* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
121 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 08 آذر 88 - 00:00:00
مجيد م علي خان که ميگين ,,, اين وضو كه شعيان ميكيرند مطابقت كامل دارد با قران كريم , وضوي شما با چي مطابقت دارد ,, کجاي قران گفته کونت رو نشوري و رو جوراب مسح بکشي قربان حتما تو قران شما همون مفاتيح نوشته درسته ؟؟؟ دمت گرم کلي خنديديم |
122 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 08 آذر 88 - 00:00:00
به نظر من کسي که صحيح و بخاري رو که احاديث آخرين پيغمبر هست مسخره ميداند لياقتش همينه که جاهل بميره |
123 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 08 آذر 88 - 00:00:00
چرا پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم جانشيني برنگزيد؟ كي از ايرادهاي مهم اين است كه مي گويند: چگونه مي توان پذيرفت كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در امري چنين مهم سكوت كرده باشند و امت را مانند رمه اي بي چوپان بحال خود واگذارند. اين يك اصل غير قابل بحث پيش ايشان است كه هرگز كره زمين از حجت خدا خالي نمي شود پس مي گويند محال بود كه پس از مرگ پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم اين قانون دستخوش تغيير شود دلايل زيادي داريم كه عدم انتخاب جانشين توسط پيامبر را توضيح ميدهد از آن جمله. - پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم قوم را بدون راهنما رها نكرد زيرا در بين آنها قرآن باقي ماند و اين كتاب آسماني داراي اين خصوصيت بود و هست و خواهد بود كه كتابي آسان و قابل فهم و استفاده براي همه است خداوندجل جلاله 4 بار در يك سوره اين آيه را تكراراً آورده است. (وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «و براستيكه آسان گردانيديم قرآن را براي پند گيري پس آيا هست كسي كه پند گيرد؟». و اين هم ويژگي خاص قرآن است كه نه دستخوش تحريف شده و نه مي شود و نه خواهد شد گمان نمي كنيم در اين باره كسي جرات كند حرف ديگري بزند پس قرآن و عملكرد رسول خدا كه در كتب حديث جمع شده چراغي فروزان براي راهنمايي امت بودند و اين سخن اساساً غلط است كه بگوييم: امت چون رمه اي بي چوپان رها شده اند. 2- دوماً در قرآن و سنت امر شده كه مسلمانها در امور خويش با يكديگر مشورت كنند خداوند جل جلاله در قرآن ميفرمايدأَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ « مومنان) كارهايشان را در بين خويش با مشوره انجام ميدهند». و آنها نيز پس از رحلت رسول صلي الله عليه وآله وسلم چنين كردند وعملاً نيز موفق شدند. بايد دقت كنيم كه در عدم انتخاب جانشين مستقيم، حكمت بزرگي وجود دارد براي درك آن نياز به توجه و فهم است: هنگاميكه حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم در قيد حيات بودند چند بار براي خود جانشين و نائب برگزيدند مثلاً وقتي براي غزوه اي تشريف ميبردند كسي را به جانشيني در مدينه ميگذاردند يا برعكس هنگاميكه خودشان با لشكر نمي رفتند كسي را از جانب خود امير لشكر ميكردند. دريكي از اين جنگها خالد بن وليد فرمانده سپاه بود او به كفار حمله كرد يكي از كفاركه مرگ خود را نزديك ميديد داد زد: ( لااله الاالله محمد رسول الله ) اما حضرت خالد اعتنايي نكرد و او را كشت وقتي حضرت خالد برگشت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم واقعه را كه شنيدند بشدت ناراحت شدند و چهره شان سرخ شد و بارها به خالد فرمودند اي خالد آيا قلبش را شكافته بودي و ديده بودي كه دروغ مي گويد! آنقدر اين جمله را تكرار كردند تا حضرت خالد در دلش گفت: اي كاش بس ميكردند. بعد حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم دستور دادند كه ديه خون آن فرد را به اهلش بدهند بعد فرمودند: خدايا من ذمه خون آن شخص را قبول نمي كنم. چرا حضرت اين حرف را زدند؟ از اول نيز ذمه خون آن شخص بگردن حضرت خالد بود از اول هم به حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم ربطي نداشت؟ نه, اينطور نيست بهرحال خالد امير منتخب حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم بود و به زبان ديگر جانشين ايشان در بين لشكر بود پس دستور خالد مثل دستور پيامبر بود و عمل او عين عمل رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم. لذا حضرت خالد خطا كرد حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم عكس العمل نشان دادند و خطاي خالد را اصلاح كردند حالا تصوركنيد خالد جانشين آن حضرت پس از وفات نيز مي بودند و فرض كنيد كه اين واقعه پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم اتفاق مي افتاد هيچكس نمي توانست به خالد اين برگزيده پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم اعتراض كند و اين عمل حتي بصورت قانون درميايد. و تصور كنيد خالد نيز براي خود جانشيني برميگزيد و او هم فقط يك خطا ميكرد و به همين ترتيب تا امروز اين جانشينان رسمي بنظر شما چند خطا ميكردند همه اين خطاها قانون ميشد؟!!! شيعه متوجه اين نكته شده كه سعي كرده جانشينان پيامبر را معصوم از خطا معرفي كند اما اين نادرست است زيرا اولاً: عملاً خلاف اين اتفاق افتاده و خالد رضي الله عنه برگزيدة رسمي پيامبر اشتباهي كرد كه رسول خدا را به خشم آورد و ثانياً: انسان درصورتي مي تواند از خطا مصون بماند كه بوحي مرتبط باشد و پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم هم اگر با وحي سر وكار نداشت دچار خطا مي شدند بطور مثال ايشان مي خواستند سر قبر منافقين نماز بخوانند كه اين آيه نازل شدوَلا تُصَلِّ عَلَي أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً وَلا تَقُمْ عَلَي قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ) «و (اي محمد) برسرمرده هيچيك از ايشان (منافقان) نماز مگذار و نايست بر سر قبرشان بدرستيكه آنها كافر به خدا و رسولش شدند و مردند در حاليكه فاسق بودند». يا اين آيه نازل شد: (عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ] «خدا ترا ببخشد چرا تا زماني كه برايت واضح نشده بود كه از بين اجازه گيران كي راست گو و كي دروغگو است به آنها اجازه دادي كه به جنگ نيايند!». و مثل اين زياد است. خداوند جل جلاله چون كه عمل رسول خود را اسوه مؤمنان مقرر فرموده بود لهذا در هر مورد ايشان را مخاطب ميكرد و رفتارشان را درست و بي خطا و صاف مي كرد تا براي ما مرجع باشد و مرجع شد و ما ميگوييم ايشان معصوم بودند، يعني ازخطاء وگناه بري بودند. اما جانشين پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم اين امتياز را نداشت و مثلاً اگر علي جانشين رسمي ايشان مي شد اين احتمال وجود داشت كه خطايي كند كه بعداً بصورت قانون در آيد و تازه گاهي خطاها در سلسله جانشينها مي توانست 180 درجه با هم فرق كند و ما را دچار سردرگمي نمايد به اين صورت كه اين احتمال وجود داشت كه امام حسن كاري كند كه امام علي خلاف آنرا كرده و يا امام حسين كاري كند كه حسن نكرده و به اين صورت عوض يك رهبر 100 رهبر داشتيم كه هركسي به فتواي خود عمل ميكرد و مسلمانان حيران مي شدند وعملاً هم تاريخ شيعه با اين مشكل روبروست كه توضيح دهد. چرا علي با معاويه جنگيد و پسرش با معاويه صلح كرد تشيع براي توجيه اين رفتار متضاد مجبور شدند كتب قطوري بنويسند كه تازه خواننده كنجكاو را قانع نميكند. به اين دليل ساده است كه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم كسي را پس از خود برنگزيد تا مبادا خطايش بنام اسلام تمام شود امروز ما در يك مسئله خلافي به قرآن و سنت مراجعه مي كنيم و رأي هيچ شخصيت ديگري حتي شخصيتي چون ابوبكر رضي الله عنه در مقابل قرآن و سنت براي ما سند نيست و خود را ملزم به پيروي صد در صد ازهيچكس جز قرآن و سنت نمي دانيم. خدا به راه راست هدايتمان کند جواب نظر: با سلام جناب mohamad در ابتدا بايد بگويم كه كپي كردن مطالب ديگران خيلي مهارت داريد . مطالبي را كه شما COPY& paste كردهايد ، بارها و بارها در وبلاگهاي سني نوشته شده است . اما پاسخ ادعاهاي شما : شيعيان جمله «ممكن نيست كه رسول خدا امت را بدون چوپان رها كرده باشد» را از عبد الله پسر ارشد عمر آموخته است ؛ چرا كه ايشان براي نخستين بار در هنگامي كه پدرش عمر در حال مرگ بود ، اين مطلب را به او گوشزد كرد كه مبادا امت مسلمان را بدون چوپان رها كني . مسلم نيشابوري در صحيح خود مينويسد: أخبرني سَالِمٌ عن بن عُمَرَ قال دَخَلْتُ على حَفْصَةَ فقالت أَعَلِمْتَ أَنَّ أَبَاكَ غَيْرُ مُسْتَخْلِفٍ قال قلت ما كان لِيَفْعَلَ قالت إنه فَاعِلٌ قال فَحَلَفْتُ أَنِّي أُكَلِّمُهُ في ذلك فَسَكَتُّ حتى غَدَوْتُ ولم أُكَلِّمْهُ قال فَكُنْتُ كَأَنَّمَا أَحْمِلُ بِيَمِينِي جَبَلًا حتى رَجَعْتُ فَدَخَلْتُ عليه فَسَأَلَنِي عن حَالِ الناس وأنا أُخْبِرُهُ قال ثُمَّ قلت له إني سمعت الناس يَقُولُونَ مَقَالَةً فَآلَيْتُ أَنْ أَقُولَهَا لك زَعَمُوا أَنَّكَ غَيْرُ مُسْتَخْلِفٍ وَإِنَّهُ لو كان لك رَاعِي إِبِلٍ أو رَاعِي غَنَمٍ ثُمَّ جَاءَكَ وَتَرَكَهَا رَأَيْتَ أَنْ قد ضَيَّعَ فَرِعَايَةُ الناس أَشَدُّ قال فَوَافَقَهُ قَوْلِي ... سالم از ابن عمر نقل كرده است كه : «بر حفصه وارد شدم، از من پرسيد: مىدانى كه پدرت كسى را به خلافت برنگزيده است؟ گفتم: او چنين نكرده است. حفصه پاسخ داد: او خود چنين كرده است. من سوگند خوردم كه در اين باره با پدرم سخن بگويم. تا صبح سكوت كردم و سخنى نگفتم، ولى گويا كوهى را بر دوش نهاده بودم. سرانجام نزد او رفتم و عمر از مردم پرسيدن گرفت و من پاسخ مىدادم تا پرسيدم: از خلق شنيدهام كه تو به خلافت وصيت نكردهاى حال آنكه اگر چوپانى رمه خود را بىسرپرست رها كند، آنها را هلاك ساخته، پس چگونه در رعايت حال مردم اين گونه اهمال رواست؟ عمر با نظر من موافقت كرد و سر به زير افكند... . صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، ج 3 ، ص 1455، ح 1823، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي. اين در حالي است كه قرآن هنوز در ميان مسلمان بود و به قول جناب عالي كتاب هدايت و همه فهم خدا در ميان مردم بود . در اين روايت عبد اللَّه بن عمر به يك امر عقلانى اعتراف كرده است و آن اينكه فرمانرواى مردم نبايد آنها را بدون وصيت رها كند؛ اما با كمال تعجب ميبينيم كه اهل سنت معتقدند رسول خدا به اندازه عبد الله بن عمر نيز فهم و درك نداشته است و امت اسلامي را بدون سرپرست رها كرده است . اما اين كه گفتهايد : « پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم قوم را بدون راهنما رها نكرد زيرا در بين آنها قرآن باقي ماند ... » اين سخن شما در حقيقت مخالفت صريح با سخن رسول خدا صلي الله عليه وآله است ؛ چرا كه رسول خدا ميفرمايد كه «كتاب خدا و اهل بيت من چراغ هدايت و دو جانشين من هستند، اين دو از هم جدا نميشود تا زماني كه بر حوض كوثر بر من وارد شوند ، اگر شما از اين دو تا اطاعت و پيروي كرديد ، هرگز گمراه نخواهيد شد» ؛ اما جناب عالي به پيروي از خليفه دوم اين سخن رسول خدا را هذيان ميدانيد و فقط قرآن كريم را براي هدايت مردم كافي ميدانيد . بلي ، قرآن كتاب هدايت است ؛ اما با وجود همين كتاب هدايت در ميان مسلمان، از همان روز نخست وفات پيامبر خدا اختلاف در ميان مسلمانان ايجاد شد و قرآن به تنهائي نتوانست اختلاف ميان مسلمانان را حل نمايد . قرآن كتاب هدايت است ؛ اما به شرطي كه ثقل ديگر آن؛ يعني اهل بيت عليهم السلام آن را تفسير كنند . وجود قرآن در ميان مسلمان در اين چهارده قرن هيچ كمكي به حل اختلاف نكرده است ؛ بلكه همه مذاهب اسلامي با استناد به آيات قرآن مشروعيت مذهب خود را مطرح و هفتاد سه فرقه شدهاند . رسول خدا صلي الله عليه وآله ، دقيقا متوجه اين نكته بود ، به همين خاطر اهل بيت خود را در كنار قرآن بر مردم حجت قرار داد كه اگر حقيقتا مردم به اين سفارش پيامبر عمل ميكردند و همانند خليفه دوم آن حضرت را به هذيان گويي متهم نميكردند ، هيچ اختلافي در ميان مسلمانان پيش نميآمد و همه مردم جهان راه هدايت را طي ميكردند . پس در حقيقت سرمنشأ ضلالت و گمراهي مردم و عدم ايمان آنها به خداوند، خليفه دوم است كه شعار «حسبنا كتاب الله» را سرداد و اجازه نداد كه مردم هم به قرآن و هم به اهل بيت عليهم السلام تمسك كنند . اما دليل دوم شما . خداوند به مردم دستور داده است كه در امور خودشان با يكديگر مشورت كنند؛ علامه شوكاني صراحت دارد كه مشورت مورد نظر در اين آيات ، مشورت در امور غير ديني است : والمراد هنا المشاورة في غير الأمور التي يرد الشرع بها. فتح القدير 1 : 393 . در حالي كه همين قرآن امامت را امر الهي مينامد و جعل آن را به خداوند نسبت ميدهد : وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا ( الأنبياء / 73) ؛ وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين ( القصص / 5) ؛ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا (السجده/24) ؛ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً (البقرة/30) ؛ يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ (ص26) ؛ َ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين (البقره/124) . و آيات بسيار ديگري كه خداوند جعل امام را به خود نسبت ميدهد ؛ در حالي كه حتي يك آيه در قرآن وجود ندارد كه انتخاب امام را به عهده مردم گذاشته باشد . بر فرض كه اين مطلب شما درست باشد ، چرا مردم در انتخاب ابوبكر نقش نداشتند؟ چرا مردم در انتخاب عمر نقش نداشتند؟ چرا مردم در انتخاب عثمان هيچ نقشي نداشتند و فقط عبد الرحمن بن عوف فاميل خود را به عنوان خليفه انتخاب كرد؟ خود عمر صراحت دارد كه انتخاب ابوبكر ناگهاني و عدم مشورت با مردم صورت گرفته است و اگر چنين بيعتي در آينده اتفاق افتاد ، بايد آن شخص كشته شود . ثُمَّ إِنَّهُ بَلَغَنِي أَنَّ قَائِلاً مِنْكُمْ يَقُولُ وَاللَّهِ لَوْ مَاتَ عُمَرُ بَايَعْتُ فُلاَنًا. فَلاَ يَغْتَرَّنَّ امْرُؤٌ أَنْ يَقُولَ إِنَّمَا كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْر فَلْتَةً وَتَمَّتْ أَلاَ وَإِنَّهَا قَدْ كَانَتْ كَذَلِكَ وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا، وَلَيْسَ مِنْكُمْ مَنْ تُقْطَعُ الأَعْنَاقُ إِلَيْهِ مِثْلُ أَبِي بَكْر، مَنْ بَايَعَ رَجُلاً عَنْ غَيْرِ مَشُورَة مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَلاَ يُبَايَعُ هُوَ وَلاَ الَّذِي بَايَعَهُ تَغِرَّةً أَنْ يُقْتَلاَ. البخاري ، صحيح البخاري ج 8 ص 26 ، ح 6830 ، كتاب الحدود، ب 31 ، باب رَجْمِ الْحُبْلَى مِنَ الزِّنَا إِذَا أَحْصَنَتْ. بيعت با عمر نيز كه واضح است كه مردم هيچ نقشي در آن نداشتند ؛ بلكه به شدت با آن مخالف بودند كه ما اين مطلب را در آدرس ذيل به صورت كامل بررسي كردهايم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1475 از همه اينها مهمتر اين كه اميرمؤمنان عليه السلام در هيچ يك از اين انتخابها نقشي نداشت و بلكه مخالف صد در صد آن بود . با انتخاب ابوبكر به شدت مخالف بود و تا شش ماه از بيعت كردن با او سر باز زد كه ما اين مطلب را در آدرس ذيل بررسي كردهايم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4949 با انتخاب عمر نيز به شدت مخالف بود و مخالفت خود را با آن نشان داد كه پيش از آن آدرس اين مطلب داده شد . در انتخاب عثمان نيز نقش نداشت و اصل خلافت او را غير مشروع ميدانست . اما برهان ديگر شما : بلي اگر رسول خدا صلي الله عليه وآله ميخواست شخصي همانند خالد بن وليد را انتخاب كند ، اين شبهه قطعا به وجود ميآمد ؛ اما رسول خدا خالد و عمر را انتخاب نكرد ؛ بلكه كساني را انتخاب كرد كه خداوند آنها را همانند خودش از هر گونه رجس و پليدي پاك كرده بود . تمامي پيامبران پيش از رسول خدا جانشين داشتهاند، آيا آنها به اندازه شما نميفهميدند كه ممكن است جانشين آنها اشتباهي كند و اين اشتباه به پاي خود آن پيامبر نوشته شود؟ از اين گذشته، از سخن شما اين گونه استفاده ميشود كه رسول خدا در زمان حياتش با انتخاب چندين جانشين اشتباه كرد و مردم جنايت زشت خالد و ... را به پاي پيامبر نوشتند ، پيامبر نيز به اشتباه خود پي برد و بعد از آن از انتخاب جانشين صرف نظر كرد . اين مطلب توهين زشتي به رسولخدا صلي الله عليه وآله است و شما بايد به خاطر اين توهين به رسول خدا استغفار كنيد . گفتهايد كه « و تصور كنيد خالد نيز براي خود جانشيني برميگزيد و او هم فقط يك خطا ميكرد و به همين ترتيب تا امروز اين جانشينان رسمي بنظر شما چند خطا ميكردند همه اين خطاها قانون ميشد؟!!!» بلي، متأسفانه همين اتفاق افتاد و جانشينان ناحق رسول خدا صلي الله عليه وآله همان مقاماتي را كه رسول خدا دارا بود ، براي خود قائل شدند و دين اسلام را صد در صد تحريف كردند . نخستين دروغ را ابوبكر به رسول خدا بست و به آن حضرت تهمت زد كه انبياء ارث بجا نميگذارند ؛ در حالي كه نص صريح قرآن از ارث انبياء سخن گفته است ، فدك را غصب كرد، خانه دختر رسول خدا را آتش زد و تنها يادگار رسول خدا را به شهادت رساند و ... . عمر كه خود را پيامبر جديد ميدانست ، بسياري از احكام الهي را تغيير داد ، دستور داد كه اذان را تحريف و جمله «حي علي خير العمل» را حذف و به جاي آن جمله «الصلاة خير من النوم» را بگويند . صراحتا اعلام كرد كه دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود و من آنها را حرام ميكنم ، دستور داد كه در هنگام نماز دست بسته بإيستيد ، نماز تراويح را اختراع كرد و... صدها مورد ديگر كه تقريبا شامل تمام احكام اسلامي ميشود . هر آن چه پيامبر گفته بود ، او عكس آن را انجام داد ؛ تا جايي كه الآ ميبينيم عمل اهل سنت صد در صد بر خلاف سنت رسول خدا است . خليفه سوم نيز همين رويه را ادامه و هر آن چه از قلم خليفه دوم افتاده بود ، او تغيير داد ، دستور داد كه مسافران نماز را تمام بخوانند ، به جاي مسح پا آن را بشويند و ... . براي اطلاع بيشتر از بدعتهاي خلفاي سگانه به آدرس ذيل مراجعه فرماييد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=132 بنابراين محذوري را كه شما از آن نام برده و آن را دليل عدم اعلام جانشين از طرف رسول خدا اعلام كردهايد ، عملا اتفاق افتاده است . اما اين كه گفتهايد : « و تازه گاهي خطاها در سلسله جانشينها مي توانست 180 درجه با هم فرق كند و ما را دچار سردرگمي نمايد» بلي در بسيار از موارد همين اتفاق نيز افتاد و خليفه دوم فتواهاي داد كه ابوبكر خلاف آن را قائل بود ؛ از جمله در بحث متعه . مسلم نيشابوري به نقل از جابر بن عبد الله انصاري مينويسد كه : حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَيْجٍ أَخْبَرَنِي أَبُو الزُّبَيْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُول كُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِيقِ الْأَيَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِي بَكْرٍ حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ فِي شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ از جابر بن عبد الله الأنصاري شنيدم که مي گفت : ما در زمان رسول خدا و ابو بکر در مقابل يک مشت خرما يا آرد متعه مي کرديم . تا اينکه عمر در قضيه عمرو بن حريث از آن نهي کرد . صحيح مسلم ج2 ص 1023 باب نكاح المتعة الجمع بين الصحيحين ج2 ص399 - سنن البيهقي الكبرى ج7 ص237 - مسند أبي عوانة ج3 ص33- مصنف عبد الرزاق ج7 ص500 - معرفة السنن والآثار ج5 ص375 - التمهيد لابن عبد البر ج10 ص112 - عون المعبود ج6 ص101 و... به نقل از شيعيان گفتهايد كه : « پس از حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم ازطريق فرشتگان با جانشينان او درتماس است همانگونه كه با جانشينان موسي عليه الصلاة والسلام تماس داشت». بلي، متأسفانه خليفه دوم اعتقاد داشت كه جبرئيل بر او نازل ميشود و به جاي نازل شدن به رسول خدا و ياد دادن احكام به آن حضرت به خليفه دوم نازل ميشد و دستورات الهي را ابلاغ ميكرد ؛ چنانچه در بحث اذان اهل سنت اعتقاد دارند كه جبرئيل بر عمر بن خطاب نازل شد و اذان به او آموخت : أَوَّلُ مَنْ أَذَّنَ فِي السَّمَاءِ جِبْرِيلُ فَسَمِعَهُ عُمَرُ وَبِلالٌ فَأَقْبَلَ عُمَرُ فَأَخْبَرَ النَّبِيَّ بِمَا سَمِعَ ثُمَّ أَقْبَلَ بِلالٌ فَأَخْبَرَ النَّبِيَّ بِمَا سَمِعَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ سَبَقَكَ عُمَرُ يَا بِلالُ أَذِّنْ كَمَا سَمِعْتَ قَالَ ثُمَّ أَمَرَهُ رَسُولُ اللهِ أَنْ يَضَعَ أُصْبُعَيْهِ فِي أُذُنَيْهِ اسْتِعَانَةً بِهِمَا عَلَى الصَّوْتِ اولين كسي كه در آسمان اذان گفت جبرائيل بود. عمر و بلال هر دو از جبرئيل شنيدند و عمر اين موضوع را به اطلاع رسول خدا صلّي الله عليه و آله رسانيد، ولي وقتي بلال آمد نزد رسول خدا و قضيه را به عرض رسول خدا رسانيد پيامبر اكرم فرمود: قبل از تو عمر آمد و اين خبر را اطلاع داد، تو به همان شكل كه شنيدي اذان بگو. و رسول خدا صلّي الله عليه و آله بلال را امر نمود تا به هنگام اذان گفتن دستهاي خود را در گوشهاي خود بگذار تا به صدايت كمك شود. مسند الحارث (زوائدالهيثمي)، ج 1، ص 245، بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث، اسم المؤلف: الحارث بن أبي أسامة / الحافظ نور الدين الهيثمي الوفاة: 282، دار النشر: مركز خدمة السنة والسيرة النبوية - المدينة المنورة - 1413 - 1992، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. حسين أحمد صالح الباكري المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج 3، ص 70، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر العسقلاني الوفاة: 852، دار النشر: دار العاصمة/ دار الغيث - السعودية - 1419هـ ، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري. البته در اين روايت اسمي هم از بلال آوردهاند تا كمي از حساسيت آن كم شود و شبههاي در جعلي بودن روايت پيش نيايد. اما بحث عصمت جانشينان پيامبر: عصمت جانشينان پيامبر امري است قطعي و با آيات قرآن و روايات متواتر قابل اثبات است . كه ما اين مطلب را در آدرس ذيل بررسي كردهايم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=7661 خالد بن وليد ، فرمانده سپاه بود نه جانشين پيامبر ، هيچ كس ادعا نكرده است كه فرماندهان سپاه نيز بايد معصوم از خطا و اشتباه باشند ، صحبت از ولايت عامه و جانشيني مطلق رسول خدا است نه فرماندهي سپاه . طبيعي است كه اگر شخصي همانند خالد بخواهد جانشين رسول خدا شود ، اصل دين خدا منحرف ميشود ؛ همان طوري كه همين قضيه اتفاق افتاد و خالد بن وليدها دين اسلام را به صورت كامل تحريف كردند . خالد بن وليد به دستور خليفه اول ، صحابي رسول خدا را بدون هيچ دليل و مدركي كشت و همان شب با همسر او زنا كرد ، خليفه دوم نيز به جاي تقبيح عمل خالد ، آن را توجيه كرد و مستحق پاداش نيز دانست . براي اطلاع بيشتر در اين زمينه به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1984 عصمت پيامبر ، نه به خاطر ارتباط با وحي ؛ بلكه به وسيله تقوا و قوهاي است كه خداوند در درون آنها نهاده است . ما اين مطلب را در آدرس ذيل به صورت كامل بررسي كردهايم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=475 در باره صلح امام حسن عليه السلام نيز به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=820 گفتهايد كه : « امروز ما در يك مسئله خلافي به قرآن و سنت مراجعه مي كنيم و رأي هيچ شخصيت ديگري حتي شخصيتي چون ابوبكر رضي الله عنه در مقابل قرآن و سنت براي ما سند نيست و خود را ملزم به پيروي صد در صد ازهيچكس جز قرآن و سنت نمي دانيم». اين نيز دروغ بزرگي است ؛ چرا كه شما اعتقاد به عدالت تمامي اصحاب داريد و سخن همه آنها را حجت ميدانيد و حتي سخنان آنها را بر سخنان رسول خدا ترجيح مي دهيد . رسول خدا ميفرمايد كه من دو جانشين در ميان شما نهادهام ، يكي كتاب خدا و ديگري اهل بيت من ؛ ولي شما به پيروي از عمر ميگوييد : حسبنا كتاب الله ؛ خدا و رسولش متعه را حلال اعلام ميكنند ؛ ولي شما آن را به پيروي از عمر حرام ميدانيد ؛ خدا و رسولش دستور ميدهد كه نماز را دست باز بخوانيد ؛ اما شما به پيروي از عمر دست بسته ميخوانيد ؛ خدا و رسولش دستور داده است كه در اذان «حي علي خير العمل» بگوييد ؛ اما شما به پيروي از عمر به جاي آن «الصلاة خير من النوم» ميگوييد ؛ خداوند كشتن مسلمان را حرام ميداند ؛ اما شما به پيروي از خليفه اول كه اصحاب رسول خدا را كشت ، خون مسلمانان را حلال ميدانيد و هر روز با بستن بمب زنان و كودكان مسلمان را ميكشيد ؛ خداوند لواط را حرام اعلام ميكند و حد آن را قتل ميداند ؛ در حالي كه شما به پيروي از ابوحنيفه لواط دهنده و لواط كننده را فقط تعزير ميكنيد ؛ خدا و رسول خدا سه طلاق در يك مجلس را باطل ميداند ؛ در حالي كه شما آن را جايز ميدانيد و زنان و مادرانتان به همين صورت طلاق ميگيرند ؛ خدا و رسول خدا جماعت خواندن نماز جماعت را باطل ميداند ؛ در حالي كه شما به پيروي از خليفه دوم آن را به جماعت ميخوانيد ؛ خدا و رسول او دستور ميدهد كه در وضو بايد پاي را مسح كنيد ؛ اما شما به پيروي از عثمان آن را ميشوييد . و هزاران مورد ديگر كه در حقيقت ثابت ميكند كه مذهب شما با آن چه خدا و رسول او فرموده است ، صد در صدر در تضاد است . ما نيز از خداوند ميخواهيم كه شما را هدايت كند . گروه پاسخ به شبهات |
124 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 08 آذر 88 - 00:00:00
جناب مجيد م علي (((( ميگم بي ادب بنويس حضرت محمد ( ص ) و علي ( ص ) ,,, )))) يه بار جملات قبلي خودتون رو بخونيد |
125 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 08 آذر 88 - 00:00:00
جناب مجيد م علي ((( ميگم :خودت يك لحظه فكر كن شيعه چه معني داره ميدوني ؟؟؟ شيعه يعني پيرو , دنبال رو متوجه شدي يا نه ؟؟؟ ))) پيروان حضرت محمد اگر شمايين واي بر امت مشرک |
126 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 08 آذر 88 - 00:00:00
جناب مجيد م علي گفتين لعنت خدا به كسي كه وصيت اخرين رسول خدا حضرت محمد ( ص ) را انكار كرد .. تو هم بلند بگو امين رب العالمين . منم ميگم آمين يارب العالمين . تو ضيخاتشم دادم بخونيد لطفا تو پي ام هاي قبلي من بخونيد . گفتي :::: چخان تو كه گفتي " من يه آدم اهل تشيع هستم " توي همين چهار خط رنگ عوض كردي خون اشعث ابن قيس توي رگهات جريان داره . بله من اهل تشيع بودم ولي از بس از اهل تشيع شرک و امام زاده پرستي ديدم الان با افتخار ميگم اهل سنت هستم . و هيچ وقت جايگاه خدا رو به هيچ کس حتي پيغمبر هم نميدم به جاي يا علي گفتنتون بنويسيد يا الله |
127 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 08 آذر 88 - 00:00:00
جناب مجيد م علي گفتين ::: خون اشعث ابن قيس توي رگهات جريان داره ؟؟؟!!!! تعجب ميکنم شما که نميدونيد ريشتون از کجا اومده ؟؟؟؟ من که فکر کنم بيشتر خونتون مال دوره شاه عباس و انگليسيهاست . 100% |
128 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
جناب مجيد م علي گفتين ::: خون اشعث ابن قيس توي رگهات جريان داره ؟؟؟!!!! تعجب ميکنم شما که نميدونيد ريشتون از کجا اومده ؟؟؟؟ من که فکر کنم بيشتر خونتون مال انگليسيهاست . 100% من حرف ديگه اي ندارم تا چند روزديگه که بهتون ثابت کنم شرک معنيش چيه ختم کلامم ميگم ايران نمونه ي کشور اهل تشيع هستش که . 90 درصدشون دزدن و مثل شما خودشون رو سر کار گزاشتن اون 10 درصد ديگه هم معلومه ديگه سوني هستن . خدا به دادتون برسه و انشاالله که خدا به راه راست هدايتتون کنه والسلام |
129 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
با سلام جناب mohamad نميدانستم اين صحابي شما " اشعث ابن قيس " اينقدر پيش شما منفوره كه ناراحت شدي بالاخره صحابي بود ؟؟؟ تعجب ميكنم كه خودت هنوز معني شرك را نمي داني بايد بري تحقيق كني . لازم نيست چيزي بنويسي قبلاً اين چرنديات از وهابي لندن نشين " عبد الشيطان ملحدزاده لندني " شنيده ام . نظرات ديگرت هم نشانه ايمانت به شيطان است نه به خداي متعال . منهم صادقانه از خداوند طلب ميكنم كه تو را براه راست هدايت كنند . يا علي |
130 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
جناب مجيد م علي اين يزايي که از اخوندهاي دوره گرد ياد گرفتي ( اونايي که ميان با نوحه خوندنشون شما رو ر کار ميزارن و تا پول نگيرن اين کارو نميکنن ) فق به درد کايي ميخوره که مثل خود شما شم دل و مغز و بان و ظاهرش رو با خرافات بستن !!!!!!!! باز هم ميگم اين چيزايي که گفتم چيزايي هست که به شما کمک ميکنه راهتون رو پيدا کنيد / تازه هنوز آيات قران رو نياوردم که چرا هول ميکني خلاصه ميکني حرفاتو ....... !!!!! ؟؟؟؟؟ يه بار چيزايي که من ميگم با جوابهايي که ميدين رو بخونين کلي خنده داره . بد نيست شماي جاهل هم يه خورده شاد زندگي کني واسه يه لحظه هم بد نيست والسلام |
131 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
جناب مجيد م علي شمايي که من آيه قران بهتون ميدم دليل و منطق براش مياري که دروغه .. ديگه ادامه ندي بهتره . چون شبها احتمالا خوابت نگيره .... يه بار ديگه اين مطلب رو بخونيد ... چرا پيامبر جانشيني ندارد . توضيحاتش 123 |
132 |
نام و نام خانوادگي: عبد الغفار -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
بسم الله القاسم الجبارين. يا منتقم ...!!! يا جبار ...!!! يا متکبر...!!! يا الله جل جلاله.!!! يا علي ما احبك الا مؤمن طاهر الولادة وما بغضك الا منافق خبيث الوده! خب جناب با ادب Mohammad خان که نوشتي>>>>>> :کجاي قران گفته کونت رو نشوري و رو جوراب مسح بکشي قربان حتما تو قران شما همون مفاتيح نوشته درسته ؟؟؟ ؟؟؟؟ اي رو سياه در درگاه خدا. اي سياه دل آواره و همج الرعا. ؟؟؟ ؟؟؟ مثل اينکه شما علاقه ي زيادي به مق........؟ دارين مثل سرورت و مولات عمر ابن صهاک.!!!! آره.؟ ببين جواب هايي هوي . من حتي يک فحش هم ندادم فقط اون چه که هستي رو بدون فحش آشکار کردم. خداوند متعال جلت عظمته خوب کلامي که واقعا در دلت هست رو به زبانت مياره که همه بشناسنتون. يا مهيمن......... |
133 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
جناب مجيد م علي واسه اين بچه ها حاشيه نرين درست و حسابي پي ام هاي من رو بخونين بعد جواب بدين چرا داري به خدا فشار مياري . حداقل به چيزي اين همه لقب بچسپون که من خودم قبولش نداشته باشم . من که اين القاب علي رو ميدونم . هدف من چيز ديگه ايست حاشيه بسه ديگه به خودتونم فشار نيارين واستون خوب نيست . يه وقت ديدي ..... لعنت خدا بر مشرکان . چون پست تر از مسيحيانند . در ضمن جناب عبد الغفار جواب سوال من رو ندادي تو هم که مثل دوستات حاشيه ميري . |
134 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
با سلام جناب mohamad فرموديد كه :بد نيست يه بار هم درست ياد بگيريد . پ اينجا رو حتما بخوانيد: عمر بن الخطاب رضى الله عنه در عصر جاهليت منهم ميگم بد نيست دوبار كاملتر بخوان : رفتار عمر با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و مسلمانان در مكّه <===================================> 1 ) عمر بن الخطاب مى گويد روزى كه در شب آن رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را دنبال مى كردم (قبل از مسلمان شدن عمر) به من فرمود: اى عمر، شب و روز مرا رها نمى كنى؟ عمر مى گويد: پس ترسيدم مرا نفرين كند. و روزى كه عمر قصد كرد رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را در مكه بكشد، هنگامى كه به منزل آن حضرت رسيد، رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را به همراه اصحابِ وى يافت، پس رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بطرف او رفت و گريبان و حمايل شمشير او را گرفت و فرمود: اى عمر دست بر نمى دارى، ميخواهى خداوند همان رسوائى و عذابى را كه بر وليد بن مغيرة نازل كرد بر تو نازل كند. بزار و طبرانى و ابونعيم در كتاب «الحليه» و بيهقى در كتاب «دلائل» از اسلم نقل كرده اند كه: عمر به ما گفت: سخت ترين مردم بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بودم، در روز نيمروز بسيار گرمى در يكى از راههاى مكّه ناگاه مردى مرا ديد و گفت: اى فرزند خطاب از تو تعجّب مى كنم، تو گمان مى كنى كسى هستى و من من مى كنى در حاليكه امر ]اسلام[ در خانه ات وارد شده است. جمله ى «تو گمان مى كنى كسى هستى و مَن مَن مى كنى»، كه توسط آن مرد به عمر گفته شد بر شدت تصميم و عمل عمر بر ضد پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و مسلمانان و افتخار كردن او بر چنين مخالفتى دلالت مى كند. عمر در زمان خلافت بر قساوت خود نسبت به رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)اعتراف كرده مى گويد: من شديدترين مردم بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)بودم.( تاريخ الخلفاء، سيوطى 110- 111 و بزار و طبرانى و ابونعيم در حليه و بيهقى در دلائل همين حديث را نقل كرده اند.) 2 )عمر با اين جمله فتوى به قتل كسانى را داد كه زير درخت ]بيعت[ رضوان نماز مى خوانند: آگاه باشد، از امروز نمى آورند برايم كسى را كه به چنين كارى برگردد مگر آنكه او را با شمشير بكشم همانطوريكه مرتد كشته مى شود، سپس دستور داد و درخت را قطع كردند.( شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد 1/59) اين درخت همان درختى بود كه مسلمانان زير آن با رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بيعت كردند و بر دفاع از او و اهل بيت او عهد بستند! 3 )ابن قتيبه در كتاب خود ذكر مى كند كه: مردى به عمر گفت: نزديك شوم; من به تو حاجتى دارم؟ عمر گفت: نه مرد گفت: بنابراين مى روم و خداوند مرا از تو بى نياز مى كند و از آنجا فرار كرد. پس عمر به دنبال او رفت و لباس او را گرفت و گفت: چه حاجتى دارى؟ مرد گفت: مردم تو را مبغوض مى دارند، مردم تو را مبغوض مى دارند، مردم تو را نمى پسندند ـ سه مرتبه اين كلام را تكرار كرد ـ . عمر گفت: چرا، واى بر تو؟ مرد گفت: بخاطر زبان و عصاى تو.( الامامة و السياسة، ابن قتيبة 1/20) 4) ابن ابى الحديد مى گويد: در اخلاق و سخن گفتن عمر، جفا، بى حيائى، سنگدلى شديد، سختگيرى، خشونت برخورد و ترشروئى دائمى وجود داشت.( شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد 1/61، صحاح، جوهرى 5/2108) تازه اينها در مقابل ان هجوم به خانه دختر حضرت محمد ( ص ) خيلي كوچكند باشه اين دفعه بار خوشحال كردنت نمينويسم يا علي يا اميرالمؤمنين يا مولا المتقيان . يا امام الدين. يا عين الله. يا مولا المتقين يا امام المتّقين يا ولي الله يا خليفه الله يا حجه الله يا وصي رسول الله يا اسدالله يا حيدر کرار يا سيد عرب يا سيدالمسلمين يا ابو تراب يا فاروق الأمة يا صديق الاكبر و و و و نه پوزش همان بهتر است مثل سابق بنويسم چراكه بعضي از دزدان القاب بعضي از اين القاب را دزديده اند و بروي غاضبان امامت گذارده اند . و اينكه اين اسمي است كه الله سبحان تعالي براي ايشان انتخاب كرده اند . وقتيكه حضرت علي ( ص ) كه در داخل كعبه متولد شده بودند پيش اخرين وصي حضرت ابراهيم ( ع ) حضرت عمران بن عبدالمطلب ( ع ) جناب ابوطالب اوردند بعد از شكر الله سبحان و تعالي چنين فرمودند : يا رب هذا الغسق الدجى و القمر المبتلج المضىء بين لنا من حكمك المقضى ماذا ترى فى اسم ذا الصبى اى پروردگار صاحب شب تاريك و ماه نور دهنده از حكم مقضى خود براى ما آشكار كن كه اسم اين كودك را چه بگذاريم. بعد هاتفى ندا كرد: خصصتما بالولد الزكى و الطاهر المنتجب الرضى فاسمه من شامخ على على اشتق من العلى شما دو نفر (ابوطالب و فاطمه) اختصاص يافتيد بفرزند پاكيزه و برگزيده و پسنديده پس نام او على است و على از نام خداوند على الاعلى مشتق شده است. پس يا علي |
135 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
جناب آقاي عبد الغفار برو پيش آخوند سر کوچتون بگو بهت ياد بده چطوري جواب سوال رو ميدن ؟؟؟ در ضمن دعاي کافران مشرک نزد خدا ...... پس زياد به خودت فشار نيار |
136 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
با سلام جناب mohamad كدام حاشيه اخوي ؟؟؟ كسي كه هدفي دارد بايد چشمشو باز كنه كوشش باز كنه با زبان خوش حرف بزنه نباشه . گفتي فشار يك نگاه به نظرات خودت بنداز خدا وكيلي ترا به اولي و دومي و اون سومي قسمت ميدم ببين كي بخودش فشار مياورد ؟؟ ميگي فشار نياوردي بيا برايت اثبات ميكنم : خودت گفتي : من که اين القاب علي رو ميدونم . اولاً بيتربيت نباش حضرت علي ( كرم الله وجهه ) حداقل . در ثاني اگر ايت القاب را براي حضرت علي ( ص) قبول داري پس چرا به اونهائي كه از اين القاب براي خودشان استفاده كردند تبري نميجوئي . مخصوصاً لقب امير المومنين . الصديق الاكبر , الفاروق . لعنت خداوند بر كافران. لعنت خداوند بر مشركان. و لعنت خداوند بر منافقين . و لعنت خداوند بر دشمنان حضرت محمد (ص ) و خانواده پاكش . يك حديث مهمان من باش تا فشارت را بياورد پائين : ابن عساكر از علماي اهل در تاريخ مدينه دمشق ، از ابن عباس نقل مى كند كه ميگفت : فتنه اي در پيش است ، هركس از شما با آن روبرو شد ، به دو چيز تمسّك جويد : كتاب خدا و على ابى طالب عليه السلام ؛ زيرا شنيدم كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در حالى كه دست علي عليه السلام را گرفته بود ، ميفرمود: « اين ( علي ) نخستين كسي است كه به من ايمان آورد و اوّل كسي است كه در روز قيامت با من مصافحه مى كند و او فاروق اين امّت است كه ميان حق و باطل جدايي مى افكند. او ( علي ) آقا و رييس و مولا مؤمنان است و مال پناه و دشمت ستمگران . او صديق اكبر بزرگترين راستگو و او درِ « مدينه علم » من است كه از آن مى توان به سوي من آمد و او خليفه و جانشين من بعد از من است . » تاريخ مدينه دمشق ج42 ص 42 و 43 يا علي |
137 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمان الرحيم جناب mohamad بنده نميدانم شما در چه محيطي و توسط کدام مربي رشد يافته اي و تربيت يافته اي. و همچنين نميدانم که در طول زندگي خود از چه کساني آزار و اذيت ديدهاي. فقط امري که واضح است اين است که شما اکنون قصد انتقام داري.و به تنها چيزي که ميانديشي مسخره کردن و استهزاء تشيع است. اين روش شما مصداق بارز اين آيه شريفه است: «الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا و غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ» «همانان كه دين خود را سرگرمى و بازى پنداشتند، و زندگى دنيا مغرورشان كرد. پس همان گونه كه آنان ديدار امروز خود را از ياد بردند، و آيات ما را انكار مىكردند، ما [هم] امروز آنان را از ياد مىبريم.» حال انتخاب با شما است. يا به جک گويي و متلک گويي و سخنان غير علمي و غير قرآني و غير عقلاني ادامه ده و يا از خداي خود شرم کن و قبل از نوشتن انديشه کن. ********************************** جناب mohamad اين را بدان که شما اول شخصي نيستي که از در تمسخر بر شيعه وارد شده اي. سالها قبل از تو عمر از اين در وارد شد: «عمر مي گويد: در زمان نبي اکرم مردي بنام عبدالله كه ملقب به حمار (الاغ) بود، وجود داشت. او رسول الله را مي خنداند. آنحضرت او را بخاطر شراب خواري، حد زده بود. روزي، همين شخص را (بخاطر شراب خواري) نزد رسول خدا آوردند. پيامبراکرم دستور داد تا او را حَد بزنند. يکي از حاضران گفت: خدايا! او را لعنت کن. چقدر شراب مي خورد. نبي اکرمفرمود: «او را لعنت نکنيد. بخدا سو گند تا جاييکه من مي دانم او خدا و رسولش را دوست دارد»» (بخاري: كتاب حدود: باب زدن با شاخة درخت خرما وكفش) آيا يک عقل سليم قبول ميکند که جناب خاتم النبيين (صلي الله عليه و آله) چون در سلاطين در رکاب خود دلقک و منجيک داشته است؟ آيا عقل سليم قبول ميکند که ايشان مردم را از لعنت کردن يک نفر بازدارد و در عين حال از ملقب شدن و بيآبرويي او بواسطه لقبش (حمار) جلوگيري نکند؟ آيا ممکن است چنين شخص بيآبرويي را که دائم شراب ميخورد را خداوند چنان دوست بدارد که پيامبر براي او سوگند ياد کند؟ >>>>> آيا اين حديث جز براي تمسخر مقام بلند مرتبه خير البشر است؟ (نعوذ بالله) <<<<<< حال به اين حديث توجه کن: «عمر ميگويد: در سه مورد، نظر من با وحي پروردگار موافق گرديد: يكي اينكه گفتم: اي رسول خدا! چقدر خوب است كه در مقام ابراهيم نمازبخوانيم. خداوند اين آيه را نازل كرد: وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى دوم اينكه گفتم: اي رسول خدا! چقدر خوب بود كه شما همسران خود را دستور مي داديد تا حجاب نمايند. زيرا انسانهاي خوب و بد با آنان سخن ميگويند. آنگاه، آية حجاب نازل شد. سوم، زماني كه همه همسران رسول الله با وي درگير شدند، من به آنها گفتم: اگر رسول الله همة شما را طلاق دهد، خداوند متعال همسران بهتري از شما به او عنايت خواهد فرمود. آنگاه، آية معروفِ عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبَدِّلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ در اين باره نازل شد.»( کتاب نماز: باب آنچه در باره قبله آمده است) آيا يک انسان سليم النفس ميتواند قبول کند که غيرت عمر در مورد همسران رسول اکرم( صلي الله عليه و آله) بيشتر از خود ايشان بوده است؟ آيا خيرالبشر نعوذبالله در غيرتش نقصي بود که عمر قبل از <خدا> و قبل از <رسول> متوجه آن شد؟ >>>>>>>>>> آخر توهين و ياوه گويي و تمسخر شيعه تا کجا؟ <<<<<<<<<<< فحاشي هاي شما اهل عمر به تشيع حد و مرزي نميشناسد تا جايي که حتي حاضر هستيد براي توهين به تشيع به صنم خود نيز توهين کنيد: « ابوهريره مي گويد: روزي، نزد رسول الله نشسته بوديم كه فرمود: «خواب ديدم كه در بهشت هستم. در آنجا چشمم به زني افتاد كه كنار قصري، وضو مي گرفت. پرسيدم: اين قصر، مال چه كسي است؟ (فرشتگان) گفتند: از آنِ عمر است. بياد غيرت عمر افتادم. پس پشت كردم و رفتم». عمر با شنيدن اين سخنان، به گريه افتاد و گفت: اي رسول خدا! آيا در مورد تو هم به غيرت مي آيم؟! » (صحيح بخاري:كتاب آغاز آفرينش:باب(6): وصف بهشت و اينكه هم اكنون وجود دارد) واقعا معني اين حديث چيست؟ آيا اگر آن کاخ متعلق به شخص ديگري بود نعوذبالله پيامبر اکرم از در بيغيرتي وارد ميشد؟ معني جمله عمر چيست؟ آيا غيرت رسول و غير رسول ميشناسد؟ يعني واقعا عمري که به پيامبر توصيه ميکرد حجاب زنانش را تصحيح کند حال خود حاضر است که اجازه دهد پيامبر به تماشاي زنان او بيايد؟ >>>>> آيا بي غيرتي و بيشرفي و بيناموسي دشمنان شيعه حد و مرزي هم دارد؟؟ <<<< براستي آيا ممکن است عمري که به احکام الهي واقف نبود حاکم جهان اسلام باشد؟ « از عمر روايت است كه او يك سال قبل از شهادتش به مردم بصره، چنين نوشت: مجوسيهايي را كه با محارم خود، ازدواج كرده اند، از يكديگر جدا كنيد. بايد گفت: كه عمر از مجوس، جزيه نمي گرفت تا زماني كه عبد الرحمن بن عوف گواهي داد كه رسول الله از مجوس هجر، جزيه گرفت. (آنگاه عمر دستور داد تا از آنها جزيه بگيرند).»(صحيح بخاري:كتاب جهاد :صلح با ذمي ها) پس عمر تا يک سال مانده به پايان کارش احکام خدا را اشتباه اجرا ميکرده است؟؟؟؟؟ آنهم عمري که شما اعتقاد داريد که به او الهام ميشده است؟ «مي گويد: نبي اكرم فرمود: «در ميان بني اسرائيل كه قبل از شما مي زيسته اند، مرداني وجود داشت كه پيامبر نبودند ولي به آنها الهام مي شد. اگر در ميان امت من، يكي از آنها وجود داشته باشد، آن شخص، عمر خواهد بود» (صحيح بخاري:مناقب عمر) کجا بود الهام به عمر هنگامي که از او تفسير آيات را ميپرسيدند؟؟ اين غلو گويي ها براي کدامين منظور است؟؟ البته اين توهين ها و غلوگويي ها و گزافه گويي ها فقط محدود به عمر نميشود: «اشتكى رسول الله ثلاثة عشر يوما ، فكان إذا وجد خفة صلى ، وإذا ثقل صلى أبو بكر» ****************************** احاديث حيرت آور شما بس نبود ترجمه هاي شگفت انگيز نيز به آن افزوده شد: «او را نابغه لقب داده و فرموده: ((لم أر عبقرياً يفري فريه)) (من هيچ نابغه اي را نديده ام كه قدرت انجام دادن كارهاي او را داشته باشد).»؟؟؟؟؟!!!!!! اولا عبقريا به هيچ عنوان معني «نابغه» را نميدهد. عبقري به معني سيد و رئيس است. دوما اين چگونه رئيسي است که مرئوس عمر وعاص در واقعه ذات السلاسل ميشود؟؟؟ چگونه است که پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) اسامه جوان را بر او رئيس ميگرداند؟ سوما اصل اين حديث جعلي اين است: «وثبت في الصَّحيحين من حديث ابن عمر وأبي هريرة أنَّ رسول الله صلَّى الله عليه وسلَّم قال: ((بينا أنا نائم رأيتني على قليب فنزعت منها ما شاء الله ثمَّ أخذها ابن أبي قحافة فنزع منها ذنوباً أو ذنوبين وفي نزعه ضعف - والله يغفر له - ثمَّ أخذها ابن الخطَّاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقرياً من النَّاس يفري فريه حتى ضرب النَّاس بطعن)» http://www.al-eman.com/Hadeeth/viewchp.asp?BID=12&CID=623 عجب!!!! توانايي عمر از ابوبکر و پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) نيز بيشتر ميشود!!! *************** در ادامه شما گفته ايد: «مردي خيرخواه و در اجراي عدالت و حق طلبي مشهور بوده است.» عجب!!! اين گفته شما در تعارض کامل با اين آيه شريفه است: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِه وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ » طبق نص صريح قرآن شرک ظلم است حال چگونه عمر مشرک عدالت طلب و حق طلب بوده است؟؟؟ جناب mohamad عجب آنکه شما حتي براي عمر قبل از اسلام از واژه «حضرت» استفاده ميکنيد. آيا واقعا يک مشرک شراب خوار لايق اين کلمه بوده است؟ آيا واقعا انديشيده اي که اين متن شما دفاع از عمر است؟ متني که در آن شرک و کفر و شراب خواري و فساد عمر پيش از اسلام سخن گفته اي؟ راستي اين عمر «چهار شانه» چرا هيچگاه سواري کردن را به خوبي نياموخت؟ آيا ممکن است چنين شخصي بر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام)برتري داشته باشد؟ ************** بعد از روزها تهديد به «شکستن پشت ما» متني را کپي و پيست کرده اي که خود بزرگترين گواه بر شخصيت فاسد عمر است. عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
138 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 10 آذر 88 - 00:00:00
بازم حاشيه رفتين اين نشانه کم آوردن است . و من ديگه کاري با اين مطلب ندارم / موفق باشيد و خدا هدايتتون کنه . وقتي مکه رفتين اونجا بيشتر بينديشيد . من ديگه پي ام نميدم چون خودمم نميدونم چي ميپرسم چي جواب ميگيرم . همش ميگين علي . عمر و.... من چي ميگم شما چي ميگين . |
139 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 10 آذر 88 - 00:00:00
بد نييست که اين همه ميگين صحابه اين و اونه آيه 100 از وره توبه رو خودتون برين و ترجمش رو بخونين . وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿توبه آيه ١٠٠﴾ و پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و کساني که با نيکوکاري از آنها پيروي ميکنند و..... ادمه اين ترجمه رو بد نيست يه بار هم قران رو بخونيد .... |
140 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 10 آذر 88 - 00:00:00
اشکال نداره واستون معني ميکنم وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار، و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند، خدا از ايشان خشنود و آنان [نيز] از او خشنودند، و براى آنان باغهايى آماده كرده كه از زير [درختان] آن نهرها روان است. هميشه در آن جاودانهاند. اين است همان كاميابى بزرگ |
141 |
نام و نام خانوادگي: mohamad -
تاريخ: 11 آذر 88 - 00:00:00
موفق و مويد باشيد . درود بر اسلام . درود بر خلفاي راشدين من هر چي ميگم باز ميام اول خط . هرف ديگه اي ندارم چون وقت ندارم به اين چرنديات بيش از اين گوش بدم . خدا به راه راست هدايتتون کنه . خدا همه مسلمين را به راه راست هدايت کنه . به اميد روزي که اسلام واقعي سراسر جهان را بگيرد . فقط اين رو بگم من اوليا رو با هم مقايسه نميکنم . و همه براي من يکسانند . اينم بدونيد . اسلام ريزه کاريهاي زيادي داره . لطفا ديگه هم شما مطالب قبليتون رو کپي پست نکنين واسه من چون من به هيچ کدوم توجهي ندارم . من ديگه به اين سايت هيچ وقت سر نميزنم . از خدا ميخوام که کمکتون کنه . والسلام |
142 |
نام و نام خانوادگي: متا -
تاريخ: 12 آذر 88 - 00:00:00
شماها همه حيوونيد که به خلفاي راشدين توهين ميکنيد اکر اين مزخرفات شمادرست باشه بس جرا رسول خدا داماد عمر است |
143 |
نام و نام خانوادگي: عبد الجبار!!! -
تاريخ: 17 آذر 88 - 00:00:00
علي داماد پيغمبر ............. براي فاطمه همسر براي شادي و غمها ............ علي از هر کسي بهتر سلام بر موحدان ........... و لعنت خدا بر مشرکان و کافران جناب (( متا )) که گفتي : شماها همه حيوونيد که به خلفاي راشدين توهين ميکنيد اکر اين مزخرفات شمادرست باشه بس جرا رسول خدا داماد عمر است جواب : اي که گفتي بر ابي بکر و عمر لعنت مکن ------------------------ زان که شايد حق تعالي کرده باشد رحمتش آنجه با آل نبي کردند گر بخشد خداي -------------------------------- هم ببخشايد ترا گر کرده باشي لعنتش بر قاتلان دخت گرامي رسول. سيده ي بتول. حضرت فاطمه ي مرضيه ( سلام الله عليها) ...... لعنت.لعنت لعنت. اگر حيوان به کسي ميگن که بر افراد قاتلي که به دختر رسول الله (ص) بي حرمتي کردند و کشتنش لعنت ميکنه. خيلي ببخشيدا پس تمامي ملائک به قول شما حيوانند که اين قاتلان ملعون را لعن ميکنند؟! بر غاصبان ولايت و خلافت بر حق حضرت مولا الموحدين. مولا المتقين. سيد الاوليا. اسد الله. عين الله. وجه الله. سر الله. يد الله.نور الله. سيف الله. صديق اکبر. فاروق اعظم. قسيم النار والجنه. قاعد الغر المحجلين. قالع کفار. شير دادار. حيدر کرار.( صلوات الله و سلامه عليه.)........لعنت. يا الله. |
144 |
نام و نام خانوادگي: مسلمان -
تاريخ: 23 آذر 88 - 00:00:00
و اعتصيمو به حبل الله جميعا و لا تفرقوا قرآن را خوب بخوانيد و عمل كنيد چون نه شيعه نه سني جايي در امت واحد ندارد واي بر هر دو گروه |
145 |
نام و نام خانوادگي: پيرو سنت رسول الله - يعني سوني -
تاريخ: 26 آذر 88 - 00:00:00
درود بر تو اي مسلمان ولي من بهت توصيه ميکنم نه به تو به همه مسلمانان کتابهايي که تو اين سايت هست رو دانلود کنيد تو گوگل سرچ کنيد کتاب هاي سايت عقيده |
146 |
نام و نام خانوادگي: پيرو سنت رسول الله - يعني سوني -
تاريخ: 26 آذر 88 - 00:00:00
اهل شيعه توجه کنن به جاي شبکه سلام شبکه نور رو نگاه کنيد بلکه يه کمي از راه کج به راه راست هدايت بشيد اين شبکه که افرادي دارن مديريتش ميکنن که نافشون رو اهل شيعه زده همش خرافه گويي و کفري بيش نيست . به قول معروف جم کنيد کازه کوزتون رو . بزاريد مردم عبادتشون رو بکنن . نه بت رو واسطه بين خودشون و خدا بکنن و ...... درود بر اهل سنت که خودشون رو به خدا اينقدر نزديک ميبينن که نيازي به شرک و واسطه ندارند و امامان و فرستاده هاي خدا رو فقط يه وسيله ميدونن نه واسطه .. درود بر مردم مکه . درود بر امت مسلمان سوني . لعنت بر مشرک و کافر و کساني که به اوليا تو هين ميکنن بريد قران بخونيد نه مفاتيح .... بدبخت هاي بي چاره .. شما کلام قمي رو از کلام خدا بيشتر مطالعه ميکنيد واسه همين انتظار زيادي ازتون نميره والسلام صدق الله العظيم |
147 |
نام و نام خانوادگي: مهدي. اسرين -
تاريخ: 02 دي 88 - 00:00:00
برادر ديني من عزيز دل .شما كه قرآن خدارو خوب ميخوني چرا اين حرفرو ميزني ..حتما متوجه مفاهيم قرآن نشدي چون اگه متوجه ميشدي به اينصورت حرف نميزدي ..... براي همگي تون متاستفم...................................... |
148 |
نام و نام خانوادگي: سيد کميل قبادي -
تاريخ: 10 دي 88 - 00:00:00
تمام آيات قرآن همين است به قرآن حرف يزدان اين جنين است به کوري دو چشم اهل سنت فقط مولا علي امير المومنين است عبادت بي ولايت حقه بزيست اساس مسجد ساختنش بتخانه سازيست چرا سني نمي خواهد بفهمد وضوي بي ولايت اب بازيست |
149 |
نام و نام خانوادگي: امير حسين -
تاريخ: 29 دي 88 - 00:00:00
خاک تو سر همتون, دنيا داره 4 نعل پيشرفت ميکنه شماها هنوز در بند خليفه و امام زمان و مکان موندين بازم خاک تو سر همتون خاک تو سر همتون خاک تو سر همتون خاک تو سر همتون |
150 |
نام و نام خانوادگي: ص.صالح -
تاريخ: 30 دي 88 - 00:00:00
با سلام به آقاي امير حسين اينو بدون اگه امام زمان(عج)نباشه نميتوني 4نعل پيشرفت كني بلكه 4نعل ميان رو سر تو رژه ميرن تا بفهمي دنيا دست كيه اومدي نشستي و بعد با خودت گفتي بذار منم يه حرفي بگم فكر كردي اين حرفا يعني اينكه شما خيلي در حال پيشرفت و به روز شدني نه بابا شما خيلي از دنياپرتي بهت توصيه ميكنم يكم مطالعه كني بعد اظهار وجود كني ياعلي |
151 |
نام و نام خانوادگي: حسين علي نژاد -
تاريخ: 17 بهمن 88 - 00:00:00
با سلام همانطور که در کتب اهل سنت وارد شده زماني که عمر مشرک بود و اراده کرد که پغمبر را به خاطر گسترش روزافزون اسلام و مسلمانان به قتل برساند و سر خواهرش را به خاطر اسلام آوردنش و قرآن خواندنش شکست و صورت دامادش را مجروح ساخت . تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 174 – 175 و تاريخ المدينة ، ابن شبة النميري ، ج 2 ، ص 657 – 659 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 44 ، ص 34 – 35 و الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 267 – 269 و... . آيا دليلي در تاريخ وجود دارد که خواهرش او را بخشيده باشد و از حقش درگذشته باشد تا بخاطر شکستن سر زن مسلماني و مجروح ساختن صورت مسلمان ديگري عذاب نشود ؟ باتشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي دليلي وجود ندارد كه ثابت كند، خواهر عمر و داماد او و نيز كنيزكاني كه توسط عمر به خاطر اسلام آوردن كتك خورده بودند ، از عمر راضي شده باشند . مووفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
152 |
نام و نام خانوادگي: م.نور -
تاريخ: 30 بهمن 88 - 00:00:00
سلام اگر عمر نبود همه ي آتش پرست بوديد |
153 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 01 اسفند 88 - 00:00:00
با سلام جناب م.نور مگر ايشون پيغمبر بود كه اينچنين ميگوئي . استغفرالله . ثانيا گناه اون كسانيكه بخاطر دزدي مقام امامت فرصت شنيدن سخنان حق را از دست دادند و نامسلمان از دنيا رفتند گردن كيست . ايا ميدوني چند ميليار نفر هستند . يك حساب سر انگشتي يكصد ميليارد + چهار و نيم ميليار . گناه اينها گردن كيست . يا علي |
154 |
نام و نام خانوادگي: کرد آمدم سني ميرم -
تاريخ: 02 اسفند 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام به همه اول هم نژادي هام بعد هم مذهبي هام(نژاد رو بر مذهب ترجيح نميدم!!!) من شافعي مذهب اهل شهرستان مريوان استان کردستان انقدر حرف دارم که نميدانم از کجا شروع کنم.به جاي انکه به حل يا تفاهم اختلافات بپردازيد براي همديگه شاخ ميشيد.با فوش وناسزاگويي اتش فتنه را افروزتر ميکنيد.اگه من مدير اين سايت بودم هر نظري را داخل سايت نميگذاشتم تا مثلا قدرت برتر مشخص بشه.به هر حال فقط ميتونم بگم متاسفم براي خيلي ها مثل پيامر(ص)وخلفاي راشدين و عشره مبشره و اصحاب و تابعين و و و و . . . که ماها بايد راهشون و ادمه بديم. شما رو به خدا خودتون رو با حرفهايي که ميزنيد کافر نکنيد.(قصد نصيحت نداشتم ندارم و نخواهم داشت خودتون از من عاقلتر يد) چون نظرها خيلي زياد بودند همشون رو نخوندم.فقط جواب چند تا از اونها رو ميدم.(البته جواب جواب هم که نه) 1-شايد نفرت برادران همنژادي از حضرت عمر (رض)اينه که ماها رو از آيين قبل از اسلامييمان جدا کرد وآييني تازه به نشان داد شايد براي اينکه جلوي زنا را به شدت و با جديت گرفت(همان صيغه ي آپديت شده=>توهين نيست باور اول مذهبي بعد شخصي منه) وبا شايد هاي ديگر.......... 2حضرت عمر (رض)چه بخوايد چه نخوايد خليفه دوم اسلام بوده وهست.چه بخوايد چه نخوايداسلام رو پذيرفته وتا آخرين لحظه حيات هم از کم نظيران اسلام بوده وهست مانند حضرت علي(کرم الله وجه).چه بخوايد چه نخوايد پيامبر(ص)اورا دوست داشته ودرباره ايشان حديثها دارد.چه بخوايد چه نخوايد چه بدانيد چه ندانيد حضرت علي(کرم الله وجه)بعد از خودش پيشنهاد کرده ولي نتيجه آخر رو به شورا واگذلر کرده(خودش شورا رو تعيين کرد)وچه بخوايد چه نخوايدهاي زياد ديگر ........................................................................................................................................................ 3دانستني هايي درباره حضرت عمر(رض): اولين کسي که نام اميرالمومنين رابراي جانشين پيامبر(ص)انتخاب کرد وبر خود نهاد اولين کسي که سال هجرت پيامبر(ص)را مبدا تاريخ اسلام کرد اولين کسي که پيشنهاد جمع آوري قرآن را به حضرت ابوبکر(رض)کرد اولين کسي که قانون مجازات شراب خواري را 80 ضربه اعلام کرد اولين کسي که در بازار کشيدن کالاها رابا پيمانه اي خاص تصويب کرد توسعه اسلام وجانفشاني ها و خدمات ديگر بماند(جنگها-مالياتهاي عادلانه-تقسيم بندي ممالک اسلام به استانها-و.........) 4يک داستان خيلي کوتاه شده: خالد بن وليد سر لشکر يکي از سپاه هاي اسلام به طرف قبيله اي که از اسلام برگشته بودند رفت ومجبور به جنگ با آنها شد به محض کشتن رئيس قبيله با زن رئيس قبيله........خبر به خليفه رسيد حضرت ابوبکر(رض)بخاطر خدمات زياد خالد واينکه از پهلوانان اسلام بود از اين کار بيشرمانه اش چشم پوشي کرد اماحضرت عمر(رض)خيلي سعي کرد که خالد را بخاطر کارش مجازات کند اما بخاطر خليفه هيچ نتوانست بکند بعد از خليفه نوبت به اميرالمومنين رسيد يکي از اولين کارهايش مجازات خالد بود براي زير پا گذاشتن قوانين. 5البته شايد بعضي ها کار خالد را زياد بد شايد هم اصلا بد ندانند زيرا ...... ويا اينکه حضرت عمر(رض)را کينه اي بدانند ولي اصلا چنين نيست=>دليل:لطفا به کلمه (فاروق)خيلي خيلي توجه کنيد دستام خسته شد حيف که فقط کمي شو گفتم(نوشتم) در هيچ کجاي اين متن قصد توهين نداشتم به اميد آشتي يا حل و به تفاهم رسيدن ويا ياهاي ديگر........ جواب نظر: با سلام |
155 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 02 اسفند 88 - 00:00:00
جناب م.نور عليکم بنده 100 در صد با شما موافق هستم. اگر عمر نبود ما از کجا ميفهميديم که آتش چيست که آن را پرستش نکنيم؟ عمر آتشي بود به خرمن دين اسلام که خلق شد تا مردمان به واسطه برائت از او صراط مستقيم را بيابند. يا علي |
156 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 03 اسفند 88 - 00:00:00
سلام عليکم آقاي کرد آمده و سني رفته بنده نظرات شما و ديگر دوستان را خواندم و بايد عرض کنم خيلي برايم جالب بود اولا از نظرات روشنگرانه گروه پاسخ به شبهات تشکر ميکنم واقعآ عالي و بدون نقص و صحيح جواب داده اند. جناب اقاي کرد تفکر چيز بسيار خوبي است بدعتهاي عمر نه تنها به اسلام بلکه به انسانيت ضربه زده است چرا تاريخ را مطالعه نميکنيد؟ من به يکي از بدعتهاي عمر شما اشاره ميکنم: اصلاة خير من النوم دليل تحريم صيغه توسط عمر ترويج زنا و فساد بود در ضمن شما که دم از علم و سواد ميزنيد لطف فرموده و مادر و عمه و خواهر اين جناب عمر را به ما معرفي کنيد. از لطف و عنايات شما متشکرم خدانگهدار |
157 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 03 اسفند 88 - 00:00:00
در سوره نساء ـ آيه 24 آمده است : «فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فريضة و لا جناح عليکم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة، ان الله کان عليما حکيما» . پس چنانکه شما از آنها بهرهمند شديد (متعه کنيد) مهر معين که مزد آنها است واجب است به آنها بپردازيد، و باکي نيست بر شما که پس از تعيين مهر به چيزي رضايت دهيد و همانا خدا دانا و آگاه است. و همه قبول دارند که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم متعه را جايز دانسته و اجازه دادند و اصحاب در دوران حضرت، تمتع کردند.ولي اختلافشان در اين است که آيا اين حکم نسخ شده يا نشده است.اهل سنت معتقدند که نسخ شده و حرام شده در حالي که قبلا حلال بوده است، و نسخ در سنت رخ داده است، نه در قرآن ولي شيعيان معتقدند که اين حکم نسخ نشده و تا روز قيامت، حلال است. بنابراين، بحث فقط مربوط ميشود به نسخ شدن يا نشدن آن.و با بررسي کردن سخنان هر دو گروه، حق براي خواننده روشن ميشود و بيگمان هر جا حق باشد، بدون هيچ تعصب و عاطفهاي، از آن پيروي خواهد شد. دليل شيعيان که معتقدند اين حکم نسخ نشده و تا قيامت پا بر جا است اين است که ميگويند : براي ما ثابت نشده که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از آن نهي کرده باشد و ائمه ما که از عترت طاهره پيامبرند نيز قائل به حلال بودن آن هستند، و اگر نسخي ازسوي پيامبر صورت گرفته بود، قطعا ائمه اهل بيت و در رأس آنان حضرت علي آن را ميدانستند چرا که اهل بيت از آنچه در درون بيت ميگذرد آگاهتر از ديگراناند.ولي آنچه نزد ما ثابت شده اين است که خليفه دوم عمر بن خطاب آن را نهي کرد و به اجتهاد خودش که علماي اهل سنت نيز بر آن شهادت ميدهند، تحريم نمود.و ما بهر حال حکم خدا و رسولش را به خاطر رأي و نظر شخصي و اجتهاد عمر، رها نميکنيم و تغيير نميدهيم.اين است خلاصه سخنان شيعيان در مورد حلال بودن متعه.و اين سخن بحقي است زيرا تمام مسلمانان مأمور به پيروي از احکام خدا و رسولش هستند و هر که خلاف خدا و رسولش حکم کرد، هر قدر هم درجهاش بالا باشد، مردود است زيرا در اجتهادش مخالفت صريح با نصوص قرآن و سنت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نموده است. اما اهل سنت و جماعت معتقدند که متعه حلال بوده و قرآن آن را تأييد کرده و پيامبر به آن اجازه داده و اصحاب هم انجام دادهاند ولي پس از اين، نسخ شده و در نسخ کنندهاش اختلاف دارند. برخي ميگويند که پيامبر پيش از وفاتش آن را نسخ کرد و برخي معتقدند که عمر بن خطاب آن را تحريم نمود و ميگويند که: سخن او حجت است. آنان که متعه را تحريم ميکنند به اين دليل که عمر آن را حرام کرده و کار او لازم الاجرا است، ما با اينها بحثي نداريم زيرا فقط از راه تعصب چنين ميگويند وگرنه چطور ميشود مسلماني سخن خدا و رسولش را رها کند و با آنها مخالفت نمايد و دنبالهروي ازانساني کند که اشتباهش زياد است.تازه اين نوع اجتهاد در موردي ممکن است پذيرفته شود که سخن صريحي از کتاب و سنت نباشد، ولي اگر نصي و سخن صريحي بود، هيچ کس حق انتخاب از پيش خود ندارد "و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضي الله و رسوله أمرا أن يکون لهم الخيرة من أمرهم، و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبينا " (23).هيچ مرد مؤمن و هيچ زن مؤمنهاي در کاري که خدا و رسولش حکم کردهاند را اراده و اختياري نيست و هر کس مخالفت کند، به گمراهي سختي افتاده است. و هر که اين اصل را قبول ندارد، لازم است که در معلومات خود تجديد نظر کند و مفاهيم شرع را فرا گيرد و قرآن و سنت را بياموزد چرا که قرآن در همين آيهاي که گذشت و در آيات زياد ديگري اعلام کفر و گمراهي کسي که به قرآن و سنت تمسک نجويد کرده است. و اما دليل از سنت نبوي، اين هم بسيار است.و به اين سخن پيامبر اکرم بسنده ميکنيم که فرمود: «حلال محمد حلال الي يوم القيامة و حرامه حرام الي يوم القيامة» ـ حلال محمد (ص) حلال است تا روز قيامت و حرام او حرام است تا روز قيامت. به آنان که ميخواهند ما را قانع کنند به اينکه کارهاي خلفاي راشدين و اجتهادهاي آنان براي ما لازم الاجراء است ميگوئيم: «أتحاجوننا في الله و هو ربنا و ربکم و لنا أعمالنا و لکم أعمالکم و نحن له مخلصون» (24). شما با ما در مورد خداوند جدال و بحث ميکنيد، حال آنکه او پروردگارما و پروردگار شما است و ما مسئول اعمال خود و شما مسئول اعمال خويشتن هستيد و ما به خدايمان اخلاص داريم . و بهر حال آنان که اين دليل را ميآورند، با ادعاي شيعه موافقت ميکنند و خود دليلي عليه برادرانشان از اهل سنت ميباشند.بنابراين، ما فقط با آن گروه که معتقدند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خود، اين حکم را تحريم کرد و قرآن را با حديث نسخ نمود، بحث داريم.و اينان در سخنان و استدلالهاي خود سراسيمهاند و اثباتهايشان تو خالي است که بر هيچ اساس محکمي، استوار نميباشد و در صحيح مسلم (يکي از معتبرترين کتابهاي اهل سنت) آمده است:اصحاب پيامبر در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و در زمان ابو بکر و قسمتي از زمان شخص عمر، به متعه ، عمل کردند(25) بنابراين اگر اين حکم در زملن پيامبر حرام شده بود ، اصحاب در زمان ابويکر و اوايل دوران عمر بن خطاب آن را ناديده نگرفته و به آن نهي پايبند ميشدند. عطاء گويد: جابر بن عبد الله براي عمره آمده بود، ما به منزلش رفتيم و دوستان سئوالهائي از او کردند، سپس نام «متعه» به ميان آمد.جابر گفت: آري! ما در دوران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و ابو بکر و عمر، به متعه عمل کرديم. پس اگر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از متعه نهي کرده بود، اصحاب نميتوانستند در دوران ابو بکر و عمر متعه کنند، همانطور که ملاحظه کرديد. بنابراين، حقيقت اين است که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از آن نهي نکرده و آن را تحريم ننموده است و اين نهي فقط از جانبعمر بن خطاب بوده، چنانکه در صحيح بخاري (يکي ديگر از معتبرترين کتابهاي اهل سنت) آمده است. مسدد گويد: يحيي از عمران ابو بکر روايت کرد و او از ابو رجاء از عمران بن حصين رضي الله عنه روايت کرد که گفت: آيه متعه در کتاب خدا بود و ما در زمان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم به آن عمل کرديم و قرآن آن را تحريم نکرد و پيامبر آن را نهي نفرمود تا از دنيا رفت. ولي يک نفر به ميل و نظر خودش، در اين باره چيزهائي گفت. راوي گويد: گفته ميشود که آن شخص عمر است (26). پس اي خواننده! خود ميبيني که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آن را تحريم نکرد تا از دنيا رفت، همانطور که اين صحابي اعتراف ميکند و ميبيني که حرمت متعه را به صراحت و بدون پرده به عمر نسبت ميدهد و اضافه ميکند که او به نظر خودش هر چه خواست گفت. و اين هم جابر بن عبد الله انصاري است که به صراحت اعلام ميکند: ما در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و ابو بکر، تمتع ميکرديم تا اينکه عمر در مورد عمرو بن حريث، آن را نهي کرد (27). و اگر برخي از اصحاب را بيابيم که در بعضي از اجتهادات عمر، با او هماهنگ و هم آواز هستند، جاي تعجب نيست زيرا در بحث فاجعه روز پنجشنبه ـ که قبلا گذشت ـ تذکر داديم که بعضي از اصحاب با عمر، هم رأي و هم فکر بودند که پيامبر هذيان ميگويد و ما را کتاب خدا بس است!! پس اگر اينان در آن روز، و در آن موقعيتحساس، رسول خدا را مورد اعتراض قرار دادند، بيگمان در بعضي از اجتهاداتش با او توافق نظر دارند، حال توجه کنيد به يکي از آنان که ميگويد: نزد جابر بن عبد الله بودم، شخصي آمد و به او گفت: ابن عباس و ابن زبير در مورد متعتين (متعة النساء و متعة الحج) اختلاف دارند. جابر گفت: ما هر دو متعه را در زمان رسول خدا انجام داديم، سپس عمر، نهي کرد و ديگر به آن کار باز نگشتيم (28). لذا به نظرم ميرسد، بعضي از اصحاب، نهي از متعه را به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نسبت داده اند تا موقعيت عمر بن خطاب را دريابند و نظرش را تصويب کنند.و گرنه پيامبر هرگز حکمي را که قرآن حلال نموده، تحريم نميکند، زيرا در تمام احکام اسلامي که خداوند آنها را حلال کرده است، يک حکم هم نمييابيم که پيامبر آن را تحريم کرده باشد و هيچ کس جز متعصبين و دشمنان چنين ادعائي را نکرده است، و اگر به زور بپذيريم که رسول خدا از آن نهي کرده، پس امام علي که نزديکترين افراد به رسول الله و عالمترين مردم به احکام است، چرا ميگويد: «ان المتعة رحمة رحم الله بها عباده، و لو لا نهي عمر ما زني الا شقي» (29) متعه لفظي است که خداوند به آن بندگانش را مورد لطف قرار داده و اگر نهي عمر از آن نبود، جز انسان جنايتکار، کسي زنا نميکرد. تازه خود عمر نيز تحريم را به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نسبت نداده و با تمام صراحت اعلام ميکند: «متعتان کانتا علي عهد رسول الله و أنا أنهي عنهما و أعاقب عليهما، متعة الحج و متعة النساء» (30). دو متعه در دوران رسول الله آزاد بود ولي من از آنها نهي ميکنم و کسيکه آنها را انجام دهد عقاب مينمايم: متعه حج و متعه بانوان. و اين مسند احمد بن حنبل است که بهترين گواه بر اختلاف شديد اهل سنت در اين مسئله است که برخي پيروي از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم کرده و آن را حلال ميداند و برخي پيروي از عمر بن خطاب کرده و آن را تحريم مينمايد. ابن عباس ميگويد: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم متعه کرد. عروة بن الزبير گفت : عمر متعه را تحريم کرد. ابن عباس (با ناراحتي) گفت: اين مردک چه ميگويد (ما يقول عريه) ؟ شخصي گفت: ميگويد که عمر از متعه نهي کرد. ابن عباس گفت: ميبينم که اينها هلاک ميشوند، من ميگويم، پيامبر گفت، و آنها ميگويند : عمر گفت! (31) من سخن پيامبر را بازگو ميکنم ولي آنها به گفته عمر و ابو بکر استناد ميکنند. در صحيح ترمذي آمده است: در مسئله متعه حج از عبد الله بن عمر سئوال کردند، گفت: حلال است.سئوال کننده ادامه داد: ولي پدرت از آن نهي کرده. ابن عمر پاسخ داد: آيا اگر مطلبي را پدرم نهي کند ولي پيامبر آن را بپذيرد، من امر پدرم را پيروي کنم يا امر پيامبر را؟! آن مرد گفت: بلکه امر پيامبر را (32).اما اهل سنت و جماعت، در متعه بانوان از عمر اطاعت کردند ولي در متعه حج با او مخالفت نمودند، در حالي که هر دو نهي در يک جا اتفاق افتاد. ولي آنچه براي ما اهميت دارد اين است که ائمه اهل بيت و شيعيانشان، با او مخالفت کرده و بر او اعتراض کردند و معتقد به حلال بودن هر دو متعه تا روز قيامت شدند.و بهر حال برخي از علماي اهل سنت نيز، از آنان تبعيت کردند که از آن جمله، دانشمند والا مقام تونس و امام جماعت مسجد زيتوني جناب شيخ طاهر بن عاشور رحمة الله عليه را نام ميبرم که در کتاب تفسير مشهورش «التحرير و التنوير» ، هنگامي که به آيه فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فريضة ميرسد، آن را حلال اعلام ميکند (33). آري! بايد علما و فقها در اظهار نظر و عقيدهشان آزاد باشند و هرگز به تعصب و عاطفه متأثر نشوند و در راه خدا، سرزنش سرزنش کنندگان، آنان را نلرزاند. پس از اين بحث کوتاه، ديگر جائي براي استهزاء و اعتراض اهل سنت نسبت به نکاح متعه نميماند جز اينکه کسي ره تعصب کور را بپيمايد و از هواي نفسش پيروي نمايد.و براي هميشه دليل قطعي و برهان روشن براي شيعه ميماند، چرا که حق همواره پيروز است و برتري دارد.و بر هر مسلماني لازم است که سخن امام علي عليه السلام را به گوش هوش بسپارد و در آن کمي تأمل و دقت نمايد که حضرت، متعه را رحمت و لطفي الهي معرفي ميکند و چنين هم هست، چه رحمتي بالاتر از متعه است که آتش شهوتي را فرو مينشاند که در اثر برافروخته شدن گاهي انسان را ـ چه زن و چهمرد ـ به صورت جانور درندهاي در ميآورد و چه بسا پس از فرونشاندن آن به زور سر نيزه، طرف مقابل را از بين ببرد. و بر عموم مسلمانان خصوصا جوانان لازم است بدانند که کيفر زناي محصنه، براي طرفين سنگسار کردن است، تا کشته شوند پس در اين صورت خداوند بندگانش را بدون لطف و رحمت نميگذارد که او خود خالقشان است و غرائز درونيشان را خود ايجاد کرده است و ميداند چه چيز آنان را آرامش ميبخشد، و اگر خداي بخشنده و مهربان به بندگانش لطف کرد و متعه را براي آنان حلال نمود، پس ديگر چه نيازي به زنا کردن ميماند جز اينکه انساني جنايتکار و بدبخت باشد که دست به چنين کار زشتي با آن پيامدهاي خطرناک بزند.درست مانند بريدن دست دزد که اگر بيت المالي باشد و نيازمندان و مستمندان را بي نياز سازد، ديگر کسي جز بدبخت و جنايتکار دست به دزدي نميزند. خداوندا از تو طلب آمرزش و مغفرت مينمايم! من در دوران جواني گاهي به خود ميگفتم که چرا اينقدر احکام اسلام ظالمانه و شديد است که دستور اعدام مرد و زني را فقط به خاطر يک عمل جنسي ميدهد که ممکن است هر دو طرف يکديگر را دوست داشته باشند! آن هم چه اعدامي؟ ! سختترين و شديدترين کشتن و در جلو روي تمام مردم، آنان را سنگسار کردن! آري، ممکن است چنين احساس را نزد بسياري از جوانان مسلمان، بخصوص در دوران معاصر بيابيم زيرا در مدرسه و خيابان و همه جا، اختلاط ميان زن و مرد وجود دارد و اين بي حجابيها و بد حجابيها هم بيشتر به اين عمل کمک ميکند.و اصلا عاقلانه نيست مسلماني را که ـ مثلا ـ در يک شهر مذهبي بزرگ شده است، مقايسه کنيم بامسلماني که در يک کشور غرب زده که در همه چيز ميخواهد از غرب تقليد کند، و بدينسان من نيز مانند بسياري از جوانان مسلمان در يک کشمکش دروني هميشگي ميزيستم، کشمکشي بين تمدن غربي يا بهتر بگويم غريزهاي که از من ميخواست پاسخ مثبت به آن بدهم و عقيدهاي که مرا از کيفر اخروي ميترساند چرا که در کشورهاي ما کار بسيار بدي مانند زنا، کمتر مجازات دارد! و اگر مسلماني از آن دوري جويد به حکم وجدانش ميباشد، تازه با آن جو فاسدي که وجود دارد انسان يا بايد به خودش فشار بياورد که در نتيجه ممکن است به بيماريهاي رواني خطرناکي گرفتار شود و يا اينکه خودش را فريب دهد و خدا را ناديده بگيرد و کم و بيش در منجلابهاي فساد و تباهي سقوط کند. حقيقت اين است که من اسرار اسلام را نيافتم و پي به آساني و سير در احکام اسلام نبردم تا روزي که شيعه را شناختم و در تمام عقيدههاي شيعيان گشايش و رحمت فراگير و حل همه مشکلات اجتماعي، اقتصادي و سياسي را يافتم و در خلال اين معتقدات بود که فهميدم احکام خدا، سهل و آسان است و هرگز نارسائي و خشونت در آن راه ندارد و خداي سبحان، مشقت و دشواري در دين براي ما قرار نداده است. 23 ـ سوره احزاب ـ آيه .36 24 ـ سوره بقره ـ آيه .138 25 ـ صحيح مسلم ـ ج 2 ـ ص 1023 ـ حديث 16 و .17 26 ـ صحيح بخاري ـ ج 5 ـ ص .158 27 ـ صحيح مسلم ـ ج 2 ـ ص 1023 ـ حديث .16 28 ـ صحيح مسلم ـ ج 2 ـ ص 1023 ـ حديث .17 29 ـ ثعلبي در تفسير کبيرش و طبري در تفسير آيه متعه در تفسير کبيرش. 30 ـ تفسير کبير فخر رازي (ضمن تفسير آيه فما استمتعتم به منهن... . 31 ـ مسند امام احمد بن حنبل ـ ج 11 ـ ص .337 32 ـ صحيح ترمذي ـ ج 3 ـ ص 185 ـ حديث .824 33 ـ التحرير و التنوير ـ الطاهر بن عاشور ـ ج 3 ـ ص .5 |
158 |
نام و نام خانوادگي: کرد آمدم سني ميرم -
تاريخ: 03 اسفند 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم باز هم سلام به همه خوانندگان اين سايت 1 در مورد پاسخ اولتون بنده با کمال شرمندگي ميگويم هيچ اطلاعاتي در دست ندارم درباره مطلبي که گفتيد(درباره مطلبي که گفتيد)شما ببخشيد 2 همان پاسخ اول قسمت دوم:بايد بگويم اصحابي مانند حضرت ابوبکر(رض) و حضرت عمر(رض) قبل از اسلام هم آنقدر توانايي داشتند که بر ديگر کشورها غلبه کرده و غارت و چپاول کنند سوال اينجاست چرا نکردند؟ 3 درباره پاسخ دومتان فقط کافي است به مساله شراب که در زمان پيامبر(ص) وحتي بعد از ايشان هم نوشيده ميشد واما وضعيت واقعي و حقيقي شراب نوشي توجه کافي را داشته باشيد(بعضي امور مرحله به مرحله از رده عادي خاج ميشده نه اينکه پيامبر(ص)يک دفعه به مردم بگويد که اي مردم فلان کار ديگر نه) ب:اولا انسان بطور کلي يا مسلمان هست يا نيست پس خدا و رسول و.... وحتي خود ما هم انساني را قبول نداريم که بگويد من مثلا15درصد يا 99درصد فقط مسلمان هستم(اسلام را قبول دارم) در مورد مرد و زن هم يا زن وشوهر هستن يا نيستن نميتوان با نام اسلام حد وسطي قايل شد وگفته شود اين کار حلال است يک زن و مرد را با چه عقلي ميتوان به مدت يک ساعت زن وشوهر دانست که بعد از يک ساعت ديگر نامحرم اند تنها هدف از اين کار به نظر من به دست گرفتن افسار انسانهاي امروزي است که عقلشان را به دست هوسشان داده اند تا بر انها حمراني کرد مومن وقتي مومن است که کنترل ابزارهايش را داشته باشد نه اينکه از راهي ميانبر خود را مومن بخواند سخن بنده اين است که يا کنترل ابزارها يا ازدواج ديگر دليلي ندارد که از انها ميانگين بگيريم 4 اولا تعريف خليفه را درک کن بعد بگو چه کسي خليفه بوده و چه کسي خليفه خواهد شد حديثي شنيده ام که پيامبر(ص) فرمود بعد از من 30 سال اسلام نابي که الان موجود است طول ميکشد. اگر حتي با روز ان را درست بعد از وفات ايشان حساب کنيد 30سال بدست ميايد(4خليفه(رض)+6ماه خلافت حضرت حسن(ع)) 5 تا فضيلت را چطور تعريف کرده باشيد؟ اگر پيامبر جانشين انتخاب ميکرد پس سخن خدا(قران)کجا عملي ميشد؟ (و امرهم شورا بينهم و وشاورهم في الامور و ....) به نظر شما اگر از ابتداي اسلام بعد از پيامبر(ص) عملي نميشد(وقتي که پيامبر(ص)خودشان حضور نداشتند) کي بايد ميشد؟ 6 حتي اگر پيامبر (ص) هم به ايشان نفرموده باشند نه کفر کرده نه خلاف دين خدا رفتار کرده. ب:تا فضيلت از نظر شما چه ها باشد؟ 7 من گفتم کرد نه اينکه پيشنهاد کرد اگه حضرت علي(ک) هم پيشنهاد کرده باشند که چه بهتر از تفرقه هم جلوگيري کرده خدا جزايش را بدهد من با اين مساله مشکل ندارم من فقط ميگم حضرت عمر(رض) اعلام کردو به اسم او ثبت شده. 8 در اين دو مورد حق با شماست نوشته هاي خودم را اين گونه اصلاح ميکنم الف:اولين کسي که پيشنهاد جمع اوري قران را(براي به عملي در اوردن اين موضوع)به خليفه کرد ب:اولين مجري مجازات 80ضربه براي شراب خواري ايشان بودند. 9 مدرکي ندارم که شما بشناسيد. چه لزومي دارد اين کار را پيشي گرفتن بر رسول خدا دانست.مگر از رسول خدا کينه شخصي داشت؟مگر ادعاي پيامبري داشت؟مگر با پيامبر(ص)مسابقه داشتند؟مگر....؟مگر....؟................................. . 10 اسلام در بين عرب با عربي فرستاده شد.واينکه تفاوت عرب مسلمان و عجم مسلمان ديگر توضيح نمي خواهد(به دندان شکستن انديشه مکن علت را دياب).......بازهم ميگويم علت را درياب چون همين طرح يارانه ها بر اساس عمل و عدالت حضرت عمر (رض) دارد به مرحله اجرا درميايد. 11 دراين باره بايد بگويم در ان زمان همان صيغه هنوز ترد نشده بود پس شما هم به همان نتيجه من رسيديد که گفته بودم صيغه=زنا چون قبلا نظر خودم را در مورد صيغه اعلام کرده بودم نمي توانيد از زير اين اعتراف دربرويد.شايد خليفه اول ترديد داشته اما حضرت عمر(رض) در اين باره هيچ ترديدي نداشته وامر خدا ورسول خدا را اجرا کرده(فرض کنيم حضرت ابوبکر(رض) شک داشته پس واي به حال خالد) 12 صددرصد اعتقاد شما غلطه.قبل از اسلام حضرت عمر(رض) فرق بين حقيقت و باطل را به خوبي درک ميکرده از اين رو پيامبر(ص) اورا فاروق ناميد تا تاابد جداکننده حق وباطل باشه(اگر چنين ذاتي نداشت اسلام را فقط باشنيدن چند ايه از قران در اوج خشم(ان هم خشم عمري)اسلام را قبول نميکرد. |
159 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 03 اسفند 88 - 00:00:00
با سلام جناب اقاي کرد آمدم سني ميرم ايات زير را بخوانيد و در ان دقت كنيد شايد اسم خودتان را عوض كنيد . بسم الله الرحمن الرحيم وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خويشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم!» (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطرى توحيد بىخبر مانديم)»! (172) أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ يا بگوييد: «پدرانمان پيش از ما مشرك بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بوديم؛ (و چارهاى جز پيروى از آنان نداشتيم؛) آيا ما را به آنچه باطلگرايان انجام دادند مجازات مىكنى؟!» (173) سورة الأعراف ثانياً خدا كنه وقتي ميري به سنت حقه رسول الله بري انشاء الله و نه سنت تحريف شده . ثالثاً فرموديد ...بايد بگويم اصحابي مانند حضرت ابوبکر(رض) و حضرت عمر(رض) قبل از اسلام هم آنقدر توانايي داشتند ........... ماجراي تاديب اهالي عرب حجاز در زمان شاه ايران به اسم شاپور دوم را حتما بخوانيد كه چرا به او شاپور ذوالاكتاف ميگفتند. http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1_%D8%AF%D9%88%D9%85 فرموديد : 2حضرت عمر (رض)چه بخوايد چه نخوايد خليفه دوم اسلام بوده وهست.چه بخوايد خدا بايد بخواهد نه من و تو , حضرت محمد ( ص ) بايد بخواهد نه كسي ديگر فرموديد : اولين کسي که نام اميرالمومنين ,,,,,,, خدا كند اين لقب دزدي نباشد كه هست اين لقبي است كه حضرت رسول ( ص ) به حضرت علي ( ص ) داده شده بود .و يهوديان به عمر . فرموديد .... اولين کسي که پيشنهاد جمع آوري قرآن را به حضرت ابوبکر(رض)کرد ... سوال براي ترتيب ايات و سوره هاي قراني نميبايستي يا انرا حفظ كرده باشند يا علم غيب داشته باشند يك حديث كه يكي از اين دو موارد را نشان بدهد بياويد تا ببينيم . فرموديد كه .... اولين کسي که قانون مجازات شراب خواري را 80 ضربه اعلام کرد .. ميشود بگوئيد چرا اين مجازات را در مورد خود اجرا نكرد ؟؟؟ در مورد خالد اگر اين اتفاق در زمان عمر اتفاق افتاده بود همان ميكرد كه ابوبكر كرد و اگر در زمان عثمان اتفاق افتاده بود همان ميكرد كه ابوبكر كرده بود اما اگر در زمان حضرت علي ( ع ) اتفاق افتاده بود مسلم بدانيد ان ميكرد كه ان سه انجام نميدادند. http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312 در ضمن اين لقب فاروق باز هم از القاب دزدي شده است . عن ابى ذر قال : سمعت النبى ( صلى الله عليه و آله و سلم ) يقول لعلى بن ابى طالب : «انت اول من آمن بى و انت اول من يصافحنى يوم القيامة و انت الصديق الاكبر وانت الفاروق الذى يفرق بين الحق و الباطل و انت يعسوب المؤمنين و المال يعسوب الكفار . تاريخ دمشق ، ج42 ، صص 43 و 44 ؛ انسابالاشراف ، ج 2 ، ص 379 ، مجمع الزوائد ج9 ، ص 102 . http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=45 قدري تعقل و مطالعه خوبه يا علي |
160 |
نام و نام خانوادگي: مالک اشتر -
تاريخ: 03 اسفند 88 - 00:00:00
بسم الله الضار..... بسم الله المقيت........ سلام بر برادر عزيز جناب (( حقيقت جو )) برادر عزيز و ارجمند. اي شيعه. اي موحد. اي کسي که بغض قاتل بي بيه دوعالم را در دل داري. اي که عاشق علي(ع) هستي و از دشمنانش بيزاري ميجويي.!!!!!!!! خوب ميداني که ايام. ايام محسنيه و شهادت حضرت محسن(ع). است. قلب آقا امام زمان پر درد است. چندي بعد هم فاطميه..... عزيز من از شما بعيد بود که اين حرف را بزني . توجه کن : در ضمن شما که دم از علم و سواد ميزنيد لطف فرموده و مادر و عمه و خواهر اين ((جناب عمر)) را به ما معرفي کنيد. برادر ارجمند و استاد گرامي. اين را به عنوان يک برادر ديني به شما گوشزد ميکنم. چرا عمر را جناب عمر خواندي برادر.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! حتي به او جناب هم نبايد گفت. ما شا الله که شما خود شرح واقعه بهتر از من ميداني. اين چه کلامي است که در باره ي او به کار بردي؟ اميد وارم که نصيحت برادرانه ي اين برادرت را يک گوشزد بداني و دلخور نشوي. ولي اگر من ادعا ميکنم و برادرت هستم. بايد به شما بگويم که .............. انشا الله همواره موفق و معيد باشي. يا زهراي بتول(سلام الله عليها). |
صفحه بعد | [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] | صفحه قبل |