بسم الله الرحمن الرحیم
89/10/11
موضوع: «غَسل» یا «مَسح» پاها، در وضو
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدالله و الصلوة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با «وضو» بود که آیا وضو به مسح پا است یا به شستن پاست. ما ادله متعددی از کتاب، سنت، وضوی پیامبر، وضوی امیرالمؤمنین، وضوی عثمان، وضوی «ابن عباس» و دیگر صحابه را عرض کردیم که موقع وضو گرفتن پایشان را مسح میکشیدند.
ما امروز میخواهیم نظر چند تن از شخصیتهای برجسته اهل سنت که نظرشان مسح پا در وضو هست را عرض کنیم. سپس به نظریه برخی از علما مثل «ابن کثیر» و دیگران میرسیم که اظهار داشتند: «شیعه در وضو بدعت گذاشته حتی یک دلیل هم برای مسح پا ندارند!! و شیعه گمراه و گمراهگر است» و بعد به مسح در وضو مثال میزنند.
آیا واقعاً تمام این روایاتی که خواندیم و بررسی سندی هم کردیم کفایت نمیکند که امثال «ابن کثیر» این پرده سیاه و غلیظ تعصب را کنار بگذارند که حداقل به روایاتی که خودشان آوردهاند عمل کنند!؟
البته ما نیازی به روایات اهل سنت نداریم، زیرا ما به حد مستفیض، قریب به متواتر از اهل بیت (علیهم السلام) در مسح در وضو روایات صحیح داریم. به تعبیر «شیخ طوسی» مسح در وضو از ضروریات فقه شیعه و اهل بیت (علیهم السلام) است.
یکی از شخصیتهای برجسته اهل سنت که تعریف و تمجید زیادی از او کردهاند آقای «عامر بن شراحیل بن عبد شعبی» است که از او تعبیر به «الإمام» میکنند.
معمولاً اهل سنت به این سادگی از هر کسی به «الإمام» تعبیر نمیکنند. به عنوان مثال ما شیعیان از هر کسی به «آیت الله العظمی» یا «مرجع عالیقدر» تعبیر نمیکنیم. کلمه «امام» در میان اهل سنت مرادف همان «مرجع عالیقدر» یا «آیت الله العظمی» در میان ما هست.
اهل سنت از «شعبی» به «الإمام» و «الحافظ» تعبیر میکنند. او استاد «ابوحنیفه» بوده به طوری که میگویند مرسلات «شعبی» همه صحیح است و روایاتی که سندش به «شعبی» برسد صحیح است.
به عنوان مثال بعضی از بزرگان ما نسبت به مشایخ الثقات یا اصحاب اجماع چنین عقیدهای دارند که اگر یک روایت با سند صحیح به یکی از اصحاب اجماع مثل «زراره»، «محمد بن مسلم»، «أبان» و دیگران برسد بعد از او بررسی سند لازم نیست. همچنین نسبت مشایخ الثقات همانند «ابن ابی عمیر»، «صفوان»، «بزنطی» همین مسئله صادق است. اهل سنت نسبت به «شعبی» میگویند:
«مرسل الشّعبی صحیح، لا یکاد یرسل إلا صحیحاً»
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 7، ص 125، باب 4 عامر بن شراحیل ع
همان تعبیری که «شیخ طوسی» نسبت به «ابن ابی عمیر» و دیگران دارد که میگوید:
«ما يرويه محمد بن أبي عمير، وصفوان بن يحيى، وأحمد بن محمد بن أبي نصر وغيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لا يروون ولا يرسلون إلا عمن يوثق به»
العدة فی اصول الفقه(عدة الأصول)؛ الشیخ الطوسی؛ تحقيق: محمد رضا الأنصاري القمي المطبعة : ستاره - قم ؛ ج1، ص 154
«سفیان بن عیینه» تعبیری دارد که میگوید:
«قال ابن عيينة علماء الناس ثلاثة ابن عباس في زمانه والشعبي في زمانه والثوري في زمانه »
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 4، ص 300، باب 113 الشعبی
این سه نفر عالم علی الاطلاق هستند. به عنوان مثال ما تعبیر داریم که آیت الله العظمی بروجردی مرجع علی الاطلاق بوده است. یعنی مرجعیت در زمان ایشان منحصر به این بزرگوار بوده است. همچنین «مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی» و «میرزای شیرازی» مرجع علی الاطلاق بوده اند. اهل سنت هم معتقدند که این سه نفر عالم علی الاطلاق بودهاند.
آقایان میتوانند به کتاب «تذکرة الحفاظ» اثر «ذهبی»، جلد اول، صفحه 79؛ کتاب «تهذیب التهذیب» اثر «ابن حجر عسقلانی»، جلد پنجم، صفحه 65؛ کتاب «حلیة الأولیاء»، جلد چهارم، صفحه 310؛ کتاب «شذرات الذهب» اثر «ابن عماد حنبلی»، جلد اول، صفحه 126؛ کتاب «طبقات الحفاظ» اثر «سیوطی» صفحه 43؛ و مصادر دیگر در شرح حال «عامر شعبی» مراجعه کنند.
آقای «ابن جریر طبری» در کتاب «تفسیر طبری» عبارتی آورده است و عرض کردیم که «ابن تیمیه» میگوید: یکی از تفاسیر قابل اعتماد که میشود به روایات آن اعتماد کرد و با اطمینان طبق آن نظر داد «تفسیر طبری» است
آقای «طبری» در تفسیرشان جلد 5 صفحه 111 روایتی را از «عامر» نقل میکند و میگوید:
«عن عامر أنه قال فی هذه الآیة «فامسحوا بوجوهکم وأیدیکم إلی المرافق وامسحوا برءوسکم وأرجلکم إلی الکعبین» وقال فی هذه الآیة أمر أن یمسح فی التیمم ما أمر أن یغسل فی الوضوء»
خدای عالم امر کرده ما در تیمم مسح بکشیم آن مواردی را که در وضو باید بشوییم.
«وأبطل ما أمر أن یمسح فی الوضوء الرأس والرجلان»
آن مواردی را که در وضو ما مسح میکشیم در تیمم قلم عفو و بطلان کشیده شده است.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 5، ص 111، باب النساء: (43) یا أیها الذین... ..
همچنین از «اسماعیل بن ابو خالد» نقل میکند:
«کان الشعبی یقرأ وأرجلکم بالخفض»
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 6، ص 130، باب المائدة: (6) یا أیها الذین... ..
می گوید اصلاً ایشان (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ وَ أَرْجُلَکم) نمیخواند، بلکه آیه را «ارجُلِکم» خوانده است. اگر چنین بخواند قطعی است که معنا "سرتان و پایتان را مسح بکشید" میشود. گرچه عرض کردم اگر «ارجُلَکم» هم بخوانیم عطف بر محل (بِرُؤُسِکمْ) است.
همچنین در صفحه 129 عبارتی را از «عامر شعبی» آورده که میگوید:
«عن الشعبی أنه قال إنما هو المسح علی الرجلین»
آنچه که وظیفه وضو گیرنده است مسح کشیدن بر دو پا است.
«ألا تری أنه ما کان علیه الغسل جعل علیه المسح»
مگر نمیبینید مواردی که در وضو شسته میشود در تیمم مسح کشیده میشود.
«وما کان علیه المسح أهمل»
مواردی را که در وضو مسح میکشیم در تیمم مهمل گذاشته شده و رها شده است.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 6، ص 129، باب المائدة: (6) یا أیها الذین... ..
باز در روایت دیگری تعبیرشان این است وظیفه متیمِّم، و کسی که تیمم میکند این است که مسح بکشد. وظیفه کسی که وضو میگیرد مسح کشیدن به پا است، زیرا خدای عالم موارد مسح را در تیمم باطل ساخته است که رأس و رجلین باشد.
در روایت دیگری نقل میکند که راوی میگوید:
«قلتُ لعامر: إن ناسا یقولون إن جبریل علیه السلام نزل بغسل الرجلین»
می گوید مردم! اینگونه می گویند؛ مشخص است در زمان «عامر شعبی» که نزدیک به صد سال از زمان پیغمبر و بعثت میگذرد توده مردم میگویند:
«إن جبریل علیه السلام نزل بغسل الرجلین»
توده مردم میگویند: آنچه که جبرئیل نازل کرده است شستن پا است.
«فقال نزل جبریل بالمسح»
گفت: جبرئیل مسح پا را نازل کرده است.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 6، ص 129، باب المائدة: (6) یا أیها الذین... ..
علاوه بر «طبری»، «ابن کثیر دمشقی سلفی» در کتاب «تفسیر» خود جلد 2 صفحه 27 همین مطلب را آورده است. بازهم تعبیر «شعبی» چنین است:
«أمر أن يمسح بالصعيد في التيمم ما أمر أن يغسل بالماء »
خداوند متعال در آیه شریفه دستور دادهاند به هنگام تیمم بر روی خاک پاک تیمم کنید در حقیقت موارد تیمم جاهایی است که ما در وضو آن موارد را میشوییم.
« وأهمل ما أمر أن يمسح بالماء»
خداوند مواردی که باید در وضو مسح بکشیم را مهمل گذاشته و رها کرده است.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 6، ص 129، باب المائدة: (6) یا أیها الذین... ..
بازهم روایت دیگری از «شعبی» هست که «ابن عبد الرزاق» استاد «بخاری» نقل میکند. «ذهبی» در مورد «ابن عبد الرزاق» میگوید:
«لو ارتد عبد الرزاق عن الإسلام ما ترکنا حدیثه»
اگر عبدالرزاق مرتد بشود ما از احادیث او دست برنمیداریم.
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 9، ص 573، باب 220 عبد الرزاق بن همام ع
«عبدالرزاق» در کتاب «مصنف» خود جلد 1 صفحه 19 از «شعبی» نقل میکند:
«أما جبریل [علیه السلام] فقد نزل بالمسح علی القدمین»
آنچه جبرئیل نازل کرده مسح روی قدم در وضو است.
المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 1، ص 19، ح 56
آقای «ثعلبی» در «تفسیر» خود تعبیری دارد که میگوید:
«قال الشعبی: نزل جبرئیل بالمسح»
شعبی گفته است که جبرئیل به مسح نازل شده است.
«ألا تری المتیمم یمسح ما کان غسلاً ویلغی ما کان مسحاً»
مگر شما نمیبینید کسی که میخواهد تیمم کند موارد شستشو وضو را مسح میکشد و موارد مسح را رها میکند.
الکشف والبیان (تفسیر الثعلبی)، اسم المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان - 1422 هـ-2002 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ج 4، ص 28، باب المائدة: (6) یا أیها الذین..
آقای «بدرالدین عینی» یکی از شخصیتهای برجسته اهل سنت صاحب کتاب «عمده القاری فی شرح صحیح البخاری» عدهای از علمایی که قائل به مسح هستند همانند «ابن عباس»، «قتاده» و «عکرمه» را میآورد و میگوید:
«وقال الشعبی نزل جبریل علیه الصلاة والسلام بالمسح»
جبرئیل (علیه الصلاة و السلام) به مسح پا نازل شده است.
عمدة القاری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: بدر الدین محمود بن أحمد العینی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 2، ص 238، باب کتاب الوضوء
این مطالب علاوه بر کتاب «عمدة القاری» در کتابهای دیگری از جمله «المحرر الوجیز فی تفسیر کتاب العزیز» اثر آقای «ابن عطیه اندلسی»، جلد دوم، صفحه 163؛ «تفسیر علامه قرطبی» که عصاره تفسیر شش قرن اول اسلام است، جلد ششم، صفحه 192 و همچنین «فتح القدیر» اثر «شوکانی» جلد دوم، صفحه 18،وارد شده است.
این مطالب مواردی بود که ما توانستیم از آثار آقای «عامر شعبی» پیدا کنیم. گرچه اگر کسی بخواهد بگردد بیش از این، در منابع اهل سنت آوردهاند. اما در خانه کسی است یک حرف بس است!!
آنچه برای ما جای تعجب است عبارتی است که آقای «ابن کثیر دمشقی» در «تفسیر» خود جلد 2 صفحه 26 آورده است. او بعد از اینکه مواردی را از «شعبی»، «قتاده»، «ابن عباس» و «عکرمه» نقل میکند که همه آنها قائل به مسح پا در وضو بودند و خودشان عملاً مسح میکشیدند، و آخرین روایتی را هم که نقل میکند همان است که میگوید:
«إن ناسا یقولون إن جبریل نزل بغسل الرجلین»
مردم میگویند جبرئیل غسل پا را نازل کرده است.
«فقال نزل جبریل بالمسح»
شعبی گفت: جبرئیل مسح پا را نازل کرده است.
ولی «ابن کثیر دمشقی» میگوید:
«فهذه آثار غریبة جدا»
این آثار جدا عجیب است.
میگوید این همه روایات از صحابه و تابعین درباره مسح پا در وضو، واقعاً آثار عجیبی است. شما انصاف را نگاه کنید که او در ادامه میگوید:
«وهی محمولة علی أن المراد بالمسح هو الغسل الخفیف»
مراد از مسح کشیدن این است که شستشوی ساده و خفیفی داشتند.
تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 2، ص 26، باب المائدة: (6) یا أیها الذین... ..
ببینید تعصب چکار میکند!؟ آن وقت این شخص ادعا میکند که شیعه ضال و مضل است و یک روایت صحیح درباره مسح پا ندارند.
«ابن کثیر» دهها روایت نقل میکند، دهها عمل صحابه، تابعین و فقها را نقل میکند ولی بعد میگوید: «آثار غریبة جدا» سپس میگوید: مراد از مسح همان غسل خفیف است!!
حال ما می پرسیم که جناب آقای «ابن کثیر دمشقی»! این ادعا که میگویید: "مراد از مسح، غسل خفیف است" به این خاطر است که در کنار کرسی نشستهای و برای زن و بچهات داستانسرایی و افسانهسرایی میکنی یا روایت و آثاری از بزرگان و صحابه را مطرح میکنی که گفتهاند مراد از مسح، غسل خفیف است؟! آیا سراغ دارید که بزرگان و صحابه گفته باشند مراد از مسح که میکشیم غسل خفیف است؟!
حرف باید مستند باشد؛ حرف باید یا مستند به آثار پیغمبر باشد، یا مستند به سیره پیغمبر باشد و یا مستند به سیره صحابه و تابعین یا اتباع تابعین باشد!!
«ابن کثیر دمشقی» متوفای 774 هجری نیمه دوم قرن هشتم است. این شخص همینطور شیر یا خط انداخته و به ذهنش چنین مطلبی خطور کرده است!! اگر ما نگوییم:
(وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیجادِلُوکم)
و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا میکنند تا با شما به مجادله برخیزند.
سوره انعام (6): آیه 121
اسم دیگری نمیتوانیم برای آن بگذاریم. آثاری از پیغمبر ندارید که ثابت کنید مراد از مسح غسل خفیف باشد!! همچنین آثاری از صحابه، تابعین یا اتباع تابعین ندارید. حداقل در کتابهای لغت که عمدتاً از اهل سنت است از قبیل کتاب «تاج العروس» اثر «زبیدی»، کتاب «لسان عرب» اثر «ابن منظور» یا کتاب «صحاح اللغة» اثر «جوهری». شما ندارید که صاحب لغتی در معنای مسح گفته باشد:
«المسح علی قسمین؛ مسح إمرار الید علی الشیء و مسح آخر هو الغسل الخفیف»!!
آنها چنین مطلبی ندارند، بلکه برعکس، آقایان اهل لغت، زمانی که غَسل را معنا میکنند چنین میگویند: «غَسل» به معنای جریان دادن آب بر یک شئ و شستن آن است، اما «مسح» به معنای کشیدن دست بر چیز دیگر است.
عرض کردیم مسح تنها در پا نیامده است، بلکه در موارد متعدد واژه «مَسح» استعمال شده است. آیا اینکه نبی مکرم اسلام فرمودند: کسی دست بر سر یتیمی بکشد، به معنای این است که غَسل خفیفی کند و لیوان آب را بردارد و یواشکی سر یتیم را بشوید؟! کسی بر سر فرزندش مسح بکشد به معنای این است که غَسل خفیفی کند؟! آیا مراد اینست!؟
حضرات اهل سنت حرفی میزنند که واقعاً انسان نمیتواند خودش را کنترل کند. این افراد کار را با تعصب به کجا رساندهاند!!
غسل خفیف به معنای شستن کم است. شما یک دفعه دستتان را زیر شیر آب میگیرد مفصل را میشویید، اما یک دفعه کم میشویید که به آن غسل خفیف میگویند. غَسل به معنای ریختن آب و شستشوی با آب است، اما در مسح آبی در کار نیست. ما از ته مانده آب دست چپ، پایمان را مسح میکشیم. به بیان بهتر ما شرط میکنیم که دستمان خیس باشد که وقتی مسح میکشیم آثار نم در پا باشد. به این حالت غَسل نمیگویند!!
آیت الله العظمی نجفی مرعشی تعبیری داشت که میگفت: آقایانی که در حوزهها هستند و با اِن قُلت و قُلت سر و کار دارند، این روایات را خوب متوجه نمیشوند. شما باید به کوچه و بازار بروید از کلاه نمدیها سؤال کنید. شما باید روایت را بخوانید و ببینید آنها چطور معنا میکنند!؟ شما باید به عربهای اهواز، عراق، کویت و حتی عربستان سعودی بگویید: «مَسحتُ رِجلی و غَسلتُ رِجلی» را معنا کنند و ببینید آنها چه معنا میکنند!؟
پیغمبر اکرم برای توده مردم سخن گفته است، نه فقط برای امثال «ابن کثیر» که پرده ضخیم و سیاه تعصب روی مغز و فکر و هوش و چشمش را گرفته است. او بعد از اینکه این همه روایات که نقل میکند و خودش هم از این همه آثار تعجب میکند بعد میگوید مراد از مسح غسل خفیف است!
در هر صورت این مطالب هم در خصوص «عامر شعبی» بود که بیان کردیم.
یکی دیگر از افرادی که نقل شده هم روایت نقل کردند و هم خودشان در عمل مسح میکشیدند، «عروه بن زبیر» برادر «عبدالله بن زبیر» است. آنها نوه دختری خلیفه اول هستند. مادرشان «اسماء بنت ابی بکر» بود که «زبیر» او را به عقد موقت خود درآورده بود. «عروه» و «عبدالله» از عقد متعه «زبیر» و «اسماء» متولد شدند.
«عبدالله بن زبیر» در مکه به «ابن عباس» طعنه میزد و میگفت: تو پیر و خرفت شدی، فتوا به جواز متعه میدهی!! «ابن عباس» در میان جمعیت به او گفت: برو از مادرت سؤال کن ببین تو را از کجا و چطور به دنیا آورده است. «عبدالله» نزد مادرش آمد و گفت: «ابن عباس» جلوی مردم چنین حرفی زده است. مادرش گفت: پدرت مرا عقد متعه کرد و شما از متعه متولد شدید. من که بارها گفته بودم که سر به سر «ابن عباس» نگذارید، زیرا آنها استادی مثل علی بن أبی طالب داشتند.
آقایانی که در ماهوارهها تعبیر میکنند که «متعه» همان «روسپیگری» است بدانند اول کسی که نستجیر بالله به نظر آقایان روسپیگری کرده دختر خلیفه اول «اسماء بنت ابوبکر» بوده است!! کسانی که به مراجع شیعه طعنه میزنند که اینها صیغهزاده هستند بدانند اولین صیغهزاده ها «عبدالله بن زبیر»، «مصعب بن زبیر» و «عروة بن زبیر» هستند.
جدیداً که فیلم «مختارنامه» پخش شده است اهل سنت این طرف و آن طرف صحبت می کنند و تحریم میکنند و یک روز دستور میدهند زنها نگاه نکنند و مردها نگاه کنند، یک روز دستور میدهند مردها نگاه نکنند، دخترها نگاه نکنند و زنها نگاه کنند. آنها چرندیات زیادی بیان میکنند!!
اگر شما به سایتها مراجعه کنید میبینید در گوشه و کنار علیه مختارنامه سروصدا به راه میاندازند تنها به خاطر اینکه در مختارنامه به یکی از صحابه به نام «عبدالله بن زبیر» جسارت شده است.
انشاءالله به حول قوه الهی تصمیم داریم شب دوشنبه یا شب جمعه پرونده «عبدالله بن زبیر» را باز کنیم و ببینیم از «عبدالله بن زبیر» در منابع اهل سنت چه روایاتی نقل شده است.
عداوت این فرد با اهل بیت عصمت و طهارت به اندازه ای است که در خطبههای نماز جمعه دستور داد که صلوات بر آل پیامبر منع شود و خودش به دستور خود عمل کرد. وقتی «ابن عباس» و دیگران به او اعتراض کردند چرا صلوات بر آل محمد را منع کردی، گفت:
«إن لَهُ أهیل سوء»
جمل من أنساب الأشراف، المؤلف: أحمد بن یحیی بن جابر بن داود البَلَاذُری (المتوفی: 279 هـ)، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م، ج 3، ص 291، باب ابن الحنفیة و عبد الملک بن مروان
می گوید پیغمبر اکرم اهل و خاندان حقیر و پست و بدی دارد و زمانی که ما صلوات بر آل محمد میفرستیم آنها گردن خود را بلند میکنند و افتخار میکنند. من میخواهم پوزه آنها را به خاک بمالم و افتخار آل پیغمبر برای من قابل تحمل نیست!!
آقایان اهل سنت صلوات بر آل پیغمبر را در خطبههایشان از واجبات میدانند. اگر یک خطبه ی نماز جمعهای در میان اهل سنت خوانده شود و بر آل رسول الله صلوات نفرستند اصلاً نماز جمعه و خطبه را باطل میدانند!! اگر در نماز، کسی صلوات ابراهیمی نفرستد اصلاً نمازش باطل است. حال از چنین فردی که چنین مطالبی داشته دفاع میکنند.
همچنین در بعضی موارد نقل شده که «عبدالله بن زبیر» علناً نسبت به حضرت امیرالمؤمنین جسارت میکرد و ناسزا میگفت. با این وصف آقایان سنگ «عبدالله بن زبیر» را به سینه میزنند. و سروصدا به راه میاندازند. مقاله مفصلی در سایت «سنی آنلاین» پایگاه رسمی حوزه علمیه زاهدان نوشتند که در آنجا دروغ و افسانه را در رابطه با «عبدالله بن زبیر» به هم بافتهاند تا مثلاً از او دفاع کنند!!
ای کاش آقایانی که این قدر افسانهسرایی میکنند روایاتی که در کتابهای خودشان در مذمت «عبدالله بن زبیر» بود میآوردند و حداقل به این روایات پاسخ میدادند و میگفتند: در برابر این همه مدحی که کردیم روایاتی هم در مذمت «عبدالله بن زبیر» آمده، اما ما به این روایات پاسخ میدهیم!!
اگر ما میدیدیم پاسخ این افراد صحیح است قبول میکردیم. اما آنها یک جانبه به قاضی میروند و عینکشان فقط یک دید بیشتر ندارد و چشمشان فقط یک دید هست، انسان احساس میکند آنها مثل سایر موارد با تعصب، مطالب و وقایع تاریخی را مطرح میکنند.
در هر صورت...
یکی از کسانی که در وضو گرفتن مسح میکشید است و حتی وضوی مسحی پیغمبر اکرم را نقل کرده، آقای «عروه بن زبیر» برادر «عبدالله بن زبیر» است.
در کتاب «دلایل النبوة» اثر «بیهقی» که قبلاً هم گفتیم «ابن تیمیه» میگوید: "کتاب «دلایل النبوة» اثر «بیهقی» از کتابهای معتبر و قابل اعتماد است." ما قبلاً هم اشاره کردیم که ایشان میگوید نبی مکرم اسلام فرمودند: در ابتدای بعثت با اراده جبرئیل چشمهای جوشان گرفت؛
«فَفَتَحَ جِبْرِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَيْنًا مِنْ مَاءٍ فَتَوَضَّأَ وَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وسلّم ينظر إليه وَجْهَهُ وَيَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ وَمَسَحَ رَأْسَهُ وَرِجْلَيْهِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ثُمَّ نَضَحَ فَرْجَهُ وَسَجَدَ سَجْدَتَيْنِ مُوَاجَهَةَ الْبَيْتِ، فَفَعَلَ مُحَمَّدٌ كَمَا رَأَى جبريل يفعل»»
و محمد به جبرئیل نگاه میکرد که چگونه وضو میگیرد. بر سرش مسح کشید و بر پایش تا برآمدگی پا مسح کشید و... پس پیامبر نیز مثل جبرئیل وضو گرفت.
دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة؛ المؤلف: أحمد بن الحسين بن علي بن موسى الخُسْرَوْجِردي الخراساني، أبو بكر البيهقي (المتوفى: 458هـ)؛ الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى - 1405 هـ ج2، ص 145
آقای «ذهبی» در کتاب «تاریخ الإسلام» جلد 1 صفحه 73 این روایت را نقل میکند. آقای «مقریزی» در کتاب «امطاع الأسماع» جلد سوم صفحه 28 این روایت را نقل میکند.
آقایان بحث دارند که آیا این روایت صحیح است یا نیست. آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «فتح الباری» جلد 1 صفحه 205 میگوید: در بعضی از موارد روایت مرسل است، اما در کتابهای متعدد مثل «طبرانی» و دیگران آن را به صورت موصول نقل کردهاند. و ایشان روایت را صحیح میداند. آقای «سیوطی» هم در کتاب «الخصائص الکبری» جلد 1 صفحه 94 همین عبارت را به عنوان یک متن قطعی و مسلم نقل میکند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته