* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 22 اسفند 1392 تعداد بازديد: 136523 
شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتى انكار ناپذير
 

بسم اللّه الرحمن الرحيم‏

شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نموده‏اند. از اينرو گوشه‏اى از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل‏سنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مى‏نمائيم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...

فرائد السمطين ج 2، ص 34

* * *

قال موسى بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافى ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسول‏اللَّه (ص) و بين كتابه.

مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.

صحيح بخارى ج 1، 120

* * *

شهادت حضرت زهرا (س) واقعيتى انكارناپذير

تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهى است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مى‏سازد. كوشش پى‏گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مى‏طلبم و او را به بردبارى و شكيبايى فرا مى‏خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.

شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخارى، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبى (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278. «بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعنى چه؟

آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده‏اى را مى‏خراشد، هر عقلى را متحيّر مى‏سازد، بر هر عاطفه‏اى سنگين مى‏آيد. گويا اين همان امانتى است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.

شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه‏گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخى را انكار كنند. امّا چه مى‏شود كرد، اى كاش زبان لال مى‏شد، قلم مى‏شكست اين خبر دهشت بار را نمى‏شنيديم. و اى كاش آسمانها فرو مى‏ريخت، كوهها متلاشى مى‏شد، جهان بپايان مى‏آمد و اين فاجعه رخ نمى‏داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخى است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.

اين آواى شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاى اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخارى - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثى چنين توصيف مى‏كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتى كه بر هر مصيبتى برترى دارد، بلكه آن مصيبتى كه همه مصائب را در بر مى‏گيرد، زمينه سازى براى اين مصيبت عظمى‏ بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براى جلوگيرى تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.

اينك متن حديث (ابن عباس گفت:

چون بيمارى رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزى بياوريد تا بر آن براى شما نوشته‏اى بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيمارى چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيرى در حضور من سزاوار نيست.

پس ابن عباس بيرون رفت ومى گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلى الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتونى بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وبين كتابه.»

صحيح بخارى، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازى، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّى، حديث 574. و ص‏774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.

شايد آنانكه كلام ابن عباس را مى‏شنيدند كه مى‏گويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واى مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعنى چه؟ ! ابن عباس چه مى‏گويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوه‏گويى به پيامبر (ص) كلام ديگرى گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مى‏زنم. اين ماجرا در منابع فراوانى از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مى‏شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه، شيخ و استاد بخارى، در كتاب المصف، مى‏گويد:

«آنگاه كه بعد از رسول‏خدا (ص) براى ابوبكر بيعت مى‏گرفتند. على (ع) وزبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مى‏كردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اى دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسى از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويى ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمى‏شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، على (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مى‏دانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مى‏زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حين بويع لأبى بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّى‏ دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »

كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.

ب: همين مضمون را سيوطى در مسند فاطمه، آورده است. سيوطى، مسند فاطمه، ص 36. ج:

ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.

ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره‏گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: بلى. چنانكه بلاذرى مى‏گويد: « ابوبكر به على (ع) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه‏اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه‏ام را بر من به آتش مى‏كشى؟ ! عمر گفت: بلى. »

 «انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »

بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نيز مى‏گويد:

« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند.

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اى پسر خطاب ! آمده‏اى تا كاشانه ما را به آتش كشى؟ ! گفت: بلى. يا در آنچه امت وارد شده‏اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الى عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقال: ان ابى‏ عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشى‏ء من نار على ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقالت: الى اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »

ابوالفداء، تاريخ ابى الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.

اين سخن و اين رفتار تفسيرى بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيرى به گستردگى تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيده‏اى سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاى آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلى كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمى‏كرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيمارى اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخى آن، سختى بيمارى را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سنى شافعي جويني - استاد جمعى از علماى اهل سنت، كه يكى از شاگردانش - ذهبى - كه به شاگرديش افتخار مى‏كند و مى‏گويد:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.

 تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

 از پيامبر اكرم (ص) نقل مى‏كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم بياد مى‏آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه‏اش ذلّت وارد گرديده، از وى هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمى‏آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

 «..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادى: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ‏َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطين، ج 2، ص‏34، 35 طبع بيروت. ‏

هنگامى با مشعل آتش براى تسليت دختر پيامبر اكرم (ص) آمدند كه وى «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلى كه هنوز پابه دنيا ننهاده بود گرديد. چنانكه ابن ابى دارم - آنكه ذهبى وى را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّى اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدى بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد ». را مورد تقرير و تأييد قرار داده، تا مورد نكوهش گروهى قرار گرفت.

«كان ابن ابى دارم مستقيم الامر عامة دهره ثم فى آخر ايامه كان اكثر ما يقرء عليه المثالب حضرته و رجل يقرء عليه ان عمر رفس فاطمة حتى اسقطت بمحسن. »

سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.

روشن است زنى كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن خانه‏اش و سقط جنينش و... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهى منجر به فوت وى شود، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مى‏گردد، و به عامل جنايت مستند مى‏باشد، و نيازى به دليل ديگرى ندارد. از اينرو است كه ائمه معصومين: واهل‏بيت رسول‏خدا (ص) مادر خود را شهيد مى‏خواندند. چنانكه حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمود:

«إنّ فاطمة (س) صديقة شهيدة»

اصول كافي، ج 1، ص 381، ح 2.

با آنچه گفته شد جاى ترديدى باقى نمى‏ماند، و شهادت دختر پيامبر (ص) براى هيچ شيعه و سنى منصف و غيرمتعصبى قابل انكار نيست. در عين حال باز هم اين قصّه بر باورهاى بسيارى سنگين مى‏آيد و جا دارد كه فرياد برآورند كه: آه چه مى‏گوئى؟ چه مى‏نويسى؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك مى‏گردند؟ خورشيد مى‏تابد؟ و.... مگر خدا به پيامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پيامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّى؛ فاطمه پاره‏تن من است»؟

شايد بخارى به دروغ، طليعه اين غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزيّة كلّ الزريّة»؟ مگر صحيح بخارى معتبرترين كتاب اهل سنت نيست؟ چرا اين جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وى مراسم غريبانه به خاك سپارى فاطمه را در نيمه شب دور از انظار خليفة و... ذكر كرده؟ ومى گويد:

چون فاطمه وفات كرد شوهرش علي (ع) وى را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.

فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليّ ليلاً و لم يؤذن بها ابابكر و صلّى عليها...

صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

چرا كراهيت على (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟

... أن ائتناو لا يأتنا احد معك كراهيّة لمحضر عمر.

همان مدرك ‏ اگر بخارى مى‏بود شايد مى‏گفت: من تنها نبودم، مسلم هم همين جريان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر اين رزيّة چنان گريست كه از اشكاهايش ريگها تر شدند:

« قال ابن عباس: يوم الخميس وما يوم الخميس، ثمّ بكى‏ حتّى‏ بلّ دمعه الحصى‏، فقلت يا بن عباس وما يوم الخميس؟ قال: اشتدّ برسول‏اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وجعه فقال ائتوني اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدي فتنازعوا وما ينبغي عند نبىّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعوني... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه‏اى سپس گريست تا آب ديدگانش ريگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چيست؟ گفت: بيمارى رسول خدا (ص) شديد گشت، پس فرمود: بياوريد تا براى شما نوشتارى بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پيامبر سزاوار نيست، و گفتند او را چه شده است، هزيان مى‏گويد، از او جوياشويم، فرمود، رها كنيد مرا...

صحيح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصيّه باب 5 الوقف ح 22.

ابن ابى شيبه استادم قبل از من فاجعه را روشن‏تر بيان كرده كه تهديد بآتش كشيدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشن‏تر از آن است كه بتوان آن را مخفى كرد، چه اينكه اين مطلب در منابع معتبر ما اهل‏سنت فراوان آمده.

شايد كسى تصّور كند: آنچه به سند صحيح ومعتبر ثابت وغير قابل انكار است، تهديد به آتش كشيدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نيست. بلى، كلام ابن ابى شيبه به تنهايى آتش زدن بيت وحى را ثابت نمى‏كند، امّا بخارى با نقل بيعت نكردن على (ع) با ابوبكر از به آتش كشيدن بيت نبوّت خبر مى‏دهد. زيرا در نقل ابن ابى شيبه خوانديم كه عمر قسم ياد كرد اگر بيعت نكنند دستور مى‏دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّى بود كه فاطمه (س) سوگند مى‏خورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخارى آورده است:

«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وى قهر كرد پس با او سخنى نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگى كرد... (و على (ع)) در اين ماههابيعت نكرد.

«فوجدت فاطمة على ابى بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّى‏ توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. »

صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

پس بنا بر اين چنانكه بلاذرى در انساب الاشراف مى‏گويد:

« فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة ».

عمر به مقتضاى قسمش عمل كرد وبيت اهل البيت را به آتش كشيد.

وآنچه برخى نقل كرده‏اند كه على (ع) پس از تهديد ناگزير از بيعت شد ونوبت به احراق نرسيد، مخالف نقل بخارى است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بيشترى برخوردار است، ونيز شواهد حديثى وتاريخى، آن رامردود مى‏داند. بلى قافيه اين مرثيه و نوحه با سرودن طليعه آن به زبان هر سراينده‏اى جارى مى‏شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس براى وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنين و... از دنيا رفتن پس از مدت كوتاهى، قتل و شهادت و مستند به اين مقدمات خواهد بود.

هر چند بعضى از ناقلين اين مرثيه و مصيبت به نتيجه آن تصريح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت اين مرثيه به وسيله پدر فاطمه (س) پيامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پايان سرائيده شد. تا اينجا به گوشه‏اى از شواهد تاريخى حديثى بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نيازى به تكثير منابع نيست.

امّا از طرف ديگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگين است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهاى تاريخى و حديثى آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختى مى‏تواند آن را باور كند.

مگر على (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟

على (ع) مى‏ديد؟ مى‏ديد فاطمه (س) را مى‏زدند؟ مى‏ديد آتش شعله مى‏كشد؟ مى‏ديد مصيبتهايى كه روزگاران را همچون شب تار و سياه كرده است بر فاطمه (س) مى‏بارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟

مگر نديده بودند على (ع) در خيبر را چگونه از جا كند؟ مگر نديده بودند على (ع) مرحب را چگونه دو نيم كرد؟ مگر نديده بودند على (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر نديده بودند؟؟؟

مگر نداى جبرئيل را نشنيده بودند «لا سيف الاّ ذوالفقار و لا فتى الاّ على» چگونه جرأت كردند؟ بلى على (ع) را ديده بودند.

اى كاش على (ع) را فقط در اين صحنه‏ها ديده بودند تا جرأت نمى‏كردند. حلم على را هم كه از كوهها سختتر بود ديده بودند.

يافته بودند كه على (ع) نفس پيغمبر (ص) است، و پيغمبر را نيز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پيامبر (ص) جرأت مى‏كردند. و او را مى‏آزردند ! آن هم نه آزارى همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله مى‏ريختند ! از آن زشتتر ! و نه آزارى همچون آزار مشركان و يهود و نصارى در جنگها با تير و نيزه و شمشير، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پيامبر (ص): آه چه دشوار است بر غيرت اللَّه. بايد سر بر ديوار نهاد و تا ابد بر مظلوميت محمد (ص) خون گريست « كه او فرمود: «ما اوذى نبىّ بمثل ما اوذيت» بجاى اينكه با پيروزى‏ها اذيّت و آزارها كم شود افزون مى‏گرديد ! و با رحلتش به اوج رسيد.

يافته بودند كه سماحت و عظمت پيامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزونى دارد. ديده بودند در مقابل اذيّتهاى مشركين قريش نفرين نمى‏كرد و مى‏فرمود «انّ قومى لا يعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشير كشيده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مى‏كردند.

او حيا مى‏كرد كه خود در مقابل آزارهايى كه بر وى وارد مى‏شد اعتراض كند، او دين خدا را پاس مى‏داشت، و خدا به دفاع از او مى‏پرداخت.

از آيات سوره احزاب استفاده مى‏شود كه: جمعى سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مى‏شدند. چون آنها را دعوت به ميهمانى مى‏كردند، پس از پذيرايى دور هم مى‏نشستند و با هم به گفتگوهاى بيهوده و حتى آزاردهنده‏اى مى‏پرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزى مى‏خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مى‏كردند. پيامبر از اين وضع آزرده مى‏گشت.

امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاى ناهنجار و ناشايسته منع كند. خداوند آياتى را فرو فرستاد و آنها را از اين رفتار ناشايست خصوصاً در مورد همسران پيامبر بر حذر داشت.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي‏ مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي‏ مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن‏.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! به خانه‏هاى پيامبر داخل نشويد مگر بشما براى صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاى وى بدوزيد، امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد، ووقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مى‏آزارد، ولى از شما شرم مى‏كند (وچيزى نمى‏گويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. وهنگامى كه چيزى از آنان (همسران پيامبر) مى‏خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براى پاكى دلهاى شما وآنها بهتر است

سورة الاحزاب، آية 53.

و سپس فرمود:

شما حق نداريد پيامبر (ص) را بيازاريد و پس از او با همسرانش ازدواج كنيد اين رفتار شما نزد خداوند بزرگ است‏

وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما

سورة الاحزاب، آيه 53.

و پس از چند آيه مى‏فرمايد:

آنانكه خدا و پيامبرش را مى‏آزارند، خداوند برآنها در دنيا و آخرت لعن مى‏فرستد و براى آنان عذابى خار كننده آماده فرموده است.

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا

سورة الاحزاب، آيه 57.

شايد بتوان يكى از اهم مصاديق آزار پيامبر (ص) را داستانى كه بخارى آورده است به شمار آورد. حاصل داستان اين است كه زنان پيامبر اكرم (ص) در تاريكى شب با پوشش كامل به مكانى كه خلوت و مناسب بود براى قضاء حاجت مى‏رفتند. چون ام‏المؤمنين سوده قد بلندى داشت يا تنومند بود عمر وى را شناخت و فرياد برآورد كه‏اى سوده تو نمى‏توانى خود را از ما پنهان كنى، بدان كه ما تو را شناختيم. سوده بر مى‏گردد، و به پيامبر شكوه مى‏برد و آن حضرت مى‏فرمايد شما رخصت داده شده‏ايد كه براى حوائجتان خارج شويد. اين داستان را بخارى در سه جا از كتاب صحيحش آورده است.

1 - در كتاب التفسير سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق:

« عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِيمَةً لَا تَخْفَى على من يَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e في بَيْتِي وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّى وفي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إني خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فقال لي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »

ايشه گفت: پس از آنكه آيه حجاب نازل گرديد، سوده براى قضاى حاجتش بيرون رفت، او زنى تنومند بود، از اينرو نمى‏توانست خود را از كسانيكه او را مى‏شناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را ديد، وگفت: اى سوده ! به خدا نمى‏توانى خود را از ما مخفى نگاه دارى، پس فكر كن چگونه خارج شوى گفت: پس بادگرگونى باز گشت وبر پيامبر وارد شد وگفت: يا رسول اللَّه ! من براى برخى از نيازهاى خود بيرون رفتم: عمر به من چنين وچنان گفت... پس (پيامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شده‏ايد تا براى نيازهايتان خارج شويد.

صحيح بخارى، ج 3، ص‏451 باب 45، حديث 1220. ‏

2 - در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:

« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَيْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله يا سَوْدَةُ ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَرَجَعَتْ إلى النبي e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو في حُجْرَتِي يَتَعَشَّى وَإِنَّ في يَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ عليه فَرُفِعَ عنه وهو يقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »

(عايشة گفت: شبى سوده بنت زمعه بيرون رفت، عمر او را ديد وشناخت، وگفت: به خدا اى سوده نمى‏توانى خود را از ما مخفى نگاه دارى گفت: بسوى پيامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براى آن حضرت نقل كرد، واو (ص) مى‏فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براى نيازهايتان خارج شويد.)

 همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166. ‏

3 - كتاب الوضوء باب خروج النساء الى البراز.

« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبي e كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلى الْمَنَاصِعِ وهو صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ يقول لِلنَّبِيِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم يَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) يَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبي (ص) لَيْلَةً من اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ يا سَوْدَةُ حِرْصًا على أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ »

عايشه گفت: همسران پيغمبر (ص) در شب براى قضاى حاجت به زمين وسيعى مى‏رفتند، عمر به پيامبر مى‏گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پيامبر (به نصيحت عمر) عمل نمى‏كرد، تا شبى سوده بنت زمعه كه قامتى بلند داشت پس از پاسى از شب بيرون شد، پس عمر فرياد بر آورد: اى سوده بدان كه تو را شناختيم، چون وى بر نزول آيه حجاب حريص بود.

همان، ج 1، ص 136، ب‏109، ح 143. ‏

معمولاً مفسرين شأن نزول آيات فوق را دو قضيّه ذكر كرده‏اند.

1 - داستان فوق‏

2 - اينكه يكى از اصحاب پيامبر (ص) گفت: چون پيامبر از دنيا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، اين سخن به آن حضرت رسيده بسيار آزرده شد، پس آيات فوق نازل گرديد.

گروهى از مفسران اين شأن نزول را ذكر كرده‏اند از آن جمله است طبرى در جامع البيان، و آلوسى در روح المعانى، و ابن كثير در تفسير القرآن العظيم، ابن كثير صحابى مورد شأن نزول آيه را طلحه و همسرى را كه در نظر داشته عايشه دانسته است.

با وجود اينكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آيه حجاب واقع گرديده به طوريكه در متن حديث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عين حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذيت و آزار ام‏المؤمنين سوده حرم پيامبر را - كه موجب آزردگى رسول خدا شده و يكى از اسباب نزول آيه شريفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسول‏اللَّه) حق اذيت و آزار پيامبر (ص) را نداريد - را جزء فضائل عمر و يا به تعبير ديگر از موافقات عمر به شمار آورده‏اند.

مثلاً آلوسى پس از قبول اينكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسول‏اللَّه (ص) و آزردن او است، مى‏گويد:

عمر در اين كار عيبى نمى‏ديده، چون گمان مى‏كرده كه بر اين كار خير عظيمى مترتب مى‏گردد.

«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهي مشهورة، وعدّ الشّيعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سوده حرم رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وايذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسليم صحة الخبر أنّه (ره) رأى‏ أن لابأس بذلك، لما غلب على ظنّه من ترتب الخير العظيم... »

تفسير روح المعانى، ج 22، ص 72.

و نيز بخارى - يا برخى از راويان حديث - در كتاب وضوء اين داستان را چنين توجيه كرده‏اند، كه اين اهانت و سوء ادب «حرصاً على أن ينزل الحجاب» بوده.

صحيح بخارى، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الى البراز.

و حال آنكه خود در تفسير سوره احزاب گفته است: اين داستان پس از نزول آيه حجاب بوده است. همان.

اين امر موجب گرديده تا برخى از شارحان بخارى ناگزير شوند براى جمع بين اين احاديث بگويند شايد اين داستان مكرّر تحقق يافته است.

«قال الكرمانى: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم في الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتين. »

فتح البارى، عسقلانى، ج 8، ص 391.

به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پيامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت مى‏كردند. گاه با آرزوى رحلت پيامبر، خيال ازدواج با همسرش را در سر مى‏پروراندند، گاه با عبارات توهين آميزى همسران پيامبر (ص) را مخاطب قرار مى‏دادند.

آه، اين چه جرئتى وقيحانه است؟ تصور رحلت رهبران دينى براى ارادتمندانشان بسيار دشوار است. آه چه مظلوميتى؟ آه چه غربتى؟

يا رسول‏اللَّه «اصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة حيث انقطع عنا الوحى و حيث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شريف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هواى ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جمله‏هاى اهانت آميز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)

آه چه جرئتى؟ آيا اين قوم پس از آنكه خود به حكومت رسيدند، و فاطمه (س) و اهل‏بيت پيامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گرديدند، براى پى‏گيرى اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پيامبر است؟ چون همسر على است؟ چون مصيبت زده است؟ آن هم به بزرگترين مصائب؟ نه، اين امور بر جرئت آنان مى‏افزود.

امّا هنوز جاى سؤال است كه چرا از شجاعت پيامبر (ص) و على‏ عليه السلام نمى‏هراسيدند و جرأت مى‏كردند؟ يا به تعبير ديگر، چرا پيامبر و على صلوات اللَّه عليهما از شجاعت و غيرت خود بهره نمى‏گرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چيره شوند؟

اولاً: خاندان پيامبر (ص) همانند ديگران نيستند.

آنچه آنان را به عكس العمل وا مى‏دارد فقط امر الهى و رضاى اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصى، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمى‏كنند. بلكه تنها مدافع دين و تابع وظيفه و امر الهى‏اند.

حضرت على (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مى‏كرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.

ثانياً: روشن است كه اگر به همسر يا مادر و خواهر كسى - هر چند ضعيف و غيرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمى‏خيزد. امّا اگر بداند كه مهاجمين مى‏خواهند با تحريك احساسات، وى را به عكس‏العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصى با تدبير و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هيچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمى‏رساند.

على (ع) مى‏دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمين است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براى معرّفى حق از على و فاطمه‏ عليهما السلام بگيرد. على با صبر و بردبارى نقشه شوم مهاجمين را خنثى كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤوليت بزرگ خود را براى حفظ دين ايفا و حجت را تا روز قيامت بر خلق تمام كرد.

و به اين ترتيب پرسشهاى فراوانى را پيش‏روى تاريخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشيد عُمْر فاطمه (س) به آن زودى غروب كرد؟ آيا به مرگ طبيعى بود؟

تهديد به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت؟

آتش‏زدن در خانه چطور؟

در به پهلوزدن چطور؟

سقط جنين و بيمارى پس از آن باعث شهادت نبود؟

اگر اينها نبود؟ يا اينها موجب شهادت نبود؟

پس چرا: همانطور كه بخارى ومسلم مى‏گويند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟

« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفّيت ».

صحيح بخارى، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح‏1265.

« فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّى‏ توفّيت. »

همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازى، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.

 ‏ چرا در بخارى آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟

«فلمّا توفّيت دفنها زوجها علىٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّى‏ عليها. »

همان.

چرا چنانكه بخارى نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد؟

همان. ‏

چرا قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفى است؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده‏ است كه: على (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مى‏دانست؟

قال عمر لعلى وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »

 صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.

شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت على (ع) بپامى‏خاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه (س) درگير مى‏شد. امروز تحريف گران تاريخ مى‏گفتند على براى گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه كشته شد و على (ع) قاتل فاطمه است. ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود.

اين قبيل امور از تحريف گران تاريخ بعيد نيست، چه اينكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از اين نمى‏باشد. تحريف گران تاريخ، توجيه كنندگان حقايق، در مورد شهيد جنگ صفين، عمّار ياسر، كه پيامبراكرم (ص) فرموده بود: « يقتله الفئة الباغية»:

« فراه النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) فينفض التّراب عنه ويقول: تقتله الفئة الباغية ويح عمّار يدعوهم الى الجنّة ويدعونه الى النّار»

صحيح بخارى، ج‏1، ص‏254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون فى بناء المسجد.

تو را گروهى سركش به شهادت مى‏رسانند.

 چون صدور اين حديث از پيامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و يكى از ادلّه روشن بغى و بطلان قاتلين عمّار و رهبرشان بود، آنانكه براى دفاع از معاويه از هيچ مكابره‏اى روى گردان نبودند، روز را تاريك و شب را روشن معرفى مى‏كردند، مگر نگفتند على قاتل عمّار است؟ چون وى را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اينكه پيامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:

«يدعوهم الى الجنّة و يدعونه الى النار »

همان

عمّار آنان را به سوى بهشت مى‏خواند و آنان عمّار را به سوى آتش دعوت مى‏كنند.

 و به اين وسيله پيامبر اكرم (ص) مخالفان على (ع) و رهبرشان را مصداق آيه شريفه:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ

سورة القصص، آية 41.

قرارداد.



سيد علي رضا حسيني
    فهرست نظرات  
361   نام و نام خانوادگي:  نسترن جليلي     -   تاريخ:  01 آذر 91 - 18:37:28
اشهدان لا اله الا الله
اشهد ان محمد رسول الله
اشهد ان عليا ولي الله
362   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  04 آذر 91 - 01:04:44
سلام,حق هيچ گاه پنهان نخواهد ماند,چشمان خود را باز کنيد نه براي ديگران بلکه براي خود,اگر همه ي انسانها معقول فکر کنند و با حق باشند دنيا گلستان ميشود,الان حق خودشو کاملا واضح نشون ميده چشم دل ميخواهد,کسي که 1400 سال بعد زنده بمونه معلومه حقه.
363   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  05 آذر 91 - 20:04:11
يه روزي مهدي عج مياد قبر اون دوتارا به آتيش ميکشه اونوقت ما شيعه شادي و سرور مي کنيم
الهم عجل الوليک الفرج... @رضا@
364   نام و نام خانوادگي:  اميد حميد     -   تاريخ:  08 آذر 91 - 16:33:24
تمام ايه قران هم اين است به گوري دوچشم اهل سنت حيدر اميرالمومنين است
365   نام و نام خانوادگي:  عبدالسميع فرهومند     -   تاريخ:  10 آذر 91 - 06:50:59
افسوس به حال نويسنده اين متن که ياوه سرايي ميکند. ببينيد آيا شهامت شجاعت و از جان گذشتگي هاي حضرت علي مرتضي (رض) را هيچ در نظر نميگيريد که ميگوييد عمر ابن خطاب با لگد به شکم حضرت فاطمه الزهرا زد که از اثر آن آن بزرگوار طفلي را که در شکم داشتند سقط نمودند و هم اين حادثه عامل مرگ آن بزرگوار گرديد؛خوب ما فرض ميکنيم اين واقعه درست هم باشد پس آياچه شد آن شجاعت حضرت علي مرتضي (رض) فاتح خيبر وآن شخصيتي که در زمان هجرت پيغمبر از سروجان دست کشيده در بستر پيغمبر خوابيدند ودرين زمان هيچ عکس العملي در مقابل کسانيکه همسر بزرگوار ايشان را به شهادت رسانيدند از خود نشان ندادند. سوال من اينجاست که آيا اين يک تهمت بي غيرتي بر شير خدا علي مرتضي فاتح خيبر نيست که شما غير مستقيم به ايشان کرم الله وجهه وارد ميکنيد؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي در اين مورد به آدرس ذيل مراجعه كنيد پاسخ داده شده است.www.valiasr-aj.com/fa/page.php
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
366   نام و نام خانوادگي:  وهاب صادقي يونسي     -   تاريخ:  17 آذر 91 - 19:39:39
اين متن ها را به اين ايميل ارسال کن.vahhabsy@yahoo.com
367   نام و نام خانوادگي:  وحيد     -   تاريخ:  14 دي 91 - 20:06:47
سلام دوستان اينا صحت نداره . چرا تا قبل 1372 خبري از به شهادت رسيدنش نبود؟ باور نداريد به تقويم هاي قبل 1372 نگاه کنيد. خدارو خوش نمياد اين همه به خلفا توهين مي کنيد. يکي از دوستام که شعه ست ميگفت که سني ها به حضرت علي اعتقاد ندارند, ذر حاليکه اون خليفه چهارم ماست و اندازه ي ديگر خلفا براش احترام ميذاريم
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
اينكه گفتيد قبل از 1372 درباره شهادت حضرت زهراعليها السلام خبري نيست، پاسخ اين سؤالتان در اين آدرس موجود است
اما اينكه ما را متهم مي كنيد كه به خلفاء توهين مي كنيم، چنين نيست بلكه ما مخالف هر نوع اهانت به خلفاء هستيم و اگر از اهانت به خلفاء ناراحت هستيد بهتر است بدانيد بعضي از صحابه كه شما آنها را عادل مي دانيد به خلفاي خودتان دشنام مي دادند. جهت اطلاع بيشتر در اين مورد به اين آدرس رجوع كنيد
اما اينكه گفتيد ما حضرت علي عليه السلام را به عنوان خليفه چهارم قبول داريم درست است اما آيا اين تنها كافي است؟ آيا شما به سخنان آن حضرت هم عمل مي كنيد؟ آيا سخن حضرت كه خلفاي گذشته را غاصب حق خود مي دانست را قبول داريد . اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه السلام ابوبکر و عمر را دروغگو، گناهکار، پيمان شکن و خائن مي دانستند. به اين عبارت دقت کنيد مسلم در صحيحش مي گويد:
فلمّا توفّي رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم، قال أبو بكر: أنا ولي رسول اللّه، ... فقال أبو بكر: قال رسول اللّه صلى الله عليه وسلم: نحن معاشر الأنبياء لا نورث، ما تركناه فهو صدقة، فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً، ... ثمّ توفّي أبو بكر فقلت: أنا وليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً.
زماني که رسول خدا صلى اللّه عليه (و آله) وسلم از دنيا رفت، ابوبکر گفت من جانشين رسول خدا هستم. أبو بكر گفت: رسول اللّه صلى الله عليه (وآله) و سلم فرموده است ما گروه پيامبران بعد از خود ارثي به جا نمي گذاريم، هر آن چه بعد از خود به جا مي گذاريم صدقه است (و بايد براي عموم مسلمين صرف شود) شما نظرتان اين بود که ابوبکر در گفتارش درغگو، گناهکار، پيمان شکن و خائن است. سپس ابوبکر از دنيا رفت (بعد از مرگ او) من گفتم: من جانشين رسول خدا و ابوبکر هستم شما مرا هم مانند ابوبکر درغگو، گناهکار، پيمان شکن و خائن دانستيد.صحيح مسلم ج 5 ص 152، كتاب الجهاد باب 15 حكم الفئ حديث 49، فتح الباري ج 6 ص 144
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
 
 
 
368   نام و نام خانوادگي:  حسن     -   تاريخ:  14 دي 91 - 23:17:01
يا تشکر از اطلاعات جامعي که اورديد.
369   نام و نام خانوادگي:  احمد محمدي     -   تاريخ:  27 دي 91 - 00:09:28
با تشكر از مطالب مفيد و روشنگرانه شما. اميدوارم در پناه حق و در ظل ولايت ائمه اطهار مويد باشيد.
370   نام و نام خانوادگي:  محمد اصغري     -   تاريخ:  11 بهمن 91 - 11:06:50
انشا الله خداوند منان همه ي ما را از شيعيان و محبين ائمه اطهار (عليهم السلام)قرار داده و از هرگونه گمراهي و باطل دور و در راه حق و حقيقت استوارمان نگهدار. از مطالب روشنگرانه ي شما بسيار ممنونم.انشا الله در سايه ي ولايت ائمه ي اطهار ايمن و مويد باشيد.
371   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  11 بهمن 91 - 22:53:07
چرا شماره ي 366کفته با سلام خدمت دوستان چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما که با دشمن و اهل سنت و دوستارا شون کاري نداري.
ياعلي ياعلي ياعلي
@رضا@
372   نام و نام خانوادگي:  خودم     -   تاريخ:  26 بهمن 91 - 11:09:19
واقعا شيعيان اهل رافضي هستند.بترسيد از روزي که خيلي نزديکه.اون وقت چطور روتون ميشه به چشم فاطمه زهرا نگاه کنيد با اين تهمت ها به دامادش
373   نام و نام خانوادگي:  محب معصومين     -   تاريخ:  29 بهمن 91 - 13:18:24
الهم العن ظالميک يا فاطمه وامابعد سلام عليکم ميبينم بعضي ها ميدون رو خالي ديدند دارند جولان ميدند وچرت وپرت هاشون رو ميارند اينجا. اولا شما که ياد نداريد جمله بنويسيد چرا دخالت ميکنيد:شيعيان اهل رافضي هستند يعني چي خوب لااقل از نظر دستوري درست مي نوشتي بياد اينجوري بنويسي شيعيان اهل رفض هستند يا شيعيان رافضي هستند . راستي تو تازه فهميدي ما رافضي هستيم ساعت خواب ميدوني چيه ما از دين برگشته ايم نه بي دينيم چرا چون عمر رو ادم حساب نميکنيم!!!چرا چون نماز تراويح نميخونيم!!!چرا چون .....انجام نميديم(اميدوارم بدوني معني نقطه ها چيه) وخيلي دلايل ديگه اي که نشانه برگشتن ما از دين عمري هستش.. ما که واقعا خيلي از روزي که نزديکه ميترسيم رومون هم شايد نشه تو چشم هاي حضرت زهرا نگاه کنيم چون گناهامون زياده نه به خاطر اين که قاتلش رو لعن ميکنيم کي گفته عمر داماده حضرت فاطمه هست دليل بيار. اللهم عجل لوليک الفرج
374   نام و نام خانوادگي:  سجاد     -   تاريخ:  05 اسفند 91 - 16:53:57
اي که سيلي ميزني برمادرم زهرا ميان کوچه ها گردنت راميشکست آنجا اگرعباس بود
375   نام و نام خانوادگي:  فرشباف     -   تاريخ:  12 اسفند 91 - 16:03:38
با سلام واحترام بنده بعضا از مطالب سايت شما در وبلاگ مذهبي استفاده مي کنم البته با ذکر منبع خدايي نکرده اشکال ندارد
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
استفاده از مطالب سايت در ساير وبلاگ ها اشكالي ندارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
376   نام و نام خانوادگي:  خادم بي بي رقيه س     -   تاريخ:  16 اسفند 91 - 16:31:26
سلام داداش ببخشيد راضي باش مطالبت رادر وبلاگم گذاشتم دمت گرم راستي بهم يه سر بزن
http://bibiroghaye.blogfa.com/
377   نام و نام خانوادگي:  علي حسن زاده     -   تاريخ:  04 فروردين 92 - 20:09:52
احسنتم جزاکم الله خير الجزاء

موفق باشيد
378   نام و نام خانوادگي:  سعيد جلالي     -   تاريخ:  04 فروردين 92 - 20:43:57
باسلام.با احترام خدمت کليه برادران و خواهران مسلمان سني و شيعه.بايد گفت مسئله شهادت حضرت صديقه کبري(س) يک واقعيت انکار ناپذير است و عدم دخالت علي(ع) به علت حفظ وحدت جامعه اسلامي و همچنين همزماني اين قضيه با غصب فدک توسط خلفاي اول و دوم بود و در نهايت دليل دفن مخفيانه حضرت فاطمه(س) به علت ناراحتي ايشان از خلفاي اول و دوم بود. ولي اين مسايل و اختلافات دليل توهين و شعله ور نمودن احساسات نبايد باشد. طبق فتواي امام خامنه اي و ساير مراجع شيعه اهانت به مقدسات اهل سنت حرام است. برادران اهل سنت هم با کمي حوصله و رجوع به کتب شيعي و بررسي دلايل آنها پاسخ خود را خواهند گرفت انشالله.در هر صورت جاي اين مسائل در بين علما باشد بهتر است از در بين عوام چون باعث تحريک احساسات مي شود. التماس دعا
379   نام و نام خانوادگي:  حسين     -   تاريخ:  04 فروردين 92 - 21:19:41
هيچ گاه يک شيعه با قاتلان زهراي پاک(س) برادر نبوده و نخواهد بود
يا زهرا(س)
380   نام و نام خانوادگي:  مصطفي ؟؟     -   تاريخ:  04 فروردين 92 - 21:47:37
يا فاطمه مهرت افضل الاعمال است. مفتاح جنان و منتهي الامال است. آن ثانيه اي كه سال تحويل شود... ذكر تو فقط محول الاحوال است. سلام شب شهادت بي بي عالم دلم خيلي گرفته بود داشتم تو فضاي مجازي ميگشتم برا فاطميه به صفحه شما رسيدم خوندم و گريه كردم . كار يه هيئت رو به دوش كشيديد ... اجرتون با خود صديقه طاهره اين ابيات از عزيز دلم و استاد خودم سيد بزرگوار" سيد محمدرضا يعقوبي آل"شاعر برجسته سبك آئيني ست. خدايش توفيق روز افزون دهد ياعلي مدد
381   نام و نام خانوادگي:  قاسم     -   تاريخ:  04 فروردين 92 - 22:31:11
السلام عليک يا فاطمه الزهرا (س) يا بنت رسول الله (ص) سلام مطالب خوبي گذاشتيد اما حيف که بعضي ها هنوز هم با اين صحبتها مخالف هستند.خدا همه ما را به راه راست هدايت کند. ما شيعه هستيم و به شيعه بودن مون افتخار هم ميکنيم و ميگوييم لعنت خدا بر کساني باد که رسول خدا و اهل بيتش را اذيت و آزار دادند الاالخصوص؟؟؟؟؟ يکي از دوستان و برادران ما به نام سجاد در شماره 374 خيلي حرف زيبايي زدند واقعا زيبا و خوب است. با تشکر موفق باشيد
382   نام و نام خانوادگي:  فاطمه     -   تاريخ:  04 فروردين 92 - 23:30:16
خيلي ممنون از مطالبي نوشته ايد به اميد روزي که اقا مي اد وانتقام مادر پهلو شکسته اش رم ميگيره
383   نام و نام خانوادگي:  looloo     -   تاريخ:  05 فروردين 92 - 00:15:22
man khodam soniam ama hamishe be shiayan hasrat mikhordam ke che ghad asheghe payambar v aleshan va kheyli darbare ekhtelafate khodemoon v shoma motalee kardam va dar tarazooye adle zatiam keshidam rastesh shie ha hagh daran nemidoonam chi kar konam ye hesi dar man has ke mano be samte dokhte nabi mikeshoone v chan dafe ke rozeye ishoono shenidam .hesabi gerye kardam man doos daram shie sham komakam konid.
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ براي شيعه شدن بايد اعتقادات آنها را بپذيريد و احكام را طبق سخن يكي از مراجع تقليد زنده شيعه عمل كنيد و به ولايت اهلبيت عليهم السلام معتقد باشيد و از دشمنان آنها بيزاري بجوييد براي راهنمايي بيشتر مي توانيد به دفاتر مراجع شيعه در شهرهاي متفاوت يا حوزه هاي علميه يا سايت هاي اينترنتي آنها مراجعه كنيد. مي توانيد با اين موسسه هم تلفني تماس بگيريد تا شما را راهنمايي كنند.(02517735831)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
384   نام و نام خانوادگي:  اسمعيل سلماسي     -   تاريخ:  05 فروردين 92 - 20:41:55
در اين نوع سايت ها نقش انگليس وصهيونيست و دشمنان اسلام چيست !
با اهانت به مقدسات همديگر بجز نارضايتي خدا ورسول خدا هيچ عايدتان نميشود
به اميد رو زي كه وحدت واقعي مسلمين را دنيا شاهد باشدودشمنان اسلام همراه هيزم كشان اتش تفرقه در اتش جهل وتعصب خود بسوزند
385   نام و نام خانوادگي:  عباس پورطحان اردکاي     -   تاريخ:  05 فروردين 92 - 21:42:35
اي خلايق فاطميه آمده - موسم اندوه شيعه آمده × اي خلايق فاطمه در بستراست - خونجگر از اين مصيبت حيدر است × هيچ ميداني که آن بشکسته پر -با چه جرمي کشته شد در پشت در × جرم زهرا عشق حيدر بود و بس - دين بي مهر علي کفر است و بس × درد او هرگز نمي گيرد شفا - تا بيايد مهدي آل عبا
386   نام و نام خانوادگي:  عاشق اميرالمومنين علي     -   تاريخ:  06 فروردين 92 - 15:35:27
جناب اسمعيل سلماسي!

آيا شما انتظار داري که با اين همه شبهاتي که از طرف وهابي ها و سني ها به شيعه ميشود، ما هيچ پاسخي ندهيم؟!!

کسي به مقدسات توهين نکرد!

آيا حضرت علي هم که مقدسات اهل سنت را کاذب و آثم و غادر و خائن ميدانست موجب نارضايتي خدا و رسول شد؟ مطمئن باشيد رضايت خدا در دوستي با دوستان او و دشمني با دشمنانش است.ما امر شده ايم نسبت به طاغوت کافر شويم و ولايت الله را بپذيريم.

وحدت بر مشترکات داريم. به يکديگر نبايد توهين کنيم. اما اجماع فقط حول محور حق که ولايت اهل بيت است امکان دارد.
387   نام و نام خانوادگي:  ناصر زارع     -   تاريخ:  06 فروردين 92 - 17:07:46
با سلام
در غصب خلافت حضرت علي(ع)و همچنين به شهادت رساندن حضرت زهرا(س)توسط خلفا هيچ شكي نيست و اين را نه تنها شيعيان بلكه علماي طراز اول اهل سنت نيز به آن اذعان داشته و دارند ولي متاسفانه بخاطر تعصبات واهي و بيجا كه از همان زمان نيز وجود داشت اين امر از سوي آنان غير قابل قبول است و اين نيز برگي از مظلوميت شيعه مي باشد.به اميد ظهور منتقم خون بي بي حضرت زهرا(س).
ياعلي مدد
388   نام و نام خانوادگي:  فاطمه املشي     -   تاريخ:  07 فروردين 92 - 01:13:17
بسمه تعالي
آقاي اسماعيل سلماسي

اگر به خواهيم به عمر و رفيقش احترام بذاريم چون مقدسات سلفي ها هستند ، پس عدالت رو هم رعايت کنيد به شيطان هم احترام بذاريد چون که براي فراماسون ها مقدسِ !!!!

389   نام و نام خانوادگي:  فاطمه املشي     -   تاريخ:  07 فروردين 92 - 01:21:21
بسمه تعالي

وحيد

خدا رو خوش مي آد ما رو از همه چيزمون که ولايت مولامونه محروم کنن !!!؟ خدا رو خوش مي آد اينهمه فساد و گناه و تباهي در امت بوجود بياد به خاطر نفس پرستي سامري و گوسالش!!!؟
390   نام و نام خانوادگي:  افشين     -   تاريخ:  07 فروردين 92 - 14:39:37
انانکه دم از عمر بن خطاب ميزنند به هوش باشند .آيا ننگي بزرگتر از اين که بفرمايد يا علي مرا شبانه غسل کن شبانه حنوطم ده وشبانه خاکم کن !!چرا گفت اي اهل تسنن؟ تا انانکه حقش را غصب کرده اند وانانکه ميان در وديوار گذاشتند....وانانکه سقطش کردند وانانکه بر پدرش توهين کردند وحق شوهرش را غصب کردند و...خيلي حقهاي غصب شده از طرف خلفاي شما نه شيعيان خواست تا روز قيامت ننگي باشد بر پيشاني ابوبکر و عمرشماها !!!حيا کنيد وتوبه کنيد اي طرفداران قاتلين حضرت زهراي مرضيه !جواب پيامبر را چگونه خواهيد داد ؟اگر سئوالتان کند چرا طرفدار قاتلين دخترم شديد چه جوابي داريد که بدهيد؟......علي لعنه الله القوم الظالمين
391   نام و نام خانوادگي:  مجتبي خدادوست     -   تاريخ:  08 فروردين 92 - 08:27:01
سلام
به خدا قسم وحشي ترين حيوان را مي آوردند کوچکترين آسيبي به خانه ولية الله برساند امتناع مي کرد و حالت احترام به اين خانه مقدس را نشان مي داد ببينيد اسم اين موجودات را چي بايد گذاشت؟
در منطقه ما هر کس نسبت به حقيقت عناد کند مي گويند مثل عمر هست.
لعنت خدا بر اين موجودي که خباثتش را جز خدا کسي نمي تواند جواب دهد. عذابش شديد
يا زهراي مظلومه و يا مرتضاي مظلوم
اين الطالب بذحول الانبياء و ابناء الانبياء
392   نام و نام خانوادگي:  داود     -   تاريخ:  15 فروردين 92 - 12:39:06
سلام دوستان من معتقدم فعلا اتحاد شيعه و سني رابايد تقويت کرد تا وهابيت سوئ استفاده نکند والا کسي نيست که نام فاطمه را بشنود و خون دل نخورد
393   نام و نام خانوادگي:  دوستدار فاطمه     -   تاريخ:  18 فروردين 92 - 10:59:53
با سلام مطالب خيلي خوب بود ولي به نظر مي رسد کساني که نظرات خود را مي فرستند از توهين به مقدسات اهل سنت خودداري کنند تا اثر مطالب روي خوانندگان اهل سنت از بين نرود .
394   نام و نام خانوادگي:  احمدعلي عباسي     -   تاريخ:  18 فروردين 92 - 21:49:14
باتقدير از سايت ارزشمندتان سخن امام خميني را بيادآوردم : كسي كه مي خواهدبراي خدا كاركند بايد پيه حبس ؛ تهمت وبدنامي رابه خودبمالد (( اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع علي ذالك اللهم العنهم جميعا
395   نام و نام خانوادگي:  توحيد توخيدي     -   تاريخ:  20 فروردين 92 - 11:40:23
اگر اين حرفاي شما راست باشد حضرت علي را اسدالله نبايد ناميد بايد اسمشو مصلحت الله گذاشت 2- پس حضرت علي به دستورات قرآن و پيامبر عمل نکرده که ما را به قبول نکردن ظلم و ستم و مقابله با آن دعوت ميکنند و هر کس از دستورات خدا و پيامبر سرپيچي کند مسلمان واقعي نيست و مسلمان مصلحتي است 3- مگر نميگيد دستور خدا و پيامبر اين بوده که حضرت علي بعد از پيامبر پيشواي مسلمانان باشد؟ پس چرا اين بار هم حضرت علي از دستورات خدا و پيامبرش سرباز زده و همش ميگيد مصلحت مصلحت 4-چرا باوجود ان همه بغض و عداوت به گفته شيعيان بين عمر و علي چرا دخرش را به عمر داد حتما اينبار هم ميگيد بزور بوده آخه يک کم عقل خوبه بکار ببريم اين علي که شما ميگيد حتي از دختر و زن و بچش نتونسته دفاع کنه پس آيا شايسته خلافت يا حتي چوپاني است؟ چرا ارزش حضرت علي را با اين حرفاي دروغ و متعصبانه پايين مياريد؟ چرا مشاور خلفا بود؟ ميخاييد ابروشو درست کنيد با دروغ زديد چششم کور کرديد. دروغ بس است
396   نام و نام خانوادگي:  بهزاد بزرگمهر     -   تاريخ:  20 فروردين 92 - 18:04:13
بسياربسياربسيار آشغال بود چيزي نبود که به درد ما بخوره
397   نام و نام خانوادگي:  ed.k     -   تاريخ:  21 فروردين 92 - 10:50:12
ايام سوگواري رو به همه تسليت ميگم.......................... قتل مادرم فاطمه فسانه نبود حزن و اندو ه او بي بهانه نبود بعد از آن سخت هنگامه هاي درشت غصه هاي علي (ع) را کرانه نبود آن صداهاي سوزنده در قلب چاه ناله هاي علي بود مردم، ترانه نبود او نباشد مرا دوست اي رهنما لحن ديوار و در دوستانه نبود او که گفت مزد من مهر اهل من است مزد پيغمبرم تازيانه نبود شاعر: فرزاد شيخي
398   نام و نام خانوادگي:  عاشق اميرالمومنين علي     -   تاريخ:  21 فروردين 92 - 13:52:57
به طه ؛ به يس ؛ به معراج احمد ؛ به قدر و به کوثر ؛ به رضوان و طوبا ؛ به وحي الهي ؛ به قرآن جاري ؛ به تورات موسي و انجيل عيسي ؛ بسي پادشاهي کنم در گدايي ، چو باشم گداي گدايان زهرا ؛ چه شبها که زهرا دعا کرده تا ما ، همه شيعه گرديم و بي تاب مولا ؛ غلامي اين خانواده دليل و مراد خدا بوده از خلقت ما ؛ مسيرت مشخص ، اميرت مشخص ؛ مکن دل دل اي دل ؛ بزن دل به دريا ؛ که دنيا به خسران عقبي نيرزد ؛ به دوري ز اولاد زهرا نيرزد ؛ و اين زندگاني فاني ، جواني ، خوشي هاي امروز و اينجا ، به افسوس بسيار فردا نيرزد !
399   نام و نام خانوادگي:  بچه شيعه     -   تاريخ:  22 فروردين 92 - 17:47:33
هوي حرام زاده در شماره 394 توحيد توحيدي که توهم مثل ارباب زنازادت عمر ل...ا... دروغگو ودزدو............... هستي يواش برو وگرنه بچه شيعه ها دهنتو سرويس ميکنن اولا به کوري چشم اهل سنت ووهابي هرچي........ اسدا...اميرالمومنين علي ع است واي که دم ميزني از اولي ودومي وسومي اي ابله بدان حيدر فقط امير المومنين علي ع است همم فکر کنم تو سواد نداري اگه داشتي جوابتو بالا نويسنده داده که چرا مصلحت بود که امير المومنين کاري نکردش............................. همم اميرالمومنين فکر نميکرد که عمر اينقدر وحشي باشه البته از يه فرد زنازاده اين کارا بعيد نيست البته حضرت علي ميدونست که عمر کافر زناکار وحشيه ولي ميگفت بخاطر منافعش اينکارو نمي کنه همم دم نويسنده گرم که هرچي گفت از کتاباي خود شما بودش که صحيح بخاريرو بعد قران معتبر ميدونيد حتي کتاباتونم به ضد خودتونن لعن علي عدوک ياعلي ياعلي .؟؟؟..................................................... اللهم عجل لوليک الفرج مولانا صاحب الزمان مهدي موعود عج
400   نام و نام خانوادگي:  ريحانه ي نبي     -   تاريخ:  22 فروردين 92 - 21:22:02
كاش انروز بودم و انتقام بانوي بزرگوارم حضرت فاطمه را ميگرفتم




  صفحه بعد [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12]   صفحه قبل

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما