14/01/1401
موضوع: پاسخ به یک شبهه: قرآن کریم، کتاب هدایت یا امام زمان مسلمین؟!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
پای درس حضرت زهرا (سلام الله علیها)
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
پاسخ به یک شبهه: قرآن کریم، کتاب هدایت یا امام زمان مسلمین؟!
امتیاز مهم مکتب شیعه بر اهل سنت در مسئله تدوین حدیث!
گروههای پنجگانه شیعه و اهل سنت، در تبیین دیدگاه های مذهبی!
بهترین راهکار برای داشتن زندگی مسالمت آمیز با ادیان ابراهیمی
1- آسیب شناسی و روشنگری حقایق بدون توهین و افترا
2- کادرسازی و الگوسازی با توجه به سیره ائمه اطهار (علیهم السلام)
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم السلام علیک یا حبل الله المتین و صراطه المستقیم یا أمیرالمؤمنین
عرض سلام و احترام خدمت شما بینندگان جان، مؤمنان و روزه داران، عاشقان و موالیان حضرات آل الله (صلوات الله علیهم اجمعین) در هر نقطهای از جهان.
حلول ماه مبارک رمضان ماه طاعت و بندگی و ماه ضیافت الهی را به محضر حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداه) و همچنین خدمت شما خوبان تبریک و تهنیت عرض میکنم.
ان شاءالله که بهترین تقدیرات در این ماه مبارک برای همه شما، برای همه مؤمنان و برای همه مسلمانان در اقصی نقاط جهان رقم بخورد.
در خدمت شما هستیم با برنامه «حبل المتین» از شهر مقدس قم جوار کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
همچون روال همیشگی برنامه استفاده میکنیم از محضر استاد ارجمند آیت الله حسینی قزوینی. حاج آقا سلام علیکم، خیلی خوش آمدید، تبریک عرض میکنم؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم تبریک عرض میکنم. خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند یا تکرار برنامه را مشاهده میفرمایند، خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت زیبنده و لایق اهلبیت (علیهم السلام) برای همه شما گرامیان در این ماه مبارک رمضان آرزو میکنم.
خدا را به آبروی صاحب این ماه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) سوگند میدهیم ماه را ماه فرج مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم و رفع گرفتاری از همه شیعیان و مسلمانان و دیگر افراد در هرکجایی که هستند و قضای حوائج همه شما گرامیان قرار بدهد.
پای درس حضرت زهرا (سلام الله علیها)
ما طبق روال همیشگی برنامه یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) میکنیم. «مرحوم علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد 67 صفحه 249 روایتی را از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) نقل میکند. حضرت میفرماید:
«مَنْ أَصْعَدَ إِلَی اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه»
هرکسی کارهای خود را خالصانه برای پروردگار انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات را برای او مقدر و نازل میکند.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 67، ص 249، ح 25
اگر ما بخواهیم در این عبارت غور کنیم و در معنای آن تأمل کنیم، شاید ساعتها وقت میطلبد. من خیلی خلاصه عرض کنم آنچه از اعمال ما به درجه مقبولی میرسد و در دنیا و آخرت به حال ما فایده دارد، عمل صالح و خالص است.
ما باید به درجهای برسیم که مقام مخلصین است و همه چیزمان خالص برای خداوند باشد. نماز خواندن ما، روزه گرفتن ما، قرآن خواندن و دعا خواندن ما، به خاطر طمع در بهشت نباشد که به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عبادت تجار است.
اعمال ما به خاطر ترس از آتش جهنم نباشد که این عبادت بندگان است، بلکه خالص برای خداوند باشد.
باید نیت کنیم که خدایا من تو را دوست دارم، زیرا تو امر کردی و به خاطر اینکه دوست داری من نماز بخوانم نماز میخوانم. خدایا به خاطر اینکه دوست داری من روزه بگیرم روزه میگیرم.
خدایا اگر بخواهی مرا به بهشت ببری تفضل است، اگر بخواهی مرا به جهنم ببری عدالت است. خدایا من نمیخواهم با عبادتم با تو معامله بهشتی یا جهنمی کنم، بلکه به خاطر اینکه تو را دوست دارم این عملم را فقط و فقط برای رضای تو و خالص برای تو انجام میدهم.
البته رسیدن به این موقعیت خیلی سخت است. اگر کسی به اینجا رسید، دیگر شیطان راهی برای او ندارد. همانطور که قرآن کریم میفرماید:
(فَبِعِزَّتِک لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِین)
به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد!
(إِلاَّ عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین)
مگر بندگان خالص تو از میان آنها.
سوره ص (38): آیات 82 و 83
شیطان خود میگوید: من به بندگان مخلص و بندگانی که عملشان خالص برای خداوند است و حتی خلوصشان هم برای خداست کاری ندارم.
وقتی بندهای میگوید: خدایا عمل خالص من برای توست، همین گفتارش که عمل خالص من برای توست هم، خالص برای خداوند است.
انسان باید به مرحلهای برسد که خود را نبیند و نفس را نبیند. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در خطبه 220 «نهج البلاغه» میفرماید:
«قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ وَ لَطُفَ غَلِیظُه»
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 337، خ 220
انسان باید انیت و انانیت و منیت را در خودش بکشد و تنها خدا و جلوههای خداوند را ببیند. این شخص زمانی که نماز میخواند در نماز جلوههای حق را ببیند. همچنین وقتی رکوع میکند یا به سجده میرود جلوههای حق را ببیند.
وقتی که شخص به صورت رکوع خم میشود و به سجده میرود و حمد و سوره میخواند تمام آنها؛
(فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه)
و به هر سو رو کنید، خدا آنجا است.
سوره بقره (2): آیه 115
و:
(اللَّهُ خالِقُ کلِّ شَیء)
خداوند خالق همه چیز است.
سوره زمر (39): آیه 62
اگر چنین است دیگر معنا ندارد که عمل ما خالص برای خدا نباشد. اگر عمل ما خالص برای خدا بود، آن زمان تدبیر زندگی ما را خداوند عالم خود به دست میگیرد. مشخص است کسی که تدبیر زندگیاش به دست خدا باشد چطور زندگی میکند. خدایی که؛
(فَسُبْحانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَکوتُ کلِّ شَیء)
پس منزه است خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست او است.
سوره یس (36): آیه 83
و:
(لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض)
کلیدهای آسمان و زمین از آن او است.
سوره زمر (39): آیه 63
و:
(اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَی الْقَیوم)
معبودی جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست.
سوره آل عمران (3): آیه 2
خداوند عالم به هر چه اراده کند تمام عالم در قبضه قدرت اوست. وقتی او بخواهد مصلحت ما را به دست بگیرد، مشخص است بهترین چیز را برای ما مقدر میکند که اگر چشم دل باز کنیم غیر از او چیز دیگری را انتخاب نمیکنیم.
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین
مجری:
احسنتم، طیب الله أنفاسکم. خیلی ممنون و متشکرم. فکر میکنم یکی از زیباترین و نورانیترین احادیث از حضرت صدیقه طاهره و کاربردیترین احادیث، همین روایت باشد.
اگر واقعاً بتوانیم با اخلاص، عمل را به سمت خداوند متعال بفرستیم، خداوند هم بهترین مصلحتهای خود را بر ما جاری و ساری میکند.
خدمت بینندگان عزیز عرض کنم که جلسه سی و چهارم از درسهایی از امامت و ولایت بودیم و استاد گرامی پیرامون روایت:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922
توضیح میفرمودند. اگر ممکن است خلاصهای از مباحث جلسات گذشته بفرمایید تا ان شاءالله من سؤال اول را خدمت شما مطرح کنم.
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد. حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
ما در طول سی و چند جلسهای که بحث داشتیم، سه مطلب را مطرح کردیم. مطلب اول اینکه اعتقادات باید تحقیقی باشد نه تقلیدی. اعتقادات تقلیدی فایدهای ندارد. مطلب دوم، حدیث:
«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی على ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ مِلَّةً کلهم فی النَّارِ إلا مِلَّةً وَاحِدَةً»
امت من بعد از من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. همگی اهل آتش هستند و تنها یک فرقه نجات پیدا میکنند.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسى أبو عیسى الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 26، ح 2641، باب ما جاء فی افْتِرَاقِ هذه الْأُمَّةِ
بود که در رابطه با ملاکها و ویژگیهای فرقه ناجیه و فرقه هالکه از مصادر شیعه و اهل سنت صحبت کردیم و اقوال علمای شیعه و اهل سنت را مطرح کردیم. مطلب سوم، حدیث:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922
بود که ما سند حدیث را بررسی کردیم و گفتیم که این روایت در کتاب «صحیح مسلم» و دیگر کتابهای صحاح اهل سنت آمده است و شیعه هم به صورت متواتر این روایت را نقل کرده است.
بحث در مورد دلالت حدیث بود. ما دلالت حدیث را هم مفصل مطرح کردیم و گفتیم که آیا امامت از اصول دین است یا از فروع دین است. اگر بگوئیم امامت از فروع دین است، این روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» با فروع دین بودن سازگار نیست. ما سپس در رابطه با مصداق روایت بحث کردیم و گفتیم که آیا مصداق این روایت کیست.
عرض شد در میان مذاهب اسلامی تنها مذهب شیعه دوازده امامی است که معتقد به دوازده امام است و دوازدهمین آنها حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) در قید حیات هستند. شیعه معتقد به امامت اوست و منتظر ظهور آن بزرگوار است.
ما روایات متعددی در کتب شیعه و اهل سنت داریم که اگر کسی منتظر ظهور حضرت ولی عصر باشد، انتظار بهترین عبادت و بهترین عمل است.
اگر کسی چشم به راه حضرت ولی عصر دوازدهمین خلیفه رسول اکرم از دنیا برود، خداوند عالم او را در زمره اولیاء خودش محشور میکند. البته عرض کنم که ما در روایت داریم اگر کسی چهل روز صبحگاه دعای عهد را بخواند تا آنجا که میفرماید:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا»
زاد المعاد- مفتاح الجنان، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، ص 302، الباب الحادی عشر فی بیان زیارة الرسول الأکرم (ص) و أئمة الهدی صلوات اللّه علیهم سوی ما ذکر سابقاً
اگر این شخص قبل از ظهور حضرت ولی عصر از دنیا برود خداوند عالم در زمان ظهور، او را زنده میکند و زمان ظهور را درک میکند و در رکاب حضرت ولی عصر و در خدمت حضرت بقیة الله الأعظم هست. این خلاصهای از بحث گذشته ما بود.
مجری:
احسنتم، خیلی عالی. بنابراین لزوم وجود امام و حجت را بررسی فرمودید و به مصداق رسیدید. حال در مورد مصداق یک شبههای دارد و برخی از وهابیون آن را مطرح میکنند که مراد از امام، همان قرآن کریم هست.
آنها ادعا میکنند که لزوماً امام نباید شخص باشد. وقتی قرآن کریم در دست ما وجود دارد، در حقیقت ما باید به قرآن کریم رجوع کنیم و امام ما همان قرآن است و نیاز به فرد وجود ندارد. پیرامون این شبهه بفرمایید که اصلاً آیا این حرف حجیت دارد یا خیر؟!
پاسخ به یک شبهه: قرآن کریم، کتاب هدایت یا امام زمان مسلمین؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در رابطه با این عبارت، شبکههای وهابی مرتب این شبهه را مطرح میکنند و می گویند که ما طبق آیات متعدد نظیر:
(أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً )
آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد و بدنبال آن شاهدی از سوی او میباشد و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود.
سوره هود (11): آیه 17
خداوند عالم کتاب را «امام» قرار داده است. بازهم در سوره مبارکه احقاف آیه دوازدهم آمده است:
(وَ مِنْ قَبْلِهِ کتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَة)
و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود.
سوره أحقاف (46): آیه 12
همچنین در بعضی از مصادر اهل سنت این روایت به چشم میخورد. در کتاب «کنزالعمال» اثر «متقی هندی» متوفای 975 هجری جلد اول صفحه 260 از قول «ابن عباس» نقل می کند که گفته است:
«علیکم بالقرآن فاتخذوه إماما وقائدا»
به قرآن چنگ بزنید و او را امام و رهبر خود قرار دهید.
کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419 هـ-1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج 1، ص 260، ح 2299
همچنین در کتاب «تاریخ دمشق» جلد 33 صفحه 122 تعبیر چنین است:
«ثم قال (رسول الله) یا ابن أم عبد قم فاخطب فقام ابن أم عبد فحمد الله تعالی وأثنی علیه ثم قال أیها الناس إن الله ربنا والقرآن إمامنا وإن البیت قبلتنا وإن هذا نبینا»
ابن أم عبد بلند شد، خطبهای خواند و گفت: خداوند پروردگار ما هست و قرآن امام ماست و این شخص هم نبی ماست.
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 33، ص 122، ح 3573
آقایان به این آیات و روایات استناد میکنند. آیا مراد از این امام، همان امامی است که «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»؟! یعنی هرکسی بدون قرآن بمیرد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است؟! آیا واقعاً وهابیت این را قبول دارند؟!
یعنی هرکسی بدون قرآن از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است؟ گمان نمیکنم شما مسلمانی را در دنیا پیدا کنید که بدون قرآن از دنیا برود. بنابراین نستجیر بالله فرمایش پیغمبر اکرم یک فرمایش لغو خواهد شد!!
ما می گوییم اگر کسی بدون اعتقاد به پیغمبر اکرم از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. اصلاً معنا ندارد!
اگر کسی معتقد به رسالت پیغمبر اکرم نباشد اصلاً مسلمان نیست. همچنین اگر کسی معتقد به وحدانیت خداوند یا ذات اقدس الهی نباشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. این اصلاً یک جمله لغوی است!
نکته دیگر این است که مشاهده کنید آقایان در روایات متعدد آوردهاند که «عبدالله بن عمر» وقتی بعد از واقعه حره، نزد حاکم مدینه میآید، میگوید: کسانی که از بیعت یزید بن معاویه سرپیچی کردند، به مرگ جاهلیت از دنیا رفتهاند.
یعنی تمام کسانی که در برابر یزید قیام کردند و هفتصد نفر از مهاجرین و انصار کشته شدند، به مرگ جاهلیت از دنیا رفتهاند!!
این افراد که با قرآن مُردند و قرآن را قبول داشتند. حال چرا آقای «عبدالله بن عمر» میگوید: هرکسی دست از بیعت امام زمانش که یزید باشد بردارد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است؟! این چه معنایی دارد؟!
همچنین «احمد بن حنبل» در کتابی به نام «الجامع لعلوم الإمام أحمد بن حنبل» جلد سیزدهم مینویسد:
«سألت أبا عبدالله عن حدیث النبی: «من مات و لیس له امام مات میتة جاهلیة» ما معناه»
از احمد بن حنبل سؤال کردم معنای حدیث پیغمبر که میفرماید: هرکسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است، چیست؟
«قال: تدری ما الإمام؟ الذی یجتمع المسلمون علیه کلهم یقول: هذا امام، فهذا معناه»
احمد بن حنبل گفت: آیا می دانی معنای امام چیست؟ کسی که تمام مسلمانان بر پیشوایی او اتفاق نظر داشته باشند و بگویند این امام است. این معنای امام است.
الجامع لعلوم الإمام أحمد، الإمام: أبو عبد الله أحمد بن حنبل؛ المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی (المتوفى: 241 هـ)؛ الناشر: دار الفلاح للبحث العلمی وتحقیق التراث، الفیوم - جمهوریة مصر العربیة، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م؛ ج 13، ص 29، ح 2917
اگر قرآن امام باشد، «الذی یجتمع المسلمون علیه» معنا ندارد. این نشانگر این است که مراد از امام، شخصی است که در خارج است و مسلمانان با او بیعت کردهاند و او را به عنوان امام قبول دارند.
جالب اینجاست که «ابن حمدون» که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است، در کتاب «التذکرة الحمدونیة» جلد نهم صفحه 225 حدیث 445 مینویسد: «عبدالله بن عمر» شبانه نزد «حجاج» رفت و «حجاج» به او جسارتی کرد.
حال اگر این مطلب در کتب شیعه بود، آقایان خانه شیعه را بر سر او ویران میکردند. ایشان مینویسد که حجاج گفت:
«إحدی حمقات أبی عبد الرحمن»
یکی از احمقهای عصر ما، عبدالله بن عمر هست.
«فدخل فقال له الحجاج: ما جاء بک؟»
عبدالله بن عمر وارد شد و حجاج گفت: چه امری باعث شد که شبانه در خانه ما بیایی؟
ظاهراً «عبدالله بن عمر» آخر شب به خانه «حجاج» رفته است که او این حرف را به او زده است. اگر اول شب بود معنا نداشت که «حجاج» این حرف را به او بزند.
«قال: ذکرت قول النبی صلّی الله علیه وسلم: من مات ولیس فی عنقه بیعة لإمام مات میتة جاهلیة»
عبدالله بن عمر میگوید فرمایش پیغمبر اکرم به ذهنم آمد که فرمود: هرکسی بدون بیعت با امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
تو نماینده امام من «هشام بن عبدالملک» است و من به او دسترسی ندارم. آمدم با تو به عنوان نماینده امام عصر بیعت کنم تا اگر زمان مرگم فرارسید به مرگ جاهلیت از دنیا نرفته باشم.
«فمدّ إلیه رجله فقال: خذ فبایع»
حجاج پایش را به سمت عبدالله بن عمر دراز کرد و گفت: پای مرا ببوس و بیعت کن.
«أراد بذلک الغضّ منه»
حجاج خواست با این کار عبدالله بن عمر را تحقیر کند.
التذکرة الحمدونیة، المؤلف: محمد بن الحسن بن محمد بن علی بن حمدون، أبو المعالی، بهاء الدین البغدادی (المتوفی: 562 هـ)، الناشر: دار صادر، بیروت، الطبعة: الأولی، 1417 هـ، ج 9، ص 225، ح 445
آقایان وهابی به ما جواب بدهند. اگر قرآن امام است، «عبدالله بن عمر» نیمه شب کجا میرود تا بیعت کند؟!
«عمر بن عبدالعزیز» میگوید: اگر تمام اقوام و ملتها، جنایتکارترین افرادشان را در قیامت بیاورند و در یک کفه بگذارند و ما «حجاج» را در کفه دیگر بگذاریم، کفه ما سنگینتر است!!
«عبدالله بن عمر» رفته است با «حجاج» به عنوان نماینده امامش «هشام بن عبدالملک» بیعت کند. آقایان وهابیها این روایات را هم بیان کنید و بگویید که قضیه چیست. این کتاب که «کافی» و «بحارالانوار» و «وسائل الشیعه» و دیگر کتب شیعه نیست، بلکه کتب خودتان است. این مطالب را مطرح کنید.
همین عبارت در کتاب «نثر الدر فی المحاضرات» جلد دوم صفحه 66 آمده است. از طرف دیگر آقای «تفتازانی» که یکی از قهرمانان علم کلام اهل سنت و متوفای 793 هجری است، در کتاب خود به نام «شرح المقاصد» مطلبی در این زمینه آورده است.
هم کتاب «مقاصد» اثر «تفتازانی» است و هم کتاب «شرح المقاصد». ایشان در این کتاب مینویسد: امام شرایطی دارد که ما بخواهیم با او بیعت کنیم. اگر مراد از امام قرآن کریم بود که ایشان نمیگفت بیعت کردن با قرآن کریم شرایطی دارد!!
یعنی بیعت با امامی که در خارج هست شرایطی دارد. اهل حل و عقد یا خبرگان ولایت باید بیایند و با او بیعت کنند. امام باید قرشی باشد، شجاع باشد، عادل باشد.
این موارد که با قرآن کریم سازگاری ندارد. فرض کنید کسی بگوید که شرط بیعت با قرآن این است که قرآن کریم باید شجاع باشد، عادل باشد و ریش سفیدان با او بیعت کرده باشند!! ایشان سپس به آیه شریفه:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را.
سوره نساء (4): آیه 59
استناد میکند و مینویسد:
«وقوله من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة»
هرکسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
شرح المقاصد فی علم الکلام، اسم المؤلف: سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازانی، دار النشر: دار المعارف النعمانیة - باکستان - 1401 هـ - 1981 م، الطبعة: الأولی، ج 2، ص 275، باب الثالث
«تفتازانی» یکی از قهرمانان کلام اهل سنت است و انسان کمی نیست. تعابیر وقیحی که نسبت به امثال «قندوزی» و دیگران به کار میبرید را جرئت نمیکنید نسبت به «تفتازانی» به کار ببرید.
ایشان در کتاب «شرح مقاصد» در دفاع از خلافت شیخین سنگ تمام گذاشته است. شاید در طول تاریخ پانزده قرن، ما سراغ نداریم که کسی از علمای اهل سنت این چنین در رابطه با خلافت شیخین سرمایه گذاری علمی کرده باشد.
الحق و الانصاف تمام حرفهایی که بزرگان دیگری نظیر «عضدالدین أیجی» و «قاضی عبدالجبار معتزلی» و دیگرانی که قبل از او گفته بودند را دیده است.
ایشان سپس بخش اعظمی از کتاب «مقاصد» و «شرح مقاصد» را به ادلهای که بر وجوب وجود امام و شرایط امام که خلفای چهارگانه هستند اختصاص داده است. ایشان در این کتاب هرچه از شیعه نقل کرده است را نقد کرده است.
بنده ندیدم کسی اینطور عالمانه نقد کند. «ابن تیمیه» فقط فحاشی میکند، «فخر رازی» نسبت به کلام علمای شیعه، عبارات وقیحی به کار میبرد که من از بیان کردن آنها خجالت میکشم یا «قاضی عبدالجبار معتزلی» عنان قلم از دست میدهد.
در مقابل، بنده ندیدم «تفتازانی» نسبت به شیعه اهانت و جسارت کند، اما ادلههای خود را مطرح میکند. ما اینطور روش را دوست داریم. اهل سنت استدلالات شیعه را مطرح کنند، کرسی آزاد اندیشی بگذارند و ما هم حاضریم بیاییم حرفمان را بزنیم. مردم حرف علمای اهل سنت را بشنوند و حرف ما را هم بشنوند و انتخاب کنند.
(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)
انتخاب به عهده مردم است. ما نباید مردم را وادار کنیم که حتماً این مذهب یا آن مذهب را انتخاب کند.
ما حتی به جوانان شیعه هم می گوییم که هم کتب شیعه را بخوانید، هم کتب اهل سنت را بخوانید و هم کتب وهابیت را بخوانید و ببینید به چه نتیجه و انتخابی میرسید. انتخاب شما برای شما حجت است.
تنها به جهت اینکه من می گویم امیرالمؤمنین بر حق است شما هم از من تقلید کنید ارزشی ندارد. تنها صرف اینکه من می گویم خدا وجود دارد و شما هم بگویید خداوند وجود دارد هیچ ارزشی ندارد. تقلید اصلاً در این مسائل باطل است.
بیایید هرکسی به اندازه توان خودش در این مسئله تحقیق و بررسی کند. وقتی پیغمبر اکرم میفرماید:
«علیکم بدین العجائز»
بر شما باد به دین پیرزنها.
این قضیه همه چیز را برای ما روشن کرده است. حتماً حضرتعالی داستان آن را هم می دانید. رسول اکرم از مکانی عبور میکردند که دیدند پیرزنی با چرخی مشغول ریسندگی است. حضرت از پیرزن پرسید: خدا را چطور شناختی؟!
پیرزن دست از روی چرخ برداشت و چرخ از چرخیدن ایستاد. پیرزن گفت: من با این چرخ خدا را شناختم. لذا حضرت فرمود:
«علیکم بدین العجائز»
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 7، ص 137، ح 6
صحابه متوجه نشدند و گفتند: یا رسول الله! شما چه سؤالی کردید و پیرزن چه جوابی داد؟! حضرت فرمود: این پیرزن بهترین جواب را داد. صحابه گفتند: او چه جوابی داد؟!
پیغمبر اکرم فرمود: پیرزن میگوید که این چرخ ریسندگی احتیاج دارد به من تا آن را بچرخانم و اگر آن را نچرخانم نمیچرخد. آسمان و زمین و کراتی که هر روز میچرخند و روز و شب به وجود میآیند تا آفرینندهای نداشته باشند نمیچرخند.
چنین نیست که بگوییم حتماً در مسائل اعتقادی باید حوزه رفته باشیم یا دانشگاه رفته باشیم. خداوند عالم این مباحث را به صورت فطری در اختیار ما قرار داده است، اما متأسفانه ما قدری غافل هستیم. شیطان گفت:
(فَبِعِزَّتِک لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِین)
به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد!
یکی از مصادیق اتم (لَأُغْوِینَّهُمْ) غفلت است. همه ما میخواهیم به یاد خداوند باشیم و روز و شب اصلاً یاد خداوند را فراموش نکنیم.
در مقابل شیطان ما را با کار دنیا غافل میکند و ما مشغول کار دنیا یا مشغول مطالعه و مشغول زندگی و مشغول کار اداری میشویم. ما به فکر همه چیز هستیم، غیر از به فکر خدا بودن. زمانی هم که نماز میخوانیم به قدری خطورات به ذهن ما میآید که به یاد همه چیز هستیم غیر از به یاد خداوند بودن.
در روایت داریم که خداوند عالم در حدیث قدسی میفرماید: "ای بنده من! زمانی که تو نماز میخوانی من به قدری به تو توجه دارم که تصور میکنم غیر از تو هیچ بندهای ندارم. در مقابل زمانی تو نماز میخوانی گویا هزاران خدا داری، به فکر همه چیز هستی غیر از به فکر من بودن."
این غفلتهاست که ما را گرفتار میکند. ما قبلاً هم مطلبی از کتاب «فتاوی الهندیة» خواندیم که فتاوی عالم گیری در مذهب امام اعظم «ابوحنیفه» است. در این کتاب جلد دوم آمده است:
«من أَنْکرَ إمَامَةَ أبی بَکرٍ الصِّدِّیقِ رضی اللَّهُ عنه فَهُوَ کافِرٌ»
هرکسی امامت و خلافت ابوبکر را انکار کند کافر است.
الفتاوی الهندیة فی مذهب الإمام الأعظم أبی حنیفة النعمان، اسم المؤلف: الشیخ نظام وجماعة من علماء الهند، دار النشر: دار الفکر - 1411 هـ - 1991 م، ج 2، ص 264، باب مُوجِبَاتُ الْکفْرِ أَنْوَاعٌ منها ما یتَعَلَّقُ بِالْإِیمَانِ وَالْإِسْلَامِ
اگر امام قرآن هست، امامت ابوبکر از کجا آمد که انکار آن دلالت بر کفر است؟! آقایان حرفی بزنید که حداقل زن و بچه شما به ریشتان نخندند!!
حرفی بزنید که حداقل کسانی که در اتاق فرمان شما، کارگردانی یا صدابرداری میکنند به ریش شما نخندند!!
«ابن نجیم مصری» که یکی از بزرگان احناف است، در کتاب فقهی «بحر الرائق شرح کنز الدقائق» جلد پنجم مینویسد:
«وَبِإِنْکارِهِ إمَامَةَ أبی بَکرٍ رضی اللَّهُ عنه علی الْأَصَحِّ کإِنْکارِهِ خِلَافَةَ عُمَرَ رضی اللَّهُ عنه علی الْأَصَحِّ»
البحر الرائق شرح کنز الدقائق، اسم المؤلف: زین الدین ابن نجیم الحنفی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، الطبعة: الثانیة، ج 5، ص 131، بَابُ أَحْکامِ الْمُرْتَدِّینَ
به گفته ایشان مصداق کفر این است که انسان با انکار امامت ابی بکر کافر میشود. اگر قرآن کریم امام هست، امامت ابوبکر را دیگر از کجا آوردیم؟!
آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الصواعق المحرقه» جلد اول صفحه 138 همین تعبیر را مطرح میکند و مینویسد:
«من أنکر إمامة أبی بکر رضی الله عنه فهو کافر»
هرکسی امامت ابوبکر را انکار کند کافر است.
الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 1، ص 138، باب خاتمة
همچنین «سبکی» متوفای 771 هجری در کتاب «الفتاوی السبکی» جلد دوم صفحه 576 مینویسد:
«وفیمن أنکر إمامة أبی بکر وعمر أن الصحیح أنه یکفر»
سپس مینویسد:
«وإن أنکر خلافة الصدیق فهو کافر»
فتاوی السبکی، اسم المؤلف: الامام أبی الحسن تقی الدین علی بن عبد الکافی السبکی، دار النشر: دار المعرفة - لبنان/ بیروت، ج 2، ص 576، فصل قال ابن المنذر لا أعلم أحدا یوجب القتل بمن سب من بعد النبی
اگر ما گفتیم: "ائمه اطهار امام هستند و اگر کسی امامت ائمه اطهار را انکار کند کافر هست"، آقایان آسمان را بر سر ما خراب میکنند و می گویند شما بدعت گذار هستید، شما تمام اهل سنت را کافر می دانید! حال این فتاوی شما چه معنای دارد؟!
اگر یک جوال دوز به دیگران میزنید، یک سوزن هم به خود بزنید! مطرح کردن مطلب دیگران و اختلاف درست کردن میان شیعه و اهل سنت و بسیج کردن اهل سنت و وهابیت و سلفیت علیه شیعه و تحریک آنها چه معنایی دارد؟!
اگر شما واقعاً راست می گویید که یقین داریم راست نمیگویید، بگویید که هم شیعه چنین گفته است و هم اهل سنت چنین گفته است.
ما به بسیاری از مسائل شما کارشناسان وهابی شک داریم. اگر شما از مادرتان هم سؤال کنید، آنها هم حرف ما را تأیید میکنند.
بهترین راه این است که ما امروز در عصر حاضر که عصر ارتباطات و عصر تفاهم و عصر زندگی مسالمت آمیز است، از این روشها استفاده کنیم.
ما باید این حرفها را کنار بگذاریم و ببینیم که امروز باید چکار کنیم یا در آینده برای تداوم زندگی با صفا و صمیمیت شیعه و سنی چکار کنیم! ما باید ببینیم برای اینکه سلفیها را علیه اهل سنت و شیعه تحریک نکنیم راهکار چیست!
شما باید این مسائل را امروزه مطرح کنید. آنچه جامعه امروز ما به آن نیاز دارد این هست. بیایید بهترین راهکار برای زندگی مسالمت آمیز و زندگی باصفا میان شیعه و سنی یا مسلمان و مسیحی یا مسلمان و وهابی را انتخاب کنید.
البته ما صهیونیستها را جدا میکنیم و اصلاً کاری با آنها نداریم، زیرا آنها مخالف یهود هم هستند. ما تمام ادیان ابراهیمی را به دوستی دعوت میکنیم و از آنها میخواهیم که غیر از خداوند عالم، خدایی را نپرستیم و شریک برای خداوند ایجاد نکنیم.
قرآن کریم خود از اهل کتاب به زندگی مسالمت آمیز دعوت میکند، آنوقت درست نیست که ما بگردیم و روایتی در گوشه و کنار کتب علمای شیعه پیدا کنیم و آن را در بوق و کرنا کنیم و بگوییم که عقیده شیعه نسبت به شما چنین است! امیدوارم عزیزان اهل سنت که این حرفها را میشنوند قدری دقت کنند تا فریب این آقایان را نخورند.
آقای «طبری» متوفای 311 هجری است، «ابن حجر» در کتاب «لسان المیزان» جلد پنجم صفحه 101 از «طبری» نقل میکند:
«من قالان أبا بکر وعمر لیسا بامامی هدی أیش هو»
اگر کسی بگوید ابوبکر و عمر امام هدایت نبودند، تکلیفش چیست؟
«فقال له بن الأعلم مبتدع»
ابن اعلم گفت: او بدعت گذار است.
«فقال له الطبری منکرا علیه مبتدع مبتدع هذا یقتل»
طبری به ابن اعلم گفت: این چه حرفی است که تو میزنی که بدعت گذار است. او باید کشته شود.
«من قالان أبا بکر وعمر لیسا بامامی هدی یقتل یقتل»
او بازهم گفت: هرکسی بگوید ابوبکر و عمر امام هدایت نبودند باید کشته شود، باید کشته شود!!
لسان المیزان، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند -، ج 5، ص 101، ح 344
آیا واقعاً این با منطق قرآن کریم سازگار است؟!
(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیکمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا)
و به کسی که اظهار صلح و اسلام میکند نگوئید مسلمان نیستی.
سوره نساء (4): آیه 94
همین که کسی «سلام علیکم» میگوید و شعار مسلمانان را میدهد، خون و جان و مال و آبرو و ناموسش در امنیت است.
امتیاز مهم مکتب شیعه بر اهل سنت در مسئله تدوین حدیث!
شما با چه مجوزی با یک سری فتاوی دروغین و روایات جعلی که بنی امیه و بنی عباس آنها را جعل کردند، مسلمانان را تکفیر میکنید؟!
بنی امیه و بنی عباس (لعنهم الله أشد اللعن) این روایات را جعل کردند و در کتابها ریختند. ما نمیگوییم این روایات تنها در کتب اهل سنت است. این روایات در کتابهای ما هم هست، ما منکر این قضیه نیستیم.
ما هم یک سری روایات نادرست و یک سری راویان جعال و کذاب داشتیم، اما تفاوت ما با شما این است که شما عصمت را منحصر در رسول اکرم دانستید و معتقدید با رحلت نبی مکرم اسلام، درب خانه عصمت بسته شد!
در مقابل شیعه معتقد به امامت دوازده امام بعد از پیغمبر اکرم هست و اینکه در خانه عصمت تا قیام قیامت باز است.
در زمان حضور دویست و پنجاه سال ائمه اطهار در صحنه بودند. آن بزرگواران اگر میدیدند فردی آشوبگری میکند، جعل روایت میکند یا روایات را جعل میکند علی رغم اینکه مظهر رحمت الهی بودند نسبت به کسانی که با دین بازی میکردند ملاحظه نکردند.
وقتی «یونس بن ضبیان» شروع به جعل احادیث میکند، امام صادق (علیه السلام) خطاب به او میفرماید:
«لَعَنَ یونُسَ بْنَ ظَبْیانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ یتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ کلُّ لَعْنَة»
خداوند هزار بار یونس بن ضبیان را لعنت کند و از لعنت هم هزار شعبه منشعب شود.
رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 364، ح 673
ائمه اطهار نسبت به بسیاری از روات و غالیان و کذابین و وضاعین مطالب تندی بیان کردند.
ائمه اطهار در این دویست و پنجاه سال که زمان تدوین حدیث و شکل گیری احادیث دینی بود در صحنه حضور داشتند و روات ثقاتی را در میان مردم تربیت کردند و دین اصیل محمدی را منتشر کردند و هم جلوی مفسدین دینی را گرفتند. ائمه اطهار (علیهم السلام) کسانی که روایت جعل میکردند را بدون هیچ ملاحظهای رسوا میکردند.
ما در علم رجال داریم که شخصی به یکی از علمای علم رجال گفت که علم رجال علم حرام است. عالم پرسید: چرا؟! این شخص گفت: علم رجال بازی کردن با آبروی روات است.
در این علم مورد بررسی قرار میگیرد که این راوی صادق است، این راوی کذاب است، این راوی وضاع است، این راوی ملعون است. شما نسبت به شخصی می گویید که فلانی دروغگو است. آیا این غیبت محسوب میشود یا خیر؟! غیبت منهیٌ عنه است.
شما می گویید که فلانی فاسد بوده است و با آبروی او بازی میکنید. در علم رجال هم شما با آبروی روات بازی میکنید.
این عالم در جواب گفت: آیا آبروی روات مهم است یا حفظ شریعت مهم است؟! شخص در جواب معطل ماند و گفت: حفظ شریعت مهم است.
عالم گفت: وقتی حفظ شریعت مهم است، ما با آبروی یک نفر بازی میکنیم به خاطر اینکه او با آبروی شریعت بازی میکند. ما میخواهیم با آبروی او بازی کنیم و او را تفسیق و تکذیب و رسوا کنیم تا مردم به حرف او گوش ندهند.
این افتخار شیعه و بزرگترین امتیاز شیعه است. در زمان شکل گیری شریعت و حدیث اهل سنت تا یک قرن و اندی نقل حدیث را ممنوع کرده بودند. در نهایت در زمان «عمر بن عبدالعزیز» دستور دادند حدیث تدوین شود، اما کسی به آن هم گوش نداد.
بیست سال بعد از ایشان بعضی افراد شروع به تدوین حدیث کردند. اهل سنت همگی به این قضیه اعتراف دارند.
به تعبیر «صاحب وسائل» در «خاتمه وسائل الشیعه» فایده چهارم شیعه در زمان ائمه اطهار بیش از شش هزار و ششصد کتاب تألیف کرد.
نویسندگان این کتابها را به ائمه اطهار عرضه میکردند و میگفتند: یابن رسول الله! در این کتاب روایات جعلی هست یا خیر؟!
«یونس بن عبدالرحمن» نقل میکند که من تمام عراق و حجاز را زیر پا گذاشتم و از هرکسی که از پیغمبر اکرم و ائمه اطهار روایت شنیده بود دائرة المعارفی جمع کردم.
ایشان نقل میکند که من خدمت امام رضا (علیه السلام) آمدم و عرضه داشتم: یابن رسول الله! من عمرم را در راه تألیف دائرة المعارف شیعه سپری کردم. حضرت کتاب را ورق میزدند و روایات جعلی را به من نشان میدادند.
حضرت بر بسیاری از روایاتی که من جمع کرده بودم قلم قرمز کشیدند و فرمودند: این روایات جعلی است. من هم آن روایات را از کتابم حذف کردم. این افتخار شیعه است و ما به این مباهات میکنیم!
همچنین زمانی که کتاب «فضیل بن یسار» را خدمت امام صادق (علیه السلام) میآورند، حضرت ورق میزنند و مطالب آن را تأیید میکنند.
همچنین نقل شده است که «یونس بن عبدالرحمن» یک توضیح المسائل نوشته بود تا شیعیان به آن عمل کنند. امام جواد (علیه السلام) کتاب را از اول تا آخر ورق میزند و میفرماید:
«رَحِمَ اللَّهُ یونُسَ رَحِمَ اللَّهُ یونُسَ رَحِمَ اللَّهُ یونُس»
رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 484، ح 913
در روایت دیگر آمده است که حضرت فرمودند:
«هَذَا دِینِی وَ دِینُ آبَائِی وَ هُوَ الْحَقُّ کلُّه»
رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 485، ح 915
ما امروز به این دسته از روایات مباهات و افتخار میکنیم. همچنین ائمه اطهار (علیهم السلام) راویانی که کذاب و جعال و وضاع بودند را روشن کردند. من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. در حقیقت بحث مشخص است و فکر میکنم حضرتعالی در همین برنامه بارها و بارها به روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» اشاره کردید و فرمودید امام زمان شما چه کسی است.
فکر میکنم این افراد راهی برای فرار از این سؤال پیدا میکنند که بگویند امام زمان ما قرآن است و در نتیجه یک راه در رو پیدا کردند و واقعاً پاسخی هم ندارند.
برای اینکه بحث طولانی نشود یک میان برنامه ببینیم، بازهم خدمت شما خواهیم رسید و از محضر استاد استفاده میکنیم.
علی الدر و الذهب المصفا
و باق الناس کلهم تراب
سلام الله علیک یا أمیرالمؤمنین یا علی بن أبی طالب
جناب استاد در بخش اول برنامه پیرامون حدیث «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»، مطالبی را مفصل فرمودید همچنین شبهه هابیت را هم پاسخ دادید که وهابیت ادعا میکنند مراد از امام قرآن کریم است و فرمودید به استناد روایات وهابیت و اهل سنت این شبهه کاملاً یک شبهه بی ربطی هست و مراد از امام یک فرد و یک شخص است.
حضرتعالی اشارهای فرمودید به برخوردهایی که میان علمای شیعه و علمای اهل سنت و علمای وهابیت بعضاً اتفاق می افتد. آنها را چطور ارزیابی میکنید؟!
گروههای پنجگانه شیعه و اهل سنت، در تبیین دیدگاه های مذهبی!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سؤال بسیار خوبی است. بنده قبلاً هم اشارهای داشتم، اما فرصت نشد به تفصیل به این موضوع بپردازم.
بنده احساس میکنم ما پنج دسته و گروه در جامعه و رسانه و فضای مجازی داریم. دسته اول روش تندروهای شیعه همانند امثال «اللهیاری» و «یاسر الحبیب» و دیگران دارند که نسبت به مقدسات اهل سنت فحاشی میکنند.
«اللهیاری» خود علناً گفته است که اصلاً من شبکهام را تأسیس کردم تا به عمر و ابوبکر و عایشه فحش و ناسزا بگویم.
نتیجه این شد که او عمامه را کنار گذاشته و کراوات زده است. حال معلوم نیست چه زمانی از اسلام بیرون برود و به عنوان عالم مسیحی در کلیسا صحبت کند یا عضو کاتولیک شود!!
آیا حرفهایی که امثال «یاسر الحبیب» میزدند نتیجهای داد؟! آیا حرفهای امثال او به ضرر شیعه بود یا به نفع شیعه بود؟! قطعاً به ضرر شیعه بود!
شبکههای وهابی وابسته به عربستان سعودی نظیر «شبکه کلمه» و «شبکه وصال» و دیگران این همه توهین و فحاشی میکنند، آنها به اهلبیت (علیهم السلام) توهین میکنند و مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت را تکفیر میکنند.
اگر یک عالم اهل سنت حرفی به نفع نظام بزند، به ایشان توهین میکنند. آقای «عبدالحمید» انتخابات ایران را تأیید کرد، در مقابل توهینهای زیادی از سوی «شبکه کلمه» به ایشان صورت گرفت.
این افراد هیچ حد و مرزی هم ندارند. هرکسی به هوای آنها حرف بزند خوب است، اما اگر برخلاف نظر آنها حرف بزند ولو عبدالحمید هم باشد به او توهین و اهانت میکنند.
اگر بزرگترین عالم اهل سنت یا مفتی اعظم عربستان هم برخلاف نظر آنها حرف بزند، او را تکفیر میکنند.
این روشهای تند قطعاً جوابگو نیست. حساب کنید وقتی این افراد به یک عالم بزرگ اهل سنت توهین میکنند، بخش اعظم اهل سنت را از میان بینندگانشان حذف میکنند و بینندگانشان ریزش میکنند.
آنها می گویند شما که میگفتید بحث ما تنها شیعه و سنی است، اما الآن علمای اهل سنت را تکفیر میکنید!! این اقدام در حقیقت به ضرر وهابیت است و آنها آبرو و حیثیت خود را از دست میدهند.
بنابراین تندروها یک دسته هستند، خواه شیعه باشند یا وهابی. روش این افراد روشی است که به مذهب خودشان بیشتر ضرر می زند تا طرف مقابل.
دسته دوم تقریبیهای تندرو هستند. آنها معتقدند که اصلاً نباید از امامت منصوص حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حرفی بزنیم.
اگر بگوییم پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین را برای خلافت انتخاب کردند، اهل سنت رنجیده میشوند و می گویند که چرا شما می گویید علی بن أبی طالب خلیفه اول است. ما علی بن أبی طالب را خلیفه اول نمیدانیم و شما دارید به ما توهین میکنید.
خداوند ان شاءالله از سر تقصیرات همه ما بگذرد. آقای «واعظ زاده خراسانی» در «مجله نهج البلاغه» شماره 4 و 5 مقاله مفصلی نوشت و ما هم همان زمان با تأکید بزرگان و مراجع عظام تقلید جوابیهای به ایشان دادیم.
ایشان ادعا میکرد که اصلاً نباید از امامت و خلافت امیرالمؤمنین حرف بزنیم. ما تنها باید از فضائل علی بن أبی طالب حرف بزنیم و اصلاً کاری نداشته باشیم که حضرت در غدیر خم بودند یا حدیث منزلت و حدیث دار نسبت به آن بزرگوار بیان شده است.
این روش، روشی نیست که جامعه و شیعه آن را بپسندد. اهل سنت هم این روش را نمیپسندند، زیرا میدانند این حرف نادرست است. علاوه بر این، این روش مخالف نص قرآن کریم و مخالف روش و سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) است.
دسته سوم کسانی هستند که معتقدند ما باید مباحث ولایت را مطرح کنیم، اما کسی را به مذهب اهلبیت دعوت نکنیم. زمانی که یک شخص مستبصر میشود، خطر این شخص از خطر یک داعشی بیشتر است.
ما نمیخواهیم بگوییم صاحبان این عقیده چه کسانی هستند، دوستان میتوانند طرفداران این عقیده را در فضای مجازی مشاهده کنند. این روش، روش نادرستی است.
وقتی نماینده امام صادق (علیه السلام) از بصره به مدینه برمی گردد، حضرت از او میپرسد: استقبال مردم از مذهب اهلبیت چطور بود؟! نماینده حضرت عرضه میدارد: خیلی کم بود. حضرت میفرماید:
«عَلَیک بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَی کلِّ خَیر»
به سراغ جوانان برو، زیرا پذیرش آنها در هر امر خیلی بالاتر است.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 8، ص 93، ح 66
اگر ما حق را روشن کنیم و فردی با تحقیق و بررسی حقانیت این مذهب بر او ثابت شد و تشیع را پذیرفت، ما نباید به او بگوییم که به مذهب گذشته خود برگردد!!
اخیراً مصاحبهای از «شیخ احمد طیب» شیخ دانشگاه الأزهر منتشر شده است. بنده به دنبال این بودم که ببینم این مصاحبه در رسانههای مصر هم منتشر شده است یا خیر. بعضی از دوستان این مصاحبه را برای من فرستاده بودند و من گفتم: مدرکی ندیدم.
بنده دیدم از فلان مجمع شیعی نقل شده است و گفتم که این نمیتواند برای ما مدرک باشد. معمولاً یا باید رسانههای مربوط به الأزهر که این مطالب را مطرح میکنند مطرح کنند و ما بپذیریم یا باید در جراید رسمی مصر منتشر شود.
در این مصاحبه از شیخ الأزهر سؤال میکنند که اگر کسی مذهب شیعه را پذیرفت چکار کنیم؟!
ایشان گفت: اشکالی ندارد، مذهب شیعه هم یکی از مذاهب است. همانطور که وقتی یک مالکی به مذهب حنبلی گرایش پیدا میکند یا حنبلی به مذهب شافعی گرایش پیدا میکند یا شافعی به مذهب مالکی گرایش پیدا میکند. مذهب شیعه هم یکی از مذاهب است. اگر شخصی این مذهب را پذیرفت و به مذهب شیعه گرایش پیدا کرد، ما نباید عالم را بر سر او ویران کنیم.
دیدگاه دسته سوم هم با روش ائمه اطهار (علیهم السلام) و مراجع عظام تقلید سازگار نیست.
دسته چهارم معتقدند که مباحث امامت و خلافت از قرآن و روایات را در جلسات علمایی مطرح کنید. این مباحث نباید در فضای مجازی و شبکهها مطرح شود.
البته بنده ضمن احترام به کسانی که این فرمایش را میکردند، عرض میکنم زمانی بود که اگر این بحثها در مجامع عمومی مطرح میشد یک سری خطراتی داشت و اختلافاتی درست میکرد.
در حال حاضر شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی حد و مرزی ندارند. وقتی شبکه وهابی حرف می زند استاد دانشگاه گوش میدهد، اهل سنت گوش میدهند، شیعیان گوش میدهند، عوام گوش میدهند، کشاورز گوش میدهد.
شخصی نقل میکرد که روزی نانوایی رفته بودم نان بخرم. نانوا میگفت: ما چرا همیشه «یا علی» می گوییم، چرا «یا الله» نمیگوییم؟! من تعجب کردم یک نانوا که سواد چندانی ندارد چرا این مباحث را مطرح میکند.
وقتی از ایشان نسبت به صحبتهایش پرسیدم، گفت: "شبکهای هست که وقتی ما شبها خسته میشویم پای این شبکه مینشینیم و آنها این مباحث را مطرح میکنند." امروزه این شبهات در میان ما مطرح است!
شخص دیگری نقل میکرد که من تهران سوار تاکسی شدم. زمانی که مسافران پیاده شدند، راننده شبههای مطرح کرد که اصلاً جا خوردم. یک راننده تاکسی که اصلاً فرصت ندارد کتاب مطالعه کند، این شبهات را مطرح میکند.
وقتی این شبهات در فضای مجازی و شبکهها مطرح میشود، ما هم باید مباحث ادله امامت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار را از گوشهای مدرسهها و حوزههای علمیه به فضای مجازی و رسانه بکشانیم.
مقام معظم رهبری فرمودند: فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است!! قتلگاه جوانان تنها این نیست که جوان را معتاد کند یا به سمت فحشا بکشاند.
در ماجرای اهواز در برنامه رژه سپاه، دو جوان، حدود پنجاه نفر را شهید کردند. پدر یکی از این دو نفر در تلویزیون آمد و همه مردم هم مشاهده کردند.
ایشان میگفت: "پسر من اهل نماز بود، اهل هیئت بود، اهل مسجد بود. او تحت تأثیر چند شبکه وهابی نظیر «شبکه کلمه» قرار گرفت و تمام افکار شیعی خود را از دست داد. من از خانواده شهدا و ملت ایران خجالت میکشم، زیرا که فرزند من باعث شد شصت تن از عزیزان ما به شهادت برسند."
وقتی این مباحث در رسانه مطرح میشود، ما هم باید در رسانه جواب بدهیم. ما که نمیتوانیم این مباحث را تنها در حوزههای علمیه مطرح کنیم.
دسته پنجم که به نظر من نظرشان خوب است، این است که ما باید حقایق را هم در فضای مجازی و هم در مدرسهها و حوزههای علمیه و دانشگاهها و رسانهها مطرح کنیم.
ما باید حقایق را با دلیل و برهان و منطق و با استناد به مصادر مورد قبول شیعه و سنی بدون هیچگونه اهانت و جسارت و توهین به مقدسات یکدیگر مطرح کنیم.
این روش، روش درستی است. اگر ما این روش را پیش بگیریم، قطعاً در مقایسه با چهار روش دیگر موفقتر است.
متأسفانه ما میبینیم بعضی از عزیزان شیعه یا اهل سنت یا سلفیها در فضای مجازی خط قرمزی برای خودشان قائل نیستند. آنها اگر چند حرف درست می زند، یک حرف نادرست یا توهین هم بیان میکند که تمام حرفهای خوبش را آلوده کند.
به عنوان مثال اگر فضله موشی در حوضی پر از شیر بیفتد، همه را به نجاست میکشد. بنابراین بنده با توجه به تجربیات خودم این پنج دسته افراد را دیدم و چهار روش اول که عرض کردیم امروزه جوابگو نیست.
مجری:
احسنتم، پس بهترین راهکار را برای آینده جامعه اسلامی و داشتن یک زندگی مسالمت آمیز با دیگر ادیان ابراهیمی چه می دانید؟! از نظر شما بهترین راهکار چیست؟!
بهترین راهکار برای داشتن زندگی مسالمت آمیز با ادیان ابراهیمی
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
برای داشتن یک زندگی مسالمت آمیز با ادیان ابراهیمی، توجه به چند نکته ضروری است:
1- آسیب شناسی و روشنگری حقایق بدون توهین و افترا
مسئله اول این است که امروز ما باید ببینیم جامعه ما در چه موقعیتی است. ما باید ابتدا آسیب شناسی کنیم.
وقتی انسان به دکتر مراجعه میکند دکتر ابتدا نبض او را میگیرد، وضعیت او را بررسی میکند و گلوی او را معاینه میکند و حرارت بدن را ملاحظه میکند. دکتر بعد از اینکه تمام مشکلاتی که در بدن بیمار هست را بررسی کرد، نسخه مینویسد.
ما ابتدا باید ببینیم که جامعه چه مشکلاتی دارد. ما باید هم جامعه شیعی، هم جامعه سنی و هم جامعه اسلامی را بررسی کنیم و ببینیم امروزه مشکلات ما چیست.
امروز آمریکا به دنبال این است که مسلمانان را به جان هم بیندازد. صهیونیسم با کشورهای عربی رابطه برقرار میکند تا آنها را به جان هم بیندازد. عربستان سعودی به عنوان عامل آمریکا در میدان هست و تلاش میکند مسلمان کُشی راه بیندازند.
داعش امکانات را از کجا آورد؟! این سلاحها از کجا به دست آنها رسیده است؟! شخصی که در فلان کشور نان برای خوردن زن و فرزند خود نداشت، در کشور دیگر پشت تانک نشسته و پیشرفتهترین سلاح را در دست دارد. آنها را از کجا آورده است؟!
مشکلات اساسی ما این است که یک سری عواملی در جامعه اسلامی اعم از داخل جامعه اسلامی و خارج جامعه اسلامی وجود دارد. همچنین یک سری عواملی در داخل و خارج جامعه شیعی وجود دارد و به دنبال این هستند که اختلاف درست کنند. فرقی نمیکند این اختلافات میان شیعه با شیعه باشد یا شیعه با دیگر مذاهب اسلامی باشد.
اخیراً کتابی تحت عنوان «أعلام التصحیح و الاعتدال» در عربستان سعودی به چاپ رسیده است. بنده این کتاب را خدمت آیت الله اعرافی فرستادم و از ایشان خواستم این کتاب را مطالعه کنند.
خلاصه حرف این کتاب چهارصد صفحهای این است که اگر ما بخواهیم با شیعیان برخورد علمی کنیم توانایی آن را نداریم. بنده شاید چندین بار بعضی از قسمتهای این کتاب را مطالعه کردم.
این کتاب میگوید که ما توانایی پاسخگویی به شبهات نداریم، استدلال برای حقانیت خودمان نداریم و توانایی مناظره با علمای شیعه را نداریم.
ما باید حرفهای یک دسته از علمای شیعه همانند «سید ابوالفضل برقعی»، «شریعت سنگلجی»، «کسروی»، «طباطبایی» که از تشیع منحرف شدهاند و حرف ما را میزنند را منتشر کنیم.
ببینید چقدر مایه خفت و ذلت برای شیعه است که عربستان سعودی میخواهد مذهب تکفیر خود را گسترش دهد. شیخ الأزهر میگفت: مسلمانی در کره زمین باقی نمانده است که وهابیت او را تکفیر نکرده باشد!!
این افراد به این آقایان منحرفین چشم دوختهاند. به عنوان مثال از میان میلیونها عالم شیعی چند نفر همانند «شریعت سنگلجی»، «کسروی»، «حکم آبادی»، «حکمی زاده» و دیگران که از دین منحرف شدهاند و تعدادشان از تعداد انگشتان یک دست کمتر است.
این افراد با پول عربستان سعودی حرفهای خود را منتشر میکنند و در آخر عمر هم پشیمان شدند. «سید ابوالفضل برقعی» بیش از چهل کتاب علیه شیعه نوشت.
او در آخر عمر پشیمان شد و زمانی که دید وقت مرگش فرارسیده وصیت نامهای نوشت که در آن توبه کرد و نوشت که من معتقد به امامت دوازده امام هستم. او وصیت کرد که مرا در امامزاده شعیب در روستای کن دفن کنید.
توبه او بعد از این همه خرابی چه فایدهای دارد؟! ملاحظه کنید در شبکههای وهابی هر هفته نوارهای انحرافی «سید ابوالفضل برقعی» را منتشر میکنند. چه بسا او را آیت الله العظمی هم بنامند و یک جوان شیعه فریب حرفهای او را بخورد!!
ما باید در این زمینه قدری جوانان را روشن کنیم تا فریب این افراد را نخورند و از راه امیرالمؤمنین و اهلبیت جدا نشوند. مراجع اصلی ما و مقام معظم رهبری که اکثریت شیعیان از آنها تقلید میکنند امروزه برای ما ملاک هستند و نماینده تفکر شیعه هستند.
اگر شخصی تقریبی بود و خلاف نظر مراجع عظام تقلید و مقام معظم رهبری بود، روش او تقریب نیست بلکه تخریب است. اگر شخصی ولایی توهین کننده بود و برخلاف مراجع حرف زد، این شخص برائتی به نام ولایی است و خائن به شیعه است.
ما باید ببینیم امروز مراجع عظام تقلید و مقام معظم رهبری که اسوههای ما هستند و حرفشان حرف شیعه است چه نظری دارند.
بنده که در اینجا حرف میزنم، حرف بنده را با حرف مراجع عظام تقلید نظیر آیات عظام مرحوم صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی و وحید خراسانی و سبحانی و چهار مرجع بزرگوار نجف که واقعاً شاخص هستند و حرفشان حرف مذهب است مقایسه کنند.
مردم ببینند حرف من با حرف مراجع عظام تقلید تطبیق میکند یا تطبیق نمیکند. اگر حرف من با حرف مراجع تطبیق نکرد، بدانند که من از مذهب شیعه منحرف شدهام و اگر تطبیق کرد حرف مرا قبول کنید. امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند:
«فَأَمَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوه»
التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، نویسنده: حسن بن علی، امام یازدهم علیه السلام، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص 300، ح 143
معیار آن بزرگواران هستند. ادلهای که ما برای مرجعیت شیعه داریم برای ما ملاک هست. بنابراین ما باید قدری جوانان را روشن کنیم تا حرف هرکسی را به عنوان مطلب شیعه نپذیرند.
2- کادرسازی و الگوسازی با توجه به سیره ائمه اطهار (علیهم السلام)
مسئله دوم این است که امروز وهابیها شبهات متعددی را در فضای مجازی مطرح میکنند. چه بسا افرادی از علمای شیعه هم هستند که نقدی به عقاید شیعه میزنند.
ما به جای اینکه در شبکههای ماهوارهای شروع به فحاشی و توهین کردن کنیم، بیاییم مبانی شیعه را به جوانان و نوجوانان آموزش بدهیم.
اگر من می گویم علی بن أبی طالب خلیفه اول هست، از قرآن و سنت این دلایل را دارم و سیره ائمه اطهار و علما این چنین میفرماید. ما باید این مطالب را در اختیار جوانان و نوجوانان قرار بدهیم. بیاییم به جای اینکه فحاشی کنیم به این مسائل بپردازیم.
ائمه اطهار هم همین کار را کردند. مطلبی در این زمینه در کتاب «رجال کشی» از قول امام صادق (علیه السلام) نقل شده است. این کتاب قدیمیترین کتاب رجال شیعه است و «کشی» هم مقدم بر «نجاشی» و «شیخ طوسی» است.
ایشان در این کتاب روایاتی که در رابطه با روات است را مطرح کرده است. در این کتاب آمده است که شخصی خدمت امام صادق (علیه السلام) میرسد و عرضه میدارد: یابن رسول الله! من آمدهام با تو مناظره کنم.
این شخص خود را در حدی میداند که میخواهد با حجت الهی مناظره کند. حضرت میفرماید: در چه رابطهای میخواهی با من مناظره کنی؟! مرد شامی میگوید: من میخواهم در رابطه با علوم قرآنی با شما مناظره کنم.
حضرت به «حمران» دستور میدهد که با این شخص مناظره کند. فرمایش امام به مذاق این شخص خوش نمیآید و عرضه میدارد: من میخواهم با شما مناظره کنم نه با حمران! حضرت میفرماید:
«إِنْ غَلَبْتَ حُمْرَانَ فَقَدْ غَلَبْتَنِی»
اگر بر حمران پیروز شدی، بر من پیروز شدهای!
رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 276، ح 494
امام صادق به صراحت میفرماید که شکست «حمران» شکست من است. ببینید امام صادق چقدر به «حمران» مطمئن بودند.
«حمران» با مرد شامی مناظره میکند و ظاهراً هم مناظره بسیار تندی بوده است. زمانی که مناظره تمام میشود، حضرت میفرماید: برادر شامی! «حمران» را چطور یافتی؟! مرد شامی میگوید: شخصی بسیار حاذق است، به طوری که هر سؤالی بیان کردم پاسخ داد و سؤال و شبههای نبود که او پاسخ ندهد.
ما امروزه باید این چنین افرادی در جامعه تربیت کنیم تا اگر کسی در فضای مجازی شبهه مطرح کرد یا استادی سر کلاس شبههای مطرح کرد، جوان ما بتواند پاسخ بدهد.
مرد شامی که تیرش در مورد علوم قرآنی به سنگ خورد، در ادامه عرضه میدارد: یابن رسول الله! بیایید در رابطه با ادبیات عرب با هم بحث کنیم. حضرت به «أبان بن تغلب» دستور میدهد با این شخص مناظره کند.
مشخص است که امام صادق (علیه السلام) برای هر رشته یک متخصص تربیت کرده است. این شخص با «أبان بن تغلب» مناظره میکند و شکست میخورد.
او سپس تقاضا میکند که بیایید در رابطه با مسائل فقهی با همدیگر حرف بزنیم. حضرت به «زراره» دستور میدهد که با این شخص مناظره کند. حضرت به «حمران» یا «أبان بن تغلب» دستور مناظره نمیدهد بلکه به «زراره» دستور میدهد مناظره کند، زیرا «زراره» متخصص فقه است.
مرد شامی که بازهم شکست میخورد، تقاضا میکند که در رابطه با جبر و تفویض که مسئلهای بسیار پیچیده هست مناظره کند. امام صادق به «محمد طیار» دستور میدهد که با این شخص مناظره کند. «محمد طیار» هم مرد شامی را شکست میدهد.
مرد شامی سپس میگوید: یابن رسول الله! از همه این مسائل بگذریم. بیایید در رابطه با خداشناسی با همدیگر مناظره کنیم. امام صادق به «هشام بن سالم» دستور میدهد که با این شخص مناظره کند. ملاحظه کنید امام صادق برای هر رشته متخصص تربیت کرده است.
بینندگان عزیز، مدیران حوزههای علمیه! بزرگوارانی که مسئولیت تدریس و تربیت دارید این روایت را که در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 171 «کتَابُ الْحُجَّةِ» باب «بَابُ الِاضْطِرَارِ إِلَی الْحُجَّة» حدیث دوم هم آمده است مطالعه کنید.
ببینید امام صادق با شبهات کمرشکنی که در عصر آن بزرگوار بود چطور برخورد کرده است. زمانی که «هشام بن سالم» هم او را زمین می زند و او حرفی برای گفتن ندارد، میگوید: یابن رسول الله! بیایید در رابطه با امامت با همدیگر بحث کنیم.
او تصور میکند که بحث امامت به خلافت و حکومت منتهی میشود. این در حالی بود که حکومت بنی عباس تازه بر سر کار آمده بودند و او تصور میکرد که حضرت هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
حضرت به «هشام بن حکم» نوجوان کم سن و سالی کنار دستشان که هنوز موی صورتش درنیامده بود نگاه میکند و میفرماید: «هشام بن حکم» بلند شو و با این شخص مناظره کن.
ما قبلاً بحثی در زمینه «غنچههای ولایت» داشتیم و اخیراً هم بحثی با عنوان «غنچههای مهدویت» داشتیم که قدری برنامههایمان با مشکل مواجه شد و نشد آن را ادامه بدهیم.
اخیراً یکی از عزیزان نزد ما تشریف آورده بودند و ما از ایشان تقاضا کردیم «غنچههای مهدویت» را راه بیندازند تا بتوانیم فرزندان را از کودکی با مباحث ولایت آشنا کنیم.
مشخص است وقتی نوجوانی که هنوز موی صورتش درنیامده است میخواهد با یک قهرمان علم، مناظره و گفتگو کند، از ابتدای کودکی این مسائل را یاد گرفته است.
«هشام بن حکم» با این مرد آنچنان زیبا و عالی مناظره میکند، به طوری که از تمام مناظرهها بهتر بوده است. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«وَ أَمَّا هِشَامُ بْنُ الْحَکمِ: فَتَکلَّمَ بِالْحَقِّ فَمَا سَوَّغَک بِرِیقِک»
هشام بن حکم آنچنان عرصه را بر تو تنگ کرد که توانایی فروبردن آب دهان را از تو گرفت.
رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 277، ح 494
ما باید این چنین نیروهایی تربیت کنیم. ما احتیاجی به فحش دادن و توهین کردن نداریم. مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) میفرماید: ما باید تبیین و بصیرت افزایی کنیم.
همه اینها نیاز به متخصص دارد. این مسائل مربوط به عموم مردم نیست، بلکه برای شخص حوزوی و دانشگاهی و آموزش و پرورشی است.
ما باید بیاییم افرادی را از همین دوران نوجوانی تربیت کنیم تا وقتی وارد فضای مجازی میشوند تحت تأثیر شبکهها قرار نگیرند.
بنابراین عقیده بنده بر این است یکی از بهترین روشهایی که ما میتوانیم پیش ببریم، این است که از ائمه اطهار (علیهم السلام) الگوسازی کنیم.
توهین و فحاشی روش درستی نیست. به قول آقایان اهل سنت، وهابیها خوارج و نواصب زمان ما هستند. ببینیم ائمه اطهار با آنها چطور برخورد میکردند.
«مرحوم طبرسی» در کتاب «الاحتجاج» روایتی دارد که ما قبلاً هم آن را خواندیم. ایشان در جلد اول صفحه 19 مینویسد که تعدادی از شیعیان نزد امام حسن عسکری (علیه السلام) میآیند.
امام حسن عسکری هم زندانی بودند و هم زندانی نظامی بودند، به طوری که رفت و آمد هم خدمت حضرت بسیار سخت بود. حکومت عباسی تنها به تعدادی از افرادی که واقعاً مورد اعتمادشان بودند و میدانستند برای حکومت ضرر ندارد، اجازه ملاقات میدادند.
در این روایت آمده است تعدادی افراد نزد امام عسکری (علیه السلام) آمدند و عرضه داشتند:
«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ لَنَا جَاراً مِنَ النُّصَّابِ یؤْذِینَا وَ یحْتَجُّ عَلَینَا فِی تَفْضِیلِ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِی وَ الثَّالِثِ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ یورِدُ عَلَینَا حُجَجاً لَا نَدْرِی کیفَ الْجَوَابُ عَنْهَا وَ الْخُرُوجُ مِنْهَا»
یابن رسول الله در همسایگی ما فردی ناصبی است که ما را اذیت میکند و دلائلی بر فضیلت ابوبکر و عمر و عثمان بر امیرالمؤمنین میآورد که بلد نیستیم جواب او را بدهیم و بر او پیروز شویم.
همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند: فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است!
آیا حضرت دستور میدهند که به مرد ناصبی فحش بدهید، اموال او را غارت کنید یا مقابله به مثل کنید؟! حضرت میفرماید: من یکی از شاگردانم را میفرستم تا با ایشان بحث کند. حضرت به شاگرد خود میفرمایند:
«مُرَّ بِهَؤُلَاءِ إِذَا کانُوا مُجْتَمِعِینَ یتَکلَّمُونَ فَتَسْتَمِعُ عَلَیهِمْ فَیسْتَدْعُونَ مِنْک الْکلَامَ فَتَکلَّمْ وَ أَفْحِمْ صَاحِبَهُمْ وَ اکسِرْ عِرْبَهُ وَ فُلَّ حَدَّهُ»
بلند شو و با آنها برو و با آن فرد بحث کن طوری که خفه شود. عزتش را بشکن و شمشیری که علیه شیعه از رو بسته را تکه تکه کن.
«وَ لَا تُبْقِ لَهُ بَاقِیةً»
و برای او چیزی باقی مگذار.
«فَذَهَبَ الرَّجُلُ وَ حَضَرَ الْمَوْضِعَ وَ حَضَرُوا وَ کلَّمَ الرَّجُلَ فَأَفْحَمَهُ وَ صَیرَهُ لَا یدْرِی فِی السَّمَاءِ هُوَ أَوْ فِی الْأَرْضِ»
شاگرد امام حسن عسکری رفت و آنچنان با دشمن اهلبیت سخن گفت و او به طوری گیج شده بود که نمیفهمید در آسمان است یا در زمین است.
الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 19، فصل فی ذکر طرف مما أمر الله فی کتابه من الحجاج و الجدال بالتی هی أحسن و فضل أهله
ما افتخار میکنیم مذهب ما برخاسته از قرآن و سنت است. چرا ما باید برویم فحش و ناسزا بگوییم؟! چرا توهین کنیم؟!
شما باید نیروهایی همانند نیروهای امام حسن عسکری (علیه السلام) تربیت کنید تا با وهابیها بحث کند و آنها را ملزم کند نتوانند جواب بدهند.
این بهترین روشی است که به ذهنم میرسد. ما باید کادرسازی کنیم و معارف اهلبیت را در اختیار جوانان و طلاب و اساتید قرار بدهیم. آنها باید در فضای مجازی بحث و استدلال کنند، نه اینکه فحش بدهند و توهین کنند.
مجری:
قطعاً این مسئله از مصادیق جهاد تبیین است و خارج از این هم نیست.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله.
مجری:
احسنتم، جناب آیت الله حسینی قزوینی خیلی ممنون و متشکریم. همچنین تشکر میکنم از شما بینندگان و همراهان گرامی،
از همه شما عزیزان در این شبها التماس دعای فرج و التماس دعای خیر داریم. برنامه را با این دعای ماه مبارک رمضان به پایان میرسانیم:
«اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَی عِبَادِک فِیهِ الصِّیامَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیتِک الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کلِّ عَامٍ وَ اغْفِرْ لِی تِلْک الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُهَا غَیرُک یا رَحْمَان»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 93، ص 311، ح 6
تا دیداری دیگر شما را به ایزد منان میسپارم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته