* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 22 اسفند 1392 تعداد بازديد: 136519 
شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتى انكار ناپذير
 

بسم اللّه الرحمن الرحيم‏

شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نموده‏اند. از اينرو گوشه‏اى از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل‏سنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مى‏نمائيم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...

فرائد السمطين ج 2، ص 34

* * *

قال موسى بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافى ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسول‏اللَّه (ص) و بين كتابه.

مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.

صحيح بخارى ج 1، 120

* * *

شهادت حضرت زهرا (س) واقعيتى انكارناپذير

تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهى است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مى‏سازد. كوشش پى‏گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مى‏طلبم و او را به بردبارى و شكيبايى فرا مى‏خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.

شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخارى، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبى (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278. «بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعنى چه؟

آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده‏اى را مى‏خراشد، هر عقلى را متحيّر مى‏سازد، بر هر عاطفه‏اى سنگين مى‏آيد. گويا اين همان امانتى است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.

شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه‏گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخى را انكار كنند. امّا چه مى‏شود كرد، اى كاش زبان لال مى‏شد، قلم مى‏شكست اين خبر دهشت بار را نمى‏شنيديم. و اى كاش آسمانها فرو مى‏ريخت، كوهها متلاشى مى‏شد، جهان بپايان مى‏آمد و اين فاجعه رخ نمى‏داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخى است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.

اين آواى شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاى اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخارى - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثى چنين توصيف مى‏كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتى كه بر هر مصيبتى برترى دارد، بلكه آن مصيبتى كه همه مصائب را در بر مى‏گيرد، زمينه سازى براى اين مصيبت عظمى‏ بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براى جلوگيرى تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.

اينك متن حديث (ابن عباس گفت:

چون بيمارى رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزى بياوريد تا بر آن براى شما نوشته‏اى بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيمارى چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيرى در حضور من سزاوار نيست.

پس ابن عباس بيرون رفت ومى گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلى الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتونى بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وبين كتابه.»

صحيح بخارى، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازى، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّى، حديث 574. و ص‏774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.

شايد آنانكه كلام ابن عباس را مى‏شنيدند كه مى‏گويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واى مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعنى چه؟ ! ابن عباس چه مى‏گويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوه‏گويى به پيامبر (ص) كلام ديگرى گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مى‏زنم. اين ماجرا در منابع فراوانى از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مى‏شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه، شيخ و استاد بخارى، در كتاب المصف، مى‏گويد:

«آنگاه كه بعد از رسول‏خدا (ص) براى ابوبكر بيعت مى‏گرفتند. على (ع) وزبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مى‏كردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اى دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسى از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويى ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمى‏شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، على (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مى‏دانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مى‏زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حين بويع لأبى بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّى‏ دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »

كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.

ب: همين مضمون را سيوطى در مسند فاطمه، آورده است. سيوطى، مسند فاطمه، ص 36. ج:

ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.

ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره‏گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: بلى. چنانكه بلاذرى مى‏گويد: « ابوبكر به على (ع) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه‏اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه‏ام را بر من به آتش مى‏كشى؟ ! عمر گفت: بلى. »

 «انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »

بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نيز مى‏گويد:

« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند.

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اى پسر خطاب ! آمده‏اى تا كاشانه ما را به آتش كشى؟ ! گفت: بلى. يا در آنچه امت وارد شده‏اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الى عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقال: ان ابى‏ عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشى‏ء من نار على ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقالت: الى اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »

ابوالفداء، تاريخ ابى الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.

اين سخن و اين رفتار تفسيرى بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيرى به گستردگى تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيده‏اى سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاى آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلى كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمى‏كرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيمارى اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخى آن، سختى بيمارى را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سنى شافعي جويني - استاد جمعى از علماى اهل سنت، كه يكى از شاگردانش - ذهبى - كه به شاگرديش افتخار مى‏كند و مى‏گويد:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.

 تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

 از پيامبر اكرم (ص) نقل مى‏كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم بياد مى‏آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه‏اش ذلّت وارد گرديده، از وى هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمى‏آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

 «..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادى: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ‏َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطين، ج 2، ص‏34، 35 طبع بيروت. ‏

هنگامى با مشعل آتش براى تسليت دختر پيامبر اكرم (ص) آمدند كه وى «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلى كه هنوز پابه دنيا ننهاده بود گرديد. چنانكه ابن ابى دارم - آنكه ذهبى وى را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّى اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدى بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد ». را مورد تقرير و تأييد قرار داده، تا مورد نكوهش گروهى قرار گرفت.

«كان ابن ابى دارم مستقيم الامر عامة دهره ثم فى آخر ايامه كان اكثر ما يقرء عليه المثالب حضرته و رجل يقرء عليه ان عمر رفس فاطمة حتى اسقطت بمحسن. »

سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.

روشن است زنى كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن خانه‏اش و سقط جنينش و... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهى منجر به فوت وى شود، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مى‏گردد، و به عامل جنايت مستند مى‏باشد، و نيازى به دليل ديگرى ندارد. از اينرو است كه ائمه معصومين: واهل‏بيت رسول‏خدا (ص) مادر خود را شهيد مى‏خواندند. چنانكه حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمود:

«إنّ فاطمة (س) صديقة شهيدة»

اصول كافي، ج 1، ص 381، ح 2.

با آنچه گفته شد جاى ترديدى باقى نمى‏ماند، و شهادت دختر پيامبر (ص) براى هيچ شيعه و سنى منصف و غيرمتعصبى قابل انكار نيست. در عين حال باز هم اين قصّه بر باورهاى بسيارى سنگين مى‏آيد و جا دارد كه فرياد برآورند كه: آه چه مى‏گوئى؟ چه مى‏نويسى؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك مى‏گردند؟ خورشيد مى‏تابد؟ و.... مگر خدا به پيامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پيامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّى؛ فاطمه پاره‏تن من است»؟

شايد بخارى به دروغ، طليعه اين غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزيّة كلّ الزريّة»؟ مگر صحيح بخارى معتبرترين كتاب اهل سنت نيست؟ چرا اين جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وى مراسم غريبانه به خاك سپارى فاطمه را در نيمه شب دور از انظار خليفة و... ذكر كرده؟ ومى گويد:

چون فاطمه وفات كرد شوهرش علي (ع) وى را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.

فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليّ ليلاً و لم يؤذن بها ابابكر و صلّى عليها...

صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

چرا كراهيت على (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟

... أن ائتناو لا يأتنا احد معك كراهيّة لمحضر عمر.

همان مدرك ‏ اگر بخارى مى‏بود شايد مى‏گفت: من تنها نبودم، مسلم هم همين جريان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر اين رزيّة چنان گريست كه از اشكاهايش ريگها تر شدند:

« قال ابن عباس: يوم الخميس وما يوم الخميس، ثمّ بكى‏ حتّى‏ بلّ دمعه الحصى‏، فقلت يا بن عباس وما يوم الخميس؟ قال: اشتدّ برسول‏اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وجعه فقال ائتوني اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدي فتنازعوا وما ينبغي عند نبىّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعوني... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه‏اى سپس گريست تا آب ديدگانش ريگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چيست؟ گفت: بيمارى رسول خدا (ص) شديد گشت، پس فرمود: بياوريد تا براى شما نوشتارى بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پيامبر سزاوار نيست، و گفتند او را چه شده است، هزيان مى‏گويد، از او جوياشويم، فرمود، رها كنيد مرا...

صحيح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصيّه باب 5 الوقف ح 22.

ابن ابى شيبه استادم قبل از من فاجعه را روشن‏تر بيان كرده كه تهديد بآتش كشيدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشن‏تر از آن است كه بتوان آن را مخفى كرد، چه اينكه اين مطلب در منابع معتبر ما اهل‏سنت فراوان آمده.

شايد كسى تصّور كند: آنچه به سند صحيح ومعتبر ثابت وغير قابل انكار است، تهديد به آتش كشيدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نيست. بلى، كلام ابن ابى شيبه به تنهايى آتش زدن بيت وحى را ثابت نمى‏كند، امّا بخارى با نقل بيعت نكردن على (ع) با ابوبكر از به آتش كشيدن بيت نبوّت خبر مى‏دهد. زيرا در نقل ابن ابى شيبه خوانديم كه عمر قسم ياد كرد اگر بيعت نكنند دستور مى‏دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّى بود كه فاطمه (س) سوگند مى‏خورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخارى آورده است:

«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وى قهر كرد پس با او سخنى نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگى كرد... (و على (ع)) در اين ماههابيعت نكرد.

«فوجدت فاطمة على ابى بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّى‏ توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. »

صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

پس بنا بر اين چنانكه بلاذرى در انساب الاشراف مى‏گويد:

« فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة ».

عمر به مقتضاى قسمش عمل كرد وبيت اهل البيت را به آتش كشيد.

وآنچه برخى نقل كرده‏اند كه على (ع) پس از تهديد ناگزير از بيعت شد ونوبت به احراق نرسيد، مخالف نقل بخارى است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بيشترى برخوردار است، ونيز شواهد حديثى وتاريخى، آن رامردود مى‏داند. بلى قافيه اين مرثيه و نوحه با سرودن طليعه آن به زبان هر سراينده‏اى جارى مى‏شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس براى وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنين و... از دنيا رفتن پس از مدت كوتاهى، قتل و شهادت و مستند به اين مقدمات خواهد بود.

هر چند بعضى از ناقلين اين مرثيه و مصيبت به نتيجه آن تصريح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت اين مرثيه به وسيله پدر فاطمه (س) پيامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پايان سرائيده شد. تا اينجا به گوشه‏اى از شواهد تاريخى حديثى بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نيازى به تكثير منابع نيست.

امّا از طرف ديگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگين است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهاى تاريخى و حديثى آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختى مى‏تواند آن را باور كند.

مگر على (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟

على (ع) مى‏ديد؟ مى‏ديد فاطمه (س) را مى‏زدند؟ مى‏ديد آتش شعله مى‏كشد؟ مى‏ديد مصيبتهايى كه روزگاران را همچون شب تار و سياه كرده است بر فاطمه (س) مى‏بارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟

مگر نديده بودند على (ع) در خيبر را چگونه از جا كند؟ مگر نديده بودند على (ع) مرحب را چگونه دو نيم كرد؟ مگر نديده بودند على (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر نديده بودند؟؟؟

مگر نداى جبرئيل را نشنيده بودند «لا سيف الاّ ذوالفقار و لا فتى الاّ على» چگونه جرأت كردند؟ بلى على (ع) را ديده بودند.

اى كاش على (ع) را فقط در اين صحنه‏ها ديده بودند تا جرأت نمى‏كردند. حلم على را هم كه از كوهها سختتر بود ديده بودند.

يافته بودند كه على (ع) نفس پيغمبر (ص) است، و پيغمبر را نيز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پيامبر (ص) جرأت مى‏كردند. و او را مى‏آزردند ! آن هم نه آزارى همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله مى‏ريختند ! از آن زشتتر ! و نه آزارى همچون آزار مشركان و يهود و نصارى در جنگها با تير و نيزه و شمشير، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پيامبر (ص): آه چه دشوار است بر غيرت اللَّه. بايد سر بر ديوار نهاد و تا ابد بر مظلوميت محمد (ص) خون گريست « كه او فرمود: «ما اوذى نبىّ بمثل ما اوذيت» بجاى اينكه با پيروزى‏ها اذيّت و آزارها كم شود افزون مى‏گرديد ! و با رحلتش به اوج رسيد.

يافته بودند كه سماحت و عظمت پيامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزونى دارد. ديده بودند در مقابل اذيّتهاى مشركين قريش نفرين نمى‏كرد و مى‏فرمود «انّ قومى لا يعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشير كشيده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مى‏كردند.

او حيا مى‏كرد كه خود در مقابل آزارهايى كه بر وى وارد مى‏شد اعتراض كند، او دين خدا را پاس مى‏داشت، و خدا به دفاع از او مى‏پرداخت.

از آيات سوره احزاب استفاده مى‏شود كه: جمعى سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مى‏شدند. چون آنها را دعوت به ميهمانى مى‏كردند، پس از پذيرايى دور هم مى‏نشستند و با هم به گفتگوهاى بيهوده و حتى آزاردهنده‏اى مى‏پرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزى مى‏خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مى‏كردند. پيامبر از اين وضع آزرده مى‏گشت.

امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاى ناهنجار و ناشايسته منع كند. خداوند آياتى را فرو فرستاد و آنها را از اين رفتار ناشايست خصوصاً در مورد همسران پيامبر بر حذر داشت.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي‏ مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي‏ مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن‏.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! به خانه‏هاى پيامبر داخل نشويد مگر بشما براى صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاى وى بدوزيد، امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد، ووقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مى‏آزارد، ولى از شما شرم مى‏كند (وچيزى نمى‏گويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. وهنگامى كه چيزى از آنان (همسران پيامبر) مى‏خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براى پاكى دلهاى شما وآنها بهتر است

سورة الاحزاب، آية 53.

و سپس فرمود:

شما حق نداريد پيامبر (ص) را بيازاريد و پس از او با همسرانش ازدواج كنيد اين رفتار شما نزد خداوند بزرگ است‏

وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما

سورة الاحزاب، آيه 53.

و پس از چند آيه مى‏فرمايد:

آنانكه خدا و پيامبرش را مى‏آزارند، خداوند برآنها در دنيا و آخرت لعن مى‏فرستد و براى آنان عذابى خار كننده آماده فرموده است.

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا

سورة الاحزاب، آيه 57.

شايد بتوان يكى از اهم مصاديق آزار پيامبر (ص) را داستانى كه بخارى آورده است به شمار آورد. حاصل داستان اين است كه زنان پيامبر اكرم (ص) در تاريكى شب با پوشش كامل به مكانى كه خلوت و مناسب بود براى قضاء حاجت مى‏رفتند. چون ام‏المؤمنين سوده قد بلندى داشت يا تنومند بود عمر وى را شناخت و فرياد برآورد كه‏اى سوده تو نمى‏توانى خود را از ما پنهان كنى، بدان كه ما تو را شناختيم. سوده بر مى‏گردد، و به پيامبر شكوه مى‏برد و آن حضرت مى‏فرمايد شما رخصت داده شده‏ايد كه براى حوائجتان خارج شويد. اين داستان را بخارى در سه جا از كتاب صحيحش آورده است.

1 - در كتاب التفسير سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق:

« عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِيمَةً لَا تَخْفَى على من يَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e في بَيْتِي وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّى وفي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إني خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فقال لي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »

ايشه گفت: پس از آنكه آيه حجاب نازل گرديد، سوده براى قضاى حاجتش بيرون رفت، او زنى تنومند بود، از اينرو نمى‏توانست خود را از كسانيكه او را مى‏شناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را ديد، وگفت: اى سوده ! به خدا نمى‏توانى خود را از ما مخفى نگاه دارى، پس فكر كن چگونه خارج شوى گفت: پس بادگرگونى باز گشت وبر پيامبر وارد شد وگفت: يا رسول اللَّه ! من براى برخى از نيازهاى خود بيرون رفتم: عمر به من چنين وچنان گفت... پس (پيامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شده‏ايد تا براى نيازهايتان خارج شويد.

صحيح بخارى، ج 3، ص‏451 باب 45، حديث 1220. ‏

2 - در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:

« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَيْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله يا سَوْدَةُ ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَرَجَعَتْ إلى النبي e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو في حُجْرَتِي يَتَعَشَّى وَإِنَّ في يَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ عليه فَرُفِعَ عنه وهو يقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »

(عايشة گفت: شبى سوده بنت زمعه بيرون رفت، عمر او را ديد وشناخت، وگفت: به خدا اى سوده نمى‏توانى خود را از ما مخفى نگاه دارى گفت: بسوى پيامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براى آن حضرت نقل كرد، واو (ص) مى‏فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براى نيازهايتان خارج شويد.)

 همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166. ‏

3 - كتاب الوضوء باب خروج النساء الى البراز.

« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبي e كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلى الْمَنَاصِعِ وهو صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ يقول لِلنَّبِيِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم يَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) يَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبي (ص) لَيْلَةً من اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ يا سَوْدَةُ حِرْصًا على أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ »

عايشه گفت: همسران پيغمبر (ص) در شب براى قضاى حاجت به زمين وسيعى مى‏رفتند، عمر به پيامبر مى‏گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پيامبر (به نصيحت عمر) عمل نمى‏كرد، تا شبى سوده بنت زمعه كه قامتى بلند داشت پس از پاسى از شب بيرون شد، پس عمر فرياد بر آورد: اى سوده بدان كه تو را شناختيم، چون وى بر نزول آيه حجاب حريص بود.

همان، ج 1، ص 136، ب‏109، ح 143. ‏

معمولاً مفسرين شأن نزول آيات فوق را دو قضيّه ذكر كرده‏اند.

1 - داستان فوق‏

2 - اينكه يكى از اصحاب پيامبر (ص) گفت: چون پيامبر از دنيا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، اين سخن به آن حضرت رسيده بسيار آزرده شد، پس آيات فوق نازل گرديد.

گروهى از مفسران اين شأن نزول را ذكر كرده‏اند از آن جمله است طبرى در جامع البيان، و آلوسى در روح المعانى، و ابن كثير در تفسير القرآن العظيم، ابن كثير صحابى مورد شأن نزول آيه را طلحه و همسرى را كه در نظر داشته عايشه دانسته است.

با وجود اينكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آيه حجاب واقع گرديده به طوريكه در متن حديث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عين حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذيت و آزار ام‏المؤمنين سوده حرم پيامبر را - كه موجب آزردگى رسول خدا شده و يكى از اسباب نزول آيه شريفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسول‏اللَّه) حق اذيت و آزار پيامبر (ص) را نداريد - را جزء فضائل عمر و يا به تعبير ديگر از موافقات عمر به شمار آورده‏اند.

مثلاً آلوسى پس از قبول اينكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسول‏اللَّه (ص) و آزردن او است، مى‏گويد:

عمر در اين كار عيبى نمى‏ديده، چون گمان مى‏كرده كه بر اين كار خير عظيمى مترتب مى‏گردد.

«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهي مشهورة، وعدّ الشّيعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سوده حرم رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وايذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسليم صحة الخبر أنّه (ره) رأى‏ أن لابأس بذلك، لما غلب على ظنّه من ترتب الخير العظيم... »

تفسير روح المعانى، ج 22، ص 72.

و نيز بخارى - يا برخى از راويان حديث - در كتاب وضوء اين داستان را چنين توجيه كرده‏اند، كه اين اهانت و سوء ادب «حرصاً على أن ينزل الحجاب» بوده.

صحيح بخارى، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الى البراز.

و حال آنكه خود در تفسير سوره احزاب گفته است: اين داستان پس از نزول آيه حجاب بوده است. همان.

اين امر موجب گرديده تا برخى از شارحان بخارى ناگزير شوند براى جمع بين اين احاديث بگويند شايد اين داستان مكرّر تحقق يافته است.

«قال الكرمانى: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم في الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتين. »

فتح البارى، عسقلانى، ج 8، ص 391.

به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پيامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت مى‏كردند. گاه با آرزوى رحلت پيامبر، خيال ازدواج با همسرش را در سر مى‏پروراندند، گاه با عبارات توهين آميزى همسران پيامبر (ص) را مخاطب قرار مى‏دادند.

آه، اين چه جرئتى وقيحانه است؟ تصور رحلت رهبران دينى براى ارادتمندانشان بسيار دشوار است. آه چه مظلوميتى؟ آه چه غربتى؟

يا رسول‏اللَّه «اصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة حيث انقطع عنا الوحى و حيث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شريف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هواى ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جمله‏هاى اهانت آميز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)

آه چه جرئتى؟ آيا اين قوم پس از آنكه خود به حكومت رسيدند، و فاطمه (س) و اهل‏بيت پيامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گرديدند، براى پى‏گيرى اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پيامبر است؟ چون همسر على است؟ چون مصيبت زده است؟ آن هم به بزرگترين مصائب؟ نه، اين امور بر جرئت آنان مى‏افزود.

امّا هنوز جاى سؤال است كه چرا از شجاعت پيامبر (ص) و على‏ عليه السلام نمى‏هراسيدند و جرأت مى‏كردند؟ يا به تعبير ديگر، چرا پيامبر و على صلوات اللَّه عليهما از شجاعت و غيرت خود بهره نمى‏گرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چيره شوند؟

اولاً: خاندان پيامبر (ص) همانند ديگران نيستند.

آنچه آنان را به عكس العمل وا مى‏دارد فقط امر الهى و رضاى اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصى، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمى‏كنند. بلكه تنها مدافع دين و تابع وظيفه و امر الهى‏اند.

حضرت على (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مى‏كرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.

ثانياً: روشن است كه اگر به همسر يا مادر و خواهر كسى - هر چند ضعيف و غيرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمى‏خيزد. امّا اگر بداند كه مهاجمين مى‏خواهند با تحريك احساسات، وى را به عكس‏العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصى با تدبير و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هيچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمى‏رساند.

على (ع) مى‏دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمين است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براى معرّفى حق از على و فاطمه‏ عليهما السلام بگيرد. على با صبر و بردبارى نقشه شوم مهاجمين را خنثى كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤوليت بزرگ خود را براى حفظ دين ايفا و حجت را تا روز قيامت بر خلق تمام كرد.

و به اين ترتيب پرسشهاى فراوانى را پيش‏روى تاريخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشيد عُمْر فاطمه (س) به آن زودى غروب كرد؟ آيا به مرگ طبيعى بود؟

تهديد به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت؟

آتش‏زدن در خانه چطور؟

در به پهلوزدن چطور؟

سقط جنين و بيمارى پس از آن باعث شهادت نبود؟

اگر اينها نبود؟ يا اينها موجب شهادت نبود؟

پس چرا: همانطور كه بخارى ومسلم مى‏گويند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟

« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفّيت ».

صحيح بخارى، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح‏1265.

« فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّى‏ توفّيت. »

همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازى، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.

 ‏ چرا در بخارى آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟

«فلمّا توفّيت دفنها زوجها علىٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّى‏ عليها. »

همان.

چرا چنانكه بخارى نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد؟

همان. ‏

چرا قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفى است؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده‏ است كه: على (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مى‏دانست؟

قال عمر لعلى وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »

 صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.

شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت على (ع) بپامى‏خاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه (س) درگير مى‏شد. امروز تحريف گران تاريخ مى‏گفتند على براى گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه كشته شد و على (ع) قاتل فاطمه است. ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود.

اين قبيل امور از تحريف گران تاريخ بعيد نيست، چه اينكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از اين نمى‏باشد. تحريف گران تاريخ، توجيه كنندگان حقايق، در مورد شهيد جنگ صفين، عمّار ياسر، كه پيامبراكرم (ص) فرموده بود: « يقتله الفئة الباغية»:

« فراه النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) فينفض التّراب عنه ويقول: تقتله الفئة الباغية ويح عمّار يدعوهم الى الجنّة ويدعونه الى النّار»

صحيح بخارى، ج‏1، ص‏254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون فى بناء المسجد.

تو را گروهى سركش به شهادت مى‏رسانند.

 چون صدور اين حديث از پيامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و يكى از ادلّه روشن بغى و بطلان قاتلين عمّار و رهبرشان بود، آنانكه براى دفاع از معاويه از هيچ مكابره‏اى روى گردان نبودند، روز را تاريك و شب را روشن معرفى مى‏كردند، مگر نگفتند على قاتل عمّار است؟ چون وى را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اينكه پيامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:

«يدعوهم الى الجنّة و يدعونه الى النار »

همان

عمّار آنان را به سوى بهشت مى‏خواند و آنان عمّار را به سوى آتش دعوت مى‏كنند.

 و به اين وسيله پيامبر اكرم (ص) مخالفان على (ع) و رهبرشان را مصداق آيه شريفه:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ

سورة القصص، آية 41.

قرارداد.



سيد علي رضا حسيني
    فهرست نظرات  
121   نام و نام خانوادگي:  ...     -   تاريخ:  04 خرداد 89 - 01:09:52
دوست من مومن عبدالله اشتباه شده من شيعه ام و هر صبح وشب عمر رو ؟؟؟ ميكنم. خواستم توجه همه رو جلب كنم به بيدليل حرف زدن سنيها. نوشتم اگه دليل داري بحث كن وگرنه گورتو گم كن. ولي الان كه پيامم و خوندم ديدم كه منظورمو نرسوندم. خدا نكنه من باعث شادي عمريها بشم. يك وهابي توهم اگه فكر كردي تشويقت كردم كورخوندي. اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد.
122   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  04 خرداد 89 - 15:58:29
جناب سه نقطه
اگر ثواب تمام نوشته‌هاي صحيح هم را در اين سايت به شما بدهم من را مي‌بخشيد؟؟
يا علي
123   نام و نام خانوادگي:  ريگي     -   تاريخ:  04 خرداد 89 - 17:32:32
شماهامسلمانيدوشماخوب وبدراتشخيص مي دهيدکه اين چنين توهين مي کنيداحمق ها بخدااگرامام حسين زنده بودخاک پاي يزيدملعون راازشمابالآتر مي دانست ماکجابه کسي ازبزرگان توهين کرديم کسي که مي گه من فلان کس رامي کنم مسلمان است وحالاکه عمرنيست وشهيدشدبالاترين مقام رانزدخداوندداردتوهين مي کنيدودرجواب سه نقطه بزرگان شماکه ازنظرغيرت خيلي ازشمادرحدبالاتري بودندعربها دويست سال کردن وبردن حالاتوازخواب بيدار شدي وکم اورديدشروع به توهين مي کنيدخاک توي ان سرتون
124   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  04 خرداد 89 - 20:34:11
برادران
کسي مي‌داند چند درصد جمعيت اسرائيل وهابي است؟؟ 80 درصد و يا 90 درصد؟؟

يا علي
125   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  04 خرداد 89 - 20:42:10
جناب ريگي
بازهم خواب عمر ديدي؟؟؟ خيلي ترسناک بود؟؟؟ مگر عمر چه کارت کرد؟؟؟ چرا اينقدر ازش ترسيدي؟؟؟ تهديدت کرد؟؟؟ گفت اگر نري تو سايت شيعه ها فحش کاري کني، مي‌خوردت؟؟ تو هم باور کردي؟؟؟؟؟
اون عمري که به تو گفت بيايي فحاشي کني اگر عرضه داشت 20 صفحه مطلب علمي مي‌نوشت!!!!
يا علي
126   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  04 خرداد 89 - 22:12:54
با سلام
جناب ريگي عيبه نگو .
از يكظرف خودت اقرار ميكني كه """"" ..... شماهامسلمانيدوشماخوب وبدراتشخيص مي دهيدکه .... """"""" با اين حرفت كاملاً موافقم . اما ما كجا به يك مومن مسلمان اهانت كرديم هان ؟؟؟ كه تو توهين ميكني ( با اقراري كه كردي )
در پيش ما مسلمانان مومن به امامت بلافصل حضرت علي عليه السلام اهانت به مسلمانان حرام اندر حرام است , اگر شما از ما توهيني به كسي ميبيني حتما به اسلام اوردنشان و مسلمان بودنشان اعتقاد نداريم يعني مسلمان نبوده يا اگر بوده از نوع منافقين ان بمثل همين يزيد الشجره الملعونه و كسانيكه كه منافقانه در شكل گرفتن حكومت شيطانيش كمك كردند .
در ضمن امام حسين عليه السلام و الصلوات زنده است , مگر قران نميخواني <<< وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ال عمران 169 >>>>> انكه مرده طايفه شجره الملعونه است .
از حضرت امام حسين عليه السلام و الصلوات نقل شده " «مثلي لا يبايع مثل يزيد» حالا تو امدي بطرفداري از اين ملعون هذيون ميگي ؟؟ كمي عقل و شعور خوبه والله .
بعد از كي فلاني را پسر هيزم جمع كن شهيد شده . ظلمي كرد يكنفر مظلوم هم بخاطر ان ظلمش او را كشت حرفي از مسلمان بودن يا اينكه في سبيل الله كشته شده نبوده كه نبود ؟؟؟

يا علي

يا علي
127   نام و نام خانوادگي:  ...     -   تاريخ:  04 خرداد 89 - 22:48:29
جناب مومن عبدالله من خاك پاي شيعياني مثل شما هستم.اين چه حرفيه؟ منم اگه جاي شما بودم و ميديدم كسي همچين چيزي نوشته همون كاري رو ميكردم كه شما كرديد.پس درواقع شما جواب سنيها رو داديد و ثواب كرديد.دليلي نداره من دلخور باشم.خدا حفظتان كند.التماس دعا
128   نام و نام خانوادگي:  مجيد     -   تاريخ:  05 خرداد 89 - 01:04:56
ما حكم به عقل حكم به شرع و ما حكم به شرع حكم به عقل
سلام
مطالعهو بررسي بسيار خوبه.راستو دروغها همهجاهست حتي در تاريخ نويسي.چه سمت ما شيعهها و چه سني ها. من هم مسلمانم وشيعه.انشاالله تا چند روز ديگر همعازم زيارت كربلا.
اما با تفكراتي كه مدتها بر اين قضايا كردم نميگم اين نقل شهادت بي بي فاطمه دروغه يا اينكه فردش كي بوده و كي نبوده اما توضيحات قانع كننده نيستند.پيغمبر هم ميفرمايند انا بشر مثلكمايوحي اليه. به دور ار تعصباتو باعقل نميشود اين قضايا رو پذيرفت. اما بي شك بر خاندان پيامبر ستم رفته.
اگر بنا بر گفته نا ثواب آقاي رحيم مشائي باشه كه ايشون ميگن پيامبراننتوانستند جامعه شان رامديريت كنند!!!
اينها رو در زمان حال حل كنيم گذشته ها رونميشه برش كاري كرد.دامن زدن بهاختلافات اگر پايه رو صبوري مولي بگيريم اشتباهه. عصبيت ويران كننده امت پيامبره.
يا حق
129   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  05 خرداد 89 - 16:06:53
***** هشدار ***** هشدار ****** هشدار *********
شيعيان بسيار مراقب و هوشيار باشيد. مخصوصا شيعياني که در عراق هستند هرچه سريعتر به نيروهاي امنيتي هشدار دهند.
اين مجيد عمري نويسنده کامنت 128 جهت بمب گذاري و يا حمله با مواد شيميايي به زوار امام حسين (عليه السلام)، عازم کربلا است.
لطفا در اين چند روز بسيار مراقب باشيد. به احتمال زياد او وارد هتل هاي شيعيان خواهد شود و آب و غذاي آنها را مسموم خواهد کرد.
و يا شايد هم شير خشک کودکان آغشته به سموم مهلک توزيع کند.
لطفا بسيار مراقب اين جانور خطرناک ابوبکر پرست باشيد!!!!!
اينها اعتقاد دارند تا 70 نفر شيعه را براي اله ابوبکر نکشند در آن دنيا عمر را نخواهند ديد!!!

يا علي
130   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  05 خرداد 89 - 18:38:08
نميفهمم اين چه مدلشه سنيا يهو ميگن من شيعه ام؟!
131   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  06 خرداد 89 - 15:45:19
با سلام
جناب رزا پدر خوانده صد اب .
يك چيزي هست بهش ميگويند فسفور , شايد كمبود اين عنصر حياتي را داري و خودت خبر نداري .
اينهائي كه يهو ميگن سني بودند شيعه شدند حقيقت را پيدا كردند شيعه شدند و قسم ياد كردند كه ديگه دروغ نگويند .
اما اونهاي كه شيعه بودند يهو سني شدند همونهاي هستند كه وهابي بودند هنوز هم وهابيند اما دروغ ترك نكردند .

يا علي
132   نام و نام خانوادگي:  ريگي     -   تاريخ:  10 خرداد 89 - 23:11:34
اقايون شماگروهي هستيدکه نه شيعه هستيدنه دلتان براي اسلام سوخته شيعه اصل ودلسوزاشخاصي بزرگ مثل ايت اله بهجت وامام خميني بودندکه هيچ توهيني به اسلام وياران پيامبرنمي کردنداگرانهازنده بودنداشخاص سودجو ومنافقي مثل شمانمي توانستيداينجورسايتهاي درست کنيدکه به خدا واسلام بدوبيراه بگوييدفعلا درکشورکسي نيست جلوي شمارابگيردمگرخداوند پاک که موقع وجايش رامي داندبراي ظهورامام مهدي عجله نکنيدکه وقتي ظهورکنداولين کساني که باامام مخالفت کنند شماهستيدچون کسي که باشمامخالفت کندحتي خداباشدشماجلويش مي ايستيد ودرضمن درجواب مومن کافر اينکه خداونداين زمين واسمان رابخاطرحضرت محمدافريدوجايگاهش بدرگاه خداوندخيلي بالاست که هيچ جن وانسان وفرشته اي به ان مقام نمي رسدحتي ايمان وعلم همه موجودات راازاول افرينش تابه اخرجمع کنندعلم وايمانشان به حضرت محمدنمي رسد
133   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:  11 خرداد 89 - 11:37:22
با سلام قابل توجه مسئولين محترم سايت وزين و نوراني حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه) مدتي است کف سايت پر از ((ريگ)) شده است لطف کنيد آنها را جمع کرده و در کيسه اي قرار دهيد و ساعت 9 شب دم درب سايت قرار دهيد تا برادران و ماموران زحمتکش و محترم شهرداري اين ريگها را به محل جمع آوري زباله ها انتقال دهند. در ضمن يکي از آن ريگها همين جناب ((ريگي)) نظر قبل من است لطفا فراموش نشود يا حق
134   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  13 خرداد 89 - 05:52:41
جناب ريگي!!! جناب ريگي!!!
تا کي بايد منتظر شما بمانيم؟؟ مگر عمر انسان چند سال است که شما هنوز مردد هستيد؟؟؟
لطفا کمي تسريع فرماييد. ما که نمي‌توانيم تمام عُمر خود را منتظر شما بمانيم.
يا الله!!! بشمار سه شروع کنيد به تبري از خلفا: 1-2-3!!!

مشخص است که شما در ته دل خود از تبري از خلفا لذت مي‌بريد ولي از ابراز علني خجالت مي‌کشيد.
مثل شما مثل عاشقي است که از ابراز عشق خود خجول است!!!! شما عاشق لعن سه خليفه شده‌ايد و از آن احساس شعف زايدالوصفي مي‌کنيد ولي همچنان خجالت مي‌کشيد که آن را علني کنيد!!! خجالت نکش مسلمان!!! لعن را بغلش کن و او را ببوس!!!

براستي از کودکي به شما چه مي‌گفتند؟؟
از ابوبکر بد نگوييد مگرنه لولوخورخوره شما را مي‌خورد!!!
مبادا مبادا جنايات عمر را بازگو کنيد که اقا کلاغه چشمان شما را از حدقه درمي‌آورد!!!
فلاني از عثمان بد گفت شب خانه‌اش در آتش سوخت!!!
>>>>>> در بم زلزله آمد چون مراسم خليفه کشون راه انداخته بودند!!!! واي!! واي!! <<<<<<
جناب ريگي
لطفا يکبار براي هميشه بريزيد دور اين خرافات را و مرد و مردانه از خلفاي سه گانه تبري جوييد.

يا علي
135   نام و نام خانوادگي:  ريگي     -   تاريخ:  14 خرداد 89 - 01:12:02
افتخاراسلام همان خلفاهستندهمان حضرت ابوبکري که شمابدگويش مي کنيديکي ازسرمايه داران عرب بودکه باپول خوداشخاصي که مسلمان مي شدندمي خريدوازاد مي کردوتعدادمسلمانان افزايش يافت اوبه پيامبري ايمان اوردکه هيچي نداشت وازقومش تردشده بود وزماني که باپيامبردر غار بود خداوندبه خوبي درقران ازان يادمي کندوزماني خليفه مسلمين بودازاسلام ومسلمانان بخوبي محافظت کردوادمهاي منافقي مثل شماهمان موقع برضداسلام فعاليت مي کردندولي مي فهميدندمسلمانان رهبر بزرگي دارندبنام ابوبکرصديق رضي الله عنه وجرات نداشتندخودنماي کنند
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

آيا به نظر شما اميرمومنان ، از تمامي اين فضائلي كه مطرح كرده‌ايد ، با خبر بود ولي اعتقاد داشت كه ابوبكر و عمر «دروغگو ، بدكار ، حيله گرد و خيانتكار» بودند ؟ (صحيح مسلم)

يا اين فضائل را قبول نداشت ؟!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

136   نام و نام خانوادگي:  ...     -   تاريخ:  14 خرداد 89 - 10:37:13
عشق زهرا زسينه ي من کم شدني نيست مهرش به زر و مال فراهم شدني نيست
137   نام و نام خانوادگي:  عبدالله     -   تاريخ:  22 خرداد 89 - 23:20:00
به135:
گفتي: "باپول خوداشخاصي که مسلمان مي شدندمي خريدوازاد مي کردوتعدادمسلمانان افزايش يافت"
جواب: نمونه اي از إعترافات اشخاصي كه با پول عمري از قيد بندگي خدا آزاد مي شدند وتعداد وهابية افزايش يافت
138   نام و نام خانوادگي:  حق جو     -   تاريخ:  25 خرداد 89 - 13:18:24
رافزي هاي كثافت دروغگو
139   نام و نام خانوادگي:  كميل(براي حق جو)     -   تاريخ:  26 خرداد 89 - 11:49:50
جناب حگ جو و ديگر سنيهاي باسواد (((رافزانه))) پيشنهاد ميكنم در كلاسهاي نحزت صواداموضي شركت كنيد تا بفحميم چي نوشتيد. با طشكر گبلي
140   نام و نام خانوادگي:  متعصب     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 01:51:37
اين اراجيف ديگه بايد به زباله دان تاريخ ريخته بشه...محبتي که بين صحابه واهل بوده انکار نا پذير هست...بيخودي خودتان را خسته نکنيد با اين توهين ها نه علي خليفه مي شه ...ونه خلفاي راشدين از خلا فت برکنار...شهادت حضرت زهرا کاذب ترين اخباري بوده که در طول تاريخ نوشته شده...من چندين و چند از تلويزيون شنيده ام که روز وفات بي بي ايشان به علي گفتند:شبانه من را غسل بده..شبانه من را دفن کن...حالا به من بگيد که آيا شهيد را هم غسل مي کنند؟مي دونم که اين گروه پاسخگويي به شبهات اين قضيه را ماست مالي مي کند...اما به من بگيد شهيد را غسل نمي دهند يا نه؟...اگر مي دهند ايشان وفات کرده نه شهادت
141   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 10:51:29
مذهبي كه يك يهودي موسس آن باشد از اين بهتر نمي شه.بريد همون بت پرستي تونو ادامه بدين تا خداي حضرت عمر (رض) روز قيامت اجرتون بده
شيعه لكه ي ننگ اسلام
شما به مادر خودتون هم رحم نمي كنيد
142   نام و نام خانوادگي:  المتعصب علي اوليا الله     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 13:13:02
جناب ( متعصب)

اگر تو متعصب به اصنام عمريت هستي ما 100000000 برابر بيشتر از تو و امثال تو متعصب به ساحت مقدس اهل بيت النبوه( عليهم السلام جميعا) و مخصوصا بي بيه دو عالم. سيده ي بتول . دخت النبي. حکيمه العليمه. حضرت زهراي مرضيه . ام الائمه( سلام الله و صاوات الله عليها) هستيم.

از همين الآن به تو توصيه ميکنم زبان به دهانت بگير و در مورد شهادت بي بي. گنده تر از دهانت کلامي نگو که حرمت خود و اصنامت را خود نگه دار .....
بعدا ننه من غريبم بازي در نياري که من که توهيني نکردم که به مادرم( ام المومنينت) توهين کرديد.؟!؟!
خلاصه از ما گفتن بود.
علاج واقعه را قبل از وقوع انجام بده وگرنه پشيمان ميشوي؟ !!!!

همين که با اين کلام ننگينت گفتي: شهادت حضرت زهرا کاذب ترين اخباري بوده که در طول تاريخ نوشته شده...
و ما جوابي درخور تو و اصنامت نداديم نشانه ي صبرمان است و ادبمان. پس بيشتر از اين جلو نيا( البته که تا همين حد هم که آمدي از حد و اندازه ات بيشتر جلو آمدي).

در ضمن جناب علي(عمر): با تو هم هستم. حواست را جمع کن ..........!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

لعن الله ام الفتنه
143   نام و نام خانوادگي:  عبدالله     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 13:26:38
به140
پرسيدي: "آيا شهيد را هم غسل مي کنند؟"
جواب: اين حكم فقط در مورد شهيدي است كه در معركهء قِتال بشهادت رسيده!
144   نام و نام خانوادگي:  متعصب     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 14:25:18
اين اراجيف ديگه بايد به زباله دان تاريخ ريخته بشه...محبتي که بين صحابه واهل بيت بوده انکار نا پذير هست...بيخودي خودتان را خسته نکنيد با اين توهين ها نه علي خليفه مي شه ...ونه خلفاي راشدين از خلا فت برکنار...شهادت حضرت زهرا کاذب ترين اخباري بوده که در طول تاريخ نوشته شده...من چندين و چند بار از تلويزيون شنيده ام که روز وفات بي بي ايشان به علي گفتند:شبانه من را غسل بده..شبانه من را دفن کن...حالا به من بگيد که آيا شهيد را هم غسل مي دهند؟مي دونم که اين گروه پاسخگويي به شبهات اين قضيه را ماست مالي مي کند...اما به من بگيد شهيد را غسل مي دهند يا نه؟...اگر نمي دهند که قطعا همين طور هستايشان شهيد نشده و فوت کرده...يکي لطفا جواب من را بده...
145   نام و نام خانوادگي:  متعصب     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 15:29:13
چند سالي بيشتر نيست که در کتب آخوندي آمده که خليفه مسلمين حضرت عُمربن خطاب (رضي الله عنه) قاتل حضرت فاطمه است. من براي اين نويسندگان مردم فريب جواب دندان شکني دارم که هر خواننده اي را متقاعد خواهد کرد اول به حديث زير خوب دقت کنيد: حضرت سيّدنا علي مرتضي (رضي الله عنه) مي فرمايند : " کسي که غيرت ندارد هيچ خيري در او نيست." اين حديث در کتب تشيع هم بارها نقل شده است. حال من از شما مي پرسم:خود حضرت علي غيرت داشته يا نداشته ؟اهل تفکر پاسخ دهند. جواب مولانا پردل (مفتي السلام بزرگ اهل سنت بندر عباس) : " شناختي که ما از حضرت علي (رضي الله عنهه) داريم سراسر غيرت و مردانگي است ، پس چطور کساني که ادعاي حب علي مي کنند غيرمستقيم ايشان را بي غيرت جلوه مي کنند و براي آن پاسخي ندارند که وقتي به دروغ نوشته اند که حضرت عمر درِ خانه را محکم بزند به شکم حضرت فاطمه (رض) در حاليکه اين بانوي بزرگوار باردار اند و پسرش محسن بميرند و ... و تاريخ هم ننويسد که حضرت علي (رض) براي ناموسش شمشير کشيده است اين هم حرفش و سندش! " پس چگونه است که بعدها همان حضرت علي با غيرت (رض) دخترش ام کلثوم را به عقد حضرت عمر (رض) در آوردند و يا زمانيکه بعدها همان حضرت علي با غيرت (رض) اسم يکي از پسرانش را هم گذاشت "عمر".فرض کنيم به قول شما آخوندهاي تشيع عمر دشمن علي باشد آن وقت چطور ممکن است کسي در برابر صدمه ي اين دشمن به همسرش ، هيچ کاري نکند ، چطور ممکن است دخترش را به عقد دشمنش در آورد و چطور ممکن اسم دشمنش را بر پسرش بگذارد؟ من جواب اين سه سوال را مي خواهم کسي نيست جواب بدهد متاسفم براي روحانيون تشيع که قضايا را سانسور مي کنند متاسفم براي آن دسته از شيعياني که هميشه نيمه خالي ليوان را مي بينند (و البته هستند شيعياني که پي به دسيسه آخوند برده اند همان هايي که کمي خودشان انديشيده اند خداوند نجاتشان دهد و پشت و پناهشان باشد اميد است هدايت شوند)
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- بهتر است به جاي اينكه از اين و آن بپرسيد ، سخن خود خليفه اول را كه در كتب اهل سنت با سند معتبر آمده است ببينيد كه مي‌گويد كاش به خانه فاطمه هجوم نمي‌بردم !:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=147

2- حال بعد از دانستن حقيقت ، علت عدم دفاع اميرمومنان را در آدرس ذيل ببينيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

146   نام و نام خانوادگي:  عاشق حق و حقيقت     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 15:45:09
سلام به برادران عزيزم در سايت ولي عصر
يک سوال:
به موتور جستجوگر گوگل برويد و کلمه اهل سنت را تايپ کنيد
مشاهده ميکنيد هزاران مطلب با عنوان اهل سنت پيدا مي شوداما....
از اين هزار مطلب قطعا 990 مطلب فيلتر است!!!!!!!!
آيا معنايه آزادي انديشه اين است؟
چرا اجازه داده نميشود که مردم ايران عقايد اهل سنت را از زبان خود علمايه اهل سنت بشنوند؟
کمي منصف باشيد.........
يا حق
خود خدا همه ما رو به راه راست که همون راه قرآن هدايت کنه.
147   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 16:55:58
با سلام

منظور جناب 141 كعب الحبار يهوديه يك دفعه فكر نكنيد كه منظور ابو هريره ( كه اول يهودي بوده ) بود نه والله منظور همان كعب الاحبار يهوديه .

يا علي
148   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 17:08:23
با سلام
جناب متعصب اين چه حرفيه كه ميزني ... به زباله ,,,,,,
خداوند ميفرمايد :«فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره ، ومن يعمل مثقال ذرّة شرّاً يره» ( الزلزلة : 7 و 8 . )
پس مواظب حرفهايت باش .
اما بخصوص حضرت فاطمه الزهرا السلام و الصلوات الله عليه :
لعنت خداوند و پيغمبرش و تمامي مسلمانان مومن بر قاتلين و عاملين شهادت حضرت فاطمه الزهرا السلام و الصلوات الله عليه .
من ميگم امين , اگر مردي تو هم بگو امين

يا علي
149   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 20:31:11
جناب متعصب
آيا حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را غسل کردند؟ مگر به عقيده کل مسلمين ايشان با زهر مسموم و شهيد نشدند؟

يا علي
150   نام و نام خانوادگي:  المتبرء من اعدا الله(متعصب بت پرست بخواند)     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 21:05:41
يا حي و يا قيوم.

ساام بت پرست. آيا اامروز به خوبي عبادت کردي و اصنام عمريت را پرستيدي؟
مواظب حرف زدنت باش نا مومن. نا مسلمان. بد مذهب.

بنده هم هم نظر با برادر المتعصب علي اوليا الله هستم.

و در مورد غسل به توي کج فهم و نفهم بايد بگويم که: آن شهيدي که بي غسل و .... است شهيدي است که در ميدان نبرد جنگيده باشد و کشته شود. و حتي شهيدي که مثلا در ميدان نبرد زخمي شود و روز ها بعد به واسطه ي اين جراهات در خانه يا مثلا بيمارستان يا .... بميرد بايد غسل داده شود.

لعن الله ع--م--ر
151   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  27 خرداد 89 - 21:21:28
جناب عاشق حق و حقيقت
چرا دروغ؟ بنده کلمه «اهل السنة» را سرچ کردم و حتي يک سايت هم فيلتر نبود!
آيا اين وب سايت
http://www.almeshkat.net/
که حاوي هزاران کتب شما است فيلتر است؟
يا علي
152   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  28 خرداد 89 - 20:16:45
با سلام
جناب عاشق حق و حقيقت باور كن اگر حرفي براي گفتن باشه اين چندتا هم كافيه .
اخوي اين چندتا هم چي ميخواهند بگويند .
بعنوان مثل ميخواهند بگويند مولا يعني دوست ؟؟؟
يا ميخواهند بگويند حضرت فاطمه صلوات الله عليه بوسيله دوتا خليفه و اون ارازل همراهشون شهيد نشدند ؟؟
اخه چي ميخواهند بگويند .
تازه اگر حرف شما را قبول بكنم كه نميكنم اشاعه اباطيل فرقه ضاله وهابيت را حتما بايد سانسور كرد .هم اونارو هم بهائي ها رو ووو

يا علي
153   نام و نام خانوادگي:  فريد     -   تاريخ:  30 خرداد 89 - 08:41:07
سلام بر شما خسته نباشيد

صحيح بخاري نامبرده ترجمه چه كسي است؟

من كه چهارجلدشو دارم اين احاديث در انها وجود ندارد

باتشكر
154   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  30 خرداد 89 - 12:17:06
جناب فريد
لطفا احاديث را براي بنده مشخص فرماييد تا بنده آدرس آن را انشاء الله به شما نشان دهم.

يا علي
155   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  30 خرداد 89 - 15:55:41
با سلام

جناب فريد شما هم خسته نباشيد

لطف كنيد كتابها را باز كنيد حتما اين احاديث را پيدا ميكنيد

اينهم از يك سايت سني سعودي هم حديثش هم لينكش .
نگاه كن , البته يك يا علي هم بگي اسانتر پيدا ميكني .

=================================================================================
1 )
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?Doc=0&Rec=197

‏حدثنا ‏ ‏يحيى بن سليمان ‏ ‏قال حدثني ‏ ‏ابن وهب ‏ ‏قال أخبرني ‏ ‏يونس ‏ ‏عن ‏ ‏ابن شهاب ‏ ‏عن ‏ ‏عبيد الله بن عبد الله ‏ ‏عن ‏ ‏ابن عباس ‏ ‏قال ‏
‏لما اشتد بالنبي ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏وجعه قال ‏ ‏ائتوني بكتاب أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده قال ‏ ‏عمر ‏ ‏إن النبي ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏غلبه ‏ ‏الوجع وعندنا كتاب الله حسبنا فاختلفوا وكثر ‏ ‏اللغط ‏ ‏قال قوموا عني ولا ينبغي عندي التنازع ‏
‏فخرج ‏ ‏ابن عباس ‏ ‏يقول ‏ ‏إن ‏ ‏الرزية ‏ ‏كل ‏ ‏الرزية ‏ ‏ما حال بين رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏وبين كتابه

===============================================================================
2 )
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?Doc=0&Rec=6184

‏حدثنا ‏ ‏يحيى بن بكير ‏ ‏حدثنا ‏ ‏الليث ‏ ‏عن ‏ ‏عقيل ‏ ‏عن ‏ ‏ابن شهاب ‏ ‏عن ‏ ‏عروة ‏ ‏عن ‏ ‏عائشة ‏
‏أن ‏ ‏فاطمة ‏ ‏عليها السلام ‏ ‏بنت النبي ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏أرسلت إلى ‏ ‏أبي بكر ‏ ‏تسأله ميراثها من رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏مما ‏ ‏أفاء ‏ ‏الله عليه ‏ ‏بالمدينة ‏ ‏وفدك ‏ ‏وما بقي من خمس ‏ ‏خيبر ‏ ‏فقال ‏ ‏أبو بكر ‏ ‏إن رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏ ‏لا نورث ما تركنا صدقة إنما يأكل آل ‏ ‏محمد ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏في هذا المال وإني والله لا أغير شيئا من صدقة رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏عن حالها التي كان عليها في عهد رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏ولأعملن فيها بما عمل به رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏فأبى ‏ ‏أبو بكر ‏ ‏أن يدفع إلى ‏ ‏فاطمة ‏ ‏منها شيئا
فوجدت ‏ ‏فاطمة ‏ ‏على ‏ ‏أبي بكر ‏ ‏في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد النبي ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها ‏ ‏علي ‏ ‏ليلا ولم يؤذن بها ‏ ‏أبا بكر ‏ ‏وصلى عليها وكان ‏ ‏لعلي ‏ ‏من الناس وجه حياة ‏ ‏فاطمة ‏ ‏فلما توفيت استنكر ‏ ‏علي ‏ ‏وجوه الناس فالتمس مصالحة ‏ ‏أبي بكر ‏ ‏ومبايعته ولم يكن يبايع تلك الأشهر فأرسل إلى ‏ ‏أبي بكر ‏ ‏أن ائتنا ولا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر ‏ ‏عمر ‏ ‏فقال ‏ ‏عمر ‏ ‏لا والله لا تدخل عليهم وحدك فقال ‏ ‏أبو بكر ‏ ‏وما ‏ ‏عسيتهم ‏ ‏أن يفعلوا بي والله لآتينهم فدخل عليهم ‏ ‏أبو بكر ‏ ‏فتشهد ‏ ‏علي ‏ ‏فقال إنا قد عرفنا فضلك وما أعطاك الله ولم ‏ ‏ننفس ‏ ‏عليك خيرا ساقه الله إليك ولكنك ‏ ‏استبددت ‏ ‏علينا بالأمر وكنا نرى لقرابتنا من رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏نصيبا حتى فاضت عينا ‏ ‏أبي بكر ‏ ‏فلما تكلم ‏ ‏أبو بكر ‏ ‏قال والذي نفسي بيده لقرابة رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏أحب إلي أن أصل من قرابتي وأما الذي شجر بيني وبينكم من هذه الأموال فلم آل فيها عن الخير ولم أترك أمرا رأيت رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏يصنعه فيها إلا صنعته فقال ‏ ‏علي ‏ ‏لأبي بكر ‏ ‏موعدك العشية للبيعة فلما صلى ‏ ‏أبو بكر ‏ ‏الظهر رقي على المنبر فتشهد وذكر شأن ‏ ‏علي ‏ ‏وتخلفه عن البيعة وعذره بالذي اعتذر إليه ثم استغفر وتشهد ‏ ‏علي ‏ ‏فعظم حق ‏ ‏أبي بكر ‏ ‏وحدث أنه لم يحمله على الذي صنع ‏ ‏نفاسة ‏ ‏على ‏ ‏أبي بكر ‏ ‏ولا إنكارا للذي فضله الله به ولكنا نرى لنا في هذا الأمر نصيبا فاستبد علينا فوجدنا في أنفسنا فسر بذلك المسلمون وقالوا أصبت وكان المسلمون إلى ‏ ‏علي ‏ ‏قريبا حين راجع الأمر المعروف ‏
==================================================================================
3 )

http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?Doc=0&Rec=7817

‏حدثنا ‏ ‏فروة بن أبي المغراء ‏ ‏حدثنا ‏ ‏علي بن مسهر ‏ ‏عن ‏ ‏هشام ‏ ‏عن ‏ ‏أبيه ‏ ‏عن ‏ ‏عائشة ‏ ‏قالت ‏
‏خرجت ‏ ‏سودة بنت زمعة ‏ ‏ليلا فرآها ‏ ‏عمر ‏ ‏فعرفها فقال إنك والله يا ‏ ‏سودة ‏ ‏ما تخفين علينا فرجعت إلى النبي ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏فذكرت ذلك له وهو في حجرتي يتعشى وإن في يده ‏ ‏لعرقا ‏ ‏فأنزل الله عليه فرفع عنه وهو يقول قد ‏ ‏أذن الله لكن أن تخرجن لحوائجكن

=================================================================================

يا علي
156   نام و نام خانوادگي:  حسين     -   تاريخ:  01 تير 89 - 18:06:58
تا كسي حرف حق مي زنه كلي اراجيف سر هم مي كنيد خدا به دادتون برسه بت پرستان مكار
157   نام و نام خانوادگي:  معين     -   تاريخ:  05 تير 89 - 22:47:44
سلام
مادر بزرگم ميگه حضرت فاطمه زهرا فوت شد. نه شهيد
اين حرفها خداوکيلي 3ساله از تلوزيون پخش ميشه. مطمئنم 4سال ديگه هم ميگن شهيد حضرت محمد)ص(...
زشته بخدا. ميخاين به يکي احترام بگذاريد نبايد بيشتر از اون و افسانه پردازي کنيد
در ضمن مادربزرگ من بي سواد هم نيست. خيلي هم مومنه. ميگه از زمان آقاي احمدي نژاد همه چيز يا شهيد شده يا بسيجي يا مقدس...
158   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  06 تير 89 - 09:12:51
جناب معين
يعني به نظر شما شهيد بودن حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) نعوذبالله افسانه است؟
«فكيف اذا جينا من كل امه بشهيد وجينا بك علي هولاء شهيدا»
ديگر کدام آيه قرآن را شما افسانه مي‌پنداريد؟

يا علي
159   نام و نام خانوادگي:  ابوبكر     -   تاريخ:  06 تير 89 - 13:16:26
چطور بعضي ها شير خدا را فردي بي غيرت جلوه مي دهدند كسي كه فاتح خيبر است نمي تواند از خانه اش و ناموسش دفاع كند
ام فتنه شما آخوند هاي شكم گنده هستيد
160   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  06 تير 89 - 15:50:33
با سلام .
جناب معين خداوند به مادر بزرگ شما عمر طولاني اعطاء كند .
در اسرع وقت ايشان را به دكتر ببريد چرا كه ممكن است به الزيمر دچار شده باشند واقعاً حيفه اين مادر بزرگ مومنه و با سواد شما خداي ناكرده اسم شما را فراموش كنه .خيلي حيفه .
يا علي




  صفحه بعد [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12]   صفحه قبل

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما