بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه سی و نهم 98/09/26
موضوع: لزوم توجه به قواعد تصحیح و تضعیف روایت در پاسخگوئی به شبهات (13)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
فرمودید متوسط سن یك راوی، با طبقه قبلی و با طبقه بعدی هفتاد سال است؟
پاسخ:
بله هفتاد سال است؛ یعنی سی و پنج سال با طبقه قبلی و سی و پنج سال هم با طبقه بعدی فاصله دارد.
پرسش:
امام صادق (علیه السلام) با «كلینی» چند سال فاصله دارند؟
پاسخ:
امام صادق (سلام الله علیه)، مستشهد 148 است، «كلینی» متوفای 328 یا 329 است. البته ببینید برای ما امام ملاك نیست، ملاك برای ما: الراوی عن النبی (صلی الله علیه واله) یا عن علی (سلام الله علیه) است. آنها را طبقه اول قرار میدهیم؛ «كل من روا عنهم» طبقه دوم میشود!
شما از رسول اكرم بگیرید تا سال 320، باید تقسیم بر نُه كنید. یعنی هشت طبقه قبل کلینی هست، شما هشت طبقه درست كنید، خود «كلینی» كه طبقه نهم میشود. طبقهها سی و پنج سال با قبلی و سی و پنج سال با بعدی تنتظیم می شود.
من بگویم دوستان از كتاب مرحوم آقای «بروجردی»، سه صفحه 111، 112 و 113 را اسكن بگیرند، تا ما اینجا برای آقایان توضیح بدهیم، خیلی خوب میشود. آقای «بروجردی» قشنگ طبقه اول را آورده، از هركدام هم ده، بیست نفر شمرده؛ طبقه چهارم را آورده سی، چهل نفر را آورده؛ من كسی را ندیدم اینطوری كار كرده باشد.
یعنی یك كسی میخواهد ببینید طبقه چهارمیها چه كسانی هستند؛ چون اینها وقتی از همدیگر نقل میكنند خیلی خوب است که آدم بداند مثلا در طبقه پنجم، یا ششم اینها چه كسانی هستند؟ اسامی اینها را هم آقای «بروجردی» خیلی قشنگ آورده است. البته دوستان این را برای من تایپ كردند و فرستادند، ولی من فرصت نكردم مطالعه كنم.
بنابراین سی و پنج سال با راوی قبلی و سی و پنج سال با راوی بعدی، هفتاد سال میشود. البته ببینید اینها «صغار» و «كبار» دارند؛ مثلاً طبقه چهارم سه دسته میشود، «كبار طبقه چهارم»، «طبقه چهارم»، و «صغار طبقه چهارم»؛ لذا این روات را به صغار و كبار هم تبدیل میكنند.
مصطلحی هم اینها دارند و می گویند مثلا فلانی از صغار طبقه چهارم است؛ یعنی اگر «زراره» متوفای 150 است، فلان راوی، مثلا یك مقدار از 150 رد كرده مثلا 170 یا 180 است؛ یعنی آخرهای طبقه است. لذا وقتی می گویند فلانی از كبار است یعنی از اولیها است.
بعضیها هم معمّر هستند، معمّرین هم كه دنیای خاص خودشان را دارند، اگر دوستان «معجم الثقات» آقای «تبریزی» را ببینند ایشان هم در مقدمه، حدود یك صفحه تا یك صفحه و نیم، خیلی ساندویچی توضیح داده كه مراد از طبقه چیست؟ ولی برای آقای «بروجردی» مفصل است که اگر تایپ هم بشود، گمانم بیست صفحه بشود.
پرسش:
از حضرت امیر (علیه السلام) نقل شده كه در مورد ساخت قبر ظاهرا نهی میكردند. میفرماید:
«مَنْ جَدَّدَ قَبْراً أَوْ مَثَّلَ مِثَالًا فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج1، ص189، باب النوادر
پاسخ:
روی این قضیه ما مفصل كار كردیم، در «سایت ولی عصر» هم اگر مراجعه بكنید ما جواب دادیم؛ که این مربوط به قبور عموم مردم است؛ یعنی اگر بنا باشد هركسی برود روی قبر پدرش یك چیزی درست كند، تمام كره زمین قبرستان میشود و در حقیقت یك بخشی از شهر میشود.
بنابراین نسبت به عموم مردم اینطوری است که اگر بنا باشد هركس روی قبر پدرش یك گنبد و بارگاه بسازد، نصف كره زمین در عرض دویست، سیصد سال همه قبرستان میشود.
اما در رابطه با خودشان استثناء است؛ یعنی افرادی كه عَلَمْ و نشانه هستند، ما روایات متعدد از ائمه (علهیم السلام) در رابطه با تعمیر و بنای قبور آنها داریم.
مثلاً داریم كه یكی از دختران امام کاظم (سلام الله علیه) از دنیا رفت:
«وَ أَمَرَ بَعْضَ مَوَالِيهِ أَنْ يُجَصِّصَ قَبْرَهَا وَ يَكْتُبَ عَلَى لَوْحٍ اسْمَهَا وَ يَجْعَلَهُ فِي الْقَبْر»
امام دستور داد قبرش را با گچ تعمیر كردند، و اسمش را هم آنجا نوشتند!
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص202، بَابُ تَطْيِينِ الْقَبْرِ وَ تَجْصِيصِه، ح3
شهید ثانی هم دارد که:
«والظاهر أنّ النهي عن التجديد مخصوص بغير قبور النبيّ والأئمّة لإطباق الخلق على فعل ذلك بها . ولأنّ فيه تعظيماً لشعائر اللَّه، وتحصيلًا لمقاصد دينيّة»
روض الجنان في شرح إرشاد الأذهان؛ المؤلف: العاملي، زين الدين بن علي، الشهيد الثاني، (متوفاي 965هـ)، ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث - قم المشرفة، ج2، ص850
«شیخ طوسی» هم روایت مفصلی در زمینه تعمیر قبور دارد. آقایان این روایت را داشته باشند؛ روایت، خیلی روایت خوبی است، سندا هم مشكل ندارد؛ روایت در كتاب «تهذیب» جلد 6 صفحه 22 است. می گوید پیامبر فرمود:
«يَا عَلِيُّ! مَنْ عَمَرَ قُبُورَكُمْ وَ تَعَاهَدَهَا فَكَأَنَّمَا أَعَانَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ عَلَى بِنَاءِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ وَ مَنْ زَارَ قُبُورَكُمْ عَدْلُ ذَلِكَ لَهُ ثَوَابُ سَبْعِينَ حَجَّةً بَعْدَ حَجَّةِ الْإِسْلَامِ وَ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ حَتَّى يَرْجِعَ مِنْ زِيَارَتِكُمْ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ... وَ لَكِنَّ حُثَالَةً مِنَ النَّاسِ...»
«حُثَالَةً»؛ در حقیقت افراد اشغال و افراد بی شخصیت كه مصداقش امروز وهابیها هستند.
«...حُثَالَةً مِنَ النَّاسِ يُعَيِّرُونَ زُوَّارَ قُبُورِكُمْ بِزِيَارَتِكُمْ كَمَا تُعَيَّرُ الزَّانِيَةُ بِزِنَاهَا أُولَئِكَ شِرَارُ أُمَّتِي لَا نَالَتْهُمْ شَفَاعَتِي وَ لَا يَرِدُونَ حَوْضِي.»
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى، ج6، ص22، باب 7
آقایان این را داشته باشند. باز در كتاب «فرحة الغري»؛ «سید بن طاووس» نقل میكند که راوی میگوید: حضرت مبلغی پول به من داد.
«وَ أَعْطَانِي الدَّرَاهِمَ وَ أَصْلَحْتُ الْقَبْر»
فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السلام في النجف؛ مؤلف: ابن طاوس، عبدالكريم بن احمد، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: منشورات الرضي، ص 96
خود امام پول میدهد میگوید: شما وقتی «نجف» میروید قبر امیرالمؤمنین را تعمیر كنید! بنابراین ما این روایات را هم در كنار آن روایت که اشاره کردید، داریم.
«صاحب جواهر» هم میگوید:
«إن هذا من خصائص الأئمة وأولادهم (ع) لئلا تندرس قبورهم، فيحرم الناس من فضل زيارتهم»
جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام؛ نویسنده: النجفي، الشيخ محمد حسن (المتوفى1266هـ)، تحقيق وتعليق وتصحيح: محمود القوچاني، ناشر: دار الكتب الاسلامية ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش.، ج4، ص 336
همچنین مرحوم «آقا ضیاء همدانی» هم، در این زمینه فرمایشاتی دارند.
ما در طول این سالها به طور مفصل اینها را بحث كردیم؛ یكی از جنگهای ما با وهابیها بحث «زیارت قبور» و «بنای قبور» است که آنها این را شرك میدانند. حتی وهابیها میگویند: "دولت «عربستان سعودی» اگر واقعاً داعیه توحید دارد، در «مدینه»، هم واجب است «گنبد خضراء» را در «مسجد النبی» ویران كند و هم این قبوری كه در مسجد النبی موجود است، اینها را بشكافد و اگر آثاری از استخوان و یا آثاری از گردهای این مردهها است را از مسجد بیرون ببرد و در قبرستان دفن كند. بودن اینها در آنجا شرك است." یعنی اینها تا این اندازه فتوا دادهاند!!
ولی الحمدلله فعلا هیچكس به حرفشان گوش نكرده و امیدواریم كه همهشان ان شاء الله این آرزو را به قبر نه، بلكه به جهنم ببرند!
پرسش:
یكی از اشكالاتی كه در این زمینه میکنند، این است كه میگویند هزینههای زیادی برای قبور ائمه صرف میشود.
پاسخ:
ببینید در طول سال مردم ایران برای «تركیه» و شهر «آنتالیا» كه میروند چقدر خرج میكنند!؟ این پولها در برابر پولی كه مردم به حرم ائمه میدهند شاید بگویم یك به ده هزار است! ولی آنجا هیچكس اعتراض نمیكند؛ یا در «تایلند» که برای كثافت كاری میروند، در آنجا هیچكس اعتراض نمیكند!
كسی كه به «تایلند» یا به «آنتالیا» و امثال اینجاها میرود برای گناه و معصیت می رود؛ برای تجارت كه آنجا نمیرود، كسی كه بخواهد تجارت برود به «استانبول» یا «آنكارا» میرود، ولی در آن مورد آقایان هیچ حرفی نمیزنند!
یا مثلا این همه آقایان، در طول سال ولخرجی میكنند، مثلاً برای یك جشن تولد بچههایشان میلیاردی خرج میكنند، اینها به چشم كسی نمیآید؛ ولی ایام محرم که مردم میآیند اطعام میكنند، و این اطعام هم هفتاد، هشتاد درصدش افرادی كه فقیر هستند میروند میخورند، اینجا بلا فاصله موضع میگیرند و به چشمشان میآید!! باید بگوییم چشمتان كور، و به تعبیر قرآن:
(مُوتُوا بِغَيظِكُمْ)
با همين خشمي که داريد بميريد!
سوره آل عمران (3): آیه 119
اصلا از غصه بمیرید! همینها «حُثَالَةً مِنَ النَّاسِ»؛ هستند، تعبیر امام تعبیر قشنگی است. اینها همان «حُثَالَةً مِنَ النَّاسِ يُعَيِّرُونَ زُوَّارَ قُبُورِكُمْ بِزِيَارَتِكُمْ» هستند!
اضافه بر آن، همین خدماتی كه برای حرم میكنند غالبا فقرا میكنند، ثروتمندان كاری به این كارها ندارند؛ آنها پولهایشان را در جای دیگر خرج میكنند؛ چون خدای عالم هر پولی را قسمت نمیكند که در حرم ائمه خرج بشود.
زنها گردنبندشان، گوشوارهشان و طلایشان را در میآورند، با عشق میگویند این را برای حرم امام حسین ببرید، برای حرم امیرالمؤمنین، برای حرم حضرت امام رضا ببرید خرج كنید. این هم مصیبتی است كه ما داریم، البته ما در طول تاریخ هم داشتیم، شما ببینید عمده این روایات هم به همین شكلی است؛ یعنی همان زمان هم افرادی: «حُثَالَةً مِنَ النَّاسِ»، بودند که تعییر میكردند!
پرسش:
روایت «عرضه اعمال» به رسول خدا، كه هم در منابع شیعه آمده و هم در منابع اهلسنت آمده و سندش هم معتبر است، با «حدیث حوض» در تعارض نیست كه پیامبر اكرم میگوید نمیدانم اصحابم چه كردند بعد از خدا میپرسد!؟
پاسخ:
اولا آن حدیث حوض را اهلسنت آوردند و ما همچنین چیزی نداریم، عبارت برای آنها است؛ البته عرضه اعمال را آنها هم دارند، كه رسول اكرم میگوید هركس در دنیا بر من صلوات بفرستد به من میرسد، سلام بفرستد به من میرسد. حتی «ابن تیمیه» خودش فتوا داده بر اینكه وقتی كسی به زیارت قبر برادر مؤمن خودش برود، صاحب قبر او را میشناسد و سلامش را جواب میدهد. اینها را دارند ولی قضیه عرض اعمال، به آن شکلی كه ما داریم آنها همچنین چیزی ندارند.
ما در مورد عرض اعمال، روایات متعدد داریم، در بعضی از رویات دارد دوشنبهها و جمعهها عرضه می شود و روایات متعددی داریم که می فرماید «فی كل یوم» اعمال ما بر ائمه «علیهم السلام) عرضه میشود؛ ولی آنچه آقای «خویی» و دیگران رضوان الله علیهم دارند:
« لاشبهة في ولايتهم على المخلوق باجمعهم كما يظهر من الاخبار لكونهم واسطة في الايجاد وبهم الوجود، و هم السبب في الخلق، إذ لولاهم لما خلق الناس كلهم وانما خلقوا لاجلهم وبهم وجودهم وهم الواسطة في افاضة، بل لهم الولاية التكوينية لمادون الخالق »
مصباح الفقاهة من تقرير بحث الاستاذ الاكبر آية الله العظمى الحاج السيد أبو القاسم الموسوي الخوئي دامت افاضاته لمؤلفه الميرزا محمد علي التوحيدي التبريزي، المطبعة الحيدرية النجف 1374 ه 1954م، ج6، ص 36
یعنی همانطوری كه عالم محضر خدا است، به اذن الله، عالم محضر اهلبیت هم است. یا همان تعبیر «حضرت امام رضوان الله تعالی علیه» كه تعبیر خیلی قشنگی است، من از این عبارت خیلی خوشم میآید. میگوید: علم امام به عالم هستی، - نه به من و شما - علم امام به عالم هستی از علم عالم هستی بر خودش قویتر و نافذتر است.
چون قویترین علمی كه در دنیا است، «علم حضوری» است، یعنی علم انسان به خودش؛ حضرت امام می گوید: علم امام به ما، از علم ما به ما قویتر است.
یا شما قضیه «ابی نصر بزنطی» را ببینید که داستان مفصلی دارد میگوید: ما با تعدادی خدمت آقا امام رضا رفته بودیم و از مسائلی سوال كردیم، شب دیر شد همه رفتند، من مسائلم ماند تا پاسی از شب گذشت، خواستم بروم امام رضا فرمود: «بزنطی» كجا داری میروی؟ امشب همینجا پیش ما بمان!
میگوید: من هم از خدا خواسته و دنبال تعارف بودم، بعد حضرت به غلامش گفت: در آن اتاق اختصاصی من و رختخوابی كه هر شب من میخوابیدم، پهن كن تا «ابی نصر بزنطی» بخوابد. میگوید من در اتاق رفتم و در رختخواب همینطوری با خودم میگفتم: عجب سعادتی نصیب من شده است كه در خانه امام عصر هستم و در اتاق مخصوص امام عصر و در داخل رختخوابش هستم؛ دیگر بالاتر از این سعادتی نیست!
دیدم امام رضا آمد دَرْ را زد گفت: آقای «احمد ابن ابی نصر»! خوابیدن در خانه امام، و داخل رختخواب امام، فضیلت نیست!
(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ)
گراميترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست!
سوره حجرات (49): آیه 13
بعد حضرت، داستان عیادت حضرت امیر از «حارث ابن اعور» را یادآوری كرد، حضرت به عیادت او رفت، بعد حضرت فرمود: مبادا عیادت من را فردا ملاك فضیلت برای خودت قرار بدهی! فضیلت به تقوا است. (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ)! ائمه (علیهم السلام) این چنین هستند. اینها همه چیز جلوی چشمشان مثل كف دستشان است.
یا «ابو بصیر» میگوید: من در «كوفه» یك جلسات آموزش قرآن برای خانمها داشتم؛ یك روزی با یكی از این خانمها شوخی كردم، خدمت امام صادق رفتم، امام فرمود: «ابو بصیر» تو خجالت نمیكشی با زن نامحرم شوخی میكنی!؟ سرم را پایین انداختم گفتم: آقا چشم دیگر شوخی نمیكنم!
از این طور قضایا اگر دوستان جمع كنند، شاید بیش از هزار مورد است. بیش از هزار مورد كه ائمه از اعمال افراد خبر میدهند.
یا «ابو صباح كنانی» است میگوید: ما خدمت امام باقر (سلام الله علیه) رفتیم، شب بود كنیز آمد در را باز كرد، ما یك مقداری بچگی و نادانی كردیم، دست به این خانم زدیم. با اینكه هوا تاریك بود، امام گفت: «ابو صباح كنانی» مادرت به عزایت بنشیند، ان شاء الله بی مادر بشوی! چه كار است كه داری میكنی!؟ گفت: آقا من میخواستم بدانم شما از این كارهای ما خبر داری یا نداری؟
از این طور قضایا دوستان اگر بخواهند بخوانند، كتاب «مدينة معاجز الائمة الاثنى عشر ودلائل الحجج على البشر»؛ تأليف آقای سيد هاشم بحراني را ببینند. البته مرحوم «محدث قمی» هم در «مفاتیح» در شرح حال ائمه، یك بخشی را اختصاص داده است به اخبار ائمه از غیب.
ولی كتاب «مدینة المعاجز» دیگر تقریبا معدن این قضایا است. این قضایا یكی دو تا نیست، یعنی اگر بنا باشد یك چیزی به صورت فوق تواتر باشد، اخبار ائمه (علیهم السلام) از غیب است. و اطلاع اینها از اعمال انسانها است.
پرسش:
«امام رضوان الله علیه» در سخنشان، روایتی را آورده بودند كه علم امام نسبت به ما از علم حضوری خودمان هم بالاتر است؟
پاسخ:
بله. دارد که راوی خدمت امام رضا میآید عرض میكند: آقا جان! من و زن و بچهام را دعا كن! حضرت میگوید: مگر دعا نمیكنم؟ هر روز اعمال شما به من عرضه میشود، كارهای خوب شما را که می بینم، خدا را شاكرم و برای كارهای بدتان طلب مغفرت میكنم.
«قُلْتُ لِلرِّضَا ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَة قَالَ »
میگوید:
«فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص 219، بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام) ح4
می گوید: خیلی تعجب كردم که امام میگوید هر روز اعمال شما به من عرضه میشود. گفتم آقا جان! چطور؟ فرمود: مگر قرآن نخواندی که میگوید:
(وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ)
بگو: عمل کنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را ميبينند!
سوره توبه (9): آیه 105
فرمود: مراد از مؤمنون ما هستیم! و گرنه مؤمنون عادی از پشت گوشششان هم خبر ندارند که چه خبر است.
به گمان من ذیل این آیه، بیش از ده تا روایت است. (وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ)! که ائمه میگویند مراد ما هستیم، اعمال شما كل یوم و لیلة به ما عرضه میشود.
آغاز بحث...
بحث ما در رابطه با كتب رجالی اهلسنت بود که عرض كردیم اینها یك سری كتابهایی دارند که مخصوص «ثقات» است و یك سری كتابهایی دارند که مخصوص «ضعفاء» است. یك سری كتابهایی هم دارند که در رابطه با تاریخ شهرها است؛ مثل «تاریخ بغداد» كه در آنجا تاریخ شهر «بغداد» نیست، بلكه تاریخ «علمای بغداد» است؛ یعنی «كل راوٍ و عالم كان بغدادیا» در آنجا ایشان ترجمه كرده است.
یا کتاب «تاریخ مدینه دمشق» بر مبنای روات و روایاتی كه این روات آوردهاند تنظیم شده است. این كتاب بیش از هفتاد جلد است، هفتاد و سه چهار جلد است. ما معمولا با جلد 41، 42 و 43 آن بیشتر كار داریم که مربوط به فضائل امیرالمؤمنین است؛ «تاریخ مكة المشرفة» بازهم به همین شكل است. «التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة» نوشته «سخاوندی» است. اینها آمدهاند به اسم شرح حال یك شهر، شرح حال تمام روات آن شهر را بررسی كردهاند و كل روایاتی هم كه آنها دارد آوردهاند.
یك سری كتابهای رجالی هم داریم، اینها «موسوعه رجالیه» و یا «جوامع رجالیه» است. ما در شیعه هشت كتاب رجالی داریم. رجال اربعه متقدمین داریم، چهار تا هم رجال متأخرین داریم؛ «رجال نجاشی»، «رجال شیخ»، «فهرست شیخ» و «رجال برقی» که از اینها تعبیر به «كتب رجالی اولیه» میكنند.
«كتب رجالی ثانویه» هم، «رجال ابن داود»، «رجال علامه حلی»، «معالم العلماء، ابن شهر آشوب مازندرانی» و «مناقب آل ابن ابی طالب» است. از كل اینها تعبیر به «رجال ثمانیه» میشود.
خود «مقام معظم رهبری» هم كتاب كوچكی تحت عنوان «رجال ثمانیه» دارد. یك بحثی ایشان داشتند که یكی از شاگردانشان این را جمع آوری كرده و یك مطالبی هم در آنجا دارد كه الان وهابیها عمدتا دست مایه حمله به شیعه قرار دادهاند.
در هر صورت...
ما هشت تا كتاب رجالی داریم، که این چهار تای اخیری، عمدتا مقتبس از آن چهار تای اول است. چون «معالم العلما» در باب تراجم است و رجال نیست؛ یعنی شخصیتهای علمی است، بعد از اینكه دیگر قرن هفتم و هشتم سپری شد و رفت، در قرن نهم و دهم تعدادی از بزرگان ما آمدند جوامع رجالی نوشتند.
مثلا «منهج المقال» مرحوم استرآبادی، آمده نسبت به یك راوی، سخن تمام رجالیون درباره ایشان را در یك جا جمع كرده. مثلا «زراره» را آورده و هر چه «نجاشی، شیخ، ابن داود، علامه» یا دیگران گفتهاند، همه را آورده است. خود مرحوم «وحید بهبهانی» هم یك تعلیقه خیلی جانانهای بر «منهج المقال» دارد.
در كل، ما ده، دوازده مورد جوامع رجالی داریم. كه در میان این جوامع رجالی، دو سه مورد آن امروز مطرح شده و قابل استفاده عموم است. یكی از آنها «تنقیح المقال مامقانی» است که ایشان در اینجا دیگر «لا رتب و لا یابس» نسبت به راوی را آورده است. حتی اگر از پریدن كلاغ هم، میشد حسن حال راوی را استفاده كرد، مرحوم «مامقانی» فرو گذار نكرده است. حالا قضاوت به عهده مطالعه كننده است.
مرحوم «تستری» در كتاب «قاموس الرجال» عمدتا حرفهای «مامقانی» را با یك عبارات تندی نقد كرده است. ایشان خیلی قلم تندی دارد. خدا به حق حضرت زهرا ان شاء الله روحشان را شاد كند، و از سر تقصیرات همه مان بگذرد.
«مرحوم تستری» هم، حوزه ندیده بود و معمولا خودش خوانده است؛ خود ایشان میگوید «كفایه» و... را خودم مطالعه كردم، و مُلّا هم است؛ یعنی در رجال اگر بنا باشد یك مجتهد اعلم در این چهارده قرن معرفی بشود، مرحوم «تستری» است؛ یعنی وقتی میآید، مثل یك غواص ماهر كه در دریا میافتد و به هر طرف شنا میكند، ایشان این چنین شنا كرده است؛ ولی متأسفانه هر گلی بالاخره یك خاری هم دارد!
بعد از اینها، مرحوم آیت الله «خویی» آمد و «معجم رجال الحدیث» را در بیست و چهار جلد - البته چاپهای مختلفی دارد - نوشت. اخیرا هم ما كتاب رجال آقای «شیخ موسی زنجانی» را در دوازده جلد چاپ كردیم، و این دیگر رو دست، هم «مامقانی» و هم آقای «خویی» است!
آقای «خویی» معمولا كتب اربعه را ملاك قرار داده، و تقریبا هفت، هشت هزار راوی را بررسی كرده است. مرحوم «مامقانی» حدود سیزده هزار راوی را مورد بحث قرار داده است؛ ولی در كتاب رجال آقای «زنجانی» آنطوری كه در ذهنم است، ما نزدیك بیست و هشت هزار راوی را در آنجا كار كردیم.
«شیخ موسی زنجانی» از علمای بزرگی است كه اوایل انقلاب از دنیا رفت، در «مسجد طباطبایی» صبحها نماز میخواند. ایشان كسی است كه عمرش را برای این كتاب گذاشت، یعنی بیش از سی سال تلاش كرد و دو جلد كتاب نوشت، یك جلد آن قبل از انقلاب چاپ شد، ولی مملو از اغلاط بود. یك جلد آن هم مخطوط بود، خدا «آقا عزیز طباطبایی» را بیامرزد كل دست خط ایشان را به ما دادند، ما هم تقریبا شاید بیش از ده سال زحمت كشیدیم و دو جلد را در دوازده جلد کار كردیم و چاپ کردیم.
آیت الله «سبحانی» میگفت: فلانی! شما با این كارتان رجال شیعه را احیاء كردید؛ ولی متأسفانه به علت گرانی کاغذ، نتوانستیم زیاد چاپ کنیم. ما یك تعداد اندكی چاپ كردیم، آن را هم رایگان به افراد دادیم؛ الان هم از دفتر بیوتات، هم از شخصیتها، مرتب به ما زنگ میزنند و میگویند ما این كتاب رجال را میخواهیم، ما هم گفتیم فعلا با این وضع نمیشود چاپ كرد. ما در سابق كاغذی را كه هفتاد هشتاد هزار میخریدیم، الان نزدیك پانصد هزار تومان شده است. و اصلا نمیشود طرف كاغذ رفت!
البته این کتاب را در نرم افزار آوردیم، در سایت هم آوردیم، حتی در نرم افزار موبایلی هم ما آوردیم. نرم افزار «صحیفه ولایت» آقایان میتوانند راحت استفاده كنند. شما الان اگر این نرم افزار «صحیفه ولایت» را ببینید در قسمت كتابخانه، کتاب «الجامع فی الرجال» که 12 جلد است را می بینند. ما تقریباً بیش از 10 سال روی این کار کردیم.
از این کتاب مفصلتر، تا الان کتابی بیرون نیامده؛ یعنی مفصلتر از ایشان نیست؛ نزدیک 18- 19 هزار راوی است. در خود سایت هم دوستان وارد بشوند ما در سایت هم قرار دادیم، در قسمت آثار و تألیفات، «الجامع فی الرجال» که در اول قرار گرفته است. دوستان میتوانند به راحتی دانلود کنند، هم در موبایلشان داشته باشند و هم در لب تاب داشته باشند. این کتاب جزو شاهکارهای مؤسسه ما است.
آقای «زنجانی» که 17- 18 هزار راوی را در این کتاب آورده، معمولاً مترادفاتش خیلی کم است. مرحوم «مامقانی» تقریباً سیزده هزار و اندی راوی را با مترادفاتش آورده، اگر ملاک آن بود، این کتاب شاید بیش از 30 هزار راوی میشد. یعنی کل راوی - شیعه، سنی - که در کتب روایی شیعه است، چه «کتب اربعه»، «وسائل»، «مستدرک»، «امالی»ها و ... همه را ایشان استقصاء کرده است.
خدا روح ایشان را شاد کند، الحق والانصاف کار بزرگی را انجام داده است. نزدیک 30- 40 سال تمام وقتش را برای این گذاشت؛ ایشان غیر از تألیف این کتاب، در عمرش هیچ کاری انجام نداده است؛ ایشان در طول عمرش تنها یک کتاب تألیف کرده؛ ولی این کتاب هم کتاب شده. شما هیچ راوی در کتب روایی پیدا نمیکنید که ایشان ولو یک سطر یا دو سطر دربارهاش نگفته باشد. ما خودمان خیلی از روایاتی که در رابطه با «موسوعه» داریم کار میکنیم، هیچ کدام از رجالییون نیاوردند ولی ایشان آورده است.
پس ما یک سری «کتب رجالی» داریم و یک سری «جوامع رجالی» داریم. اگر کسی در «جوامع رجالی» نگاه کند، از آن کتابها مستغنی است. در رابطه با ثقات هم عمدتاً آقایان عرض کردیم فقط آقای «تجلیل تبریزی» کتاب دارد و اخیراً هم آقای «مظاهری» که در «اصفهان» هستند ایشان هم یک کتابی دارد که ثقات را ایشان آورده است.
«الثقاتُ الاخیار»، نوشته آیتالله «شیخ حسین مظاهری» است ولی من خیلی زیاد نمیپسندم، زیرا نحوه بحث و بررسی، بحث و بررسی علمی نیست. مثلاً می گوید: فلانی از او روایت نقل کرده، همه را با هم قاطی کرده! اگر این کتاب یک مقداری مهذب میشد مثلاً به جای یک جلد، دو جلد میشد و از هم تفکیک میشد خوب بود.
آقای «تجلیل تبریزی» آمده آن دسته از رواتی که توثیق خاص دارند را جدا کرده، توثیقات عام را هم جدا کرده! مثلاً «تفسیر علی بن ابراهیم» بنابراین که ما معتقد باشیم تفسیر «علی ابن ابراهیم» همه ثقات را دارد، اینها را جدا کرده و «مشایخ ابن ابی عمیر» و «بزنطی» و «صفوان» را هم جدا کرده، در آخر هم حدود 700- 800 راوی که از روایات، حُسن حالشان استفاده می شود را آورده است.
آقای «تجلیل تبریزی» كه طبقه بندی انجام داده، آدم بهتر میتواند از آن استفاده کند؛ ولی حاج آقای «مظاهری» همه را یک کاسه کرده است. یکی از دوستان در 2 جلد ضعفای روات شیعه را کار کرده، اسمش الان یادم نیست، بنا شد دوستان اگر بتوانند پی دی اف آن را پیدا کنند روی «سایت ولیعصر» بگذاریم که آقایان استفاده کنند. ثقات که دست ما آمد، اگر یک راوی اینجا نبود همه جزء ضعاف هستند. یک جلدش را آوردند من مطالعه کنم ببینم که چه کار کرده! فرصت نکردم حتی باز کنم تا فهرستش را ببینم.
اهلسنت هم به همین شکل است. آنها یک سری کتابهای رجالی دارند که قبلاً گفتیم «رجال ابن مَعین» و امثال اینها است، و یک سری «موسوعه رجالی» دارند. در «موسوعه رجالی»، مفصلترینش تألیف «مزی» است متوفای 742 به نام «تهذیب الکمال»!
آقایان میگویند اهلسنت عِیال کنار سفره این سه نفر «ذهبی»، «ابن حجر» و «مزی» هستند. بعضیها هم «زین الدین عراقی» را هم اضافه میکنند یعنی اهلسنت هر چه دارند از این چهار نفر دارند. همانطوری که ما هم هر چه داریم از «شیخ طوسی» و «علامه حلی» و «سید مرتضی» از این سه چهار نفر ما داریم.
«تهذیب الکمال» 35 جلد است. تقریباً شبیه «معجم الرجال» ما است. ولی مخصوص روات «صحاح سته» است. یعنی اگر یک راوی در غیر «صحاح سته» مثلاً در «مسند احمد» روایت دارد، ایشان کاری نداشته است.
ایشان در این کتاب، «کل ما قیلَ فی حق راوی» را آورده. مثل «تنقیح المقال مامقانی» مثل «الجامع فی الرجال زنجانی» ما؛ یعنی یک راوی را میآورد هر کس درباره تضعیف و توثیق این راوی مطلبی گفته را در آنجا ذکر کرده است.
کتاب دیگر، «میزان الإعتدال ذهبی» است که عمدتاً روی ضعفاء کار کرده، ایشان در کتاب «تاریخ اسلام» حدود 48 هزار راوی و علما را كار كرده است. این کتاب، 52 جلد است و مفصلترین کتاب رجال و تراجم اهلسنت است، مفصلتر از این ندارند. کتاب دیگر «سیر اعلام النبلاء» در 25 جلد است که 18 هزار راوی را ایشان کار کرده است. البته دیدند اینها خیلی مفصل شده، آمدند یک مقداری مختصر کردند.
کتاب دیگر «لسان المیزان ابن حجر» است که باز ضعفاء را کار کرده است. «لسان المیزان ابن حجر»، و «میزان الإعتدال ذهبی» تقریباً در یک روش هستند. «ابن حجر»، آمده «تهذیب الکمال» 35 جلدی را در 12 جلد خلاصه کرده، دوباره دید 12 جلد زیاد است، آمده این 12 جلد را در 2 جلد خلاصه کرده. یعنی 35 جلد کتاب، 2 جلد شده؛ این یعنی همهاش حواشی بوده است!
اینها یک سری جوامع رجالی اهلسنت است که ما 12 مورد آن را آوردیم، شاید بیش از این هم است. یک سری کتابهایی هم دارند به نام «سوالات»؛ افراد آمدند از اساتیدشان سوال کردند و اساتید جواب دادند، اینها را به صورت کتاب در آوردند، مثلاً سوال تلامیذ «یحیی ابن معین»؛ «یحیی ابن معین» تقریباً میشود گفت از استوانههای رجالی اهلسنت است.
«ذهبی» میگوید: "اگر «یحیی ابن مَعین» نسبت به یک راوی نظر داد، دیگر کفایت میکند و لازم نیست ما سراغ رجالییون دیگر بیرویم؛" یعنی اگر توثیق کرد «کفی بِه وثاقةً»! ایشان هم متوفای 233 است، یعنی تقریباً زمان امام هادی (سلام الله علیه)، امام عسکری و امام جواد را ایشان درک کرده است.
«تاريخ ابن معين (رواية الدوري)»؛ «معرفة الرجال عن يحيى بن معين، (رواية أحمد بن محمد بن القاسم بن محرز)»؛ تاريخ ابن معين (رواية عثمان الدارمي) از موارد پرسش و پاسخ های رجالی است که شاگردان سوالاتی کردند و آنها جواب دادند و اینها را به صورت کتاب رجال در آوردند.
سوالات «ابو داود» از «احمد ابن حنبل»، سوال «ابی عبید آجری» از «ابو داود سجستانی» صاحب «سنن»! اینها حدود 10- 15 تا کتاب به نام «سوالات» دارند؛ یعنی سوالات رجالی کردند - سوالات حدیثی نیست – و استاد جواب داده و این را به صورت کتاب رجال در آوردند.
بخش دیگر کتابهای رجالی اهل سنت که هفت، هشت مورد است، کتابهایی است که «مدلسین» را در آنجا جمع کردند. یعنی هر چه راوی مدلس دارند در آنجا جمع شده. «نسائی» در این زمینه کتاب دارد، «ابن عجمی» کتاب «التبيين لأسماء المدلسين» را دارد، «المدلسین» نوشته «ابو زرعه عراقی»، و «اسماء المدلسین - سیوطی»! اینها عمدتاً افراد مدلس را آوردند. شما اگر مدلسین اینها را حذف کنید، چیزی تهش نمیماند؛ حتی «بخاری» جزو مدلسین میشود دیگر چه چیزی میخواهد برای اینها بماند؟
البته در شیعه هم الی ماشاء الله داریم؛ یکی از چیزهای که ما داریم «تدلیس» است. شما اگر به کتاب «المدخل الی علم الرجال والدرایه» مراجعه کنید، ما آنجا آوردیم که تدلیس یک دفعه در سند است، یک دفعه در روایت است. تدلیس یک دفعه از راویی ثقه برای تلخیص است یک دفعه از راوی غیر ثقه است برای اینکه بتواند روایت ضعیف را صحیح جلوه بدهد.
یک مثال جدید بزنم. مثلاً از آقای «بروجردی» نامی، مطلبی را نقل می کند بعد میگوید آقای «بروجردی» اینطوری گفت! نظرش یك «بروجردی» گمنام است ولی اسمش را نمیآورد و فامیلی او را میآورد، طرف تصور کند که این حرف آیتالله العظمی «بروجردی» است. ما از اینطور تدلیس الی ماشاء الله داریم!
مخصوصاً «بخاری» خیلی از موارد اسم راوی را نمیآورد، کنیهاش را میآورد. این کنیه مشترک بین ثقه و غیر ثقه است. اینطوری القاء میکند که من از آنی که ثقه هست دارم نقل میکنم. یا بعضی وقت عبارتی در متن است، عبارت را کم میکند وسط و اول و آخرش را حذف میکند. یعنی آنکه مراد او هست آن مراد خودش را از روایت انتخاب میکند. تدلیس هم یک دنیای دارد!
البته در شیعه هم تدلیس داریم. شما اگر «معجم الرجال» آقای «خویی» را ببینید عبارت «تدلیس» یا «مدلس» را جستجو کنید، خواهید دید.
پرسش:
آیا این «تدلیس»، اسباب جرح راوی محسوب میشود؟
پاسخ:
عرض کردم، طرف یک دفعه این است که میآید تدلیس میکند برای تلخیص، نمیخواهد سند را از اول تا آخر نقل کند دو تا راوی را میآورد بعد به امام میچسباند، شما ببینید خیلی از روایاتی که در «کافی» است معلَّق است. یعنی اول باب، سند را آورده ولی در روایت دوم سوم می گوید: «عن زراره عن ابی عبدالله» است. افرادی که وارد نیستند وقتی این را می بینند می گویند: روایت چقدر روایت صحیحی است. «کلینی»، «زراره» هم که ثقه است از امام صادق!
آن کسی كه در رجال کار کرده میداند «کلینی» 329 از دنیا رفته «زراره» 150 از دنیا رفته یعنی 4 تا واسطه اینجا حذف شده و باید دید که این روایت به کجا معلق است؟ بعضی وقت هم بین مرحوم آقای «خویی» و «صاحب وسائل» اختلاف است و در «تعلیقات کافی» چه اختلاف عریض و طویلی با همدیگر دارند. آقای «خویی» هم بعضی وقتها نسبت به «صاحب وسائل» عصبانی میشود و میگوید این را به روایت دوم معلق کرده و حال آنکه طبقه نمیخورد که به روایت اول است یا به روایت چهارم است.
شما اگر کتاب «المدخل» را ببینید من چند تا مثال در «معلقات» زدم. یکی از معضلات کتاب «کافی» تعلیقاتش است، مثلاً آقای «بروجردی» یک جا تعلیق کرده و... اینها اختلافات خیلی عریض و طویلی دارند.
«والسلام علیکم ورحمة الله»