* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 22 اسفند 1392 تعداد بازديد: 136516 
شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتى انكار ناپذير
 

بسم اللّه الرحمن الرحيم‏

شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نموده‏اند. از اينرو گوشه‏اى از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل‏سنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مى‏نمائيم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...

فرائد السمطين ج 2، ص 34

* * *

قال موسى بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافى ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسول‏اللَّه (ص) و بين كتابه.

مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.

صحيح بخارى ج 1، 120

* * *

شهادت حضرت زهرا (س) واقعيتى انكارناپذير

تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهى است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مى‏سازد. كوشش پى‏گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مى‏طلبم و او را به بردبارى و شكيبايى فرا مى‏خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.

شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخارى، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبى (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278. «بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعنى چه؟

آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده‏اى را مى‏خراشد، هر عقلى را متحيّر مى‏سازد، بر هر عاطفه‏اى سنگين مى‏آيد. گويا اين همان امانتى است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.

شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه‏گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخى را انكار كنند. امّا چه مى‏شود كرد، اى كاش زبان لال مى‏شد، قلم مى‏شكست اين خبر دهشت بار را نمى‏شنيديم. و اى كاش آسمانها فرو مى‏ريخت، كوهها متلاشى مى‏شد، جهان بپايان مى‏آمد و اين فاجعه رخ نمى‏داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخى است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.

اين آواى شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاى اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخارى - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثى چنين توصيف مى‏كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتى كه بر هر مصيبتى برترى دارد، بلكه آن مصيبتى كه همه مصائب را در بر مى‏گيرد، زمينه سازى براى اين مصيبت عظمى‏ بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براى جلوگيرى تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.

اينك متن حديث (ابن عباس گفت:

چون بيمارى رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزى بياوريد تا بر آن براى شما نوشته‏اى بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيمارى چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيرى در حضور من سزاوار نيست.

پس ابن عباس بيرون رفت ومى گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلى الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتونى بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وبين كتابه.»

صحيح بخارى، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازى، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّى، حديث 574. و ص‏774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.

شايد آنانكه كلام ابن عباس را مى‏شنيدند كه مى‏گويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واى مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعنى چه؟ ! ابن عباس چه مى‏گويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوه‏گويى به پيامبر (ص) كلام ديگرى گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مى‏زنم. اين ماجرا در منابع فراوانى از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مى‏شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه، شيخ و استاد بخارى، در كتاب المصف، مى‏گويد:

«آنگاه كه بعد از رسول‏خدا (ص) براى ابوبكر بيعت مى‏گرفتند. على (ع) وزبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مى‏كردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اى دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسى از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويى ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمى‏شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، على (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مى‏دانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مى‏زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حين بويع لأبى بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّى‏ دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »

كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.

ب: همين مضمون را سيوطى در مسند فاطمه، آورده است. سيوطى، مسند فاطمه، ص 36. ج:

ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.

ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره‏گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: بلى. چنانكه بلاذرى مى‏گويد: « ابوبكر به على (ع) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه‏اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه‏ام را بر من به آتش مى‏كشى؟ ! عمر گفت: بلى. »

 «انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »

بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نيز مى‏گويد:

« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند.

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اى پسر خطاب ! آمده‏اى تا كاشانه ما را به آتش كشى؟ ! گفت: بلى. يا در آنچه امت وارد شده‏اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الى عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقال: ان ابى‏ عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشى‏ء من نار على ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقالت: الى اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »

ابوالفداء، تاريخ ابى الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.

اين سخن و اين رفتار تفسيرى بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيرى به گستردگى تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيده‏اى سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاى آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلى كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمى‏كرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيمارى اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخى آن، سختى بيمارى را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سنى شافعي جويني - استاد جمعى از علماى اهل سنت، كه يكى از شاگردانش - ذهبى - كه به شاگرديش افتخار مى‏كند و مى‏گويد:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.

 تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

 از پيامبر اكرم (ص) نقل مى‏كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم بياد مى‏آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه‏اش ذلّت وارد گرديده، از وى هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمى‏آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

 «..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادى: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ‏َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطين، ج 2، ص‏34، 35 طبع بيروت. ‏

هنگامى با مشعل آتش براى تسليت دختر پيامبر اكرم (ص) آمدند كه وى «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلى كه هنوز پابه دنيا ننهاده بود گرديد. چنانكه ابن ابى دارم - آنكه ذهبى وى را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّى اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدى بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد ». را مورد تقرير و تأييد قرار داده، تا مورد نكوهش گروهى قرار گرفت.

«كان ابن ابى دارم مستقيم الامر عامة دهره ثم فى آخر ايامه كان اكثر ما يقرء عليه المثالب حضرته و رجل يقرء عليه ان عمر رفس فاطمة حتى اسقطت بمحسن. »

سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.

روشن است زنى كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن خانه‏اش و سقط جنينش و... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهى منجر به فوت وى شود، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مى‏گردد، و به عامل جنايت مستند مى‏باشد، و نيازى به دليل ديگرى ندارد. از اينرو است كه ائمه معصومين: واهل‏بيت رسول‏خدا (ص) مادر خود را شهيد مى‏خواندند. چنانكه حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمود:

«إنّ فاطمة (س) صديقة شهيدة»

اصول كافي، ج 1، ص 381، ح 2.

با آنچه گفته شد جاى ترديدى باقى نمى‏ماند، و شهادت دختر پيامبر (ص) براى هيچ شيعه و سنى منصف و غيرمتعصبى قابل انكار نيست. در عين حال باز هم اين قصّه بر باورهاى بسيارى سنگين مى‏آيد و جا دارد كه فرياد برآورند كه: آه چه مى‏گوئى؟ چه مى‏نويسى؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك مى‏گردند؟ خورشيد مى‏تابد؟ و.... مگر خدا به پيامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پيامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّى؛ فاطمه پاره‏تن من است»؟

شايد بخارى به دروغ، طليعه اين غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزيّة كلّ الزريّة»؟ مگر صحيح بخارى معتبرترين كتاب اهل سنت نيست؟ چرا اين جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وى مراسم غريبانه به خاك سپارى فاطمه را در نيمه شب دور از انظار خليفة و... ذكر كرده؟ ومى گويد:

چون فاطمه وفات كرد شوهرش علي (ع) وى را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.

فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليّ ليلاً و لم يؤذن بها ابابكر و صلّى عليها...

صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

چرا كراهيت على (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟

... أن ائتناو لا يأتنا احد معك كراهيّة لمحضر عمر.

همان مدرك ‏ اگر بخارى مى‏بود شايد مى‏گفت: من تنها نبودم، مسلم هم همين جريان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر اين رزيّة چنان گريست كه از اشكاهايش ريگها تر شدند:

« قال ابن عباس: يوم الخميس وما يوم الخميس، ثمّ بكى‏ حتّى‏ بلّ دمعه الحصى‏، فقلت يا بن عباس وما يوم الخميس؟ قال: اشتدّ برسول‏اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وجعه فقال ائتوني اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدي فتنازعوا وما ينبغي عند نبىّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعوني... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه‏اى سپس گريست تا آب ديدگانش ريگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چيست؟ گفت: بيمارى رسول خدا (ص) شديد گشت، پس فرمود: بياوريد تا براى شما نوشتارى بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پيامبر سزاوار نيست، و گفتند او را چه شده است، هزيان مى‏گويد، از او جوياشويم، فرمود، رها كنيد مرا...

صحيح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصيّه باب 5 الوقف ح 22.

ابن ابى شيبه استادم قبل از من فاجعه را روشن‏تر بيان كرده كه تهديد بآتش كشيدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشن‏تر از آن است كه بتوان آن را مخفى كرد، چه اينكه اين مطلب در منابع معتبر ما اهل‏سنت فراوان آمده.

شايد كسى تصّور كند: آنچه به سند صحيح ومعتبر ثابت وغير قابل انكار است، تهديد به آتش كشيدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نيست. بلى، كلام ابن ابى شيبه به تنهايى آتش زدن بيت وحى را ثابت نمى‏كند، امّا بخارى با نقل بيعت نكردن على (ع) با ابوبكر از به آتش كشيدن بيت نبوّت خبر مى‏دهد. زيرا در نقل ابن ابى شيبه خوانديم كه عمر قسم ياد كرد اگر بيعت نكنند دستور مى‏دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّى بود كه فاطمه (س) سوگند مى‏خورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخارى آورده است:

«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وى قهر كرد پس با او سخنى نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگى كرد... (و على (ع)) در اين ماههابيعت نكرد.

«فوجدت فاطمة على ابى بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّى‏ توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. »

صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

پس بنا بر اين چنانكه بلاذرى در انساب الاشراف مى‏گويد:

« فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة ».

عمر به مقتضاى قسمش عمل كرد وبيت اهل البيت را به آتش كشيد.

وآنچه برخى نقل كرده‏اند كه على (ع) پس از تهديد ناگزير از بيعت شد ونوبت به احراق نرسيد، مخالف نقل بخارى است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بيشترى برخوردار است، ونيز شواهد حديثى وتاريخى، آن رامردود مى‏داند. بلى قافيه اين مرثيه و نوحه با سرودن طليعه آن به زبان هر سراينده‏اى جارى مى‏شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس براى وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنين و... از دنيا رفتن پس از مدت كوتاهى، قتل و شهادت و مستند به اين مقدمات خواهد بود.

هر چند بعضى از ناقلين اين مرثيه و مصيبت به نتيجه آن تصريح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت اين مرثيه به وسيله پدر فاطمه (س) پيامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پايان سرائيده شد. تا اينجا به گوشه‏اى از شواهد تاريخى حديثى بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نيازى به تكثير منابع نيست.

امّا از طرف ديگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگين است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهاى تاريخى و حديثى آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختى مى‏تواند آن را باور كند.

مگر على (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟

على (ع) مى‏ديد؟ مى‏ديد فاطمه (س) را مى‏زدند؟ مى‏ديد آتش شعله مى‏كشد؟ مى‏ديد مصيبتهايى كه روزگاران را همچون شب تار و سياه كرده است بر فاطمه (س) مى‏بارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟

مگر نديده بودند على (ع) در خيبر را چگونه از جا كند؟ مگر نديده بودند على (ع) مرحب را چگونه دو نيم كرد؟ مگر نديده بودند على (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر نديده بودند؟؟؟

مگر نداى جبرئيل را نشنيده بودند «لا سيف الاّ ذوالفقار و لا فتى الاّ على» چگونه جرأت كردند؟ بلى على (ع) را ديده بودند.

اى كاش على (ع) را فقط در اين صحنه‏ها ديده بودند تا جرأت نمى‏كردند. حلم على را هم كه از كوهها سختتر بود ديده بودند.

يافته بودند كه على (ع) نفس پيغمبر (ص) است، و پيغمبر را نيز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پيامبر (ص) جرأت مى‏كردند. و او را مى‏آزردند ! آن هم نه آزارى همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله مى‏ريختند ! از آن زشتتر ! و نه آزارى همچون آزار مشركان و يهود و نصارى در جنگها با تير و نيزه و شمشير، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پيامبر (ص): آه چه دشوار است بر غيرت اللَّه. بايد سر بر ديوار نهاد و تا ابد بر مظلوميت محمد (ص) خون گريست « كه او فرمود: «ما اوذى نبىّ بمثل ما اوذيت» بجاى اينكه با پيروزى‏ها اذيّت و آزارها كم شود افزون مى‏گرديد ! و با رحلتش به اوج رسيد.

يافته بودند كه سماحت و عظمت پيامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزونى دارد. ديده بودند در مقابل اذيّتهاى مشركين قريش نفرين نمى‏كرد و مى‏فرمود «انّ قومى لا يعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشير كشيده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مى‏كردند.

او حيا مى‏كرد كه خود در مقابل آزارهايى كه بر وى وارد مى‏شد اعتراض كند، او دين خدا را پاس مى‏داشت، و خدا به دفاع از او مى‏پرداخت.

از آيات سوره احزاب استفاده مى‏شود كه: جمعى سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مى‏شدند. چون آنها را دعوت به ميهمانى مى‏كردند، پس از پذيرايى دور هم مى‏نشستند و با هم به گفتگوهاى بيهوده و حتى آزاردهنده‏اى مى‏پرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزى مى‏خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مى‏كردند. پيامبر از اين وضع آزرده مى‏گشت.

امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاى ناهنجار و ناشايسته منع كند. خداوند آياتى را فرو فرستاد و آنها را از اين رفتار ناشايست خصوصاً در مورد همسران پيامبر بر حذر داشت.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي‏ مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي‏ مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن‏.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! به خانه‏هاى پيامبر داخل نشويد مگر بشما براى صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاى وى بدوزيد، امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد، ووقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مى‏آزارد، ولى از شما شرم مى‏كند (وچيزى نمى‏گويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. وهنگامى كه چيزى از آنان (همسران پيامبر) مى‏خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براى پاكى دلهاى شما وآنها بهتر است

سورة الاحزاب، آية 53.

و سپس فرمود:

شما حق نداريد پيامبر (ص) را بيازاريد و پس از او با همسرانش ازدواج كنيد اين رفتار شما نزد خداوند بزرگ است‏

وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما

سورة الاحزاب، آيه 53.

و پس از چند آيه مى‏فرمايد:

آنانكه خدا و پيامبرش را مى‏آزارند، خداوند برآنها در دنيا و آخرت لعن مى‏فرستد و براى آنان عذابى خار كننده آماده فرموده است.

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا

سورة الاحزاب، آيه 57.

شايد بتوان يكى از اهم مصاديق آزار پيامبر (ص) را داستانى كه بخارى آورده است به شمار آورد. حاصل داستان اين است كه زنان پيامبر اكرم (ص) در تاريكى شب با پوشش كامل به مكانى كه خلوت و مناسب بود براى قضاء حاجت مى‏رفتند. چون ام‏المؤمنين سوده قد بلندى داشت يا تنومند بود عمر وى را شناخت و فرياد برآورد كه‏اى سوده تو نمى‏توانى خود را از ما پنهان كنى، بدان كه ما تو را شناختيم. سوده بر مى‏گردد، و به پيامبر شكوه مى‏برد و آن حضرت مى‏فرمايد شما رخصت داده شده‏ايد كه براى حوائجتان خارج شويد. اين داستان را بخارى در سه جا از كتاب صحيحش آورده است.

1 - در كتاب التفسير سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق:

« عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِيمَةً لَا تَخْفَى على من يَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e في بَيْتِي وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّى وفي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إني خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فقال لي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »

ايشه گفت: پس از آنكه آيه حجاب نازل گرديد، سوده براى قضاى حاجتش بيرون رفت، او زنى تنومند بود، از اينرو نمى‏توانست خود را از كسانيكه او را مى‏شناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را ديد، وگفت: اى سوده ! به خدا نمى‏توانى خود را از ما مخفى نگاه دارى، پس فكر كن چگونه خارج شوى گفت: پس بادگرگونى باز گشت وبر پيامبر وارد شد وگفت: يا رسول اللَّه ! من براى برخى از نيازهاى خود بيرون رفتم: عمر به من چنين وچنان گفت... پس (پيامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شده‏ايد تا براى نيازهايتان خارج شويد.

صحيح بخارى، ج 3، ص‏451 باب 45، حديث 1220. ‏

2 - در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:

« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَيْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله يا سَوْدَةُ ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَرَجَعَتْ إلى النبي e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو في حُجْرَتِي يَتَعَشَّى وَإِنَّ في يَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ عليه فَرُفِعَ عنه وهو يقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »

(عايشة گفت: شبى سوده بنت زمعه بيرون رفت، عمر او را ديد وشناخت، وگفت: به خدا اى سوده نمى‏توانى خود را از ما مخفى نگاه دارى گفت: بسوى پيامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براى آن حضرت نقل كرد، واو (ص) مى‏فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براى نيازهايتان خارج شويد.)

 همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166. ‏

3 - كتاب الوضوء باب خروج النساء الى البراز.

« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبي e كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلى الْمَنَاصِعِ وهو صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ يقول لِلنَّبِيِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم يَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) يَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبي (ص) لَيْلَةً من اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ يا سَوْدَةُ حِرْصًا على أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ »

عايشه گفت: همسران پيغمبر (ص) در شب براى قضاى حاجت به زمين وسيعى مى‏رفتند، عمر به پيامبر مى‏گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پيامبر (به نصيحت عمر) عمل نمى‏كرد، تا شبى سوده بنت زمعه كه قامتى بلند داشت پس از پاسى از شب بيرون شد، پس عمر فرياد بر آورد: اى سوده بدان كه تو را شناختيم، چون وى بر نزول آيه حجاب حريص بود.

همان، ج 1، ص 136، ب‏109، ح 143. ‏

معمولاً مفسرين شأن نزول آيات فوق را دو قضيّه ذكر كرده‏اند.

1 - داستان فوق‏

2 - اينكه يكى از اصحاب پيامبر (ص) گفت: چون پيامبر از دنيا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، اين سخن به آن حضرت رسيده بسيار آزرده شد، پس آيات فوق نازل گرديد.

گروهى از مفسران اين شأن نزول را ذكر كرده‏اند از آن جمله است طبرى در جامع البيان، و آلوسى در روح المعانى، و ابن كثير در تفسير القرآن العظيم، ابن كثير صحابى مورد شأن نزول آيه را طلحه و همسرى را كه در نظر داشته عايشه دانسته است.

با وجود اينكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آيه حجاب واقع گرديده به طوريكه در متن حديث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عين حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذيت و آزار ام‏المؤمنين سوده حرم پيامبر را - كه موجب آزردگى رسول خدا شده و يكى از اسباب نزول آيه شريفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسول‏اللَّه) حق اذيت و آزار پيامبر (ص) را نداريد - را جزء فضائل عمر و يا به تعبير ديگر از موافقات عمر به شمار آورده‏اند.

مثلاً آلوسى پس از قبول اينكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسول‏اللَّه (ص) و آزردن او است، مى‏گويد:

عمر در اين كار عيبى نمى‏ديده، چون گمان مى‏كرده كه بر اين كار خير عظيمى مترتب مى‏گردد.

«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهي مشهورة، وعدّ الشّيعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سوده حرم رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وايذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسليم صحة الخبر أنّه (ره) رأى‏ أن لابأس بذلك، لما غلب على ظنّه من ترتب الخير العظيم... »

تفسير روح المعانى، ج 22، ص 72.

و نيز بخارى - يا برخى از راويان حديث - در كتاب وضوء اين داستان را چنين توجيه كرده‏اند، كه اين اهانت و سوء ادب «حرصاً على أن ينزل الحجاب» بوده.

صحيح بخارى، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الى البراز.

و حال آنكه خود در تفسير سوره احزاب گفته است: اين داستان پس از نزول آيه حجاب بوده است. همان.

اين امر موجب گرديده تا برخى از شارحان بخارى ناگزير شوند براى جمع بين اين احاديث بگويند شايد اين داستان مكرّر تحقق يافته است.

«قال الكرمانى: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم في الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتين. »

فتح البارى، عسقلانى، ج 8، ص 391.

به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پيامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت مى‏كردند. گاه با آرزوى رحلت پيامبر، خيال ازدواج با همسرش را در سر مى‏پروراندند، گاه با عبارات توهين آميزى همسران پيامبر (ص) را مخاطب قرار مى‏دادند.

آه، اين چه جرئتى وقيحانه است؟ تصور رحلت رهبران دينى براى ارادتمندانشان بسيار دشوار است. آه چه مظلوميتى؟ آه چه غربتى؟

يا رسول‏اللَّه «اصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة حيث انقطع عنا الوحى و حيث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شريف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هواى ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جمله‏هاى اهانت آميز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)

آه چه جرئتى؟ آيا اين قوم پس از آنكه خود به حكومت رسيدند، و فاطمه (س) و اهل‏بيت پيامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گرديدند، براى پى‏گيرى اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پيامبر است؟ چون همسر على است؟ چون مصيبت زده است؟ آن هم به بزرگترين مصائب؟ نه، اين امور بر جرئت آنان مى‏افزود.

امّا هنوز جاى سؤال است كه چرا از شجاعت پيامبر (ص) و على‏ عليه السلام نمى‏هراسيدند و جرأت مى‏كردند؟ يا به تعبير ديگر، چرا پيامبر و على صلوات اللَّه عليهما از شجاعت و غيرت خود بهره نمى‏گرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چيره شوند؟

اولاً: خاندان پيامبر (ص) همانند ديگران نيستند.

آنچه آنان را به عكس العمل وا مى‏دارد فقط امر الهى و رضاى اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصى، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمى‏كنند. بلكه تنها مدافع دين و تابع وظيفه و امر الهى‏اند.

حضرت على (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مى‏كرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.

ثانياً: روشن است كه اگر به همسر يا مادر و خواهر كسى - هر چند ضعيف و غيرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمى‏خيزد. امّا اگر بداند كه مهاجمين مى‏خواهند با تحريك احساسات، وى را به عكس‏العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصى با تدبير و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هيچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمى‏رساند.

على (ع) مى‏دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمين است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براى معرّفى حق از على و فاطمه‏ عليهما السلام بگيرد. على با صبر و بردبارى نقشه شوم مهاجمين را خنثى كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤوليت بزرگ خود را براى حفظ دين ايفا و حجت را تا روز قيامت بر خلق تمام كرد.

و به اين ترتيب پرسشهاى فراوانى را پيش‏روى تاريخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشيد عُمْر فاطمه (س) به آن زودى غروب كرد؟ آيا به مرگ طبيعى بود؟

تهديد به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت؟

آتش‏زدن در خانه چطور؟

در به پهلوزدن چطور؟

سقط جنين و بيمارى پس از آن باعث شهادت نبود؟

اگر اينها نبود؟ يا اينها موجب شهادت نبود؟

پس چرا: همانطور كه بخارى ومسلم مى‏گويند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟

« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفّيت ».

صحيح بخارى، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح‏1265.

« فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّى‏ توفّيت. »

همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازى، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.

 ‏ چرا در بخارى آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟

«فلمّا توفّيت دفنها زوجها علىٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّى‏ عليها. »

همان.

چرا چنانكه بخارى نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد؟

همان. ‏

چرا قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفى است؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده‏ است كه: على (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مى‏دانست؟

قال عمر لعلى وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »

 صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.

شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت على (ع) بپامى‏خاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه (س) درگير مى‏شد. امروز تحريف گران تاريخ مى‏گفتند على براى گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه كشته شد و على (ع) قاتل فاطمه است. ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود.

اين قبيل امور از تحريف گران تاريخ بعيد نيست، چه اينكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از اين نمى‏باشد. تحريف گران تاريخ، توجيه كنندگان حقايق، در مورد شهيد جنگ صفين، عمّار ياسر، كه پيامبراكرم (ص) فرموده بود: « يقتله الفئة الباغية»:

« فراه النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) فينفض التّراب عنه ويقول: تقتله الفئة الباغية ويح عمّار يدعوهم الى الجنّة ويدعونه الى النّار»

صحيح بخارى، ج‏1، ص‏254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون فى بناء المسجد.

تو را گروهى سركش به شهادت مى‏رسانند.

 چون صدور اين حديث از پيامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و يكى از ادلّه روشن بغى و بطلان قاتلين عمّار و رهبرشان بود، آنانكه براى دفاع از معاويه از هيچ مكابره‏اى روى گردان نبودند، روز را تاريك و شب را روشن معرفى مى‏كردند، مگر نگفتند على قاتل عمّار است؟ چون وى را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اينكه پيامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:

«يدعوهم الى الجنّة و يدعونه الى النار »

همان

عمّار آنان را به سوى بهشت مى‏خواند و آنان عمّار را به سوى آتش دعوت مى‏كنند.

 و به اين وسيله پيامبر اكرم (ص) مخالفان على (ع) و رهبرشان را مصداق آيه شريفه:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ

سورة القصص، آية 41.

قرارداد.



سيد علي رضا حسيني
    فهرست نظرات  
321   نام و نام خانوادگي:  مريم     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 04:18:26
همتون دروغگويين ...............
322   نام و نام خانوادگي:  مريم     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 04:26:46
سلام .. پدر و مادرم فداي عمر (رضي اله عنه ) شوند هرگز به او شك نميكنم! اما ميخواهم بدانم اگر علي شير خدا بود ؟ آن علي كه شما قبول داريد هرگز ميگذاشت كه به همسرش احانت شود؟ سفسطه براي من و امثال من نچينيد دستتان رو شده است.
جواب نظر:
با سلام
كاربر گرامي
به اين دو آدرس مراجعه كنيد www.valiasr-aj.com/fa/page.php و www.valiasr-aj.com/fa/page.php
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
323   نام و نام خانوادگي:  محسن محمد تقي پور     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 04:43:41
خيلي خيلي عاليست
324   نام و نام خانوادگي:  شيئه     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 11:21:43
خيلي چيزايادگرفتم ممنون
325   نام و نام خانوادگي:  دوستدار اهل بيت     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 12:33:38
شهادت حضرت فاطمه (س) رو به همه تسليت ميگم
نميدونم من چون تايپيستم اينقدر دقت دارم ولي خيلي غلط و اشتباه تايپي داشتيد بعضي جاها به سختي ميشد متن رو خوند، حيفه واقعا همچين مطالب خوب و ارزشمندي با اين همه اشتباه رو سايت گذاشته بشه؛ اما واقعاً خوب بود، خيلي زيبا همه خواهران و برادران عزيزم سني ها را کوبيدن، سني ها خودشون هم ميدونن که کلا زندگيشون غلطه و راهي که دارن ميرن اشتباهه......
اجرتون با فاطمه زهرا(س)
326   نام و نام خانوادگي:  شيوا اديب     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 19:19:38
متا’سفم از اينكه اهل تشيع اينقدر احمق ونفهمندو همه چيزشون شده ريا و چاپلوسي .خودشون از حقيقت مطلع اند اما از آن فرار مي كنند اميدوارم روزي به خود بيايند واز گمراهي نجات يابند تا شايد از آتش جهنم به دور باشند.
327   نام و نام خانوادگي:  شيوا اديب     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 19:49:51
با درود
328   نام و نام خانوادگي:  مرتضي هستم شيعه علي (ع)     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 20:14:47
الهم صل علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها وسرالمستودعه فيها به عدد ما احاط بهه علمك.با تشكر از شما كه در جمع آوري مطالب زحمت كشيده ايد.وظيفه ما بچه شيعه هاست كه مظلوميت و حقانيت اهل البيت را به گوش نسلهاي بعدي برسونيم.متشكرم و التماس دعا
329   نام و نام خانوادگي:  كنيز خانم     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 21:54:07
السلام عليك يا ام ابيها شهادت بزرگ بانوي دوعالم افرينش بر همه بشريت تسليت باد يامهدي ادركني يازهراشفيع همه شيعه مرتضي علي (ع)وتسنن باش
330   نام و نام خانوادگي:  ايمان     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 21:57:14
سلام عليکم
شهادت حضرت فلطمه رو به همه دوستان عزيز تسليت ميگم ،آيا تا به حال فکر کرديم اگه تو يه خانواده سني مذهب بزرگ ميشديم چقدر برامون سخت بود باور کردن حرفهايي از اين قبيل......... آيا با ادله روايات ميتونيم بر اهالي سنت تاثير بذاريم يا با خوبي اخلاق و پاکي دل و درستي کردار؟
331   نام و نام خانوادگي:  يوسف فتح الهي فلاحي     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 91 - 22:59:29
مادح خورشيد مداح خود است= چون که چشمش سالم ناممرداست هرکسي که خورشيد تابناک به اين روشني (حقانييت اهل بيت -علي و ال علي ) را ببيندو باز انکارکند دليل محکمي است بر بيماري و سقم اعتقادي و فکري ايشان
332   نام و نام خانوادگي:  مصطفي     -   تاريخ:  07 ارديبهشت 91 - 03:10:25
لعنت خدا بر کساني که اين فرشته ي نازنين را به شهادت رسانيدند
مطالب بسيار زيبا بود مخصوصا اين که از کتب اهل سنت هم مطابي را با ذکر منبع اورده ايد
خدا خيرتووووووون بده بسيار استفاده کردم
333   نام و نام خانوادگي:  زهرا     -   تاريخ:  07 ارديبهشت 91 - 03:54:30
باسلام وعرض ادب به تمام دوستداران اهلبيت من دختري 13 ساله هستم که عاشق حضرت زهرا هستم واقعا ممنونم ازتون که اين سايت رو درست کرديد.
334   نام و نام خانوادگي:  كمر بسته به قتل غاصبين حق علي     -   تاريخ:  07 ارديبهشت 91 - 05:57:56
اخ دادا .دادا دادا نگو اگه به حيوون چار پا يا به ديوار بگي سه خليفه اول دومي سومي هيچ شخصيتي نبودن در طول تاريخ باز اين بي دينا ميان وميگن اين پيشوا ومولاو سرور واقامون حرف حساب رو يه بار به گوش خر ميخونن اخ كه اگه دستم به همه موسببين اون جنايت برسه كاري كنم كه توتاريخ بنويسن دونه دونه شونو قيمه قيمه بعد روغن چراغ ازشون ميگيرم.منتظر منتظر منتظر منتظران كجايي؟؟؟؟؟
335   نام و نام خانوادگي:  كهنسال     -   تاريخ:  07 ارديبهشت 91 - 06:10:02
ايام شهادت بانوي دوعالم حضرت فاطمه زهرا (س) را به تمام شيعيان آن حضرت تسلست عرض مي نمايم.
336   نام و نام خانوادگي:  سادات     -   تاريخ:  07 ارديبهشت 91 - 07:30:07
سلام
باتشكر از مطالب خوبي كه جمع اوري و ارائه داديد كاش مطالب جمع بندي شده و يا به تفضيل باز ميشد تا دركش بهتر و راحت تر باشه و ابهام هارو از بين ميبرد اين كه موارد زيادي رو برشمرديد مهم نيست مهم اينه كه با اوردن يك مورد بتوانيد لپ مطلب را بيان كنيد .من آشنائى با حديث و تاريخ ندارم اما در مورد اين واقعيت هم ترديد ندارم شايد به دليل اين نااشنايي كمه كه دركش و خواندنش برام سخت بود ولي در كل ممنون
337   نام و نام خانوادگي:  ناشناس     -   تاريخ:  07 ارديبهشت 91 - 12:44:46
خيلي عالي بود.خوب جواب داده بوديد منطقي و با ذكر منبع...ديگه هر ادم حقيقت جويي بايد بپذيره...به قول دوستمون كه ميگفت ادم خوابو ميشه بيدار كرد.اما كسي كه خودشو به خواب ميزنه رو نه...
اما برادرا يادتون نره سخن رهبر عزيزمونو كه گفت با هم اتحاد داشته باشيد...
بهتره ما بجاي دشمني از مولامون علي ياد بگيريمو كاري نكنيم كه دشمن ميخواد و اسلاممونو به خطر نندازيم
بازم مرسي بابت مطالب خوبتون..
338   نام و نام خانوادگي:  مهدي     -   تاريخ:  07 ارديبهشت 91 - 21:24:49
با سلا م صلوات بايد كورباشيم نبينيم مولا اميرالمؤ منين را كه موقعه به دنيا آمدنش خانه خدا شكافته ميشه ودست خدابدنيا مي آيد يا برادران اهل سنت باخودشان لج كرده اند ياهم عين قديمها مذهب شان بدون مطا لعه وبدون گفتگو ويا بدون فكر كردن از پدرانشان تقليد مي كنند.
339   نام و نام خانوادگي:  شادي     -   تاريخ:  08 ارديبهشت 91 - 02:35:02
خيلييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييسيييييي عاليييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي بود
340   نام و نام خانوادگي:  احمدي     -   تاريخ:  08 ارديبهشت 91 - 08:18:30
واقعا استدلالهاي ضعيف بي ربط و خسته کننده اي بود از بين تمام روايات شيعه يک روايت نقل کرديد که اعتبار اون هم معلوم نيست چرا که اولا با يک خبر واحد نمي توان چنين اموري را اثبات کرد و ثانيا ذيل حديث که مي گويد دختران پيامبران حيض نمي شوند موجب وهن حديث است و واقعا تمسک به کل حشيش در استدلالها مشهود است. هميشه در استدلال مخاطب رو صفر محض در نظر بگيريد و او را مجاب کنيد که به نظر من مطالب شما اين ويژگي را اصلا نداشت. واقعا به چه حقي اولياء دم حضرت از خون او گذشتند؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
روايات در كتب شيعه فراوان است و ما سعي داشتيم روايات را از كتب اهل سنت نفل كنيم.
وقتي فردي جان خودش در خطر باشه كه بخاطر حفظ جان او (چون مقام امامت را داراست) دختر پيامبر ص فدا بشه چگونه بيايد از كساني كه قدرت دست اونهاست قصاص كنه؟ چرا بايد اقدام به كاري بكنند كه احتمال اينكه دوباره از اونها خون بگيره زياد است! در ثاني حضرت طبق روايات متعدد مآمور به صبر بودند.
موفق باشيد
341   نام و نام خانوادگي:  حسين يزدي     -   تاريخ:  09 ارديبهشت 91 - 01:17:00
خداوند تبارك وتعالي بندگان صديقش را به صبر وتقواي در راه حق و گردنكشان نسبت به راه خود را به تزوير - دروغ - نيرنگ - ريا- مال اندوزي - حب جاه ومقام و...مي آزمايد انشاالله مشيتش براي ما اين باشد كه جز دسته اول قرار مان دهد .
342   نام و نام خانوادگي:  تقي     -   تاريخ:  09 ارديبهشت 91 - 11:03:43
سلام بر همه ي برادران سني و شيعه،نمي دانم که احاديث تشيع کي درست شدند.بعد انقلاب،الان،والله تا ده سال پيش خبري از شهادت نبود بريد تقويم هاي ده سال پيش رو نگاه کنيد.اصلا در زمان پيامبر شيعه اي به شکل امروز بوده،واقعا آخوندهاي امروزي مخ اند چيزي رو که 1300سال پيش تا حالا هيچ کسي نتونسته بش پي ببره تازه آقايون پي بردند.؟؟؟عمري که اين همه رشادت از خودش نشان داد.و تونست اسلام رو به مغرب و مشرق برسونه الان توست اين مشرکان،بوي از اسلام نديده مورد توهين قرار مي گيره،يکي به اين ؟؟؟ بگه که خدا به وسيله ي کي اسلام رو به شما رسوند.آخوندهاي خرافاتي،آخوندهاي شجاع خدا نترس ،آخوندهاي از جهنم وقيامت بي خبر،و در آخر آخوندهاي منافق
جواب نظر:
آقاي بي ادب
«اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم»
لطفا به اين آدرس مراجعه كن www.valiasr-aj.com/fa/page.php
السلام علي من اتبع الهدي
گروه پاسخ به شبهات
343   نام و نام خانوادگي:  علي محمد     -   تاريخ:  10 ارديبهشت 91 - 01:56:04
يه روز دلم را به دريا زدم ديدم، شايد بگيد چرا؟
من دلم يه دنيايي را ميخواهد که رهبرش از جنس همين مردم باشه.
من دلم کسي را ميخواهد که بتواند راه کسي که مرا به خدا نزديک کنه به من بگه.
من دلم در اين دنيايي که همه آدمها يک جوراليي به هم دروغ مي گويند فاصله داشتم.
اما آخر کلام دلم براي غريبي کسي که از جنس همين مردم بود مي سوزد.
خودش و شوهرش را کينه توزانه به شهادت رساندند.
ماجرا به همين جا ختم نشد يازده نسل او را هم به خاطر پاکي و طهارت به مسلخ کشيدند.
خدايا ما را با اين اعتقادات محشور کن که تو دانا و توانايي.
آمين
344   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  10 ارديبهشت 91 - 03:42:38
ديدار به قيامت ،اخوندهاي شما از ما ميترسند که علماي مارا را ميکشند،علي را که ما ميگويم شير خداست،که به ناموسش حمله ميشه يک چيزي نميگه اگه شما دنبال حقيقتيد،به من ايميل کنيد،تمام سوال هآي شما را بدهم؟
345   نام و نام خانوادگي:  ط     -   تاريخ:  10 ارديبهشت 91 - 11:51:56
غصب فدک و پيشگويي آن توسط پيامبر در منابع اهل سنت

- حدثنا عبد الله حدثني أبي حدثنا يحيى بن آدم ويحيى بن أبي بكير مولى البراء وأثنى عليه خيرا قالا: حدثنا زهير عن مطرف قال ابن أبي بكير:
-حدثنا مطرف يعني الحارثي عن أبي الجهم قال ابن أبي بكير: عن خالد بن وهبان أو وهبان عن أبي ذر قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: كيف أنت وأئمة من بعدي يستأثرون بهذا الفيء قال: قلت: إذا والذي بعثك بالحق أضع سيفي على عاتقي ثم أضرب به حتى ألقاك أو ألحق بك قال: أولا أدلك على ما هو خير من ذلك تصبر حتى تلقاني.
- حدثنا عبد الله حدثني أبي حدثنا أبو جعفر أحمد بن محمد بن أيوب حدثنا أبو بكر يعني ابن عياش عن مطرف عن أبي الجهم عن خالد بن وهبان عن أبي ذر أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال:
- يا أبا ذر كيف أنت عند ولاة يستأثرون عليك بهذا الفيء قال: والذي بعثك بالحق أضع سيفي على عاتقي فأضرب به حتى ألحقك قال: أفلا أدلك على خير لك من ذلك تصبر حتى تلقاني.

***
و همين حديث در سنن ابي داوود:

حدثنا عبد الله بن محمد النفيلي حدثنا زهير حدثنا مطرف بن طريف عن أبي الجهم عن خالد بن وهبان عن أبي ذر قال : قال: رَسولُ الله : «کَيفَ أَنتُم و أَئمة مِن بَعدي يَستأثرونَّ بِهذا الْفَيْء»؟ قُلتُ: إذَن و الذي بَعَثك بالْحَقّ أَضَعُ سَيفي عَلي عاتقي ثُمّ أَضرِبُ بِهِ حَتّي أَلْقاك أوْ أَلْحَقَك. قال: «أَوَلا أَدُلُك عَلي خَير مِن ذلِك؟ تَصبِرُ حَتي تَلقاني».
رسول الله فرمود:«شما در چه حال هستيد هنگاميکه بعد از من حاکماني مي آيند که ملک خالص "فدك" مرا براي خودشان مي گيرند؟» گفتم: اي پيامبر قسم به آن خدايي که تورا فرستاده شمشيرم را بر دوشم مي گذارم و با آن شمشيرم پيکار مي کنم تا کشته شوم و به شما ملحق شوم. فرمود:«آيا به چيزي بهتر از آن تو را ياد ندهم؟ صبر کن تا مرا ببيني».

[سنن ابي داوود ، ص 891 ، کتاب السنة ، باب في قتل الخوارج ، حديث 4759]


346   نام و نام خانوادگي:  زهرا     -   تاريخ:  11 ارديبهشت 91 - 04:29:33
سلام کسي سفسطه نچيده اين مطالبي است که در منابع اهل تسنن امده اگر دين شما جداي از مطالب صحيحينتان هست و انها چرت وبه قول خودت سفسطه هستند مطلب جداست؟ ما با سند حرف ميزنيم من خودم معلم دانش اموزان سني هستم جز مطالبي که جناب مولوي ميگويند هيچ چيزي درباره دينتان تحقيق نکرديد
347   نام و نام خانوادگي:  zeynab hajmerza     -   تاريخ:  12 ارديبهشت 91 - 05:41:58
سلام متن نوشته شده خيلييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي خوب بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود
348   نام و نام خانوادگي:  يک دوست     -   تاريخ:  19 ارديبهشت 91 - 21:22:54
اگه بدونيد که از کجا اومديد و به کجا ميريد هيچ وقت سر اينجور مسايل دعوا نميکنيد.124000 پيغمبر اومدن تا به ما انسانيت را ياد بدهند ولي ما کاملا برعکس جلو ميريم.
349   نام و نام خانوادگي:  ميثم تمار ( مجاهد کبير ايت الله شريعتمداري)     -   تاريخ:  20 ارديبهشت 91 - 02:18:15
سلام عليکم جوابي براي پست شماره 341 نام و نام خانوادگي: تقي - تاريخ: 09 ارديبهشت 91 - 11:03:43 ولا لطف بفرماييد به اهل خلاف برادر نگوييد!‌ يا اينطور بگوييم شيعه و سني را با هم نياريد!‌ نام مقدس شيعه سنت پاک رسول الله و اقا امير المومنين را يدک ميکشد !‌ سنت يکه سرتا سر سفارش شده است به کارهاي نيک و پسنديده ! مقداري دقت کنيد!! اقا رسول الله صلي الله عليه و الله ((که تمام دردهايش بر سر من حقير پست و نالايق بخورد)) و اقا امير المومنين عليه السلام ما را به کارهاي نيک فراخوانده اند! از احترام به پدر و مادر و ريش سفيد ء خواندن نماز ء‌ دوري از غضب و خشم ء‌ احترام به همسايه ء‌ دوري از شهوت و الودگي به متعه اختيار کردن ء‌ ................... و هزاران هزرا سنت پاک ديگر!!‌ اکنون ان طرف ديگر را بنگريد! 3 ؟؟؟ امدند شدند سرمداران دين اهل خلاف! بعد نيست مفداري از سنت هاي و کارهاي اين 3 نفر را بياوريم تا به ؟؟؟ بودن اينها نگاهي داشته باشيم!‌ آتش ردن به درب خانه حضرت زهرا(س) 2غصب خلافت امير المومنين(ع) 3غصب فدک حضرت زهرا (س) 4ريسمان به گردن امير مومنان(ع)افکندن وبه مسجد کشيدن 5رد کردن شهادت امير المومنين 6نسبت بطاله(بيهوده کاري)و فکاهة(بسيار مزاح کن)دادن به مولاي علي (ع) 7نسبت دروغ به حضرت زهرا (س)تا جايي که ؟آن حضرت را غضبناک کرد 8تصميم براي نبش قبر حضرت زهرا(س) 9اول کسي بود که لغب ((امير المومنين))را غصب کرد وبه خود نسبت داد 10مانع گرفتن ذو القربي شد از خمس بعد از آنکه خداي متعال براي آنان حلال فرموده بود در حاليکه آن ملعون هر ساله به عايشه و حفصه دههزار در هم مي داد 11حدود شرعيه را تعطيل کرد 12 حرام خدا را حلال و حلال خدارا حرام کرد 13يهود و نصاري و مجوس از او راضي بودند 14تحريف قرآن 15طواف نساء را تحريم کرد 16ازدواج موقت را تحريم کرد 17جمله((حي علي خير العمل))را از اذان برداشت 18جمله((الصلاة خير من النوم)) را داخل اذان کرد 19بعد از حمد گفتن کلمه ((آمين))را در نماز اضافه کرد 20قرائت را در نماز ترک کرد 21تکتف((دست روي دست گذاشتن)) را در نماز قرار داد وحال آنکه اين از افعال يهود ونصاري بود 22قنوت را بعد از رکوع انجام داد 23بسم الله الرحمن الرحيم را از قرائت نماز حذف کرد 24 مقام ابراهيم را به جائي که در جاهليت بود بر گرداند 25نسبت به احترام حجرالأسود جاهل بود 26به خاطر جهلي که به احکام داشت امر کرد زن ديوانه اي و زن حامله اي را سنگسار کنند 27قرار دادن نماز تراويح 28اجازه دادن مسح را روي کفش 29 وصيت کرد که در خانه رسول خدا(ص) دفن شود 30فرار کردن او وعثمان در جنگ احد و باقي گذاشتن رسول خدا (ص)بين دشمنان 31شراب خواري او؛وتفصيل قصه محمد ابشيهي محلي متوفاي سنه 850هجري حال صاحبان وحدانهاي بيدار!‌ انها که دين پرست هستند شخصيت پرست نيستند !‌ انها که 100 سال است نوکري عمر بن الخطاب را ميکنند !‌ انها که از پرستش و هم رديف کردن اين 3 ؟؟؟ با بهترين شاهکارهاي خداوند (‌حضرت رسل و حضرت امير) هيچ ابايي ندارند!‌ بگوييد! بگويي کجاي اين سنت ها شبيه سنت پاک نبوي است!‌ بگوييد باز هم از عمر و ابوبکر و عثمان دفاع ميکنيد!‌ ايا حقيقتا اين 2 مذهب اندازه سر سوزني با هم فرق ندارند!‌ ايا حقيقتا عمر جاهل نبود! ايا حقيقتا عايشه مادر مومنين بود!‌ بس است! بس است! 1400 سال است نوکري عمر را ميکنيد!‌ 1400 سال است نفرين و ناله امير االمومنين پشت سر شماست! 1400 سال است جاهلانه مذهب خود را انتخاب کرديد! 1400 سال است نمازنان را کفر گويانه ميخوانيد! 1400 سال است يک مردک بزدل را کرديد ااي خود!‌ بس است ! بس است!‌ به الله ! يه الله عمر يزدل و ترسو است! يه الله غمر جعل است!‌ به الله عمر ؟؟؟ است!‌ به الله عمر ؟؟؟است!‌ به نسبش دقت کنيد! اقا فقط امير المومنين علي بن ابي طالب عليه السلام!‌ اشهد ان محمدا رسول الله!‌ اشهد ان عليا ولي الله! اشهد ان عليا ولي الله! اشهد ان عليا ولي الله! اشهد ان عليا ولي الله! اشهد ان عليا ولي الله! هو حيدر بابا
350   نام و نام خانوادگي:  َAli ralabi     -   تاريخ:  27 ارديبهشت 91 - 21:34:34
سلام عليک يا فاطمه زهرا (س) لعنت به دشمنان فاطمه زهرا
سلام عليک يا مولا علي جان (ع) لعنت دشمنان علي (ع)
351   نام و نام خانوادگي:  ابو زينب     -   تاريخ:  27 ارديبهشت 91 - 22:52:38
جناب مريم خانم

آيا واقعا به مذهب عمري خود شک نداريد ؟!
آيا حاضريد به مردان ريشو و سيبيلو شير دهيد ؟!
اگر واقعا صداقت داريد بسم الله بدون کوچکترين شکي به خيابانها برويد و به همکيشانتان شير دهيد تا با شما محرم شوند
حتما ميداني که عايشه گفت آيه ي رضاء کبير در قرآن بود و وقتي ما سرگرم دفن رسول خدا ص شديم بزي آن آيه را خورد !

بنابراين بدون شک اقدام به شير دادن کنيد تا خداي عايشه از شما راضي گردد

يا حق
352   نام و نام خانوادگي:  دوست دار اهل بيت     -   تاريخ:  30 ارديبهشت 91 - 22:42:46
ميگن وقتي جهاد شروع مي شده تو ميدان نبرد حتي حتي حتي فرشته ها هم كه به كمك مسلمونا ميومدن ، وقتي علي شمشيرشو بلند ميكرده اونها فاصله ميگرفتن ازش . اينقدر شيردل و نترس و اسداله بوده . پس چرا گذاشته ناموسشو عمر بكشه و خونشو آتيش بزنه؟ شايد اون يه علي ديگه بوده .خواهشا" به اهل بيت پيامبر توهين نكنيد.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
در باره اين موضوع با اين آدرس مراجعه كنيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
353   نام و نام خانوادگي:  شريفه راسخ     -   تاريخ:  03 خرداد 91 - 07:59:44
اين متن خيلي معتبر و مفيد براي تحقيقات علمي در مورد شهادت حضرت زهرا است
354   نام و نام خانوادگي:  رضا و سجاد از نجف آباد     -   تاريخ:  16 خرداد 91 - 01:50:56
سلام نمدونم شما خانم يا اقا هستي ولي به هر حال آرزوي من فقط فرج است.باحال خودتي که گاهي يه سر به اين سايت ها ميزني و دلت آروم نميگره علي نگهدارت باشه يا حق. سجاد@رضا
355   نام و نام خانوادگي:  حميد     -   تاريخ:  28 خرداد 91 - 08:55:55
درود بر آنانکه با عقل سر ميانديشند نه با رگ گردن.و اما سوالات:1-چگونه است که علي در سال 17هجري دخترش ام کلثوم را به قاتل فاطمه(عمر)شوهر ميدهد؟2-چگونه و با کدام سونوگرافي فهميدند فاطمه باردار است آنهم پسر؟3-در کجاي تاريخ اجتماعي و سنت عرب سراغ داريم که عرب براي فرزند هنوز به دنيا نيامده اسم انتخابکند؟لطفن يک نمونه مثال بياوريد.4-يک مثال از اولين محدثان شيعه(مثلن شيخ صدوق)بياوريد که به شهادت فاطمه اشاره کرده باشد.5-...
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
درباره ازدواج ام كلثوم با عمر چند نكته را بيان مي كنيم بعد قضاوت كنيد كه آيا اصلا چنين چيزي بوده يانه ؟
1-برخى از دانشمندان سنى و عده‌اى از انديشه‌وران و محققان شيعى، معتقد هستند كه امير مؤمنان عليه السلام دخترى به غير از حضرت زينب سلام الله عليها، به نام امّ‌كلثوم از حضرت زهرا سلام الله عليها نداشته است و در حقيقت امّ‌كلثوم، همان حضرت زينب سلام الله عليها است. 
2-عده اي از عالمان اهل سنت اعتراف كرده‌اند كه امّ‌كلثومى كه با عمر ازدواج كرده، دختر ابوبكر بوده نه دختر امير مؤمنان عليه السلام .
3-تناقضاتي در نقل اين ازدواج  وجود دارد كه آن را بيشتر به افسانه شبيه مي كند تا يك واقعيت جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس مراجعه كنيد
4- علماي اهل سنت با مطرح كردن روايات درباره اين ازدواج،  هم به رسول خدا و امير مؤمنان عليهما السلام اهانت كرده‌اند و هم آبروى خليفه دوم را ريخته‌اند زيرا قبول روايات ازدواج امّ‌كلثوم با عمر عوارضى دارد كه كمترين عارضه آن خيانت به ناموس رسول خدا توسط خليفه دوم است؛ در اين روايات اشاره شده است كه عمر قبل از ازدواج با ام كلثوم او را  برهنه كرده و دست به ساق او زده و او را بوسيده است 
5-عمر با ام كلثوم هم كفو نبود و برخى از عالمان اهل سنت تصريح كرده‌اند كه در ازدواج، تناسب دينى و حتى نسبى نيز ضروري است و غير قريش نمى‌توانند با دختران قرشى و همچنين غير بنى هاشم نمى‌توانند با دختران بنى هاشم ازدواج كنند؛ چرا كه بنى هاشم به خاطر وجود رسول خدا صلى الله عليه وآله قوم برتر هستند و هيچ قومى از نظر فضيلت با آن‌ها برابرى نمى‌كند
6- برفرض كه چنين ازدواجى صورت گرفته باشد، طبق روايات شيعيان با زورگويى و اجبار و تهديد بوده است.
اما جواب سوال دوم كه گفتيد با كدام سونوگرافي فهميدند كه فاطمه عليها السلام باردار بوده و اسم پسرش هم محسن است؟ در جواب ما هم از شما سوال مي كنيم كه ابوبكر با كدام سونوگرافي فهميد كه زنش باردار است و بچه درون شكم زنش هم دختر است جريان اين است كه ابوبكر هنگام نزديك شدن مرگش به عائشة گفت: اينها برادران و خواهرانت هستند عايشه گفت: به او گفتم اينها برادرانم ولي خواهرانم كو؟! ابوبكر به زنش اشاره كرد كه او بارداراست و بچه داخل شكمش هم دختر است «عن عائشه  أن أبا بكر لما حضرته الوفاة قال لها - في كلام ذكره - : إنما هو أخواك وأختاك . قالت : فقلت هذا أخواي ، فمن أختاي ؟ قال : ذو بطن ابنة خارجة ، فإني أظنها جارية» فتح الباري في شرح صحيح البخاري ابن رجب   ج 6   ص 344 الطبقات الكبرى ابن سعد ج 3 ص 344
اما جواب سوم : اينكه شما مي گوييد در عرب رسم نبود نام فرزند قبل از تولد انتخاب كنند آيا پيامبر صلي الله عليه وآله عرب نبودند كه نام فرزندش مهدي عليه السلام كه هنوز متولد نشده نام گذاري كردند ؟! « ان أوصيائي بعدي إثنا عشر، أولهم علي وآخرهم المهدي»« اوصياي من دوازده نفرند كهخ اولشان علي و آخرشان مهدي عليهما السلام است » ينابيع المودة قندوزي ج3 ص402
اما سوال چهارم كه گفتيد از اولين محدثين كسي را نام ببريد كه به شهادت حضرت زهرا عليها السلام اشاره كرده باشد، شيخ كليني در الكافي روايتي اين چنين نقل مي كند كه اشاره به شهادت حضرت شده است: «محمدبن يحيى ، عن العمركي بن علي ، عن علي بن جعفر أخيه ، أبي الحسن عليه السلام قال : إن فاطمة عليها السلام صديقة شهيدة همانا فاطمه عليها السلام صديقه شهيده است» الكافي ج1 ص 458  و همچنين صدوق درباره آداب زيارت حضرت زهرا عليها السلام چنين نقل مي كند كه ...السلام عليك أيتها الصديقة الشهيدة ، السلام عليك أيتها الرضية المرضيية من لايحضر الفقيه ج2 ص573
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
356   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  29 خرداد 91 - 06:56:56
به اميد روز ظهور خار در گلو نگه مي داريم و بغض در سينه ...سكوت ميكنيم
357   نام و نام خانوادگي:  مجتبي     -   تاريخ:  23 مرداد 91 - 03:41:25
???? خلفاي راشدين .. سوال من از اهل سنت اينه اگه براي جانشيني پيامبر نظر مردم مهم بود نه پيامبر. جرا براي جانشيني ابوبكر نظر مردم مهم نبود بلكه وصيت ابوبكر ملاك قرار گرفت عمر انتخاب شد
358   نام و نام خانوادگي:  ماريلا     -   تاريخ:  24 شهريور 91 - 23:28:29
از برادريکه ماهيت پليد ؟را اشکار کردند ممنونم.اجرشون با خدا ورسول خدا.اما اگه خود رسول خدا هم زنده بودند و در مورد ؟همين سخنان رو ايراد ميکردند باز هم اين گروه لجاجت ميکردن خدا تعصب جاهلانه رو بکشه.
359   نام و نام خانوادگي:  حسن محمدي     -   تاريخ:  02 آبان 91 - 09:06:03
سلام دوستان -بجاي اختلاف بيايد از بدبختي مردماني بگين كه زندگي سختي دارن هنوز امكانات اوليه رو ندارن مثال يك جفت دمپايي يا مواد خوراكي ايا پيامبر گفته سران كشور ها با بهترين امكانات حال حاضر دنيا زندگي خوبي داشته باشن ولي 85درصد مردمان دنيا امكانات اوليه رونداشته باشن اگراز مردانگي. مرداني چون حضرت علي يا امام حسين . يا امثال ازادي خواهان دنيا اسم ببريم .چكار دارين علي چكار كرده يا عمر يا ابوبكر يا عثمان يا خيلي هاي ديگر...
360   نام و نام خانوادگي:  حسين محمدي     -   تاريخ:  02 آبان 91 - 09:11:29
مگر شما يقين ندارين حضرت زهرا دربهشته !!!




  صفحه بعد [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12]   صفحه قبل

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما