها شعبة من النفاق، و كان مع ذلك مشبها، إلي بدع أخري كانت فيه.

ابن تيميه كه بسياري از مردم به كلام او احتجاج مي كنند و بعضي او را شيخ الاسلام مي نامند، او ناصبي است و دشمن علي (عليه السلام)، و متهم كرده حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را كه در او شعبه اي از نفاق است.

التنبيه و الرد، ص7

اين آقاي اسماعيل زهي، كه اينطور جسورانه از تريبون نماز جمعه كه يك تريبون حكومتي است و با اجازه ولي فقيه و نماينده مقام معظم رهبري مشروعيت دارند و مجازند از اين تريبون استفاده كنند، قبل از ايشان، همكارش مولوي عبدالعزيز نعماني قضيه افسانه شهادت را مطرح كرد و بزرگان جواب دادند و قبل از اينها، بنيانگذار جسارت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، ابن تيميه، تئورسين وهابيت بوده است.

جواب ما نسبت به اين مولوي، همان جوابي است كه فقيه جهان تشيع، حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (رضوان الله تعالي عليه) دادند و ايشان عاشق و شيفته حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود. ايشان در جواب مولوي عبدالعزيز نعماني كه در مجله نداي اسلام، سال اول، شماره 3، قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را افسانه خواندند، اين جواب را دادند:

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا (أحزاب/57)

مقام شامخ آن بزرگوار (حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)) از افق افكار محدود و نارساي ما بيرون و دست انديشه و فكر ما از پي بردن به آن كوتاه است. اولين شهيد راه پر افتخار امامت و ولايت بود. ائمه معصومين (عليهم السلام) عموما، به فرزندي ايشان افتخار مي كردند. آري بايد اعتراف كنيم كه مع الأسف بعد از گذشت 1400 سال، آن گوهر بي نظير را نشناخته ايم و از آن تأسف آورتر آنكه، جهل و ناداني و چه بسا هواي نفساني و فريب افكار به ظاهر جديد خوردن، سبب آن گرديده كه برخي كوردلان، مقامات آن حضرت را مورد ترديد قرار دهند. مدتي است مطالبي عاري از حقيقت و كاشف از عناد و لجاج در مورد ايشان گفته يا نوشته مي شود. يعني اين قضيه انكار شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها)، يك مطلب برخاسته از عنان اينان با أهل بيت (عليهم السلام) است. لجاجت ايشان با أهل بيت (عليهم السلام) است كه اين وجدان هر منصف و علاقمند به حقيقت را جريحه دار مي سازد. صحيح است كه مسئله وحدت مورد تأكيد معمار بزرگ انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني (قدس سره) بود؛ اما مقصود آن حضرت اين نبود كه شيعه از مباني اعتقادي متقن و محكم خويش درست بردارد و شاهد كذب و دروغ، حتي نسبت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) باشد.

محمد فاضل، 18/05/1381

همچنين در ايام فاطميه 1382:

در اينجا تذكر مجدد اين نكته را لازم مي دانم كه تعظيم اين ايام و بپا داشتن مجالس عزا و مصيبت، از سيره مسلم و عملي امام خميني (رضوان الله تعالي عليه) بود و اين امر ارتباطي به قضيه وحدت ندارد. مسئله وحدتي كه امام بزرگوار و آيت الله بروجردي (قدس سرهما) بر آن تأكيد داشتند، نه براي آن بود كه شيعه نسبت به اعتقادات مسلمه خود سكوت كند يا آن را ناديده بگيرد؛ بلكه مقصود، وحدت تمامي مسلمين در برابر استكبار جهاني است كه داعيه قدرت منحصره دارد و با الهام از صهيونيزم، در فكر فروپاشيدن مباني متقن اسلام است. اينك بر عموم شيعيان است كه روز سوم جمادي الثاني را كه از طرف دولت جمهوري اسلامي تعطيل رسمي است، مراسم و محافل عزا اقامه نموده و با دسته جات، عزادار در كوچه ها و خيابان ها ظاهر شوند تا گوشه اي از حق آن شهيد را اداء كرده باشيم.

همچنين اگر به سايت ايشان مراجعه كرده باشيد، در بيانيه هايي كه به مناسبت ايام فاطميه در سال هاي مختلف آورده اند، هم به اين ياوه سرائي هايي كه بعضي، شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را زير سؤال مي برند و افسانه مي دانند پاسخ داده و هم توصيه مي كند كه مراسم عزاداري حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هر چه با شكوهتر با آمدن عزاداران به كوچه و خيابان ها با عزاداري و سينه زني، و هم اينكه اين قضيه، سيره عملي امام راحل (ره) بود و ارتباطي به وحدت ندارد و مضر به وحدت نيست و معناي وحدت اين نيست كه ما بيائيم نسبت به عقائد متقن و محكم اسلامي سكوت كنيم يا به تعبيرعلامه شهيد مطهري (رضوان الله تعالي عليه) در كتاب امات و رهبري، ص21 كه مي گويد:

ما مسئله وحدت را از ضروريات اسلامي مي دانيم، ولي معناي وحدت اين نيست كه ما از اصول شيعه دست برداريم. ما كه شيعه هستيم، افتخار پيروي أهل بيت (عليهم السلام) را داريم، حاضر نيستيم براي وحدت، يك مستحب و مكروه كوچك را مصالحه كنيم.

منشور وحدت ما اين است و كسي غير از اين را بگويد و بخواهد اصول مسلمه اسلامي و عقائد محكم شيعه را بخاطر وحدت تاراج كند، اين هم مخالف سيره حضرت امام خميني (ره) و مخالف بيانات مراجع عظام تقليد و مخالف نظر شهيد مطهري است كه امام خميني (ره) فرمود كليه آثار او بدون استثناء مفيد است، مي باشد.

نكته بعدي اينكه، ايشان آمده نسبت به قضيه ازدواج حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، با طعنه گفته: با علي (عليه السلام) كه يك فقير به تمام معنا است، ازدواج كرده است.

ظاهر قضيه اين است كه افرادي ثروتمند بودند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به آنها نداد و به علي (عليه السلام) داد كه هيچ چيزي نداشت.

ايشان آمده فقر اميرالمؤمنين (عليه السلام) را زير سؤال برده و اين مخالف قطعيات اسلام در قرآن است:

إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (حجرات/13)

گرامي ترين افراد نزد خدا را با تقواترين مردم مي داند نه پول دارترين و ثروتمندترين را.

ثانيا در رواياتي كه خود أهل سنت آورده اند، قضيه ازدواج حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به دنبال وحي خدا بوده و اين ازدواج در روز الست، قبل از خلقت زمين و زمان، به امر الهي پيوند خورده است:

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وارد محضر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي شود. حضرت چشمش به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي افتد و مي فرمايد:

فقال: يا حبيبتي! أما علمت أن الله عز وجل اطلع إلي الأرض اطلاعه فاختار منها أباك فبعثه برسالته؛ ثم اطلع إلي الأرض اطلاعته فاختار منها بعلك؛ و أوحي إلي أن أنكحك إياه يا فاطمة و ... أنا خاتم النبيين وأكرم النبيين علي الله و أحب المخلوقين إلي الله عز و جل و أنا أبوك و وصيي خير الأوصياء و أحبهم إلي الله و هو بعلك.

اي حبيبه من! آيا نمي داني كه خداوند بر سراسر گيتي نظر افكند و از ميان تمام خلائق پدرت را برگزيد و او را براي رسالت انتخاب كرد. سپس نگاه ديگري به خلائق انداخت و شوهر تو علي (عليه السلام) را انتخاب كرد. به من وحي كرد كه تو را به عقد و ازدواج علي (عليه السلام) در بياورم. من خاتم انبياء و گرامي ترين انبياء و مخلوقين هستم نزد خدا و وصي من بهترين اوصياء است و محبوبترين انسان ها نزد خداست كه همسر تو است.

معجم اوسط طبراني، ج6، 327 - معجم كبير طبراني، ج3، ص57 - تاريخ دمشق، ج42، ص130 - مجمع الزوائد، ج9، ص165 - ذخائر العقبي، ص136 - كفاية الأثر، ص63

*** چند سال پيش كه به مكه مي رفتيم، وقتي وارد مدينه شديم و وسائل را با آسانسور بالا مي برديم، يك نفر از هم كارواني هاي ما شعري مي خواند كه هر وقت يادم مي آيد منقلب مي شوم. اين شعر زمزمه ما بود در كنار حرم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم):

گمگشته محبت ما در مدينه است سعي و صفا بهانه، صفا در مدينه است

گر در مدينه هست قبر حبيب و حبيبه اش بيت خدا به مكه، خدا در مدينه است

يعني اگر مي خواهي خدا را صدا بزني و حاجت بخواهي، در كنار قبر حبيب و حبيبه خدا، خدا را صدا بزن. ***

در روايت ديگر، بعد از ازدواج حضرت علي (عليه السلام) با حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، عده اي ناراحت و پژمرده و پَكَر بودند و شروع كردند عليه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تبليغ كردن. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دخترش را به فلاني و فلاني و ... نداد، ولي به علي (عليه السلام) داد. به قول اين مزدور استكبار جهاني، به شخص به تمام معنا فقير داد. به قدري اين شايعه در اين قضيه اوج گرفت كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متأثر شد و آمد بالاي منبر خطبه خواند و فرمود:

ما انا زوجته و لكن الله زوجه.

اي كساني كه در رابطه با تزويج حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به علي (عليه السلام) خرده گيري مي كنيد و نق مي زنيد، بدانيد كه خدا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به عقد علي (عليه السلام) در آورد نه من.

تاريخ دمشق، ج42، 126 - تاريخ يعقوبي، ج2، ص41

نكته بعدي:

بنده قصد اهانت نداريم و اهانت به أهل سنت را گناه نابخشودني مي دانيم. ولي اهانت به أهل سنت يك چيز است و نقل حقائق تاريخي يك چيز ديگر. اين از روشنگري و از واجبات عصر است كه جوانان شيعه و سني بدانند كه در تاريخ پنهان چه گذشته است و تلاش كردند تا اين حقائق را از مردم پنهان كنند.

اين آقا آمده نسبت به تزويج حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و علي (عليه السلام) اينگونه عقده گشائي مي كند. ما مي دانيم كه اينها از چه چيزي مي سوزند. در كتاب هاي معتبرشان آمده كه:

إن أبابكر خطبها، فأعرض عنه صلي الله عليه و آله، ثم عمر فأعرض عنه، فخطبها علي فزوجها منه.

ابوبكر به خواستگاري حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از او روي گرداند. عمر هم آمد براي خواستگاري حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از او هم روي گرداند. سپس علي (عليه السلام) آمد براي خواستگاري و بلا فاصله حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به او تزويج كرد.

اين روايات را حاكم نيشابوري نقل مي كند و مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين.

مستدرك حاكم نيشابوري، ج2، ص168 - الصواعق المحرقه ابن حجر مكي، ص126 - سنن نسائي، ج6، ص62 - صحيح ابن حبان، ج15، ص399

حتي در برخي از منابع آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به خواستگاري علي (عليه السلام) رفت براي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها):

خطب أبوبكر و عمر رضي الله عنهما فاطمة رضي الله عنها، فقال النبي صلي الله عليه و سلم: هي لك يا علي.

ابوبكر و عمر، از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خواستگاري كردند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي (عليه السلام) گفت كه اي علي (عليه السلام)! حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) براي توست.

مي گويد: رجاله الثقات: روايت قابل خدشه نيست و راويانش ثقه هستند.

مجمع الزوائد هيثمي، ج9، ص204 - اسد الغابة ابن اثير جزري، ج1، ص381 - معجم كبير طبراني، ج4، ص34

با توجه به اين قضايا، وقتي مي بينيم كه آقاي مولوي اسماعيل زهي شهادت بخش، ازدواج حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را زير سؤال مي برد، مي دانيم كه از كجا عقده دارد. ما نسبت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ملاحظه نداريم. پدر ما هم كه از صلب او آمده، چنانچه كوچكترين بي احترامي به آن زهراء(سلام الله عليها) كند، به دهانش مي كوبيم تا چه رسد به مولوي. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خط قرمز ماست. تمام هستي خودمان را فدا مي كنيم اگر كسي وارد محدوده خط قرمز شود. نه رو دربايستي داريم و نه شبهه و نه تقيه.

نكته ديگر اينكه ايشان شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را تكذيب مي كند و آن را دروغ مي پندارد.

اگر اين را براي ما شيعيان مي گوييد كه دروغ محض است، شيعه در طول تاريخ، از زمان حيات اميرالمؤمنين (عليه السلام) تا زمان ما، ائمه (عليهم السلام) و فقهاي ما و بزرگان ما، متفق القول بوده اند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به شهادت رسيده است. يك نفر ما نداريم از علماي شيعه، جز تعدادي از اين وهابيت زده ها، كه بگويد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شهيد نشده است. مرحوم كليني (ره) روايت صحيح در كتاب كافي دارد آن هم از زبان آقا موسي بن جعفر (عليه السلام) مبني بر شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها):

إن فاطمة عليها السلام صديقة شهيدة.

كافي، ج1، ص458

عقيده شيعه همين است. امام كاظم (عليه السلام) مي فرمايد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شهيده است.

سليم بن قيس هلالي كه از اصحاب اميرالمؤمنين (عليه السلام) بوده، در كتاب خود، ص150 مي گويد:

و دعا عمر بالنار فأضرمها في الباب ثم دفعه فدخل.

عمر درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را آتش زد و درب را باز كرد و داخل خانه شد.

سيد مرتضي (ره) در كتاب الشافي، ج3، ص241 از آقا امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند:

و الله ما بايع علي عليه السلام حتي رأي الدخان قد دخل عليه بيته.

به خدا قسم علي (عليه السلام) بيعت نكرد، تا اينكه آتش و دود سراسر خانه اش را فرا گرفت.

اگر عقيده شيعه را مي خواهيد نسبت به شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، اين است عقيده ما و شيعه از اين عقيده اش سر سوزني عقب نشيني نمي كند. عقب نشيني از شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، به تعبير حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره) عقب نشيني از عقيده متقن و مسلم شيعه است.

اگر مي گوييد كه ما در ميان أهل سنت نداريم، خوب اگر شما جاهل و نادان هستيد و به كتاب هاي خودتان مراجعه نمي كنيد، گناه ما چيست؟! جهل و ناداني خودتان را وسيله پياده كرده آمال و اهداف استكبار جهاني مي كنيد و با طرح اين مسائل اختلاف انگيز، مي خواهيد شعله فتنه اختلاف ميان شيعه و سني را روشن كنيد، گناه ما چيست؟

اين كتاب هاي شماست:

آقاي ابوالمعالي جويني از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است و استاد آقاي ذهبي كه از استوانه هاي علمي أهل سنت و اگر آقاي ذهبي را از أهل سنت بگيريم، هيچي ندارند و تقريبا 75% از علوم أهل سنت بستگي دارد به ريش آقاي ذهبي؛ آقاي ذهبي وقتي به استادش مي رسد، تعبير امام را بكار مي برد. واژه امام فوق وثاقت است.

الامام المحدث الأوحد الأكمل فخر الاسلام

پيشواي محدث و يگانه و كامل و فخر اسلام است.

تذكرة الحفاظ ذهبي، ج4، ص1505

سمعاني نقل مي كند كه ابوالمعالي:

امام الائمه علي الاطلاق، مجمعا علي إمامته شرقا و غربا ، لم تر العيون مثله.

پيشواي پيشوايان بوده؛ تمام علماي أهل سنت در شرق و غرب، اجماع دارند بر امامت و پيشوائي او؛ چشم مانند او را نديده.

سير اعلام النبلاء ذهبي، ج18، ص469

همين آقاي جويني در كتاب فرائد السمطين، ج2، ص34 قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به عنوان يك قضيه قطعيه نقل مي كند و غير از قضيه شهادت، مصائب ناگوار و جانسوزي كه بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) گذشت را هم متذكر مي شود:

رواي مي گويد وقتي حضرت زهراء (سلام الله عليها) در آخرين لحظات حيات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد منزل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چشمش به زهراء (سلام الله عليها) افتاد و قطرات اشكش جاري شد. سؤال كردم كه يا رسول الله چرا گريه مي كني؟

ذكرت ما يصنع بها بعدي كأني بها و قد دخل الذل بيتها و انتهكت حرمتها و غصب حقها و منعت ارثها و كسر جنبها و اسقطت جنينها و هي تنادي: يا محمداه فلا تجاب و تستغيث فلا تغاث ... فتكون اول من تلحقني من أهل بيتي فتقدم علي محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة.

فرمود وقتي نظرم به زهراء (سلام الله عليها) افتاد، به ياد آوردم مصايبي را كه پس از من به زهراء (سلام الله عليها) وارد مي شود. مي بينم كه ذلت و خواري داخل خانه زهراء شده، حرمت او را شكسته اند، حق او را به يغما برده اند، ارث او را تصرف كرده اند، پهلوي او را شكسته اند و جنين او را سقط كرده اند در حاليكه او فرياد مي زند كه يا محمدا، ولي كسي كمك نمي كند. از مردم كمك مي طلبد ولي كسي به فريادش نمي رسد ... اول كسي كه به من ملحق مي شود، زهراء (سلام الله عليها) است. پس او مي آيد نزد من درحاليكه محزون و گرفته و غمناك و حقش غصب شده و به شهادت رسيده است.

اين سخن علامه حلي (ره) و كليني (ره) و شيخ طوسي (ره) و ... كه نيست، سخن امام الائمه أهل سنت است، سخن ابوالمعالي جويني است.

جالب اينجاست كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وقتي زهراء (سلام الله عليها) را با اين وضع مي بينم، مي گويد:

أللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلل من أذلها و خلد في نارك من ضرب جنبيها حتي ألقت ولدها فتقول الملائكة عند ذلك: آمين.

دست بر مي دارم و نفرين مي كنم و مي گويم خدايا! لعنت كن كس را كه به او ظلم كرد، ... در آتش جاودانه كن آنكس كه او را كتك زد تا فرزندش سقط شود. در اين حال ملائكه آمين مي گويند.

ما هم آمين مي گوئيم. تمام دلباختگان مكتب أهل بيت (عليهم السلام) هم مي گويند آمين. اين پيام و مقتضاي آيه مودت است. اين مدلول آيه تطهير و مباهله است. اين اولين لبيك به نداي سوره «هل اتي» است. پس اين آقا كه مدعي دروغ بودن شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است، حداقل به اينها جواب بدهد.

نكته بعدي. قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، چيزي است كه بزرگان أهل سنت نوشته اند و در طول 14 قرن در كتاب هاي معتبرشان آمده. شكستن درب، آتش زدن درب، كتك زدن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، سقط جنين او. اين چيزي نيست كه فقط شيعه نقل كرده باشد. اگر ما 50 كتاب از كتب أهل سنت بياوريم و بگوئيم كه اين مطلب را آورده اند، باز هم مي گوئيد دروغ است؟؟!!! تو كه يك جوجه هستي و در حدي نيستي كه بگوئي قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دروغ است. آن گرگ هاي درنده وهابيت و تئورسين هايشان و بزرگ نظريه پرداز وهابيت، ابن تيميه، كه تمام تلاشش اين است كه آثار أهل بيت (عليهم السلام) را از بين ببرد، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را نتوانسته انكار كند، شما چرا بي حياتر از ابن تيميه شده اي؟ خود ايشان صراحت دارد كه هجوم به خانه وحي قطعي است؛ رفتن به درب منزل حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بدون اجازه قطعي است. ولي مي گويد مي دانيد قضيه چيست؟ و چرا عمر درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را گشود؟ مي خواست بگويد كه علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از بيت المال چيزي را مخفي كرده اند يا نه؛ و عمر مي خواست آنها را ميان مسلمانان توزيع كند.

گاهي انسان عقلش را به دست شيطان بدهد اينطوري مي شود. اين را حتي اگر به ديوانه هاي تيمارستان بگوئيد، مي خندند. مي گويند ما گمان نمي كرديم كه از ما ديوانه تر هم باشد!!!

ابن تيميه مي گويد:

إنه كبس البيت لينظر هل فيه شئ من مال الله الذي يقسمه و أن يعطيه لمستحقه، ثم رأي أنه لو تركه لهم لجاز، فإنه يجوز أن يعطيهم من مال الفئ.

خليفه دوم رفت درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را گشود و رفت داخل تا ببيند كه چيزي از بيت المال را غصب كرده اند تا آنها را بردارد و ميان مردم توزيع كند.

منهاج السنة، ج4، ص245

ايشان قضيه هجوم به خانه وحي را نتوانسته انكار كند، چون مي داند كه خيلي روشن است، ولي دنبال توجيه است. بقول يك بزرگواري، توجيه كار احمقانه اي است. گرچه شايد به احمق ها توهين شود.

آقاي بلاذري در انساب الاشراف، ج1، ص586، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و آتش آوردن براي آتش زدن آنجا را، به عنوان قضيه قطعيه تلقي مي كند. روايتش هم صحيح است.

البته من آدرس كتاب ها را بر اساس برنامه نرم افزاري كتابخانه أهل بيت (عليهم السلام) مي دهم، اگر در هنگام مراجعه به كتاب، ديديد كه آدرس اشتباه است، بدانيد كه چاپ ها متفاوت است.

در شبكه سلام هم سه روايت را از نظر راويان بررسي كرديم: روايت بلاذري در انساب الاشراف، روايت طبري در تاريخ، ج2، ص443 و روايت ابن ابي شيبه در مصنف. ثابت كرديم كه اين روايات كه دال بر هجوم بر بيت وحي است، از ديدگاه أهل سنت صحيح است.

در كتاب ملل و نحل شهرستاني، ج1، 57 مي گويد:

إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتي القت الجنين من بطنها و كان يصيح احرقوا دارها بمن فيها و ما كان في الدار غير علي و فاطمة و الحسن و الحسين.

عمر آنچنان در روز بيعت، به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) لگد زد كه جنين داخل شكم ايشان سقط شد. عمر فرياد مي زد كه آتش بزنيد خانه را با همه ساكنانش. غير از علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) كس ديگري در خانه نبود.

مقاتل بن عطيه مي گويد:

جمع عمر الحطب علي دار فاطمة و احرق باب الدار و لما جاءت فاطمة خلف الباب لترد عمر و أصحابه، عصر عمر فاطمة خلف الباب حتي أسقطت جنينها، و نبت مسمار الباب في صدرها، و سقطت مريضة حتي ماتت.

عمر آتش جمع كرد در پشت درب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و خانه را آتش زد ... .

الامامة و الخلافة مقاتل بن عطيه، ص160، با مقدمه دكتر حامد داود - ابن ابي شيبه در مصنف خود، ج8، ص572- آقاي صفدي در الوافي للوفيات، ج5، ص347 - ابن قتيبه دينوري در الامامة و السياسة، ج1، ص30 با تحقيق آقاي شيري

البته آقايان مي گويند كه كتاب الامامة و السياسة براي آقاي ابن قتيبه نيست؛ اين حرف بي اساس است و براي اينكه بخواهند حقائقي را كه ايشان نقل كرده، زير سؤال ببرند، آمدند اصل انتساب كتاب به ايشان را زير سؤال بردند. حال آنكه شخصيت هاي برجسته أهل سنت مي گويند كه اين كتاب براي خود آقاي ابن قتيبه دينوري است. آقاي ابن حجر هيثمي در تطهيرالجنان، ص72؛ آقاي ابوبكر بن عربي ناصبي در العواصم من القواسم، ص248؛ آقاي فريد وجدي در كتاب دائرة المعارف قرن 20، ج2، ص754 و سايرين مي گويند اين كتاب براي ايشان است.

از علماي معاصر أهل سنت، آقاي محمد حافظ ابراهيم، شاعر مشهور نيل، از بزرگان مصر است كه قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را در قصيده اي از فضائل و مناقب عمر آورده است:

و قولة لعلي قالها عمر أكرم بسامعها أعظم بملقيها

حرقت دارك لا أبقي عليك بها إن لم تبايع و بنت المصطفي فيها

ما كان غير أبي حفص بقائلها أمام فارس عدنان و حاميها

چه سخن بزرگ و ارزشمندي زد عمر كه خانه ات را آتش مي زنم، با اينكه دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه است، اگر بيعت نكني. مگر كسي شجاعت كسي اينگونه داشت غير از عمر كه به علي اينچنين بگويد. علي اي كه خودش يكه تاز ميدان شجاعت و فاتح تمام ميدان ها است. به علي چنين حرفي زدن، شجاعت عمر مي خواهد.

ديوان حافظ ابراهيم، ج1، ص82

عبدالفتاح عبدالمقصود كه از شخصيت هاي برجسته مصر است، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را در كتاب الامام علي بن ابيطالب، ج1، ص190 تا 192 مفصل آورده است.

خوب، اينهمه مطالب در هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، يك مورد و دو مورد نيست، حداقل 50 نفر اين قضيه را آورده اند. باز هم مي گوئيد دروغ است. اما اين حديث را كه أهل سنت نقل مي كنند:

إقتدوا باللذين من بعدي أبا بكر و عمر.

كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از من به ابوبكر و عمر اقتدا كنيد.

تمام سندهايش ضعيف است و يك روايت درست ندارد؛ ولي با همه اينها، در كتاب سبل السلام محمد بن اسماعيل كحلاني، ج2، ص11 مي گويد اين حديث:

و له طرق فيها مقال إلا أنه يقوي بعضها بعضا.

اين حيدث طرق زيادي دارد و داراي اشكال، اما بعضي، بعض ديگر را تقويت مي كند.

عجيب است، در اين حديث كه روايات ضعيف كنار هم قرار مي گيرند، همديگر را تقويت مي كنند؛ ولي در هجوم به خانه وحي و شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) «لا يقوي بعضها بعضا».

نكته پاياني كه شايد آخرين جلسه ما باشد در امسال درسي:

اين آقاي مولوي كه در نماز جمعه به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جسارت داشت و از جمله اين مطلب را مطرح كرده كه:

علي (عليه السلام) كه شير خدا و اسدالله الغالب بود و درب خيبر را به يك دست بلند كرد، چگونه حاضر مي شود ببيند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را جلوي چشمش مضروب كنند و دخترش را به عقد ضارب، عمر، در مي آورد.

يعني اگر واقعا عمر، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را زده و عامل شهادت ايشان بوده، چطور مي شود كه علي (عليه السلام) دخترش ام كلثوم را به عقد او در بياورد. اين شبهه، از شبهاتي است كه در كتاب هايشان، سايت هايشان و ماهواره هايشان و ... مطرح كرده اند، مخصوصا در اين چند سال اخير، حتي در بلوتوث ها منتشر كرده اند كه اگر بين علي (عليه السلام) و عمر اختلاف بود، چرا دخترش را به عقد او درآورد؟

ما در اينجا دو جواب داريم. اينهايي كه امروز اين را پيراهن عثمان كرده اند و بر سر شيعه مي زنند و اين حرف را مي زنند. اگر از ما شيعيان مي پرسيد، ما مي گوييم كه روايت صحيح در كتاب كافي مرحوم كليني (ره)، ج4، ص346 مي گويد:

لما خطب إليه قال له أمير المؤمنين: إنها صبية، قال: فلقي العباس، فقال له: مالي أبي بأس؟ قال: و ما ذاك؟ قال: خطبت إلي ابن أخيك فردني، أما و الله لأعورن زمزم و لا أدع لكم مكرمة إلا هدمتها و لأقيمن عليه شاهدين بأنه سرق و لأقطعن يمينه فأتاه العباس فأخبره و سأله أن يجعل الامر إليه، فجعله إليه.

آقاي عمر آمد به خواستگاري دختر علي (عليه السلام)، علي (عليه السلام) فرمود كه دخترم كوچك است و وقت شوهر دادنش نيست.

چون اين خواستگاري در سال 17 هجرت بوده، آقاي خليفه دوم هم 57 سال داشت و حضرت أم كلثوم 7 يا 8 ساله بود.

عمر از خانه علي (عليه السلام) بيرون رفت و در وسط كوچه، عباس عموي علي (عليه السلام) را ديد و گفت مگر من عيبي دارم؟ عباس گفت چطور شده؟ گفت رفتم به خواستگاري دختر برادرت، و علي (عليه السلام) مرا رد كرد. قسم به خدا اگر علي (عليه السلام) دخترش را به من ندهد، تمام شرافت و فضائل شما أهل بيت (عليهم السلام) را از بين مي برم و من دو شاهد درست مي كنم كه بيايند به دروغ شهادت بدهند كه علي (عليه السلام) دزدي كرده و دست علي (عليه السلام) را قطع كرده. اختيار با شماست يا دختر به من بدهيد، يا منتظر اين عكس العمل باشيد.

عقيده شيعه اين است، نه چيز ديگر. آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) همانگونه اي كه حق مسلمش، خلافت و امامت را اينها به يغما بردند، براي صلاح اسلام و مسلمين صبر كرد؛ به خانه اش حمله كردند، صبر كرد؛ همسرش را كتك زدند، صبر كرد؛ در اين قضيه هم جز صبر چيز ديگري نبود. همانگونه كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در 13 سال در مكه مكرمه مشركان آنهمه جنايت كردند، صبر كرد و عكس العمل نشان نداد؛ چون احساس مي كرد عكس العمل نشان دادن به صلاح اسلام و مسلمين نيست.

از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردند كه چرا علي (عليه السلام) از حق خودش دفاع نكرد؟ فرمود: بخاطر اينكه خواست اقتدا كند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم).

همچنين اين قضيه تهديد، در كتاب هاي أهل سنت نيز آمده است. آقاي طبراني در معجم كبيرش، ج3، 45 و آقاي هيثمي در مجمع الزوائد، ج4، ص271 مي گويند:

وقتي از علي (عليه السلام) سؤال مي كنند كه چرا دختر به عمر دادي؟

قال درة عمر أحرجته إلي ما تري، أما و الله ما ذاك رغبة فيك

خشونت عمر و سختگيري و تهديد عمر، مرا به اين كار وادشت، من به اين كار تمايل نداشتم.

همچنين در روايت ابن سعد در طبقات، ج8، ص464، وقتي علي (عليه السلام) مي گويد من دختر به تو نمي دهم، مي گويد:

و الله ما بك ذلك.

تو همچنين حقي نداري كه به من دختر ندهي.

حاكم اسلامي اولين وظيفه اش دفاع از ناموس مردم است. يك حاكم 57 ساله بخواهد برود به خواستگاري دختر 7،8 ساله و بگويد اگر به من دختر ندهيد، شاهد درست مي كنم كه كه تو دزدي كردي و دستت را مي برم، اين زيبنده حاكم اسلامي نيست. اين از ديدگاه شيعيان.

اما از ديدگاه أهل سنت. آقايان مطالبي دراين قضيه آورده اند كه جز ننگ بر دامن خلفاء، چيز ديگري نيست، بلكه طعني است بر آقاي عمر. بطوري اين آب شور گرديده كه برخي علماي أهل سنت دادشان درآمده كه اين چه نسبت هايي است كه شما در قضيه ازدواج أم كلثوم به عمر بن خطاب مي دهيد. آقاي ابن حجر در كتاب الإصابة، ج8، ص465، شماره 12237، كه از كتب معتبر رجالي أهل سنت است، مي گويد:

أرسل بها إليه فكشف عن ساقها، فقالت: مه، لولا إنك أميرالمؤمنين للطمت عينيك.

وقتي عمر به خواستگاري أم كلثوم رفت، علي (عليه السلام) او را بزك كرد و به خانه عمر فرستاد. عمر او را نگاهي كرد و دست زد به ساق او. أم كلثوم گفت: عمر خجالت بكش، ساكت باشد، اگر تو اميرالمؤمنين نبودي، بخاطر اين كارت، دو چشمانت را كور مي كردم.

الاستيعاب، ج4، ص1955

جالب اينكه آقاي سبط ابن جوزي در كتاب تذكرة خواص الأمة، ص321 از علماي أهل سنت گلايه مي كند و مي گويد:

قلت: هذا قبيح و الله، لو كانت أمة لما فعل بها هذا، ثم بإجماع المسلمين لا يجوز لمس الأجنبية، فكيف ينسب عمر إلي هذا.

من نمي دانم بزرگان، بويژه جد من، در كتاب المنتظم اين قضيه را آورده كه أم كلثوم رفت نزد عمر و دست به بدن او زد. اين كاري كه عمر كرده، زشت است به خدا. اگر أم كلثوم كنيز بود، عمر همچنين حقي نداشت كه قبل از خريداري او، دست به بدن او بزند. تعجب مي كنم كه اين بزرگان، چگونه اين قضيه را به عمر نسبت مي دهند؟!

بعد مي گويند كه أم كلثوم با عمر ازدواج كرد و وقتي عمر مرد، در سال 23 هجري با عون، پسر جعفر طيار ازدواج كرد و وقتي او مُرد با برادرش محمد ازدواج كرد. ما قسم حضرت عباس را باور كنيم يا دم خروس را. مي گويند دروغگو فراموش كار است. آقاي عمر در سال 23 از دنيا رفته است و آقاي عون و محمد، دو پسر جعفر طيار در سال 16 سا 17 هجري در فتح شوشتر از دنيا رفته اند. مگر اينكه اين دو بعد از مرگ عمر زنده شده باشند و با أم كلثوم ازدواج كرده باشند.

در كتاب الاستيعاب، ج3، ص1247 و اسد الغابة، ج4، ص157 و الإصابة، ج3، ص44 مي گويند كه عون و محمد در جنگ تستر (همان شوشتر خوزستان) در سال 16 يا 17 هجري كشته شدند. همچنين آقايان مي گويند وقتي عمر بن خطاب با أم كلثوم ازدواج كرد، آمد مسجد و صحابه نشسته بودند و گفتند:

رفئوني، فرفؤوه و قالوا: بمن يا أمير المؤمنين: قال بابنة علي بن أبي طالب.

به من تبريك بگوئيد. صحابه گفتند: براي چه تبريك بگوئيم اي اميرالمؤمنين؟ گفت: بخاطر ازدواجم با أم كلثوم.

طبقات كبري، ج8، ص463

كلمه «رفئوني» از سنت هاي غلط جاهليت بود كه در زمان ازدواج و شادي مي گفتند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود كه پس از اين، كسي حق ندارد اين واژه را بكار برد، بايد بگويد كه «بارك الله لكم» يا «بارك الله فيكم»

فتح الباري، ج9، ص182 و مسند احمد، ج1، ص201 و سنن ابن ماجه، ج1، ص614 مي گويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ما را نهي كرد از تبريك به روش جاهليت. پس جناب عمر، هنوز بعد از 17 سال، آثار جاهليت در او مانده است. براي كار تبريك، به جاي اينكه بگويد «بارك الله في» يا «به من تبريك بگوئيد»، مي گويد «رفئوني». اين مطالبي كه شما نقل كرده ايد، آيا اينها مي تواند براي جناب خليفه دوم فضيلتي باشد؟ يا نه، مي خواهيد ابرو درست كنيد، ولي مي زنيد چشم را خراب مي كنيد؟ به ما مي گوييد كه شما نسبت به آقاي عمر جسارت مي كنيد، مي گوييد عمر آمده به خانه علي (عليه السلام) حمله كرده است، بين عمر و علي (عليه السلام) رابطه حسنه نبوده و با هم بد بوده اند. خوب! شما اين را در صحيح مسلم آورده ايد به ما چه. صحيح مسلم كه در نزد شما، بعد از قرآن صحيح ترين كتاب است. در صحيح مسلم آمده كه:

جناب عمر بن خطاب چشمش به علي (عليه السلام) و عباس عموي علي (عليه السلام) مي افتد. حدود سي چهل نفر از صحابه هم نشسته اند. عمر مي گويد:

قال فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال أبو بكر انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفي أبو بكر وانا ولي رسول الله صلي الله عليه وسلم و ولي أبي بكر فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، ابوبكر گفت من خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستم، و رأي شما دو نفر (عباس و علي (عليه السلام)) در مورد ابوبكر اين بود كه او دروغگو و گنهكار و حيله گر و خائن است. وقتي ابوبكر از دنيا رفت، من گفتم كه خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستم، رأي شما دو نفر (عباس و علي (عليه السلام)) در مورد من اين بود كه من دروغگو و گنهكار و حيله گر و خائن هستم.

صحيح مسلم، ج5، ص153، كتاب الجهاد، باب 15، حكم الفئ

اين قضيه مربوط به اواخر خلافت آقاي عمر است. خود صحيح مسلم مي گويد كه رابطه علي (عليه السلام) با عمر و ابوبكر اينگونه بوده و علي (عليه السلام) عقيده داشت كه اين دو نفر دروغگو و گنهكار و حيله گر و خائن هستند. اين در كتاب خودتان است. اول براي كتاب صحيح مسلم توجيه بياوريد، سپس به شيعه اعتراض كنيد كه شما مطالبي مي آوريد كه بين علي (عليه السلام) و ابوبكر و عمر رابطه درستي نبوده، صحيح نيست. مگر خود صحيح بخاري كه مي گوييد تحقيق در صحيح بخاري خيانت و بدعت است، صراحتا نمي آورد كه علي (عليه السلام) به ابوبكر گفت:

ولكنك استبددت علينا... حتي فاضت عينا أبي بكر.

اي ابوبكر تو در حق ما أهل بيت (عليهم السلام) استبداد كردي...، از اين اعتراض تند (عليه السلام)، اشك ابوبكر جاري شد.

صحيح بخاري، ج5، ص83 - صحيح مسلم، ج5، ص153

همچنين صحيح بخاري و صحيح مسلم صراحت دارند:

فارسل إلي ابي بكر ان ائتنا و لا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر.

علي (عليه السلام) فرستاد كسي را تا ابوبكر بيايد به خانه او و با هم صحبت كنند، ولي كسي را با خود نياور، چون از حضور عمر كراهت داشت.

صحيح بخاري، ج5، ص83 - صحيح مسلم، ج5، ص154

علي (عليه السلام) حاضر نبود با عمر بنشيند و از ملاقات با عمر اكراه داشت. اين سخن شيعه نيست، سخن خود شماست. نه در كتاب هاي غير معتبر، بلكه در كتاب هاي صحيح بخاري و صحيح مسلم.

اگر شما به شيعه اعتراض مي كنيد كه شيعه نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) و خلفاء مطالبي را مي گويد، بدتر از اين را خودتان در كتاب ها و صحاح خودتان آورده ايد. آيا اين حرف ها دلالت نمي كند كه بين علي (عليه السلام) و آقاي ابوبكر و عمر، رابطه حسنه اي نبوده و آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) تا آخر عمر از آنها ناراحت بود. به تعبير مرحوم شهيد مطهري:

آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) از عملكرد خلفاء به شدت انتقاد مي كرد.

در همين كتاب نهج البلاغه، انتقاد شديد و تند آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) از ابوبكر و عمر و عثمان ثبت شده است.

آيا اينها اعتراض به ما است يا اعتراض به شما؟!!!

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٩ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام
اي كاش من در زمان انحضرت مي بودم و خادم بيت انها ميشدم . گداي در خانه اهل البيت ميشدم و از انچه بمن ميدادند حفاظت ميكردم و با تماي مال دنيا عوض نمي كردم
2 | قاسم جلالي | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١١ خرداد ١٣٨٧ |
خيلي جالب و كوبنده بود واقعا استفاده كردم و از شما هم تشكر مي كنم
3 | عباس سالاري | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٢ خرداد ١٣٨٧ |
بسمه تعالي
ازشما سيد بزرگوار اقاي سيد محمد حسيني قزويني تشکر وسپاسگزارم خدا شما را هميشه قرص ومحکم در اين راه اهل بيت ع نگه دارد قسم مي خورم که مدافع واقعي پيامبر اسلام وامام علي ع والش مي باشيد
انان که از راه لجبازي مثل اين ادمک مولوي مي خواهد به اهل بيت ع توهين کند وبه خاطر دنيا که شده حقيقت را وارونه جلوه بده خواب رفته وتوي ان منجلا ب خفه مي شود
عمر وابي بکر وعثمان که دل پيامبر اسلام وامام علي ع وحضرت فاطمه زهرا را اتش زدند نگاه کنيد به چه بلاي گرفتار شدند نيت کنيد که با اينها در اخرت محشور شويد
ما هم دعا مي کنيم که با پيامبر واهل بيتش محشور بفرمايد
خدايا هرگز ما را از رسول الله ص وامام علي ع وحضرت فاطمه ع وامام حسن ع واما حسين ع امامان معصوم ع وپيروانان واقعي اهل بيت ع جداي مينداز هم در دنيا وهم در اخرت
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اللهم عجل لوليک الفرج
4 | احمدرضا گواهي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ خرداد ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
متاسفانه بنده ديده ام که خيلي از شيعيان و حتي طلاب ابن عربي ناصبي را يک عارف جليل القدر مي دانند !!
حتي برخي او را بزرگ عرفا مي دانند !!
و با توجه به اين که استاد هم در اين سخنراني ابن عربي را يک ناصبي معرفي کردند ، بسيار مفيد خواهد بود که شما بزرگواران مقاله اي درباره دشمني ابن عربي با اهل بيت بنويسيد (مانند مقاله اي را که درباره ابن تيميه نوشته بوديد)
تا ما بتوانيم از مطالب آن براي احتجاج با کساني که او را يک بت کرده اند استفاده کنيم .
5 | محب اهل البيت | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٥ خرداد ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
سبحان الله شيعه مي خواهد دفاع كنه ولي بيشتر خراب مي كنن خوب شما فرموديد كه در زاهدان به سيدتنا فاطمه رضي الله عنها توهين شده
خوب عزيزان من هر كه كتابهاي شما بخونه اتوماتيك كراهت اهل بيت در دلش مياد مثل همين حديث كافي كه در همين سايت خوندم
عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) فِي تَزْوِيجِ أُمِّ كُلْثُومٍ فَقَالَ إِنَّ ذَلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاه .
الكافي ، 5 ، 346 .
از امام صادق عليه السلام در باره ازدواج ام كلثوم سؤال كردند ، حضرت فرمود : او ناموسي است كه از ما غصب كرده‌اند .
حديث صحيح مي باشد اكر بكييد كار حضرت عمر مي باشد بس بايد قبول كنيد كه بالاخره ازدواج صورت كرفته حالا به غصب يا به خوبي كارنداريم
اصل اينكه صورت كرفته و شما با عرض معذرت بي خودي شليك هوايي مي كنيد اكر بكييد نه اصلا اسم عمر توي اين حديث نيامده خوب بدتر كه حتي حضرت علي زورش به اشخاص عادي هم نمي رسيد من حرفم را كوته مي كنم ولطف كنيد معناي (فرج غصبناه) رابه ما بدهيد
بارك الله فيكم

پاسخ:
بسمه تعالى
با سلام، از ارتباط صميمانه شما سپاسگزاريم
اين نظر اشتباه شماست كه چنين برداشتي داريد ولي همان بهتر كه چنين فكر كنيد
شبهه مطرح شده از طرف شما چه ربطي به موضوع سخنراني دارد، موضوع سخنراني مشخص است و ايرادات و نقايص عنوان شده هم واضح و روشن
(كه در حقيقت اشاره ايي دارد به بي سوادي برخي از مولوي هاي شما كه از تاريخ و كتب منبع خود بي اطلاعند)
البته در رابطه با بحث ازدواج عمر با ام كلثوم به صورت مفصل در لينك ذيل مطلب ارائه شده است:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
در اين مقاله تمامي احتمالات مربوطه بررسي شده و برخلاف ادعاي شما تحت هيچ شرايطي به نفع خليفه شما عمر نمي باشد.
بد نيست مقاله فوق را مطالعه نماييد سپس به اظهار نظر بپردازيد.
والسلام من التبع الهدي
معاونت اطلاع رساني

6 | حسين يزداني | Australia - Sydney | ١٢:٠٠ - ١٧ خرداد ١٣٨٧ |
با عرض سلام افسانه ازدواج خليفه دوم با دختر حضرت علي عليه السلام بهتر است همان افسانه باقي بماند.
همان گونه كه در كتب معتبر و دسته اول اهل سنت نيز يادي از ان نشده وتنهادر قرون بعدي برخي از متكلمين به ان تمسك جسته اند و احوال بسياري از متكلمين هم بر همه اشكار است كه معتقد بودند هدف وسيله را توجيح مي كند و مي توان به دروغ هم متوسل شد.
پس از ان كه برخي از متكلمين به اين افسانه متوسل شدندديگران هم به تبعيت از ان ها نقل كردند.
جناب اقاي قزويني در مقاله اي بسيار مستدل و متقن اين ماجرا را بررسي كردند و به بهترين شكل شرح ماجرا و كذب بودن ان را روشن كردند و علاقه مندان مي توانند براي اطلاع بيشتر به ان مراجعه كنند.
و من فكر مي كنم به تكرار مجدد ان در اين جا نيازي نبود .
با تشكر
7 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٢ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام و تشكر
در مورد فايل صوتي صدا بسيارضعيف ميباشد و بعد از دانلود كردن بروي ام پي 3 صدا ضعيف است فايلهاي قبلي خوب بود لطفا اقدام فرمائيد
متشكرم

پاسخ:
بسمه تعالي
با سلام
بله متاسفانه فيلم ضبط شده از جلسه سخنراني حاج آقا در مدرسه فيضيه به علت شلوغ بودن اطراف محل فيلمبرداري ، کيفيت صداي مربوطه مطلوب نمي باشد
پياپيش بابت اين نقص عذرخواهي مي کنيم و انشاءالله در موارد بعدي سعي در لحاظ اين نکته خواهيم داشت
موفق و مؤيد باشيد
معاونت اطلاع رساني
8 | امير | United States - Madison | ١٢:٠٠ - ١٣ تير ١٣٨٧ |
سلام عليكم
پس از عرض تشكر از تمامي زحمات شما عزيزان.
بعلت اشكال صوتي اين نوار من علاقه دارم كه با كيفيت بهتر آن را برايتان ارسال نمايم ولي نميدانم كه از كدام طريق مناسبتر است؟

پاسخ:
بسمه تعالى
با سلام، از ارتباط صميمانه شما سپاسگزاريم
تمامي سخنرانهاي استاد در پايان سال تحت عنوان پاسخ به شبهات در سال مربوطه به صورت نرم افزار چند رسانه اي نشر داده مي شود.
معاونت اطلاع رساني

9 | عبدالحسن ابو مريم | Iran - Ahvaz | ١٢:٠٠ - ٢٠ مرداد ١٣٨٧ |
مشكور سيدنه -الله ومحمدوعلي والزهرا معك
10 | محمد حسن | United States - Fremont | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٧ |
با سلام
اولا تشكر از شما و دكتر حسيني قزويني
ثانيا اللهم العن منكري فضايل محمد و اله المعصومين (ع)
11 | خادم المهدي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ اسفند ١٣٨٧ |
سلام بر شما : سوالي داشتم . وهابيت در رابطه با سند روايت بلاذري ، آن را از جانب ابن عون مقطوع مي دانند و داعيه اين دارند که وي صحابي نبوده است و در جواب سخن خطيب که مي گويد ابن عون پيامبر را ديد ، مي گويند که در سند اين کلام " بکار بن محمد " است که ثقه نيست و ضعيف است . جواب اين شبهه چيست ؟ در رابطه با شيخ بلاذري ، يعني مدائني ، نيز مي گويند که تضعيف ابن عدي در الکامل ، جرح مفسر است و بر توثيق ارجح است . لطفا جواب اين شبهه را نيز بيان کنيد . يا علي ع

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- اگر وهابيون بخواهند تمامي مطالب مطرح شده در علم رجال را بررسي رجالي كنند ، تمامي اقوالشان در مورد علما نابود خواهد شد ، چون به ندرت مواردي مي توان پيدا كرد كه در آنها توثيق يا تضعيف شخصي با سند صحيح نقل شده باشد !!!
2- بر فرض مقطوع بودن روايت بلاذري ، باز اين روايت حجت است ، زيرا مرسل تابعي حجت است و ائمه اربعه اهل سنت به مرسلات تابعي عمل مي كرده اند ، مخصوصا وقتي روايت از ابن عون باشد كه علماي اهل سنت در مورد او گفته اند : شك ابن عون از يقين ديگران برتر است ؛‌ در مورد اين مساله ابن عون يقين به هجوم داشته و اين روايت را نقل كرده است ؛ حتي عده اي مانند ابي داود مرسل تابعي را از مسند وي قوي تر مي دانند ؛ زيرا مي گويند در صورت ارسال ، راوي صحت باقي سند را بر عهده خويش گرفته است .
3- بر فرض تضعيف روايت بلاذري ، باز روايت تاريخ طبري در مورد اقرار ابوبكر به هجوم كه از جهت سندي هيچ گونه اشكالي ندارد باقي است .
4- بر فرض كه تمامي روايات ضعيف باشند اما طبق نظر علماي اهل سنت و حتي ابن تيميه كثرة الطرق سبب تقويت است حتي اگر راويان روايت فاسق و فاجر باشند و علماي اهل سنت از اين مطلب در اثبات فضائل خلفا استفاده فراوان كرده اند .
5- در مورد مدائني نظر علماي اهل سنت را در مورد او مطرح مي كنيم ؛ اگر آنها مدائني را با اينهم توثيق ضعيف بدانند واي به حال ساير رواتشان !!!(البته اين روش بحث از اهل سنت بعيد نيست)
ذهبي در باره وي مي‌نويسد ‌:
المدائني * العلامة الحافظ الصادق أبو الحسن علي بن محمد بن عبد الله بن أبي سيف المدائني الاخباري . نزل بغداد ، وصنف التصانيف ، وكان عجبا في معرفة السير والمغازي والأنساب وأيام العرب ، مصدقا فيما ينقله ، عالي الاسناد .
«مدائني در بغداد ساكن شد و كتاب‌هايي نوشت ، او در سيره شناسي و تاريخ جنگ‌ها و حوادثي كه بر اعراب گذشته بود و همچنين درآشنايي با قبايل بسيار توانا و شگفت‌آور بود و آنچه نقل مي‌كرد و مي‌شنويد با سند عالي و خوب مي‌نوشت و مورد قبول بود .»
در ادامه از قول يحي بن معين مي‌نويسد :
قال يحيى : ثقة ثقة ثقة . ( قال احمد بن أبي خثيمة ) سألت أبي : من هذا ؟ قال : هذا المدائني .
«يحيى بن مَعين در مورد او سه بار گفت : او مورد اعتماد است ، او مورد اعتماد است ، او مورد اعتماد است . احمد بن أبي خثيمة مي گويد : از پدرم پرسيدم نام اين شخصي که يحيي بن مَعين در مورد او اين مطلب را گفت ، چيست : پدرم گفت : نام او مدائني است .»
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي748هـ) ، سير أعلام النبلاء ، ج 10 ، ص 400 ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط ، محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .
و ابن حجر مي‌نويسد :
قال أبو قِلابة : حدثت أبا عاصم النبيل بحديث فقال عمن هذا قلت : ليس له إسناد ولكن حدثنيه أبو الحسن المدائني قال لي سبحان الله أبو الحسن أستاذ . ( إسناد )
«أبو قِلابة مي گويد : حديث را براي أبا عاصم النبيل خواندم ، ابا عاصم گفت :‌ اين حديث را از چه کسي شنيده اي ؟ گفتم سندش نزد من نيست و لکن اين حديث را أبو الحسن مدائني برايم نقل نموده است و از او شنيده ام ، أبا عاصم گفت : پاک و منزه است خدا ، أبو الحسن مدائني استاد در علم حديث است .»
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ) ، لسان الميزان ، ج 4 ، ص 253 ، تحقيق : دائرة المعرف النظامية - الهند ، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1406 - 1986 .
در بعضي نسخه ها به جاي کلمه استاد ، إسناد آمده است در اين صورت معناي عبارت اينگونه مي شود : أبو الحسن مدائني خودش سند است و همين که او اين روايت را نقل نموده کافي است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | حسين نوروزپور | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ٠٣ خرداد ١٣٨٨ |
با سلام
ابتدا تشكر مي كنم از زحماتتون ...
و اما خواستم بگم با اجازتون از مطلبتون در وبلاگ ياس كبود(نجواي شبانه) استفاده كردم راضي باشيد
يا علي ...
13 | مرتضي فراهاني | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٩ |
واقعا بهتون تبريک مي گم خدا حفظتون کنه سعي کردم من هم در وبلاگم تا حدودي مطالبي مشابه با مطالب شما اما بر مبناي مطالعات خودم بزارم اميدوارم خدا روز به روز توفيقاتتون رو بيشتر کنه ... وبلاگ من نوشتارهاي ازاد يک ازاده
14 | م ب | Iran - Bushehr | ٢٣:٤٧ - ٢٩ خرداد ١٣٩٠ |
سايت شما واقعا ترکونده
15 | جواد كثيري قهي | Iran - Tehran | ٢٤:٥٠ - ١٨ آذر ١٣٩١ |
لينک دانلود خراب است!!!
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب